Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه
بخش (۷۸)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۲۱)
زمانی پر اندیشه شد زال زَر
برآورد یال و بگسترد بَر
وزان پس به پاسخ زبان برگشاد
همه پرسش موبدان کرد یاد
نخست از ده و دو درخت بلند
که هر یک همی شاخ سی برکشند
به سالی ده و دو بود ماه نو
چو شاه نو آیین ابر گاه نو
به سی روز مه را سرآید شمار
برین سان بود گردش روزگار
کنون آنکه گفتی ز کار دو اسپ
فروزان به کردار آذرگشسپ
سپید و سیاه ست هر دو زمان
پس یکدگر تیز هر دو دوان
شب و روز باشد که میبگذرد
دم چرخ بر ما همی بشمرد
سدیگر که گفتی که آن سی سوار
کجا برگذشتند بر شهریار
ازآن سی سواران یکی کم شود
به گاه شمردن همان سی بود
نگفتی سخن جز ز نقصان ماه
که یک شب کم آید همی گاه گاه
کنون از نیام این سخن برکشیم
دو بن سرو کان مرغ دارد نَشیم
ز برج بره تا ترازو جهان
همی تیرگی دارد اندر نهان
چنین تا ز گردش به ماهی شود
پر از تیرگی و سیاهی شود
دو سرو ای دو بازوی چرخ بلند
کزو نیمه شادب و نیمی نژند
برو مرغ پران چو خورشید دان
جهان را ازو بیم و امید دان
دگر شارستان بر سر کوهسار
سرای درنگست و جای قرار
همین خارستان چون سرای سپنج
کزو ناز و گنجست و هم درد و رنج
همی دم زدن بر تو بر بشمرد
هم او برفرازد هم او بشکرد
برآید یکی باد با زلزله
ز گیتی برآید خروش و خله
همه رنج ما ماند زی خارستان
گذر کرد باید سوی شارستان
کسی دیگر از رنج ما برخورد
نپاید برو نیز و هم بگذرد
چنین رفت از آغاز یکسر سخن
همین باشد و نو نگردد کهن
اگر توشهمان نیکنامی بود
روانها بران سر گرامی بود
و گر آز ورزیم و پیچان شویم
پدید آید آنگه که بیجان شویم
گر ایوان ما سر به کیوان برست
ازان بهرهٔ ما یکی چادرست
چو پوشند بر روی ما خون و خاک
همه جای بی مست و تیمار و باک
بیابان و آن مَرد با تیز داس
کجا خشک و تر زو دل اندر هراس
تر و خشک یکسان همی بدرود
وگر لابه سازی سخن نشنود
دروگر زمانست و ما چون گیا
همانش نبیره همانش نیا
به پیر و جوان یک به یک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکرد
جهان را چنین ست ساز و نهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین در درآید بدان بگذرد
زمانه برو دَم همی بشمرد
چو زال این سخنها بکرد آشکار
ازو شادمان شد دل شهریار
به شادی یکی انجمن برشگفت
شهنشاه گیتی زهازه گرفت
یکی جشنگاهی بیاراست شاه
چنان چون شب چارده چرخ ماه
کشیدند می تا جهان تیره گشت
سرمیگساران ز می خیره گشت
خروشیدن مَرد بالای گاه
یکایک برآمد ز درگاه شاه
برفتند گردان همه شاد و مست
گرفته یکی دست دیگر به دست
چو برزد زبانه ز کوه آفتاب
سر نامدران برآمد ز خواب
بیامد کمر بسته زال دلیر
به پیش شهنشاه چون نره شیر
به دستوری بازگشتن ز در
شدن نزد سالار فرخ پدر
به شاه جهان گفت کای نیکخوی
مرا چهر سام آمدست آرزوی
ببوسیدم ای پایهی تخت عاج
دلم گشت روشن بدین برز و تاج
بدو گفت شاه ای جوانمرد گرد
یک امروز نیزت بباید سپرد
ترا بویهی دخت مهراب خاست
دلت راهش سام زابل کجاست
بفرمود تا سنج و هندی درای
به میدان گذارند با کره نای
ابا نیزه و گرز و تیر و کمان
برفتند گردان همه شادمان
کمانها گرفتند و تیر خدنگ
نشانه نهادند چون روز جنگ
بپیچید هر یک به چیزی عنان
به گرز و به تیغ و به تیر و سنان
درختی گشن بد به میدان شاه
گذشته برو سال بسیار و ماه
کمان را بمالید دستان سام
برانگیخت اسپ و برآورد نام
بزد بر میان درخت سهی
گذاره شد آن تیر شاهنشهی
هم اندر تگ اسپ یک چوبه تیر
بینداخت و بگذاشت چون نره شیر
سپر برگرفتند ژوپینوران
بگشتند با خشتهای گران
سپر خواست از ریدک ترک زال
برانگیخت اسپ و برآورد یال
کمان را بینداخت و ژوپین گرفت
به ژوپین شکار نوآیین گرفت
بزد خشت بر سه سپر گیلوار
گشاده به دیگر سو افگند خوار
به گردنکشان گفت شاه جهان
که با او که جوید نبرد از مهان
یکی برگراییدش اندر نبرد
که از تیر و ژوپین برآورد گرد
همه برکشیدند گردان سلیح
بدل خشمناک و زبان پر مزیح
به آورد رفتند پیچان عنان
ابا نیزه و آب داده سنان
چنان شد که مرد اندر آمد به مرد
برانگیخت زال اسپ و برخاست گرد
نگه کرد تا کیست زیشان سوار
عنان پیچ و گردنکش و نامدار
ز گرد اندر آمد بسان نهنگ
گرفتش کمربند او را به چنگ
چنان خوارش از پشت زین برگرفت
که شاه و سپه ماند اندر شگفت
به آواز گفتند گردنکشان
که مردم نبیند کسی زین نشان
هر آن کس که با او بجوید نبرد
کند جامه مادر برو لاژورد
ز شیران نزاید چنین نیز گرد
چه گرد از نهنگانش باید شمرد
خنک سام یَل کش چنین یادگار
بماند به گیتی دلیر و سوار----
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه
بخش (۷۸)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۲۱)
زمانی پر اندیشه شد زال زَر
برآورد یال و بگسترد بَر
وزان پس به پاسخ زبان برگشاد
همه پرسش موبدان کرد یاد
نخست از ده و دو درخت بلند
که هر یک همی شاخ سی برکشند
به سالی ده و دو بود ماه نو
چو شاه نو آیین ابر گاه نو
به سی روز مه را سرآید شمار
برین سان بود گردش روزگار
کنون آنکه گفتی ز کار دو اسپ
فروزان به کردار آذرگشسپ
سپید و سیاه ست هر دو زمان
پس یکدگر تیز هر دو دوان
شب و روز باشد که میبگذرد
دم چرخ بر ما همی بشمرد
سدیگر که گفتی که آن سی سوار
کجا برگذشتند بر شهریار
ازآن سی سواران یکی کم شود
به گاه شمردن همان سی بود
نگفتی سخن جز ز نقصان ماه
که یک شب کم آید همی گاه گاه
کنون از نیام این سخن برکشیم
دو بن سرو کان مرغ دارد نَشیم
ز برج بره تا ترازو جهان
همی تیرگی دارد اندر نهان
چنین تا ز گردش به ماهی شود
پر از تیرگی و سیاهی شود
دو سرو ای دو بازوی چرخ بلند
کزو نیمه شادب و نیمی نژند
برو مرغ پران چو خورشید دان
جهان را ازو بیم و امید دان
دگر شارستان بر سر کوهسار
سرای درنگست و جای قرار
همین خارستان چون سرای سپنج
کزو ناز و گنجست و هم درد و رنج
همی دم زدن بر تو بر بشمرد
هم او برفرازد هم او بشکرد
برآید یکی باد با زلزله
ز گیتی برآید خروش و خله
همه رنج ما ماند زی خارستان
گذر کرد باید سوی شارستان
کسی دیگر از رنج ما برخورد
نپاید برو نیز و هم بگذرد
چنین رفت از آغاز یکسر سخن
همین باشد و نو نگردد کهن
اگر توشهمان نیکنامی بود
روانها بران سر گرامی بود
و گر آز ورزیم و پیچان شویم
پدید آید آنگه که بیجان شویم
گر ایوان ما سر به کیوان برست
ازان بهرهٔ ما یکی چادرست
چو پوشند بر روی ما خون و خاک
همه جای بی مست و تیمار و باک
بیابان و آن مَرد با تیز داس
کجا خشک و تر زو دل اندر هراس
تر و خشک یکسان همی بدرود
وگر لابه سازی سخن نشنود
دروگر زمانست و ما چون گیا
همانش نبیره همانش نیا
به پیر و جوان یک به یک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکرد
جهان را چنین ست ساز و نهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین در درآید بدان بگذرد
زمانه برو دَم همی بشمرد
چو زال این سخنها بکرد آشکار
ازو شادمان شد دل شهریار
به شادی یکی انجمن برشگفت
شهنشاه گیتی زهازه گرفت
یکی جشنگاهی بیاراست شاه
چنان چون شب چارده چرخ ماه
کشیدند می تا جهان تیره گشت
سرمیگساران ز می خیره گشت
خروشیدن مَرد بالای گاه
یکایک برآمد ز درگاه شاه
برفتند گردان همه شاد و مست
گرفته یکی دست دیگر به دست
چو برزد زبانه ز کوه آفتاب
سر نامدران برآمد ز خواب
بیامد کمر بسته زال دلیر
به پیش شهنشاه چون نره شیر
به دستوری بازگشتن ز در
شدن نزد سالار فرخ پدر
به شاه جهان گفت کای نیکخوی
مرا چهر سام آمدست آرزوی
ببوسیدم ای پایهی تخت عاج
دلم گشت روشن بدین برز و تاج
بدو گفت شاه ای جوانمرد گرد
یک امروز نیزت بباید سپرد
ترا بویهی دخت مهراب خاست
دلت راهش سام زابل کجاست
بفرمود تا سنج و هندی درای
به میدان گذارند با کره نای
ابا نیزه و گرز و تیر و کمان
برفتند گردان همه شادمان
کمانها گرفتند و تیر خدنگ
نشانه نهادند چون روز جنگ
بپیچید هر یک به چیزی عنان
به گرز و به تیغ و به تیر و سنان
درختی گشن بد به میدان شاه
گذشته برو سال بسیار و ماه
کمان را بمالید دستان سام
برانگیخت اسپ و برآورد نام
بزد بر میان درخت سهی
گذاره شد آن تیر شاهنشهی
هم اندر تگ اسپ یک چوبه تیر
بینداخت و بگذاشت چون نره شیر
سپر برگرفتند ژوپینوران
بگشتند با خشتهای گران
سپر خواست از ریدک ترک زال
برانگیخت اسپ و برآورد یال
کمان را بینداخت و ژوپین گرفت
به ژوپین شکار نوآیین گرفت
بزد خشت بر سه سپر گیلوار
گشاده به دیگر سو افگند خوار
به گردنکشان گفت شاه جهان
که با او که جوید نبرد از مهان
یکی برگراییدش اندر نبرد
که از تیر و ژوپین برآورد گرد
همه برکشیدند گردان سلیح
بدل خشمناک و زبان پر مزیح
به آورد رفتند پیچان عنان
ابا نیزه و آب داده سنان
چنان شد که مرد اندر آمد به مرد
برانگیخت زال اسپ و برخاست گرد
نگه کرد تا کیست زیشان سوار
عنان پیچ و گردنکش و نامدار
ز گرد اندر آمد بسان نهنگ
گرفتش کمربند او را به چنگ
چنان خوارش از پشت زین برگرفت
که شاه و سپه ماند اندر شگفت
به آواز گفتند گردنکشان
که مردم نبیند کسی زین نشان
هر آن کس که با او بجوید نبرد
کند جامه مادر برو لاژورد
ز شیران نزاید چنین نیز گرد
چه گرد از نهنگانش باید شمرد
خنک سام یَل کش چنین یادگار
بماند به گیتی دلیر و سوار----
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه.
دنباله داستانِ
بخش هفتاد و هشت. (۷۸)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۲۱)
----برو آفرین کرد شاه بزرگ
همان نامور مهتران سترگ
بزرگان سوی کاخ شاه آمدند
کمر بسته و با کلاه آمدند
یکی خلعت آراست شاه جهان
که گشتند از ان خیره یکسر مهان
چه از تاج پرمایه و تخت زر
چه از یاره و طوق و زرین کمر
همان جامههای گرانمایه نیز
پرستنده و اسپ و هر گونه چیز
به زال سپهبد سپرد آن زمان
همه چیزها از کران تا کران.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه.
دنباله داستانِ
بخش هفتاد و هشت. (۷۸)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۲۱)
----برو آفرین کرد شاه بزرگ
همان نامور مهتران سترگ
بزرگان سوی کاخ شاه آمدند
کمر بسته و با کلاه آمدند
یکی خلعت آراست شاه جهان
که گشتند از ان خیره یکسر مهان
چه از تاج پرمایه و تخت زر
چه از یاره و طوق و زرین کمر
همان جامههای گرانمایه نیز
پرستنده و اسپ و هر گونه چیز
به زال سپهبد سپرد آن زمان
همه چیزها از کران تا کران.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🍃🌹🍃
🔥 به یاری خرد بیکران 🔥
🔷 امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به روزِ پیروز وفرخ،
روز: «#رام» "نبر" ازماه #مهر
به سال ۳۷۵۹ 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۰۷ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞 روز چهارشنبه پنج شنبه:
#اورمزد_شید
🌞 روز ۱۵ #مهر 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ 🌞 خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با 🌞 روز چهارشنبه
07. 🌔 ماه #اکتبر
🌲سال 2021 💒 ترسايى.🎄
2021 / 10/ 07
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🟣 #رام_ایزد (رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی.
#نبر
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐄 🐏 🦬 🐑 🐃 🦙 🐂 🐄 🐓 🦃 🦢🐐
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.🕊
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام_ایزد. است
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🔥 به یاری خرد بیکران 🔥
🔷 امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به روزِ پیروز وفرخ،
روز: «#رام» "نبر" ازماه #مهر
به سال ۳۷۵۹ 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۰۷ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞 روز چهارشنبه پنج شنبه:
#اورمزد_شید
🌞 روز ۱۵ #مهر 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ 🌞 خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با 🌞 روز چهارشنبه
07. 🌔 ماه #اکتبر
🌲سال 2021 💒 ترسايى.🎄
2021 / 10/ 07
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🟣 #رام_ایزد (رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی.
#نبر
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐄 🐏 🦬 🐑 🐃 🦙 🐂 🐄 🐓 🦃 🦢🐐
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.🕊
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام_ایزد. است
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌻🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۱۵
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
دل آسمان؛
همواره میزبان خورشید ست،
خندهای که خورشید هر بامداد بر
زمین میبخشد رازی گِرهگشا دارد.
آفتاب میخندد و میدرخشد!
چراغ را از شب میگیرد و بیدریغ میتابد.
آفتاب با این که هیچ ایستایی و آرامشی ندارد،
با این که پیوسته در گردش و تابش است
و هر بامداد که از خاکستر بیجان شب
برمیخیزد با توانی فزاینده به دیدار
زمین میآید.
راستی خورشید چگونه میتواند هر بامداد،
روشنیبخشِ زمین بشود؟
و چگونه مایه زندگی همگان میگردد؟
هنگامی که خورشید همه چیز را سامان میدهد
ناگهان زمین پُر از گلهای رنگی میشود
و چندین برگ زرد رنگ نیز
بر شاخه درختان بید و چنار دیده میشود.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۱۵
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
دل آسمان؛
همواره میزبان خورشید ست،
خندهای که خورشید هر بامداد بر
زمین میبخشد رازی گِرهگشا دارد.
آفتاب میخندد و میدرخشد!
چراغ را از شب میگیرد و بیدریغ میتابد.
آفتاب با این که هیچ ایستایی و آرامشی ندارد،
با این که پیوسته در گردش و تابش است
و هر بامداد که از خاکستر بیجان شب
برمیخیزد با توانی فزاینده به دیدار
زمین میآید.
راستی خورشید چگونه میتواند هر بامداد،
روشنیبخشِ زمین بشود؟
و چگونه مایه زندگی همگان میگردد؟
هنگامی که خورشید همه چیز را سامان میدهد
ناگهان زمین پُر از گلهای رنگی میشود
و چندین برگ زرد رنگ نیز
بر شاخه درختان بید و چنار دیده میشود.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
درود بر شما دوستان گرامی؛
در این بامداد جانفزا،
دوست دارم باران ببارد
تا برگ و باد بداند پیوندی با بهار و تابستان رفته در جانش نیست،
باران بر برگها میدرخشید.
کودکانِ سرگرم بازی بودند و روزهای تابستان درگمانشان نمیگُنجید .
خنده و بازی شان بخشی از درختان،
برگها و گلها؛
و همه، بخشی از کودکان و کودکان بخشی از سراسر زمین بودند.
این نه در گمان ونکه دَرهاوِش٭( احساس) آشیانه کرده بود.
مرز جدایی آدمی و زتار ٭٭(طبیعت) ناپدید گردیده بود ولی دختر و مرد رهگذر، نمیدانستند.
آنان شاید هیچگاه به آسمان نیلگون،
به برگ لرزان و به آن گُل سپید نمینگریستند. دیگر گرفتاریهای در درونشان میجوشید.
دریغا که کودکانی از اینان پا می گرفتند و دیری نمی پایید که جایگزین رهگذران میشدند و گیتی باز،
آکنده از تاریکی می گردید در اندوهی بی پایان. ......
و این چنین عشق بر باد میرفت
در درخشش آن برگ،
با فرا رسیدن پریشانی پاییز و من.
💥بزرگمهر صالحی.
٭ فرهنگ ریشه شناختی و اختر فیزیک محمد حیدری ملایری.
٭٭ فرهنگ ریشه شناختی جاوید پاژین.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
در این بامداد جانفزا،
دوست دارم باران ببارد
تا برگ و باد بداند پیوندی با بهار و تابستان رفته در جانش نیست،
باران بر برگها میدرخشید.
کودکانِ سرگرم بازی بودند و روزهای تابستان درگمانشان نمیگُنجید .
خنده و بازی شان بخشی از درختان،
برگها و گلها؛
و همه، بخشی از کودکان و کودکان بخشی از سراسر زمین بودند.
این نه در گمان ونکه دَرهاوِش٭( احساس) آشیانه کرده بود.
مرز جدایی آدمی و زتار ٭٭(طبیعت) ناپدید گردیده بود ولی دختر و مرد رهگذر، نمیدانستند.
آنان شاید هیچگاه به آسمان نیلگون،
به برگ لرزان و به آن گُل سپید نمینگریستند. دیگر گرفتاریهای در درونشان میجوشید.
دریغا که کودکانی از اینان پا می گرفتند و دیری نمی پایید که جایگزین رهگذران میشدند و گیتی باز،
آکنده از تاریکی می گردید در اندوهی بی پایان. ......
و این چنین عشق بر باد میرفت
در درخشش آن برگ،
با فرا رسیدن پریشانی پاییز و من.
💥بزرگمهر صالحی.
٭ فرهنگ ریشه شناختی و اختر فیزیک محمد حیدری ملایری.
٭٭ فرهنگ ریشه شناختی جاوید پاژین.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه.
بخش هفتاد و نُهُم.(۷۹)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۲۲)
پس آن نامهی سام پاسخ نوشت
شگفتی سخنهای فرخ نوشت
که ای نامور پهلوان دلیر
به هر کار پیروز برسان شیر
نبیند چو تو نیز گردان سپهر
به رزم و به بزم و به رای و به چهر
همان پور فرخنده زال سوار
کزو ماند اندر جهان یادگار
رسید و بدانستم از کام او
همان خواهش و رای و آرام او
برآمد هر آنچه آن تو را کام بود
همان زال را رای و آرام بود
همه آرزوها سپردم بدوی
بسی روزه فرخ شمردم بدوی
ز شیری که باشد شکارش پلنگ
چه زاید جز از شیر شرزه به جنگ
گسی کردمش با دلی شادمان
کزو دور بادا بد بدگمان
برون رفت با فرخی زال زر
ز گردان لشکر برآورده سر
نوندی برافگند نزدیک سام
که برگشتم از شاه دل شادکام
ابا خلعت خسروانی و تاج
همان یاره و طوق و هم تخت عاج
چنان شاد شد زان سخن پهلوان
که با پیر سر شد به نوی جوان
سواری به کابل برافگند زود
به مهراب گفت آن کجا رفته بود
نوازیدن شهریار جهان
وزان شادمانی که رفت از مهان
من اینک چو دستان بر من رسد
گذاریم هر دو چنان چون سزد
چنان شاد شد شاه کابلستان
ز پیوند خورشید زابلستان
که گفتی همی جان برافشاندند
ز هر جای رامشگران خواندند
چو مهراب شد شاد و روشن روان
لبش گشت خندان و دل شادمان
گرانمایه سیندخت را پیش خواند
بسی خوب گفتار با او براند
بدو گفت کای جفت فرخنده رای
بیفروخت از رایت این تیره جای
به شاخی زدی دست کاندر زمین
برو شهریاران کنند آفرین
چنان هم کجا ساختی از نخست
بیاید مر این را سرانجام جست
همه گنج پیش تو آراستست
اگر تخت عاجست اگر خواستست
چو بشنید سیندخت ازو گشت باز
بر دختر آمد سراینده راز
همی مژده دادش به دیدار زال
که دیدی چنان چون بباید همال
زن و مرد را از بلندی منش
سزد گر فرازد سر از سرزنش
سوی کام دل تیز بشتافتی
کنون هر چه جستی همه یافتی
بدو گفت رودابه ای شاه زن
سزای ستایش به هر انجمن
من از خاک پای تو بالین کنم
به فرمانت آرایش دین کنم
ز تو چشم آهرمنان دور باد
دل و جان تو خانهی سور باد
چو بشنید سیندخت گفتار اوی
به آرایش کاخ بنهاد روی
بیآراست ایوانها چون بهشت
گلاب و می و مشک و عنبر سرشت
بساتی بیفگند پیکر به زر
زبر جد برو بافته سر به سر
دگر پیکرش در خوشاب بود
که هر دانهای قطرهای آب بود
یک ایوان همه تخت زرین نهاد
به آیین و آرایش چین نهاد
همه پیکرش گوهر آگنده بود
میان گهر نقشها کنده بود
ز یاقوت مر تخت را پایه بود
که تخت کیان بود و پرمایه بود
یک ایوان همه جامهی رود و می
بیاورده از پارس و اهواز و ری
بیاراست رودابه را چون نگار
پر از جامه و رنگ و بوی بهار
همه کابلستان شد آراسته
پر از رنگ و بوی و پر از خواسته
همه پشت پیلان بیاراستند
ز کابل پرستندگان خواستند
نشستند بر پیل رامشگران
نهاده به سر بر زر افسران
پذیره شدن را بیاراستند
نثارش همه مشک و زر خواستند.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه.
بخش هفتاد و نُهُم.(۷۹)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۲۲)
پس آن نامهی سام پاسخ نوشت
شگفتی سخنهای فرخ نوشت
که ای نامور پهلوان دلیر
به هر کار پیروز برسان شیر
نبیند چو تو نیز گردان سپهر
به رزم و به بزم و به رای و به چهر
همان پور فرخنده زال سوار
کزو ماند اندر جهان یادگار
رسید و بدانستم از کام او
همان خواهش و رای و آرام او
برآمد هر آنچه آن تو را کام بود
همان زال را رای و آرام بود
همه آرزوها سپردم بدوی
بسی روزه فرخ شمردم بدوی
ز شیری که باشد شکارش پلنگ
چه زاید جز از شیر شرزه به جنگ
گسی کردمش با دلی شادمان
کزو دور بادا بد بدگمان
برون رفت با فرخی زال زر
ز گردان لشکر برآورده سر
نوندی برافگند نزدیک سام
که برگشتم از شاه دل شادکام
ابا خلعت خسروانی و تاج
همان یاره و طوق و هم تخت عاج
چنان شاد شد زان سخن پهلوان
که با پیر سر شد به نوی جوان
سواری به کابل برافگند زود
به مهراب گفت آن کجا رفته بود
نوازیدن شهریار جهان
وزان شادمانی که رفت از مهان
من اینک چو دستان بر من رسد
گذاریم هر دو چنان چون سزد
چنان شاد شد شاه کابلستان
ز پیوند خورشید زابلستان
که گفتی همی جان برافشاندند
ز هر جای رامشگران خواندند
چو مهراب شد شاد و روشن روان
لبش گشت خندان و دل شادمان
گرانمایه سیندخت را پیش خواند
بسی خوب گفتار با او براند
بدو گفت کای جفت فرخنده رای
بیفروخت از رایت این تیره جای
به شاخی زدی دست کاندر زمین
برو شهریاران کنند آفرین
چنان هم کجا ساختی از نخست
بیاید مر این را سرانجام جست
همه گنج پیش تو آراستست
اگر تخت عاجست اگر خواستست
چو بشنید سیندخت ازو گشت باز
بر دختر آمد سراینده راز
همی مژده دادش به دیدار زال
که دیدی چنان چون بباید همال
زن و مرد را از بلندی منش
سزد گر فرازد سر از سرزنش
سوی کام دل تیز بشتافتی
کنون هر چه جستی همه یافتی
بدو گفت رودابه ای شاه زن
سزای ستایش به هر انجمن
من از خاک پای تو بالین کنم
به فرمانت آرایش دین کنم
ز تو چشم آهرمنان دور باد
دل و جان تو خانهی سور باد
چو بشنید سیندخت گفتار اوی
به آرایش کاخ بنهاد روی
بیآراست ایوانها چون بهشت
گلاب و می و مشک و عنبر سرشت
بساتی بیفگند پیکر به زر
زبر جد برو بافته سر به سر
دگر پیکرش در خوشاب بود
که هر دانهای قطرهای آب بود
یک ایوان همه تخت زرین نهاد
به آیین و آرایش چین نهاد
همه پیکرش گوهر آگنده بود
میان گهر نقشها کنده بود
ز یاقوت مر تخت را پایه بود
که تخت کیان بود و پرمایه بود
یک ایوان همه جامهی رود و می
بیاورده از پارس و اهواز و ری
بیاراست رودابه را چون نگار
پر از جامه و رنگ و بوی بهار
همه کابلستان شد آراسته
پر از رنگ و بوی و پر از خواسته
همه پشت پیلان بیاراستند
ز کابل پرستندگان خواستند
نشستند بر پیل رامشگران
نهاده به سر بر زر افسران
پذیره شدن را بیاراستند
نثارش همه مشک و زر خواستند.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آشنایی_با_ایران_زیبا.
⛏🪛هنرمندی ایرانیان را بر روی سنگهای سخت ببینید.
#زیباست_و_شگفتانگیز.
نگارگری و کَندهکاری روی سنگ و دیوارهای
«نقش رستم» یکی از مِهند، ارزشمندترین، زیباترین سازههای باستانی ایران است.
که در نزدیک به «۵ کیلومتری» تخت جمشید،
در کوی «حاجی آباد» ساخته شده است.
آرامگاه چند تن از پادشاهان هخامنشی،
مانند: داریوش بزرگ و خشایارشا،
و کنده کاریهای برجستهای از رخدادهای مهند روزگار ساسانیان همچون تاجگذاری اردشیر بابکان و پیروزی شاپور بزرگ بر فرمانروایان(امپراتوران) روم است،
سازهای به نام پرستشگاه زرتشت و نخشبرجسته ویرانشدهای از روزگار ایلامیان در «نقش رستم» دیده میشود.
«#استان_فارس_نقش_رستم» مرودشت.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
⛏🪛هنرمندی ایرانیان را بر روی سنگهای سخت ببینید.
#زیباست_و_شگفتانگیز.
نگارگری و کَندهکاری روی سنگ و دیوارهای
«نقش رستم» یکی از مِهند، ارزشمندترین، زیباترین سازههای باستانی ایران است.
که در نزدیک به «۵ کیلومتری» تخت جمشید،
در کوی «حاجی آباد» ساخته شده است.
آرامگاه چند تن از پادشاهان هخامنشی،
مانند: داریوش بزرگ و خشایارشا،
و کنده کاریهای برجستهای از رخدادهای مهند روزگار ساسانیان همچون تاجگذاری اردشیر بابکان و پیروزی شاپور بزرگ بر فرمانروایان(امپراتوران) روم است،
سازهای به نام پرستشگاه زرتشت و نخشبرجسته ویرانشدهای از روزگار ایلامیان در «نقش رستم» دیده میشود.
«#استان_فارس_نقش_رستم» مرودشت.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🍃🌹🍃
🔥 به یاری خرد بیکران.
🔷 امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به روزِ پیروز وفرخ،
روز: «#باد_واتا» از.
🌔ماه 🌞#مهر
به سال 3759 مزديسنی.
۳۷۵۹ / ۰۷ / ۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با آدینه روز: #ناهید_شید
۱۶ 🌞 #مهر 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ خورشيدى.🌞
۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز فرایدی 08 #اکتبر
🌲 به سال 2021 💒 ترسايى.🎄
2021 / 10 / 08
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
👧 روز جهانی کودک👶
👶 👧 👶 👧
#باد، #هوا
مایه بنیادین زندگی 🌬💨💨
🟣 بکوشید تا گوهران هر چهار
بدارید پاکیزه و بی غبار.
ز #باد آرام، ز #آب_روان.
ز رخشنده #آتش، ز #خاک_گران.
پروردگارا🔥
راستی و مهر، آب و آبادانی و سرسبزی را
به سرزمین من بازگردان.🌿
گل #بادرنگ_بویه. نماد «باد ایزد» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🔥 به یاری خرد بیکران.
🔷 امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به روزِ پیروز وفرخ،
روز: «#باد_واتا» از.
🌔ماه 🌞#مهر
به سال 3759 مزديسنی.
۳۷۵۹ / ۰۷ / ۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با آدینه روز: #ناهید_شید
۱۶ 🌞 #مهر 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ خورشيدى.🌞
۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز فرایدی 08 #اکتبر
🌲 به سال 2021 💒 ترسايى.🎄
2021 / 10 / 08
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
👧 روز جهانی کودک👶
👶 👧 👶 👧
#باد، #هوا
مایه بنیادین زندگی 🌬💨💨
🟣 بکوشید تا گوهران هر چهار
بدارید پاکیزه و بی غبار.
ز #باد آرام، ز #آب_روان.
ز رخشنده #آتش، ز #خاک_گران.
پروردگارا🔥
راستی و مهر، آب و آبادانی و سرسبزی را
به سرزمین من بازگردان.🌿
گل #بادرنگ_بویه. نماد «باد ایزد» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌻🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۱۶
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
#بامداد؛
به نام بلند بامداد،
که چه اندازه پُرپیچ وُتاب است.
که همچون پنجرهای بسته میماند
تا آفتاب برآید.
به دنبال آن چشمهای به راه مانده.
مانند پنجره تَنِ آدمی به شمار میآیند.
کوششی فراوان برای گشوده شدن دارند.
تا به رخدادهای روزگار به تَراوند.
همین که شبانگاهان بسته میشوند،
گلهای شببُو شناور بر روی آب با بیتاب
چشمبراه روشنای دیگری از خورشید
میمانند تا در بامدادی زیبا بیاید
شاید مژدهآور روزی خوش و بلند با
کارهایی به یادماندنی یادگاری خوش بر
دلها بگذارد.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۱۶
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
#بامداد؛
به نام بلند بامداد،
که چه اندازه پُرپیچ وُتاب است.
که همچون پنجرهای بسته میماند
تا آفتاب برآید.
به دنبال آن چشمهای به راه مانده.
مانند پنجره تَنِ آدمی به شمار میآیند.
کوششی فراوان برای گشوده شدن دارند.
تا به رخدادهای روزگار به تَراوند.
همین که شبانگاهان بسته میشوند،
گلهای شببُو شناور بر روی آب با بیتاب
چشمبراه روشنای دیگری از خورشید
میمانند تا در بامدادی زیبا بیاید
شاید مژدهآور روزی خوش و بلند با
کارهایی به یادماندنی یادگاری خوش بر
دلها بگذارد.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🔍 نکته ویرایشی
♻️ چگونه بدانیم کدام واژه ریشهی
تازی و کدام ریشهی پارسی دارد؟
از میان 32 واگ(حرف الفبای) پارسی برخی واگها تنها ویژه واژگان تازی ست .
واگ (ث):
هر واژه ای که دارای «ث» باشد
بی گمان تازی ست و ریشه ی پارسی ندارد.
مَگر تنها (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد)،
(تـَهمورث: دارنده ی سگ نر قوی)
و واژگان لاتین مانند «بلوتوث»یا نام هایی
مانند: «ادوارد ثورندایک» و. ...
که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه تازی یا پارسی.
واگ (ح):
هر واژهای که دارای واگ «ح» است
بی گمان تازی ست و ریشهی پارسی ندارد.
تنها از نام «حُوله» که درست نوشتن آن «هُوله» است وبه بیگمان ریشهی ترکیهای دارد
و به چم (پُرزدار ) است.
تازی به «هُوله» (حُوله) میگوید:
(مِنشَفة در سعودی، خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق، بِشکیر یا فوطة در سوریه.
واژه «حول» و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و «هوش» است.
کُردهای «فهلوی» یا «فَیلی» هنوز به خانه می گویند هاوش که با «هاووس house»
در انگلیسی همانندی دارد.)
واگ(ص):
هر واژه که«صاد» دارد بیگمان تازی ست
مگر شماره «شصت» که به پارسی میشود
«👍شست»
و شماره «صد» که به نادرستی نوشته شدهاند
تا با انگشت شست و سد روی رودخانه «اشتباه» نشوند.
«صابون» هم واژه ای پارسی ست و درست آن.
«سابون» است و این واژه از زبان پارسی به بیشتر زبانهای جهان رفته مانند:
«ساپsoap» در انگلیسی همان«سابون» است.
❗️شوربختانه ما ایرانیها «سابون» را به گونهای تازی شده «صابون» با «صاد» مینویسیم.
«اصفهان» نیز تازی شدهِ «اَسپَدانـه» یا «سپاهان» است.
واگهای(ض، ظ، ع):
بیگمان تنها ویژه واژگانی که دارای ریشهی تازی
ست و در پارسی چنین چیزی ندارد.
به ویژه «ضاد» تا جایی که تازیان به،
(الناطقین بالضاد) ویژه تازی ست نه دیگر مردمان نژاد سامی.
واگ(ط):
جنجالی و پُرهیاهوترین واگ در نگارشِ واژگان است.
واگ «طاء» تنها ویژه واژگان تازی ست
و در پارسی «ط» نداریم و واژگانی
که با واک«ط» نوشته میشوند،
یا تازی هستند و یا اگر تازی نیستند
کژی و نادرستی در نگارش آنان است.
مانند:
طهران ،طالش، اصطهبان، طوس، که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران، تالش، استهبان و توس را دیگر نادرست نمینویسد.
«بلیت» واژهای فرانسوی است.
«تایر tire» واژهای انگلیسی است.
«اتاق» مغولی است.
واژه «تپش» پارسی است و شایسته نیست که آن ها را نادرست بنویسیم،
و امروزه دیگر این واژگان را درست مینویسند،
مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.
واگ(ق):
نیز در رده دوم واگهای پُرکاربرد است.
در پارسی «قاف» نداریم،
«غ» داریم.
قاف ویژه واژگان تازی ست در ۹۰٪ کارها ست واژگان تازی بیشتر دارای ریشهی سهتایی(حرفی) و دارای سنگ(وزن) و هم خانوادههستند.
مانند:
(قاسم، تقسیم، مقسِّم، انقسام، قَسَم، قسمت، اقسام، مقسوم، قسّام، منقسم.) ......
واژهی عربی دارای «قاف» کار سادهای است. دیگر واژگان «قاف» دار یا ترکیهایاند و یا مغولی.
مانند (قره قروت: کشک سیاه)، (قره قویونلو: صاحبان گوسفند سیاه)، (قره گوزلو: دارندهی چشم سیاه)، (قزل آلا: ماهی طلایی.)
واژگانی مانند:
(آقا، قُلدر، قُرمساق نیز مغولیاند. واژه «قوری» نیز روسی است «قوری، کتری، سماور، استکان») همه واژگانی روسی هستند.
و این واژگان هنگام قاجاریه و در هنگام ویچیر(وزیری)
امیرکبیر به زبان پارسی ایران اَندر شدند.
واژگانی
مانند: (قند، قهرمان، قباد، تازی گشتهاند، کَهرَمان و کَواذ) هستند همان گونه که شهر «کرماشان» یا «کرمانشاه» را تازیان(قرماسان یا قَرمسین) میگویند و امروزه ما ایرانیان «کرمانشاه» یا «کرماشان» را «قرماسان یا قرمسین» نمیگوییم
و «کواد را قباد» میگوییم.
واگهای چهارگانه (گ، چ، پ، ژ): نیز در زبان تازی روان و نوشتاری جایی ندارند.
و هر واژهای که دارای یکی از این چهار واگ باشد بیگمان تازی نیست و شاید ریشهای پارسی دارد .
۵ مانند: (منیژه، مژگان، ژاله، پروین، پرنده، گیو، گودرز، منوچهر، پریچهر) و ...
و ناگفته نماند که چنین است و شاید اندکی این نیز باشد که از دیگر زبانها آمده باشند.
مانند: (پینگ پونگ.)
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
♻️ چگونه بدانیم کدام واژه ریشهی
تازی و کدام ریشهی پارسی دارد؟
از میان 32 واگ(حرف الفبای) پارسی برخی واگها تنها ویژه واژگان تازی ست .
واگ (ث):
هر واژه ای که دارای «ث» باشد
بی گمان تازی ست و ریشه ی پارسی ندارد.
مَگر تنها (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد)،
(تـَهمورث: دارنده ی سگ نر قوی)
و واژگان لاتین مانند «بلوتوث»یا نام هایی
مانند: «ادوارد ثورندایک» و. ...
که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه تازی یا پارسی.
واگ (ح):
هر واژهای که دارای واگ «ح» است
بی گمان تازی ست و ریشهی پارسی ندارد.
تنها از نام «حُوله» که درست نوشتن آن «هُوله» است وبه بیگمان ریشهی ترکیهای دارد
و به چم (پُرزدار ) است.
تازی به «هُوله» (حُوله) میگوید:
(مِنشَفة در سعودی، خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق، بِشکیر یا فوطة در سوریه.
واژه «حول» و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و «هوش» است.
کُردهای «فهلوی» یا «فَیلی» هنوز به خانه می گویند هاوش که با «هاووس house»
در انگلیسی همانندی دارد.)
واگ(ص):
هر واژه که«صاد» دارد بیگمان تازی ست
مگر شماره «شصت» که به پارسی میشود
«👍شست»
و شماره «صد» که به نادرستی نوشته شدهاند
تا با انگشت شست و سد روی رودخانه «اشتباه» نشوند.
«صابون» هم واژه ای پارسی ست و درست آن.
«سابون» است و این واژه از زبان پارسی به بیشتر زبانهای جهان رفته مانند:
«ساپsoap» در انگلیسی همان«سابون» است.
❗️شوربختانه ما ایرانیها «سابون» را به گونهای تازی شده «صابون» با «صاد» مینویسیم.
«اصفهان» نیز تازی شدهِ «اَسپَدانـه» یا «سپاهان» است.
واگهای(ض، ظ، ع):
بیگمان تنها ویژه واژگانی که دارای ریشهی تازی
ست و در پارسی چنین چیزی ندارد.
به ویژه «ضاد» تا جایی که تازیان به،
(الناطقین بالضاد) ویژه تازی ست نه دیگر مردمان نژاد سامی.
واگ(ط):
جنجالی و پُرهیاهوترین واگ در نگارشِ واژگان است.
واگ «طاء» تنها ویژه واژگان تازی ست
و در پارسی «ط» نداریم و واژگانی
که با واک«ط» نوشته میشوند،
یا تازی هستند و یا اگر تازی نیستند
کژی و نادرستی در نگارش آنان است.
مانند:
طهران ،طالش، اصطهبان، طوس، که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران، تالش، استهبان و توس را دیگر نادرست نمینویسد.
«بلیت» واژهای فرانسوی است.
«تایر tire» واژهای انگلیسی است.
«اتاق» مغولی است.
واژه «تپش» پارسی است و شایسته نیست که آن ها را نادرست بنویسیم،
و امروزه دیگر این واژگان را درست مینویسند،
مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.
واگ(ق):
نیز در رده دوم واگهای پُرکاربرد است.
در پارسی «قاف» نداریم،
«غ» داریم.
قاف ویژه واژگان تازی ست در ۹۰٪ کارها ست واژگان تازی بیشتر دارای ریشهی سهتایی(حرفی) و دارای سنگ(وزن) و هم خانوادههستند.
مانند:
(قاسم، تقسیم، مقسِّم، انقسام، قَسَم، قسمت، اقسام، مقسوم، قسّام، منقسم.) ......
واژهی عربی دارای «قاف» کار سادهای است. دیگر واژگان «قاف» دار یا ترکیهایاند و یا مغولی.
مانند (قره قروت: کشک سیاه)، (قره قویونلو: صاحبان گوسفند سیاه)، (قره گوزلو: دارندهی چشم سیاه)، (قزل آلا: ماهی طلایی.)
واژگانی مانند:
(آقا، قُلدر، قُرمساق نیز مغولیاند. واژه «قوری» نیز روسی است «قوری، کتری، سماور، استکان») همه واژگانی روسی هستند.
و این واژگان هنگام قاجاریه و در هنگام ویچیر(وزیری)
امیرکبیر به زبان پارسی ایران اَندر شدند.
واژگانی
مانند: (قند، قهرمان، قباد، تازی گشتهاند، کَهرَمان و کَواذ) هستند همان گونه که شهر «کرماشان» یا «کرمانشاه» را تازیان(قرماسان یا قَرمسین) میگویند و امروزه ما ایرانیان «کرمانشاه» یا «کرماشان» را «قرماسان یا قرمسین» نمیگوییم
و «کواد را قباد» میگوییم.
واگهای چهارگانه (گ، چ، پ، ژ): نیز در زبان تازی روان و نوشتاری جایی ندارند.
و هر واژهای که دارای یکی از این چهار واگ باشد بیگمان تازی نیست و شاید ریشهای پارسی دارد .
۵ مانند: (منیژه، مژگان، ژاله، پروین، پرنده، گیو، گودرز، منوچهر، پریچهر) و ...
و ناگفته نماند که چنین است و شاید اندکی این نیز باشد که از دیگر زبانها آمده باشند.
مانند: (پینگ پونگ.)
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🙎♂🙍♀🙎♂🙍♀🙎♂🙍♀
👩👦👩👦👩👦👩👦
👨👩👧👧 شانزدهم مهرماه _هشتم اُکتبر.
روز جهانی کودک بر همهی کودکان جهان و بویژه سرزمینمان ایران به ویژه کودکان کار و نوجوانانی که در روزهای جوانی کمترین بهره را از زندگی خویش میبَرند.
شاد باش میگوییم و امیدواریم که روزهای بهتری در گذرانِ زندگی آنان پیش بیاید....
جای آن دارد که در این روز، پدر و مادران و مربیان درباره هوشیارهای گوناگون فرزندان این سرزمین اهورایی میاندیشند و برای فراهم کردن خوشبختی و شادمانی هر چه بیشتر کودکان کوششهای فراوان دارند.
🪁🎨🪁🎨🪁🎨🪁🎨🪁🎨🪁
🔷 فرنشینان «#سرای_فرزندان_ایران.»
به ✍
#سیــاه_منـصـور .
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
👩👦👩👦👩👦👩👦
👨👩👧👧 شانزدهم مهرماه _هشتم اُکتبر.
روز جهانی کودک بر همهی کودکان جهان و بویژه سرزمینمان ایران به ویژه کودکان کار و نوجوانانی که در روزهای جوانی کمترین بهره را از زندگی خویش میبَرند.
شاد باش میگوییم و امیدواریم که روزهای بهتری در گذرانِ زندگی آنان پیش بیاید....
جای آن دارد که در این روز، پدر و مادران و مربیان درباره هوشیارهای گوناگون فرزندان این سرزمین اهورایی میاندیشند و برای فراهم کردن خوشبختی و شادمانی هر چه بیشتر کودکان کوششهای فراوان دارند.
🪁🎨🪁🎨🪁🎨🪁🎨🪁🎨🪁
🔷 فرنشینان «#سرای_فرزندان_ایران.»
به ✍
#سیــاه_منـصـور .
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی:
جایگزین پارسی واژههایی همریشه با «امکان»:
امکان این میرود که= گمان میرود، شاید، این میشاید که.
امکانپذیر= شدنی، شایستنی، دستدادنی.
امکان دارد= شایسته است، شاید، جا دارد.
امکان داشتن= شایا، شایستن، شاید، شایِد بودن.
امکانسنجی= تواناییسنجی.
امکان شغلی= جای کار.
امکان ندارد= نشاید.
حتیالامکان= تا جاییکه بشود، تا بتوان.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
جایگزین پارسی واژههایی همریشه با «امکان»:
امکان این میرود که= گمان میرود، شاید، این میشاید که.
امکانپذیر= شدنی، شایستنی، دستدادنی.
امکان دارد= شایسته است، شاید، جا دارد.
امکان داشتن= شایا، شایستن، شاید، شایِد بودن.
امکانسنجی= تواناییسنجی.
امکان شغلی= جای کار.
امکان ندارد= نشاید.
حتیالامکان= تا جاییکه بشود، تا بتوان.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
پس از نوروز برترین جشنِ ایرانی مهرگان است.
#میر_جلال_الدین_کزازی:
پس از نوروز برترین جشن ایرانی مهرگان است
میتوان گفت پس از آیین نوروز برترین جشن ایرانی،
جشن مهرگان است که در شاهنامه هم از آن سخن رفته است.
جشن مهرگان در مهر روز از مهر ماه برگزار میشده و مسعود سعد سلمان نیز درباره این جشن سروده است:
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان،
مهر بفزای ای نگار مهرچهر مهربان.
در شاهنامه نیز جشن مهرگان در پیوند با فریدون،
یکی از نامورترین شهریاران نمادین و باستانی ایران است که وی بر آژیدهاکِ (ضحاک) ماردوش که نماد گوهر بدی، پلیدی، زیان و ویرانگری است چیره میآید و او را به دماوند میبرد و به بند میکشد و خود بر اورنگ فرمانروایی ایران بر مینشیند و بدین سان روزگار روشنی آغاز گردیده است.
ایرانیان به پاس این رخداد بسیار خجسته آن روز را جشن میگیرند و این جشن تا سدهها و هزارهها میپاید.
پاینده باد ایران و ایرانی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
#میر_جلال_الدین_کزازی:
پس از نوروز برترین جشن ایرانی مهرگان است
میتوان گفت پس از آیین نوروز برترین جشن ایرانی،
جشن مهرگان است که در شاهنامه هم از آن سخن رفته است.
جشن مهرگان در مهر روز از مهر ماه برگزار میشده و مسعود سعد سلمان نیز درباره این جشن سروده است:
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان،
مهر بفزای ای نگار مهرچهر مهربان.
در شاهنامه نیز جشن مهرگان در پیوند با فریدون،
یکی از نامورترین شهریاران نمادین و باستانی ایران است که وی بر آژیدهاکِ (ضحاک) ماردوش که نماد گوهر بدی، پلیدی، زیان و ویرانگری است چیره میآید و او را به دماوند میبرد و به بند میکشد و خود بر اورنگ فرمانروایی ایران بر مینشیند و بدین سان روزگار روشنی آغاز گردیده است.
ایرانیان به پاس این رخداد بسیار خجسته آن روز را جشن میگیرند و این جشن تا سدهها و هزارهها میپاید.
پاینده باد ایران و ایرانی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی!
بهجای واژهی تازی«ضمانت» بگوییم:
پایَندانی، پایَندان، پایبَندانی.
پذیرفتاری، بر گردنگیری.
پیمانگری، پشتیبانی، پشتوانه.
ضمانتنامه= پایَندنامه، پیماننامه
ضمانتکردن= پایندیدن.
وجهالضمان= تاوان، گرو بها.
نمونه:
🔴ضمانتنامهی شما کجاست؟=
🟢پایَندنامهی شما کجاست؟
🔴ضمان این معامله چیست؟=
🟢پشتوانهی این دادوستد چیست؟
🔴یک سال ضمانت دارد=
🟢یک سال پشتیبانی دارد.
🔴 وجهالضمان این قرارداد چیست؟
🟢 گِروو بهای این پیماننامه چیست؟
#پارسیگویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
بهجای واژهی تازی«ضمانت» بگوییم:
پایَندانی، پایَندان، پایبَندانی.
پذیرفتاری، بر گردنگیری.
پیمانگری، پشتیبانی، پشتوانه.
ضمانتنامه= پایَندنامه، پیماننامه
ضمانتکردن= پایندیدن.
وجهالضمان= تاوان، گرو بها.
نمونه:
🔴ضمانتنامهی شما کجاست؟=
🟢پایَندنامهی شما کجاست؟
🔴ضمان این معامله چیست؟=
🟢پشتوانهی این دادوستد چیست؟
🔴یک سال ضمانت دارد=
🟢یک سال پشتیبانی دارد.
🔴 وجهالضمان این قرارداد چیست؟
🟢 گِروو بهای این پیماننامه چیست؟
#پارسیگویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
رَهنامه(نقشه) ایران،
در ۲۸۶ سال پیش
دربرگیرنده:
🇬🇪 گرجستان،
🇦🇲 ارمنستان،
🇮🇷 آران،
🇧🇭 بحرین،
🇸🇦 بخشی از شیعه نشین حجاز،
🇵🇰 بلوچستان،
🇵🇰 پاکستان،
🇦🇫 افغانستان.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
رَهنامه(نقشه) ایران،
در ۲۸۶ سال پیش
دربرگیرنده:
🇬🇪 گرجستان،
🇦🇲 ارمنستان،
🇮🇷 آران،
🇧🇭 بحرین،
🇸🇦 بخشی از شیعه نشین حجاز،
🇵🇰 بلوچستان،
🇵🇰 پاکستان،
🇦🇫 افغانستان.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📖🖌
#واژگان_پارسی.
#بخش_سیسد_و_بیست_و_نهم؛
۳۲۹
#فرزندان_ایران!
به هوش باشیم که در این روزگار سخت و بسیار دشوار دشمنان کینهتوز،
از سادهانگاری برخی از سازمانها و نهادهای ایران
بهرهبرداری کنند و به دنبال آن زبان زیبای پارسی را به لبه پرتگاه بِبَرَند.
بیگمان زبان پارسی این زیبای سخت جان از آن ایرانیان است،
و سازنده این زبان شیوا و شیرین کسی نیست مگر ایرانیان.
خواستگاه وخانهی این زبان ایران میباشد، و شوربختانه هماینک که بستری فراهم گردیده تا این زبان در کشورهایی مانند؛ افغانستان و تاجیکستان، هند، پاکستان، و بیشتر کشورهای آسیای میانه هم بیش از پیش گسترش یابد.
فرهنگستان زبان پارسی که نگاهبان و پاسدار این زبان است،
برای گسترش زبان پارسی در بیرون از مرزهای ایران کم کاری نموده، و تازه این که در جاهایی آب به آسیاب دشمنان میریزند.
با اینکه فرهنگستان زبان پارسی برای انجام دادن پاسداری و چنین کاری تواناییهای فراوان دارد.
✳️ از این پس؛
۱- واژگان پارسی «پنداشت»
بجای واژه تازی، پارسی «فرض کرد»
۲- واژه پارسی «پندارین»
بجای واژگان تازی «فرصی»
۳- واژه پارسی «بَسامد»
بجای واژه بیگانه فرانسه «فرکانس»
۴- واژه پارسی «مادر»
بجای واژه بیگانه(فرانسه) «مامان»
۵- واژگان پارسی «ساختاره، ریختار»
بجای واژه بیگانه فرانسه «فرمول»
۶- واژه پارسی «استخوان هفتی سینه»
بجای واژه تازی «قفسه سینه»
۷- واژگان پارسی «آوام، فرگرد، ورشیم»
بجای واژه تازی «فصل»
۸- واژه پارسی «کامجویی»
بجای واژه تازی «کِیف طلبی»
۹- واژگان پارسی «پوسیدگی، تباهی»
بجای واژه تازی «فساد»
۱۰- واژگان پارسی «دسته، گروه»
بجای واژه تازی و بیگانه «فرقه، تیم»
۱۱- واژگان پارسی «اسپاش، کیهان، فراسو»
بجای واژه تازی »«فضا»
۱۲- واژگان پارسی «هوانورد، کیهان نورد»
بجای واژه تازی، پارسی «فضا نورد.»
به ✍
نگارش: #سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
#واژگان_پارسی.
#بخش_سیسد_و_بیست_و_نهم؛
۳۲۹
#فرزندان_ایران!
به هوش باشیم که در این روزگار سخت و بسیار دشوار دشمنان کینهتوز،
از سادهانگاری برخی از سازمانها و نهادهای ایران
بهرهبرداری کنند و به دنبال آن زبان زیبای پارسی را به لبه پرتگاه بِبَرَند.
بیگمان زبان پارسی این زیبای سخت جان از آن ایرانیان است،
و سازنده این زبان شیوا و شیرین کسی نیست مگر ایرانیان.
خواستگاه وخانهی این زبان ایران میباشد، و شوربختانه هماینک که بستری فراهم گردیده تا این زبان در کشورهایی مانند؛ افغانستان و تاجیکستان، هند، پاکستان، و بیشتر کشورهای آسیای میانه هم بیش از پیش گسترش یابد.
فرهنگستان زبان پارسی که نگاهبان و پاسدار این زبان است،
برای گسترش زبان پارسی در بیرون از مرزهای ایران کم کاری نموده، و تازه این که در جاهایی آب به آسیاب دشمنان میریزند.
با اینکه فرهنگستان زبان پارسی برای انجام دادن پاسداری و چنین کاری تواناییهای فراوان دارد.
✳️ از این پس؛
۱- واژگان پارسی «پنداشت»
بجای واژه تازی، پارسی «فرض کرد»
۲- واژه پارسی «پندارین»
بجای واژگان تازی «فرصی»
۳- واژه پارسی «بَسامد»
بجای واژه بیگانه فرانسه «فرکانس»
۴- واژه پارسی «مادر»
بجای واژه بیگانه(فرانسه) «مامان»
۵- واژگان پارسی «ساختاره، ریختار»
بجای واژه بیگانه فرانسه «فرمول»
۶- واژه پارسی «استخوان هفتی سینه»
بجای واژه تازی «قفسه سینه»
۷- واژگان پارسی «آوام، فرگرد، ورشیم»
بجای واژه تازی «فصل»
۸- واژه پارسی «کامجویی»
بجای واژه تازی «کِیف طلبی»
۹- واژگان پارسی «پوسیدگی، تباهی»
بجای واژه تازی «فساد»
۱۰- واژگان پارسی «دسته، گروه»
بجای واژه تازی و بیگانه «فرقه، تیم»
۱۱- واژگان پارسی «اسپاش، کیهان، فراسو»
بجای واژه تازی »«فضا»
۱۲- واژگان پارسی «هوانورد، کیهان نورد»
بجای واژه تازی، پارسی «فضا نورد.»
به ✍
نگارش: #سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🍃🌹🍃
🔥 به یاری خرد بیکران.
🔷 امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به روزِ پیروز وفرخ،
روز: «#دی_به_دین» از.🌔 ماه #مهر
به سال 3759 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۰۷ / ۱۷
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
شنبه : #کیوان_شید
۱۷ 🌞 #مهر 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ 🌞 خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۷
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز 09 🌔 ماه #اکتبر
🌲سال 2021 💒 ترسايى.🎄
2021 / 10 / 2021
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔥#دی_به_دین🔥
(سرآغاز پیدایش)« بینش/وژدان»
🦋سرچشمه دین، دینداری،
دانش و آگاهی ست.🦋
آفریدگار دین (وجدان آگاه)را پاس بداریم.
__🏝⛲️🏝______
🟣 بهشتِ روان ست وژدانِ پاک
هزارانِ آواز خوان، بر ستاک
ندای درون را هرآنکس شنید
میِ عشقِ جاوید را سر کشید.
🖌 #داتیس_مهرابیان.
🥀 گل #شنبلیله نماد «دی بدین ایزد» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🔥 به یاری خرد بیکران.
🔷 امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به روزِ پیروز وفرخ،
روز: «#دی_به_دین» از.🌔 ماه #مهر
به سال 3759 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۰۷ / ۱۷
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
شنبه : #کیوان_شید
۱۷ 🌞 #مهر 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ 🌞 خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۷
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز 09 🌔 ماه #اکتبر
🌲سال 2021 💒 ترسايى.🎄
2021 / 10 / 2021
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔥#دی_به_دین🔥
(سرآغاز پیدایش)« بینش/وژدان»
🦋سرچشمه دین، دینداری،
دانش و آگاهی ست.🦋
آفریدگار دین (وجدان آگاه)را پاس بداریم.
__🏝⛲️🏝______
🟣 بهشتِ روان ست وژدانِ پاک
هزارانِ آواز خوان، بر ستاک
ندای درون را هرآنکس شنید
میِ عشقِ جاوید را سر کشید.
🖌 #داتیس_مهرابیان.
🥀 گل #شنبلیله نماد «دی بدین ایزد» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌻🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۷
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
نگاههایی از زندگی و گُذران آن،
همچون آبشاری فراز و فرود دارند.
گاهی بیتاب میشوند،
و گاهی با آرامش پرواز میکنند.
تا اوج آرزوهایی که سردی زمین را در
هنگامی فِسُرده از سال،
به اوج شور و شادی میکِشاند و همهی
زیانهایی که ویرانگر زندگی ست.
با آنان به ستیزه برمیخیزد.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / ۰۷ / ۱۷
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
نگاههایی از زندگی و گُذران آن،
همچون آبشاری فراز و فرود دارند.
گاهی بیتاب میشوند،
و گاهی با آرامش پرواز میکنند.
تا اوج آرزوهایی که سردی زمین را در
هنگامی فِسُرده از سال،
به اوج شور و شادی میکِشاند و همهی
زیانهایی که ویرانگر زندگی ست.
با آنان به ستیزه برمیخیزد.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
#نکتههای_ویرایشی؛
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی.
حاشیش= از پارسی هاسیس، از گیاهان دارویی.
حال= از پارسی هال، جاور، چگونگی.
حالت= از ریشه ی پارسی هال با دگرش در نوشتار.
حُب، حُبّانِه= از پارسی هُب، خُنب،خُم،خُمره، سَبُوی آب.
حِباب= از پارسی خُم ها.
حُباری= از پارسی هُوبَره، چَرز، از پرندگان.
حَتّی= از پارسی هاتا، فایَد.
حَج= از پارسی هنج.
حَجَرُالبادزهر= از پارسی سنگ پادزهر.
حَجَک= از پارسی هَجَک، گُل.
حَدَج= از پارسی هُودَگ، هودج، کجاوه.
حَربا= ٕ از پلرسی خوربُت، خورشید پرست، چلپاسه(گیلکی)بُزمره.
حِربیش= از پارسی خَرپَش، گُرزمار (افعی.)
حُرَمدان= از پارسی چرمدات، اَنبان، کیسهی چرمی.
حَزار= از پارسی هَزار بُلبُل زرد.
دنباله دارد
💥✍بزرگمهرصالحی
📚 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی.
حاشیش= از پارسی هاسیس، از گیاهان دارویی.
حال= از پارسی هال، جاور، چگونگی.
حالت= از ریشه ی پارسی هال با دگرش در نوشتار.
حُب، حُبّانِه= از پارسی هُب، خُنب،خُم،خُمره، سَبُوی آب.
حِباب= از پارسی خُم ها.
حُباری= از پارسی هُوبَره، چَرز، از پرندگان.
حَتّی= از پارسی هاتا، فایَد.
حَج= از پارسی هنج.
حَجَرُالبادزهر= از پارسی سنگ پادزهر.
حَجَک= از پارسی هَجَک، گُل.
حَدَج= از پارسی هُودَگ، هودج، کجاوه.
حَربا= ٕ از پلرسی خوربُت، خورشید پرست، چلپاسه(گیلکی)بُزمره.
حِربیش= از پارسی خَرپَش، گُرزمار (افعی.)
حُرَمدان= از پارسی چرمدات، اَنبان، کیسهی چرمی.
حَزار= از پارسی هَزار بُلبُل زرد.
دنباله دارد
💥✍بزرگمهرصالحی
📚 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🍁🌸🍀
🌸🍀
🍀
به فرمانِ شاهان دل آراسته
خرد را گزین کرده بر خواسته
همه ساله بسته دو دست از بدی
همه روز جُستَه ره ایزدی
چُنان دان که بر کس نماند جَهان
یَکی بایدت آشْکار و نِهان
برین پند من باش و مگذر از این
جز از بر رهِ راست مسپَر زمین.
#فردوسی_بزرگ.
امید که:
جهاندار آموزْگارِ تو باد
خرد جوشن و بختْ یارِ تو باد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.
🍀 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌸🍀
🍁🌸🍀
🌸🍀
🍀
به فرمانِ شاهان دل آراسته
خرد را گزین کرده بر خواسته
همه ساله بسته دو دست از بدی
همه روز جُستَه ره ایزدی
چُنان دان که بر کس نماند جَهان
یَکی بایدت آشْکار و نِهان
برین پند من باش و مگذر از این
جز از بر رهِ راست مسپَر زمین.
#فردوسی_بزرگ.
امید که:
جهاندار آموزْگارِ تو باد
خرد جوشن و بختْ یارِ تو باد
گزینش: #جعفر_جعفرزاده.
🍀 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌸🍀
🍁🌸🍀
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی؛
واژهی «ماه»
واژهای پارسی است،
که بسیاری از زبانها نیز آن را از زبان نیایی ما وام گرفتهاند.
واژه «مانگه» در زبان اوستایی به چم مهتاب و ماه میباشد و در زبان پارسی باستان نیز به گونهی «ماه» به کار میرفته و میرود.
این واژه هماکنون نیز در زبان تالشی به همین گونهی «مانگه» و در زبان کردی نیز به گونهی «مانگ» بهکار میرود.
این واژه در زبان انگلیسی به گونهی «مون» (Moon)، در زبان آلمانی به گونهی «موند» (Mond) و در زبان روسی به گونهی «مانی» از زبان پارسی وام گرفته شده است.
همچنین زمان سی روز گردش ماه در زبان انگلیسی به گونهی «مانت»(Month)، در زبان فرانسوی به گونهی «مانث»(Mois) و در زبان سویدی به گونهی «ماند»(Månad) بهکار میرود.
گفتنیست واژهی «ماندی»(Monday)
در انگلیسی و «ماندگ»Måndag)
در زبان سویدی به چم دوشنبه (روز ماه)
نیز از همین ریشه هستند.
#پارسی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی_ست.
آرمان «هر ایرانی؛»
پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
واژهی «ماه»
واژهای پارسی است،
که بسیاری از زبانها نیز آن را از زبان نیایی ما وام گرفتهاند.
واژه «مانگه» در زبان اوستایی به چم مهتاب و ماه میباشد و در زبان پارسی باستان نیز به گونهی «ماه» به کار میرفته و میرود.
این واژه هماکنون نیز در زبان تالشی به همین گونهی «مانگه» و در زبان کردی نیز به گونهی «مانگ» بهکار میرود.
این واژه در زبان انگلیسی به گونهی «مون» (Moon)، در زبان آلمانی به گونهی «موند» (Mond) و در زبان روسی به گونهی «مانی» از زبان پارسی وام گرفته شده است.
همچنین زمان سی روز گردش ماه در زبان انگلیسی به گونهی «مانت»(Month)، در زبان فرانسوی به گونهی «مانث»(Mois) و در زبان سویدی به گونهی «ماند»(Månad) بهکار میرود.
گفتنیست واژهی «ماندی»(Monday)
در انگلیسی و «ماندگ»Måndag)
در زبان سویدی به چم دوشنبه (روز ماه)
نیز از همین ریشه هستند.
#پارسی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی_ست.
آرمان «هر ایرانی؛»
پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡