#شهردار_پیروز ادامه بده
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شهردار تهران (#شهردار_پیروز) به کمپین سهشنبههای بدون خودرو پیوسته و دیروز سیزده آذر 1397 با دوچرخه سر کارش رفت و شب هم با دوچرخه به خانه بازگشت. غلامحسین کرباسچی شهردار سابقه تهران (از دی 1368 تا فروردین 1377) به او خرده گرفته است که به جای رفتار پوپولیستی با دوچرخه رفتن، صبح زود با ماشین سر کارش برود و آزادسازی واگنهای معطلمانده مترو را پیگیری کند.
✅ این ازجمله اولین حملههای تفکر «عمران بتونیستی» کارگزاران سازندگی به شهردار تهران است. چند نکته: اول، صبح زود قبل از شروع ساعت اداری به محل کار رسیدن، قبل از آنکه دیگرانی سر کار باشند تا بتوان موضوع واگنهای مترو را از آنها پیگیری کرد، راهکار حل مسأله مترو نیست. توسعه مترو معطل پیگیری نیست، موانع دیگری دارد از اقتصاد حمل و نقل تا سیاست شهری. تفکری در پس ذهن برخی مدیران سنتی هست که هر کس خروسخوان بیاید و دیرهنگام برود، مدیر خوبی است. مدیران بسیاری هستند که روزی شانزده ساعت یا بیشتر کار میکنند، آخر هفته هم کارتابلهایشان را به خانه میبرند، اما یک تصمیم درست نمیگیرند و اصلاً وقتی برای فکر کردن، خواندن و برگزاری چند جلسه معدود اما کارآمد ندارند. ساعات کار بسیار نشانه مدیر خوب بودن نیست.
✅ غلامحسین کرباسچی در حالی به #شهردار_پیروز میتازد و او را به توسعه حمل و نقل عمومی فرامیخواند که دوران مدیریت او بر شهرداری تهران، در ادبیات شهرسازی و حمل و نقل شهری، به دوران غلبه و اولویت دادن حمل و نقل شخصی (ساخت بزرگراهها) و عمران بتونیستی (فروش تراکم، افزایش درآمدهای شهر از مسیر فروش فضا، و توسعه بتونی) مشهور است. دهها طرح و پروژه عمرانی شهر تهران حاصل تفکر «عمران بتونیستی» دوران غلامحسین کرباسچی است. بزرگراههایی که او توسعه داد، و شهری که بر اثر تداوم تفکر او تا به امروز بسط یافته است (و فقط او در آن سهیم نیست بلکه محصول نگرش کلی سیاستگذاران و قدرت به توسعه است و او نماد مدیریت شهری آن به حساب میآید) تهران امروز – این #ناخوششهر - را ساخته است. توصیه خوب است، اما برای کسی که ابتدا درباره گذشته سیاستگذاری و مدیریت خود، و اشتباهاتش به کفایت سخن گفته باشد.
✅ حمله غلامحسین کرباسچی به پیروز حناچی و دوچرخهسواری او، نوک کوه یخی است که بخش عمده آن زیر آب تفکر کارگزاران سازندگی ناپدید است: «اولویت ساختوساز به هر قیمتی». این اندیشه با «نماد»، «مردم به معنای انسانهای کنشگر و صاحب حق برابر در مقابل قدرت» و «نیروی مردم» سازگار نیست. تبختر نخبهگرایانه تکنوکراتیک – نگاهی شبیه به اینکه «ما میفهمیم و بقیه ...» در این رویکرد متجلی است، و وارد شدن به تعامل نمادین و همسطح با مردم، در این تفکر جایگاه ندارد.
✅ جوهره این تفکر آن است که شهر را با بزرگراهها، با پروژه نواب، با «بکوبیم و بسازیم»، با «فقرا صبر کنند تا بسازیم، آنها هم بالاخره نفعاش را میبرند»، اداره میکنیم؛ مردم که هیچ، نخبگان و منتقدان هم بیخود حرف میزنند و یک وقتی میفهمند ما درست تصمیم گرفتهایم. همین تفکر است که سالیانی دراز محیطزیست را به هیچ گرفت و تجلی شهری آن شد بیسامانی مدیریت پسماندهای شهری که تا به امروز هم ادامه داشته است. همین تفکر به جان محیطزیست افتاد و از تالاب، رودخانه، دریاچه، جنگل و حیات وحش را تخریب کرد. این تفکر به چیزهای گُنده علاقه دارد که به چشم بیاید، پر از سازههای بتنی؛ شهر آرزوهای این تفکر چیزی شبیه دنیای انیمیشن «پینوکیو 3000» است؛ #ناخوششهر.
✅ عجیب است که مرد نگران حمل و نقل عمومی امروز، در روزهای مدیریتش نگران بارگذاری تهران روی گسلها و خطر زلزله نبود، و اگر بود هیچ تجلی و بروز نداشت، و سازوکارهایی برای ساختن شهر ایمن در برابر آتش در پیش نگرفت، و نظام مهندسی را برای سلامت در ساختمان سامان نداد و شهرداری عاری از فساد را دنبال نکرد؛ و فضای سبز «سازگار با کمآبی» را به هیچ گرفت.
✅ #شهردار_پیروز ادامه بده، دوران همسطح نبودن با مردم، بیتوجهی به نمادها (اگر یک دوچرخهسواری یکروزه باشد)، دوران بیمردم بودن، دل خوش کردن به عمران صرفاً سازهای، غرق شدن در ساختوساز و غفلت از اصلاح سازوکارهای اداره شهر گذشته است. موانع اصلی توسعه مترو و حمل و نقل عمومی را هم با مردم در میان بگذار. لحظهای شکست خواهی خورد که آدمها و ایدههای نو را رها کنی و در دامان گذشته آرامبگیری. #شهردار_پیروز، #ناخوششهر، #سهشنبههای_بدون_خودرو
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شهردار تهران (#شهردار_پیروز) به کمپین سهشنبههای بدون خودرو پیوسته و دیروز سیزده آذر 1397 با دوچرخه سر کارش رفت و شب هم با دوچرخه به خانه بازگشت. غلامحسین کرباسچی شهردار سابقه تهران (از دی 1368 تا فروردین 1377) به او خرده گرفته است که به جای رفتار پوپولیستی با دوچرخه رفتن، صبح زود با ماشین سر کارش برود و آزادسازی واگنهای معطلمانده مترو را پیگیری کند.
✅ این ازجمله اولین حملههای تفکر «عمران بتونیستی» کارگزاران سازندگی به شهردار تهران است. چند نکته: اول، صبح زود قبل از شروع ساعت اداری به محل کار رسیدن، قبل از آنکه دیگرانی سر کار باشند تا بتوان موضوع واگنهای مترو را از آنها پیگیری کرد، راهکار حل مسأله مترو نیست. توسعه مترو معطل پیگیری نیست، موانع دیگری دارد از اقتصاد حمل و نقل تا سیاست شهری. تفکری در پس ذهن برخی مدیران سنتی هست که هر کس خروسخوان بیاید و دیرهنگام برود، مدیر خوبی است. مدیران بسیاری هستند که روزی شانزده ساعت یا بیشتر کار میکنند، آخر هفته هم کارتابلهایشان را به خانه میبرند، اما یک تصمیم درست نمیگیرند و اصلاً وقتی برای فکر کردن، خواندن و برگزاری چند جلسه معدود اما کارآمد ندارند. ساعات کار بسیار نشانه مدیر خوب بودن نیست.
✅ غلامحسین کرباسچی در حالی به #شهردار_پیروز میتازد و او را به توسعه حمل و نقل عمومی فرامیخواند که دوران مدیریت او بر شهرداری تهران، در ادبیات شهرسازی و حمل و نقل شهری، به دوران غلبه و اولویت دادن حمل و نقل شخصی (ساخت بزرگراهها) و عمران بتونیستی (فروش تراکم، افزایش درآمدهای شهر از مسیر فروش فضا، و توسعه بتونی) مشهور است. دهها طرح و پروژه عمرانی شهر تهران حاصل تفکر «عمران بتونیستی» دوران غلامحسین کرباسچی است. بزرگراههایی که او توسعه داد، و شهری که بر اثر تداوم تفکر او تا به امروز بسط یافته است (و فقط او در آن سهیم نیست بلکه محصول نگرش کلی سیاستگذاران و قدرت به توسعه است و او نماد مدیریت شهری آن به حساب میآید) تهران امروز – این #ناخوششهر - را ساخته است. توصیه خوب است، اما برای کسی که ابتدا درباره گذشته سیاستگذاری و مدیریت خود، و اشتباهاتش به کفایت سخن گفته باشد.
✅ حمله غلامحسین کرباسچی به پیروز حناچی و دوچرخهسواری او، نوک کوه یخی است که بخش عمده آن زیر آب تفکر کارگزاران سازندگی ناپدید است: «اولویت ساختوساز به هر قیمتی». این اندیشه با «نماد»، «مردم به معنای انسانهای کنشگر و صاحب حق برابر در مقابل قدرت» و «نیروی مردم» سازگار نیست. تبختر نخبهگرایانه تکنوکراتیک – نگاهی شبیه به اینکه «ما میفهمیم و بقیه ...» در این رویکرد متجلی است، و وارد شدن به تعامل نمادین و همسطح با مردم، در این تفکر جایگاه ندارد.
✅ جوهره این تفکر آن است که شهر را با بزرگراهها، با پروژه نواب، با «بکوبیم و بسازیم»، با «فقرا صبر کنند تا بسازیم، آنها هم بالاخره نفعاش را میبرند»، اداره میکنیم؛ مردم که هیچ، نخبگان و منتقدان هم بیخود حرف میزنند و یک وقتی میفهمند ما درست تصمیم گرفتهایم. همین تفکر است که سالیانی دراز محیطزیست را به هیچ گرفت و تجلی شهری آن شد بیسامانی مدیریت پسماندهای شهری که تا به امروز هم ادامه داشته است. همین تفکر به جان محیطزیست افتاد و از تالاب، رودخانه، دریاچه، جنگل و حیات وحش را تخریب کرد. این تفکر به چیزهای گُنده علاقه دارد که به چشم بیاید، پر از سازههای بتنی؛ شهر آرزوهای این تفکر چیزی شبیه دنیای انیمیشن «پینوکیو 3000» است؛ #ناخوششهر.
✅ عجیب است که مرد نگران حمل و نقل عمومی امروز، در روزهای مدیریتش نگران بارگذاری تهران روی گسلها و خطر زلزله نبود، و اگر بود هیچ تجلی و بروز نداشت، و سازوکارهایی برای ساختن شهر ایمن در برابر آتش در پیش نگرفت، و نظام مهندسی را برای سلامت در ساختمان سامان نداد و شهرداری عاری از فساد را دنبال نکرد؛ و فضای سبز «سازگار با کمآبی» را به هیچ گرفت.
✅ #شهردار_پیروز ادامه بده، دوران همسطح نبودن با مردم، بیتوجهی به نمادها (اگر یک دوچرخهسواری یکروزه باشد)، دوران بیمردم بودن، دل خوش کردن به عمران صرفاً سازهای، غرق شدن در ساختوساز و غفلت از اصلاح سازوکارهای اداره شهر گذشته است. موانع اصلی توسعه مترو و حمل و نقل عمومی را هم با مردم در میان بگذار. لحظهای شکست خواهی خورد که آدمها و ایدههای نو را رها کنی و در دامان گذشته آرامبگیری. #شهردار_پیروز، #ناخوششهر، #سهشنبههای_بدون_خودرو
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
Forwarded from اتچ بات
فیلمی درباره غارت حیات
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ ما ایرانیان حیات تمدن ایرانی را با بدکرداری خود در قبال آبهای زیرزمینی، غارت کردهایم. ما با حکمرانی بد، شیرابه جان زمین را کشیدهایم و اکنون پشت زمین است که زیر بار غارت ما خم میشود و زمین فرومینشیند.
✳️ من قبلاً درباره غارت آبهای زیرزمینی نوشته بودم که «کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم» (https://t.me/fazeli_mohammad/1346). فیلم تالان اکنون داستان چگونگی بدکرداری ما با آبهای زیرزمینی را به تصویر کشیده است.
✳️ تالان (به معنای غارت) حکایت تصویری کردار نامناسب ما با طبیعت مهربان این سرزمین است. دیرهنگام است ولی هنوز وقت هست. عزم جزم برای رسیدن به فریاد زمین و آبهای زیرزمینی این سرزمین را با دیدن «تالان» آغاز کنیم.
✳️ تالان به کارگردانی محمدصادق دهقانی، از 19 آذر به نمایش درمیآید و در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، بابل، مشهد و کرمان برای علاقمندان تماشای آن میسر است. خرید بلیط از سایت «سینما تیکت» (www.cinematicket.org) نیز امکانپذیر است. شایسته است همه ایرانیان «تالان» را ببینند.
✳️ اگر دوست دارید غارت حیات را ببینید، از مسئولان شهرتان بخواهید تالان را دعوت کنند.
✳️ #تالان
✳️ #غارت_آبهای_زیرزمینی
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ ما ایرانیان حیات تمدن ایرانی را با بدکرداری خود در قبال آبهای زیرزمینی، غارت کردهایم. ما با حکمرانی بد، شیرابه جان زمین را کشیدهایم و اکنون پشت زمین است که زیر بار غارت ما خم میشود و زمین فرومینشیند.
✳️ من قبلاً درباره غارت آبهای زیرزمینی نوشته بودم که «کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم» (https://t.me/fazeli_mohammad/1346). فیلم تالان اکنون داستان چگونگی بدکرداری ما با آبهای زیرزمینی را به تصویر کشیده است.
✳️ تالان (به معنای غارت) حکایت تصویری کردار نامناسب ما با طبیعت مهربان این سرزمین است. دیرهنگام است ولی هنوز وقت هست. عزم جزم برای رسیدن به فریاد زمین و آبهای زیرزمینی این سرزمین را با دیدن «تالان» آغاز کنیم.
✳️ تالان به کارگردانی محمدصادق دهقانی، از 19 آذر به نمایش درمیآید و در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، بابل، مشهد و کرمان برای علاقمندان تماشای آن میسر است. خرید بلیط از سایت «سینما تیکت» (www.cinematicket.org) نیز امکانپذیر است. شایسته است همه ایرانیان «تالان» را ببینند.
✳️ اگر دوست دارید غارت حیات را ببینید، از مسئولان شهرتان بخواهید تالان را دعوت کنند.
✳️ #تالان
✳️ #غارت_آبهای_زیرزمینی
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
ملزومات_مبارزه_با_فساد__محمد_فاضلی.m4a
27.4 MB
برخی ملزومات مبارزه با فساد در ایران (محمد فاضلی). 25 دقیقه. هفده آذر 1397. دانشکده مدیریت دانشگاه تهران. (اگر میپسندید، به دیگران نیز معرفی کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
Forwarded from اتچ بات
اولین رئیسجمهور: بازخوانی در چهل سالگی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ انقلاب در بهمن 1397 چهل ساله میشود. آدمیان در چهل سالگی خود را بازخوانی میکنند، به گذشته مینگرند، درس میگیرند، و درسهایشان را برای حرکت به سوی آینده بهکار میبندند.
✅ انقلاب که رو به چهل سالگی میرود، آدمها انگیزه پیدا میکنند تا دربارهاش بخوانند و به گذشتهاش بنگرند، و در این مسیر آگاه شدن بر اندیشههایی که آغازین روزهای انقلاب را رقم زدهاند، جالب، تأملبرانگیز و درسآموز است. برخی شاید آنچه را امروز شاهدش هستیم در رگ و ریشه اندیشههای آن روز جستوجو کنند.
✅ کتاب «اولین رئیسجمهور» حاصل پنج گفتوگو با جلالالدین فارسی، ابوالحسن بنیصدر، حسن حبیبی، آیتا... سیدمحمد بهشتی، و عزتالله سحابی است. سه نفر اول کاندیدای ریاست جمهوری نیز بودهاند. مصاحبهها توسط جمعی از دانشجویان در دبیرخانه شورای انقلاب، به مدیریت محمدجواد مظفر در دیماه 1358 انجام شدهاند. مصاحبهها در فضای پیش از اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب انجام شده و شناخت مناسبی از حال و هوای آن روزها ارائه میدهد.
✅ کتاب ارزش تاریخی دارد و حجم اندکش (حدود 220 صفحه) اجازه میدهد تا به سرعت آنرا بخوانید. مصاحبهکنندگان که تعدادشان زیاد است سؤالات مختلفی از مصاحبهشوندگان میپرسند که از خلال آنها میشود اندیشه حاکم بر فضای دانشجوی انقلابی آن روز را هم دریافت و در مواردی مقایسه ایدههای آن روز با امروزشان جالب توجه است. مصاحبهکنندگان اما فراتر از سؤالاتشان، تحلیلی به مصاحبهها نیفزودهاند و کتاب صرفاً بازتاب گفتوگوهای افراد در خلال مصاحبههاست. من صرفاً چند جمله گزیده از مصاحبهها را ذکر میکنم. کتاب برای علاقمندان به شناخت انقلاب ایران و دنیای امروز ما در آستانه چهل سالگی انقلاب، ارزشمند است. کتاب را انتشارات کویر منتشر کرده و قیمت آن 11000 تومان است.
✅ جلالالدین فارسی: «من گفتم باید انترناسیونال اسلامی تشکیل بشود. من گفتم باید وزارت امت تشکیل بشود (ص. 26). ... در جایی که به متخصص احتیاج داریم هیچ چیزی را بر تخصص ترجیح نمیدهیم (ص. 35). ... یک رأی مخالف دادم به آن مادهای که میگوید رئیسجمهور باید مؤمن به مذهب رسمی کشور باشد و از رجال سیاسی باشد. من از اول معتقد بودم که نه باید اسم زن و مرد بیاید، و نه اسم شیعه و سنی. (ص. 40)»
✅ ابوالحسن بنیصدر: «اسلام با یک برداشت از جامعه میخواند و با برداشت دیگری نمیخواند. با این برداشت میسازد که هر جامعهای باید مبتنی بر انترناسیونالیسم اسلامی و حکومت جهانی اسلامی باشد. (ص. 48) ... من عقیده و باور دارم که ما میتوانیم جهان را فتح کنیم؛ برای اینکه اندیشه ما قوی است، واقعی است، با واقعیت میخواند. (ص. 59) ... بازرگانی خارجی باید در کنترل کامل دولت باشد. (ص. 72) ... اگر قرار باشد که من خودم بگویم کیستم، من خود را اینطور به شما معرفی میکنم: بزرگترین اندیشه زمان معاصرم. (ص. 77)»
✅ آیتالله بهشتی: «... ما معتقد هستیم که به هر حال مسأله شیعه و مختصات آن برای نظام جمهوری اسلامی در جای خود. ولی ما معتقد هستیم که یک مجموعه جهانی اسلامی باید به وجود بیاید و برای تحقق این، یک وزارت امت – وزارتی که روابط خارجی یا روابط ویژه ما را با جامعههای اسلامی تنظیم بکند، تا خارج از پروتکلهای وزارت امور خارجه و حقوق بینالملل ... با یک سلسله روابط سازنده وحدت اسلامی را بتوانیم بهوجود آوریم. (ص. 127)»
✅ حسن حبیبی: «انقلاب ما یک انقلاب معنوی و فرهنگی بوده است، اما تا صبح قیامت دائماً فرهنگ و معنویت به خورد مردم دادن دردی از آنها درمان نمیکند. ... مردم خواهند گفت این اسلامی که خدایش این قدر عادل است، و طرف قسط را گرفته و میگوید مستضعفان وارثان زمین میشوند، حالا این را در عمل نشان دهید. (ص. 155) ... وزارت علوم را اگر من قدرت داشتم همین الان منحل میکردم. ... یکی از بیربطترین وزارتخانههاست که تا روز آخر هم تکان نخورد. چنین وزارتخانهای به چه درد میخورد؟ (ص. 159)»
✅ عزتالله سحابی: «من میگویم در شرایط امروز جامعه ما مسأله این نیست که چه کسی بیشتر دم از حقوق محرومین و مستضعفین میزند. خیلیها از این امور دم میزنند؛ از این جهت خیلیها با هم مساویاند. یا چه کسی بیشتر نسبت به بروکراسی اداری اظهار نفرت میکند. خیلیها میگویند، همه میگویند، بنده هم میگویم که بچهام! ... مسأله این چیزها نیست. (ص. 197)»
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ انقلاب در بهمن 1397 چهل ساله میشود. آدمیان در چهل سالگی خود را بازخوانی میکنند، به گذشته مینگرند، درس میگیرند، و درسهایشان را برای حرکت به سوی آینده بهکار میبندند.
✅ انقلاب که رو به چهل سالگی میرود، آدمها انگیزه پیدا میکنند تا دربارهاش بخوانند و به گذشتهاش بنگرند، و در این مسیر آگاه شدن بر اندیشههایی که آغازین روزهای انقلاب را رقم زدهاند، جالب، تأملبرانگیز و درسآموز است. برخی شاید آنچه را امروز شاهدش هستیم در رگ و ریشه اندیشههای آن روز جستوجو کنند.
✅ کتاب «اولین رئیسجمهور» حاصل پنج گفتوگو با جلالالدین فارسی، ابوالحسن بنیصدر، حسن حبیبی، آیتا... سیدمحمد بهشتی، و عزتالله سحابی است. سه نفر اول کاندیدای ریاست جمهوری نیز بودهاند. مصاحبهها توسط جمعی از دانشجویان در دبیرخانه شورای انقلاب، به مدیریت محمدجواد مظفر در دیماه 1358 انجام شدهاند. مصاحبهها در فضای پیش از اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب انجام شده و شناخت مناسبی از حال و هوای آن روزها ارائه میدهد.
✅ کتاب ارزش تاریخی دارد و حجم اندکش (حدود 220 صفحه) اجازه میدهد تا به سرعت آنرا بخوانید. مصاحبهکنندگان که تعدادشان زیاد است سؤالات مختلفی از مصاحبهشوندگان میپرسند که از خلال آنها میشود اندیشه حاکم بر فضای دانشجوی انقلابی آن روز را هم دریافت و در مواردی مقایسه ایدههای آن روز با امروزشان جالب توجه است. مصاحبهکنندگان اما فراتر از سؤالاتشان، تحلیلی به مصاحبهها نیفزودهاند و کتاب صرفاً بازتاب گفتوگوهای افراد در خلال مصاحبههاست. من صرفاً چند جمله گزیده از مصاحبهها را ذکر میکنم. کتاب برای علاقمندان به شناخت انقلاب ایران و دنیای امروز ما در آستانه چهل سالگی انقلاب، ارزشمند است. کتاب را انتشارات کویر منتشر کرده و قیمت آن 11000 تومان است.
✅ جلالالدین فارسی: «من گفتم باید انترناسیونال اسلامی تشکیل بشود. من گفتم باید وزارت امت تشکیل بشود (ص. 26). ... در جایی که به متخصص احتیاج داریم هیچ چیزی را بر تخصص ترجیح نمیدهیم (ص. 35). ... یک رأی مخالف دادم به آن مادهای که میگوید رئیسجمهور باید مؤمن به مذهب رسمی کشور باشد و از رجال سیاسی باشد. من از اول معتقد بودم که نه باید اسم زن و مرد بیاید، و نه اسم شیعه و سنی. (ص. 40)»
✅ ابوالحسن بنیصدر: «اسلام با یک برداشت از جامعه میخواند و با برداشت دیگری نمیخواند. با این برداشت میسازد که هر جامعهای باید مبتنی بر انترناسیونالیسم اسلامی و حکومت جهانی اسلامی باشد. (ص. 48) ... من عقیده و باور دارم که ما میتوانیم جهان را فتح کنیم؛ برای اینکه اندیشه ما قوی است، واقعی است، با واقعیت میخواند. (ص. 59) ... بازرگانی خارجی باید در کنترل کامل دولت باشد. (ص. 72) ... اگر قرار باشد که من خودم بگویم کیستم، من خود را اینطور به شما معرفی میکنم: بزرگترین اندیشه زمان معاصرم. (ص. 77)»
✅ آیتالله بهشتی: «... ما معتقد هستیم که به هر حال مسأله شیعه و مختصات آن برای نظام جمهوری اسلامی در جای خود. ولی ما معتقد هستیم که یک مجموعه جهانی اسلامی باید به وجود بیاید و برای تحقق این، یک وزارت امت – وزارتی که روابط خارجی یا روابط ویژه ما را با جامعههای اسلامی تنظیم بکند، تا خارج از پروتکلهای وزارت امور خارجه و حقوق بینالملل ... با یک سلسله روابط سازنده وحدت اسلامی را بتوانیم بهوجود آوریم. (ص. 127)»
✅ حسن حبیبی: «انقلاب ما یک انقلاب معنوی و فرهنگی بوده است، اما تا صبح قیامت دائماً فرهنگ و معنویت به خورد مردم دادن دردی از آنها درمان نمیکند. ... مردم خواهند گفت این اسلامی که خدایش این قدر عادل است، و طرف قسط را گرفته و میگوید مستضعفان وارثان زمین میشوند، حالا این را در عمل نشان دهید. (ص. 155) ... وزارت علوم را اگر من قدرت داشتم همین الان منحل میکردم. ... یکی از بیربطترین وزارتخانههاست که تا روز آخر هم تکان نخورد. چنین وزارتخانهای به چه درد میخورد؟ (ص. 159)»
✅ عزتالله سحابی: «من میگویم در شرایط امروز جامعه ما مسأله این نیست که چه کسی بیشتر دم از حقوق محرومین و مستضعفین میزند. خیلیها از این امور دم میزنند؛ از این جهت خیلیها با هم مساویاند. یا چه کسی بیشتر نسبت به بروکراسی اداری اظهار نفرت میکند. خیلیها میگویند، همه میگویند، بنده هم میگویم که بچهام! ... مسأله این چیزها نیست. (ص. 197)»
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
سر در گریبان
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ بالابلند برج، ابرها را همچون دو دست به یاری طلبیده است تا سرش را میان آنها بگیرد؛ سرگیجه گرفته است حتی این غول بتنی بیاحساس از شهری که ما ساختهایم. گرچه سر و سینهاش به سختی بتن و فولاد است، اما قدبلند که باشی از بالا نظاره میکنی در آلودگی جسم و روح شهر، و آینده را میبینی و بیمناک میشوی؛ و سالیان سال که بیوقفه شب و روز بر زیر و بم این شهر که بنگری؛ دمی سر فرو بردن در گریبان ابر را غنیمت خواهی شمرد. برج هم که باشی زیر بار گذشته و بیم آینده، خم خواهی شد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم بفرستید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ بالابلند برج، ابرها را همچون دو دست به یاری طلبیده است تا سرش را میان آنها بگیرد؛ سرگیجه گرفته است حتی این غول بتنی بیاحساس از شهری که ما ساختهایم. گرچه سر و سینهاش به سختی بتن و فولاد است، اما قدبلند که باشی از بالا نظاره میکنی در آلودگی جسم و روح شهر، و آینده را میبینی و بیمناک میشوی؛ و سالیان سال که بیوقفه شب و روز بر زیر و بم این شهر که بنگری؛ دمی سر فرو بردن در گریبان ابر را غنیمت خواهی شمرد. برج هم که باشی زیر بار گذشته و بیم آینده، خم خواهی شد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم بفرستید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جامعه، آب و اقتصاد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ من در دومین کنفرانس اقتصاد آب، تلاش کردهام در قالب چند گزاره، خیلی خلاصه، ابعادی از اقتصاد آب را که باید سیاستمداران، سیاستگذاران و مردم ایران به آنها توجه کنند توضیح بدهم. سخنرانی خیلی خلاصه (پانزده دقیقه) است و صرفاً برای اجتماعی و عمومی کردن بحث اقتصاد آب ارائه شده است. مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی وزارت نیرو در قالب گروه «اقتصاد اجتماعی آب و انرژی» به زودی با تفصیل بسیار بیشتری به این بحث خواهد پرداخت.
#اقتصاد_آب
#اقتصاد_اجتماعی_آب
#مرکز_امور_اجتماعی_منابع_آب_و_انرژی
(این سخنرانی را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ من در دومین کنفرانس اقتصاد آب، تلاش کردهام در قالب چند گزاره، خیلی خلاصه، ابعادی از اقتصاد آب را که باید سیاستمداران، سیاستگذاران و مردم ایران به آنها توجه کنند توضیح بدهم. سخنرانی خیلی خلاصه (پانزده دقیقه) است و صرفاً برای اجتماعی و عمومی کردن بحث اقتصاد آب ارائه شده است. مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی وزارت نیرو در قالب گروه «اقتصاد اجتماعی آب و انرژی» به زودی با تفصیل بسیار بیشتری به این بحث خواهد پرداخت.
#اقتصاد_آب
#اقتصاد_اجتماعی_آب
#مرکز_امور_اجتماعی_منابع_آب_و_انرژی
(این سخنرانی را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
درازگِیت: جامعهشناسی قدرت تُندخو
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ حکایت تندخویی و بدزبانی «محمدباسط درازهی» نماینده سراوان در اداره گمرک، رخدادی از جنس کوه یخ است، بخش اعظماش زیر آب و قله آن بیرون از آب است. این حکایت از آن دست است که باید آنرا نمادسازی کرد تا در خاطرهها بماند، شاید اصحاب قدرت چارهجویی کنند و جامعه هرگز فراموش نکند و هم از این جهت آنرا «درازگیت» (رسوایی درازهی) میخوانم، شاید بهتر در اذهان بماد، اما چرا چنین شده است؟ #درازگیت محصول چندین ویژگی ساختاری سیاست ایران امروز است.
✅ اول، فقدان ساختار حزبی سبب میشود اصحاب سیاست فاقد هویت جمعی سیاسی و احساس نظارت گروه سیاسی بر خود باشند. حزب، آبرو و بقایی فراتر از افرادش و عمرشان دارد و بنابراین فراتر از منافع افراد، به هویت جمعی و آبروی خود نزد مردم میاندیشد و بنابراین سیاسیون درمییابند که این گونه رفتارهایشان با واکنش حزب مواجه خواهد شد. حزب همچنین جامعهپذیری سیاسی را بر افراد تحمیل میکند. سیاسیون فاقد سابقه و هویت حزبی، بیتجربه و بیهویت، در عرصه سیاست میتازند.
✅ دوم، سازوکار گزینش و نظارت بر نامزدهای انتخابات مجلس به غایت ناکارآمدی خود را نشان داده است. این گونه رخدادها در اشکال مختلف بارها تکرار شدهاند و داستان کردارهای خارج از عرف برگزیدگان نظام نظارت فعلی تازه نیست. این نظارتی که «نورسیدهها» و «نرسیدههای» سیاسی را برمیکشد و راه را بر دیگران میبندد.
✅ سوم، میزان دخالت نمایندگان مجلس در نظام اجرایی کشور از حد گذشته و شاید اصل تفکیک قوا از اساس بیمعنا شده است. نمایندگان مجلس در انتخاب استانداران، مدیران ادارات کل شهرستانها، تصمیم درباره اجرای پروژههای عمرانی، واگذاری قراردادها و هر آن چیزی که در حیطه اختیارات قوه مجریه است مداخله میکنند. این روند سال به سال تشدید شده و نهایتاً اکثریتی از نمایندگان مجلس را به مدعیان اختیارات اجرایی، بدون پذیرش مسئولیتهای ناشی از این اختیار بدل کرده است.
✅ چهارم، تیغ سؤال و استیضاح که همچون چک سفیدامضا در اختیار نمایندگان است، وزرا و نظام اجرایی کشور را در برابر مداخلات بیحد و مرز و بسیار شخصیشده نمایندگان آسیبپذیر کرده است. بیسبب نیست که قهرمان درازگیت به عوض عذرخواهی، خواستن عذر کارمند گمرک را طلب میکند زیرا میداند طبق رویههای موجود وزیر در برابر سؤال و استیضاح آسیبپذیر است و عاقبت تسلیم خواهد شد.
✅ پنجم، نمایندگان مجلس بهواسطه دست یافتن به اختیارات بسیار – غیررسمی و رویهشده – در عزل و نصبها، قراردادها، طرحها و پروژهها و ...؛ و در عین حال عدم پذیرش مسئولیت این اقدامات، به احساس قدرت دست یافتهاند. تورم به پای دولتها نوشته میشود در حالی که نمایندگان سهم بسیار در بودجههای تورمزا دارند؛ مشکلات صندوقهای بازنشستگی و مسأله آب به پای دولتها نوشته شده، حال آنکه هنوز کسی برای ملت شریف ایران توضیح نداده که مجالس و نمایندگان آنها چه نقش عظیمی در پیدایش این وضعیت ایفا کردهاند. بخش عمدهای از نمایندگان مجلس در جایگاه اختیارداران نامسئول قرار گرفتهاند و این قدرتآفرین شده است.
✅ ششم، آشکار نبودن رأی نمایندگان مجلس و ظرفیت پنهانکاری در نظام فعلی قانونگذاری کشور، بر بیمسئولیتی مجلسیان در قبال تصمیمات ایشان افزوده است.
✅ هفتم، بزرگی منافعی که نتیجه کردار برخی نمایندگان مجلس است، و ظرفیتهای نظام اداری و حکمرانی غیرشفاف و آغشته به فساد، به حدی است که افراد را برای دفاع از آن منافع به استفاده حداکثری از همه ظرفیتها – از جمله بدکرداری و تندخویی - وامیدارد.
✅ هشتم، فقدان شفافیت در منابع تأمین مالی رقابتهای انتخاباتی و امکان فساد در تأمین مالی و وامدار بودن برخی در مقابل حامیان انتخاباتیشان، فشار بر آنها برای جبران منابع مالی صرفشده را افزایش میدهد و نزدیک شدن به زمان انتخابات بعدی و نیاز به تأمین مالی جدید، ناخودآگاه فشار برای مداخله در امور اجرایی و بهرهگیری افراطی و خارج از عرف از قدرت را بیشتر میکند.
✅ نهم، «درازگیت» نه فقط نشاندهنده ناکارآمدیهای برشمردهشده در عرصه سیاسی، بلکه بههمریختگی در سایر نهادها – از جمله نظام آموزش عالی متورم – است که برخی از نمایندگان از درون آنها رشد کرده و بالا آمدهاند.
✅ همان گونه که «عکس گرفتن با موگرینی» (https://t.me/fazeli_mohammad/1122) فقط داستان یک عکس نبود، «#درازگیت» هم فقط تندخویی و بدگویی ساده نیست، بلکه تب بیماری است که تا عمق استخوان، به انواع ویروسها آلوده است.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ حکایت تندخویی و بدزبانی «محمدباسط درازهی» نماینده سراوان در اداره گمرک، رخدادی از جنس کوه یخ است، بخش اعظماش زیر آب و قله آن بیرون از آب است. این حکایت از آن دست است که باید آنرا نمادسازی کرد تا در خاطرهها بماند، شاید اصحاب قدرت چارهجویی کنند و جامعه هرگز فراموش نکند و هم از این جهت آنرا «درازگیت» (رسوایی درازهی) میخوانم، شاید بهتر در اذهان بماد، اما چرا چنین شده است؟ #درازگیت محصول چندین ویژگی ساختاری سیاست ایران امروز است.
✅ اول، فقدان ساختار حزبی سبب میشود اصحاب سیاست فاقد هویت جمعی سیاسی و احساس نظارت گروه سیاسی بر خود باشند. حزب، آبرو و بقایی فراتر از افرادش و عمرشان دارد و بنابراین فراتر از منافع افراد، به هویت جمعی و آبروی خود نزد مردم میاندیشد و بنابراین سیاسیون درمییابند که این گونه رفتارهایشان با واکنش حزب مواجه خواهد شد. حزب همچنین جامعهپذیری سیاسی را بر افراد تحمیل میکند. سیاسیون فاقد سابقه و هویت حزبی، بیتجربه و بیهویت، در عرصه سیاست میتازند.
✅ دوم، سازوکار گزینش و نظارت بر نامزدهای انتخابات مجلس به غایت ناکارآمدی خود را نشان داده است. این گونه رخدادها در اشکال مختلف بارها تکرار شدهاند و داستان کردارهای خارج از عرف برگزیدگان نظام نظارت فعلی تازه نیست. این نظارتی که «نورسیدهها» و «نرسیدههای» سیاسی را برمیکشد و راه را بر دیگران میبندد.
✅ سوم، میزان دخالت نمایندگان مجلس در نظام اجرایی کشور از حد گذشته و شاید اصل تفکیک قوا از اساس بیمعنا شده است. نمایندگان مجلس در انتخاب استانداران، مدیران ادارات کل شهرستانها، تصمیم درباره اجرای پروژههای عمرانی، واگذاری قراردادها و هر آن چیزی که در حیطه اختیارات قوه مجریه است مداخله میکنند. این روند سال به سال تشدید شده و نهایتاً اکثریتی از نمایندگان مجلس را به مدعیان اختیارات اجرایی، بدون پذیرش مسئولیتهای ناشی از این اختیار بدل کرده است.
✅ چهارم، تیغ سؤال و استیضاح که همچون چک سفیدامضا در اختیار نمایندگان است، وزرا و نظام اجرایی کشور را در برابر مداخلات بیحد و مرز و بسیار شخصیشده نمایندگان آسیبپذیر کرده است. بیسبب نیست که قهرمان درازگیت به عوض عذرخواهی، خواستن عذر کارمند گمرک را طلب میکند زیرا میداند طبق رویههای موجود وزیر در برابر سؤال و استیضاح آسیبپذیر است و عاقبت تسلیم خواهد شد.
✅ پنجم، نمایندگان مجلس بهواسطه دست یافتن به اختیارات بسیار – غیررسمی و رویهشده – در عزل و نصبها، قراردادها، طرحها و پروژهها و ...؛ و در عین حال عدم پذیرش مسئولیت این اقدامات، به احساس قدرت دست یافتهاند. تورم به پای دولتها نوشته میشود در حالی که نمایندگان سهم بسیار در بودجههای تورمزا دارند؛ مشکلات صندوقهای بازنشستگی و مسأله آب به پای دولتها نوشته شده، حال آنکه هنوز کسی برای ملت شریف ایران توضیح نداده که مجالس و نمایندگان آنها چه نقش عظیمی در پیدایش این وضعیت ایفا کردهاند. بخش عمدهای از نمایندگان مجلس در جایگاه اختیارداران نامسئول قرار گرفتهاند و این قدرتآفرین شده است.
✅ ششم، آشکار نبودن رأی نمایندگان مجلس و ظرفیت پنهانکاری در نظام فعلی قانونگذاری کشور، بر بیمسئولیتی مجلسیان در قبال تصمیمات ایشان افزوده است.
✅ هفتم، بزرگی منافعی که نتیجه کردار برخی نمایندگان مجلس است، و ظرفیتهای نظام اداری و حکمرانی غیرشفاف و آغشته به فساد، به حدی است که افراد را برای دفاع از آن منافع به استفاده حداکثری از همه ظرفیتها – از جمله بدکرداری و تندخویی - وامیدارد.
✅ هشتم، فقدان شفافیت در منابع تأمین مالی رقابتهای انتخاباتی و امکان فساد در تأمین مالی و وامدار بودن برخی در مقابل حامیان انتخاباتیشان، فشار بر آنها برای جبران منابع مالی صرفشده را افزایش میدهد و نزدیک شدن به زمان انتخابات بعدی و نیاز به تأمین مالی جدید، ناخودآگاه فشار برای مداخله در امور اجرایی و بهرهگیری افراطی و خارج از عرف از قدرت را بیشتر میکند.
✅ نهم، «درازگیت» نه فقط نشاندهنده ناکارآمدیهای برشمردهشده در عرصه سیاسی، بلکه بههمریختگی در سایر نهادها – از جمله نظام آموزش عالی متورم – است که برخی از نمایندگان از درون آنها رشد کرده و بالا آمدهاند.
✅ همان گونه که «عکس گرفتن با موگرینی» (https://t.me/fazeli_mohammad/1122) فقط داستان یک عکس نبود، «#درازگیت» هم فقط تندخویی و بدگویی ساده نیست، بلکه تب بیماری است که تا عمق استخوان، به انواع ویروسها آلوده است.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
عکسهای خانم موگرینی: اینها فقط عکس نیستند
(محمد فاضلی)
سه عکس از تجمع نمایندگان مجلس در نزدیکی خانم فدریکا موگرینی هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، و نماینده اتحادیه اروپا در مراسم تحلیف ریاست جمهوری منتشر شده است. یک عکس هم از دیدار صبح روز تحلیف…
(محمد فاضلی)
سه عکس از تجمع نمایندگان مجلس در نزدیکی خانم فدریکا موگرینی هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، و نماینده اتحادیه اروپا در مراسم تحلیف ریاست جمهوری منتشر شده است. یک عکس هم از دیدار صبح روز تحلیف…
Forwarded from اتچ بات
درياچه اروميه چرا خشک شد
(محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي)
✅ پاسخ به اين سؤال که درياچه اروميه چگونه خشک شد، بر راهکارهاي ممانعت از خشک شدن کامل درياچه و تطبيق دادن آن با شرايط جديد و تا حد ممکن احياي آن اثر تعيينکننده دارد. چهار محقق در مقالهاي با عنوان «سهم عوامل اقليمي و انساني در خشک شدن دومين درياچه شور جهان در قرن بيستم» که در «مجله هيدرولوژي» (Journal of Hydrology, 560, 2018, 342-353) منتشر شده، با مرور گسترده مطالعات درباره خشک شدن درياچه اروميه، و انجام مطالعات جديد، به اين سؤال پاسخ گفتهاند. اهم مندرجات اين مقاله به شرح زير است.
✅ اول، اهداف مقاله چهار چيز است: بررسي تغييرات شرايط اقليمي و تأثير آنها بر درياچه؛ نقشهبرداري تغييرات در الگوهاي کاربري زمين به علت توسعه کشاورزي در حوضه آبريز درياچه؛ ارزيابي تغييرات در ذخيره آبي زمين در حوضه و تأثير آن بر کاهش آب درياچه؛ ارزيابي ميزان افزايش در نيازهاي آبياري در حوضه و تأثير آن بر ورود آب به درياچه.
✅ دوم، ميانگين بلندمت بارش در منطقه از سال 1973 (1351) تا 2011 (1390) برابر 352 ميليمتر در سال بوده است. حداکثر بارندگي در سالهاي 1993 و 1994 معادل 612 ميليمتر بوده است.
✅ سوم، بيش از 36 سد بر روي رودخانههاي حوضه آبريز ساخته شده تا آب را براي مصارف کشاورزي و ساير مصارف ذخيره و از مسير ورود به درياچه منحرف کنند.
✅ چهارم، دادههاي کاربري اراضي که بر اساس اطلاعات ماهوارهاي مختلف در فاصله سالهاي 1987 (1366) تا 2016 (1395) به دست آمده نشان ميدهد نواحي شهري در مدت حدود 30 سال معادل 180 درصد و اراضي کشاورزي 98 درصد افزايش يافته است. نياز خالص آبياري در فاصله سالهاي 1980 تا 2010 (سالهاي 1359 تا 1389) 3 برابر شده است.
✅ پنجم، ميزان بارندگي و سطح آب درياچه تا سال 1995 (1374) با هم همبستگي دارند (به اندازه 0.15) اما از سال 1374 به بعد، اين همبستگي کاهش مييابد. «اين نشان ميدهد عوامل تعيينکننده ديگري بر سطح آب درياچه اثر دارند که ميتواند ناشي از تأثير نفوذ انسان بر هيدرولوژي حوضه آبريز درياچه باشد.» (ص. 349)
✅ ششم، شبيهسازي ميزان آب ورودي به درياچه بعد از سال 1995 در دو حالت با کمک مدلهاي هيدرولوژيک (حالت اول، طبيعي و بدون وجود فعاليت انساني؛ و حالت دوم، ورودي با وجود فعاليت انساني) نشان ميدهد که 86 درصد از تغييرات ميزان آب درياچه، ناشي از فعاليت انساني است؛ و اين تفاوت معادل 28 ميليارد متر مکعب آب است. (ص. 350)
✅ هفتم، کاهش شديد حجم آب درياچه اروميه در فاصله 1995 تا 2010 ناشي از شتاب گرفتن فعاليتهاي مديريت آب در حوضه است. سه برابر شدن نياز آبياري به دليل 98 درصد افزايش در سطح زير کشت، اصليترين عامل است. فعاليتهاي مديريت منابع آبي باعث کاهش ساليانه 1.74 ميليارد متر مکعب جريان ورودي به درياچه شده است (بر اساس مدلسازي هيدرولوژيک)
✅ هشتم، نيازهاي آبي فعاليتهاي انساني در حوضه آبريز درياچه اروميه در حال افزايش است و تغييرات اقليمي نيز تشديد ميشوند. اقدامات بسيار جديتري در زمينه کاهش برداشت آب و افزايش بهرهوري آبياري لازم است تا تعادل درازمدت در درياچه برقرار شود.
✅ مقاله در مجله معتبري منتشر شده، نويسندگان از دانشگاه معتبري هستند، و دادههاي مختلف و فهرست طولاني مطالعات پيشين را بهکار گرفتهاند. حاصل آن است که اگرچه تغييرات اقليمي سهمي اندک داشتهاند، اما اصليترين سهم (معادل 86 درصد تغييرات حجم آب درياچه) محصول فعاليت انساني (توسعه شهري و گسترش کشاورزي) است. اين مقاله در کنار مقاله ديگري که به تازگي توسط 9 محقق منتشر شده (بعداً معرفي خواهم کرد) نشان ميدهد بدون کاهش مصرف آب در حوضه آبريز درياچه اروميه، به مدد اصلاحات عميق در بخش کشاورزي، کاهش سطح زير کشت و کاهش قابل توجه آب مصرفي در کشاورزي، و همزمان مديريت مصرف شديد در آب شرب و بهداشت شهري، و صنعت، نميتوان به تعادل بلندمدت درياچه اروميه انديشيد. ادامه وضع موجود (که سطح زير کشت در حوضه افزايش يافته و مييابد) بايد به انتظار فاجعه نشست. کشور نيازمند #سازگاري_با_کمآبي است.
✅ #خشک_شدن_درياچه_اروميه، #سازگاري_با_کمآبي، #اصلاحات_کشاورزي
(اين متن را اگر ميپسنديد، براي ديگران هم ارسال کنيد.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي)
✅ پاسخ به اين سؤال که درياچه اروميه چگونه خشک شد، بر راهکارهاي ممانعت از خشک شدن کامل درياچه و تطبيق دادن آن با شرايط جديد و تا حد ممکن احياي آن اثر تعيينکننده دارد. چهار محقق در مقالهاي با عنوان «سهم عوامل اقليمي و انساني در خشک شدن دومين درياچه شور جهان در قرن بيستم» که در «مجله هيدرولوژي» (Journal of Hydrology, 560, 2018, 342-353) منتشر شده، با مرور گسترده مطالعات درباره خشک شدن درياچه اروميه، و انجام مطالعات جديد، به اين سؤال پاسخ گفتهاند. اهم مندرجات اين مقاله به شرح زير است.
✅ اول، اهداف مقاله چهار چيز است: بررسي تغييرات شرايط اقليمي و تأثير آنها بر درياچه؛ نقشهبرداري تغييرات در الگوهاي کاربري زمين به علت توسعه کشاورزي در حوضه آبريز درياچه؛ ارزيابي تغييرات در ذخيره آبي زمين در حوضه و تأثير آن بر کاهش آب درياچه؛ ارزيابي ميزان افزايش در نيازهاي آبياري در حوضه و تأثير آن بر ورود آب به درياچه.
✅ دوم، ميانگين بلندمت بارش در منطقه از سال 1973 (1351) تا 2011 (1390) برابر 352 ميليمتر در سال بوده است. حداکثر بارندگي در سالهاي 1993 و 1994 معادل 612 ميليمتر بوده است.
✅ سوم، بيش از 36 سد بر روي رودخانههاي حوضه آبريز ساخته شده تا آب را براي مصارف کشاورزي و ساير مصارف ذخيره و از مسير ورود به درياچه منحرف کنند.
✅ چهارم، دادههاي کاربري اراضي که بر اساس اطلاعات ماهوارهاي مختلف در فاصله سالهاي 1987 (1366) تا 2016 (1395) به دست آمده نشان ميدهد نواحي شهري در مدت حدود 30 سال معادل 180 درصد و اراضي کشاورزي 98 درصد افزايش يافته است. نياز خالص آبياري در فاصله سالهاي 1980 تا 2010 (سالهاي 1359 تا 1389) 3 برابر شده است.
✅ پنجم، ميزان بارندگي و سطح آب درياچه تا سال 1995 (1374) با هم همبستگي دارند (به اندازه 0.15) اما از سال 1374 به بعد، اين همبستگي کاهش مييابد. «اين نشان ميدهد عوامل تعيينکننده ديگري بر سطح آب درياچه اثر دارند که ميتواند ناشي از تأثير نفوذ انسان بر هيدرولوژي حوضه آبريز درياچه باشد.» (ص. 349)
✅ ششم، شبيهسازي ميزان آب ورودي به درياچه بعد از سال 1995 در دو حالت با کمک مدلهاي هيدرولوژيک (حالت اول، طبيعي و بدون وجود فعاليت انساني؛ و حالت دوم، ورودي با وجود فعاليت انساني) نشان ميدهد که 86 درصد از تغييرات ميزان آب درياچه، ناشي از فعاليت انساني است؛ و اين تفاوت معادل 28 ميليارد متر مکعب آب است. (ص. 350)
✅ هفتم، کاهش شديد حجم آب درياچه اروميه در فاصله 1995 تا 2010 ناشي از شتاب گرفتن فعاليتهاي مديريت آب در حوضه است. سه برابر شدن نياز آبياري به دليل 98 درصد افزايش در سطح زير کشت، اصليترين عامل است. فعاليتهاي مديريت منابع آبي باعث کاهش ساليانه 1.74 ميليارد متر مکعب جريان ورودي به درياچه شده است (بر اساس مدلسازي هيدرولوژيک)
✅ هشتم، نيازهاي آبي فعاليتهاي انساني در حوضه آبريز درياچه اروميه در حال افزايش است و تغييرات اقليمي نيز تشديد ميشوند. اقدامات بسيار جديتري در زمينه کاهش برداشت آب و افزايش بهرهوري آبياري لازم است تا تعادل درازمدت در درياچه برقرار شود.
✅ مقاله در مجله معتبري منتشر شده، نويسندگان از دانشگاه معتبري هستند، و دادههاي مختلف و فهرست طولاني مطالعات پيشين را بهکار گرفتهاند. حاصل آن است که اگرچه تغييرات اقليمي سهمي اندک داشتهاند، اما اصليترين سهم (معادل 86 درصد تغييرات حجم آب درياچه) محصول فعاليت انساني (توسعه شهري و گسترش کشاورزي) است. اين مقاله در کنار مقاله ديگري که به تازگي توسط 9 محقق منتشر شده (بعداً معرفي خواهم کرد) نشان ميدهد بدون کاهش مصرف آب در حوضه آبريز درياچه اروميه، به مدد اصلاحات عميق در بخش کشاورزي، کاهش سطح زير کشت و کاهش قابل توجه آب مصرفي در کشاورزي، و همزمان مديريت مصرف شديد در آب شرب و بهداشت شهري، و صنعت، نميتوان به تعادل بلندمدت درياچه اروميه انديشيد. ادامه وضع موجود (که سطح زير کشت در حوضه افزايش يافته و مييابد) بايد به انتظار فاجعه نشست. کشور نيازمند #سازگاري_با_کمآبي است.
✅ #خشک_شدن_درياچه_اروميه، #سازگاري_با_کمآبي، #اصلاحات_کشاورزي
(اين متن را اگر ميپسنديد، براي ديگران هم ارسال کنيد.) @fazeli_mohammad
Forwarded from اتچ بات
ما و زمینی که غارت شد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ شامگاه یکشنبه دوم دیماه 1397 در خانه هنرمندان به همراه جمعی از هنرمندان از جمله رضا کیانیان، میترا حجار و دیگرانی از سینمای ایران به تماشای فیلم «تالان» به کارگردانی محمد صادق دهقانی نشستم. مستندی پژوهشی درباره غارت منابع آب زیرزمینی این سرزمین که پیشتر دربارهاش بسیار شنیده بودم.
✳️ جمعی که در سالن نشسته بودند قریب به اتفاق از اقشار هنرمند و فرهیخته کشور بودند، اما در چهرههای ایشان، واکنشهایشان به صحنهها و سخنانشان وقتی از سالن خارج میشدند میتوانستم بفهمم که شوکه شده بودند و کاملاً معلوم بود که شاید هیچ گاه این گونه به وخیم بودن وضعیت منابع آب زیرزمینی این سرزمین نیندیشیده بودند. آنها گویی هرگز به زمین غارتشده و کمرشکسته بر اثر تخلیه آبخوانهای ایران کهن، این گونه نگاه نکرده بودند.
✳️ تالان حکایت غریب و قریبی است از چگونگی همدست شدن سیاستمداران، شکست سیاستهای توسعه اقتصادی، مردمان در جستوجوی معاش، نمایندگان طالب رأی، منفعتطلبیهای پیمانکاران، الگوی نادرست حکمرانی، اصرار بر تکرار اشتباهات، انکار مسائل محیطزیست و چشم بستن بر واقعیت است. تالان را باید ایرانیان ببینند تا بدانیم چگونه در کنار یکدیگر زمین را غارت کردیم.
✳️ تالان، فیلمی که شایسته است در هر مدرسه، دانشگاه، شورای شهر و روستا، مسجد روستا و هر جایی که گوش شنوا و چشم بینایی هست نمایش داده شود. یک جلسه علنی مجلس را باید به نمایش تالان اختصاص داد تا عاقبت قانونگذاری مخرب به حال محیطزیست آشکار شود. تالان را باید سیاستگذاران ببینند. تالان بازگویی صدای ناهنجار توسعه بیخردانه ماست که در گوش طبیعت پیچیده و به ما بازگشته است. این صدا را باید همگان بشنوند.
✳️ تالان اگرچه هشدار میدهد و فریاد میکشد، اما سیاه نیست، امیدوارکننده هم هست. تالان هشدار میدهد که اگرچه دیر شده، اما مهلت به پایان نرسیده است. تالان فیلم بیم و امید است. اگر بازگردیم و راه عقلانیت در پیش گیریم، هنوز میشود آبهای زیرزمینی این کشور را نجات داد. تالان ما را به درس گرفتن از گذشته و بهکار بستن عقلانیت برای آینده فرامیخواند.
✳️ «تالان» را به دانشگاه، مدرسه، روستا و شهرتان دعوت کنید (تماس برای دعوت: @m_s_dehghani) و همگان را به تماشای آن دعوت نمایید. تماشای تالان بخشی از فرایند گفتوگوی اجتماعی گستردهای است که برای «#سازگاری_با_کمآبی» و «#پایدارسازی_منابع_آب_ایران» به آن نیازمندیم.
✳️ (این مطلب را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
@IR_S_S
مطالب مرتبط
🔹شیخ بهایی در محاصره «ژول ورن»ها: https://t.me/fazeli_mohammad/1244
🔹چرخ را از نو اختراع نکنید: https://t.me/fazeli_mohammad/1158
🔹کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم: https://t.me/fazeli_mohammad/1346
🔹جامعه، آب و اقتصاد: https://t.me/fazeli_mohammad/1474
🔹ژرفای سیاستی آب ژرف: https://t.me/fazeli_mohammad/1457
🔹هفت توهم درباره مسأله آب در ایران: https://t.me/fazeli_mohammad/1175
🔹دموکراسی و آبهای ژرف: https://t.me/fazeli_mohammad/1125
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ شامگاه یکشنبه دوم دیماه 1397 در خانه هنرمندان به همراه جمعی از هنرمندان از جمله رضا کیانیان، میترا حجار و دیگرانی از سینمای ایران به تماشای فیلم «تالان» به کارگردانی محمد صادق دهقانی نشستم. مستندی پژوهشی درباره غارت منابع آب زیرزمینی این سرزمین که پیشتر دربارهاش بسیار شنیده بودم.
✳️ جمعی که در سالن نشسته بودند قریب به اتفاق از اقشار هنرمند و فرهیخته کشور بودند، اما در چهرههای ایشان، واکنشهایشان به صحنهها و سخنانشان وقتی از سالن خارج میشدند میتوانستم بفهمم که شوکه شده بودند و کاملاً معلوم بود که شاید هیچ گاه این گونه به وخیم بودن وضعیت منابع آب زیرزمینی این سرزمین نیندیشیده بودند. آنها گویی هرگز به زمین غارتشده و کمرشکسته بر اثر تخلیه آبخوانهای ایران کهن، این گونه نگاه نکرده بودند.
✳️ تالان حکایت غریب و قریبی است از چگونگی همدست شدن سیاستمداران، شکست سیاستهای توسعه اقتصادی، مردمان در جستوجوی معاش، نمایندگان طالب رأی، منفعتطلبیهای پیمانکاران، الگوی نادرست حکمرانی، اصرار بر تکرار اشتباهات، انکار مسائل محیطزیست و چشم بستن بر واقعیت است. تالان را باید ایرانیان ببینند تا بدانیم چگونه در کنار یکدیگر زمین را غارت کردیم.
✳️ تالان، فیلمی که شایسته است در هر مدرسه، دانشگاه، شورای شهر و روستا، مسجد روستا و هر جایی که گوش شنوا و چشم بینایی هست نمایش داده شود. یک جلسه علنی مجلس را باید به نمایش تالان اختصاص داد تا عاقبت قانونگذاری مخرب به حال محیطزیست آشکار شود. تالان را باید سیاستگذاران ببینند. تالان بازگویی صدای ناهنجار توسعه بیخردانه ماست که در گوش طبیعت پیچیده و به ما بازگشته است. این صدا را باید همگان بشنوند.
✳️ تالان اگرچه هشدار میدهد و فریاد میکشد، اما سیاه نیست، امیدوارکننده هم هست. تالان هشدار میدهد که اگرچه دیر شده، اما مهلت به پایان نرسیده است. تالان فیلم بیم و امید است. اگر بازگردیم و راه عقلانیت در پیش گیریم، هنوز میشود آبهای زیرزمینی این کشور را نجات داد. تالان ما را به درس گرفتن از گذشته و بهکار بستن عقلانیت برای آینده فرامیخواند.
✳️ «تالان» را به دانشگاه، مدرسه، روستا و شهرتان دعوت کنید (تماس برای دعوت: @m_s_dehghani) و همگان را به تماشای آن دعوت نمایید. تماشای تالان بخشی از فرایند گفتوگوی اجتماعی گستردهای است که برای «#سازگاری_با_کمآبی» و «#پایدارسازی_منابع_آب_ایران» به آن نیازمندیم.
✳️ (این مطلب را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
@IR_S_S
مطالب مرتبط
🔹شیخ بهایی در محاصره «ژول ورن»ها: https://t.me/fazeli_mohammad/1244
🔹چرخ را از نو اختراع نکنید: https://t.me/fazeli_mohammad/1158
🔹کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم: https://t.me/fazeli_mohammad/1346
🔹جامعه، آب و اقتصاد: https://t.me/fazeli_mohammad/1474
🔹ژرفای سیاستی آب ژرف: https://t.me/fazeli_mohammad/1457
🔹هفت توهم درباره مسأله آب در ایران: https://t.me/fazeli_mohammad/1175
🔹دموکراسی و آبهای ژرف: https://t.me/fazeli_mohammad/1125
Telegram
attach 📎
معرفی «انسان، کانال و ایدهای» ارزشمند
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ محمدرضا جلاییپور (متولد 1361)، نفر اول کنکور علوم انسانی سال 1380، برنده مدال طلای المپیاد ادبی سال 1379، و دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه آکسفورد است. فعال اجتماعی و سیاسی خوشفکر، ایراندوست، اصلاحطلب، اخلاقی و انسان ارزشمندی است که اولین بار او را یازده سال پیش در لندن ملاقات کردم و بعد از آن دوستان خوبی بودهایم. کانالی هم در فضای تلگرام دارد که در آن مطالب ارزشمندی منتشر میکند (https://t.me/jalaeipour). ایدهای ارزشمند برای شفافیت هم امروز مطرح کرده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنم.
————————————-
⭕️روابط نمایندگان و وزرا: ضرورت شفافیت
پیشنهاد انتشارِ متن همهی پرسشهای نمایندگان و پاسخهای وزرا
محمدرضا جلائیپور
وقت وزرا و نمایندگان در ساعات کاری متعلق به خودشان نیست و بخشی از «سرمایهی عمومی» است که باید در نحوهی هزینهی آن به شهروندان پاسخگو باشند. یک وزیر اگر چهار سال، بدون یک روز تعطیلی، حتی روزی ۱۶ ساعت کار کند ۲۳۳۶۰ ساعت مجموع زمانی است که در دوران وزرات میتواند برای بسط خیر همگانی هزینه کند. وقت متوسط او برای هر استان در دورهی وزارتش ۷۳۵ ساعت، و سهم هر ایرانی از کل وقت دورهی وزارت او، ۱.۰۲ ثانیه است. کابینه ۱۸ وزیر دارد و سهم هر ایرانی از وقت کل کابینه به اضافهی رئیسجمهور ۱۹.۴۸ ثانیه (یکسوم دقیقه) است. با محاسبات مشابه سهم هر ایرانی از وقت مجموع ۲۹۰ نماینده مجلس در طول چهار سال نمایندگیشان ۲۹۷.۴ ثانیه (۵ دقیقه) است. به ضرورت هزینهی موثر، شفاف و کارای وقت محدود نمایندگان و وزرا باید حساسیت بیشتری داشت.
خوشبختانه صدای مطالبهی شفافیت آراء نمایندگان رو به بلندتر شدن است. اما شفافیت پارلمانی صرفاً محدود به انتشار عمومی آراء نمایندگان نیست (در این یادداشت به چند بعد دیگر شفافیت پارلمانی اشاره کردهام: https://t.me/jalaeipour/3614). یکی دیگر از وجوه شفافیت پارلمانی شفافیت پرسشهای نمایندگان از وزرا و پاسخهای وزرا است. یکی از فعالیتهای پرحجم نمایندگان مجلس ایران ارتباطگیری با وزرا است؛ و بخش زیادی از وقت وزیران صرف ملاقات با نمایندگان، شرکت در جلسات مجلس و بسیج وزارتخانهها برای پاسخ دادن به سؤالات نمایندگان میشود. اغلب به دور از انظار عمومی و غیرشفاف.
لطفاً بقیه متن را در کانال «محمدرضا جلاییپور» (https://t.me/jalaeipour/3804) مطالعه بفرمایید.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ محمدرضا جلاییپور (متولد 1361)، نفر اول کنکور علوم انسانی سال 1380، برنده مدال طلای المپیاد ادبی سال 1379، و دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه آکسفورد است. فعال اجتماعی و سیاسی خوشفکر، ایراندوست، اصلاحطلب، اخلاقی و انسان ارزشمندی است که اولین بار او را یازده سال پیش در لندن ملاقات کردم و بعد از آن دوستان خوبی بودهایم. کانالی هم در فضای تلگرام دارد که در آن مطالب ارزشمندی منتشر میکند (https://t.me/jalaeipour). ایدهای ارزشمند برای شفافیت هم امروز مطرح کرده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنم.
————————————-
⭕️روابط نمایندگان و وزرا: ضرورت شفافیت
پیشنهاد انتشارِ متن همهی پرسشهای نمایندگان و پاسخهای وزرا
محمدرضا جلائیپور
وقت وزرا و نمایندگان در ساعات کاری متعلق به خودشان نیست و بخشی از «سرمایهی عمومی» است که باید در نحوهی هزینهی آن به شهروندان پاسخگو باشند. یک وزیر اگر چهار سال، بدون یک روز تعطیلی، حتی روزی ۱۶ ساعت کار کند ۲۳۳۶۰ ساعت مجموع زمانی است که در دوران وزرات میتواند برای بسط خیر همگانی هزینه کند. وقت متوسط او برای هر استان در دورهی وزارتش ۷۳۵ ساعت، و سهم هر ایرانی از کل وقت دورهی وزارت او، ۱.۰۲ ثانیه است. کابینه ۱۸ وزیر دارد و سهم هر ایرانی از وقت کل کابینه به اضافهی رئیسجمهور ۱۹.۴۸ ثانیه (یکسوم دقیقه) است. با محاسبات مشابه سهم هر ایرانی از وقت مجموع ۲۹۰ نماینده مجلس در طول چهار سال نمایندگیشان ۲۹۷.۴ ثانیه (۵ دقیقه) است. به ضرورت هزینهی موثر، شفاف و کارای وقت محدود نمایندگان و وزرا باید حساسیت بیشتری داشت.
خوشبختانه صدای مطالبهی شفافیت آراء نمایندگان رو به بلندتر شدن است. اما شفافیت پارلمانی صرفاً محدود به انتشار عمومی آراء نمایندگان نیست (در این یادداشت به چند بعد دیگر شفافیت پارلمانی اشاره کردهام: https://t.me/jalaeipour/3614). یکی دیگر از وجوه شفافیت پارلمانی شفافیت پرسشهای نمایندگان از وزرا و پاسخهای وزرا است. یکی از فعالیتهای پرحجم نمایندگان مجلس ایران ارتباطگیری با وزرا است؛ و بخش زیادی از وقت وزیران صرف ملاقات با نمایندگان، شرکت در جلسات مجلس و بسیج وزارتخانهها برای پاسخ دادن به سؤالات نمایندگان میشود. اغلب به دور از انظار عمومی و غیرشفاف.
لطفاً بقیه متن را در کانال «محمدرضا جلاییپور» (https://t.me/jalaeipour/3804) مطالعه بفرمایید.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
پژوهشگر جامعهشناسی و سیاستگذاری عمومی و فعال سیاسی و مدنیِ «دآدخواه»
https://instagram.com/m.jalaeipour
آیدیِ ارتباط با نویسنده @jalaeipourm
https://instagram.com/m.jalaeipour
آیدیِ ارتباط با نویسنده @jalaeipourm
بودجه در دوراهی اتلاف یا عدالت
(محمد فاضلی و علیرضا عبدالهزاده)
✅ بودجه سالیانه نماد توافق جمعی برای بازتوزیع منابع ملی است. منبع اصلی بودجه سرمایههای ملی است و دولت باید کارگزار مردم در تصمیمگیری درباره شیوه هزینه کردن منابع و سرمایههای ملی باشد. هدف این نوشته، جلب توجه مردم به اتفاق نامبارکی است که سالهاست در بازتوزیع این سرمایههای عمومی رخ میدهد.
✅ اول، بودجه عمومی سال 1398 کشور بنا بر اخباری که منتشر شده، حدود 440 هزار میلیارد تومان است و سهم هر ایرانی (در جمعیت 82 میلیون نفری) بیش از پنج میلیون (5366000 تومان) تومان میشود.
✅ دوم، دولت رقمی معادل 900 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان و آشکار در بودجه میپردازد و این معادل یازده میلیون تومان (10975000 تومان) به ازای هر ایرانی، یعنی دو برابر سهم از بودجه عمومی است.
✅ سوم، مبالغ یارانه آشکار در بودجه میآیند و برای مثال وامهای حمایتی اشتغال و مخارج به عنوان بیمه درمانی و حمایتی و ... از آن جملهاند که البته ماجرای رسیدنشان به گروههای هدف واقعی، قصه مفصل دیگری است. مبالغ یارانه پنهان اما در بودجه ذکر نمیشود. مبالغی هم هست که یارانهای فرابودجهای و به دلیل تعهدات گاه به گاه دولت به این و آن است.
✅ چهارم، این حجم یارانه با توجه به نظام ناکارآمد اقتصادی و اجرایی، عادلانه توزیع نمیشود. سهم خانوارهای ثروتمند از یارانه پنهان بنزین بیش از ۱۰ برابر بهرهمندی خانوار فقیر از آن است. این نابرابری در بهرهمندی از مبالغ یارانهها در بقیه بخشها نیز کموبیش وجود دارد.
✅ پنجم، در مقام مقایسه، ۱۲۰ هزار میلیارد تومان مالیات پیشبینی شده که در برابر حتی یارانه بنزین که ۱۴۵ هزار میلیارد تومان است، یا مجموع یارانههای پنهان که ۶۷۰ هزار میلیارد تومان است، قطرهای بیش نیست. یعنی خانوارهای ثروتمند، بهطور میانگین، بیش از مالیاتی که میدهند از تخفیف حتی بنزین بهرهمند میشوند.
✅ مردم بهتر است بدانند این یارانهها (که از آنها تا به امروز توسعه درخوری حاصل نشده، بلکه حیف و میل منابع طبیعی است) صرف توسعه کشور نمیشود و به حساب مردم عادی و فرودست موجب بهرهمندی بیشتر طبقات ثروتمند میشود و حتی کشورهای همسایه از طریق قاچاق از آن منتفع شدهاند.
✅ ملت همچنین باید استحضار داشته باشند که اصلاح نظام یارانهای به نفع فقرا و کلیت توسعه، فقط با اصلاح یا واقعیسازی قیمتها رخ نمیدهد، بلکه سیاستهای مکملی لازم است. مطالبه برای ترکیب سیاستهای مکمل، سیاستهای حمایتی از فقرا، بخش تولید و بخشهای آسیبپذیر، و همزمان اصلاح این گونه اتلاف منابع را باید آغاز کرد. مردم همچنین باید بدانند که بخشی از تورمی که به مدت چند دهه تحمل کردهاند و ممکن است بیشتر نیز بشود، ناشی از کسر بودجه دولت است که با ادامه این نوع بودجهبندی، بدتر نیز خواهد شد.
✅ مردم شریف ایران بهتر از بدنه اداری و سیاسی میدانند داراییهای خود را چطور خرج کنند. بخش مهمی از جامعه ایران، بالاخص گروههای نابرخوردار و غیرثروتمند باید بپرسند سهم ما از این شیوه توزیع یارانههای پنهان و آشکار چیست؟ یارانه پنهان فعلی برای هر خانواده سه نفره معادل 33 میلیون تومان در سال یا معادل حدود 3 میلیون تومان در ماه است. آیا خانوادههای فقیر معادل 3 میلیون تومان در ماه از محل شیوه فعلی توزیع یارانههای پنهان و آشکار، رفاه به دست میآورند؟ اگر سهم شما از نظام یارانههای پنهان و آشکار موجود به اندازه رفاهی معادل 3 میلیون تومان برای هر نفر در ماه نیست، یعنی باید در این نظام بودجهریزی و توزیع یارانههای پنهان بازنگری شود. مسأله فعلی رسیدن به عزم سیاسی و اجتماعی برای بازنگری در نظام توزیع یارانههاست، و شیوه انجام اصلاحات و بازنگری موضوع بعدی است که باید به موقع دربارهاش بحث کرد.
✅ نکته آخر اینکه ما مردم ایران هنوز به اندازه کافی درباره رابطه بین این شیوه تنظیم بودجه و بروز فساد، تورم، و نابرابری نمیدانیم. برنامهریزان باید بیشتر درباره تأثیر این گونه بودجهنویسی توضیح بدهند. یادمان باشد بین سوختن کودکانمان در مدارس غیراستاندارد، کیفیت پایین خدمات عمومی، فقر غذایی برخی خانوارها – که تعدادشان کم نیست – بیکار شدن کارگران، و بسیاری مسائل دیگر و این شیوه بودجه تنظیم کردن رابطه زیادی هست. بودجه باید شفافسازی شود. شیوهای که در گذشته بودجهریزی شده در مسیر اتلاف بوده است بیش از آنکه به عدالت نزدیک باشد. #بودجه_شفاف، #بودجه_و_عدالت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
این مطلب در روزنامه ایران، مورخ 4 دی 1397، قبل از ارائه لایحه بودجه به مجلس، منتشر شده است.
(محمد فاضلی و علیرضا عبدالهزاده)
✅ بودجه سالیانه نماد توافق جمعی برای بازتوزیع منابع ملی است. منبع اصلی بودجه سرمایههای ملی است و دولت باید کارگزار مردم در تصمیمگیری درباره شیوه هزینه کردن منابع و سرمایههای ملی باشد. هدف این نوشته، جلب توجه مردم به اتفاق نامبارکی است که سالهاست در بازتوزیع این سرمایههای عمومی رخ میدهد.
✅ اول، بودجه عمومی سال 1398 کشور بنا بر اخباری که منتشر شده، حدود 440 هزار میلیارد تومان است و سهم هر ایرانی (در جمعیت 82 میلیون نفری) بیش از پنج میلیون (5366000 تومان) تومان میشود.
✅ دوم، دولت رقمی معادل 900 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان و آشکار در بودجه میپردازد و این معادل یازده میلیون تومان (10975000 تومان) به ازای هر ایرانی، یعنی دو برابر سهم از بودجه عمومی است.
✅ سوم، مبالغ یارانه آشکار در بودجه میآیند و برای مثال وامهای حمایتی اشتغال و مخارج به عنوان بیمه درمانی و حمایتی و ... از آن جملهاند که البته ماجرای رسیدنشان به گروههای هدف واقعی، قصه مفصل دیگری است. مبالغ یارانه پنهان اما در بودجه ذکر نمیشود. مبالغی هم هست که یارانهای فرابودجهای و به دلیل تعهدات گاه به گاه دولت به این و آن است.
✅ چهارم، این حجم یارانه با توجه به نظام ناکارآمد اقتصادی و اجرایی، عادلانه توزیع نمیشود. سهم خانوارهای ثروتمند از یارانه پنهان بنزین بیش از ۱۰ برابر بهرهمندی خانوار فقیر از آن است. این نابرابری در بهرهمندی از مبالغ یارانهها در بقیه بخشها نیز کموبیش وجود دارد.
✅ پنجم، در مقام مقایسه، ۱۲۰ هزار میلیارد تومان مالیات پیشبینی شده که در برابر حتی یارانه بنزین که ۱۴۵ هزار میلیارد تومان است، یا مجموع یارانههای پنهان که ۶۷۰ هزار میلیارد تومان است، قطرهای بیش نیست. یعنی خانوارهای ثروتمند، بهطور میانگین، بیش از مالیاتی که میدهند از تخفیف حتی بنزین بهرهمند میشوند.
✅ مردم بهتر است بدانند این یارانهها (که از آنها تا به امروز توسعه درخوری حاصل نشده، بلکه حیف و میل منابع طبیعی است) صرف توسعه کشور نمیشود و به حساب مردم عادی و فرودست موجب بهرهمندی بیشتر طبقات ثروتمند میشود و حتی کشورهای همسایه از طریق قاچاق از آن منتفع شدهاند.
✅ ملت همچنین باید استحضار داشته باشند که اصلاح نظام یارانهای به نفع فقرا و کلیت توسعه، فقط با اصلاح یا واقعیسازی قیمتها رخ نمیدهد، بلکه سیاستهای مکملی لازم است. مطالبه برای ترکیب سیاستهای مکمل، سیاستهای حمایتی از فقرا، بخش تولید و بخشهای آسیبپذیر، و همزمان اصلاح این گونه اتلاف منابع را باید آغاز کرد. مردم همچنین باید بدانند که بخشی از تورمی که به مدت چند دهه تحمل کردهاند و ممکن است بیشتر نیز بشود، ناشی از کسر بودجه دولت است که با ادامه این نوع بودجهبندی، بدتر نیز خواهد شد.
✅ مردم شریف ایران بهتر از بدنه اداری و سیاسی میدانند داراییهای خود را چطور خرج کنند. بخش مهمی از جامعه ایران، بالاخص گروههای نابرخوردار و غیرثروتمند باید بپرسند سهم ما از این شیوه توزیع یارانههای پنهان و آشکار چیست؟ یارانه پنهان فعلی برای هر خانواده سه نفره معادل 33 میلیون تومان در سال یا معادل حدود 3 میلیون تومان در ماه است. آیا خانوادههای فقیر معادل 3 میلیون تومان در ماه از محل شیوه فعلی توزیع یارانههای پنهان و آشکار، رفاه به دست میآورند؟ اگر سهم شما از نظام یارانههای پنهان و آشکار موجود به اندازه رفاهی معادل 3 میلیون تومان برای هر نفر در ماه نیست، یعنی باید در این نظام بودجهریزی و توزیع یارانههای پنهان بازنگری شود. مسأله فعلی رسیدن به عزم سیاسی و اجتماعی برای بازنگری در نظام توزیع یارانههاست، و شیوه انجام اصلاحات و بازنگری موضوع بعدی است که باید به موقع دربارهاش بحث کرد.
✅ نکته آخر اینکه ما مردم ایران هنوز به اندازه کافی درباره رابطه بین این شیوه تنظیم بودجه و بروز فساد، تورم، و نابرابری نمیدانیم. برنامهریزان باید بیشتر درباره تأثیر این گونه بودجهنویسی توضیح بدهند. یادمان باشد بین سوختن کودکانمان در مدارس غیراستاندارد، کیفیت پایین خدمات عمومی، فقر غذایی برخی خانوارها – که تعدادشان کم نیست – بیکار شدن کارگران، و بسیاری مسائل دیگر و این شیوه بودجه تنظیم کردن رابطه زیادی هست. بودجه باید شفافسازی شود. شیوهای که در گذشته بودجهریزی شده در مسیر اتلاف بوده است بیش از آنکه به عدالت نزدیک باشد. #بودجه_شفاف، #بودجه_و_عدالت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
این مطلب در روزنامه ایران، مورخ 4 دی 1397، قبل از ارائه لایحه بودجه به مجلس، منتشر شده است.
تحریمها: جنگ مفروضات شطرنجی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ تحریم برای هیچ کشوری راهگشا، خوشیُمن و رحمت نیست. تحریمها ضعیفترین اقشار جامعه را آسیب میزنند، طبقه متوسط را تضعیف میکنند و توسعه درازمدت را مختل میسازند؛ اما صرفنظر از اینکه اساساً نباید اجازه داد کشور تحریم شود، سؤال این لحظه دو چیز است: چگونه تحریمها کماثر شوند؟ راه تعدیل در وضعیت تحریم چیست؟ موضوع این متن، یکی از پاسخها به دومی است.
✳️ آمریکاییها نظام تحریمها را بر مفروضاتی بنا کردهاند. محاسبه آمریکاییها درباره واکنش ایران بر تصمیم آنها درباره اعمال، تشدید یا هر تصمیم دیگری درباره تحریمها مؤثر است. این بازی رنجآور برای اقشار مختلف مردم ایران، و توسعه درازمدت کشور، شبیه به بازی شطرنج است. شطرنجباز حرفهای ارزیابی میکند که طرف مقابل بیشتر احتمال دارد چه کارهایی انجام دهد و سابقه بازیهای حریف نشان میدهد دست به چه حرکاتی میزند.
✳️ آمریکاییها هم مفروضاتی درباره شیوه اداره کشور، مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارند و به احتمال قریب به یقین در کنار آن چهارصد نفری که در خزانهداری آمریکا مسئول بررسیهای فنی، بانکی و اقتصادی هستند، نظریهپردازان و استراتژیستهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم دارند که در درجه اول بر مبنای مفروضاتی درباره حاکمیت سیاسی ایران و سپس بر مبنای مفروضاتی درباره مردم و جامعه، طراحی میکنند. مفروضات آنها – برخی چیزهایی که در ذهن استراتژیستهای آنها میگذرد - بر اساس ارزیابی سابقه کنشهای ایران احتمالاً چیزی شبیه به شرح زیر است.
✳️ «ایرانیان شیوه درستی برای بهرهبرداری از منابع انسانی، طبیعی، فرهنگی و اجتماعی خود ندارند. آنها به ناکارآمدترین شیوههای بهرهبرداری از منابع آب و خاک بهرهبرداری میکنند و مقادیر بسیار زیادی انرژی را سالیانه هدر میدهند و موجب آلودگی هم میشوند. آنها تصمیمهای سخت جدی برای حل مسائلشان نمیگیرند زیرا اتاقهای فکر کافی برای وارد ساختن ایدههای جدید به نظام سیاستگذاری ندارند و مجموعهای محدود از بوروکراتها گذرگاههای ایده، قدرت و اختیار تصمیمگیری را در اختیار دارند و به دلایل مختلف با نوآوریهای سیاستی مخالفت میشود. نظام سیاستگذاری به علم توجه چندانی ندارد و تعارض منافع چنان آن را در بر گرفته که به سختی بتواند تصمیم دشوار درست بگیرد. ابداعات سیاستی در نظام بوروکراسی سنگین و محافظهکار جایگاهی نمییابند و هر نوآور شجاعی به سرعت سرش به دیوار میخورد. این نظام سیاستگذاری به رنجاندن اقشار اجتماعی ادامه میدهد. آنها روشهای نوآورانه سایر کشورهای جهان برای غلبه بر فقر و فقرزدایی با کمترین هزینه بدون پولهای بادآورده نفت را نمیشناسند و به کسانی که این روشها را معرفی میکنند اعتنا نمیکنند. سیاستگذاران دائماً به نوآوران میگویند شما واقعیت اجرایی را نمیشناسید و حرفهای فضایی غیراجرایی میزنید. سیاستگذاران کماکان معتقدند علم اقتصاد در ایران کار نمیکند. آمار را با معتبر یا نامعتبر بودن ارزیابی نمیکنند، بلکه بیشتر به شیرین یا تلخ بودن آمار فکر میکنند. نظام سیاستگذاری بیشتر به تحریمها توجه میکند نه عللی که باعث ممکن و مؤثر شدن تحریمها میشوند. تعارضات درون نظام سیاستگذاری، مانع از چابکی میشود و در نتیجه ناکارآمدیها ادامه مییابند و مردم بیشتر به سیاستمداران و سیاستگذاران بیاعتماد میشوند. آنها به احتمال خیلی زیاد دست از شیوههای گذشتهشان نخواهند کشید؛ و به ایدهها و اتاق فکرهای نو، و گفتوگوهای جدی و جدید درباره شیوه اداره کشور به قدر کافی میدان نمیدهند.»
✳️ استراتژیستهای آمریکایی فهرست بلندی از این گونه مفروضات درباره ایران دارند که در یک پست تلگرامی همه آنها نمیگنجند. بخشی از شطرنج تحریم این است که این مفروضات شناساییشده و به گونهای بازی کنید که مفروضات آنها به هم بریزد. شطرنجبازان بزرگ در لحظاتی از بازی شطرنج، با حرکات هوشمندانه و ابداعی، گاه با فدا کردن برخی امتیازهای کوچک (گامبی)، در موقعیت (پوزیسیون) بهتر قرار میگیرند. تحریم – غیرانسانی و ظالمانه – و به همان اندازه، بازی واقعی به هم ریختن مفروضات خصم نیز هست. تحریم عین شطرنج حرفهای، زمان دارد و وقت هر بازیگر برای حرکاتش مشخص است و ترتیب حرکات اهمیت دارد. وقت اصلاح روشها و به هم ریختن مفروضات تحریمکنندگان بیپایان نیست. کاری کنید مفروضاتشان به هم بریزد تا بازی به نحو معناداری تغییر کند.
✳️ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
✳️ https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ تحریم برای هیچ کشوری راهگشا، خوشیُمن و رحمت نیست. تحریمها ضعیفترین اقشار جامعه را آسیب میزنند، طبقه متوسط را تضعیف میکنند و توسعه درازمدت را مختل میسازند؛ اما صرفنظر از اینکه اساساً نباید اجازه داد کشور تحریم شود، سؤال این لحظه دو چیز است: چگونه تحریمها کماثر شوند؟ راه تعدیل در وضعیت تحریم چیست؟ موضوع این متن، یکی از پاسخها به دومی است.
✳️ آمریکاییها نظام تحریمها را بر مفروضاتی بنا کردهاند. محاسبه آمریکاییها درباره واکنش ایران بر تصمیم آنها درباره اعمال، تشدید یا هر تصمیم دیگری درباره تحریمها مؤثر است. این بازی رنجآور برای اقشار مختلف مردم ایران، و توسعه درازمدت کشور، شبیه به بازی شطرنج است. شطرنجباز حرفهای ارزیابی میکند که طرف مقابل بیشتر احتمال دارد چه کارهایی انجام دهد و سابقه بازیهای حریف نشان میدهد دست به چه حرکاتی میزند.
✳️ آمریکاییها هم مفروضاتی درباره شیوه اداره کشور، مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارند و به احتمال قریب به یقین در کنار آن چهارصد نفری که در خزانهداری آمریکا مسئول بررسیهای فنی، بانکی و اقتصادی هستند، نظریهپردازان و استراتژیستهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم دارند که در درجه اول بر مبنای مفروضاتی درباره حاکمیت سیاسی ایران و سپس بر مبنای مفروضاتی درباره مردم و جامعه، طراحی میکنند. مفروضات آنها – برخی چیزهایی که در ذهن استراتژیستهای آنها میگذرد - بر اساس ارزیابی سابقه کنشهای ایران احتمالاً چیزی شبیه به شرح زیر است.
✳️ «ایرانیان شیوه درستی برای بهرهبرداری از منابع انسانی، طبیعی، فرهنگی و اجتماعی خود ندارند. آنها به ناکارآمدترین شیوههای بهرهبرداری از منابع آب و خاک بهرهبرداری میکنند و مقادیر بسیار زیادی انرژی را سالیانه هدر میدهند و موجب آلودگی هم میشوند. آنها تصمیمهای سخت جدی برای حل مسائلشان نمیگیرند زیرا اتاقهای فکر کافی برای وارد ساختن ایدههای جدید به نظام سیاستگذاری ندارند و مجموعهای محدود از بوروکراتها گذرگاههای ایده، قدرت و اختیار تصمیمگیری را در اختیار دارند و به دلایل مختلف با نوآوریهای سیاستی مخالفت میشود. نظام سیاستگذاری به علم توجه چندانی ندارد و تعارض منافع چنان آن را در بر گرفته که به سختی بتواند تصمیم دشوار درست بگیرد. ابداعات سیاستی در نظام بوروکراسی سنگین و محافظهکار جایگاهی نمییابند و هر نوآور شجاعی به سرعت سرش به دیوار میخورد. این نظام سیاستگذاری به رنجاندن اقشار اجتماعی ادامه میدهد. آنها روشهای نوآورانه سایر کشورهای جهان برای غلبه بر فقر و فقرزدایی با کمترین هزینه بدون پولهای بادآورده نفت را نمیشناسند و به کسانی که این روشها را معرفی میکنند اعتنا نمیکنند. سیاستگذاران دائماً به نوآوران میگویند شما واقعیت اجرایی را نمیشناسید و حرفهای فضایی غیراجرایی میزنید. سیاستگذاران کماکان معتقدند علم اقتصاد در ایران کار نمیکند. آمار را با معتبر یا نامعتبر بودن ارزیابی نمیکنند، بلکه بیشتر به شیرین یا تلخ بودن آمار فکر میکنند. نظام سیاستگذاری بیشتر به تحریمها توجه میکند نه عللی که باعث ممکن و مؤثر شدن تحریمها میشوند. تعارضات درون نظام سیاستگذاری، مانع از چابکی میشود و در نتیجه ناکارآمدیها ادامه مییابند و مردم بیشتر به سیاستمداران و سیاستگذاران بیاعتماد میشوند. آنها به احتمال خیلی زیاد دست از شیوههای گذشتهشان نخواهند کشید؛ و به ایدهها و اتاق فکرهای نو، و گفتوگوهای جدی و جدید درباره شیوه اداره کشور به قدر کافی میدان نمیدهند.»
✳️ استراتژیستهای آمریکایی فهرست بلندی از این گونه مفروضات درباره ایران دارند که در یک پست تلگرامی همه آنها نمیگنجند. بخشی از شطرنج تحریم این است که این مفروضات شناساییشده و به گونهای بازی کنید که مفروضات آنها به هم بریزد. شطرنجبازان بزرگ در لحظاتی از بازی شطرنج، با حرکات هوشمندانه و ابداعی، گاه با فدا کردن برخی امتیازهای کوچک (گامبی)، در موقعیت (پوزیسیون) بهتر قرار میگیرند. تحریم – غیرانسانی و ظالمانه – و به همان اندازه، بازی واقعی به هم ریختن مفروضات خصم نیز هست. تحریم عین شطرنج حرفهای، زمان دارد و وقت هر بازیگر برای حرکاتش مشخص است و ترتیب حرکات اهمیت دارد. وقت اصلاح روشها و به هم ریختن مفروضات تحریمکنندگان بیپایان نیست. کاری کنید مفروضاتشان به هم بریزد تا بازی به نحو معناداری تغییر کند.
✳️ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
✳️ https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
Forwarded from اتچ بات
چگونه این همه شرارت؟
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ «این اندازه از شرارت چطور میتواند از وجود کسی سرچشمه بگیرد که آنقدر معمولی و حتی متوسط است که به آدم برمیخورد؟» (ص. 120) این سؤال به نظر من کلیدیترین پرسشی است که آریل دورفمن، نویسنده شیلیایی به نحوی تلاش میکند تا در کتاب «شکستن طلسم وحشت: محاکمه شگفتانگیز و پایانناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه» (ترجمه زهرا شمس، نشر کرگدن، 1397) به آن پاسخ دهد. این کتاب 194 صفحهای تأملبرانگیز، وحشتآور و در عین حال سادهخوان، ظرف مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است و شما نیز خواندن آنرا از دست ندهید.
✅ ژنرال «آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته» فقط دو هفته قبل از آنکه در سپتامبر 1973 علیه رئیسجمهور سوسیالیست شیلی سالوادور آلنده کودتا کند، توسط خود آلنده به ریاست کل ارتش منصوب شده و به او سوگند وفاداری خورده بود. ایزابل مورل لهتهلییر او را این گونه توصیف کرده بود «پینوشه نه هیولایی است فراتر از انسانیت، نه تجسم جوهری شر. فقط یک انسان است.» (ص. 147) این انسان که او را «مبادی آداب، بامحبت و خوشذات» توصیف کردهاند، بعد از کودتا به سرعت به انسان سفاکی بدل شد.
✅ آگوستو پینوشه از 1973 تا 1990 رئیسجمهور شیلی بود و بالاخره در آن سال نتیجه انتخابات را پذیرفت و از قدرت کناره گرفت، اما مصونیت دریافت کرد تا هیچگاه محاکمه نشود، سناتور باقی ماند. شبکه قدرتش در شیلی حاکم بود و کسی جرأت نداشت از محاکمه او دم بزند. همه بیم آن داشتند که دموکراسی نیمبند، بر اثر پاسخ خشن او و حامیانش از میان برود.
✅ قاضی «بالتازار گازرون» اسپانیایی در 1998 از طریق عفو بینالملل حکمی برای دستگیری ژنرال پینوشه که برای معالجه به لندن سفر کرده بود صادر کرد. سؤالات قاضی اسپانیایی راجع به صدها قتلی بود که تحت حکومت پینوشه انجام شده بود، و صدها انسانی که ناپدید شده بودند. فعالان حقوق بشر شیلیایی با دقت و وسوسه دستگری و تلاش برای محاکمه او ابتدا در انگلستان و پس از استرداد به شیلی را دنبال میکردند.
✅ شکنجه، مثله کردن قربانیان، برهنه کردن قربانیان و نگه داشتن در هوای سرد، چپاندن موش به مقعد زندانیان، وصل کردن برق به دستگاه تناسلی قربانیان، واداشتن پدران به تجاوز کردن به پسرانشان، کشیدن زندانیان با هلیکوپتر روی خس و خاشاک، و ... تنها بخشی از جنایاتی بود که پلیس ژنرال آگوستو پینوشه در حق مردم شیلی انجام داده بود.
✅ هزاران سال طول کشیده بود تا بشر بردگی را براندازد، به همگان فارغ از جنسیت و رنگ پوست بنگرد، حق رأی داشته باشد، تا کار کودک و تبعیض مذهبی را غیرقانونی کند، و حالا در اوایل قرن بیستویکم، نوبت به محاکمه یک جنایتکار مبادی آداب، بیرون از مرزهای مصونیت قضایی در کشورش رسیده بود. آریل دورفمن روایتی تأملبرانگیز از بیم و امیدهای تلاش برای این محاکمه ارائه میکند.
✅ ژنرال آگوستو پینوشه در نهایت محاکمه نشد اما به قول دورفمن «از میان تمام پیکارهای زندگی طولانی ژنرال، نبردی که او نمیتواند هیچ امیدی به پیروزی در آن داشته باشد، نبرد بر سر این است که پس از مرگش چطور به یادها سپرده خواهد شد ... باور دارم که ژنرال در نبرد کنترل زبان آیندگان، شکست خورده است.» (صص. 183-182) «کودکان آینده را تصور میکنم، هزاران سال بعد، که در یک دشت یا یک زمین خالی مشغول بازیاند. یکی از آنها کاری میکند یا چیزی میگوید که مستحق توبیخ است، مستحق توهین، مستحق دشنامی زننده، و بچهای دیگر فریاد میزند: وای، پینوشه نباش.»
✅ هر انسانی با خواندن کتاب «شکستن طلسم وحشت» بارها بر خود نهیب خواهد زد، تو هم ممکن است در اندازه خودت پینوشه شوی، مواظب باش، خشونت همه جا در کمین است، حتی اگر خوشذات، مبادی آداب، و مدعی نجات میهنات باشی، آنگونه که پینوشه خود را چنین میدانست.
✅ #شکستن_طلسم_وحشت
✅ #پینوشه_نباش
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ «این اندازه از شرارت چطور میتواند از وجود کسی سرچشمه بگیرد که آنقدر معمولی و حتی متوسط است که به آدم برمیخورد؟» (ص. 120) این سؤال به نظر من کلیدیترین پرسشی است که آریل دورفمن، نویسنده شیلیایی به نحوی تلاش میکند تا در کتاب «شکستن طلسم وحشت: محاکمه شگفتانگیز و پایانناپذیر ژنرال آگوستو پینوشه» (ترجمه زهرا شمس، نشر کرگدن، 1397) به آن پاسخ دهد. این کتاب 194 صفحهای تأملبرانگیز، وحشتآور و در عین حال سادهخوان، ظرف مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است و شما نیز خواندن آنرا از دست ندهید.
✅ ژنرال «آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته» فقط دو هفته قبل از آنکه در سپتامبر 1973 علیه رئیسجمهور سوسیالیست شیلی سالوادور آلنده کودتا کند، توسط خود آلنده به ریاست کل ارتش منصوب شده و به او سوگند وفاداری خورده بود. ایزابل مورل لهتهلییر او را این گونه توصیف کرده بود «پینوشه نه هیولایی است فراتر از انسانیت، نه تجسم جوهری شر. فقط یک انسان است.» (ص. 147) این انسان که او را «مبادی آداب، بامحبت و خوشذات» توصیف کردهاند، بعد از کودتا به سرعت به انسان سفاکی بدل شد.
✅ آگوستو پینوشه از 1973 تا 1990 رئیسجمهور شیلی بود و بالاخره در آن سال نتیجه انتخابات را پذیرفت و از قدرت کناره گرفت، اما مصونیت دریافت کرد تا هیچگاه محاکمه نشود، سناتور باقی ماند. شبکه قدرتش در شیلی حاکم بود و کسی جرأت نداشت از محاکمه او دم بزند. همه بیم آن داشتند که دموکراسی نیمبند، بر اثر پاسخ خشن او و حامیانش از میان برود.
✅ قاضی «بالتازار گازرون» اسپانیایی در 1998 از طریق عفو بینالملل حکمی برای دستگیری ژنرال پینوشه که برای معالجه به لندن سفر کرده بود صادر کرد. سؤالات قاضی اسپانیایی راجع به صدها قتلی بود که تحت حکومت پینوشه انجام شده بود، و صدها انسانی که ناپدید شده بودند. فعالان حقوق بشر شیلیایی با دقت و وسوسه دستگری و تلاش برای محاکمه او ابتدا در انگلستان و پس از استرداد به شیلی را دنبال میکردند.
✅ شکنجه، مثله کردن قربانیان، برهنه کردن قربانیان و نگه داشتن در هوای سرد، چپاندن موش به مقعد زندانیان، وصل کردن برق به دستگاه تناسلی قربانیان، واداشتن پدران به تجاوز کردن به پسرانشان، کشیدن زندانیان با هلیکوپتر روی خس و خاشاک، و ... تنها بخشی از جنایاتی بود که پلیس ژنرال آگوستو پینوشه در حق مردم شیلی انجام داده بود.
✅ هزاران سال طول کشیده بود تا بشر بردگی را براندازد، به همگان فارغ از جنسیت و رنگ پوست بنگرد، حق رأی داشته باشد، تا کار کودک و تبعیض مذهبی را غیرقانونی کند، و حالا در اوایل قرن بیستویکم، نوبت به محاکمه یک جنایتکار مبادی آداب، بیرون از مرزهای مصونیت قضایی در کشورش رسیده بود. آریل دورفمن روایتی تأملبرانگیز از بیم و امیدهای تلاش برای این محاکمه ارائه میکند.
✅ ژنرال آگوستو پینوشه در نهایت محاکمه نشد اما به قول دورفمن «از میان تمام پیکارهای زندگی طولانی ژنرال، نبردی که او نمیتواند هیچ امیدی به پیروزی در آن داشته باشد، نبرد بر سر این است که پس از مرگش چطور به یادها سپرده خواهد شد ... باور دارم که ژنرال در نبرد کنترل زبان آیندگان، شکست خورده است.» (صص. 183-182) «کودکان آینده را تصور میکنم، هزاران سال بعد، که در یک دشت یا یک زمین خالی مشغول بازیاند. یکی از آنها کاری میکند یا چیزی میگوید که مستحق توبیخ است، مستحق توهین، مستحق دشنامی زننده، و بچهای دیگر فریاد میزند: وای، پینوشه نباش.»
✅ هر انسانی با خواندن کتاب «شکستن طلسم وحشت» بارها بر خود نهیب خواهد زد، تو هم ممکن است در اندازه خودت پینوشه شوی، مواظب باش، خشونت همه جا در کمین است، حتی اگر خوشذات، مبادی آداب، و مدعی نجات میهنات باشی، آنگونه که پینوشه خود را چنین میدانست.
✅ #شکستن_طلسم_وحشت
✅ #پینوشه_نباش
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
پولمرگی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ ایام تنظیم بودجه سالیانه کشور که فرامیرسد، میان دستگاههای دولتی، نمایندگان مجلس در استانهای مختلف، استانداران و همه نهادها و سازمانهایی که به ردیفهای بودجه دولتی متصل هستند، رقابتی شدید برای گرفتن سهم بیشتری از بودجه درمیگیرد.
✅ منابع مالی بیشتری که صرف کارهای غلط شوند درست مانند خودروی پرقدرت و تندرویی عمل میکنند که در مسیری نادرست به سمت دره رانده میشود. این کشور در دهههای گذشته شاهد هزاران پروژه ساختوساز بوده که با پولهای کلان اما در مسیرهای غلط ایجاد شدهاند. صنایع پرآببری که در مناطق خشک و کمآب ساخته شدند، سدهای عظیمی که از اساس نباید ساخته میشدند، توسعه کشاورزی با الگوهای کشت ناسازگار با کمآبی و پروژههای شهری عظیم همگی بر بنیان پولهای کلان از منابع عمومی ساخته شدهاند اما برخی از آنها امروز بخشی از مصائب این کشورند.
✅ این گونه ولخرجیها اگر به توسعه نینجامیدهاند و وضعیت نامناسب عمده شاخصهای کسبوکار، شفافیت، فساد، رقابتپذیری، جذب سرمایه خارجی، جذب گردشگر، کیفیت محیطزیست و دهها شاخص دیگر از این دست نشان همین وضع نامناسباند، علتهای زیادی دارند و هیچ تبیین تکعلّتی برای آنها کافی نیست و این نوشتار قصد دارد برخی از آنها را متذکر شود.
✅ اولین سازوکاری که نظام بودجهریزی را به شدت مخدوش و توسعهگریز میسازد، اولویت تخصیص به مواردی است که من آنها را محصول دام «امر مشاهدهپذیر» مینامم. ساخت بزرگراه، سد و شبکه، کارخانه فولاد و چیزهایی از این دست به چشم میآیند و موجودیت فیزیکیشان مشهود است اما برای مثال تخصیص اعتبارات برای انجام اموری که زندگی مدرن را سنجشپذیر میسازند، به چشم نمیآید. تخصیص بودجه برای بهبود نظام سنجش دادههای پایهای منابع و مصارف آب، به چشم نمیآید، برای رسانهها جذاب نیست و عموم مردم نیز چیزی از اهمیت آن سر در نمیآورند. این نوع بودجهریزی در نهایت به تقویت نرمافزاری و سازوکارهای اصلاح در کشور بیعنایت است و ساختوساز در آن اولویت مییابد.
✅ دوم، بودجهریزی بر اساس فرایند و نه خروجی، مصیبت عظیمی برای نظام بودجهریزی است. آنچه باید مد نظر سیاستگذار باشد و دولت و کل عملکرد نظام سیاسی – اجتماعی از منظر آن بررسی و نقد شود، آن چیزی است که دولت انجام میدهد و نتیجهای است که به دست میآورد، نه فرایندی که دولت طی میکند و منابعی که برای کارهایش صرف میکند. گاه وقتی از دولتیها پرسیده میشود عملکرد شما در این عرصه چیست، تعداد جلسات برگزارشده، مقدار منابع خرجشده، تعداد نفرساعت نیروی انسانی مصروف کار، گزارشهای تولیدشده و مواردی از این دست را گزارش میکنند اما آنچه بهواقع اهمیت دارد، حاصل به دست آمده است. دو چیز معمولاً گزارش و شناسایی نمیشود: اول، نسبت بین آنچه انجام میشود و آنچه باید حاصل شود و سازوکار تأثیر چگونگیهای انجام کارها بر حاصل مورد انتظار؛ دوم، آنچه حاصل شده است.
✅ سوم، بودجهریزی فعلی بر سه اصل استوار است: «لابیگری»، «دام مسیر طیشده» و «فقدان نقشه عدالت». کشور فاقد بانکهای اطلاعاتی دقیقی است که عدم توازنهای ساختاری میان بخشهای مختلف – خواه بخشهای موضوعی و خواه بخشهای جغرافیایی – را به دقت نشان داده و ظرفیت برنامهریزی بر مبنای آنها ایجاد کند. بودجهریزی بدون نقشه عدالت که اعتبارات را به عرصههای خاصی برای کاستن از بیعدالتیها هدایت کند، محصول «دام مسیر طیشده» هم هست. آنها که توانستهاند در گذشته اعتبارات و بودجه را به سمت مقاصد خاصی هدایت کنند، و برای مثال به استان خاصی هدایت کرده و در آنجا انبوهی از پروژههای نیمهکاره تعریف کردهاند، نیمهکاره بودن همان پروژهها را مبنایی برای تخصیص بخش بیشتری از اعتبارات برای تکمیل آنها قرار میدهند.
✅ من آن خصیصهای از نظام برنامهریزی را که به اصلاح سازوکارها بیتوجه است و دائم عطش آنرا دارد که منابع مالی، طبیعی، انسانی و سیاسی بیشتری را صرف ساختوساز کند، بدون آنکه ارزیابی واقعی و درستی از تأثیر توسعهای آن داشته باشد، و برای تداوم این رویه خود بر کسب و هزینه کردن منابع مالی و پولی و بیشتری اتکا دارد، «#پولمرگی» مینامم. پولمرگی خصیصه آن نظام توسعهای است که به دلیل عدم اصلاح سازوکارهای صرف کردن منابع، با داشتن منابع پولی بیشتر، قوت بیشتری برای برداشتن گامهای نادرست بزرگتر پیدا میکند و خود را با پول بیشتر به دشواری افزونتری میاندازد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
*نسخه مفصلتر این مطلب در روزنامه ایران مورخ 12 دیماه 1397 منتشر شده است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ ایام تنظیم بودجه سالیانه کشور که فرامیرسد، میان دستگاههای دولتی، نمایندگان مجلس در استانهای مختلف، استانداران و همه نهادها و سازمانهایی که به ردیفهای بودجه دولتی متصل هستند، رقابتی شدید برای گرفتن سهم بیشتری از بودجه درمیگیرد.
✅ منابع مالی بیشتری که صرف کارهای غلط شوند درست مانند خودروی پرقدرت و تندرویی عمل میکنند که در مسیری نادرست به سمت دره رانده میشود. این کشور در دهههای گذشته شاهد هزاران پروژه ساختوساز بوده که با پولهای کلان اما در مسیرهای غلط ایجاد شدهاند. صنایع پرآببری که در مناطق خشک و کمآب ساخته شدند، سدهای عظیمی که از اساس نباید ساخته میشدند، توسعه کشاورزی با الگوهای کشت ناسازگار با کمآبی و پروژههای شهری عظیم همگی بر بنیان پولهای کلان از منابع عمومی ساخته شدهاند اما برخی از آنها امروز بخشی از مصائب این کشورند.
✅ این گونه ولخرجیها اگر به توسعه نینجامیدهاند و وضعیت نامناسب عمده شاخصهای کسبوکار، شفافیت، فساد، رقابتپذیری، جذب سرمایه خارجی، جذب گردشگر، کیفیت محیطزیست و دهها شاخص دیگر از این دست نشان همین وضع نامناسباند، علتهای زیادی دارند و هیچ تبیین تکعلّتی برای آنها کافی نیست و این نوشتار قصد دارد برخی از آنها را متذکر شود.
✅ اولین سازوکاری که نظام بودجهریزی را به شدت مخدوش و توسعهگریز میسازد، اولویت تخصیص به مواردی است که من آنها را محصول دام «امر مشاهدهپذیر» مینامم. ساخت بزرگراه، سد و شبکه، کارخانه فولاد و چیزهایی از این دست به چشم میآیند و موجودیت فیزیکیشان مشهود است اما برای مثال تخصیص اعتبارات برای انجام اموری که زندگی مدرن را سنجشپذیر میسازند، به چشم نمیآید. تخصیص بودجه برای بهبود نظام سنجش دادههای پایهای منابع و مصارف آب، به چشم نمیآید، برای رسانهها جذاب نیست و عموم مردم نیز چیزی از اهمیت آن سر در نمیآورند. این نوع بودجهریزی در نهایت به تقویت نرمافزاری و سازوکارهای اصلاح در کشور بیعنایت است و ساختوساز در آن اولویت مییابد.
✅ دوم، بودجهریزی بر اساس فرایند و نه خروجی، مصیبت عظیمی برای نظام بودجهریزی است. آنچه باید مد نظر سیاستگذار باشد و دولت و کل عملکرد نظام سیاسی – اجتماعی از منظر آن بررسی و نقد شود، آن چیزی است که دولت انجام میدهد و نتیجهای است که به دست میآورد، نه فرایندی که دولت طی میکند و منابعی که برای کارهایش صرف میکند. گاه وقتی از دولتیها پرسیده میشود عملکرد شما در این عرصه چیست، تعداد جلسات برگزارشده، مقدار منابع خرجشده، تعداد نفرساعت نیروی انسانی مصروف کار، گزارشهای تولیدشده و مواردی از این دست را گزارش میکنند اما آنچه بهواقع اهمیت دارد، حاصل به دست آمده است. دو چیز معمولاً گزارش و شناسایی نمیشود: اول، نسبت بین آنچه انجام میشود و آنچه باید حاصل شود و سازوکار تأثیر چگونگیهای انجام کارها بر حاصل مورد انتظار؛ دوم، آنچه حاصل شده است.
✅ سوم، بودجهریزی فعلی بر سه اصل استوار است: «لابیگری»، «دام مسیر طیشده» و «فقدان نقشه عدالت». کشور فاقد بانکهای اطلاعاتی دقیقی است که عدم توازنهای ساختاری میان بخشهای مختلف – خواه بخشهای موضوعی و خواه بخشهای جغرافیایی – را به دقت نشان داده و ظرفیت برنامهریزی بر مبنای آنها ایجاد کند. بودجهریزی بدون نقشه عدالت که اعتبارات را به عرصههای خاصی برای کاستن از بیعدالتیها هدایت کند، محصول «دام مسیر طیشده» هم هست. آنها که توانستهاند در گذشته اعتبارات و بودجه را به سمت مقاصد خاصی هدایت کنند، و برای مثال به استان خاصی هدایت کرده و در آنجا انبوهی از پروژههای نیمهکاره تعریف کردهاند، نیمهکاره بودن همان پروژهها را مبنایی برای تخصیص بخش بیشتری از اعتبارات برای تکمیل آنها قرار میدهند.
✅ من آن خصیصهای از نظام برنامهریزی را که به اصلاح سازوکارها بیتوجه است و دائم عطش آنرا دارد که منابع مالی، طبیعی، انسانی و سیاسی بیشتری را صرف ساختوساز کند، بدون آنکه ارزیابی واقعی و درستی از تأثیر توسعهای آن داشته باشد، و برای تداوم این رویه خود بر کسب و هزینه کردن منابع مالی و پولی و بیشتری اتکا دارد، «#پولمرگی» مینامم. پولمرگی خصیصه آن نظام توسعهای است که به دلیل عدم اصلاح سازوکارهای صرف کردن منابع، با داشتن منابع پولی بیشتر، قوت بیشتری برای برداشتن گامهای نادرست بزرگتر پیدا میکند و خود را با پول بیشتر به دشواری افزونتری میاندازد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
*نسخه مفصلتر این مطلب در روزنامه ایران مورخ 12 دیماه 1397 منتشر شده است.
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
Forwarded from اتچ بات
فرضیههایی درباره 41 مشاور 4 وزیر
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ کانال «نود اقتصادی» فهرستی از 41 مشاور 4 وزیر منتشر کرده است و از صبح تاکنون چند نفر آنرا برای من هم ارسال کردهاند و دلیلش هم آن است که نامم در بین مشاوران وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ذکر شده است. یکی از نمایندگان مجلس هم گفتهاند موضوع را از سازمان امور اداری و استخدامی جویا میشوند. سعی میکنم از این فهرست نکاتی درباره ضعف ساختار اداری کشور استخراج کنم.
✅ من از شهریور 1392 تا سال 1396 مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بودم و با آغاز دولت دوازدهم از اواخر مرداد 1396 دیگر حکمی به عنوان مشاور وزیر دریافت نکردم. من در 17 آبان 1396 همکاری با وزارت نیرو به عنوان مشاور وزیر را آغاز کردم، اما نامم بدون آنکه حکمی به عنوان مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی داشته باشم در سایت این وزارتخانه باقی مانده است و البته از این امر اطلاع هم نداشتم. همین سبب شده «نود اقتصادی» مرا هم در فهرست 41 مشاور ذکر کند. افراد دیگری هم در فهرست هستند که میدانم زمانی حکم مشاور داشتهاند ولی چند سال است همکاریشان خاتمه یافته، ولی نامشان کماکان در سایت وزارتخانه درج شده است.
✅ اگر دقت کنید هر چهار وزیری که نام 41 مشاور ایشان ذکر شده، وزرایی هستند که در دو سه ماه اخیر مشغول بهکار شدهاند. فرضیه قوی این است که نام برخی از مشاورین از قبل در سایت باقی مانده است، و برخی مشاوران وزیر قبلی بودهاند و وزیر جدید نیز برای مشاوران جدیدی حکم صادر کرده اما نام مشاوران قبلی کماکان در سایت هست بدون آنکه واقعاً مشاور وزیر باشند.
✅ نام «سید میعاد صالحی» به عنوان «مشاور وزیر در امور صنایع پیشرفته» وزیر صنعت، معدن و تجارت و همچنین مشاور علمی و فنآوری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در فهرست مذکور ثبت شده است، یعنی احتمالاً «سیدمیعاد صالحی» مشاور محمد شریعتمداری در وزارت صمت بوده و همراه وی به وزارت تعاون منتقل شده اما بعد از سه چهار ماه، کماکان نامش در سایت وزارت صمت هم درج شده است.
✅ احتمال زیادی هست که بررسی دقیق نشان بدهد بخش زیادی از این 41 نفر هیچ همکاری، حکم یا رابطه مالی با وزارتخانهها ندارند اما نامشان در سایت وزارتخانهها ثبت شده است. این بدان معناست که ارتباطی میان بخش اداری و کارگزینی و سایت وزارتخانهها برقرار نیست. مشکل به ظاهر سادهای است، اما همین امر مولد شائبه چندشغلی بودن افراد و تقویت بیاعتمادی است.
✅ ماجرای مشاوران البته به جهات دیگری هم قابل بررسی است. مشاور گاه سمت تشریفاتی است که بعد از کنار گذاشتن برخی افراد از سمت معاونت وزیر، و برای حفظ احترام یا به خاطر رودربایستی وزیر، برای برخی افراد صادر میشود. گاه حکم مشاور برای مدیر ارشدی صادر میشود که در انتظار بازنشستگی است و دوره انتظار را با سمتی محترمانه سپری میکند.
✅ مشاور گاه سمتی است که وزیر برای وارد کردن برخی افراد برای انجام پروژهای خاص از آن استفاده میکند، وقتی راه دیگری برای به خدمت گرفتن فرد مد نظر برای بازه زمانی مشخصی در نظام اداری تعریف نشده است. مشاور گاه برای برخی سمتهای سازمانی به عنوان دومین سمت افراد هم صادر میشود لیکن این افراد فقط برای یکی از دو سمتشان حقوق دریافت میکنند. مشاور وزیر در چنین مواقعی، عنوانی است که جایگاه ارتباطی با وزیر و دسترسی فرد به او را مشخص میکند.
✅ صرفنظر از اینکه بررسی نهایی نشان دهد چند نفر از میان 41 نفر فهرست افراد ذکر شده، بهواقع حکم مشاور وزیر دارند و از دستگاهها حقوق دریافت میکنند، انتشار این فهرست را به سه جهت باید به فال نیک گرفت. اول آنکه نشان میدهد فضای مجازی کارش را درست انجام میدهد و در جهت شفافیت گام برمیدارد، حتی اگر نام من هم به اشتباه در میان 41 نفر ذکر شده باشد. دوم، انتشار این فهرست همچنین نیاز به بررسی و بازنگری در قواعد و رویههای صدور حکم مشاور وزیر برای افراد، و در صورت لزوم محدود کردن آنرا نشان میدهد. سوم، این فهرست نشان میدهد بخش اداری وزارتخانهها و سایت آنها باید به گونهای به یکدیگر متصل باشند که به محض پایان یافتن تاریخ حکم مشاوران یا سایر مقامات وزارتخانهها و تمدید نشدن احکام، چارت سازمانی اصلاح شود. باقی ماندن نام افراد در چارت سازمانی، در نگاه بدبینانه، ظرفیت سوءاستفاده را نیز به همراه دارد.
#چهار_وزیر_41_مشاور
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ کانال «نود اقتصادی» فهرستی از 41 مشاور 4 وزیر منتشر کرده است و از صبح تاکنون چند نفر آنرا برای من هم ارسال کردهاند و دلیلش هم آن است که نامم در بین مشاوران وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ذکر شده است. یکی از نمایندگان مجلس هم گفتهاند موضوع را از سازمان امور اداری و استخدامی جویا میشوند. سعی میکنم از این فهرست نکاتی درباره ضعف ساختار اداری کشور استخراج کنم.
✅ من از شهریور 1392 تا سال 1396 مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بودم و با آغاز دولت دوازدهم از اواخر مرداد 1396 دیگر حکمی به عنوان مشاور وزیر دریافت نکردم. من در 17 آبان 1396 همکاری با وزارت نیرو به عنوان مشاور وزیر را آغاز کردم، اما نامم بدون آنکه حکمی به عنوان مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی داشته باشم در سایت این وزارتخانه باقی مانده است و البته از این امر اطلاع هم نداشتم. همین سبب شده «نود اقتصادی» مرا هم در فهرست 41 مشاور ذکر کند. افراد دیگری هم در فهرست هستند که میدانم زمانی حکم مشاور داشتهاند ولی چند سال است همکاریشان خاتمه یافته، ولی نامشان کماکان در سایت وزارتخانه درج شده است.
✅ اگر دقت کنید هر چهار وزیری که نام 41 مشاور ایشان ذکر شده، وزرایی هستند که در دو سه ماه اخیر مشغول بهکار شدهاند. فرضیه قوی این است که نام برخی از مشاورین از قبل در سایت باقی مانده است، و برخی مشاوران وزیر قبلی بودهاند و وزیر جدید نیز برای مشاوران جدیدی حکم صادر کرده اما نام مشاوران قبلی کماکان در سایت هست بدون آنکه واقعاً مشاور وزیر باشند.
✅ نام «سید میعاد صالحی» به عنوان «مشاور وزیر در امور صنایع پیشرفته» وزیر صنعت، معدن و تجارت و همچنین مشاور علمی و فنآوری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در فهرست مذکور ثبت شده است، یعنی احتمالاً «سیدمیعاد صالحی» مشاور محمد شریعتمداری در وزارت صمت بوده و همراه وی به وزارت تعاون منتقل شده اما بعد از سه چهار ماه، کماکان نامش در سایت وزارت صمت هم درج شده است.
✅ احتمال زیادی هست که بررسی دقیق نشان بدهد بخش زیادی از این 41 نفر هیچ همکاری، حکم یا رابطه مالی با وزارتخانهها ندارند اما نامشان در سایت وزارتخانهها ثبت شده است. این بدان معناست که ارتباطی میان بخش اداری و کارگزینی و سایت وزارتخانهها برقرار نیست. مشکل به ظاهر سادهای است، اما همین امر مولد شائبه چندشغلی بودن افراد و تقویت بیاعتمادی است.
✅ ماجرای مشاوران البته به جهات دیگری هم قابل بررسی است. مشاور گاه سمت تشریفاتی است که بعد از کنار گذاشتن برخی افراد از سمت معاونت وزیر، و برای حفظ احترام یا به خاطر رودربایستی وزیر، برای برخی افراد صادر میشود. گاه حکم مشاور برای مدیر ارشدی صادر میشود که در انتظار بازنشستگی است و دوره انتظار را با سمتی محترمانه سپری میکند.
✅ مشاور گاه سمتی است که وزیر برای وارد کردن برخی افراد برای انجام پروژهای خاص از آن استفاده میکند، وقتی راه دیگری برای به خدمت گرفتن فرد مد نظر برای بازه زمانی مشخصی در نظام اداری تعریف نشده است. مشاور گاه برای برخی سمتهای سازمانی به عنوان دومین سمت افراد هم صادر میشود لیکن این افراد فقط برای یکی از دو سمتشان حقوق دریافت میکنند. مشاور وزیر در چنین مواقعی، عنوانی است که جایگاه ارتباطی با وزیر و دسترسی فرد به او را مشخص میکند.
✅ صرفنظر از اینکه بررسی نهایی نشان دهد چند نفر از میان 41 نفر فهرست افراد ذکر شده، بهواقع حکم مشاور وزیر دارند و از دستگاهها حقوق دریافت میکنند، انتشار این فهرست را به سه جهت باید به فال نیک گرفت. اول آنکه نشان میدهد فضای مجازی کارش را درست انجام میدهد و در جهت شفافیت گام برمیدارد، حتی اگر نام من هم به اشتباه در میان 41 نفر ذکر شده باشد. دوم، انتشار این فهرست همچنین نیاز به بررسی و بازنگری در قواعد و رویههای صدور حکم مشاور وزیر برای افراد، و در صورت لزوم محدود کردن آنرا نشان میدهد. سوم، این فهرست نشان میدهد بخش اداری وزارتخانهها و سایت آنها باید به گونهای به یکدیگر متصل باشند که به محض پایان یافتن تاریخ حکم مشاوران یا سایر مقامات وزارتخانهها و تمدید نشدن احکام، چارت سازمانی اصلاح شود. باقی ماندن نام افراد در چارت سازمانی، در نگاه بدبینانه، ظرفیت سوءاستفاده را نیز به همراه دارد.
#چهار_وزیر_41_مشاور
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
صدایی که شنیده نشد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ صدای پای بهمن 1397 به گوش میرسد، چهل سال پس از انقلابی که حکومت پهلوی را برانداخت. ایرانیان به چه میاندیشیدند و چه احساسی داشتند که انقلاب را پدید آوردند؟ چه اسنادی در دست داریم تا سالهای منتهی به انقلاب را بازخوانی کنیم؟ یکی از مهمترین اسناد، تحقیقی است که با عنوان «طرح آیندهنگری» توسط مجید تهرانیان (1391-1316) و علی اسدی (1370-1314) در سال 1353 انجام شد. این تحقیق شامل نظرسنجی از مردم ایران و مصاحبه با گروههای مختلف نخبگان است. این تحقیق به دلایل مختلف از دسترس جامعه ایرانی دور بود تا اینکه به همت عباس عبدی و محسن گودرزی، بخش عمده آن در قالب کتاب «صدایی که شنیده نشد: نگرشهای اجتماعی-فرهنگی و توسعه نامتوازن ایران» در سال 1396 و توسط نشر نی منتشر شد. من در این یادداشت، صرفاً بخشهایی از کتاب را معرفی میکنم و بیشتر بر مقدمه عباس عبدی و محسن گودرزی برای این معرفی تکیه میکنم، و در یکی دو یادداشت دیگر هم به دادههای مندرج در آن خواهم پرداخت.
✅ پرسش اصلی مجید تهرانیان آن بوده که جامعه ایران دهه 1350 چقدر توان تحمل تغییرات وسیع ناشی از نوسازی اقتصادی و اجتماعی را داشته است؟ و ایرانیان تحت چنان شرایطی چگونه زندگی میکرده، جهان خود را چگونه میدیده، و شرایط اجتماعی را چگونه تفسیر میکردهاند؟
✅ جهان ایرانی دهه 1350 از یک سو خوشبینانه به تغییرات شتابان، رشد طبقه متوسط، صنعتیشدن و ثبات مینگریست و از سویی دیگر آبستن حوادث بوده است. علی اسدی در تحقیقاتش نشان داده بود که در بین تودهها و نخبگان میل بازگشت به گذشته و بهویژه پناه بردن به مذهب، بر اثر شدت تغییرات، در حال رشد بود. «تحقیقات نشان میداد ارزشهای مدنظر حکومت وقت حتی در بین گروههی که پایگاه آن محسوب میشد، عمومیت نداشت.» (ص. 15)
✅ نتیجه این تحقیقات در سال 1354 در همایشی با عنوان «طرح آیندهنگری» با شرکت صاحبنظران در شیراز ارائه شده است. هرمز مهرداد به بیگانگی سیاسی دانشجویان اشاره کرده و میگوید «از یک طرف اصرار طبقه جوان و تحصیلکرده به شرکت در امور سیاسی و از طرف دیگر رویه مسئولین و مدیران سیاسی که معمولاً رضایت و علاقهای به شرکت جوانان تحصیلکرده در فعالیت سیاسی نشان نمیدهند باعث شد نوعی بیگانگی سیاسی در طبقه دانشجو ایجاد شود. ... تحقیقاتی که انستیتوی مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران ... نشان میدهد 90 درصد دانشجویان سیاستمداران ایرانی را ناصالح تشخیص دادهاند. ... بیش از 50 درصد این دانشجویان مشکل عمده سیاسی ایران را بیتوجهی رهبران سیاسی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی و وجود نابرابری و بیعدالتی ذکر کردهاند.» (ص 18)
✅ سیدمحمدباقر نجفی با اشاره به مذاکرات و گفتوگو با متفکرین روحانی، میگوید «کلیه افراد مصاحبهشده از رسانهها ناراضی بودند و نسبت به برنامههای مذهبی آنها بدبین بودند و با تأکید بر اهمیت رسانهها آنها را در شرایط فعلی غیرمعنوی و غیراخلاقی میدانستند.» (ص. 20) و داریوش همایون میگوید «اصل قضیه این است که جوانان تعلق خاطری به وضع موجود ندارند و در ضمن منفعت مستقری هم در حفظ آن نمیبینند. ... هیچ انتظاری جز وضعی که با آن روبهرو هستیم (یعنی کنار کشیدن اکثریت بزرگ جوانان این مملکت و ناسازگاری با وضع موجود) نمیتوانیم داشته باشیم.» (ص. 21)
✅ تاریخ نشان داد که حق با مجید تهرانیان، علی اسدی، هرمز مهرداد و داریوش همایون بود. آنها از خودبیگانگی سیاسی، پناه بردن به مذهب، نارضایتی اجتماعی و ظرفیت بههمریختگی ساختار قدرت را دریافته بودند، اما کسانی بودند که از سر محافظهکاری را تعلق به ساختار سیاسی، به جای نقد علمی، دست به دامان رد کردن علوم اجتماعی زدند. تورج فرازمند در همان همایش میگوید «هیچ کدام از تعاریفی که آقای همایون و آقای نیکخواه در مورد نظام سیاسی بیان کردند ... به نظر من با کشور ما جور در نمیآید، چون بر اساس یک داوری غلط و روش آماری بیپایه و ناصحیح (منظور مثلا متد آماری است که باید در میشیگان پیاده شود اما در یزد استفاده میکنند). ... گفتید رژیم سیاسی چیزی است و توسعه سیاسی چیزی دیگر، در این مملکت دو هزار و پانصد سال است که این دو پیوستگی مطلق خود را دارند، و اگر آنها را از هم جدا کنیم، بیان توسعه سیاسی با ضوابط غربی صحیح نخواهد بود.»
✅ نظام سیاسی پهلوی ترجیح داد به عوض مواجهه با واقعیت، محققان و روششان را غربی بخواند؛ گویی حقایقی که علوم اجتماعی بیان میکند، جهنمی است که سیاسیون توان مواجهه با آن ندارند. #صدایی_که_شنیده_نشد
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ صدای پای بهمن 1397 به گوش میرسد، چهل سال پس از انقلابی که حکومت پهلوی را برانداخت. ایرانیان به چه میاندیشیدند و چه احساسی داشتند که انقلاب را پدید آوردند؟ چه اسنادی در دست داریم تا سالهای منتهی به انقلاب را بازخوانی کنیم؟ یکی از مهمترین اسناد، تحقیقی است که با عنوان «طرح آیندهنگری» توسط مجید تهرانیان (1391-1316) و علی اسدی (1370-1314) در سال 1353 انجام شد. این تحقیق شامل نظرسنجی از مردم ایران و مصاحبه با گروههای مختلف نخبگان است. این تحقیق به دلایل مختلف از دسترس جامعه ایرانی دور بود تا اینکه به همت عباس عبدی و محسن گودرزی، بخش عمده آن در قالب کتاب «صدایی که شنیده نشد: نگرشهای اجتماعی-فرهنگی و توسعه نامتوازن ایران» در سال 1396 و توسط نشر نی منتشر شد. من در این یادداشت، صرفاً بخشهایی از کتاب را معرفی میکنم و بیشتر بر مقدمه عباس عبدی و محسن گودرزی برای این معرفی تکیه میکنم، و در یکی دو یادداشت دیگر هم به دادههای مندرج در آن خواهم پرداخت.
✅ پرسش اصلی مجید تهرانیان آن بوده که جامعه ایران دهه 1350 چقدر توان تحمل تغییرات وسیع ناشی از نوسازی اقتصادی و اجتماعی را داشته است؟ و ایرانیان تحت چنان شرایطی چگونه زندگی میکرده، جهان خود را چگونه میدیده، و شرایط اجتماعی را چگونه تفسیر میکردهاند؟
✅ جهان ایرانی دهه 1350 از یک سو خوشبینانه به تغییرات شتابان، رشد طبقه متوسط، صنعتیشدن و ثبات مینگریست و از سویی دیگر آبستن حوادث بوده است. علی اسدی در تحقیقاتش نشان داده بود که در بین تودهها و نخبگان میل بازگشت به گذشته و بهویژه پناه بردن به مذهب، بر اثر شدت تغییرات، در حال رشد بود. «تحقیقات نشان میداد ارزشهای مدنظر حکومت وقت حتی در بین گروههی که پایگاه آن محسوب میشد، عمومیت نداشت.» (ص. 15)
✅ نتیجه این تحقیقات در سال 1354 در همایشی با عنوان «طرح آیندهنگری» با شرکت صاحبنظران در شیراز ارائه شده است. هرمز مهرداد به بیگانگی سیاسی دانشجویان اشاره کرده و میگوید «از یک طرف اصرار طبقه جوان و تحصیلکرده به شرکت در امور سیاسی و از طرف دیگر رویه مسئولین و مدیران سیاسی که معمولاً رضایت و علاقهای به شرکت جوانان تحصیلکرده در فعالیت سیاسی نشان نمیدهند باعث شد نوعی بیگانگی سیاسی در طبقه دانشجو ایجاد شود. ... تحقیقاتی که انستیتوی مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران ... نشان میدهد 90 درصد دانشجویان سیاستمداران ایرانی را ناصالح تشخیص دادهاند. ... بیش از 50 درصد این دانشجویان مشکل عمده سیاسی ایران را بیتوجهی رهبران سیاسی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی و وجود نابرابری و بیعدالتی ذکر کردهاند.» (ص 18)
✅ سیدمحمدباقر نجفی با اشاره به مذاکرات و گفتوگو با متفکرین روحانی، میگوید «کلیه افراد مصاحبهشده از رسانهها ناراضی بودند و نسبت به برنامههای مذهبی آنها بدبین بودند و با تأکید بر اهمیت رسانهها آنها را در شرایط فعلی غیرمعنوی و غیراخلاقی میدانستند.» (ص. 20) و داریوش همایون میگوید «اصل قضیه این است که جوانان تعلق خاطری به وضع موجود ندارند و در ضمن منفعت مستقری هم در حفظ آن نمیبینند. ... هیچ انتظاری جز وضعی که با آن روبهرو هستیم (یعنی کنار کشیدن اکثریت بزرگ جوانان این مملکت و ناسازگاری با وضع موجود) نمیتوانیم داشته باشیم.» (ص. 21)
✅ تاریخ نشان داد که حق با مجید تهرانیان، علی اسدی، هرمز مهرداد و داریوش همایون بود. آنها از خودبیگانگی سیاسی، پناه بردن به مذهب، نارضایتی اجتماعی و ظرفیت بههمریختگی ساختار قدرت را دریافته بودند، اما کسانی بودند که از سر محافظهکاری را تعلق به ساختار سیاسی، به جای نقد علمی، دست به دامان رد کردن علوم اجتماعی زدند. تورج فرازمند در همان همایش میگوید «هیچ کدام از تعاریفی که آقای همایون و آقای نیکخواه در مورد نظام سیاسی بیان کردند ... به نظر من با کشور ما جور در نمیآید، چون بر اساس یک داوری غلط و روش آماری بیپایه و ناصحیح (منظور مثلا متد آماری است که باید در میشیگان پیاده شود اما در یزد استفاده میکنند). ... گفتید رژیم سیاسی چیزی است و توسعه سیاسی چیزی دیگر، در این مملکت دو هزار و پانصد سال است که این دو پیوستگی مطلق خود را دارند، و اگر آنها را از هم جدا کنیم، بیان توسعه سیاسی با ضوابط غربی صحیح نخواهد بود.»
✅ نظام سیاسی پهلوی ترجیح داد به عوض مواجهه با واقعیت، محققان و روششان را غربی بخواند؛ گویی حقایقی که علوم اجتماعی بیان میکند، جهنمی است که سیاسیون توان مواجهه با آن ندارند. #صدایی_که_شنیده_نشد
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
آقا معلم فارسی
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ علیرضا مقامی، همشهری سهراب سپهری بود، متولد 1331 که قرآن را از چهار سالگی به شیوه مکتبخانههای قدیم و مقدمات عربی را به شیوه حوزوی خوانده بود. کار در کارخانههای کاشان را هم تجربه کرده و دست آخر معلم ادبیات شده بود. اقبالم بلند بود وقتی سی سال پیش در اراک دانشآموز کلاسش شدم. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات بود و راه دور و دراز را تا تبریز هر هفته میرفت و میآمد، اما کلاسش هیچ از آن خستگیهای راه نشانی نداشت.
✳️ ادبیات فارسی برایش درس ضریب 4 کنکور نبود. درس هم نمیداد تا سر و ته کلاس را هم بیاورد و آنقدر بر ادبیات مسلط بود و میدانست به کدام راه میرود که درس دادن در مدرسهای که همه دانشآموز ریاضی بودند و به روال معمول، همه دنبال مهندس شدن بودند، چیزی از جدیت او در هدایت این مهندسان آینده به دنیای عمیق و پرغوغای ادبیات، و حکمت نهفته در آن، نمیکاست.
✳️ خودش نوشتن، سرودن و عاشقی کردن میدانست و هم از اینرو، کلاس فارسی هم به اندازه هندسه برای خودش و برای برخی نظیر من اهمیت داشت. شاید همه همین احساس را داشتند. حرمت امامزاده به متولی آن است و او متولی ادبیات بود. راه بردن به اندیشه، احساس و عاطفه سعدی، حافظ و حتی ابوالفضل بیهقی را میآموزاند.
✳️ او سی سال پیش، گویی این روزهای ما را خوانده بود که درس انشا به چه خواری و پستی میافتد و نوشتن، این ابزار اندیشیدن در مقابل صنعت کنکور به چه ذلتی گرفتار میشود. اگر کلاسهای «آقا معلم هندسه» در ریاضیات، ما را به مواجهه با «زیبایی هندسی آفرینش» فرامیخواندند، کلاسهای «آقا معلم فارسی» ما را با «هندسهی آفرینش زیبایی» روبهرو میساخت. آنجا بود که یاد میگرفتیم آفرینش زیبایی در زبان، چه هندسه پیچیدهای دارد و چقدر جذاب است.
✳️ شور نوشتن را در ما برمیانگیخت و هر یک به قدر علاقه از آن برگرفتیم، و تا امروز باقیست. یادم هست شبی تلویزیون فیلم مستندی پخش میکرد و سخت تحت تأثیر آن قرار گرفتم. قلم برداشتم و شاعرانه، منتقدانه و در شأن نوجوانی که فلسفه میبافد دربارهاش نوشتم. فردا وقتی به مدرسه رسیدم، اصلاً کلاس ادبیات نداشتیم اما دفترم را همراه برده بودم. در کلاساش را زدم و نوشته را به او نشان دادم. ایستاد و خواند. حتماً چیز قابلی ننوشته بودم اما از خواندن تا نقد و نظرش، وقت گذاشتنی عاشقانه برای شوراندن بود. گمشدهای که این روزها بسیار کمیاب است.
✳️ دوستش شدیم و جمعی به خانهاش راه یافتیم. دبیرستان که به پایان رسید، همه دانشآموزان را جمع کرد و با خود به اردوی کاشان برد، در باغی که خودش مهیا کرده بود، و چه زحمتی کشید آن یکی دو روز، تا پیوند محبتاش را با همه محکم کند. یک سال بعد از پایان تحصیلات یکی از دانشآموزان، در جواب نامهاش با خط زیبا نوشته بود «همچنان در خدمت هستم. حقه مِهر بدان مُهر و نشان است که بود.» نامهای که یک ربع قرن بعد، هنوز آنرا به یادگار نگاه داشته است. سالها بعد هم به خانهاش رفت و آمد میکردیم و هنوز موفقیتهایمان را دنبال میکرد.
✳️ سیوشش ساله بود اما همواره برای من مردی پنجاه ساله و بیشتر جلوه میکرد. میخندید اما گویی حزنی داشت که همواره آنرا فرومیخورد. همان حزنی که شاید سن و سال اندکش را مرد پختهای سپیدموی جلوه میداد. بعدها سروده بود: چندی است عقدههای دلم وا نمیشود/در چهرهام نشاط هویدا نمیشود؛ یک کوله بار گریه به پشت نگاه من/دردم ولی به گریه مداوا نمیشود. احتمالاً هیچ یک از ما فراموش نکردهایم داستان «حسنک وزیر» را چنان با بغض برایمان خواند و معنا کرد که نفرت از «بوسهل زوزنی»ها را در وجودمان به ودیعت بگذارد.
✳️ «آقا معلم فارسی»، علیرضا مقامی (آقای مقامی ما)، که هیچ وقت رساله دکتری زبان و ادبیات فارسیاش در دانشگاه تهران را به پایان نبرد تا به قول خودش همواره دانشجو بماند، شاعر بود، به فارسی و عربی خوب مینوشت و میسرود، معلم دانشگاه هم بود، اما عاشقانه در مدرسه هم درس میداد. آقا معلم میدانست نسلی که ادبیات نفهمد مهندسان خوبی هم نخواهند شد، هر قدر که نخبه باشند. من امروز به این میاندیشم با نسلی که ادبیات برایش «ضریب 4 کنکور» است و انشا نوشتن برایش بیاهمیت جلوه داده شده است، چه باید کنیم. روحش شاد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ علیرضا مقامی، همشهری سهراب سپهری بود، متولد 1331 که قرآن را از چهار سالگی به شیوه مکتبخانههای قدیم و مقدمات عربی را به شیوه حوزوی خوانده بود. کار در کارخانههای کاشان را هم تجربه کرده و دست آخر معلم ادبیات شده بود. اقبالم بلند بود وقتی سی سال پیش در اراک دانشآموز کلاسش شدم. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات بود و راه دور و دراز را تا تبریز هر هفته میرفت و میآمد، اما کلاسش هیچ از آن خستگیهای راه نشانی نداشت.
✳️ ادبیات فارسی برایش درس ضریب 4 کنکور نبود. درس هم نمیداد تا سر و ته کلاس را هم بیاورد و آنقدر بر ادبیات مسلط بود و میدانست به کدام راه میرود که درس دادن در مدرسهای که همه دانشآموز ریاضی بودند و به روال معمول، همه دنبال مهندس شدن بودند، چیزی از جدیت او در هدایت این مهندسان آینده به دنیای عمیق و پرغوغای ادبیات، و حکمت نهفته در آن، نمیکاست.
✳️ خودش نوشتن، سرودن و عاشقی کردن میدانست و هم از اینرو، کلاس فارسی هم به اندازه هندسه برای خودش و برای برخی نظیر من اهمیت داشت. شاید همه همین احساس را داشتند. حرمت امامزاده به متولی آن است و او متولی ادبیات بود. راه بردن به اندیشه، احساس و عاطفه سعدی، حافظ و حتی ابوالفضل بیهقی را میآموزاند.
✳️ او سی سال پیش، گویی این روزهای ما را خوانده بود که درس انشا به چه خواری و پستی میافتد و نوشتن، این ابزار اندیشیدن در مقابل صنعت کنکور به چه ذلتی گرفتار میشود. اگر کلاسهای «آقا معلم هندسه» در ریاضیات، ما را به مواجهه با «زیبایی هندسی آفرینش» فرامیخواندند، کلاسهای «آقا معلم فارسی» ما را با «هندسهی آفرینش زیبایی» روبهرو میساخت. آنجا بود که یاد میگرفتیم آفرینش زیبایی در زبان، چه هندسه پیچیدهای دارد و چقدر جذاب است.
✳️ شور نوشتن را در ما برمیانگیخت و هر یک به قدر علاقه از آن برگرفتیم، و تا امروز باقیست. یادم هست شبی تلویزیون فیلم مستندی پخش میکرد و سخت تحت تأثیر آن قرار گرفتم. قلم برداشتم و شاعرانه، منتقدانه و در شأن نوجوانی که فلسفه میبافد دربارهاش نوشتم. فردا وقتی به مدرسه رسیدم، اصلاً کلاس ادبیات نداشتیم اما دفترم را همراه برده بودم. در کلاساش را زدم و نوشته را به او نشان دادم. ایستاد و خواند. حتماً چیز قابلی ننوشته بودم اما از خواندن تا نقد و نظرش، وقت گذاشتنی عاشقانه برای شوراندن بود. گمشدهای که این روزها بسیار کمیاب است.
✳️ دوستش شدیم و جمعی به خانهاش راه یافتیم. دبیرستان که به پایان رسید، همه دانشآموزان را جمع کرد و با خود به اردوی کاشان برد، در باغی که خودش مهیا کرده بود، و چه زحمتی کشید آن یکی دو روز، تا پیوند محبتاش را با همه محکم کند. یک سال بعد از پایان تحصیلات یکی از دانشآموزان، در جواب نامهاش با خط زیبا نوشته بود «همچنان در خدمت هستم. حقه مِهر بدان مُهر و نشان است که بود.» نامهای که یک ربع قرن بعد، هنوز آنرا به یادگار نگاه داشته است. سالها بعد هم به خانهاش رفت و آمد میکردیم و هنوز موفقیتهایمان را دنبال میکرد.
✳️ سیوشش ساله بود اما همواره برای من مردی پنجاه ساله و بیشتر جلوه میکرد. میخندید اما گویی حزنی داشت که همواره آنرا فرومیخورد. همان حزنی که شاید سن و سال اندکش را مرد پختهای سپیدموی جلوه میداد. بعدها سروده بود: چندی است عقدههای دلم وا نمیشود/در چهرهام نشاط هویدا نمیشود؛ یک کوله بار گریه به پشت نگاه من/دردم ولی به گریه مداوا نمیشود. احتمالاً هیچ یک از ما فراموش نکردهایم داستان «حسنک وزیر» را چنان با بغض برایمان خواند و معنا کرد که نفرت از «بوسهل زوزنی»ها را در وجودمان به ودیعت بگذارد.
✳️ «آقا معلم فارسی»، علیرضا مقامی (آقای مقامی ما)، که هیچ وقت رساله دکتری زبان و ادبیات فارسیاش در دانشگاه تهران را به پایان نبرد تا به قول خودش همواره دانشجو بماند، شاعر بود، به فارسی و عربی خوب مینوشت و میسرود، معلم دانشگاه هم بود، اما عاشقانه در مدرسه هم درس میداد. آقا معلم میدانست نسلی که ادبیات نفهمد مهندسان خوبی هم نخواهند شد، هر قدر که نخبه باشند. من امروز به این میاندیشم با نسلی که ادبیات برایش «ضریب 4 کنکور» است و انشا نوشتن برایش بیاهمیت جلوه داده شده است، چه باید کنیم. روحش شاد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
بودجه به زبان آدمیزاد
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ اقتصاد و هر عرصه سیاستی مهمی، به رسانههایی نیاز دارد که آنچه را از چشم مردم پنهان است، برای مردم آشکار ساخته و روابط میان کیفیت زندگی مردم و آن عرصه را آشکار کند. اغلب رسانههای اقتصاد و گزارشهایی که توسط نهادهای اقتصادی منتشر میشوند، به خاطر تیراژ پایین و نوع زبانی که بهکار میگیرند که تخصصی خوب است، از دسترس مردم خارج هستند. شهروندانی که قادر باشند از میان شمار زیادی اصطلاحات آشنا برای اقتصادخواندهها – برای مثال از آن جنس که در سند بودجه کشور گنجانده میشود – و ناآشنا برای عموم مردم، فهمی از روندهای اقتصادی به دست آورند زیاد نیست.
✅ سند بودجه سالیانه کشور یکی از مهمترین اسنادی است که سرنوشت زندگی روزمره مردم نیز به آن گره خورده و توسعه نیز در گرو آن است. چندین دهه است بودجه سندی دستنیافتنی و غیرقابل فهم برای مردم بوده است. اکثریت قاطعی از مردم چیزی درباره کسر بودجه (و اثراتش)، تملک داراییهای سرمایهای، بودجه عمومی، بودجه شرکتهای دولتی و دهها مفهوم موجود در بودجه و کاربرد آنها در مملکتداری نمیدانند. دو سه سالی است که مطالبهای در حال فراگیر شدن برای شفافیت و قابل فهم شدن بودجه آغاز شده است. شبکههای اجتماعی نیز کمک کردهاند، اما کماکان جای خالی گزارشی تفصیلی که بودجه را به زبان قابل فهم تبدیل کند، چیزی شبیه «#بودجه_به_زبان_آدمیزاد» خالی بود.
✅ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در تاریخ پنج دیماه 1397 گزارشی با عنوان «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» منتشر کرده است. من تا آنجا که اطلاع دارم این اولین باری است که گزارشی با این کیفیت درباره تشریح بودجه منتشر میشود و به نوعی میتوان آنرا حاصل مطالبهگریِ در حال عمومیشدن برای شفافیت و آگاهی عمومی درباره بودجه تلقی کرد.
✅ این گزارش با یک مثال ساده از کشور اوگاندا نشان میدهد که آنچه به سادگی در بودجه میآید و ظاهرش موّجه است و حدود 25 میلیون دلار درآمد برای عمران کشور اوگاندا فراهم میکند، در واقع 750 میلیون دلار به اقتصاد این کشور ضربه میزند. خواننده عادی و غیراقتصادخوان نیز به سادگی آنرا درمییابد. شاید برای اولین بار است که یک گزارش رسمی دولتی در تیتر خود خیلی خودمانی مینویسد «بودجه خوبی چه جور بودجهای است؟» و پس از آن درباره «بودجه سرِ کاری»، «بودجه بیبرنامه» و «بودجه روزمره» و وجوه بودجه خوب از جمله عدالت توضیح میدهد. جدولی که در صفحه 5 این گزارش ارائه شده شاخصهای خوبی برای قضاوت درباره بودجه در اختیار خواننده قرار میدهد.
✅ این گزارش شرحی مناسب از مراحل بررسی و تصویب بودجه ارائه میکند. شاید خیلی ساده باشد، اما به خواننده میگوید راحتتر آن است که 4 صفر را از جلوی هر عدد بودجه بردارید و آنرا به «میلیارد تومان» بخوانید یا 7 صفر را حذف کنید و واحد عدد «هزار میلیارد تومان» میشود. همین توصیه ساده، سرگیجه افراد در خواندن بودجه و رسیدن به درکی از اعداد و به دنبال آن مقایسهها را سادهتر میکند.
✅ گزارش همچنین شرحی ساده و قابل فهم از مفاهیم بودجه میدهد و به همان سادگی توضیح میدهد که هر یک دلار کاهش قیمت نفت، باعث 2400 میلیارد تومان کاهش منابع میشود و چگونه دست بالا گرفتن درآمدهای نفتی، همه کاستیها و نقصانهای بودجه را میپوشاند. این گزارش به صراحت درباره شرکتهای دولتی مینویسد: «مجمع شرکتها، بودجه مصوب خود را به سازمان برنامه و بودجه جهت تأیید ارسال میکنند و سازمان برنامه نیز (غالباً بدون بررسی کافی) آنها را به مجلس برای تصویب ارسال میکند.» ولی این خبر خوب را هم میدهد که از بودجه سال 1398 مطالبه برای کسب اطلاعات شرکتهای دولتی، آغاز شده است.
✅ ارقام جدول 9 آن نشان میدهند که هر ایرانی در قالب بودجه سال 1398 برای هر بخش چقدر هزینه میکند و بزرگترین رقم هزینههای هر ایرانی برای رفاه اجتماعی و معادل 1365363 تومان و بعد از آن 584888 تومان برای بهداشت و کوچکترین عدد 4847 تومان و برای محیطزیست است.
✅ گزارش «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» یک #موفقیت_کوچک اما مؤثر برای شفافسازی و رسا کردن صدای دانش اقتصادی در عرصه عمومی است که باید تداوم یابد و تقویت شود.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
✅ https://t.me/IR_S_S
#بودجه_شفاف، #بودجه_سرنوشت_است
اصل گزارش را از این محل دانلود کنید: http://rc.majlis.ir/fa/report/show/1095039
*نسخه مفصلتر این متن در روزنامه ایران مورخ 19 دی 1397 منتشر شده است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ اقتصاد و هر عرصه سیاستی مهمی، به رسانههایی نیاز دارد که آنچه را از چشم مردم پنهان است، برای مردم آشکار ساخته و روابط میان کیفیت زندگی مردم و آن عرصه را آشکار کند. اغلب رسانههای اقتصاد و گزارشهایی که توسط نهادهای اقتصادی منتشر میشوند، به خاطر تیراژ پایین و نوع زبانی که بهکار میگیرند که تخصصی خوب است، از دسترس مردم خارج هستند. شهروندانی که قادر باشند از میان شمار زیادی اصطلاحات آشنا برای اقتصادخواندهها – برای مثال از آن جنس که در سند بودجه کشور گنجانده میشود – و ناآشنا برای عموم مردم، فهمی از روندهای اقتصادی به دست آورند زیاد نیست.
✅ سند بودجه سالیانه کشور یکی از مهمترین اسنادی است که سرنوشت زندگی روزمره مردم نیز به آن گره خورده و توسعه نیز در گرو آن است. چندین دهه است بودجه سندی دستنیافتنی و غیرقابل فهم برای مردم بوده است. اکثریت قاطعی از مردم چیزی درباره کسر بودجه (و اثراتش)، تملک داراییهای سرمایهای، بودجه عمومی، بودجه شرکتهای دولتی و دهها مفهوم موجود در بودجه و کاربرد آنها در مملکتداری نمیدانند. دو سه سالی است که مطالبهای در حال فراگیر شدن برای شفافیت و قابل فهم شدن بودجه آغاز شده است. شبکههای اجتماعی نیز کمک کردهاند، اما کماکان جای خالی گزارشی تفصیلی که بودجه را به زبان قابل فهم تبدیل کند، چیزی شبیه «#بودجه_به_زبان_آدمیزاد» خالی بود.
✅ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در تاریخ پنج دیماه 1397 گزارشی با عنوان «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» منتشر کرده است. من تا آنجا که اطلاع دارم این اولین باری است که گزارشی با این کیفیت درباره تشریح بودجه منتشر میشود و به نوعی میتوان آنرا حاصل مطالبهگریِ در حال عمومیشدن برای شفافیت و آگاهی عمومی درباره بودجه تلقی کرد.
✅ این گزارش با یک مثال ساده از کشور اوگاندا نشان میدهد که آنچه به سادگی در بودجه میآید و ظاهرش موّجه است و حدود 25 میلیون دلار درآمد برای عمران کشور اوگاندا فراهم میکند، در واقع 750 میلیون دلار به اقتصاد این کشور ضربه میزند. خواننده عادی و غیراقتصادخوان نیز به سادگی آنرا درمییابد. شاید برای اولین بار است که یک گزارش رسمی دولتی در تیتر خود خیلی خودمانی مینویسد «بودجه خوبی چه جور بودجهای است؟» و پس از آن درباره «بودجه سرِ کاری»، «بودجه بیبرنامه» و «بودجه روزمره» و وجوه بودجه خوب از جمله عدالت توضیح میدهد. جدولی که در صفحه 5 این گزارش ارائه شده شاخصهای خوبی برای قضاوت درباره بودجه در اختیار خواننده قرار میدهد.
✅ این گزارش شرحی مناسب از مراحل بررسی و تصویب بودجه ارائه میکند. شاید خیلی ساده باشد، اما به خواننده میگوید راحتتر آن است که 4 صفر را از جلوی هر عدد بودجه بردارید و آنرا به «میلیارد تومان» بخوانید یا 7 صفر را حذف کنید و واحد عدد «هزار میلیارد تومان» میشود. همین توصیه ساده، سرگیجه افراد در خواندن بودجه و رسیدن به درکی از اعداد و به دنبال آن مقایسهها را سادهتر میکند.
✅ گزارش همچنین شرحی ساده و قابل فهم از مفاهیم بودجه میدهد و به همان سادگی توضیح میدهد که هر یک دلار کاهش قیمت نفت، باعث 2400 میلیارد تومان کاهش منابع میشود و چگونه دست بالا گرفتن درآمدهای نفتی، همه کاستیها و نقصانهای بودجه را میپوشاند. این گزارش به صراحت درباره شرکتهای دولتی مینویسد: «مجمع شرکتها، بودجه مصوب خود را به سازمان برنامه و بودجه جهت تأیید ارسال میکنند و سازمان برنامه نیز (غالباً بدون بررسی کافی) آنها را به مجلس برای تصویب ارسال میکند.» ولی این خبر خوب را هم میدهد که از بودجه سال 1398 مطالبه برای کسب اطلاعات شرکتهای دولتی، آغاز شده است.
✅ ارقام جدول 9 آن نشان میدهند که هر ایرانی در قالب بودجه سال 1398 برای هر بخش چقدر هزینه میکند و بزرگترین رقم هزینههای هر ایرانی برای رفاه اجتماعی و معادل 1365363 تومان و بعد از آن 584888 تومان برای بهداشت و کوچکترین عدد 4847 تومان و برای محیطزیست است.
✅ گزارش «بررسی لایحه بودجه سال 1398 کشور: بودجه به زبان ساده» یک #موفقیت_کوچک اما مؤثر برای شفافسازی و رسا کردن صدای دانش اقتصادی در عرصه عمومی است که باید تداوم یابد و تقویت شود.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
✅ https://t.me/IR_S_S
#بودجه_شفاف، #بودجه_سرنوشت_است
اصل گزارش را از این محل دانلود کنید: http://rc.majlis.ir/fa/report/show/1095039
*نسخه مفصلتر این متن در روزنامه ایران مورخ 19 دی 1397 منتشر شده است.
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
یک لقمه صداقت
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر ساده است: «ماهواره پیام در مدار قرار نگرفت.» وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دیگرانی خبر را بیان و تأیید کردهاند. علت را هم توضیح دادهاند: وقتی ماهواره رهاسازی میشود، باید سرعتاش هفتونیم کیلومتر بر ثانیه باشد، و چون با این سرعت رهاسازی نشده، سقوط کرده است. محل سقوط، اقیانوس هند است و بلافاصله اعلام شده که ماهواره جایگزین با نام «پیام 2» ساخته خواهد شد. معنا و اهمیت اجتماعی صادقانه اعلام کردن سقوط ماهواره پیام چند چیز است که نباید از آنها به سادگی گذشت.
✅ اول، مسئولان پروژه پذیرفتهاند که انسان جایزالخطاست، حتی وقتی مدیر، کارشناس یا دانشمند جمهوری اسلامی ایران باشد. محاسباتاش ممکن است غلط از کار دربیاید، یا اصلاً همه چیز درست باشد و سازوکارهای طبیعی همراهی نکنند.
✅ دوم، مدیران پذیرفتهاند که جهان سیاه و سفید نیست، بلکه طیفی از رنگهاست. ماهواره پیام در مرحله آخر سقوط کرده و شکست خورده و این قسمت سیاه داستان است، اما ماهوارهای ساخته شده، با ماهوارهبر ایرانی پرتاب شده، دستگاههای آن شش دقیقه کار کردهاند و حتی پس از سقوط نیز جیپیاس آن کار کرده و مکان سقوط را در اقیانوس هند نشان داده است. دنیای ما ترکیبی از شکستها و موفقیتهاست، حتی اگر ما ایرانیان باشیم، دنیا رنگارنگ است و در هر رخدادی، این رنگارنگی حاضر است.
✅ سوم، اعلام سقوط ماهوارهبر، عین تولید اعتماد و سرمایه اجتماعی است. اگر با صراحت گفتیم که ماهوارهبر سقوط کرد، دفعه دیگر که به درستی در مدار قرار گرفت، حرف و حدیث نخواهد داشت. مهمتر این است که وقتی دادههای ماهواره ایرانی نشان داد وضعیت آب و کشاورزی چگونه است، یا هر داده دیگری ارسال کرد، مردم بیشتر به آن اعتماد خواهند کرد.
✅ چهارم، اعلام سقوط پیام، راه را برای بررسی شفاف علل ناکامی باز میکند. فرض کنید نتیجه معکوس اعلام شده بود. مدیران باید سکوت میکردند، برای دروغگویی عذاب وجدان میگرفتند و دستشان برای بررسی علل ناکامی و فرض کنید مؤاخذه کردن مقصران احتمالی، بسته میشد. چیزی برای پنهان کردن باقی نمانده و راه برای بررسی و گزارش جزئیات غیرمحرمانه به مردم باز است.
✅ پنجم، میلیونها ساعت وقت صرف فرضیهپردازی درباره حادثه نمیشود. رسانههای خارجی نمیتوانند با آشکار کردن دروغ مدیران ایرانی برای خودشان مخاطب جمع کنند و سناریوپردازیهای امنیتی که در چنین مواقعی رونق میگیرند، کسبوکارشان تخته میشود.
✅ ششم، ما هم میشویم مثل بقیه آدمیان روی کره زمین که اشتباه میکنند. کسی دیگر برایمان جوک نمیسازد که «از ارزشهای ما ایرانیها هیچ کم نمیشود.» فضاپیمای چلنجر آمریکا در سال 1986 به هنگام پرتاب و فضاپیمای کلمبیا در سال 2003 هنگام بازگشت به زمین منفجر شد؛ و ولادیمیر کومارف، تنها سرنشین سایوز 1، در 1967 هنگام بازگشت به زمین کشته شد. اعلام خبر سقوط پیام، یعنی ما هم مثل بقیه مردم و نظامهای تخصصی، مدیریتی و سیاسی جهان، اشتباه میکنیم و همواره موفق نمیشویم.
✅ هفتم، سقوط پیام، به مسألهای کارشناسی و علمی تبدیل شد تا از آن درس بگیرند؛ نه آنکه لاپوشانی سقوط آن، پروندهای لاینحل، استخوان لای زخم جامعه، و امنیتی شود.
✅ کاش پیام با موفقیت در مدار قرار میگرفت، اما تردید دارم در مدار قرار گرفتن آن علیرغم همه دستآوردهای فنیاش، به اندازه ناکامیاش اهمیت و معنای اجتماعی و سیاسی میداشت. مدیرانی را که تصمیم گرفتهاند این ناکامی را شفاف اعلام کنند، و در برابر فشارهای احتمالی برای پنهانکاری ایستادهاند، باید تبریک گفت. «یک لقمه صداقت» در جامعه سرشار از بیاعتمادی امروز ما، موفقیت_کوچک اما شیرینی است. صداقت، میتواند سقوط را هم به موفقیت اجتماعی و سیاسی بدل کند.
✅ #سقوط_موفقیتآمیز_ماهواره_پیام، #یک_لقمه_صداقت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر ساده است: «ماهواره پیام در مدار قرار نگرفت.» وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، رئیس دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دیگرانی خبر را بیان و تأیید کردهاند. علت را هم توضیح دادهاند: وقتی ماهواره رهاسازی میشود، باید سرعتاش هفتونیم کیلومتر بر ثانیه باشد، و چون با این سرعت رهاسازی نشده، سقوط کرده است. محل سقوط، اقیانوس هند است و بلافاصله اعلام شده که ماهواره جایگزین با نام «پیام 2» ساخته خواهد شد. معنا و اهمیت اجتماعی صادقانه اعلام کردن سقوط ماهواره پیام چند چیز است که نباید از آنها به سادگی گذشت.
✅ اول، مسئولان پروژه پذیرفتهاند که انسان جایزالخطاست، حتی وقتی مدیر، کارشناس یا دانشمند جمهوری اسلامی ایران باشد. محاسباتاش ممکن است غلط از کار دربیاید، یا اصلاً همه چیز درست باشد و سازوکارهای طبیعی همراهی نکنند.
✅ دوم، مدیران پذیرفتهاند که جهان سیاه و سفید نیست، بلکه طیفی از رنگهاست. ماهواره پیام در مرحله آخر سقوط کرده و شکست خورده و این قسمت سیاه داستان است، اما ماهوارهای ساخته شده، با ماهوارهبر ایرانی پرتاب شده، دستگاههای آن شش دقیقه کار کردهاند و حتی پس از سقوط نیز جیپیاس آن کار کرده و مکان سقوط را در اقیانوس هند نشان داده است. دنیای ما ترکیبی از شکستها و موفقیتهاست، حتی اگر ما ایرانیان باشیم، دنیا رنگارنگ است و در هر رخدادی، این رنگارنگی حاضر است.
✅ سوم، اعلام سقوط ماهوارهبر، عین تولید اعتماد و سرمایه اجتماعی است. اگر با صراحت گفتیم که ماهوارهبر سقوط کرد، دفعه دیگر که به درستی در مدار قرار گرفت، حرف و حدیث نخواهد داشت. مهمتر این است که وقتی دادههای ماهواره ایرانی نشان داد وضعیت آب و کشاورزی چگونه است، یا هر داده دیگری ارسال کرد، مردم بیشتر به آن اعتماد خواهند کرد.
✅ چهارم، اعلام سقوط پیام، راه را برای بررسی شفاف علل ناکامی باز میکند. فرض کنید نتیجه معکوس اعلام شده بود. مدیران باید سکوت میکردند، برای دروغگویی عذاب وجدان میگرفتند و دستشان برای بررسی علل ناکامی و فرض کنید مؤاخذه کردن مقصران احتمالی، بسته میشد. چیزی برای پنهان کردن باقی نمانده و راه برای بررسی و گزارش جزئیات غیرمحرمانه به مردم باز است.
✅ پنجم، میلیونها ساعت وقت صرف فرضیهپردازی درباره حادثه نمیشود. رسانههای خارجی نمیتوانند با آشکار کردن دروغ مدیران ایرانی برای خودشان مخاطب جمع کنند و سناریوپردازیهای امنیتی که در چنین مواقعی رونق میگیرند، کسبوکارشان تخته میشود.
✅ ششم، ما هم میشویم مثل بقیه آدمیان روی کره زمین که اشتباه میکنند. کسی دیگر برایمان جوک نمیسازد که «از ارزشهای ما ایرانیها هیچ کم نمیشود.» فضاپیمای چلنجر آمریکا در سال 1986 به هنگام پرتاب و فضاپیمای کلمبیا در سال 2003 هنگام بازگشت به زمین منفجر شد؛ و ولادیمیر کومارف، تنها سرنشین سایوز 1، در 1967 هنگام بازگشت به زمین کشته شد. اعلام خبر سقوط پیام، یعنی ما هم مثل بقیه مردم و نظامهای تخصصی، مدیریتی و سیاسی جهان، اشتباه میکنیم و همواره موفق نمیشویم.
✅ هفتم، سقوط پیام، به مسألهای کارشناسی و علمی تبدیل شد تا از آن درس بگیرند؛ نه آنکه لاپوشانی سقوط آن، پروندهای لاینحل، استخوان لای زخم جامعه، و امنیتی شود.
✅ کاش پیام با موفقیت در مدار قرار میگرفت، اما تردید دارم در مدار قرار گرفتن آن علیرغم همه دستآوردهای فنیاش، به اندازه ناکامیاش اهمیت و معنای اجتماعی و سیاسی میداشت. مدیرانی را که تصمیم گرفتهاند این ناکامی را شفاف اعلام کنند، و در برابر فشارهای احتمالی برای پنهانکاری ایستادهاند، باید تبریک گفت. «یک لقمه صداقت» در جامعه سرشار از بیاعتمادی امروز ما، موفقیت_کوچک اما شیرینی است. صداقت، میتواند سقوط را هم به موفقیت اجتماعی و سیاسی بدل کند.
✅ #سقوط_موفقیتآمیز_ماهواره_پیام، #یک_لقمه_صداقت
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.