چنین گفت نیچه
انسان باغچهیِ خوشبختیِ خویش را بر دهانهیِ آتشفشان بنا کرده است. #فریدریش_نیچه از کتابِ #انسانی_بسیار_انسانی پیرامونِ این پاره بیندیشیم: [فرگردِ نخست] نیچه، فیلسوفي ست که پسِپشتِ زرق و برقِ فریبندهیِ مُدرنیتهیِ باختری [= غربی]، گَندبویِ هزارهها را…
پیرامونِ این پاره بیندیشیم:
[فرگردِ دوّم]
واشکافیِ دو-جهانیّت، در فلسفهیِ افلاطونی، کارِ دشواري نیست و سادهترین و خامترین گونهیِ رویارویی با افلاطون هم دوگانهیِ «ایده/نمود» را در این فلسفه بازمیشناسد. نیچه، باور دارد که افلاطون، کَسي ست که نخستینبار این دو-جهانیّت را به فلسفه تحمیل کرد. بهدیگر سخن، همهیِ اندیشمندان را واداشت که حقیقت را نه در همین جهان، بلکه در یک «آن-جهان» جستوجو کنند. کیشِ مسیحی، با وامگیریِ همین دو-جهانیّت، آن را به دوگانهیِ «جهان/ پادشاهیِ خداوند» تَرادیسید [= تبدیل کرد] و "ایمانوئل کانت" هم با دَرانداختنِ دوگانهیِ «پدیده/پدیدار»، آگاهانه یا ناآگاهانه، به همین آرمانِ دروغین، نگر داشت. (برای آگاهیِ بیشتر، به بخشِ "داستانِ یک خطا"، از کتابِ "غروبِ بُتها" بنگرید.) نیچه، در فرازي پُرآوازه و زیبا مینویسد: «منِ من مرا غروري تازه آموخت و من آن را به آدمیان میآموزانم: دیگر سرِ خویش در ریگزارِ چیزهایِ آسمانی فرونبردن، بل آن را آزادانه به دوش کشیدن، چون یک سَرِ زمینی که برایِ زمین معنا میآفریند!» (چنین گفت زرتشت، ۴۴)
امّا نیچه باورمند [= معتقِد] است که فلسفهیِ افلاطون، افزون بر «دو-جهانیّت»، تباهیِ دیگري را نیز بنیان نهاد. «مطلقخواهی»، همان آرمانِ تبهگنی است که نیچه، در جایجایِ نوشتههایش، به آن میتازد. به گمانِ نیچه، این مطلقخواهی، از چشمداشتِ [= انتظارِ] «ایستایی [= سکون، ثبات]» برخاسته است. بهراستی، این افلاطون بود که با دگرسانینهادن [= تمایز گذاشتن] میانِ «ایده/نمود»، ایستایی را به جهانِ دیگر پرتاب کرد و شناخت را نیز ویژهیِ همان جهانِ خیالی (!) دانست. همین مطلقخواهی است که اخلاقِ مسیحی را، در پیِ اخلاقِ «فضیلتگروانه»یِ افلاطونی، بهبار آورد؛ و در پایانِ این راهِ دراز به «امرِ مطلقِ» کانت انجامید. همانگونه که میبینیم، این فَراروند [= پروسه] بیمار، از روزگارِ باستان تا روزگارِ ما، با نگاهداشتِ جوهرهیِ خویش، در جامهاي نو پدیدار گشته است. بهدیگر سخن، روزگارِ مُدرن را هیچ سویهیِ «نو»یي نیست؛ زیرا نمیتواند از زیرِ سایهیِ سنگینِ «دو-جهانیّت» و «مطلقخواهیِ» افلاطونی بیرون آید. «ای عاشقِ حقیقت، بر این مطلقخواهانِ زورآور رشک مَوَرز! [شاهبازِ] حقیقت هرگز بر ساعدِ هیچ مطلقخواه ننشسته است.» (چنین گفت زرتشت)
دُنباله دارد...
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
[فرگردِ دوّم]
واشکافیِ دو-جهانیّت، در فلسفهیِ افلاطونی، کارِ دشواري نیست و سادهترین و خامترین گونهیِ رویارویی با افلاطون هم دوگانهیِ «ایده/نمود» را در این فلسفه بازمیشناسد. نیچه، باور دارد که افلاطون، کَسي ست که نخستینبار این دو-جهانیّت را به فلسفه تحمیل کرد. بهدیگر سخن، همهیِ اندیشمندان را واداشت که حقیقت را نه در همین جهان، بلکه در یک «آن-جهان» جستوجو کنند. کیشِ مسیحی، با وامگیریِ همین دو-جهانیّت، آن را به دوگانهیِ «جهان/ پادشاهیِ خداوند» تَرادیسید [= تبدیل کرد] و "ایمانوئل کانت" هم با دَرانداختنِ دوگانهیِ «پدیده/پدیدار»، آگاهانه یا ناآگاهانه، به همین آرمانِ دروغین، نگر داشت. (برای آگاهیِ بیشتر، به بخشِ "داستانِ یک خطا"، از کتابِ "غروبِ بُتها" بنگرید.) نیچه، در فرازي پُرآوازه و زیبا مینویسد: «منِ من مرا غروري تازه آموخت و من آن را به آدمیان میآموزانم: دیگر سرِ خویش در ریگزارِ چیزهایِ آسمانی فرونبردن، بل آن را آزادانه به دوش کشیدن، چون یک سَرِ زمینی که برایِ زمین معنا میآفریند!» (چنین گفت زرتشت، ۴۴)
امّا نیچه باورمند [= معتقِد] است که فلسفهیِ افلاطون، افزون بر «دو-جهانیّت»، تباهیِ دیگري را نیز بنیان نهاد. «مطلقخواهی»، همان آرمانِ تبهگنی است که نیچه، در جایجایِ نوشتههایش، به آن میتازد. به گمانِ نیچه، این مطلقخواهی، از چشمداشتِ [= انتظارِ] «ایستایی [= سکون، ثبات]» برخاسته است. بهراستی، این افلاطون بود که با دگرسانینهادن [= تمایز گذاشتن] میانِ «ایده/نمود»، ایستایی را به جهانِ دیگر پرتاب کرد و شناخت را نیز ویژهیِ همان جهانِ خیالی (!) دانست. همین مطلقخواهی است که اخلاقِ مسیحی را، در پیِ اخلاقِ «فضیلتگروانه»یِ افلاطونی، بهبار آورد؛ و در پایانِ این راهِ دراز به «امرِ مطلقِ» کانت انجامید. همانگونه که میبینیم، این فَراروند [= پروسه] بیمار، از روزگارِ باستان تا روزگارِ ما، با نگاهداشتِ جوهرهیِ خویش، در جامهاي نو پدیدار گشته است. بهدیگر سخن، روزگارِ مُدرن را هیچ سویهیِ «نو»یي نیست؛ زیرا نمیتواند از زیرِ سایهیِ سنگینِ «دو-جهانیّت» و «مطلقخواهیِ» افلاطونی بیرون آید. «ای عاشقِ حقیقت، بر این مطلقخواهانِ زورآور رشک مَوَرز! [شاهبازِ] حقیقت هرگز بر ساعدِ هیچ مطلقخواه ننشسته است.» (چنین گفت زرتشت)
دُنباله دارد...
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
بهراستی، من نشانهها و هشدارِ خواب را خوب درمییابم: آموزههایام در خطر افتاده است؛ هرزه علفها گندمنمایی میکنند.
دشمنانام نیرو گرفتهاند و آموزهیِ مرا باژگونه جلوه دادهاند، تا بدانجا که عزیزترین کسانام نیز از ارمغانهايي که ایشان را دادهام شرمسار شدهاند.
دوستانام گم گشتهاند و آن ساعت فرارسیده است که گمگشتگانام را بجویم.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ کودک با آینه
برگردانِ داریوشِ آشوری
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
دشمنانام نیرو گرفتهاند و آموزهیِ مرا باژگونه جلوه دادهاند، تا بدانجا که عزیزترین کسانام نیز از ارمغانهايي که ایشان را دادهام شرمسار شدهاند.
دوستانام گم گشتهاند و آن ساعت فرارسیده است که گمگشتگانام را بجویم.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ کودک با آینه
برگردانِ داریوشِ آشوری
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#نمونه_جلسات
نشستِ نُهم (دربارهیِ سه دگردیسی)
پ. ن: برای نامنویسی در کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نشستِ نُهم (دربارهیِ سه دگردیسی)
پ. ن: برای نامنویسی در کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
هیچ ملّتي بیارزیابی نتواند زیست. امّا اگر در پیِ پاییدنِ خویش باشد نباید آنگونه ارزیابی کند که همسایهاش میکند.
بسا چیزها که ملّتي نیک مینامید و ملّتي دیگر مایهیِ سرافکندگی و رسوایی میشمرد: من چنین یافتم. بسا چیزها یافتم که اینجا بد خوانده میشدند و آنجا بر قامتِشان جامهیِ تشریف میپوشاندند.
هیچ همسایه دیگري را درنیافته است و رواناش همواره از جنون و شرارتِ همسایهاش در شگفت بوده است.
بر فرازِ هر ملّت لوحي از نیکیها آویخته است. هان! این لوحِ چیرگیهایِ او ست. هان! این بانگِ خواستِ قدرتِ او ست.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
دربارهیِ هزار و یک غایت
برگردانِ داریوشِ آشوری
پ. ن: بسنجید با:
Μάχεσθαι χρὴ τὸν δῆμον ὑπὲρ τοῦ νόμου ὅκως ὑπὲρ τείχεος.
[مردم باید برای قانونِ [= نُمُس]شان نبرد کنند، چنانکه برای دیوارها [یِ شهرِشان میجنگند.] ]
(#هراکلیتوس، پارهیِ ۴۴، برگردانِ داریوشِ درویشی)
پیرامونِ این پاره بیندیشیم:
برای نشاندادنِ بایستگیِ [= ضرورتِ] نبرد بَر سَر "νόμος"ها، باید گفت که انسانهایِ گِردآمده در یک گروه [= قوم، اُمّت، ملّت، کشور، قارّه، جنبش و دیگرها] خود را با همین «نُمُس»ها تعریف کرده و بازمیشناسند. بهراستی، آدمی چیزي نیست مگر گردآیه [= مجموعه]اي از «نُمُس»ها!
بیگمان، مردمي که مرزِ خود را با سایرِ مردمان نشناسد، و از همسانیها [= شباهتها] و دگرسانیها [= تفاوتها]یِ خویش با دیگران آگاه نباشد، «خویشتنِ خویش» را گُم کرده و چندپاره خواهد شد.
اکنون، میتوان دایرهیِ «نُمُس» را تا «فرهنگ»، «تمدّن» و «زبان» نیز گُستراند؛ از این روی، نبردِ آگاهانه و سنجشگرانه بَر سَرِ «نُمُس»ها، برای جان بخشیدن به کالبدِ مردهیِ یک گروه، بایسته [= ضروری] مینماید. از یاد نباید بُرد که ما پدافندگرانِ [= مدافعانِ] «نُمُس»هایِ خویشیم؛ و هستیِ ما به همین پایداری و نبرد گِره خورده است؛ به دیگر سخن، ما «هستیم»، تا آنجا که برای «نُمُس»هایِمان جنگیده و جایگاهِ آنها را در جهانِ خویش میجوییم.
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
بسا چیزها که ملّتي نیک مینامید و ملّتي دیگر مایهیِ سرافکندگی و رسوایی میشمرد: من چنین یافتم. بسا چیزها یافتم که اینجا بد خوانده میشدند و آنجا بر قامتِشان جامهیِ تشریف میپوشاندند.
هیچ همسایه دیگري را درنیافته است و رواناش همواره از جنون و شرارتِ همسایهاش در شگفت بوده است.
بر فرازِ هر ملّت لوحي از نیکیها آویخته است. هان! این لوحِ چیرگیهایِ او ست. هان! این بانگِ خواستِ قدرتِ او ست.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
دربارهیِ هزار و یک غایت
برگردانِ داریوشِ آشوری
پ. ن: بسنجید با:
Μάχεσθαι χρὴ τὸν δῆμον ὑπὲρ τοῦ νόμου ὅκως ὑπὲρ τείχεος.
[مردم باید برای قانونِ [= نُمُس]شان نبرد کنند، چنانکه برای دیوارها [یِ شهرِشان میجنگند.] ]
(#هراکلیتوس، پارهیِ ۴۴، برگردانِ داریوشِ درویشی)
پیرامونِ این پاره بیندیشیم:
برای نشاندادنِ بایستگیِ [= ضرورتِ] نبرد بَر سَر "νόμος"ها، باید گفت که انسانهایِ گِردآمده در یک گروه [= قوم، اُمّت، ملّت، کشور، قارّه، جنبش و دیگرها] خود را با همین «نُمُس»ها تعریف کرده و بازمیشناسند. بهراستی، آدمی چیزي نیست مگر گردآیه [= مجموعه]اي از «نُمُس»ها!
بیگمان، مردمي که مرزِ خود را با سایرِ مردمان نشناسد، و از همسانیها [= شباهتها] و دگرسانیها [= تفاوتها]یِ خویش با دیگران آگاه نباشد، «خویشتنِ خویش» را گُم کرده و چندپاره خواهد شد.
اکنون، میتوان دایرهیِ «نُمُس» را تا «فرهنگ»، «تمدّن» و «زبان» نیز گُستراند؛ از این روی، نبردِ آگاهانه و سنجشگرانه بَر سَرِ «نُمُس»ها، برای جان بخشیدن به کالبدِ مردهیِ یک گروه، بایسته [= ضروری] مینماید. از یاد نباید بُرد که ما پدافندگرانِ [= مدافعانِ] «نُمُس»هایِ خویشیم؛ و هستیِ ما به همین پایداری و نبرد گِره خورده است؛ به دیگر سخن، ما «هستیم»، تا آنجا که برای «نُمُس»هایِمان جنگیده و جایگاهِ آنها را در جهانِ خویش میجوییم.
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#نمونه_جلسات
نشستِ هشتم (پیشگفتار، پارهیِ هشتم و نُهم و دهُم)
پ. ن: برای نامنویسی در کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نشستِ هشتم (پیشگفتار، پارهیِ هشتم و نُهم و دهُم)
پ. ن: برای نامنویسی در کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
من خواستِ دو تني را زناشویی میخوانم که کسي را میآفرینند از آفرینندگانِ خود بیش. آنچه من زناشویی میخوانم، احترامِ این دو تن است به یکدیگر در مقامِ خواستارانِ چنین خواست.
این باد معنا و حقیقتِ زناشوییتان. امّا دریغ، چه بنامم آن را که بس_بسیاران، این زایدان، زناشویی مینامند؟
وای ازین جفتشدنِ مسکینیِ روان! وای ازین جفتشدنِ پلیدیِ روان! وای ازین جفتشدنِ آسودگیِ نکبتبار!
اینها همه را زناشویی مینامند و بر آن اند که پیوندِشان را در آسمان بستهاند!
امّا، من دوست نمیدارم این را، این آسمانِ زایدان را! نه، دوست نمیدارم اینان را، ابن جانورانِ به دامِ آسمان اوفتاده را!
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ دربارهیِ زناشویی و فرزند
برگردانِ داریوشِ آشوری
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
این باد معنا و حقیقتِ زناشوییتان. امّا دریغ، چه بنامم آن را که بس_بسیاران، این زایدان، زناشویی مینامند؟
وای ازین جفتشدنِ مسکینیِ روان! وای ازین جفتشدنِ پلیدیِ روان! وای ازین جفتشدنِ آسودگیِ نکبتبار!
اینها همه را زناشویی مینامند و بر آن اند که پیوندِشان را در آسمان بستهاند!
امّا، من دوست نمیدارم این را، این آسمانِ زایدان را! نه، دوست نمیدارم اینان را، ابن جانورانِ به دامِ آسمان اوفتاده را!
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ دربارهیِ زناشویی و فرزند
برگردانِ داریوشِ آشوری
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#نمونه_جلسات
نشستِ بیستم (دربارهیِ مگسانِ بازار _پارهیِ نخست)
پ. ن: برای نامنویسی در کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نشستِ بیستم (دربارهیِ مگسانِ بازار _پارهیِ نخست)
پ. ن: برای نامنویسی در کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from يادداشتهایِ فلسفی
به بهانهیِ نوروز و آغازِ سالِ ۱۴۰۱ خورشیدی:
✍ پوریا معقولی
هر «نو»شدني، باید آدمی را به اندیشه بَرانگیزانَد. اینک که زمین به پذیرهیِ بهار و شکوفه آمده است، بسیار نیکوست که ما نیز خاربُنانِ اندیشهیِ خود را دور ریخته و بهجایِ آن، شکوفهیِ نواَندیشی بنشانیم.
برخي میگویند که گفتنِ این شادباشها و برگزاریِ این نکوداشتها، دَردي را دَوا نکرده و چه بسا پَسرفت و هرروزینگی را برای مردمان بهبار آورَد. امّا به گمانِ من، توانستنی [= ممکن] است که همین بازگفتنِ شادباشهایِ ظاهری، کَسي را در اندیشهیِ نو شدنِ راستین اندازَد. از اینروی، باور دارم که بازگفتنِ شادباشِ اندیشمندانه، به بهانهیِ نوروز، نه تنها نشانِ لغزشِ فرهنگی نیست، که با درنگیدن بر همین نو شدنهایِ ظاهری، میتوان اندرونهیِ خویش را نو کرد و آیینهیِ دلِ خود را صفا داد.
نوروز، آییني است بسیار کهن، که در درازنایِ هزارهها نگهداری شده و هماینک، به دستِ ما رسیده است. نوروز، نشانهاي است از همبستگی، که در جایجایِ این مرز و بوم وجود دارد. نوروز، از کاخهایِ پُرشکوه و اسطورهایِ جمشید گذشته و خود را به آیینهایِ ویژه و زیبایِ شاهانِ هخامنشی و ساسانی رسانده است؛ نوروز، چونان نسیمي خوش و دلپذیر به سُرودههایِ سخنسُرایانِ پارسی راه یافته و دربارِ پادشاهان و سفرهیِ درویشان را دَرنوردیده است.
فردوسیِ بزرگ چه نکوآرزویی میکند:
«همهساله بختِ تو پیروز باد؛/ شبانِ سیه بر تو نوروز باد.»
باشد که این یادگارِ نیاکان را پاس داشته و همهنگام با نو شدنِ «روز»، «اندیشه»یِ خود را نو سازیم.
ایدون باد!
Join Links↘️
🆔 @Pooria_mgh1844
🆔 @fnietzsche
✍ پوریا معقولی
هر «نو»شدني، باید آدمی را به اندیشه بَرانگیزانَد. اینک که زمین به پذیرهیِ بهار و شکوفه آمده است، بسیار نیکوست که ما نیز خاربُنانِ اندیشهیِ خود را دور ریخته و بهجایِ آن، شکوفهیِ نواَندیشی بنشانیم.
برخي میگویند که گفتنِ این شادباشها و برگزاریِ این نکوداشتها، دَردي را دَوا نکرده و چه بسا پَسرفت و هرروزینگی را برای مردمان بهبار آورَد. امّا به گمانِ من، توانستنی [= ممکن] است که همین بازگفتنِ شادباشهایِ ظاهری، کَسي را در اندیشهیِ نو شدنِ راستین اندازَد. از اینروی، باور دارم که بازگفتنِ شادباشِ اندیشمندانه، به بهانهیِ نوروز، نه تنها نشانِ لغزشِ فرهنگی نیست، که با درنگیدن بر همین نو شدنهایِ ظاهری، میتوان اندرونهیِ خویش را نو کرد و آیینهیِ دلِ خود را صفا داد.
نوروز، آییني است بسیار کهن، که در درازنایِ هزارهها نگهداری شده و هماینک، به دستِ ما رسیده است. نوروز، نشانهاي است از همبستگی، که در جایجایِ این مرز و بوم وجود دارد. نوروز، از کاخهایِ پُرشکوه و اسطورهایِ جمشید گذشته و خود را به آیینهایِ ویژه و زیبایِ شاهانِ هخامنشی و ساسانی رسانده است؛ نوروز، چونان نسیمي خوش و دلپذیر به سُرودههایِ سخنسُرایانِ پارسی راه یافته و دربارِ پادشاهان و سفرهیِ درویشان را دَرنوردیده است.
فردوسیِ بزرگ چه نکوآرزویی میکند:
«همهساله بختِ تو پیروز باد؛/ شبانِ سیه بر تو نوروز باد.»
باشد که این یادگارِ نیاکان را پاس داشته و همهنگام با نو شدنِ «روز»، «اندیشه»یِ خود را نو سازیم.
ایدون باد!
Join Links↘️
🆔 @Pooria_mgh1844
🆔 @fnietzsche
#نمونه_جلسات
نشستِ بیست و پنجم (دربارهیِ راهِ آفریننده)
پ. ن: برای تهیّهیِ دورهیِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نشستِ بیست و پنجم (دربارهیِ راهِ آفریننده)
پ. ن: برای تهیّهیِ دورهیِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
درود دوستان، وقتِ همگی بخیر.
پس از پایانیافتنِ ترمِ نخستِ کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بر آن شدیم تا فایلهایِ آن را منتشر سازیم.
در این دوره، به خوانش و شرحِ خطّ بهخطّ پیشگُفتار و بخشِ یکم از کتابِ چنین گفت زرتشت پرداختهایم.
برای دیدنِ نمونهیِ نشستها، هشتگِ #نمونه_جلسات را دُنبال بفرمایید.
تعدادِ نشستها: ۳۱ نشست
متوسّطِ زمانِ نشستها: ۱:۳۰ (یک ساعت و سی دقیقه)
قیمتِ این دوره: ۱۵۰۰۰۰ تومان.
برای سفارشِ این دوره، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
پس از پایانیافتنِ ترمِ نخستِ کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بر آن شدیم تا فایلهایِ آن را منتشر سازیم.
در این دوره، به خوانش و شرحِ خطّ بهخطّ پیشگُفتار و بخشِ یکم از کتابِ چنین گفت زرتشت پرداختهایم.
برای دیدنِ نمونهیِ نشستها، هشتگِ #نمونه_جلسات را دُنبال بفرمایید.
تعدادِ نشستها: ۳۱ نشست
متوسّطِ زمانِ نشستها: ۱:۳۰ (یک ساعت و سی دقیقه)
قیمتِ این دوره: ۱۵۰۰۰۰ تومان.
برای سفارشِ این دوره، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#نمونه_جلسات
نشستِ بیست و نُهم (دربارهیِ مرگِ خودخواسته)
نشستِ بیست و پنجم (دربارهیِ راهِ آفریننده)
پ. ن: برای سفارشِ نشستهایِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نشستِ بیست و نُهم (دربارهیِ مرگِ خودخواسته)
نشستِ بیست و پنجم (دربارهیِ راهِ آفریننده)
پ. ن: برای سفارشِ نشستهایِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، به این آیدی پیام دهید:
@pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
چنین گفت زرتشت و به شهرِ بزرگ نگاهي کرد و آهي کشید و دیري خاموش ماند. سرانجام چنین گفت:
نه تنها این دیوانه که این شهرِ بزرگ نیز مرا به تهوّع میآورد. در این و در آن چیزي نیست که بهتر شود یا بدتر.
وای بر این شهرِ بزرگ! ایکاش هماکنون میدیدم آن تَنورهیِ آتشي را که این شهر در آن خواهد سوخت!
زیرا چنین تَنورههایِ آتش میباید پیشدرآمدِ نیمروزِ بزرگ باشند. باری، این نیز هنگامِ خویش و تقدیرِ خویش را دارد!
امّا، ای دیوانه، برایِ بدرود این آموزه را به تو پیشکش میکنم: آنجا که دیگر نمیتوان عشق ورزید باید آن را گذاشت و گذشت!
چنین گفت زرتشت، و دیوانه و شهرِ بزرگ را گذاشت و گذشت.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
دربارهیِ گُذار از کنار
برگردانِ داریوشِ آشوری
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نه تنها این دیوانه که این شهرِ بزرگ نیز مرا به تهوّع میآورد. در این و در آن چیزي نیست که بهتر شود یا بدتر.
وای بر این شهرِ بزرگ! ایکاش هماکنون میدیدم آن تَنورهیِ آتشي را که این شهر در آن خواهد سوخت!
زیرا چنین تَنورههایِ آتش میباید پیشدرآمدِ نیمروزِ بزرگ باشند. باری، این نیز هنگامِ خویش و تقدیرِ خویش را دارد!
امّا، ای دیوانه، برایِ بدرود این آموزه را به تو پیشکش میکنم: آنجا که دیگر نمیتوان عشق ورزید باید آن را گذاشت و گذشت!
چنین گفت زرتشت، و دیوانه و شهرِ بزرگ را گذاشت و گذشت.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
دربارهیِ گُذار از کنار
برگردانِ داریوشِ آشوری
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
درود دوستان، وقتِ همگی بخیر.
پس از پایانیافتنِ ترمِ نخستِ کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بر آن شدیم تا فایلهایِ آن را منتشر سازیم.
در این دوره، به خوانش و شرحِ خطّ بهخطّ پیشگُفتار و بخشِ یکم از کتابِ چنین گفت زرتشت پرداختهایم.
برای دیدنِ نمونهیِ نشستها، هشتگِ #نمونه_جلسات را دُنبال بفرمایید.
تعدادِ نشستها: ۳۱ نشست
متوسّطِ زمانِ نشستها: ۱:۳۰ (یک ساعت و سی دقیقه)
قیمتِ این دوره: ۱۵۰۰۰۰ تومان.
برای سفارشِ این دوره، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
پس از پایانیافتنِ ترمِ نخستِ کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بر آن شدیم تا فایلهایِ آن را منتشر سازیم.
در این دوره، به خوانش و شرحِ خطّ بهخطّ پیشگُفتار و بخشِ یکم از کتابِ چنین گفت زرتشت پرداختهایم.
برای دیدنِ نمونهیِ نشستها، هشتگِ #نمونه_جلسات را دُنبال بفرمایید.
تعدادِ نشستها: ۳۱ نشست
متوسّطِ زمانِ نشستها: ۱:۳۰ (یک ساعت و سی دقیقه)
قیمتِ این دوره: ۱۵۰۰۰۰ تومان.
برای سفارشِ این دوره، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
این تاجِ مردِ خندان، این تاجِ گُلِ سرخ را من خود بر سر نهاده ام؛* من خود خندهیِ خویش را مقدّس خوانده ام. بهرِ چنین کاري هیچ کسِ دیگر را امروز چندان که باید نیرومند نیافته ام.
زرتشتِ رقّاص، زرتشتِ سبُکبار، که با افشاندنِ بالهایاش اشارت میکند، آن آمادهیِ پرواز، پرندگان را همه اشارت میکند، ساخته و آماده، شادمانه سبُکسر؛
زرتشتِ حقیقتگوی، زرتشتِ حقیقت_خَند؛ آن که نه بیشکیب است و نه مطلقخواه؛ آن که عاشقِ جهش است و جست-و-خیز؛ آری، من خود این تاج را بر سر نهاده ام!
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ دربارهیِ انسانِ والاتر
ترجمهیِ داریوشِ آشوری
*این که زرتشت تاجِ خود را بر سر نهاده است، کنایهاي ست از تاجگذاریِ ناپلئون به دستِ خود. «تاجِ گُلِ سرخ»، «تاجِ مردِ خندان»، در برابرِ تاجِ خارِ مسیح است، دشمنِ «خندانان».
Diese Krone des Lachenden, diese Rosenkranz-Krone: ich selber setzte mir diese Krone auf, ich selber sprach heilig mein Gelächter. Keinen Anderen fand ich heute stark genug dazu.
Zarathustra der Tänzer, Zarathustra der Leichte, der mit den Flügeln winkt, ein Flugbereiter, allen Vögeln zuwinkend, bereit und fertig, ein Selig-Leichtfertiger: -
Zarathustra der Wahrsager, Zarathustra der Wahrlacher, kein Ungeduldiger, kein Unbedingter, Einer, der Sprünge und Seitensprünge liebt; ich selber setzte mir diese Krone auf!
#Friedrich_Nietzsche
#Also_Sprach_Zarathustra
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
زرتشتِ رقّاص، زرتشتِ سبُکبار، که با افشاندنِ بالهایاش اشارت میکند، آن آمادهیِ پرواز، پرندگان را همه اشارت میکند، ساخته و آماده، شادمانه سبُکسر؛
زرتشتِ حقیقتگوی، زرتشتِ حقیقت_خَند؛ آن که نه بیشکیب است و نه مطلقخواه؛ آن که عاشقِ جهش است و جست-و-خیز؛ آری، من خود این تاج را بر سر نهاده ام!
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ دربارهیِ انسانِ والاتر
ترجمهیِ داریوشِ آشوری
*این که زرتشت تاجِ خود را بر سر نهاده است، کنایهاي ست از تاجگذاریِ ناپلئون به دستِ خود. «تاجِ گُلِ سرخ»، «تاجِ مردِ خندان»، در برابرِ تاجِ خارِ مسیح است، دشمنِ «خندانان».
Diese Krone des Lachenden, diese Rosenkranz-Krone: ich selber setzte mir diese Krone auf, ich selber sprach heilig mein Gelächter. Keinen Anderen fand ich heute stark genug dazu.
Zarathustra der Tänzer, Zarathustra der Leichte, der mit den Flügeln winkt, ein Flugbereiter, allen Vögeln zuwinkend, bereit und fertig, ein Selig-Leichtfertiger: -
Zarathustra der Wahrsager, Zarathustra der Wahrlacher, kein Ungeduldiger, kein Unbedingter, Einer, der Sprünge und Seitensprünge liebt; ich selber setzte mir diese Krone auf!
#Friedrich_Nietzsche
#Also_Sprach_Zarathustra
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
اینک مدّتی است که کُلّ فرهنگ اروپایی ما گویی به جانب فاجعهای پیش تاخته است، با تنش عذابآلودی که دهه به دهه در حال افزایش است: بیقرار، پرتوان و سراسیمه، به مانند رودی که میخواهد به مقصد رسد، که دیگر به خود بازنمینگرد، چه میترسد به خود باز بنگرد.
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #اراده_قدرت
دیباچه، پارهیِ دوّم
برگردانِ محیدِ شریف
[شیوهیِ نگارش، با نویسهیِ اصلی هماهنگ شده است.]
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #اراده_قدرت
دیباچه، پارهیِ دوّم
برگردانِ محیدِ شریف
[شیوهیِ نگارش، با نویسهیِ اصلی هماهنگ شده است.]
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
درود دوستان، وقتِ همگی بخیر.
پس از پایانیافتنِ ترمِ نخستِ کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بر آن شدیم تا فایلهایِ آن را منتشر سازیم.
در این دوره، به خوانش و شرحِ خطّ بهخطّ پیشگُفتار و بخشِ یکم از کتابِ چنین گفت زرتشت پرداختهایم.
برای دیدنِ نمونهیِ نشستها، هشتگِ #نمونه_جلسات را دُنبال بفرمایید.
تعدادِ نشستها: ۳۱ نشست
متوسّطِ زمانِ نشستها: ۱:۳۰ (یک ساعت و سی دقیقه)
قیمتِ این دوره: ۱۵۰۰۰۰ تومان.
برای سفارشِ این دوره، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
پس از پایانیافتنِ ترمِ نخستِ کارگاهِ خوانش و شرحِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بر آن شدیم تا فایلهایِ آن را منتشر سازیم.
در این دوره، به خوانش و شرحِ خطّ بهخطّ پیشگُفتار و بخشِ یکم از کتابِ چنین گفت زرتشت پرداختهایم.
برای دیدنِ نمونهیِ نشستها، هشتگِ #نمونه_جلسات را دُنبال بفرمایید.
تعدادِ نشستها: ۳۱ نشست
متوسّطِ زمانِ نشستها: ۱:۳۰ (یک ساعت و سی دقیقه)
قیمتِ این دوره: ۱۵۰۰۰۰ تومان.
برای سفارشِ این دوره، به آیدیِ زیر پیام دهید:
@Pooria_mgh123
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
بله؟
بشر همانا یکی از خطاهای خداست؟
یا خدا همانا یکی از خطاهای بشر؟
#فردریش_نیچه
#غروب_بتها
ترجمهی داریوش آشوری
📍عکس را باز کنید.📍
Join Link↘
🆔 @fnietzsche
بشر همانا یکی از خطاهای خداست؟
یا خدا همانا یکی از خطاهای بشر؟
#فردریش_نیچه
#غروب_بتها
ترجمهی داریوش آشوری
📍عکس را باز کنید.📍
Join Link↘
🆔 @fnietzsche