سرای فرزندان ایران.
5.06K subscribers
4.95K photos
1.52K videos
57 files
569 links
🖍📖#زبان_پارسی_را_درست_بگوییم.
#زبان_پارسی_را_درست_بنویسیم.
#زبان_پارسی_را_درست_بخوانیم.
#پارسی_سخن_بگوییم، #زیبا_بنویسیم.
زبان پارسی، یکی از زیباترین زبان های‌جهان ست،
این 💎زیبای سخت جان را پاس بداریم.
🦅ب‌ه:
#سیــاه_منـصـور.
Download Telegram
🔅پالایش زبان پارسی


🔷پارسی‌گویی هماره جایگزین‌کردن واژه‌ای پارسی به‌جای واژه‌ی بیگانه نیست. گاهی می‌توان با واگویِشِ درست واژه، پارسی را پاک سُخَنید.
بسیاری از واژه‌ها پارسی‌اند، ولی به‌گونه‌ای نادرست و با زبانی بیگانه بازگو می‌شوند.
در پی، شماری از این واژه‌ها را می‌آوریم و امید داریم که شما نیز در پربارترکردن این پِهرِست یاری‌مان کنید.

#آج= آژ
#آجر= آگور
#آذربایجان= آذرآبادگان
#آذوقه= آزوغه
#آماج= آماگ
#آئین= آیین
#آئینه= آیینه
#ابرقو= ابرکوه
#ابد= اَپَت
#ازل= اَسَر
#اسب= اسپ
#اسفند= اسپند
#اسفندیار= اسپندیار
#اصفهان= اسپهان، سپاهان
#اوج= اوگ
#باج= باژ
#بادنجان= بادِنگان، باتَنگان
#بجنورد= بیژن‌گرد
#برج= بُرگ
#بروجرد= پیروزگرد
#بذر= بَرز
#بصره= بَس‌رَه
#بوزرجمهر= بزرگمهر
#بیرجند= بیرگند
#پائیز= پاییز
#تاج= تاگه، تاگ
#ترجمان= ترگمان، ترزبان
#ترجمه= ترگویه
#تیسفون= تیسپون
#توپ= توب(بازی)
#توپ= توف، از زینه‌ها(سلاح‌ها)
#جالیز= پالیز
#جزیره= گزیرک
#جزیه= گزیَت، گزیه
#جعفری= جفری(سبزی)
#جوراب= گوراب
#جوهر= گوهر
#جیوه= ژیوه
#چاقو= چاکو
#حال= هال(خوشحال=خوشهال)
#حتی= هتا
#خط= خد
#خنثی= خـَنزَک
#خنجر= خونگر
#خندق= کندک
#دغل= دَگل
#دلقک= تلخک
#دهقان= دهگان
#رأی= رای
#رواج= رواگ
#زرنیخ= زَرنیک
#زغال= زگال
#زنجبیل/#زنجفیل= زنگپیل
#زوبین= ژوپین
#ساعت= سایه
#ساق= ساگ
#سفارش= سپارش
#سفید= سپید
#سمرقند= سمرکند
#سنندج= سنندژ
#سیاق= سایاگ
#شصت= شست
#شطرنج= چترنگ
#صد= سد
#صدا= سدا
#صلیب= چلیپا
#طاق= تاک
#طالقان= تالکان
#طبق= تبوک(=ظرف)
#طرز= ترز
#طلق= تلک
#طوس= توس
#طهماسب= تهماسپ
#عرش= ارگ
#عروس= اروس
#عیار= هَیبار، اَیبار
#فارس= پارس
#فاش= پاش
#فالوده= پالوده
#فانی= وَنی
#فردوس= پردیس
#فشم= پَشَم
#فنجان= پَنگان
#فندق= پَندُک
#فولاد= پولاد
#فهرست= پهرست
#فیل= پیل
#قادسیه= کادُسی، کادوسی
#قارچ= غارچ
#قربان= کُرپان
#قرقره= غَرغَره
#قزوین= کاسپین
#قشنگ= غشنگ
#قفقاز= گاب‌گـَه
#قفل= کوپَله، کُپل
#قلعه= کلات
#قنات= کَناد
#قند= کهَند، کند، غند
#قندیل= کندیله
#قهرمان= کـُهرُمان
#کج= کژ
#کسری= خسرو
#کیومرث= گـَیومَرت
#گوسفند= گوسپند
#لعل= لال
#ماده= ماتک
#محراب= مهرابه، مهراب
#مسجد= مزگت
#مسقط= مَسکَت، مَشکَت
#مسیح= مسیها
#معنوی= مینوی
#معنی= مانی، مانَک، ماناک
#موذی= موتک
#مهندس= هَندازگر
#نظر= نگر
#نعناع= نانوک
#نقش= نخش
#نوبت= نِیابِه
#نیریز= نوروز
#وجب= وَژَه
#وزیر= وِچیر، ویچیر
#وقت= وخت
#هاج و #واج= هاژ و واژ
#یاقوت= یاکند


@farzandan_parsi
📚📘🖌📖
📖🖌

#شاهنامه
بخش دهم(۱۰)


#کیومرث بخش (۱)

سخن گوی دهقان چه گوید نخست
که نامی بزرگی به گیتی که جست

که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد
ندارد کس آن روزگاران به یاد

مگر کز پدر یاد دارد پسر
بگوید ترا یک به یک در به در

که نام بزرگی که آورد پیش
کرا بود از آن برتران پایه بیش

پژوهنده نامه باستان
که از پهلوانان زند داستان

چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه

چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب

بتابید از آن سان ز برج بره
که گیتی جوان گشت ازآن یکسره

کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای

سر بخت و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه

ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بُد و نو خورش

به گیتی درون سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود

همی تافت زو فر شاهنشهی
چو ماه دو هفته ز سرو سهی

دد و دام و هر جانور کش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید

دوتا می‌شدندی بر تخت او
از آن بر شده فره و بخت او

به رسم نماز آمدندیش پیش
وزو برگرفتند آیین خویش

پسر بد مراورا یکی خوبروی
هنرمند و همچون پدر نامجوی

سیامک بدش نام و فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود

به جانش بر از مهر گریان بدی
ز بیم جداییش بریان بدی

برآمد برین کار یک روزگار
فروزنده شد دولت شهریار

به گیتی نبودش کسی دشمنا
مگر بدکنش ریمن آهرمنا

به رشک اندر آهرمن بدسگال
همی رای زد تا ببالید بال

یکی بچه بودش چو گرگ سترگ
دلاور شده با سپاه بزرگ

جهان شد برآن دیوبچه سیاه
ز بخت سیامک وز آن پایگاه

سپه کرد و نزدیک او راه جست
همی تخت و دیهیم کی شاه جست

همی گفت با هر کسی رای خویش
جهان کرد یکسر پرآوای خویش

کیومرث زین خودکی آگاه بود
که تخت مهی را جز او شاه بود

یکایک بیامد خجسته سروش
بسان پری پلنگینه پوش

بگفتش ورا زین سخن دربه‌در
که دشمن چه سازد همی با پدر

سخن چون به گوش سیامک رسید
ز کردار بدخواه دیو پلید

دل شاه بچه برآمد به جوش
سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش

بپوشید تن را به چرم پلنگ
که جوشن نبود و نه آیین جنگ

پذیره شدش دیو را جنگجوی
سپه را چو روی اندر آمد به روی

سیامک بیامد برهنه تنا
برآویخت با پور آهرمنا

بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه

فکند آن تن شاهزاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک

سیامک به دست خروزان دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی‌خدیو

چو آگه شد از مرگ فرزند شاه
ز تیمار گیتی برو شد سیاه

فرود آمد از تخت ویله کنان
زنان بر سر و موی و رخ را کنان

دو رخساره پر خون و دل سوگوار
دو دیده پر از نم چو ابر بهار

خروشی برآمد ز لشکر به زار
کشیدند صف بر در شهریار

همه جامه‌ها کرده پیروزه رنگ
دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ

دد و مرغ و نخچیر گشته گروه
برفتند ویله کنان سوی کوه

برفتند با سوگواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد

نشستند سالی چنین سوگوار
پیام آمد از داور کردگار

درود آوریدش خجسته سروش
کزین بیش مخروش و بازآر هوش

سپه ساز و برکش به فرمان من
برآور یکی گرد از آن انجمن

از آن بد کنش دیو روی زمین
بپرداز و پردخته کن دل ز کین

کی نامور سر سوی آسمان
برآورد و بدخواست بر بدگمان

بر آن برترین نام یزدانش را
بخواند و بپالود مژگانش را

وزان پس به کین سیامک شتافت
شب و روز آرام و خفتن نیافت.

@farzandan_parsi

📚📘🖌📖
📖🖌
📚📘🖌📖
📖🖌

#شاهنامه
بخش (۱۱)


#کیومرث.
بخش (۲)

خجسته سیامک یکی پور داشت
که نزد نیا جاه دستور داشت

گرانمایه را نام هوشنگ بود
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

به نزد نیا یادگار پدر
نیا پروریده مراو را به بر

نیایش به جای پسر داشتی
جز او بر کسی چشم نگماشتی

چو بنهاد دل کینه و جنگ را
بخواند آن گرانمایه هوشنگ را

همه گفتنیها بدو بازگفت
همه رازها بر گشاد از نهفت

که من لشکری کرد خواهم همی
خروشی برآورد خواهم همی

ترا بود باید همی پیشرو
که من رفتنی‌ام تو سالار نو

پری و پلنگ انجمن کرد و شیر
ز درندگان گرگ و ببر دلیر

سپاهی دد و دام و مرغ و پری
سپهدار پرکین و کندآوری

پس پشت لشکر کیومرث شاه
نبیره به پیش اندرون با سپاه

بیامد سیه دیو با ترس و باک
همی به آسمان بر پراگند خاک

ز هرای درندگان چنگ دیو
شده سست از خشم کیهان خدیو

به هم برشکستند هردو گروه
شدند از دد و دام دیوان ستوه

بیازید هوشنگ چون شیر چنگ
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ

کشیدش سراپای یکسر دوال
سپهبد برید آن سر بی‌همال

به پای اندر افگند و بسپرد خوار
دریده برو چرم و برگشته کار

چو آمد مر آن کینه را خواستار
سرآمد کیومرث را روزگار

برفت و جهان مردری ماند ازوی
نگر تا کرا نزد او آبروی

جهان فریبنده را گرد کرد
ره سود بنمود و خود مایه خورد

جهان سربه‌سر چو فسانست و بس
نماند بد و نیک بر هیچ‌کس.


@farzandan_parsi


📚📘🖌📖
📖🖌

‍ #راز_آفرینش_از_نگاه_شاهنامه.
۵- پیدایی جان!

شاهنامه و گفتارهای ایرا
نی گواه باور نیاکان به پیدایی «جان» یا «نخستین جاندار» بر روی زمین در بریده‌ای از زمان است! فرگشت(تکامل) نخستین جاندار به گیاه و جنبنده(جانور)
و سپس مردم(انسان) پاره‌ای از همین باورها است!

نام‌واژه«کیومرث» در اوستا«گَیَ مَرِتَن gayamaretan»
بوده که در پهلوی «گَیومرت» و سپس در فارسی «کیومرث» گفته شده است،
بررسی ریشه واژه یادشده گویای آن است که:
۱-بخش نخست، «گَیَ» (از ریشه کهن‌آریایی Gwei) برابر «زندگی»ست که در گیاه و گاو و جان و زیستن و... برجاست!
۲-«مَرِتَن» (از ریشه کهن‌آریایی «مِرMer») برابر «میرا/فانی»ست که در «مَرگ» و «مُردن» و «اَمُرداد» و... برجاست!

پس «گَیَ مَرِتَن» (کیومرث) برابر است.
با «جان میرا»(زندگی فانی-جانی که سرانجامش مردن است!).
آشکار است که هیچ زنده‌ای انجامی جز مردن ندارد!

اوستا آدمی را برآمده از گیاهی (ریواس) می‌داند که آن «گیاه» خود از تخمه‌ی «کیومرث» رُست!

برابر بودن «گَیومرت، کیومرث» با نخستین جاندار(در شاهنامه : جانور!) را شاهنامه نیز گواه است:

چُن از خاک تا جانور بنده کرد،
نخستین، گَیومرت را زنده کرد!

زنده یاد استاد مهرداد بهار، کیومرث را به نطفه عظیم نخستین مانند کرده!***

دانش امروز، نخستین جان را در پیکر تک یاخته‌های بزرگی دانسته که بیش از چهار میلیاردسال پیش پدید آمدند! (رخشاره پیوست)
در دیگر گفتارهای ایرانی کهن، کیومرث را از نخستین آدمی دانسته اند، تا نخستین شاه!

نگارنده از باهم سنجیدن گفتارهای کهن ایرانی و یافته‌های دانش امروزی چنین درمی‌یابد که کیومرث شاهنامه خود «شاه‌انگاشته»ی نمادینِ دورانی چهارمیلیارد ساله از فرگشت(تکامل) است که آغاز آن پیدایی نخستین جان است و انجامش نابودی(انقراض) نِآندرتال‌ها!

این پرمانه(مفهوم) را در جستار ویژه #کیومرث بیشتر وامی‌کاویم!

** خالقی مطلق ۴ از۴ - خسروپرویز۱۱۶۳
*** پژوهشی در اساطیر ایران - انتشارات آگاه - چاپ هشتم - ر۴۹.


📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
           🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅