Forwarded from در یک فرصت باریک
نمونهای غریب از مغالطهی ریشهشناختی
#یادداشت
در زمانهی ما، دیگر باید معلوم باشد که معنی واژه در کاربرد آن است، نه در ریشهی آن. اگر میخواهیم معنای واژهای را بدانیم، مسیر منطقی آن است که ببینیم اهل زبان آن را به چه معنی به کار میبرند، نه آنکه ریشهی آن را بیابیم. کلمهی «مزخرف» را در نظر بگیرید. این واژه از «زخرف» به معنی «طلا» میآید و در نتیجه «مزخرف» در اصل معنی «زراندود» و «آراسته» میداده است. اما واقعیت این است که در کاربرد امروزی واژه، چیزی از این معنی اصلی نمانده است. با این حال بسیاری این باور نادرست را دارند که واژه مانند موجود زندهای است که همواره چیزی از معنای کهن در دیانای آن میماند. در نتیجه، این واقعیت بدیهی را که «مزخرف» در فارسی امروز معنی «کلام باطل یا بیمعنی» میدهد، نمیپذیرند و نتیجه میگیرند سخن مزخرف اگر هم باطل باشد، دستکم باید ظاهر آراسته داشته باشد تا احترام ریشهی واژه نگه داشته شده باشد. از نظر این گروه، همهی کسانی که صفت مزخرف را به چیزی میدهند، حرفشان همین معنی را دارد، حتی اگر خودشان بیخبر باشند!
محققان ادبی ما هم اغلب چنین ذهنیتی دارند. یک جلوهاش این است که اهمیتی غیرمعقول برای ریشهشناسی اصطلاحات ادبی قائل میشوند. در نتیجه، بسیار میبینیم که در بحث از معنی فلان اصطلاح ادبی، بهتفصیل از ریشهی آن سخن میگویند؛ یعنی چیزی را باید یک پاورقی باشد، به اصل بحث بدل میکنند. اهمیت دادن بیش از اندازه به ریشهشناسی، اغلب منجر به مقداری سخن بیجا و بیفایده میشود، اما گاهی از این فراتر میرود و به نتیجهگیریهایی منجر میشود که به طرز شگفتانگیزی نادرستند؛ یعنی به نمونههای غریبی از مغالطهی ریشهشناختی.
آقای دکتر شفیعی کدکنی، مقالهای دربارهی اخوان دارند به نام «در جستجوی عدالت» که در کتاب حالات و مقامات م. امید چاپ شده است. در این مقاله، ایشان چند سطر از سرودهها و نوشتههای اخوان را مثال میزنند و نشان میدهند که در آنها «معادلههای صوتی و معنایی»، یعنی شگردهایی از قبیل واجآرایی و مراعات نظیر، چه اندازه فراوان است. تا اینجای کار، نوشتهی ایشان کوششی است برای نشان دادن آنچه سبک اخوان را میسازد. اما ناگهان با چرخی عجیب، این «معادلهها» را به «تعادلجویی» و «عدالتطلبی» ربط میدهند و ادعا میکنند «این میل به هماهنگ کردن، این میل به تعادل، برخاسته از اعماق جان اخوان ثالث است که در همۀ عمر در آرزوی عدالت و آزادی بود». توجه کردید استدلال ایشان چه مسیر عجیبی را طی کرد؟ جز از راه مغالطهی ریشهشناختی نمیتوان چنین نتیجهگیری شگفتی کرد و کاربرد واجآرایی را به عدالتطلبی شاعر ربط داد.
https://t.me/in_a_short_moment
#یادداشت
در زمانهی ما، دیگر باید معلوم باشد که معنی واژه در کاربرد آن است، نه در ریشهی آن. اگر میخواهیم معنای واژهای را بدانیم، مسیر منطقی آن است که ببینیم اهل زبان آن را به چه معنی به کار میبرند، نه آنکه ریشهی آن را بیابیم. کلمهی «مزخرف» را در نظر بگیرید. این واژه از «زخرف» به معنی «طلا» میآید و در نتیجه «مزخرف» در اصل معنی «زراندود» و «آراسته» میداده است. اما واقعیت این است که در کاربرد امروزی واژه، چیزی از این معنی اصلی نمانده است. با این حال بسیاری این باور نادرست را دارند که واژه مانند موجود زندهای است که همواره چیزی از معنای کهن در دیانای آن میماند. در نتیجه، این واقعیت بدیهی را که «مزخرف» در فارسی امروز معنی «کلام باطل یا بیمعنی» میدهد، نمیپذیرند و نتیجه میگیرند سخن مزخرف اگر هم باطل باشد، دستکم باید ظاهر آراسته داشته باشد تا احترام ریشهی واژه نگه داشته شده باشد. از نظر این گروه، همهی کسانی که صفت مزخرف را به چیزی میدهند، حرفشان همین معنی را دارد، حتی اگر خودشان بیخبر باشند!
محققان ادبی ما هم اغلب چنین ذهنیتی دارند. یک جلوهاش این است که اهمیتی غیرمعقول برای ریشهشناسی اصطلاحات ادبی قائل میشوند. در نتیجه، بسیار میبینیم که در بحث از معنی فلان اصطلاح ادبی، بهتفصیل از ریشهی آن سخن میگویند؛ یعنی چیزی را باید یک پاورقی باشد، به اصل بحث بدل میکنند. اهمیت دادن بیش از اندازه به ریشهشناسی، اغلب منجر به مقداری سخن بیجا و بیفایده میشود، اما گاهی از این فراتر میرود و به نتیجهگیریهایی منجر میشود که به طرز شگفتانگیزی نادرستند؛ یعنی به نمونههای غریبی از مغالطهی ریشهشناختی.
آقای دکتر شفیعی کدکنی، مقالهای دربارهی اخوان دارند به نام «در جستجوی عدالت» که در کتاب حالات و مقامات م. امید چاپ شده است. در این مقاله، ایشان چند سطر از سرودهها و نوشتههای اخوان را مثال میزنند و نشان میدهند که در آنها «معادلههای صوتی و معنایی»، یعنی شگردهایی از قبیل واجآرایی و مراعات نظیر، چه اندازه فراوان است. تا اینجای کار، نوشتهی ایشان کوششی است برای نشان دادن آنچه سبک اخوان را میسازد. اما ناگهان با چرخی عجیب، این «معادلهها» را به «تعادلجویی» و «عدالتطلبی» ربط میدهند و ادعا میکنند «این میل به هماهنگ کردن، این میل به تعادل، برخاسته از اعماق جان اخوان ثالث است که در همۀ عمر در آرزوی عدالت و آزادی بود». توجه کردید استدلال ایشان چه مسیر عجیبی را طی کرد؟ جز از راه مغالطهی ریشهشناختی نمیتوان چنین نتیجهگیری شگفتی کرد و کاربرد واجآرایی را به عدالتطلبی شاعر ربط داد.
https://t.me/in_a_short_moment
Telegram
در یک فرصت باریک
نوشتههای سامان جواهریان
m.saman.javaherian@gmail.com
m.saman.javaherian@gmail.com
Forwarded from کاریز
عنوان «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» شاید غریبترین انتخاب در ترجمه «قرآنشناخت» سید حسین نصر بوده است. کم و بیش خلاف آن است، چون بیابان را مفازه گفتنی...
تفسیری که تماماً و به عمد مبتنی بر تفاسیر کهن است، به چه معنی معاصر یا معاصرانه است؟ مترجم فاضل، انشالله رحمتی، که انصافا ترجمه روان و پاکیزهای دارد، از قضا در توضیح همین عنوان آورده است که «تفکر مدرن آمیزهای از حقیقتها و خطاهاست. بسیاری از آنچه در دنیای مدرن در جامهٔ حقیقت جلوه میفروشد، عنقریب طشت رسواییشان از بام میافتد. بنابراین شرط خرد نیست که آن حقایقی را که از جانب خداوند به بشر وحی شده است به عیار این خطاها سنجید و به پای این خطاها قربانی کرد». از این معاصرانهتر میتوان اندیشید؟ یک سو حقایق ازلی است، که احتمالا فقط اندکی تفسیر و صیقلگری او را بس است، و از سوی دیگر آنچه خطایش بعدها آشکار میشود و اگر در عصر ما درست مینماید، اندکی دیرتر طشت رسواییاش از بام میافتد.
خود کتاب قرآنشناخت به واقع ادّعای معاصرانگی ندارد. سید حسین نصر در مقدمه میگوید که «این اثر میباید مبتنی میبود بر سنت اسلامی کلاسیک» و بنابراین «تفسیرهای مدرنیستی یا بنیادگرایانهای را که در طی سده گذشته در جهان اسلام انتشار یافته است را در آن جایی نبود».
مقدّمه جالبی دارد در خصوص علم جفر و ارزشها و رمزهای عددی حروف عربی و این نکته که که ارزش عددی الله برابر است با آدم و حواء و این نکته ژرف را به کمک علم جفر میتوان دریافت! این نکته که الف عمودی است و ب افقی و نقطه زیر ب تلاقیگاه این دو محور و بنابراین ذات همه حروف عربی و در نتیجه ذات قرآن.
جز موارد بسیار معدودی به تحقیقات قرآنپژوهی معاصر ارجاعی ندارد و از مطالعات تطببیقی بین ادیان یا متون مقدس در آن نشانی نیست.
گاه البته تاریخ به خدمت الهیات میآید به مثال آنجا که نویسندگان میگویند «زبان عربی آخرین زبان سامی بود که وارد صحنه تاریخ شد و خداوند این زبان را برای واپسین وحی برگزید.»
آوردیم که عموم تفاسیر مورد ارجاع سنتی هستند و نویسندگان هم در متن به آن نگرش و اصول آن وفادار ماندهاند. میخوانیم که «به لطف عضویت در امّت اسلام، آدمی از پارهای حقوق و حمایتهای اجتماعی و قانونی برخوردار میشود». دقّت کنیم که سخن از بهرههای معنوی نیست، حقوق اجتماعی و قانونی مسلمانان است در امّت اسلام، که نامسلمانان از آن محروم خواهند بود. جای دیگر از حکم بردگی کافر و مسلمان و شرایط آن میگوید...
در روایات تاریخی و اسباب النزول هم در قالب سنت ماندهاند و غم خوانش معاصرانه نداشتهاند، مثل آن حکایت که عالمان یهودی قصد داشتهاند حکم ملایمتری در باب زنا اجرا کنند و از منظر مفسّران، قرآن آنان را ملامت میکند که چرا رجم را فرو نهادهاند. یا آنچه در باب اضربوهنّ آمده است. البته گاه به گاه تلاش شده که توجیهی تاریخی برای برخی احکام داده شود، چون بحث احکام جنسیتی، منتهی تا آنجا پیش نمیروند که اینک، با رفع آن علل تاریخی، راه تغییر باز است یا نه.
اشتباه نشود، قرآنشناخت کتاب خوبی است، مرتّب و منظّم و در کل هماهنگ با هدفی که تعریف کرده است. خصوصا تفاسیر سنّتی را به خوبی منعکس کرده است، در کنار آن هم، شاید ناخواسته، تشتّت و نارسایی و ابهامهای تفاسیر سنتی را. این جمعآوری و تنظیم زحمت بزرگی بوده و زحمت زیادی را هم از دوش خوانندگان برمیدارد. چنان که آمد ترجمه و چاپ بسیار خوبی هم دارد. منتهی همه پرسش این بود و پاسخ همین که هر چه هست، «تفسیر معاصرانه» نیست، گرچه این هم هست که عصر هر کس جداست.
.
تفسیری که تماماً و به عمد مبتنی بر تفاسیر کهن است، به چه معنی معاصر یا معاصرانه است؟ مترجم فاضل، انشالله رحمتی، که انصافا ترجمه روان و پاکیزهای دارد، از قضا در توضیح همین عنوان آورده است که «تفکر مدرن آمیزهای از حقیقتها و خطاهاست. بسیاری از آنچه در دنیای مدرن در جامهٔ حقیقت جلوه میفروشد، عنقریب طشت رسواییشان از بام میافتد. بنابراین شرط خرد نیست که آن حقایقی را که از جانب خداوند به بشر وحی شده است به عیار این خطاها سنجید و به پای این خطاها قربانی کرد». از این معاصرانهتر میتوان اندیشید؟ یک سو حقایق ازلی است، که احتمالا فقط اندکی تفسیر و صیقلگری او را بس است، و از سوی دیگر آنچه خطایش بعدها آشکار میشود و اگر در عصر ما درست مینماید، اندکی دیرتر طشت رسواییاش از بام میافتد.
خود کتاب قرآنشناخت به واقع ادّعای معاصرانگی ندارد. سید حسین نصر در مقدمه میگوید که «این اثر میباید مبتنی میبود بر سنت اسلامی کلاسیک» و بنابراین «تفسیرهای مدرنیستی یا بنیادگرایانهای را که در طی سده گذشته در جهان اسلام انتشار یافته است را در آن جایی نبود».
مقدّمه جالبی دارد در خصوص علم جفر و ارزشها و رمزهای عددی حروف عربی و این نکته که که ارزش عددی الله برابر است با آدم و حواء و این نکته ژرف را به کمک علم جفر میتوان دریافت! این نکته که الف عمودی است و ب افقی و نقطه زیر ب تلاقیگاه این دو محور و بنابراین ذات همه حروف عربی و در نتیجه ذات قرآن.
جز موارد بسیار معدودی به تحقیقات قرآنپژوهی معاصر ارجاعی ندارد و از مطالعات تطببیقی بین ادیان یا متون مقدس در آن نشانی نیست.
گاه البته تاریخ به خدمت الهیات میآید به مثال آنجا که نویسندگان میگویند «زبان عربی آخرین زبان سامی بود که وارد صحنه تاریخ شد و خداوند این زبان را برای واپسین وحی برگزید.»
آوردیم که عموم تفاسیر مورد ارجاع سنتی هستند و نویسندگان هم در متن به آن نگرش و اصول آن وفادار ماندهاند. میخوانیم که «به لطف عضویت در امّت اسلام، آدمی از پارهای حقوق و حمایتهای اجتماعی و قانونی برخوردار میشود». دقّت کنیم که سخن از بهرههای معنوی نیست، حقوق اجتماعی و قانونی مسلمانان است در امّت اسلام، که نامسلمانان از آن محروم خواهند بود. جای دیگر از حکم بردگی کافر و مسلمان و شرایط آن میگوید...
در روایات تاریخی و اسباب النزول هم در قالب سنت ماندهاند و غم خوانش معاصرانه نداشتهاند، مثل آن حکایت که عالمان یهودی قصد داشتهاند حکم ملایمتری در باب زنا اجرا کنند و از منظر مفسّران، قرآن آنان را ملامت میکند که چرا رجم را فرو نهادهاند. یا آنچه در باب اضربوهنّ آمده است. البته گاه به گاه تلاش شده که توجیهی تاریخی برای برخی احکام داده شود، چون بحث احکام جنسیتی، منتهی تا آنجا پیش نمیروند که اینک، با رفع آن علل تاریخی، راه تغییر باز است یا نه.
اشتباه نشود، قرآنشناخت کتاب خوبی است، مرتّب و منظّم و در کل هماهنگ با هدفی که تعریف کرده است. خصوصا تفاسیر سنّتی را به خوبی منعکس کرده است، در کنار آن هم، شاید ناخواسته، تشتّت و نارسایی و ابهامهای تفاسیر سنتی را. این جمعآوری و تنظیم زحمت بزرگی بوده و زحمت زیادی را هم از دوش خوانندگان برمیدارد. چنان که آمد ترجمه و چاپ بسیار خوبی هم دارد. منتهی همه پرسش این بود و پاسخ همین که هر چه هست، «تفسیر معاصرانه» نیست، گرچه این هم هست که عصر هر کس جداست.
.
Telegram
K-Images
Forwarded from توییتر دانشگاه تهرانی ها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منتظر میشیم تا همه چیز بی عیب باشه و بعد شروع کنیم، و شاید هیچوقت چنینچیزی رخ نده...
" جمیله زارعی "
@uttweet
" جمیله زارعی "
@uttweet
Forwarded from Critic l مریم نصر
✂️آنها که در حوزه مطالعات زنان مینویسند زود یاد میگیرند «هنر نویسندگی در زمانه سرکوب» را و کنار آمدن با تکهپاره شدن نوشتههایشان را؛ ولی از یک زمانی بهبعد که نخواستند صداها را بشنوند ولی نشد هم که آنها را خفه/دستکاری کنند؛ انتشار کتاب در حوزه مطالعات زنان با مشکلات دوچندانی مواجه شد.
✂️نمونه اخیر را دکتر حسین شیخرضایی مدیر نشر کرگدن منتشر کرده است و نشان داده چگونه طرح جلد «مناسب» جایگزین طرحهای جلد «نامناسب» شده است:
🔗 https://www.instagram.com/p/C9uB3hNNZXv/?igsh=cGRhMDRwMmdtNDZw
@neocritic
✂️نمونه اخیر را دکتر حسین شیخرضایی مدیر نشر کرگدن منتشر کرده است و نشان داده چگونه طرح جلد «مناسب» جایگزین طرحهای جلد «نامناسب» شده است:
🔗 https://www.instagram.com/p/C9uB3hNNZXv/?igsh=cGRhMDRwMmdtNDZw
@neocritic
Forwarded from سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
💢 هفدهمین کتاب از «صد کتاب ماندگار قرن» معرفی و بررسی میشود؛
📚 دایرۀالمعارف فارسی
✍️ مولف: غلامحسین مصاحب
سخنرانان
▪️ دکتر حسین معصومی همدانی؛ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی
▪️دکتر علی اشرف صادقی؛ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی
دبیر نشست:
▪️ دکتر غلامرضا امیرخانی؛ عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی
🗒️ زمان: یکشنبه 7 مردادماه 1403، ساعت 10
📍مکان: مرکز همایشهای بینالمللی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران (سالن فرهنگ)
🎥 پخش زنده از آپارات و اینستاگرام
#سازمان_اسناد_و_کتابخانه_ملی_ایران
#کتابخانه_ملی
#صد_کتاب_ماندگار
#صد_کتاب_ماندگار_قرن
🆔 @nali_ir
📚 دایرۀالمعارف فارسی
✍️ مولف: غلامحسین مصاحب
سخنرانان
▪️ دکتر حسین معصومی همدانی؛ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی
▪️دکتر علی اشرف صادقی؛ عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی
دبیر نشست:
▪️ دکتر غلامرضا امیرخانی؛ عضو هیئت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی
🗒️ زمان: یکشنبه 7 مردادماه 1403، ساعت 10
📍مکان: مرکز همایشهای بینالمللی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران (سالن فرهنگ)
🎥 پخش زنده از آپارات و اینستاگرام
#سازمان_اسناد_و_کتابخانه_ملی_ایران
#کتابخانه_ملی
#صد_کتاب_ماندگار
#صد_کتاب_ماندگار_قرن
🆔 @nali_ir
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوم مردادماه، سالگرد درگذشت احمد شاملو (۱۳۰۴-۱۳۷۹)
چه بیتابانه میخواهمت ای دوریات آزمون تلخ زندهبهگوری
چه بیتابانه تو را طلب میکنم
بر پشت سمندی گویی نوزین
که قرارش نیست
و فاصله تجربهای بیهوده است
@theapll
چه بیتابانه میخواهمت ای دوریات آزمون تلخ زندهبهگوری
چه بیتابانه تو را طلب میکنم
بر پشت سمندی گویی نوزین
که قرارش نیست
و فاصله تجربهای بیهوده است
@theapll
Forwarded from کانال خبری بامدادنو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 علیرضا بهرامی، منتقد سینما: نهجالبلاغه تا قبل از حضور پزشکیان در انتخابات در تلویزیون ممنوع بود و به برنامه سازان تذکر میدادند که از آن استفاده نکنند!
❇️ @baamdadeno
❇️ @baamdadeno
Forwarded from جامعهشناسی
⚠️ پلمب ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران توسط شهرداری تهران
📍ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران توسط شهرداری تهران پلمب شد.
🗓به گزارش خبرنگار شبکه شرق ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران امروز توسط شهرداری تهران پلمب شد. به گفته شاهدان وسایل انجمن از ساختمان بیرون آورده شده و یک نگهبان از سوی شهرداری کنار در واحد مستقر شده است. این واحد از سال ۱۳۹۲ در اختیار انجمن جامعه شناسی قرار گرفته بود.
🔰 انجمن جامعهشناسان از دهه ۷۰ فعالیت خود را آغاز کرده است. دهها شعبه در شهرستانهای مختلف در سراسر کشور دارد. از ابتدای فعالیتش بیش از ۴ هزار نفر در این انجمن عضویت داشتهاند و در حال حاضر ۵۰۰ جامعهشناس عضو انجمن هستند. به گفته معیدفر عمده فعالیتهای انجمن جامعهشناسی، تمرکز بر حوزه علوم اجتماعی، برگزاری نشستها، تولید مجلات علمی، تخصصی و همایشهایی است که توسط جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی در عرصه داخلی و بینالمللی برگزار میشود.
انجمن جامعه شناسی با استناد به قوانین، حکم تخلیه شهرداری را غیرقانونی دانسته بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📍ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران توسط شهرداری تهران پلمب شد.
🗓به گزارش خبرنگار شبکه شرق ساختمان انجمن جامعه شناسی ایران امروز توسط شهرداری تهران پلمب شد. به گفته شاهدان وسایل انجمن از ساختمان بیرون آورده شده و یک نگهبان از سوی شهرداری کنار در واحد مستقر شده است. این واحد از سال ۱۳۹۲ در اختیار انجمن جامعه شناسی قرار گرفته بود.
🔰 انجمن جامعهشناسان از دهه ۷۰ فعالیت خود را آغاز کرده است. دهها شعبه در شهرستانهای مختلف در سراسر کشور دارد. از ابتدای فعالیتش بیش از ۴ هزار نفر در این انجمن عضویت داشتهاند و در حال حاضر ۵۰۰ جامعهشناس عضو انجمن هستند. به گفته معیدفر عمده فعالیتهای انجمن جامعهشناسی، تمرکز بر حوزه علوم اجتماعی، برگزاری نشستها، تولید مجلات علمی، تخصصی و همایشهایی است که توسط جامعهشناسان و اصحاب علوم اجتماعی در عرصه داخلی و بینالمللی برگزار میشود.
انجمن جامعه شناسی با استناد به قوانین، حکم تخلیه شهرداری را غیرقانونی دانسته بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
صلاحیت پزشکی!
گزارش رسانهها در مورد تعرض کلامی یک پزشک مشهدی به متهم زندانی خانم فرزانۀ قرهحسنلو و خودداری از کمک به معالجۀ او، اگر دقیق و صحیح باشد، نشانۀ چیزی بیش از رواج نادانی و نارواداری و بلکه علامت انحطاط اخلاق انسانی است.
حرفۀ پزشکی در هیچ حالی نباید به مسائل سیاسی و ایدئولوژیک آلوده شود. بقراط در هزاران سال پیش این نکته را فهمیده و بر آن پای فشرده است، اگر فردی در لباس پزشکی امروز در قرن 21 این نکته را نفهمیده و یا باور نکرده، به لحاظ اخلاقی مطلقاً صلاحیت پزشکی ندارد و در صورت اثبات عملِ انتسابی به او، باید بلافاصله جوازش باطل و با معرفیاش در رسانهها، عبرت دیگران شود. هیچ چیزی کمتر از این، عادلانه و پیشگیرانه نیست.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
گزارش رسانهها در مورد تعرض کلامی یک پزشک مشهدی به متهم زندانی خانم فرزانۀ قرهحسنلو و خودداری از کمک به معالجۀ او، اگر دقیق و صحیح باشد، نشانۀ چیزی بیش از رواج نادانی و نارواداری و بلکه علامت انحطاط اخلاق انسانی است.
حرفۀ پزشکی در هیچ حالی نباید به مسائل سیاسی و ایدئولوژیک آلوده شود. بقراط در هزاران سال پیش این نکته را فهمیده و بر آن پای فشرده است، اگر فردی در لباس پزشکی امروز در قرن 21 این نکته را نفهمیده و یا باور نکرده، به لحاظ اخلاقی مطلقاً صلاحیت پزشکی ندارد و در صورت اثبات عملِ انتسابی به او، باید بلافاصله جوازش باطل و با معرفیاش در رسانهها، عبرت دیگران شود. هیچ چیزی کمتر از این، عادلانه و پیشگیرانه نیست.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Forwarded from اهل قلم و فرهنگ
🔺نشان هنر ایران را نه تنها در موزههای فرانسه بلکه این بار در «رودخانه سن» و در جشن افتتاحیه المپیک پاریس میبینیم.
🔸چهرهای که بخشی از اثر نقاش ایرانی دوره صفویه است طوری که فقط چشمها بیرون از آب است.
🔸این صورت یا درستتر بگویم چشمها بخشی از نگارهایست که نقاش دوره صفویه، محمد قاسم، کشیده است.
🔸شاه عباس و جوان، نام اثری است که نگارگر در حاشیه آن بیتی نوشته است و در پایین نام خود و تاریخ اثر را ثبت کرده است.
برآرد روزگارت از سه لب كام
/لب يار و لب جوي و لب جام
بتاريخ يوم الجمعه بيست چهار جمادى الثاني
سنه ۱۳۰۶ه.
رقم كمينه خاكسار
محمد قاسم مصور
این اثر در موزه لوور نگهداری می شود.
👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 @ahleghalamvafarhang
🔸چهرهای که بخشی از اثر نقاش ایرانی دوره صفویه است طوری که فقط چشمها بیرون از آب است.
🔸این صورت یا درستتر بگویم چشمها بخشی از نگارهایست که نقاش دوره صفویه، محمد قاسم، کشیده است.
🔸شاه عباس و جوان، نام اثری است که نگارگر در حاشیه آن بیتی نوشته است و در پایین نام خود و تاریخ اثر را ثبت کرده است.
برآرد روزگارت از سه لب كام
/لب يار و لب جوي و لب جام
بتاريخ يوم الجمعه بيست چهار جمادى الثاني
سنه ۱۳۰۶ه.
رقم كمينه خاكسار
محمد قاسم مصور
این اثر در موزه لوور نگهداری می شود.
👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 @ahleghalamvafarhang
Forwarded from Gama | گاما
محمدتقی (۱۴۰۳-۱۳۱۱) غیاثی درگذشت.
محمدتقی غیاثی در خمامِ گیلان زاده شد و تحصیلات ابتدایی را در خمام و متوسطه را در شهر رشت و تحصیلات دانشگاهی را در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه در دانشسرای عالی تهران گذراند. در سیسالگی با بورس تحصیلی وزارت فرهنگ ایران به پاریس رفت و موفق به اخذ دکتری ادبیات فرانسه از دانشگاه سوربن پاریس شد. «تأثیر استاندال روی ژید» عنوان تز دکتری او بود. پس از مراجعت تا هنگام بازنشستگی با سمت استاد تمامی در دانشگاه تهران و پس از آن چندین سال نیز در دورهٔ دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به تدریس زبان و ادبیات فرانسه اشتغال داشت. محمدتقی غیاثی سوای فرهنگهای فرانسه-فارسی کارآمد و محبوب و کتابهای کمکدرسیای که در آموزش زبان فرانسه منتشر کرده، ترجمههایی نهچندان کمشمار نیز از آثار ادبی نویسندگان فرانسه در کارنامهٔ خود دارد. او امروز هفتم مردادماه ۱۴۰۳ در فرانسه درگذشت.
شماری از آثار تألیفی مهم او: دستور زبان فرانسه؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات زبان فرانسه؛ فرهنگ مکالمهٔ گفتگوهای روزانهٔ زبان فرانسه؛ درآمدی بر سبکشناسی ساختاری؛ واژهشناسی در زبان فرانسه.
شماری از ترجمههای مهم او: فلسفۀ پوچی، آلبر کامو؛ دلهرهٔ هستی، آلبر کامو؛ عیش، آلبر کامو؛ زمین، امیل زولا؛ سهم سگان شکاری، امیل زولا؛ هفتۀ مقدس، لوئی آراگون؛ نقد تکوینی، لوسین گلدمن؛ آوازخوان طاس (ضد تاتر)، اوژن یونسکو؛ گزینش و ترجمه و توضیحِ شعر فرانسه در سدهٔ بیستم: بیش از صد قطعه شعر از ۳۰ شاعر؛ قصۀ نو، انسان طراز نو، آلن ربگرییه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]
🏷 GAMAper | Instagram
محمدتقی غیاثی در خمامِ گیلان زاده شد و تحصیلات ابتدایی را در خمام و متوسطه را در شهر رشت و تحصیلات دانشگاهی را در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه در دانشسرای عالی تهران گذراند. در سیسالگی با بورس تحصیلی وزارت فرهنگ ایران به پاریس رفت و موفق به اخذ دکتری ادبیات فرانسه از دانشگاه سوربن پاریس شد. «تأثیر استاندال روی ژید» عنوان تز دکتری او بود. پس از مراجعت تا هنگام بازنشستگی با سمت استاد تمامی در دانشگاه تهران و پس از آن چندین سال نیز در دورهٔ دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به تدریس زبان و ادبیات فرانسه اشتغال داشت. محمدتقی غیاثی سوای فرهنگهای فرانسه-فارسی کارآمد و محبوب و کتابهای کمکدرسیای که در آموزش زبان فرانسه منتشر کرده، ترجمههایی نهچندان کمشمار نیز از آثار ادبی نویسندگان فرانسه در کارنامهٔ خود دارد. او امروز هفتم مردادماه ۱۴۰۳ در فرانسه درگذشت.
شماری از آثار تألیفی مهم او: دستور زبان فرانسه؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات زبان فرانسه؛ فرهنگ مکالمهٔ گفتگوهای روزانهٔ زبان فرانسه؛ درآمدی بر سبکشناسی ساختاری؛ واژهشناسی در زبان فرانسه.
شماری از ترجمههای مهم او: فلسفۀ پوچی، آلبر کامو؛ دلهرهٔ هستی، آلبر کامو؛ عیش، آلبر کامو؛ زمین، امیل زولا؛ سهم سگان شکاری، امیل زولا؛ هفتۀ مقدس، لوئی آراگون؛ نقد تکوینی، لوسین گلدمن؛ آوازخوان طاس (ضد تاتر)، اوژن یونسکو؛ گزینش و ترجمه و توضیحِ شعر فرانسه در سدهٔ بیستم: بیش از صد قطعه شعر از ۳۰ شاعر؛ قصۀ نو، انسان طراز نو، آلن ربگرییه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]
🏷 GAMAper | Instagram
Forwarded from Gama | گاما
من این را به تو گفتم
من این را به تو گفتم، بهخاطر ابرها.
من این را به تو گفتم بهخاطر درخت دریا،
بهخاطر هر خیزاب، بهخاطر پرندگانِ شاخ و برگها،
بهخاطر سنگریزههای صدا،
برای دستهای آشنا
بهخاطر چشمی که چهره یا چشمانداز میگردد،
و خواب، آسمان را به رنگ او درمیآورد
بهخاطر شبی که لاجرعه نوشیدیم،
بهخاطر نردههای راهها،
بهخاطر دریچهٔ گشاده، پیشانیِ باز،
من این را به تو گفتم، بهخاطرِ اندیشههای تو، گفتارِ تو
هر نوازشی، هر اعتمادی پس از مرگ دوباره پا به جهان مینهند.
شعرِ پل الوار، ترجمهٔ محمدتقی غیاثی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]
🏷 GAMAper | Instagram
من این را به تو گفتم، بهخاطر ابرها.
من این را به تو گفتم بهخاطر درخت دریا،
بهخاطر هر خیزاب، بهخاطر پرندگانِ شاخ و برگها،
بهخاطر سنگریزههای صدا،
برای دستهای آشنا
بهخاطر چشمی که چهره یا چشمانداز میگردد،
و خواب، آسمان را به رنگ او درمیآورد
بهخاطر شبی که لاجرعه نوشیدیم،
بهخاطر نردههای راهها،
بهخاطر دریچهٔ گشاده، پیشانیِ باز،
من این را به تو گفتم، بهخاطرِ اندیشههای تو، گفتارِ تو
هر نوازشی، هر اعتمادی پس از مرگ دوباره پا به جهان مینهند.
شعرِ پل الوار، ترجمهٔ محمدتقی غیاثی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ ɣ کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما]
🏷 GAMAper | Instagram
Forwarded from جامعهشناسی
⚠️ میلیونرهای جهان کجا هستند و ثروت چگونه در سطح جهانی تقسیم می شود؟
🔺ایالات متحده بالاترین تعداد میلیونرها را دارد و حدود ۲۱.۹۵ میلیون نفر دارای ثروت هفت رقمی یا بیشتر هستند.
🔺چین با حدود ۶.۰۱ میلیون میلیونر در رتبه دوم قرار دارد
و پس از آن بریتانیا (۳.۰۶ میلیون)
فرانسه (۲.۸۷ میلیون)
و ژاپن (۲.۸۳ میلیون نفر) قرار دارند.
🔺بر اساس گزارش جهانی ثروت، تقریباً نیمی از ثروت جهان، ۴۷.۵ درصد یا ۲۱۳ تریلیون دلار، تنها در اختیار ۱.۵ درصد از جمعیت بزرگسال جهان است. اینها خانوارهایی هستند که بیش از ۱ میلیون دلار دارند. در مقابل، کسانی که دارایی کمتر از ۱۰۰۰۰ دلار دارند، تنها ۰.۵ درصد (۲.۴ تریلیون دلار) از ثروت جهانی را در اختیار دارند، اما ۳۹.۵ درصد از بزرگسالان جهان را تشکیل می دهند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔺ایالات متحده بالاترین تعداد میلیونرها را دارد و حدود ۲۱.۹۵ میلیون نفر دارای ثروت هفت رقمی یا بیشتر هستند.
🔺چین با حدود ۶.۰۱ میلیون میلیونر در رتبه دوم قرار دارد
و پس از آن بریتانیا (۳.۰۶ میلیون)
فرانسه (۲.۸۷ میلیون)
و ژاپن (۲.۸۳ میلیون نفر) قرار دارند.
🔺بر اساس گزارش جهانی ثروت، تقریباً نیمی از ثروت جهان، ۴۷.۵ درصد یا ۲۱۳ تریلیون دلار، تنها در اختیار ۱.۵ درصد از جمعیت بزرگسال جهان است. اینها خانوارهایی هستند که بیش از ۱ میلیون دلار دارند. در مقابل، کسانی که دارایی کمتر از ۱۰۰۰۰ دلار دارند، تنها ۰.۵ درصد (۲.۴ تریلیون دلار) از ثروت جهانی را در اختیار دارند، اما ۳۹.۵ درصد از بزرگسالان جهان را تشکیل می دهند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
امان از....!
هزار دلار ناقابل یعنی 60 میلیون تومان و این در حالی است که حقوق ماهانۀ بسیاری از ایرانیها 15 میلیون تومان هم نیست! بنابراین، هزار دلار ناقابل برای هر فرد درمانده و حتی درنمانده، بسیار وسوسه کننده است و زمینه را برای جذب افراد به سرویسهای خارجی و نفوذ در دستگاهها ی مختلف را راحت میکند. بنابراین، عملیات نفوذ در چنین شرایط اقتصادی نه خیلی هنرمندانه است و نه خرج زیادی دارد!
امان از اقتصاد نامتعادل و نابسامان و خراب که پدر همۀ بدبختیهای دیگر است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
هزار دلار ناقابل یعنی 60 میلیون تومان و این در حالی است که حقوق ماهانۀ بسیاری از ایرانیها 15 میلیون تومان هم نیست! بنابراین، هزار دلار ناقابل برای هر فرد درمانده و حتی درنمانده، بسیار وسوسه کننده است و زمینه را برای جذب افراد به سرویسهای خارجی و نفوذ در دستگاهها ی مختلف را راحت میکند. بنابراین، عملیات نفوذ در چنین شرایط اقتصادی نه خیلی هنرمندانه است و نه خرج زیادی دارد!
امان از اقتصاد نامتعادل و نابسامان و خراب که پدر همۀ بدبختیهای دیگر است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
Forwarded from ترجمه ادب و فرهنگ عربی مسعود باب الحوائجی
☝️
👇👇
داستان آخرین شعری که اسماعیل هنیه در ایران خواند:
«اسماعيل هنيه» دیروز در آخرین روز زندگی خود در ایران یک مصراع شعر خواند که از اشعار دوران جاهلی و پیشااسلام است بیآنکه به نام شاعرش اشاره کند؛ تنها گفت: قال الشاعر:
((اذا غاب سید قام سید آخر))
اجازه دهید برای درک این مصراع قصهی شاعرش را برایتان بگویم:
نام شاعر این شعر «السموأل» ازدی است و از قضا دیانت شاعر یهودی است که ابنقتیبه مورخ بر آن صحه گذاشته و اصلأ سموأل نامي يهودي است که عبریاش(شْمُوئِیل (שְׁמוּאֵל) است.
تا امروز هم این شاعر مشهور است حتا در بغداد هنوز خیابانی به نام او هست به نام(شارعالسموأل) كه متحف و موزهی دارالاثارالعربیه خان مرجان در همان خیابان قرار دارد.
در ضربالمثلهای عربی با اینکه یهودی بود و جهان عرب نسبت به یهودیان کم فوبیا ندارد اما از او به نیکی یاد شده و هنوز میگویند:
"أوفى من سموأل" چرا که به امانت و وفاداری مشهور بوده؛ او معاصر امرؤالقيس شاعر برجسته صاحب معلقه بوده و داستان وفاداریش هم نسبت با همین شاعر معروف شده.
میدانید که امروالقیس مغضوب قیصر روم واقع شد و او را به نزد خود خواند، امروالقیس پیش از رفتن، تمام گنجها و شمشیر و سپرهای قیمتی خودش را به این سموأل میسپرد که یک قلعه و دژی بس استوار از جدش به ارث برده بود به نام «حصن عادیا»
قیصر روم بعد از اینکه با زرهی مسموم امروالقیس را به قتل میرساند لشکری را به فرماندهی حارثبنظالم غسانی مأمور میکند که به قلعهی سموأل حمله کنند و اشیاء قیمتی امروالقیس را از او پس گیرند.
سموأل در برابر لشکر قیصر سخت مقاومت میکند و شعر بالا را که اسماعیل هنیه خوانده در چنین موقعیتی سروده که پیغامی است به حارث: میگوید:
(نحن قوم اذا خلا منا سید قام سید آخر)
یعنی: ما از آن قبیلهایم که اگر بزرگی از ما بمیرد بزرگ دیگری جایگزین او میشود؛ حاکی از این که تسلیم نخواهیم شد.
در ادامه،حارث که قلعه را به محاصره درآورده،با خیانت یکی از اطرافیان سموأل موفق میشود پسر سموأل را برباید و به او پیام میدهد که اگر اشیاء و اموال امرؤالقيس را تحویل ندهی پسرت را خواهیم کشت، سموأل باز کوتاه نمیآید و حارث غسانی فرمانده قیصر بر فراز قلعه برابر چشم سموأل و لشکریانش پسر وی را به دو نیم میکنند و سلاخیاش میکنند که گویند در آن دم که سموأل سلاخی پسرش را هم نظارهگر بود باز بر پیمان خود ماند و این بیت را سرود که:
«وفیت بأدرع الکندی انی
اذا ما خان أقوام وفیت»
یعنی:هرچند که اقوامی خیانت کردند اما من وفادار ماندم و سپرهای آن شاعر کندی یعنی امروالقیس را تسلیم دشمناش نکردم.
این ماجرا چنان در جهان عرب مشهور شد که اعشی شاعر مخضرم قصیدهای در وصف این جنگ که به شکست لشکریان قیصر انجامید سرود که مطلع آن اینگونه آغاز شده که:
كُنْ كَالسَّمَوْءَلِ إِذْ طَافَ الْهُمَامُ بِهِ
فِي جَحْفَلٍ كَسَوَادِ اللَّيْلِ جَرَّارِ
و توصیه کرده که همانند سمؤال باشيد كه وقتي لشكري که از کثرت چون سیاهی شب بود بر او در دژ ابلق تیماء و عاديا تاختن گرفت از وفاداری و عهد خویش کوتاه نیامد.
تقریباً سایر اشعار سموأل هم تأکید بر همین اوصاف اخلاقی است قصیده معروفی دارد با این آغاز که:
إذا المرء لم یدنس من اللؤم عرضه
فکل رداء یرتدیه جـمیل
یعنی اگر آدمی آبروی خویش به پستی نیالاید
هر جامهای که بر تن کند زیبا خواهد بود.
این یکی از شاعرانی است که سماحت و کرامت اخلاقیاش باعث شد دنیای عرب به دیانت وی نظر نکند، و نسبت به یهودی بودنش تجاهل و تغافل ورزد؛ تا جایی که رهبر حماس هم که با دولتی یهودی در حال جنگ بود به اشعار وی استناد میکرد و آخرین بیتی که از میراث شعر عربی بر زبان راند باز شعر او بود که:
إذا سَيِّدٌ مِنّا خَلا قامَ سَيِّدٌ
قَؤُولٌ لِما قالَ الكِرامُ فَعُولُ.
👇👇
داستان آخرین شعری که اسماعیل هنیه در ایران خواند:
«اسماعيل هنيه» دیروز در آخرین روز زندگی خود در ایران یک مصراع شعر خواند که از اشعار دوران جاهلی و پیشااسلام است بیآنکه به نام شاعرش اشاره کند؛ تنها گفت: قال الشاعر:
((اذا غاب سید قام سید آخر))
اجازه دهید برای درک این مصراع قصهی شاعرش را برایتان بگویم:
نام شاعر این شعر «السموأل» ازدی است و از قضا دیانت شاعر یهودی است که ابنقتیبه مورخ بر آن صحه گذاشته و اصلأ سموأل نامي يهودي است که عبریاش(شْمُوئِیل (שְׁמוּאֵל) است.
تا امروز هم این شاعر مشهور است حتا در بغداد هنوز خیابانی به نام او هست به نام(شارعالسموأل) كه متحف و موزهی دارالاثارالعربیه خان مرجان در همان خیابان قرار دارد.
در ضربالمثلهای عربی با اینکه یهودی بود و جهان عرب نسبت به یهودیان کم فوبیا ندارد اما از او به نیکی یاد شده و هنوز میگویند:
"أوفى من سموأل" چرا که به امانت و وفاداری مشهور بوده؛ او معاصر امرؤالقيس شاعر برجسته صاحب معلقه بوده و داستان وفاداریش هم نسبت با همین شاعر معروف شده.
میدانید که امروالقیس مغضوب قیصر روم واقع شد و او را به نزد خود خواند، امروالقیس پیش از رفتن، تمام گنجها و شمشیر و سپرهای قیمتی خودش را به این سموأل میسپرد که یک قلعه و دژی بس استوار از جدش به ارث برده بود به نام «حصن عادیا»
قیصر روم بعد از اینکه با زرهی مسموم امروالقیس را به قتل میرساند لشکری را به فرماندهی حارثبنظالم غسانی مأمور میکند که به قلعهی سموأل حمله کنند و اشیاء قیمتی امروالقیس را از او پس گیرند.
سموأل در برابر لشکر قیصر سخت مقاومت میکند و شعر بالا را که اسماعیل هنیه خوانده در چنین موقعیتی سروده که پیغامی است به حارث: میگوید:
(نحن قوم اذا خلا منا سید قام سید آخر)
یعنی: ما از آن قبیلهایم که اگر بزرگی از ما بمیرد بزرگ دیگری جایگزین او میشود؛ حاکی از این که تسلیم نخواهیم شد.
در ادامه،حارث که قلعه را به محاصره درآورده،با خیانت یکی از اطرافیان سموأل موفق میشود پسر سموأل را برباید و به او پیام میدهد که اگر اشیاء و اموال امرؤالقيس را تحویل ندهی پسرت را خواهیم کشت، سموأل باز کوتاه نمیآید و حارث غسانی فرمانده قیصر بر فراز قلعه برابر چشم سموأل و لشکریانش پسر وی را به دو نیم میکنند و سلاخیاش میکنند که گویند در آن دم که سموأل سلاخی پسرش را هم نظارهگر بود باز بر پیمان خود ماند و این بیت را سرود که:
«وفیت بأدرع الکندی انی
اذا ما خان أقوام وفیت»
یعنی:هرچند که اقوامی خیانت کردند اما من وفادار ماندم و سپرهای آن شاعر کندی یعنی امروالقیس را تسلیم دشمناش نکردم.
این ماجرا چنان در جهان عرب مشهور شد که اعشی شاعر مخضرم قصیدهای در وصف این جنگ که به شکست لشکریان قیصر انجامید سرود که مطلع آن اینگونه آغاز شده که:
كُنْ كَالسَّمَوْءَلِ إِذْ طَافَ الْهُمَامُ بِهِ
فِي جَحْفَلٍ كَسَوَادِ اللَّيْلِ جَرَّارِ
و توصیه کرده که همانند سمؤال باشيد كه وقتي لشكري که از کثرت چون سیاهی شب بود بر او در دژ ابلق تیماء و عاديا تاختن گرفت از وفاداری و عهد خویش کوتاه نیامد.
تقریباً سایر اشعار سموأل هم تأکید بر همین اوصاف اخلاقی است قصیده معروفی دارد با این آغاز که:
إذا المرء لم یدنس من اللؤم عرضه
فکل رداء یرتدیه جـمیل
یعنی اگر آدمی آبروی خویش به پستی نیالاید
هر جامهای که بر تن کند زیبا خواهد بود.
این یکی از شاعرانی است که سماحت و کرامت اخلاقیاش باعث شد دنیای عرب به دیانت وی نظر نکند، و نسبت به یهودی بودنش تجاهل و تغافل ورزد؛ تا جایی که رهبر حماس هم که با دولتی یهودی در حال جنگ بود به اشعار وی استناد میکرد و آخرین بیتی که از میراث شعر عربی بر زبان راند باز شعر او بود که:
إذا سَيِّدٌ مِنّا خَلا قامَ سَيِّدٌ
قَؤُولٌ لِما قالَ الكِرامُ فَعُولُ.