«تلخند ۵۶»
(عمّه م نَجیبُ! )
___
آورده اند که در دورِ شیوخ، زلزله ای رخ داد که خاک پارس را زیر و زبر کرد.
حکایت کنند از یک شيخ زاده که در پی آن زلزله، روی عمه افتاد و اختیار اراده از كف بداد و عمه ی خویش را
بِگاد.
إذا زلزلةِ الدَرزُ زلزالَها* وَ أُخْرِجَتُ الْگُرْزُ زانْ مثقالَها* و قال َ عمّه: واوْ! بَه بَه! عَجَبْ مالَها!*
مؤمنی، انگشت حیرت به دندان گزید و گفت این روایت، بس عجیب است و مع الاسف، عمه ات نانجیب است و تنها راه توبه، خواندن دعای "أمَّن یُجیب" است.
شیخ زاده گفت:
عمه م نَجیبُ المُضْطَرَّ لِذا رضاهُ وَ یَکْشِف ُ السّوء * هٰذاٰ سوءِ بَهْره وَري * فَلِذاٰ عَمّه شُد یِه وَري*
---------
گَهی روی عمه، گَهی زیرِ او
چنین است اسلام و تفسیر ِ او
---------
ناگهان با وقوع زلزله ای
عمه را زیرِ خویشتن دیدم
گفتم ای جان! و در پی شهوت
جانِ خود را اسیرِ تن دیدم
یک نفر گفت عمه ات!؟ گفتم
خفه! چون عمه را خفن دیدم
عمه یا خواهر است یا مادر؟!
من بدین کیش، هر سه، زن دیدم!
هر سه را چون کنیز اسلامند
زنده در گورِ خویشتن دیدم
صحنه را دیدم و دلم لرزید
عمه را دوستدارِ فن دیدم
ابتدا فکرِ کفن و دفن بُدم
مرده اش را چو بی کفن دیدم
حکم، حکمِ امام راحل شد
او فقط داند آنچه من دیدم!
_______
#گلستان_بعدی
#گلستان_سعدی
(عمّه م نَجیبُ! )
___
آورده اند که در دورِ شیوخ، زلزله ای رخ داد که خاک پارس را زیر و زبر کرد.
حکایت کنند از یک شيخ زاده که در پی آن زلزله، روی عمه افتاد و اختیار اراده از كف بداد و عمه ی خویش را
بِگاد.
إذا زلزلةِ الدَرزُ زلزالَها* وَ أُخْرِجَتُ الْگُرْزُ زانْ مثقالَها* و قال َ عمّه: واوْ! بَه بَه! عَجَبْ مالَها!*
مؤمنی، انگشت حیرت به دندان گزید و گفت این روایت، بس عجیب است و مع الاسف، عمه ات نانجیب است و تنها راه توبه، خواندن دعای "أمَّن یُجیب" است.
شیخ زاده گفت:
عمه م نَجیبُ المُضْطَرَّ لِذا رضاهُ وَ یَکْشِف ُ السّوء * هٰذاٰ سوءِ بَهْره وَري * فَلِذاٰ عَمّه شُد یِه وَري*
---------
گَهی روی عمه، گَهی زیرِ او
چنین است اسلام و تفسیر ِ او
---------
ناگهان با وقوع زلزله ای
عمه را زیرِ خویشتن دیدم
گفتم ای جان! و در پی شهوت
جانِ خود را اسیرِ تن دیدم
یک نفر گفت عمه ات!؟ گفتم
خفه! چون عمه را خفن دیدم
عمه یا خواهر است یا مادر؟!
من بدین کیش، هر سه، زن دیدم!
هر سه را چون کنیز اسلامند
زنده در گورِ خویشتن دیدم
صحنه را دیدم و دلم لرزید
عمه را دوستدارِ فن دیدم
ابتدا فکرِ کفن و دفن بُدم
مرده اش را چو بی کفن دیدم
حکم، حکمِ امام راحل شد
او فقط داند آنچه من دیدم!
_______
#گلستان_بعدی
#گلستان_سعدی
«در زادروز روح الله زم»
_____
اسمِ تو هر چند “روح الله” بود
رسمِ تو بیگانه با “الله” بود
بندگی را با خدایی کُشته ای
حاصلت کوه از تبارِ کاه بود
هیچکس در ماه عکس ات را ندید
مِهرِ تو روشن تر از صد ماه بود
چشم تو نوری در این شام سیاه
رَسته از این بندِ شیخ و شاه بود
قيدِ اسم و رسم و عنوان را زدی
حكمِ دل با عقلِ تو دلخواه بود
گشت آقازاده ای، آزاده ای
چون تو را از سفلگی اکراه بود
اعتراضت را چو خوانند اغتشاش،
یک وطن از معنی اش آگاه بود
ملّتی آگاه در همراهی ات
روبروی امّتی گمراه بود
راهِ تو، زن زندگی آزادی اَست
حیف! عمرِ یاری ات کوتاه بود
تا شود پُر جامِ صبرِ انقلاب
داغِ تو صد جرعه درد و آه بود
____
#روح_الله_زم 🖤💔
_____
اسمِ تو هر چند “روح الله” بود
رسمِ تو بیگانه با “الله” بود
بندگی را با خدایی کُشته ای
حاصلت کوه از تبارِ کاه بود
هیچکس در ماه عکس ات را ندید
مِهرِ تو روشن تر از صد ماه بود
چشم تو نوری در این شام سیاه
رَسته از این بندِ شیخ و شاه بود
قيدِ اسم و رسم و عنوان را زدی
حكمِ دل با عقلِ تو دلخواه بود
گشت آقازاده ای، آزاده ای
چون تو را از سفلگی اکراه بود
اعتراضت را چو خوانند اغتشاش،
یک وطن از معنی اش آگاه بود
ملّتی آگاه در همراهی ات
روبروی امّتی گمراه بود
راهِ تو، زن زندگی آزادی اَست
حیف! عمرِ یاری ات کوتاه بود
تا شود پُر جامِ صبرِ انقلاب
داغِ تو صد جرعه درد و آه بود
____
#روح_الله_زم 🖤💔
چه اکبر، چه قاسم، همه فانی اند
بدهکارِ جانی به این جانی اند
به غیر از شبان، گوسپندان همه
چو اِبرام و اِسمال، قربانی اند
___
https://t.me/faribasafarinejad
بدهکارِ جانی به این جانی اند
به غیر از شبان، گوسپندان همه
چو اِبرام و اِسمال، قربانی اند
___
https://t.me/faribasafarinejad
(اندر حکایت علی خامنه ای؛ پس از دیدن عاقبتِ اسماعیل هنیه !)
______
باز که ریده ای به خود، راست بگو! نهان مکن!
چون خَمُشانِ بی گُنَه، روی بر آسمان مکن
تیرِ خلاص خورده ای، ک...یرِ حماس خورده ای
بوی خلاب میزند، خربزه در دهان مکن
خربزه ای نمانده است، جُربزه ای نمانده است
لیک تو ریدِمانِ خود بر همگان عیان مکن
دوش، شراب ریختی، وز هَنیه گریختی
بارِ دگر، هدف تویی، بارِ دگر چنان مکن!
نیست امید و چاره ای، در پسِ کونِ پاره ای
خواجه گیِ جهنم و بندگی جهان مکن
کارِ دلت به جان رسد، کارد به استخوان رسد
ناله کنی، بگویمت دَم مزن و بیان مکن
ناله مکن که اُمتی ، ناله کند برای تو
گرگ تویی، شبان تویی، تکیه بر این خران مکن
تا که ذلیل میشوی، جسمِ علیل میشوی
بَهرِ علاجِ ناقصی، روُ به پزشکیان مکن!
هوُیِ تو از نتانیاهوست، سیره و شیره ات از اوست
گفت: "چو مادرت منم! میل به دایه گان مکن!
"باده بنوش و مات شو! شیره بکش، نبات شو!
سرخوشِ این لواط شو! عرضه به غیرِ کان مکن!
"کردنِ عام از برون، گادنِ توست از درون
چون سر و کون بیان کند، تو به زبان بیان مکن
"از تلاویو، بنیامین، چون زَنَدت به زخمِ کین
روُی به روس و چین، چنین در پیِ پانسمان مکن
"چون که به آتشی خوشی، قدرت و خشم و سرکشی
روُی سوی ِ چراغ کن، سوی چراغدان مکن"!
-------------
با پوزش از حضرت مولانا در نوشتن این نقیضه ! 😓😅
______
باز که ریده ای به خود، راست بگو! نهان مکن!
چون خَمُشانِ بی گُنَه، روی بر آسمان مکن
تیرِ خلاص خورده ای، ک...یرِ حماس خورده ای
بوی خلاب میزند، خربزه در دهان مکن
خربزه ای نمانده است، جُربزه ای نمانده است
لیک تو ریدِمانِ خود بر همگان عیان مکن
دوش، شراب ریختی، وز هَنیه گریختی
بارِ دگر، هدف تویی، بارِ دگر چنان مکن!
نیست امید و چاره ای، در پسِ کونِ پاره ای
خواجه گیِ جهنم و بندگی جهان مکن
کارِ دلت به جان رسد، کارد به استخوان رسد
ناله کنی، بگویمت دَم مزن و بیان مکن
ناله مکن که اُمتی ، ناله کند برای تو
گرگ تویی، شبان تویی، تکیه بر این خران مکن
تا که ذلیل میشوی، جسمِ علیل میشوی
بَهرِ علاجِ ناقصی، روُ به پزشکیان مکن!
هوُیِ تو از نتانیاهوست، سیره و شیره ات از اوست
گفت: "چو مادرت منم! میل به دایه گان مکن!
"باده بنوش و مات شو! شیره بکش، نبات شو!
سرخوشِ این لواط شو! عرضه به غیرِ کان مکن!
"کردنِ عام از برون، گادنِ توست از درون
چون سر و کون بیان کند، تو به زبان بیان مکن
"از تلاویو، بنیامین، چون زَنَدت به زخمِ کین
روُی به روس و چین، چنین در پیِ پانسمان مکن
"چون که به آتشی خوشی، قدرت و خشم و سرکشی
روُی سوی ِ چراغ کن، سوی چراغدان مکن"!
-------------
با پوزش از حضرت مولانا در نوشتن این نقیضه ! 😓😅
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرا: فریدون فرح اندوز
شعر: فریبا صفری نژاد
بر اساس طرحی از رضا نجات
@fereidounfarahandouz
#دادنامه
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
شعر: فریبا صفری نژاد
بر اساس طرحی از رضا نجات
@fereidounfarahandouz
#دادنامه
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
من میزنم مِی و تو مست میشوی
من پایکوبی ام، تو دست میشوی
من فکر میکنم، تو میشوی بیان
من در تو مخفی و تو میشوی عیان
تو آسمان و من تنها پرنده ام
تو میشوی خدا، ناچار بنده ام
در عمقِ خوابِ من، بیدار میشوی
بیمار می شوم، تیمار میشوی
من زخم میخورم، تو زجر میکشی
من شوکرانم و تو زهر میچشی
تو آه میکشی، من گریه میکنم
تو کوه میشوی، من تکیه میکنم
ققنوسِ من تویی، خاکسترت منم
پروازِ تازه ای از هر پَرَت منم
تاجِ سرم تو و خاکِ دَرَم تویی
من گشته ام یقین چون باورم تویی
برهانِ من تو و عصیان من تویی
در این یگانگی، ایمان من تویی
تا شمع میشوم، پروانه میشوی
همراهِ عقل من، دیوانه میشوی
تو میزنی دف و من رقص میشوم
تو بی بدیل و من بی نقص میشوم
من شعر می شوم، تو شور میشوی
در گوشه ی سه گاه، ماهور میشوی
تو سِرّ عشقی و من رازِ مستی ام
تو سازِ جان و من آوازِ هستی ام
من میشوم تو و تو میشوی چو من
لمس تو زندگیست ملموس چون وطن
من پایکوبی ام، تو دست میشوی
من فکر میکنم، تو میشوی بیان
من در تو مخفی و تو میشوی عیان
تو آسمان و من تنها پرنده ام
تو میشوی خدا، ناچار بنده ام
در عمقِ خوابِ من، بیدار میشوی
بیمار می شوم، تیمار میشوی
من زخم میخورم، تو زجر میکشی
من شوکرانم و تو زهر میچشی
تو آه میکشی، من گریه میکنم
تو کوه میشوی، من تکیه میکنم
ققنوسِ من تویی، خاکسترت منم
پروازِ تازه ای از هر پَرَت منم
تاجِ سرم تو و خاکِ دَرَم تویی
من گشته ام یقین چون باورم تویی
برهانِ من تو و عصیان من تویی
در این یگانگی، ایمان من تویی
تا شمع میشوم، پروانه میشوی
همراهِ عقل من، دیوانه میشوی
تو میزنی دف و من رقص میشوم
تو بی بدیل و من بی نقص میشوم
من شعر می شوم، تو شور میشوی
در گوشه ی سه گاه، ماهور میشوی
تو سِرّ عشقی و من رازِ مستی ام
تو سازِ جان و من آوازِ هستی ام
من میشوم تو و تو میشوی چو من
لمس تو زندگیست ملموس چون وطن
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان اول:
مهسا امینی، اسمی که رمز شد
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
مهسا امینی، اسمی که رمز شد
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان دوم:
خدانور لجهای
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
خدانور لجهای
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان سوم:
کیان پیرفلک
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
کیان پیرفلک
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان چهارم:
غزل رنجکش
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
غزل رنجکش
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان پنجم:
محمد حسینی
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
محمد حسینی
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان ششم:
گوهر عشقی
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
گوهر عشقی
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
Forwarded from فریدون فرح اندوز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دادنامه - خان هفتم:
مردم ایران
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
مردم ایران
سروده فریبا صفری نژاد به سبک شاهنامه
اجرا: فریدون فرحاندوز
#زن_زندگی_آزادی
@faribasafarinejad
@farsivoa
@FereidounFarahandouz
بار دیگر، سقفِ سستی بر سری آواری شد
اتفاقی تلخ در این سرزمین تکرار شد
بار دیگر، در پی یک لقمه نان، جان میدهیم
مرگ آمد، اين معاش ِسخت، بی اِمرار شد
بار دیگر، خواست بابا نان دهد، اما نشد
مادری از داغ، مُرد و همسری بی یار شد
بار دیگر، میچکد خون از دو چشم کارگر
بار دیگر، کار فرما در پی انکار شد
در تب بیگانگان و داغ لبنان، جان به لب
سوختیم و عمرمان صَرفِ غم ِاغیار شد
خانه خاموش است و میتابد چراغِ مسجدی
چشمشان روشن! اگر چشم من و تو تار شد
آنچه مي بينيم را بايست ديد از چشم خويش
ما چنان تاریم کاین آیینه پُر زنگار شد
شوره زاری كه در آن شور درختان، دار گشت
چشمه ها مرداب ماند و هر دری دیوار شد
بس که خوابیدیم، غافل مانده ایم از آفتاب
نیست امّیدی به خورشیدی، مگر بیدار شد!
_____
#معدن_طبس
🖤🖤🖤
اتفاقی تلخ در این سرزمین تکرار شد
بار دیگر، در پی یک لقمه نان، جان میدهیم
مرگ آمد، اين معاش ِسخت، بی اِمرار شد
بار دیگر، خواست بابا نان دهد، اما نشد
مادری از داغ، مُرد و همسری بی یار شد
بار دیگر، میچکد خون از دو چشم کارگر
بار دیگر، کار فرما در پی انکار شد
در تب بیگانگان و داغ لبنان، جان به لب
سوختیم و عمرمان صَرفِ غم ِاغیار شد
خانه خاموش است و میتابد چراغِ مسجدی
چشمشان روشن! اگر چشم من و تو تار شد
آنچه مي بينيم را بايست ديد از چشم خويش
ما چنان تاریم کاین آیینه پُر زنگار شد
شوره زاری كه در آن شور درختان، دار گشت
چشمه ها مرداب ماند و هر دری دیوار شد
بس که خوابیدیم، غافل مانده ایم از آفتاب
نیست امّیدی به خورشیدی، مگر بیدار شد!
_____
#معدن_طبس
🖤🖤🖤
شاهنامه رو تکون بده
فریدون فرح اندوز
"شاهنامه رو تکون بده!"
شعر: فریبا صفری نژاد
آهنگ: فرهاد فخرالدینی
اجرا: فریدون فرح اندوز
میکس: شاپور
@FereidounFarahandouz
شعر: فریبا صفری نژاد
آهنگ: فرهاد فخرالدینی
اجرا: فریدون فرح اندوز
میکس: شاپور
@FereidounFarahandouz
«اندر حکایت حسن نصرالله»
_____
حیف! جای آنکه از این گنده تر باشی نبود!
حیف از عمری که جز در کار عیاشی نبود
سیّدی شغل تو بود و همچو جَدّت پیشه ات
هیچ غیر از غارت و کشتار و کلاشی نبود
پیروِ عمامه داران، ریش و پشم و خواب و خور
حاصلی جز این در آن تنپوشِ خفاشی نبود
گنده گوزی چون امامت از کراماتِ تو بود
گرچه حسی تا ز جای خویش هم پاشی نبود!
نشئه ی این زر زدن جز سد علیِ شیره کش
یا سپاهِ جاکش اش این خیلِ خشخاشی نبود
آفتی افتاده بر خاک وطن بودی و حیف
آفتِ عظما کنارت حینِ سمپاشی نبود
خواستی در اوج باشی، سرنگون گشتی چو موج
این فرا رفتن در آخر جز فروپاشی نبود
ناشده کتلت، خوراک کرکسان گشتی، حسن!
آنچه از تو ماند غیر از لاشه ای لاشی نبود
____
#حسن_نصرالله
_____
حیف! جای آنکه از این گنده تر باشی نبود!
حیف از عمری که جز در کار عیاشی نبود
سیّدی شغل تو بود و همچو جَدّت پیشه ات
هیچ غیر از غارت و کشتار و کلاشی نبود
پیروِ عمامه داران، ریش و پشم و خواب و خور
حاصلی جز این در آن تنپوشِ خفاشی نبود
گنده گوزی چون امامت از کراماتِ تو بود
گرچه حسی تا ز جای خویش هم پاشی نبود!
نشئه ی این زر زدن جز سد علیِ شیره کش
یا سپاهِ جاکش اش این خیلِ خشخاشی نبود
آفتی افتاده بر خاک وطن بودی و حیف
آفتِ عظما کنارت حینِ سمپاشی نبود
خواستی در اوج باشی، سرنگون گشتی چو موج
این فرا رفتن در آخر جز فروپاشی نبود
ناشده کتلت، خوراک کرکسان گشتی، حسن!
آنچه از تو ماند غیر از لاشه ای لاشی نبود
____
#حسن_نصرالله
«جنگ ادیان»
____
در جهانِ آدمیت با شروع نامِ دین
غرق شد در جنگ و ننگ و خودپرستی، این زمین
در پیِ منجی، تمام ابلهان، راهی شدند
دلخوشِ راهی که شد بن بست با یوغِ یقین
کُشت عیسی با صلیب و سوخت موسی با عصا
چون برون آمد به شکل اژدها از آستین
آن که پیکِ رحمت اش خوانند، جز ظلمت نداشت
شد سفیرِ ذلّت و وحشت، امان از آن "امین"!
چیست این بیت المقدس؟ این سرای جنگ و شر
عامل درگیریِ این مؤمنان و مؤمنین
هر چه آمد بر سرِ ما، بَهرِ دینداری ماست
عده ای رو بر یسار و عده ای رو بر یمین
بین ما تنها نقار و درد و داغ انداخته ست
عده ای گشته مُبین و عده ای دیگر لعین
فارغ از این دین پرستان، پرسش من از خداست:
چیست قصدت زین جهنم، این جهان آتشین؟
چیست منظورت از اصلاح بشر، زین قاصدان؟
چیست حاصل جز شکاف و اختلاف و قهر و کین؟
کاش می دیدیم شیطانی، مگر آدم شویم!
گر خدا بودی خدا! هرگز نمی کردی چنین
____
در جهانِ آدمیت با شروع نامِ دین
غرق شد در جنگ و ننگ و خودپرستی، این زمین
در پیِ منجی، تمام ابلهان، راهی شدند
دلخوشِ راهی که شد بن بست با یوغِ یقین
کُشت عیسی با صلیب و سوخت موسی با عصا
چون برون آمد به شکل اژدها از آستین
آن که پیکِ رحمت اش خوانند، جز ظلمت نداشت
شد سفیرِ ذلّت و وحشت، امان از آن "امین"!
چیست این بیت المقدس؟ این سرای جنگ و شر
عامل درگیریِ این مؤمنان و مؤمنین
هر چه آمد بر سرِ ما، بَهرِ دینداری ماست
عده ای رو بر یسار و عده ای رو بر یمین
بین ما تنها نقار و درد و داغ انداخته ست
عده ای گشته مُبین و عده ای دیگر لعین
فارغ از این دین پرستان، پرسش من از خداست:
چیست قصدت زین جهنم، این جهان آتشین؟
چیست منظورت از اصلاح بشر، زین قاصدان؟
چیست حاصل جز شکاف و اختلاف و قهر و کین؟
کاش می دیدیم شیطانی، مگر آدم شویم!
گر خدا بودی خدا! هرگز نمی کردی چنین
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«ققنوس»
با صدای یارا
ملودی: کورش درستکار
تنظیم: علی زبردست
شعر: فریبا صفری نژاد
با صدای یارا
ملودی: کورش درستکار
تنظیم: علی زبردست
شعر: فریبا صفری نژاد