Forwarded from جمهوریت
🔰نهادهای مدنی؛ ثبات جامعه و سپر دولت
📝📝اشارتی به انحلال جمعیت امام علی ع
✍محمود شمسالواعظین
⚛ @jomhuriyat
♈️جوامعی که در آنها نهادهای مدنی شکل گرفته و نهادینه شده جامعههای تقریبا آرام و باثباتی هستند. براساس آماری که در انتهای هزاره دوم منتشر شد در ژاپن از هر ۱۰ نفر حدود هشت نفر و هرکدام در سه نهاد مدنی عضویت دارند در حالی که این آمار در ایران به ازای هر ۱۰ نفر حدود ۲نفر و هرکدام در یکونیم نهاد مدنی عضویت دارند.
♈️ثبات در جامعه به طور غیرمستقیم ناشی از تعادل نیروی اجتماعی و نیروی نظام سیاسی در آن کشور است. اکثر حکومتهای هوشمند مردم را تشویق به عضویت در نهادهای مدنی کرده و از این طریق بقای خودشان را تضمین میکنند و حکومتهایی از قدرت گرفتن نهادهای مدنی میهراسند که آرمانهای خود را با اهداف نهادهای مدنی در تضاد میبینند.
♈️نهادهای مدنی سپر حمایتی دولتها هستند و حکومتهای برآمده از قدرت اجتماعی با توسعه نهادهای مدنی برای خود مشروعیت افزوده ایجاد میکنند که موجب توسعه در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشود.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
📝📝اشارتی به انحلال جمعیت امام علی ع
✍محمود شمسالواعظین
⚛ @jomhuriyat
♈️جوامعی که در آنها نهادهای مدنی شکل گرفته و نهادینه شده جامعههای تقریبا آرام و باثباتی هستند. براساس آماری که در انتهای هزاره دوم منتشر شد در ژاپن از هر ۱۰ نفر حدود هشت نفر و هرکدام در سه نهاد مدنی عضویت دارند در حالی که این آمار در ایران به ازای هر ۱۰ نفر حدود ۲نفر و هرکدام در یکونیم نهاد مدنی عضویت دارند.
♈️ثبات در جامعه به طور غیرمستقیم ناشی از تعادل نیروی اجتماعی و نیروی نظام سیاسی در آن کشور است. اکثر حکومتهای هوشمند مردم را تشویق به عضویت در نهادهای مدنی کرده و از این طریق بقای خودشان را تضمین میکنند و حکومتهایی از قدرت گرفتن نهادهای مدنی میهراسند که آرمانهای خود را با اهداف نهادهای مدنی در تضاد میبینند.
♈️نهادهای مدنی سپر حمایتی دولتها هستند و حکومتهای برآمده از قدرت اجتماعی با توسعه نهادهای مدنی برای خود مشروعیت افزوده ایجاد میکنند که موجب توسعه در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشود.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
Forwarded from جمهوریت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from جمهوریت
📝📝«مردی که سر خم کرد!»
✍حسین گوهری
⚛ @jomhuriyat
♈️چند روزی از دیدار حاشیهساز بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران با ابراهیم رییسی میگذرد. بسیاری از اساس به رفتن فوتبالیستها به این جلسه اعتراض کردند. برخی دیگر رفتار بازیکنان را نقد کردند. در این میان، عکسی منتشر شد که در آن به نظر میآمد روزبه چشمی در مقابل رییسی، گردن خم کرده است.
♈️خیلی سریع این موضوع سوژه کاربران شبکههای اجتماعی شد و بواسطه آن بازیکنان تیم ملی، به شدت زیر ضرب قرار گرفتند و متهم شدند که جلوی قدرت، کرنش کردهاند. اغلب اظهارنظرها و کاریکاتورهایی که دیدم روی عکس روزبه چشمی متمرکز بودند و در بعضی موارد افراد با چاشنی اغراق، «گردن خم کردن» او را تبدیل کرده بودند به «خم شدن تا کمر» و دستبوسی!
♈️ظاهرا برای کسی هم چندان سوال نشد که همین بازیکن چند روز پیش از آن، در مراسم قهرمانی استقلال، واکنش اعتراضی روشنی انجام داده بود.
♈️حالا ویدئویی از آن جلسه منتشر شده که لحظات قبل و بعد از آن فریم را نشان میدهد. ماجرا از این قرار است که یکی از مسئولان فدارسیون دارد نفرات تیم ملی را یک به یک معرفی میکند و دراقع آن واکنش روزبه چشمی در آن لحظه، مربوط به تشویق حضار است.
♈️این ماجرا من را یاد عکسی از غلامرضا تختی انداخت که دریافت عمومی از آن برای سالها خلاف چیزی بود که واقعا رخ داده بود و من به دلایلی منتظر فرصتی بودم تا دربارهاش بنویسم. در عکس مورد اشاره، شاه قصد دارد مدال را گردن تختی بیاندازد اما تختی محکم و استوار ایستاده و به نظر میآید حتی برای آویختن مدال به گردنش، با شاه همراهی نمیکند!
♈️افسانه سر خم نکردن تختی جلوی شاه، سالها در جمهوری اسلامی نقل محافل و مجالس و رسانهها بود؛ با عناوینی مانند «روزی که شاه در برابر تختی تحقیر شد».
♈️ماهنامه «نسیم بیداری» در دیماه ۸۹ همین عکس را با تیتر «مردی که سر خم نکرد»، به عنوان عکس روی جلد انتخاب کرد. در این نشریه اینطور آمده: «اعلیحضرت منتظر ماند تا تختی مانند سایر ورزشکاران سر خم کند تا وی مدال را بر گردنش بیاویزد، اما جهانپهلوان سر خم نکرد. شاه پس از چند لحظه مکث، مجبور شد روی نوک پای خود بایستد و دستان خود را بلند کند تا بتواند مدال را برگردن جهانپهلوان بیاویزد…»!
♈️برخی از اساتید دانشگاه، چون صادق زیباکلام نیز بارها درباره این لحظه با آب و تاب گفتهاند.(من نیز متاسفانه با اطلاعاتی ناقص، این اظهارنظر زیباکلام را در مستندی که حدود دوازده سال قبل ساخته شد به عنوان تدوینگر استفاده کردم)
♈️اما از مراسم انتخاب پهلوان کشور که مربوط به اواخر دهه سی میشود، فیلمی وجود دارد که در آن ثانیههایی بعد از فریم مورد اشاره، تختی، هم برای انداختن مدال، گردن خم کرده
و هم بعد از آن که شاه بازوبند پهلوانی را برایش میبندد، به نشانه احترام، به او تعظیم میکند و دست بر قضا تا کمر هم خم میشود!
♈️هدف از این نوشتار مبرا کردن بازیکنان تیم ملی از نقد یا کاستن از ارزشهای پهلوانتختی نیست. گرایش سیاسی تختی، نزدیکیاش به جبهه ملی در آن زمان، افتخارات و جایگاه مردمی او بواسطه مرام و منشاش غیر قابل انکار است.
♈️نکته اصلی، این افسانهسازیها، اغراقها، هجمهها و قضاوتهایی است که ما گاهی درباره یک عکس انجام میدهیم؛ درباره کسری از ثانیه که به شکلی رمزآالود در زمان فریز میشود و بعضا اطلاعاتی غیردقیق یا حتی وارونه، از آنچه در واقعیت رخ داده در ذهن ما مینشاند.
🔰عکس و فیلم مرتبط با متن، در پست بعد
https://b2n.ir/a72575
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
✍حسین گوهری
⚛ @jomhuriyat
♈️چند روزی از دیدار حاشیهساز بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران با ابراهیم رییسی میگذرد. بسیاری از اساس به رفتن فوتبالیستها به این جلسه اعتراض کردند. برخی دیگر رفتار بازیکنان را نقد کردند. در این میان، عکسی منتشر شد که در آن به نظر میآمد روزبه چشمی در مقابل رییسی، گردن خم کرده است.
♈️خیلی سریع این موضوع سوژه کاربران شبکههای اجتماعی شد و بواسطه آن بازیکنان تیم ملی، به شدت زیر ضرب قرار گرفتند و متهم شدند که جلوی قدرت، کرنش کردهاند. اغلب اظهارنظرها و کاریکاتورهایی که دیدم روی عکس روزبه چشمی متمرکز بودند و در بعضی موارد افراد با چاشنی اغراق، «گردن خم کردن» او را تبدیل کرده بودند به «خم شدن تا کمر» و دستبوسی!
♈️ظاهرا برای کسی هم چندان سوال نشد که همین بازیکن چند روز پیش از آن، در مراسم قهرمانی استقلال، واکنش اعتراضی روشنی انجام داده بود.
♈️حالا ویدئویی از آن جلسه منتشر شده که لحظات قبل و بعد از آن فریم را نشان میدهد. ماجرا از این قرار است که یکی از مسئولان فدارسیون دارد نفرات تیم ملی را یک به یک معرفی میکند و دراقع آن واکنش روزبه چشمی در آن لحظه، مربوط به تشویق حضار است.
♈️این ماجرا من را یاد عکسی از غلامرضا تختی انداخت که دریافت عمومی از آن برای سالها خلاف چیزی بود که واقعا رخ داده بود و من به دلایلی منتظر فرصتی بودم تا دربارهاش بنویسم. در عکس مورد اشاره، شاه قصد دارد مدال را گردن تختی بیاندازد اما تختی محکم و استوار ایستاده و به نظر میآید حتی برای آویختن مدال به گردنش، با شاه همراهی نمیکند!
♈️افسانه سر خم نکردن تختی جلوی شاه، سالها در جمهوری اسلامی نقل محافل و مجالس و رسانهها بود؛ با عناوینی مانند «روزی که شاه در برابر تختی تحقیر شد».
♈️ماهنامه «نسیم بیداری» در دیماه ۸۹ همین عکس را با تیتر «مردی که سر خم نکرد»، به عنوان عکس روی جلد انتخاب کرد. در این نشریه اینطور آمده: «اعلیحضرت منتظر ماند تا تختی مانند سایر ورزشکاران سر خم کند تا وی مدال را بر گردنش بیاویزد، اما جهانپهلوان سر خم نکرد. شاه پس از چند لحظه مکث، مجبور شد روی نوک پای خود بایستد و دستان خود را بلند کند تا بتواند مدال را برگردن جهانپهلوان بیاویزد…»!
♈️برخی از اساتید دانشگاه، چون صادق زیباکلام نیز بارها درباره این لحظه با آب و تاب گفتهاند.(من نیز متاسفانه با اطلاعاتی ناقص، این اظهارنظر زیباکلام را در مستندی که حدود دوازده سال قبل ساخته شد به عنوان تدوینگر استفاده کردم)
♈️اما از مراسم انتخاب پهلوان کشور که مربوط به اواخر دهه سی میشود، فیلمی وجود دارد که در آن ثانیههایی بعد از فریم مورد اشاره، تختی، هم برای انداختن مدال، گردن خم کرده
و هم بعد از آن که شاه بازوبند پهلوانی را برایش میبندد، به نشانه احترام، به او تعظیم میکند و دست بر قضا تا کمر هم خم میشود!
♈️هدف از این نوشتار مبرا کردن بازیکنان تیم ملی از نقد یا کاستن از ارزشهای پهلوانتختی نیست. گرایش سیاسی تختی، نزدیکیاش به جبهه ملی در آن زمان، افتخارات و جایگاه مردمی او بواسطه مرام و منشاش غیر قابل انکار است.
♈️نکته اصلی، این افسانهسازیها، اغراقها، هجمهها و قضاوتهایی است که ما گاهی درباره یک عکس انجام میدهیم؛ درباره کسری از ثانیه که به شکلی رمزآالود در زمان فریز میشود و بعضا اطلاعاتی غیردقیق یا حتی وارونه، از آنچه در واقعیت رخ داده در ذهن ما مینشاند.
🔰عکس و فیلم مرتبط با متن، در پست بعد
https://b2n.ir/a72575
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
Forwarded from ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♈️ مردم،قربانی استبداد هستند یا مسئول آن؟!
♈️جردن پیترسون معتقدست که تک تک افراد نقش مهم و حیاتی در جامعه ایفا میکنند. وی دیدگاهی که افراد را قربانی شرایط جامعه میداند به شدت رد میکند و ادعا میکند افراد یک جامعه، هم در به قدرت رسیدن استبداد نقش مهمی دارند و هم آگاهانه به ادامه حیاتِ استبداد دامن میزنند.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
♈️جردن پیترسون معتقدست که تک تک افراد نقش مهم و حیاتی در جامعه ایفا میکنند. وی دیدگاهی که افراد را قربانی شرایط جامعه میداند به شدت رد میکند و ادعا میکند افراد یک جامعه، هم در به قدرت رسیدن استبداد نقش مهمی دارند و هم آگاهانه به ادامه حیاتِ استبداد دامن میزنند.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
Forwarded from جمهوریت
🖌🖌وقتی نهادها فاسد باشند، رمز بقا در ایران چیست؟
✍دکتر مجتبی لشکربلوکی
⚛ @jomhuriyat
♈️ چندی پیش یکی از مسوولان بلندپایه نظام توئیتی زد که بسیار تامل برانگیز بود: در نظام مدیریت کشور راز بقاء در سکوت و همراهی است. راز رشد در تئوریزه کردن منویات اصحــاب قـدرت و راز حذف در مشاوره صادقانه. چه کسی این سخن را گفته؟ فردی که جزو تصمیم گیران ارشد کشور است، خودی محسوب می شود، سال ها رییس صدا و سیما بوده، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و فضای مجازی است!
♈️ آیا می توانیم این نوشته را بر اساس یافته های دانش بشری تحلیل کنیم؟ بله! احتمالا تا کنون واژه «نهادها» را شنیده باشید! نهادها یعنی مجموعه مناسبات تثبیت شده در طول زمان که تعامل بین آدمها را تنظیم میکند، قواعدی که پذیرش جمعی پیدا کرده و ماندگار شده اند. نهادها، گرامر زندگی جمعیاند. همه جا؛ خانه و کوچه و بازار و سیاست و اقتصاد و حتی گل کوچیک خیابانی! نهادها، ریل رفتار و عملکرد ما هستند. می گویند چه کاری خوب است چه کاری بد، چه کاری می شود چه کاری نمی شود! مهم ترین تاثیر نهادها را می توان در انگیزه آدم ها و ترجیحات شان (اینکه تصمیم بگیرم به جای X، اقدام Y را انجام دهم) دید.
حالا برگردیم به ایران خودمان؛ نهادهای فاسد کم نداریم بگذارید چند مثال بزنم:
♈️ ترجیح سوداگری به سرمایه گذاری: من ترجیح می دهم که پولم را تبدیل به ارز کنم و بگذارم زیر بالش یا آن را در سهام استارت آپ ها سرمایه گذاری کنم. در ایران کدام انگیزه قوی تر است؟
♈️ ترجیح اقتصادزیرزمینی به کسب وکار شفاف: به خاطر ترتیبات نهادی من ترجیح می دهم که اولا شرکت نزنم. اگر مجبور شدم که شرکت بزنم ترجیح می دهم که حساب و کتاب نداشته باشم اگر مجبور شوم که حساب و کتاب داشته باشم ترجیح می دهم که دو دفتره باشم و مالیات ندهم و اگر هم بخواهم مالیات بدهم یک پنجمش را بدهم به مامور مالیات و قضیه را حل و فصل کنیم. یک فرد معمولی در ایران کدام را ترجیح می دهد؟ هر کدام را که ترجیح دهد این نشان می دهد که ترتیبات نهادی، انگیزه ها را به آن سمت سوق داده است.
♈️ ترجیح پس ندادن وام به تسویه به موقع: اگر وام را سر موقع پس بدهم که هیچ! ولی اگر پس ندهم دیر یا زود در جهت حمایت از تولید، وامها امهال یا بخشوده میشود، این در بلندمدت به همه سیگنال می فرستد که وام را که گرفتی پس نده، زمان همه چیز را حل می کند!
♈️ ترجیح واردات به تولید: وقتی برای تولید باید با ۴۰ سازمان داخلی دست بهگریبان باشم و به ۲۰ مرجع پاسخگو باشم و نگران تصمیمات ۱۰ مرجع تصمیم گیری (با تصمیمات متناقض) باشم و به دو نفر رشوه بدهم، آیا بهتر نیست کلا تولید را ببوسم و بگذارم کنار و واردات کنم با ۵ سازمان و یک نفر درگیر باشم؟
♈️ ترجیح تولید کمی به کیفی: دانشگاه های دولتی ما به خاطر ترتیبات نهادی موجود، فارغ التحصیلانی دارند که به درد صنعت نمی خورند و پژوهش هایی انجام می دهند که دردی دوا نمی کند. ولی اگر دانشگاهها از اول (و نه اینکه فرهنگ ما به مدرک گرایی آلوده شد) وابسته به بودجه نفتی و پول مفت نبودند هم خروجی هایشان همین بود؟
♈️ ترجیح تایید به سکوت و سکوت به انتقاد: فرض کنید من استاد علوم سیاسی هستم اگر تایید و سکوت کنم، حقوق و مزایا، ارتقاء، فرصت مطالعاتی و احترامم سرجایش است و می توانم چند پروژه مطالعاتی خوش قیمت هم از مراکز سیاست گذاری بگیرم ولی اگر انتقاد کنم تشکیل پرونده و توهین و طرد و ... در انتظارم است، عقل سلیم کدام را ترجیح میدهد؟
🔰تجویز راهبردی:
♈️ ما انسان های ذاتا خائن، ذاتا تنبل، ذاتا سلطه پذیر و ذاتا فاسد نداریم. این نهادها (هنجارها و مناسبات جمعی) هستند که ما را هل می دهند به سمت تلاش، صداقت، شفافیت، استقلال و سلامت یا خیانت، تنبلی، سلطه پذیری و فساد. نهادها روی انگیزه های ما موثرند و رفتار خاصی را تشویق می کنند و بعد از مدتی این رفتار وقتی تکرار شد، می رود در جان آدمی و روان اجتماعی می نشیند و البته بعد از اصلاح نهادها، مجدد با تاخیر زمانی و گاهی پس از یک نسل، رفتارهای جدید در جامعه درونی می شود. نهادها بیشتر از هر چیزی ما را به سمت خیر یا شر سوق میدهند، برای همین هم نهادهای مناسب بیش از موعظههای اخلاقی موثرند. عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ایران نیز ریشه در همین نهادها دارد. برای مطالعه بیشتر: دانلود رایگان کتاب چرا ایران عقب ماند؟
♈️ به سادهترین زبان ممکن، هر کاری که انگیزه آدمها را به صورت ساختاری (و نه موردی و مقطعی) به سمت تلاش، انتقاد، همکاری، خلاقیت، شفافیت و سرمایه گذاری بلندمدت سوق دهد، می شود اصلاح ساختاری-نهادی! می شود تلاش برای توسعه. بلافاصله خواهید گفت آقا از دست ما خارج است! جواب: هرکسی در حوزه استحفاظی خودش نهادها را اصلاح کند همین! انتخاب شماست که راز بقا را برگزینید یا راه توسعه را.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
✍دکتر مجتبی لشکربلوکی
⚛ @jomhuriyat
♈️ چندی پیش یکی از مسوولان بلندپایه نظام توئیتی زد که بسیار تامل برانگیز بود: در نظام مدیریت کشور راز بقاء در سکوت و همراهی است. راز رشد در تئوریزه کردن منویات اصحــاب قـدرت و راز حذف در مشاوره صادقانه. چه کسی این سخن را گفته؟ فردی که جزو تصمیم گیران ارشد کشور است، خودی محسوب می شود، سال ها رییس صدا و سیما بوده، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و فضای مجازی است!
♈️ آیا می توانیم این نوشته را بر اساس یافته های دانش بشری تحلیل کنیم؟ بله! احتمالا تا کنون واژه «نهادها» را شنیده باشید! نهادها یعنی مجموعه مناسبات تثبیت شده در طول زمان که تعامل بین آدمها را تنظیم میکند، قواعدی که پذیرش جمعی پیدا کرده و ماندگار شده اند. نهادها، گرامر زندگی جمعیاند. همه جا؛ خانه و کوچه و بازار و سیاست و اقتصاد و حتی گل کوچیک خیابانی! نهادها، ریل رفتار و عملکرد ما هستند. می گویند چه کاری خوب است چه کاری بد، چه کاری می شود چه کاری نمی شود! مهم ترین تاثیر نهادها را می توان در انگیزه آدم ها و ترجیحات شان (اینکه تصمیم بگیرم به جای X، اقدام Y را انجام دهم) دید.
حالا برگردیم به ایران خودمان؛ نهادهای فاسد کم نداریم بگذارید چند مثال بزنم:
♈️ ترجیح سوداگری به سرمایه گذاری: من ترجیح می دهم که پولم را تبدیل به ارز کنم و بگذارم زیر بالش یا آن را در سهام استارت آپ ها سرمایه گذاری کنم. در ایران کدام انگیزه قوی تر است؟
♈️ ترجیح اقتصادزیرزمینی به کسب وکار شفاف: به خاطر ترتیبات نهادی من ترجیح می دهم که اولا شرکت نزنم. اگر مجبور شدم که شرکت بزنم ترجیح می دهم که حساب و کتاب نداشته باشم اگر مجبور شوم که حساب و کتاب داشته باشم ترجیح می دهم که دو دفتره باشم و مالیات ندهم و اگر هم بخواهم مالیات بدهم یک پنجمش را بدهم به مامور مالیات و قضیه را حل و فصل کنیم. یک فرد معمولی در ایران کدام را ترجیح می دهد؟ هر کدام را که ترجیح دهد این نشان می دهد که ترتیبات نهادی، انگیزه ها را به آن سمت سوق داده است.
♈️ ترجیح پس ندادن وام به تسویه به موقع: اگر وام را سر موقع پس بدهم که هیچ! ولی اگر پس ندهم دیر یا زود در جهت حمایت از تولید، وامها امهال یا بخشوده میشود، این در بلندمدت به همه سیگنال می فرستد که وام را که گرفتی پس نده، زمان همه چیز را حل می کند!
♈️ ترجیح واردات به تولید: وقتی برای تولید باید با ۴۰ سازمان داخلی دست بهگریبان باشم و به ۲۰ مرجع پاسخگو باشم و نگران تصمیمات ۱۰ مرجع تصمیم گیری (با تصمیمات متناقض) باشم و به دو نفر رشوه بدهم، آیا بهتر نیست کلا تولید را ببوسم و بگذارم کنار و واردات کنم با ۵ سازمان و یک نفر درگیر باشم؟
♈️ ترجیح تولید کمی به کیفی: دانشگاه های دولتی ما به خاطر ترتیبات نهادی موجود، فارغ التحصیلانی دارند که به درد صنعت نمی خورند و پژوهش هایی انجام می دهند که دردی دوا نمی کند. ولی اگر دانشگاهها از اول (و نه اینکه فرهنگ ما به مدرک گرایی آلوده شد) وابسته به بودجه نفتی و پول مفت نبودند هم خروجی هایشان همین بود؟
♈️ ترجیح تایید به سکوت و سکوت به انتقاد: فرض کنید من استاد علوم سیاسی هستم اگر تایید و سکوت کنم، حقوق و مزایا، ارتقاء، فرصت مطالعاتی و احترامم سرجایش است و می توانم چند پروژه مطالعاتی خوش قیمت هم از مراکز سیاست گذاری بگیرم ولی اگر انتقاد کنم تشکیل پرونده و توهین و طرد و ... در انتظارم است، عقل سلیم کدام را ترجیح میدهد؟
🔰تجویز راهبردی:
♈️ ما انسان های ذاتا خائن، ذاتا تنبل، ذاتا سلطه پذیر و ذاتا فاسد نداریم. این نهادها (هنجارها و مناسبات جمعی) هستند که ما را هل می دهند به سمت تلاش، صداقت، شفافیت، استقلال و سلامت یا خیانت، تنبلی، سلطه پذیری و فساد. نهادها روی انگیزه های ما موثرند و رفتار خاصی را تشویق می کنند و بعد از مدتی این رفتار وقتی تکرار شد، می رود در جان آدمی و روان اجتماعی می نشیند و البته بعد از اصلاح نهادها، مجدد با تاخیر زمانی و گاهی پس از یک نسل، رفتارهای جدید در جامعه درونی می شود. نهادها بیشتر از هر چیزی ما را به سمت خیر یا شر سوق میدهند، برای همین هم نهادهای مناسب بیش از موعظههای اخلاقی موثرند. عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ایران نیز ریشه در همین نهادها دارد. برای مطالعه بیشتر: دانلود رایگان کتاب چرا ایران عقب ماند؟
♈️ به سادهترین زبان ممکن، هر کاری که انگیزه آدمها را به صورت ساختاری (و نه موردی و مقطعی) به سمت تلاش، انتقاد، همکاری، خلاقیت، شفافیت و سرمایه گذاری بلندمدت سوق دهد، می شود اصلاح ساختاری-نهادی! می شود تلاش برای توسعه. بلافاصله خواهید گفت آقا از دست ما خارج است! جواب: هرکسی در حوزه استحفاظی خودش نهادها را اصلاح کند همین! انتخاب شماست که راز بقا را برگزینید یا راه توسعه را.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
Telegram
مدرسه علوم انسانی
🔹من یک معلم هستم.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
🔹️شنونده ی خوبی باشیم.
🔹خوب زندگی کردن به آموزش نیاز دارد.
🔹علوم انسانی را برای بهتر زیستن بیاموزیم.
🔹️من کامل نیستم، همه ی حقیقت هم در نزد من نیست.
🔹مطالب منتشر شده فقط جهت تبادل اندیشه و تفکر است والزاماً نظر بنده نیست.
Forwarded from جمهوریت
♈️ جلال رشیدی کوچی: آنچیزی که باعث گستاخی هرچه بیشتر صهیونیستها در تعرض به ایران میشود، شرایط افتضاحی است که در اقتصاد ساختهایم
♈️ جلال رشیدی کوچی، نماینده مجلس در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: آنچیزی که باعث گستاخی هرچه بیشتر صهیونیستها در تعرض به نام بزرگ ایران میشود، شرایط افتضاح و غیرقابل دفاعی است که در اقتصاد ساختهایم. از شهاب و قدر و زلزال و فاتح و... مخربتر، ترسناکتر و مرگآورتر برای صهیونیستها و همپیمانانشان، کنترل دلار، تورم و گرانی است. بفهمید آقایان!
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
♈️ جلال رشیدی کوچی، نماینده مجلس در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: آنچیزی که باعث گستاخی هرچه بیشتر صهیونیستها در تعرض به نام بزرگ ایران میشود، شرایط افتضاح و غیرقابل دفاعی است که در اقتصاد ساختهایم. از شهاب و قدر و زلزال و فاتح و... مخربتر، ترسناکتر و مرگآورتر برای صهیونیستها و همپیمانانشان، کنترل دلار، تورم و گرانی است. بفهمید آقایان!
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
Forwarded from جمهوریت
📝📝 سه یار غیر هم دبستانی!
✍دکتر محمدرفیع جلالی
⚛ @jomhuriyat
♈️ همه صندلیها پر شده بودند. اصرار داشت که سوار شود. راننده که عمامهای به سبک خراسانیان اصیل بر سر داشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش را نشان داد و گفت: بیا بالا بنشین ور دست خودم. مقصد نهائی خواف است! هنوز به شریفآباد نرسیده بودند که راننده میپرسد: خُب جوان برای چه میخواهی به خواف بروی؟ کسی را آنجا میشناسی؟ کار واجبی داری که اینهمه اصرار داشتی سوار شوی؟ و جوانک میگوید نه! راننده بیشتر متعجب میشود و میپرسد: پس میخواهی بروی خواف چه کار کنی؟ آنجا که چیزی برای دیدن ندارد. وسط کویر است! و جوانک میگوید: هیچ! میخواهم بروم آنجا را ببینم! فقط همین!
♈️ راننده جلوی یک قهوهخانه متوقف میشود تا گلويی تازه کنند. دست جوان را هم میگیرد. چای اول را که سر میکشند، جوان شعری را زمزمه میکند! گوشهای راننده تیز میشود. شعر زبان حال راننده و مسافران است و این جادههای خراب و خاکی!! با این مضمون که چرا با اینهمه ثروت باید جادههای ما اینچنین باشد و وضع مردمانمان اینگونه؟
♈️ راننده تعجب میکند. آنچه این جوان میخواند، نه شعر است و نه محاوره معمولی. در عین اینکه قافیه ندارد ولی فکر میکنی شعر است! سر و ته دارد و گوشنواز است!! میپرسد اینها را کجا خواندی؟ و جوان میگوید: از جایی نخواندم؛ خودم سرودهام!! یعنی اینها شعر بود؟ و جوان جواب میدهد بله به اینها می گویند شعرنو! قشنگ است! نشنیده بودم. راننده خیلی از جوانک خوشش میآید.
♈️ وقتی به خواف رسیدند راننده پرسید: خب ببینم! در خواف کجا میخواهی بمانی؟ اینجا مسافرخانهای چیزی ندارد. جوانک میگوید: نمیدانم. بالاخره یک جائی پیدا میشود. خدا بزرگ است. راننده میگوید: باید بیایی خانه خودمان. بد نمیگذرد.
به منزل راننده میروند. همینطور که دارند حرف میزنند، از خستگی به خواب فرو میروند. زمانی بیدار میشوند که اهل خانه دارند سور و سات شام را آماده میکنند. بعد از شام راننده اشارهای به پستوی خانه کرده و با سر اشارهای به بچهها میکنند. به درون پستو میروند و اندکی بعد با یک بسته دراز، پیچیده در یک پارچه قلمکاری شده باز میگردند. بسته را جلوی راننده میگذارند. راننده به آرامی و با احترام بسته را باز میکند. حالا نوبت جوان است که متعجب شود. داخل بسته یک دو تار است. راننده دست چپش را سوی کوک دو تار میبرد و با ناخنهای دست راست بر سیمها زخمهای چند میزند. پس از چند بار بالاخره مطمئن میشود که ساز کوک است؛ مینوازد و سپس میخواند:
نوائی، نوائی، نوائی، نوائی
همه با وفایند، تو گل بیوفایی
الهی برافتد نشان جدایی
♈️ تازه اینجاست که جوان از بهت بیرون میآید و بیاختیار دست میاندازد به گردن راننده و او را بوسه باران میکند! آن راننده عثمان محمدپرست- نوازنده بزرگ خراسان- است و آن جوان هم مجتبی کاشانی شاعر و مدرسه ساز بزرگ سالهای بعد!
در همان خواف بود که پیوند میان عثمان و مجتبی شکل گرفت. این دو یار و در کنار یار دیگرشان، پدر عکاسی نوین و سلطان عکاسی طبیعت ایران، زندهیاد نیکول فریدنی، بنیادی را بنا نهادند که بعدها به جامعه یاوری فرهنگی معروف گشت و کارش ابتدا دادن خدمات درمانی و بعدها مدرسهسازی برای مناطق بسیار محروم جنوب خراسان بود.
این تشکل در زمان حیات کاشانی بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخت، ولی با مرگ مجتبی به پایان نرسید و تاکنون ۹۰۰ مدرسه ساخته است. در قسمتی از وصیتنامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آنها سرودهام»
♈️ شعر و شعور مجتبی کاشانی و دو تار عثمان در کنار تصاویر نیکول در معرفی نکبت روستاهای جنوب خراسان و اثرات مثبت مدرسهسازی،
توانست جامعه یاوری فرهنگی را به کمال برساند.
بازده این واحد فرهنگی حاصل کار م
جتبی کاشانی شیعه
عثمان سنی
و نیکول ارمنی بود
⚛سه درس اخلاقی برای نسل ما:
🔰 ۱- عثمان هیچگاه برای نواختن موسیقی پول نگرفت و اگر پولی گرفت صرف کار خیر و مدرسهسازی کرد. ما کدام توانمندیمان را وقف بسط نیکویی و خلق زیبایی و نشر دانایی میکنیم؟
🔰 ۲- در نگاه اول همه ما فکر میکنیم این دیدار (مجتبی و عثمان) یک اتفاق تصادفی بوده است. اما در این جهان هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست! اگر نیت خیری در وجود ما باشد دیر یا زود به دست نادیدنی خداوند درها گشوده میشود و نیکوکاران به هم متصل میشوند.
🔰 ۳-فصل مشترک ادیان آنگونه که در کتب آسمانی آمده است: خداوند و خوبی است. این سه یار غیر هم دبستانی، شاگرد سه مکتب مختلف بودهاند. اما با تاکید بر خدای مشترک، هم جهان را مطلوبتر کردهاند و هم جانشان متعالیتر شد.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
✍دکتر محمدرفیع جلالی
⚛ @jomhuriyat
♈️ همه صندلیها پر شده بودند. اصرار داشت که سوار شود. راننده که عمامهای به سبک خراسانیان اصیل بر سر داشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش را نشان داد و گفت: بیا بالا بنشین ور دست خودم. مقصد نهائی خواف است! هنوز به شریفآباد نرسیده بودند که راننده میپرسد: خُب جوان برای چه میخواهی به خواف بروی؟ کسی را آنجا میشناسی؟ کار واجبی داری که اینهمه اصرار داشتی سوار شوی؟ و جوانک میگوید نه! راننده بیشتر متعجب میشود و میپرسد: پس میخواهی بروی خواف چه کار کنی؟ آنجا که چیزی برای دیدن ندارد. وسط کویر است! و جوانک میگوید: هیچ! میخواهم بروم آنجا را ببینم! فقط همین!
♈️ راننده جلوی یک قهوهخانه متوقف میشود تا گلويی تازه کنند. دست جوان را هم میگیرد. چای اول را که سر میکشند، جوان شعری را زمزمه میکند! گوشهای راننده تیز میشود. شعر زبان حال راننده و مسافران است و این جادههای خراب و خاکی!! با این مضمون که چرا با اینهمه ثروت باید جادههای ما اینچنین باشد و وضع مردمانمان اینگونه؟
♈️ راننده تعجب میکند. آنچه این جوان میخواند، نه شعر است و نه محاوره معمولی. در عین اینکه قافیه ندارد ولی فکر میکنی شعر است! سر و ته دارد و گوشنواز است!! میپرسد اینها را کجا خواندی؟ و جوان میگوید: از جایی نخواندم؛ خودم سرودهام!! یعنی اینها شعر بود؟ و جوان جواب میدهد بله به اینها می گویند شعرنو! قشنگ است! نشنیده بودم. راننده خیلی از جوانک خوشش میآید.
♈️ وقتی به خواف رسیدند راننده پرسید: خب ببینم! در خواف کجا میخواهی بمانی؟ اینجا مسافرخانهای چیزی ندارد. جوانک میگوید: نمیدانم. بالاخره یک جائی پیدا میشود. خدا بزرگ است. راننده میگوید: باید بیایی خانه خودمان. بد نمیگذرد.
به منزل راننده میروند. همینطور که دارند حرف میزنند، از خستگی به خواب فرو میروند. زمانی بیدار میشوند که اهل خانه دارند سور و سات شام را آماده میکنند. بعد از شام راننده اشارهای به پستوی خانه کرده و با سر اشارهای به بچهها میکنند. به درون پستو میروند و اندکی بعد با یک بسته دراز، پیچیده در یک پارچه قلمکاری شده باز میگردند. بسته را جلوی راننده میگذارند. راننده به آرامی و با احترام بسته را باز میکند. حالا نوبت جوان است که متعجب شود. داخل بسته یک دو تار است. راننده دست چپش را سوی کوک دو تار میبرد و با ناخنهای دست راست بر سیمها زخمهای چند میزند. پس از چند بار بالاخره مطمئن میشود که ساز کوک است؛ مینوازد و سپس میخواند:
نوائی، نوائی، نوائی، نوائی
همه با وفایند، تو گل بیوفایی
الهی برافتد نشان جدایی
♈️ تازه اینجاست که جوان از بهت بیرون میآید و بیاختیار دست میاندازد به گردن راننده و او را بوسه باران میکند! آن راننده عثمان محمدپرست- نوازنده بزرگ خراسان- است و آن جوان هم مجتبی کاشانی شاعر و مدرسه ساز بزرگ سالهای بعد!
در همان خواف بود که پیوند میان عثمان و مجتبی شکل گرفت. این دو یار و در کنار یار دیگرشان، پدر عکاسی نوین و سلطان عکاسی طبیعت ایران، زندهیاد نیکول فریدنی، بنیادی را بنا نهادند که بعدها به جامعه یاوری فرهنگی معروف گشت و کارش ابتدا دادن خدمات درمانی و بعدها مدرسهسازی برای مناطق بسیار محروم جنوب خراسان بود.
این تشکل در زمان حیات کاشانی بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخت، ولی با مرگ مجتبی به پایان نرسید و تاکنون ۹۰۰ مدرسه ساخته است. در قسمتی از وصیتنامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آنها سرودهام»
♈️ شعر و شعور مجتبی کاشانی و دو تار عثمان در کنار تصاویر نیکول در معرفی نکبت روستاهای جنوب خراسان و اثرات مثبت مدرسهسازی،
توانست جامعه یاوری فرهنگی را به کمال برساند.
بازده این واحد فرهنگی حاصل کار م
جتبی کاشانی شیعه
عثمان سنی
و نیکول ارمنی بود
⚛سه درس اخلاقی برای نسل ما:
🔰 ۱- عثمان هیچگاه برای نواختن موسیقی پول نگرفت و اگر پولی گرفت صرف کار خیر و مدرسهسازی کرد. ما کدام توانمندیمان را وقف بسط نیکویی و خلق زیبایی و نشر دانایی میکنیم؟
🔰 ۲- در نگاه اول همه ما فکر میکنیم این دیدار (مجتبی و عثمان) یک اتفاق تصادفی بوده است. اما در این جهان هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست! اگر نیت خیری در وجود ما باشد دیر یا زود به دست نادیدنی خداوند درها گشوده میشود و نیکوکاران به هم متصل میشوند.
🔰 ۳-فصل مشترک ادیان آنگونه که در کتب آسمانی آمده است: خداوند و خوبی است. این سه یار غیر هم دبستانی، شاگرد سه مکتب مختلف بودهاند. اما با تاکید بر خدای مشترک، هم جهان را مطلوبتر کردهاند و هم جانشان متعالیتر شد.
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
Telegram
اندیشه ورزی
✓اندیشه ورزی، هر نوع فعالیت فکری و عقلی است که درصدد حل یک مسئله یا وضعیت چالش برانگیز باشد و یا بخواهد وضعیت موجود را به وضعیت روشن و مطلوبی برساند
✓یك ساعت تفكر ، از هفتاد سال عبادت بدون تفكر ارزشمندتر است(حضرت محمد)
✓یك ساعت تفكر ، از هفتاد سال عبادت بدون تفكر ارزشمندتر است(حضرت محمد)