کودک و فرهنگ
#گریه_لیلی #اسدالله_ملک #موسیقی_ایرانی @farhangkoodak
گریه ی لیلی
استاد اسدالله ملک ،
نوازنده ماهر ویلون ،
در خاطراتش می نویسد:
من در اتاقم هر روز تمرین ویلون میکردم. بعد از مدتی دیدم دختر جوانی در اتاقش که روبروی خانه ما بود نشسته و معلومه که داره به صدای ساز من گوش میده...
و روزهای بعد هم آن دختر جوان همان جا می نشست و من هم تمرین میکردم..
طولی نکشید که دلباخته اش شدم!!!
و مشتاق تر و پرشورتر از قبل تمرین می کردم و گاهی لبخند رضایتش را حس میکردم...
🌷 عاشق شده ای ،
ای دل سودات مبارک باد . . .
بعداز مدتی یکروز دیدم دختر نیامد
دلم سخت گرفت...
روز بعدهم پیداش نشد و روز بعد هم ، دیگه انگار آب شده بود رفته بود زمین...ملِک
ملِک در ادامه میگوید: دیگه طاقت نیاوردم پاشدم رفتم درب خونه شون رو زدم یکی اومد بیرون من سراغ اون دختر رو گرفتم و ماجرا رو براش تعریف کردم.
اون شخص گفت پس شما نوازنده اون آهنگهایی هستین که لیلی رو ازخود،
بی خود کرده بود آره؟
من گفتم لیلی؟
پاسخ داد آره لیلی بود و مرتب ،
تعریف شما را میکرد...
گفتم خب لیلی کجا رفته؟
و اون آهی کشید و پاسخ داد
لیلی .... فوت کرد....!!!!!
من پرسیدم چرا...
پاسخ داد: لیلی از هردوپا فلج ،
و بیمار بود......
اسدالله ملک میگه خشکم زد.
همه ی بدنم مثل یه تیکه یخ شد....
لیلی . . .
لیلی من . . .
یعنی او فلج و بیمار بوده . . . ؟
میگه با پاهایی لرزان کشان کشان خودم رو به خونه رسوندم و عقده ام ترکید...
گریه برای لیلی ام . . .
گریه ی لیلی
ملک از خود بیخود میشه.
تمام وجودش پراز عشق لیلی ای ،
که دیگر نیست . . .
در این عالم نیروی درونش به جنبش درمیاد و آرشه اش روی سیم های آماده ویلون میشینه ،
و شاهکاری توامان ،
باگریه هایش برای لیلی اش ،
خلق میشه.)
عزیز :
قصه لیلی تموم شد ولی شاهکاری خلق شد که اسدالله ملک اسمش را گذاشت
( گریه ی لیلی )
گزیده ای از خاطرات مرحوم استاد اسدالله ملک، استاد ویلون و ملودیساز
#موسیقی
#موسیقی_ایرانی
#عشق_و_صلح
#مشاهیر_ایران
#اسدالله_ملک
@farhangkoodak
استاد اسدالله ملک ،
نوازنده ماهر ویلون ،
در خاطراتش می نویسد:
من در اتاقم هر روز تمرین ویلون میکردم. بعد از مدتی دیدم دختر جوانی در اتاقش که روبروی خانه ما بود نشسته و معلومه که داره به صدای ساز من گوش میده...
و روزهای بعد هم آن دختر جوان همان جا می نشست و من هم تمرین میکردم..
طولی نکشید که دلباخته اش شدم!!!
و مشتاق تر و پرشورتر از قبل تمرین می کردم و گاهی لبخند رضایتش را حس میکردم...
🌷 عاشق شده ای ،
ای دل سودات مبارک باد . . .
بعداز مدتی یکروز دیدم دختر نیامد
دلم سخت گرفت...
روز بعدهم پیداش نشد و روز بعد هم ، دیگه انگار آب شده بود رفته بود زمین...ملِک
ملِک در ادامه میگوید: دیگه طاقت نیاوردم پاشدم رفتم درب خونه شون رو زدم یکی اومد بیرون من سراغ اون دختر رو گرفتم و ماجرا رو براش تعریف کردم.
اون شخص گفت پس شما نوازنده اون آهنگهایی هستین که لیلی رو ازخود،
بی خود کرده بود آره؟
من گفتم لیلی؟
پاسخ داد آره لیلی بود و مرتب ،
تعریف شما را میکرد...
گفتم خب لیلی کجا رفته؟
و اون آهی کشید و پاسخ داد
لیلی .... فوت کرد....!!!!!
من پرسیدم چرا...
پاسخ داد: لیلی از هردوپا فلج ،
و بیمار بود......
اسدالله ملک میگه خشکم زد.
همه ی بدنم مثل یه تیکه یخ شد....
لیلی . . .
لیلی من . . .
یعنی او فلج و بیمار بوده . . . ؟
میگه با پاهایی لرزان کشان کشان خودم رو به خونه رسوندم و عقده ام ترکید...
گریه برای لیلی ام . . .
گریه ی لیلی
ملک از خود بیخود میشه.
تمام وجودش پراز عشق لیلی ای ،
که دیگر نیست . . .
در این عالم نیروی درونش به جنبش درمیاد و آرشه اش روی سیم های آماده ویلون میشینه ،
و شاهکاری توامان ،
باگریه هایش برای لیلی اش ،
خلق میشه.)
عزیز :
قصه لیلی تموم شد ولی شاهکاری خلق شد که اسدالله ملک اسمش را گذاشت
( گریه ی لیلی )
گزیده ای از خاطرات مرحوم استاد اسدالله ملک، استاد ویلون و ملودیساز
#موسیقی
#موسیقی_ایرانی
#عشق_و_صلح
#مشاهیر_ایران
#اسدالله_ملک
@farhangkoodak