دبیرستان «البرز» و سرنوشت غمگین نابغهی خانوادهی من
https://t.me/farhangkoodak/10574
#فرزندپروری
#دبیرستان_البرز
#ثبتنام_مدارس_برتر
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
https://t.me/farhangkoodak/10574
#فرزندپروری
#دبیرستان_البرز
#ثبتنام_مدارس_برتر
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
دبیرستان «البرز» و سرنوشت غمگین نابغهی خانوادهی من
آقادایی ناصر احتمالاً باهوشترین فرد خانوادهی بزرگ ما بود. سواد و معلومات، قدرت کلام، تیپ و لباس پوشیدن و حتی نوع عطر و حالت نگاهش او را از همه متفاوت میکرد. امکان نداشت جایی باشد و دیگران را تحتتأثیر قرار ندهد. جاذبهی درونیاش، قد کوتاهش را میپوشاند. او در تمام سالهای کودکی و نوجوانی من، نماد فرد کتابخوان و تحصیلکرده بود. جدیدترین بحثهای روشنفکری را از او میشنیدم. برایم جایگاه خاصی داشت؛ فارغالتحصیل مدرسهی البرز و دانشگاه تهران. راستش در فامیل ما، البرز دکتر مجتهدی، حتی از دانشگاه تهران هم جایگاهش بالاتر بود.
🪷خیلی از تصمیمهای مهم زندگیام را با مشورت او گرفتم. یا ناخودآگاه کارهایی را انجام دادم که او انجام دادهبود. البته که الان دیگر ایشان را بهخاطر هیچکدامشان مقصر نمیدانم. دیگر، بزرگ شدهام. البته تا حدی.😅
🍃اینجا نمیخواهم داستان پر آب چشم ایشان و سرنوشت غریبشان را که همچنان بر قلب مادر من سایهانداخته، صحبت کنم. شاید وقتی دیگر قدرت بازگوییاش را داشتهباشم. ولی این روزها که همه بهدنبال مدرسه و ثبتنام بچهها در مدارس بهتر هستند، خیلی به یادشان میافتم.
🌾ثبتنام شدن در «البرز» با مدیریت دکتر مجتهدی، افتخار کوچکی نبود و ماندن در آنجا، اعتباری به فرد میداد که الان شاید حتی دانشآموختهشدن از دانشگاه شریف هم به آن پایه نمیرسد. در فهرست افراد معروف و تأثیرگذار ایران امروز، چهرههای بسیاری بچههای البرز بودهاند از مرحوم دکتر اسلامی ندوشن گرفته تا
دکتر همایون کاتوزیان و خسرو سینایی و دکتر ارفعی تا دکتر چمران. نقاش و پزشک و زبانشناس و استاد زبانهای باستانی تا بهترین و مبرزترین استادان پزشکی در این بنای زیبا و ماندگار ساختهی مارکوف درس خواندهاند. اما چرا آقادایی عزیز و مهربان من زندگی خودش و خانواده را نابود کرد و بهجای خودشکوفایی به تخریب خود و دیگران پرداخت؟
🍂آن زمان، شصت و پنج سال پیش، والدین معدودی به درس بچهها ارزش میدادند، خانوادهی مادری من از جملهی آن طبقهی اقلیت بودند ولی فکر میکنم دقیقاً همان اشتباههایی را مرتکب شدند که الان ما انجام میدهیم: حمایت بیش از حد از فرزند، رفع و رجوع اشتباهات او، پنهانکاری و گفتگو نکردن درمورد تصمیمهای غلط، قربان صدقه رفتن بیش از حد و برخورد اغراقآمیز با تواناییهای ذاتی و خدادادی او و از همه مهمترین باور به برتری ابدی و ازلی وی.
🥀پدربزرگ و مادربزرگ من به اطلاعات امروزی دسترسی نداشتند. مثل من و شما هم نبودند که فقط یک یا دو فرزند داشتهباشند اما این رویه را در قبال آخرین بچه انجام دادند و دیدند آنچه را امیدوارم هیچ والدی تجربه نکند.
🍁زندگی خیلی بیرحم است. نه هوش، نه استعداد و نه سخنوری و جذابیت هیچکدام درهای آینده را باز نمیکند. بچهها باید قدرت و توان پذیرش شکست و از نو بلند شدن و ساختن را داشتهباشند. وظیفهی ما، فقط حمایت است و فراهم کردن زمینه. قرار نیست هر بار که آنها اشتباه مردند، ما بدویم وسط و نگذاریم آب در دلشان تکان بخورد.
🍃مرز میان عشقورزیدن و لوسکردن. توجه و سرد و بیتفاوت بودن، گفتگو کردن و راهنمایی فرزند و فریفتهی او شدن و در برابر تصمیمهایش تسلیم و منفعل بودن، بسیار باریک است. به فکر کردن، مشورت و مطالعه و یادگیری نیاز دارد.
🦋خیلیها در خانوادهی بزرگ ما بودند که هیچ یک از مواهب آقادایی ناصر را نداشتند، اما از پشتکار و درایت بهرهبردند و زندگی خود را ساختند و آرزوهای بزرگ را باعث ناکامیهای جبرانناپذیر نکردند.
🌼عکسهای بالا، تصویر مدرسهی البرز و مسیریست در محلهی صفیعلیشاه و هدایت که دایی من سالها برای رفتن به مدرسه میپیمود. وقتی هنوز از چهارراه کالج تهران میشد کوهها را دید، زمانی که دکتر مصدق حبس و تبعید را میگذراند و آبشاهیها، سر وقت مقرر شبانه برای پر کردن آبانبارها میآمدند. زمانی پیش از اصلاحات اراضی و شهرنشینشدن بیشتر ایرانیها.
از آن زمان تقریباً همهچیز عوض شده. سواد مردم، آگاهیشان درمورد نحوهی زندگی بسیار بالا رفته. اما سبک نادرست فرزندپروری که مخصوص عدهی کمی بود، در کل جامعه گسترش پیدا کرده و خدا میداند در دهههای بعد، چه قلبها شکستهشود و چند درصد از ما والدینی که جان و جوانی خود را صرف بچهها میکنیم، با پشیمانی و حسرت به امروز و کارها و روشمان فکر کنیم.
😔کاش، بتوانیم آگاهانه تصمیم بگیریم و سختیکشیدن و مسئولیتپذیری معقول امروز فرزندمان را زمینهی اتکای بهنفس و موفقیت بزرگسالیاش کنیم.
#دبیرستان_البرز
#فرزندپروری
#ثبتنام_مدارس
#تجربهی_زیسته
#مسئولیتپذیری
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
آقادایی ناصر احتمالاً باهوشترین فرد خانوادهی بزرگ ما بود. سواد و معلومات، قدرت کلام، تیپ و لباس پوشیدن و حتی نوع عطر و حالت نگاهش او را از همه متفاوت میکرد. امکان نداشت جایی باشد و دیگران را تحتتأثیر قرار ندهد. جاذبهی درونیاش، قد کوتاهش را میپوشاند. او در تمام سالهای کودکی و نوجوانی من، نماد فرد کتابخوان و تحصیلکرده بود. جدیدترین بحثهای روشنفکری را از او میشنیدم. برایم جایگاه خاصی داشت؛ فارغالتحصیل مدرسهی البرز و دانشگاه تهران. راستش در فامیل ما، البرز دکتر مجتهدی، حتی از دانشگاه تهران هم جایگاهش بالاتر بود.
🪷خیلی از تصمیمهای مهم زندگیام را با مشورت او گرفتم. یا ناخودآگاه کارهایی را انجام دادم که او انجام دادهبود. البته که الان دیگر ایشان را بهخاطر هیچکدامشان مقصر نمیدانم. دیگر، بزرگ شدهام. البته تا حدی.😅
🍃اینجا نمیخواهم داستان پر آب چشم ایشان و سرنوشت غریبشان را که همچنان بر قلب مادر من سایهانداخته، صحبت کنم. شاید وقتی دیگر قدرت بازگوییاش را داشتهباشم. ولی این روزها که همه بهدنبال مدرسه و ثبتنام بچهها در مدارس بهتر هستند، خیلی به یادشان میافتم.
🌾ثبتنام شدن در «البرز» با مدیریت دکتر مجتهدی، افتخار کوچکی نبود و ماندن در آنجا، اعتباری به فرد میداد که الان شاید حتی دانشآموختهشدن از دانشگاه شریف هم به آن پایه نمیرسد. در فهرست افراد معروف و تأثیرگذار ایران امروز، چهرههای بسیاری بچههای البرز بودهاند از مرحوم دکتر اسلامی ندوشن گرفته تا
دکتر همایون کاتوزیان و خسرو سینایی و دکتر ارفعی تا دکتر چمران. نقاش و پزشک و زبانشناس و استاد زبانهای باستانی تا بهترین و مبرزترین استادان پزشکی در این بنای زیبا و ماندگار ساختهی مارکوف درس خواندهاند. اما چرا آقادایی عزیز و مهربان من زندگی خودش و خانواده را نابود کرد و بهجای خودشکوفایی به تخریب خود و دیگران پرداخت؟
🍂آن زمان، شصت و پنج سال پیش، والدین معدودی به درس بچهها ارزش میدادند، خانوادهی مادری من از جملهی آن طبقهی اقلیت بودند ولی فکر میکنم دقیقاً همان اشتباههایی را مرتکب شدند که الان ما انجام میدهیم: حمایت بیش از حد از فرزند، رفع و رجوع اشتباهات او، پنهانکاری و گفتگو نکردن درمورد تصمیمهای غلط، قربان صدقه رفتن بیش از حد و برخورد اغراقآمیز با تواناییهای ذاتی و خدادادی او و از همه مهمترین باور به برتری ابدی و ازلی وی.
🥀پدربزرگ و مادربزرگ من به اطلاعات امروزی دسترسی نداشتند. مثل من و شما هم نبودند که فقط یک یا دو فرزند داشتهباشند اما این رویه را در قبال آخرین بچه انجام دادند و دیدند آنچه را امیدوارم هیچ والدی تجربه نکند.
🍁زندگی خیلی بیرحم است. نه هوش، نه استعداد و نه سخنوری و جذابیت هیچکدام درهای آینده را باز نمیکند. بچهها باید قدرت و توان پذیرش شکست و از نو بلند شدن و ساختن را داشتهباشند. وظیفهی ما، فقط حمایت است و فراهم کردن زمینه. قرار نیست هر بار که آنها اشتباه مردند، ما بدویم وسط و نگذاریم آب در دلشان تکان بخورد.
🍃مرز میان عشقورزیدن و لوسکردن. توجه و سرد و بیتفاوت بودن، گفتگو کردن و راهنمایی فرزند و فریفتهی او شدن و در برابر تصمیمهایش تسلیم و منفعل بودن، بسیار باریک است. به فکر کردن، مشورت و مطالعه و یادگیری نیاز دارد.
🦋خیلیها در خانوادهی بزرگ ما بودند که هیچ یک از مواهب آقادایی ناصر را نداشتند، اما از پشتکار و درایت بهرهبردند و زندگی خود را ساختند و آرزوهای بزرگ را باعث ناکامیهای جبرانناپذیر نکردند.
🌼عکسهای بالا، تصویر مدرسهی البرز و مسیریست در محلهی صفیعلیشاه و هدایت که دایی من سالها برای رفتن به مدرسه میپیمود. وقتی هنوز از چهارراه کالج تهران میشد کوهها را دید، زمانی که دکتر مصدق حبس و تبعید را میگذراند و آبشاهیها، سر وقت مقرر شبانه برای پر کردن آبانبارها میآمدند. زمانی پیش از اصلاحات اراضی و شهرنشینشدن بیشتر ایرانیها.
از آن زمان تقریباً همهچیز عوض شده. سواد مردم، آگاهیشان درمورد نحوهی زندگی بسیار بالا رفته. اما سبک نادرست فرزندپروری که مخصوص عدهی کمی بود، در کل جامعه گسترش پیدا کرده و خدا میداند در دهههای بعد، چه قلبها شکستهشود و چند درصد از ما والدینی که جان و جوانی خود را صرف بچهها میکنیم، با پشیمانی و حسرت به امروز و کارها و روشمان فکر کنیم.
😔کاش، بتوانیم آگاهانه تصمیم بگیریم و سختیکشیدن و مسئولیتپذیری معقول امروز فرزندمان را زمینهی اتکای بهنفس و موفقیت بزرگسالیاش کنیم.
#دبیرستان_البرز
#فرزندپروری
#ثبتنام_مدارس
#تجربهی_زیسته
#مسئولیتپذیری
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
Forwarded from موسسه پژوهشی کودکان دنیا
خانم ثمینه باغچه بان عزیز
و کتاب جدیدشان
درخت نارنج
به کوشش موسسه پژوهشی کودکان دنیا
انتشارات کارگاه کودک
برای تهیه کتاب می توانید با شمارههای زیر تماس بگیرید:
۰۲۱- ۲۲۲۲۳۸۱۴
۰۹۹۰۵۰۳۵۳۲۶
و کتاب جدیدشان
درخت نارنج
به کوشش موسسه پژوهشی کودکان دنیا
انتشارات کارگاه کودک
برای تهیه کتاب می توانید با شمارههای زیر تماس بگیرید:
۰۲۱- ۲۲۲۲۳۸۱۴
۰۹۹۰۵۰۳۵۳۲۶
کودک و فرهنگ
Photo
خانم باغچهبان نازنین که عمرشان دراز باد، فرزند مرحوم جبار باغچهبان هستند و سالها در مدرسهی ناشنوایان با پدرشان همکار بودهاند.
ایشان آثار زیادی در حوزهی ادبیات کودک بهویژه، زمینهی متلها و قصههای قدیمی دارند و «درخت نارنج» جدیدترین کار ایشان است.
اگر فرزند خردسال دارید پیشنهاد میکنم کتابهای «آفتاب مهتاب چه رنگه» و «جمجمک برگ خزون» به ترتیب از انتشارات سروش و کتاب خروس -واحد کودک نشر نظر- را از دست ندهید.
@farhangkoodak
#ثمینه_باغچهبان
ایشان آثار زیادی در حوزهی ادبیات کودک بهویژه، زمینهی متلها و قصههای قدیمی دارند و «درخت نارنج» جدیدترین کار ایشان است.
اگر فرزند خردسال دارید پیشنهاد میکنم کتابهای «آفتاب مهتاب چه رنگه» و «جمجمک برگ خزون» به ترتیب از انتشارات سروش و کتاب خروس -واحد کودک نشر نظر- را از دست ندهید.
@farhangkoodak
#ثمینه_باغچهبان
«باشگاه هیولاهای فسقلی» درحال ثبتنام است.👻👻🦋🦋🍭🍭
اگر فرزندتان کلاس اول تا سوم را تمام کرده، به اتفاقات هیجانانگیز و خندهداری که نفس را در سینه حبس میکند، علاقهدارد و از تجربههای جدید لذت میبرد، در جمع «هیولادوستان» منتظرش هستیم.
لطفاً به هشت تا دهسالهها هم برسانیدتا با هم خندیدن و یادگرفتن، سهم تابستان ۰۳ شود.🐲
🪽اعضای این باشگاه، علاوه بر تخفیف بیستدرصدی تمام آثار نشر افق، سورپرایز ویژهای هم خواهند داشت.
ثبتنام در
@rb1105
@farhangkoodak
«باشگاه کتابخوانی کودک و فرهنگ»، فقط جایی برای گفتگو درمورد کتابها نیست. ما فضایی برای دوستی های پایدار میسازیم.
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#بیلی_و_هیولاهای_فسقلی
#ریحانه_قاسمرشیدی
اگر فرزندتان کلاس اول تا سوم را تمام کرده، به اتفاقات هیجانانگیز و خندهداری که نفس را در سینه حبس میکند، علاقهدارد و از تجربههای جدید لذت میبرد، در جمع «هیولادوستان» منتظرش هستیم.
لطفاً به هشت تا دهسالهها هم برسانیدتا با هم خندیدن و یادگرفتن، سهم تابستان ۰۳ شود.🐲
🪽اعضای این باشگاه، علاوه بر تخفیف بیستدرصدی تمام آثار نشر افق، سورپرایز ویژهای هم خواهند داشت.
ثبتنام در
@rb1105
@farhangkoodak
«باشگاه کتابخوانی کودک و فرهنگ»، فقط جایی برای گفتگو درمورد کتابها نیست. ما فضایی برای دوستی های پایدار میسازیم.
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#بیلی_و_هیولاهای_فسقلی
#ریحانه_قاسمرشیدی
Forwarded from شهرزاد
انجمن ایرانی تاریخ به مناسبت روز ملی ادبیات کودک بررسی می کند:
تاریخ تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان
نشست تاریخ تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان در آستانه روز ملی ادبیات کودک برگزار می شود.
سیدعلی کاشفی خوانساری به دعوت انجمن ایرانی تاریخ، تاریخ پردازش و نگارش تاریخ ادبیات کودک در ایران را از دوره قاجار تا به امروز مرور خواهد کرد. معرفی بزنگاه ها، مورخان و آثار برجسته تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان ایران از اهداف این نشست اعلام شده است.
کاشفی خوانساری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات و مطبوعات، بیش از سی کتاب درباره تاریخ ادبیات کودک و چهرههای آن منتشر نموده است.
نشست تاریخ تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان روز شنبه ۱۶ تیر ماه از ساعت ۱۷ در خانه اندیشمندان علوم انسانی واقع در خیابان استاد نجات الهی نبش خیابان ورشو برگزار خواهد شد.
https://t.me/shahrzadquotes
شهرزاد؛
نوشتههایی از سیدعلی کاشفی خوانساری
تاریخ تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان
نشست تاریخ تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان در آستانه روز ملی ادبیات کودک برگزار می شود.
سیدعلی کاشفی خوانساری به دعوت انجمن ایرانی تاریخ، تاریخ پردازش و نگارش تاریخ ادبیات کودک در ایران را از دوره قاجار تا به امروز مرور خواهد کرد. معرفی بزنگاه ها، مورخان و آثار برجسته تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان ایران از اهداف این نشست اعلام شده است.
کاشفی خوانساری، نویسنده و پژوهشگر ادبیات و مطبوعات، بیش از سی کتاب درباره تاریخ ادبیات کودک و چهرههای آن منتشر نموده است.
نشست تاریخ تاریخ نگاری ادبیات کودک و نوجوان روز شنبه ۱۶ تیر ماه از ساعت ۱۷ در خانه اندیشمندان علوم انسانی واقع در خیابان استاد نجات الهی نبش خیابان ورشو برگزار خواهد شد.
https://t.me/shahrzadquotes
شهرزاد؛
نوشتههایی از سیدعلی کاشفی خوانساری
Forwarded from اطلاع رسانی موسسه مادران امروز (مام)
• نام کتاب: از طرف آبری با عشق
• نویسنده: سوزان لافلور
• مترجم: مرضیه ورشوساز
• ناشر: پرتقال
• چاپ بیست و یکم: ۱۴۰۳
• تعداد صفحهها: ۲۴۸
• نوع کتاب: رمان نوجوان
• گروه سنی: بالای ۱۲ سال
• معرفی کننده: لیلا بهاری
داستان از زبان آبری دختر یازده سالهای روایت میشود که سه ماه پیش پدر و خواهرکوچکش ساوانا را در تصادفی از دست داده است و حالا با غیبت ناگهانی و بیخبر مادرش مواجه شده، اما از ترس پرورشگاه نمیخواهد کسی بفهمد که او تنها مانده است. ماهی کوچکی برای خود میخرد تا خانوادهای جدید تشکیل دهد. خوشبختانه مادربزرگ از راه میرسد و او را با خود به منزلش در ایالتی دیگر میبرد. آبری در دلتنگی برای خانوادهای که از دست داده، نامههایی برای پدر، خواهر و حتی دوست خیالی خواهرش مینویسد و آنها را با عبارت "از طرف آبری با عشق" امضا میکند. رفتهرفته دوستانی پیدا میکند و وقتی مادر نزدش بازمیگردد، میتواند تصمیم بگیرد که خانهاش کجا باشد.
سوران لافلور، در این اولین اثرش (که جایزههای فراوانی را، از جمله ۴ نشان لاکپشت پرنده برایش به ارمغان آورد.)، طی داستانی جذاب، از مفهوم خانواده، انعطاف پذیری و رویارویی با مرگ عزیزان و تاثیر شفابخش نوشتن، میگوید. آبری قهرمان این داستان با وجود سن کَم، در حلقهی حمایت و مهرِ مادربزرگ و دوستان جدیدش، زودتر از مادر خود به پذیرش و رشد میرسد و در انتها مفهوم خانواده را بیش از صرفا روابط خونی و ژنتیکی مییابد. هرچند به نظر میآید که با داستانی غمانگیز روبه رو هستیم، اما درواقع این کتاب با ظرافت، مسائل را به نحوی ملموس و صمیمانه بیان میکند که روی خوانندهی نوجوان اثری مثبت برجا میگذارد.
قسمتی از متن:
دوباره دروغ گفتم: "رفته بیرون...زود میاد، قبل شام میرسه." نمیدانستم تنها زندگی کردن باعث میشود، دروغ بگویم، اما این اتفاق افتاده بود. نمیتوانستم راستش را بگویم؛ هیچ راهی نداشت.
#موسسه_مادران_امروز
#معرفی_کتاب
#داستان_نوجوان
#رمان_نوجوان
#نشر_پرتقال
#از_طرف_آبری_با_عشق
#سوزان_لافلور
#مرضیه_ورشوساز
@porteghalpub
@L_Bahari
• نویسنده: سوزان لافلور
• مترجم: مرضیه ورشوساز
• ناشر: پرتقال
• چاپ بیست و یکم: ۱۴۰۳
• تعداد صفحهها: ۲۴۸
• نوع کتاب: رمان نوجوان
• گروه سنی: بالای ۱۲ سال
• معرفی کننده: لیلا بهاری
داستان از زبان آبری دختر یازده سالهای روایت میشود که سه ماه پیش پدر و خواهرکوچکش ساوانا را در تصادفی از دست داده است و حالا با غیبت ناگهانی و بیخبر مادرش مواجه شده، اما از ترس پرورشگاه نمیخواهد کسی بفهمد که او تنها مانده است. ماهی کوچکی برای خود میخرد تا خانوادهای جدید تشکیل دهد. خوشبختانه مادربزرگ از راه میرسد و او را با خود به منزلش در ایالتی دیگر میبرد. آبری در دلتنگی برای خانوادهای که از دست داده، نامههایی برای پدر، خواهر و حتی دوست خیالی خواهرش مینویسد و آنها را با عبارت "از طرف آبری با عشق" امضا میکند. رفتهرفته دوستانی پیدا میکند و وقتی مادر نزدش بازمیگردد، میتواند تصمیم بگیرد که خانهاش کجا باشد.
سوران لافلور، در این اولین اثرش (که جایزههای فراوانی را، از جمله ۴ نشان لاکپشت پرنده برایش به ارمغان آورد.)، طی داستانی جذاب، از مفهوم خانواده، انعطاف پذیری و رویارویی با مرگ عزیزان و تاثیر شفابخش نوشتن، میگوید. آبری قهرمان این داستان با وجود سن کَم، در حلقهی حمایت و مهرِ مادربزرگ و دوستان جدیدش، زودتر از مادر خود به پذیرش و رشد میرسد و در انتها مفهوم خانواده را بیش از صرفا روابط خونی و ژنتیکی مییابد. هرچند به نظر میآید که با داستانی غمانگیز روبه رو هستیم، اما درواقع این کتاب با ظرافت، مسائل را به نحوی ملموس و صمیمانه بیان میکند که روی خوانندهی نوجوان اثری مثبت برجا میگذارد.
قسمتی از متن:
دوباره دروغ گفتم: "رفته بیرون...زود میاد، قبل شام میرسه." نمیدانستم تنها زندگی کردن باعث میشود، دروغ بگویم، اما این اتفاق افتاده بود. نمیتوانستم راستش را بگویم؛ هیچ راهی نداشت.
#موسسه_مادران_امروز
#معرفی_کتاب
#داستان_نوجوان
#رمان_نوجوان
#نشر_پرتقال
#از_طرف_آبری_با_عشق
#سوزان_لافلور
#مرضیه_ورشوساز
@porteghalpub
@L_Bahari
در دنیای امروز، هیچکس بدون یادگیری انگلیسی نمیتواند موفقشود.
اگر اهمیت این موضوع باعث شده تا بهدنبال مدرسی کاربلد و متخصص بگردید، با اطمینان دوست عزیزم را به شما معرفی میکنم.
امیدوارم همهی بچهها از آموزش مناسب بهرهمند باشند.
@farhangkoodak
#آموزش_زبان
اگر اهمیت این موضوع باعث شده تا بهدنبال مدرسی کاربلد و متخصص بگردید، با اطمینان دوست عزیزم را به شما معرفی میکنم.
امیدوارم همهی بچهها از آموزش مناسب بهرهمند باشند.
@farhangkoodak
#آموزش_زبان
روز ملی «دماوند» مبارک.
ای کوه سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای «دماوند»♥️♥️♥️
عکس از آرشیو نشنالجئوگرافی ۱۳۳۹
#دماوند
#ایران
@farhangkoodak
ای کوه سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای «دماوند»♥️♥️♥️
عکس از آرشیو نشنالجئوگرافی ۱۳۳۹
#دماوند
#ایران
@farhangkoodak
Forwarded from جشنهای ایرانی
🏹جشن تیرگان، ۱۳ تیرماه، یادروز آرش کمانگیر و روز یکپارچگی سرزمینی ایران، فرخندهباد.
🎨آرشکمانگیر اثر استاد رضا بدرالسماء هنرمند نگارگر اصفهانی.
@jashnha2
🎨آرشکمانگیر اثر استاد رضا بدرالسماء هنرمند نگارگر اصفهانی.
@jashnha2
Forwarded from 🌿 کانال شاهین سپنتا
دستبندهای نخی تیروباد
✍ شاهین سپنتا
در سالهای اخیر همزمان با جشن تیرگان در برخی رسانهها از دستبندهای تیروباد نام برده میشود و حتی هفته نامه امرداد در یادداشتی آن را از «آیینهای جشن تیرگان» دانسته و به عموم «ایرانیان» منسوب کرده است.
برخی رسانهها نیز در توضیح این دستبندها نوشتهاند که دستبند تیروباد را از ۷ نخ در ۷ رنگ و با ۷ گره به نشانه رنگینکمان میبافند و در روز جشن تیرگان (۱۳تیرماه) به دست میکنند و روز ۲۲ تیرماه (بادروز) به باد میسپارند و ظاهرا این دستبندها نمادی از تیر یا مچبند آرش کمانگیر است که به یاری باد مرز ایران و توران را مشخص کرد و ۷ رنگ آن نشانه رنگهای رنگینکمان پس از باران است!
با این حال با بررسیهای انجام شده از سوی نگارنده، در هیچ کدام از متون یا گزارشهای مردمنگاری دست اول در چند دهه گذشته، اشارهای به چنین باور یا سنتی نشده است.
برای روشن شدن موضوع، مساله را با دوست گرامی موبد کورش نیکنام درمیان گذاشتم و سابقه این دستبندها را پرسیدم.
موبد نیکنام در پاسخ نوشتند که سابقه معرفی این دستبندها به سال ۱۳۷۴ و خاطرات شفاهی که از برخی خانوادههای اعیانی زرتشتی شنیدهاند، بازمیگردد. سخن موبد نیکنام چنین است:
« درود دکتر. نخ تیروباد را چند نسل که به ۳۰۰ سال میرسد در برخی خانوادهها به یاد دارند و بیشتر ارباب و پولدارها تهیه و استفاده میکردند. پس از انقلاب و از سال۷۴ که با پرسش از بسیاری خانوادهها این موضوع را در کتاب «از نوروز تا نوروز» بیان کردم بسیاری علاقهمند شدند تا دوباره همگانی کنند
از جمله همسر من بسیاری از این بند را بافت و هرسال به دست دوستان و خویشان بست. در کنگره هشتم که لندن بودیم، این را علنی کردیم و شرکتکنندگان نیز با آن آشنا شدند و
اکنون فراگیر شده است. هفت رنگ رنگین کمان به امید بارندگی و تشکیل این کمان در آسمان. به یاد تیر آرش که در روز تیر از کمان رهاشده و به یاری ایزد باد تا روز باد به حرکت درآمده و مرز ایران و توران را تعیین کرده است.»
دکتر نیکنام در کتاب «یادگار دیرین، ۱۳۹۴، ص ۱۶۱» مینویسد که این دستبند را در کرمان و بم، «نخ تیرو» میگویند.
چنانکه از توضیحات دکتر نیکنام دریافت میشود، این دستبند در بین برخی طبقات اجتماعی زرتشتیان کرمان متداول بوده که پس از مصاحبه شفاهی با برخی مردم محلی از سال ۱۳۷۴ به همت دکتر نیکنام و همسر گرامی بازآفرینی و معرفی شده است.
به هر روی، چه دستبند تیروباد را پدیدهای نوظهور بنامیم و یا به استناد مردمنگاریهای دکتر نیکنام برخاسته از فلکلور زرتشتیان کرمان بدانیم، از دیدگاه نگارنده، دستبند نمادین تیروباد میتواند بر زیباییهای جشن تیرگان بیافزاید.
@shahinsepanta
✍ شاهین سپنتا
در سالهای اخیر همزمان با جشن تیرگان در برخی رسانهها از دستبندهای تیروباد نام برده میشود و حتی هفته نامه امرداد در یادداشتی آن را از «آیینهای جشن تیرگان» دانسته و به عموم «ایرانیان» منسوب کرده است.
برخی رسانهها نیز در توضیح این دستبندها نوشتهاند که دستبند تیروباد را از ۷ نخ در ۷ رنگ و با ۷ گره به نشانه رنگینکمان میبافند و در روز جشن تیرگان (۱۳تیرماه) به دست میکنند و روز ۲۲ تیرماه (بادروز) به باد میسپارند و ظاهرا این دستبندها نمادی از تیر یا مچبند آرش کمانگیر است که به یاری باد مرز ایران و توران را مشخص کرد و ۷ رنگ آن نشانه رنگهای رنگینکمان پس از باران است!
با این حال با بررسیهای انجام شده از سوی نگارنده، در هیچ کدام از متون یا گزارشهای مردمنگاری دست اول در چند دهه گذشته، اشارهای به چنین باور یا سنتی نشده است.
برای روشن شدن موضوع، مساله را با دوست گرامی موبد کورش نیکنام درمیان گذاشتم و سابقه این دستبندها را پرسیدم.
موبد نیکنام در پاسخ نوشتند که سابقه معرفی این دستبندها به سال ۱۳۷۴ و خاطرات شفاهی که از برخی خانوادههای اعیانی زرتشتی شنیدهاند، بازمیگردد. سخن موبد نیکنام چنین است:
« درود دکتر. نخ تیروباد را چند نسل که به ۳۰۰ سال میرسد در برخی خانوادهها به یاد دارند و بیشتر ارباب و پولدارها تهیه و استفاده میکردند. پس از انقلاب و از سال۷۴ که با پرسش از بسیاری خانوادهها این موضوع را در کتاب «از نوروز تا نوروز» بیان کردم بسیاری علاقهمند شدند تا دوباره همگانی کنند
از جمله همسر من بسیاری از این بند را بافت و هرسال به دست دوستان و خویشان بست. در کنگره هشتم که لندن بودیم، این را علنی کردیم و شرکتکنندگان نیز با آن آشنا شدند و
اکنون فراگیر شده است. هفت رنگ رنگین کمان به امید بارندگی و تشکیل این کمان در آسمان. به یاد تیر آرش که در روز تیر از کمان رهاشده و به یاری ایزد باد تا روز باد به حرکت درآمده و مرز ایران و توران را تعیین کرده است.»
دکتر نیکنام در کتاب «یادگار دیرین، ۱۳۹۴، ص ۱۶۱» مینویسد که این دستبند را در کرمان و بم، «نخ تیرو» میگویند.
چنانکه از توضیحات دکتر نیکنام دریافت میشود، این دستبند در بین برخی طبقات اجتماعی زرتشتیان کرمان متداول بوده که پس از مصاحبه شفاهی با برخی مردم محلی از سال ۱۳۷۴ به همت دکتر نیکنام و همسر گرامی بازآفرینی و معرفی شده است.
به هر روی، چه دستبند تیروباد را پدیدهای نوظهور بنامیم و یا به استناد مردمنگاریهای دکتر نیکنام برخاسته از فلکلور زرتشتیان کرمان بدانیم، از دیدگاه نگارنده، دستبند نمادین تیروباد میتواند بر زیباییهای جشن تیرگان بیافزاید.
@shahinsepanta
توضیح موبد کوروش نیکنام درمورد دستبند هفترنگ تیر و باد که سالهای اخیر خیلی رایج شده و در جشنهای تیرگان ساختهمیشود.
این شعر زیبا و امیدبخش را هم احتمالاً شنیدهاید:
تیر برو باد بیا / اندوه برو شادی بیا
رنج برو روزی بیا / خوشهی مُرواری بیا
با آرزوی شادمانی برای همه♥️♥️♥️
#جشن_تیرگان
#دستبند_تیر_و_باد
@farhangkoodak
تصویر از سایت نشریهی امرداد
این شعر زیبا و امیدبخش را هم احتمالاً شنیدهاید:
تیر برو باد بیا / اندوه برو شادی بیا
رنج برو روزی بیا / خوشهی مُرواری بیا
با آرزوی شادمانی برای همه♥️♥️♥️
#جشن_تیرگان
#دستبند_تیر_و_باد
@farhangkoodak
تصویر از سایت نشریهی امرداد
Forwarded from سهند ایرانمهر
۱۲ تیر، سالروز ترور میرزاده عشقی، شاعری که با شعر به جنگ استبداد رفت.
امروز، ۱۲ تیر، سالروز کشته شدن میرزاده عشقی، شاعر و روزنامهنگار برجستهی ایرانی در عصر مشروطه است. عشقی که از پیشگامان شعر نو در ایران به شمار میرود، به خاطر انتقادات تند و صریح خود از حکومت و در دفاع از آزادی و عدالت، هدف ترور قرار گرفت و جان خود را فدای وطن کرد.
اشعار عشقی سرشار از مضامین اجتماعی و سیاسی است و در آنها به وضوح میتوان درد و رنج مردم تحت ستم را مشاهده کرد. او با لحنی طعنهآمیز و گاه تند، مفاسد و ظلم و ستمهای موجود در جامعه را به باد انتقاد میگرفت و خواهان آزادی و عدالت برای مردم بود.
میرزاده عشقی از جمله پیشگامان شعر نو شناخته میشود و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. لازم به یادآوری است که نخستین آثار نیما یوشیج برای نخستین بار در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد.
مزار او در ابن بابویه و در گوشهای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد. این شعر معروف بر کنار سنگ قبر وی حک شدهاست:
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
شعری که میشنوید، یکی از چندین و چند شعر ماندگار عشقی با مطلع #وطن است که رشید کاکاوند بخشی از آن را دکلمه کرده است.
برگرفته از ص اینستاگرام: مجله «وزن دنیا»
@sahandiranmehr
امروز، ۱۲ تیر، سالروز کشته شدن میرزاده عشقی، شاعر و روزنامهنگار برجستهی ایرانی در عصر مشروطه است. عشقی که از پیشگامان شعر نو در ایران به شمار میرود، به خاطر انتقادات تند و صریح خود از حکومت و در دفاع از آزادی و عدالت، هدف ترور قرار گرفت و جان خود را فدای وطن کرد.
اشعار عشقی سرشار از مضامین اجتماعی و سیاسی است و در آنها به وضوح میتوان درد و رنج مردم تحت ستم را مشاهده کرد. او با لحنی طعنهآمیز و گاه تند، مفاسد و ظلم و ستمهای موجود در جامعه را به باد انتقاد میگرفت و خواهان آزادی و عدالت برای مردم بود.
میرزاده عشقی از جمله پیشگامان شعر نو شناخته میشود و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. لازم به یادآوری است که نخستین آثار نیما یوشیج برای نخستین بار در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد.
مزار او در ابن بابویه و در گوشهای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد. این شعر معروف بر کنار سنگ قبر وی حک شدهاست:
خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
شعری که میشنوید، یکی از چندین و چند شعر ماندگار عشقی با مطلع #وطن است که رشید کاکاوند بخشی از آن را دکلمه کرده است.
برگرفته از ص اینستاگرام: مجله «وزن دنیا»
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎