تسنیم صهبا
104 subscribers
358 photos
122 videos
5 files
153 links
Download Telegram
Forwarded from هادی فاضلی
مبارک بادت این ترفیع ، ای استادِ کاشانی
که بی شک مستحق مدرکی بالاتر از آنی

همه این نکته را دانند ، گویم تا تو هم دانی
شما از افتخارات ادب بر ملک ایرانی

بداهه تقدیم دکتر کاشانی گرامی - فاضلی
Forwarded from عباس خوش عمل کاشانی
«هــادی فاضلــی» ای آن که به اقلیـــم ادب
فتح ها کرده ای و از نظــــر مـن شاهـــی

برتر از شاهیت آن است که با صدق درون
صـــاحـــب معــرفتــی ، بـــاهنــری، آگاهــی.
خوش عمل کاشانی
[Forwarded from عباس خوش عمل کاشانی]
خاطرات ادبی (17)
__________________
*عباس خوش عمل کاشانی.
__________________
*اشاره:
چهره هایی چون حافظ-شهریار-جلال آل احمد و نیما و ...جزو مفاخر ملی ما محسوب می شوند و آثار آنان جزو مواریث ملی است که همه ی آحاد ملت ایران در آن ذی حقند....
*گزارش یک دادگاه....
زمانی که اثر گرانسنگ «سنگی بر گوری» جلال آل احمد در شرف انتشار بود بین همسر ایشان استاد سیمین دانشور و اخوی شان استاد شمس آل احمد اختلاف افتاد.استاد سیمین معتقد به انتشار کتاب و استاد شمس معتقد به عدم انتشار آن بود.اولین و آخرین جلسه ی دادگاه غیر رسمی رسیدگی به شکایت طرفین در تحریریه ی روزنامه ی اطلاعات با حضور بزرگانی چون باستانی پاریزی-مهدوی دامغانی و ...برگزار شد.کمین هم در آن جلسه جزو حضار بودم.رئیس دادگاه رو به استاد فقید شمس فرمود:جناب شمس!آیا شما اعتقاد دارید که مرحوم جلال آل احمد جزو مفاخر ملی جمهوری اسلامی ایران و آثار قلمی شان جزو مواریث ملی است؟استاد شمس گفت:به ضرس قاطع می گویم که اعتقادم راسخ است.رئیس ادامه داد:آیا همچنان مصرّ به عدم چاپ و انتشار اثر مرقوم ایشان هستید؟استاد شمس با صدایی رسا جواب داد :آری.رئیس دادگاه با طمانینه فرمود:بسیار خوب؛ لطفا جنابعالی حکم نیابت خود را نشان دهید.استاد شمس گفت:من از برادر مرحومم حکم نیابت ندارم ؛ نه من که خانم سیمین هم ندارد.....و رئیس دادگاه با صدایی رسا فرمود:جناب شمس آل احمد!من از شما حکم نیابت از مرحوم جلال آل احمد را نمی خواهم.من از شما حکم نیابت از قریب 40 میلیون جمعیت ایران را می خواهم ؛ چه شما خود اقرار و اعتراف کردید که مرحوم جلال آل احمد جزو مفاخر ملی و آثار قلمی شان جزو مواریث ملی است....هنوز حرفهای رئیس دادگاه -استاد فقید هوشنگ گلشیری- ادامه داشت که استاد فقید شمس با ادای این جمله که:بنده دیگر نه شکایت و نه ادعایی دارم جلسه ی دادگاه را ترک کرد....این خاطره مربوط به سال 1360 شمسی است.رحمت الله علیهم اجمعین.
🌸دود 🌸عود 🌸عشق🌸

بِدَم مطرب به ناےِ نے، که گل بر نے به بار آمد
بیا ساقے قدح کن مِے، که مِے بر روے بار آمد


شد "اسفند" دود و بهمن طے، نهان شد زیرِ"بهمن" دے
زمستان رفت و باز از پے بهار آمد بهار آمد


خزان گر نارِ گلها شد، زمین گر خوارِ سرما شد
دوباره برگ گل وا شد ، زمین را اعتبار آمد


شمیمِ آمد ز خاک خشک، چنان کز ناف آهو مُشک
دوباره بر زمینِ خشک، زلالِ جویبار آمد


ز نغمآهنگ هر بلبل، به رقص آمد هزاران گل
ز بـوےِ سوسن و سنبـل، بهــار مشکبار آمد


دوباره آن هَزارِ مست، کنارِ یاسمن بنشست
ز سوز سرد سرما جست و سوےِ مرغزار آمد


بروےِ شاخه هاے بید، هزاران برگِ نو رویید،
جنون در شاخه‌اش پیچید و برگِ بےشمار آمد


عذارِ لعبتِ خورشید، گه از ابرش برون تابید
گهے با ناز رو پوشید و بارانے به بار آمد


نمِ بارانِ گل آرا، شکفته نسترنها را
تو گویی لؤلؤِ لالا، بروی گوشوار آمد


ز کوهِ پرنیانے رنگ، طنینِ رودِ خوش آهنگ
زده شورے به دل چون "چنگ"، بر گیسوےِ یار آمد


بهار عاشقِ ِسرمست، قوافے را به شعرم بست
قلم شد با دلم همدست و در وصفِ بهار آمد


در این گفت و شنود عشق، سرودم این سرود عشق
سرود دود عودِ عشق، که از بوےِ نگار آمد


✍️ #هادی_فاضلی

https://sites.google.com/view/hadifazeli
Forwarded from تسنیم صهبا
روز کارگر بر کارگران زحمت کش مبارک...
🌺🌺🌺

او مختلس است و بر ژِنَش می نازد
من کارگرم ، به حرفه ام می نازم

او سَهل ؛ بنایِ برجِ خود می سازد
من سخت ؛ به دخلِ برجِ خود ، می سازم

#هادی_فاضلے
کوفتگی عجیبی سراسر بدنم را فرا گرفته و سر درد و تب و لرز به نوبت ساعتی یکبار به سراغم می آید و توان تایپ کردن و نگاه کردن به صفحه کامپیوتر را از من گرفته است ...
ولی هرچه در رختخواب با خودم کلنجار زدم نتوانستم مطلبی برای علیرضای عزیز ننویسم ...
علیرضایی که برای هر متن این کانال به من زنگ میزد و با شوخی و جملات شادی بخش نقدهای سازنده ایی می کرد ...
علیرضایی که از جزء جزء اتفاقات روستا از گذشته های دور مطلع بود و دائرت المعارفی بود برای شجره نامه ها و حوادث روستا و چقدر زیبا و شنیدنی خاطرات تلخ و شیرین را توصیف می کرد ...
آری علیرضایی که همیشه لبخند بر لب داشت و لبخند بر لبها می نشاند ...
اکنون که چند روزیست با این ویروس منحوس کرونا دست و پنجه نرم می کنم ، می فهمم که چگونه آن لبخندهای زیبایت پشت سیاهی این ویروس به سرفه های زجرآور مبدل شد ...
ولی الان که از هرچه دغدغه زمینی رها شدی و به آسمانها پر کشیدی در کنار درگذشتگانی که خاطرات بسیاری با آنها داری بگو و بشنو و بخند ....
تو دیگر رستی و از این دنیای سرشار از ویروسهای منحوس خلاص شدی ؛ ماییم که باید در حسرت نبودن شماها و در کنار این ویروسها تحمل کنیم ...
برای تو روحی آرام و شاد مانند همیشه آرزو دارم و برای همسر داغدارت (دختر عموی عزیزم ) و دختران و نوه عزیزت صبر آرزو می کنم ...

#هادی_فاضلی

@moslehabadefarahan
با عرض سلام و ادب ....

هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون برآید ، مفرّح ذات ...
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب...

و من امروز شاکرم که دوباره از این دو نفس برخوردار شدم ، هرچند :
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید

و اما سخن کوتاه کنم
اکنون که از بیمارستان ترخیص و در کنار خانواده به قرنطینه ادامه می دهم ، تنها چند مطلب ذیل را می توانم بنگارم :
1 - اولین عامل موثر در بازگشت مجدد وضعیتم ( چون در شب اول سطح اکسیژنم تا60 پایین آمد و یکبار در حین پایین آمدن از تخت افتادم و دقایقی را بدون علائم حیاتی با سیاهی در چشمان و وجود خالی از توان گذراندم) ، را نترسیدن و توکل به خدا و کمک و خواست او می دانم در همان ثانیه ها که صدایم و نفس بریده بود از درونم خدا را فریاد می زدم که کسی را فریاد رس جز تو نمی دانم ، نگذار به دور از دو کودک خردسالم بمیرم حداقل کنار انها بمیرم ...و نخواست ....
2 - نگاههای منتظر دو دختر خردسالم به پشت در خانه را عامل امیدم به برگشت می دانم ....
3 - دعای شما عزیزان و بدون تعارف امید به دیدار شما و مهربانیهای شما در دنیای مجازی و واقعی یکی از امیدهایی بود که چه از طریق تلگرام یا اسمس یا وات ساپ تشویق به زنده ماندنم می کرد ....
4 - اما عامل بسیار اصلی که وسیله خدایی و دست شفای پروردگار میتوان نام انرا گذاشت ، فشار و حمایت و اصرار دکتر مسعود فاضلی متخصص رادیولوژی همشهری و پسر عموی عزیزم که از بانیان و مالکان بیمارستان سینای اراکست ( و به حق که چه کار بزرگی کرده اند ) و آنقدر اصرار کرد تا مرا در آن روز آخر که حاضر به بستری شدن در بیمارستان نبودم و ابراز می کردم حالم خوب است مجبور به بستری کرد و در آن شرایط کمبود جا و امکانات از دارو و اکسیژن بی دریغ ساخت .
و واقعا توصیه اکید می کنم در شرایطی که هفته دوم بیماری را با درگیری ریه طی می کنید هیچ راهی جز بیمارستان و داروی رمدسیویر و کورتون درمانی نیست ....
وگرنه 30 درصد درگیری تبدیل به 50 درصد درگیری و 50 به بالاتر تا .......
انشالله که همیشه سلامت و بدور از این بیماری منحوس باشید ....

اما شبی که در حال جان دادن بودم یک جمله محلی در وات ساپ از طرف پسر عموی عزیزم مهندس سعید فاضلی (اخوی دکتر مسعود)لبخندی بر لبم نشاند که 5 درصد اکسیژن خونم را ارتقا داد :

" هادی شاره اَت از کوچه خال طاووس رد شد؟
این جمله را فقط همولایتی های عزیز می فهمند و بس
منظورش اینبود که شرایط سخت گذشت
و این جمله چه بوی علیرضای عسگری مهربان را که مظلومانه تنها جان داد می داد .....

از همه عزیزان که تلفنی و پیامکی و تلگرام و وات ساپ مرا حمایت کردند و برایم دعا نمودند بی دریغ ممنونم ...
ادمین کانال فرهنگی ادبی روستای مصلح آباد فراهان ....
هادی فاضلی
18 اردیبهشت ماه 1400

@moslehabadefarahan
اندر احوالات کرونایی اَم .....

آن لحظه که جان هوای رفتن را داشت
رفتن ز مقام و مأمنِ تن را داشت

یک نکته برای من شگفت آور بود
منیّتِ من هنوز مَن مَن را داشت

#هادی_فاضلی
حالا که همه دارن کاندید میشن چرا من نه؟....

#خودمو_کاندیدا_میکنم

اگر که رأی به من بدید ، دولتی بر پا می کنم
که هرچی رو وعده بده ، الوعده وفا می کنم

حتّی ز بدو انقلاب تا روزی که رأی بیارم
هر آنچه که وعده بوده ، همّه رو اجرا می کنم

اگه فشار تحریما ، عامل بدبختیمونه
تمومِ این تحریمارو ، یک شبه ملغا می کنم

مکر و بی تدبیری اگه ، قفلی زده به مشکلات
کلیدو پیدا می کنم ، قفلِ اونو وا می کنم

کنارِ بایدن می شینم ، جامی به جامش می زنم
برجامو با صدایِ جام ، توو گوشِ دنیا می کنم

چهار روزه ، تورّمو تا منفی پایین می کشم
ارزش پول ملّی رو ، سه چارلا پهنا می کنم

برای تک تک شما واکسن فایزر می خرم
ریشۀ این کرونارو ، یک ماهه امحا می کنم

شاخص شش میلیونی رو ، به تابلوی بورس میارم
سرخی مثلِ خونشو ، مانند خضرا می کنم

دویست نفر توو مملکت، روو موج سواری می گیرن
اگه که رأی به من بدید ، اونارو رسوا می کنم

یه شب میرم مهمونیِ ، صدا سیمایِ میلی مون
دزدی و اختلاسارو ،همونجا افشا می کنم

شاید میون عده ای ، سابقه ام خراب باشه
خودمو با گریه و بغض توویِ دلا جا می کنم

البته هیچ تمایلی به این ریاست ندارم
فقط ز باب خدمتِ ، که دِین و ادا می کنم

با اینهمه فقر و فساد ، فغانِ بی عدلی و داد
جونو فدایِ حرمت خون شهدا می کنم

غنای صددرصدیِ ، هسته رو بالا می برم
بیشتر از انتظارتون ، شما رو اغنا می کنم

به هر نفر صد دلاری ، یارانۀ نقدی می دَم
البته سهم پولدارو ، ز بودجه منها می کنم

تولید و کار و اقتصاد ، عاری ز تبعیض و فساد
اوضاعِ این مملکتو ، عینِ اروپا می کنم

دروغ که حنّاق نمیشه ، پاریس و لندن رو دیدید ...
شهرهای کلِّ ایرانو ، الگویِ اونها می کنم

البته این حرفایِ من ، هیچکدومش شعاری نیست
تک تک این وعده هارو ، واقعی اجرا می کنم

اگر سفارشی دارید ، فقط پیامک بزنید
برای انجام شدنش ، ضربتی امضا می کنم

رأیِ شما مهمتر از هرچیزیه توو مملکت
تا وقتیکه رأیو بدید ، امروز و فردا می کنم
هر وقتیکه رایو دادید ، همّه رو حاشا می کنم😂

#هادی_فاضلے
به مناسبت بزرگداشت سالروز خیّام .......

رباعیاتے خیّامے....

خیام که بےخیالِ این عالم بود
اوقاتِ جهان ، برای او یک دَم بود

امروز اگر رییسِ دولت می شد
شیخُ الوزراےِ او ، علے بےغم بود

😊😊😊😊

خیّام که در رباعے‌اَش ماهر بود
هر چند خرابِ مِی ، ولے شاعر بود

امروز اگر وزیر آموزش بود
در مدرسه ها بساط مِی حاضر بود

😉😉😉😉

خیّام که لُعبتان بسیارے داشت
هر گوشِ کنار ، دلبر و یارے داشت

امروز اگر وزیر درمان می‌شد
از ایدز خودش نشانِ بیمارے داشت

😁😁😁😁

خیّام که دائماٌ به میخوارے بود
شطّی ز شراب در دلش جارے بود

امروز اگر وزیرِ کشور ، می شد
کشور ز مضّرات دُخان ؛ عارے بود

😏😏😏😏
خیّام که از درختِ مو ، باغے داشت
چون خیکِ شراب ، اِشکم ِچاقے داشت

امروز اگر وزیر نف.تِ ما بود
با بُشکۀ مِی، سفره ما ساقے داشت

😜😜😜😜
خیام که عمرش همه در عیش گذشت
پیوسته به نوش بود و عیش و گلگشت

در امرِ کشاورزے ، اگر بود وزیر
میکاشت درختِ مُو به کوه و در و دشت

☺️☺️☺️☺️
خیّام که رفته از جهان با شادی
از خاک برآمد و بشُد با بادی

امروز اگر وزیر راه ، ایشان بود
پایان و شروع راه بود ؛ آزادے
😇😇😇😇
خیّام که بذرِ دلربایے را کاشت
با جوهر مِی ، ترانۀ عشق نگاشت

امروز اگر وزیر آے تے ، می شد
با تک تکِ دلبران خود رابطه داشت

😳😳😳😳
خیام که تا خرخره اش مِی زده بود
در عینِ همان حال ، بد عربده بود

امروز اگر وزیرِ مسکن می شد
در گوشۀ هر خانه ،مے و میکده بود

😝😝😝😝
خیّام که در زمانه اَش پیر نشد
جز دلبر و مِے به هیچ پاگیر نشد

هرچند که شد خاکِ گلِ کوزه گران
از ساغر کوزه عاقبت سیر نشد

#هادے_فاضلے
#پساکرونا

وقتی که رهیدم ز کرونازدگی
از رخوت و بی قوَّتی و وازدگی

تا اینکه سرم سبک شد از هجمۀ تاج
رفتم سَرِ بازار پِیِ مایحتاج

خوشحال از اینکه طالعم بارِ دگر
آورده ز گور ، پایِ من را به گذر

آنقدر به تن روحِ خوشم غالب بود
ک هر چیز در آنجا به نظر جالب بود

البته اگرچه پایم از گور رهید
زآنسو ز کفم لذّت با حور پرید

حاشا که درین دوره ی پُر خفّت وپست
جُز خواری بیماری اگر، چیزی هست

پس قطعِ یقین اگر که من می مُردم
از شهد لب و جامِ جنان می خوردم

هرچند بر آن صراط میعاد اگر
پرسش شوم از سویِ نکیر المنکر

چون هیچ ندارم که بگویم،بی شک
یک باره زِ گور، می برندم به درک

در فکر درک بودم و آن سیخ و فشار
بر خاطرم آمد ، زنم و جوجِ ناهار

یک لیست به من داده، جناب همسر
فرموده هرانچه گفته اَم ، زود بخر

طومار خرید درهم و طولانیست
یک سرتهِ جیب ، یک سرش بریتانیست
ا
از مرغ و برنج و نخود و ماش و عدس
تا جوهر و تاید و چارۀ مور و مگس

وز روغن و تخمِ مرغ و قند و چایی
تا هر چه بگیرد جلوی رسوایی

یک مرغ نشسته در همان اوّل لیست
هرچند هرآنچه گشتمش، دیدم نیست

پرسیدم از آن ملّت پرجوش و خروش
عطاری و بقالی و از دست فروش

چندیست زِ بازار،که ناآگاهم
اینک زِ برای جوج،مرغی خواهم

گفتند که مرغ هم ازین سفره ، چو نفت
بی آنکه بگوید چه شده پر زد و رفت

اینگونه چو از عالمِ ما بی خبری
باید که دو بالَش، سه برابر بخری

بگذشتم از آن مرغ و برفتم پیِ ماست
گفتم که ناهارمان ز آبدوغ بپاست

دیدم چو بهای کشمش و گردو را
وآن قیمت ماست و پونۀ خوشبو را

بگذشتم از آن دوغ و برایِ طومار
قیمت بگرفتم از تمامِ بازار

انگار درین غیبت یکماهۀ من
اوضاعِ گرانی شده بسیار خفن

شک کرده ام از، صحابه ی کهفم من
یا کبکم و سر ، برده ی دربرفم من

شادی و نشاطی که به احوالم بود
از چهره و از عمقِ دلم زود خمود

با اینهمه از حضرتِ حق خواهانم
زین درد و بلا رها شود ایرانم

#هادی_فاضلی
لاغربیَه لاشرقیَه
جمهوریَّه بی برقیَه...

#هادی_فاضلے
روزی گذشت دخترکی از گذرگهی
صدها کنایه و متلک ، زآن گذار خاست

گفتا جوانکی که به رخ داشت ریشِ بز :
مویی که همچنان دم اسب از قفا، تُراست

باشد دلیل آنکه بتازی چو اسب تیز ؟...
یا اینکه شیهه وار صدایت از آن رساست؟

دختر به ناز و عشوه تکانی به موی داد
سر را گرفت پیش و قدَش را نمود راست

در پاسخش به پرسش نغزی جواب داد:
ریشی که همچو ریشِ بزی بر رخ شماست

باشد دلیل آنکه علف بر دهانتان...
شیرین چو قند گشته و گفتارتان هجاست؟

یا اینکه نشئه ای ز شمیم علف که آن...
طعمش خوش است و منظره اش سبز و باصفاست؟

پس پرده را مَدَر ز کسان تا که پرده دَر
آن پردۀ شما نَدَرد ، چونکه نخ نماست

*تا توانی پرده کس را مدَر
تا ندرّد پرده ات را پرده دَر*


#هادی_فاضلی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاعرم خانه و کاشانه ندارم.... بی خیال ...

#هادی_فاضلی
باز امروز هم مناظره 😊

امروز که ادعای خدمت، کم نیست
زین مدعیان به دردمان مرهم نیست

چون بحث و مناظراتشان سریالیست
با وعده شان خوشیم و مارا غم نیست

#هادی_فاضلے
باز امروز هم مناظره 😊

امروز که ادعای خدمت، کم نیست
زین مدعیان به دردمان مرهم نیست

چون بحث و مناظراتشان سریالیست
با وعده شان خوشیم و مارا غم نیست

#هادی_فاضلے
Forwarded from تسنیم صهبا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی #هادی_فاضلی...
شبکه آفتاب استان مرکزی ...
#دوگوله
#اودوخیار

از بریدگی بعضی از ابیات بخاطر سانسور صدا و سیما پوزش می طلبم ...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همشهری محترم آقای علی محمد مصلحی فرزند مصلح آباد در لیست ششمین دوره انتخابات شورای شهر تهران در "لیست جمهور "معرفی گردیده اند ...
ایشان و پدر مرحومشان زنده یاد ابراهیم خان مصلحی نقش بسزایی در فرهنگ و آموزش و پرورش روستاهای فراهان و مصلح آباد و اراک داشته اند ...
28 خرداد انشالله شاهد حمایت همولایتی های عزیز مقیم تهران از ایشان خواهیم بود...

@moslehabadefarahan