Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌻🍎🍂💧🍁🚜🍂🍋🍁🍂🌻
⛈🍁🍂🍁💦🍂🍃🍏
🍂❄️🍁🍊🌾🍂
🌞🍂🍏🌻🍁🌼
🍂💦🍊🍃
🍎🍁❄️
🥕🍀
🌻
۱۴۰۰ / ۰۹ / ۰۵
#درودتان_باد
#بامداد_زیبایتان_نیکو؛
#بامداد_آمد،
شب که به پایان می‌رسد.
نسیم دلنواز پاییزی بر چهره‌ی
زمین پاشیده می‌شود.
هر بامداد خورشید رُخ نشان می‌دهد
و گیسوان بلندش را افشان می‌کند و هر
روز از زیر پوست آسمان پر می‌کِشَد.!!
اسپِ سرکش و تیز پای را در میدان
و بیشه‌زارهای آسمان می‌دَوانَد.
آنگاه چهره همچون آیینه خود را
در آسمان به نمایش می‌گذارد.
چشمک می‌زند و آمدنِ خویش(خورشید)
و روز را به آگاهی می‌رساند.!!
⚜ 👈 #آذرماهی‌ها_زادروزتان_فرخنده‌باد.
#برآمدن_شهبانوی_زرین_آفتاب_در
#آسمان_آذرین‌تان_همیشه_فروزان_باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌞 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
💦🌼🎍
🌨🍊🌞🍂
🍂💦🍁🍏🌻
🌿🍂🍎🍁❄️🍂
🍂💦🍁🥝🍂❄️🍂🍃💧
🌻🍁🍎❄️🍂🍋🍁💧🍏🍂🌻🍁
⛈🍁🍂🍁💦🍂🍃🍏
🍂❄️🍁🍊🌾🍂
🌞🍂🍏🌻🍁🌼
🍂💦🍊🍃
🍎🍁❄️
🥕🍀
🌻
۱۴۰۰ / ۰۹ / ۰۵
#درودتان_باد
#بامداد_زیبایتان_نیکو؛
#بامداد_آمد،
شب که به پایان می‌رسد.
نسیم دلنواز پاییزی بر چهره‌ی
زمین پاشیده می‌شود.
هر بامداد خورشید رُخ نشان می‌دهد
و گیسوان بلندش را افشان می‌کند و هر
روز از زیر پوست آسمان پر می‌کِشَد.!!
اسپِ سرکش و تیز پای را در میدان
و بیشه‌زارهای آسمان می‌دَوانَد.
آنگاه چهره همچون آیینه خود را
در آسمان به نمایش می‌گذارد.
چشمک می‌زند و آمدنِ خویش(خورشید)
و روز را به آگاهی می‌رساند.!!
⚜ 👈 #آذرماهی‌ها_زادروزتان_فرخنده‌باد.
#برآمدن_شهبانوی_زرین_آفتاب_در
#آسمان_آذرین‌تان_همیشه_فروزان_باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌞 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
💦🌼🎍
🌨🍊🌞🍂
🍂💦🍁🍏🌻
🌿🍂🍎🍁❄️🍂
🍂💦🍁🥝🍂❄️🍂🍃💧
🌻🍁🍎❄️🍂🍋🍁💧🍏🍂🌻🍁
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#زیبایی‌های_زبان_پارسی؛
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی:
خَطَل= از پارسی خَتَل، نادانی و تباهی.
خُف= از پارسی کفش.
خُفت= از پارسی خفتیدن، آرامیدن.
خَفَتان، قُفطان= از پارسی خَفتان، زیرپیراهن پنبه ای، پیراهن روی زره.
خَلانِج= از پارسی خَلَنگ ها، خَدنَگ‌ها (تیر و نیزه که که از چوب سخت درخت خدنگ سازند.)
خَلبَج= از پارسی خلاوه، نگران، سرگردان.
خلخال= از پارسی از پای برَنجَن، خلخال.
خُلّر= از پارسی خلر، باقلا، ماش و جزآن، بُنشَن.
خَلَنج،خلنجیها= از پارسی خَلَنگ، درخت رنگارنگ که از آن آوند ها(ظروف) می سازند.
خَلَنَج= از پارسی خَلنگ، خَدَنگ.
خَلَنجان= از پارسی خولنجان، از گیاهان.
خَلیج= از پارسی خلیج.
دنباله دارد
💥✍بزرگمهرصالحی
📚 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی:
خَطَل= از پارسی خَتَل، نادانی و تباهی.
خُف= از پارسی کفش.
خُفت= از پارسی خفتیدن، آرامیدن.
خَفَتان، قُفطان= از پارسی خَفتان، زیرپیراهن پنبه ای، پیراهن روی زره.
خَلانِج= از پارسی خَلَنگ ها، خَدنَگ‌ها (تیر و نیزه که که از چوب سخت درخت خدنگ سازند.)
خَلبَج= از پارسی خلاوه، نگران، سرگردان.
خلخال= از پارسی از پای برَنجَن، خلخال.
خُلّر= از پارسی خلر، باقلا، ماش و جزآن، بُنشَن.
خَلَنج،خلنجیها= از پارسی خَلَنگ، درخت رنگارنگ که از آن آوند ها(ظروف) می سازند.
خَلَنَج= از پارسی خَلنگ، خَدَنگ.
خَلَنجان= از پارسی خولنجان، از گیاهان.
خَلیج= از پارسی خلیج.
دنباله دارد
💥✍بزرگمهرصالحی
📚 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی.
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💃💃💃💃💃
🕺🕺🕺🕺🕺
شاد باشید و تندرست،
که شاد بودن سهم من و تو ست،
خانه‌اش ویران باد
هر آن کس که شادت نخواهد.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🕺🕺🕺🕺🕺
شاد باشید و تندرست،
که شاد بودن سهم من و تو ست،
خانه‌اش ویران باد
هر آن کس که شادت نخواهد.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#مرشد_ترابی:
نمایش گفتاری (نقالی) نیازمند جایی ویژه برای نمایش است.
يک قهوه خانه بزرگ نزدیک به خانه من بود.
هنگامی که برای نخستین بار وارد آنجا شدم، دستم را روی يک چارپایه كشيدم، پرخاک بود.
دانستم مشتری ندارد.
به قهوه چی گفتم يک ميز و چهارپايه در میانه و يك گلیم روی چهارپايه مي گذاری.
باور كنيد پس از درنگِ كوتاهی،
چای «يك ریالی» آن قهوه‌خانه‌ی بی مشتری به «دوزار» رسيد.
تا جايی كه مردم چارپایه‌ها را براي شنيدن نمایش پيش خريد می‌كردند.
آن سال‌ها نمایش گفتاری (نقالی) قهوه‌خانه‌ای خاموش شده بود، چون مردم به سينما و تلويزيون و تئاتر گرايش پيدا كرده بودند،
و پس از درنگِ کوتاهی دریافتند كه هيچ هنری نمی‌تواند جايگزين هنر ديگر شود.
امروز هم قهوه‌خانه‌ها از رواج افتاده و هم ديگر كسي وخت شنيدن داستان ندارد.
گرفتاری مردم امروز فراوان شده است.
ناگفته نماند که هر هنری برای دوسدارانِ ويژه خود را دارد،
یادآور می شود که هنوز هم داستان‌‌سُرایی دوستداران بي شماری دارد،
آنها نمی دانند كه نمایش گفتاری(نقالی) در كجا نمایش داده می‌شود تا برای دیدن آن برنامه ريزی كنند، مگر اينكه به ناگهان در جشنواره يا مراسم ديگری آن را ببينند.
نمایش‌گفتاری امروز نيازمند جایی برای نمایشی ویژه دارد مانند سالن تئاتر يا جاهای باز همیشگی يك پارک و دیگر جاها است.
می‌توانم در هر جشنواره‌ای كه سازمان هنرهای نمايشی بگويد با هر بازيگری‌ای برای آمدن مردم و بازدیدکنندگان نمایش بگذارم تا بدانيد مردم چه اندازه اين هنر را دوست دارند.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
نمایش گفتاری (نقالی) نیازمند جایی ویژه برای نمایش است.
يک قهوه خانه بزرگ نزدیک به خانه من بود.
هنگامی که برای نخستین بار وارد آنجا شدم، دستم را روی يک چارپایه كشيدم، پرخاک بود.
دانستم مشتری ندارد.
به قهوه چی گفتم يک ميز و چهارپايه در میانه و يك گلیم روی چهارپايه مي گذاری.
باور كنيد پس از درنگِ كوتاهی،
چای «يك ریالی» آن قهوه‌خانه‌ی بی مشتری به «دوزار» رسيد.
تا جايی كه مردم چارپایه‌ها را براي شنيدن نمایش پيش خريد می‌كردند.
آن سال‌ها نمایش گفتاری (نقالی) قهوه‌خانه‌ای خاموش شده بود، چون مردم به سينما و تلويزيون و تئاتر گرايش پيدا كرده بودند،
و پس از درنگِ کوتاهی دریافتند كه هيچ هنری نمی‌تواند جايگزين هنر ديگر شود.
امروز هم قهوه‌خانه‌ها از رواج افتاده و هم ديگر كسي وخت شنيدن داستان ندارد.
گرفتاری مردم امروز فراوان شده است.
ناگفته نماند که هر هنری برای دوسدارانِ ويژه خود را دارد،
یادآور می شود که هنوز هم داستان‌‌سُرایی دوستداران بي شماری دارد،
آنها نمی دانند كه نمایش گفتاری(نقالی) در كجا نمایش داده می‌شود تا برای دیدن آن برنامه ريزی كنند، مگر اينكه به ناگهان در جشنواره يا مراسم ديگری آن را ببينند.
نمایش‌گفتاری امروز نيازمند جایی برای نمایشی ویژه دارد مانند سالن تئاتر يا جاهای باز همیشگی يك پارک و دیگر جاها است.
می‌توانم در هر جشنواره‌ای كه سازمان هنرهای نمايشی بگويد با هر بازيگری‌ای برای آمدن مردم و بازدیدکنندگان نمایش بگذارم تا بدانيد مردم چه اندازه اين هنر را دوست دارند.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
✍ به بهلول گفتند،
میخواهی قاضی شوی؟
گفت: نه
گفتند: چرا؟
گفت: نمیخواهم
نادانی میان دو دانا باشم.
زیرا شاکی و متهم هر دو
اصل ماجرا را می‌دانند و
منِ ساده باید حقیقت را حدس بزنم.
#بهلول
🔷 برگردان به پارسی پاک:
#سیــاه_منـصـور.
به بهلول گفتند؛
میخواهی دادستان بشوی؟
گفت: نه.!
گفتند: چرا؟
گفت: نمیخواهم.!
نادانی میان دو دانا باشم.
زیرا خوانده و دادخواه یا گناه‌کار هر دو
داستان را به خوبی می‌دانند و
منِ ساده باید راستی را گمانه‌زنی کنم.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
میخواهی قاضی شوی؟
گفت: نه
گفتند: چرا؟
گفت: نمیخواهم
نادانی میان دو دانا باشم.
زیرا شاکی و متهم هر دو
اصل ماجرا را می‌دانند و
منِ ساده باید حقیقت را حدس بزنم.
#بهلول
🔷 برگردان به پارسی پاک:
#سیــاه_منـصـور.
به بهلول گفتند؛
میخواهی دادستان بشوی؟
گفت: نه.!
گفتند: چرا؟
گفت: نمیخواهم.!
نادانی میان دو دانا باشم.
زیرا خوانده و دادخواه یا گناه‌کار هر دو
داستان را به خوبی می‌دانند و
منِ ساده باید راستی را گمانه‌زنی کنم.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گزانسنگ_ادب_پارسی.
بخش نود و هفتم، (۹۷)
#پارشاهی_نوذر؛
بخش (۱۲)
به گستهم و توس آمد این آگهی
که تیره شد آن فر شاهنشهی
به شمشیر تیز آن سر تاجدار
به زاری بریدند و برگشت کار
بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های‌وهوی
سر سرکشان گشت پرگرد و خاک
همه دیده پر خون همه جامه چاک
سوی زابلستان نهادند روی
زبان شاه‌گوی و روان شاه‌جوی
بر زال رفتند با سوگ و درد
رخان پر ز خون و سران پر ز گرد
که زارا دلیرا شها نوذرا
گوا تاجدارا مها مهترا
نگهبان ایران و شاه جهان
سر تاجداران و پشت مهان
سرت افسر از خاک جوید همی
زمین خون شاهان ببوید همی
گیایی که روید بران بوم و بر
نگون دارد از شرم خورشید سر
همی داد خواهیم و زاری کنیم
به خون پدر سوگواری کنیم
نشان فریدون بدو زنده بود
زمین نعل اسپ ورا بنده بود
به زاری و خواری سرش را ز تن
بریدند با نامدار انجمن
همه تیغ زهرآبگون برکشید
به کین جستن آیید و دشمن کشید
همانا برین سوگ با ما سپهر
ز دیده فرو باردی خون به مهر
شما نیز دیده پر از خون کنید
همه جامهٔ ناز بیرون کنید
که با کین شاهان نشاید که چشم
نباشد پر از آب و دل پر ز خشم
همه انجمن زار و گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند
زبان داد دستان که تا رستخیز
نه بیند نیام مرا تیغ تیز
چمان چرمه در زیر تخت من ست
سنان‌دار نیزه درخت من ست
رکاب ست پای مرا جایگاه
یکی ترگ تیره سرم را کلاه
برین کینه آرامش و خواب نیست
همی چون دو چشمم به جوی آب نیست
روان چنان شهریار جهان
درخشنده بادا میان مهان
شما را به داد جهان آفرین
دل ارمیده بادا به آیین و دین
ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم
برینیم و گردن ورا داده‌ایم
چو گردان سوی کینه بشتافتند
به ساری سران آگهی یافتند
ازیشان بشد خورد و آرام و خواب
پر از بیم گشتند از افراسیاب
ازان پس به اغریرث آمد پیام
که ای پرمنش مهتر نیک‌نام
به گیتی به گفتار تو زنده‌ایم
همه یک به یک مر ترا بنده‌ایم
تو دانی که دستان به زابلستان
به جایست با شاه کابلستان
چو برزین و چون قارن رزم‌زن
چو خراد و کشواد لشکرشکن
یلانند با چنگ‌های دراز
ندارند از ایران چنین دست باز
چو تابند گردان ازین سو عنان
به چشم اندر آرند نوک سنان
ازان تیز گردد رد افراسیاب
دلش گردد از بستگان پرشتاب
پس آنگه سر یک رمه بی‌گناه
به خاک اندر آرد ز بهر کلاه
اگر بیند اغریرث هوشمند
مر این بستگان را گشاید ز بند
پراگنده گردیم گرد جهان
زبان برگشاییم پیش مهان
به پیش بزرگان ستایش کنیم
همان پیش یزدان نیایش کنیم
چنین گفت اغریرث پرخرد
کزین گونه گفتار کی درخورد
ز من آشکارا شود دشمنی
بجوشد سر مرد آهرمنی
یکی چاره سازم دگرگونه زین
که با من نگردد برادر به کین
گر ایدون که دستان شود تیزچنگ
یکی لشکر آرد بر ما به جنگ
چو آرد به نزدیک ساری رمه
به دستان سپارم شما را همه
بپردازم آمل نیایم به جنگ
سرم را ز نام اندرآرم به ننگ
بزرگان ایران ز گفتار اوی
بروی زمین برنهادند روی
چو از آفرینش بپرداختند
نوندی ز ساری برون تاختند
بپویید نزدیک دستان سام
بیاورد ازان نامداران پیام
که بخشود بر ما جهاندار ما
شد اغریرث پر خرد یار ما
یکی سخت پیمان فگندیم بن
بران برنهادیم یکسر سخن
کز ایران چو دستان آزادمرد
بیایند و جویند با وی نبرد
گرانمایه اغریرث نیک پی
ز آمل گذارد سپه را به ری
مگر زنده از چنگ این اژدها
تن یک جهان مردم آید رها
چو پوینده در زابلستان رسید
سراینده در پیش دستان رسید
بزرگان و جنگ‌آوران را بخواند
پیام یلان پیش ایشان براند
ازان پس چنین گفت کای سروران
پلنگان جنگی و نام‌آوران
کدام ست مردی کنارنگ دل
به مردی سیه کرده در جنگ دل
خریدار این جنگ و این تاختن
به خورشید گردن برافراختن
ببر زد بران کار کشواد دست
منم گفت یازان بدین داد دست
برو آفرین کرد فرخنده زال
که خرم بدی تا بود ماه و سال
سپاهی ز گردان پرخاش‌جوی
ز زابل به آمل نهادند روی
چو از پیش دستان برون شد سپاه
خبر شد به اغریرث نیک خواه
همه بستگان را به ساری بماند
بزد نای رویین و لشکر براند
چو گشواد فرخ به ساری رسید
پدید آمد آن بندها را کلید
یکی اسپ مر هر یکی را بساخت
ز ساری سوی زابلستان بتاخت
چو آمد به دستان سام آگهی
که برگشت گشواد با فرهی
یکی گنج ویژه به درویش داد
سراینده را جامهٔ خویش داد
چو گشواد نزدیک زابل رسید
پذیره شدش زال زر چون سزید
بران بستگان زار بگریست دیر
کجا مانده بودند در چنگ شیر
پس از نامور نوذر شهریار
به سر خاک بر کرد و بگریست زار.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گزانسنگ_ادب_پارسی.
بخش نود و هفتم، (۹۷)
#پارشاهی_نوذر؛
بخش (۱۲)
به گستهم و توس آمد این آگهی
که تیره شد آن فر شاهنشهی
به شمشیر تیز آن سر تاجدار
به زاری بریدند و برگشت کار
بکندند موی و شخودند روی
از ایران برآمد یکی های‌وهوی
سر سرکشان گشت پرگرد و خاک
همه دیده پر خون همه جامه چاک
سوی زابلستان نهادند روی
زبان شاه‌گوی و روان شاه‌جوی
بر زال رفتند با سوگ و درد
رخان پر ز خون و سران پر ز گرد
که زارا دلیرا شها نوذرا
گوا تاجدارا مها مهترا
نگهبان ایران و شاه جهان
سر تاجداران و پشت مهان
سرت افسر از خاک جوید همی
زمین خون شاهان ببوید همی
گیایی که روید بران بوم و بر
نگون دارد از شرم خورشید سر
همی داد خواهیم و زاری کنیم
به خون پدر سوگواری کنیم
نشان فریدون بدو زنده بود
زمین نعل اسپ ورا بنده بود
به زاری و خواری سرش را ز تن
بریدند با نامدار انجمن
همه تیغ زهرآبگون برکشید
به کین جستن آیید و دشمن کشید
همانا برین سوگ با ما سپهر
ز دیده فرو باردی خون به مهر
شما نیز دیده پر از خون کنید
همه جامهٔ ناز بیرون کنید
که با کین شاهان نشاید که چشم
نباشد پر از آب و دل پر ز خشم
همه انجمن زار و گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند
زبان داد دستان که تا رستخیز
نه بیند نیام مرا تیغ تیز
چمان چرمه در زیر تخت من ست
سنان‌دار نیزه درخت من ست
رکاب ست پای مرا جایگاه
یکی ترگ تیره سرم را کلاه
برین کینه آرامش و خواب نیست
همی چون دو چشمم به جوی آب نیست
روان چنان شهریار جهان
درخشنده بادا میان مهان
شما را به داد جهان آفرین
دل ارمیده بادا به آیین و دین
ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم
برینیم و گردن ورا داده‌ایم
چو گردان سوی کینه بشتافتند
به ساری سران آگهی یافتند
ازیشان بشد خورد و آرام و خواب
پر از بیم گشتند از افراسیاب
ازان پس به اغریرث آمد پیام
که ای پرمنش مهتر نیک‌نام
به گیتی به گفتار تو زنده‌ایم
همه یک به یک مر ترا بنده‌ایم
تو دانی که دستان به زابلستان
به جایست با شاه کابلستان
چو برزین و چون قارن رزم‌زن
چو خراد و کشواد لشکرشکن
یلانند با چنگ‌های دراز
ندارند از ایران چنین دست باز
چو تابند گردان ازین سو عنان
به چشم اندر آرند نوک سنان
ازان تیز گردد رد افراسیاب
دلش گردد از بستگان پرشتاب
پس آنگه سر یک رمه بی‌گناه
به خاک اندر آرد ز بهر کلاه
اگر بیند اغریرث هوشمند
مر این بستگان را گشاید ز بند
پراگنده گردیم گرد جهان
زبان برگشاییم پیش مهان
به پیش بزرگان ستایش کنیم
همان پیش یزدان نیایش کنیم
چنین گفت اغریرث پرخرد
کزین گونه گفتار کی درخورد
ز من آشکارا شود دشمنی
بجوشد سر مرد آهرمنی
یکی چاره سازم دگرگونه زین
که با من نگردد برادر به کین
گر ایدون که دستان شود تیزچنگ
یکی لشکر آرد بر ما به جنگ
چو آرد به نزدیک ساری رمه
به دستان سپارم شما را همه
بپردازم آمل نیایم به جنگ
سرم را ز نام اندرآرم به ننگ
بزرگان ایران ز گفتار اوی
بروی زمین برنهادند روی
چو از آفرینش بپرداختند
نوندی ز ساری برون تاختند
بپویید نزدیک دستان سام
بیاورد ازان نامداران پیام
که بخشود بر ما جهاندار ما
شد اغریرث پر خرد یار ما
یکی سخت پیمان فگندیم بن
بران برنهادیم یکسر سخن
کز ایران چو دستان آزادمرد
بیایند و جویند با وی نبرد
گرانمایه اغریرث نیک پی
ز آمل گذارد سپه را به ری
مگر زنده از چنگ این اژدها
تن یک جهان مردم آید رها
چو پوینده در زابلستان رسید
سراینده در پیش دستان رسید
بزرگان و جنگ‌آوران را بخواند
پیام یلان پیش ایشان براند
ازان پس چنین گفت کای سروران
پلنگان جنگی و نام‌آوران
کدام ست مردی کنارنگ دل
به مردی سیه کرده در جنگ دل
خریدار این جنگ و این تاختن
به خورشید گردن برافراختن
ببر زد بران کار کشواد دست
منم گفت یازان بدین داد دست
برو آفرین کرد فرخنده زال
که خرم بدی تا بود ماه و سال
سپاهی ز گردان پرخاش‌جوی
ز زابل به آمل نهادند روی
چو از پیش دستان برون شد سپاه
خبر شد به اغریرث نیک خواه
همه بستگان را به ساری بماند
بزد نای رویین و لشکر براند
چو گشواد فرخ به ساری رسید
پدید آمد آن بندها را کلید
یکی اسپ مر هر یکی را بساخت
ز ساری سوی زابلستان بتاخت
چو آمد به دستان سام آگهی
که برگشت گشواد با فرهی
یکی گنج ویژه به درویش داد
سراینده را جامهٔ خویش داد
چو گشواد نزدیک زابل رسید
پذیره شدش زال زر چون سزید
بران بستگان زار بگریست دیر
کجا مانده بودند در چنگ شیر
پس از نامور نوذر شهریار
به سر خاک بر کرد و بگریست زار.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
آموزشِ گفتاری و درست نویسی؛
بخش: (۴)
🟢 بنویسیم:
گربه‌م‌و دوست دارم. (گربه‌ام را دوست دارم.)
گربه‌ت‌و دوست داری. (گربه‌ات را دوست داری.)
گربه‌ش‌و دوست داره. (گربه‌اش را دوست دارد.)
گربه‌مون‌و دوست داریم. (گربه‌مان را دوست داریم.)
گربه‌تون‌و دوست دارین. (گربه‌تان را دوست دارید.)
گربه‌شون‌و دوست دارن. (گربه‌شان را دوست دارند.)
🔴 ننویسیم:
گربم‌و دوست دارم.
گربت‌و دوست داری.
گربش‌و دوست داره.
گربمون‌و دوست داریم.
گربتون‌و دوست دارین.
گربشون‌و دوست دارن.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
بخش: (۴)
🟢 بنویسیم:
گربه‌م‌و دوست دارم. (گربه‌ام را دوست دارم.)
گربه‌ت‌و دوست داری. (گربه‌ات را دوست داری.)
گربه‌ش‌و دوست داره. (گربه‌اش را دوست دارد.)
گربه‌مون‌و دوست داریم. (گربه‌مان را دوست داریم.)
گربه‌تون‌و دوست دارین. (گربه‌تان را دوست دارید.)
گربه‌شون‌و دوست دارن. (گربه‌شان را دوست دارند.)
🔴 ننویسیم:
گربم‌و دوست دارم.
گربت‌و دوست داری.
گربش‌و دوست داره.
گربمون‌و دوست داریم.
گربتون‌و دوست دارین.
گربشون‌و دوست دارن.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#شبانه؛
شب،
پدیده‌ای ست برای پذیرش گناهانی،
که در درازای روز انجام می‌پذیرد.!!
شب شما پُر از مهربانی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
شب،
پدیده‌ای ست برای پذیرش گناهانی،
که در درازای روز انجام می‌پذیرد.!!
شب شما پُر از مهربانی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔹بنام خداوند مهر و ماه🔹
🔷امروز؛ ☀️🕊☀️
🟢به روزِ پیروز وفرخ،
🌞روز: 🌔«#ماه_ایزد»
🔥#نبر ازماه #آذر
به سال 3759 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۰۶ / ۰۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞روز شنبه:
#کیوان_شید 🌞 روز ۰۶ 🔥#آذر 🌔 ماه
به سالِ 1400 🌞خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۰۹ / ۰۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
🔴 برابربا 🌞روز 27
🌔 ماه #نوامبر2021 💒 زایشی.
2021 / 11 / 27
🍃🌹🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#گل_نرگس_نماد_ماه ایزد است.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹#شعر_گلها_و_روزهای_باستان.🌹
🖌#داتیس_مهرابیان.
🌕 ماه= چراغ آسمان، مهتاب.
🟣 گل نرگس در ایران باستان
نشان خرد و بینش بوده و در یونان باستان
برگرفته از افسانه ی نارسیس است؛
ماه رویی که شیفته ی رخسار زیبای خودش
بود و برای در آغوش گرفتن فرتور(عکس)
خودش در برکه افتاد و جان باخت و خدای عشق به یاد او گل نارسیس را بر کناره ی
جویبارها و برکه ها رویاند.
(نارسیسیم در دانش روانشناسی؛
به چَمِ خود شیفتگی است.)
🧿 امروز از روزهای نَبُر ،
روز پرهیز از شکار کردن و خوراک گوشت دار🧿
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#آثار_قلم_و_قلم_موی_داتیس.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔹بنام خداوند مهر و ماه🔹
🔷امروز؛ ☀️🕊☀️
🟢به روزِ پیروز وفرخ،
🌞روز: 🌔«#ماه_ایزد»
🔥#نبر ازماه #آذر
به سال 3759 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۰۶ / ۰۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞روز شنبه:
#کیوان_شید 🌞 روز ۰۶ 🔥#آذر 🌔 ماه
به سالِ 1400 🌞خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۰۹ / ۰۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
🔴 برابربا 🌞روز 27
🌔 ماه #نوامبر2021 💒 زایشی.
2021 / 11 / 27
🍃🌹🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#گل_نرگس_نماد_ماه ایزد است.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹#شعر_گلها_و_روزهای_باستان.🌹
🖌#داتیس_مهرابیان.
🌕 ماه= چراغ آسمان، مهتاب.
🟣 گل نرگس در ایران باستان
نشان خرد و بینش بوده و در یونان باستان
برگرفته از افسانه ی نارسیس است؛
ماه رویی که شیفته ی رخسار زیبای خودش
بود و برای در آغوش گرفتن فرتور(عکس)
خودش در برکه افتاد و جان باخت و خدای عشق به یاد او گل نارسیس را بر کناره ی
جویبارها و برکه ها رویاند.
(نارسیسیم در دانش روانشناسی؛
به چَمِ خود شیفتگی است.)
🧿 امروز از روزهای نَبُر ،
روز پرهیز از شکار کردن و خوراک گوشت دار🧿
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#آثار_قلم_و_قلم_موی_داتیس.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌻🍎🍂💧🍁🚜🍂🍋🍁🍂🌻
⛈🍁🍂🍁💦🍂🍃🍏
🍂❄️🍁🍊🌾🍂
🌞🍂🍏🌻🍁🌼
🍂💦🍊🍃
🍎🍁❄️
🥕🍀
🌻
۱۴۰۰ / ۰۹ / ۰۶
#درودتان_باد
#بامداد_زیبایتان_نیکو؛
#بامداد_آمد،
آفتاب از سنگر آسمان تابیدن گرفت
آفتاب با نسیم‌های سرد پاییزی،
بر برگ‌های زرد و سرخ تابید
تا جهان به شور و شادی به پا خیزد
بامداد ناب‌ترین پیامی ست که،
از دریچه آسمان بسوی زمین فرستاده می‌شود
و به آهنگ‌ِ چرخش‌های زمین گِره می‌خورد.
بامداد چهره خود را به زمین نشان می‌دهد
و از بیکرانه سپهر بلند ستارگان را برمی‌چیند.!
تا با زمینی‌ها چشمه‌های جاودان زندگی را
لایروبی نمایند و با گُل‌های آفتابگردان شکوفا گردند.
بامداد می‌آید و گل خورشید می‌شکفد
و برگی دیگر از دفتر روزگار دیگرگون می‌شود.
#برآمدن_شهبانوی_زرین_آفتاب_در
#آسمان_آذرین‌تان_همیشه_فروزان_باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌞 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
💦🌼🎍
🌨🍊🌞🍂
🍂💦🍁🍏🌻
🌿🍂🍎🍁❄️🍂
🍂💦🍁🥝🍂❄️🍂🍃💧
🌻🍁🍎❄️🍂🍋🍁💧🍏🍂🌻🍁
⛈🍁🍂🍁💦🍂🍃🍏
🍂❄️🍁🍊🌾🍂
🌞🍂🍏🌻🍁🌼
🍂💦🍊🍃
🍎🍁❄️
🥕🍀
🌻
۱۴۰۰ / ۰۹ / ۰۶
#درودتان_باد
#بامداد_زیبایتان_نیکو؛
#بامداد_آمد،
آفتاب از سنگر آسمان تابیدن گرفت
آفتاب با نسیم‌های سرد پاییزی،
بر برگ‌های زرد و سرخ تابید
تا جهان به شور و شادی به پا خیزد
بامداد ناب‌ترین پیامی ست که،
از دریچه آسمان بسوی زمین فرستاده می‌شود
و به آهنگ‌ِ چرخش‌های زمین گِره می‌خورد.
بامداد چهره خود را به زمین نشان می‌دهد
و از بیکرانه سپهر بلند ستارگان را برمی‌چیند.!
تا با زمینی‌ها چشمه‌های جاودان زندگی را
لایروبی نمایند و با گُل‌های آفتابگردان شکوفا گردند.
بامداد می‌آید و گل خورشید می‌شکفد
و برگی دیگر از دفتر روزگار دیگرگون می‌شود.
#برآمدن_شهبانوی_زرین_آفتاب_در
#آسمان_آذرین‌تان_همیشه_فروزان_باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌞 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
💦🌼🎍
🌨🍊🌞🍂
🍂💦🍁🍏🌻
🌿🍂🍎🍁❄️🍂
🍂💦🍁🥝🍂❄️🍂🍃💧
🌻🍁🍎❄️🍂🍋🍁💧🍏🍂🌻🍁
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌸🌺🌼
🌺🌼
🌼
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشْکارا بر اوبر نِهان
گر او بفگند فرّ و نام‌ِ پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پُسَر
گر او گم کند راهِ آموزْگار
سَزد گر جفا بیند از روزْگار
چُنین‌ست رسمِ سَرای کَهُن
سرش هیچ پَیدا نبینی ز بُن
چو رسمِ بدش بازیابد کسی
نخواهد که مانَد بدودر بسی.
#فردوسی_بزرگ.
و در این هفته آرزویم این‌که:
شوی بر تن خویشتن کامگار
دلت شاد گردد چو خرم بهار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌼
🌺🌼
🌸🌺🌼
🌺🌼
🌼
پدر چون به فرزند ماند جهان
کند آشْکارا بر اوبر نِهان
گر او بفگند فرّ و نام‌ِ پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پُسَر
گر او گم کند راهِ آموزْگار
سَزد گر جفا بیند از روزْگار
چُنین‌ست رسمِ سَرای کَهُن
سرش هیچ پَیدا نبینی ز بُن
چو رسمِ بدش بازیابد کسی
نخواهد که مانَد بدودر بسی.
#فردوسی_بزرگ.
و در این هفته آرزویم این‌که:
شوی بر تن خویشتن کامگار
دلت شاد گردد چو خرم بهار
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌼
🌺🌼
🌸🌺🌼
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
درود بی کران
دیگربار برای یاران روزگاری سرشار از کامروایی آرزو دارم،
و در آغاز هفته ای دیگر،
باز پیشکش دیگری از سخن سخته استاد توس.
کامتان روا!
مهرورزتان: #سیروس_حامی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
دیگربار برای یاران روزگاری سرشار از کامروایی آرزو دارم،
و در آغاز هفته ای دیگر،
باز پیشکش دیگری از سخن سخته استاد توس.
کامتان روا!
مهرورزتان: #سیروس_حامی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سیاه منصور
⛔️ستم‌های_بسیار_ناروای_تازیان؛
🔴 سوختن و از میان بردن کتاب و کتابخانههای ایران بدست تازیان.
یکی از کردارهای شوم و زیان‌بخش تازشِ تازیان به ایران آسیب‌رساندن به کارهای فرهنگی، دانشیک و ادبی این مرز و بوم بود.
آنان همه کتاب‌هایی که به زبان پارسی را به کارها و نوشتار کفر از میان بردند و بسیاری از کتابخانههای ایران را سوزاندند، با این همه برخی در این باب تردید دارند و این تردید چه نیاز است؟
پیداست که چنین کسانی تا چه اندازه می‌توانست کتاب و کتابخانه را دوست داشته باشد.
«دولتشاه سمرقندی» می‌نویسد:
عبدالله‌طاهر به روزگار فرمانروایی عباسی،
فرمانروای خراسان بود،
روزی در نیشابور در جایگاه فرمانروایی نشسته بود که کسی کتابی برای ارج نهادن به پیش او آورد، پرسید:
چه کتاب است؟
مرد گفت:
داستان‌هایی است که فرمانروایان بنام پادشاه انوشیروان گردآوری کرده‌اند و خواندنش سودمند افتد، فرمانروا فرمود: ما مردم «قرآن»خوانیم و جز «قرآن» و گفتار پیغمبر چیزی نمی‌خوانیم، سپس فرمود آن کتاب را در آب انداختند و فرمان داد که در مرزهای وی هر جا از پارسیان کتابی بود همه را بسوزانند.!!!
یکی از بهانه‌هایی که تازیان برای نبرد با زبان و نگارش ایران داشت این نکته بود که نوشتار و زبان «مجوس» را سدی برای پخش و گسترش کتاب تازیان می‌شمرد برای همین بود،
هر جا که در شهرهای ایران به کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها به نبرد برخاستند، در برابر ایرانیان نیز به برای ارج‌نهادن به آنان که آیین مسلمانی را پذیرفته بودند تازی را نمی‌آموختند و از این رو نماز و «قرآن» را نیز نمی توانستند به عربی بخوانند.
در «کتاب تاریخ بخارا» آمده است:
مردم «بخارا» عربی نخوانستندی آموختن و چون وخت نماز شدی مَردی در پس ایشان بانگ زدی و آنان تنها «رکوع و سجود» کردندی.
باری بدین گونه بود که کتاب‌هایی که در زمان خود در زمینه‌های پزشکی، ستاره شناسی و دینی بی‌همتا بودند به دست این سَبک‌مغزان افتاد که از برزخ هولناک بیابان عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنچه کردند هم در انداز‌ی اندیشه و پندارهای آنان بود و نباید به آنان خُرده گرفت.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔴 سوختن و از میان بردن کتاب و کتابخانههای ایران بدست تازیان.
یکی از کردارهای شوم و زیان‌بخش تازشِ تازیان به ایران آسیب‌رساندن به کارهای فرهنگی، دانشیک و ادبی این مرز و بوم بود.
آنان همه کتاب‌هایی که به زبان پارسی را به کارها و نوشتار کفر از میان بردند و بسیاری از کتابخانههای ایران را سوزاندند، با این همه برخی در این باب تردید دارند و این تردید چه نیاز است؟
پیداست که چنین کسانی تا چه اندازه می‌توانست کتاب و کتابخانه را دوست داشته باشد.
«دولتشاه سمرقندی» می‌نویسد:
عبدالله‌طاهر به روزگار فرمانروایی عباسی،
فرمانروای خراسان بود،
روزی در نیشابور در جایگاه فرمانروایی نشسته بود که کسی کتابی برای ارج نهادن به پیش او آورد، پرسید:
چه کتاب است؟
مرد گفت:
داستان‌هایی است که فرمانروایان بنام پادشاه انوشیروان گردآوری کرده‌اند و خواندنش سودمند افتد، فرمانروا فرمود: ما مردم «قرآن»خوانیم و جز «قرآن» و گفتار پیغمبر چیزی نمی‌خوانیم، سپس فرمود آن کتاب را در آب انداختند و فرمان داد که در مرزهای وی هر جا از پارسیان کتابی بود همه را بسوزانند.!!!
یکی از بهانه‌هایی که تازیان برای نبرد با زبان و نگارش ایران داشت این نکته بود که نوشتار و زبان «مجوس» را سدی برای پخش و گسترش کتاب تازیان می‌شمرد برای همین بود،
هر جا که در شهرهای ایران به کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها به نبرد برخاستند، در برابر ایرانیان نیز به برای ارج‌نهادن به آنان که آیین مسلمانی را پذیرفته بودند تازی را نمی‌آموختند و از این رو نماز و «قرآن» را نیز نمی توانستند به عربی بخوانند.
در «کتاب تاریخ بخارا» آمده است:
مردم «بخارا» عربی نخوانستندی آموختن و چون وخت نماز شدی مَردی در پس ایشان بانگ زدی و آنان تنها «رکوع و سجود» کردندی.
باری بدین گونه بود که کتاب‌هایی که در زمان خود در زمینه‌های پزشکی، ستاره شناسی و دینی بی‌همتا بودند به دست این سَبک‌مغزان افتاد که از برزخ هولناک بیابان عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنچه کردند هم در انداز‌ی اندیشه و پندارهای آنان بود و نباید به آنان خُرده گرفت.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
جابجایی و آوردنِ کلیله و دمنه،
از سانسکریت به پارسی میانه
و سپس به سُریانی، تازی و سپس
به دیگر زبان‌های گوناگون در سراسر جهان....
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
از سانسکریت به پارسی میانه
و سپس به سُریانی، تازی و سپس
به دیگر زبان‌های گوناگون در سراسر جهان....
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
#گنجینه _زبانزدهای_پارسی_و_ریشه‌یابی_آنان.
این بخش: (ما رو باش با کی اومدیم سیزده بدر)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تار
#استاد_حسین_علیزاده
#به_سان_باران_باریا .
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#گنجینه _زبانزدهای_پارسی_و_ریشه‌یابی_آنان.
این بخش: (ما رو باش با کی اومدیم سیزده بدر)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تار
#استاد_حسین_علیزاده
#به_سان_باران_باریا .
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Telegram
attach 📎
#آموزشِ گفتاری و درست نویسی؛
بخش (۵)
🟢 بنویسیم:
این فیلم‌و چن بار دیده‌م. (این «فیلم» را چندین بار دیده‌ام.)
هنوز ناهار نخورده‌م. (هنوز ناهار نخورده‌ام.)
مونده‌م چی‌کار کنم. (مانده‌ام چکار کنم.؟)
بچه‌ها هنوز نیومده‌ن. (بچه‌ها هنوز نیامده‌اند.)
🔴 ننویسیم:
این فیلم‌و چن بار دیدم.
هنوز ناهار نخوردم.
موندم چی‌کار کنم.
بچه‌ها هنوز نیومدن.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
بخش (۵)
🟢 بنویسیم:
این فیلم‌و چن بار دیده‌م. (این «فیلم» را چندین بار دیده‌ام.)
هنوز ناهار نخورده‌م. (هنوز ناهار نخورده‌ام.)
مونده‌م چی‌کار کنم. (مانده‌ام چکار کنم.؟)
بچه‌ها هنوز نیومده‌ن. (بچه‌ها هنوز نیامده‌اند.)
🔴 ننویسیم:
این فیلم‌و چن بار دیدم.
هنوز ناهار نخوردم.
موندم چی‌کار کنم.
بچه‌ها هنوز نیومدن.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🏹*#زنبورک‌چی‌ی سپاه ایران،
در هنگام پادشاهی صفویان.
#یادمان‌های_روزگار_ایران.
🏹زنبورک‌چی= توپ‌چی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
در هنگام پادشاهی صفویان.
#یادمان‌های_روزگار_ایران.
🏹زنبورک‌چی= توپ‌چی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#واژگان_پارسی؛
#بخش_سیسد_و_چهل_و_پنجم،
۳۴۵
#فرزندان_ایران.!❗️
از بد گویی وبد زبانی بپرهیزیم
چون در میان خردمندان وفرهیختگان،
داشتن چنین ویژگیها جایی ندارد.
زبان فارسی از دسته زبان‌هایی است که در
تیررسِ بیشترین انگیزه و آماج‌های کینه‌توزان
را فراهم آورده است و تاخت‌وتازِ زبان‌های
بیگانه را
بردوش داشته باشد،
به‌گونه‌ای که بیش از نیمی از واژگانش
از آنیران یا سرزمین‌های دورتر به
این زبان شیوا و شیرین آمده‌اند.
ما اگر می‌خواهیم زبان وفرهنگ خود را،
به جهان بهتر بشناسانیم،
بایسته است که جاودانه‌های آهنگینِ،
زبان پارسی را درگفتار و نوشتارمان بکار ببریم.
🟣از پارسی گویی هراس نداشته باشیم.
❇️ از این پس؛
۱- واژگان پارسی «خودکامگی، تک سالاری»
بجای واژه تازی «استبداد»
۲- واژگان پارسی «پذیرش، پذیرفتن»
بجای واژه تازی «استجابت»
۳- واژه پارسی «ورزشگاه»
بجای واژه بیگانه «استادیوم»
۴- واژه پارسی «بهره‌کِشی»
بجای واژه تازی «استثمار»
۵- واژه پارسی «برداشت»
بجای واژه تازی «استحصال»
۶- واژگان پارسی «خواستن، خواهش»
بجای واژه تازی «استدعا»
۷- واژگان پارسی «آگاهی، پیدایش»
بجای واژه تازی «استحضار»
۸- واژگان پارسی «سزاواری، شایستگی»
بجای واژه تازی «استحقاق»
۹- واژه پارسی «سنگربندی»
بجای واژه تازی «استحکامات»
۱۰- واژگان پارسی «خودشویی، دوش گرفتن»
بجای واژه تازی «استحمام»
۱۱- واژه پارسی «بیرون آوردن»
بجای واژه تازی «استخراج»
۱۲- واژگان پارسی «بکار گماردن، به کار گرفتن»
بجای واژه تازی «استخدام»
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#بخش_سیسد_و_چهل_و_پنجم،
۳۴۵
#فرزندان_ایران.!❗️
از بد گویی وبد زبانی بپرهیزیم
چون در میان خردمندان وفرهیختگان،
داشتن چنین ویژگیها جایی ندارد.
زبان فارسی از دسته زبان‌هایی است که در
تیررسِ بیشترین انگیزه و آماج‌های کینه‌توزان
را فراهم آورده است و تاخت‌وتازِ زبان‌های
بیگانه را
بردوش داشته باشد،
به‌گونه‌ای که بیش از نیمی از واژگانش
از آنیران یا سرزمین‌های دورتر به
این زبان شیوا و شیرین آمده‌اند.
ما اگر می‌خواهیم زبان وفرهنگ خود را،
به جهان بهتر بشناسانیم،
بایسته است که جاودانه‌های آهنگینِ،
زبان پارسی را درگفتار و نوشتارمان بکار ببریم.
🟣از پارسی گویی هراس نداشته باشیم.
❇️ از این پس؛
۱- واژگان پارسی «خودکامگی، تک سالاری»
بجای واژه تازی «استبداد»
۲- واژگان پارسی «پذیرش، پذیرفتن»
بجای واژه تازی «استجابت»
۳- واژه پارسی «ورزشگاه»
بجای واژه بیگانه «استادیوم»
۴- واژه پارسی «بهره‌کِشی»
بجای واژه تازی «استثمار»
۵- واژه پارسی «برداشت»
بجای واژه تازی «استحصال»
۶- واژگان پارسی «خواستن، خواهش»
بجای واژه تازی «استدعا»
۷- واژگان پارسی «آگاهی، پیدایش»
بجای واژه تازی «استحضار»
۸- واژگان پارسی «سزاواری، شایستگی»
بجای واژه تازی «استحقاق»
۹- واژه پارسی «سنگربندی»
بجای واژه تازی «استحکامات»
۱۰- واژگان پارسی «خودشویی، دوش گرفتن»
بجای واژه تازی «استحمام»
۱۱- واژه پارسی «بیرون آوردن»
بجای واژه تازی «استخراج»
۱۲- واژگان پارسی «بکار گماردن، به کار گرفتن»
بجای واژه تازی «استخدام»
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅