سرای فرزندان ایران.
5.04K subscribers
5.02K photos
1.55K videos
57 files
575 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
🍃🌺🌿🌸🍃🍄🍀🌻🍒
🌻🍃🌸🍀🌺🍃🍓
🌲🌷🍃🌼🍏
🌞🌿🌺🍒
🍃🍄🫑
🌺🍏
🌻
۱۴۰۱ / ۰۲ / ۳۰

#اردیبهشت زندگی‌تان گل ارغوان باد.
بلند بامدادتان‌ نیکو.

شب که دریچه‌های آسمان بسته می‌شوند،
آسمان دلخوش می‌شود به دیدار رخسارِ
سیمیگون و زَرنشانِ آفتاب تا هزاران بامداد
از دل خورشید برآید.
و دستی به مهر برافشاند
به موهای آشفته گندمزاران تا زمینه‌ی
برآمدن بامداد فراهم گردد.
آن‌گاه که #بامدادان در میان بیشه‌زارانِ،
خواب‌آلوده برمی‌دمد هم‌چون شکفتنِ
دوباره گُل آفتابگردان بر گیسوی خورشید.
گاهی نرم نرمک آفتاب انگار بر پنجره‌ی
بامداد می‌کوبد.
تا دوباره نسیم دلنواز بامدادی
در بیکرانه‌ی دشت‌ها بپیچد.....

باغچه زندگی‌تان پُرگُل،
جان و جهان‌تان جاودان باد.

ب‌ه :
#سیــاه_منـصـور.


🌲 📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌳🌺 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻🍒🍏
🌿🌼🍅🥦
🌷🌹🍏🍊
🍃🌼🌿🍄🍎🌹
🌕🍃🌸🍀🌻🍒🌼
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹🥭🎋
بهار لر | تاراز بختیاری
@BakhtiariHa
🎼ترانه شاد بختیاری«بهار لر» با
🎤 آواز #تاراز_بختیاری. …

🖌📖 دواره کوگ دل بنگ ایدراره
سراغی ز دل تنگ ایدراره
بهاره و بهاره و بهاره
بدونین لر همیشه سردیاره.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#نکته‌های_ویرایشی؛

🔅پالایش زبان پارسی:
مکاتبه= هم‌نویسی، نامه‌نویسی، نامه‌نگاری، نامه، نوشتن، نوشته، نوشته‌ها.

💥نمونه:
در مکاتبه‌ای که با هم داشتند...=
در نامه‌نویسی‌ای که با هم داشتند.
در هم‌نویسی‌ای که با هم داشتند.
در نامه‌نگاری‌ای که با هم داشتند.
در نوشته‌هایی که به هم دادند.
در نامه‌هایی که به هم نوشتند.

با تولیدکننده‌اش مکاتبه کردیم.=
با سازنده‌اش نامه‌نگاری کردیم.
به سازنده‌اش نامه نوشتیم.
به سازنده‌اش نوشتیم.

*🔗دنباله دارد.
نگارش به#پارسی_پاک.

آرمان «هر ایرانی پاک سرشت و نیکو منش»
پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمایی از: آبشار تنگه زاهد شیر:
در استان زیبای لُرستان شهرستان #خرم‌آباد،
با آهنگ لُری گوشنواز...


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نام #اسپ‌ها در نگارش‌های ادبی.

🐎 اَبرَش: اسپی که در پوستش لکه‌هایی به رنگ‌های دیگری از رنگ خودش باشد.

🐎 ادهم: اسپ سياه.

🐎 باره یا بارگی: به اسپ گفته می‌شود.

🐎 بالاد و بالاده : اسپ تندرو یا اسپ همراه.

🐎 بوز: اسپ نیله (کبودرنگ).

🐎 توسن: اسپ سرکش.

🐎 جُرده: اسپ اَخته.

🐎 چرمه: اسپ سپید یا اسپی که دست و پایش سپید باشد.

🐎 خِنگ: اسپ سپید.

🐎 سمند: اسپ با رنگ بور و بِژ(اسپ زرد رنگ)

🐎 نَوَند: اسپ تندرو.

🐎 یَکران: اسپ نژاده و زباندان.

🐎 كَهَر: اسپ سياه.

🐎 كُميت: اسپ سرخ رنگ.

ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛

🌺 واژگان پارسی در زبان تازی:
💠دیابیج= از پارسی دیباها،اَبریشم‌ها.
💠دِیانَت= از ریشه ی پارسی دین، دینداری.
💠دیَاوین،دَواوین= از پارسی دیوان، دیوان ها.
💠دیباج= از پارسی دیبا، ابریشم.
💠دیباجه= از پارسی دیباچه، پیش‌گفتار، سرآغاز، پَرَند.(ابریشم، دیبا)
💠دَیبَق= از پارسی دیبا، دیبه.
💠دَیجور= از پارسی داج وَر(داج= تاریکی)، ستمکار.
💠دَیدَب، دیدبان= از پارسی دیدبان.
💠دَیدَبان= از پارسی دیدبان، نگهبان.
💠دَیر- سریانی یا= از ریشه‌ی پارسی دارا، دیر، کنُشت.(آتشکده، آتشگاه، نمازگاه، کلیسا، کنیسه‌ی یهودیان.)
💠دَیزَج= از پارسی دیزک، دیزه، اسبی که از سر تا دُمش کِش‌های(خط) سیاه باشد.
💠دَیش، دُیوُس= دگرگشته‌ی دَیس، پستان، پستان‌ها، سرَپستان.
💠دَیسَق= از پارسی دِیسِه(دیس سیمین) تشت سیمین، سینی سیمین.
💠دیگ= از پارسی دیگ.
💠دیلم= از پارسی دیلم، مازندران.
💠دینار از پارسی دینار.
💠دین= از پارسی دین، آیین، کیش، روز بیست چهارم ماهای ایرانی.
💠دیوان،دیوانیه= از پارسی دیوان دفتر، دیوان خان، خانه ی گردهمایی.

🔗دنباله دارد.
💥بزرگمهرصالحی
📚 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃

🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️

🟢 به☀️روزِ پیروز وفرخ ☀️روز:
«#وهومن_ امشاسپندان» از 🌖ماه 🐃#خورداد
به سال ۳۷۶۰ فروهری،🔥 مزدیسنی.

۳۷۶۰ / ۰۲ / ۳۱
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳

🟡برابر با☀️روزشنبه: #وهومن_امشاسپندان.
به🌞روز ۳۱ 🐃#اردیبهشت🌖 ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑 شاهنشاهی،

۲۵۸۱ / ۰۲ / ۳۱
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳


⚪️ برابر با ☀️روز شنبه: #وهومن_امشاسپندان.
به🌞روز ۳۱ 🐃#اردیبهشت 🌖ماه
به سالِ ۱۴۰۱ 🌞 خورشیدی.

۱۴۰۱ / ۰۲ / ۳۱
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳

🔴 برابر با☀️روز Saturday 🌖ماه 👫#مه
به 🌞روز 21 🌖ماه 👫 #می
🌲به سال 2022⛪️ ترسايى.🎄

2022 / 05 / 21
🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳🌷🌳

🟣 #وهومن_امشاسپندان (نبر)
🧚‍♀نماد سپنتایی بودن جان و زندگی.🧚‍♀

#بهمن_فر_ایمان_ما ست.

اندیشه نیک🌿 نیک نهادی.
پرهیز از کشتار جانداران سودمند.
🐏 🐂 🐑 🐐 🦙 🐄 🐓 🐫 🦢 🐪 🦌 🐃


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃🌺🌿🌸🍃🍄🍀🌻🍒
🌻🍃🌸🍀🌺🍃🍓
🌲🌷🍃🌼🍏
🌞🌿🌺🍒
🍃🍄🫑
🌺🍏
🌻
۱۴۰۱ / ۰۲ / ۳۱

#اردیبهشت زندگی‌تان گل ارغوان باد.
بلند بامدادتان‌ نیکو.

به آفتابی که آیینه‌گَردانِ آسمان ست،
به پنجره‌هایی که برای جابجایی
و پیچ و تاب خوردن هوای درون
خانه بکار گرفته می‌شوند.
که هرگاه پنجره‌ای بسته می‌شود،
کام دل تلخ تر می‌گردد و پروانه‌ها
افسرده‌وار چشم می‌گشایند.
در فراسوی آسمان انبوهی از مهربانی
را با هم داد و ستد می‌کنند.!
در آن سوی شهر خوشبختی‌ها
آسمان سراسر زیباست.
یک‌دسته پرستو پرواز می‌کردند
و می‌گذشتند از میان کوچه‌های بُن بست.

باغچه زندگی‌تان پُرگُل،
جان و جهان‌تان جاودان باد.

ب‌ه :
#سیــاه_منـصـور.


🌲 📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌳🌺 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻🍒🍏
🌿🌼🍅🥦
🌷🌹🍏🍊
🍃🌼🌿🍄🍎🌹
🌕🍃🌸🍀🌻🍒🌼
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹🥭🎋
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
چُنین بَرده گشتیم بر خواسته
دل آراسته شد روان کاسته

چو دل برنِهی بر سَرای کهن
کند راز و بر تو بپوشد سخن

سوی آز منگر که او دشمن‌ست
دلش بَرده‌ی جانِ آهَرمَن‌ست

بپوی و بپوش و بناز و بخَور
تو را بهره این‌ست ازین رهگذر.
#فردوسی_بزرگ.

و در این هفته
امیدم چنان‌ست کز کردْگار
نباشی جز از شاد و به‌روزْگار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌


#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی.
بخش: (۱۶۴)

داستان #سیاووش؛
بخش (۵)

به مهر اندرون بود شاه جهان
که بشنید گفتار کار آگهان

که افراسیاب آمد و سدهزار
گزیده ز تُرکان شمرده سوار

سوی شهر ایران نهادست روی
وزو گشت کشور پر از گفت و گوی

دل شاه کاووس ازآن تنگ شد
که از بزم رایش سوی جنگ شد

یکی انجمن کرد از ایرانیان
کسی را که بد نیک‌خواه کیان

بدیشان چنین گفت کافراسیاب
ز باد و ز آتش ز خاک و ز آب

همانا که ایزد نکردش سرشت
مگر خود سپهرش دگرگونه کشت

که چندین به سوگند پیمان کند
زبان را به خوبی گروگان کند

چو گردآورد مردم کینه جوی
بتابد ز پیمان و سوگند روی

جز از من نشاید ورا کینه خواه
کنم روز روشن بدو بر سیاه

مگر گم کنم نام او در جهان
وگر نه چو تیر از کمان ناگهان

سپه سازد و رزم ایران کند
بسی زین بر و بوم ویران کند

بدو گفت موبد چه باید سپاه
چو خود رفت باید به آوردگاه

چرا خواسته داد باید بباد
در گنج چندین چه باید گشاد

دو بار این سر نامور گاه خویش
سپردی به تیزی به بدخواه خویش

کنون پهلوانی نگه کن گزین
سزاوار جنگ و سزاوار کین

چنین داد پاسخ بدیشان که من
نبینم کسی را بدین انجمن

که دارد پی و تاب افراسیاب
مرا رفت باید چو کشتی بر آب

شما بازگردید تا من کنون
بپیچم یکی دل برین رهنمون

سیاووش ازان دل پراندیشه کرد
روان را از اندیشه چون بیشه کرد

به دل گفت من سازم این رزمگاه
به خوبی بگویم بخواهم ز شاه

مگر کم رهایی دهد دادگر
ز سودابه و گفت و گوی پدر

دگر گر ازین کار نام آورم
چنین لشکری را به دام آورم

بشد با کمر پیش کاووس شاه
بدو گفت من دارم این پایگاه

که با شاه توران بجویم نبرد
سر سروران اندر آرم به گرد

چنین بود رای جهان آفرین
که او جان سپارد به توران زمین

به رای و به اندیشه‌ی نابکار
کجا بازگردد بد روزگار

بدین کار همداستان شد پدر
که بندد برین کین سیاووش کمر

ازو شادمان گشت و بنواختش
به نوی یکی پایگه ساختش

بدو گفت گنج و گهر پیش تست
تو گویی سپه سر به سر خویش تست

ز گفتار و کردار و از آفرین
که خوانند بر تو به ایران زمین

گو پیلتن را بر خویش خواند
بسی داستانهای نیکو براند

بدو گفت همزور تو پیل نیست
چو گرد پی رخش تو نیل نیست

ز گیتی هنرمند و خامش توی
که پروردگار سیاووش توی

چو آهن ببندد به کان در گهر
گشاده شود چون تو بستی کمر

سیاووش بیامد کمر بر میان
سخن گفت با من چو شیر ژیان

همی خواهد او جنگ افراسیاب
تو با او برو روی ازو برمتاب

چو بیدار باشی تو خواب آیدم
چو آرام یابی شتاب آیدم

جهان ایمن از تیر و شمشیر تست
سر ماه با چرخ در زیر تست

تهمتن بدو گفت من بنده‌ام
سخن هرچ گویی نیوشنده‌ام

سیاووش پناه و روان من ست
سر تاج او آسمان من ست

چو بشنید ازو آفرین کرد و گفت
که با جان پاکت خرد باد جفت

وزان پس خروشیدن نای و کوس
برآمد بیامد سپهدار توس

به درگاه بر انجمن شد سپاه
در گنج دینار بگشاد شاه

ز شمشیر و گرز و کلاه و کمر
همان خُود و درع و سنان و سپر

به گنجی که بد جامه‌ی نابرید
فرستاد نزد سیاووش کلید

که بر جان و بر خواسته کدخدای
توی ساز کن تا چه آیدت رای

گزین کرد ازان نامداران سوار
دلیران جنگی ده و دو هزار

هم از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ
ز گیلان جنگی و دشت سروچ

سپرور پیاده ده و دو هزار
گزین کرد شاه از در کارزار

از ایران هرآنکس که گوزاده بود
دلیر و خردمند و آزاده بود

به بالا و سال سیاووش بدند
خردمند و بیدار و خامش بدند

ز گردان جنگی و نام‌آوران
چو بهرام و چون زنگهٔ شاوران

همان پنج موبد از ایرانیان
برافراختند اختر کاویان

بفرمود تا جمله بیرون شدند
ز پهلو سوی دشت و هامون شدند

تو گفتی که اندر زمین جای نیست
که بر خاک او نعل را پای نیست

سراندر سپهر اختر کاویان
چو ماه درخشنده اندر میان

ز پهلو برون رفت کاووس شاه
یکی تیز برگشت گرد سپاه

یکی آفرین کرد پرمایه کی
که ای نامداران فرخنده پی

مبادا جز از بخت همراهتان
شده تیره دیدار بدخواهتان

به نیک اختر و تندرستی شدن
به پیروزی و شاد باز آمدن

وزان جایگه کوس بر پیل بست
به گردان بفرمود و خود برنشست

دو دیده پر از آب کاووس شاه
همی بود یک روز با او به راه

سرانجام مر یکدگر را کنار
گرفتند هر دو چو ابر بهار

ز دیده همی خون فرو ریختند
به زاری خروشی برانگیختند

گواهی همی داد دل در شدن
که دیدار ازان پس نخواهد بدن

چنین است کردار گردنده دهر
گهی نوش بار آورد گاه زهر

سوی گاه بنهاد کاووس روی
سیاوش ابا لشکر جنگ‌جوی

سپه را سوی زابلستان کشید
ابا پیلتن سوی دستان کشید.

بازنویسی و ویرایش به پارسی پاک؛
ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌


#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
دنباله بخش: (۱۶۴)

داستان #سیاووش:
بخش: (۵)

همی بود یک چند با رود و می
به نزدیک دستان فرخنده پی

گهی با تهمتن بدی می بدست
گهی با زواره گزیدی نشست

گهی شاد بر تخت دستان بدی
گهی در شکار و شبستان بدی

چو یک ماه بگذشت لشکر براند
گوپیلتن رفت و دستان بماند

سپاهی برفتند با پهلوان
ز زابل هم از کابل و هندوان

ز هر سو که بد نامور لشکری
بخواند و بیامد به شهر هری

ازیشان فراوان پیاده ببرد
بنه زنگه‌ی شاوران را سپرد

سوی تالقان آمد و مرورود
سپهرش همی داد گفتی درود

ازآن پس بیامد به نزدیک بلخ
نیازرد کس را به گفتار تلخ

وزان روی گرسیوز و بارمان
کشیدند لشکر چو باد دمان

سپهرم بد و بارمان پیش رو
خبر شد بدیشان ز سالار نو

که آمد سپاهی و شاهی جوان
از ایران گو پیلتن پهلوان

هیونی به نزدیک افراسیاب
برافگند برسان کشتی برآب

که آمد ز ایران سپاهی گران
سپهبد سیاووش و با او سران

سپه کش چو رستم گو پیلتن
به یک دست خنجر به دیگر کفن

تو لشکر بیاری و چندین مپای
که از باد کشتی بجنبد ز جای

برانگیخت برسان آتش هیون
کزین سان سخن راند با رهنمون

سیاووش زین سو به پاسخ نماند
سوی بلخ چون باد لشکر براند

چو تنگ اندر آمد ز ایران سپاه
نشایست کردن به پاسخ نگاه

نگه کرد گرسیوز جنگ‌جوی
جز از جنگ جستن ندید ایچ روی

چو ز ایران سپاه اندر آمد به تنگ
به دروازه‌ی بلخ برخاست جنگ

دو جنگ گران کرده شد در سه روز
بیامد سیاووش لشکر فروز

پیاده فرستاد بر هر دری
به بلخ اندر آمد گران لشکری

گریزان سپهرم بدان روی آب
بشدبا سپه نزد افراسیاب

سیاووش در بلخ شد با سپاه
یکی نامه فرمود نزدیک شاه

نوشتن به مشک و گلاب و عبیر
چانچون سزاوار بد بر حریر

نخست آفرین کرد بر کردگار
کزو گشت پیروز و به روزگار

خداوند خورشید و گردنده ماه
فرازنده‌ی تاج و تخت و کلاه

کسی را که خواهد برآرد بلند
یکی را کند سوگوار و نژند

چرا نه به فرمانش اندر نه چون
خرد کرد باید بدین رهنمون

ازان دادگر کاو جهان آفرید
ابا آشکارا نهان آفرید

همی آفرین باد بر شهریار
همه نیکوی باد فرجام کار

به بلخ آمدم شاد و پیروز بخت
به فر جهاندار با تاج و تخت

سه روز اندرین جنگ شد روزگار
چهارم به بخشود پروردگار

سپهرم به ترمذ* شد و بارمان
به کردار ناوک بجست از کمان

کنون تا به جیحون سپاه من ست
جهان زیر فر کلاه من ست

به سغد است با لشکر افراسیاب
سپاه و سپهبد بدان روی آب

گر ایدونک فرمان دهد شهریار
سپه بگذرانم کنم کارزار

چو نامه بر شاه ایران رسید
سر تاج و تختش به کیوان رسید

به یزدان پناهید و زو جست بخت
بدان تا ببار آید آن نو درخت

به شادی یکی نامه پاسخ نوشت
چو تازه بهاری در اردیبهشت

که از آفریننده‌ی هور و ماه
جهاندار و بخشنده‌ی تاج و گاه

ترا جاودان شادمان باد دل
ز درد و بلا گشته آزاد دل

همیشه به پیروزی و فرهی
کلاه بزرگی و تاج مهی

سپه بردی و جنگ را خواستی
که بخت و هنر داری و راستی

همی از لبت شیر بوید هنوز
که زد بر کمان تو از جنگ توز

همیشه هنرمند بادا تنت
رسیده به کام دل روشنت

ازان پس که پیروز گشتی به جنگ
به کار اندرون کرد باید درنگ

نباید پراگنده کردن سپاه
بپیمای روز و برآرای گاه

که آن تُرک بدپیشه و ریمن** ست
که هم بدنژادست و هم بدتن ست

همان با کلاه ست و با دستگاه
همی سر برآرد ز تابنده ماه

مکن هیچ بر جنگ جستن شتاب
به جنگ تو آید خود افراسیاب

گر ایدونک زین روی جیحون کشد
همی دامن خویش در خون کشد

نهاد از بر نامه بر مهر خویش
همانگه فرستاده را خواند پیش.

🔆*تَرمذ= بخشی از سرزمین ازبکستان است.
🔆**ریمن= گونه‌ای بازی و رامشگری و رخس در کشور ارمنستان انجام می‌شده است.

بازنویسی و ویرایش به پارسی پاک؛
ب‌ه :
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌


#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
دنباله بخش(۱۶۴)

داستان رزم #سیاووش:
بخش: (۵)


بدو داد و فرمود تا گشت باز
همی تاخت اندر نشیب و فراز

فرستاده نزد سیاووش رسید
چو آن نامه‌ی شاه ایران بدید

زمین را ببوسید و دل شاد کرد
ز هر غم دل پاک آزاد کرد

ازان نامه‌ی شاه چون گشت شاد
بخندید و نامه بسر بر نهاد

نگه داشت بیدار فرمان اوی
نپیچید دل را ز پیمان اوی

وزان سو چو گرسیوز شوخ مرد
بیامد بر شاه ترکان چو گرد

بگفت آن سخنهای ناپاک و تلخ
که آمد سپهبد سیاووش به بلخ

سپه کش چو رستم سپاهی گران
بسی نامداران و جنگ آوران

ز هر یک ز ما بود پنجاه بیش
سرافراز با گرزه‌ی گاومیش

پیاده به کردار آتش بُدند
سپردار با تیر و ترکش بُدند

نپَرد به کردار ایشان عقاب
یکی را سر اندر نیاید بخواب

سه روز و سه شب بود هم زین نشان
غمی شد سر و اسپ گردنکشان

ازیشان کسی را که خواب آمدی
ز جنگش بدانگه شتاب آمدی

بخفتی و آسوده برخاستی
به نوی یکی جنگ آراستی

برآشفت چون آتش افراسیاب
که چندش چه گویی ز آرام و خواب

به گرسیوز اندر چنان بنگرید
که گفتی میانش بخواهد برید

یکی بانگ برزد براندش ز پیش
کجا خواست راندن برو خشم خویش

بفرمود کز نامداران هزار
بخوانید وز بزم سازید کار

سراسر همه دشت پرچین نهید
به سغد اندر آرایش چین نهید

بدین سان به شادی گذر کرد روز
چو از چشم شد دور گیتی فروز

به خواب و به آرامش آمد شتاب
بغلتید بر جامه افراسیاب.


بازنویسی و ویرایش به پارسی پاک:
ب‌ه :
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🧙‍♀️ 🍀 🧙‍♂️ ☁️ 🌞

🔷#امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️

🟢 به روز فرخ و پیروز:
#اردیبهشت_امشاسپند روز(نبر):
از ماه اردیبهشت سال ۳۷۶۰ زرتشتی.

۳۷۶۰ / ۰۳ / ۰۱
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒🍉🍃🍒

🟡 برابر با روز یکشنبه: #مهر_شید
به 🌞 روز ۰۱ 🐏 #خورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی.

۲۵۸۱ / ۰۳ / ۰۱
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🪴🌹

⚪️ برابر با🌞روز یکشنبه: #مهر_شید
به روز یکشنبه ۰۱ خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱🌞خورشیدی.

۱۴۰۱ / ۰۳ / ۰۱
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🪴🌹

🔴 برابر با ☀️روز Sunday 22 🌖ماه 👫می
با سال 2022 ⛪️ زایشی.

2022 / 05 / 22
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒

*#اردیبهشت.

#اشه_وهیشتا بهترین راستی
پاک و سامان یافته شیوه‌ی برگزیده ایرانیان.

#هنجار_هستی.
#ترازو_ و__یادآوری همسنگی.


🗓 روز بهره‌وری و بهینه سازی زندگی.

🗓 بزرگداشت #ملاصدرا.

🗓 ارغاسوان، جشن گرما.


🥀گل #مرزنگوش، نماد اردیبهشت ایزد است.

#زندگی_تان_گل‌افشان_باد.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🐆💐🌿🍒🍃🌸🍏🌼🐏🪴🍓🍀🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾

۱۴۰۱ / ۰۳/ ۰۱


#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.

چه هوای خوبی ست؛
آغاز نخستین بامداد خرداد ماه،
چه خوش باشد در باغ خرداد ماه
با آلوچه‌های سبز و آبدارِ ترش و شیرین.
آمدن سیب گلاب،
و خودنمایی شاخه گُلی
سرخ رنگ بر بالای بوته‌اش دیدن دارد.
چه نیروی خوبی به آدمی دست می‌دهد،
گِردآوری🌾دانه‌های امیدی که کشاورزان کاشته‌اند
و انباشتن همه را بر خرمن.!!!!
روزگاری که این همه در آن تکاپو هست.
خورشید از شادی امروز اندکی بالاتر
و زودتر از همیشه شکفت.!!
تا آسیبی به درختان سالخورده نرسد.
ماه زودتر از همیشه رَخت بر بسته
و در نهانگاه آسمان آرام گرفته است
تا خورشید که در دشت آشنایی و در مرزِ
سرنوشت را با لبخند به آسمان است.
مژده اِشغ می‌پَروَراند.
تا آرام آرام به گرمای تابستان نزدیک بشویم
و در بارانِ پرتو و نگاه آفتاب،:
#دل_به_امیدواری_بشوییم.

🍀بامداد تان نیکو
چهره‌های خورشیدگُون‌تان همواره تابان.


ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
برگردان_'آب_را_گل_نکنیم'_به_زبان_تاتی.amr
2.2 MB
🌸🌿🌸🌿
🌿🌸🌿🌸

برگردان به زبان تاتیِ سروده «آب را گل نکنیم» #سهراب_سپهری:
🌲🌸 🍃 🌼 🌿 🌺 🌱🌻 🌷🍀🌹🌳

آب را گل نکنیم 
در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب
 یا که در بیشه‌ای دور سیره‌ای پَر می‌شوید 
یا در آبادی کوزه‌ای پُر می‌گردد

آب را گل نکنیم 
شاید این آب روان 
می‌رود پای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی
 دست درویشی شاید نان خشکیده فرو بُرده در آب
 زن زیبایی آمد لب رود  

آب را گل نکنیم 
روی زیبا دو برابر شده است 

 چه گوارا این آب
 چه زلال این رود 

 مردم بالا دست چه صفایی دارند 
چشمه‌هاشان جوشان 
گاوهاشان شیراَفشان باد

 من ندیدم دِهِ‌شان
 بی‌گمان پای چپرهاشان جای پای خداست 
 مهتاب آنجا می‌کند روشن پهنای کلام 
 بی‌گمان در دِه بالادست، چینه‌ها کوتاه است 
 مردمش می‌دانند که شقایق چه گلی است 
بی‌گمان آنجا آبی، آبی است 
غنچه‌ای می‌شکفد اهل دِه باخبرند 
چه دهی باید باشد کوچه باغش پُر موسیقی باد 

مردمان سر رود آب را می‌فهمند گِل نکردنش، ما نیز
آب را گل نکنیم

🌸🌿
#زبان_تاتی #ورزقان #کلور #گلین‌قیه، #تاکستان،

با سپاس بسیار از دوست گرامی که این پیام را برای ما فرستادند.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🔆#پارسی زبان مادری ما ایرانیان ست،
آن را #درست_بنویسیم و #درست_بخوانیم.

🔆 در واژگان فارسی از کاربرد واک تازی که از بیخِ گَلو گفته می‌شود یا همان«ء»«یای» دروغین به‌جای «ی» خودداری کنید.
⬅️ «ی» پارسی خودمان به جای⬅️ «ء»


پارسی: تازی:
بنویسیم ننویسیم
پایین. پائین
آیین. آئین
آیینه. آئینه
پاییز. پائیز
دانایی. دانائی
فرمایید. فرمائید
نماییم. نمائیم.
نمایی. نمائی.

ب‌ه :
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌


#شاهنامه_شاهکارگرانسنگ_ادب_پارسی؛
بخش(۱۶۵)

برگه یکُم: (۱)

داستان رزم #سیاووش:
بخش: (۶)برگه (۱)


چو یک پاس بگذشت از تیره شب
چنان چون کسی راز گوید به تب

خروشی برآمد ز افراسیاب
بلرزید بر جای آرام و خواب

پرستندگان تیز برخاستند
خروشیدن و غلغل آراستند

چو آمد به گرسیوز آن آگهی
که شد تیره دیهیم شاهنشهی

به تیزی بیامد به نزدیک شاه
ورا دید بر خاک خفته به راه

به بر در گرفتش بپرسید زوی
که این داستان با برادر بگوی

چنین داد پاسخ که پرسش مکن
مگو این زمان ایچ با من سخن

بمان تا خرد بازیابم یکی
به بر گیر و سختم بدار اندکی

زمانی برآمد چو آمد به هوش
جهان دیده با ناله و با خروش

نهادند شمع و برآمد به تخت
همی بود لرزان بسان درخت

بپرسید گرسیوز نامجوی
که بگشای لب زین شگفتی بگوی

چنین گفت پرمایه افراسیاب
که هرگز کسی این نبیند به خواب

کجا چون شب تیره من دیده‌ام
ز پیر و جوان نیز نشنیده‌ام

بیابان پر از مار دیدم به خواب
جهان پر ز گرد آسمان پر عقاب

زمین خشک شخی که گفتی سپهر
بدو تا جهان بود ننمود چهر

سراپرده‌ی من زده بر کران
به گردش سپاهی ز کندآوران

یکی باد برخاستی پر ز گرد
درفش مرا سر نگونسار کرد

برفتی ز هر سو یکی جوی خون
سراپرده و خیمه گشتی نگون

وزان لشکر من فزون از هزار
بریده سران و تن افگنده خوار

سپاهی ز ایران چو باد دمان
چه نیزه به دست و چه تیر و کمان

همه نیزهاشان سر آورده بار
وزان هر سواری سری در کنار

بر تخت من تاختندی سوار
سیه پوش و نیزه‌وران صد هزار

برانگیختندی ز جای نشست
مرا تاختندی همی بسته دست

نگه کردمی نیک هر سو بسی
ز پیوسته پیشم نبودی کسی

مرا پیش کاووس بردی دوان
یکی بادسر نامور پهلوان

یکی تخت بودی چو تابنده ماه
نشسته برو پور کاووس شاه

دو هفته نبودی ورا سال بیش
چو دیدی مرا بسته در پیش خویش

دمیدی به کردار غرنده میغ
میانم بدو نیم کردی به تیغ

خروشیدمی من فراوان ز درد
مرا ناله و درد بیدار کرد

بدو گفت گرسیوز این خواب شاه
نباشد جز از کامه‌ی نیک خواه

همه کام دل باشد و تاج و تخت
نگون گشته بر بدسگال تو بخت

گزارنده‌ی خواب باید کسی
که از دانش اندازه دارد بسی

بخوانیم بیدار دل موبدان
از اخترشناسان و از بخردان

هر آنکس کزین دانش آگه بود
پراگنده گر بر در شه بود

شدند انجمن بر در شهریار
بدان تا چرا کردشان خواستار

بخواند و سزاوار بنشاند پیش
سخن راند با هر یک از کم و بیش

چنین گفت با نامور موبدان
که‌ای پاک‌دل نیک‌پی بخردان

گر این خواب و گفتار من در جهان
ز کس بشنوم آشکار و نهان

یکی را نمانم سر و تن به هم
اگر زین سخن بر لب آرند دم

ببخشیدشان بیکران زر و سیم
بدان تا نباشد کسی زو ببیم

ازان پس بگفت آنچ در خواب دید
چو موبد ز شاه آن سخنها شنید

بترسید و ز شاه زنهار خواست
که این خواب را کی توان گفت راست

مگر شاه با بنده پیمان کند
زبان را به پاسخ گروگان کند

کزین در سخن هرچ داریم یاد
گشاییم بر شاه و یابیم داد

به زنهار دادن زبان داد شاه
کزان بد ازیشان نبیند گناه

زبان آوری بود بسیار مغز
کجا برگشادی سخنهای نغز

چنین گفت کز خواب شاه جهان
به بیدرای آمد سپاهی گران

یکی شاهزاده به پیش اندرون
جهان دیده با وی بسی رهنمون

بران طالع او را گسی کرد شاه
که این بوم گردد بما بر تباه

اگر با سیاووش کند شاه جنگ
چو دیبه شود روی گیتی به رنگ

ز ترکان نماند کسی پارسا
غمی گردد از جنگ او پادشا

وگر او شود کشته بر دست شاه
به توران نماند سر و تاج و گاه

سراسر پر آشوب گردد زمین
ز بهر سیاووش بجنگ و به کین

بدانگاه یاد آیدت راستی
که ویران شود کشور از کاستی

جهاندار گر مرغ گردد بپر
برین چرخ گردان نیابد گذر

برین سان گذر کرد خواهد سپهر
گهی پر ز خشم و گهی پر ز مهر

غمی شد چو بشنید افراسیاب
نکرد ایچ بر جنگ جستن شتاب

به گرسیوز آن رازها برگشاد
نهفته سخنها بسی کرد یاد

که گر من به جنگ سیاووش سپاه
نرانم نیاید کسی کینه خواه

نه او کشته آید به جنگ و نه من
برآساید از گفت و گوی انجمن

نه کاووس خواهد ز من نیز کین
نه آشوب گیرد سراسر زمین

بجای جهان جستن و کارزار
مبادم بجز آشتی هیچ کار

فرستم به نزدیک او سیم و زر
همان تاج و تخت و فراوان گهر

مگر کاین بلاها ز من بگذرد
که ترسم روانم فرو پژمرد

چو چشم زمانه بدوزم به گنج
سزد گر سپهرم نخواهد به رنج

نخواهم زمانه جز آن کاو نوشت
چنان زیست باید که یزدان سرشت

چو بگذشت نیمی ز گردان سپهر
درخشنده خورشید بنمود چهر.

💠 بازنویسی و ویرایش به پارسی پاک:
ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾

📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🧙‍♀️ 🍀 🧙‍♂️ ☁️ 🌞

🔷#امروز؛ ☀️ 🕊 ☀️

🟢 به روز فرخ و پیروز:
#شهریور_امشاسپند از 🌖ماه خورداد:
از 🌖ماه خورداد سال ۳۷۶۰ 🔥زرتشتی.

۳۷۶۰ / ۰۳ / ۰۲
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍀🍇🌱🌻🥒🍉🍃🍒

🟡 برابر با روز دوشنبه: #مه_شید
به 🌞 روز ۰۲ 🐏👫 #خورداد 🌖ماه
به سال ۲۵۸۱ 👑شاهنشاهی.

۲۵۸۱ / ۰۳ / ۰۲
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🍀🌻🥒🥦🍉🍃🍒🌱🌹

⚪️ برابر با🌞روز یکشنبه: #مهر_شید
به روز یکشنبه ۰۲ 👫خرداد 🌖ماه
به سال ۱۴۰۱🌞خورشیدی.

۱۴۰۱ / ۰۳ / ۰۲
🌳🌹🌿🍎🥬🍓🍇🥒🌱🍉🍃🍒🌹🥦🍉🍏🥒

🔴 برابر با ☀️روز Monday 23 🌖ماه 👫می
با سال 2022 ⛪️ زایشی.

2022 / 05 / 23
🌳🌹🌿🍎🥬🍑🥦🍓🍇🌱🌻🥒🍀🍉🍃🍒

*#شهریور_امشاسپندان.

خشتره وبیریَه
شهریاری برگزیدنی.
چیرگی بر نفس خویش.
آبادانی و سازندگی.

#چو_شهریورت_باد_پیروزگر
#به_نام_بزرگی_و_فر_و_هنر

پیوند پادشاهی با خویش را داشته باشیم


🌺 گل #شااسپرغم،
نماد #شهریور_امشاسپندان است.

#زندگی_تان_گل‌افشان_باد.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🐆💐🌿🍒🍃🌸🍏🌼🐏🪴🍓🍀🌾
🌻🌞🌺☁️🐆🫑☀️🍀🍈🌾
🍃🌼🍎🌱🌩🌹🌶🌾
🌺⛅️🌻🍇🌿🍅🌾
🍃🌸🍀🍑🌷🌾
🌼🍎🫐🥬🌾
🌿🥕🌴🌾
🌻🥦🌾
🐏🌾
🌾

۱۴۰۱ / ۰۳/ ۰۲


#بر_آفتاب_نگاهتان_بیکران_درود.

آسمان از مهربانی لبریز است،
چون همه را در بر می‌گیرد.
از خورشید گرم گرفته تا،
سرزمین‌های سرد و یخبندان.
زمین میزبان رویش سرخ گُل‌هاست.
هیچ‌گاه دچار آشفتگی و سرگردانی نمی‌شود.!!
آسمان هم هرگز از دوستی با زمین،
ساز جدایی نمی‌زند.!!!
دل به دوستی و سودای زمین سپرده است.
و در کنار آن‌ها آفتاب‌ هم به آرامش می‌رسد.!!

🍀بامداد تان نیکو
چهره‌های خورشیدگُون‌تان همواره تابان.


ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌾
🌹🌾
🍃🌸🌾
🐏🥬🍏🌾
🌿🌺🍅🍇🌾
🐆🌞🍃🍑🥦🌾
🌼 🪴🌻🌱🐏🌳🌾
🍃🌷🌿🐏🥬🌶🍒🌾
🌺🐆🌹💨🍇☁️🌻🐏🌾
🌞🌷🍃🌥🍒🐏🍄🍑🍀🌾
🌿☁️🍎🐏🌺☀️🍑🐆🥬🌷🍒🌾
🌻🍏🐆💐🌿🐏🍃🌺🍎🌻🍀⛅️🍃🌼🌾
🔸پادشاهی منوچهر
🔹( بخش سی و چهارم )

سام از دیدن آن تندیس سخت شاد می‌شود،
و می‌گوید:
این پسر چون بزرگ شود مانند خود او پهلوانی برومند خواهد شد.
آورندگان تندیس را پیشکشی و زر و سیم بسیار می‌دهد و پس از چندی خود به دیدار فرزند و نبیره‌ی سیستان می‌آید.
رستم را بر تخت می‌نشانند و جنگ‌افزار در او می‌پوشانند و بدان انجمن به پیشواز نیایَش می‌فرستند.
سام از دیدار او شادی‌ها دارد و او را آفرین می‌کند و زال را به داشتن چنین فرزند برومند شادباش می‌گوید.
یک ماه مهمان پسر است و سپس آنان را بدرود می‌گوید و به ستاد فرماندهی خود باز می‌گردد. رستم در کنار پدر می‌بالد و هر روز نیرومندتر می‌گردد و با آداب پهلوانی و آیین پیکار آشنا می‌شود.

شبی در جایگاه خود خفته است،
بانگ و فریاد بسیار می‌شنود که پیام می‌دهند پیل سپید جنگی از بند رها شده و به گروهی آسیب رسانده است.
رستم از جای خود می‌جَهد.
گرز نیای خود سام را بر می‌گیرد و از خوابگاه به سرای خانه می‌آید نگهبانان در به روی او می‌بندند.

📚دنباله دارد. ....

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾

برگردان داستانی شاهنامه فردوسی،
به زبان ساده: دکتر سید #محمد_دبیرسیاقی،
چاپ و پخش: قطره.
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رستم #سهراب

🎥رستم و سهراب
بخش(بخش چهارم:- ۴)


#تاجیک_فیلم.

📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾