سرای فرزندان ایران.
5.04K subscribers
5.02K photos
1.55K videos
57 files
575 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۲


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

فریادهایی که این روزها،
برای 💧آب زمین ساز می‌کند.!
ناز و آیینی ست که آسمان،
این چنین برای زمینِ تشنه می‌نوازد.!
سرنوشتی ست که در هزار توی آسمان،
این گستره‌ی تابناک و رنجی ست که؛
بی‌اندازه بر زمین روانه می‌دارد.!
هر از گاهی در این میان؛
چند ساز ناکوک می‌نوازد.
داستانی ست که؛
سَر و سینه‌ی زمین را چاک می‌نماید.!
چه بیدادی ست که بر ما می‌دارد.؟
ای داد و بیداد؛
ای فریاد که چه می‌شود ما را؛؟

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۳


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

راستی در آن‌سوی آسمان چه می‌شود. ؟
که در این سوی آسمان ما آن را با گوشت و پوست
و استخوان به چشم می‌بینیم.!
یک روز خشک‌سالی و روزی دیگر ویرانی
و آتش‌سوزی و یک بار دیگر خیزابه‌هایی ویرانگر
این چه دردی ست که زمین را گرفتار کرده ست.؟
این چه داستانی ست که همواره رُخ می‌دهد.؟
اکنون در این میانه‌ی زندگی خوش برای زمین،
کِی آغاز می‌گردد.؟
چه خوش باشد و چه ناخوش رُخ خواهد داد.!
زمین برای بدست آوردن دوباره‌ی آن کوشش می‌کند.!
در این جایگاهی که هست از همه‌ی جایگاه‌ها بهتر باشد.
اگر چه که بازه(فاصله) ها بسیار دور است....

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۴


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

شب به سر آمد.!
مهتاب هم رَخت بر بسته است.
زمین هنوز در تاریکی فرو مانده،
خواب را از چشم پنجره‌های نیمه باز
رُبوده و چشم‌براهی‌های توان‌فرسا که،
نگاه را به تاریکی آسمان می‌کِشاند.
سپس گلوی روشنی را می‌فشارد.
آن‌گاه تابش سرزده خورشید ستارگان
تاروُمار شده را می‌خراشد.
آسمان دلبستگی‌هایی که
به رنگ شادمانی ست به نمایش می‌گذارد.
در همین هنگام سر به شورش می‌آورد
و لبخند با امیدواری می‌زند.
تا کلاغ‌ها در گوش باد؛
بر خرمن‌های بی‌دانه به آواز درآیند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۵


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامداد در مرزِ تنهایی با تاریکی گلاویز می‌شود.!
و دیوارهای لگد‌کوب کرده و به زنجیر می‌کِشَد.
در پگاهان با رگه‌های تاریک درگیر می‌گردد.
آن‌گاه که آفتاب بر تخت آبی آسمان می‌نشیند،
بر زمین لبخندی شیرین بر لبانش آذین می‌بندد.
سپس به پرندگانی که در هوای آزاد در پروراند
آرزوی پرواز می‌دهد.
در این هنگام از سال هر روز خوشه‌های گندم
را می‌چیند و بر چینه‌ی خرمن گِرد می‌آورد،
تا هیچ‌گاه تاریکی شب،
بر روشنای روز شبیخون نزند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۶


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

مهتاب که در میان کهکشان‌ها پنهان شده بود،
به تنهایی رفت.
آفتاب هم‌چون ستاره‌ای دنباله‌دار،
با ساز و آواز آمد.
تا در این روزگار پریشانی در آغوش آسمان آرام بگیرد
و پرتو‌افشانی کند.
خورشید با این که راه درازی می‌پیماید.!
میان این همه راه‌هایی را که پیموده است.
خستگی را برتری می‌داند.
او هر روز با شگفتی می‌آید
و بر زمین لبخندی شیرین می‌زند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۷


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

آفتاب از سرزمین‌های زنگ‌زده،
و رنگ وُ رو رفته می‌آید.!
آنجایی که بر بالندگی و شکوفاییِ
اندیشه‌ها کُلُون و کلید می‌زنند.!!!
هما‌ن‌جایی که برای دیگران،
هیچ آغاز و آرامشی نمی‌خواهند.
تنها دوست‌دارند در سایه‌سارهای سرد
وُ تاریک و به دور از بالیدن بُوی نم و نای بگیرند.
سال‌ها ست که در پستو و نهانخانه‌های رازآلود،
بر بال‌های به تنگ آمده که راه پرواز به فرازِ آسمان را نمی‌دانند.!!!
و یک‌ریز پریشانی و آشفته از شیون و ناله‌های دیگران دل‌واپس می‌شوند و گوش به سخن هیچ‌کسی نمی‌سپارند.
آنجایی که به پوشیدگی و نهان‌گاه شب تی‌پا می‌زند و آرزوی پرواز می‌‌‌گیرد.
و بدنبال ستارگان راهِ شیری و فر ستاره‌دنباله‌دار دیگری رهگیری کند.!
تا در روشنای بامداد خوشه‌ی ستارگان را بچیند
و بر پرچین دیوارها بیاویزد و چشم شب را برای دیدن بخواب فرو ببرد.....!!

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۸


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

آفتاب به رگه‌های تاریکی شب لگد می‌زند.
و آنان را تا مرز نابودی تارومار می‌کند.
به روشنای آسمان لبخند می‌زند.
روشنایی را تا مرزهای دور دست
به پرواز درمی‌آورد.
میان راه‌هایی که توانایی را دوچندان می‌کند
نیرو می‌بخشد و دیوارهای جدایی را
ویران می‌نماید و اندوهی که؛
در گلو پیچ و تاب می‌خورند چاردیواری
می‌کِشَد و چرخ‌های روزگار را به گردش درمی‌آورد....

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۱۹


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

آن‌گاه که سایه‌های سیاه چارچوب اندیشه‌ها
را به آشوب می‌کِشانند،
سپس برنامه تنهایی و خواب‌گرفتگی
آنان را فراهم می‌‌نمایند،
پرتو‌های روشنایی ساز وُ برگ می‌پوشند
و واژگان زیبای پارسی را به جوش و خروش
می‌آورند و آهنگ جنگ را می‌نوازند.
تا بر خاکسترهای بجای مانده از تاریکی شب
جشن و پایکوبی برپا کنند.
و پرتوهای روشنایی را در آسمان رها کنند
و آنان را به پرواز آشنای همیشگی درآورند.
و دلبستگی پیدا کنند به نم نمک اشک‌هایی که
بر مژگان آنان گِره خورده است.
و سر‌آغاز شکفتن خورشید و بامداد
بر روی رگه‌های روشنایی را به هیجان درآورند.
تا بامداد با شکفتن خورشید بر زمین لبخندی شیرین بر لبانش آذین بندد.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۰


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

هرگاه که آفتاب فرومی‌نشیند.!
خورشید هیچ دل‌واپسی و پریشانی ندارد.
با فرونشستن آفتاب سایه‌ای نرم،
همه جا را فرا‌می‌گیرد.
پس از این فرآیند آرام آرام تاریکی شب،
همه جا را دربر می‌گیرد.!
در پایان این کارها بامداد پَر می‌گشاید،
و از آن سوی آسمان با آرامش،
پای به پهنه‌ی آسمان می‌گذارد.
بامداد برای آمدن از اَبرهایی که،
در گوشه‌ای از آسمان پنهان شده‌اند می‌گذرد.
تا در بهترین جای آبی آسمان آرام بگیرد
و بر دیوارهایی که سایه افکنده‌اند
لبخندی از روی امیدواری بر لبانش آذین بندد.
بامداد دلش برای دیدن خورشید لک زده است
و نمی‌داند بر خواب‌های دیشب او چه گذشته است.؟
و چه پریشانی بر آن‌ها آویزان بوده است.؟

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۱


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

شب مرگی‌های تنهایی را که؛
برای زمین ساخته‌اند را به امید،
شکفتن خورشید به آرزو نشسته است.
شب‌کوره‌ها نیز از تاریکی شب خسته شده‌اند
و از یکنواختی آن شب سیاه به تنگ آمده‌اند.
دل از این همه تاریکی شب بُریده‌اند،
و بامداد را بر پهنه آسمان آبی آرزو می‌کنند.!
چه آسمانی که بر پیکر نازآفرین روزها می‌آید.؟
و چه زیبا و دلنشین تنازی می‌کند.!
بامداد آرامش شب را برهم می‌زند،
اندک اندک از تاریکی به روشنایی می‌گِراید،
انگشتان را به نسیم سیمگون و دلنواز بامدادی
می‌سپارد.
در این هنگام کار سیاهی شب
از ماندن گذشته ست و بی درنگ
بامداد روشن جایگزین شب سیاه می‌گردد.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۲


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بُوی خوش #گندم‌زاران؛
در بامدادان با وزیدن نام نسیم‌ها،
به رامش درمی‌آید.
بُوی این نسیم تا دور دست‌ها می‌رَوَد.
انگار جانی تازه و دوباره به کالبد زمین می‌دَمَد
آن‌چنان که پرندگان را به آواز درمی‌آورد
و ترانه‌های شاد می‌خوانند.
چنان آواز می‌خوانند که آوازشان،
به گوشِ آسمان می‌رسد
و همه را از خواب بیدار می‌‌کند.!
چون به دروازهای آسمان می‌رسد،
بر در می‌کوبند:!
بر پیکر کوهساران رنگ دیگری می‌پاشند.
تا آمدن خورشید از پای نمی‌نشینند.
آنان برای رسیدن به آرزوهای دست نیافتنی
هم‌پای پرندگان پرواز می‌کنند
و راز روشنایی را
جایگزین تاریکی شب می‌نمایند.
و یک‌بار دیگر جهان روشنایی را باز می‌یابد.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۳


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

شب‌ها از تاریکی ترس و اندوه می‌بارد.
چشم‌ها لبریز می‌شوند از اشک‌هایی
که بر مژگان تراووش می‌گردد.
خستگی بر نگاه‌های پریشان می‌کوبد
و چشم‌براه بامداد می‌ماند تا آفتاب برآید.
آن‌چنان که بر دشت‌ها بتابد.
بامداد پدیده‌‌ی خوشایندی است؛
پس هنگامی‌که از خواب برمی‌خیزند،
دست وُ رو را می‌شُویند
و روبروی آیینه سرمه‌ای در چشم می‌کِشَند
سپس پیراهنی نُو و شُسته را بر تَن می‌پوشانند،
پیکرِ خود را خوشبو می‌کنند.
آن‌گاه رگ‌هایزندگی به تپش در‌می‌آیند و در،
شاهرگ زندگی خونی تازه می‌دَمَد،
تا با چهره‌ای شاداب و گُشاده به،
پیشواز بامداد می‌روند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۴


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

هر بامداد آسمان؛
پراکندگی ستارگان را برمی‌چیند.
گُل‌واژگان زندگی با بال‌هایی توانمندِ
خود آماده پرواز می‌شوند.
بامداد که آغاز روشنایی و زندگی ست.!!
بر غنچه‌های خشکیده زمین ناله می‌کنند.!!!
از سویی دیگر امیدوارند که آفتاب در راه ست.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۵


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامداد در جنگ وَ گیر وُ داری سخت،
پیروز می‌گردد و بر تاریکی شب چیره می‌شود.!
بامداد با اشکی که بر گونه گُل‌ها و گیاهان می‌گذارد.!
جویباری در گذرگاه آسمان پدید می‌آورد،
سپس شبنمی بر گیسوی آشفته شالیزار فرو می‌نشاند.
تا نسیمی خُنک بوزد
بر کلبه‌های چوبی کنار کشتزاران
آن‌گاه بادی خُنُک نماید خانه‌ی نگهبان را.
با این که آسمان می‌داند،
با پرتوی از روشنایی،
که بسوی زمین گُسیل می‌دارد
خواب شبانه‌ی جهان را بر هم می‌زند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۶


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

هر بامداد آسمان،
تاریکی و تنهایی خود را پرواز می‌دهد.
چون بامداد نه پایی برای دویدن دارد
و نه دلی برای تپیدن.!
آسمان می‌کوشد،
جایی برای آمدن و آزادی خورشید باز کند.!
آسمان هفت روزِ هفته را می‌شمارد،
سپس خورشید را در بیکرانه آسمان آزاد می‌کند.!
تا پرتوی بپاشد به زمین و روزهای هفته شاید
به رامش درآیند و گوش به آواهای گوش‌خراش نسپارند آنان به این می‌اندیشند به یال‌های خورشید که در بازی با د و آتش گُر می‌گیرند.
و روشنایی را از سایه‌های سیاه شب بالاتر می‌بَرد.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

به
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۷


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

شب رفت.!
با این که می‌داند،
هیچ کسی تاریکی را دوست ندارد.
چون زیر سایه‌های سیاه،
دیو تاریکی پنجه بر چراغ‌های روشن می‌اندازد.
زیرا می‌داند که،
در تاریکی هیچ گیاهی نمی‌رُوید،
و هیچ گُلی نمی‌شِکُفَد.
و هیچ رهگذری به درستی راهی را نمی‌پیماید.
هنوز هم روشنایی از تاریکی شب بیزار است.
هر روز آسمان
چشم خورشید را سُرمه می‌کِشَد
و کوشش می‌کند که،
لَب‌های خشک زمین را نمناک گرداند.
شاید ابرهای بی باران شرمسار گردند.!
و مهربانی فراوان در زمین باران خورده بِرُدید.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

🖍به :
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۸


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامدادان که؛
خورشید از آشیانه خود بیرون می‌زند.!
زنگ بیداری و زندگی را به آواز درمی‌آورد.!
تا ناله‌های در گلو پیچیده،
و در تاریکی مانده سپیده‌دمان،
در آن سوی شهرها
و در لابلای شاخسار درختان،
که گرفتار آمده به بازی گرفته نشوند.!
ناگفته نماند که بازه‌ها(فاصله ها)
چنان مهربانی و دوستی را به ریشخند،
گرفته‌اند که تپش دل‌های پاک و بی‌پیرایه،
را در نیمه‌های راه به بیراهه بُرده‌اند.!
کاش می‌شد که زودتر آفتاب برآید،
تا تاریکی شب را از سر راه زندگی بردارد.
شاید آفتاب برآید و روزها را در تازشِ
بی پروای روشنایی زمین را روشن سازد.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

🖍به :
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۲۹


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

بامداد به آستان آسمان آویزان شده است،؛
او چشم به راه،
و دست به دامانِ خورشید نشسته است.
آسمان زیرپای بامداد.!
بوریایی بافته از پرنیان زرینِ آفتاب
پهن نموده است.
تا خنیاگران شب‌گَردِ کوچه‌های تاریک و تنهایی دلتنگی‌های خود را فریاد بزنند.!
شاید پنجره‌ای آبگینه و شیشه‌های خویش را گروو گذاشته باشد و زمین دامن‌کِشان،
سَر می‌سپارد به پرتو روشن خورشید.
تا پیوندی برپا‌ گردد،
میان لبخند خورشید و درختانی که امیدوارند
و هیچ بادی شاخه‌های شادابِ آنان را
به لرزه درنخواهد آورد.
آن‌گاه نسیمی که گُل‌های داوودی را
پیچ و تاب می‌دهد،
مهربانی را روبروی آفتاب فریاد بزنند.
آنان می‌دانند که از تابش خورشید:
خوشبختی را به بال‌های زمین پیوند می‌زنند....

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

🖍به :
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۳۰


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

میان آسمان و درهم‌آمیختگی ستارگان،
و در درازای تنهایی سپهر نیلگون،
هم‌چون ستاره‌ای دنباله‌دار بامداد برمی‌دمد.
او به دنبال خورشید می‌گردد.
و بر خاکسترهای سایه‌ساران
دست‌افشانی می‌کند
و گُل‌آرایی می‌کند زمین را.
که بوی گُل‌ها درون زمین را لبریز می‌گرداند
که هیچ‌گاه زمین بازنده روشنایی نیست.
و هرگز دوست ندارد که اِشغ سایه‌ای بشود،
بر دیوارهای دل‌ها بازی کند.
مبادا آفتاب در میان ابرهای بی باران گُم شود.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

🖍به :
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🌾
🍂🍎🌾🍃🍊
🍐🌾🍃
🌻 🥭
🍇 ۱۴۰۱ / ۰۶ / ۳۱


بامداد به مهر
آسمان زندگی‌تان از خورشید تُهی مَباد.

تاریکی هر از گاهی کوشش می‌کند،
که بامداد نیاید.
چون بامداد پیام‌آور روشنایی و مهربانی ست،
برای آمدن و ماندن،
از هیچ کوششی فروگذار نیست.
بامداد از سایه‌های تنهایی شب گریزان است.
به هر روی؛
با کوشش‌های فزاینده‌ی خود،
روشنایی را به سرزمین خاکی می‌آورد.
و از مهر و آشتی سخن ساز می‌کند.

تخت و بخت‌تان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.

🖍به :
#سیاه_منصور.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
         🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍏
🌻 🍋
🍃🌾 🍇
🍂🌾🍃🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾