Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی؛
بهجای واژهی بیگانهی «تحرک»
میتوانیم واژگان پارسی «جنبوجوش» «جنبش» «پویایی» را بگوییم.
تحرک= جنبش، جنبیدن، پویندگی، جنبوجوشکردن، پویش، پویایی.
تحریک= برانگیختن، انگیزش، جنباندن، شوراندن.
تحریک شدن= انگیزیدن، برانگیخته شدن، برانگیختن.
تحریک کردن= انگیختن، برانگیختن.
تحریک کننده= برانگیزاننده.
عدم تحرک= بیجُنب و جوش، نا روانی.
متحرک شدن= جنبیدن.
متحرکه= جنبنده.
نامتحرک= نا روان.
نمونه:
خواجه نصیر طوسی هولاگو را تحریک كرد كه بغداد را فتح كند=
خواجه نصیر توسی هولاگو را بر انگیخت كه بغداد را بگیرد.
این چیزا خیلی تحریککنندهاند=
این چیزها خیلی بر انگیزانندهاند.
از تنبلی افتاده یه جا، اصلا ً تحرّكی نداره=
از تنبلی افتاده یه جا، هیچ جنبوجوشی ندارد.
این شیئ بلاتحرک است=
این چیز بی جنبش است، جنبندگی ندارد، ایستاده است، ایستاست.
بهجای اینکه بگوییم:
ادلهی اربعه عبارتاند از: کتاب، سنت، اجماع و قیاس.
میتوانیم بگوییم:
فرنودهای چهارگانه چنیناند: نسک، روش، همرایی و همسنجی.
#پارسیگویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «#هر_ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
بهجای واژهی بیگانهی «تحرک»
میتوانیم واژگان پارسی «جنبوجوش» «جنبش» «پویایی» را بگوییم.
تحرک= جنبش، جنبیدن، پویندگی، جنبوجوشکردن، پویش، پویایی.
تحریک= برانگیختن، انگیزش، جنباندن، شوراندن.
تحریک شدن= انگیزیدن، برانگیخته شدن، برانگیختن.
تحریک کردن= انگیختن، برانگیختن.
تحریک کننده= برانگیزاننده.
عدم تحرک= بیجُنب و جوش، نا روانی.
متحرک شدن= جنبیدن.
متحرکه= جنبنده.
نامتحرک= نا روان.
نمونه:
خواجه نصیر طوسی هولاگو را تحریک كرد كه بغداد را فتح كند=
خواجه نصیر توسی هولاگو را بر انگیخت كه بغداد را بگیرد.
این چیزا خیلی تحریککنندهاند=
این چیزها خیلی بر انگیزانندهاند.
از تنبلی افتاده یه جا، اصلا ً تحرّكی نداره=
از تنبلی افتاده یه جا، هیچ جنبوجوشی ندارد.
این شیئ بلاتحرک است=
این چیز بی جنبش است، جنبندگی ندارد، ایستاده است، ایستاست.
بهجای اینکه بگوییم:
ادلهی اربعه عبارتاند از: کتاب، سنت، اجماع و قیاس.
میتوانیم بگوییم:
فرنودهای چهارگانه چنیناند: نسک، روش، همرایی و همسنجی.
#پارسیگویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «#هر_ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔥به یاری خرد بیکران.
🔷 امروز: 🌟 🕊 🌟
🟢 به روز پیروز و فرخ،
روز: (#خورداد) امشاسپندان.🧜♀
از. 🌔 ماه #مهر🌞
به سال ۳۷۵۹ 🔥مزدیسنا.
۳۷۵۹ / ۰۶ / ۳۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با روز چهارشنبه: #تیر_شید
۳۱ #شهریور 🌔 ماه
به سال ۱۴۰۰ 🌞 خورشیدی
۱۴۰۰ / ۰۶ / ۳۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز 22 🌔 ماه #سپتامبر
🌲2021 💒 ترسایی. 🌲
2021 / 09 / 22
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🟣 #هئوروتات / #خورداد
رسایی یافتن، درستی تن و روان.
#به_پارسایی_و_رسایی_بیاندیشیم.
ز خورداد باش از بر و بوم شاد
تن چارپایانت امرداد باد.
🌸 گل #سوسن (لیلیوم)
نماد خورداد امشاسپندان است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔥به یاری خرد بیکران.
🔷 امروز: 🌟 🕊 🌟
🟢 به روز پیروز و فرخ،
روز: (#خورداد) امشاسپندان.🧜♀
از. 🌔 ماه #مهر🌞
به سال ۳۷۵۹ 🔥مزدیسنا.
۳۷۵۹ / ۰۶ / ۳۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با روز چهارشنبه: #تیر_شید
۳۱ #شهریور 🌔 ماه
به سال ۱۴۰۰ 🌞 خورشیدی
۱۴۰۰ / ۰۶ / ۳۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز 22 🌔 ماه #سپتامبر
🌲2021 💒 ترسایی. 🌲
2021 / 09 / 22
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🟣 #هئوروتات / #خورداد
رسایی یافتن، درستی تن و روان.
#به_پارسایی_و_رسایی_بیاندیشیم.
ز خورداد باش از بر و بوم شاد
تن چارپایانت امرداد باد.
🌸 گل #سوسن (لیلیوم)
نماد خورداد امشاسپندان است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌻🍃🌾🍇🍃🌾🍇🍃🥐🌾🍊
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🫑🌾
🍂🍎🌾🧄🍃🍊🥝
🍐🌾🍑🍃🍏🌾
🌻 🥭 🍇 🍋
🍇 🌶🌾
🌾🫑 ۱۴۰۰ / ۰۶ / ۳۱
🦅
بامداد به مهر،
آسمان زندگیتان از خورشید تُهی مَباد.
شبها آسمان مهتابی ست و روزها آفتابی.
در آسمان همواره شور و شادی هیاهو روان ست.
و ستارگانِ بیتاب و ناشکیب که خسته از تاریکی شب،
میان انبوهی از آرزوهای دست نیافتنی،
برای رفتن داستانسُرایی میکنند.
شاید میان خیزابههای سرکِش که دریاها را
به جوش و خروش وامیدارند،
از میان اندیشههای بیدار آسمان که هوای
پرواز دارد برای دل بستن به سرنوشتی شیرین....
در این هنگام بامداد با ترنمی از مهربانی میآید.
تخت و بختتان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🫐
🍈🍐
🌻 🍋 🍎
🍃🌾 🍇 🍑
🍂🥭🌾🌶🍃🌾🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾🥕
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
🍃🌾🍋🍃🌾🍋🍃🫑🌾
🍂🍎🌾🧄🍃🍊🥝
🍐🌾🍑🍃🍏🌾
🌻 🥭 🍇 🍋
🍇 🌶🌾
🌾🫑 ۱۴۰۰ / ۰۶ / ۳۱
🦅
بامداد به مهر،
آسمان زندگیتان از خورشید تُهی مَباد.
شبها آسمان مهتابی ست و روزها آفتابی.
در آسمان همواره شور و شادی هیاهو روان ست.
و ستارگانِ بیتاب و ناشکیب که خسته از تاریکی شب،
میان انبوهی از آرزوهای دست نیافتنی،
برای رفتن داستانسُرایی میکنند.
شاید میان خیزابههای سرکِش که دریاها را
به جوش و خروش وامیدارند،
از میان اندیشههای بیدار آسمان که هوای
پرواز دارد برای دل بستن به سرنوشتی شیرین....
در این هنگام بامداد با ترنمی از مهربانی میآید.
تخت و بختتان زرریز
پادشاهی مهرتان پاینده.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🫐
🍈🍐
🌻 🍋 🍎
🍃🌾 🍇 🍑
🍂🥭🌾🌶🍃🌾🍊
🍃🌾🍎🍃🌾🍎🍃🌾🥕
🌻🍃🌾🍃🍇🌾🍃🌾🍇🍃🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
🌺🍃🌸🍃🌼🍃
🌼 🍃 🌺
برای دادن گل،
به دیگران چشم براهِ
آیینِ خاکسپاریِ آنان نباشیم!!
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌼 🍃 🌺
برای دادن گل،
به دیگران چشم براهِ
آیینِ خاکسپاریِ آنان نباشیم!!
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی.
به جای واژهی بیگانهی «حرکت» بگوییم «جنبش» «تکان» «راه افتادن»
حرکت= جنبش، جنبیدن، راهافتادن، تكان، انگیختهشدن، پویش، جُنبه[نشانه هایی که رفتار واتها(حرفها) را مینمایاند: زبَر، زیر، پیش و...]
بیحرکت= بیجنبش، آرام.
محرک= جنباننده، جنبشانگیز، جنبشگر، رانه، برانگیزنده، انگیزه، انگیزا.
متحرک= جنبنده، جنبشمند، جنبان، جنباننده، پوینده، پویا، ورزنده.
حرکت ارادی= جنبش بهخواست، جنبش خواستی.
حرکت غیر ارادی= جنبش اَخواستی (ناخواسته.)
حرکت انتقالی= جنبش جابهجای.
حرکت جوهری= جنبش گوهری[از اندیشه. هایفرزانی(فلسفی) ایرانی.]
حرکت چشم و ابرو= غنج.
حرکت دادن= جنباندن.
حرکت سماوی= جنبش آسمانی.
حرکت کردن= جنبیدن.
حرکت مذبوحانه= کوش بیهوده.
حرکت نفسانی = کنش روانی.
حرکت وضعی= جنبش به خود، خویشروشی.
سریعالحرکت= زودرو.
نمونه:
کاروان حرکت کرد=
کاروان راه افتاد.
وقتی که رسیدیم، دیگر حرکت نمیکرد=
هنگامی، زمانی که رسیدیم، دیگر تکان نمیخورد.
با این حرکت عمومی نمیتوان مقابله کرد=
با این جنبش مردمی نمیتوان رویارویی کرد.
هر متحرکی را محرکی هست=
هر جنبندهای را جنبانندهای هست.
گذاشتن حرکتهای فتحه و کسره و ضمه روی حروف=
گذاشتن جُنبههای زبَر و زیر و پیش روی واتها.
از تو حرکت، از خدا برکت=
از تو پویایی، از خدا فراوانی.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
به جای واژهی بیگانهی «حرکت» بگوییم «جنبش» «تکان» «راه افتادن»
حرکت= جنبش، جنبیدن، راهافتادن، تكان، انگیختهشدن، پویش، جُنبه[نشانه هایی که رفتار واتها(حرفها) را مینمایاند: زبَر، زیر، پیش و...]
بیحرکت= بیجنبش، آرام.
محرک= جنباننده، جنبشانگیز، جنبشگر، رانه، برانگیزنده، انگیزه، انگیزا.
متحرک= جنبنده، جنبشمند، جنبان، جنباننده، پوینده، پویا، ورزنده.
حرکت ارادی= جنبش بهخواست، جنبش خواستی.
حرکت غیر ارادی= جنبش اَخواستی (ناخواسته.)
حرکت انتقالی= جنبش جابهجای.
حرکت جوهری= جنبش گوهری[از اندیشه. هایفرزانی(فلسفی) ایرانی.]
حرکت چشم و ابرو= غنج.
حرکت دادن= جنباندن.
حرکت سماوی= جنبش آسمانی.
حرکت کردن= جنبیدن.
حرکت مذبوحانه= کوش بیهوده.
حرکت نفسانی = کنش روانی.
حرکت وضعی= جنبش به خود، خویشروشی.
سریعالحرکت= زودرو.
نمونه:
کاروان حرکت کرد=
کاروان راه افتاد.
وقتی که رسیدیم، دیگر حرکت نمیکرد=
هنگامی، زمانی که رسیدیم، دیگر تکان نمیخورد.
با این حرکت عمومی نمیتوان مقابله کرد=
با این جنبش مردمی نمیتوان رویارویی کرد.
هر متحرکی را محرکی هست=
هر جنبندهای را جنبانندهای هست.
گذاشتن حرکتهای فتحه و کسره و ضمه روی حروف=
گذاشتن جُنبههای زبَر و زیر و پیش روی واتها.
از تو حرکت، از خدا برکت=
از تو پویایی، از خدا فراوانی.
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#مادرم
روسریات را بردار
تا ببینم بر شبِ موهایت
چند زمستان برف نشسته است
تا من به بهار رسیدهام!
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
روسریات را بردار
تا ببینم بر شبِ موهایت
چند زمستان برف نشسته است
تا من به بهار رسیدهام!
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#زیباییهای_زبان_پارسی.
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی.
جوزالطیب= از پارسی گَوُز و در عربی خوشبو.
جوزق= از پارسی گوزه، گوزغه، کوزه یا غلاف پنبه که هنوز پنبه او نرسیده و پنبه از آن در نیامده است.
جَوزه= از پارسی کوزه.
جَوزهَر= از پارسی گوزهر، چرخگاه ماه.
جَوزینَچ،جوزینق= از پارسی گوزینه، از شیرینیها.
جوشَن= از پارسی جوشن، زره.
جوف= از پارسی جوف شاید هم پوک.
جَوق= از پارسی جوخ، گروهی از مردم.
جومَرد= از پارسی جوانمرد.
جَومَک= کارکن دولت و ارتش.
جَون= از پارسی گون در تازی رنگ.
جَهبذ= از پارسی کُهبُد.
دنباله دارد
💥✍#بزرگمر_صالحی.
📚 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌺 واژگان پارسی در زبان تازی.
جوزالطیب= از پارسی گَوُز و در عربی خوشبو.
جوزق= از پارسی گوزه، گوزغه، کوزه یا غلاف پنبه که هنوز پنبه او نرسیده و پنبه از آن در نیامده است.
جَوزه= از پارسی کوزه.
جَوزهَر= از پارسی گوزهر، چرخگاه ماه.
جَوزینَچ،جوزینق= از پارسی گوزینه، از شیرینیها.
جوشَن= از پارسی جوشن، زره.
جوف= از پارسی جوف شاید هم پوک.
جَوق= از پارسی جوخ، گروهی از مردم.
جومَرد= از پارسی جوانمرد.
جَومَک= کارکن دولت و ارتش.
جَون= از پارسی گون در تازی رنگ.
جَهبذ= از پارسی کُهبُد.
دنباله دارد
💥✍#بزرگمر_صالحی.
📚 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه
بخش (۷۰)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۱۵)
به مهراب و دستان رسید این سخن
که شاه و سپهبد فگندند بن
خروشان ز کابل همی رفت زال
فروهشته لفج و برآورده یال
همی گفت اگر اژدهای دژم
بیاید که گیتی بسوزد به دم
چو کابلستان را بخواهد بسود
نخستین سر من بباید درود
به پیش پدر شد پر از خون جگر
پر اندیشه دل پر ز گفتار سر
چو آگاهی آمد به سام دلیر
که آمد ز ره بچه نره شیر
همه لشکر از جای برخاستند
درفش فریدون بیاراستند
پذیره شدن را تبیره زدند
سپاه و سپهبد پذیره شدند
همه پشت پیلان به رنگین درفش
بیاراسته سرخ و زرد و بنفش
چو روی پدر دید دستان سام
پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
بزرگان پیاده شدند از دو روی
چه سالارخواه و چه سالارجوی
زمین را ببوسید زال دلیر
سخن گفت با او پدر نیز دیر
نشست از بر تازی اسپ سمند
چو زرین درخشنده کوهی بلند
بزرگان همه پیش او آمدند
به تیمار و با گفت و گو آمدند
که آزرده گشتست بر تو پدر
یکی پوزش آور مکش هیچ سر
چنین داد پاسخ کزین باک نیست
سرانجام آخر به جز خاک نیست
پدر گر به مغز اندر آرد خرد
همانا سخن بر سخن نگذرد
و گر برگشاید زبان را به خشم
پس از شرمش آب اندر آرم به چشم
چنین تا به درگاه سام آمدند
گشادهدل و شادکام آمدند
فرود آمد از باره سام سوار
هم اندر زمان زال را داد بار
چو زال اندر آمد به پیش پدر
زمین را ببوسید و گسترد بر
یکی آفرین کرد بر سام گرد
وزاب دو نرگس همی گل سترد
که بیدار دل پهلوان شاد باد
روانش گراینده داد باد
ز تیغ تو الماس بریان شود
زمین روز جنگ از تو گریان شود
کجا دیزهٔ تو چمد روز جنگ
شتاب آید اندر سپاه درنگ
سپهری کجا باد گرز تو دید
همانا ستاره نیارد کشید
زمین نسپرد شیر با داد تو
روان و خرد کشته بنیاد تو
همه مردم از داد تو شادمان
ز تو داد یابد زمین و زمان
مگر من که از داد بیبهرهام
و گرچه به پیوند تو شهرهام
یکی مرغ پروردهام خاک خورد
به گیتی مرا نیست با کس نبرد
ندانم همی خویشتن را گناه
که بر من کسی را بران هست راه
مگر آنکه سام یلستم پدر
و گر هست با این نژادم هنر
ز مادر بزادم بینداختی
به کوه اندرم جایگه ساختی
فگندی به تیمار زاینده را
به آتش سپردی فزاینده را
ترا با جهان آفرین نیست جنگ
که از چه سیاه و سپیدست رنگ
کنون کم جهان آفرین پرورید
به چشم خدایی به من بنگرید
ابا گنج و با تخت و گرز گران
ابا رای و با تاج و تخت و سران
نشستم به کابل به فرمان تو
نگه داشتم رای و پیمان تو
که گر کینه جویی نیازارمت
درختی که کشتی به بار آرمت
ز مازندران هدیه این ساختی
هم از گرگساران بدین تاختی
که ویران کنی خان آباد من
چنین داد خواهی همی داد من
من اینک به پیش تو استادهام
تن بنده خشم ترا دادهام
به اره میانم بدو نیم کن
ز کابل مپیمای با من سخن
سپهبد چو بشنید گفتار زال
برافراخت گوش و فرو برد یال
بدو گفت آری همین ست راست
زبان تو بر راستی بر گواست
همه کار من با تو بیداد بود
دل دشمنان بر تو بر شاد بود
ز من آرزو خود همین خواستی
به تنگی دل از جای برخاستی
مشو تیز تا چارهٔ کار تو
بسازم کنون نیز بازار تو
یکی نامه فرمایم اکنون به شاه
فرستم به دست تو ای نیکخواه
سخن هر چه باید به یاد آورم
روان و دلش سوی داد آورم
اگر یار باشد جهاندار ما
به کام تو گردد همه کار ما
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در سخنها همی راندند
سرنامه کرد آفرین خدای
کجا هست و باشد همیشه به جای
از اویَست نیک و بد و هست و نیست
همه بندگانیم و ایزد یکی ست
هر آن چیز کو ساخت اندر بوش
بران است چرخ روان را روش
خداوند کیوان و خورشید و ماه
وزو آفرین بر منوچهر شاه
به رزم اندرون زهر تریاک سوز
به بزم اندرون ماه گیتی فروز
گراینده گرز و گشاینده شهر
ز شادی به هر کس رساننده بهر
کشنده درفش فریدون به جنگ
کشنده سرافراز جنگی پلنگ
ز باد عمود تو کوه بلند
شود خاک نعل سرافشان سمند
همان از دل پاک و پاکیزه کیش
به آبشخور آری همی گرگ و میش
یکی بندهام من رسیده به جای
به مردی بشست اندر آورده پای
همی گرد کافور گیرد سرم
چنین کرد خورشید و ماه افسرم
ببستم میان را یکی بندهوار
ابا جاودان ساختم کارزار
عنان پیچ و اسپ افگن و گرزدار
چو من کس ندیدی به گیتی سوار
بشد آب گردان مازندران
چو من دست بردم به گرز گران
ز من گر نبودی به گیتی نشان
برآورده گردن ز گردن کشان
چنان اژدها کو ز رود کشف
برون آمد و کرد گیتی چو کف
زمین شهر تا شهر پهنای او
همان کوه تا کوه بالای او
جهان را ازو بود دل پر هراس
همی داشتندی شب و روز پاس.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه
بخش (۷۰)
#پادشاهی_منوچهر
بخش (۱۵)
به مهراب و دستان رسید این سخن
که شاه و سپهبد فگندند بن
خروشان ز کابل همی رفت زال
فروهشته لفج و برآورده یال
همی گفت اگر اژدهای دژم
بیاید که گیتی بسوزد به دم
چو کابلستان را بخواهد بسود
نخستین سر من بباید درود
به پیش پدر شد پر از خون جگر
پر اندیشه دل پر ز گفتار سر
چو آگاهی آمد به سام دلیر
که آمد ز ره بچه نره شیر
همه لشکر از جای برخاستند
درفش فریدون بیاراستند
پذیره شدن را تبیره زدند
سپاه و سپهبد پذیره شدند
همه پشت پیلان به رنگین درفش
بیاراسته سرخ و زرد و بنفش
چو روی پدر دید دستان سام
پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
بزرگان پیاده شدند از دو روی
چه سالارخواه و چه سالارجوی
زمین را ببوسید زال دلیر
سخن گفت با او پدر نیز دیر
نشست از بر تازی اسپ سمند
چو زرین درخشنده کوهی بلند
بزرگان همه پیش او آمدند
به تیمار و با گفت و گو آمدند
که آزرده گشتست بر تو پدر
یکی پوزش آور مکش هیچ سر
چنین داد پاسخ کزین باک نیست
سرانجام آخر به جز خاک نیست
پدر گر به مغز اندر آرد خرد
همانا سخن بر سخن نگذرد
و گر برگشاید زبان را به خشم
پس از شرمش آب اندر آرم به چشم
چنین تا به درگاه سام آمدند
گشادهدل و شادکام آمدند
فرود آمد از باره سام سوار
هم اندر زمان زال را داد بار
چو زال اندر آمد به پیش پدر
زمین را ببوسید و گسترد بر
یکی آفرین کرد بر سام گرد
وزاب دو نرگس همی گل سترد
که بیدار دل پهلوان شاد باد
روانش گراینده داد باد
ز تیغ تو الماس بریان شود
زمین روز جنگ از تو گریان شود
کجا دیزهٔ تو چمد روز جنگ
شتاب آید اندر سپاه درنگ
سپهری کجا باد گرز تو دید
همانا ستاره نیارد کشید
زمین نسپرد شیر با داد تو
روان و خرد کشته بنیاد تو
همه مردم از داد تو شادمان
ز تو داد یابد زمین و زمان
مگر من که از داد بیبهرهام
و گرچه به پیوند تو شهرهام
یکی مرغ پروردهام خاک خورد
به گیتی مرا نیست با کس نبرد
ندانم همی خویشتن را گناه
که بر من کسی را بران هست راه
مگر آنکه سام یلستم پدر
و گر هست با این نژادم هنر
ز مادر بزادم بینداختی
به کوه اندرم جایگه ساختی
فگندی به تیمار زاینده را
به آتش سپردی فزاینده را
ترا با جهان آفرین نیست جنگ
که از چه سیاه و سپیدست رنگ
کنون کم جهان آفرین پرورید
به چشم خدایی به من بنگرید
ابا گنج و با تخت و گرز گران
ابا رای و با تاج و تخت و سران
نشستم به کابل به فرمان تو
نگه داشتم رای و پیمان تو
که گر کینه جویی نیازارمت
درختی که کشتی به بار آرمت
ز مازندران هدیه این ساختی
هم از گرگساران بدین تاختی
که ویران کنی خان آباد من
چنین داد خواهی همی داد من
من اینک به پیش تو استادهام
تن بنده خشم ترا دادهام
به اره میانم بدو نیم کن
ز کابل مپیمای با من سخن
سپهبد چو بشنید گفتار زال
برافراخت گوش و فرو برد یال
بدو گفت آری همین ست راست
زبان تو بر راستی بر گواست
همه کار من با تو بیداد بود
دل دشمنان بر تو بر شاد بود
ز من آرزو خود همین خواستی
به تنگی دل از جای برخاستی
مشو تیز تا چارهٔ کار تو
بسازم کنون نیز بازار تو
یکی نامه فرمایم اکنون به شاه
فرستم به دست تو ای نیکخواه
سخن هر چه باید به یاد آورم
روان و دلش سوی داد آورم
اگر یار باشد جهاندار ما
به کام تو گردد همه کار ما
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در سخنها همی راندند
سرنامه کرد آفرین خدای
کجا هست و باشد همیشه به جای
از اویَست نیک و بد و هست و نیست
همه بندگانیم و ایزد یکی ست
هر آن چیز کو ساخت اندر بوش
بران است چرخ روان را روش
خداوند کیوان و خورشید و ماه
وزو آفرین بر منوچهر شاه
به رزم اندرون زهر تریاک سوز
به بزم اندرون ماه گیتی فروز
گراینده گرز و گشاینده شهر
ز شادی به هر کس رساننده بهر
کشنده درفش فریدون به جنگ
کشنده سرافراز جنگی پلنگ
ز باد عمود تو کوه بلند
شود خاک نعل سرافشان سمند
همان از دل پاک و پاکیزه کیش
به آبشخور آری همی گرگ و میش
یکی بندهام من رسیده به جای
به مردی بشست اندر آورده پای
همی گرد کافور گیرد سرم
چنین کرد خورشید و ماه افسرم
ببستم میان را یکی بندهوار
ابا جاودان ساختم کارزار
عنان پیچ و اسپ افگن و گرزدار
چو من کس ندیدی به گیتی سوار
بشد آب گردان مازندران
چو من دست بردم به گرز گران
ز من گر نبودی به گیتی نشان
برآورده گردن ز گردن کشان
چنان اژدها کو ز رود کشف
برون آمد و کرد گیتی چو کف
زمین شهر تا شهر پهنای او
همان کوه تا کوه بالای او
جهان را ازو بود دل پر هراس
همی داشتندی شب و روز پاس.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📕📖🖌
#شاهنامه.
بخش (۷۱)
#پادشاهی_منوچهر
دنباله بخش (۱۵)
هوا پاک دیدم ز پرندگان
همان روی گیتی ز درندگان
ز تفش همی پر کرگس بسوخت
زمین زیر زهرش همی برفروخت
نهنگ دژم بر کشیدی ز آب
به دم در کشیدی ز گردون عقاب
زمین گشت و بی مردم و چارپای
همه یکسر او را سپردند جای
چو دیدم که اندر جهان کس نبود
که با او همی دست یارست سود
به زور جهاندار یزدان پاک
بیفگندم از دل همه ترس و باک
میان را ببستم به نام بلند
نشستم بران پیل پیکر سمند
به زین اندرون گرزهی گاوسر
به بازو کمان و به گردن سپر
برفتم بسان نهنگ دژم
مرا تیز چنگ و ورا تیز دم
مرا کرد پدرود هرکو شنید
که بر اژدها گرز خواهم کشید
ز سر تا به دمش چو کوه بلند
کشان موی سر بر زمین چون کمند
زبانش بسان درختی سیاه
ز فر باز کرده فگنده به راه
چو دو آبگیرش پر از خون دو چشم
مرا دید غرید و آمد به خشم
گمانی چنان بردم ای شهریار
که دارم مگر آتش اندر کنار
جهان پیش چشمم چو دریا نمود
به ابر سیه بر شده تیره دود
ز بانگش بلرزید روی زمین
ز زهرش زمین شد چو دریای چین
برو بر زدم بانگ برسان شیر
چنان چون بود کار مرد دلیر
یکی تیر الماس پیکان خدنگ
به چرخ اندرون راندم بیدرنگ
چو شد دوخته یک کران از دهانش
بماند از شگفتی به بیرون زبانش
هم اندر زمان دیگری همچنان
زدم بر دهانش بپیچید ازان
سدیگر زدم بر میان زفرش
برآمد همی جوی خون از جگرش
چو تنگ اندر آورد با من زمین
برآهختم این گاوسر گرزکین
به نیروی یزدان گیهان خدای
برانگیختم پیلتن را ز جای
زدم بر سرش گرزهی گاو چهر
برو کوه بارید گفتی سپهر
شکستم سرش چون تن ژنده پیل
فرو ریخت زو زهر چون رود نیل
به زخمی چنان شد که دیگر نخاست
ز مغزش زمین گشت باکوه راست
کشف رود پر خون و زرداب شد
زمین جای آرامش و خواب شد
همه کوهساران پر از مرد و زن
همی آفرین خواندندی بمن
جهانی بران جنگ نظاره بود
که آن اژدها زشت پتیاره بود
مرا سام یک زخم ازان خواندند
جهان زر و گوهر برافشاندند
چو زو بازگشتم تن روشنم
برهنه شد از نامور جوشنم
فرو ریخت از باره بر گستوان
وزین هست هر چند رانم زیان
بران بوم تا سالیان بر نبود
جز از سوخته خار خاور نبود
چنین و جزین هر چه بودیم رای
سران را سرآوردمی زیر پای
کجا من چمانیدمی بادپای
بپرداختی شیر درنده جای
کنون چند سالست تا پشت زین
مرا تختگاه است و اسپم زمین
همه گرگساران و مازنداران
به تو راست کردم به گرز گران
نکردم زمانی برو بوم یاد
ترا خواستم راد و پیروز و شاد
کنون این برافراخته یال من
همان زخم کوبنده کوپال من
بدان هم که بودی نماند همی
بر و گردگاهم خماند همی
کمندی بینداخت از دست شست
زمانه مرا باژگونه ببست
سپردیم نوبت کنون زال را
که شاید کمربند و کوپال را
یکی آرزو دارد اندر نهان
بیاید بخواهد ز شاه جهان
یکی آرزو کان به یزدان نکوست
کجا نیکویی زیر فرمان اوست
نکردیم بیرای شاه بزرگ
که بنده نباید که باشد سترگ
همانا که با زال پیمان من
شنیدست شاه جهانبان من
که از رای او سر نپیچم به هیچ
درین روزها کرد زی من بسیچ
به پیش من آمد پر از خون رخان
همی چاک چاک آمدش ز استخوان
مرا گفت بردار آمل کنی
سزاتر که آهنگ کابل کنی
چو پروردهی مرغ باشد به کوه
نشانی شده در میان گروه
چنان ماه بیند به کابلستان
چو سرو سهی بر سرش گلستان
چو دیوانه گردد نباشد شگفت
ازو شاه را کین نباید گرفت
کنون رنج مهرش به جایی رسید
که بخشایش آرد هر آن کش بدید
ز بس درد کو دید بر بیگناه
چنان رفت پیمان که بشنید شاه
گسی کردمش با دلی مستمند
چو آید به نزدیک تخت بلند
همان کن که با مهتری در خورد
ترا خود نیاموخت باید خرد
چو نامه نوشتند و شد رای راست
ستد زود دستان و بر پای خاست
چو خورشید سر سوی خاور نهاد
نخفت و نیاسود تا بامداد
چو آن جامهها سوده بفگند شب
سپیده بخندید و بگشاد لب
بیامد به زین اندر آورد پای
برآمد خروشیدن کره نای
به سوی شهنشاه بنهاد روی
ابا نامهٔ سام آزاده خوی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📕📖🖌
#شاهنامه.
بخش (۷۱)
#پادشاهی_منوچهر
دنباله بخش (۱۵)
هوا پاک دیدم ز پرندگان
همان روی گیتی ز درندگان
ز تفش همی پر کرگس بسوخت
زمین زیر زهرش همی برفروخت
نهنگ دژم بر کشیدی ز آب
به دم در کشیدی ز گردون عقاب
زمین گشت و بی مردم و چارپای
همه یکسر او را سپردند جای
چو دیدم که اندر جهان کس نبود
که با او همی دست یارست سود
به زور جهاندار یزدان پاک
بیفگندم از دل همه ترس و باک
میان را ببستم به نام بلند
نشستم بران پیل پیکر سمند
به زین اندرون گرزهی گاوسر
به بازو کمان و به گردن سپر
برفتم بسان نهنگ دژم
مرا تیز چنگ و ورا تیز دم
مرا کرد پدرود هرکو شنید
که بر اژدها گرز خواهم کشید
ز سر تا به دمش چو کوه بلند
کشان موی سر بر زمین چون کمند
زبانش بسان درختی سیاه
ز فر باز کرده فگنده به راه
چو دو آبگیرش پر از خون دو چشم
مرا دید غرید و آمد به خشم
گمانی چنان بردم ای شهریار
که دارم مگر آتش اندر کنار
جهان پیش چشمم چو دریا نمود
به ابر سیه بر شده تیره دود
ز بانگش بلرزید روی زمین
ز زهرش زمین شد چو دریای چین
برو بر زدم بانگ برسان شیر
چنان چون بود کار مرد دلیر
یکی تیر الماس پیکان خدنگ
به چرخ اندرون راندم بیدرنگ
چو شد دوخته یک کران از دهانش
بماند از شگفتی به بیرون زبانش
هم اندر زمان دیگری همچنان
زدم بر دهانش بپیچید ازان
سدیگر زدم بر میان زفرش
برآمد همی جوی خون از جگرش
چو تنگ اندر آورد با من زمین
برآهختم این گاوسر گرزکین
به نیروی یزدان گیهان خدای
برانگیختم پیلتن را ز جای
زدم بر سرش گرزهی گاو چهر
برو کوه بارید گفتی سپهر
شکستم سرش چون تن ژنده پیل
فرو ریخت زو زهر چون رود نیل
به زخمی چنان شد که دیگر نخاست
ز مغزش زمین گشت باکوه راست
کشف رود پر خون و زرداب شد
زمین جای آرامش و خواب شد
همه کوهساران پر از مرد و زن
همی آفرین خواندندی بمن
جهانی بران جنگ نظاره بود
که آن اژدها زشت پتیاره بود
مرا سام یک زخم ازان خواندند
جهان زر و گوهر برافشاندند
چو زو بازگشتم تن روشنم
برهنه شد از نامور جوشنم
فرو ریخت از باره بر گستوان
وزین هست هر چند رانم زیان
بران بوم تا سالیان بر نبود
جز از سوخته خار خاور نبود
چنین و جزین هر چه بودیم رای
سران را سرآوردمی زیر پای
کجا من چمانیدمی بادپای
بپرداختی شیر درنده جای
کنون چند سالست تا پشت زین
مرا تختگاه است و اسپم زمین
همه گرگساران و مازنداران
به تو راست کردم به گرز گران
نکردم زمانی برو بوم یاد
ترا خواستم راد و پیروز و شاد
کنون این برافراخته یال من
همان زخم کوبنده کوپال من
بدان هم که بودی نماند همی
بر و گردگاهم خماند همی
کمندی بینداخت از دست شست
زمانه مرا باژگونه ببست
سپردیم نوبت کنون زال را
که شاید کمربند و کوپال را
یکی آرزو دارد اندر نهان
بیاید بخواهد ز شاه جهان
یکی آرزو کان به یزدان نکوست
کجا نیکویی زیر فرمان اوست
نکردیم بیرای شاه بزرگ
که بنده نباید که باشد سترگ
همانا که با زال پیمان من
شنیدست شاه جهانبان من
که از رای او سر نپیچم به هیچ
درین روزها کرد زی من بسیچ
به پیش من آمد پر از خون رخان
همی چاک چاک آمدش ز استخوان
مرا گفت بردار آمل کنی
سزاتر که آهنگ کابل کنی
چو پروردهی مرغ باشد به کوه
نشانی شده در میان گروه
چنان ماه بیند به کابلستان
چو سرو سهی بر سرش گلستان
چو دیوانه گردد نباشد شگفت
ازو شاه را کین نباید گرفت
کنون رنج مهرش به جایی رسید
که بخشایش آرد هر آن کش بدید
ز بس درد کو دید بر بیگناه
چنان رفت پیمان که بشنید شاه
گسی کردمش با دلی مستمند
چو آید به نزدیک تخت بلند
همان کن که با مهتری در خورد
ترا خود نیاموخت باید خرد
چو نامه نوشتند و شد رای راست
ستد زود دستان و بر پای خاست
چو خورشید سر سوی خاور نهاد
نخفت و نیاسود تا بامداد
چو آن جامهها سوده بفگند شب
سپیده بخندید و بگشاد لب
بیامد به زین اندر آورد پای
برآمد خروشیدن کره نای
به سوی شهنشاه بنهاد روی
ابا نامهٔ سام آزاده خوی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔥به یاری خرد بیکران.
🔷امروز؛ 🌟 🕊 🌟
🟢 به روز پیروز و فرخ،
روز:(#امرداد_امشاسپندان ) ازماه #مهر
به سال 3759 🔥 مزدیسنی.
۳۷۵۹ /۰۷ / ۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با روز پنج شنبه: #اورمزد_شید
۱ یکُم 🌞 #مهر 🌔 ماه
به سال 1400 🌞 خورشیدی.
۱۴۰۰ / ۰۷ /۰۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز 23 🌔 ماه #سپتامبر
🌲2021 💒 ترسایی.🌲
2021 / 09 / 23
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
#امرتات، #امرداد
🟣 رسایی یافتن، درستی تن و روان.
به هر جا که هستی، چه دریا، چه خاک
چه کاجی، به قله، چه گل، در مغاک.
بدان ! باید از خویش، برتر شوی
رقیبِ خودت باش ، تا زَر شوی.
🖌 #داتیس_مهرابیان.
#به_پارسایی_و_رسایی_بیاندیشیم.
گل 🥀#چمبک نماد «امرداد امشاسپندان» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔥به یاری خرد بیکران.
🔷امروز؛ 🌟 🕊 🌟
🟢 به روز پیروز و فرخ،
روز:(#امرداد_امشاسپندان ) ازماه #مهر
به سال 3759 🔥 مزدیسنی.
۳۷۵۹ /۰۷ / ۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با روز پنج شنبه: #اورمزد_شید
۱ یکُم 🌞 #مهر 🌔 ماه
به سال 1400 🌞 خورشیدی.
۱۴۰۰ / ۰۷ /۰۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با روز 23 🌔 ماه #سپتامبر
🌲2021 💒 ترسایی.🌲
2021 / 09 / 23
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
#امرتات، #امرداد
🟣 رسایی یافتن، درستی تن و روان.
به هر جا که هستی، چه دریا، چه خاک
چه کاجی، به قله، چه گل، در مغاک.
بدان ! باید از خویش، برتر شوی
رقیبِ خودت باش ، تا زَر شوی.
🖌 #داتیس_مهرابیان.
#به_پارسایی_و_رسایی_بیاندیشیم.
گل 🥀#چمبک نماد «امرداد امشاسپندان» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌻🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۰۱
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
در نخستین پگاه بامداد ماه را چنان نُو تیز و بُرا،
هم چون داسی دیدم که چشمان خود را بر پنجرهای
دوخته ست و بر آن رَختهای سیاهی
آویخته شده بود رو به جایی که خورشید میشکفد،
تا فروریزند همه دیوارهایی را که سایهساز تاریکی هستند.
خورشید در دنباله کارهای خود،
با نگاهی سبز
زمین را به *مهر* میآراید.
تا زمین را با هزار رنگِ بُور، زرد، سرخ بسازد.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۰۱
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
در نخستین پگاه بامداد ماه را چنان نُو تیز و بُرا،
هم چون داسی دیدم که چشمان خود را بر پنجرهای
دوخته ست و بر آن رَختهای سیاهی
آویخته شده بود رو به جایی که خورشید میشکفد،
تا فروریزند همه دیوارهایی را که سایهساز تاریکی هستند.
خورشید در دنباله کارهای خود،
با نگاهی سبز
زمین را به *مهر* میآراید.
تا زمین را با هزار رنگِ بُور، زرد، سرخ بسازد.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 امروز یکُم مهرماه،
زادروز پادشاه آواز ایران.
#سیاووش_شجریان،
ست.
سیاووش جان نامت و یادت تا همیشه
پاییزی که آغازش با سالگردِ زاروز شما باشد،
بیتردید پادشاه فَرگشت(فصل) ها ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
زادروز پادشاه آواز ایران.
#سیاووش_شجریان،
ست.
سیاووش جان نامت و یادت تا همیشه
پاییزی که آغازش با سالگردِ زاروز شما باشد،
بیتردید پادشاه فَرگشت(فصل) ها ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکتههای_ویرایشی.
در باره واژه پارسی «خورشید»
واژهی «خورشید» واژهای پارسی است که،
به زبان انگلیسی هم راه یافته است.
واژهی اوستایی «سور»
نخست به «هور»
و سپس به «خور»
دگردیس(تبدیل) شده است.
که با افزودهشدن «شید» که به چم(معنی) «درخشان» است.
به گونهی «خورشید» امروزین درآمده است.
واژهی اوستایی «سور» در راهِ رفتن به زبان انگلیسی،
نخست به «سون»
و سپس به «سان»(Sun)
دگردیس شده و در زبان انگلیسی امروزه بهکار برده میشود.
اکنون نیک درمییابیم که روز «یکشنبه» در زبان انگلیسی چه چمی دارد.
Sunday = Sun + Day = روز خورشید
خوب است بدانیم نامگذاری روزهای هفته در زبان انگلیسی، برداشتی از ایران باستان است
و راز بَستاری(تعطیلی) روز یکشنبه نیز در فرنام(عنوان) «روز خورشید» در ایران باستان نهفته است.!
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
در باره واژه پارسی «خورشید»
واژهی «خورشید» واژهای پارسی است که،
به زبان انگلیسی هم راه یافته است.
واژهی اوستایی «سور»
نخست به «هور»
و سپس به «خور»
دگردیس(تبدیل) شده است.
که با افزودهشدن «شید» که به چم(معنی) «درخشان» است.
به گونهی «خورشید» امروزین درآمده است.
واژهی اوستایی «سور» در راهِ رفتن به زبان انگلیسی،
نخست به «سون»
و سپس به «سان»(Sun)
دگردیس شده و در زبان انگلیسی امروزه بهکار برده میشود.
اکنون نیک درمییابیم که روز «یکشنبه» در زبان انگلیسی چه چمی دارد.
Sunday = Sun + Day = روز خورشید
خوب است بدانیم نامگذاری روزهای هفته در زبان انگلیسی، برداشتی از ایران باستان است
و راز بَستاری(تعطیلی) روز یکشنبه نیز در فرنام(عنوان) «روز خورشید» در ایران باستان نهفته است.!
#پارسی_گویی_پنجرهای_ست_بسوی_روشنایی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی» پالایش زبان پارسی
و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
مادر بودن مرز نمیشناسد!!!
از جان گذشتگی میمونی که بدست،
شکارچیان بی.....
آماج گلوله شده است،
پیش از مرگ و مُردنش به بچهاش برای
واپسین بار شیر میدهد جهان را تکان داد....!!!
هیچ چیز به پای مهر مادری نمیرسد.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
از جان گذشتگی میمونی که بدست،
شکارچیان بی.....
آماج گلوله شده است،
پیش از مرگ و مُردنش به بچهاش برای
واپسین بار شیر میدهد جهان را تکان داد....!!!
هیچ چیز به پای مهر مادری نمیرسد.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#نکته_ویرایشی
📖 "کالانما"
پهرستی ست که،
فرآوردهها یا کالاهای یک کارخانه،
یا کارگاه در آن شناسانده شود.
📒 "دفترک"
نوشتهِ چاپی با شمار برگهای کم ست.
که آگاهی رسانی دربارهِ ویژگیهای کالا یا نمایش، نمایشگاه و مانند آن به دست مردم یاخوانندگان رسانند.
📖 "کالانما" و 📒 "دفترک"
نُوواژگانی برگزیده شده از سوی فرهنگستان زبان و ادب پارسی،
در برابر واژگان بیگانه و ناپارسی،
"کاتالوگ" و "بُروشور" هستند.
✅ کالانما، دفترک
❌ بروشور، کاتالوگ.
به ✍
#سیاه_منصور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📖 "کالانما"
پهرستی ست که،
فرآوردهها یا کالاهای یک کارخانه،
یا کارگاه در آن شناسانده شود.
📒 "دفترک"
نوشتهِ چاپی با شمار برگهای کم ست.
که آگاهی رسانی دربارهِ ویژگیهای کالا یا نمایش، نمایشگاه و مانند آن به دست مردم یاخوانندگان رسانند.
📖 "کالانما" و 📒 "دفترک"
نُوواژگانی برگزیده شده از سوی فرهنگستان زبان و ادب پارسی،
در برابر واژگان بیگانه و ناپارسی،
"کاتالوگ" و "بُروشور" هستند.
✅ کالانما، دفترک
❌ بروشور، کاتالوگ.
به ✍
#سیاه_منصور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌏
🌟💫🌟💫🌟💫🌟
🍃🌹🍃
🔥به یاری خرد بیکران🔥
امروز🕊
به روز پیروز و فرخ🦋
روز:( #دی_به_آذر) ازماه #مهر
🔥به سال 3759 مزدیسنا🔥
🏝⛲️🏝
آدینه : #ناهید_شید
2 #مهر ماه
🌞به سال 1400 خورشیدی🌞
🏝⛲️🏝
برابر با 24 #سپتامبر
🌲2021 ترسایی. 🌲
2021 / 09 / 24
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔥 #دی_به_آذر 🔥
🟣 آفریدگار
🔥 فروغ و روشنایی.
شکوفایی و امید را برای همگان آرزو داریم.
🔥باشد که آذرِ مزدا🔥
همه اهریمنی را بسوزد و نابود گرداند.
باشد که
ایرانزمین و جهان را#شهریاریاهورایی،
آرامش،شادی و مهر جاودان فرا گیرد.
#ایدون_باد.🙏
🔥#افروخته_باد_پیوسته_دراین_خانه.
🌺 گل #بادرنگ نماد «دی به آذر» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌟💫🌟💫🌟💫🌟
🍃🌹🍃
🔥به یاری خرد بیکران🔥
امروز🕊
به روز پیروز و فرخ🦋
روز:( #دی_به_آذر) ازماه #مهر
🔥به سال 3759 مزدیسنا🔥
🏝⛲️🏝
آدینه : #ناهید_شید
2 #مهر ماه
🌞به سال 1400 خورشیدی🌞
🏝⛲️🏝
برابر با 24 #سپتامبر
🌲2021 ترسایی. 🌲
2021 / 09 / 24
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔥 #دی_به_آذر 🔥
🟣 آفریدگار
🔥 فروغ و روشنایی.
شکوفایی و امید را برای همگان آرزو داریم.
🔥باشد که آذرِ مزدا🔥
همه اهریمنی را بسوزد و نابود گرداند.
باشد که
ایرانزمین و جهان را#شهریاریاهورایی،
آرامش،شادی و مهر جاودان فرا گیرد.
#ایدون_باد.🙏
🔥#افروخته_باد_پیوسته_دراین_خانه.
🌺 گل #بادرنگ نماد «دی به آذر» است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌻🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۰۲
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
در ژرفای دلواپسیهای آسمان
دور از چشم تاریکی بامدادی فریادرس میرسد.
آفتاب از دلواپسیها بیتاب میشود.
خورشید در بامدادی دلانگیز
همگام با روشنای روز دلآسوده میشود.
کودکانی که به هنگام برآمدنِ بامداد؛
نیمی شادمانند و نیمی دیگر دلگیر و پریشان.
که شب شوریده و پریشان چنین میسُراید:
بگذارید از سوز دل خود بسُرایم
که در خویشتن سوختن برای رسیدن به دلآرام رسیدن.
منم همچون نیلوفری پُرپیچ و تابم در مُردابی.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
🍃🌾🍂🌾🍁🍋 🌾
🍂🌻🍐🍃🍊
🌾🍇🍁🍎
🌻🍃 🍏
🍂 🍋 ۱۴۰۰ / .۷ / ۰۲
🥭
بامداد به مهر
روزگارتان بی خزان؛
در ژرفای دلواپسیهای آسمان
دور از چشم تاریکی بامدادی فریادرس میرسد.
آفتاب از دلواپسیها بیتاب میشود.
خورشید در بامدادی دلانگیز
همگام با روشنای روز دلآسوده میشود.
کودکانی که به هنگام برآمدنِ بامداد؛
نیمی شادمانند و نیمی دیگر دلگیر و پریشان.
که شب شوریده و پریشان چنین میسُراید:
بگذارید از سوز دل خود بسُرایم
که در خویشتن سوختن برای رسیدن به دلآرام رسیدن.
منم همچون نیلوفری پُرپیچ و تابم در مُردابی.
بهترین و زیباترین آغازِ
زندگیتان گُل افشان باد.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
🌾 📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🍂🍎
🌻🍃 🧄
🍃🧅 🌾 🍑
🍂🌾🍋🍂🌾 🍆
🍃🌾🍏🍁🌾🍎🍂🌾
🌻🌾🍂🍐🌾🍁🌾🍊🍂🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانهی زیبا و ماندگار «مِی زده»
سُرایشی از: زنده یاد #بیژن_ترقی.
آهنگساز: زنده یاد #پرویز_یاحقی.
این هنرمندان کوچولو چنان به زیبایی این ترانه را بازخوانی و کار کردهاند که نمیشود بازفرست نشود.
به شنیدن و دیدن چندین بارهاش میاَرزَد.
ببینید و بشنوید، بسیار زیبا و گوشنواز و دلنشین است.
آفرین بر این هنرمندانِ کوچولوی سرزمینم...!👏👏❤️
«مِی زده شب چو ز مِیکده باز آیم
بر سرِ کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نَبُوَد خبرم
ای فتنه گَرَم...»
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
سُرایشی از: زنده یاد #بیژن_ترقی.
آهنگساز: زنده یاد #پرویز_یاحقی.
این هنرمندان کوچولو چنان به زیبایی این ترانه را بازخوانی و کار کردهاند که نمیشود بازفرست نشود.
به شنیدن و دیدن چندین بارهاش میاَرزَد.
ببینید و بشنوید، بسیار زیبا و گوشنواز و دلنشین است.
آفرین بر این هنرمندانِ کوچولوی سرزمینم...!👏👏❤️
«مِی زده شب چو ز مِیکده باز آیم
بر سرِ کوی تو من به نیاز آیم
دلداده ی رهگذرم
از خود نَبُوَد خبرم
ای فتنه گَرَم...»
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📻 ترانه زیبای «مِی زده»
🔷 خواننده: #مرضیه.
🔶 ترانه سُرا: #بیژن_ترقی.
🔸 آهنگساز: #پرویز_یاحقی.
🔹 دستگاه: #ماهور.
✅ و این هم کاری نمادین و زنده به خوانندگی شهبانوی،
آواز ایران در تالار: #المپیا _ پاریس.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾
🔷 خواننده: #مرضیه.
🔶 ترانه سُرا: #بیژن_ترقی.
🔸 آهنگساز: #پرویز_یاحقی.
🔹 دستگاه: #ماهور.
✅ و این هم کاری نمادین و زنده به خوانندگی شهبانوی،
آواز ایران در تالار: #المپیا _ پاریس.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🌾🦅🌾