علم اقتصاد در ایران هم کار میکند
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شما هم حتماً شنیدهاید که برخی – بالاخص مدیران دولتی – درباره علم اقتصاد و نسبت آن با مسائل اقتصادی ایران میگویند «اینها مال اقتصادهای غربی (یا خارجی) است، در ایران کار نمیکند.» آنها چنان حرف میزنند انگار اقتصاد ایران به کلی متفاوت است و علم اقتصاد دیگری میطلبد که هنوز چنین علم اقتصادی اختراع نشده است!!!
✅ اقتصاددانی به نام «پویا ناظران» اما نشان داده همه آن بلاهایی را که بر سر اقتصاد ایران در سال 1397 آمده با استناد به همان علم اقتصاد جریان اصلی، از دو سه سال قبل، پیشبینی کرده است. آدرس نوشتههایش درباره پیشبینیهایش را هم گذاشته است تا سند و مدرکش هم موجود باشد. من که در طی همین دو سال نوشتههای او را پیگیری کردهام، تقریباً همه پیشبینیهای او را به خاطر دارم. اقتصاددانان دیگری هم حتماً چنین پیشبینیهایی داشتهاند و من برخی از نوشتههای ایشان را به یاد میآورم. تحقق پیشبینیهایی این اقتصاددانان میتواند برای آینده درسآموز باشد.
✅ شما هم میتوانید تمام پیشبینیهای او را در دو پست کانال «وقایع اقتصادیه» (https://t.me/Economics_and_Finance/620؛ https://t.me/Economics_and_Finance/621) ببینید. اقتصاد ایران حتماً ویژگیهای خاصی دارد که باید در هر نوع مواجهه سیاستگذارانه، آنها را لحاظ کرد. این در ذات علوم اجتماعی و انسانی است، اما علم اقتصاد در ایران هم کار میکند.
✅ نکته مهم این است که بقیه علوم هم همین وضعیت را دارند. علوم سیاستگذاری عمومی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و بقیه علومی از این دست نیز در ایران کار میکنند. سیاستمداران، سیاستگذاران و مدیران هستند که برای توجیه کردارهای خود، پافشاری بر تصورات غلطشان و مهمتر از آن به دلیل ترس از مواجه شدن با پیآمدهای تصمیمهای درست مبتنی بر علم، یقه علم را میگیرند و آنرا به ناکارآمد بودن در ایران متهم میکنند.
✅ اگر اقتصاد جواب نمیدهد، عمدتاً تقصیر علم اقتصاد نیست؛ اگر نظرسنجیها نتایج ناخوشایندی دارند که دوست نداریم، تقصیر علوم اجتماعی نیست؛ اگر سیاستهای ما جواب مناسب نمیدهند، تقصیر علم سیاستگذاری عمومی نیست. مشکل ما هستیم با تصورات، منافع، ترسها، توهمها و خودرأییهایی که مانع عقلانیت و تصمیم سخت و درست شدهاند. علم ما ناکافی و ناقص است، اما بهترین ابزاری است که در دست داریم. خود شکن، آینه شکستن خطاست.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شما هم حتماً شنیدهاید که برخی – بالاخص مدیران دولتی – درباره علم اقتصاد و نسبت آن با مسائل اقتصادی ایران میگویند «اینها مال اقتصادهای غربی (یا خارجی) است، در ایران کار نمیکند.» آنها چنان حرف میزنند انگار اقتصاد ایران به کلی متفاوت است و علم اقتصاد دیگری میطلبد که هنوز چنین علم اقتصادی اختراع نشده است!!!
✅ اقتصاددانی به نام «پویا ناظران» اما نشان داده همه آن بلاهایی را که بر سر اقتصاد ایران در سال 1397 آمده با استناد به همان علم اقتصاد جریان اصلی، از دو سه سال قبل، پیشبینی کرده است. آدرس نوشتههایش درباره پیشبینیهایش را هم گذاشته است تا سند و مدرکش هم موجود باشد. من که در طی همین دو سال نوشتههای او را پیگیری کردهام، تقریباً همه پیشبینیهای او را به خاطر دارم. اقتصاددانان دیگری هم حتماً چنین پیشبینیهایی داشتهاند و من برخی از نوشتههای ایشان را به یاد میآورم. تحقق پیشبینیهایی این اقتصاددانان میتواند برای آینده درسآموز باشد.
✅ شما هم میتوانید تمام پیشبینیهای او را در دو پست کانال «وقایع اقتصادیه» (https://t.me/Economics_and_Finance/620؛ https://t.me/Economics_and_Finance/621) ببینید. اقتصاد ایران حتماً ویژگیهای خاصی دارد که باید در هر نوع مواجهه سیاستگذارانه، آنها را لحاظ کرد. این در ذات علوم اجتماعی و انسانی است، اما علم اقتصاد در ایران هم کار میکند.
✅ نکته مهم این است که بقیه علوم هم همین وضعیت را دارند. علوم سیاستگذاری عمومی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و بقیه علومی از این دست نیز در ایران کار میکنند. سیاستمداران، سیاستگذاران و مدیران هستند که برای توجیه کردارهای خود، پافشاری بر تصورات غلطشان و مهمتر از آن به دلیل ترس از مواجه شدن با پیآمدهای تصمیمهای درست مبتنی بر علم، یقه علم را میگیرند و آنرا به ناکارآمد بودن در ایران متهم میکنند.
✅ اگر اقتصاد جواب نمیدهد، عمدتاً تقصیر علم اقتصاد نیست؛ اگر نظرسنجیها نتایج ناخوشایندی دارند که دوست نداریم، تقصیر علوم اجتماعی نیست؛ اگر سیاستهای ما جواب مناسب نمیدهند، تقصیر علم سیاستگذاری عمومی نیست. مشکل ما هستیم با تصورات، منافع، ترسها، توهمها و خودرأییهایی که مانع عقلانیت و تصمیم سخت و درست شدهاند. علم ما ناکافی و ناقص است، اما بهترین ابزاری است که در دست داریم. خود شکن، آینه شکستن خطاست.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
وقایع اقتصادیه - پویا ناظران
میگن:
- «علم اقتصاد تو ایران جواب نمیده، مال آمریکا و سوییسه.»
- «نمیشه به پارامترهای علم اقتصاد تکیه کرد.»
- «سیستم اینجا تابع هیچ منطقی نیست.»
- «تحلیل عرضه و تقاضا مال تو کتابهاست.»
این حرفها تا چه حد درسته؟
آذر ۹۴ نوشتم: «نرخ دلار بالاخره واقعی میشود»…
- «علم اقتصاد تو ایران جواب نمیده، مال آمریکا و سوییسه.»
- «نمیشه به پارامترهای علم اقتصاد تکیه کرد.»
- «سیستم اینجا تابع هیچ منطقی نیست.»
- «تحلیل عرضه و تقاضا مال تو کتابهاست.»
این حرفها تا چه حد درسته؟
آذر ۹۴ نوشتم: «نرخ دلار بالاخره واقعی میشود»…
هوای یکدیگر را داشته باشیم
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در دولت بیل کلینتون زمانی اعتراف کرد که تحریمها علیه عراق منجر به کشته شدن پانصد هزار کودک عراقی شد (گزارش مؤسسه ران پل). این اعتراف در کنار سایر بررسی تحریمهای اقتصاد علیه کشورها نشان میدهد تحریم در درجه اول و بیش از هر گروه دیگری، مردم و ضعیفترین مردم را تحت فشار قرار میدهد و به نابودی میکشاند.
✅ دولتها باید به گونهای تدبیر کنند که مردمشان تحریم نشوند، اما تحریمها صرفنظر از هر واقعیت دیگری، مردم ضعیف را هدف قرار میدهند. من علاقهای به توصیههای اخلاقی ندارم و همواره ترجیح دادهام روی اخلاق مردم تأکید نکنم، اما تحریمهای آمریکا از سیزده آبان تشدید میشوند و اگرچه بخش عمده آنها اعمال شده، اما تجربه نشان میدهد مردم تحت فشار بیشتری قرار میگیرند.
✅ اگرچه کماکان باید با در درجه اول با جدیت دولت و نظام را مخاطب قرار داد و از ایشان برای چاره کردن این وضعیت مطالبه کرد، ایدههای بهتری برای حل مشکلات ارائه داد و به دولت و نظام برای حل مشکلات کمک کرد، اما در برابر کشورهای متخاصمی که کلیت کشور را هدف قرار دادهاند و درد و رنج اقداماتشان بر مردم وارد میشود، اندیشیدن به توصیههای اخلاقی هم بیفایده نیست. آنچه به عقل من میرسد این است که اگر توان اقتصادی داریم (به قدر توانمان) در زمینههای زیر هوای یکدیگر را داشته باشیم.
✅ خانوادههایی هستند که معلول دارند و هزینه دارو، درمان و خرید تجهیزات پزشکی آنها سنگین است. اگر میتوانیم بخشی یا همه هزینههای یک معلول را قبول کنیم.
✅ خانوادههایی هستند که نوزاد و کودک خردسال دارند، و هزینه تغذیه، پوشاک، بهداشت و درمان این کودکان را به سختی تأمین میکنند. اگر میتوانیم هزینه زندگی یک کودک را تأمین کنیم. مبادا کودکی در ایران بر اثر تحریمها جان دهد.
✅ زنان و مردانی هستند که بر اثر تعطیلی بنگاهها ناشی از شرایط اقتصادی و تشدید تحریمها بیکار میشوند. اگر میتوانیم کار حتی پارهوقت برایشان جور کنیم یا به اندازه حداقلها کمکشان باشیم.
✅ زنان سرپرست خانواری هستند که شغلشان را از دست میدهند. آنها بسیار در معرض آسیب و خطر هستند. آنها را فراموش نکنیم.
✅ اگر میتوانیم برای تمیز کردن خانهمان، بیشتر از گذشته کارگر به خانه بیاوریم.
✅ اگر قصابی، سوپری یا میوهفروش محله هستیم، چند خانوار کمتوان را در ذهن داشته باشیم و به قدر وسع، نگذاریم احساس بیپناهی کنند.
✅ اگر مدیر هستیم، بنهای کالایی را که بین مدیران اداره توزیع میکنند، به کمتوانترها واگذار کنیم.
✅ اگر واقعاً دو سه یا پنج هزار تومان برای شما مبلغ قابل توجهی نیست، میتوانید باقیمانده پولی را که به راننده اسنپ میدهید پس نگیرید.
✅ یکی دو ساعت وقت بگذاریم، حتماً یک خیریه معتبر پیدا میکنیم که قادرند ما را به یک خانواده، معلول، کودک، یا بیکار و از کارافتاده نیازمند وصل کنند.
✅ ما حتماً دولت را برای مبارزه با فساد، چاره کردن تحریمها، تقویت نظام حمایت اجتماعی و بقیه اصلاحات ساختاری تحت فشار قرار میدهیم، ایده میدهیم و مطالبه میکنیم؛ و کارآمدی و تدبیر برای رفع تحریمها را از قدرت سیاسی خواهیم خواست، اما در برابر واقعیت تحریمها باید هوای یکدیگر را هم داشته باشیم. چنان کنیم که هیچ ضعیفی پیش خودش زمزمه نکند:
سلامت را نميخواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
و گر دست محبت سوي كسي يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
زمستان است
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در دولت بیل کلینتون زمانی اعتراف کرد که تحریمها علیه عراق منجر به کشته شدن پانصد هزار کودک عراقی شد (گزارش مؤسسه ران پل). این اعتراف در کنار سایر بررسی تحریمهای اقتصاد علیه کشورها نشان میدهد تحریم در درجه اول و بیش از هر گروه دیگری، مردم و ضعیفترین مردم را تحت فشار قرار میدهد و به نابودی میکشاند.
✅ دولتها باید به گونهای تدبیر کنند که مردمشان تحریم نشوند، اما تحریمها صرفنظر از هر واقعیت دیگری، مردم ضعیف را هدف قرار میدهند. من علاقهای به توصیههای اخلاقی ندارم و همواره ترجیح دادهام روی اخلاق مردم تأکید نکنم، اما تحریمهای آمریکا از سیزده آبان تشدید میشوند و اگرچه بخش عمده آنها اعمال شده، اما تجربه نشان میدهد مردم تحت فشار بیشتری قرار میگیرند.
✅ اگرچه کماکان باید با در درجه اول با جدیت دولت و نظام را مخاطب قرار داد و از ایشان برای چاره کردن این وضعیت مطالبه کرد، ایدههای بهتری برای حل مشکلات ارائه داد و به دولت و نظام برای حل مشکلات کمک کرد، اما در برابر کشورهای متخاصمی که کلیت کشور را هدف قرار دادهاند و درد و رنج اقداماتشان بر مردم وارد میشود، اندیشیدن به توصیههای اخلاقی هم بیفایده نیست. آنچه به عقل من میرسد این است که اگر توان اقتصادی داریم (به قدر توانمان) در زمینههای زیر هوای یکدیگر را داشته باشیم.
✅ خانوادههایی هستند که معلول دارند و هزینه دارو، درمان و خرید تجهیزات پزشکی آنها سنگین است. اگر میتوانیم بخشی یا همه هزینههای یک معلول را قبول کنیم.
✅ خانوادههایی هستند که نوزاد و کودک خردسال دارند، و هزینه تغذیه، پوشاک، بهداشت و درمان این کودکان را به سختی تأمین میکنند. اگر میتوانیم هزینه زندگی یک کودک را تأمین کنیم. مبادا کودکی در ایران بر اثر تحریمها جان دهد.
✅ زنان و مردانی هستند که بر اثر تعطیلی بنگاهها ناشی از شرایط اقتصادی و تشدید تحریمها بیکار میشوند. اگر میتوانیم کار حتی پارهوقت برایشان جور کنیم یا به اندازه حداقلها کمکشان باشیم.
✅ زنان سرپرست خانواری هستند که شغلشان را از دست میدهند. آنها بسیار در معرض آسیب و خطر هستند. آنها را فراموش نکنیم.
✅ اگر میتوانیم برای تمیز کردن خانهمان، بیشتر از گذشته کارگر به خانه بیاوریم.
✅ اگر قصابی، سوپری یا میوهفروش محله هستیم، چند خانوار کمتوان را در ذهن داشته باشیم و به قدر وسع، نگذاریم احساس بیپناهی کنند.
✅ اگر مدیر هستیم، بنهای کالایی را که بین مدیران اداره توزیع میکنند، به کمتوانترها واگذار کنیم.
✅ اگر واقعاً دو سه یا پنج هزار تومان برای شما مبلغ قابل توجهی نیست، میتوانید باقیمانده پولی را که به راننده اسنپ میدهید پس نگیرید.
✅ یکی دو ساعت وقت بگذاریم، حتماً یک خیریه معتبر پیدا میکنیم که قادرند ما را به یک خانواده، معلول، کودک، یا بیکار و از کارافتاده نیازمند وصل کنند.
✅ ما حتماً دولت را برای مبارزه با فساد، چاره کردن تحریمها، تقویت نظام حمایت اجتماعی و بقیه اصلاحات ساختاری تحت فشار قرار میدهیم، ایده میدهیم و مطالبه میکنیم؛ و کارآمدی و تدبیر برای رفع تحریمها را از قدرت سیاسی خواهیم خواست، اما در برابر واقعیت تحریمها باید هوای یکدیگر را هم داشته باشیم. چنان کنیم که هیچ ضعیفی پیش خودش زمزمه نکند:
سلامت را نميخواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
و گر دست محبت سوي كسي يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
زمستان است
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
ای در رگانم خون وطن، ای پرچمت ما را کفن
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ لحظاتی از تاریخ هر ملتی فرا میرسد، خواه ایران بعد از حمله مغول یا اشغال بعد از جنگهای جهانی، یا فرانسه در اشغال نازیها باشد، که آدمیان امیدواری را سخت میبینند. زندگی با خساست و جدیت تمام، همه زیباییها را تیره مینماید. اندیشهها نیز تیرگی پیشه میکنند. هنر در این لحظات دشوار، یار و یاور آدمی است، بالاخص آنگاه که سرودهای و سرودنی در وصف وطن باشد.
✅ شعر «ایران من» سروده پوریا سوری، با صدای همایون شجریان، و آهنگسازی سهراب پورناظری، ساختهای برای این لحظههاست. کاش میشد همه ایرانیان، از هر قوم، زبان، دین، اندیشه و گرایشی، همه با هم، در سراسر جهان، همصدا با همایون شجریان از عمق جان میخواندند: « ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن - دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من» (قطعه «ایران من» از آلبومی به همین نام: https://www.aparat.com/v/VGQOi)
ایران من
آوازخوانی در شبم، سرچشمهی خورشید تو
یار و دیار و عشق تو، سرچشمهی امید تو
ای صبح فروردین من، ای تکیهگاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایرانزمین
ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من
ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن
ای سرو سبز بیخزان، ای مهر تو در جان و تن
ای مادرم ایرانزمین
آغاز تو، پایان تویی؛ بر دشت من، باران تویی
در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من؛ آن مهر جاویدان تویی
ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من
در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر خوان منی
در حصر هم آزادهای، تنها تو ایران منی
اینجا صدای روشنت در آسمان پیچیده است
گویی لبانت را خدا روز ازل بوسیده است*
ای مرغ حق در سینهات؛ با شور خود بیداد کن
آوازخوان شبشکن؛ بار دگر فریاد کن
«ظلم ظالم جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا ای فلک ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن»
ای مادرم ایران زمین؛ آغاز تو، پایان تویی
بر دشت من، باران تویی؛ در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من؛ آن مهر جاویدان تویی
ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ لحظاتی از تاریخ هر ملتی فرا میرسد، خواه ایران بعد از حمله مغول یا اشغال بعد از جنگهای جهانی، یا فرانسه در اشغال نازیها باشد، که آدمیان امیدواری را سخت میبینند. زندگی با خساست و جدیت تمام، همه زیباییها را تیره مینماید. اندیشهها نیز تیرگی پیشه میکنند. هنر در این لحظات دشوار، یار و یاور آدمی است، بالاخص آنگاه که سرودهای و سرودنی در وصف وطن باشد.
✅ شعر «ایران من» سروده پوریا سوری، با صدای همایون شجریان، و آهنگسازی سهراب پورناظری، ساختهای برای این لحظههاست. کاش میشد همه ایرانیان، از هر قوم، زبان، دین، اندیشه و گرایشی، همه با هم، در سراسر جهان، همصدا با همایون شجریان از عمق جان میخواندند: « ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن - دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من» (قطعه «ایران من» از آلبومی به همین نام: https://www.aparat.com/v/VGQOi)
ایران من
آوازخوانی در شبم، سرچشمهی خورشید تو
یار و دیار و عشق تو، سرچشمهی امید تو
ای صبح فروردین من، ای تکیهگاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین، جان جهان ایرانزمین
ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من
ای داغدیده بازگو، بلخ و سمرقندت چه شد
صدها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو، گلگون شده رویت وطن
ای سرو سبز بیخزان، ای مهر تو در جان و تن
ای مادرم ایرانزمین
آغاز تو، پایان تویی؛ بر دشت من، باران تویی
در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من؛ آن مهر جاویدان تویی
ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من
در ظلمت جانکاه شب، مرغ سحر خوان منی
در حصر هم آزادهای، تنها تو ایران منی
اینجا صدای روشنت در آسمان پیچیده است
گویی لبانت را خدا روز ازل بوسیده است*
ای مرغ حق در سینهات؛ با شور خود بیداد کن
آوازخوان شبشکن؛ بار دگر فریاد کن
«ظلم ظالم جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا ای فلک ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن»
ای مادرم ایران زمین؛ آغاز تو، پایان تویی
بر دشت من، باران تویی؛ در چشم من، تابان تویی
ایران من ایران من؛ آن مهر جاویدان تویی
ای در رگانم خون وطن؛ ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن؛ ایران من ایران من
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
دانلود آهنگ ایران من – همایون شجریان
برای دانلود ایران من از همایون شجریان و آهنگ های بیشتر با لینک مستقیم و کیفیت عالی به سایت ما مراجعه کنید: GandomMusic.ir
Forwarded from اتچ بات
این بیخردی روا نیست
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مدیر عامل متروی تهران در نوزده دی 1396 اعلام میکند که اگر بودجه تزریق شود میتوان تعداد سفرهای مترو تهران را به 7 میلیون سفر در روز رساند. او همچنین میگوید مصرف روزانه خودروهای شخصی در تهران روزانه 13 میلیون لیتر بنزین است، و طبق آمارهای جهانی هر مسافر مترو سبب شصتوپنج صدم لیتر صرفهجویی در مصرف بنزین میشود. تکمیل شبکه مترو هم ظرفیت حمل مسافر آنرا به 10 میلیون سفر میرساند که معادل 6.5 میلیون لیتر صرفهجویی مصرف بنزین در تهران است. وی کل نیاز بودجه مترو تهران را 30 هزار میلیارد تومان اعلام کرده است تا 167 ایستگاه، 3000 واگن، ساخت 2 خط اصلی و 4 خط اکسپرس تأمین مالی شود. (https://www.isna.ir/news/96101809691)
✅ بررسی پویا ناظران (اقتصاددان) نشان میدهد دولت روزانه معادل 400 میلیارد تومان یارانه بنزین در کشور توزیع میکند (یارانه پنهان بنزین، یعنی یارانهای که ناشی از هزینه حسابداری نیست، بلکه هزینه فرصت است). این میزان معادل 146 هزار میلیارد تومان در سال است. یکچهارم این مقدار (معادل 100 میلیارد تومان در روز) به دهک دهم (ثروتمندترین ده درصد جامعه) پرداخت میشود و سهم قاچاقچیان بنزین هم 80 میلیارد تومان در روز است.
✅ قیمت بلیط تکسفره مترو تهران 1000 تومان است. محاسبات شهرداری تهران نشان میدهد هزینه تمامشده هر بلیط مترو در سال 97 معادل 2270 تومان (بدون حساب کردن هزینه استهلاک سرمایه، نگهداری و تعمیرات) است. به عبارتی شهرداری روی هر بلیط تکسفر حداقل 1270 تومان یارانه میدهد. این اعداد چند نکته جالب و مهم را نشان میدهند.
🔹یارانه بنزین در یک سال، معادل 4.8 برابر هزینه لازم برای تکمیل شبکه مترو تهران است که خود تکمیل شبکه مترو معادل روزانه 6.5 میلیون لیتر بنزین صرفهجویی میکند.
🔹یارانهای که دولت بابت بنزین ثروتمندترین بخش جامعه و قاچاقچیان بنزین توزیع میکند معادل 180 میلیون سفر روزانه با متروست و همچنین یارانه 1270 تومانی برای 142 میلیون سفر با مترو در هر روز را شامل میشود.
🔹اگر روزانه 7 میلیون سفر مترو در تهران صورت گیرد (آخرین آماری که من یافتم) کل سفرهای مترو در تهران به 2.5 میلیارد سفر در سال میرسد. کل یارانه پرداختشده به مسافران مترو تهران، معادل 18 روز یارانه بنزین ثروتمندترینها و قاچاقچیان بنزین است.
🔹آژانس بینالمللی انرژی اعلام کرده است که ایران 18 درصد کل تولید ناخالص داخلی خود را به صورت یارانه نفت (بنزین، گازوئیل)، برق و گاز طبیعی ارائه میکند که معادل 45 میلیارد دلار در سال 2017 است (https://www.iea.org/weo/energysubsidies). این میزان با احتساب هر دلار 8500 تومان معادل سیصدوهشتاد و دو هزار و پانصد میلیارد تومان است. این پول معادل هزینه 12 بار تکمیل متروی تهران (هر بار 30 هزار میلیارد تومان) یا ایجاد 546 هزار شغل با هزینه هر شغل 700 میلیون تومان است.
✅ ما ملت ایران از خودمان بپرسیم چرا هزینهای معادل 180 میلیون سفر مترو در روز فقط به ثروتمندترین بخش جامعه و قاچاقچیان بنزین، یارانه بنزین در هر روز داده میشود؟
✅ ما از خودمان بپرسیم کل کسانی که با خودرو در کار حمل مسافر هستند و زندگیشان تحت تأثیر کاهش یارانههای بنزین قرار میگیرد، چند نفرند و اگر مبالغ یارانه صرف تولید اشتغال شود، آیا نیاز آنها به استفاده از بنزین برای اشتغال کاهش نمییابد؟
✅ ما از خودمان بپرسیم آیا کاهش یارانههای انرژی سبب کاهش مصرف سوخت و در نتیجه شهرهای پاکتر و خسارات کمتر آلودگی هوا نمیشود؟
✅ آیا در جهانی که روندهای آن هم نشاندهنده توسعه متروست (http://metro.tehran.ir/default.aspx?tabid=142&ArticleId=17523)، باز هم سیاست یارانه دادن به انرژی – بالاخص بنزین – را باید ادامه دهیم؟
✅ آیا نباید از دولت و سیاستگذار بخواهیم راههایی برای درمان این مصیبت بزرگ مصرف بیرویه بنزین و سایر انرژیها بیابند و بدون آنکه اقشاری از جامعه زیر پای تورم یا شوک اقتصادی له شوند، معضل یارانههای انرژی در بازه زمانی معقولی حل شود؟
✅ آیا ما راه گفتوگوی آشکار درباره همه سناریوهای ممکن برای حل مسأله یارانههای انرژی را در پیش خواهیم گرفت؟ آیا به این سرازیر کردن منابع جامعه به سفره ثروتمندترین و بینیازترین اقشار جامعه ادامه خواهیم داد و به غنیتر کردن قاچاقچیان بنزین کمک خواهیم کرد؟ این بیخردی چه زمانی پایان مییابد؟
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مدیر عامل متروی تهران در نوزده دی 1396 اعلام میکند که اگر بودجه تزریق شود میتوان تعداد سفرهای مترو تهران را به 7 میلیون سفر در روز رساند. او همچنین میگوید مصرف روزانه خودروهای شخصی در تهران روزانه 13 میلیون لیتر بنزین است، و طبق آمارهای جهانی هر مسافر مترو سبب شصتوپنج صدم لیتر صرفهجویی در مصرف بنزین میشود. تکمیل شبکه مترو هم ظرفیت حمل مسافر آنرا به 10 میلیون سفر میرساند که معادل 6.5 میلیون لیتر صرفهجویی مصرف بنزین در تهران است. وی کل نیاز بودجه مترو تهران را 30 هزار میلیارد تومان اعلام کرده است تا 167 ایستگاه، 3000 واگن، ساخت 2 خط اصلی و 4 خط اکسپرس تأمین مالی شود. (https://www.isna.ir/news/96101809691)
✅ بررسی پویا ناظران (اقتصاددان) نشان میدهد دولت روزانه معادل 400 میلیارد تومان یارانه بنزین در کشور توزیع میکند (یارانه پنهان بنزین، یعنی یارانهای که ناشی از هزینه حسابداری نیست، بلکه هزینه فرصت است). این میزان معادل 146 هزار میلیارد تومان در سال است. یکچهارم این مقدار (معادل 100 میلیارد تومان در روز) به دهک دهم (ثروتمندترین ده درصد جامعه) پرداخت میشود و سهم قاچاقچیان بنزین هم 80 میلیارد تومان در روز است.
✅ قیمت بلیط تکسفره مترو تهران 1000 تومان است. محاسبات شهرداری تهران نشان میدهد هزینه تمامشده هر بلیط مترو در سال 97 معادل 2270 تومان (بدون حساب کردن هزینه استهلاک سرمایه، نگهداری و تعمیرات) است. به عبارتی شهرداری روی هر بلیط تکسفر حداقل 1270 تومان یارانه میدهد. این اعداد چند نکته جالب و مهم را نشان میدهند.
🔹یارانه بنزین در یک سال، معادل 4.8 برابر هزینه لازم برای تکمیل شبکه مترو تهران است که خود تکمیل شبکه مترو معادل روزانه 6.5 میلیون لیتر بنزین صرفهجویی میکند.
🔹یارانهای که دولت بابت بنزین ثروتمندترین بخش جامعه و قاچاقچیان بنزین توزیع میکند معادل 180 میلیون سفر روزانه با متروست و همچنین یارانه 1270 تومانی برای 142 میلیون سفر با مترو در هر روز را شامل میشود.
🔹اگر روزانه 7 میلیون سفر مترو در تهران صورت گیرد (آخرین آماری که من یافتم) کل سفرهای مترو در تهران به 2.5 میلیارد سفر در سال میرسد. کل یارانه پرداختشده به مسافران مترو تهران، معادل 18 روز یارانه بنزین ثروتمندترینها و قاچاقچیان بنزین است.
🔹آژانس بینالمللی انرژی اعلام کرده است که ایران 18 درصد کل تولید ناخالص داخلی خود را به صورت یارانه نفت (بنزین، گازوئیل)، برق و گاز طبیعی ارائه میکند که معادل 45 میلیارد دلار در سال 2017 است (https://www.iea.org/weo/energysubsidies). این میزان با احتساب هر دلار 8500 تومان معادل سیصدوهشتاد و دو هزار و پانصد میلیارد تومان است. این پول معادل هزینه 12 بار تکمیل متروی تهران (هر بار 30 هزار میلیارد تومان) یا ایجاد 546 هزار شغل با هزینه هر شغل 700 میلیون تومان است.
✅ ما ملت ایران از خودمان بپرسیم چرا هزینهای معادل 180 میلیون سفر مترو در روز فقط به ثروتمندترین بخش جامعه و قاچاقچیان بنزین، یارانه بنزین در هر روز داده میشود؟
✅ ما از خودمان بپرسیم کل کسانی که با خودرو در کار حمل مسافر هستند و زندگیشان تحت تأثیر کاهش یارانههای بنزین قرار میگیرد، چند نفرند و اگر مبالغ یارانه صرف تولید اشتغال شود، آیا نیاز آنها به استفاده از بنزین برای اشتغال کاهش نمییابد؟
✅ ما از خودمان بپرسیم آیا کاهش یارانههای انرژی سبب کاهش مصرف سوخت و در نتیجه شهرهای پاکتر و خسارات کمتر آلودگی هوا نمیشود؟
✅ آیا در جهانی که روندهای آن هم نشاندهنده توسعه متروست (http://metro.tehran.ir/default.aspx?tabid=142&ArticleId=17523)، باز هم سیاست یارانه دادن به انرژی – بالاخص بنزین – را باید ادامه دهیم؟
✅ آیا نباید از دولت و سیاستگذار بخواهیم راههایی برای درمان این مصیبت بزرگ مصرف بیرویه بنزین و سایر انرژیها بیابند و بدون آنکه اقشاری از جامعه زیر پای تورم یا شوک اقتصادی له شوند، معضل یارانههای انرژی در بازه زمانی معقولی حل شود؟
✅ آیا ما راه گفتوگوی آشکار درباره همه سناریوهای ممکن برای حل مسأله یارانههای انرژی را در پیش خواهیم گرفت؟ آیا به این سرازیر کردن منابع جامعه به سفره ثروتمندترین و بینیازترین اقشار جامعه ادامه خواهیم داد و به غنیتر کردن قاچاقچیان بنزین کمک خواهیم کرد؟ این بیخردی چه زمانی پایان مییابد؟
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
معجزه ممات خداوندان متوهم
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خوب که به زمین نگریستم، دانستم که ما به جای بندگی، خداوندی بر زمین پیشه کردهایم. بنده حد و حدود خویش میشناسد و اندازه نگه میدارد، و خداوند است که حد ندارد و بیانتهاست. آنچه ما با سرزمین ایران کردهایم رفتار خداوند است نه بندگان، و البته در توهم بودهایم.
✅ گمان بردهایم که هر آنچه بخواهیم میتوانیم انجام دهیم. خداوند «زنده میکند و میمیراند» (هو یُحیی و یُمیت) و خداوندی متوهمانه ما، دربند نقصانهای بیشمارمان ، فقط از جنس میراندن بوده است، ما از خداوندی بر طبیعت ایران، «یُمیت» را آموختیم و ساختیم.
✅ معجزه موسی آن بود که عصا بر آب نیل زد و رود شکافت، و کف رودخانه خود را به آدمیان نمایاند. ما نیز به اذن توهم خداوندی خود بر طبیعت این آب و خاک، عصای قدرت و ثروت را چنان بر پیکر رود کوفتهایم که به جای شکافتن، خشکیده است. عصای خداوندی توهمآمیزمان، معجزه کرده است. آری این ماییم که نقاب آب را از چهره خاک کف روخانه برگرفتهایم و صورت تفتیدهاش را به روی آفتاب گشودهایم.
✅ ما معجزه کردهایم، اما نه از جنس حیات، بلکه در ممات، و عاقبت این خداوندی نابخردانه، و برون رفتن از حد و حدود بندگی، سخت به سوی ما بازگشته است.
✅ این عکس، حکایت عاقبت خداوندی نابخردانه و متجاوزانه ما بر طبیعت است؛ زایندهرود خشکیده و اشعهای از خورشید که بر تاریخ توهم توسعه و رویکرد خداوندگونه ما به طبیعت و قدرناشناسی بیپایانمان، نور افکنده است. (زایندهرود، در عصر 22 آبان 1397، پل وحید شهر اصفهان) این معجزه ممات ما خداوندان متوهم است. عقل بندگی پیشه کنیم و بازگردیم، شاید خداوند عالم و طبیعتش با ما از در مهربانی درآیند.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خوب که به زمین نگریستم، دانستم که ما به جای بندگی، خداوندی بر زمین پیشه کردهایم. بنده حد و حدود خویش میشناسد و اندازه نگه میدارد، و خداوند است که حد ندارد و بیانتهاست. آنچه ما با سرزمین ایران کردهایم رفتار خداوند است نه بندگان، و البته در توهم بودهایم.
✅ گمان بردهایم که هر آنچه بخواهیم میتوانیم انجام دهیم. خداوند «زنده میکند و میمیراند» (هو یُحیی و یُمیت) و خداوندی متوهمانه ما، دربند نقصانهای بیشمارمان ، فقط از جنس میراندن بوده است، ما از خداوندی بر طبیعت ایران، «یُمیت» را آموختیم و ساختیم.
✅ معجزه موسی آن بود که عصا بر آب نیل زد و رود شکافت، و کف رودخانه خود را به آدمیان نمایاند. ما نیز به اذن توهم خداوندی خود بر طبیعت این آب و خاک، عصای قدرت و ثروت را چنان بر پیکر رود کوفتهایم که به جای شکافتن، خشکیده است. عصای خداوندی توهمآمیزمان، معجزه کرده است. آری این ماییم که نقاب آب را از چهره خاک کف روخانه برگرفتهایم و صورت تفتیدهاش را به روی آفتاب گشودهایم.
✅ ما معجزه کردهایم، اما نه از جنس حیات، بلکه در ممات، و عاقبت این خداوندی نابخردانه، و برون رفتن از حد و حدود بندگی، سخت به سوی ما بازگشته است.
✅ این عکس، حکایت عاقبت خداوندی نابخردانه و متجاوزانه ما بر طبیعت است؛ زایندهرود خشکیده و اشعهای از خورشید که بر تاریخ توهم توسعه و رویکرد خداوندگونه ما به طبیعت و قدرناشناسی بیپایانمان، نور افکنده است. (زایندهرود، در عصر 22 آبان 1397، پل وحید شهر اصفهان) این معجزه ممات ما خداوندان متوهم است. عقل بندگی پیشه کنیم و بازگردیم، شاید خداوند عالم و طبیعتش با ما از در مهربانی درآیند.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
کاش زودتر نوشته بودم
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مرحوم دکتر سیدتقی نوربخش – رئیس سازمان تأمین اجتماعی - و معاونش امروز در حادثه رانندگی به دیار باقی شتافتند. خدایشان رحمت کند. مرگ دلخراش ایشان در سانحه رانندگی بهانه نوشتن متنی است که عمیقاً آرزو میکنم کاش زودتر نوشته بودم، شاید بر عدم وقوع این حادثه و حوادث مشابه اثر داشت.
✅ مقامات ارشد دولتی اغلب از خودروهای دولتی استفاده میکنند و سفرهایشان هم بسیار است. وزرا و معاونانشان معمولاً آخر هفتهها را در سفرهای استانی هستند. استانداران، فرمانداران و بسیاری دیگر از مقامات نیز از خودرو دولتی استفاده میکنند.
✅ خوردوهای دولتی و کیفیت راندن آنها چند ویژگی خطرناک دارد که دولت واقعاً باید برای آنها چارهای بیندیشد. آنچه مینویسم ممکن است برای همه رانندگان و خودروهای دولتی صادق نباشد – و اصلاً هم نمیدانم که خودرو حامل مرحوم نوربخش نیز چنین ویژگیهایی داشته یا نداشته - اما خصایص غالب است و باید فکری کرد.
✅ اول، اکثریت رانندگان خودروهای دولتی آموزشی فراتر از آموزش رانندگی معمول برای همگان کسب نکردهاند (برخی رانندگان مقامات و محافظان آموزش دیدهاند). همین امر سبب میشود در حالی که باید شیوه راندن و قانونمداری رانندگان خودروهای دولتی، سرآمد و الگوی بقیه رانندگان باشد، اغلب در زمره نامحتاطترین، تندرانترین و قانونگریزترین خودروها هستند.
✅ دوم، رانندگان خودروهای دولتی بهواسطه مقاماتی که در خودرو همراه دارند، احساس قدرت میکنند و «عارضه دولت» بر آنها مستولی میشود. «عارضه دولت» یعنی خود را فراتر از قوانین دیدن، همان احساس قدرتی که دولت در سایر امور نیز به آن دچار میشود. کافی است در کاروان حامل چند مقام دولتی نشسته باشید تا مشاهده کنید اغلب با سرعتهای بالا حرکت میکنند و پلیس راهنمایی و رانندگی هم اقتداری ندارد تا سرعت و عوارض ناشی از قرار گرفتن چندین خودرو پشت سر یکدیگر که میخواهند از یکدیگر دور نیفتند را نیز کنترل کند.
✅ سوم، مقامات دولتی که راهی سفرهای استانی میشوند، اغلب چندین برنامه افتتاح پروژه، جلسه و دیدار در جاهای مختلف استان دارند و باید به سرعت جابهجا شوند تا به همه برنامهها برسند. همین عجله باعث میشود مجوزی به دست رانندگان خودروها داده شود که با حداکثر سرعت حرکت کنند. همین امر احتمال حادثه را افزایش میدهد. حادثه مقام و غیرمقام نمیشناسد.
✅ چهارم، اغلب خودروهایی که در جریان سفرهای مقامات سیاسی ارشد استفاده میشوند، شاسی بلندهای پرقدرتی هستند که برای سریع راندن و مانورهای حرکتی، آمادگی دارند. تواناییهای فنی و ایمنی قابل توجه این خودروها در موقع رانندگی بد و سریع، بهکار نمیآیند و این قدرت و سرعتشان است که سبب حادثه میشود.
✅ پنجم، من بارها شاهد بودهام که سرنشینهای کاروانهای خودروهای دولتی، به دلایل مختلف از جمله پیادهشدن در نقاط مختلف مسیر سفر، هیچ وقت کمربند ایمنی سرنشین عقب را نمیبندند.
✅ ترکیب این چند ویژگی سبب میشود که مقامات دولتی جان خود و سایر سرنشینهای خودروهایی را که در جادهها سفر میکنند به خطر بیندازند. دولت صاحب چند صد هزار خودروست که هر روزه توسط مدیران دولتی بهکار گرفته میشوند. رانندگی درست این خودروها باید الگویی برای سایر رانندگان باشد نه آنکه دولتی بودن بهانهای برای زیر پا نهادن قانون و اصول احتیاط باشد.
✅ پیشنهاد میکنم دولت کارگروهی را متولی بررسی شیوه راندن خودروهای دولتی کند و در تعامل با راهنمایی و رانندگی، رویههایی معمول شود که چند صد هزار راننده خودروهای دولتی به نمونههایی از قانونمداری و رانندگی درست تبدیل شوند. دولت اصلاح را از خودش شروع کند.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مرحوم دکتر سیدتقی نوربخش – رئیس سازمان تأمین اجتماعی - و معاونش امروز در حادثه رانندگی به دیار باقی شتافتند. خدایشان رحمت کند. مرگ دلخراش ایشان در سانحه رانندگی بهانه نوشتن متنی است که عمیقاً آرزو میکنم کاش زودتر نوشته بودم، شاید بر عدم وقوع این حادثه و حوادث مشابه اثر داشت.
✅ مقامات ارشد دولتی اغلب از خودروهای دولتی استفاده میکنند و سفرهایشان هم بسیار است. وزرا و معاونانشان معمولاً آخر هفتهها را در سفرهای استانی هستند. استانداران، فرمانداران و بسیاری دیگر از مقامات نیز از خودرو دولتی استفاده میکنند.
✅ خوردوهای دولتی و کیفیت راندن آنها چند ویژگی خطرناک دارد که دولت واقعاً باید برای آنها چارهای بیندیشد. آنچه مینویسم ممکن است برای همه رانندگان و خودروهای دولتی صادق نباشد – و اصلاً هم نمیدانم که خودرو حامل مرحوم نوربخش نیز چنین ویژگیهایی داشته یا نداشته - اما خصایص غالب است و باید فکری کرد.
✅ اول، اکثریت رانندگان خودروهای دولتی آموزشی فراتر از آموزش رانندگی معمول برای همگان کسب نکردهاند (برخی رانندگان مقامات و محافظان آموزش دیدهاند). همین امر سبب میشود در حالی که باید شیوه راندن و قانونمداری رانندگان خودروهای دولتی، سرآمد و الگوی بقیه رانندگان باشد، اغلب در زمره نامحتاطترین، تندرانترین و قانونگریزترین خودروها هستند.
✅ دوم، رانندگان خودروهای دولتی بهواسطه مقاماتی که در خودرو همراه دارند، احساس قدرت میکنند و «عارضه دولت» بر آنها مستولی میشود. «عارضه دولت» یعنی خود را فراتر از قوانین دیدن، همان احساس قدرتی که دولت در سایر امور نیز به آن دچار میشود. کافی است در کاروان حامل چند مقام دولتی نشسته باشید تا مشاهده کنید اغلب با سرعتهای بالا حرکت میکنند و پلیس راهنمایی و رانندگی هم اقتداری ندارد تا سرعت و عوارض ناشی از قرار گرفتن چندین خودرو پشت سر یکدیگر که میخواهند از یکدیگر دور نیفتند را نیز کنترل کند.
✅ سوم، مقامات دولتی که راهی سفرهای استانی میشوند، اغلب چندین برنامه افتتاح پروژه، جلسه و دیدار در جاهای مختلف استان دارند و باید به سرعت جابهجا شوند تا به همه برنامهها برسند. همین عجله باعث میشود مجوزی به دست رانندگان خودروها داده شود که با حداکثر سرعت حرکت کنند. همین امر احتمال حادثه را افزایش میدهد. حادثه مقام و غیرمقام نمیشناسد.
✅ چهارم، اغلب خودروهایی که در جریان سفرهای مقامات سیاسی ارشد استفاده میشوند، شاسی بلندهای پرقدرتی هستند که برای سریع راندن و مانورهای حرکتی، آمادگی دارند. تواناییهای فنی و ایمنی قابل توجه این خودروها در موقع رانندگی بد و سریع، بهکار نمیآیند و این قدرت و سرعتشان است که سبب حادثه میشود.
✅ پنجم، من بارها شاهد بودهام که سرنشینهای کاروانهای خودروهای دولتی، به دلایل مختلف از جمله پیادهشدن در نقاط مختلف مسیر سفر، هیچ وقت کمربند ایمنی سرنشین عقب را نمیبندند.
✅ ترکیب این چند ویژگی سبب میشود که مقامات دولتی جان خود و سایر سرنشینهای خودروهایی را که در جادهها سفر میکنند به خطر بیندازند. دولت صاحب چند صد هزار خودروست که هر روزه توسط مدیران دولتی بهکار گرفته میشوند. رانندگی درست این خودروها باید الگویی برای سایر رانندگان باشد نه آنکه دولتی بودن بهانهای برای زیر پا نهادن قانون و اصول احتیاط باشد.
✅ پیشنهاد میکنم دولت کارگروهی را متولی بررسی شیوه راندن خودروهای دولتی کند و در تعامل با راهنمایی و رانندگی، رویههایی معمول شود که چند صد هزار راننده خودروهای دولتی به نمونههایی از قانونمداری و رانندگی درست تبدیل شوند. دولت اصلاح را از خودش شروع کند.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
بستن کافی است، بازش کنید
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ دولتها در ایران، پاییز هر سال، جوجههای عملکردشان را میشمرند. بخشنامه بودجه هر سال اوایل پاییز میآید و دولتیها سرگرم شمارش جوجهها میشوند. میشمرند که پارسال چقدر نیروی انسانی داشتند، سال دیگر چقدر؛ چقدر طرح و پروژه اجرا کردن و سال آینده چقدر اجرا میکنند؛ و خلاصه این شمردنها با همه زیر و بماش، با لابیها و پشت و جلو پردهاش، به آخر پاییز میرسد و بودجه بسته میشود؛ «بودجه را میبندند».
✅ جوجهشماری و بودجهبندی – که ماکس وبر آنرا شاخص سطح عقلانیت نظام سیاسی میدانست - فقط یکی از صورتها و معانی بستن بودجه است. بودجه را در معانی دیگری نیز «میبندند». یک معنای ناخوشایندش این است که کسانی با هم مذاکره و لابی میکنند و بر سر بودجه «با هم میبندند.» من در این نوشتار به این معنای بستن کاری ندارم.
✅ یکی دیگر از معانی مهم «بستن بودجه»، تنظیم آن در فرایند و به شکلی است که عموم مردم از دسترسی به فهم آن و درک پیآمدها و الزاماتش، ناتوان هستند. یک بار قوانین بودجه سنواتی کشور را دست بگیرید و سعی کنید به فهم دقیقی از آن برسید. آن قدر ارجاع به فلان بند، ماده، قانونی بخشی از اصلاح مواد ... و سایر مستندات حقوقی در آن زیاد است که درک آن برای اکثریت مردم ناممکن یا حداقل حوصلهسربر است. این «بستن راه فهم و شناخت مردم از بودجه» فقط از طریق استنادات و ارجاعات صورت نمیگیرد، بلکه «بودجهبندان» به تدریج به زبانی مسلط شدهاند که «شهروندفهم» نیست و به قول بچههای امروزی بهکار «پیچوندن» میآید.
✅ بودجه اگر نشاندهنده سطح عقلانیت حکومتداری است، باید بتوان منطق آنرا برای مردم توضیح داد. بودجه تعیینکننده سرنوشت زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم است. تورم، قیمت ارز، بیکاری و اشتغال، کیفیت خدمات عمومی و سرنوشت تحول توسعهای کشور با همین بودجه رقم میخورد. اکثریت مردم درکی از تأثیر بودجه بر افزایش نقدینگی، تورم و بیکاری فرزندانشان ندارند. مردم اهمیت و عواقب تأثیر دولت و مداخلات مجلس در بودجه را نمیشناسند و جالب است که شاید مهمترین رخداد سیاستگذاری کشور اغلب در اتاقهای دربسته با گزارشهای رسانهای غیرقابل فهم برای عموم مردم، سرانجام میگیرد.
✅ وقت آن است که «بودجهبندان» از «بودجهبندی» بهمثابه بستن راه فهم دقیق و مبسوط مردم از بودجه دست بکشند. وقت آن است که توضیح داده شود چند ده میلیون دلار یارانه پنهان هر روز که در قالبهای مختلف ارائه میشود، به عدالت، توسعه، اشتغال و کیفیت زندگی چه کمکی میکند. وقت تشریح آن است که بودجه امسال که کشور در جنگ اقتصادی است با بودجه سالیان گذشته چه تفاوتی دارد. زمان آن است که برای مردم تشریح شود افزایش نقدینگی و تورم چگونه در سازوکارهای بودجهای پنهان شده بودند و این وضعیت حاصل شده است. لحظهای است که درباره ترکیب بودجه و تأثیر آن بر عمران کشور توضیح داده شود.
✅ وقت «ترجمه بودجه به زبان آدمیزاد شهروند عادی» است نه زبان اداری و بوروکراتیکی که اگر انتقادی و تحلیلگرانه در آن بنگریم، بیشتر بهکار پنهان کردن کاستیها و قصور در اصلاحات، لابهلای عبارات سنگین میآیند. وقت آن است که آثار مالیات دادن یا ندادن بخشهای مختلف اقتصادی در بودجه و تأثیر آن بر زندگی مردم مشخص شود. زمان آن رسیده که به صراحت با مردم درباره اینکه آیا میتوان کشور با همین نظام توزیع یارانهها اداره کرد یا این روش به انتها رسیده است، با مردم به زبان فارسی سلیس همهفهم سخن گفت. زمان آن است که درباره بودجه کشور بر بحران آب، فرسایش خاک، کیفیت پایین آموزش، هزینههای فزایند نظام سلامت، بیکاری فارغالتحصیلان، تداوم ناکارآمدی شرکتهای دولتی، استمرار توزیع رانت حاملهای انرژی، و دهها عارضه این کشور سخن گفته شود.
✅ ما تقریباً به اندازه یک شبکه اختصاصی در این کشور فوتبال از تلویزیون پخش میکنیم، اما درباره آنچه که سرنوشت یک سال کشور را تعیین میکند، به اندازه یک برنامه ثابت دائم، به اندازه یک سریال سیزده قسمتی هم برنامه تلویزیونی نداریم. آنچه هم بیان میشود به زبانی است که گفتن و نگفتناش به حال عموم مردم فرقی نمیکند. وقت سخن گفتن با مردم و گشودن رمز و رازهای بودجه است. راستش دوران «بودجهبندی» پایان یافته است، «بودجهگشایی» کنید.
#بودجه_را_شفاف_کنید
#بودجه_گشایی
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ دولتها در ایران، پاییز هر سال، جوجههای عملکردشان را میشمرند. بخشنامه بودجه هر سال اوایل پاییز میآید و دولتیها سرگرم شمارش جوجهها میشوند. میشمرند که پارسال چقدر نیروی انسانی داشتند، سال دیگر چقدر؛ چقدر طرح و پروژه اجرا کردن و سال آینده چقدر اجرا میکنند؛ و خلاصه این شمردنها با همه زیر و بماش، با لابیها و پشت و جلو پردهاش، به آخر پاییز میرسد و بودجه بسته میشود؛ «بودجه را میبندند».
✅ جوجهشماری و بودجهبندی – که ماکس وبر آنرا شاخص سطح عقلانیت نظام سیاسی میدانست - فقط یکی از صورتها و معانی بستن بودجه است. بودجه را در معانی دیگری نیز «میبندند». یک معنای ناخوشایندش این است که کسانی با هم مذاکره و لابی میکنند و بر سر بودجه «با هم میبندند.» من در این نوشتار به این معنای بستن کاری ندارم.
✅ یکی دیگر از معانی مهم «بستن بودجه»، تنظیم آن در فرایند و به شکلی است که عموم مردم از دسترسی به فهم آن و درک پیآمدها و الزاماتش، ناتوان هستند. یک بار قوانین بودجه سنواتی کشور را دست بگیرید و سعی کنید به فهم دقیقی از آن برسید. آن قدر ارجاع به فلان بند، ماده، قانونی بخشی از اصلاح مواد ... و سایر مستندات حقوقی در آن زیاد است که درک آن برای اکثریت مردم ناممکن یا حداقل حوصلهسربر است. این «بستن راه فهم و شناخت مردم از بودجه» فقط از طریق استنادات و ارجاعات صورت نمیگیرد، بلکه «بودجهبندان» به تدریج به زبانی مسلط شدهاند که «شهروندفهم» نیست و به قول بچههای امروزی بهکار «پیچوندن» میآید.
✅ بودجه اگر نشاندهنده سطح عقلانیت حکومتداری است، باید بتوان منطق آنرا برای مردم توضیح داد. بودجه تعیینکننده سرنوشت زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم است. تورم، قیمت ارز، بیکاری و اشتغال، کیفیت خدمات عمومی و سرنوشت تحول توسعهای کشور با همین بودجه رقم میخورد. اکثریت مردم درکی از تأثیر بودجه بر افزایش نقدینگی، تورم و بیکاری فرزندانشان ندارند. مردم اهمیت و عواقب تأثیر دولت و مداخلات مجلس در بودجه را نمیشناسند و جالب است که شاید مهمترین رخداد سیاستگذاری کشور اغلب در اتاقهای دربسته با گزارشهای رسانهای غیرقابل فهم برای عموم مردم، سرانجام میگیرد.
✅ وقت آن است که «بودجهبندان» از «بودجهبندی» بهمثابه بستن راه فهم دقیق و مبسوط مردم از بودجه دست بکشند. وقت آن است که توضیح داده شود چند ده میلیون دلار یارانه پنهان هر روز که در قالبهای مختلف ارائه میشود، به عدالت، توسعه، اشتغال و کیفیت زندگی چه کمکی میکند. وقت تشریح آن است که بودجه امسال که کشور در جنگ اقتصادی است با بودجه سالیان گذشته چه تفاوتی دارد. زمان آن است که برای مردم تشریح شود افزایش نقدینگی و تورم چگونه در سازوکارهای بودجهای پنهان شده بودند و این وضعیت حاصل شده است. لحظهای است که درباره ترکیب بودجه و تأثیر آن بر عمران کشور توضیح داده شود.
✅ وقت «ترجمه بودجه به زبان آدمیزاد شهروند عادی» است نه زبان اداری و بوروکراتیکی که اگر انتقادی و تحلیلگرانه در آن بنگریم، بیشتر بهکار پنهان کردن کاستیها و قصور در اصلاحات، لابهلای عبارات سنگین میآیند. وقت آن است که آثار مالیات دادن یا ندادن بخشهای مختلف اقتصادی در بودجه و تأثیر آن بر زندگی مردم مشخص شود. زمان آن رسیده که به صراحت با مردم درباره اینکه آیا میتوان کشور با همین نظام توزیع یارانهها اداره کرد یا این روش به انتها رسیده است، با مردم به زبان فارسی سلیس همهفهم سخن گفت. زمان آن است که درباره بودجه کشور بر بحران آب، فرسایش خاک، کیفیت پایین آموزش، هزینههای فزایند نظام سلامت، بیکاری فارغالتحصیلان، تداوم ناکارآمدی شرکتهای دولتی، استمرار توزیع رانت حاملهای انرژی، و دهها عارضه این کشور سخن گفته شود.
✅ ما تقریباً به اندازه یک شبکه اختصاصی در این کشور فوتبال از تلویزیون پخش میکنیم، اما درباره آنچه که سرنوشت یک سال کشور را تعیین میکند، به اندازه یک برنامه ثابت دائم، به اندازه یک سریال سیزده قسمتی هم برنامه تلویزیونی نداریم. آنچه هم بیان میشود به زبانی است که گفتن و نگفتناش به حال عموم مردم فرقی نمیکند. وقت سخن گفتن با مردم و گشودن رمز و رازهای بودجه است. راستش دوران «بودجهبندی» پایان یافته است، «بودجهگشایی» کنید.
#بودجه_را_شفاف_کنید
#بودجه_گشایی
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
چگونه به مشاغل گند زدیم؟
(محمد فاضلی و محمد زینالی)
✅ یادداشت «کاش زودتر نوشته بودم» (https://t.me/fazeli_mohammad/1447) درباره شیوه رانندگی در خودروهای دولتی و اثر آموزشندیده بودن رانندگان، بازخوردهای زیادی داشت و از جمله محمد زینالی به ایده بسیار مهمی اشاره کرد: «ما به مشاغل گند زدهایم.»
✅ بیان تندی است اما واقعیت دارد. ماجرا احتمالاً از آنجا شروع شده که مشاغلی را تخصصی نامیدهاند و برخی مشاغل غیرتخصصی و از اساس بدون نیاز به مهارت تعریف شدهاند، یا در عمل به گونهای با این مشاغل برخورد شده گویی مشاغل بدون نیاز به مهارت و آموزش هستند. همین امر احترام برخی مشاغل را کاسته است.
✅ ما فکر میکنیم همه مشاغل محترم، تخصصی، دارای شأن و جایگاه ویژه خود هستند. جامعه ما اما با بیتوجهی به ضرورت تدوین دورههای آموزشی مناسب، تعریف کردن رسمی مهارتهای لازم برای دریافت گواهینامه انجام یک کار، و با انگ «غیرتخصصی» و «ساده» زدن به آنها، برخی مشاغل را کماعتبار ساخته است.
✅ شما بارها عباراتی نظیر «کارگر ساده»، «راننده ساده»، «منشی»، «سرایدار» یا «آبدارچی» را شنیدهاید. نظام آموزشی، اداری و فهم عمومی ما از این مشاغل (و بسیاری مشاغل دیگر)، سبب شده است پیچیدگی، مهارت و اعتبار آنها را درک و مطالبه نکنیم. آیا اصلاً چیزی به نام «کارگر ساده» ممکن است؟ آیا کارگر ساختمانی میتواند بدون مهارت باشد؟ آیا او نباید اصول کار با مواد، ابزارها و فناوریهای ساختمان را بیاموزد؟ آیا نباید برای رعایت ایمنی آموزش ببیند؟ آیا آموزشهای او بر کیفیت ساخت و ایمنی و جان آدمیان مؤثر نیست؟
✅ آیا رانندگی کار سادهای است؟ هیچ وقت فکر کردهاید راننده باید چه آموزشهایی دریافت کند تا بتواند عامل به قانون باشد و برای مثال اگر مسافرش دچار حمله قلبی شد یا در تصادف آسیب دید، آیا او باید کمکهای اولیه را بداند یا خیر؟ آیا راننده همان کسی نیست که حامل و حافظ جان مسافران است؟ آیا برای چنین شغل حساسی میتوان عبارت «راننده ساده» را بهکار برد؟
✅ آیا تاکنون فکر کردهایم که سرایدار ساختمان باید چه دانشی از مصرف آب و انرژی در ساختمان، مدیریت و جداسازی پسماندهای خانگی، اصول ایمنی ساختمان، یا مهارتهایی درباره تأسیسات ساختمان داشته باشد؟ سؤالات مشابهی را میتوان درباره شغل دشوار منشیها پرسید. آیا منشیهای مدیران به همه توانمندیهای لازم برای بهبود فرایند اداری، نظم دادن به کار مدیر، تنظیم وقت، شیوه برخورد با مراجعان و ... آشنا هستند؟
✅ ترکیبی از انگ «ساده» زدن به مشاغل، نظام رتبهبندی و تعیین جایگاه حرفهای شغلها، تقسیم آنها به تخصصی و غیرتخصصی، ناتوانیهای نظام آموزشی بالاخص نظام آموزش فنی و حرفهای در تعریف بستههای مهارتآموزی برای مشاغل مختلف، و تأکید افراطی بر آموزش دانشگاهی مدرکگرا، جامعه ما را از داشتن انسانهای ماهر و به همان میزان صاحبان مشاغل محترم، معتبر و دارای شأن مناسب محروم کرده است.
✅ نتیجه این وضعیت، نارضایتی شاغلان به خیلی از مشاغل از شأن، جایگاه و درآمدشان؛ و نارضایتی استفادهکنندگان از خدمات این مشاغل بر اثر آموزشندیده بودن و فقدان مهارت کافی ایشان است. ما شغل سادهای نمیشناسیم، هر شغلی نیازمند مهارت، آموزشها و خلاقیتهای خاص خودش است. آموزش کافی و بالا بردن کیفیت ارائه خدمات هر شغل، رضایت از زندگی برای فرد شاغل و رضایت از خدمات ارائهشده برای دیگران را افزایش میدهد اما نظام آموزشی و الگوهای فرهنگی و مختصات بازار کاری که به صورت تاریخی شکل گرفته، با بیمهارت و بدون نیاز به آموزش معرفی کردن برخی مشاغل، به آنها گند زده است.
✅ شاید سازمان آموزش فنی و حرفهای، برای پرداختن به این مسأله مناسب باشد. هیچ کاری آنقدر ساده نیست که بدون آموزش بتوان آنرا باکیفیت و توأم با رضایت مشتری انجام داد. بخشی از نارضایتی ما از عمده تعمیرکارانی که به خانه میآوریم یا شاغلان بسیاری مشاغل خدماتی دیگر، نتیجه همین وضعیت است. آموزشهای شغلی مناسب و طراحی بستههای آموزش مهارتی برای همه عناوین شغلی، کیفیت و رضایت زندگی ما ایرانیان را افزایش خواهد داد و جانمان نیز کمتر به خطر میافتد.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی و محمد زینالی)
✅ یادداشت «کاش زودتر نوشته بودم» (https://t.me/fazeli_mohammad/1447) درباره شیوه رانندگی در خودروهای دولتی و اثر آموزشندیده بودن رانندگان، بازخوردهای زیادی داشت و از جمله محمد زینالی به ایده بسیار مهمی اشاره کرد: «ما به مشاغل گند زدهایم.»
✅ بیان تندی است اما واقعیت دارد. ماجرا احتمالاً از آنجا شروع شده که مشاغلی را تخصصی نامیدهاند و برخی مشاغل غیرتخصصی و از اساس بدون نیاز به مهارت تعریف شدهاند، یا در عمل به گونهای با این مشاغل برخورد شده گویی مشاغل بدون نیاز به مهارت و آموزش هستند. همین امر احترام برخی مشاغل را کاسته است.
✅ ما فکر میکنیم همه مشاغل محترم، تخصصی، دارای شأن و جایگاه ویژه خود هستند. جامعه ما اما با بیتوجهی به ضرورت تدوین دورههای آموزشی مناسب، تعریف کردن رسمی مهارتهای لازم برای دریافت گواهینامه انجام یک کار، و با انگ «غیرتخصصی» و «ساده» زدن به آنها، برخی مشاغل را کماعتبار ساخته است.
✅ شما بارها عباراتی نظیر «کارگر ساده»، «راننده ساده»، «منشی»، «سرایدار» یا «آبدارچی» را شنیدهاید. نظام آموزشی، اداری و فهم عمومی ما از این مشاغل (و بسیاری مشاغل دیگر)، سبب شده است پیچیدگی، مهارت و اعتبار آنها را درک و مطالبه نکنیم. آیا اصلاً چیزی به نام «کارگر ساده» ممکن است؟ آیا کارگر ساختمانی میتواند بدون مهارت باشد؟ آیا او نباید اصول کار با مواد، ابزارها و فناوریهای ساختمان را بیاموزد؟ آیا نباید برای رعایت ایمنی آموزش ببیند؟ آیا آموزشهای او بر کیفیت ساخت و ایمنی و جان آدمیان مؤثر نیست؟
✅ آیا رانندگی کار سادهای است؟ هیچ وقت فکر کردهاید راننده باید چه آموزشهایی دریافت کند تا بتواند عامل به قانون باشد و برای مثال اگر مسافرش دچار حمله قلبی شد یا در تصادف آسیب دید، آیا او باید کمکهای اولیه را بداند یا خیر؟ آیا راننده همان کسی نیست که حامل و حافظ جان مسافران است؟ آیا برای چنین شغل حساسی میتوان عبارت «راننده ساده» را بهکار برد؟
✅ آیا تاکنون فکر کردهایم که سرایدار ساختمان باید چه دانشی از مصرف آب و انرژی در ساختمان، مدیریت و جداسازی پسماندهای خانگی، اصول ایمنی ساختمان، یا مهارتهایی درباره تأسیسات ساختمان داشته باشد؟ سؤالات مشابهی را میتوان درباره شغل دشوار منشیها پرسید. آیا منشیهای مدیران به همه توانمندیهای لازم برای بهبود فرایند اداری، نظم دادن به کار مدیر، تنظیم وقت، شیوه برخورد با مراجعان و ... آشنا هستند؟
✅ ترکیبی از انگ «ساده» زدن به مشاغل، نظام رتبهبندی و تعیین جایگاه حرفهای شغلها، تقسیم آنها به تخصصی و غیرتخصصی، ناتوانیهای نظام آموزشی بالاخص نظام آموزش فنی و حرفهای در تعریف بستههای مهارتآموزی برای مشاغل مختلف، و تأکید افراطی بر آموزش دانشگاهی مدرکگرا، جامعه ما را از داشتن انسانهای ماهر و به همان میزان صاحبان مشاغل محترم، معتبر و دارای شأن مناسب محروم کرده است.
✅ نتیجه این وضعیت، نارضایتی شاغلان به خیلی از مشاغل از شأن، جایگاه و درآمدشان؛ و نارضایتی استفادهکنندگان از خدمات این مشاغل بر اثر آموزشندیده بودن و فقدان مهارت کافی ایشان است. ما شغل سادهای نمیشناسیم، هر شغلی نیازمند مهارت، آموزشها و خلاقیتهای خاص خودش است. آموزش کافی و بالا بردن کیفیت ارائه خدمات هر شغل، رضایت از زندگی برای فرد شاغل و رضایت از خدمات ارائهشده برای دیگران را افزایش میدهد اما نظام آموزشی و الگوهای فرهنگی و مختصات بازار کاری که به صورت تاریخی شکل گرفته، با بیمهارت و بدون نیاز به آموزش معرفی کردن برخی مشاغل، به آنها گند زده است.
✅ شاید سازمان آموزش فنی و حرفهای، برای پرداختن به این مسأله مناسب باشد. هیچ کاری آنقدر ساده نیست که بدون آموزش بتوان آنرا باکیفیت و توأم با رضایت مشتری انجام داد. بخشی از نارضایتی ما از عمده تعمیرکارانی که به خانه میآوریم یا شاغلان بسیاری مشاغل خدماتی دیگر، نتیجه همین وضعیت است. آموزشهای شغلی مناسب و طراحی بستههای آموزش مهارتی برای همه عناوین شغلی، کیفیت و رضایت زندگی ما ایرانیان را افزایش خواهد داد و جانمان نیز کمتر به خطر میافتد.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
کاش زودتر نوشته بودم
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مرحوم دکتر سیدتقی نوربخش – رئیس سازمان تأمین اجتماعی - و معاونش امروز در حادثه رانندگی به دیار باقی شتافتند. خدایشان رحمت کند. مرگ دلخراش ایشان در سانحه رانندگی بهانه نوشتن متنی است که…
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ مرحوم دکتر سیدتقی نوربخش – رئیس سازمان تأمین اجتماعی - و معاونش امروز در حادثه رانندگی به دیار باقی شتافتند. خدایشان رحمت کند. مرگ دلخراش ایشان در سانحه رانندگی بهانه نوشتن متنی است که…
Forwarded from اتچ بات
چگونه نوآوری را پیش ببریم؟
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ دلایل زیادی برای کمامید و ناامید شدن در ایران امروز وجود دارد. گروههای نخبه که میخواهند سیاستی اصلاحی را پیش ببرند و به در بسته میخورند، بیشتر در معرض کمفروغ شدن امید قرار میگیرند.
✳️ من در سخنرانی «مسألهسازی، نوآوری و امید» که روز 30 آبان 1397 در جمع کسبوکارهای حوزه فناوری نانو ارائه شده است، سعی کردم تفاوت مشکل و مسأله، نقش نوآوری سیاستی در ایجاد امید، و راهکارهای پیش بردن نوآوری سیاستی و زنده کردن امید را تشریح کنم. سخنرانی 38 دقیقه است.
✳️ (اگر این سخنرانی را مفید دانستید، به دیگران نیز معرفی کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ دلایل زیادی برای کمامید و ناامید شدن در ایران امروز وجود دارد. گروههای نخبه که میخواهند سیاستی اصلاحی را پیش ببرند و به در بسته میخورند، بیشتر در معرض کمفروغ شدن امید قرار میگیرند.
✳️ من در سخنرانی «مسألهسازی، نوآوری و امید» که روز 30 آبان 1397 در جمع کسبوکارهای حوزه فناوری نانو ارائه شده است، سعی کردم تفاوت مشکل و مسأله، نقش نوآوری سیاستی در ایجاد امید، و راهکارهای پیش بردن نوآوری سیاستی و زنده کردن امید را تشریح کنم. سخنرانی 38 دقیقه است.
✳️ (اگر این سخنرانی را مفید دانستید، به دیگران نیز معرفی کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
Audio
«مسأله سازی، نوآوری و امید» (محمد فاضلی). نسخه mp3 سخنرانی که روی همه گوشی ها قابل اجرا باشد. @fazeli_mohammad
Forwarded from اتچ بات
تاریخ بینانگذاران صنایع ایران
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شما هم حتماً کتابهایی درباره کارآفرینان و بنیانگذاران شرکتهای بزرگ ژاپنی یا کرهای خواندهاید، کسانی نظیر هوندا، ماتسوشیتا یا سایر بنیانگذاران شرکتهای موفق ژاپنی یا کرهای، یا در فضای مجازی به تصاویر و جملاتی از آنها برخورده و حتماً پیش خودتان فکر کردهاید آیا این گونه افراد در ایران وجود داشته یا دارند؟
✅ کاستیهای تاریخ اقتصادی – بالاخص کمبود نگارش آثاری درباره شخصیتهای کارآفرین اقتصادی در ایران – فضایی ایجاد کرده گویی افراد کارآفرین، خلاق، میهندوست و سختکوش ایرانی اصلاً وجود ندارند یا بسیار نادرند.
✅ علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، کار مهمی انجام داده است. سعیدی تاکنون با انتشار چهار جلد کتاب از مجموعه «موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی» بهواقع کار بزرگی انجام داده و شرحی دقیق بر تاریخ فعالیت اقتصادی چهار خاندان از تجار و صنعتگران ایرانی نوشته است که هر کدام سهمی بزرگ در توسعه صنعتی ایران دهه 1330 و 1340 داشتند. این آثار عبارتند از:
🔹زندگی و کارنامه علی خسروشاهی (بنیانگذار شرکت مینو، کارآفرین صنایع غذایی و آرایشی و بهداشتی) – انتشار: سال 1394
🔹سرمایهداری خانوادگی خاندان لاجوردی. (فعال در زمینه صنایع غذایی، شوینده، نساجی و اولین توسعهدهندگان استفاده از کامپیوتر در ایران)
🔹زندگی و کارنامه محمدرحیم متقی ایروانی. (بنیانگذار کفش ملی)
🔹زندگی و کارنامه حاج محمد تقی برخوردار. (بنیانگذار قوه پارس، پارس الکتریک و کارخانجات متعدد لوازم خانگی)
✅ من کمتر جامعهشناس ایرانی میشناسم که این گونه با پشتکار و در بیش از یک دهه، روی موضوع واحدی متمرکز شده و چهار اثر وزین در آن موضوع منتشر کرده باشد. سعیدی ترکیبی از تحلیل اسناد تاریخی، مدارک فعالیتهای اقتصادی، مصاحبه با فعالان اقتصادی و بازماندگانشان، اسناد دادگاههای مصادره اموال کارآفرینان بعد از انقلاب (در هر چهار مورد) و سایر روشها را برای ارائه شرحی دقیق از تاریخ صنعتیشدن ایران عصر پهلوی بهکار گرفته است.
✅ علیاصغر سعیدی، اگرچه به ساختارها بیتوجه نیست، اما اثر عاملیت، کنشگری و خلاقیت فعالان اقتصادی مطالعهشده را به دقت نشان میدهد. او ساختار رفتار اقتصادی این کارآفرینان را آشکار میکند. سعیدی همچنین تاریخ صنعتیشدن ایران را پیش چشم خواننده قرار میدهد و از این مسیر به حس توانمند بودن ملی کمک میکند. تصور میکنم او در پی الگوسازی هم بوده است و پیوند عمیق صنعتیشدن جامعه ایران در دهه 1340 با جامعه آن روز را نیز نشان میدهد.
✅ روایت علیاصغر سعیدی از صنعتیشدن ایران در دهه 1340 و داستان مصادره اموال کسانی که میتوانستند کارآفرینی و صنعت ملی ایران را بنا نهند، ابعاد پنهانی از تاریخ اقتصادی ناسازگار با صنعتیشدن را نیز آشکار میکند. او همچنین شأن خلاقیت، تجربه، دانش و بالاخص اخلاق در فعالیت اقتصادی را نیز به خوبی بررسی میکند.
✅ ایرانیانی که از کفش ملی، بیسکوییتهای مینو، لوازم خانگی پارس، و پارچههای ایرانی خاطرات بسیار دارند، با خواندن این آثار حسی از غرور، نوستالژی و غصهای از فروپاشی هسته «اولینها» در صنعت ایران را تجربه خواهند کرد.
✅ علیاصغر سعیدی اگر فقط همین چهار جلد کتاب را مینوشت (آثار دیگری نیز از وی منتشر شده است)، سهمی قابل توجه در جامعهشناسی و تاریخ اقتصادی صنعتیشدن ایران میداشت و قابل تقدیر و احترام بود. شما نیز از خواندن حاصل تلاشهای او در این چهار اثر، لذت فراوان خواهید برد و نیز غصه بسیار خواهید خورد. خواندن این کتابها برای مالکان و مدیران شرکتهای خصوصی، فعالان و کارآفرینان اقتصادی جوان و مدیران استارتآپها، و مدیران دولتی بسیار درسآموز خواهد بود.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
@fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شما هم حتماً کتابهایی درباره کارآفرینان و بنیانگذاران شرکتهای بزرگ ژاپنی یا کرهای خواندهاید، کسانی نظیر هوندا، ماتسوشیتا یا سایر بنیانگذاران شرکتهای موفق ژاپنی یا کرهای، یا در فضای مجازی به تصاویر و جملاتی از آنها برخورده و حتماً پیش خودتان فکر کردهاید آیا این گونه افراد در ایران وجود داشته یا دارند؟
✅ کاستیهای تاریخ اقتصادی – بالاخص کمبود نگارش آثاری درباره شخصیتهای کارآفرین اقتصادی در ایران – فضایی ایجاد کرده گویی افراد کارآفرین، خلاق، میهندوست و سختکوش ایرانی اصلاً وجود ندارند یا بسیار نادرند.
✅ علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، کار مهمی انجام داده است. سعیدی تاکنون با انتشار چهار جلد کتاب از مجموعه «موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی» بهواقع کار بزرگی انجام داده و شرحی دقیق بر تاریخ فعالیت اقتصادی چهار خاندان از تجار و صنعتگران ایرانی نوشته است که هر کدام سهمی بزرگ در توسعه صنعتی ایران دهه 1330 و 1340 داشتند. این آثار عبارتند از:
🔹زندگی و کارنامه علی خسروشاهی (بنیانگذار شرکت مینو، کارآفرین صنایع غذایی و آرایشی و بهداشتی) – انتشار: سال 1394
🔹سرمایهداری خانوادگی خاندان لاجوردی. (فعال در زمینه صنایع غذایی، شوینده، نساجی و اولین توسعهدهندگان استفاده از کامپیوتر در ایران)
🔹زندگی و کارنامه محمدرحیم متقی ایروانی. (بنیانگذار کفش ملی)
🔹زندگی و کارنامه حاج محمد تقی برخوردار. (بنیانگذار قوه پارس، پارس الکتریک و کارخانجات متعدد لوازم خانگی)
✅ من کمتر جامعهشناس ایرانی میشناسم که این گونه با پشتکار و در بیش از یک دهه، روی موضوع واحدی متمرکز شده و چهار اثر وزین در آن موضوع منتشر کرده باشد. سعیدی ترکیبی از تحلیل اسناد تاریخی، مدارک فعالیتهای اقتصادی، مصاحبه با فعالان اقتصادی و بازماندگانشان، اسناد دادگاههای مصادره اموال کارآفرینان بعد از انقلاب (در هر چهار مورد) و سایر روشها را برای ارائه شرحی دقیق از تاریخ صنعتیشدن ایران عصر پهلوی بهکار گرفته است.
✅ علیاصغر سعیدی، اگرچه به ساختارها بیتوجه نیست، اما اثر عاملیت، کنشگری و خلاقیت فعالان اقتصادی مطالعهشده را به دقت نشان میدهد. او ساختار رفتار اقتصادی این کارآفرینان را آشکار میکند. سعیدی همچنین تاریخ صنعتیشدن ایران را پیش چشم خواننده قرار میدهد و از این مسیر به حس توانمند بودن ملی کمک میکند. تصور میکنم او در پی الگوسازی هم بوده است و پیوند عمیق صنعتیشدن جامعه ایران در دهه 1340 با جامعه آن روز را نیز نشان میدهد.
✅ روایت علیاصغر سعیدی از صنعتیشدن ایران در دهه 1340 و داستان مصادره اموال کسانی که میتوانستند کارآفرینی و صنعت ملی ایران را بنا نهند، ابعاد پنهانی از تاریخ اقتصادی ناسازگار با صنعتیشدن را نیز آشکار میکند. او همچنین شأن خلاقیت، تجربه، دانش و بالاخص اخلاق در فعالیت اقتصادی را نیز به خوبی بررسی میکند.
✅ ایرانیانی که از کفش ملی، بیسکوییتهای مینو، لوازم خانگی پارس، و پارچههای ایرانی خاطرات بسیار دارند، با خواندن این آثار حسی از غرور، نوستالژی و غصهای از فروپاشی هسته «اولینها» در صنعت ایران را تجربه خواهند کرد.
✅ علیاصغر سعیدی اگر فقط همین چهار جلد کتاب را مینوشت (آثار دیگری نیز از وی منتشر شده است)، سهمی قابل توجه در جامعهشناسی و تاریخ اقتصادی صنعتیشدن ایران میداشت و قابل تقدیر و احترام بود. شما نیز از خواندن حاصل تلاشهای او در این چهار اثر، لذت فراوان خواهید برد و نیز غصه بسیار خواهید خورد. خواندن این کتابها برای مالکان و مدیران شرکتهای خصوصی، فعالان و کارآفرینان اقتصادی جوان و مدیران استارتآپها، و مدیران دولتی بسیار درسآموز خواهد بود.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.)
@fazeli_mohammad
Telegram
شفافیت بودجه و نیروی مردم
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ آنچه در سیاست میگذرد محصول قدرت نیروهایی است که تلاش میکنند رخدادهای سیاست را به نفع خود رقم بزنند. بودجه که شاید بتوان آنرا «سیاسیترین رخداد اقتصادی» هر سال کشور نامید نیز از این قاعده مستثنی نیست. اهمیت بودجه نیز نباید بر مردم ایران پوشیده باشد. بودجه تا اندازه بسیار زیادی سرنوشت نقدینگی، تورم، اصلاح بانکی، صندوقهای بازنشستگی، قدرت خرید مردم، طرحهای عمرانی، بخش خصوصی، اشتغال و حمایت اجتماعی از گروههای ضعیف اقتصادی و اجتماعی را تعیین میکند.
✅ نیروهای سیاسی مختلفی بر شکل دادن بودجه مؤثرند. بودجه دو مقوله اساسی دارد: منابع و مصارف. منابع عمدتاً از فروش نفت، مالیات و انواع عوارض (از جمله عوارض گمرکی، و ...) حاصل میشود. طبیعی است که بسیاری از مالیاتدهندگان مایلاند از زیر بار آن شانه خالی کنند، و برخی هم اصلاً مالیات نمیپردازند. میزان و نوع عوارض هم برای کالاها و گروههای مختلف متفاوت است. بدیهی است که قدرتمندان تلاش میکنند منافع خود را از عوارض و مالیات معاف کرده یا نرخ مالیات و عوارض را کاهش دهند. برخی نیز بیش از آنچه باید، مالیات میپردازند.
✅ مصارف بودجه هم عرصه رقابت قدرتهای سیاسی هستند. هر یک از دستگاههای دولتی و سازمانهایی که ردیف بودجه دارند تلاش میکنند سهم بیشتری از کیک بودجه را برای خود کنند. دیگران میکوشند برای خودشان ردیفی در بودجه دست و پا کنند. نمایندگان مجلس برای گرفتن سهم بیشتری از بودجه برای حوزه انتخابیه خود یا پروژههای خاص رقابت میکنند. گرفتن بودجه بیشتر برای مقاصد خاص، تضمینی برای انتخاب مجدد آنها نیز به حساب میآید. افراد و گروههای سیاسی، پیمانکاران، کسبوکارهای فرهنگی، و هر بخش سازمانیافتهای تلاش میکند سهم بیشتری از بودجه داشته باشد.
✅ سؤال مهم این است که مردم کجای این رقابتها قرار دارند؟ مردم چه چیزی را باید از بودجه مطالبه کنند؟ مردم چه توضیحی از بودجهبندان و دولتیها مطالبه کنند؟ خواستار شفافیت در چه ابعادی از بودجه شوند؟ مردم نیروی اجتماعی-سیاسی نادیدهگرفته شده همه رقابتهای سیاسی برای کیک اقتصادی بودجه هستند. نماینده مجلس، مدیران دستگاه اداری، مدیران شرکتهای دولتی و همه بازیگران بودجه کردار خود را با استناد به منافع مردم و به اسم مردم توجیه میکنند، اما مردم چه زمانی میتوانند بفهمند که بودجه چقدر در راستای منافع ایشان است؟
✅ بودجهبندان سال گذشته مدعی شدند که بودجه شفافتر از گذشته شده است و امسال نیز حتماً باید شفافتر از پارسال باشد. بودجه اگر با چنین هدفی تنظیم میشود، حتماً باید بودجهریزان سازمان برنامه و بودجه پاسخ دهند و به دقت برای مردم روشن سازند:
هدف اصلی بودجه امسال چیست؟ کنترل تورم، رشد اقتصادی، حمایت اجتماعی از اقشار ضعیف، مقاومت در برابر تحریم، افزایش اشتغال، ممانعت از بیکاری بیشتر، حفظ محیطزیست، یا هر هدف دیگری.
🔹بودجه امسال چگونه به اهدافش میرسد؟ چه کاستیهایی از بودجههای گذشته را برطرف کرده است؟ سبب آغاز چه اصلاحاتی در اقتصاد ایران میشود؟ چگونه مانع بدتر شدن زندگی مردم میشود؟
🔹بودجه سال 1398 چگونه عملکرد دستگاهها را مبنای بودجهریزی قرار داده و سبب کاهش یا حذف بودجه دستگاههایی میشود که به اندازه بودجهای که دریافت میکنند کارآیی ندارند؟
🔹بودجه 1398 چگونه صدها هزار میلیارد تومان یارانه پنهان حاملهای سوخت، آب، برق و سایر کالاها را به سمت حمایت اجتماعی از ضعیفترین اقشار جامعه هدایت میکند و سبب توسعه عدالت میشود؟
🔹بودجه 1398 چگونه از محیطزیست در حال ویران شدن ایران حفاظت بیشتری خواهد کرد؟ چگونه سبب کمتر شدن پروژههایی میشود که جز تخریب و هدر رفتن منابع حاصلی ندارند و صرفاً برای تأمین منافع سیاسی و اقتصادی گروههای خاص اجرا میشوند؟
🔹بودجه 1398 چگونه صرفهجویانه و مناسب برای مقابله با تحریمهایی است که هدفشان افزودن بر رنج و مصائب این ملت و تضعیف ایران است؟ تفاوت بودجه تحت تحریم امسال و بودجه سال گذشته چیست؟
🔹بودجه 1398 چگونه برای مقابله با فسادهای سیستماتیک مختلف از جمله توزیع ارز ارزانقیمت و ارائه تسهیلاتی که هدررفتشان بیش از فوایدشان است طراحی شده است؟
🔹بودجه اگر شفافتر و پاسخگویانهتر از گذشته، با توجه به شرایط دشوار کشور طراحی شده است، نباید فرایند بررسی و تصویب آن پشت درهای بسته و بدون توضیح کافی به مردم صورت گیرد. درها را باز کنید تا نخبگان بر همه ابعاد بودجه تسلط یابند و زیر و بم آنرا برای مردم بشکافند. آنگاه است که نیروی مردم همچون کوهی در برابر هر اعمال نفوذ سیاسی مخربی بر بودجه خواهد ایستاد.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ آنچه در سیاست میگذرد محصول قدرت نیروهایی است که تلاش میکنند رخدادهای سیاست را به نفع خود رقم بزنند. بودجه که شاید بتوان آنرا «سیاسیترین رخداد اقتصادی» هر سال کشور نامید نیز از این قاعده مستثنی نیست. اهمیت بودجه نیز نباید بر مردم ایران پوشیده باشد. بودجه تا اندازه بسیار زیادی سرنوشت نقدینگی، تورم، اصلاح بانکی، صندوقهای بازنشستگی، قدرت خرید مردم، طرحهای عمرانی، بخش خصوصی، اشتغال و حمایت اجتماعی از گروههای ضعیف اقتصادی و اجتماعی را تعیین میکند.
✅ نیروهای سیاسی مختلفی بر شکل دادن بودجه مؤثرند. بودجه دو مقوله اساسی دارد: منابع و مصارف. منابع عمدتاً از فروش نفت، مالیات و انواع عوارض (از جمله عوارض گمرکی، و ...) حاصل میشود. طبیعی است که بسیاری از مالیاتدهندگان مایلاند از زیر بار آن شانه خالی کنند، و برخی هم اصلاً مالیات نمیپردازند. میزان و نوع عوارض هم برای کالاها و گروههای مختلف متفاوت است. بدیهی است که قدرتمندان تلاش میکنند منافع خود را از عوارض و مالیات معاف کرده یا نرخ مالیات و عوارض را کاهش دهند. برخی نیز بیش از آنچه باید، مالیات میپردازند.
✅ مصارف بودجه هم عرصه رقابت قدرتهای سیاسی هستند. هر یک از دستگاههای دولتی و سازمانهایی که ردیف بودجه دارند تلاش میکنند سهم بیشتری از کیک بودجه را برای خود کنند. دیگران میکوشند برای خودشان ردیفی در بودجه دست و پا کنند. نمایندگان مجلس برای گرفتن سهم بیشتری از بودجه برای حوزه انتخابیه خود یا پروژههای خاص رقابت میکنند. گرفتن بودجه بیشتر برای مقاصد خاص، تضمینی برای انتخاب مجدد آنها نیز به حساب میآید. افراد و گروههای سیاسی، پیمانکاران، کسبوکارهای فرهنگی، و هر بخش سازمانیافتهای تلاش میکند سهم بیشتری از بودجه داشته باشد.
✅ سؤال مهم این است که مردم کجای این رقابتها قرار دارند؟ مردم چه چیزی را باید از بودجه مطالبه کنند؟ مردم چه توضیحی از بودجهبندان و دولتیها مطالبه کنند؟ خواستار شفافیت در چه ابعادی از بودجه شوند؟ مردم نیروی اجتماعی-سیاسی نادیدهگرفته شده همه رقابتهای سیاسی برای کیک اقتصادی بودجه هستند. نماینده مجلس، مدیران دستگاه اداری، مدیران شرکتهای دولتی و همه بازیگران بودجه کردار خود را با استناد به منافع مردم و به اسم مردم توجیه میکنند، اما مردم چه زمانی میتوانند بفهمند که بودجه چقدر در راستای منافع ایشان است؟
✅ بودجهبندان سال گذشته مدعی شدند که بودجه شفافتر از گذشته شده است و امسال نیز حتماً باید شفافتر از پارسال باشد. بودجه اگر با چنین هدفی تنظیم میشود، حتماً باید بودجهریزان سازمان برنامه و بودجه پاسخ دهند و به دقت برای مردم روشن سازند:
هدف اصلی بودجه امسال چیست؟ کنترل تورم، رشد اقتصادی، حمایت اجتماعی از اقشار ضعیف، مقاومت در برابر تحریم، افزایش اشتغال، ممانعت از بیکاری بیشتر، حفظ محیطزیست، یا هر هدف دیگری.
🔹بودجه امسال چگونه به اهدافش میرسد؟ چه کاستیهایی از بودجههای گذشته را برطرف کرده است؟ سبب آغاز چه اصلاحاتی در اقتصاد ایران میشود؟ چگونه مانع بدتر شدن زندگی مردم میشود؟
🔹بودجه سال 1398 چگونه عملکرد دستگاهها را مبنای بودجهریزی قرار داده و سبب کاهش یا حذف بودجه دستگاههایی میشود که به اندازه بودجهای که دریافت میکنند کارآیی ندارند؟
🔹بودجه 1398 چگونه صدها هزار میلیارد تومان یارانه پنهان حاملهای سوخت، آب، برق و سایر کالاها را به سمت حمایت اجتماعی از ضعیفترین اقشار جامعه هدایت میکند و سبب توسعه عدالت میشود؟
🔹بودجه 1398 چگونه از محیطزیست در حال ویران شدن ایران حفاظت بیشتری خواهد کرد؟ چگونه سبب کمتر شدن پروژههایی میشود که جز تخریب و هدر رفتن منابع حاصلی ندارند و صرفاً برای تأمین منافع سیاسی و اقتصادی گروههای خاص اجرا میشوند؟
🔹بودجه 1398 چگونه صرفهجویانه و مناسب برای مقابله با تحریمهایی است که هدفشان افزودن بر رنج و مصائب این ملت و تضعیف ایران است؟ تفاوت بودجه تحت تحریم امسال و بودجه سال گذشته چیست؟
🔹بودجه 1398 چگونه برای مقابله با فسادهای سیستماتیک مختلف از جمله توزیع ارز ارزانقیمت و ارائه تسهیلاتی که هدررفتشان بیش از فوایدشان است طراحی شده است؟
🔹بودجه اگر شفافتر و پاسخگویانهتر از گذشته، با توجه به شرایط دشوار کشور طراحی شده است، نباید فرایند بررسی و تصویب آن پشت درهای بسته و بدون توضیح کافی به مردم صورت گیرد. درها را باز کنید تا نخبگان بر همه ابعاد بودجه تسلط یابند و زیر و بم آنرا برای مردم بشکافند. آنگاه است که نیروی مردم همچون کوهی در برابر هر اعمال نفوذ سیاسی مخربی بر بودجه خواهد ایستاد.
✅ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
ژرفای سیاستی آب ژرف
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر اینکه چاه آب ژرف (در عمق چند هزار متری زمین) به نتیجه رسیده، و تصویر هم فواره شدن آب است (چاه آرتزین)، آبهایی که گفته میشود از هندوکش به سمت ایران میآیند و از اعماق زمین در سیستان و بلوچستان میگذرند و از دریای عمان خارج میشوند. حجم آب کشفشده 1000 میلیارد متر مکعب ذکر شده و آنرا بر 7 میلیارد متر مکعب مصرف آب شرب سالیانه کشور تقسیم کرده و گفتهاند برای 173 سال مصرف آب شرب کشور کافی است. خبر دست به دست میچرخد و امروز صبح شنیدم که کسانی گفتهاند چه نشستهاید که این آب را هم و به فلان کشورها که دوستشان نداریم فروخته شده است، واخیانتا!!
✅ داستان آب ژرف مثنوی هفتاد من است، اما من فقط میخواهم چند مجموعه سؤال بپرسم و از نگاه «عقل سیاستگذاری عمومی» در آن نظر کنیم. دو نکته هم قبل از طرح سؤالات ذکر میکنم. اول، عدد 1000 را بر 7 تقسیم کنید. خواهید دید که حاصل 142.8 میشود. یعنی نویسندگان چنین متنی حتی در تقسیم نیز دقت به خرج ندادهاند. آدمیانی که به این میزان هم دقیق نبودهاند چگونه صلاحیتی برای اظهارنظر درباره آب ژرف یافتهاند؟
✅ دوم، 1000 میلیارد متر مکعب معادل چقدر آب است؟ کارون بزرگترین و پرآبترین رودخانه ایران است. کل آب سالیانه رودخانه کارون اکنون به روایت برخی اطلاعات و آمار به حدود 14 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است، اما کارون در پرآبترین سالهایش نیز بین 20 تا 30 میلیارد متر مکعب و حدود 23 میلیارد متر مکعب آورد داشته است. 1000 میلیارد متر مکعب معادل آورد 43 رودخانه کارون در پرآبترین سالهای آن است. عبور این میزان آب در اعماق زمین، و خروج این میزان آب از دریای عمان در کدام گزارش کارشناسی و اثر علمی منتشرشده نشان داده شده است؟
✅ اولین مجموعه سؤالات، به فرض که این میزان آب در سیستان و بلوچستان کشف شود. این آب دارای چه کیفیتی است؟ آیا حاوی فلزات سنگین نیست؟ آیا شوری آب برای استفاده انسانی استاندارد است؟ هزینه استخراج آب از عمق 3 تا 5 هزار متری زمین چقدر است؟ چه میزان برق برای استخراج این میزان آب ضروری است؟ آیا آب ژرف از طریق یک چاه قابل استحصال است یا هزاران چاه برای استخراج آب ژرف ضروری است؟ هزینه حفر هر چاه چقدر است؟ چاه فعلی تاکنون چقدر هزینه در برداشته است؟ هزینه لازم برای انتقال آب به سایر نقاط ایران چقدر است (تا 173 سال آب شرب ایران را تأمین کند)؟
✅ دومین مجموعه سؤالات، آیا کشوری که با مدیریت ناصحیح، منابع آبی خود را مسرفانه به سوی نابودی کشانده، منابع آب جدید را نابود نخواهد کرد؟ آیا هزینهای به اندازه هزینه لازم برای اکتشاف، استحصال و توزیع آب ژرف، برای بهبود مصرف آبهای موجود هزینه شده است؟ آب ژرف در چه بازه زمانی، برای چه مقاصدی و با چه قیمتی به دست خواهد آمد؟
✅ سومین مجموعه سؤالات، مگر نه این است که جامعه ایرانی از فقدان ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی سدها شکایت دارد و ساخت آنها را باعث بروز مشکلات عدیده برای کشور و تخریب منابع آبی میداند؟ خب، ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی آب ژرف کجا صورت گرفته؟ توسط چه کسانی منتشر شده؟ و توسط کدام کارشناسان و نخبگان تأیید شده است؟ چه تضمینی هست که آینده آنچه امروز درباره آب ژرف گفته میشود، همان چیزی نباشد که امروز درباره سدسازی بیان میشود؟
✅ چهارمین مجموعه سؤالات، چرا دستگاههای رسمی اخبار آب ژرف را تأیید یا تکذیب نمیکنند؟ چرا گزارش مطالعات درباره چنین پدیده شگرفی که به عنوان نجات یک ملت تصویر میشود در دسترس نیست؟ آیا این فقط بازی رسانهای برای جا انداختن پدیدهای مشکوک است؟
✅ پنجمین مجموعه سؤالات، آیا در دنیای سیاستگذاری راهکارهای معجزهآسا امکانپذیر هستند؟ آیا کشوری که چند دهه با بدمصرفی و بیتدبیری در مدیریت منابع آب مواجه بوده، قادر است با اتکا به یک عامل، به شکلی معجزهآسا نجات یابد؟ آیا آب ژرف – به فرض واقعیت داشتن – خشکیدن تالابها و رودخانهها، فرونشست زمین، ریزگردها، موج مهاجرت بر اثر خشکی، کوبیده شدن آبخوانها و ... را نیز جبران میکند؟
✅ هر تصمیم درباره آب، تصمیم درباره سرنوشت این کشور است. سیاستگذاری عرصه دل بستن به معجزهها نیست، بلکه عرصه پاسخ گفتن به سؤالات بسیار و درافتادن با پیچیدگیهای بسیار است. سیاستگذاری آب ژرف، ژرفای بسیار بیشتری مطالبه میکند.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ خبر اینکه چاه آب ژرف (در عمق چند هزار متری زمین) به نتیجه رسیده، و تصویر هم فواره شدن آب است (چاه آرتزین)، آبهایی که گفته میشود از هندوکش به سمت ایران میآیند و از اعماق زمین در سیستان و بلوچستان میگذرند و از دریای عمان خارج میشوند. حجم آب کشفشده 1000 میلیارد متر مکعب ذکر شده و آنرا بر 7 میلیارد متر مکعب مصرف آب شرب سالیانه کشور تقسیم کرده و گفتهاند برای 173 سال مصرف آب شرب کشور کافی است. خبر دست به دست میچرخد و امروز صبح شنیدم که کسانی گفتهاند چه نشستهاید که این آب را هم و به فلان کشورها که دوستشان نداریم فروخته شده است، واخیانتا!!
✅ داستان آب ژرف مثنوی هفتاد من است، اما من فقط میخواهم چند مجموعه سؤال بپرسم و از نگاه «عقل سیاستگذاری عمومی» در آن نظر کنیم. دو نکته هم قبل از طرح سؤالات ذکر میکنم. اول، عدد 1000 را بر 7 تقسیم کنید. خواهید دید که حاصل 142.8 میشود. یعنی نویسندگان چنین متنی حتی در تقسیم نیز دقت به خرج ندادهاند. آدمیانی که به این میزان هم دقیق نبودهاند چگونه صلاحیتی برای اظهارنظر درباره آب ژرف یافتهاند؟
✅ دوم، 1000 میلیارد متر مکعب معادل چقدر آب است؟ کارون بزرگترین و پرآبترین رودخانه ایران است. کل آب سالیانه رودخانه کارون اکنون به روایت برخی اطلاعات و آمار به حدود 14 میلیارد متر مکعب کاهش یافته است، اما کارون در پرآبترین سالهایش نیز بین 20 تا 30 میلیارد متر مکعب و حدود 23 میلیارد متر مکعب آورد داشته است. 1000 میلیارد متر مکعب معادل آورد 43 رودخانه کارون در پرآبترین سالهای آن است. عبور این میزان آب در اعماق زمین، و خروج این میزان آب از دریای عمان در کدام گزارش کارشناسی و اثر علمی منتشرشده نشان داده شده است؟
✅ اولین مجموعه سؤالات، به فرض که این میزان آب در سیستان و بلوچستان کشف شود. این آب دارای چه کیفیتی است؟ آیا حاوی فلزات سنگین نیست؟ آیا شوری آب برای استفاده انسانی استاندارد است؟ هزینه استخراج آب از عمق 3 تا 5 هزار متری زمین چقدر است؟ چه میزان برق برای استخراج این میزان آب ضروری است؟ آیا آب ژرف از طریق یک چاه قابل استحصال است یا هزاران چاه برای استخراج آب ژرف ضروری است؟ هزینه حفر هر چاه چقدر است؟ چاه فعلی تاکنون چقدر هزینه در برداشته است؟ هزینه لازم برای انتقال آب به سایر نقاط ایران چقدر است (تا 173 سال آب شرب ایران را تأمین کند)؟
✅ دومین مجموعه سؤالات، آیا کشوری که با مدیریت ناصحیح، منابع آبی خود را مسرفانه به سوی نابودی کشانده، منابع آب جدید را نابود نخواهد کرد؟ آیا هزینهای به اندازه هزینه لازم برای اکتشاف، استحصال و توزیع آب ژرف، برای بهبود مصرف آبهای موجود هزینه شده است؟ آب ژرف در چه بازه زمانی، برای چه مقاصدی و با چه قیمتی به دست خواهد آمد؟
✅ سومین مجموعه سؤالات، مگر نه این است که جامعه ایرانی از فقدان ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی سدها شکایت دارد و ساخت آنها را باعث بروز مشکلات عدیده برای کشور و تخریب منابع آبی میداند؟ خب، ارزیابی اقتصادی، محیطزیستی و اجتماعی آب ژرف کجا صورت گرفته؟ توسط چه کسانی منتشر شده؟ و توسط کدام کارشناسان و نخبگان تأیید شده است؟ چه تضمینی هست که آینده آنچه امروز درباره آب ژرف گفته میشود، همان چیزی نباشد که امروز درباره سدسازی بیان میشود؟
✅ چهارمین مجموعه سؤالات، چرا دستگاههای رسمی اخبار آب ژرف را تأیید یا تکذیب نمیکنند؟ چرا گزارش مطالعات درباره چنین پدیده شگرفی که به عنوان نجات یک ملت تصویر میشود در دسترس نیست؟ آیا این فقط بازی رسانهای برای جا انداختن پدیدهای مشکوک است؟
✅ پنجمین مجموعه سؤالات، آیا در دنیای سیاستگذاری راهکارهای معجزهآسا امکانپذیر هستند؟ آیا کشوری که چند دهه با بدمصرفی و بیتدبیری در مدیریت منابع آب مواجه بوده، قادر است با اتکا به یک عامل، به شکلی معجزهآسا نجات یابد؟ آیا آب ژرف – به فرض واقعیت داشتن – خشکیدن تالابها و رودخانهها، فرونشست زمین، ریزگردها، موج مهاجرت بر اثر خشکی، کوبیده شدن آبخوانها و ... را نیز جبران میکند؟
✅ هر تصمیم درباره آب، تصمیم درباره سرنوشت این کشور است. سیاستگذاری عرصه دل بستن به معجزهها نیست، بلکه عرصه پاسخ گفتن به سؤالات بسیار و درافتادن با پیچیدگیهای بسیار است. سیاستگذاری آب ژرف، ژرفای بسیار بیشتری مطالبه میکند.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Forwarded from اتچ بات
مهاجران مسلمان در کانادا
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ سالانه نزدیک به ده هزار ایرانی کشور خود را به مقصد اقامت دائم در کانادا ترک میکنند. این میزان مهاجر در ده سال گذشته سبب شده است که ایران یکی از ده کشور مهاجرفرست به کانادا باشد. نکته مهم اینکه دلایل ایرانیان برای مهاجرت به کانادا با دلائل مهاجران نه کشور دیگر مهاجرفرست متفاوت است. اینها بخش بسیار کوچک اطلاعاتی است که کتاب «در تنگنای بیم و امید» به شما میدهد.
✳️ عبدالمحمد کاظمیپور، نویسنده کتاب، استاد جامعهشناسی و صاحب کرسی مطالعات قومی در دانشگاه کلگری است. کتاب او اولین بار در کانادا با عنوان «مسلمانان به مثابه معضل در کانادا: روایت پیوندی ناقص» (2014) منتشر شده و در فارسی با عنوان «در تنگنای بیم و امید: پژوهشی درباره زندگی مهاجران مسلمان در کانادا» با ترجمه بهرنگ صدیقی و توسط نشر نی در سال 1396 منتشر شده است. کتاب برنده جایزه کتاب سال انجمن جامعهشناسی کانادا در سال 2015 نیز هست.
✳️ این کتاب به جهات مختلف برای ما ایرانیان اهمیت دارد. کشوری که سالیانه 10 هزار نفر از مردمش راهی اقامت دائم در کانادا میشوند باید شناخت دقیقی از پدیده مهاجرت داشته باشد. جالب اینکه هیچ مرکز و نهادی در ایران بهطور جدی درگیر مطالعات اجتماعی و اقتصادی مهاجرت نیست. کاظمیپور همچنین درباره کارکردهای مهاجران در سرزمین مقصد نیز توضیح میدهد. مهاجران سایر کشورها در مقاصدی نظیر آمریکا، کانادا یا کشورهای اروپایی درگیر لابیگری برای کشور خودشان میشوند، علم و فناوری را منتقل میکنند یا باعث سرمایهگذاری در کشورشان میشوند. فقدان شناخت پدیده مهاجرت و عدم مطالعه سیستماتیک درباره مهاجران، فرصتهای تحقق این گونه کارکردها را نیز میگیرد.
✳️ کتاب به طرح مسأله «مسلمانان به مثابه معضل» پرداخته و نشان میدهد که جامعه کانادا به چه دلایلی چنین رویکردی نسبت به مسلمانان دارد. کتاب سپس در دو فصل به جلو صحنه و پشت صحنه وضعیت مسلمانان کانادا میپردازد. شرحی از بدفهمیهای جامعه کانادا در قبال مسلمانان، پوشش رسانهای تبعیضآمیز نسبت به مسلمانان و دشواریهای یافتن کار و شغل؛ در کنار تشریح دادههایی درباره رضایت 80 درصدی مسلمانان از زندگی در کانادا، تلاش مسلمانان برای تطابق با سنتهای کانادایی، و نداشتن نگرانی عمدهای برای مسلمانان جهت زندگی در کانادا، دادههای متنوع فصول هفتم و هشتم کتاب را تشکیل میدهند. دادههایی که نشان میدهند علیرغم رضایت بالا، مسلمانان بالاترین نرخ فقر را نیز در مقایسه با سایر گروههای دینی در این کشور دارند، در پیوند یافتن از منظر اقتصادی و اجتماعی با جامعه کانادا مشکلات زیادی را تجربه میکنند، و روند درآمدزدایی تحصیلات برای مهاجران مسلمان، به اندازه دیگر گروههای مهاجر نیست.
✳️ کاظمیپور نشان میدهد مسلمانان در محیطی باید روابط اجتماعی داشته باشند که «آشکارا علیه مسلمانان سوگیری دارد. آنان برای برقراری رابطهای ساده باید بر همه آن موانع ناپیداری حاصل از تصاویر و روایتهای منفی رسانهها غلبه کنند.» جالب اینکه 70 تا 80 کاناداییهای بومی نیز در پژوهشهای مختلف معتقد بودهاند مسلمانان «اغلب» یا «در مواردی» مورد تبعیض واقع میشوند. (ص. 235، 247)
✳️ کتاب به غیر از مباحث نظری که برای متخصصان علوم اجتماعی بیشتر جذابیت دارد، حاوی دادههای خوبی درباره زندگی مسلمانان در کاناداست که برای ایرانیان مهاجر به کانادا و آنها که قصد ترک کشور را دارند نیز جالب خواهد بود. نویسنده متذکر میشود که پدیده مهاجرت به دلیل آنکه 3.2 درصد جمعیت جهان را مهاجران تشکیل میدهند حائز اهمیت است. مسلمانان مهاجر نیز در کانادا اهمیت یافتهاند زیرا جمعیت آنها تا سال 2030 از جمعیت یهودیان (دومین گروه دینی) بیشتر خواهد شد.
✳️ کتاب در نهایت نتیجه میگیرد «آنچه مسلمانان بهمثابه معضل خوانده میشود نه از آموزههای اسلام سرچشمه میگیرد و نه از باورهای بنیادین مسلمانان، بلکه در روابط کاملاً معین میان مسلمانان و دیگران ریشه دارد.» (ص. 283) کاظمیپور تصویری پرچالش و به دور از منفینگریها یا رؤیاپردازیها درباره مهاجرت ارائه میکند و از این جهت خواندن آن برای آنها که مایل به مهاجرت هستند، متخصصان مطالعات مهاجرت و سیاستگذاران اجتماعی و سیاسی مفید خواهد بود. کتاب کاظمیپور بنا به دانستههای من در فارسی همتایی ندارد و خواندنش سیلی از سؤالات درباره چرایی علاقمندی ایرانیان به مهاجرت به کانادا علیرغم واقعیت پرچالش تصویرشده در کتاب، برمیانگیزد. جای مطالعات عمیق مهاجرت و همچنین سیاستپژوهی مهاجرت در ایران خالی است.
✳️ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ سالانه نزدیک به ده هزار ایرانی کشور خود را به مقصد اقامت دائم در کانادا ترک میکنند. این میزان مهاجر در ده سال گذشته سبب شده است که ایران یکی از ده کشور مهاجرفرست به کانادا باشد. نکته مهم اینکه دلایل ایرانیان برای مهاجرت به کانادا با دلائل مهاجران نه کشور دیگر مهاجرفرست متفاوت است. اینها بخش بسیار کوچک اطلاعاتی است که کتاب «در تنگنای بیم و امید» به شما میدهد.
✳️ عبدالمحمد کاظمیپور، نویسنده کتاب، استاد جامعهشناسی و صاحب کرسی مطالعات قومی در دانشگاه کلگری است. کتاب او اولین بار در کانادا با عنوان «مسلمانان به مثابه معضل در کانادا: روایت پیوندی ناقص» (2014) منتشر شده و در فارسی با عنوان «در تنگنای بیم و امید: پژوهشی درباره زندگی مهاجران مسلمان در کانادا» با ترجمه بهرنگ صدیقی و توسط نشر نی در سال 1396 منتشر شده است. کتاب برنده جایزه کتاب سال انجمن جامعهشناسی کانادا در سال 2015 نیز هست.
✳️ این کتاب به جهات مختلف برای ما ایرانیان اهمیت دارد. کشوری که سالیانه 10 هزار نفر از مردمش راهی اقامت دائم در کانادا میشوند باید شناخت دقیقی از پدیده مهاجرت داشته باشد. جالب اینکه هیچ مرکز و نهادی در ایران بهطور جدی درگیر مطالعات اجتماعی و اقتصادی مهاجرت نیست. کاظمیپور همچنین درباره کارکردهای مهاجران در سرزمین مقصد نیز توضیح میدهد. مهاجران سایر کشورها در مقاصدی نظیر آمریکا، کانادا یا کشورهای اروپایی درگیر لابیگری برای کشور خودشان میشوند، علم و فناوری را منتقل میکنند یا باعث سرمایهگذاری در کشورشان میشوند. فقدان شناخت پدیده مهاجرت و عدم مطالعه سیستماتیک درباره مهاجران، فرصتهای تحقق این گونه کارکردها را نیز میگیرد.
✳️ کتاب به طرح مسأله «مسلمانان به مثابه معضل» پرداخته و نشان میدهد که جامعه کانادا به چه دلایلی چنین رویکردی نسبت به مسلمانان دارد. کتاب سپس در دو فصل به جلو صحنه و پشت صحنه وضعیت مسلمانان کانادا میپردازد. شرحی از بدفهمیهای جامعه کانادا در قبال مسلمانان، پوشش رسانهای تبعیضآمیز نسبت به مسلمانان و دشواریهای یافتن کار و شغل؛ در کنار تشریح دادههایی درباره رضایت 80 درصدی مسلمانان از زندگی در کانادا، تلاش مسلمانان برای تطابق با سنتهای کانادایی، و نداشتن نگرانی عمدهای برای مسلمانان جهت زندگی در کانادا، دادههای متنوع فصول هفتم و هشتم کتاب را تشکیل میدهند. دادههایی که نشان میدهند علیرغم رضایت بالا، مسلمانان بالاترین نرخ فقر را نیز در مقایسه با سایر گروههای دینی در این کشور دارند، در پیوند یافتن از منظر اقتصادی و اجتماعی با جامعه کانادا مشکلات زیادی را تجربه میکنند، و روند درآمدزدایی تحصیلات برای مهاجران مسلمان، به اندازه دیگر گروههای مهاجر نیست.
✳️ کاظمیپور نشان میدهد مسلمانان در محیطی باید روابط اجتماعی داشته باشند که «آشکارا علیه مسلمانان سوگیری دارد. آنان برای برقراری رابطهای ساده باید بر همه آن موانع ناپیداری حاصل از تصاویر و روایتهای منفی رسانهها غلبه کنند.» جالب اینکه 70 تا 80 کاناداییهای بومی نیز در پژوهشهای مختلف معتقد بودهاند مسلمانان «اغلب» یا «در مواردی» مورد تبعیض واقع میشوند. (ص. 235، 247)
✳️ کتاب به غیر از مباحث نظری که برای متخصصان علوم اجتماعی بیشتر جذابیت دارد، حاوی دادههای خوبی درباره زندگی مسلمانان در کاناداست که برای ایرانیان مهاجر به کانادا و آنها که قصد ترک کشور را دارند نیز جالب خواهد بود. نویسنده متذکر میشود که پدیده مهاجرت به دلیل آنکه 3.2 درصد جمعیت جهان را مهاجران تشکیل میدهند حائز اهمیت است. مسلمانان مهاجر نیز در کانادا اهمیت یافتهاند زیرا جمعیت آنها تا سال 2030 از جمعیت یهودیان (دومین گروه دینی) بیشتر خواهد شد.
✳️ کتاب در نهایت نتیجه میگیرد «آنچه مسلمانان بهمثابه معضل خوانده میشود نه از آموزههای اسلام سرچشمه میگیرد و نه از باورهای بنیادین مسلمانان، بلکه در روابط کاملاً معین میان مسلمانان و دیگران ریشه دارد.» (ص. 283) کاظمیپور تصویری پرچالش و به دور از منفینگریها یا رؤیاپردازیها درباره مهاجرت ارائه میکند و از این جهت خواندن آن برای آنها که مایل به مهاجرت هستند، متخصصان مطالعات مهاجرت و سیاستگذاران اجتماعی و سیاسی مفید خواهد بود. کتاب کاظمیپور بنا به دانستههای من در فارسی همتایی ندارد و خواندنش سیلی از سؤالات درباره چرایی علاقمندی ایرانیان به مهاجرت به کانادا علیرغم واقعیت پرچالش تصویرشده در کتاب، برمیانگیزد. جای مطالعات عمیق مهاجرت و همچنین سیاستپژوهی مهاجرت در ایران خالی است.
✳️ (این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
پیروز باشی پیروز
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ آقای شهردار، «پیروز»نام، از صمیم قلب آرزو میکنم پیروز باشید. شما بخشی از تلاش صدساله ما برای دموکراسی هستی، دموکراسی در اداره شهرمان؛ و بیمناکیم که اگر پیروز نشوی، حنای دموکراسی رنگ ببازد. اولین شهردار شهرساز شهر ما، بیمناکیم که چون پیروز نشوی، حنای تخصصگرایی هم بیرنگ شود. نمیدانم چقدر به این اندیشیدهاید که دموکراسی و تخصص در شما به هم گره خوردهاند و ناکامیات، فراسوی شکست شهردار است.
✅ آقای شهردار، در شهری زندگی میکنیم که پایدار نیست. گسلهایش هیولای زلزله را در خود نهان کردهاند. پلاسکو که فرو ریخت دانستیم آتشی زیر دریای این شهر خفته است. بزرگراههایش باید خونی در رگهایش بدمند، اما همه رگها گرفتهاند. راستی پرسیدهای که از عمر آبخوان شهر ما که تشنگی مردمان شهر را با آن فرومینشانیم چند سال باقی مانده است؟ آیا میدانی که دیگر هیچ آبی در کوه و دشت و دمن نزدیک این شهر باقی نمانده است که به اینجا منتقل نشده باشد؟ شاید همه خشکیدند تا شهر ما زنده و سبز بماند.
✅ آقای شهردار، نه پول زیادی باقی مانده، نه فضایی که همچون گذشته بفروشند تا خرج پروژههای عظیم و دهانپرکن شود؛ تشت رسوایی «عمران بتونیستی» از بام افتاده است. شهردار پیروز، شهر ما نه دیگر تاب و توان چاک چاک شدن با بزرگراهها دارد، و نه میتوان معجزات دوطبقه کرد؛ همه آنچه در سه دهه گذشته بزرگ، چشمگیر و دهانپرکن ساختهاند، بر شادی ما نیفزوده است. گندابهای زبالهها، اتلاف زمانمان در میان خیابانها، و سوزش چشمانمان از دود و آلودگی، گواه ناشادی ماست.
✅ یازده سال پیش پژوهشی در سراسر کشور انجام دادم که نشان میداد مردم در همه کشور، شهرداری را فاسدترین سازمان کشور میدانند. ما را حاجت به بتون و میلگرد و آسفالت اگر هست، به اندازه حاجتمان به رفع فساد و برکشیدن شفافیت نیست. شهردار شهرساز، سازوکار انتخاب آدمها، پیمانها و قراردادها، صدور مجوزها و معاملات را شفاف کنید. شهردار، حنای نصیحتهایی که به در و دیوار شهر میآویزند، رنگ باخته است، اخلاق را در کردار سازمانی شهرداری آقای شهرساز ببنیم، خوشتر است.
✅ شهرداران پیش از تو، با مردم سخن نگفتند. خیلی زود پیمانکاران و مطالبهگران پروژهها به دامشان انداختند. اما شما با مردم سخن بگو، از اینکه درآمد شهر چیست، خرجش کدام است؛ زبالهاش از اندازه بیرون است، و بازیافت نمیشود. دست یکی از محققان اجتماعی را بگیر و با هم به «گودهای زباله» اطراف شهر سر بزنید. کودکان و مهاجران را ببین که چگونه لای زبالهها دست و پا میزنند و این شهر از سامان دادن به صنعت و تجارت «طلای کثیف» بازمانده است. مردی کن و در این سه سال، بر بهسامان کردن جمعآوری، تفکیک و بازیافت زباله تهران متمرکز باش، پیروز میشوی.
✅ شهردار پیروز، پول یارانه بنزین و گازوئیل به جیب کثیری از مردمان این شهر نمیرود، اما بیشک دود گازوئیل و بنزین یارانهای حلقوم خلق را دریده و نفسشان را بریده است. جماعتی از اهل فکر اندیشههایی برای پایان دادن این بلاهت دارند؛ آنها را جدی بگیر و در میان دولتیان، صدایشان باش. هر چه بر افزودن خیابانها اهتمام کنی، ماشینها همت تو را فنا میکنند، دوچرخهها را دریاب.
✅ شهردار شهرساز، گیاهان بومی شهر ما را از بیخ کنده و فضای سبزش را به چمن آراستهاند، و آب این آبخوان رو به تباهی را پای آن قربانی میکنند. باور کن گیاهشناسان این سرزمین میتوانند این مصیبت را با گیاهان سازگار با کمآبی درمان کنند، فقط باید پشت و پناهشان باشی تا پیش چمندوستان کم نیاورند.
✅ شهردار، پول بسیار پایان یافته، اما مردم بسیار میدانند؛ اگر نیکاندیش، نیکگفتار و نیککردار باشی، مردمان خسته از بیعقلیها، عقلانیتی را که تو میدان دهی گرامی داشته، سرمایهات میشوند.
✅ آقای شهردار، فقرا و ضعفای این شهر به پشتیبان نیاز دارند، نظام حمایت اجتماعی، و برخی نیکاندیش و مردمدار به طرح و اجرای دست مهربان حمایت اجتماعی اندیشیدهاند، میدان بده تا شهر تو را به «مهربانی سیستماتیک» مزین کنند. آقای شهردار، قریب 400 ساختمان سرای محله را به سرای گفتوگو، تعامل و جلب مشارکت مردم بدل کن؛ پیش از آن نیز انبوه دشواریشان را دریاب.
✅ حنای ساختوساز دیگر رنگی ندارد، شهرداری «پیروز» را اصلاح سازوکارها شایسته است. عقلانیتی دیگر همراه مردم و نخبگان، بر بنیان شفافیت و پاسخگویی بر پا کنید. آقای شهردار، «خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی»، سودای ریاست جمهوری را اگر رها کنید، ماندگار خواهید شد. #شهردار_پیروز، #شهردار_شهرساز
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ آقای شهردار، «پیروز»نام، از صمیم قلب آرزو میکنم پیروز باشید. شما بخشی از تلاش صدساله ما برای دموکراسی هستی، دموکراسی در اداره شهرمان؛ و بیمناکیم که اگر پیروز نشوی، حنای دموکراسی رنگ ببازد. اولین شهردار شهرساز شهر ما، بیمناکیم که چون پیروز نشوی، حنای تخصصگرایی هم بیرنگ شود. نمیدانم چقدر به این اندیشیدهاید که دموکراسی و تخصص در شما به هم گره خوردهاند و ناکامیات، فراسوی شکست شهردار است.
✅ آقای شهردار، در شهری زندگی میکنیم که پایدار نیست. گسلهایش هیولای زلزله را در خود نهان کردهاند. پلاسکو که فرو ریخت دانستیم آتشی زیر دریای این شهر خفته است. بزرگراههایش باید خونی در رگهایش بدمند، اما همه رگها گرفتهاند. راستی پرسیدهای که از عمر آبخوان شهر ما که تشنگی مردمان شهر را با آن فرومینشانیم چند سال باقی مانده است؟ آیا میدانی که دیگر هیچ آبی در کوه و دشت و دمن نزدیک این شهر باقی نمانده است که به اینجا منتقل نشده باشد؟ شاید همه خشکیدند تا شهر ما زنده و سبز بماند.
✅ آقای شهردار، نه پول زیادی باقی مانده، نه فضایی که همچون گذشته بفروشند تا خرج پروژههای عظیم و دهانپرکن شود؛ تشت رسوایی «عمران بتونیستی» از بام افتاده است. شهردار پیروز، شهر ما نه دیگر تاب و توان چاک چاک شدن با بزرگراهها دارد، و نه میتوان معجزات دوطبقه کرد؛ همه آنچه در سه دهه گذشته بزرگ، چشمگیر و دهانپرکن ساختهاند، بر شادی ما نیفزوده است. گندابهای زبالهها، اتلاف زمانمان در میان خیابانها، و سوزش چشمانمان از دود و آلودگی، گواه ناشادی ماست.
✅ یازده سال پیش پژوهشی در سراسر کشور انجام دادم که نشان میداد مردم در همه کشور، شهرداری را فاسدترین سازمان کشور میدانند. ما را حاجت به بتون و میلگرد و آسفالت اگر هست، به اندازه حاجتمان به رفع فساد و برکشیدن شفافیت نیست. شهردار شهرساز، سازوکار انتخاب آدمها، پیمانها و قراردادها، صدور مجوزها و معاملات را شفاف کنید. شهردار، حنای نصیحتهایی که به در و دیوار شهر میآویزند، رنگ باخته است، اخلاق را در کردار سازمانی شهرداری آقای شهرساز ببنیم، خوشتر است.
✅ شهرداران پیش از تو، با مردم سخن نگفتند. خیلی زود پیمانکاران و مطالبهگران پروژهها به دامشان انداختند. اما شما با مردم سخن بگو، از اینکه درآمد شهر چیست، خرجش کدام است؛ زبالهاش از اندازه بیرون است، و بازیافت نمیشود. دست یکی از محققان اجتماعی را بگیر و با هم به «گودهای زباله» اطراف شهر سر بزنید. کودکان و مهاجران را ببین که چگونه لای زبالهها دست و پا میزنند و این شهر از سامان دادن به صنعت و تجارت «طلای کثیف» بازمانده است. مردی کن و در این سه سال، بر بهسامان کردن جمعآوری، تفکیک و بازیافت زباله تهران متمرکز باش، پیروز میشوی.
✅ شهردار پیروز، پول یارانه بنزین و گازوئیل به جیب کثیری از مردمان این شهر نمیرود، اما بیشک دود گازوئیل و بنزین یارانهای حلقوم خلق را دریده و نفسشان را بریده است. جماعتی از اهل فکر اندیشههایی برای پایان دادن این بلاهت دارند؛ آنها را جدی بگیر و در میان دولتیان، صدایشان باش. هر چه بر افزودن خیابانها اهتمام کنی، ماشینها همت تو را فنا میکنند، دوچرخهها را دریاب.
✅ شهردار شهرساز، گیاهان بومی شهر ما را از بیخ کنده و فضای سبزش را به چمن آراستهاند، و آب این آبخوان رو به تباهی را پای آن قربانی میکنند. باور کن گیاهشناسان این سرزمین میتوانند این مصیبت را با گیاهان سازگار با کمآبی درمان کنند، فقط باید پشت و پناهشان باشی تا پیش چمندوستان کم نیاورند.
✅ شهردار، پول بسیار پایان یافته، اما مردم بسیار میدانند؛ اگر نیکاندیش، نیکگفتار و نیککردار باشی، مردمان خسته از بیعقلیها، عقلانیتی را که تو میدان دهی گرامی داشته، سرمایهات میشوند.
✅ آقای شهردار، فقرا و ضعفای این شهر به پشتیبان نیاز دارند، نظام حمایت اجتماعی، و برخی نیکاندیش و مردمدار به طرح و اجرای دست مهربان حمایت اجتماعی اندیشیدهاند، میدان بده تا شهر تو را به «مهربانی سیستماتیک» مزین کنند. آقای شهردار، قریب 400 ساختمان سرای محله را به سرای گفتوگو، تعامل و جلب مشارکت مردم بدل کن؛ پیش از آن نیز انبوه دشواریشان را دریاب.
✅ حنای ساختوساز دیگر رنگی ندارد، شهرداری «پیروز» را اصلاح سازوکارها شایسته است. عقلانیتی دیگر همراه مردم و نخبگان، بر بنیان شفافیت و پاسخگویی بر پا کنید. آقای شهردار، «خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی»، سودای ریاست جمهوری را اگر رها کنید، ماندگار خواهید شد. #شهردار_پیروز، #شهردار_شهرساز
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
به داد شمال برسید
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ چندي پيش یک روز کامل را در حوالی نور و چمستان استان مازندران ضمن گردش، انبوه خانههایی را ديدم که با تغییر کاربری اراضی کشاورزی یا در حاشیه روستاهای شمالی در حال ساخت هستند. آژانسهای مسکن هم آنها را براي فروش تبليغ ميکنند: رؤياي ويلا در شمال.
✅ یکی از کارکنان آژانسها میگفت در یکی دو سال اخیر افراد زیادی از استانهای خوزستان، اصفهان، قم و نقاط مرکزی ایران راهی مازندران شده و خانه و زمين کشاورزي خریدهاند. حق هر ایرانی است که در هر منطقهای خرید و فروش قانونی زمین داشته باشد، نکات مهم چیزهای دیگری است.
✅ خشکسالی و کاستيهاي مديريت منابع آب در استانهای فلات مرکزی، کیفیت بد محیطزیست در خوزستان، و سایر عوامل محیطی مردم این مناطق را به زندگی در استانهای شمالی ترغیب یا مجبور ساخته است. مهاجرت پدیدهای انسانی است، اما اگر به مسائل زیر دقت نشود، خیلی زود شمال ایران به مسائلی عظیمتر از آنچه اکنون دارد مبتلا خواهد شد.
✅ اول، ظاهراً ساختوسازها تابع منطق آمایش سرزمین مشخصی نيست. خانههای جدید در کنار روستاها به سرعت میرویند، و نیازهای آب، برق، گاز و سایر خدمات شهری آنها خیلی زود به مشکل بزرگی بدل خواهد شد. دوم، مشکل مدیریت زبالهها در شمال ایران دهههاست حل نشده و اضافه شدن جمعیت بیشتر این مشکلات را دوچندان خواهد کرد. سوم، کیفیت ساختوسازهایی که من دیدم، فاجعه مهندسی است. سازندگان برای فروش بهتر و سود بیشتر، منازلی با کیفیت نازل میسازند و خیلی زود انبوهی از سکونتگاههایی که در معرض زلزله و سایر تهدیدهای ایمنی آسیبپذیر هستند، شکل خواهد گرفت. خانههایی که از روز اول بافت فرسوده به حساب میآیند.
✅ چهارم، توسعه سکونتگاهها بدون ملاحظه توان جادهها و سایر زیرساختها برای پذیرش جمعیت جدید صورت میگیرد. تداوم این وضعیت، شمال ایران را به دریایی از جمعیت و سکونتگاههای نزدیک یکدیگر که همگی در انباشتهای از مشکلات خدمات شهری دست و پا میزنند بدل خواهد کرد.
✅ پنجم، فقدان توسعه مبتنی بر آمایش، بار اشتغال جمعیت جدید بر نظام سنتی کشاورزی و بهرهکشی افراطی از منابع طبیعی بار خواهد کرد و خیلی زود فرایند فرسایش خاک و جنگل تشدید میشود. ششم، آلودگیهای ناشی از زبالهها، کود، سم و آلودگی هوا بر آب و خاک منطقه اثر بیشتری خواهد گذاشت. هفتم، مسائل ناشی از تکثر و تنوع فرهنگی ساکنان در این ناحیه سر بر میآورند و محیط اجتماعی نیز کیفیت مخدوشی خواهد یافت.
✅ همین مقدار برای هشدار دادن کافی است. شمال ایران در فقدان حکمرانی مناسب شهری، اداری و محیطزیستی، بر اثر تشدید مهاجرتها در معرض تخریب گسترده است و همه ذینفعان در تداوم این وضعیت منافعی دارند. بومیان در تغییر کاربری و فروش اراضی، ویلاسازان در ساختوساز، آژانسهای املاک در افزایش تعداد معاملات، مهاجران در به دست آوردن سرپناه و زمین کشت و کار، مدیران دولتی در جلب سرمایه و ارائه آمار اشتغال.
✅ شمال ایران همین الان هم به دلیل فقدان الگوی مناسب آمایش و توسعه شهری و کیفیت نامناسب استقرار سکونتگاههای انسانی، و فقر عقلانیت و سامانمندی خدمات شهری و روستایی، مسألهزده است؛ مهاجرتها در شرایط تداوم چنین وضعیتی، این سرزمین ارزشمند را بحرانی خواهند ساخت.
✅ مهاجرت پدیدهای اجتماعی و حق انسانهاست، اما وقتي یک مرکز تخصصی در کشور برای بررسی دقیق و عمیق پدیده مهاجرت وجود نداشته باشد، و کسانی فقط مرثیهخوانی کنند برای مهاجرت چند میلیون انسان بر اثر کمآبی و وضعیت محیطزیست، و این مسأله در نظام اولویتهای کشور و استانداریهای استانهای شمالی جایگاهی درخور نداشته باشد، و دانشگاههای استانهای شمالی با این پدیده با جديت مواجه نشوند، ترس آدمي بيشتر ميشود. به داد شمال نرسید، شمال دادتان را درخواهد آورد.
✅ جمعيت و مهاجرت به خودي خود مشکل نيست. کره جنوبي با 100 هزار کيلومتر مربع مساحت، 51 ميليون جمعيت دارد و تراکم آن 512 نفر بر هر کيلومتر مربع است. 416 انسان در هر کيلومتر مربع از کشور هلند زندگي ميکنند. توليد ناخالص داخلي هلند 966 و کره جنوبي بيش از 2000 ميليارد دلار است. تراکم جمعيت در مازندران فقط 129 نفر در کيلومتر مربع و يکچهارم کره جنوبي و هلند است. حکمراني صحيح اما از هلند و کره جنوبي کشورهايي ثروتمند و توسعهيافته ساخته است. به داد شمال برسيد، پيش از آنکه دادمان را درآورد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ چندي پيش یک روز کامل را در حوالی نور و چمستان استان مازندران ضمن گردش، انبوه خانههایی را ديدم که با تغییر کاربری اراضی کشاورزی یا در حاشیه روستاهای شمالی در حال ساخت هستند. آژانسهای مسکن هم آنها را براي فروش تبليغ ميکنند: رؤياي ويلا در شمال.
✅ یکی از کارکنان آژانسها میگفت در یکی دو سال اخیر افراد زیادی از استانهای خوزستان، اصفهان، قم و نقاط مرکزی ایران راهی مازندران شده و خانه و زمين کشاورزي خریدهاند. حق هر ایرانی است که در هر منطقهای خرید و فروش قانونی زمین داشته باشد، نکات مهم چیزهای دیگری است.
✅ خشکسالی و کاستيهاي مديريت منابع آب در استانهای فلات مرکزی، کیفیت بد محیطزیست در خوزستان، و سایر عوامل محیطی مردم این مناطق را به زندگی در استانهای شمالی ترغیب یا مجبور ساخته است. مهاجرت پدیدهای انسانی است، اما اگر به مسائل زیر دقت نشود، خیلی زود شمال ایران به مسائلی عظیمتر از آنچه اکنون دارد مبتلا خواهد شد.
✅ اول، ظاهراً ساختوسازها تابع منطق آمایش سرزمین مشخصی نيست. خانههای جدید در کنار روستاها به سرعت میرویند، و نیازهای آب، برق، گاز و سایر خدمات شهری آنها خیلی زود به مشکل بزرگی بدل خواهد شد. دوم، مشکل مدیریت زبالهها در شمال ایران دهههاست حل نشده و اضافه شدن جمعیت بیشتر این مشکلات را دوچندان خواهد کرد. سوم، کیفیت ساختوسازهایی که من دیدم، فاجعه مهندسی است. سازندگان برای فروش بهتر و سود بیشتر، منازلی با کیفیت نازل میسازند و خیلی زود انبوهی از سکونتگاههایی که در معرض زلزله و سایر تهدیدهای ایمنی آسیبپذیر هستند، شکل خواهد گرفت. خانههایی که از روز اول بافت فرسوده به حساب میآیند.
✅ چهارم، توسعه سکونتگاهها بدون ملاحظه توان جادهها و سایر زیرساختها برای پذیرش جمعیت جدید صورت میگیرد. تداوم این وضعیت، شمال ایران را به دریایی از جمعیت و سکونتگاههای نزدیک یکدیگر که همگی در انباشتهای از مشکلات خدمات شهری دست و پا میزنند بدل خواهد کرد.
✅ پنجم، فقدان توسعه مبتنی بر آمایش، بار اشتغال جمعیت جدید بر نظام سنتی کشاورزی و بهرهکشی افراطی از منابع طبیعی بار خواهد کرد و خیلی زود فرایند فرسایش خاک و جنگل تشدید میشود. ششم، آلودگیهای ناشی از زبالهها، کود، سم و آلودگی هوا بر آب و خاک منطقه اثر بیشتری خواهد گذاشت. هفتم، مسائل ناشی از تکثر و تنوع فرهنگی ساکنان در این ناحیه سر بر میآورند و محیط اجتماعی نیز کیفیت مخدوشی خواهد یافت.
✅ همین مقدار برای هشدار دادن کافی است. شمال ایران در فقدان حکمرانی مناسب شهری، اداری و محیطزیستی، بر اثر تشدید مهاجرتها در معرض تخریب گسترده است و همه ذینفعان در تداوم این وضعیت منافعی دارند. بومیان در تغییر کاربری و فروش اراضی، ویلاسازان در ساختوساز، آژانسهای املاک در افزایش تعداد معاملات، مهاجران در به دست آوردن سرپناه و زمین کشت و کار، مدیران دولتی در جلب سرمایه و ارائه آمار اشتغال.
✅ شمال ایران همین الان هم به دلیل فقدان الگوی مناسب آمایش و توسعه شهری و کیفیت نامناسب استقرار سکونتگاههای انسانی، و فقر عقلانیت و سامانمندی خدمات شهری و روستایی، مسألهزده است؛ مهاجرتها در شرایط تداوم چنین وضعیتی، این سرزمین ارزشمند را بحرانی خواهند ساخت.
✅ مهاجرت پدیدهای اجتماعی و حق انسانهاست، اما وقتي یک مرکز تخصصی در کشور برای بررسی دقیق و عمیق پدیده مهاجرت وجود نداشته باشد، و کسانی فقط مرثیهخوانی کنند برای مهاجرت چند میلیون انسان بر اثر کمآبی و وضعیت محیطزیست، و این مسأله در نظام اولویتهای کشور و استانداریهای استانهای شمالی جایگاهی درخور نداشته باشد، و دانشگاههای استانهای شمالی با این پدیده با جديت مواجه نشوند، ترس آدمي بيشتر ميشود. به داد شمال نرسید، شمال دادتان را درخواهد آورد.
✅ جمعيت و مهاجرت به خودي خود مشکل نيست. کره جنوبي با 100 هزار کيلومتر مربع مساحت، 51 ميليون جمعيت دارد و تراکم آن 512 نفر بر هر کيلومتر مربع است. 416 انسان در هر کيلومتر مربع از کشور هلند زندگي ميکنند. توليد ناخالص داخلي هلند 966 و کره جنوبي بيش از 2000 ميليارد دلار است. تراکم جمعيت در مازندران فقط 129 نفر در کيلومتر مربع و يکچهارم کره جنوبي و هلند است. حکمراني صحيح اما از هلند و کره جنوبي کشورهايي ثروتمند و توسعهيافته ساخته است. به داد شمال برسيد، پيش از آنکه دادمان را درآورد.
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
بیست هزار فرسنگ زیر خط فقر
(محمد فاضلی – عضو هئیت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ نامه زیر واقعی، و یکی از هموطنان برایم فرستاده است و فقط اندکی آنرا ویرایش و خلاصه کردهام. حرفم درباره نامه را در انتها آوردهام.
✅ من خانوم ... هستم، جوان و متاهل از شهر ... دارای یک فرزند پنج ساله. همسرم ... ساله است، و معلول، توان کار ندارد. خودم سرپرست همسر و فرزندم. غرض از مزاحمت، شرایط زندگیم بنا بدلایل زیر در شرایط نامناسب قرارگرفته است. من خانوادهای ندارم جز یک ... که به دلیل اعتیاد اطلاعی از احوالش ندارم. اما به همین خاطر در سن کم ازدواج کردم و با سختیهای زندگی ساختم. همسرم در حادثه تصادف معلول شد و از کارافتاده و به ناچار خودم کار میکردم. به دلیل حجم بالای کار در تولیدی - از ۸ صبح تا شب - مریض شدم و دو ماه است بیکارم. من در تولیدی جامع معلولین استان ... کار میکردم، خیاطی، ولی متاسفانه در تعطیات عید آب سرویس بهداشتی خونمون بسته شد. یکی گفت با اسید باز میشه، اسید ریختم راه اب باز بشه، برگشت سمت خودم. سرم را گرفتم پایین که به صورتم نریزه، نصف موهای سرم سوخت. به مددکار بهزیستی گفتم، وضع ما را دید ولی هیچ کاری نکرد. من مجبور شدم با اقای ... صحبت کنم. ایشون کمک کرد ولی بهزیستی به جای اینکه شرمنده بشه، شاکی شد که چرا از تهران کمک خواستم و آبروی استانمون را بردم. جون انسان مهمه یا آبروی استان؟ حقوقم را تازه درست کردن ماهی 250 هزار تومن میدن، که هیچ دردی دوا نمیکنه. ماهیانه 420 هزار تومن کرایه رفت و آمدم به کار که با بدبختی میرفتم. دلیل کار کردنم در تولیدی این بود که مسئولین مشکلاتمون را ببینن، ولی کاری که نکردن هیج اخراجم کردند چون از بهزیستی تهران کمک خواسته بودم. ... من موندم و یک عالمه بدهی، ۷ ماهه کرایه خونه ندادم و صاحب خونم میخواد بیرونم کنه. به نظرتون این انصافه؟ ... مغازهدار محلمون حسابم را بسته و دیگه نسیه نمیده، همه درا به روم بسته شده. ... اینم بگم مستاجر هستم و از بهزیستی خانه رو برامون به نام خودشون رهن کردند اما باید اجاره رو خودمون بدیم. ... من ...سالم هست ولی تا الان همه نوع سختی رو تحمل کردم چون میخوام زندگی سالمی داشته باشم. ... الان دیگه خیلی خسته شدم. بخدا کم آوردم در مقابل بچم. شرمندم نمیتونم هروقت چیزی ازم میخواد براش فراهم کنم زجر میکشم. ... بخدا الان یک ریال تو خونه ندارم و خیلی ناراحتم همش ارزوی مرگ خودمو میکنم. از شما عاجزانه درخواست پیگیری و کمک میکنم، امیدوارم به فریادمون برسین، چون به غیر از خدا هیج فریادرسی نداریم. ... بچه من حق زندگی کردن نداره؟ چقدر ما باید زجر بکشیم؟ به ما هم اجازه زندگی کردن بدین، حق زندگی کردن رو از ما نگیرین تو رو خدا. ... خیلی به ناظرم در بهزیستی التماس کردم که کمکم کنید اجاره خونمو بدم، هیج اعتنایی نکردن از تهرانم کمک گرفتم اونم بخاطر جون بچم ک اگه با این شرایط فاضلاب خونمون زندگی میکردیم بچم زبونم لال تلف میشد. بخدا این ظلمه. خدارو چرا نمیبینن. الان من بیکارم با همسر معلول که توان کار نداره با خونه اجارهای با بچه کوچیک، کلی بدهی چطور باید زندکی کنم؟ چطور نیازهای روزمره بچم را برطرف کنم؟ چطور سیرش کنم؟ (پایان)
✅ من نمیدانم چند انسان دیگر چنین وضعی دارند، اما میدانم از بیکفایتی ماست که هنوز بانک اطلاعات دقیق و مورد قبولی از وضعیت رفاهی ایرانیان نداریم تا فقیرترینها را تحت پوشش رفاهی قرار دهیم تا چنین به فلاکت نیفتند. ما خیلی بیکفایتیم که چند صد هزار میلیارد تومان یارانه پنهان بنزین و حاملهای سوخت در بودجه پنهان میشود و عمدتاً به اغنیا میرسد، اما میترسیم نظام درستی از سامان دادن به یارانهها و هدایت آنها به سمت فقرا طراحی و اجرا کنیم. ما خیلی ناکارآمدیم که هنوز نمیتوانیم برخی از فقیرترین کودکان این سرزمین را تحت پوشش اولیهترین خدمات و رعایت حقوق انسانی قرار دهیم. ما نظام بودجهنویسی عقبماندهای داریم که در آن بودجه رفاهی و ایجاد اشتغال هدفمند و کارآمد برای فقیرترین آدمهای این سرزمین، درست عمل نمیکند. ناکارآمدی یعنی چند هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی برخی، در مقابل این فروماندگان در دوزخ فقر.
✅ سؤال آخرم این است که بودجه سال 1398 شامل چه تمهیداتی است که یارانهها هدفمند و مالیاتها وصول شود تا عدهای بیست هزار فرسنگ زیر خط فقر باقی نمانند؟
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هئیت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ نامه زیر واقعی، و یکی از هموطنان برایم فرستاده است و فقط اندکی آنرا ویرایش و خلاصه کردهام. حرفم درباره نامه را در انتها آوردهام.
✅ من خانوم ... هستم، جوان و متاهل از شهر ... دارای یک فرزند پنج ساله. همسرم ... ساله است، و معلول، توان کار ندارد. خودم سرپرست همسر و فرزندم. غرض از مزاحمت، شرایط زندگیم بنا بدلایل زیر در شرایط نامناسب قرارگرفته است. من خانوادهای ندارم جز یک ... که به دلیل اعتیاد اطلاعی از احوالش ندارم. اما به همین خاطر در سن کم ازدواج کردم و با سختیهای زندگی ساختم. همسرم در حادثه تصادف معلول شد و از کارافتاده و به ناچار خودم کار میکردم. به دلیل حجم بالای کار در تولیدی - از ۸ صبح تا شب - مریض شدم و دو ماه است بیکارم. من در تولیدی جامع معلولین استان ... کار میکردم، خیاطی، ولی متاسفانه در تعطیات عید آب سرویس بهداشتی خونمون بسته شد. یکی گفت با اسید باز میشه، اسید ریختم راه اب باز بشه، برگشت سمت خودم. سرم را گرفتم پایین که به صورتم نریزه، نصف موهای سرم سوخت. به مددکار بهزیستی گفتم، وضع ما را دید ولی هیچ کاری نکرد. من مجبور شدم با اقای ... صحبت کنم. ایشون کمک کرد ولی بهزیستی به جای اینکه شرمنده بشه، شاکی شد که چرا از تهران کمک خواستم و آبروی استانمون را بردم. جون انسان مهمه یا آبروی استان؟ حقوقم را تازه درست کردن ماهی 250 هزار تومن میدن، که هیچ دردی دوا نمیکنه. ماهیانه 420 هزار تومن کرایه رفت و آمدم به کار که با بدبختی میرفتم. دلیل کار کردنم در تولیدی این بود که مسئولین مشکلاتمون را ببینن، ولی کاری که نکردن هیج اخراجم کردند چون از بهزیستی تهران کمک خواسته بودم. ... من موندم و یک عالمه بدهی، ۷ ماهه کرایه خونه ندادم و صاحب خونم میخواد بیرونم کنه. به نظرتون این انصافه؟ ... مغازهدار محلمون حسابم را بسته و دیگه نسیه نمیده، همه درا به روم بسته شده. ... اینم بگم مستاجر هستم و از بهزیستی خانه رو برامون به نام خودشون رهن کردند اما باید اجاره رو خودمون بدیم. ... من ...سالم هست ولی تا الان همه نوع سختی رو تحمل کردم چون میخوام زندگی سالمی داشته باشم. ... الان دیگه خیلی خسته شدم. بخدا کم آوردم در مقابل بچم. شرمندم نمیتونم هروقت چیزی ازم میخواد براش فراهم کنم زجر میکشم. ... بخدا الان یک ریال تو خونه ندارم و خیلی ناراحتم همش ارزوی مرگ خودمو میکنم. از شما عاجزانه درخواست پیگیری و کمک میکنم، امیدوارم به فریادمون برسین، چون به غیر از خدا هیج فریادرسی نداریم. ... بچه من حق زندگی کردن نداره؟ چقدر ما باید زجر بکشیم؟ به ما هم اجازه زندگی کردن بدین، حق زندگی کردن رو از ما نگیرین تو رو خدا. ... خیلی به ناظرم در بهزیستی التماس کردم که کمکم کنید اجاره خونمو بدم، هیج اعتنایی نکردن از تهرانم کمک گرفتم اونم بخاطر جون بچم ک اگه با این شرایط فاضلاب خونمون زندگی میکردیم بچم زبونم لال تلف میشد. بخدا این ظلمه. خدارو چرا نمیبینن. الان من بیکارم با همسر معلول که توان کار نداره با خونه اجارهای با بچه کوچیک، کلی بدهی چطور باید زندکی کنم؟ چطور نیازهای روزمره بچم را برطرف کنم؟ چطور سیرش کنم؟ (پایان)
✅ من نمیدانم چند انسان دیگر چنین وضعی دارند، اما میدانم از بیکفایتی ماست که هنوز بانک اطلاعات دقیق و مورد قبولی از وضعیت رفاهی ایرانیان نداریم تا فقیرترینها را تحت پوشش رفاهی قرار دهیم تا چنین به فلاکت نیفتند. ما خیلی بیکفایتیم که چند صد هزار میلیارد تومان یارانه پنهان بنزین و حاملهای سوخت در بودجه پنهان میشود و عمدتاً به اغنیا میرسد، اما میترسیم نظام درستی از سامان دادن به یارانهها و هدایت آنها به سمت فقرا طراحی و اجرا کنیم. ما خیلی ناکارآمدیم که هنوز نمیتوانیم برخی از فقیرترین کودکان این سرزمین را تحت پوشش اولیهترین خدمات و رعایت حقوق انسانی قرار دهیم. ما نظام بودجهنویسی عقبماندهای داریم که در آن بودجه رفاهی و ایجاد اشتغال هدفمند و کارآمد برای فقیرترین آدمهای این سرزمین، درست عمل نمیکند. ناکارآمدی یعنی چند هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی برخی، در مقابل این فروماندگان در دوزخ فقر.
✅ سؤال آخرم این است که بودجه سال 1398 شامل چه تمهیداتی است که یارانهها هدفمند و مالیاتها وصول شود تا عدهای بیست هزار فرسنگ زیر خط فقر باقی نمانند؟
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
#شهردار_پیروز ادامه بده
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شهردار تهران (#شهردار_پیروز) به کمپین سهشنبههای بدون خودرو پیوسته و دیروز سیزده آذر 1397 با دوچرخه سر کارش رفت و شب هم با دوچرخه به خانه بازگشت. غلامحسین کرباسچی شهردار سابقه تهران (از دی 1368 تا فروردین 1377) به او خرده گرفته است که به جای رفتار پوپولیستی با دوچرخه رفتن، صبح زود با ماشین سر کارش برود و آزادسازی واگنهای معطلمانده مترو را پیگیری کند.
✅ این ازجمله اولین حملههای تفکر «عمران بتونیستی» کارگزاران سازندگی به شهردار تهران است. چند نکته: اول، صبح زود قبل از شروع ساعت اداری به محل کار رسیدن، قبل از آنکه دیگرانی سر کار باشند تا بتوان موضوع واگنهای مترو را از آنها پیگیری کرد، راهکار حل مسأله مترو نیست. توسعه مترو معطل پیگیری نیست، موانع دیگری دارد از اقتصاد حمل و نقل تا سیاست شهری. تفکری در پس ذهن برخی مدیران سنتی هست که هر کس خروسخوان بیاید و دیرهنگام برود، مدیر خوبی است. مدیران بسیاری هستند که روزی شانزده ساعت یا بیشتر کار میکنند، آخر هفته هم کارتابلهایشان را به خانه میبرند، اما یک تصمیم درست نمیگیرند و اصلاً وقتی برای فکر کردن، خواندن و برگزاری چند جلسه معدود اما کارآمد ندارند. ساعات کار بسیار نشانه مدیر خوب بودن نیست.
✅ غلامحسین کرباسچی در حالی به #شهردار_پیروز میتازد و او را به توسعه حمل و نقل عمومی فرامیخواند که دوران مدیریت او بر شهرداری تهران، در ادبیات شهرسازی و حمل و نقل شهری، به دوران غلبه و اولویت دادن حمل و نقل شخصی (ساخت بزرگراهها) و عمران بتونیستی (فروش تراکم، افزایش درآمدهای شهر از مسیر فروش فضا، و توسعه بتونی) مشهور است. دهها طرح و پروژه عمرانی شهر تهران حاصل تفکر «عمران بتونیستی» دوران غلامحسین کرباسچی است. بزرگراههایی که او توسعه داد، و شهری که بر اثر تداوم تفکر او تا به امروز بسط یافته است (و فقط او در آن سهیم نیست بلکه محصول نگرش کلی سیاستگذاران و قدرت به توسعه است و او نماد مدیریت شهری آن به حساب میآید) تهران امروز – این #ناخوششهر - را ساخته است. توصیه خوب است، اما برای کسی که ابتدا درباره گذشته سیاستگذاری و مدیریت خود، و اشتباهاتش به کفایت سخن گفته باشد.
✅ حمله غلامحسین کرباسچی به پیروز حناچی و دوچرخهسواری او، نوک کوه یخی است که بخش عمده آن زیر آب تفکر کارگزاران سازندگی ناپدید است: «اولویت ساختوساز به هر قیمتی». این اندیشه با «نماد»، «مردم به معنای انسانهای کنشگر و صاحب حق برابر در مقابل قدرت» و «نیروی مردم» سازگار نیست. تبختر نخبهگرایانه تکنوکراتیک – نگاهی شبیه به اینکه «ما میفهمیم و بقیه ...» در این رویکرد متجلی است، و وارد شدن به تعامل نمادین و همسطح با مردم، در این تفکر جایگاه ندارد.
✅ جوهره این تفکر آن است که شهر را با بزرگراهها، با پروژه نواب، با «بکوبیم و بسازیم»، با «فقرا صبر کنند تا بسازیم، آنها هم بالاخره نفعاش را میبرند»، اداره میکنیم؛ مردم که هیچ، نخبگان و منتقدان هم بیخود حرف میزنند و یک وقتی میفهمند ما درست تصمیم گرفتهایم. همین تفکر است که سالیانی دراز محیطزیست را به هیچ گرفت و تجلی شهری آن شد بیسامانی مدیریت پسماندهای شهری که تا به امروز هم ادامه داشته است. همین تفکر به جان محیطزیست افتاد و از تالاب، رودخانه، دریاچه، جنگل و حیات وحش را تخریب کرد. این تفکر به چیزهای گُنده علاقه دارد که به چشم بیاید، پر از سازههای بتنی؛ شهر آرزوهای این تفکر چیزی شبیه دنیای انیمیشن «پینوکیو 3000» است؛ #ناخوششهر.
✅ عجیب است که مرد نگران حمل و نقل عمومی امروز، در روزهای مدیریتش نگران بارگذاری تهران روی گسلها و خطر زلزله نبود، و اگر بود هیچ تجلی و بروز نداشت، و سازوکارهایی برای ساختن شهر ایمن در برابر آتش در پیش نگرفت، و نظام مهندسی را برای سلامت در ساختمان سامان نداد و شهرداری عاری از فساد را دنبال نکرد؛ و فضای سبز «سازگار با کمآبی» را به هیچ گرفت.
✅ #شهردار_پیروز ادامه بده، دوران همسطح نبودن با مردم، بیتوجهی به نمادها (اگر یک دوچرخهسواری یکروزه باشد)، دوران بیمردم بودن، دل خوش کردن به عمران صرفاً سازهای، غرق شدن در ساختوساز و غفلت از اصلاح سازوکارهای اداره شهر گذشته است. موانع اصلی توسعه مترو و حمل و نقل عمومی را هم با مردم در میان بگذار. لحظهای شکست خواهی خورد که آدمها و ایدههای نو را رها کنی و در دامان گذشته آرامبگیری. #شهردار_پیروز، #ناخوششهر، #سهشنبههای_بدون_خودرو
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ شهردار تهران (#شهردار_پیروز) به کمپین سهشنبههای بدون خودرو پیوسته و دیروز سیزده آذر 1397 با دوچرخه سر کارش رفت و شب هم با دوچرخه به خانه بازگشت. غلامحسین کرباسچی شهردار سابقه تهران (از دی 1368 تا فروردین 1377) به او خرده گرفته است که به جای رفتار پوپولیستی با دوچرخه رفتن، صبح زود با ماشین سر کارش برود و آزادسازی واگنهای معطلمانده مترو را پیگیری کند.
✅ این ازجمله اولین حملههای تفکر «عمران بتونیستی» کارگزاران سازندگی به شهردار تهران است. چند نکته: اول، صبح زود قبل از شروع ساعت اداری به محل کار رسیدن، قبل از آنکه دیگرانی سر کار باشند تا بتوان موضوع واگنهای مترو را از آنها پیگیری کرد، راهکار حل مسأله مترو نیست. توسعه مترو معطل پیگیری نیست، موانع دیگری دارد از اقتصاد حمل و نقل تا سیاست شهری. تفکری در پس ذهن برخی مدیران سنتی هست که هر کس خروسخوان بیاید و دیرهنگام برود، مدیر خوبی است. مدیران بسیاری هستند که روزی شانزده ساعت یا بیشتر کار میکنند، آخر هفته هم کارتابلهایشان را به خانه میبرند، اما یک تصمیم درست نمیگیرند و اصلاً وقتی برای فکر کردن، خواندن و برگزاری چند جلسه معدود اما کارآمد ندارند. ساعات کار بسیار نشانه مدیر خوب بودن نیست.
✅ غلامحسین کرباسچی در حالی به #شهردار_پیروز میتازد و او را به توسعه حمل و نقل عمومی فرامیخواند که دوران مدیریت او بر شهرداری تهران، در ادبیات شهرسازی و حمل و نقل شهری، به دوران غلبه و اولویت دادن حمل و نقل شخصی (ساخت بزرگراهها) و عمران بتونیستی (فروش تراکم، افزایش درآمدهای شهر از مسیر فروش فضا، و توسعه بتونی) مشهور است. دهها طرح و پروژه عمرانی شهر تهران حاصل تفکر «عمران بتونیستی» دوران غلامحسین کرباسچی است. بزرگراههایی که او توسعه داد، و شهری که بر اثر تداوم تفکر او تا به امروز بسط یافته است (و فقط او در آن سهیم نیست بلکه محصول نگرش کلی سیاستگذاران و قدرت به توسعه است و او نماد مدیریت شهری آن به حساب میآید) تهران امروز – این #ناخوششهر - را ساخته است. توصیه خوب است، اما برای کسی که ابتدا درباره گذشته سیاستگذاری و مدیریت خود، و اشتباهاتش به کفایت سخن گفته باشد.
✅ حمله غلامحسین کرباسچی به پیروز حناچی و دوچرخهسواری او، نوک کوه یخی است که بخش عمده آن زیر آب تفکر کارگزاران سازندگی ناپدید است: «اولویت ساختوساز به هر قیمتی». این اندیشه با «نماد»، «مردم به معنای انسانهای کنشگر و صاحب حق برابر در مقابل قدرت» و «نیروی مردم» سازگار نیست. تبختر نخبهگرایانه تکنوکراتیک – نگاهی شبیه به اینکه «ما میفهمیم و بقیه ...» در این رویکرد متجلی است، و وارد شدن به تعامل نمادین و همسطح با مردم، در این تفکر جایگاه ندارد.
✅ جوهره این تفکر آن است که شهر را با بزرگراهها، با پروژه نواب، با «بکوبیم و بسازیم»، با «فقرا صبر کنند تا بسازیم، آنها هم بالاخره نفعاش را میبرند»، اداره میکنیم؛ مردم که هیچ، نخبگان و منتقدان هم بیخود حرف میزنند و یک وقتی میفهمند ما درست تصمیم گرفتهایم. همین تفکر است که سالیانی دراز محیطزیست را به هیچ گرفت و تجلی شهری آن شد بیسامانی مدیریت پسماندهای شهری که تا به امروز هم ادامه داشته است. همین تفکر به جان محیطزیست افتاد و از تالاب، رودخانه، دریاچه، جنگل و حیات وحش را تخریب کرد. این تفکر به چیزهای گُنده علاقه دارد که به چشم بیاید، پر از سازههای بتنی؛ شهر آرزوهای این تفکر چیزی شبیه دنیای انیمیشن «پینوکیو 3000» است؛ #ناخوششهر.
✅ عجیب است که مرد نگران حمل و نقل عمومی امروز، در روزهای مدیریتش نگران بارگذاری تهران روی گسلها و خطر زلزله نبود، و اگر بود هیچ تجلی و بروز نداشت، و سازوکارهایی برای ساختن شهر ایمن در برابر آتش در پیش نگرفت، و نظام مهندسی را برای سلامت در ساختمان سامان نداد و شهرداری عاری از فساد را دنبال نکرد؛ و فضای سبز «سازگار با کمآبی» را به هیچ گرفت.
✅ #شهردار_پیروز ادامه بده، دوران همسطح نبودن با مردم، بیتوجهی به نمادها (اگر یک دوچرخهسواری یکروزه باشد)، دوران بیمردم بودن، دل خوش کردن به عمران صرفاً سازهای، غرق شدن در ساختوساز و غفلت از اصلاح سازوکارهای اداره شهر گذشته است. موانع اصلی توسعه مترو و حمل و نقل عمومی را هم با مردم در میان بگذار. لحظهای شکست خواهی خورد که آدمها و ایدههای نو را رها کنی و در دامان گذشته آرامبگیری. #شهردار_پیروز، #ناخوششهر، #سهشنبههای_بدون_خودرو
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران هم ارسال کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad
Telegram
دغدغه ایران
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشتههای محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشتههایم ندارم.
Forwarded from اتچ بات
فیلمی درباره غارت حیات
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ ما ایرانیان حیات تمدن ایرانی را با بدکرداری خود در قبال آبهای زیرزمینی، غارت کردهایم. ما با حکمرانی بد، شیرابه جان زمین را کشیدهایم و اکنون پشت زمین است که زیر بار غارت ما خم میشود و زمین فرومینشیند.
✳️ من قبلاً درباره غارت آبهای زیرزمینی نوشته بودم که «کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم» (https://t.me/fazeli_mohammad/1346). فیلم تالان اکنون داستان چگونگی بدکرداری ما با آبهای زیرزمینی را به تصویر کشیده است.
✳️ تالان (به معنای غارت) حکایت تصویری کردار نامناسب ما با طبیعت مهربان این سرزمین است. دیرهنگام است ولی هنوز وقت هست. عزم جزم برای رسیدن به فریاد زمین و آبهای زیرزمینی این سرزمین را با دیدن «تالان» آغاز کنیم.
✳️ تالان به کارگردانی محمدصادق دهقانی، از 19 آذر به نمایش درمیآید و در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، بابل، مشهد و کرمان برای علاقمندان تماشای آن میسر است. خرید بلیط از سایت «سینما تیکت» (www.cinematicket.org) نیز امکانپذیر است. شایسته است همه ایرانیان «تالان» را ببینند.
✳️ اگر دوست دارید غارت حیات را ببینید، از مسئولان شهرتان بخواهید تالان را دعوت کنند.
✳️ #تالان
✳️ #غارت_آبهای_زیرزمینی
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✳️ ما ایرانیان حیات تمدن ایرانی را با بدکرداری خود در قبال آبهای زیرزمینی، غارت کردهایم. ما با حکمرانی بد، شیرابه جان زمین را کشیدهایم و اکنون پشت زمین است که زیر بار غارت ما خم میشود و زمین فرومینشیند.
✳️ من قبلاً درباره غارت آبهای زیرزمینی نوشته بودم که «کمکم زیر پایمان خالی میشود و در آغوش فاجعه بدبخت میشویم» (https://t.me/fazeli_mohammad/1346). فیلم تالان اکنون داستان چگونگی بدکرداری ما با آبهای زیرزمینی را به تصویر کشیده است.
✳️ تالان (به معنای غارت) حکایت تصویری کردار نامناسب ما با طبیعت مهربان این سرزمین است. دیرهنگام است ولی هنوز وقت هست. عزم جزم برای رسیدن به فریاد زمین و آبهای زیرزمینی این سرزمین را با دیدن «تالان» آغاز کنیم.
✳️ تالان به کارگردانی محمدصادق دهقانی، از 19 آذر به نمایش درمیآید و در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، بابل، مشهد و کرمان برای علاقمندان تماشای آن میسر است. خرید بلیط از سایت «سینما تیکت» (www.cinematicket.org) نیز امکانپذیر است. شایسته است همه ایرانیان «تالان» را ببینند.
✳️ اگر دوست دارید غارت حیات را ببینید، از مسئولان شهرتان بخواهید تالان را دعوت کنند.
✳️ #تالان
✳️ #غارت_آبهای_زیرزمینی
(این متن را اگر میپسندید، برای دیگران نیز ارسال کنید.) @fazeli_mohammad
Telegram
attach 📎
ملزومات_مبارزه_با_فساد__محمد_فاضلی.m4a
27.4 MB
برخی ملزومات مبارزه با فساد در ایران (محمد فاضلی). 25 دقیقه. هفده آذر 1397. دانشکده مدیریت دانشگاه تهران. (اگر میپسندید، به دیگران نیز معرفی کنید.) https://t.me/fazeli_mohammad