ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
10.9K subscribers
7.97K photos
4K videos
20 files
1.75K links
Download Telegram
روز ملی سینما بر همۀ سینمادوستان، سینماگران و خانوادۀ بزرگ و صمیمی «فیلم امروز» مبارک باد.

آرزو می‌کنیم با بازگشتِ سلامت و نشاط به تن و جان همۀ هم‌وطنان عزیز، دوباره آن حس دلپذیر حضور مشترک و طنین دلنشین خنده و شادی در مراکز تجمع عمومی ازجمله سالن‌های سینما و تئاتر را در کنار هم تجربه کنیم.

عکس اصلی: شهاب‌الدین عادل

#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#روز_ملی_سینما #روز_ملی_سینمای_ایران #سینماگران #بازیگران_محبوب #سوسن_تسلیمی #بهرام_بیضایی #باشو #باشو_غریبه_کوچک #ایران #سینمای_ایران
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#susantaslimi #bashuthelittlestranger #bashu #bahrambeizai #iran


@filmemrooz_official
پایان‌های برگزیده: سگ‌کشی

محسن خادمی🖋شاید هیچ فیلمی در سینمای ایران پایانی به این اندازه حساب‌شده و شوکه‌کننده نداشته باشد. پایان‌بندیِ پر از جزییات که تا لحظۀ آخر نفس مخاطب را در سینه حبس می‌کند و مسیر پر‌پیچ‌وخمی را که درام قصه طی کرده به شکلی غیرقابل‌پیش‌بینی به سرانجام می‌رساند تا نام و تصویرش بیش از پیش همیشه در ذهن بیننده زنده بماند.

شهرزاد امیرشاه‌کرمی🖋بی‌شک اگر در نوجوانی «سگ‌کشی» را تماشا کرده باشیم، پایان‌بندی‌اش چندان برای ما شوکه‌کننده و هولناک بوده که هنگام جوانی اگر به یادش بیاوریم، مغزمان تیر خواهد کشید و اگر در جوانی و میان‌سالی مخاطب فیلم باشیم، آن پایان دردآور، حزنی پایان‌ناپذیر را در وجود ما پدید می‌آورد. نتیجۀ محتوم صداقت، عشق و تلاش در این جامعه، چیزی نیست بجز خیانت و درماندگی. پایان فیلم در آن دشت نامتناهی و رسیدن به یک سه‌ضلعی در رابطۀ بین یک مرد و دو زن، رنجی ابدی برای هر سه نفر در پی خواهد داشت.

حامد صرافی‌زاده🖋گل‌رخ کمالی، زخم‌خورده، ‏همۀ مردان و زنان مخوف آن شهر را به هم وامی‌گذارد. حرکت او از بین آن چهار شبح/ مرد پالتو‏پوش (یک اجرای بیضایی‌وار در ایده‌‌آل‌ترین شکلش) و تنها گذاشتن ‏آن‌ها با یک‌دیگر، لحظاتی بعد ابعاد هولناک‌تری به ‏خودش می‌گیرد: گل‌رخ سوار بر خودرویی که با آب ‏درون یک چاله «تطهیر» می‌شود از بین موتورسوارانی می‌گذرد که دارند به سمت ما و - ‏شاید - آن چهار پالتوپوش می‌آیند.‏

مازیار معاونی🖋پایان‌بندی درام جنایی/ معمایی «سگ‌کشی» یکی از بهترین پایان‌بندی‌های این ژانر در تاریخ سینمای ایران و در عین حال یکی از درخشان‌ترین پایان‌بندی‌ها در بین آثار سینمایی ایرانی است. رودست خوردن ناصر معاصر از شرکای سابقش که با تعقیب گل‌رخ به محل اختفای او پی برده و چون آوار بر سرش خراب شده و جانش را می‌ستانند، به این آسانی‌ها از خاطرۀ تماشاگران سینمای ایران پاک نخواهد شد.

(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایان‌بندی در سینمای ایران» چاپ‌شده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)

#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #پایان_فیلم #سگ‌کشی #بهرام_بیضایی #مژده_شمسایی #مجید_مظفری #میترا_حجار #رضا_کیانیان #بهزاد_فراهانی #حسن_پورشیرازی #فردوس_کاویانی #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine #iraniancinema #bahrambeizai


@filmemrooz_official
پایان‌های برگزیده: مسافران

مصطفی جلالی‌فخر🖋در فصل پایانی، مهتاب با بقیۀ مرده‌ها در حالی که آینه در دست دارد سر می‌رسد. نور انعکاس‌یافته از آینه در میان زنده‌ها می‌چرخد و هر لحظه بیش‌تر می‌شود. آن‌چه در برابر چشمان ماست، چیست؟ خیال؟ توهم؟ خواب؟ تصور؟ زندگی؟ مرگ؟ دروغ؟ واقعیت؟ پرسش‌های بی‌جوابی که همگی زیر سایۀ پایان قرار می‌گیرند. هر چه هست، ما حرف خانم‌بزرگ را باور کرده‌ایم که دیوار میان مرگ و زندگی را باور ندارد: «به شما گفتم که در راه‌اند... عروسیت مبارک دخترجان!»

پوریا ذوالفقاری🖋احتمالا تنها پایان‌بندی تاریخ سینمای ایران که در کنار بیش‌ترین پیوستگی‌اش با پیکرۀ فیلم، جدا از آن هم برای خود هویتی یافته و به بهانه‌های گوناگون منتشر و دیده و (همچنان) تفسیر می‌شود. از کارکردش در دنیای فیلم فراوان نوشته‌اند اما هویت افزوده‌ و جدا از فیلمش را از اجرا می‌گیرد؛ از آن عبور نور آینه از چهره‌هایی که در یک‌یک‌شان شادی و رهایی دارد جانشین اضطراب و اندوه می‌شود. و البته از موسیقی بابک بیات. که بدون آن چه‌بسا اصلا این هویت دوم جوانه هم نمی‌زد!

عباس یاری🖋هر بار در زندگی دچار غمِ رفتن عزیزی در بین بستگانم شده‌ام، یا دوستِ همدل و یار نزدیکی را از دست داده‌ام (اتفاقی که به‌خصوص در این سال‌ها بارها برایم پیش آمده و نه‌تنها به تنم جامۀ سیاه پوشانده که قلبم را هم غباری از تلخی و سیاهی پر کرده)، به یاد صحنۀ پایانیِ «مسافران» افتاده‌ام و با تماشای آن نماهای پایانی که عروس در آن جمع سیاه‌پوشِ ماتم‌زده، لباس سفید پوشیده و رفتگان آینه‌دردست از میان جمع می‌گذرند و به چهره‌های غم‌زده نور و شادی می‌ریزند، نوعی احساسِ سبکی و آرامش کرده‌ام.

مازیار فکری‌ارشاد🖋 چه تصویری غریب‌تر از مجلس ترحیمی که ناگاه و در لحظه‌ای به بزمِ شادِ وصال تبدیل شود؟ ... ماهرخ با آینه در دست به سوی خواهر می‌رود تا نحستین شخص باشد که به او تبریک می‌گوید. پایان‌بندی خلاقانه و سوررئالیستیِ بهرام بیضایی در «مسافران»، از بهترین دستاوردهای سینمای ایران در هم‌نشینی ناگزیر مرگ و زندگی است.

(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایان‌بندی در سینمای ایران» چاپ‌شده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)

#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #مسافران #بهرام_بیضایی #جمیله_شیخی #مژده_شمسایی #هما_روستا #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #bahrambeizai


@filmemrooz_official
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه از یک آب و خاک: باشو، نایی و آتابای
توضیحات عباس یاری و هوشنگ گلمکانی درباره شماره هشتم «فیلم امروز»، وضعیت عمومی و برنامه‌های آینده مجله را در این ویدئو، در سایت مجله و صفحه اول آپارات ببینید.

لینک:
www.aparat.com/filmemrooz
www.filmemrooz.com

#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #بهرام_بیضایی #باشو_غریبه_کوچک #باشو #سوسن_تسلیمی #آتابای #نیکی_کریمی #هادی_حجازی_فر #سحر_دولتشاهی #حسین_علیزاده #جلال_پیشواییان #عباس_یاری #هوشنگ_گلمکانی
#BashutheLittleStranger #BahramBeizai #SusanTaslimi #NikiKarimi #sahardolatshahi #hosseinalizadeh

@filmemrooz_official
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شادباش زادروز بهرام بیضایی
پنجم دی امسال هشتادوسومین سالگرد تولد بهرام بیضایی است. دوست و همکارمان شهرام جعفری‌نژاد که پرونده‌ای مفصل و بسیار خواندنی برای شماره هشتم «فیلم امروز» تدارک دیده، در این ویدئو از طرف همۀ دوستداران استاد دور از وطن، زادروز او را شادباش گفته است؛ هنرمندی که یکی از شمایل‌های فرهنگی معاصر ایران است و مثل همه ایرانیان سراسر دنیا، متعلق به همین آب و خاک است


#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #بهرام_بیضایی #شهرام_جعفری_نژاد #باشو_غریبه_کوچک #باشو #بیضایی
#BahramBeizai

@filmemrooz_official
بهرام بیضایی🖋... فهرست اصلاحیه‌های «باشو غریبه کوچک» به چهل‌وشش مورد تغییر رسیده بود (یادم است فهرست مشابه «مرگ یزدگرد» چهل‌وسه مورد بود و فیلم‌نامۀ بدبخت روز واقعه چهل‌ونُه مورد که تهیه‌کنندۀ موقت قرار بود بدهد اشخاص موجهی آن را اصلاح کنند). از سفر که رسیدم، به کانون راهم ندادند و هیچ مسئولی حاضر نشد مرا ببیند. حتی همکاران خود فیلم به سوی فیلم‌ساز مطرود، سَری تکان می‌دادند و رد می‌شدند تا بالاخره روزی یکی از همکاران صدا تماس گرفت و در زیرزمین اتاق تدوین، در کمال همدردی و شرمندگی، نیابتا فهرست را روی کاغذ تایپی پیش چشمم گرفت که لزوما آن را عمل کنم. هیچ فیلمی در جهان به این خفّت نمی‌ارزد! من از لطف همه تشکر کردم و آمدم بیرون. هر چه به فکر هر کس برسد، در فهرست بود. تا جایی که یادم است، اولین سطرها، وحشت بود از فیلم ضدجنگ؛ و راه‌حل: حذف هر چه به جنگ مربوط است، یعنی همۀ فیلم. موکدا حذف حرکت دایره‌واری که تصویر از حیاط خانۀ نایی‌جان در صحنۀ نامه‌نوشتن باشو به جنوب و جنگ می‌رود و در پایان به حیاط نایی‌جان برمی‌گردد. بعدی، حذف صحنه‌های فرار باشو از بمباران بود، با ذکر این که موارد، پس از انجام اصلاحات، مشخص خواهد شد و معنی‌اش این بود که در آینده، پروندۀ حذف‌های بعدی همچنان باز است. بی‌ترتیب، بعدی، وحشت بود از شخصیت زن مرکزی فیلم که چرا مردی بالای سرش نیست؟ و حتی جای اسم بازیگر در عنوان‌بندی و حجاب و رنگ لباس‌اش و رنگ لباس‌های دیگر زنان روستا و بازار. مشخصا و موکدا، حذف تصویر نزدیک معرفی نایی‌جان، اولین تصویر که از پایین قاب برمی‌آید و تصویر را پُر می‌کند؛ همچنین حذف تصاویر پیاپی زنان در روزبازار. بعدی، خیلی کوتاه، تغییر زبان گفت‌وگوها، یعنی دوبله که تصمیم گرفتم ندیده و نخوانده باشم؛ و بعدی، افزودن نواهای دلپذیر موجّه و مصوّب عقیدتی در صحنه‌های روستا؛ و باز بی‌ترتیب، حذف صحنۀ آخر راندن گرازها و کلاغ‌ها از محصول و... اجازه بدهید بیش از این یادم نباشد.*

*متن کامل گفت‌وگوی شهرام جعفری‌نژاد و بهرام بیضایی را در صفحات 19 تا 27 (نسخه مجازی) هشتمین شمارۀ فیلم امروز بخوانید.

#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #بهرام_بیضایی #باشو_غریبه_کوچک #باشو #سوسن_تسلیمی #شهرام_جعفری_نژاد
#BashutheLittleStranger #BahramBeizai #SusanTaslimi


@filmemrooz_official
سوسن تسلیمی🖋 ... در صحنۀ معرفی اشیا (در «باشو»)، عدنان در ابتدا اصلا نمی‌دانست که داریم چه کاری می‌کنیم. من فقط با بازی خودم باید کاری می‌کردم که او عکس‌العمل‌های درست نشان دهد. بعد همان طور که در فیلم هم پیداست، ناگهان در چشم‌هایش می‌بینید که می‌فهمد داریم بازی می‌کنیم. بعد از چند روز، پیشنهاد کردم فیلم‌هایی را گرفته‌ایم، به او نشان دهیم که وقتی این کار را کردیم و عدنان، خودش را بر پرده دید، خیلی تعجب کرد و خوشش آمد. تازه فهمید کاری که می‌کند، روی فیلمی ضبط و بعدا دیده می‌شود. در ابتدا، بازی‌گرفتن از او خیلی سخت بود. ماشینی و مکانیکی عمل می‌کرد و بیضایی مجبور بود برداشت‌های متعددی بگیرد. بیضایی واقعا برای کار با او زحمت کشید. بیست روز طول کشید تا عدنان، تک‌گوییِ حادثه‌ای را که بر او گذشته، حفظ کند. اما تا رفت جلوی دوربین، همه‌چیز یادش رفت! این متن در فیلم، مهم بود و نمی‌شد عوضش کرد یا به عهدۀ خودش گذاشت تا چیزی بگوید. بیضایی با صبر و حوصله، همه‌چیز را دوباره برایش گفت و او به زبان خودش گفت: «اگر این کار را بکنم، خلاص؟» البته همین بچه در طول فیلم، شروع کرد به فهمیدن، طوری که در پایان، اصلا بچۀ اول فیلم نبود، تبدیل به یک بازیگر شده بود و کم‌کم به‌خوبی می‌توانست احساس‌اش را نشان دهد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم در صحنه‌ای که فرار کرده و باد می‌وزد و صدای پرنده‌ای می‌آید و او برمی‌گردد و می‌گوید: «نایی»، خیلی خوب بازی کرد. هر وقت این صحنه را می‌بینم، تحت‌تاثیر قرار می‌گیرم. گویی تنهایی و بی‌پناهیِ او را در همین نگاه و کلمۀ «نایی» می‌شود حس کرد، آن هم کسی که اصلا نمی‌دانست سینما چیست.
رابطۀ من و عدنان، خیلی خوب بود. من سعی می‌کردم خارج از زمان فیلم‌برداری هم مثل نایی با او رفتار کنم تا سر صحنه بتواند راحت بازی کند و احساس کند آن‌چه جلوی دوربین بازی می‌شود، واقعی است. او نمی‌دانست فیلم‌برداری چیست، فقط فهمیده بود که زندگی دیگری جلوی دوربین بازگو می‌شود و آن را پذیرفته بود. روزی که از هم خداحافظی کردیم، درست مثل مادر و فرزند از هم جدا شدیم. او به‌ظاهر می‌خندید، ولی در نگاهش می‌دیدم که دلش گرفته. من هم همین‌طور بودم...*

*متن کامل یادداشت سوسن تسلیمی دربارۀ «باشو غریبه کوچک» را در صفحات 30 و 31 (نسخه مجازی) هشتمین شمارۀ فیلم امروز بخوانید.

#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #بهرام_بیضایی #باشو_غریبه_کوچک #باشو #سوسن_تسلیمی #عدنان_عفراویان
#BashutheLittleStranger #BahramBeizai #SusanTaslimi


@filmemrooz_official