سرای فرزندان ایران.
5.05K subscribers
4.95K photos
1.52K videos
57 files
569 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

💥واژگان پارسی در زبان عربی


بَرَکنده= از پارسی پرکنده، درمانده.
برکه= از پارسی پُرگَنه، مزد آسیابان
بَرمَک= از پارسی برمک، هیربُد آتشکده
برمَکان= از پارسی پشم آدمی درعربی جامه
بُرمه= از پارسی برمه، دیگ سنگی
بَرنامَج= از پارسی برنامه
بَرَنتی= از پارسی بر تنی، غرور و زشتخویی
بِرنج= از پارسی پرَنگ« فلز برنج»
بَرنجاسِفَ= از پارسی بَرَنجاسب، برنجداس، بومادران ،گیاهی است که گزندگان از آن می‌گریزند
برِند، فرند= از پارسی برنگ، جوهر شمشیر.


دنباله دارد
#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منبع»
۱-فرهنگ دانشگاهی عربی - پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه جهینه نصر، علی طلاس. ۲۰۰۳.

💡 @Farzandan_parsi. 💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژگان، پارسی در زبان تازی.


بَرنِگان= از پارسی جامه و پوشاک مشکی
بَرنی= گونه‌ای از خرماهای خوب شهر بسی راه (بصره)
بَرنیان= از پارسی پرنیان، ابریشم نرم
بَرَه= از پارسی بره، فربه، کالای نرم و زیبا
برواز= از پارسی فَرواز، فرآویز
بروانه= از پارسی پروانه پنکه و دیگر چیزها
بُرُج÷ از پارسی برُگ، دِژها، کوشک ها، ستاره ها
بُروجِرد= از پارسی بَروگِرد، پیروزگرد.

دنباله دارد

به
#بززگمهر_صالحی

بازخَن ها «منبع»
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی- پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه جهینه نصر، علی طلاس. ۲۰۰۳.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

💥واژه های پارسی در زبان عربی
بُزرجُمِهر= از پارسی بُزُرگ مِهر
بُزرج= از پارسی بزرگ برنام خواجه نظام الملک
بُزل= از پارسی بزل،پازن،بُزنر
بَزماورد= از پارسی بزم آورد، خوراک گوشت و تخم مرغ و سبزی
بَزمَخه، بَزمه= از پارسی بزم گاه
بَزوِله لز پارسی پَژول، پستان
بَزوَنک= از پارسی پژاوند، پَزوند، پژوند (لنگر در) در عربی کِش خان
بزبون= از پارسی بُزبون، پارچه ای از پشم بز
بَس از پارسی بس (کافی)،گربه.


دنباله دارد

#بززگمهر_صالحی

بازخَن ها «منابع»
۱-فرهنگ دانشگاهی عربی- پارسی از المنجدالابجدی بیروت ۱۹۸۷
۲- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه جهینه نصر، علی طلاس. ۲۰۰۳.
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
#واژه_شناسی؛
🌺 ناهار و ناشتا

«ناهار و ناشتا»
بر بنیاد «ناف- آهار و ناف- آشتیا»
به مانک «خوراک» هسته‌ای میانی بوده است.
در سانسکریت هم واژه‌ی برابر«ناهار»
بدین مانک است.
واژه تازی «نهار»
(نح-حارٌ، سمت گرما، روز)
با «ناهار» پارسی یکی نیست.
«چاشت» در بنیاد «چَه- آشتیا» است،
به مانک خوراکیِ خُرد.، یا «کوچک»‌

#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
سیزده بدر بخش یکم

برای هیچ کدام از ما ایرانی ها نا آشنا نیست،
و ناهم‌سویی نمی‌کند که در کدام بخش از این گیتی زندگی کنیم.
اگر خون ایرانی در رگ‌هایمان باشد به روش ها و آیین‌های ایرانی پایبندیم و سیزده بدر نیز همانند دیگر آیین های کهن ایران زیبایی و گیرایی‌های ویژه خود را برای ما دارد.
اینکه پس از دوازده روز آغازین سال و نوروز زیبا، به دل پرهام «طبیعت» برویم و نوروز را به زیبایی، در کنار دوست تانمان به پایان برسانیم،
سبزه گره بزنیم، سبزه ها را به آب بسپاریم،
بخندیم و دل را به زیست بوم پُرشکوه بسپاریم و دوباره برای کار و زندگی در سال نو آماده شویم، بی گمان برای ما تُهی از نیکویی نیست.

و اگر بدانیم این آیین زیبا از کجا و چگونه نمود «شکل»گرفته است برای ما این زیبایی دوچندان خواهد شد.

واژه ی سیزده بدر به چه مانک است؟
«سیزده بدر» یا «سینزده به در» یا «سینزه به در» را اگر بر پایه واژه نامه دهخدا بخواهیم بنویسیم به این ریخت است:
«سیزده» که به مانک سیزده و یا روز سیزدهم است.
«به» به چَم «معنی» به سوی و «در» به مانک در و دشت و دَمن است.
و اگر به ریخت فراگیر بخواهیم برگردانش اش کنیم به مانک بیرون‌ رفتن و گذراندن زمان در دامان پرهام است.

🌚سیزده بدر و باور به بدشگونی آن!
درباره‌ی آیین سیزده بدر همانند روز چهارشنبه سوری گمانه زنی ها و پیچیدگی‌هایی فرتاش «وجود» دارد که مایه ان شده در هر گوشه ای، نکته های ناهم‌سانی درباره این آیین بشنویم و نخستین این شنیده ها درباره نافرخنده بودن این روز است که بی شُوند «دلیل» هم نیست.
به این شُوند که نه تنها در گذشته که در امروز برخی از کشورهای اروپایی هنوز شماره سیزده را نابجا می‌دانند.
برای نمونه برخی از باهمان های «شرکتهای» هواپیمایی برجسته مانند لوفت هانزا و ایرفرانس نیمکت «صندلی» با شماره ۱۳ ندارند و یا در برخی از مهمانپذیرها و کاشانه ها «آپارتمان‌»نیز ما شماره ۱۳ را روی در سرا ها یا اشکوب ها«طبقه» بالابَرها «آسانسور» نمی بینیم.
این که چرا در ایران این باور بین مردم رواگمند شده است نیز به زمان صفویه و زمانی برمی‌گردد که اروپایی ها پایشان را به کشورما باز کردند و دیدگاها و باورهای ناهمسانشان مانند باورهای نادرست یا درست شان را با خود به ایران آوردند.

سیزده بدر در بازخن های گاهدادی ایرانی؛
به روشنی درباره‌ی بودن روزی با پاژنام سیزده بدر در گاهدادما دودلی برجای مانده است و
درباره روز سیزدهم در سالنما و تاریخ ایران بیشتر سخن رانده شده و همه‌ی آن ها گواهی بر ناهم‌سان بودن باور ایرانیان در باره شماره سیزده دارد.

یکی از برجسته ترین بازخن‌های ایرانی که نزدیکترین روشن نمایی درباره روز سیزدهم سال را دارد، «آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی است که در این نسک« کتاب »این دانشمند،
انگارش دان «ریاضی»و ستاره شناس ایرانی، آغاز گاه شماری و تاریخ دودمان‌های گوناگون را بررسی کرده است و در کنارش روزهای سال را بر پایه‌ی خجستگی و بد شگون بودنشان در یک زیگ «جدول» بخش بندی کرده است و روز سیزدهم در نوشته ی او خجسته یاد شده است.

🔹سیزده بدر در دوران ساسانیان؛
در زمان ساسانیان آنگونه که،
در نسک «جشن های کهن ایرانی» آمده است، آیین برگزاری سیزده بدر در دربار شاهان ساسانی از روز سیزدهم فروردین ماه آغاز می‌شده و در روز هجدهم آن به پایان می‌رسیده و این جشن برای دیدار و گشت و گذار و همراه با آواز و سرود در باغ و بوستان بوده است.

به
#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
سیزده بدر بخش دوم
در روزگار قاجار


برخی‌ها بر این باور هستند که ریشه مهادین «اصلی» سیزده بدر به این دوران برمی‌گردد.
چون به گونه‌ای روشن تا پیش از دوره قاجار در هیچ بازخنی «منبعی» به برگزاری روزی با این نام به روش ویژه ای نمارش«اشاره» نشده است.

در این دوران نیز آنگونه که مهرداد بهار در نَسک‌اش «کتاب» «از استوره تا تاریخ» می‌گوید،
مردم در جاهای همگانی به جشن و پایکوبی می‌پرداخته اند و تا انجا که بانوان بی روبنده در خیابان ها دیده می‌شده‌اند.

در نَسکی دیگر با نام «شرح زندگانی من»،
عبدالله مستوفی با ریزپردازی،
چگونگی انجام این آیین‌ها را در دوره‌ی قاجار بازگویی کرده است.
بر پایه روشن سازی او، در روز سیزده بدر یا شب قبل از آن، هر خانواده ای با دستمال های خوراکی و سماورهای کوچک خود به بیرون شهر می‌رفته است.
خوراکی‌هایی که با خودشان می‌برده اند،
کاهو با سرکه یا سکنجبین با سرکه شیره بوده است.
اگرخانواده‌ای دارایی بهتری نیز داشت ابزارهای پخت آش‌رشته مانند رشته و نخود، لوبیا و اسفناج خرد شده را نیز به همراه کشک و دوغ می‌برد تا در کنار خوراک مهادین «اصلی»،به آش رشته نیز دسترسی داشته باشند.
آیینی که هنوز نیز گیرایی‌های خود را نگهداشته است این بوده که در این روز دخترهای دم بخت در پایان روز برای پیدا کردن شوهر تا پیش از سیزده بدر سال آینده،
سبزه گره می‌زدند.
آیین های در پیوندبه روز سیزده بدر
در گذشته همتازی اسب دوانی، یادآور جنگ ایزد باران و دیو خشک سالی انجام می‌شده و در کنار این هماوردی‌ها،
بازی‌های گوناگون و پایکوبی‌های گروهی،
آب پاشی و آب بازی در این روز به پاسداشت پیروزی و برتری نیروی ایزد آب و از بین رفتن نیروهای بد و پلیدی‌ها دوستداشتنی بوده‌اند،
و اکنون از آیین‌هایی که در این روز برجای مانده اند،
گِره زدن سبزه برای نزدیک شدن پیوند زنان و مردان، پختن آش‌رشته و سبزه به آب دادن هستند که خانواده ها از آغاز روز سیزده بدر به سوی زیستگاه و هوای آزاد رهسپار می‌گردند و این آیین را به جا می‌آورند.

سیزده بدر در روزگار کنونی
آیین های در پیوند به سیزده بدر
سیزده بدر که اکنون در سالنامه‌ی ما «روز پرهام» نامیده می‌شود.
در این روز همه به پاس پایان نوروز به دل زیستگاه می‌روند.
و کشاورزان نیز کشت و کار خود را آغاز می‌کنند.
در خراسان، کشاورزان این بخش جشن کاشت یا شیشک نخست می‌گیرند و کشت و کار خود را در سال نو آغاز می‌کنند.
در این روز زرتشتیان ایران برای بجا آوردن آیین ها و نیایش در پیرسبز و پیر نارکی در شهر یزد
بر هم گرد می‌آیندکه فزون بر نیایش مجال پسندیده‌ای برای دیدار همدیگر در روز پرهام «طبیعت» است.

🔹فزون بر ایران در کشورهای دیگری مانند آذربایجان، افغانستان و تاجیکستان نیز آیین سیزده بدر برگزار می‌شود.

به ✍🏾
#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
💥 «سیزده بدر» پدرام!

🌺امسال با همه‌گیری جهانی ویش تاجی (ویروسِ کرونا)
نمی‌توانیم و نباید این جشن را چون همیشه گروهی برگزار کنیم.
یادمان باشد که هر چیزی در سایه‌ی خرد و دانایی است که، پذیرفتنی می‌شود
و ایرانیان باستان نیز هیچ چیز را به اندازه ی خرد ارج نگذاشته و نه ستوده‌اند.
🌺 جشن‌ها و آیین‌های کهنی چون «سیزده بدر» که از دل ویژگی‌های گیتی‌شناختی و گاهدادی یک سرزمین و دستگاه باوری و اندیشگی مردمان آن سربرآورده‌اند،
افزون بر کارکردِ شادی‌آفرین و همبستگی‌ساز خود، کارکرد دیگری نیز دارند و آن آشنایی با گذشته ی باستانی کشور و شناخت باورها و اندیشه‌های مردمان آن است.
شناختی که پیش‌نیاز هر گونه گام برداشتن به سوی آینده است.

با آرزوی سالی نیکو
بهار ۱۴۰۰/۱/۱۳.

به
#بززگمهر_صالحی

💡@Farzandan_parsi.💡
رهزنی یا بَرگیری

چندین سال سردرگم و پریشان در پی سخنان ارزشمند روانشاد دکتر محمد محمدی ملایری استاد دانشگاه امریکایی بیروت در رشته ی عربی بودم ،برگ می زدیم و می خواندیم.
پریشان و سردرگُم در فرهنگ هایی که بیشتر نویسندگان کشورهای عربی نوشته بودند واکاویدیم و پیش رفتیم انگاه به نشانه هایی دست یافتم که در ادامه به پیشگاه خوانندگان ارمغان می دارم.
واژگان عربی با ریشه پارسی یا واژه دگرگون گشته از پارسی به واژگانی گفته می‌شود که در زبان و ادبسار عربی بکار گرفته می‌شوند و ریشه ی پارسی دارند. بیشتر این واژه‌ها در زمان ساسانیان وارد زبان عربی کهن شده و برخی برای ما فراموش شده‌اند، ولی برخی هنوز از واژه‌های پرکاربرد این زبان هستند؛ مانند: ادب، دین، ازل، هوس،سراج(چراغ)، ورق و ورقه (برگ و برگه) و بسیاری دیگر.
گونه‌های عربی سازی.
عرب ها در واژه‌های بیگانه دگرگونیهای بسیار و شگفت‌آوری انجام می‌دهند که از آن دست است:
واج یا واجهایی از آغاز یا میان یا پایان ساختمان واژه بیگانه می‌اندازند. برای نمونه بیمارستان را مارستان، پیشپاره را شفارج، نشخوار یا نشوار، چلغوزه را جِلّوز، سوه کاریز را سوهقه، و هزار دستان را هزار گویند. واج یا واجهایی به ساختمان واژه بیگانه می‌افزایند چنان‌که ستو را تستوق، راه را تُرَّهات، پنجه را فنزج و پاچه را بالِغا گویند.
واجهای واژه بیگانه را به واجهایی دیگر می‌گردانند و برای دگرگون سازیِ واژه‌های بیگانه بیشتر همین روش را به کار می‌برند. برای نمونه ن و ر را به ل، گ را به ج، خ را به ح، پ را به ف یا به ب، ک را به ق، چ را به ص یا به ش، س را به ص، ت را به ط، الف را به ع یا به ح، ش را به ز و ز را به ذ جایگزین می‌کنند و در این راه هیچ آیین و رویه ای را دنبال نمی‌کنند؛ از همین رو برای برخی از واژه‌های بیگانه بیش از یک گونه آواسازی گفتاری و سیمای نوشتاری دارند. پس زَریون را به جریال، گرده بال را به جردبیل، شَنبک را به شَفَلَّقه، گنده پیر را به قندفیل، ژاغَر را به زَقَلَّه، خُربا را به حَرباء، گرم را به جرم، پَرَند را به فرند یا برند، کُرته را به قرطق، چوبه را به صوبج یا شوبق و اُبره را به حباری جانشین می‌کنند.
در پایان واژه‌های عربی شده ج یا ق می‌افزایند و این روش را بیشتر دربارهٔ واژه‌های پایان یافته به ه برمی‌گزینند؛ مانند دگرش تازه به طازج، نموده (نمونه) به نموذج، برنامه به برنامج و کُربه به قربق یا قربج.
گاهی واژه ای را به ساختارهای جورواجور عربی می‌کنند به گونه ای که نزدیکی اندک یا بسیاری ،،با واژه بیگانه دارد؛ مانند زونکل که آن را زَوَنکل، زَوَترَک، زونَّک، زوّاک، زوّن و زَون، تنبل که آن را تَنبور، تِنبَل، تِنبال، تَنبول و تِنتَل و کِهتر که آن را جَیتَر، جَیدر، جَعدر، جَیدَری، جعبر و جِعطار گویند.
نه تنها پویه «فعل »را از واژه عربی شده می وگیرند ، که گاهی درست همانگونه که هست از واژه‌های بیگانه وام می‌گیرند، به زبان دیگر از واژه عربی ناشده پویه می‌سازند؛ همچون از بوسیدن باسَ یَبوسُ، از کوشیدن کاشَ یَکوشُ، از زینهار زَنهَرَ یُزَنهِرُ ساخته‌اند.
بی گمان با سازه های نمایان یادشده به این شیوه است که دوستان ارجمند نخوانده و ندانسته زبان عربی را بهترین و به گفته ی خودشان رسا ترین زبان جهان می دانند. وگرنه خشتی از این و آن ستاندن و ساختمانی را بَرآوردن و رنگ و آب لایه ای بر آن زدن که هنر نمی خواهد .

نابودباد ندانستن که بدترین تاریکی است.

به ✍🏾
#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

ما و ریشه‌های واژگان.
«بهداری»:

«به» مانک خوب، تندرست،
خوش در همدایش «ترکیب» همدایش‌های «بهی»، و «بهبود»، در برابر «رنجوری»، «ناخوشی»، «بیماری»:
«به رستم چنین گفت پس شهریار
که ای نیک پیوند بِه ْروزگار.»
از فردوسی.

«بِه روزگار»: خوشبخت، آنکه دارای روزگار خوب باشد (واژه نامه).
«بهی» به مانک بهبود، تندرستی، در برابر «در رنج بودن»، «ناخوش بودن»:
«تو دوری و از دوریِ تو سخت به رنجم
امّید بهی نیست چو ز این گونه بود کار».
از فرّخی سیستانی.

«بهی یافتن»
به مانک خوب شدن و به تندرستی برگشتن پس از بیماری:
«بیمار چو اندکی بهی یافت
در آدمی نزار، فربهی یافت ...
چون وقت بهی در آن تب تیز
پرهیز شکن شکست پرهیز
تب باز ملازم نفس گشت
بیماری رفته باز پس گشت ...»
از نظامی گنجه‌ای در داستان«لیلی و مجنون»، در بخش «مردن پور سلام شوهر لیلی».

«بهبود» در مانک بهروزی و تندرستی:
(واژه نامه)
«چنین نومید نباید بود که بهبود ممکن باشد»
(تاریخ بیهقی).
در مانک گمانیک از خرابی و بدی در آمدن و رو به خوبی رفتن:
«بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد»،
از حافظ شیرازی.


#بززگمهر_صالحی.

@Farzandan_parsi
#زیبایی_شناسی_زبان_پارسی.

💥واژه های پارسی در زبان تازی.


بَلابل= از پارسی بُلبُل، بُلُبلان.
بَلادِر، بلاذر= از پارسی بلادُور میوه ای است دارویی مانند هسته‌ی خرما با مغز شیرین.
بَلارِج= از پارسی بَلارَج، لک لک سپید.
بَلإز= از پارسی بلاز، اهریمن، تبه کار.
بَلاس، بَلَس= از پارسی پلاس (به اهریمن گویند) چاپلوس، فریبنده.
بُلبُل= از پارسی بلبل،هِزاردَستان.
بَلَخش= از پارسی بَدَخش،«لال= لعل».
بُلدام، بُلدم= از پارسی بلنداندام.
بُلُس، بُلسُن= از پارسی بُلُس «عدس».
بَلَس= از پارسی پلُوس، فریبکار، دروغگوی.
بَلسَک= از پارسی پرستو.
بَلِشت= از پارسی پلَسَت، پلشت.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منبع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه‌ی دهخدا.

💡@farzandan_parsi.💡
نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه‌ای
در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم.

۲۵ فروردین ماه روز بزرگداشت،
#عطار_نیشابوری. گرامی باد.


#عطار_نیشابوری
فریدالدین ابوحامد محمد #عطار_نیشابوری،
آوازه او به شیخ «عطّار نیشابوری» ست.
یکی از فرزانگان و سُرایندگان ایرانی سترگ و بلندپایه‌ی ادبسار پارسی.
در پایان سده‌ی ششم و آغاز سده‌ی هفتم است. او در در نیشابور زاده شد.
در زمان چیرگی چنگیز خان مغول بر خراسان بزرگ، شیخ #عطار نیز به دست لشکر مغول گرفتار گردید. گویند:
مغولی می‌خواست او را بکُشَد،
آدمی گفت: این پیر را مَکُش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم.
عطار گفت: مَفُروش که بهتر از این مرا خواهند خرید.
لختی گذشت و آدمی دیگری گفت:
این پیر را مَکُش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه تو را خواهم داد.
شیخ فرمایش کرد:
بفروش که بیش از این نمی‌اَرزم.
مغول از گفته او خشمناک شد و او را از پای در آورد.
روز ۲۵ فروردین درسالنمای ایران نام او آتش گرفته است....

با سخنی از مولوی نوشته ام را به پایان می برم.
من آن مولای رومی‌ام که از کِلکَم شَکِر ریزد
و لیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم.

#یادش_گرامی‌باد.

#بززگمهر_صالحی.

💡@Farzandan_parsi.💡
فردوسی و شاهنامه
یا شاهنامه ی فردوسی

نخستین خاورشناس و ادب‌مندی که از روی دانش درباره‌ی فردوسی نوشته «لویی لانگلس» است که در ۱۷۸۸ ترسایی گزیده‌ای از شاهنامه را با پیش‌گفتاری بسیار ستایش‌آمیز درباره‌ی فردوسی چاپ کرده،
او نوشته است:
«اروپاییان هرگز رزمنامه.ای به زیبایی شاهنامه نسروده‌اند» (برگ ۱۴۱).
وی می‌افزاید: «در شاهنامه هر بامداد خورشید به گونه‌ای دیگر برمی‌دمد و هر شامگاه به گونه‌ای دیگر در پهنه‌ی بی‌کرانِ فراس« افق» پنهان می‌گردد؛
هر بهار گلهایی نوین با خود همراه می‌آورد و هر نسیم از سرزمینی دیگر سخن می‌گوید.
زنانِ نامورِ شاهنامه نیز جانی ستُرگ و پشتکاری بزرگ دارند.
رودابه و سیندخت و تهمینه و فرنگیس و منیژه و گُردیه و دیگران، همه زیبایی و کاردانی را درهم آمیخته‌اند و به راستی شایسته‌ی همسران دلیر خودند.
فردوسی که گویی در دل پهلوانان خود می‌زیسته، عشقها و آرزوهای آنان را نیز با گفتاری رسا و بی‌مانند ستوده است.

✍🏾 گزینش و فرستش #بززگمهر_صالحی.

@Farzandan_parsi
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژه های پارسی در زبان تازی.
پَلشتی- درگویش عراقی= ولگرد و بیکار.
بُلغاق= از پارسی بُلغاک، شُور،آشوب.
بُلغَندَر= از پارسی بلُغَندَر، سرسخت، بی دین ،بی بند و بار،ستایش همراه با دُشنام «واژه‌ی دو پهلو».
بُلُق= از پارسی بُلُغ سدای آب.
بلقیس= از پارسی بلُگیس، پُر گیس.
بَلکون، بالکون= از پارسی بالگون، بالکن.
بلنک= از پارسی پلنگ.
باَلَندَم بَلدام، بُلدُم= از پارسی پلی اندام.
بَلَندی، ابلندک،ابلندج= از پارسی بلندی در عربی، پَهن.
بَلَم= از پارسی بلم (زورق، قایق).
بَلُوط= از پارسی بَلوت، مازُو.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن‌ها «منابع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
سنت بوو*، نویسنده‌ی نامی فرانسه،
در نوشتاری درباره‌ی فردوسی، می‌نویسد: «خواندن شاهنامه دست آویزی می‌شود که فرانسویان از خودپسندی و بزرگ‌نمایی بی‌جای خود دست بشویند، چراکه خودپسندی زاییده‌ی نادانی است، نادانی درباره‌ی آن چه دیگران دارند.
آدمی آن چه را خود دارد همواره بزرگ می‌پندارد و از این رو بر خویش می‌بالد.
من هر گاه از گردش روزگار خسته می‌شوم به خواندن درباره‌ی ایران و یا چین می‌پردازم تا از خودپسندی و خودخواهی در زنهار«امان» بمانم، به ویژه ایرانیان که مَنشی چامه سرایانه دارند ستایش مرا بیشتر برمی‌انگیزند»
(Premiers Lundis، برگ ۳۳۳)
او می‌نویسد: «شاهنامه‌ی فردوسی و هانری‌نامه‌ی ولتر (رزمنامه‌ای که ولتر در ستایش هانری چهارم سروده) را با هم بخوانیم تا دوگانگی آنها را دریابیم.
ناهم‌سانی چنان است که بخواهیم شکوه و بزرگی رود پرخروش گَنگ را با یکی از تالاب‌های کاخ ورسای همانند کنیم!»
(همان، برگ ۳۴۴)

#بززگمهر_صالحی.

*شارل-اوگوستن سنت-بوو (به فرانسوی: Charles-Augustin Sainte-Beuve) نویسنده، چامه سرا و پرژنگر «منتقد»ادبی سده‌ی نوزدهم ترسایی فرانسه است.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژه های پارسی در زبان تازیان.


پلٌهَ= از پارسی پله ،باران سخت پاییزی
بُلّهنیه= از پارسی بالانه، فراخی و خوشی زندگی
بَلهَوَر= از پارسی بالاوَر، دارای بلندی و فراخی
بَلودان= از پارسی پُلُودان، جایی است در دمشق.
بُلهَوَس= از پارسی بُل= بسیار،هوس= شهوت
بلیج= از پارسی بیلچه ی کشتی، پاروی کشتی
بلید= از پارسی پلید،نجس، کودن
بَلَیلَج= از پارسی و یونانی: بَلیلِه هزار وَلَک «گیلکی»،از گیاهان دارویی
بَم= از پارسی بَم، سدای بَم، سیم دُرُشت تار. سدای کلُفت و پایین
بَنادِر= از پارسی بندرها
بَنادِره= از پارسی بُندارها،، محتکران.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن‌ها: «منابع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

💥واژه های پارسی در زبان عربی

بَندَر= از پارسی بندر.
بُن= از پارسی بَن، بَنکَ «قهوه».
بُنج= از پارسی بُنگ، بُن و بُنِه، ریشه.
بُنج= از پارسی بَنک،سبزک «حشیش»داروی هوش بُر.
بنَجَره= از پارسی پنجره.
بنچر(عراقی) از پارسی پنچر، سوراخ شدن.
بَنجگان= از پارسی پنجگان، پنبه‌ی توپی شده در پنبه زنی.
بَنجُکَکَشِت= از پارسی پنج انگُشت، میخک.

دنباله دارد.

#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منابع»
۱- المنجد فی الغه و الاعلام بیروت ۱۹۸۷
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳-واژنامه ی دهخدا.

💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژگان پارسی در زبان تازیان.

بَنَفسج= از پارسی بنفشه، بنفش.
بُنک= از پارسی بُن، پاسی از شب.
بنکان، بنکام= از پارسی پنگان «ساعت شنی» فنجان.
بَنیقه= از پارسی بَنیک لبه ی پیراهن.
بَواسیر= از پارسی باسُور، بَواسیر، باژور.
بُوتَقِه،بودقه،بوتَق= از پارسی بوُته برای آب کردت زر و جز آن، بوته ی زرگری
بوتین= از پارسی پوتین.
بور= از پارسی بور، زمین تباه «بایر».
بوران= از پارسی باران و باد تند.
بورَق= از پارسی بوُره، نمکی است تلخ که زرگران بکار می‌برند (آمیخته ی اسید بوریک و سود)، تنگار.
بوریا= از پارسی بوریا(حصیر).

دنباله دارد.
#بززگمهر_صالحی.

بازخَن ها «منابع»
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی -پارسی از المنجد الابجدی نوشته ی لویس معلوف برگردان احمد سیاح چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳- واژه نامه ی دهخدا.
💡@Farzandan_parsi.💡
#زیبایی‌های_زبان_پارسی.

💥واژگان پارسی در زبان تازیان.

بُوصِیّ= از پارسی بُوزی، گونه ای از کرجی
بُوطهِ= از پارسی بوته
بوطانیه= از پارسی بتانیه، پوست درختی بنام سیاه دارو
بوظه از= پارسی بور ،بوزه، باده یخزده به انگلیسی نیز Booze.
بوقاله= از پارسی پیاله
بوکاره= از پارسی مَردگیر، دستوار«عصا»
بول= از پارسی پول
بویا، بویه= از پارسی بویه، خوش بو
بَه بَه= از پارسی به به ،زه زه
بهادار= از پارسی بهادار، پول دار.


دنباله دارد.
#بززگمهر_صالحی.

بازخَن‌ها «منابع»
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی -پارسی از المنجد الابجدی نوشته ی لویس معلوف برگردان احمد سیاح چاپ پخش فرحان
۲- معجم المعربات محمد التنوجی
۳- واژه نامه ی دهخدا.

💡@FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

عشق و بینش ها
بزرگمهر صالحی

عشق در اندیشه ی یهودی: در فرهنگ یهود وزبان عبری، عشق، برابر است با واژه ی «اهاوا(ahava)» است و به شیوه ای یکسان، هم در باره ی عشق به خدا و هم عشق زمینی به کار می رود. یزدانشناسی یهود، بازخن (منبع) شناخت و زندگی را عشق می داند وباور دارد که عشق آدمی به خدا، باید از راه عشق به همگنان نمایان شود. یزدانشناسی یهود، آرمان نهایی عشق میان آدم و خدا را «تیفون» می داند که به مانک بهسازی جهان، پیشرفت آدم و دگرگونی زمین به چیزی مانند بهشت است.
عشق در اندیشگاه یونانی و ترسایی: در اندیشگاه یونانی وآیین ترسایی واژه عشق، دارای مانک های ناهمسانی است، به شیوه ای که در مانداک های یونانی باستان، چند گونه عشق بودش دارد:

۱ـ اروس(EROS): یکی از گونه های عشق در زبان یونانی ونام فرزند «ونوس» (الهه عشق) است. اروس، بیشتر به عشق شورمند وبا گرایش های زمینی گفته می شود. براستی، این عشق، همان عشق سرشتین و کامجو (بدون خرد ) است که بامیانداری گیرایی وکشش های پیکرین و یا نشان دادن آن به شیوه ی پیکرین، نمایان می گردد که می توان آن را با «عشق در نگاه نخست» که با خواهش آغاز می شود و به تندی فروکش می کند، یکی دانست. نمای اروس، مانند نوزاد بالداری است که بیشتر همراه با تیر وکمان نشان داده می شود.

۲ـ لودوس(LUDUS): همان عشق سرگرم کننده و افسانه وار زود گذری است که بیشتر وابسته به دوران نوجوانی است. براستی، لودوس همان نشاندادن نمای عشق است و پیوند دیرزمان در آن، نابجا به نگر می رسد.

۳ـ فیلو(PHILO): عشقی برادرانه، که بر پایه ی پیمان و همکاری بوده و آرمان آن، دستیابی به همسودی است. این عشق، براستی، همان عشقی است که ما به دلبندانمان داریم که عشقی دوسویه است. تنها لغزشی که فرزانگان یونانی بر آن وارد می آورند، این است که یکتَن، تنها به این انگیزه عشق می ورزد که به او عشق بورزند.

۴ـ استورگ( STORGE): عشقی دوستانه و وابسته به گرامیداشت ونیز نگرانی به همسود بودن یکدیگر است. در این عشق، همنشینی وهمدمی بیشتر نمایان است و بدرستی، عشقی است که بر پایه ی یکرنگی ، پابندی وبه دور از خواهش تن بین دو تن شکل می گیرد و پایدار وبادوام است.

۵ـ پراگما(PRAGMA): عشق خردمندانه بر پایه ی و سود و دورنمای هنباز( مشترک) است. از آن جا که این گونه عشق، بر پایه ر سیدن به آرمان ومنافع همبهر بودن هویدا می شود بیشتر در بین آدمهایی دیده می شود که نگران این بُنمایه اند که آیا آدم برابرشان در آینده پدر و مادر خوبی برای فرزندشان خواهد شد یا نه!

۶ـ مانیا (MANIA): عشق گزاف گرا، ویژه مند (انحصار طلب) و رشک (حسادت) بر انگیز است که در آن، شیفتگی بسیار به دلستان، بیشتر به کشش های فزونه گویی و نابجاپایان می یابد. مانیا را بیشتر عشقی دردسر ساز و کژاندیش گونه بازنمایی کرده اند.

۷ـ اگاپه(AGAPE): این گونه عشق که از دیگر عشق ها برتر است، عشقی خدایی، فداکارانه و از خود گذشته است که در آن بیشتر، چگونگی مهربانی و دوستی (گرایش به انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) دیده می شود و به گونه ای به مانک نیکوکاری وهمدلی برای همه آدم هاست. در اگیپ یا آگاپه، هیچ چیزی بجای عشق، دخواست نمی شود وهنگامی که آدمی به این بخش می رسد، عشق او به دیگران به انگیزه ی ارزشمند بودن آنها یا بودش ویژگی ای کرانمندی در آنها نیست؛ ونکه (بلکه )شوند بنیادین آن این است که خداوند به آنها عشق می ورزد.

#بززگمهر_صالحی‌
بازخَن ها(منابع)
۱-فره‌وشی، به‍رام، فرهنگ په‍لوی، تهران، انتشارات دانش‍گاه ته‍ران
۲-Roger Allen, Hillar Kilpatrick, and Ed de Moor, eds. Love and Sexuality in Modern Arabic Literature. London: Saqi Books, 1995
۳-Shadi Bartsch and Thomas Bartscherer, eds. Erotikon: Essays on Eros, Ancient and Modern. Chicago: University of Chicago Press, 2005

۴-Helen Fisher. Why We Love: the Nature and Chemistry of Romantic Love.

📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی


💠زروَرق= از پارسی زربرگ،زَربَرگِه.
💠زریّ= از پارسی زری بافته شده از زر، زاره، در تازی به مانک مردم فرو مایه.
💠زریاب= از پارسی زر آب، آب زر
💠زریر= از پارسی زریر، گیاهی دارای ساقه های کوتاه و گلهای زرد رنگ ، اسپَرَک یا زردچوبه که در رنگرزی به کار می رود.
💠زریون= از پارسی Zar-i-yun زر+یون(مانند)،آذریون،لاته سرخ،رنگ زرد،مردم شاد،سبز و خرم.
💠زعرور= از پارسی زال زالک.
💠زَغَل= از پارسی دَغَل،فریبکار،ترفندکار،گُول زن.
💠زِفِت= از پارسی Zaft زِفت،تیز بوی، تندمزه،ترش روی، بدنهاد، پارجه ای که شیره ی گیاهان بدان مالیده و به زخم بچسپانند،داروی کچلی(شیره ی درخت سَنابر)،گژَفَ(قیر)
💠زکات،زکوهٔ= از پارسی زکات،ده یک، نیکی، چیتَک، دادن یک دهم از دارایی به نیازمندان.
💠زَلابیَه= از پارسی Zalibiya زولبیا، گونه ای شیرینی
💠زلال= از پارسی زلال، آب زلال، آب زود گذر،زلال کرمی است که در برف دیده شود و پس از پالایش آن ،آب پالوده از کرم و یا زلال بدست می‌آید.
💠زلزَلَخت= از پارسی آزاد درخت، درخت زیتون.

دنباله دارد.

💥#بززگمهر_صالحی.

📚 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی- مصطفی پاشنگ.



📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾