📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۱۹۹)
داستان #سیاووش:بخش:
(۲۱) برگ (۳)
بدو گفت کاووس کاین رای نیست
که فرزند هردو به دل بر یکیست
یکی را چو من کرد باشم گزین
دل دیگر از من شود پر ز کین
یکی کار سازم که هر دو ز من
نگیرند کین اندرین انجمن
دو فرزند من را کنون بر دو خیل
بباید شدن تا در اردبیل
به مرزی که آنجا دژ بهمن ست
همه ساله پرخاش آهرمن ست
برنجست ز آهرمن آتش پرست
نباشد بران مرز کس را نشست
ازایشان یکی کان بگیرد به تیغ
ندارم ازو تخت شاهی دریغ
چو بشنید گودرز و توس این سخن
که افگند سالار هشیار بن
برین هر دو گشتند همداستان
ندانست ازین به کسی داستان
برین یک سخن دل بیاراستند
ز پیش جهاندار برخاستند
چو خورشید برزد سر از برج شیر
سپهر اندر آورد شب را به زیر
فریبرز با توس نوذر دمان
به نزدیک شاه آمدند آن زمان
چنین گفت با شاه هشیار توس
که من با سپهبد برم پیل و کوس
همان من کشم کاویانی درفش
رخ لعل دشمن کنم چون بنفش
کنون همچنین من ز درگاه شاه
بنه برنهم برنشانم سپاه
پس اندر فریبرز و کوس و درفش
هوا کرده از سم اسپان بنفش
چو فرزند را فر و برز کیان
بباشد نبیره نبندد میان
بدو گفت شاه ار تو رانی ز پیش
زمانه نگردد ز آیین خویش
برای خداوند خورشید و ماه
توان ساخت پیروزی و دستگاه
فریبرز را گر چنین است رای
تو لشکر بیارای و منشین ز پای
بشد توس با کاویانی درفش
به پا اندرون کرده زرینه کفش
فریبرز کاووس در قلبگاه
به پیش اندرون توس و پیل و سپاه
چو نزدیک بهمن دژ اندر رسید
زمین همچو آتش همی بردمید
بشد توس با لشکری جنگجوی
به تندی سوی دژ نهادند روی
سر بارهٔ دژ بد اندر هوا
ندیدند جنگ هوا کس روا
سنانها ز گرمی همی برفروخت
میان زره مرد جنگی بسوخت
جهان سر به سر گفتی از آتش است
هوا دام آهرمن سرکش است
سپهبد فریبرز را گفت مرد
به چیزی چو آید به دشت نبرد
به گرز گران و به تیغ و کمند
بکوشد که آرد به چیزی گزند
به پیرامن دژ یکی راه نیست
ز آتش کسی را دل ای شاه نیست
میان زیر جوشن بسوزد همی
تن بارکش برفروزد همی
بگشتند یک هفته گرد اندرش
بدیده ندیدند جای درش
به نومیدی از جنگ گشتند باز
نیامد بر از رنج راه دراز.
📝بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیاه_منصور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۱۹۹)
داستان #سیاووش:بخش:
(۲۱) برگ (۳)
بدو گفت کاووس کاین رای نیست
که فرزند هردو به دل بر یکیست
یکی را چو من کرد باشم گزین
دل دیگر از من شود پر ز کین
یکی کار سازم که هر دو ز من
نگیرند کین اندرین انجمن
دو فرزند من را کنون بر دو خیل
بباید شدن تا در اردبیل
به مرزی که آنجا دژ بهمن ست
همه ساله پرخاش آهرمن ست
برنجست ز آهرمن آتش پرست
نباشد بران مرز کس را نشست
ازایشان یکی کان بگیرد به تیغ
ندارم ازو تخت شاهی دریغ
چو بشنید گودرز و توس این سخن
که افگند سالار هشیار بن
برین هر دو گشتند همداستان
ندانست ازین به کسی داستان
برین یک سخن دل بیاراستند
ز پیش جهاندار برخاستند
چو خورشید برزد سر از برج شیر
سپهر اندر آورد شب را به زیر
فریبرز با توس نوذر دمان
به نزدیک شاه آمدند آن زمان
چنین گفت با شاه هشیار توس
که من با سپهبد برم پیل و کوس
همان من کشم کاویانی درفش
رخ لعل دشمن کنم چون بنفش
کنون همچنین من ز درگاه شاه
بنه برنهم برنشانم سپاه
پس اندر فریبرز و کوس و درفش
هوا کرده از سم اسپان بنفش
چو فرزند را فر و برز کیان
بباشد نبیره نبندد میان
بدو گفت شاه ار تو رانی ز پیش
زمانه نگردد ز آیین خویش
برای خداوند خورشید و ماه
توان ساخت پیروزی و دستگاه
فریبرز را گر چنین است رای
تو لشکر بیارای و منشین ز پای
بشد توس با کاویانی درفش
به پا اندرون کرده زرینه کفش
فریبرز کاووس در قلبگاه
به پیش اندرون توس و پیل و سپاه
چو نزدیک بهمن دژ اندر رسید
زمین همچو آتش همی بردمید
بشد توس با لشکری جنگجوی
به تندی سوی دژ نهادند روی
سر بارهٔ دژ بد اندر هوا
ندیدند جنگ هوا کس روا
سنانها ز گرمی همی برفروخت
میان زره مرد جنگی بسوخت
جهان سر به سر گفتی از آتش است
هوا دام آهرمن سرکش است
سپهبد فریبرز را گفت مرد
به چیزی چو آید به دشت نبرد
به گرز گران و به تیغ و کمند
بکوشد که آرد به چیزی گزند
به پیرامن دژ یکی راه نیست
ز آتش کسی را دل ای شاه نیست
میان زیر جوشن بسوزد همی
تن بارکش برفروزد همی
بگشتند یک هفته گرد اندرش
بدیده ندیدند جای درش
به نومیدی از جنگ گشتند باز
نیامد بر از رنج راه دراز.
📝بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیاه_منصور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌾 👩🦰 🍒 👨🦰
👷♀🦀👷♂🦀
🦀خرچنگ نماد#تیر_ماه، ست.
🔷امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به☀️روز پیروز و فرخ 🌞روز:
🧜♂(#فروردین_ایزد.) پنجشنبه.🧜♀
از 🌖ماه 🦀 #تیر
به سال ۳۷۶۰ فروهری🔥مزدیسنا.
۳۷۶۰ / ۰۴ / ۱۶
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🟡 برابر با 🌞روز پنجشنبه: 🦀#اورمزد_شید.
به ☀️روز ۱۶ 🏹#تیر🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی 🇮🇷ایران.
۲۵۸۱ / ۰۴ / ۱۶
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
⚪️ برابر با☀️روز پنجشنبه: 🦀#اورمزد_شید؛
به روز🌞 ۱۶ 🏹#تیر 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱ 🌞 خورشيدی.
۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۶
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🔴 برابر با 🌞روز 07 TUESDAY #ژون
🌲برابر با سال 2022⛪️ ترسایی.🌲
2022 / 07 / 07
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌷دیدار پارس بانو.
🔥#فروردین، #فروهر
🪔 نیروی پیشرفت.🪔
🥀 گل #تاج_خروس
نماد #فروردین_ایزد است.
🗓 سال روز مالیات بر ارزش افزوده گرامی باد.
💃همیشه شاد باشی و سربلند.🕺
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
👷♀🦀👷♂🦀
🦀خرچنگ نماد#تیر_ماه، ست.
🔷امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به☀️روز پیروز و فرخ 🌞روز:
🧜♂(#فروردین_ایزد.) پنجشنبه.🧜♀
از 🌖ماه 🦀 #تیر
به سال ۳۷۶۰ فروهری🔥مزدیسنا.
۳۷۶۰ / ۰۴ / ۱۶
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🟡 برابر با 🌞روز پنجشنبه: 🦀#اورمزد_شید.
به ☀️روز ۱۶ 🏹#تیر🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی 🇮🇷ایران.
۲۵۸۱ / ۰۴ / ۱۶
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
⚪️ برابر با☀️روز پنجشنبه: 🦀#اورمزد_شید؛
به روز🌞 ۱۶ 🏹#تیر 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱ 🌞 خورشيدی.
۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۶
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🔴 برابر با 🌞روز 07 TUESDAY #ژون
🌲برابر با سال 2022⛪️ ترسایی.🌲
2022 / 07 / 07
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌷دیدار پارس بانو.
🔥#فروردین، #فروهر
🪔 نیروی پیشرفت.🪔
🥀 گل #تاج_خروس
نماد #فروردین_ایزد است.
🗓 سال روز مالیات بر ارزش افزوده گرامی باد.
💃همیشه شاد باشی و سربلند.🕺
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🌾
🍃🌸🍎🌾🍐🥕
🌿🌾🌻🍒
🌻🍏🌾
🌾 🍇 ۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۶
🍃
تابش زرنگار خورشید
بر خِرمَن زندگیتان تابان.
هر بامداد،
گیسوی نازک و زرین آفتاب،
و چشمان روشن آسمان پرتو خورشید را
خرمن خرمن دِرُوُ میکند و بافه بافه،
بر خرمن روز میتابد.
با زمین گرم میگیرد و پرتو مهرش
زمین را داغ میکند.
هنگامی که دلش هوای یک خوابِ
آرام و بی دردسر میخواهد.
باغچهها در گرماگرمِ اِشغِ او
در میان گُلهای همیشه بهار بخواب میرَوَد.
سپیدی روز با سیاهی شب دست به یکی میشوند و درمیآمیزند بر شاخسارِ بلورین درخواستهای او جان را میانِ کرانهی دشتها فرومینشاند،
و در تاریکی خاکستری رنگ از چهرهاش نگارهای میکِشد،
سپس بر گسترهِ پُر خون رگهای پُر تپش
پیچکی آویخته شده بر خورشید
و بر شانههای کوهساران شانه میزند.!
همچون خورشید درخشان
همچون ستاره فروزان.
به✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃
🌾🍇
🍎🍃🍉
🌻☁️🍋🌾
🌾🍀🍊🍒🍃
🍃🍉🌺🐓🍎🌿
🌾🍀🌼🌾🍏🍃🌻🌾
🍃🌸🍎🌾🍐🥕
🌿🌾🌻🍒
🌻🍏🌾
🌾 🍇 ۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۶
🍃
تابش زرنگار خورشید
بر خِرمَن زندگیتان تابان.
هر بامداد،
گیسوی نازک و زرین آفتاب،
و چشمان روشن آسمان پرتو خورشید را
خرمن خرمن دِرُوُ میکند و بافه بافه،
بر خرمن روز میتابد.
با زمین گرم میگیرد و پرتو مهرش
زمین را داغ میکند.
هنگامی که دلش هوای یک خوابِ
آرام و بی دردسر میخواهد.
باغچهها در گرماگرمِ اِشغِ او
در میان گُلهای همیشه بهار بخواب میرَوَد.
سپیدی روز با سیاهی شب دست به یکی میشوند و درمیآمیزند بر شاخسارِ بلورین درخواستهای او جان را میانِ کرانهی دشتها فرومینشاند،
و در تاریکی خاکستری رنگ از چهرهاش نگارهای میکِشد،
سپس بر گسترهِ پُر خون رگهای پُر تپش
پیچکی آویخته شده بر خورشید
و بر شانههای کوهساران شانه میزند.!
همچون خورشید درخشان
همچون ستاره فروزان.
به✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃
🌾🍇
🍎🍃🍉
🌻☁️🍋🌾
🌾🍀🍊🍒🍃
🍃🍉🌺🐓🍎🌿
🌾🍀🌼🌾🍏🍃🌻🌾
مرضیه _ گریز
@tanehayeghadimi
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🗓 #روزشمار_ایرانی:
☀️ روز پنجشنبه= #هرمز_شید؛
۱۶ 🦀 تیرماه= #تیر_شید.
🌞 ۲۵۸۱= هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= اهورایی.
🌞 ۷۰۴۴= میترایی آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= خورشیدی. ✴ ۱۶ / ۰۴ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= کوردی.
🗓 جشن خام خواری گرامی باد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ روز پنجشنبه= #هرمز_شید؛
۱۶ 🦀 تیرماه= #تیر_شید.
🌞 ۲۵۸۱= هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= اهورایی.
🌞 ۷۰۴۴= میترایی آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= خورشیدی. ✴ ۱۶ / ۰۴ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= کوردی.
🗓 جشن خام خواری گرامی باد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی
رنکه از پارسی رَنکِه، شاه ماهی
رواج از پارسی رواگ در پهلوی rawak
رَواس دگریده شده ریواس، ریباس گیاهی تُرش مزه و خوردنی
رَوّاغ از پارسی روباه
رَوبج پارسی است پولی که مردم بصره خرید و فروش می کردند
روذَق از پارسی روده، پوست کنده شده، پرنده ی پرکنده، بره ی پشم کنده برای پختن
روذَک از پارسی رَیدَک در پهلوی ritak، پسر زیبای بی موی، نوکر خوب روی
رَوذَکه از ریدک به مانک بچه گوسفند
روزنامَج،رُزنامه، از پارسی روزنامک، گزارش رخدادنگاران در زبان تازی بجای گاهنامه بکار می برند
روزخون (زبانزد عراقی) از پارسی روزه خوان
روزن، روزنه از پارسی روزنه، برگرفته از اوستایی roacana برابر با پنجره،سوراخ، رخنه
رَوس از پارسی روش ،راه،رسم،رفتار
روستاق از پارسی روستا
روسبِی از پارسی روسپی
رُوسَختَج از پارسی روسوخته، مس سوخته، درگذشته یکی از داروهای چشم بود
رَوسَم از پارسی روشم، مُهرچوبی
رَوشان از پارسی روشن
دنباله دارد
💥✍بزرگمهرصالحی
📚 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی- مصطفی پاشنگ.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
رنکه از پارسی رَنکِه، شاه ماهی
رواج از پارسی رواگ در پهلوی rawak
رَواس دگریده شده ریواس، ریباس گیاهی تُرش مزه و خوردنی
رَوّاغ از پارسی روباه
رَوبج پارسی است پولی که مردم بصره خرید و فروش می کردند
روذَق از پارسی روده، پوست کنده شده، پرنده ی پرکنده، بره ی پشم کنده برای پختن
روذَک از پارسی رَیدَک در پهلوی ritak، پسر زیبای بی موی، نوکر خوب روی
رَوذَکه از ریدک به مانک بچه گوسفند
روزنامَج،رُزنامه، از پارسی روزنامک، گزارش رخدادنگاران در زبان تازی بجای گاهنامه بکار می برند
روزخون (زبانزد عراقی) از پارسی روزه خوان
روزن، روزنه از پارسی روزنه، برگرفته از اوستایی roacana برابر با پنجره،سوراخ، رخنه
رَوس از پارسی روش ،راه،رسم،رفتار
روستاق از پارسی روستا
روسبِی از پارسی روسپی
رُوسَختَج از پارسی روسوخته، مس سوخته، درگذشته یکی از داروهای چشم بود
رَوسَم از پارسی روشم، مُهرچوبی
رَوشان از پارسی روشن
دنباله دارد
💥✍بزرگمهرصالحی
📚 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی- مصطفی پاشنگ.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۰۰)
داستان رزم #سیاووش:
بخش: (۲۲) برگ (۱)
چو آگاهی آمد به آزادگان
بر پیر گودرز کشوادگان
که توس و فریبرز گشتند باز
نیارست رفتن بر دژ فراز
بیاراست پیلان و برخاست غو
بیامد سپاه جهاندار نو
یکی تخت زرین زبرجدنگار
نهاد از بر پیل و بستند بار
به گرد اندرش با درفش بنفش
به پا اندرون کرده زرینه کفش
جهانجوی بر تخت زرین نشست
به سر برش تاجی و گرزی به دست
دو یاره ز یاقوت و توقی به زر
به زر اندرون نقش کرده گهر
همی رفت لشکر گروها گروه
که از سم اسپان زمین شد چو کوه
چو نزدیک دژ شد همی برنشست
بپوشید درع و میان را ببست
نویسندهای خواست بر پشت زین
یکی نامه فرمود با آفرین
ز عنبر نوشتند بر پهلوی
چنان چون بود نامهی خسروی
که این نامه از بندهی کردگار
جهانجوی کیخسرو نامدار
که از بند آهرمن بد بجست
به یزدان زد از هر بدی پاک دست
که اوی ست جاوید برتر خدای
خداوند نیکی ده و رهنمای
خداوند بهرام و کیوان و هور
خداوند فر و خداوند زور
مرا داد اورند و فر کیان
تن پیل و چنگال شیر ژیان
جهانی سراسر به شاهی مراست
در گاو تا برج ماهی مراست
گر این دژ بر و بوم آهرمن ست
جهان آفرین را به دل دشمن ست
به فر و به فرمان یزدان پاک
سراسر به گرز اندر آرم به خاک
و گر جاودان راست این دستگاه
مرا خود به جادو نباید سپاه
چو خم دوال کمند آورم
سر جاودان را به بند آورم
وگر خود خجسته سروش اندرست
به فرمان یزدان یکی لشکرست
همان من نه از دست آهرمنم
که از فر و برزست جان و تنم
به فرمان یزدان کند این تهی
که اینست پیمان شاهنشهی
یکی نیزه بگرفت خسرو به دست
همان نامه را بر سر نیزه بست
بسان درفشی برآورد راست
به گیتی بجز فر یزدان نخواست
بفرمود تا گیو با نیزه تفت
به نزدیک آن بر شده باره رفت
بدو گفت کاین نامهی پندمند
ببر سوی دیوار هَسَن بلند
بنه نامه و نام یزدان بخوان
بگردان عنان تیز و لختی ممان
بشد گیو نیزه گرفته به دست
پر از آفرین جان یزدان پرست
چو نامه به دیوار دژ برنهاد
به نام جهانجوی خسرو نژاد
ز دادار نیکی دهش یاد کرد
پس آن چرمهی تیزرو باد کرد
شد آن نامهی نامور ناپدید
خروش آمد و خاک دژ بردمید
همانگه به فرمان یزدان پاک
ازان بارهی دژ برآمد تراک
تو گفتی که رعدست وقت بهار
خروش آمد از دشت و ز کوهسار
جهان گشت چون روی زنگی سیاه
چه از باره دژ چه گرد سپاه
تو گفتی برآمد یکی تیره ابر
هوا شد به کردار کام هژبر
برانگیخت کیخسرو اسپ سیاه
چنین گفت با پهلوان سپاه
که بر دژ یکی تیر باران کنید
هوا را چو ابر بهاران کنید
برآمد یکی میغ بارش تگرگ
تگرگی که بردارد از ابر مرگ
ز دیوان بسی شد به پیکان هلاک
بسی زهره کفته فتاده به خاک
از آن پس یکی روشنی بردمید
شد آن تیرگی سر به سر ناپدید
جهان شد به کردار تابنده ماه
به نام جهاندار پیروز شاه
برآمد یکی باد با آفرین
هوا گشت خندان و روی زمین
برفتند دیوان به فرمان شاه
در دژ پدید آمد از جایگاه
به دژ در شد آن شاه آزادگان
ابا پیر گودرز کشوادگان
یکی شهر دید اندر آن دژ فراخ
پر از باغ و میدان و ایوان و کاخ
بدانجای کان روشنی بردمید
سر بارهٔ دژ بشد ناپدید
بفرمود خسرو بدان جایگاه
یکی گنبدی تا به ابر سیاه
درازی و پهنای او ده کمند
به گرد اندرش تاقهای بلند
ز بیرون دو نیمی تگ تازی اسپ
برآورد و بنهاد آذرگشسپ
نشستند گرد اندرش موبدان
ستارهشناسان و هم بخردان
دران شارستان کرد چندان درنگ
که آتشکده گشت با بوی و رنگ
چو یک سال بگذشت لشکر براند
بنه بر نهاد و سپه برنشاند
چو آگاهی آمد به ایران ز شاه
ازان ایزدی فر و آن دستگاه
جهانی فرو ماند اندر شگفت
که کیخسرو آن فر و بالا گرفت
همه مهتران یک به یک با نثار
برفتند شادان بر شهریار
فریبرز پیش آمدش با گروه
از ایران سپاهی بکردار کوه
چو دیدش فرود آمد از تخت زر
ببوسید روی برادر پدر
نشاندش بر تخت زر شهریار
که بود از در یاره و گوشوار
همان توس با کاویانی درفش
همی رفت با کوس و زرینه کفش
بیاورد و پیش جهاندار برد
زمین را ببوسید و او را سپرد
بدو گفت کاین کوس و زرینه کفش
به نیک اختری کاویانی درفش
ز لشکر ببین تا سزاوار کیست
یکی پهلوان از در کار کیست
ز گفتارها پوزش آورد پیش
بپیچید زان بیهده رای خویش
جهاندار پیروز بنواختش
بخندید و بر تخت بنشاختش
بدو گفت کین کاویانی درفش
هم آن پهلوانی و زرینه کفش
نبینم سزای کسی در سپاه
ترا زیبد این کار و این دستگاه
ترا پوزش اکنون نیاید به کار
نه بیگانهای خواستی شهریار
چو پیروز برگشت شیر از نبرد
دل و دیدهٔ دشمنان تیره کرد
سوی پهلو پارس بنهاد روی
جوان بود و بیدار و دیهیم جوی.
بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۰۰)
داستان رزم #سیاووش:
بخش: (۲۲) برگ (۱)
چو آگاهی آمد به آزادگان
بر پیر گودرز کشوادگان
که توس و فریبرز گشتند باز
نیارست رفتن بر دژ فراز
بیاراست پیلان و برخاست غو
بیامد سپاه جهاندار نو
یکی تخت زرین زبرجدنگار
نهاد از بر پیل و بستند بار
به گرد اندرش با درفش بنفش
به پا اندرون کرده زرینه کفش
جهانجوی بر تخت زرین نشست
به سر برش تاجی و گرزی به دست
دو یاره ز یاقوت و توقی به زر
به زر اندرون نقش کرده گهر
همی رفت لشکر گروها گروه
که از سم اسپان زمین شد چو کوه
چو نزدیک دژ شد همی برنشست
بپوشید درع و میان را ببست
نویسندهای خواست بر پشت زین
یکی نامه فرمود با آفرین
ز عنبر نوشتند بر پهلوی
چنان چون بود نامهی خسروی
که این نامه از بندهی کردگار
جهانجوی کیخسرو نامدار
که از بند آهرمن بد بجست
به یزدان زد از هر بدی پاک دست
که اوی ست جاوید برتر خدای
خداوند نیکی ده و رهنمای
خداوند بهرام و کیوان و هور
خداوند فر و خداوند زور
مرا داد اورند و فر کیان
تن پیل و چنگال شیر ژیان
جهانی سراسر به شاهی مراست
در گاو تا برج ماهی مراست
گر این دژ بر و بوم آهرمن ست
جهان آفرین را به دل دشمن ست
به فر و به فرمان یزدان پاک
سراسر به گرز اندر آرم به خاک
و گر جاودان راست این دستگاه
مرا خود به جادو نباید سپاه
چو خم دوال کمند آورم
سر جاودان را به بند آورم
وگر خود خجسته سروش اندرست
به فرمان یزدان یکی لشکرست
همان من نه از دست آهرمنم
که از فر و برزست جان و تنم
به فرمان یزدان کند این تهی
که اینست پیمان شاهنشهی
یکی نیزه بگرفت خسرو به دست
همان نامه را بر سر نیزه بست
بسان درفشی برآورد راست
به گیتی بجز فر یزدان نخواست
بفرمود تا گیو با نیزه تفت
به نزدیک آن بر شده باره رفت
بدو گفت کاین نامهی پندمند
ببر سوی دیوار هَسَن بلند
بنه نامه و نام یزدان بخوان
بگردان عنان تیز و لختی ممان
بشد گیو نیزه گرفته به دست
پر از آفرین جان یزدان پرست
چو نامه به دیوار دژ برنهاد
به نام جهانجوی خسرو نژاد
ز دادار نیکی دهش یاد کرد
پس آن چرمهی تیزرو باد کرد
شد آن نامهی نامور ناپدید
خروش آمد و خاک دژ بردمید
همانگه به فرمان یزدان پاک
ازان بارهی دژ برآمد تراک
تو گفتی که رعدست وقت بهار
خروش آمد از دشت و ز کوهسار
جهان گشت چون روی زنگی سیاه
چه از باره دژ چه گرد سپاه
تو گفتی برآمد یکی تیره ابر
هوا شد به کردار کام هژبر
برانگیخت کیخسرو اسپ سیاه
چنین گفت با پهلوان سپاه
که بر دژ یکی تیر باران کنید
هوا را چو ابر بهاران کنید
برآمد یکی میغ بارش تگرگ
تگرگی که بردارد از ابر مرگ
ز دیوان بسی شد به پیکان هلاک
بسی زهره کفته فتاده به خاک
از آن پس یکی روشنی بردمید
شد آن تیرگی سر به سر ناپدید
جهان شد به کردار تابنده ماه
به نام جهاندار پیروز شاه
برآمد یکی باد با آفرین
هوا گشت خندان و روی زمین
برفتند دیوان به فرمان شاه
در دژ پدید آمد از جایگاه
به دژ در شد آن شاه آزادگان
ابا پیر گودرز کشوادگان
یکی شهر دید اندر آن دژ فراخ
پر از باغ و میدان و ایوان و کاخ
بدانجای کان روشنی بردمید
سر بارهٔ دژ بشد ناپدید
بفرمود خسرو بدان جایگاه
یکی گنبدی تا به ابر سیاه
درازی و پهنای او ده کمند
به گرد اندرش تاقهای بلند
ز بیرون دو نیمی تگ تازی اسپ
برآورد و بنهاد آذرگشسپ
نشستند گرد اندرش موبدان
ستارهشناسان و هم بخردان
دران شارستان کرد چندان درنگ
که آتشکده گشت با بوی و رنگ
چو یک سال بگذشت لشکر براند
بنه بر نهاد و سپه برنشاند
چو آگاهی آمد به ایران ز شاه
ازان ایزدی فر و آن دستگاه
جهانی فرو ماند اندر شگفت
که کیخسرو آن فر و بالا گرفت
همه مهتران یک به یک با نثار
برفتند شادان بر شهریار
فریبرز پیش آمدش با گروه
از ایران سپاهی بکردار کوه
چو دیدش فرود آمد از تخت زر
ببوسید روی برادر پدر
نشاندش بر تخت زر شهریار
که بود از در یاره و گوشوار
همان توس با کاویانی درفش
همی رفت با کوس و زرینه کفش
بیاورد و پیش جهاندار برد
زمین را ببوسید و او را سپرد
بدو گفت کاین کوس و زرینه کفش
به نیک اختری کاویانی درفش
ز لشکر ببین تا سزاوار کیست
یکی پهلوان از در کار کیست
ز گفتارها پوزش آورد پیش
بپیچید زان بیهده رای خویش
جهاندار پیروز بنواختش
بخندید و بر تخت بنشاختش
بدو گفت کین کاویانی درفش
هم آن پهلوانی و زرینه کفش
نبینم سزای کسی در سپاه
ترا زیبد این کار و این دستگاه
ترا پوزش اکنون نیاید به کار
نه بیگانهای خواستی شهریار
چو پیروز برگشت شیر از نبرد
دل و دیدهٔ دشمنان تیره کرد
سوی پهلو پارس بنهاد روی
جوان بود و بیدار و دیهیم جوی.
بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌾 👩🦰 🍒 👨🦰
👷♀🦀👷♂🦀
🦀خرچنگ نماد#تیر_ماه، ست.
🔷امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به☀️روز پیروز و فرخ 🌞روز:
🧜♂(#ورهرام_ایزد.) آدینه.🧜♀
از 🌖ماه 🦀 #تیر
به سال ۳۷۶۰ فروهری🔥مزدیسنا.
۳۷۶۰ / ۰۴ / ۱۷
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🟡 برابر با 🌞روز آدینه: 🦀#ناهید_شید.
به ☀️روز ۱۷ 🏹#تیر🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی 🇮🇷ایران.
۲۵۸۱ / ۰۴ / ۱۷
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
⚪️ برابر با☀️روز آدینه: 🦀#ناهید_شید؛
به روز🌞 ۱۷ 🏹#تیر 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱ 🌞 خورشيدی.
۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۷
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🔴 برابر با 🌞روز 08 FRAIDAY #ژون
🌲برابر با سال 2022⛪️ ترسایی.🌲
2022 / 07 / 08
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌷دیدار پارس بانو.
آرمان داریم که #ورهرام_ایزد در
باور نیاکانمان نماد تندرستی و پیروزی است.
برای همه مردم هفت کشور زمین،
پیروزی و سربلندی آرزومندیم.
🥀 گل #غاسدک نماد #ورهرام_ایزد است.
💃همیشه شاد باشی و سربلند.🕺
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
👷♀🦀👷♂🦀
🦀خرچنگ نماد#تیر_ماه، ست.
🔷امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به☀️روز پیروز و فرخ 🌞روز:
🧜♂(#ورهرام_ایزد.) آدینه.🧜♀
از 🌖ماه 🦀 #تیر
به سال ۳۷۶۰ فروهری🔥مزدیسنا.
۳۷۶۰ / ۰۴ / ۱۷
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🟡 برابر با 🌞روز آدینه: 🦀#ناهید_شید.
به ☀️روز ۱۷ 🏹#تیر🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی 🇮🇷ایران.
۲۵۸۱ / ۰۴ / ۱۷
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
⚪️ برابر با☀️روز آدینه: 🦀#ناهید_شید؛
به روز🌞 ۱۷ 🏹#تیر 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱ 🌞 خورشيدی.
۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۷
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🔴 برابر با 🌞روز 08 FRAIDAY #ژون
🌲برابر با سال 2022⛪️ ترسایی.🌲
2022 / 07 / 08
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌷دیدار پارس بانو.
آرمان داریم که #ورهرام_ایزد در
باور نیاکانمان نماد تندرستی و پیروزی است.
برای همه مردم هفت کشور زمین،
پیروزی و سربلندی آرزومندیم.
🥀 گل #غاسدک نماد #ورهرام_ایزد است.
💃همیشه شاد باشی و سربلند.🕺
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🌾
🍃🌸🍎🌾🍐🥕
🌿🌾🌻🍒
🌻🍏🌾
🌾 🍇 ۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۷
🍃
تابش زرنگار خورشید
بر خِرمَن زندگیتان تابان.
دیرگاهی ست که آسمان،
زیر سایه گستردهی شب نمیماند.
در دل خود جایی برای بامدادِ روشن میگشاید.
آفتاب در سینهی آسمان بر زخمها و ویرانههای
بر جای مانده از شب را درمان میکند.
خورشید دل در هوای رشته کوهها دارد،
و چشم به گیاهان دارویی در دامنه کوهسارانِ
پیر میدُزَد و گوشه چشمی بر چادرهای کوهنشینان میاندازد و گوش به ریزش و فروریختن آبشاران میسپارد.
آنگاه آوای آّبشارها نوازش و تابش خورشید،
بر پیکر نازآفرینِ خود را دوست دارند،
و آبشارها گاهو بیگاه اشکفشانی میکنند
از جوششِ چشمههای جوشان که درمانی ست
بر آرزوهای زخمیانِ کوهستان.
کوههایی که دل در گرووی آشیان پلنگان دارند...
همچون خورشید درخشان
همچون ستاره فروزان.
به✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃
🌾🍇
🍎🍃🍉
🌻☁️🍋🌾
🌾🍀🍊🍒🍃
🍃🍉🌺🐓🍎🌿
🌾🍀🌼🌾🍏🍃🌻🌾
🍃🌸🍎🌾🍐🥕
🌿🌾🌻🍒
🌻🍏🌾
🌾 🍇 ۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۷
🍃
تابش زرنگار خورشید
بر خِرمَن زندگیتان تابان.
دیرگاهی ست که آسمان،
زیر سایه گستردهی شب نمیماند.
در دل خود جایی برای بامدادِ روشن میگشاید.
آفتاب در سینهی آسمان بر زخمها و ویرانههای
بر جای مانده از شب را درمان میکند.
خورشید دل در هوای رشته کوهها دارد،
و چشم به گیاهان دارویی در دامنه کوهسارانِ
پیر میدُزَد و گوشه چشمی بر چادرهای کوهنشینان میاندازد و گوش به ریزش و فروریختن آبشاران میسپارد.
آنگاه آوای آّبشارها نوازش و تابش خورشید،
بر پیکر نازآفرینِ خود را دوست دارند،
و آبشارها گاهو بیگاه اشکفشانی میکنند
از جوششِ چشمههای جوشان که درمانی ست
بر آرزوهای زخمیانِ کوهستان.
کوههایی که دل در گرووی آشیان پلنگان دارند...
همچون خورشید درخشان
همچون ستاره فروزان.
به✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃
🌾🍇
🍎🍃🍉
🌻☁️🍋🌾
🌾🍀🍊🍒🍃
🍃🍉🌺🐓🍎🌿
🌾🍀🌼🌾🍏🍃🌻🌾
🗓 #روزشمار_ایرانی:
☀️ روز آدینه= #ناهید_شید؛
۱۷ 🦀 تیرماه= #سرووش_روز.
🌞 ۲۵۸۱= هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= اهورایی.
🌞 ۷۰۴۴= میترایی آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= خورشیدی. ✴ ۱۷ / ۰۴ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= کوردی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ روز آدینه= #ناهید_شید؛
۱۷ 🦀 تیرماه= #سرووش_روز.
🌞 ۲۵۸۱= هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= اهورایی.
🌞 ۷۰۴۴= میترایی آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= خورشیدی. ✴ ۱۷ / ۰۴ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= کوردی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
#گنجینه_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (دایه ی مهربانتر از مادر)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تکنوازان _برنامه ۴٨٢
کاری در دستگاه شور
هنرمندان:
#پرویز_یاحقی: ویولن
#فرهنگ_شریف: تار
#فضل_الله_توکل: سنتور
#جهانگیر_ملک: تنبک
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#گنجینه_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (دایه ی مهربانتر از مادر)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تکنوازان _برنامه ۴٨٢
کاری در دستگاه شور
هنرمندان:
#پرویز_یاحقی: ویولن
#فرهنگ_شریف: تار
#فضل_الله_توکل: سنتور
#جهانگیر_ملک: تنبک
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Telegram
attach 📎
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🕊️مرغ دبیر یا مرغ مُنشی یک پرنده شکاری بزرگ از بستگان نزدیک شاهینها ست و این نام را برای تاج پشت سرش گرفته که آن را مانند دفترداران سده هجدهم میکند.
این پرنده یک ویژگی دیگر هم دارد:
مژههای بلند و برجستهای دارد
آنها با کوبیدن پاهای مانند دایناسور و پنجههایشان روی مارها آنها راشکار میکنند.
مرغهای دبیر شکارچیان گوشتخواری هستند که از جانوران گوناگون شکار میکنند و توانایی بسیاری در کشتن مارهای چمننزاهای آفریکایی دارند.
مرغهای دبیر بیشتر شکار خود را از روی زمین و با پا شکار میکنند.
مرغهای دبیر افزون بر مار از مارمولک ها، دوزیستان، جوندگان و تخم پرندگان هم شکار میکنند.
جانوران کوچک را بیشتر میخورند،
شکارهای بزرگتر را پیش از خوردن با له کردن میکشند.
آنها همچنین با پاهای بزرگ خود به زمین میکوبند تا شکار را از نهانگاهشان بیرون بکشند.
مرغ دبیر بیشتر مانند یک لک لک است تا یک پرنده شکاری.
این پرندگان نزدیک ۱/۳۵ گز بلندی و ۳/۳ کیلوگرم سنگین هستند و بلندی بالهای گستردهشان به ۲ گز میرسد.
مرغ دبیر سر کوچک و نوکی خمیده دارد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
این پرنده یک ویژگی دیگر هم دارد:
مژههای بلند و برجستهای دارد
آنها با کوبیدن پاهای مانند دایناسور و پنجههایشان روی مارها آنها راشکار میکنند.
مرغهای دبیر شکارچیان گوشتخواری هستند که از جانوران گوناگون شکار میکنند و توانایی بسیاری در کشتن مارهای چمننزاهای آفریکایی دارند.
مرغهای دبیر بیشتر شکار خود را از روی زمین و با پا شکار میکنند.
مرغهای دبیر افزون بر مار از مارمولک ها، دوزیستان، جوندگان و تخم پرندگان هم شکار میکنند.
جانوران کوچک را بیشتر میخورند،
شکارهای بزرگتر را پیش از خوردن با له کردن میکشند.
آنها همچنین با پاهای بزرگ خود به زمین میکوبند تا شکار را از نهانگاهشان بیرون بکشند.
مرغ دبیر بیشتر مانند یک لک لک است تا یک پرنده شکاری.
این پرندگان نزدیک ۱/۳۵ گز بلندی و ۳/۳ کیلوگرم سنگین هستند و بلندی بالهای گستردهشان به ۲ گز میرسد.
مرغ دبیر سر کوچک و نوکی خمیده دارد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش(۲۰۱)
داستان #سیاووش:
بخش: (۲۲) برگ (۲)
چو زو آگهی یافت کاووس کی
که آمد ز ره پور فرخنده پی
پذیره شدش با رخی ارغوان
ز شادی دل پیر گشته جوان
چو از دود خسرو نیا را بدید
بخندید و شادان دلش بردمید
پیاده شد و برد پیشش نماز
به دیدار او بد نیا را نیاز
بخندید و او را به بر در گرفت
نیایش سزاوار او برگرفت
وزانجا سوی کاخ رفتند باز
به تخت جهاندار دیهیم ساز
چو کاووس بر تخت زرین نشست
گرفت آن زمان دست خسرو به دست
بیاورد و بنشاند بر جای خویش
ز گنجور تاج کیان خواست پیش
ببوسید و بنهاد بر سرش تاج
به کرسی شد از نامور تخت عاج
ز گنجش زبرجد نسار آورید
بسی گوهر شاهوار آورید
بسی آفرین بر سیاووش بخواند
که خسرو به چهره جز او را نماند
ز پهلو برفتند آزادگان
سپهبد سران و گرانمایگان
به شاهی برو آفرین خواندند
همه زر و گوهر برافشاندند
جهان را چنین است ساز و نهاد
ز یک دست بستد به دیگر بداد
بدردیم ازین رفتن اندر فریب
زمانی فراز و زمانی نشیب
اگر دل توان داشتن شادمان
به شادی چرا نگذرانی زمان
به خوشی بناز و به خوبی ببخش
مکن روز را بر دل خویش رخش
ترا داد و فرزند را هم دهد
درختی که از بیخ تو برجهد
نبینی که گنجش پر از خواست ست
جهانی به خوبی بیاراست ست
کمی نیست در بخشش دادگر
فزونی بخوردست انده مخور.
بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش(۲۰۱)
داستان #سیاووش:
بخش: (۲۲) برگ (۲)
چو زو آگهی یافت کاووس کی
که آمد ز ره پور فرخنده پی
پذیره شدش با رخی ارغوان
ز شادی دل پیر گشته جوان
چو از دود خسرو نیا را بدید
بخندید و شادان دلش بردمید
پیاده شد و برد پیشش نماز
به دیدار او بد نیا را نیاز
بخندید و او را به بر در گرفت
نیایش سزاوار او برگرفت
وزانجا سوی کاخ رفتند باز
به تخت جهاندار دیهیم ساز
چو کاووس بر تخت زرین نشست
گرفت آن زمان دست خسرو به دست
بیاورد و بنشاند بر جای خویش
ز گنجور تاج کیان خواست پیش
ببوسید و بنهاد بر سرش تاج
به کرسی شد از نامور تخت عاج
ز گنجش زبرجد نسار آورید
بسی گوهر شاهوار آورید
بسی آفرین بر سیاووش بخواند
که خسرو به چهره جز او را نماند
ز پهلو برفتند آزادگان
سپهبد سران و گرانمایگان
به شاهی برو آفرین خواندند
همه زر و گوهر برافشاندند
جهان را چنین است ساز و نهاد
ز یک دست بستد به دیگر بداد
بدردیم ازین رفتن اندر فریب
زمانی فراز و زمانی نشیب
اگر دل توان داشتن شادمان
به شادی چرا نگذرانی زمان
به خوشی بناز و به خوبی ببخش
مکن روز را بر دل خویش رخش
ترا داد و فرزند را هم دهد
درختی که از بیخ تو برجهد
نبینی که گنجش پر از خواست ست
جهانی به خوبی بیاراست ست
کمی نیست در بخشش دادگر
فزونی بخوردست انده مخور.
بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌾 👩🦰 🍒 👨🦰
👷♀🦀👷♂🦀
🦀خرچنگ نماد#تیر_ماه، ست.
🔷امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به☀️روز پیروز و فرخ 🌞روز:
(#رام_ایزد.) نبر
از 🌖ماه 🦀 #تیر
به سال ۳۷۶۰ فروهری🔥مزدیسنا.
۳۷۶۰ / ۰۴ / ۱۸
🌾🌿🌾🌿🌾🌿
🟡 برابر با 🌞روز شنبه: 🦀#کیوان_شید.
به ☀️روز ۱۸ 🏹#تیر🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی 🇮🇷ایران.
۲۵۸۱ / ۰۴ / ۱۸
🌾🌿🌾🌿🌾🌿
⚪️ برابر با☀️روز شنبه: 🦀#کیوان_شید؛
به روز🌞 ۱۸ 🏹#تیر 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱ 🌞 خورشيدی.
۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۸
🌾🌿🌾🌿🌾🌿
🔴 برابر با 🌞روز 09 SATURDAY#ژون
🌲برابر با سال 2022⛪️ ترسایی.🌲
2022 / 07 / 09
🌾🌿🌾🌿
#رام_ایزد(رامش، شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی
#نبر
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐄 🐏 🐃 🐑 🦌🦙 🐂
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل#شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است
💃همیشه شاد باشی و سربلند.🕺
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
👷♀🦀👷♂🦀
🦀خرچنگ نماد#تیر_ماه، ست.
🔷امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️
🟢 به☀️روز پیروز و فرخ 🌞روز:
(#رام_ایزد.) نبر
از 🌖ماه 🦀 #تیر
به سال ۳۷۶۰ فروهری🔥مزدیسنا.
۳۷۶۰ / ۰۴ / ۱۸
🌾🌿🌾🌿🌾🌿
🟡 برابر با 🌞روز شنبه: 🦀#کیوان_شید.
به ☀️روز ۱۸ 🏹#تیر🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی 🇮🇷ایران.
۲۵۸۱ / ۰۴ / ۱۸
🌾🌿🌾🌿🌾🌿
⚪️ برابر با☀️روز شنبه: 🦀#کیوان_شید؛
به روز🌞 ۱۸ 🏹#تیر 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱ 🌞 خورشيدی.
۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۸
🌾🌿🌾🌿🌾🌿
🔴 برابر با 🌞روز 09 SATURDAY#ژون
🌲برابر با سال 2022⛪️ ترسایی.🌲
2022 / 07 / 09
🌾🌿🌾🌿
#رام_ایزد(رامش، شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی
#نبر
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐄 🐏 🐃 🐑 🦌🦙 🐂
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل#شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است
💃همیشه شاد باشی و سربلند.🕺
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🌾
🍃🌸🍎🌾🍐🥕
🌿🌾🌻🍒
🌻🍏🌾
🌾 🍇 ۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۸
🍃
تابش زرنگار خورشید
بر خِرمَن زندگیتان تابان.
خورشید همواره در آسمان،
همچون چلچراغی میسوزد.
و زندگی را روشنی میبخشد،
تابش خود را بر دیوارهای رنگ و رورفته
دریغ نمیدارد.
او بر تَنِ تشنهی بیابانها میتابد.
تا بلبلان با ناز و آب و تاب،
بر شاخسارهای گُل سُرخ بخوانند.
گُلی که هَزاران را شیدا میکند.
که با درد خار در پاهایش،
آن چنان دیوانهوار میخواند.
همچون خورشید درخشان
همچون ستاره فروزان.
به✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃
🌾🍇
🍎🍃🍉
🌻☁️🍋🌾
🌾🍀🍊🍒🍃
🍃🍉🌺🐓🍎🌿
🌾🍀🌼🌾🍏🍃🌻🌾
🍃🌸🍎🌾🍐🥕
🌿🌾🌻🍒
🌻🍏🌾
🌾 🍇 ۱۴۰۱ / ۰۴ / ۱۸
🍃
تابش زرنگار خورشید
بر خِرمَن زندگیتان تابان.
خورشید همواره در آسمان،
همچون چلچراغی میسوزد.
و زندگی را روشنی میبخشد،
تابش خود را بر دیوارهای رنگ و رورفته
دریغ نمیدارد.
او بر تَنِ تشنهی بیابانها میتابد.
تا بلبلان با ناز و آب و تاب،
بر شاخسارهای گُل سُرخ بخوانند.
گُلی که هَزاران را شیدا میکند.
که با درد خار در پاهایش،
آن چنان دیوانهوار میخواند.
همچون خورشید درخشان
همچون ستاره فروزان.
به✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃
🌾🍇
🍎🍃🍉
🌻☁️🍋🌾
🌾🍀🍊🍒🍃
🍃🍉🌺🐓🍎🌿
🌾🍀🌼🌾🍏🍃🌻🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
با آرزوی تندرستی و کامروایی،
برای یکایک هم میهنان،
فرازی دیگر از سخن فرزانهتوس:
#فردوسی_بزرگ؛
پیشکش هفتهی نو.
مهرورزتان- #سیروس_حامی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
برای یکایک هم میهنان،
فرازی دیگر از سخن فرزانهتوس:
#فردوسی_بزرگ؛
پیشکش هفتهی نو.
مهرورزتان- #سیروس_حامی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌸🌺🌼
🌺🌼
🌼
جَهانجوی چون شد سرافراز و گُرد
سپه را به دشمن نباید سپرد
کسی کز نژاد بزرگان بوَد
ز بیشی بمانَد، سُتُرگ آن بوَد
سپهبَد چو خوانَد ورا دوستْدار
نباشد خرَد با دلش سازْگار
گَرَش زآرزو بازدارد سپهر
همان آفرینَش نخوانَد به مِهر
و دیگر که از بُن نباشد خرَد
خردمندش از مردمان نشمرَد.
#فردوسی_بزرگ.
و در این هفته همه آرزویم اینکه:
تو را روز، جز شاد و خرّم مباد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌼 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌺🌼
🌸🌺🌼
🌺🌼
🌼
جَهانجوی چون شد سرافراز و گُرد
سپه را به دشمن نباید سپرد
کسی کز نژاد بزرگان بوَد
ز بیشی بمانَد، سُتُرگ آن بوَد
سپهبَد چو خوانَد ورا دوستْدار
نباشد خرَد با دلش سازْگار
گَرَش زآرزو بازدارد سپهر
همان آفرینَش نخوانَد به مِهر
و دیگر که از بُن نباشد خرَد
خردمندش از مردمان نشمرَد.
#فردوسی_بزرگ.
و در این هفته همه آرزویم اینکه:
تو را روز، جز شاد و خرّم مباد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌼 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌺🌼
🌸🌺🌼
🗓 #روزشمار_ایرانی:
☀️ روز شنبه= #کیوان_شید؛
۱۸ 🦀 تیرماه= #سرووش_روز.
🌞 ۲۵۸۱= هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= اهورایی.
🌞 ۷۰۴۴= میترایی آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= خورشیدی. ✴ ۱۸ / ۰۴ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= کوردی.
🗓 روز فرهنگ و ادب کودک و نوجوان.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ روز شنبه= #کیوان_شید؛
۱۸ 🦀 تیرماه= #سرووش_روز.
🌞 ۲۵۸۱= هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= اهورایی.
🌞 ۷۰۴۴= میترایی آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= خورشیدی. ✴ ۱۸ / ۰۴ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= کوردی.
🗓 روز فرهنگ و ادب کودک و نوجوان.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۰۲)
پادشاهی #کیخسرو: شست سال بود.
برگ (۱)
به پالیز چون برکشد سرو شاخ
سر شاخ سبزش برآید ز کاخ
به بالای او شاد باشد درخت
چو بیندش بینادل و نیکبخت
سزد گر گمانی برد بر سه چیز
کزین سه گذشتی چه چیزست نیز
هنر با نژادست و با گوهر است
سه چیزست و هر سه بهبنداندرست
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده بسی دیدهای بیهنر
گهر آنک از فر یزدان بود
نیازد به بد دست و بد نشنود
نژاد آنک باشد ز تخم پدر
سزد کاید از تخم پاکیزه بر
هنر گر بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی ز رنجش بسی
ازین هر سه گوهر بود مایهدار
که زیبا بود خلعت کردگار
چو هر سه بیابی خرد بایدت
شناسندهی نیک و بد بایدت
چو این چار با یک تن آید بهم
براساید از آز وز رنج و غم
مگر مرگ کز مرگ خود چاره نیست
وزین بدتر از بخت پتیاره نیست
جهانجوی از این چار بد بینیاز
همش بخت سازنده بود از فراز
سخن راند گویا بدین داستان
دگر گوید از گفتهٔ باستان
کنون بازگردم بغاز کار
که چون بود کردار آن شهریار
چو تاج بزرگی بسر برنهاد
ازو شاد شد تاج و او نیز شاد
به هر جای ویرانی آباد کرد
دل غمگنان از غم آزاد کرد
از ابر بهاران ببارید نم
ز روی زمین زنگ بزدود غم
جهان گشت پر سبزه و رود آب
سر غمگنان اندر آمد به خواب
زمین چون بهشتی شد آراسته
ز داد و ز بخشش پر از خواسته
چو جم و فریدون بیاراست گاه
ز داد و ز بخشش نیاسود شاه
جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی
فرستادگان آمد از هر سوی
ز هر نامداری و هر پهلوی
پس آگاهی آمد سوی نیمروز
بنزد سپهدار گیتیفروز
که خسرو ز توران به ایران رسید
نشست از بر تخت کو را سزید
بیاراست رستم به دیدار شاه
ببیند که تا هست زیبای گاه
ابا زال، سام نریمان بهم
بزرگان کابل همه بیش و کم
سپاهی که شد دشت چون آبنوس
بدرید هر گوش ز اوای کوس
سوی شهر ایران گرفتند راه
زواره فرامرز و پیل و سپاه
به پیش اندرون زال با انجمن
درفش بنفش از پس پیلتن
پس آگاهی آمد بر شهریار
که آمد ز ره پهلوان سوار
زواره فرامرز و دستان سام
بزرگان که هستند با جاه و نام
دل شاه شد زان سخن شادمان
سراینده را گفت کاباد مان
که اوی ست پروردگار پدر
وزوی ست پیدا به گیتی هنر
بفرمود تا گیو و گودرز و توس
برفتند با نای رویین و کوس
تبیره برآمد ز درگاه شاه
همه برنهادند گردان کلاه
یکی لشکر از جای برخاستند
پذیره شدن را بیاراستند
ز پهلو به پهلو پذیره شدند
همه با درفش و تبیره شدند
برفتند پیشش به دو روزه راه
چنین پهلوانان و چندین سپاه
درفش تهمتن چو آمد پدید
به خورشید گرد سپه بردمید
خروش آمد و نالهی بوغ و کوس
ز قلب سپه گیو و گودرز و توس
به پیش گو پیلتن راندند
به شادی برو آفرین خواندند
گرفتند هر سه ورا در کنار
بپرسید شیراوژن از شهریار
ز رستم سوی زال سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند
نهادند سوی فرامرز روی
گرفتند شادی به دیدار اوی
وزان جایگه سوی شاه آمدند
به دیدار فرخ کلاه آمدند
چو خسرو گو پیلتن را بدید
سرشکش ز مژگان به رخ بر چکید
فرود آمد از تخت و کرد آفرین
تهمتن ببوسید روی زمین
به رستم چنین گفت کای پهلوان
همیشه بدی شاد و روشنروان
به گیتی خردمند و خامش تویی
که پروردگار سیاووش تویی
سر زال زان پس به بر در گرفت
ز بهر پدر دست بر سر گرفت
گوان را به تخت مهی برنشاند
بریشان همی نام یزدان بخواند
نگه کرد رستم سرو پای اوی
نشست و سخن گفتن و رای اوی
رخش گشت پرخون و دل پر ز درد
زکار سیاووش بسی یاد کرد
به شاه جهان گفت کای شهریار
جهان را تویی از پدر یادگار
ندیدم من اندر جهان تاجور
بدین فر و مانندگی پدر
وزان پس چو از تخت برخاستند
نهادند خوان و می آراستند
جهاندار تا نیمی از شب نخفت
گذشته سخنها همه بازگفت
چو خورشید تیغ از میان برکشید
شب تیره گشت از جهان ناپدید
تبیره برآمد ز درگاه شاه
به سر برنهادند گردان کلاه
چو توس و چو گودرز و گیو دلیر
چو گرگین و گستهم و بهرام شیر
گرانمایگان نزد شاه آمدند
بران نامور بارگاه آمدند
به نخچیر شد شهریار جهان
ابا رستم نامور پهلوان
ز لشکر برفتند آزادگان
چو گیو و چو گودرز کشوادگان
سپاهی که شد تیره خورشید و ماه
همی رفت با یوز و با باز شاه
همه بوم ایران سراسر بگشت
به آباد و ویرانی اندر گذشت
هران بوم و برکان نه آباد بود
تبه بود و ویران ز بیداد بود
درم داد و آباد کردش ز گنج
ز داد و ز بخشش نیامدش رنج
به هر شهر بنشست و بنهاد تخت
چنانچون بود خسرو نیک بخت
همه بدره و جام و می خواستی
به دینار گیتی بیاراستی
وز آنجا سوی شهر دیگر شدی
همی با می و تخت و افسر شدی
همی رفت تا آذرآبادگان
ابا او بزرگان و آزادگان...
بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۰۲)
پادشاهی #کیخسرو: شست سال بود.
برگ (۱)
به پالیز چون برکشد سرو شاخ
سر شاخ سبزش برآید ز کاخ
به بالای او شاد باشد درخت
چو بیندش بینادل و نیکبخت
سزد گر گمانی برد بر سه چیز
کزین سه گذشتی چه چیزست نیز
هنر با نژادست و با گوهر است
سه چیزست و هر سه بهبنداندرست
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده بسی دیدهای بیهنر
گهر آنک از فر یزدان بود
نیازد به بد دست و بد نشنود
نژاد آنک باشد ز تخم پدر
سزد کاید از تخم پاکیزه بر
هنر گر بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی ز رنجش بسی
ازین هر سه گوهر بود مایهدار
که زیبا بود خلعت کردگار
چو هر سه بیابی خرد بایدت
شناسندهی نیک و بد بایدت
چو این چار با یک تن آید بهم
براساید از آز وز رنج و غم
مگر مرگ کز مرگ خود چاره نیست
وزین بدتر از بخت پتیاره نیست
جهانجوی از این چار بد بینیاز
همش بخت سازنده بود از فراز
سخن راند گویا بدین داستان
دگر گوید از گفتهٔ باستان
کنون بازگردم بغاز کار
که چون بود کردار آن شهریار
چو تاج بزرگی بسر برنهاد
ازو شاد شد تاج و او نیز شاد
به هر جای ویرانی آباد کرد
دل غمگنان از غم آزاد کرد
از ابر بهاران ببارید نم
ز روی زمین زنگ بزدود غم
جهان گشت پر سبزه و رود آب
سر غمگنان اندر آمد به خواب
زمین چون بهشتی شد آراسته
ز داد و ز بخشش پر از خواسته
چو جم و فریدون بیاراست گاه
ز داد و ز بخشش نیاسود شاه
جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی
فرستادگان آمد از هر سوی
ز هر نامداری و هر پهلوی
پس آگاهی آمد سوی نیمروز
بنزد سپهدار گیتیفروز
که خسرو ز توران به ایران رسید
نشست از بر تخت کو را سزید
بیاراست رستم به دیدار شاه
ببیند که تا هست زیبای گاه
ابا زال، سام نریمان بهم
بزرگان کابل همه بیش و کم
سپاهی که شد دشت چون آبنوس
بدرید هر گوش ز اوای کوس
سوی شهر ایران گرفتند راه
زواره فرامرز و پیل و سپاه
به پیش اندرون زال با انجمن
درفش بنفش از پس پیلتن
پس آگاهی آمد بر شهریار
که آمد ز ره پهلوان سوار
زواره فرامرز و دستان سام
بزرگان که هستند با جاه و نام
دل شاه شد زان سخن شادمان
سراینده را گفت کاباد مان
که اوی ست پروردگار پدر
وزوی ست پیدا به گیتی هنر
بفرمود تا گیو و گودرز و توس
برفتند با نای رویین و کوس
تبیره برآمد ز درگاه شاه
همه برنهادند گردان کلاه
یکی لشکر از جای برخاستند
پذیره شدن را بیاراستند
ز پهلو به پهلو پذیره شدند
همه با درفش و تبیره شدند
برفتند پیشش به دو روزه راه
چنین پهلوانان و چندین سپاه
درفش تهمتن چو آمد پدید
به خورشید گرد سپه بردمید
خروش آمد و نالهی بوغ و کوس
ز قلب سپه گیو و گودرز و توس
به پیش گو پیلتن راندند
به شادی برو آفرین خواندند
گرفتند هر سه ورا در کنار
بپرسید شیراوژن از شهریار
ز رستم سوی زال سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند
نهادند سوی فرامرز روی
گرفتند شادی به دیدار اوی
وزان جایگه سوی شاه آمدند
به دیدار فرخ کلاه آمدند
چو خسرو گو پیلتن را بدید
سرشکش ز مژگان به رخ بر چکید
فرود آمد از تخت و کرد آفرین
تهمتن ببوسید روی زمین
به رستم چنین گفت کای پهلوان
همیشه بدی شاد و روشنروان
به گیتی خردمند و خامش تویی
که پروردگار سیاووش تویی
سر زال زان پس به بر در گرفت
ز بهر پدر دست بر سر گرفت
گوان را به تخت مهی برنشاند
بریشان همی نام یزدان بخواند
نگه کرد رستم سرو پای اوی
نشست و سخن گفتن و رای اوی
رخش گشت پرخون و دل پر ز درد
زکار سیاووش بسی یاد کرد
به شاه جهان گفت کای شهریار
جهان را تویی از پدر یادگار
ندیدم من اندر جهان تاجور
بدین فر و مانندگی پدر
وزان پس چو از تخت برخاستند
نهادند خوان و می آراستند
جهاندار تا نیمی از شب نخفت
گذشته سخنها همه بازگفت
چو خورشید تیغ از میان برکشید
شب تیره گشت از جهان ناپدید
تبیره برآمد ز درگاه شاه
به سر برنهادند گردان کلاه
چو توس و چو گودرز و گیو دلیر
چو گرگین و گستهم و بهرام شیر
گرانمایگان نزد شاه آمدند
بران نامور بارگاه آمدند
به نخچیر شد شهریار جهان
ابا رستم نامور پهلوان
ز لشکر برفتند آزادگان
چو گیو و چو گودرز کشوادگان
سپاهی که شد تیره خورشید و ماه
همی رفت با یوز و با باز شاه
همه بوم ایران سراسر بگشت
به آباد و ویرانی اندر گذشت
هران بوم و برکان نه آباد بود
تبه بود و ویران ز بیداد بود
درم داد و آباد کردش ز گنج
ز داد و ز بخشش نیامدش رنج
به هر شهر بنشست و بنهاد تخت
چنانچون بود خسرو نیک بخت
همه بدره و جام و می خواستی
به دینار گیتی بیاراستی
وز آنجا سوی شهر دیگر شدی
همی با می و تخت و افسر شدی
همی رفت تا آذرآبادگان
ابا او بزرگان و آزادگان...
بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
@erfaneparsi
خوشا دلی _شجریان
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾