This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فیلم/ رضا صادقی (خواننده) با نماهنگی از امام رضا (ع) با صدای خودش ولادت امام هشتم را تبریک گفت
@fars_plus
@fars_plus
اینستاگرام/ تجلیل عزت الله ضرغامی از فرزندان مرحوم کاسه ساز در مراسم رونمایی از تمبر حبیب الله کاسه ساز
@fars_plus
@fars_plus
Forwarded from فارس پلاس
🌹 دیدار بهنوش بختیاری با محمد و نسرین (دو کودک زاهدانی مبتلا به سرطان نادر پوست) در خبرگزاری فارس
جزئیات بیماری و نحوه کمک به این کودکان در
telegram.me/fars_plus/29615
عکس: آرمین کرمی
@fars_plus
جزئیات بیماری و نحوه کمک به این کودکان در
telegram.me/fars_plus/29615
عکس: آرمین کرمی
@fars_plus
اهداء گل و شیرینی توسط پلیس کیش در بازارهای مرکز تجاری، پردیس ۱ و ۲ و پانیز و ونوس ،به مناسبت ولادت امام رضا(ع)
@fars_plus
@fars_plus
روزگاری اشکان دژاگه که فیکس تیم جوانان آلمان بود،با وجود جنجال های رسانه ای از بازی برابر تیم اسرائیلی امتناع کرد تا ثابت کند ایستادگی بر سر آرمان کمی #غیرت میخواهد!
@mahdi_ghasemzadeh
@fars_plus
@mahdi_ghasemzadeh
@fars_plus
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب یاد یاران:
بسم الله الرحمن الرحیم
در اين نوشته صفا و صداقت زيادي موج ميزند. نويسنده غالباً نقش خود را كمرنگ كرده و ياد ياران شهيدش را برجسته ساخته است. روحيهی بسيجي تقريباً با همهی جوانبش در اينجا منعكس است، و ميشود فهميد كه چگونه جوانهائي در كورهی گداختهی جبهه به چه جواهرهاي درخشندهئي تبديل ميشدهاند. ذكر خصوصيات موقعها و حادثهها و آدمها، تصوير باورنكردني جنگ هشت ساله را تا حدود زيادي در برابر چشم آيندگان ميگذارد.
سؤال من از خودم اين است كه آيا اين از معراج برگشتگان چقدر ميتوانند آن حال و هوا را پس از سفر من الحق الي الخلق حفظ كنند و حتي درست بياد بياورند؟ و براي اين مقصود عالي از دست ما چه كاري ساخته است؟ و چه كردهايم؟
البته قصور يا تقصير من و امثال من، نميتواند تكليف دشوار آنها را كه خدا حجت خود را برايشان تمام كرده، از دوششان بردارد.
اين كتاب با روح طنز و مزاحي كه در همه جاي آن گسترده است و به آن شيريني و جاذبهی ويژهئي بخشيده، از بسياري كتابهاي جبهه جالبتر و گيراتر است. آن را در شب و روزهاي منتهي به بيستم ماه رمضان 1412 (5/1/71) خواندم.
@hdavodabadi
بسم الله الرحمن الرحیم
در اين نوشته صفا و صداقت زيادي موج ميزند. نويسنده غالباً نقش خود را كمرنگ كرده و ياد ياران شهيدش را برجسته ساخته است. روحيهی بسيجي تقريباً با همهی جوانبش در اينجا منعكس است، و ميشود فهميد كه چگونه جوانهائي در كورهی گداختهی جبهه به چه جواهرهاي درخشندهئي تبديل ميشدهاند. ذكر خصوصيات موقعها و حادثهها و آدمها، تصوير باورنكردني جنگ هشت ساله را تا حدود زيادي در برابر چشم آيندگان ميگذارد.
سؤال من از خودم اين است كه آيا اين از معراج برگشتگان چقدر ميتوانند آن حال و هوا را پس از سفر من الحق الي الخلق حفظ كنند و حتي درست بياد بياورند؟ و براي اين مقصود عالي از دست ما چه كاري ساخته است؟ و چه كردهايم؟
البته قصور يا تقصير من و امثال من، نميتواند تكليف دشوار آنها را كه خدا حجت خود را برايشان تمام كرده، از دوششان بردارد.
اين كتاب با روح طنز و مزاحي كه در همه جاي آن گسترده است و به آن شيريني و جاذبهی ويژهئي بخشيده، از بسياري كتابهاي جبهه جالبتر و گيراتر است. آن را در شب و روزهاي منتهي به بيستم ماه رمضان 1412 (5/1/71) خواندم.
@hdavodabadi
✳ بلیت دوسره مادام و دختران به مشهدالرضا
وارد خانه که شدم «مادام» کنار مریم - همسرم - نشسته بود و یک کاسه آش هم وسط بود. با خنده گفتم: مریم! برای مادام چه آشی پختهای؟! گفت: آش را خود مادام پخته و یک کاسه هم برای ما آورده است.
مادام محمودیان همسایه دیوار به دیوار ما در کوچه شهید «ویگن گاراپیدی» در نارمک بود. کوچهای که با دو سه کوچه دیگر، بخش ارمنینشین نارمک را تشکیل میدهند. مادربزرگ دوستم -فرهاد- که دیگر سنّی از او گذشته بود، به اصرار فرزندش پیش آنان رفته بود و با لطف آنان ما دو سه سالی آنجا نشستیم.
از آنجا که من و همسرم مقلد حضرت آیتالله خامنهای هستیم و بنا به فتوای ایشان، اهل کتاب پاکند و نجس محسوب نمیشوند، طبیعتاً رابطهٔ ما، حتی رابطهٔ غذایی ما با مادام خیلی خوب بود و رفت و آمد زیادی داشتیم.
همسرم توضیح داد: مادام آش نذری پخته است. پرسیدم: مادام! شما هم نذر آش دارید؟ گفت: بله. اما این نذر برای امام حسین است. خیلی تعجب کردم. گفتم: شما برای امام حسین نذر کردهاید؟! با همان فارسی لهجهٔ ارمنی گفت: چرا تعجب میکنی؟ ما هم امام حسین را دوست داریم. و ادامه داد: حالا چند روز دیگر هم صبر کن ببین این کوچه نزدیک تاسوعا و عاشورا که میشود برای امام حسین چه کار که نمیکنند.
توضیحات مادام تعجبم را بیشتر کرد. بخصوص وقتی که گفت: تازه این که چیزی نیست. من هر سال یک گوسفند نذر امام حسین دارم که خودم میخرم و آن را به تکیهٔ جوانان آزاده که در بنبست بالایی هستند میدهم.
مادام خیلی خونسرد ادامه میداد و ظاهراً موضوع برایش کاملاً عادی بود و از تعجبهای من تعجب میکرد. چایش را که سر کشید، گفت: ببین! ما امامها را خیلی دوست داریم. یک چیزی بگویم راحتت کنم. من و دخترانم هر وقت در زندگی مشکلی پیدا میکنیم، یک بلیت رفت و برگشت هواپیما به مشهد میگیریم. میرویم، حاجتمان را از امام رضا میگیریم میآییم.
خیلی عجیب بود. مادام نگفت حاجتمان را «میگوییم» میآییم، گفت: «میگیریم میآییم»!
#تقی_دژاکام
#مادامهای_کوچه_ویگن_گاراپیدی
#روزنامه_کیهان
سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵
صفحه ۱۴.
@Ab_o_Atash
@fars_plus
وارد خانه که شدم «مادام» کنار مریم - همسرم - نشسته بود و یک کاسه آش هم وسط بود. با خنده گفتم: مریم! برای مادام چه آشی پختهای؟! گفت: آش را خود مادام پخته و یک کاسه هم برای ما آورده است.
مادام محمودیان همسایه دیوار به دیوار ما در کوچه شهید «ویگن گاراپیدی» در نارمک بود. کوچهای که با دو سه کوچه دیگر، بخش ارمنینشین نارمک را تشکیل میدهند. مادربزرگ دوستم -فرهاد- که دیگر سنّی از او گذشته بود، به اصرار فرزندش پیش آنان رفته بود و با لطف آنان ما دو سه سالی آنجا نشستیم.
از آنجا که من و همسرم مقلد حضرت آیتالله خامنهای هستیم و بنا به فتوای ایشان، اهل کتاب پاکند و نجس محسوب نمیشوند، طبیعتاً رابطهٔ ما، حتی رابطهٔ غذایی ما با مادام خیلی خوب بود و رفت و آمد زیادی داشتیم.
همسرم توضیح داد: مادام آش نذری پخته است. پرسیدم: مادام! شما هم نذر آش دارید؟ گفت: بله. اما این نذر برای امام حسین است. خیلی تعجب کردم. گفتم: شما برای امام حسین نذر کردهاید؟! با همان فارسی لهجهٔ ارمنی گفت: چرا تعجب میکنی؟ ما هم امام حسین را دوست داریم. و ادامه داد: حالا چند روز دیگر هم صبر کن ببین این کوچه نزدیک تاسوعا و عاشورا که میشود برای امام حسین چه کار که نمیکنند.
توضیحات مادام تعجبم را بیشتر کرد. بخصوص وقتی که گفت: تازه این که چیزی نیست. من هر سال یک گوسفند نذر امام حسین دارم که خودم میخرم و آن را به تکیهٔ جوانان آزاده که در بنبست بالایی هستند میدهم.
مادام خیلی خونسرد ادامه میداد و ظاهراً موضوع برایش کاملاً عادی بود و از تعجبهای من تعجب میکرد. چایش را که سر کشید، گفت: ببین! ما امامها را خیلی دوست داریم. یک چیزی بگویم راحتت کنم. من و دخترانم هر وقت در زندگی مشکلی پیدا میکنیم، یک بلیت رفت و برگشت هواپیما به مشهد میگیریم. میرویم، حاجتمان را از امام رضا میگیریم میآییم.
خیلی عجیب بود. مادام نگفت حاجتمان را «میگوییم» میآییم، گفت: «میگیریم میآییم»!
#تقی_دژاکام
#مادامهای_کوچه_ویگن_گاراپیدی
#روزنامه_کیهان
سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵
صفحه ۱۴.
@Ab_o_Atash
@fars_plus
Saat 8
Mahdiar Pirzadeh
🔊 از چشم آهوهای سرگشته
ساعت به وقت عاشقی هشته
ترانهی زیبای "ساعت هشت" در وصف امامرضا(ع) با صدای مهدیار پیرزاده
@fars_plus
ساعت به وقت عاشقی هشته
ترانهی زیبای "ساعت هشت" در وصف امامرضا(ع) با صدای مهدیار پیرزاده
@fars_plus
مسعود شجاعی و احسان حاجصفی در ترکیب تیم پانیونیوس برابر نماینده رژیم صهیونیستی بازی کردند!
@fars_plus
@fars_plus
اینجاست که باید این دیالوگ حاج کاظم رو به بعضیا گفت
معرفت این اجنبی از تو بیشتره!!
t.co/q8pTmp2RCk
Mansoor
@fars_plus
معرفت این اجنبی از تو بیشتره!!
t.co/q8pTmp2RCk
Mansoor
@fars_plus