چنین گفت نیچه
7.23K subscribers
388 photos
9 videos
23 files
46 links
آکادمیِ "فریدریش نیچه":
درنگیدن بر نیچه و کوششي برای بازفهمِ اندیشه‌یِ او.

برگه‌یِ اینستاگرام:
www.instagram.com/Friedrich_nietzsche_ph

رسانه‌یِ شخصیِ گرداننده:
@Pooria_mgh1844
Download Telegram
باطل‌شدنِ «ای کاش» در نزدِ نیچه:
پوریا معقولی

مباحثِ گسترده‌یِ نیچه در «اخلاق»، سببِ بی‌توجهیِ مخاطبان، به وجوهِ «هستی‌شناسی» و «معرفت‌شناسیِ» آثارش می‌گردد؛ این در حالی است که بدونِ درکی عمیق از جهان‌بینیِ نیچه، امکانِ راهیابی به پیچیدگی‌هایِ فلسفه‌ی اخلاقِ او وجود ندارد. باطل‌شدنِ «اِی کاش» را می‌توان به عنوانِ بزرگ‌ترین آموزه‌ی نیچه در زندگی به کار بست و به‌راستی جامعه‌ی ما چه نیازِ مبرمی به این مسئله دارد! «ای کاش» را می‌توان سرآغازِ نادانی بشر و دست‌مایه‌ای برای تنبلانِ سُست‌عنصری دانست که جرأتِ «تغییر» را ندارند؛ نگاهی سراسر اشتباه به گذشته‌ای سرشار از اشتباه! بگذارید این مسئله را از دیدگاهِ نیچه بررسی کرده و موضعِ او را در برابرِ این نگرش مشخص نماییم. بدیهی است که پیوندخوردنِ این آموزه با تزِ «بازگشتِ جاودان» دشواریِ مضاعفی در شرحِ آن ایجاد می‌کند و قصدِ من هم، بررسیِ کلیاتِ فلسفه‌ی نیچه نیست و مقصودم صرفاً «درس‌گرفتن» از آموزه‌هایِ نیچه و دمی در هوایِ او زیستن است.
بازگشتِ جاودان را می‌توان به منزله‌ی گزاره‌ای شرطی مبنی بر «تکرارِ تمامیِ لحظاتِ زندگی و تک‌تکِ جزئیاتِ آن» توصیف کرد؛ به عبارتی دیگر، «اگر قرار می‌بود زندگیِ من تکرار شود، آن‌گاه تنها می‌توانست به وجهی یکسان تکرار شود.» (نقل از کتابِ نیچه: زندگی به منزله‌ی ادبیات-الکساندر نهاماس-ترجمه‌ی مسعود حسنی)
نکته‌ی دیگری که باید ذیلِ این امر مورد کنکاش قرار گیرد، نقدی است که نیچه بر «شی فی‌نفسه» وارد می‌کند. مطابق با این دیدگاه، هیچ چیزی جدا از ارتباطش با سایرِ اشیا وجود ندارد؛ به بیانِ دیگر، اگر از هر چیز، ارتباطش با اشیای دیگر را بگیریم، عملاً آن‌را از بین خواهیم برد. (که البته، این امر غیرممکن است.) نیچه در فقره‌ی ۵۵۷ از کتابِ اراده‌ی قدرت می‌نویسد: «ویژگی‌های یک «چیز» آثارِ آن بر چیزهایِ دیگر هستند: اگر کسی سایر «چیزها» را از میان بردارد، آنگاه یک چیز از هیچ ویژگی برخوردار نیست.
یعنی، هیچ چیز بدون چیزهای دیگر وجود ندارد، یعنی، هیچ «چیز در خویشتن» وجود ندارد.»
این موضع، زنجیره عللِ مرتبطی را ایجاد می‌کند که هیچ‌گونه گریزی از آن‌ها نیست. همچنین از ارتباطدادنِ این دو مفهوم، نتیجه می‌گیریم، که حتی در صورتِ امکانِ بازگشتِ ما به گذشته، راهی برای تغییردادنِ وضعیت نیست: اگر من به گذشته بازگردم و کوچک‌ترین تغییری در روندِ فعلی ایجاد کنم، آن‌گاه اساساً «منِ کنونی» فرو خواهد ریخت؛ زیرا این «من» چیزی از پیش‌داده و پیشینی نیست بلکه در اثرِ ارتباط با سایرِ اشیا و موجودات «برساخته» می‌شود. این همان مفهومی است که بعدها ژان‌پل سارتر آن‌را چنین بیان می‌کند: «بشر هیچ نیست، مگر آن‌چه خود می‌سازد.»
بنابراین، «خواستِ این‌‌که متفاوت باشیم همچنین خواستِ این است که کل جهان متفاوت باشد.» (نیچه: زندگی به منزله‌یِ ادبیات)
اکنون باید بپرسیم که در این نگاهِ جبرباورانه آیا می‌توان راه گریزی برای رهایی از این وضعیتِ خفقان و بدونِ بازگشت پیدا کرد؟ در واقع، کلیدِ پاسخِ آن در محوری‌ترین و اساسی‌ترین آموزه‌ی نیچه نهان است: ما باید در تک‌تکِ لحظاتِ زندگی، «انتخاب»کنیم؛ به بیان سارتر: «بشر، محکوم به آزادی است.» هنگامِ انتخاب هر چیز، باید بپرسیم که آیا این انتخاب، می‌تواند انتخابِ ابدیِ ما شود؟ آیا می‌توانیم همین کار را تا ابد تکرار کنیم؟ آیا هرگز از انتخابِ خود پشیمان نمی‌شویم؟ قراردادنِ آدمی در این تردیدِ دائمی، در نزدِ نیچه آزمونی است برای سنجشِ «آری‌گوییِ ما به زندگی و انتخاب‌ها»
به‌راستی، چنین ایده‌ای امکانِ «حسرت‌خوردن» و «ای کاش»هایِِ بیهوده را از بشر سلب کرده و افقی تازه مقابلِ دیدگانِ محنت‌زده‌یِ او می‌گشاید؛ این دیدگاه را می‌توان به عنوانِ «آزمونی» برای خود تعبیر کرد: آزمونی سراسر «خوش‌بینی» یا «بدبینی».
اگر انتخاب‌هایِ ما درست باشد، آن‌گاه می‌توانیم با زرتشت هم‌صدا شده و بگوییم:
«آه، چون منی چه‌گونه تواند برایِ جاودانگی شهوتمند نباشد و برایِ حلقه‌هایِ زناشویی، حلقه‌یِ بازگشت!
هنوز نیافته‌ام آن زني را که ازو خواهانِ فرزند باشم، مگر این زن که عاشقِ اوی ام: زیرا عاشقِ تو ام، ای جاودانگی!

Join Links↘️
🆔 @Pooria_mgh1844
🆔 @fnietzsche
انسان با خطاهایش تربیت شده است.
او در ابتدا خود را موجودی غیرکامل تصور می‌کرد؛ سپس صفاتی واهی به خود نسبت داد و بعد خود را در سلسله مراتب موجودات دارای مقامی کاذب میان حیوان و طبیعت انگاشت و در آخر او معیارهای ارزشی جدیدی را بی‌وقفه ابداع کرد و هر یک از آن‌ها را تا مدت‌ها ابدی و مطلق دانست.
در این مرحله هر غریزه و حالت انسانی به نوبه در مقام اول قرار می‌گرفت و با این ارزیابی ارتقا پیدا می‌کرد.
نادیده گرفتن تاثیر خطاهای این چهار مرحله به معنی حذف مفاهیم بشری، احساس انسانی و ستایش انسانی است.

#فردریش_نیچه
#حکمت_شادان
قطعه‌ی ۱۱۵

Join Link
🆔 @fnietzsche
در هر جا و به هر شکلی که خواستِ قدرت از بین برود، نوعی حرکتِ ارتجاعی، یعنی تباهی وجود دارد. خدایِ تباهی که فضیلت‌هایِ مردانه‌ و غرایزِ او را بریده‌اند، ناگزیر بدل به خدایِ واپس‌ماندگانِ فیزیولوژیک، یعنی همان ضعیفان می‌شود. آنان خویشتن را ضعیف نمی‌خوانند، بلکه بر خود نامِ «نیکان» نهاده‌اند... حال بی‌هیچ اشاره‌ای درمی‌یابیم در کدامین لحظه‌هایِ تاریخ، وجودِ خیال‌پرداز و دوگانه‌یِ خدا، یعنی همان خدایِ نیک و بد ممکن می‌شود. این جماعتِ ضعیفان با همان غریزه‌ای که خدایِ خود را به مرتبه‌یِ «نیکی فی‌نفسه» تنزل می‌دهند، صفاتِ نیکِ خدِایِ حاکم را مردود می‌شمارند و به این ترتیب از اربابانِ خود انتقام می‌جویند و خدایِ آنان را ابلیس می‌خوانند.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
قطعه‌ی ۱۷

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
شايد هنوز آينده‌اي برايِ «خندیدن» وجود داشته باشد.

#فردریش_نیچه
از كتاب: #حكمت_شادان
كتاب اول

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Alle guten Dinge waren ehemals schlimme Dinge; aus jeder Erbsünde ist eine Erbtugend geworden.

#Friedrich_Nietzsche
#Zur_Genealogie_der_Moral

Was eine Zeit als boese empfindet, ist gewoehnlich ein unzeitgemaesser Nachschlag dessen, was ehemals als gut empfunden wurde, - der Atavismus eines aelteren Ideals.

#Friedrich_Nietzsche
#Jenseits_von_Gut_und_Böse

چیزهایِ خوب همه روزگاري چیزهای بد بودند. از دلِ هر گناهِ نخستین است که یک فضیلتِ نخستین سر برمی‌کشد.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #تبارشناسی_اخلاق

آنچه را که یک زمانه شرّ می‌شمُرَد، بسا پژواکي‌ست بی‌گاه از آنچه روزگاري خیر شمرده می‌شد __بازگشتِ بیمارگونه‌یِ یک آرمانِ کهن.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
به تمامِ آنانی که با فخرفروشی از علمیتِ متافیزیک سخن می‌گویند، نباید هیچ پاسخی داد. تنها کافی است که تلنگری به آن بقچه‌ای بزنیم که با اندکی شرم بر پُشتِ خود پنهان کرده‌اند. اگر موفق شویم که چنین کنیم، نتیجه‌هایِ آن علمیت باعثِ سرخ شدنِ چهره‌یِ آنان در پرتو نور می‌شود و حاصلش خداوندی کوچک و مهربان، نامیرایی نیک، شاید هم تقدس و در هر حال انبوهی از فقر، گناه، فلاکتِ فروخورده شده و تکبرِ فریسی‌هاست.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #آواره_و_سایه‌اش
(ضمیمه‌یِ کتاب «انسانی، بسیار انسانی» _آراء و گفته‌هایِ گوناگون)

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from اتچ بات
In media vita. — Nein! Das Leben hat mich nicht enttäuscht! Von Jahr zu Jahr finde ich es vielmehr wahrer, begehrenswerther und geheimnissvoller, — von jenem Tage an, wo der grosse Befreier über mich kam, jener Gedanke, dass das Leben ein Experiment des Erkennenden sein dürfe — und nicht eine Pflicht, nicht ein Verhängniss, nicht eine Betrügerei! — Und die Erkenntniss selber: mag sie für Andere etwas Anderes sein, zum Beispiel ein Ruhebett oder der Weg zu einem Ruhebett, oder eine Unterhaltung, oder ein Müssiggang, — für mich ist sie eine Welt der Gefahren und Siege, in der auch die heroischen Gefühle ihre Tanz- und Tummelplätze haben. „Das Leben ein Mittel der Erkenntniss“ — mit diesem Grundsatze im Herzen kann man nicht nur tapfer, sondern sogar fröhlich leben und fröhlich lachen! Und wer verstünde überhaupt gut zu lachen und zu leben, der sich nicht vorerst auf Krieg und Sieg gut verstünde?

#Friedrich_Nietzsche
#Die_fröhliche_Wissenschaft

در اواسط زندگانی. __ نه، من از زندگی متأسف نیستم. از روزی که منجی بزرگ، یعنی این اندیشه که «زندگی می‌تواند برایِ آن‌هایی که در جستجویِ دانستن هستند یک تجربه باشد و نه یک وظیفه، جبر یا فریب» بر فراز سرم ظاهر شد، زندگی برای من هر سال بهتر، مطلوب‌تر و اسرارآمیزتر شد. شناخت شاید برای دیگران چیزی همچون یک رختخواب استراحت، یا راهی به رختخواب برای استراحت، یا تفریح و گردش باشد، امّا برای من دنیایی از مخاطرات، و دنیایی از پیروزی‌هاست که در آن احساس حماسی عرصه و صحنه‌ی خاصی برای رقص و بازی دارند. انسان با ایمان قلبی به این اصل که «زندگی وسیله‌ای است برای شناخت» می‌تواند نه فقط شجاعانه زندگی کند، بلکه شاد زندگی کند و بخندد. آن‌کس که بدواً با مبارزه و پیروزی آشنایی نداشته باشد چگونه می‌تواند خوب بخندد و خوب زندگی کند؟

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #حکمت_شادان
قطعه‌ی ۳۲۴
📍اطلاعیه:

درسگفتارهایِ صوتیِ «متن‌خوانی و شرح کتاب چنین گفت زرتشت.»

متن‌خوانی و شرحِ خط‌ به‌خطِ کتابِ چنین گفت زرتشت و بررسی وجوهِ مختلف فلسفه‌ورزیِ نیچه.

تعداد جلسات: ۹۰جلسه
متوسط زمان جلسات: ۴۰ دقیقه
قیمت: ۴۵۰۰۰ تومان

برای سفارش، لطفاً به آیدی زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
چنین گفت نیچه pinned «📍اطلاعیه: درسگفتارهایِ صوتیِ «متن‌خوانی و شرح کتاب چنین گفت زرتشت.» متن‌خوانی و شرحِ خط‌ به‌خطِ کتابِ چنین گفت زرتشت و بررسی وجوهِ مختلف فلسفه‌ورزیِ نیچه. تعداد جلسات: ۹۰جلسه متوسط زمان جلسات: ۴۰ دقیقه قیمت: ۴۵۰۰۰ تومان برای سفارش، لطفاً به آیدی زیر پیام…»
Dasselbe Mittel, Verschneidung, Ausrottung, wird instinktiv im Kampfe mit einer Begierde von Denen gewählt, welche zu willensschwach, zu degenerirt sind, um sich ein Maass in ihr auflegen zu können: von jenen Naturen, die la Trappe nöthig haben, im Gleichniss gesprochen (und ohne Gleichniss —), irgend eine endgültige Feindschafts-Erklärung, eine Kluft zwischen sich und einer Passion. Die radikalen Mittel sind nur den Degenerirten unentbehrlich; die Schwäche des Willens, bestimmter geredet, die Unfähigkeit, auf einen Reiz nicht zu reagiren, ist selbst bloss eine andre Form der Degenerescenz. Die radikale Feindschaft, die Todfeindschaft gegen die Sinnlichkeit bleibt ein nachdenkliches Symptom: man ist damit zu Vermuthungen über den Gesammt-Zustand eines dergestalt Excessiven berechtigt. — Jene Feindschaft, jener Hass kommt übrigens erst auf seine Spitze, wenn solche Naturen selbst zur Radikal-Kur, zur Absage von ihrem „Teufel“ nicht mehr Festigkeit genug haben. Man überschaue die ganze Geschichte der Priester und Philosophen, der Künstler hinzugenommen: das Giftigste gegen die Sinne ist nicht von den Impotenten gesagt, auch nicht von den Asketen, sondern von den unmöglichen Asketen, von Solchen, die es nöthig gehabt hätten, Asketen zu sein…

#Friedrich_Nietzsche
#Götzen_Dämmerung
Moral als Widernatur

کساني وسایلي همچون اخته‌گری و ریشه‌کن کردن را در نبرد با یک شور برمی‌گزینند که سست‌اراده‌تر و تبهگن‌تر از آن اند که بتوانند بر شورها حدّ بگذارند؛ کسانی با چنین طبع‌هايي که، به زبانِ مَجاز (و بی‌مَجاز __)، به یکي از آن دِیرهایِ بسیار سختگیر نیاز دارند، به یک اعلانِ جنگِ بی‌امان، به درّه‌اي میانِ خود و شورها. تنها تبهگنان‌اند که وسایلِ ریشه‌کنی را ناگزیر می‌یابند؛ سستیِ اراده، یا سنجیده‌تر، ناتوانی در واکنش نشان دادن در برابرِ یک انگیختار چیزي نیست مگر صورتي دیگر از تباهی‌زدگی. دشمنیِ بنیادی، دشمنیِ مرگبار با حسّانیّت درد_نموني ست در خورِ درنگ: جایِ آن است که درباره‌یِ شرایطِ کلّیِ چنین گزافکاری در اندیشه فرو رویم __این دشمنی، این نفرت، درست هنگامي به اوج می‌رسد که چنین طبع‌ها برایِ درمانِ ریشه‌ای، برایِ طردِ «شیطانِ» خود نیز دیگر زوری ندارند. به داستانِ زندگانیِ کشیشان و فیلسوفان، و نیز هنرمندان، نگاهي باید کرد تا دید که این ناتوانانِ جنسی نبودند که زهرآگین‌ترین سخنان را درباره‌یِ حس‌ها گفتند. پارسایان هم نبودند؛ بلکه آناني بودند که پارسایی از ایشان برنمی‌آمده است؛ کساني که می‌باید به‌زور پارسایی پیشه کنند...

#فریدریش_نیچه
#غروب_بت‌ها
بخش: اخلاق همچون ضدِّ طبیعت
ترجمه‌ی داریوش آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
و باز تکرار می‌شود: جانورِ درونِ ما می‌خواهد دروغ بشنود، __اخلاقْ دروغی لازم است.

#فریدریش_نیچه
#آخرین_یادداشت‌ها
ترجمه‌ی ایرج قانونی

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Unser Zeitalter ist das eigentliche Zeitalter der Kritik, der sich alles unterwerfen muß. Religion durch ihre Heiligkeit und Gesetzgebung durch ihre Majestät wollen sich gemeiniglich derselben entziehen. Aber alsdann erregen sie gerechten Verdacht wider sich und können auf unverstellte Achtung nicht Anspruch machen, die die Vernunft nur demjenigen bewilligt, was ihre freie und öffentliche Prüfung hat aushalten können.

Immanuel Kant
Kritik der reinen Vernoft

زمانه‌ی ما زمانه‌یِ راستینِ نقد است که همه چیز باید تسلیمِ آن شود. دین از طریق تقدس خود، و قانون به واسطه‌ی ابهت خود، معمولاً می‌خواهند خود را از نقد معاف کنند. اما با این کار، شک موجهی علیه خود را به وجود می‌آورند و نمی‌توانند احترام دوستانه‌ای را بطلبند که عقل فقط برای چیزی قائل است که قادر باشد در مقابل بررسی آزاد و آشکار عقل تاب آورد.

#ایمانوئل_کانت
از کتاب: #نقد_عقل_محض
پیش‌گفتار ویراستِ اول
ترجمه‌ی بهروز نظری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
📍اطلاعیه:

درسگفتارهایِ صوتیِ «متن‌خوانی و شرح کتاب چنین گفت زرتشت.»

متن‌خوانی و شرحِ خط‌ به‌خطِ کتابِ چنین گفت زرتشت و بررسی وجوهِ مختلف فلسفه‌ورزیِ نیچه.

تعداد جلسات: ۹۰جلسه
متوسط زمان جلسات: ۴۰ دقیقه
قیمت: ۴۵۰۰۰ تومان

برای سفارش، لطفاً به آیدی زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
چنین گفت نیچه pinned «📍اطلاعیه: درسگفتارهایِ صوتیِ «متن‌خوانی و شرح کتاب چنین گفت زرتشت.» متن‌خوانی و شرحِ خط‌ به‌خطِ کتابِ چنین گفت زرتشت و بررسی وجوهِ مختلف فلسفه‌ورزیِ نیچه. تعداد جلسات: ۹۰جلسه متوسط زمان جلسات: ۴۰ دقیقه قیمت: ۴۵۰۰۰ تومان برای سفارش، لطفاً به آیدی زیر پیام…»
مقالاتِ نیچه بر حسبِ سرشتشان، تنها برایِ کسانی دریافتنی است که بتوانند پاسخی متقابل به آن‌ها بدهند. هم از این رو اندیشه‌یِ نیچه گاه می‌تواند تهی جلوه کند و حال آن که در موقعیت‌هایِ دیگری چه بسا عمیقاً مؤثر و برانگیزاننده باشد. در حقیقت، اندیشه‌یِ نیچه برایِ آنان که در طلبِ امورِ معتبرِ جاودانه هستند تهی است و به نزدِ آنان که می‌توانند در سیر و حرکتِ آن سهیم شوند همچون کمال و موفقیتی ظاهر می‌شود. آن‌گاه که احساساتِ خاصِ کسی از اندیشه‌هایِ نیچه ملهم می‌گردد، پیشرفت‌هایِ سلبی اندیشه بیش از گزاره‌هایِ مثبت معنا دارند که معقولیتِ کاذبشان، به زودی همچون غلافی توخالی جلوه خواهند کرد. از سویِ دیگر، گفته‌هایِ مثبت در صورتِ امکان چه بسا ما را موقتاً به سمت و سویِ رویکردی سوق دهند که آن گفته‌ها را از دیدی نمادین می‌نگرد و نشانه تلقی می‌کند. و بالاخره گفته‌هایِ سلبی، وقتی چنان نماند که در آن‌ها هیچ تصویر، اندیشه‌یِ آفریننده و نمادی باقی نماند، ممکن است ملال‌آور شوند.
برخلافِ بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی گذشته، شخصیتِ حقیقیِ نیچه مشخصاِ بیش از اثبات‌هایش در انکارهایش ابرازِ وجود می‌کند. آن مقصد غایی که قوه‌ی سائقهٔ اصیل و خویشمندِ نیچه به سویِ آن پیش می‌رود روشن نیست، هر چند خوانندهٔ جدی از وقوف بر سرشتِ این قوه بی‌بهره نمی‌ماند: نیچه افق‌هایِ تنگ و محدودکننده را ویران و فضایی بی‌کرانه را نمایان می‌کند؛ او به ما می‌آموزد که با پرسش‌هایِ انتقادی طرحی نو دراندازیم، اما نقدِ او، برخلافِ نقدِ کانت، بر پژوهشِ ما لگام نمی‌زند و آن را محدود نمی‌کند. او امکاناتی بسیار و سرشار از حیات را فرا رویِ ما می‌نهد و آن نیروهایی را بیدار می‌کند که به ژرفایِ سویدایِ ما جانی تازه می‌بخشد.

#کارل_یاسپرس
از کتاب: #نیچه
ترجمه‌یِ سیاوش جمادی

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
ترسناک‌ترین و بنیادی‌ترین خواستِ آدمی، رانه‌یِ او از برایِ قدرت __این رانه «آزادی» خوانده می‌شود. __باید برای طولانی‌ترین زمانِ ممکن محدود به حدود بماند. زیرا تاکنون اخلاق، با غریزه‌هایِ ناخودآگاهش، برایِ تربیت و انضباط بر این اساس بوده که عطشِ قدرت باید محدود بماند: اخلاقْ فردِ خودکامه را بدنام می‌کند و، با ستایش از میهن‌دوستی و اعمالِ خیریه، بر غریزه‌یِ گله برای کسبِ قدرت تأکید می‌کند.

#فریدریش_نیچه
#آخرین_یادداشت‌ها
دفترِ یادداشت‌های شماره‌ی ۱، پاییز ۱۸۸۵ تا بهارِ ۱۸۸۶
ترجمه‌یِ ایرج قانونی

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Es giebt einen See, der es sich eines Tages versagte, abzufliessen, und einen Damm dort aufwarf, wo er bisher abfloss: seitdem steigt dieser See immer höher. Vielleicht wird gerade jene Entsagung uns auch die Kraft verleihen, mit der die Entsagung selber ertragen werden kann; vielleicht wird der Mensch von da an immer höher steigen, wo er nicht mehr in einen Gott ausfliesst.

#Friedrich_Nietzsche
#Die_fröhliche_Wissenschaft

دریاچه‌ای وجود داشت که یک روز جلویِ جریانِ آب‌هایش را گرفت و در مسیری که آبهایش جریان می‌یافت ساختنِ سدی را آغاز کرد. از آن زمان به بعد این دریاچه هر روز بالاتر آمد. شاید این نوع اعتکاف ما را مجهز به نیرویی کند که بتوانیم خودِ اعتکاف را تحمل کنیم. شاید انسان از آن مرحله به بعد، یعنی از زمانی که دیگر در خدایی جریان نیابد، همیشه بالا و بالاتر آید.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #حکمت_شادان
قطعه‌ی ۲۸۵

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
این‌که ارزشِ جهان در تفسیر ما نهفته است ( _این‌که چه بسا در جایِ دیگری تفسیرهایِ دیگری غیر از تفسیرِ انسانیِ محض ممکن است _) این‌که تفسیرهایی که تاکنون وجود داشته‌ ارزیابی‌هایِ چشم‌اندازی‌ای کرده‌اند که بر اثرِ آن، ما در زندگی، یعنی در اراده‌ی معطوف به قدرت و معطوف به فزونی گرفتنِ قدرت، از خود محافظت می‌کنیم، این‌که هر برکشیدنِ آدمی غلبه بر تفسیرهایِ باریک‌تری را با خود به ارمغان می‌آورد، این‌که هر افزایش و گسترشِ قدرتی چشم‌اندازهایِ جدیدی را نمایان می‌کند و این یعنی افق‌هایِ جدیدی را باور داشتن _نوشته‌هایِ من آکنده از این‌هاست. جهان تاجایی که به ما مربوط می‌شود دروغ است یعنی امر واقع نیست، بلکه ابداع یا از خود درآوردن و برجستگی یا پُفی است بر رویِ مجموعه‌ی ناچیزی از مشاهدات؛ جهان در مقامِ چیزی شونده، در مقام دروغی که همواره از نو جابه‌جا می‌شود، دروغی که به حقیقت نزدیک‌تر نمی‌شود «در سیلان» است: زیرا که«حقیقتی» در بین نیست.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #آخرین_یادداشت‌ها
دفتر یادداشت‌های شماره‌ی ۲، پاییز ۱۸۸۵-پاییز ۱۸۸۶
ترجمه‌ی ایرج قانونی

پی‌نوشت: این قسمت را در قطعه‌ی ۶۱۶ از کتابِ «اراده‌ی قدرت»، با ترجمه‌ی مجید شریف، نیز مشاهده می‌کنیم.

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from اتچ بات
والاترین بینش‌هایِ ما چون سرزده واردِ گوش‌هایِ کساني شوند که پیشاپیش برایِ آن‌ها آراسته و آماده نشده باشند، می‌باید _ و جز این نشاید! _ که طنینِ حماقت و گاه طنینِ جنایت داشته باشند. روزگاري فیلسوفان _چه در میانِ هندیان، چه در میانِ یونانیان و ایرانیان و مسلمانان، و سخن کوتاه، هر جا که انسان به پایگان باور داشته است نه به برابری و حقوقِ برابر _ میانِ اهلِ برون و اهلِ درون فرق می‌گذاشتند. امّا این فرق چندان در این نیست که آن که بیرونی‌ست، بیرون می‌ایستد و از بیرون، نه از درون می‌نگرد و ارزیابی می‌کند و می‌سنجد و حکم می‌کند؛ بل فرقِ بنیادی‌تر در این است که اهلِ برون چیزها را از پایین به بالا می‌نگرند __ امّا اهلِ درون از بالا به پایین. روان را بلندی‌هایي‌ست که اگر از آن‌ها [بر جهان] بنگریم، دیگر تراژدی نیز در ما سوک‌انگیز نخواهد بود؛ و اگر همه‌یِ درد و رنجِ عالم را یک جا گرد آوریم و فراچشم نهیم، که را جسارتِ آن است که بگوید چنین دیداري ناگزیر ما را به سویِ رحم‌آوردن و، در نتیحه، دو گندان کردنِ درد و رنج می‌کشاند و می‌انگیزد؟ ...
آنچه نوعِ برتري از انسان را خوراک است یا مایه‌اي جان‌افزا، نوعی بسیار دگرگونه‌تر و پست‌تر را می‌باید همچون زهر باشد. وجودِ فضیلت‌هایِ همگانی در فیلسوف چه بسا جز به معنایِ ناتوانی و رذیلتاشد. چه بسا انساني والاگهرتر چون پستی گیرد و کار-اش به نابودی کشد، صفاتي را دارا شود که به سببِ داشتنِ آن‌ها وی را در عالمي پست‌تر، که در آن فروافتاده است، همچون قدّیس پاس دارند. کتاب‌هایي هست که بنا به آن رواني و نیرویِ حیاتی‌اي پست بدان‌ها روی کند یا والا و نیرومند، برایِ روان و سلامت ارزش‌هايي باژگونه دارند: در وجهِ نخست، کتاب‌هایي خطرناک‌اند و ویرانگر و فروپاشنده؛ و در وجهِ دیگر، بانگِ مُنادیِ لشکراند که دلیرترینان را به میدانِ دلیری‌شان فرامی‌خوانند. کتاب‌هایي که برایِ همه‌یِ عالم نوشته می‌شوند، همیشه بویِ گند می‌دهند: بویِ مردمِ کوچک به آن‌ها چسبیده است. هر جا که مردم می‌خورند و می‌آشامند، حتّا آن جا که پرستش می‌کنند، این بو بویایی را می‌آزارد. هر که بخواهد در هوایِ پاک دم زند به کلیسا پای نمی‌گذارد.

#فریدریش_نیچه
#فراسوی_نیک_و_بد
‌قطعه‌ی ۳۰

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Nitimur in vetitum: in diesem Zeichen siegt einmal meine Philosophie, denn man verbot bisher grundsätzlich immer nur die Wahrheit.

#Friedrich_Nietzsche
#Ecce_homo
Vorwort

ما با ممنوعیت‌ها می‌ستیزیم و این نشانه‌ای از پیروزیِ فلسفه‌ی من است، زیرا تاکنون پیوسته تنها حقیقت را ممنوع دانسته‌اند.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #این_است_انسان
پیش‌گفتار
ترجمه‌ی سعید فیروزآبادی

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche