Forwarded from کسروی.
#رووزشمار_ایران_و_جهان:
📌 امروز؛ "سهشنبه"
📕 ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی.
📗 رشن ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘6 ژوئن 2023 زایشی.
📕"محمد علی شاه"پستخانه و تلگراف خانه را بدست گرفت و کارهای آنجا را در برابر دریافت پول فراوان به"حسینقلی خان مخبرالدوله" واگذار کرد(۱۲۸۷ خوورشیدی.)
📕شيخ محمد خيابانی در تبريز روزنامهای به نام"آزاديستان" چاپ و پخش کرد(۱۲۹۹ خوورشیدی.)
📕سربازی در ارتش بر سی و شش ماده نوشته شد و به مجلس شورای ملی رسيد(۱۳۰۴ خوورشیدی.)
📕زادرووز"نادر نادرپور"، نویسنده و سراینده نامآشنای ایرانی(۱۳۰۸ خوورشیدی.)
📕درگذشت"نادر ابراهیمی"، نویسنده ، ترانه سرا و داستان نویس ایرانی(۱۳۷۸ خوورشیدی.)
📕درگذشت"هوشنگ گلشیری"نویسندهی ایرانی و سردبیر هفتهنامه کارنامه(۱۳۷۹ خوورشیدی.)
📘سرکوبی شورش قبرسیها بدست "اردشیر دوم" شاه هخامنشی(344 پ.زایش.)
📖" اردشير دوم " شاه هخامنشی ايران شورش قبرسیها بر فرمانروایی ايران را درهم شكست.
📘نخستين روزنامه چاپی جهان، به نام "ريليشن" در شهر استراسبورگ فرانسه (در آن زمان متعلق به آلمان)،آغاز بكار كرد(1605 زایشی.)
📘زادرووز "کارل فردیناند براون"، فیزیکدان مخترع لامپ اشعه کاتدی اسیلوسکوپ، برنده ی جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۰۹ زایشی(1850 زایشی.)
📘آغاز تازش بزرگ متفقين بر آلمان نازی با گشايش جبهه دوم در فرانسه(1944 زایشی.)
📘فروود آوردن نخستین هواپیمای دووربرد بی سرنشين بر کره ماه بدست آمریکا (1966 زایشی.)
📘مرگ"رونالد ريگان" ناجوانمرد وچهلمین ریيس جمهور آمريكا(2004 زایشی.)
📘"دكتر پاسكال كينتس" با آزمايش تار موی "ناپلئون بناپارت" گفت كه مرگ اوو برای زهرآگین بوودن با مرگ موش بوده است (2005 زایشی.)
📙درگذشت "ميرزا شرف جهان قزوينی"، از دانشمندان و سرایندگان نامآور همرووزگار صفوی(۹۶۸ خوورشیدی.)
📙کشته شدن"ناصرالدين شاه قاجار"
در بارگاه عبدالعظيم بدست"ميرزا رضاكرمانی"(۱۳۱۳ خوورشیدی.)
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📌 امروز؛ "سهشنبه"
📕 ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی.
📗 رشن ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘6 ژوئن 2023 زایشی.
📕"محمد علی شاه"پستخانه و تلگراف خانه را بدست گرفت و کارهای آنجا را در برابر دریافت پول فراوان به"حسینقلی خان مخبرالدوله" واگذار کرد(۱۲۸۷ خوورشیدی.)
📕شيخ محمد خيابانی در تبريز روزنامهای به نام"آزاديستان" چاپ و پخش کرد(۱۲۹۹ خوورشیدی.)
📕سربازی در ارتش بر سی و شش ماده نوشته شد و به مجلس شورای ملی رسيد(۱۳۰۴ خوورشیدی.)
📕زادرووز"نادر نادرپور"، نویسنده و سراینده نامآشنای ایرانی(۱۳۰۸ خوورشیدی.)
📕درگذشت"نادر ابراهیمی"، نویسنده ، ترانه سرا و داستان نویس ایرانی(۱۳۷۸ خوورشیدی.)
📕درگذشت"هوشنگ گلشیری"نویسندهی ایرانی و سردبیر هفتهنامه کارنامه(۱۳۷۹ خوورشیدی.)
📘سرکوبی شورش قبرسیها بدست "اردشیر دوم" شاه هخامنشی(344 پ.زایش.)
📖" اردشير دوم " شاه هخامنشی ايران شورش قبرسیها بر فرمانروایی ايران را درهم شكست.
📘نخستين روزنامه چاپی جهان، به نام "ريليشن" در شهر استراسبورگ فرانسه (در آن زمان متعلق به آلمان)،آغاز بكار كرد(1605 زایشی.)
📘زادرووز "کارل فردیناند براون"، فیزیکدان مخترع لامپ اشعه کاتدی اسیلوسکوپ، برنده ی جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۰۹ زایشی(1850 زایشی.)
📘آغاز تازش بزرگ متفقين بر آلمان نازی با گشايش جبهه دوم در فرانسه(1944 زایشی.)
📘فروود آوردن نخستین هواپیمای دووربرد بی سرنشين بر کره ماه بدست آمریکا (1966 زایشی.)
📘مرگ"رونالد ريگان" ناجوانمرد وچهلمین ریيس جمهور آمريكا(2004 زایشی.)
📘"دكتر پاسكال كينتس" با آزمايش تار موی "ناپلئون بناپارت" گفت كه مرگ اوو برای زهرآگین بوودن با مرگ موش بوده است (2005 زایشی.)
📙درگذشت "ميرزا شرف جهان قزوينی"، از دانشمندان و سرایندگان نامآور همرووزگار صفوی(۹۶۸ خوورشیدی.)
📙کشته شدن"ناصرالدين شاه قاجار"
در بارگاه عبدالعظيم بدست"ميرزا رضاكرمانی"(۱۳۱۳ خوورشیدی.)
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
✔️ کاریز یا کهریز(قنات) پیشکشی از ایران به جهان.
🔺در روزگاری که پارسها بر آسیا فرمان میراندند، به کسانی که آب را به زمینی که پیشتر بی آب بود میفرستادند، پروانه(اجازه) میدادند پنج نسل از آن زمین بهره ببرند... مردم با شکیباییِ هرگونه رنج و هزینهای میکوشیدند تا با ساختن راهآبههای زیرزمینی آب را از دور دستها به زمین خود برسانند. راهآبههایی که امروزه هم کاربران کشاورزی نمیدانند از کجا آغاز میشوند.
هنر سامانه آبیاری زیرزمینی(قنات) از ایران به همهی سرزمینهای خشک آسیا و شمال آفریکا راه یافت.
کاریز از راه تونس و مراکش به اسپانیا رفت و از آنجا، همانگونه که کارل ترول در سال ۱۹۵۴ ترسایی گفته است.
تازه سر از مکزیک درآورد.
📚بن مایه: داریوش و ایرانیان، تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان، والتر هینتس،
برگردان: پرویز رجبی؛
چاپ ماهی، برگ ۵۱
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔺در روزگاری که پارسها بر آسیا فرمان میراندند، به کسانی که آب را به زمینی که پیشتر بی آب بود میفرستادند، پروانه(اجازه) میدادند پنج نسل از آن زمین بهره ببرند... مردم با شکیباییِ هرگونه رنج و هزینهای میکوشیدند تا با ساختن راهآبههای زیرزمینی آب را از دور دستها به زمین خود برسانند. راهآبههایی که امروزه هم کاربران کشاورزی نمیدانند از کجا آغاز میشوند.
هنر سامانه آبیاری زیرزمینی(قنات) از ایران به همهی سرزمینهای خشک آسیا و شمال آفریکا راه یافت.
کاریز از راه تونس و مراکش به اسپانیا رفت و از آنجا، همانگونه که کارل ترول در سال ۱۹۵۴ ترسایی گفته است.
تازه سر از مکزیک درآورد.
📚بن مایه: داریوش و ایرانیان، تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان، والتر هینتس،
برگردان: پرویز رجبی؛
چاپ ماهی، برگ ۵۱
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
دو جنگجو نبرد را آغاز کردند تیغهای آنها شکست سپس گرزها هم شکسته شد و سپس به کشتی گرفتن روی آوردند هیچکدام از پس دیگری برنیامد.
وختی آمدن رستم دیر شد زواره سپاه را پیش راند و درباره رستم پرسوجو کرد
و آغاز به دشنام دادن نمود نوش آذر برآشفت و گفت:
ای سگزی بی¬خرد اسفندیار به ما دستور جنگ نداده و شما در جنگ پیشدستی کردید.
زواره بسیاری از ایرانیان را کشت،
نوش آذر پیش آمد و در برابرش گردی به نام الوای ایستاده.
نوش آذر تیغی بر سر او زد و او را به زمین انداخت.
زواره که چنین دید بهسوی نوش آذر آمد و نیزهای بر سرش زد و او را کشت.
برادرش مهرنوش گریان به پیش سپاه آمد و از آنسو نیز فرامرز بهسوی او رفت
و نبرد را آغا کردند.
مهرنوش خواست تیغی بر سر فرامرز بزند تیغ و بر اسپش فرود آمد و سر اسبش بریده شد و چون از اسپ افتاد، فرامرز او را کشت.
وختی بهمن برادرانش را کشته یافت به نزد اسفندیار رفت و گفت:
سپاهی از سگزیان به جنگ ما آمده است و دو پسرت را کشتند.
اسفندیار برآشفته شد و به رستم گفت: ای گفتار و پیمان مگر نگفتی لشکر را پیش نمیآورم.
رستم غمگین شد و سوگند خورد که من چنین دستوری ندادهام اگر بخواهی زواره و فرامرز را دست بسته به تو میدهم.
اسفندیار گفت: نیاز نیست، بپا که دیگر سپاهت دست به چنین کاری نزنند.
پس کمان و تیر و خدنگ گرفتند و به نبرد پرداختند وختی اسفندیار بهسوی رستم تیر انداخت تن رخش و رستم زخمی شد و تیر رستم او را زخمی نکرد.
رستم شگفتزده شد و با خود گفت که او رویینتن است.
از آنجاییکه تن رخش و رستم پر از زخم شده بود رستم از رخش پیاده شد و بهسوی خانه روان شد.
اسفندیار خندید و گفت:
چه شد چرا میگریزی.؟
مگر تو آنکسی نیستی که دیو از تو گریان شد.؟
چرا مانند روباه شدهای.؟
وختی زواره رخش و رستم را دید خشمگین شد و گفت:
برو بر اسپ من بنشین
که اینک من به کینخواهی تو میروم رستم گفت:
برو پیش زال و از او چاره بخواه که آبرویمان رفت.
پاسبان رخش باش، من از پس میآیم.
اسفندیار به رستم گفت:
بیا رام شو من گزندی به تو نمیرسانم و پیش شاه میانجیگری میکنم.
رستم گفت بیوخت است،
من میروم زخمهایم را ببندم پساز آن گوش به فرمانت هستم.
اسفندیار گفت:
من از تو نیرنگ بسیار دیدهام و امشب را هم به تو زنهار میدهم.
اسفندیار گمان کرد که او چه مردی است.؟
وختی اسفندیار به لشکر رسید پشوتن از مرگ نوش آذر و مهرنوش نگران بود.
اسفندیار به پشوتن گفت:
گریان مباش که مرگ پایان کار همه ماست،
آنها را در تابوت بگذار و نزد شاه بفرست و بگو این درختی است که خودت کاشتی.
وختی رستم به ایوان آمد و زال او را دید زواره و فرامرز گریان شدند.
زواره آمد و ببر و خفتان را از تنش درآورد.
زال نالید که در این پیری چرا باید تو را در این گونه ببینم.؟
رستم گفت:
از ناله و گریه چه سودی میبری.؟
این پیشامدی آسمانی است،
من رویین تنی چون او ندیدهام.
خدا را سپاس که شب شد و ناچار به رهایی جنگ شدیم.
باید بهجایی بروم و پنهان شوم تا شاید از جنگ سیر شود.
زال گفت:
بهتر است از سیمرغ یاری بخواهیم.
سپس زال با سه کوپه پر آتش و سه پهلوان به بالای کوه رفتند و زال پَری را آتش زد.
پاسی از شب گذشته بود که سیمرغ نمایان شد و زال بر او نماز برد و سه مجمر بوی خوب برایش سوزاند.
سیمرغ گفت:
چه نیازی به من پیداکردهای.؟
زال همهی داستان رستم و اسفندیار را بازگو کرد.
سیمرغ همه ز خمهای رخش و رستم را درمان نمود و به رستم گفت:
اگر با من پیمان بندی که از جنگ دست بکشی یاریات میکنم.
رستم پذیرفت.
سیمرغ گفت:
هرکس خون اسفندیار را بریزد روزگار او را تباه میکند و تا زنده است در رنج است.
پس گفت: اینک برو بر رخش بنشین و خنجری آبگون بیاور و سپاس خدا را بهجا آور و بهسوی دریای چین برو و از دوری راه مترس که من تو را به آنجا میرسانم.
در آن بیشه درخت گزی ستبر و پرورده شده از آب انگور است،
من چوبی از آن را به تو نشان میدهم که مرگ اسفندیار با آن چوب است.
اگر با اسفندیار روبرو شدی با او سازش
کن و بکوش که با او
آشتی کنی اگر نپذیرفت با این تیر چشم راستش را بزن تا کور شود.
رستم پذیرفت.
سپیدهدم که آفتاب دمید، رستم سازوبرگ نبرد پوشید و به ستایش خدا پرداخت و سپس به اردوگاه اسفندیار رفت و گفت: ای شیردل تا کی میخوابی.؟
اسفندیار از رخش و رستم که دیگر نشانی از زخم نذاشتند شگفتزده شد.
سپس جوشن به تن نمود و نزد رستم رفت و گفت: گویا داستان دیروز را از یاد بردهای.
تو از جادوی زال رها شدی
وگرنه جایت در ته گور بود.
امروز دیگر تو را زنده نمیگذارم.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
وختی آمدن رستم دیر شد زواره سپاه را پیش راند و درباره رستم پرسوجو کرد
و آغاز به دشنام دادن نمود نوش آذر برآشفت و گفت:
ای سگزی بی¬خرد اسفندیار به ما دستور جنگ نداده و شما در جنگ پیشدستی کردید.
زواره بسیاری از ایرانیان را کشت،
نوش آذر پیش آمد و در برابرش گردی به نام الوای ایستاده.
نوش آذر تیغی بر سر او زد و او را به زمین انداخت.
زواره که چنین دید بهسوی نوش آذر آمد و نیزهای بر سرش زد و او را کشت.
برادرش مهرنوش گریان به پیش سپاه آمد و از آنسو نیز فرامرز بهسوی او رفت
و نبرد را آغا کردند.
مهرنوش خواست تیغی بر سر فرامرز بزند تیغ و بر اسپش فرود آمد و سر اسبش بریده شد و چون از اسپ افتاد، فرامرز او را کشت.
وختی بهمن برادرانش را کشته یافت به نزد اسفندیار رفت و گفت:
سپاهی از سگزیان به جنگ ما آمده است و دو پسرت را کشتند.
اسفندیار برآشفته شد و به رستم گفت: ای گفتار و پیمان مگر نگفتی لشکر را پیش نمیآورم.
رستم غمگین شد و سوگند خورد که من چنین دستوری ندادهام اگر بخواهی زواره و فرامرز را دست بسته به تو میدهم.
اسفندیار گفت: نیاز نیست، بپا که دیگر سپاهت دست به چنین کاری نزنند.
پس کمان و تیر و خدنگ گرفتند و به نبرد پرداختند وختی اسفندیار بهسوی رستم تیر انداخت تن رخش و رستم زخمی شد و تیر رستم او را زخمی نکرد.
رستم شگفتزده شد و با خود گفت که او رویینتن است.
از آنجاییکه تن رخش و رستم پر از زخم شده بود رستم از رخش پیاده شد و بهسوی خانه روان شد.
اسفندیار خندید و گفت:
چه شد چرا میگریزی.؟
مگر تو آنکسی نیستی که دیو از تو گریان شد.؟
چرا مانند روباه شدهای.؟
وختی زواره رخش و رستم را دید خشمگین شد و گفت:
برو بر اسپ من بنشین
که اینک من به کینخواهی تو میروم رستم گفت:
برو پیش زال و از او چاره بخواه که آبرویمان رفت.
پاسبان رخش باش، من از پس میآیم.
اسفندیار به رستم گفت:
بیا رام شو من گزندی به تو نمیرسانم و پیش شاه میانجیگری میکنم.
رستم گفت بیوخت است،
من میروم زخمهایم را ببندم پساز آن گوش به فرمانت هستم.
اسفندیار گفت:
من از تو نیرنگ بسیار دیدهام و امشب را هم به تو زنهار میدهم.
اسفندیار گمان کرد که او چه مردی است.؟
وختی اسفندیار به لشکر رسید پشوتن از مرگ نوش آذر و مهرنوش نگران بود.
اسفندیار به پشوتن گفت:
گریان مباش که مرگ پایان کار همه ماست،
آنها را در تابوت بگذار و نزد شاه بفرست و بگو این درختی است که خودت کاشتی.
وختی رستم به ایوان آمد و زال او را دید زواره و فرامرز گریان شدند.
زواره آمد و ببر و خفتان را از تنش درآورد.
زال نالید که در این پیری چرا باید تو را در این گونه ببینم.؟
رستم گفت:
از ناله و گریه چه سودی میبری.؟
این پیشامدی آسمانی است،
من رویین تنی چون او ندیدهام.
خدا را سپاس که شب شد و ناچار به رهایی جنگ شدیم.
باید بهجایی بروم و پنهان شوم تا شاید از جنگ سیر شود.
زال گفت:
بهتر است از سیمرغ یاری بخواهیم.
سپس زال با سه کوپه پر آتش و سه پهلوان به بالای کوه رفتند و زال پَری را آتش زد.
پاسی از شب گذشته بود که سیمرغ نمایان شد و زال بر او نماز برد و سه مجمر بوی خوب برایش سوزاند.
سیمرغ گفت:
چه نیازی به من پیداکردهای.؟
زال همهی داستان رستم و اسفندیار را بازگو کرد.
سیمرغ همه ز خمهای رخش و رستم را درمان نمود و به رستم گفت:
اگر با من پیمان بندی که از جنگ دست بکشی یاریات میکنم.
رستم پذیرفت.
سیمرغ گفت:
هرکس خون اسفندیار را بریزد روزگار او را تباه میکند و تا زنده است در رنج است.
پس گفت: اینک برو بر رخش بنشین و خنجری آبگون بیاور و سپاس خدا را بهجا آور و بهسوی دریای چین برو و از دوری راه مترس که من تو را به آنجا میرسانم.
در آن بیشه درخت گزی ستبر و پرورده شده از آب انگور است،
من چوبی از آن را به تو نشان میدهم که مرگ اسفندیار با آن چوب است.
اگر با اسفندیار روبرو شدی با او سازش
کن و بکوش که با او
آشتی کنی اگر نپذیرفت با این تیر چشم راستش را بزن تا کور شود.
رستم پذیرفت.
سپیدهدم که آفتاب دمید، رستم سازوبرگ نبرد پوشید و به ستایش خدا پرداخت و سپس به اردوگاه اسفندیار رفت و گفت: ای شیردل تا کی میخوابی.؟
اسفندیار از رخش و رستم که دیگر نشانی از زخم نذاشتند شگفتزده شد.
سپس جوشن به تن نمود و نزد رستم رفت و گفت: گویا داستان دیروز را از یاد بردهای.
تو از جادوی زال رها شدی
وگرنه جایت در ته گور بود.
امروز دیگر تو را زنده نمیگذارم.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
🧙♀️ 🍀 🧙♂️ ☁️ 🌞
🔷#امرووز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به رووز فرخ و پیروز:
🧚♀#فروردین ایزد؛ و 🐆خوورداد ماه:
از ماه اردیبهشت سال ۳۷۶۱ زرتشتی.
۳۷۶۱ / ۰۳ / ۱۷
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒☘🍉🍃🍒
🟡 برابر با رووز #چهارشنبه: #تیر_شید:
به 🌞 رووز ۱۷ 🐆 #خوورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی.
۲۵۸۲ / ۰۳ / ۱۷
🌳🌹🌿🍎🥬🍓☘🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹
⚪️ برابر با🌞رووز #چهارشنبه: #تیر_شید:
به رووز ۱۷ 🐆خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۲ 🌞خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۷
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹
🔴 برابر با ☀️رووز WENZDAY 07 🌖ماه 👫JUNE
با سال 2023 ⛪️ زایشی.
2023 / 06 / 07
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓☘🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒
🔥 💦 🌞 🌙 🌨 🔥#فروردین، #فروهر.
🪔نیروی پیشرفت.
خِرَد گر کند شهریاری به جان
بسازد بهشتی به نفس و روان
شود جان و تن، همگرا با اَشا
خودِ فروَهر، جامِ گیتی نما
🖌#داتیس_مهرابیان
🥀 گل #تاج_خروس
نماد #فروردین_ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔷#امرووز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به رووز فرخ و پیروز:
🧚♀#فروردین ایزد؛ و 🐆خوورداد ماه:
از ماه اردیبهشت سال ۳۷۶۱ زرتشتی.
۳۷۶۱ / ۰۳ / ۱۷
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒☘🍉🍃🍒
🟡 برابر با رووز #چهارشنبه: #تیر_شید:
به 🌞 رووز ۱۷ 🐆 #خوورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی.
۲۵۸۲ / ۰۳ / ۱۷
🌳🌹🌿🍎🥬🍓☘🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹
⚪️ برابر با🌞رووز #چهارشنبه: #تیر_شید:
به رووز ۱۷ 🐆خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۲ 🌞خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۷
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹
🔴 برابر با ☀️رووز WENZDAY 07 🌖ماه 👫JUNE
با سال 2023 ⛪️ زایشی.
2023 / 06 / 07
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓☘🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒
🔥 💦 🌞 🌙 🌨 🔥#فروردین، #فروهر.
🪔نیروی پیشرفت.
خِرَد گر کند شهریاری به جان
بسازد بهشتی به نفس و روان
شود جان و تن، همگرا با اَشا
خودِ فروَهر، جامِ گیتی نما
🖌#داتیس_مهرابیان
🥀 گل #تاج_خروس
نماد #فروردین_ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🐆💐🌿🍒🍃🌸🍏🌼🐏🪴🍓🍀🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۷
#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.
ستارگان در دلتنگی شبنشینیها؛
همیشه و همواره بیدارند.
همچون پرندهای جست و خیزکنان،
از این شاخه به آن شاخه میپرند.
بیتابی میکنند تا بامداد فرارسد.
با آفتاب و نسیمهای بامدادی؛
تاریک و روشنای رووز را به هم میدوزند
به همه جا سر میزند؛
تا از کدامین جا به زمین برسد.؟
🍀برآمدن بامدادتان نیکو؛
شکفتن آفتاب در چشمتان فرخ باد.
🖍به: ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۷
#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.
ستارگان در دلتنگی شبنشینیها؛
همیشه و همواره بیدارند.
همچون پرندهای جست و خیزکنان،
از این شاخه به آن شاخه میپرند.
بیتابی میکنند تا بامداد فرارسد.
با آفتاب و نسیمهای بامدادی؛
تاریک و روشنای رووز را به هم میدوزند
به همه جا سر میزند؛
تا از کدامین جا به زمین برسد.؟
🍀برآمدن بامدادتان نیکو؛
شکفتن آفتاب در چشمتان فرخ باد.
🖍به: ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
#رووزشمار_ایران_و_جهان:
📌امروز؛ " چهار شنبه "
📕 ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی
📗 فروردین ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘 7 ژوئن 2023 ترسایی.
📕"محمد علی شاه قاجار"، پاسداری از تهران را به "پالكونيك"، افسر روس و نیروی قزاق سپرد(۱۲۸۷ خوورشیدی.)
📕ساخت آرامگاه"پور سينا" در همدان آغاز شد(۱۳۲۸ خوورشیدی.)
📕پرده برداری از تندی"فردوسی" ساخته شده بدست استاد ابوالحسن صدیقی،
در میدان فردوسی تهران(۱۳۳۸ خوورشیدی.)
📕درگذشت "سیروس صابر" بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون(۱۳۹۰ خوورشیدی.)
📚روز جهانی"دستگاه ویدیو"
📘اسپانيا و پرتغال با بستن پیمانی،
خواهان این بوودند كه سرزمین آمريكا را ميان خود بخش كنند(1494 زایشی.)
📘روز جدایی"واتيكان" از ايتاليا(1929 زایشی.)
🇻🇦واتيكان كوچكترين كشور جهان و يكی از توانمندترین کشورهای دینی و آیینی جهان به شمار میآيد.
دولت - شهر واتيكان با بستن"لاتْران" ميان واتيكان و ايتاليا، جدایی يافت. واتيكان تا پیش از نيمه دوم سدهی نوزدهم زایشی،
بخش كوچكی از کشور ايتاليايى پاپ يا کشور كليسا شمرده میشد و مركز آن رُم بود.
📘در روند جنگ ایران و عراق، دو دسته هواپیما از اسرائیل کارخانههای اتمی ساخت پلوتونيوم عراق را موشکباران کردند و از ميان بردند.
این نخستین کارخانه اتمی با ساخت رآکتور در تاریخ بوده است که موشکباران شده است(1981 زایشی.)
📘برگزاری نخستين انتخابات آزاد اندونزی پس از ۳۵ سال سرکوبگری(1999 زایشی.)
📙درگذشت "ابن خلدون" فرنام به "ولی الدين"، از نویسندگان و تاریخنویسان بزرگ(۸۰۸ خوورشیدی.)
📙مرگ "مظفرالدين شاه قاجار" پنجمين پادشاه قاجار در تهران(۱۳۲۴ خوورشیدی.)
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📌امروز؛ " چهار شنبه "
📕 ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی
📗 فروردین ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘 7 ژوئن 2023 ترسایی.
📕"محمد علی شاه قاجار"، پاسداری از تهران را به "پالكونيك"، افسر روس و نیروی قزاق سپرد(۱۲۸۷ خوورشیدی.)
📕ساخت آرامگاه"پور سينا" در همدان آغاز شد(۱۳۲۸ خوورشیدی.)
📕پرده برداری از تندی"فردوسی" ساخته شده بدست استاد ابوالحسن صدیقی،
در میدان فردوسی تهران(۱۳۳۸ خوورشیدی.)
📕درگذشت "سیروس صابر" بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون(۱۳۹۰ خوورشیدی.)
📚روز جهانی"دستگاه ویدیو"
📘اسپانيا و پرتغال با بستن پیمانی،
خواهان این بوودند كه سرزمین آمريكا را ميان خود بخش كنند(1494 زایشی.)
📘روز جدایی"واتيكان" از ايتاليا(1929 زایشی.)
🇻🇦واتيكان كوچكترين كشور جهان و يكی از توانمندترین کشورهای دینی و آیینی جهان به شمار میآيد.
دولت - شهر واتيكان با بستن"لاتْران" ميان واتيكان و ايتاليا، جدایی يافت. واتيكان تا پیش از نيمه دوم سدهی نوزدهم زایشی،
بخش كوچكی از کشور ايتاليايى پاپ يا کشور كليسا شمرده میشد و مركز آن رُم بود.
📘در روند جنگ ایران و عراق، دو دسته هواپیما از اسرائیل کارخانههای اتمی ساخت پلوتونيوم عراق را موشکباران کردند و از ميان بردند.
این نخستین کارخانه اتمی با ساخت رآکتور در تاریخ بوده است که موشکباران شده است(1981 زایشی.)
📘برگزاری نخستين انتخابات آزاد اندونزی پس از ۳۵ سال سرکوبگری(1999 زایشی.)
📙درگذشت "ابن خلدون" فرنام به "ولی الدين"، از نویسندگان و تاریخنویسان بزرگ(۸۰۸ خوورشیدی.)
📙مرگ "مظفرالدين شاه قاجار" پنجمين پادشاه قاجار در تهران(۱۳۲۴ خوورشیدی.)
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زبان_و_فرهنگ_پارسی_را_درست_بگووییم_و_زیبا_بنویسیم.
بنویسیم
✅میذارم= میگذارم.
✅بذار= بگذار.
✅نذار= نگذاشتم.
✅میذاشتم= گذاشتم.
ننویسیم
❌میزارم= میگریم.
❌بزار= گریه کن.
❌نزار= گریه نکن.
❌میزاشتم=؟
⚠️چون که
بنمایهاش «گذاشتن» است با «ذ»، نه با «ز».
⚠️نیاز است یادآور شوم که؛!!!
چرا زبان و فرهنگ زیبای پارسی این زیبای سخت جان را به بیراهه میبریم؟
آیا بس نیست این همه خودزنی که ما با زبان مادری خودمان انجام میدهیم.؟
❗️به یاد داشته باشیم که ما بی اندازه خودزنی میکنیم.!!
❓پرسشی که فرارووی ما است،
این است؛
که آیا اگر ما به زبان مادری خودمان گفتگو کنیم و یا بنویسیم به کسی و یا جایی برمیخورد.؟؟
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
بنویسیم
✅میذارم= میگذارم.
✅بذار= بگذار.
✅نذار= نگذاشتم.
✅میذاشتم= گذاشتم.
ننویسیم
❌میزارم= میگریم.
❌بزار= گریه کن.
❌نزار= گریه نکن.
❌میزاشتم=؟
⚠️چون که
بنمایهاش «گذاشتن» است با «ذ»، نه با «ز».
⚠️نیاز است یادآور شوم که؛!!!
چرا زبان و فرهنگ زیبای پارسی این زیبای سخت جان را به بیراهه میبریم؟
آیا بس نیست این همه خودزنی که ما با زبان مادری خودمان انجام میدهیم.؟
❗️به یاد داشته باشیم که ما بی اندازه خودزنی میکنیم.!!
❓پرسشی که فرارووی ما است،
این است؛
که آیا اگر ما به زبان مادری خودمان گفتگو کنیم و یا بنویسیم به کسی و یا جایی برمیخورد.؟؟
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۸۶)
داستان بیژن و منیژه؛
برگ ۱۴
چو این نامه من بخوانی مپای
بزوودی تو با گیو خیز اندرآی
بدان تا بدین کار با ما بهم
زنی رای فرخ بهر بیش و کم
ز مردان وز گنج وز خواسته
بیارم بپیش تو آراسته
به فرخ پی و بر شده نام تو
ز تووران برآید همه کام تو
چنانچون بباید بسازی نوا
مگر بیژن از بند یابد رها
چو برنامه بنهاد خسروو نگین
بشد گیو و بر شاه کرد آفرین
سواران دووده همه برنشاند
به یزدان پناهید و لشکر براند
چو نخجیر از آنجا که برداشتی
دو رووزه بیک رووزه بگذاشتی
بیابان گرفت و ره هیرمند
همی رفت پوویان بساند نوند
به کهوه و به صحرا نهادند رووی
همی شد خلیده دل و راهجووی
چو از دیدهگه دیدهبانش بدید
سووی زابلستان فغان برکشید
که آمد سواری سووی هیرمند
سواران بگرد اندرش نیز چند
درفشی درفشان پس پشت اووی
یکی زابلی تیغ در مشت اووی
غو دیده بشنید دستان سام
بهفرموود بر چرمه کردن لگام
پراندیشه آمد پذیره براه
بدان تا نباشد یکی کینه خواه
ز ره گیو را دید پژمرده رووی
همی آمد آسیمه و پووی پووی
بدل گفت کاری نوو آمد بشاه
فرستاده گیوست کامد براه
چو نزدیک شد پهلوان سپاه
نیایش کنان برگفتند راه
بپرسید دستان ز ایرانیان
ز شاه و ز پیکار توورانیان
درود بزرگان بدستان بداد
ز شاه و ز گردان فرخ نژاد
همه درد دل پیش دستان بخواند
غم پوور گم بووده با اوو براند
همی گفت روویم نبینی برنگ
ز خون مژه پشت پایم بلنگ
از آن پس نشان تهمتن بخواست
بپرسید و گفتش که رستم کجاست
بدوو گفت رستم بنخچیر گوور
بیاید همانا که برگشت هوور
شوم گفت تا من ببینمش رووی
ز خسرو یکی نامه درام بدووی
بدوو گفت دستان کز ایدر مرو
که زوود آید از دشت نخچیرگو
تو تا رستم آید بخانه بپای
یک امرووز با ما بشادی گرای
چو گیو اندر آمد بایوان ز راه
تهمتن بیامد ز نخچیرگاه
پذیره شدش گیو کامد فراز
پیاده شد از اسب و بردش نماز
پر از آرزوو دل پر از رنگ رووی
برخ برنهاد از دو دیده دو جووی
چو رستم دل گیو را خسته دید
بب مژه رووی او نشسته دید
بدوو گفت باری تباه ست کار
بایوان و بر شاه بد رووزگار
ز اسپ اندر آمد گرفتش ببرد
به پرسیدش از خسرو تاجور
ز گوودرز وز تووس وز گستهم
ز گردان لشکر همه بیش و کم
ز شاپوور و فرهاد وز بیژنا
ز رهام و گرگین وز هرتنا
چو آواز بیژن رسیدش بگووش
برآمد بناکام ازوو یک خرووش
برستم چنین گفت کای بفرین
گزین همه خسروان زمین
چنان شاد گشتم بدیدار تو
بدین پرسش خوب و گفتار تو
درستند ازین هرکه بردی تو نام
ازیشان فراوان دروود و پیام
نبینی که بر من به پیران سرم
چه آمد ز بخت بد اندر خورم
چه چشم بد آمد به گوودرزیان
کزان سوود ما را سر آمد زیان
ز گیتی مرا خود یکی پوور بوود
همم پوور و هم پاک دستوور بوود
شد از چشم من در جهان ناپدید
بدین دوودمان کس چنین غم ندید
چنینم که بینی بپشت ستوور
شب و روز تازان بتاریک هوور
ز بیژن شب و روز چون بیهشان
بجستم بهر سوو ز هر کس نشان
کنوون شاه با جام گیتی نمای
بپیش جهان آفرین شد بپای
چه مایه خرووشید و کرد آفرین
بجشن کیان هرمز فرودین
پس آمد ز آتشکده تا بگاه
کمربست و بنهاد بر سر کلاه
همان جام رخشنده بنهاد پیش
بهر سوو نگه کرد ز اندازه بیش
به تووران نشان داد زوو شهریار
به بند گران و به بد رووزگار.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۸۶)
داستان بیژن و منیژه؛
برگ ۱۴
چو این نامه من بخوانی مپای
بزوودی تو با گیو خیز اندرآی
بدان تا بدین کار با ما بهم
زنی رای فرخ بهر بیش و کم
ز مردان وز گنج وز خواسته
بیارم بپیش تو آراسته
به فرخ پی و بر شده نام تو
ز تووران برآید همه کام تو
چنانچون بباید بسازی نوا
مگر بیژن از بند یابد رها
چو برنامه بنهاد خسروو نگین
بشد گیو و بر شاه کرد آفرین
سواران دووده همه برنشاند
به یزدان پناهید و لشکر براند
چو نخجیر از آنجا که برداشتی
دو رووزه بیک رووزه بگذاشتی
بیابان گرفت و ره هیرمند
همی رفت پوویان بساند نوند
به کهوه و به صحرا نهادند رووی
همی شد خلیده دل و راهجووی
چو از دیدهگه دیدهبانش بدید
سووی زابلستان فغان برکشید
که آمد سواری سووی هیرمند
سواران بگرد اندرش نیز چند
درفشی درفشان پس پشت اووی
یکی زابلی تیغ در مشت اووی
غو دیده بشنید دستان سام
بهفرموود بر چرمه کردن لگام
پراندیشه آمد پذیره براه
بدان تا نباشد یکی کینه خواه
ز ره گیو را دید پژمرده رووی
همی آمد آسیمه و پووی پووی
بدل گفت کاری نوو آمد بشاه
فرستاده گیوست کامد براه
چو نزدیک شد پهلوان سپاه
نیایش کنان برگفتند راه
بپرسید دستان ز ایرانیان
ز شاه و ز پیکار توورانیان
درود بزرگان بدستان بداد
ز شاه و ز گردان فرخ نژاد
همه درد دل پیش دستان بخواند
غم پوور گم بووده با اوو براند
همی گفت روویم نبینی برنگ
ز خون مژه پشت پایم بلنگ
از آن پس نشان تهمتن بخواست
بپرسید و گفتش که رستم کجاست
بدوو گفت رستم بنخچیر گوور
بیاید همانا که برگشت هوور
شوم گفت تا من ببینمش رووی
ز خسرو یکی نامه درام بدووی
بدوو گفت دستان کز ایدر مرو
که زوود آید از دشت نخچیرگو
تو تا رستم آید بخانه بپای
یک امرووز با ما بشادی گرای
چو گیو اندر آمد بایوان ز راه
تهمتن بیامد ز نخچیرگاه
پذیره شدش گیو کامد فراز
پیاده شد از اسب و بردش نماز
پر از آرزوو دل پر از رنگ رووی
برخ برنهاد از دو دیده دو جووی
چو رستم دل گیو را خسته دید
بب مژه رووی او نشسته دید
بدوو گفت باری تباه ست کار
بایوان و بر شاه بد رووزگار
ز اسپ اندر آمد گرفتش ببرد
به پرسیدش از خسرو تاجور
ز گوودرز وز تووس وز گستهم
ز گردان لشکر همه بیش و کم
ز شاپوور و فرهاد وز بیژنا
ز رهام و گرگین وز هرتنا
چو آواز بیژن رسیدش بگووش
برآمد بناکام ازوو یک خرووش
برستم چنین گفت کای بفرین
گزین همه خسروان زمین
چنان شاد گشتم بدیدار تو
بدین پرسش خوب و گفتار تو
درستند ازین هرکه بردی تو نام
ازیشان فراوان دروود و پیام
نبینی که بر من به پیران سرم
چه آمد ز بخت بد اندر خورم
چه چشم بد آمد به گوودرزیان
کزان سوود ما را سر آمد زیان
ز گیتی مرا خود یکی پوور بوود
همم پوور و هم پاک دستوور بوود
شد از چشم من در جهان ناپدید
بدین دوودمان کس چنین غم ندید
چنینم که بینی بپشت ستوور
شب و روز تازان بتاریک هوور
ز بیژن شب و روز چون بیهشان
بجستم بهر سوو ز هر کس نشان
کنوون شاه با جام گیتی نمای
بپیش جهان آفرین شد بپای
چه مایه خرووشید و کرد آفرین
بجشن کیان هرمز فرودین
پس آمد ز آتشکده تا بگاه
کمربست و بنهاد بر سر کلاه
همان جام رخشنده بنهاد پیش
بهر سوو نگه کرد ز اندازه بیش
به تووران نشان داد زوو شهریار
به بند گران و به بد رووزگار.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
🧙♀️ 🍀 🧙♂️ ☁️ 🌞
🔷#امرووز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به رووز فرخ و پیروز:
🧚♀#ورهرام_ایزد؛ و 🐆خوورداد ماه:
سال ۳۷۶۱ زرتشتی.
۳۷۶۱ / ۰۳ / ۱۸
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒☘🍉🍃🍒
🟡 برابر با رووز #پنجشنبه: #اورمزد_شید:
به 🌞 رووز ۱۸ 🐆 #خوورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی.
۲۵۸۲ / ۰۳ / ۱۸
🌳🌹🌿🍎🥬🍓☘🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹
⚪️ برابر با🌞رووز #پنجشنبه: #اورمزد_شید:
به رووز ۱۸ 🐆خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۲ 🌞خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۸
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹
🔴 برابر با ☀️رووز THURSDAYS 08 🌖ماه 👫JUNE
با سال 2023 ⛪️ زایشی.
2023 / 06 / 08
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓☘🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒
🔥 💦 🌞 🌙 🌨 🔥 #ورهرام_ایزد، ایزد بهرام.
🏝🎖🏝
اگر دادگر باشدی شهریار
بماند به گیتی بسی پایدار
نبد دادگرتر ز نوشینروان
که بادا همیشه روانش جوان.
🖌#فردوسی_بزرگ.
آرمان داریم که #ورهرام_ایزد در
باور نیاکانمان نماد تندرستی و پیروزی است.
برای همه مردم هفت کشور زمین،
پیروزی و سربلندی آرزومندیم.
🥀 گل #غاسدک نماد #ورهرام_ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔷#امرووز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به رووز فرخ و پیروز:
🧚♀#ورهرام_ایزد؛ و 🐆خوورداد ماه:
سال ۳۷۶۱ زرتشتی.
۳۷۶۱ / ۰۳ / ۱۸
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒☘🍉🍃🍒
🟡 برابر با رووز #پنجشنبه: #اورمزد_شید:
به 🌞 رووز ۱۸ 🐆 #خوورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی.
۲۵۸۲ / ۰۳ / ۱۸
🌳🌹🌿🍎🥬🍓☘🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹
⚪️ برابر با🌞رووز #پنجشنبه: #اورمزد_شید:
به رووز ۱۸ 🐆خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۲ 🌞خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۸
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹
🔴 برابر با ☀️رووز THURSDAYS 08 🌖ماه 👫JUNE
با سال 2023 ⛪️ زایشی.
2023 / 06 / 08
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓☘🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒
🔥 💦 🌞 🌙 🌨 🔥 #ورهرام_ایزد، ایزد بهرام.
🏝🎖🏝
اگر دادگر باشدی شهریار
بماند به گیتی بسی پایدار
نبد دادگرتر ز نوشینروان
که بادا همیشه روانش جوان.
🖌#فردوسی_بزرگ.
آرمان داریم که #ورهرام_ایزد در
باور نیاکانمان نماد تندرستی و پیروزی است.
برای همه مردم هفت کشور زمین،
پیروزی و سربلندی آرزومندیم.
🥀 گل #غاسدک نماد #ورهرام_ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🐆💐🌿🍒🍃🌸🍏🌼🐏🪴🍓🍀🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۸
#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.
بامداد همیشه هم زیباست،
و هم تازه.
در بامداد بازیگووشی پرندگان،
بر رووی شاخههای جوان،
که یکدم آواز میخوانند.
نسیمی خنک وزیدن میگیرد
و پیکر زمین را مینوازد.
به هررووی بووی تازگیِ بامداد
جهان را به تکاپو وا میدارد.
🍀برآمدن بامدادتان نیکو؛
شکفتن آفتاب در چشمتان فرخ باد.
🖍به: ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۸
#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.
بامداد همیشه هم زیباست،
و هم تازه.
در بامداد بازیگووشی پرندگان،
بر رووی شاخههای جوان،
که یکدم آواز میخوانند.
نسیمی خنک وزیدن میگیرد
و پیکر زمین را مینوازد.
به هررووی بووی تازگیِ بامداد
جهان را به تکاپو وا میدارد.
🍀برآمدن بامدادتان نیکو؛
شکفتن آفتاب در چشمتان فرخ باد.
🖍به: ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
#رووزشمار_ایران_و_جهان:
📌امرووز؛ "پنج شنبه"
📕 ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی.
📗ورهرام ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘8 ژون 2023 زایشی.
📕زادروز "سعید نفیسی"، دانشپژوه، تاریخنگار و نویسنده ایرانی(۱۲۷۴ خوورشیدی.)
📕جنگ سختی میان"ابوالفتح میرزا سالار الدوله" فرزند "مظفرالدین شاه" خواهان تاج و تخت ایران و نیروهای شهربانی در نهاوند رخ داد که به شکست "سالار الدوله" و سپاه وی انجامید(۱۲۸۶ خوورشیدی.)
📕وزير کارهای بیروون کشور در مجلس به متفقين نوشت به مناسبت پایان جنگ نیرووهای خود را از ايران بیروون. (۱۳۲۴ ه.ش)
📕دیدار "دکتر مصدق" با "ترومن" در کاخ سفید(۱۳۳۱ خوورشیدی.)
📖در این دیدار دکترمصدق از بندهای
دهگانه
📚روز جهانی"تومور مغزی"
📚روز جهانی"اقیانوسها"
📘آغاز بپاخيزی بردگان سياهپوست در بصره به رهبری يك ايرانی به نام
"علی ورزنينی"( 882 زایشی زایشی.)
📖"علی ورزنينی" از شهروند ری،
بردگان سياهپوست فرنام به زنگی (زنجی) را بر بردهداران عرب آنان كه بیشتر از فرمانروایی خليفه عباسی وخت بودند برانگيخته كرده بود و گفته بود كه رفتار دارندگان با آنان خوب است و میتوانند بپاخيزند و زنجيرهای بندگان را پاره كنند كه چنين شد.
📘به درا آویختن "واسكونونيز دو بالْبوآ"، دريانورد اسپانيايی و یابنده آبهای آرام. (1517 زایشی.)
📘نخستين ساخت دستگاه ماشين ساخت بستنی به بازار داده شد(1786 زایشی.)
📘"كامبرْر " آلمانی، كبريت را ساخت(1830 زایشی.)
📘 زمینلرزه دهشتناک شهر ليسبون پايتخت كشور پرتغال(1855 زایشی)
📙درگذشت"كمال الدين فارسی" رياضیدان ايرانی(۷۱۸ خوورشیدی.)
📙بستن پیماننامه"اَرزَن روم" ميان ايران و عثمانی(۱۲۳۸ زایشی.)
📖در این پیماننامه، کشور ايران سرزمینهایی را كه از عثمانی گرفته بود باز گرداند و کشور عثمانی نيز گفت كه
به گردشگران ايرانی آزار نرساند و دارایی ايران را بر بندر خرمشهر، جزيرهی خضر و کرانه چپ اروند رود و نيز كشتی رانی در اين بخش رودخانه را برای ایران بداند.
همچنين میبایشت که هر کشور در پايتخت يكديگر نماينده داشته باشند.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📌امرووز؛ "پنج شنبه"
📕 ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی.
📗ورهرام ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘8 ژون 2023 زایشی.
📕زادروز "سعید نفیسی"، دانشپژوه، تاریخنگار و نویسنده ایرانی(۱۲۷۴ خوورشیدی.)
📕جنگ سختی میان"ابوالفتح میرزا سالار الدوله" فرزند "مظفرالدین شاه" خواهان تاج و تخت ایران و نیروهای شهربانی در نهاوند رخ داد که به شکست "سالار الدوله" و سپاه وی انجامید(۱۲۸۶ خوورشیدی.)
📕وزير کارهای بیروون کشور در مجلس به متفقين نوشت به مناسبت پایان جنگ نیرووهای خود را از ايران بیروون. (۱۳۲۴ ه.ش)
📕دیدار "دکتر مصدق" با "ترومن" در کاخ سفید(۱۳۳۱ خوورشیدی.)
📖در این دیدار دکترمصدق از بندهای
دهگانه
📚روز جهانی"تومور مغزی"
📚روز جهانی"اقیانوسها"
📘آغاز بپاخيزی بردگان سياهپوست در بصره به رهبری يك ايرانی به نام
"علی ورزنينی"( 882 زایشی زایشی.)
📖"علی ورزنينی" از شهروند ری،
بردگان سياهپوست فرنام به زنگی (زنجی) را بر بردهداران عرب آنان كه بیشتر از فرمانروایی خليفه عباسی وخت بودند برانگيخته كرده بود و گفته بود كه رفتار دارندگان با آنان خوب است و میتوانند بپاخيزند و زنجيرهای بندگان را پاره كنند كه چنين شد.
📘به درا آویختن "واسكونونيز دو بالْبوآ"، دريانورد اسپانيايی و یابنده آبهای آرام. (1517 زایشی.)
📘نخستين ساخت دستگاه ماشين ساخت بستنی به بازار داده شد(1786 زایشی.)
📘"كامبرْر " آلمانی، كبريت را ساخت(1830 زایشی.)
📘 زمینلرزه دهشتناک شهر ليسبون پايتخت كشور پرتغال(1855 زایشی)
📙درگذشت"كمال الدين فارسی" رياضیدان ايرانی(۷۱۸ خوورشیدی.)
📙بستن پیماننامه"اَرزَن روم" ميان ايران و عثمانی(۱۲۳۸ زایشی.)
📖در این پیماننامه، کشور ايران سرزمینهایی را كه از عثمانی گرفته بود باز گرداند و کشور عثمانی نيز گفت كه
به گردشگران ايرانی آزار نرساند و دارایی ايران را بر بندر خرمشهر، جزيرهی خضر و کرانه چپ اروند رود و نيز كشتی رانی در اين بخش رودخانه را برای ایران بداند.
همچنين میبایشت که هر کشور در پايتخت يكديگر نماينده داشته باشند.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from خودم
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫⭐️💫🌟
#گنجینهی_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (ناخن خشک.)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
قانون نوازی در "شور
#سیمین_آقارضی.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#گنجینهی_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (ناخن خشک.)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
قانون نوازی در "شور
#سیمین_آقارضی.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Telegram
attach 📎
دنباله داستان پیشین:
رستم گفت:
از خدا بترس.
من امروز نمیخواهم با تو بجنگم تو داری به من ستم میکنی.
به زرتشت سوگند که تو داری از راهبدر درست منحرف میشوی.
من خودم با پای خودم نزد شاه میآیم. چرا دلت سنگ شده است؟
اسفندیار گفت:
تو فریبکاری.
اگر میخواهی زنده بمانی باید بند ما را بپذیری.
رستم گفت: ای شهریار چنین ستم نکن.
این کارزار برای هردوی ما بد است.
نام مرا زشت مساز و بجانت آسیب نزن.
هرچه از دارایی و خواسته بخواهی به تو میدهم.
اسفندیار گفت: من نمیتوانم ازنگرش گشتاسپ سر به پیچم.
جز جنگ یا بند راهی نیست.
رستم گفت پشوتن را فرابخوان
تا گواه من باشد و بداند که بدی از توست.
اسفندیار خندید و گفت:
چرا بهانه میگیری.
پس پشوتن را بانگ زد و رستم به او گفت:
من نزد اسفندیار بسیار درخواست کردم که دست از جنگ بردارد نپذیرفت اگر او کشته شود تو گواه باش که گناه از من نیست.
اسفندیار گفت دیگر بس است ستیزه کن. رستم کمان کشید و تیر گز را بهسوی چشم راست او پرتاب کرد و اسفندیار بر زمین افتاد.
زمانی گذشت و او به هوش آمد و تیر را بیرون آورد.
پشوتن و بهمن گریه و زاری نمودند و پشوتن گفت:
نفرین بر این تاجوتخت که تو را تباه کرد. اسفندیار گفت:
بیهوده ناله مکن که،
این پیشامدی آسمانی است و مرگ فرجام همه است و رستم مرا نامردانه کشت، به این چوب گز نگاه کن.
وختی رستم این را شنید گریست و گفت:
او راست میگوید، من سواری همتای اسفندیار ندیدم
و از دست او بیچاره شدم
و اینک هم برای این کار بدنام میشوم. اسفندیار به رستم گفت:
زندگی من به سررسید پس گفته مرا بکار
بگیر و در ادب کردن بهمن بکوش.
رستم گریست و گفت:
از موبدان شنیدم که هرکس اسفندیار را بکشد روز خوش نمیبیند و همیشه در رنج است.
اسفندیار گفت:
خودت را نگران مکن که این کار را گشتاسپ با من کرد و کوشش نمود که تاجوتخت را برای خود نگاه دارد.
اینک بهمن را ادب کن
و شگرد جنگ نرم و رزم و گوی و چوگان را نشانش بده که او سزاوار شاهی است. رستم پذیرفت.
سپس اسفندیار به پشوتن گفت:
سپاه را به ایران ببر و به پدر بگو که این کار خودت بود،
تو مرا بهسوی مرگ فرستادی.
به مادر بگو که خودت را آزار مده و به چهره من در تابوت منگر و به خواهران و همسرم بگو که نگران نباشند و این بدی از تاج پدر بر سرم آمد و گشتاسپ به من ستم کرد.
این را گفت و جان سپرد.
رستم جامه میدرید و میگریست.
سپس زواره به رستم گفت:
نباید فرزند او را بپروری چون او از ما تاوان میگیرد.
رستم گفت:
من با سرنوشت نمیتوانم بجنگم.
من کاری که درست است انجام میدهم.
پشوتن تابوتی آهنین آورد و روی آن مزار
ریخت و رویش مشک و گلاب پراکند
و اسفندیار را در آن نهاد و مویهکنان و نالان به راه افتاد.
سپاه رفت و بهمن در زابل ماند و رستم او را پدرانه میپرورید.
وقتی چاوو مرگ اسفندیار به گشتاسپ رسید ناله سرداد و جامه درید.
بزرگان ایران گفتند:
تو او را به کشتن دادی باید شرم کنی.
مادر و خواهران گریان و زار به پشوتن آویختند. پشوتن مهر تابوت را گشود و چهره اسفندیار نمایان شد.
همه ناله کردند و کتایون خاکبرسر میریخت و به شاه میگفت:
پس از او چه کسی برایت میجنگد؟ وختی پشوتن به شاه نزدیک شد به او سرفرود نکرد و گفت:
پشت تو شکست و تا همیش در جهان بدنام شدی و همه تو را نکوهش میکنند سپس به جاماسپ گفت:
ای بدنشان تو اینها را به جان هم انداختی.
هما و به آفرید به نزد شاه آمدند
و پهلوانیهای اسفندیار را یادآوری کردند و گفتند که نه سیمرغ او را کشت و نه رستم،
شاید تو او را کشتی.
هیچ شاهی با فرزندش چنین نکرد.
شاه به پشوتن گفت:
برو آبی بر آتش این دختران بریز.
پشوتن از ایوان بیرون شد و دختران را نیز با خود برد و به مادر گفت:
چرا بر سرش شیون میکنی؟
او به آسانی خفته است و در بهشت جای گرفته است.
از آنسو بهمن در زابل بود و رستم او را ادب میکرد
و همه دانستنیها را به او میآموخت و او را از پسران خود گرامیتر میداشت. سپس نامهای به گشتاسپ نوشت و پس از آفرین خداوند گفت که خدا و پشوتن گواهند که من به اسفندیار گفتم که دست از جنگ بردارد و او نپذیرفت اینک پسرش را ادب کردم و او را آموزش شاهانه دادم.
وختی گشتاسپ سخنان او را خواند با پشوتن گفتگو کرد و او نیز سخنان رستم را تأیید کرد.
گشتاسپ نامهای به رستم نوشت و گفت:
دیگر به گذشته میندیش و نبیره مرا نزد من بفرست.
رستم شاد شد و بهمن را با گنج و دارایی فراوان روانه نمود
و او را همراهی کرد.
وختی گشتاسپ نبیرهاش را دید اسفندیار را به یاد آورد و او را اردشیر خواند.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
رستم گفت:
از خدا بترس.
من امروز نمیخواهم با تو بجنگم تو داری به من ستم میکنی.
به زرتشت سوگند که تو داری از راهبدر درست منحرف میشوی.
من خودم با پای خودم نزد شاه میآیم. چرا دلت سنگ شده است؟
اسفندیار گفت:
تو فریبکاری.
اگر میخواهی زنده بمانی باید بند ما را بپذیری.
رستم گفت: ای شهریار چنین ستم نکن.
این کارزار برای هردوی ما بد است.
نام مرا زشت مساز و بجانت آسیب نزن.
هرچه از دارایی و خواسته بخواهی به تو میدهم.
اسفندیار گفت: من نمیتوانم ازنگرش گشتاسپ سر به پیچم.
جز جنگ یا بند راهی نیست.
رستم گفت پشوتن را فرابخوان
تا گواه من باشد و بداند که بدی از توست.
اسفندیار خندید و گفت:
چرا بهانه میگیری.
پس پشوتن را بانگ زد و رستم به او گفت:
من نزد اسفندیار بسیار درخواست کردم که دست از جنگ بردارد نپذیرفت اگر او کشته شود تو گواه باش که گناه از من نیست.
اسفندیار گفت دیگر بس است ستیزه کن. رستم کمان کشید و تیر گز را بهسوی چشم راست او پرتاب کرد و اسفندیار بر زمین افتاد.
زمانی گذشت و او به هوش آمد و تیر را بیرون آورد.
پشوتن و بهمن گریه و زاری نمودند و پشوتن گفت:
نفرین بر این تاجوتخت که تو را تباه کرد. اسفندیار گفت:
بیهوده ناله مکن که،
این پیشامدی آسمانی است و مرگ فرجام همه است و رستم مرا نامردانه کشت، به این چوب گز نگاه کن.
وختی رستم این را شنید گریست و گفت:
او راست میگوید، من سواری همتای اسفندیار ندیدم
و از دست او بیچاره شدم
و اینک هم برای این کار بدنام میشوم. اسفندیار به رستم گفت:
زندگی من به سررسید پس گفته مرا بکار
بگیر و در ادب کردن بهمن بکوش.
رستم گریست و گفت:
از موبدان شنیدم که هرکس اسفندیار را بکشد روز خوش نمیبیند و همیشه در رنج است.
اسفندیار گفت:
خودت را نگران مکن که این کار را گشتاسپ با من کرد و کوشش نمود که تاجوتخت را برای خود نگاه دارد.
اینک بهمن را ادب کن
و شگرد جنگ نرم و رزم و گوی و چوگان را نشانش بده که او سزاوار شاهی است. رستم پذیرفت.
سپس اسفندیار به پشوتن گفت:
سپاه را به ایران ببر و به پدر بگو که این کار خودت بود،
تو مرا بهسوی مرگ فرستادی.
به مادر بگو که خودت را آزار مده و به چهره من در تابوت منگر و به خواهران و همسرم بگو که نگران نباشند و این بدی از تاج پدر بر سرم آمد و گشتاسپ به من ستم کرد.
این را گفت و جان سپرد.
رستم جامه میدرید و میگریست.
سپس زواره به رستم گفت:
نباید فرزند او را بپروری چون او از ما تاوان میگیرد.
رستم گفت:
من با سرنوشت نمیتوانم بجنگم.
من کاری که درست است انجام میدهم.
پشوتن تابوتی آهنین آورد و روی آن مزار
ریخت و رویش مشک و گلاب پراکند
و اسفندیار را در آن نهاد و مویهکنان و نالان به راه افتاد.
سپاه رفت و بهمن در زابل ماند و رستم او را پدرانه میپرورید.
وقتی چاوو مرگ اسفندیار به گشتاسپ رسید ناله سرداد و جامه درید.
بزرگان ایران گفتند:
تو او را به کشتن دادی باید شرم کنی.
مادر و خواهران گریان و زار به پشوتن آویختند. پشوتن مهر تابوت را گشود و چهره اسفندیار نمایان شد.
همه ناله کردند و کتایون خاکبرسر میریخت و به شاه میگفت:
پس از او چه کسی برایت میجنگد؟ وختی پشوتن به شاه نزدیک شد به او سرفرود نکرد و گفت:
پشت تو شکست و تا همیش در جهان بدنام شدی و همه تو را نکوهش میکنند سپس به جاماسپ گفت:
ای بدنشان تو اینها را به جان هم انداختی.
هما و به آفرید به نزد شاه آمدند
و پهلوانیهای اسفندیار را یادآوری کردند و گفتند که نه سیمرغ او را کشت و نه رستم،
شاید تو او را کشتی.
هیچ شاهی با فرزندش چنین نکرد.
شاه به پشوتن گفت:
برو آبی بر آتش این دختران بریز.
پشوتن از ایوان بیرون شد و دختران را نیز با خود برد و به مادر گفت:
چرا بر سرش شیون میکنی؟
او به آسانی خفته است و در بهشت جای گرفته است.
از آنسو بهمن در زابل بود و رستم او را ادب میکرد
و همه دانستنیها را به او میآموخت و او را از پسران خود گرامیتر میداشت. سپس نامهای به گشتاسپ نوشت و پس از آفرین خداوند گفت که خدا و پشوتن گواهند که من به اسفندیار گفتم که دست از جنگ بردارد و او نپذیرفت اینک پسرش را ادب کردم و او را آموزش شاهانه دادم.
وختی گشتاسپ سخنان او را خواند با پشوتن گفتگو کرد و او نیز سخنان رستم را تأیید کرد.
گشتاسپ نامهای به رستم نوشت و گفت:
دیگر به گذشته میندیش و نبیره مرا نزد من بفرست.
رستم شاد شد و بهمن را با گنج و دارایی فراوان روانه نمود
و او را همراهی کرد.
وختی گشتاسپ نبیرهاش را دید اسفندیار را به یاد آورد و او را اردشیر خواند.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
🧙♀️ 🍀 🧙♂️ ☁️ 🌞
🔷#امرووز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به رووز فرخ و پیروز:
🧚♀#رام_ایزد؛ و 🐆خوورداد ماه:
از ماه اردیبهشت سال ۳۷۶۱ زرتشتی.
۳۷۶۱ / ۰۳ / ۱۹
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒☘🍉🍃🍒
🟡 برابر با رووز #آدینه: #ناهید_شید:
به 🌞 رووز ۱۹ 🐆 #خوورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی.
۲۵۸۲ / ۰۳ / ۱۹
🌳🌹🌿🍎🥬🍓☘🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹
⚪️ برابر با🌞رووز #آدینه: #ناهید_شید:
به رووز ۱۹ 🐆خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۲ 🌞خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۹
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹
🔴 برابر با ☀️رووز FRIDAY 09 🌖ماه 👫JUNE
با سال 2023 ⛪️ زایشی.
2023 / 06 / 09
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓☘🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒
🔥 💦 🌞 🌙 🌨 🔥 #رام_ایزد،(رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی.
"#نبر"
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐑 🐃 🦙 🐄 🐑 🐐 🦌 🐏 🐪 🐫
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔷#امرووز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به رووز فرخ و پیروز:
🧚♀#رام_ایزد؛ و 🐆خوورداد ماه:
از ماه اردیبهشت سال ۳۷۶۱ زرتشتی.
۳۷۶۱ / ۰۳ / ۱۹
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒☘🍉🍃🍒
🟡 برابر با رووز #آدینه: #ناهید_شید:
به 🌞 رووز ۱۹ 🐆 #خوورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی.
۲۵۸۲ / ۰۳ / ۱۹
🌳🌹🌿🍎🥬🍓☘🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹
⚪️ برابر با🌞رووز #آدینه: #ناهید_شید:
به رووز ۱۹ 🐆خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۲ 🌞خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۹
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹
🔴 برابر با ☀️رووز FRIDAY 09 🌖ماه 👫JUNE
با سال 2023 ⛪️ زایشی.
2023 / 06 / 09
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓☘🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒
🔥 💦 🌞 🌙 🌨 🔥 #رام_ایزد،(رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی.
"#نبر"
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐑 🐃 🦙 🐄 🐑 🐐 🦌 🐏 🐪 🐫
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
🐆💐🌿🍒🍃🌸🍏🌼🐏🪴🍓🍀🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۹
#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.
بامدادان شبنم از دامن آسمان میچکد.
خوورشید دخت دُردانه،گردنبلور و گُلرُخ،
در پهنهی آسمان در هوایی خنک،
چشم میدوزد بر زمین،
تا رنگدانهی سیبهای سرخ درختان
و باغهای گیلاس تکدانهی آبدار خوشمزه
گردند و چتری بگشایند بر آبگیرهایی که راهی باغها و باغچههای تمشک و دشتهای فیرووزهای گردد.
🍀برآمدن بامدادتان نیکو؛
شکفتن آفتاب در چشمتان فرخ باد.
🖍به: ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾
۱۴۰۲ / ۰۳ / ۱۹
#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.
بامدادان شبنم از دامن آسمان میچکد.
خوورشید دخت دُردانه،گردنبلور و گُلرُخ،
در پهنهی آسمان در هوایی خنک،
چشم میدوزد بر زمین،
تا رنگدانهی سیبهای سرخ درختان
و باغهای گیلاس تکدانهی آبدار خوشمزه
گردند و چتری بگشایند بر آبگیرهایی که راهی باغها و باغچههای تمشک و دشتهای فیرووزهای گردد.
🍀برآمدن بامدادتان نیکو؛
شکفتن آفتاب در چشمتان فرخ باد.
🖍به: ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
#رووزشمار_ایران_و_جهان:
📌امرووز؛ "آدینه"
📕 ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی.
📗 رام ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘 9 ژون 2023 زایشی.
🔍آییننامه شهرداری در ۱۰۸ ماده به مجلس شورای ملی رسید. (۱۲۸۶ خوورشیدی.)
🔍شورش مردم تبريز به خودكامگی "محمد علی شاه قاجار"(۱۲۸۷ خوورشیدی.)
🔍نان در سراسر كشور بخش(جيره) بندی شد(۱۳۲۱ خوورشیدی.)
🔍"دكتر محمد مصدق"، نخست وزير وخت در دادگاه جهانی لاهه دادخواست تاريخی خود را در پشتیبانی از ايرانيان به گوش جهانیان رسانید و وژدان جهانيان را به نادیده گرفتن دیگر کشورها آگاه ساخت(۱۳۳۱ خوورشیدی.)
🔍زادروز "امین حیایی"، بازیگر سینما و تلویزیون و برنده جایزه بهترین بازیگر هنرپیشگی مرد در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۸۶(۱۳۴۹ خوورشیدی.)
🔍وزیران آمریکا، انگلیس، ترکیه و پاکستان برای همرسانی در نشست سنتو به تهران آمدند(۱۳۵۲ خوورشیدی.)
🔍درگذشت"عباس طريقتی كاشانی"، استاد بافنده و نگارگری زریبافی(۱۳۶۵ خوورشیدی.)
🔍استان شدن قم آشکار و به آگاهی همگان رساند شده(۱۳۷۵ خوورشیدی.)
🔍درگذشت "پرویز ورجاوند"، باستانشناس و سیاستمدار ایرانی. (۱۳۸۶ خوورشیدی.)
🔍روز پرهیز خوردن گوشت در نزد زرتشتیان. (نبر)
🔍"شهربراز" فرمانده نامآور ايرانی کشته شد(۶۳۰ زایشی.)
📖"اسپهبد شهربراز"(شهروراز) فرمانده نامدار ايرانی و شکست دهنده مصر در شهر تيسفون كشته شد.
وی پس از مرگ رازآلوود"اردشير سوم" شاه ۹ ساله ايران که ۴۴ روز کارهای کشور و پادشاهی ايران را به دست گرفته بود تا فرمانروایی ما را از گزند نابوودی برهاند.
اين فرمانده بوود كه اورشليم و دمشق را از روم شرقی پس گرفته، صليبی را كه مسيح بر آن به دارآویخته شده بوود به تيسفون(مدائن) آورده،
مصر را واگیر کرده و در اسكندريه، پادگان ايرانی را ساخته و جایگاه سازمانی گمارده بوود.
پس از کشته شدن"خسرو پرويز" و پايان فرمانروایی"قباد دوم" جانشين اوو، بزرگان كشور با پادشاهی پسر خردسال "قباد دوم" هماهنگ شدند كه"شهربراز" جانشين(نايب السلطنه) شود و اوو پذيرفت.
پس از مرگ ناگهانی، شاه خردسال"اردشير سوم" "شهربراز" توانایی کارها را به دست گرفت كه بزرگان به درووغ گفتند كه او اردشير خردسال را كشته است.!!!
اين درووغ بیشتر مردم و برخی از افسران فروودست پادگان تیسفون را خشمگين كرد و در يك وخت خوب وی را از ميان برداشتند.
🔍همایونشاه، پادشاه وخت هند پس از بازگشت به فرمانروایی کشورش با پشتیبانی دربار ایران و ماندگاریاش در دهلی خواهان دست درازی به کویته شد. (1544 زایشی.)
🔍زادرووز "پتر كبير" نامورترين امپراتور روسيه(1672 زایشی.)
🔍همدستی ایران و فرانسه"پیمان فینکِن اشتاین" و آمدن تهران به میدان دشمنی با دیگر کشورها(1807 زایشی.)
🔍پايان كار نشست تاريخی ويِن پس از فرووپاشی"ناپلئون بُناپارت"(1815 زایشی.)
🔍بیهووده خواندن آیین برده داری در آمريكا بدست"آبراهام لينكُلن"(1862 زایشی.)
🔍آتش سوزی بزرگ دانشگاه الجزيره و نابودی ۵۰۰ هزار پووشینه كتاب ناب. (1962 زایشی.)
🔍پدید آمدن نخستین وزارت بیروونی(خارجه) در ايران در زمان "فتحعلی شاه قاجار"(۱۲۳۷ خوورشیدی.)
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📌امرووز؛ "آدینه"
📕 ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی.
📗 رام ههاورتات ۳۷۶۱ زرتشتی.
📘 9 ژون 2023 زایشی.
🔍آییننامه شهرداری در ۱۰۸ ماده به مجلس شورای ملی رسید. (۱۲۸۶ خوورشیدی.)
🔍شورش مردم تبريز به خودكامگی "محمد علی شاه قاجار"(۱۲۸۷ خوورشیدی.)
🔍نان در سراسر كشور بخش(جيره) بندی شد(۱۳۲۱ خوورشیدی.)
🔍"دكتر محمد مصدق"، نخست وزير وخت در دادگاه جهانی لاهه دادخواست تاريخی خود را در پشتیبانی از ايرانيان به گوش جهانیان رسانید و وژدان جهانيان را به نادیده گرفتن دیگر کشورها آگاه ساخت(۱۳۳۱ خوورشیدی.)
🔍زادروز "امین حیایی"، بازیگر سینما و تلویزیون و برنده جایزه بهترین بازیگر هنرپیشگی مرد در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۸۶(۱۳۴۹ خوورشیدی.)
🔍وزیران آمریکا، انگلیس، ترکیه و پاکستان برای همرسانی در نشست سنتو به تهران آمدند(۱۳۵۲ خوورشیدی.)
🔍درگذشت"عباس طريقتی كاشانی"، استاد بافنده و نگارگری زریبافی(۱۳۶۵ خوورشیدی.)
🔍استان شدن قم آشکار و به آگاهی همگان رساند شده(۱۳۷۵ خوورشیدی.)
🔍درگذشت "پرویز ورجاوند"، باستانشناس و سیاستمدار ایرانی. (۱۳۸۶ خوورشیدی.)
🔍روز پرهیز خوردن گوشت در نزد زرتشتیان. (نبر)
🔍"شهربراز" فرمانده نامآور ايرانی کشته شد(۶۳۰ زایشی.)
📖"اسپهبد شهربراز"(شهروراز) فرمانده نامدار ايرانی و شکست دهنده مصر در شهر تيسفون كشته شد.
وی پس از مرگ رازآلوود"اردشير سوم" شاه ۹ ساله ايران که ۴۴ روز کارهای کشور و پادشاهی ايران را به دست گرفته بود تا فرمانروایی ما را از گزند نابوودی برهاند.
اين فرمانده بوود كه اورشليم و دمشق را از روم شرقی پس گرفته، صليبی را كه مسيح بر آن به دارآویخته شده بوود به تيسفون(مدائن) آورده،
مصر را واگیر کرده و در اسكندريه، پادگان ايرانی را ساخته و جایگاه سازمانی گمارده بوود.
پس از کشته شدن"خسرو پرويز" و پايان فرمانروایی"قباد دوم" جانشين اوو، بزرگان كشور با پادشاهی پسر خردسال "قباد دوم" هماهنگ شدند كه"شهربراز" جانشين(نايب السلطنه) شود و اوو پذيرفت.
پس از مرگ ناگهانی، شاه خردسال"اردشير سوم" "شهربراز" توانایی کارها را به دست گرفت كه بزرگان به درووغ گفتند كه او اردشير خردسال را كشته است.!!!
اين درووغ بیشتر مردم و برخی از افسران فروودست پادگان تیسفون را خشمگين كرد و در يك وخت خوب وی را از ميان برداشتند.
🔍همایونشاه، پادشاه وخت هند پس از بازگشت به فرمانروایی کشورش با پشتیبانی دربار ایران و ماندگاریاش در دهلی خواهان دست درازی به کویته شد. (1544 زایشی.)
🔍زادرووز "پتر كبير" نامورترين امپراتور روسيه(1672 زایشی.)
🔍همدستی ایران و فرانسه"پیمان فینکِن اشتاین" و آمدن تهران به میدان دشمنی با دیگر کشورها(1807 زایشی.)
🔍پايان كار نشست تاريخی ويِن پس از فرووپاشی"ناپلئون بُناپارت"(1815 زایشی.)
🔍بیهووده خواندن آیین برده داری در آمريكا بدست"آبراهام لينكُلن"(1862 زایشی.)
🔍آتش سوزی بزرگ دانشگاه الجزيره و نابودی ۵۰۰ هزار پووشینه كتاب ناب. (1962 زایشی.)
🔍پدید آمدن نخستین وزارت بیروونی(خارجه) در ايران در زمان "فتحعلی شاه قاجار"(۱۲۳۷ خوورشیدی.)
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نگارههایی میماند که روی دستان مادران لرستانی و نگارههای اشگفت میر ملاس در شهرستان کوهدشت#لرستان میباشد.
دستی به بلندای تاریخ بچه که بودم همیشه مغز سرگرم بود که این خالکوبی های دست مادربزرگم نشانه چیست.!؟
بزرگتر که شدم مادر بزرگم نبود....
نگارههای اشگفت میرملاس را که دیدم کنجکاویام بیشتر شد....
چه هماهنگی دارند....؟؟؟
مگر چند سال از پیدایش کارهای میرملاس میگذرد. ؟
شاید نیم سده(پنجاه سال)
آن زمان رسانه های گرووهی نبودند که این نگارهها را در شهرها و در میان مردم دیده شود!
به راستی چه سازگاری هست میان نگارههای باستانی اشگفت میرملاس و نگارههای دست مادرانمان.؟؟؟
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
دستی به بلندای تاریخ بچه که بودم همیشه مغز سرگرم بود که این خالکوبی های دست مادربزرگم نشانه چیست.!؟
بزرگتر که شدم مادر بزرگم نبود....
نگارههای اشگفت میرملاس را که دیدم کنجکاویام بیشتر شد....
چه هماهنگی دارند....؟؟؟
مگر چند سال از پیدایش کارهای میرملاس میگذرد. ؟
شاید نیم سده(پنجاه سال)
آن زمان رسانه های گرووهی نبودند که این نگارهها را در شهرها و در میان مردم دیده شود!
به راستی چه سازگاری هست میان نگارههای باستانی اشگفت میرملاس و نگارههای دست مادرانمان.؟؟؟
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران.
مرشد ترابی 106-116.pdf
422.5 KB
✅دیدار مرشد ترابی (ایران) و پرفسور روشن رحمانی (تاجیکستان)
🔸باری من، هنگام نقل، خواستم سهراب را بكُشم. پهلوانی پريد، من را بغل كرد. گفت: «تو را بهخدا، اين عزيز منه، نكُش!» با گريه. دست كرد جيبش اينقدر پول درآورد، ريخت سر من. گفت: «اين عزيز منه، نكُش!» مثل آنكه الآن سهراب جلوش راست وايستاده.
🇮🇷❤️🇹🇯
✍️ فایل پیوست، خوانش و گزارش پرفسور روشن رحمانی از دیدار با مرشد ولی الله ترابی، شاهنامهخوان در بهمنماه سال ۱۳۷۲ است که در شمارهی آن در مجلۀ پیوند(نامهی انجمن تاجیکان و فارسیزبانان جهان) در تاجیکستان چاپ شده.
#مرشد_ولی_الله_ترابی #مرشد_ترابی #شاهنامه. #نقالی #داستانهای_شاهنامه #طومار_نقالان. #داستانسرایی در #قهوه_خانه_آذری. #پیوند_تاجیکان_و_فارسی_زبانان. #شاهنامه_شناسی #شاهنامه_پژوهی. #ایران_و_تاجیکستان #مجلهی_پیوند. #تاجیکستان #روشن_رحمانی. #پرفسور_روشن_رحمانی #بهمن_حمیدی. #جواد_رسولی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔸باری من، هنگام نقل، خواستم سهراب را بكُشم. پهلوانی پريد، من را بغل كرد. گفت: «تو را بهخدا، اين عزيز منه، نكُش!» با گريه. دست كرد جيبش اينقدر پول درآورد، ريخت سر من. گفت: «اين عزيز منه، نكُش!» مثل آنكه الآن سهراب جلوش راست وايستاده.
🇮🇷❤️🇹🇯
✍️ فایل پیوست، خوانش و گزارش پرفسور روشن رحمانی از دیدار با مرشد ولی الله ترابی، شاهنامهخوان در بهمنماه سال ۱۳۷۲ است که در شمارهی آن در مجلۀ پیوند(نامهی انجمن تاجیکان و فارسیزبانان جهان) در تاجیکستان چاپ شده.
#مرشد_ولی_الله_ترابی #مرشد_ترابی #شاهنامه. #نقالی #داستانهای_شاهنامه #طومار_نقالان. #داستانسرایی در #قهوه_خانه_آذری. #پیوند_تاجیکان_و_فارسی_زبانان. #شاهنامه_شناسی #شاهنامه_پژوهی. #ایران_و_تاجیکستان #مجلهی_پیوند. #تاجیکستان #روشن_رحمانی. #پرفسور_روشن_رحمانی #بهمن_حمیدی. #جواد_رسولی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾