Forwarded from سرای فرزندان ایران. (🌲Siahmansoor🌲)
#یازده_رخ
#بخش_یکم
پیروزی فریبرزِ کاووس و کشته شدنِ گُلبادِ ویسه
👈نخستین فریبرز، نیوِ دلیر
ز لشکر برون تاخت برسان شیر
بنزدیکِ گُلبادِ ویسه دمان
بیامد بزه برنهاده کمان
همی گشت و تیرش نیامد چو خواست
کشید آن پرند آور از دستِ راست
برآورد و زد تیر بر گردنش
بدو نیم شد تا کمرگه تنش
فرود آمد از اسب و بگشاد بند
ز فِتراک خویش آن کیانی کمند
ببست از بَرِ باره گُلباد را
گشاد از برش بندِ پولاد را
ببالا برآمد به پیروز نام
خروشی برآورد و بگذارد گام
که سالار ما باد پیروزگر
همه دشمن شاه خستهجگر.
کیخسرو پشوتن
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_یکم
پیروزی فریبرزِ کاووس و کشته شدنِ گُلبادِ ویسه
👈نخستین فریبرز، نیوِ دلیر
ز لشکر برون تاخت برسان شیر
بنزدیکِ گُلبادِ ویسه دمان
بیامد بزه برنهاده کمان
همی گشت و تیرش نیامد چو خواست
کشید آن پرند آور از دستِ راست
برآورد و زد تیر بر گردنش
بدو نیم شد تا کمرگه تنش
فرود آمد از اسب و بگشاد بند
ز فِتراک خویش آن کیانی کمند
ببست از بَرِ باره گُلباد را
گشاد از برش بندِ پولاد را
ببالا برآمد به پیروز نام
خروشی برآورد و بگذارد گام
که سالار ما باد پیروزگر
همه دشمن شاه خستهجگر.
کیخسرو پشوتن
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#یازده_رخ
#پیروزی گیو پسر گودرز
و گرفتار شدنِ گُروی زره
و دیگر گُروی زره دیوِ نیو
برون رفت با پورِ گودرز گیو
به نیزه فراوان برآویختند
همی زهر با خون برآمیختند
سِنان دار نیزه ز چنگ سُوار
فرو ریخت از هول آن کارزار
کمان برگرفتند و تیرِ خدنگ
ببرند از روی خورشید رنگ
همی زنده بایست مر گیو را
کز اسب اندر آرد گَو نیو را
چنان بسته در پیشِ خسرو بَرَد
ز ترکان یکی هدیهی نو بَرَد
چو گیو اندر آمد گُروی از نهیب
کمان شد ز دستش بسوی نشیب
سوی تیغ برد آن زمان دستِ خویش
دمان گیو نیو اندر آمد به پیش
عمودی بزد بر سر و ترگ اوی
که خون اندر آمد ز تارک به روی
همیدون ز زین دست بگذاردش
گرفتش به بَر سخت و بفشاردش
که بر پشت زین مرد بیتوش گشت
ز اسب اندر افتاد و بیهوش گشت
فرود آمد از باره جنگی پلنگ
دو دست از پسِ پشت، بستش چو سنگ
نشست از بَرِ زین و او را به پیش
دوانید و شد تا بَرِ یارِ خویش
به بالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست
به پیروزی شاه ایران زمین
همی خواند بر پهلوان آفرین.
دنباله داستان درنگی دیگر.
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#پیروزی گیو پسر گودرز
و گرفتار شدنِ گُروی زره
و دیگر گُروی زره دیوِ نیو
برون رفت با پورِ گودرز گیو
به نیزه فراوان برآویختند
همی زهر با خون برآمیختند
سِنان دار نیزه ز چنگ سُوار
فرو ریخت از هول آن کارزار
کمان برگرفتند و تیرِ خدنگ
ببرند از روی خورشید رنگ
همی زنده بایست مر گیو را
کز اسب اندر آرد گَو نیو را
چنان بسته در پیشِ خسرو بَرَد
ز ترکان یکی هدیهی نو بَرَد
چو گیو اندر آمد گُروی از نهیب
کمان شد ز دستش بسوی نشیب
سوی تیغ برد آن زمان دستِ خویش
دمان گیو نیو اندر آمد به پیش
عمودی بزد بر سر و ترگ اوی
که خون اندر آمد ز تارک به روی
همیدون ز زین دست بگذاردش
گرفتش به بَر سخت و بفشاردش
که بر پشت زین مرد بیتوش گشت
ز اسب اندر افتاد و بیهوش گشت
فرود آمد از باره جنگی پلنگ
دو دست از پسِ پشت، بستش چو سنگ
نشست از بَرِ زین و او را به پیش
دوانید و شد تا بَرِ یارِ خویش
به بالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست
به پیروزی شاه ایران زمین
همی خواند بر پهلوان آفرین.
دنباله داستان درنگی دیگر.
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#یازده_رخ
#پیروزی گرازه
و کشته شدن سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گُرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسپِ سیامک به دست
به بالا برآمد به کردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#پیروزی گرازه
و کشته شدن سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گُرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسپِ سیامک به دست
به بالا برآمد به کردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#یازده_رخ
#بخش_دوم
پیروزی گیو پسر گودرز و گرفتار شدنِ گُروی زره
و دیگر گُروی زره دیوِ نیو
برون رفت با پورِ گودرز گیو
به نیزه فراوان برآویختند
همی زهر با خون برآمیختند
سِنان دار نیزه ز چنگ سُوار
فرو ریخت از هول آن کارزار
کمان برگرفتند و تیرِ خدنگ
ببرند از روی خورشید رنگ
همی زنده بایست مر گیو را
کز اسب اندر آرد گَو نیو را
چنان بسته در پیشِ خسرو بَرَد
ز ترکان یکی هدیهی نو بَرَد
چو گیو اندر آمد گُروی از نهیب
کمان شد ز دستش بسوی نشیب
سوی تیغ برد آن زمان دستِ خویش
دمان گیو نیو اندر آمد به پیش
عمودی بزد بر سر و ترگ اوی
که خون اندر آمد ز تارک به روی
همیدون ز زین دست بگذاردش
گرفتش به بَر سخت و بفشاردش
که بر پشت زین مرد بیتوش گشت
ز اسب اندر افتاد و بیهوش گشت
فرود آمد از باره جنگی پلنگ
دو دست از پسِ پشت، بستش چو سنگ
نشست از بَرِ زین و او را به پیش
دوانید و شد تا بَرِ یارِ خویش
به بالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست
به پیروزی شاه ایران زمین
همی خواند بر پهلوان آفرین.
@farzandan_parsi
#بخش_دوم
پیروزی گیو پسر گودرز و گرفتار شدنِ گُروی زره
و دیگر گُروی زره دیوِ نیو
برون رفت با پورِ گودرز گیو
به نیزه فراوان برآویختند
همی زهر با خون برآمیختند
سِنان دار نیزه ز چنگ سُوار
فرو ریخت از هول آن کارزار
کمان برگرفتند و تیرِ خدنگ
ببرند از روی خورشید رنگ
همی زنده بایست مر گیو را
کز اسب اندر آرد گَو نیو را
چنان بسته در پیشِ خسرو بَرَد
ز ترکان یکی هدیهی نو بَرَد
چو گیو اندر آمد گُروی از نهیب
کمان شد ز دستش بسوی نشیب
سوی تیغ برد آن زمان دستِ خویش
دمان گیو نیو اندر آمد به پیش
عمودی بزد بر سر و ترگ اوی
که خون اندر آمد ز تارک به روی
همیدون ز زین دست بگذاردش
گرفتش به بَر سخت و بفشاردش
که بر پشت زین مرد بیتوش گشت
ز اسب اندر افتاد و بیهوش گشت
فرود آمد از باره جنگی پلنگ
دو دست از پسِ پشت، بستش چو سنگ
نشست از بَرِ زین و او را به پیش
دوانید و شد تا بَرِ یارِ خویش
به بالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست
به پیروزی شاه ایران زمین
همی خواند بر پهلوان آفرین.
@farzandan_parsi
#یازده_رخ
#بخش_سوم
🔹️پیروزی گرازه و کشته شدن
سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسبِ سیامک به دست
به بالا برآمد بکردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#بخش_سوم
🔹️پیروزی گرازه و کشته شدن
سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسبِ سیامک به دست
به بالا برآمد بکردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#یازده_رخ
#بخش_چهارم.
پیروزی گرازه و کشته شدن
سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسبِ سیامک به دست
به بالا برآمد بکردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#بخش_چهارم.
پیروزی گرازه و کشته شدن
سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسبِ سیامک به دست
به بالا برآمد بکردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#یازده_رخ
#بخش_پنجم.
پیروزی فروهل و کشته شدن زنگله
چهارم فُروهِل بُد و زَنگَله
دو جنگی به کردار شیرِ یله
به ایران نَبَرده به تیر و کمان
نَبُد چون فُروهِل دگر بدگمان
چو از دور ترک دُژَم را بدید
کمان را بزه کرد و اندر کشید
برآورد زان تیرهای خدنگ
گرفته کمان رفت پیشش بجنگ
ابر زنگله تیرباران گرفت
ز هر سو کمینِ سُواران گرفت
خدنگی به رانش برآمد چو باد
که بگذشت بر مرد و بر اسپ شاد
بروی اندر آمد تگاور ز درد
جدا شد ازو زنگله روی زرد
نگون شد سر زنگله جان بداد
تو گفتی همانا ز مادر نزاد
فروهل فروجست و ببرید سر
برون کرد خفتان رومی ز بر
سرش را به فِتراک زین بر بِبست
بیامد گرفت اسپ او را بدست
ببالا برآمد بسان پلنگ
بخون غرقه گشته بر و تیغ و چنگ
درفش خجسته برآورد راست
شده شادمان یافته آنچه خواست.
@farzandan_parsi
#بخش_پنجم.
پیروزی فروهل و کشته شدن زنگله
چهارم فُروهِل بُد و زَنگَله
دو جنگی به کردار شیرِ یله
به ایران نَبَرده به تیر و کمان
نَبُد چون فُروهِل دگر بدگمان
چو از دور ترک دُژَم را بدید
کمان را بزه کرد و اندر کشید
برآورد زان تیرهای خدنگ
گرفته کمان رفت پیشش بجنگ
ابر زنگله تیرباران گرفت
ز هر سو کمینِ سُواران گرفت
خدنگی به رانش برآمد چو باد
که بگذشت بر مرد و بر اسپ شاد
بروی اندر آمد تگاور ز درد
جدا شد ازو زنگله روی زرد
نگون شد سر زنگله جان بداد
تو گفتی همانا ز مادر نزاد
فروهل فروجست و ببرید سر
برون کرد خفتان رومی ز بر
سرش را به فِتراک زین بر بِبست
بیامد گرفت اسپ او را بدست
ببالا برآمد بسان پلنگ
بخون غرقه گشته بر و تیغ و چنگ
درفش خجسته برآورد راست
شده شادمان یافته آنچه خواست.
@farzandan_parsi
#یازده_رخ
#بخش_ششم
#پیروزی_رهام_و_کشته_شدن_بارمان
🍃به پنجم چو رُهامِ گودرز بود
که با بارمان او نبرد آزمود
کمان برگرفتند و تیرِ خدنگ
برآمد خروش سُوارانِ جنگ
کمانها همه پاک بر هم شکست
سوی نیزه بردند چون باد دست
دو جنگی و هر دو دِلیر و سُوار
هشیوار و دیده بسی کارزار
بگشتند بسیار یک بادگر
بپیچید رهام پرخاشخر
یکی نیزه انداخت بر ران اوی
کز اسب اندر آمد بفرمان اوی
جدا شد ز باره هم آنگاه ترک
ز اسب اندر افتاد ترک سترگ
به پشت اندرش نیزهای زد دگر
سِنان اندر آمد میان جگر
فرود آمد از باره کرد آفرین
ز دادار بر بخت شاه زمین.🍃
@farzandan_parsi
#بخش_ششم
#پیروزی_رهام_و_کشته_شدن_بارمان
🍃به پنجم چو رُهامِ گودرز بود
که با بارمان او نبرد آزمود
کمان برگرفتند و تیرِ خدنگ
برآمد خروش سُوارانِ جنگ
کمانها همه پاک بر هم شکست
سوی نیزه بردند چون باد دست
دو جنگی و هر دو دِلیر و سُوار
هشیوار و دیده بسی کارزار
بگشتند بسیار یک بادگر
بپیچید رهام پرخاشخر
یکی نیزه انداخت بر ران اوی
کز اسب اندر آمد بفرمان اوی
جدا شد ز باره هم آنگاه ترک
ز اسب اندر افتاد ترک سترگ
به پشت اندرش نیزهای زد دگر
سِنان اندر آمد میان جگر
فرود آمد از باره کرد آفرین
ز دادار بر بخت شاه زمین.🍃
@farzandan_parsi
#یازده_رخ
#بخش_هفتم
#پیروزی_بیژنِ_گیو_و_کشته_شدن
#رویینِ_پیران
🍃ششم بیژنِ گیو و رویین دمان
بزه برنهادند هر دو کمان
چپ و راست گشتند یک با دگر
نَبُد تیرشان از کمان کارگر
برومی عمود آنگهی پور گیو
همی گشت با گُرد رویین نیو
بر آوردگه بر برو دست یافت
زمین را بدرید و اندر شتافت
زد از باد بر سرش رومی ستون
فروریخت از ترگ او مغز و خون
به زین پلنگ اندرون جان بداد
ز پیران ویسه بسی کرد یاد
پس از پشت باره درآمد نگون
همه تن پر آهن دهن پر ز خون
ز اسب اندر آمد سبک بیژنا
مر او را بکردار آهَرْمَنا
کمند اندر افگند و بر زین کشید
نَبُد کس که تیمار رویین کشید
برفت از پی سود مایه بباد
هنوز از جوانیش نابوده شاد
بر اسبش بکردار پیلی ببست
گرفت آنگهی پالَهَنگش به دست
عنان هیون تگاور بتافت
وز آن جایگه سوی بالا شتافت
بچنگ اندرون شیر پیکر درفش
میان دیبه و رنگ خورده بنفش
چنین ست کار جهان فریب
پس هر فرازی نهاده نشیب🍃
@farzandan_parsi
#بخش_هفتم
#پیروزی_بیژنِ_گیو_و_کشته_شدن
#رویینِ_پیران
🍃ششم بیژنِ گیو و رویین دمان
بزه برنهادند هر دو کمان
چپ و راست گشتند یک با دگر
نَبُد تیرشان از کمان کارگر
برومی عمود آنگهی پور گیو
همی گشت با گُرد رویین نیو
بر آوردگه بر برو دست یافت
زمین را بدرید و اندر شتافت
زد از باد بر سرش رومی ستون
فروریخت از ترگ او مغز و خون
به زین پلنگ اندرون جان بداد
ز پیران ویسه بسی کرد یاد
پس از پشت باره درآمد نگون
همه تن پر آهن دهن پر ز خون
ز اسب اندر آمد سبک بیژنا
مر او را بکردار آهَرْمَنا
کمند اندر افگند و بر زین کشید
نَبُد کس که تیمار رویین کشید
برفت از پی سود مایه بباد
هنوز از جوانیش نابوده شاد
بر اسبش بکردار پیلی ببست
گرفت آنگهی پالَهَنگش به دست
عنان هیون تگاور بتافت
وز آن جایگه سوی بالا شتافت
بچنگ اندرون شیر پیکر درفش
میان دیبه و رنگ خورده بنفش
چنین ست کار جهان فریب
پس هر فرازی نهاده نشیب🍃
@farzandan_parsi