روانشناسی اجتماعی ایرانیان
2.52K subscribers
67 photos
21 videos
14 files
84 links
در ایران،انقلاب مشروطه هنوز پیروز نشده است...
یادداشت های فاطمه علمدار
Download Telegram
تاریخِ پوشاندن خود...(بخش اول)
مروری بر سیر تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار

تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی میگوید زنانی که بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شوند،مجازات خواهند شد.طبق اصل۱۶۷ قانون اساسی،وقتی حکم دعوا در قوانین مدونه نباشد،قاضی باید براساس منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر،حکم صادر کند.
تصور غالب این است که حکم حجاب شرعی در تمام منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر در طول تاریخ،پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین بوده است.و باز هم تصور غالب این است که بیتفاوتی نسبت به عدم رعایت حجاب شرعی از طرف زنان، مصداق اهمال در واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر است و همه جامعه را به ورطه هلاک میکشاند.سوال مهمی است که از خودمان بپرسیم:آیا واقعا در همه ۱۴۰۰ سال گذشته،همه مسلمانان همینطور فکر میکردند؟آیا اگر ویدا موحد،با بلوز و شلوار و روسریِ سفیدِ به چوب بسته شده اش،گوشه معبری در قرن دوم هجری ایستاده بود هم به یک سال حبس محکوم میشد؟سپیده رشنو مجبور به عذرخواهی میشد و مهسا امینی...
اگر کسی میگفت "من به حجاب اجباری اعتراض دارم" چطور؟
با عینک جامعه شناسی تاریخی که به سیر حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی و به طور خاص فقه جعفری نگاه کنیم، تا حدی میشود تفاوتهای مواجه فعلی ما با مسئله حجاب را با پیشینیان مان،مقایسه کرد.اینکه بتوانیم وضعیتی که در آن هستیم را از قله تاریخ، تماشا و توصیف کنیم،کمک میکند که درکی منطقی تر از مسیری که میخواهیم طی کنیم، به دست آوریم.و من در سلسله یادداشت هایی که تحت عنوان"تاریخ پوشاندن خود" به مرور منتشر خواهم کرد،تلاش میکنم که در حد توان خودم، سیر حکم حجاب شرعی را در "کتب فقهی معتبر اسلامی" تا دوران غیبت کبری، و در "کتب فقه جعفری" از آغاز غیبت کبری تا امروز،در چارچوب نگاه جامعه شناسی تاریخی،توصیف کنم.

بخش اول این تحقیق( از وفات پیامبر تا پایان خلافت اموی) در لینک پایین صفحه ،قابل مطالعه است.

@fsalamdar

https://bit.ly/3m2cASU

#تاریخ_پوشاندن_خود
تاریخِ پوشاندن خود...(بخش دوم)
مروری بر سیر تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار

تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی میگوید زنانی که بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شوند،مجازات خواهند شد.طبق اصل۱۶۷ قانون اساسی،وقتی حکم دعوا در قوانین مدونه نباشد،قاضی باید براساس منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر،حکم صادر کند.
تصور غالب این است که حکم حجاب شرعی در تمام منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر در طول تاریخ،پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین بوده است.و باز هم تصور غالب این است که بیتفاوتی نسبت به عدم رعایت حجاب شرعی از طرف زنان، مصداق اهمال در واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر است و همه جامعه را به ورطه هلاک میکشاند.سوال مهمی است که از خودمان بپرسیم:آیا واقعا در همه ۱۴۰۰ سال گذشته،همه مسلمانان همینطور فکر میکردند؟آیا اگر ویدا موحد،با بلوز و شلوار و روسریِ سفیدِ به چوب بسته شده اش،گوشه معبری در قرن دوم هجری ایستاده بود هم به یک سال حبس محکوم میشد؟سپیده رشنو مجبور به عذرخواهی میشد و مهسا امینی...
اگر کسی میگفت "من به حجاب اجباری اعتراض دارم" چطور؟
با عینک جامعه شناسی تاریخی که به سیر حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی و به طور خاص فقه جعفری نگاه کنیم، تا حدی میشود تفاوتهای مواجهه فعلی ما با مسئله حجاب را با پیشینیان مان،مقایسه کرد.اینکه بتوانیم وضعیتی که در آن هستیم را از قله تاریخ، تماشا و توصیف کنیم،کمک میکند که درکی منطقی تر از مسیری که میخواهیم طی کنیم، به دست آوریم.و من در سلسله یادداشت هایی که تحت عنوان"تاریخ پوشاندن خود" به مرور منتشر خواهم کرد،تلاش میکنم که در حد توان خودم، سیر حکم حجاب شرعی را در "کتب فقهی معتبر اسلامی" تا دوران غیبت کبری، و در "کتب فقه جعفری" از آغاز غیبت کبری تا امروز،در چارچوب نگاه جامعه شناسی تاریخی،توصیف کنم.


بخش دوم این تحقیق( از آغاز خلافت عباسی تا شروع غیبت صغری) در لینک پایین صفحه ،قابل مطالعه است.

@fsalamdar

https://bit.ly/3ZgGaTi

#تاریخ_پوشاندن_خود
تاریخِ پوشاندن خود...(بخش سوم)
مروری بر سیر تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار

تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی میگوید زنانی که بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شوند،مجازات خواهند شد.طبق اصل۱۶۷ قانون اساسی،وقتی حکم دعوا در قوانین مدونه نباشد،قاضی باید براساس منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر،حکم صادر کند.
تصور غالب این است که حکم حجاب شرعی در تمام منابع معتبر اسلامی و فتاوای معتبر در طول تاریخ،پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین بوده است.و باز هم تصور غالب این است که بیتفاوتی نسبت به عدم رعایت حجاب شرعی از طرف زنان، مصداق اهمال در واجب شرعی امر به معروف و نهی از منکر است و همه جامعه را به ورطه هلاک میکشاند.سوال مهمی است که از خودمان بپرسیم:آیا واقعا در همه ۱۴۰۰ سال گذشته،همه مسلمانان همینطور فکر میکردند؟آیا اگر ویدا موحد،با بلوز و شلوار و روسریِ سفیدِ به چوب بسته شده اش،گوشه معبری در قرن دوم هجری ایستاده بود هم به یک سال حبس محکوم میشد؟سپیده رشنو مجبور به عذرخواهی میشد و مهسا امینی...
اگر کسی میگفت "من به حجاب اجباری اعتراض دارم" چطور؟
با عینک جامعه شناسی تاریخی که به سیر حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی و به طور خاص فقه جعفری نگاه کنیم، تا حدی میشود تفاوتهای مواجهه فعلی ما با مسئله حجاب را با پیشینیان مان،مقایسه کرد.اینکه بتوانیم وضعیتی که در آن هستیم را از قله تاریخ، تماشا و توصیف کنیم،کمک میکند که درکی منطقی تر از مسیری که میخواهیم طی کنیم، به دست آوریم.و من در سلسله یادداشت هایی که تحت عنوان"تاریخ پوشاندن خود" به مرور منتشر خواهم کرد،تلاش میکنم که در حد توان خودم، سیر حکم حجاب شرعی را در "کتب فقهی معتبر اسلامی" تا دوران غیبت کبری، و در "کتب فقه جعفری" از آغاز غیبت کبری تا امروز،در چارچوب نگاه جامعه شناسی تاریخی،توصیف کنم.


بخش سوم این تحقیق( از آغاز غیبت صغری تا شیخ طوسی) در لینک پایین صفحه ،قابل مطالعه است.

@fsalamdar

https://bit.ly/41rg5mc

#تاریخ_پوشاندن_خود
تاریخ پوشاندن خود...(مرور سه بخش اول)
جامعه شناسی تاریخی حکم حجاب شرعی در منابع معتبر اسلامی

فاطمه علمدار


پیامبر که سال ۱۰ هجرت از دنیا رفت،قلمرو اسلام،حجاز بود.منطقه ای در غرب شبه جزیره عرب.کمتر از ۱۵۰ سال بعدش،قلمرو اسلام چندین برابر شده بود و امپراطوری عباسیان حکومت میکرد و فقها و علما باید به جمعیت وسیعی که نه عربی زبانشان بود و نه تصوری از جغرافیا و فرهنگ حجاز داشتند،سبک زندگی اسلامی را آموزش میدادند.در سه یادداشت قبل،حکم پوشش شرعی در منابع معتبر اسلامی تا ابتدای قرن ۵ هجری بررسی شد.

در ابتدای قرن 5 هجری،حدود پوششی که در قرآن با نام بردن از یک عضو بدن توضیح داده شده بود؛ در کتب فقهی با نام بردن از 12 عضو بدن توضیح داده شد و حد واجب پوشش برای مرد از شرمگاه جلو و عقب تا حد بین ناف تا زانو مشخص شد و برای زن از شرمگاه جلو و عقب تا همه بدن به جز صورت و دستها تا مچ.علاوه بر سه لباسی که در قرآن برای پوشاندن بدن از آنها نام برده شده بود؛ 8 پوشاک جدید هم برای توضیح پوشش شرعی مورد استفاده قرار گرفتند.

در قرن5هجری احتمالا قلمرو مسلمین پر از زنانی با قومیت های مختلف بود که یا چون کنیز بودند و یا چون مسلمان نبودند،با موهای برهنه و پوشش هایی کاملا متفاوت با آنچه ما امروز میبینیم آمد و شد میکردند و مردان موظف بودند حواسشان باشد که نگاه جنسی به آنها نداشته باشند. آن روزها هنوز مردان موجوداتی تعریف نمی شدند که کنترلی بر خودشان ندارند.مگس هایی که گریزی از چرخیدن دور شیرینی ندارند... و زنان چیزی فراتر از آب نباتی بودند که باید پوشیده شود...آن روزها دختران را برای اینکه درس میخوانند مسموم نمیکردند...

(متن کامل در لینک پایین صفحه)

@fsalamdar


https://bit.ly/3IWvNOW

#تاریخ_پوشاندن_خود
تلف نشدن

فاطمه علمدار



فکر کردم چه تیتر بی ادبانه ای!"تلف شد".پیروز یکی از ما بود.و حالا نوشته اند "تلف شد".سرم را گرفتم لای دستهایم و تکرار کردم "تلف شد".شقیقه ها را فشردم و چشمها را محکمتر بستم...با خودم تکرار کردم:"تلف شد"!

پیروز "تلف شد".تدریجی" "تلف" "شد".در جریانی که همه میدانستیم آخرش این است،در زایمان بدون دستکش،در مرگ خانواده اش،در نگهداری های غیر استانداردش،در نبود دستگاه دیالیز مورد نیازش...بعضیها مدت زمان لازم برای تلف شدنشان،آنقدری است که میشود به چشم دید.چند روز؛چند ماه؛چند سال...بعضیها طولانی تر تلف میشوند.با ترسهای زمان جنگ.با پدران و مادران له شده زیر بار فشار اقتصادی دوران سازندگی.با شعارهای دبستان.با مقنعه هایی که چانه اش روی گوششان است.با نوجوانی کردن با طعم استرس قتلهای زنجیره ای و آشوبهای دولت اصلاحات.با جوانی کردن در بگم بگم ها.در مهاجرت.در گشت ارشاد.در بیکاری.در بحران ازدواج.در بیماری پدر و مادر.در نگرانی برای هوایی که فرزندشان تنفس میکند.در کودکی نکردن کودکی که در مهد کودک حرف سیاسی میزند.در نارفاقتی های دبستانیها برای خوش خدمتی به مدیر.در بی اعتمادی اجتماعی.در خراب شده خواندن وطن.در دیدن جنازه نوزاد هم وطن در قایق شکسته پناهجویان...موجودات زنده تدریجی تلف میشوند.حکومتها تدریجی تر.اگر سی سال قبل گفتند این حکومت رو به زوال است و هنوز صندلی سی سال قبل سرجایش است،معنی اش این نیست که خیالتان راحت.بدخواهان حرف مفت زیاد میزنند.مسیر زوال میدانید چیست؟تاریخ خوانده اید.بعضی حکومتها این مسیر را چند قرن طول کشید تا به نقطه پایان برسانند.اینکه پایانش در زمان همان پادشاهی که زوالش را شروع کرد،رقم نخورد؛چیز عجیبی نیست.اینکه جانهای عزیزی در بی کفایتی و بلاهت کسی که گمان میکند زوال یعنی تیر خلاص؛ و اگر بلافاصله بعد از بردن نامش؛دنیا کن فیکون نشد پس حرف مفتی بیش نبوده است؛"تلف" میشوند هم عجیب نیست.در سرزمینی که آدمها زوال را فقط با میزان لرزش صندلی خودشان میفهمند،هیچ چیزی عجیب نیست.ما هم انرژی مان را صرف تعجب کردن نمیکنیم.چه کسی بود که گفت چشم اندازتان را سیصد ساله ببندید؟چشم انداز ما برای تغییر سیصدساله است.به عمر خودمان قد نمیدهد ولی ما "تلف" نمیشویم.ما سبز میشویم.ریشه میدوانیم و آیندگان با خواندن داستانهایمان به ما ادای احترام میکنند...به ما که میخواستیم زندگی کنیم.یک زندگی معمولی...
خودمان را چطور به یاد می آوریم؟


بی اعتمادی درد بزرگی است.آدمها تا وقتی به هم اعتماد نداشته باشند نمیتوانند دست به دست هم بدهند برای بهتر کردن شرایط زندگی شان.هرکسی میخواهد بی توجه به بقیه گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و نمیشود که نمیشود که نمیشود.انگار همه در یک دام بزرگ گرفتار شده اند.دام بی اعتمادی اجتماعی.
محمدفاضلی در اپیزودهای ۱۲ تا ۱۴ پادکست دغدغه ایران،کتاب"دام اجتماعی و مسئله اعتماد" را معرفی میکند که خودش و همکارانش ترجمه کرده اند.کتابی که نویسنده اش معتقد است میشود از دام های اجتماعی رها شد و راهکارهایی ارائه میکند که برای امروزِ ما میتواند مفید باشد.

در لینک پایین صفحه،براساس این کتاب نوشته ام که آیا میشود با هم یکی شویم؛پیش از آنکه یکی یکی کشته شویم....

@fsalamdar


https://bit.ly/3mr2k77
۱۰۰ روز طول کشید تا یاد گرفتیم به "بدحالی" نگوییم "مسمومیت"....

فاطمه علمدار


فوکو می‎گوید حافظه ابزار قدرتمند مبارزه است و کسی که کنترل حافظه مردم را در دست داشته باشد تمام پویایی‌های آنها را تحت کنترل دارد.‎از این نگاه،‌‎چگونگی به یاد آوردن وقایع،‌‎یک کنش سیاسی است چراکه تاریخچه بازی میان فرد و جامعه و حکومت و همچنین شیوه ادامه بازی را تعریف می‌کند.
الان 100روز از اولین روزی که خبر مسمومیت18دختر دانش‎آموز‌‎ در قم منتشر شد،میگذرد.خبری که با گذشت 63روز و مسمومیت100دانش‎آموز‌‎ توجه چندانی به خود جلب نکرد تا اینکه دادستان قم به عنوان اولین مقام رسمی خبر از برگزاری جلسه«بررسی ابعاد مسمومیت‎های مدارس استان قم»‌‎داد برای شناسایی‎«علل حادثه ناگوار مسمومیت دانش‌آموزان دختر».بعد نماینده قم از احتمال«خرابکارانه»‌‌‎بودن مسئله سخن گفت و معاون درمان دانشگاه علوم‎پزشکی قم وجود«گاز مونواکسیدکربن»‌‌‎در مدارس را تایید کرد.همه مدارس برای2روز تعطیل شدند.1هفته بعد،‌‎وزیر آموزش‎وپرورش گفت بخش اعظم مشکلات قم‎«شایعه»‌‌‎بوده و وزیر بهداشت وضعیتی که برای دانش‎آموز‌‎ان پیش آمده را«مسمومیت خفیف»‌‌‎تشخیص داد.روز80ام مسئله،وزیر بهداشت معاونش را مسئول تشکیل کمیته علمی‎تخصصی برای بررسی«‌‎مسمومیت احتمالی»‌‌‎دانش‎آموز‌‎ان استان قم کرد.2روز بعد،دادستان کل کشور گفت«‌‎مسمومیتها»‌‌‎نشان از«‌‎احتمال اقدامات مجرمانه عمدی»‌‌‎دارد.درحالیکه مسئولان رده بالای حاکمیت هنوز در مورد مسمومیت دانستن یا ندانستن وضعیت دانش‌آموزان به نتیجه نرسیده بودند و صرفا احتمال میدادند مسئله عمدی باشد،معاون وزیر بهداشت اعلام کرد«مسمومیت»ها«عمدی»‌‌‎و ناشی از«‌‎مواد شیمیایی»بوده و کار افرادی که«‌‎دوست داشتند مدارس دخترانه تعطیل شوند».این اذعان صریح به زن‎ستیزی عامدانه‎ای که پشت پرده مسمومیتها وجود داشت،باعث شد مسمومیتها در حافظه جمعی مردم با دیگر خاطرات مرتبط با تبعیض علیه زنان پیوند بخورند.مردم یاد اسیدپاشی‎های اصفهان افتادند و خاطرات گشت ارشاد.فاضل میبدی که وجود گروه«‌‎هزاره گرا»را در کشور افشا کرد،باعث شد خشم و غم،با ترس تکمیل شوند.دختران افغانستان در آستانه شکل گرفتن حکومت طالبان،همین مسمومیتها را تجربه کرده بودند.آیا طالبان در راه است؟جامعه به خودش آمد و متوجه شد3ماه از مسئله گذشته و هنوزکسی دستگیر نشده.حافظه جمعی یاد تروماهای پیشین افتاد که هرگز پاسخ درخوری برایشان نیافته بود؛اسیدپاشی‌های اصفهان(1393)؛فروریختن پلاسکو(1395)؛کشتی سانچی(1396)؛هواپیمای اکراین(1398)؛متروپل آبادان(1401)؛مرگ مهسا امینی.‎خاطره بی‎جواب ماندن سوالات جمعی در مورد آلام اجتماعی،‌‎پاشنه آشیل حکومت‌هاست چراکه امنیت روانی جامعه را به شدت به خطر می‌اندازد و انباشت این سوالها باعث می‌شود که مردم احساس نادیده گرفته شدن بکنند و اندک‎اندک به حاکمیت بی‎اعتماد شوند و از آن فاصله بگیرند.بعد از آن با هر تلنگری جامعه خاطرات این نادیده گرفته شدنها را برای خودش تکرار میکند و از نو دچار احساسات منفی میشود.
از7اسفند که این سخنان گفته شد،
"همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد"؛طوریکه17اسفند صراحتا اعلام شد دانش‎آموزان مسموم نشدند،بلکه تنها کمتر از5درصدشان در معرض ماده محرک قرار گرفتند و بدحال شدند.
9اسفند وزیر بهداشت گفت بهترین اساتید سم‎شناسی کشور نوعی«سم خفیف»را عامل«‌‎مسمومیتها»‌‌‎دانستند.10اسفند به بیش از50مدرسه حمله شد و رئیس‎جمهور،وزیرکشور را مسئول پیگیری موضوع«مسمومیت»کرد و همان روز وزیرکشور گفت«‌‎عامل خاصی»پیدا نکردیم که بگوییم«‌‎ماده خاصی»‌‌‎باعث«چنین اتفاقاتی»‌‌‎شده و بالای90درصد آنچه که تحت‎عنوان«‌‎عارضه»مطرح شده،مربوط به«‌‎عوامل خارجی»‌‌‎نبوده و ناشی از«‌‎نگرانی»است.‎وزیرکشور از کلمه«‌‎مسمومیت»استفاده نکرد و برای اولین بار گفت که تنها10درصد عارضه‎های دانش‌آموزان«‌‎عامل خارجی»‌‌‎داشته و بقیه روانی بوده است.او ‌‎برخلاف صحبت روز گذشته وزیربهداشت که گفته بود بهترین اساتید سم‎شناسی کشور«نوعی سم خفیف»‌‌‎را عامل مسمومیت‎ها می‌دانند،گفت«ماده خاصی»پیدا نکردیم و اذهان عمومی حیران شد که پس اساتید سم‎شناسی با آزمایش چه ماده‎ای به این نتیجه رسیدند که«‌‎سم خفیف»عامل مسمومیت‎هاست.‎فردای آن روز...

         "ادامه در لینک پایین صفحه"

@fsalamdar

https://bit.ly/3yoqmT5
چند نکته درباره‌ی اظهارنظر دبیر فرهنگستان علوم پزشکی:

👤 سامان توکلی (روان‌‌پزشک)

🗓 ٢٠ اسفندماه ١۴٠١

🔹 آیا ممکن است حرف دبیر فرهنگستان علوم پزشکی درست باشد؟
‏— بله، «احتمال» دارد درست باشد یا درست نباشد.

🔹 آیا گفته‌ی ایشان می‌تواند جامعه‌ی عمومی و جامعه‌ی متخصصان را متقاعد کند؟
‏— خیر، همان طور که خودشان به درستی گفته‌اند، اگر «آنان» بگویند کسی قبول نمی‌کند.

🔹 آیا از جامعه باید انتظار داشت با اظهارنظر ایشان و بعضی افراد دیگر در این روزها متقاعد شود؟
‏— خیر، جامعه حق دارد و در شرایط موجود طبیعی است که متقاعد نشود.

🔹 آیا اگر این پدیده هیستری جمعی باشد، نباید نگران بود؟
‏— اگر هیستری جمعی در این ابعاد جمعیتی و گستردگی جغرافیایی و گوناگونی طبقاتی و طول مدت زمانی اتفاق افتاده باشد، نشان‌دهنده‌ی وجود آشفتگی جدی در وضعیت اجتماعی است که چه بسا باید نگرانی بیش‌تری را ایجاد کند.

🔹 اگر این پدیده هیستری جمعی باشد، آیا دشمنان خارجی عامل اصلی آن‌اند و باید به دنبال عوامل اجرایی‌شان در داخل بود؟
‏— خیر، بروز هیستری جمعی و ویژگی‌های آن، در وهله‌ی اول، نشان‌دهنده و شاخصی از وضعیت سلامت اجتماعی و ثبات روانی خانواده‌ها است.

🔹 «اگر» این پدیده به تمامی هیستری جمعی باشد، کجا باید به دنبال عوامل اصلی زمینه‌ساز آن گشت؟
‏— در عوامل مؤثر بر ثبات اجتماعی و به ویژه شیوه‌های حکم‌رانی که می‌توانند موجب تضعیف احساس امنیت و اعتماد در جامعه شوند. گرچه طبیعی است که دیگران هم از آن به نفع خود بهره ببرند.

🔹 چرا جامعه با این اظهار نظرها و اطلاعات متقاعد نمی‌شود؟
‏— عدم شفافیت، عدم مشارکت گروه‌های مختلف مورد اعتماد اقشار مختلف جامعه در بررسی موضوع، ارایه‌ی اطلاعات ضدونقیض و سوگیرانه و تدافعی، فرافکنی و گشتن دنبال مقصر خارجی، و بستن فضای اطلاع‌رسانی رسانه‌ای مانع رسیدن به آن هدف است.

🔹 آیا ممکن است گفته‌های دبیر فرهنگستان علوم پزشکی درست نباشد؟
‏— بله، تا زمانی که بررسی این پدیده به شکل شفاف و توسط گروهی مستقل و متکثر انجام و اطلاع‌رسانی نشود، هیچ فرضیه‌ی دیگری را هم نمی‌توان با قطعیت رد کرد و انتظار داشت جامعه آن را بپذیرد.

🔉 کانال تلگرامی سلامت روان و جامعه

🌄 صفحه‌ی اینستاگرامی سلامت روان و جامعه
.
خبر مسمومیت دانش آموزان،۸۸ روز طول کشید تا توجه ما را جلب کند.تا روزی که معاون وزیر گفت هدف از مسمومیتها بستن مدارس دخترانه است،خبری بود کنار بقیه اخبار ناگوار این روزها ولی ناگهان تبدیل شد به یک مسئله ملی و ظرف ۱۰ روز از طرف حاکمیت تبدیل شد به فتنه مسموم سازی و التهاب آفرینان تهدید شدند و خبرنگارش بازداشت شد و معترضینش هم.حالا دخترانی هستند که مدرسه نمیروند و مردم دارند یادمیگیرند به جای مسمومیت بگویند "بدحالی"
چه اتفاقی برای ما افتاد که ۸۸ روز نسبت به مسمومیت بیش از ۲۰۰ دانش آموز تقریبا بی تفاوت بودیم و بعد دیگر نمی توانستیم نسبت به آن سکوت کنیم؟
در روزنامه "پیام ما" در موردش نوشته ام.
لینک گزارش:

https://payamema.ir/payam/articlerelation/83138
نقد دکتر ندا رضوی به یادداشت
"سکوت جامعه در بمباران اخبار نامطلوب"
https://t.me/fsalamdar/57


سلام و وقت بخیر
مطلبتان را خواندم. اگرچه با تبیین هایی که اورده اید مخالف نیستم، و موافقم که تا حدی پدیده بیتفاوتی را تبیین میکند، اما به نظرم به چیزی کمتر از حد لازم توجه کرده اید.
ان طور که من در خلال دو دهه اخیر فضا را میبینم و میفهمم، نقش تلاشهای هماهنگ رسانه‌ای و تبانی رسانه‌ها و چهره های رسانه‌ای (و بازی و منافع سیاسی پس آن) در شکل دهی به افکار و واکنش های عمومی خیلی بیشتر از ان چیزی است که ما گمان میکنیم.
بنابراین به نظرم علت واکنش ضعیف جامعه را بیشتر باید در واکنش ضعیف رسانه‌ها و عدم انسجام واکنشها (اعم از رسانه‌های رسمی داخلی، رسانه‌های سنتی و بزرگ خارج از کشور، اکانتهای مشهور و چهره ها در شبکه‌های اجتماعی) دید.
خوشایند یا ناخوشایند، واقعیت این است که امروز بخش بزرگی از برساخت مساله‌ها بر دوش رسانه‌هاست. مسمومیت بچه‌ها یا بدحالی یا هرچه اسمش باشد، یک نگرانی واقعی برای والدین و جامعه ایجاد میکند، اما سرعت و شدت واکنش، کاملا وابسته به سرعت و شدت و جهت و کیفیت انعکاسش در رسانه‌ها و اکانتها و صفحات شبکه اجتماعی مشهور ست، که در مورد این مصداق چندان روشن نیست چرا به ان پررنگی که انتظار میرود منعکس نشد و جو ایجاد نشد.
به نظرم بخشی از تبیین مساله باید به این بپردازد که چرا بقول شما در ۸۸ روز اول، این خبرها، منجر به تلاش هماهنگ چهره ها و اکانتهای پرمخاطب و شبکه‌های تلویزیونی فعال سیاسی مخالف ج.ا نشد.‌
به عنوان مثال نگاه کنید به سرعت و شدت واکنشهای افکار عمومی به اعدام بعضی جوانها در سالهای گذشته (نوید افکاری و ...)، حبس حسین رونقی (در مقابل فرهاد میثمی)، یا خبرهایی مثل ممنوعیت کنسرت در مشهد، یا افزایش عوارض خروج از کشور(که بعضی به شوخی میگفتند کسانی معترض افزایش این مبلغ شده‌اند که اساسا توان مالی سفر خارجی ندارند، ولی جوسازی‌ چهره‌ها باعث شد مساله را از آن خود بدانند!)
این مساله‌ها در قیاس با مساله مسمومیت دختران به نظر من خیلی انتزاعی‌ترند، و منافع بلافصل جامعه هدف خاص‌تر و کوچکتری را تهدید میکنند. به نظرتان عجیب نیست که واکنش ها مثلا به این مصداقها (دست کم روی شبکه های اجتماعی) خیلی سریع‌تر و وسیع‌تر بوده؟
این نیاز به تبیین دارد. و تبیینش بنظرم همین است که گویا اراده جماعتی که جریان‌ساز رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی هستند -به هر دلیل، حتی غیرعمدی- بر واکنش سریع و وسیع برای جریان‌سازی قضیه مسمومیت‌ها نبوده.
من از سال ۸۰ روی فضای اینترنت خوانده و نوشته‌ام و بنا به این تجربه شخصی، مجموعا معتقد شده‌ام که هیچ خبر و اثر و ایده‌ای (هرچند مهم و درخشان) بدون هماهنگی شبکه‌های اصلی موثران و جریان‌سازان رسانه‌ای دیده و شنیده نخواهد شد. این شبکه‌ها هم متشکل از مجموعه رفقا یا هم‌منفعت‌هاست. هرچیزی خارج از این شبکه‌ها تولید و منتشر شود، شانس ناچیزی برای دیده و مهم شدن دارد.
مثالها زیاد است.یک مثال ساده دیگر شهرت یافتن افراد و آثار است که تابع همین مکانیزم است در زمانه رسانه‌ای شدن
ما دوباره سبز میشویم

فاطمه علمدار


درخت آلو شکوفه داده.پارسال اول از همه درخت بادام شکوفه داد.روزی بود که روسیه به اوکراین حمله کرد.درخت بادام را یک ماه قبل قطع کردیم.مریض بود.خیلی مریض.چوبش را بردند برای کارگاه ذغال سازی و احتمالا میرود در منقل مسافران نوروزی که جوج میزنند یا قلیان میکشند و حرف سیاسی میزنند!در ماشینهایشان "باران آمد و یادم داد" میگذارند و یاد حمیدرضا روحی میافتند.باران می آید و رنگین گمان میشود و همه ناخودآگاه صدای کیان پیرفلک را میشنوند.خط چشم میکشند و یاد مادر نیکاشاکرمی میافتند که میگفت انگشتهایش سالم بود.
دیجی کالا پیام میدهد استایلت را نو کن!چقدر در این یکسال استایلمان نو شد!چقدر دنیا بزرگتر شد.چقدر بزرگ...مردم میرقصند و رقصهایشان را با صورتهای محو به اشتراک میگذارند.کی فکرش را میکرد روزی رقص بشود ابزار مبارزه و دختران شجاع بروند پشت اوین برقصند نزدیک عید!و پسران در حمایت از دختران برقصند و واقعا به خاطر رقصیدن هزینه بدهند.به خاطر ساختن قایق کاغذی.به خاطر سفره آوردن به دانشگاه.کی فکرش را میکرد روزی بسیج دانشگاه شریف با میز نهارخوری سنگر بسازد که دانشجویان مختلط نهار نخورند و بعد بروند سر مزار شهدا گریه کنند!این استحاله مفاهیم،این ابتذال مسئله سیاسی را کی میتوانست تصور کند؟اینکه دخترک ۷ساله ما مدرسه نرود چون نزدیک هزار دختر از همه جای کشور به خاطر بویی بد به بیمارستان رفته اند و دعواست که آیا دارند فتنه مسموم سازی درمی آورند مثل کشته سازی هایشان! یا واقعا مسمومند؟!و ما دلمان پیش ابوالفضل آدینه زاده است که کشته سازی شد و سیاوش محمودی،پسر لیلا و جواد حیدری و حدیث نجفی و غزاله چلاوی.پیش دختر فرشته احمدی که مادرش کشته سازی! شد و آرتین که خانواده اش شهید! شدند و هنوز نوبت به محاکمه قاتلان هیچکدامشان نرسید.. محسن شکاری ولی اعدام شد...
چقدر دنیا در این یکسال بزرگ شد.دنیایی که سمانه اصغری_فعال حقوق کودک_ ۱۸سال زندان محکوم میشود و سروناز احمدی_مددکار_ و کامیارفکور_روزنامه نگار_ از ماه عسل که برگشتند میروند زندان و مشمول عفو نمیشوند در حالیکه ۲۲هزار نفر عفو! شده اند.
دنیای آدم بزرگ نمیشود وقتی که میفهمد ۲۲هزار نفر که حتی به اندازه سمانه و سروناز هم مجرم سیاسی! نبودند،گرفتار بوده اند در این ماهها؟
بزرگ میشود...آنقدر بزرگ که دیگر هیچوقت آدمهای قبلی نشویم...#علیه_فراموشی
تجربه گذشتن آب از سر....

فاطمه علمدار

۱۶ شهریور ۱۳۹۸ بود.۲سال و۱۲روز قبل از مرگ مهسا.اسماعیل بخشی با بغض رو به دوربین گفت:«۴تا کارگر خودشونو آتش زدند...برای یک و دویست...لعنت به این زندگی».کارگران هفت تپه ماهها بود که حقوق نگرفته بودند.لازم نیست آدم عامل آمریکا و اسرائیل باشد که بتواند به نگرفتن حقوقش اعتراض کند.مردم،همین مردم معمولی،وقتی دچار فقر شوند،اعتراض میکنند.

۲۸تیر۱۴۰۰بود.۱سال و۲ماه قبل از مرگ مهسا.با صدای گرفته اش پرسید:"مظاهرات سلمیه.چرا تیر میاندازی؟" گفتند برو.نایست.ایستاد. کتکش زدند.خوزستان هوا نداشت.آب نداشت.هنوز هم ندارد.تهران و اصفهان و قزوین هم هوا ندارند.آب ندارند.آدمها لازم نیست بازیچه دست دشمن باشند تا بفهمند از نداشتن آب و هوا در مشقتند. مردم،همین مردم معمولی،وقتی در تنگنا باشند،اعتراض میکنند.

۱سال بعدش،۲۸ تیر۱۴۰۱،مادری جلوی ون گشت ارشاد ایستاده بود و ضجه میزد که«دخترم مریضه...نبریدش...».۲ماه قبل از اینکه مهسا را گشت ارشاد ببرد و بگویند چون مریض بود روند ارشاد را طاقت نیاورد و جانش را از دست داد.دختر آن زن را بردند؛علیرغم اینکه میدانستند مریض است و بعد پلیس تهران بزرگ گفت که با سرتیم گشت انتظامی به خاطر سوءمدیریت برخورد انضباطی شده.ما سر تیم را ندیدیم و نفهمیدیم چه برخوردی با او کردند.ولی وقتی سپیده رشنو در اتوبوس شالش افتاد و رایحه ربیعی به او تذکر داد و دعوایشان شد؛کمتر از۳هفته بعد او را دیدیم که در تلوزیون و جلوی چشم همه،از رایحه معذرت خواهی میکند.هنوز۵۰روز مانده بود به اینکه،پدر و مادر مهسا همدیگر را در بیمارستان بغل کنند و اشک بریزند.لازم نیست آدم فریب خورده و خودفروخته باشد تا بخواهد آن سرتیم انتظامی که دختر ضعیف الحجاب مریض را با خود برد هم مثل کسی که از تذکر حجاب عصبانی شده بود،حداقل در تلوزیون ابراز ندامت کند.مردم،همین مردم معمولی،وقتی احساس بی عدالتی کنند اعتراض میکنند.

۶ماه و۱۶روز قبل،دختر۲۲ساله مردم که ضعیف الحجاب بود توسط گشت ارشاد گرفته شد و از دنیا رفت.آدمهایی که خسته شده بودند از نادیده گرفتن اعتراض هایشان به فقر و تنگنا و بی عدالتی و همزمان،ترسیدن از تذکر شنیدن و گرفتار شدن و حتی مردن به خاطر نوع پوشش، احساس کردند دیگر آب از سرشان گذشته.دیگر بیش از حد مرده اند.به بهانه های مختلف دارند میمیرند بدون اینکه فرصت کنند زندگی کنند.جامعه نباید به نقطه ای برسد که فکر کند آب از سرش گذشته و چیزی برای از دست دادن ندارد به جز ترس هایش و جانش. ولی انگار مردم ما به آن نقطه رسیدند وقتی زنها حجاب از سر برداشتند؛ به نقطه خسته شدن از ترسیدن!

این روزها ضعیف الحجابها را نباید متهم کرد به بی دینی و ضد انقلابی بودن.این روزها بدحجابها کسانی هستند که در برابر تبلیغات و فراخوان های کشف حجاب ایستادگی کردند و خودی محسوب میشوند.حالا مسئله بی حجابها هستند.دیگر مسئله کوتاه بودن یا جلوباز بودن مانتو نیست.تنگ یا کوتاه بودن شلوار نیست.عقب بودن شال و روسری نیست.مسئله به سرگذاشتن هرچیزی است که فرد را از گروه بی حجابها خارج کند و بتوان او را بدحجاب دانست و نفس راحتی کشید.

ماه بعد هوا گرم میشود و شاید به جای زنان آستین بلند و شلوار بلند پوش این روزها که فقط حجاب سر ندارند،زنانی از راه برسند که حجاب بدن هم ندارند.آن روزها قرار است کسانی که پوشش بدن دارند ولی پوشش سر ندارند،ایستادگی کنندگان در برابر تبلیغات دشمن فرض شوند و جریمه ها و تنبیه های خلاقانه قانونگذاران معطوف بشود به گروهی که پوشش بدن ندارند؟

بی حجابهای امروز کسانی هستند که دیگر نه تنها حوصله ترسیدن از گرفتار شدن در گشت ارشاد و اخراج از محل کار و طرد شدن از طرف بعضی از دوستان و فامیل و کنار گذاشته شدن از محافل رسمی و غیررسمی و لغو عضویت در انجمنهای تخصصی و غیرتخصصی را ندارند بلکه حتی از فکر کردن به مردن در گشت ارشاد و مانند آن هم حسی پیدا نمیکنند.آنها به وضعیت مرگ یک بار،شیون یک بار رسیده اند به جای ترس و اضطراب هرروزه از به خطر افتادن دخترشان یا خواهرشان یا عزیزانشان به خاطر نوع پوشش،آن هم وسط بحرانهای اقتصادی و اجتماعی.بی حجابهایی که آب از سرشان گذشته را نمی توان با قطع کردن اینترنت همراه و سوزاندن کارت ملی و ممنوع الخروجی و جریمه نقدی تنبیه کرد.ضعیف الحجاب که بودند هم به بهانه های دیگر همه اینها را ممکن بود تجربه کنند.به بهانه اعتراض به نبودن هوا،آب،نان،عدالت...جامعه نباید به وضعیت گذشتن آب از سر برسد؛به وضعیتی که تنها ترسش تداوم این ترس تا نسل های بعد باشد و به حال قانونگذار و سیاستگذاری که نمیفهمد آب را از سر مردمش رد کرده،نمیفهمد که مردمش مرگ را به چشم دیده اند و دیگر از تب نمی ترسند،نمیفهمد که وقت اشتباه ندارد،باید تاسف خورد.قانونگذاری که معنای رفتار مردمش را نمیفهمد...
مرگ بر بی‌حجاب

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۲/۰۱/۱۲

(پیامک یک جماعت: کنار مرگ بر اسرائیل مرگ بر بی‌حجاب بگویید): "اینجا"

            《مرگ بر بی‌حجاب》

مرگ بر بی‌روسری

مرگ بر بی‌چادر

مرگ بر بی‌روبند

مرگ بر زنی که بی‌اذن شوهر پا از درگاه خانه بیرون گذارَد

مرگ بر زنی که از سه کلمه بیشتر با مردان صحبت کند

مرگ بر زنی که در برابر میلیون‌ها چشمِ نامحرم، برای‌شان اخبار بگوید

مرگ بر زنی که هنگام صحبت ضروری با مردان، آوایش را دگرگون و مردانه نکند

مرگ بر زنی که جز احکام و قرآن، درس دیگری بخواند

مرگ بر زنی که مدرسه روَد

مرگ بر زنی که دانشگاه رود

مرگ بر زنی که معلمِ کلاسش مرد نامحرم باشد

مرگ بر دخترِ نه ساله‌ای که زود شوهر نکند و به خواستگار پاسخ منفی دهد

مرگ بر دختری که حیضش در خانهِ پدرش آغاز شود و هنوز شوهر نکرده باشد

مرگ بر زنی که مانع تعدد زوجات و بی‌شمار صیغه‌های مستحبی و مؤکدِ همسرش شود

مرگ بر زنی که وقت و بی‌وقت در خدمت کامجوییِ شوهرِ چندزنش نباشد

مرگ بر ...
مرگ بر ...
مرگ بر ...

از نظر فقه قدیم/سنتی، تمام موارد بالا گناه است و محدود به مورد خاصِ بی‌حجابی و بی‌روسری بودن نمی‌شود بنابراین اگر نوار مرگ شروع به خواندن کند به مرگ بر بی‌حجاب (=بی‌روسری) متوقف نخواهد شد چه این رشته سرِ دراز دارد و تا دربست طالبانی‌شدن و بلکه غلیظ‌تر از آن، امتداد خواهد یافت به ویژه که پیش‌تر در بخش سیاسی و بین‌الملل استعداد خود را در طلب مرگ برای این کشور و اون کشور، این جریان و اون جریان، این شخص و اون شخص نشان داده‌ایم

امروز دوازده فروردین روز جمهوری اسلامی ایران است که مطابق سرودش قرار بود هم دین دهد هم دنیا به ما:
《شد جمهوری اسلامی به پا   که هم دین دهد هم دنیا به ما》
این سرود بعدها عوض شد تا هم دین جایگاه خود را از دست دهد و هم دنیای‌مان روی آرامش نبیند

https://t.me/baznegari/1052

.
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن‌حسام مظاهری)
🔸صندلی خالی قاریان زن🔸



محسن‌حسام مظاهری


۱
تلاوت قرآن با آواز از سنت‌های دیرپا در فرهنگ اسلامی است و یکی از شاخه‌های موسیقی مذهبی در کشورهای مسلمان‌نشین به‌ویژه کشورهای عربی به‌شمار می‌رود. در ایران نیز این سنت به‌خصوص در دوره‌ی معاصر توسعه‌ی فراوانی یافته است. به‌گونه‌ای که امروزه قاریان ایرانی بسیاری به فهرست قاریان بین‌المللی راه یافته‌اند.


۲
با این وجود و علیرغم برگزاری مجالس متعدد تلاوت قرآن و برنامه‌های قرآنی متنوع در کشور، در فضای رسمی، این فرهنگ مطلقاً مردانه و در انحصار مردان باقی مانده است. تلاوت قرآن توسط زنان، مشابه بسیاری از دیگر رفتارهای دینی آنان، شکل زیرزمینی و خصوصی دارد و منحصر به جلسات مذهبی زنانه و خانگی است. شاید تنها استثنا حنانه خلفی است که چند سال پیش صوت ترتیلش امکان انتشار عمومی یافت؛ البته تا وقتی در سن خردسالی بود.


۳
دلایل مختلفی را برای این غیبت زنان ایرانی در عرصه‌ی عمومی تلاوت قرآن می‌توان برشمرد؛ از محذوریت‌های شخصی خود زنان و سنت پوشیدگی و در حجاب و پرده بودن که در قشر مذهبی و درمورد مناسک مذهبی ضریب بیشتری می‌گیرد تا حساسیت‌های عرفی و موانع فقهی. اما جالب آنجاست که به‌نظر می‌رسد در این فهرست،‌ سهم و تأثیرگذاری موانع عرفی بیش از موانع دینی بوده است. چراکه فقهای معاصر نسبت به این موضوع درمجموع موضع منفی سفت و سختی نگرفته‌اند. به‌عنوان مثال آقایان خمینی، سیستانی، خامنه‌ای و فاضل لنکرانی در بین مراجع معاصر «قرآن‌خواندن زنان درمقابل نامحرم اگرچه باصوت باشد» را بدون اشکال دانسته‌اند و به این قید کلی اکتفا کرده‌اند که «موجب تحریک و مفسده نباشد». البته برخی از دیگر مراجع نظیر آقای مکارم شیرازی تنها ترتیل‌خوانی زنان مقابل نامحرم را بدون اشکال دانسته و فتوا به عدم جواز باصوت‌خوانی زنان داده‌اند.


۴
درهرحال با توجه به نظر مساعد دو رهبر پیشین و فعلی نظام، به نظر می‌رسد پخش تلاوت قاریان زن از رسانه‌های عمومی و مشخصاً صداوسیما ناممکن نیست. باید دید در سیر تغییرات شتابانی که در فرهنگ دینی جامعه‌ی ایرانی و در سبک‌های دینداری ازجمله در نسل جدید دختران مذهبی پدید آمده و استمرار دارد، آیا این مسئله نیز پاسخ متفاوتی خواهد یافت؟ و آیا روند تغییرات فرهنگی جامعه و الگوهای دینداری انحصار مردانه‌ی تلاوت قرآن در فضاهای عمومی را خواهد شکست؟ به گمان من که پاسخ مثبت است و چندان دور نیست زمانی که در قاب تلویزیون تصویر قاریان زن نقش بندد.



پ.ن.
چالش تلاوت قرآن زنان در دیگر کشورهای اسلامی نیز موضوع جذاب و مهمی است و جای کارهای پژوهشی تطبیقی درین موضوع خالی است. به‌عنوان در کشور مصر ـ که کانون اصلی هنر تلاوت قرآن به‌شمار می‌رود ـ تا چند دهه پیش، قاریان زن (مانند سکینه حسن، نبویه النحاس و منیره عبده) نیز دوشادوش قاریان مرد در برنامه‌های قرآنی حضور داشته‌ و تلاوت آن‌ها از رادیو پخش می‌شده است. جالب آن‌که به این قراء لقب «شیخه» داده می‌شد؛ مشابه قراء مرد که «شیخ» خوانده می‌شوند. شبکه‌ی «الجزیره» در مستند دیدنی «القران بأصواتهن» به تاریخچه‌ی این موضوع پرداخته است. همچنین مسعود باب‌الحوائجی در یادداشت "گیتار آسمان" درین‌باره نشان می‌دهد که چگونه موضوعات عرفی (نظیر اختلاف نظر قاریان زن و مرد درباره‌ی میزان دستمزد) بستری برای ممنوعیت فقهی تلاوت زنان در مصر شده است.



لینک مستند «القرآن بأصواتهن» محصول شبکه الجزیره - ۲۰۲۲

https://youtu.be/mOBLK7WOft8

@mohsenhesammazaheri
دین ما رو پس بدید...

فاطمه علمدار


مامان نیمه رمضان را جشن میگرفت.دو ردیف سفره می انداخت در اتاق پذیرایی و ما در عالم نوجوانی و جوانی دوستهامان را دعوت میکردیم و چقدر خوش میگذشت.حالا همان طور که دارم"صلحی که همه صلح ها را به باد داد"را گوش میکنم راجع به اینکه متفقین چطوری بعد از ج.ج.ا امپراطوری عثمانی را هوا کردند و عراق و عربستان و سوریه را مثل کاردستی های شخصی خودشان ساختند و برایشان اسم گذاشتند و خاورمیانه امروز ما را سر و شکل دادند و حکومتهای اسلامی متکثر کم کم متولد شدند؛سفره افطار را می اندازم و عکس مامان و آقا را میگذارم روی ترمه و شمع ها را روشن میکنم.رهبر گفته است بی حجابها متوجه نیستند که دارند در کدام زمین بازی میکنند و من دلم برای عکس اول مهر کلاس سوم دبستانم تنگ میشود که با چادر سیاه و مقنعه سفید گرفته بودم و نیشم تا بناگوش باز بود.برای اینکه در خانه شهرآرا پشت بابا نماز بخوانم و بابا یادم بدهد در سجده بعد از نماز بگویم شکرالله و وقتی یاد گرفتم همه اهل خانه را صدا کند که برایم ذوق کنند.دلم برای روزهایی که هنوز مدرسه مذهبی نرفته بودم و دینداری ام خلاصه میشد در تقلید کارهای مامان و بابایی که دوستشان داشتم تنگ میشود.روزهایی که اصلا نمیدانستم اگر بحول الله و قوته اقوم و اقعد را حین قیام بگویی نمازت باطل میشود و باید صبر کنی که بدن به سکون برسد و تمام ذهنم درگیر تشخیص استحاضه قلیله از متوسطه نمیشد و نشنیده بودم که نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو و هنوز کسی بهم نگفته بود که تو کشتزار شوهرت هستی و حقی بر بچه ات نداری.دلم برای آن مدل دینداری که میگفت اگر برای اتفاقهای خوب زندگی ات شکر کنی،اتفاق های خوب بیشتری برایت می افتد و همه اش حواسم بود نیمه پر لیوان را ببینم و شاکر باشم،تنگ شده.آن مدل دینداری که میگفت پیغمبر گفته من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق آمده ام و از این دنیا زنان را دوست داشت و نماز و بوی عطر را.یک مدل دینداری که در آن امام صادق نشسته بود و با زنادقه بحث میکرد بدون دعوا و تحمیل عقیده اش و به طرفدارانش میگفت طوری رفتار کنید که مایه افتخار ما باشید نه خجالتمان و من در عالم بچگی سعی میکردم انقدر نایس باشم که امام صادق دوستم داشته باشد بدون اینکه لازم بدانم تاریخ اسلام بخوانم و با کلی حرف و حدیث کلنجار بروم که بفهمم امام صادق موضع حجاب را چی تعریف کرده بود و حدیث ذراعان منظورش چیست.دینی که مال خودمان بود.زیر سقف خانه خودمان و بین دوستان خودمان و خودمان ازش لذت میبردیم و آرامش میگرفتیم و دوستش داشتیم و به زندگی مان معنا میداد و کاری به کار دیگران هم نداشتیم.میتوانستیم ربنای شجریان را گوش کنیم بدون اینکه یاد ۸۸ بیفتیم؛حجاب داشته باشیم بدون اینکه مغزمان مدام درگیر باشد که این فعل همراهی با شبه قانونی بی ربط با اسلامی که ما دوستش داشتیم است که دارد امنیت مردم را میگیرد_انقدر که نظام ترجیح بدهد بگوید دختر بیمارِ مردم از ترس فرایند ارشاد مرده است و نه خشونت فیزیکی ماموران ارشاد!میتوانستیم روزه خواری نکنیم بدون اینکه تهدیدمان کنند و طوری باهامان رفتار کنند که انگار شعور خودمان نمیرسد که رفتار درست چیست.دلم برای دین داشتن بدون اینکه کسی مدام بگوید الان مسلمان هستی یا مسلمان نیستی تنگ شده.برای آن روزهایی که فکر میکردم امن ترین آدمها دینداران هستند چون اصول مشخصی دارند که میشود مطمئن بود خلاف آنها عمل نمیکنند، و خب هنوز نفهمیده بودم چیزی به اسم کلاه شرعی وجود دارد که اتفاقا باعث میشود قفل هر رفتاری برای بعضی از متشرعین باز باشد و آنها را بکند ترسناکترین موجوداتی که نه تنها برای فجیع ترین رفتارها عذاب وجدان نمیگیرند بلکه حتی خودشان را ماجور هم میدانند.دلم میخواهد بتوانم به بچه ام بروم مسجد بدون اینکه پسرم از اینکه همه هم دینانش بعد از نماز برای مادرش آرزوی مرگ میکنند بترسد...
سفره افطار می اندازیم.ربنای شجریان میگذاریم و بچه ها که بازی میکنند لیوان دست پسرم را میبرد.بدون حجاب میروم بیمارستان و در دلم میترسم از همه تهدیدهایی که همه ارگانها دارند این روزها راجع بهش حرف میزنند... بیشتر از همه ولی از این میترسم که از ترس به هر توهین و حرف زوری تن بدهم و باورم شود که شکلاتی بیش نیستم و مدام خودم را بکاوم که باعث گناه مردانی که نمیتوانند من را چیزی به جز ابژه جنسی ببینند،نشوم...
باید بچه را بیهوش کنند که بخیه بزنند و میگویند مادر نمیتواند امضا کند...من بی حجاب شده ام و متوجهم که دردم چیست و دارم فریادش میزنم.شما متوجه هستید؟
لطفا ضعیف الحجاب شوید...

فاطمه علمدار



(داخلی.درمانگاه بیمارستان دولتی.۱۱صبح)

دخترکی حدود۳۰سال با برادر نوجوانش وارد میشود.بلوز آستین بلند گشاد و تیره پوشیده با شلوار جین تیره.پوشش سر ندارد.همه چیز عادی است.زنی از کنارش رد میشود و میگوید #زن_زندگی_آزادی و هر دو میخندند.در صف میایستد.مردی خشمگین به او میگوید خانم اینجا بیمارستانه.یه چیزی سرتون کنین.دخترک خونسرد میگوید چشم و میرود.برادرش ترسیده.بقیه مردم نگاه میکنند.برخی میخندند.مرد عصبانی میگوید خانم ما منتظریم و دخترک آرام از توی کیفش روسری در می آورد و می اندازد روی شانه هایش.مرد عصبانی تر میشود.چندنفری از بیمارستان میبرندش بیرون.لبخندی میان پیرمردی مریض و دخترک رد و بدل میشود.
دخترک در صف صندوق ایستاده که مرد مجددا وارد میشود و عصبانی تر از قبل میگوید خانم چندبار بگم.بیمارستانه.یه چیزی سرتون کنین.دخترک خونسرد روسری اش را تا بالای گیره موهایش بالا می آورد و میگوید راضی شدین؟مرد عصبانی است.دخترک میگوید حله دیگه.مرد غرغر میکند که ادبشان هم این است و میرود.برادر به وضوح ترسیده و معذب است و به دخترک چشم غره میرود.صندوقدار زیرلب میگوید پدر مردم را درآوردند.دخترک میگوید یک طوری میگه بیمارستانه انگار مسجده.مرد پیراهن مشکی پوشی که کسی متوجهش نشده بود به صندوقدار میگوید اینجا مسجده.به خانم های بی حجاب خدمات ندید.صندوقدار معذب میگوید چشم!دخترک که روسری اش بالای گیره موهایش است به مرد پیراهن مشکی که نه نگاهش کرده و نه خطابش قرار داده میگوید من ضعیف الحجابم الان بی حجاب نیستم که.خود رهبر گفت ضعیف الحجابها خودی هستن....مرد میرود...
پسر کلافه به خواهرش میگوید مرض داری؟دخترک میگوید بگذار عصبانی شوند.همین یک سال قبل،اگر مانتویم جلوباز بود و روسری ام قدری عقب،همین مرد به راحتی میتوانست بهم فحش بدهد.میتوانستند از موهایم روی زمین بکشندم و بیندازند در ون گشت ارشاد.میتوانستند تهدید کنند.اینکه امروز میخواهند فقط یک چیزی روی سرم باشد و اصلا انتظار ندارند مانتو بپوشم و کافی است ضعیف الحجاب باشم تا بتوانند نفس راحت بکشند،مهم است.اینها هیچوقت از حجاب ما راضی نمیشوند.هر طوری که باشیم تذکر میگیریم.مهسا را کشتند.من میتوانستم جای مهسا باشم.بالاخره که ما را میکُشند...
مردی از دور می آید و با ذوق به دخترک میگوید به تو گیر دادند؟دخترک میخندد و روسری اش دوباره می افتد.برادرش نمیخندد. مرد میگوید پدرشان را در می آوریم!دیگری میگوید اینها میخ شان را محکم کوبیده اند.کارگر خدمات میگوید مردم هنوز متحد نیستند...
دخترک میرود.بیرون درِ بیمارستان روسری اش را میگذارد توی کیفش.حالا دیگر ضعیف الحجاب نیست.بی حجاب است...
تهی شدن مساله حجاب از ابعاد اجتماعی

پیامدهای تغییرات اخیر در حجاب و در سیاست حجاب

محمدرضا جوادی یگانه

این متن امروز در خبرآنلاین با عنوان «حجاب؛ دخالت‌های نادرست حکومتی، تن‌نمایی، تنبیه اقتصادی و باقی قضایا» منتشر شده است.


▪️مساله حجاب، مهمترین موضوع اجتماعی امروز جامعه ایران است که به مدد دخالت‌های نادرست حکومتی و پروژه‌های فاندبگیران، جامعه را دوقطبی کرده است. بخشی از جامعه، بی‌حجابی را به عنوان نتیجه انتخاب و آزادی فردی تعریف می‌کند و بخش دیگری از جامعه، نگرانی روند رو به رشد بی‌حجابی است.

▪️پیمایش های در دسترس در باره حجاب و مشاهدات موجود، نشان می دهد که:
الف) اکثریت مردم همزمان هم موافق وجود حجاب در جامعه هستند و هم مخالف اجبار دولتی حجاب؛
ب) اکثریت آنها هم که موافق بی‌حجابی هستند، خود را عفیف می‌دانند، اما حجاب را نه مصونیت و بازدارنده آزار جنسی زنان می‌دانند و نه فقدان پوشش سر را معادل هرزگی می‌دانند؛
ج) اعتراض های مردم که منجر به جنبش اجتماعی گسترده شد، به دلیل برخوردهای تند گشت ارشاد با کم‌حجابی بود که در نهایت منجر به مرگ دختری میهمان شهر تهران در گشت ارشاد شد، شهر تغییر چهره داد و کم‌حجابی‌های پیش از مرگ مهسا، به بی‌حجابی تبدیل شد.

▪️ اما در هفته‌های اخیر دو تغییر مهم در مساله حجاب در حال ظهور است که هر سه گزاره بالا را دستخوش تغییر می کند، یعنی احتمالا نظام، مجازات‌های بی‌حجابی را اقتصادی، فردی، غیرمرئی و با تاخیر می‌کند، و از طرف دیگر، بدن‌نمایی‌های برخی بی‌حجابان، بی‌حجابی را از یک سبک زندگی به یک موضوع جنسی تبدیل می‌‌کند و حمایت‌های معترضان از آن را کم می‌کند. نتیجه این دو حرکت همزمان،‌ نحیف شدن ابعاد اجتماعی حجاب خواهد بود و انرژی و حساسیت اجتماعی موجود در موضوع حجاب به‌تدریج کاسته خواهد شد.

▪️در این متن تلاش خواهم کرد تا تغییر در سه گزاره بالا و پیامدهای احتمالی آن را نشان دهم.
@javadimr

http://bit.ly/3zYwvWJ
آیا این نظر بدی است؟

فاطمه علمدار

۲۰ خرداد ۹۷،آقای خامنه ای در دیدار با دانشگاهیان گفت:"دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی یک شیوه مدرن و پیشرفته است که همه دنیا قبول دارند"و گفت پیشنهاد ج.ا به عنوان یک حکومت منطقی این است که"برای تعیین نوع حکومت کشور فلسطین به افکار عمومی مردم فلسطین مراجعه کنید و یک رفراندوم راه بیندازید"و در نهایت از جامعه جهانی پرسید:"آیا این نظر بدی است؟"
برگزاری رفراندوم برای حل مناقشات جوامع مدتهاست که جای درگیری های خونین و انقلابهای پرهزینه را گرفته.درحالی که استقلال آمریکا از بریتانیا در قرن۱۸حدود۲۰سال خونین طول کشید و جنبش استقلال هند حدود۹۰سال پر از رنج و جنایت؛اسکاتلند برای استقلال از بریتانیا توانست در سال۲۰۱۴رفراندوم برگزار کند.بریتانیا هم برای تصمیم گیری در مورد خروج از اتحادیه اروپا همه پرسی برگزار کرد.استرالیا هم اوقات فراغتش همه پرسی برگزار میکند که مردم بگویند ترجیح میدهند کشورشان جمهوری شود یا همینطور تحت سلطنت بریتانیا بمانند.البته که پشت پرده سیاست همه امور براساس اخلاق و انسانیت محض مدیریت نمیشود ولی به هرحال بشر در قرن ۲۱به این نتیجه رسیده که برای ایجاد تغییر در نوع حکومت و کیفیت آن و قوانین محل اختلاف؛برگزاری رفراندوم کم هزینه تر از انقلاب و جنگ است.
قزاقستان سال۱۹۹۵قانون اساسی اش را به رفراندوم گذاشت و سال۲۰۲۲هم در پی درخواست مردم برای اصلاحات سیاسی تغییر قانون اساسی را به رفراندوم گذاشت و۷۴درصد مردمش۵۶اصلاحیه بر قانون اساسی را تصویب کردند.ترکیه هم سال۲۰۱۷قانون اساسی اش را به همه پرسی گذاشت و مردم در مورد۱۸اصل آن تصمیم گیری کردند.آذربایجان هم سال ۲۰۱۶ همین کار را کرد و پرو و بلاروس و ...هم.اساسا برگزاری همه پرسی قانون اساسی در دنیای امروز چالش حیرت انگیزی نیست.همه پرسی در مورد قوانین ریز و درشت هم.سوییس تقریبا ماهی سه تا همه پرسی برگزار میکند؛از لغو مالیات بر درآمد نظام آموزشی بگیر تا ممنوعیت آزمایش بر روی حیوانات و ...
قانون اساسی ما هم برگزاری همه پرسی را به رسمیت شناخته و در اصل ۵۹اش میگوید:"در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد." با این حال از برگزاری آخرین همه پرسی در ایران۳۴سال میگذرد.کوچکترین رای دهنده همه پرسی بازنگری قانون اساسی که در سال۶۸ تنها۱۵سال داشت،امروز۴۹سالش است. این در حالی است که روند تغییرات اجتماعی و فرهنگی و شکاف نسلی در جامعه ما و دنیای امروز آنچنان واضح است که بعید است کسی بتواند انکارش کند.نسلی که بعد از انقلاب متولد شد و با دولت اصلاحات دانشجو شد و جوانی کرد و حرف از رفراندوم زد؛حالا دیگر به میانسالی رسیده و فرزندان آن نسل،امروز جوانانی هستند که هنوز دارند مطالبات مادران و پدرانشان را فریاد میزنند.فاصله زمانی آشوبهای اجتماعی طی دهه اخیر واضحا کوتاهتر شده و نیمه دوم سال گذشته کشور شاهد طولانی ترین اعتراضات اجتماعی پس از انقلاب بود؛با این حال،نه تنها مطالبه برگزاری رفراندوم برای"تغییر نوع حکومت"یا"اصلاح قانون اساسی"پذیرفته نمیشود،بلکه حتی در مورد مسئله حجاب شرعی که صرفا در تبصره ماده۶۳۸قانون مجازات اسلامی به آن پرداخته شده و دیگر حتی متشرعین هم به شیوه اجرای آن نقد دارند نیز همه پرسی برگزار نمیشود.
آنچه که در ایران امروز به عنوان"اجرای حکم اسلامی حجاب"شکل گرفته و همه زنان را علی رغم اختلاف نظرهای فقهی در مورد"حدود حجاب"و"امکان تبدیل آن به قانون حکومت"و"تعریف ضمانت اجرا برای آن"در معرض برخورد ماموران نظامی و قضایی قرار میدهد،بیش از آنکه حکمی شرعی باشد اعمال قدرت سیاسی است که زمان و مکان و کیفیت رعایت آن را مصلحت سیاسی تعیین میکند.مصلحتی که زمانی در پیامک های اخطار از"جرم کشف حجاب"سخن میگفت و امروز از"عدم رعایت حقوق شهروندی و هنجارهای جامعه" و هیچ جان هوشیاری نیست که از هزینه های هنگفت شیوه اجرای این حکم در ایران امروز بی خبر باشد ولی تو گویی برای نمایندگان مجلس هنوز مسئله آنچنان مهم نشده که بشود سخن از رجوع به افکار عمومی ایرانیان گفت...
چرا؟چون حاکمیت ترجیح میدهد حضور حامیان نظام در راهپیمایی های روز قدس و ۱۳ آبان را به حساب رفراندوم بگذارد و انباشته شدن زندانها از معترضانی که اجازه ندارند مانند حامیان نظام در امنیت راهپیمایی کنند تا چشمان ناظرین تعدادشان را ببیند را صف آرایی دشمنان بداند.
حکومتهای منطقی ولی اصرار دارند که نظر شفاف مردمانشان را از صندوقهای رای بشنوند و نه خیابان...
و این نظر بدی نیست...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥لایحهٔ بی‌تفاوت به خشونت ساختاری علیه زنان

🔹کلیات لایحه‌ «پیشگیری از آسیب‌دیدگی زنان و ارتقای امنیت آنان در برابر سوء‌رفتار» تصویب شد. حالا اما باید پرسید این لایحه چقدر مشکلات زنان را حل می‌کند؟

🔹#پیام‌ما در گفت‌وگو با فاطمه علمدار، جامعه‌شناس ابعاد این این لایحه را بررسی کرده است.

🔹به عقیده علمدار، این لایحه بدون تغییر قوانین تبعیض‌آمیز در برابر زنان نمی‌تواند جامعه‌ را برای آنها امن‌تر کند: «خشونت ساختاری با فرهنگ‌سازی، آموزش، آگاهی‌بخشی و... رفع نمی‌‌شود. تنها راه مبارزه با این نوع خشونت، جلوگیری از سرمنشاء آن است. در واقع باید در قانونی که متوجه زنان است بازنگری‌ صورت بگیرد.»

#زنان

@payamema