کودک و فرهنگ
1.11K subscribers
4.83K photos
652 videos
107 files
1.32K links
تجربه های مادری روزنامه نگار و تسهیلگر فرهنگی. ریحانه قاسم رشیدی هستم .

ارتباط

@rb1105
Download Telegram

🎥
آن دختِ پری‌وار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است


محمدعلی اسلامی ندوشن



🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟

محمّدعلی اسلامی ندوشن

ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمی‌توان برایش جست. اگر ایرانی می‌خواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمی‌توانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدن‌ها به‌کلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونی‌ها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاین‌رو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاش‌ها و نهضت‌ها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدین‌گونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانی‌ها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری می‌کرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود می‌داد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت می‌کند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیع‌تر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیب‌ناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرت‌ها و شوکت‌ها و ثروت‌ها می‌روند، آنچه می‌ماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.


🔴 پی‌نوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نام‌شان جاوید



#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢
گاهی والدین عزیز به‌ویژه دوستان مقیم خارج درمورد کتاب‌هایی که به معرفی فرهنگ ایران به بچه‌ها می‌پردازد، می‌پرسند. «پهلوان و فیل» یکی از این آثار است که در دل داستانی به قلم فاخر «سید مهدی شجاعی»بخشی از فرهنگ کهن ما را معرفی می‌کند.

🔸«کشتی» فقط ورزش نبوده. آیین زندگی و سلوک جوانمردانه در سرزمین ما با این ورزش گره‌خورده.
تا هفتاد هشتاد سال پیش، افتخار جوانان بسیاری از شهرها از جمله تهران، کشتی‌گیری و پهلوانی بود.
بماند که چه رویدادهای سیاسی و کدام تغییرات اجتماعی این سنت را کمرنگ کردند.

🔸در این اثر، کودکان نه سال به بالا، به دوران گذشته می‌روند و با تصاویر هنرمندانه‌ی سبک قهوه‌خانه‌ای، داستان جهان پهلوان حسین مالانی اهل هرات را می‌خوانند که پناه مردم شهر است باید قدرت خود را با فیل محبوب حاکم قیاس کند و ….

تاریخ، سنت، ایران فرهنگی و کشاکش میان عقل و احساس لایه‌های مختلف این اثر متفاوت هستند.

#پهلوان_و_فیل
#کتاب_نیستان
#سیدمهدی_شجاعی
#فرهاد_جمشیدی
#معرفی_کتاب
#مناسب_برای_نه_سال_به_بالا
#ایران
#ورزش_پهلوانی
#ریحانه_قاسم‌رشیدی


@farhangkoodak
ثبت‌نام شروع شد

کارت تخفیف
ویژه‌ی دانش‌آموزان و معلمان و...
برای خرید کتاب
از نمایشگاه کتاب تهران

اینجا ثبت‌نام کنید

📖 @ofoqkidsandteens

#تخفیف
#نمایشگاه_کتاب_تهران

@farhangkoodak
یاد آر ز شمع مرده یاد آر

دکتر صبار فرمانفرماییان، شازده‌ای بود که مالاریا را در ایران و کشورهای جنوب‌شرق آسیا ریشه‌کن کرد. او پسردایی دکتر مصدق و وزیر بهداری دولت ایشان هم بود و در اواخر عمر، خانه‌اش را به انستیتو پاستور بخشید.

ساختمان اصلی انستیتو پاستور تهران، در خیابان پاستور تهران نیز، وقف خاندان فرمانفرماست.

بنا به فرمایش استاد ارجمند، خانم دکتر اتحادیه‌ی گرامی، بر خلاف آنچه تبلیغ می‌شود، تمام اشراف و بزرگان ایران، خودکامه و وطن‌فروش نبوده و انسان‌های شایسته‌ای هم در سرزمین ما برای ارتقای کیفیت زندگی همگان کوشش کرده‌اند وگرنه چیزی از آن باقی نمی‌ماند.

آشنایی با مفاخر ایران، حق تمام کودکان ماست.

منبع: صفحه‌ی رسمی اینستاگرام باغ‌موزه‌ی نگارستان

#فرمانفرماییان
#دکتر_صبار_فرمانفرماییان
#انستیتو_پاستور
#ریشه‌کنی_مالاریا
#منیر_فرمانفرماییان
#دکتر_محمد_مصدق
#باغ_نگارستان
#موزه‌ی_مفاخر_ایران


اگر دوست داشتید، حجله‌ی یادبودی را که منیر فرمانفرماییان، برای ایشان ساخته، ببینید به «نگارستان» بروید.

منیر، نخستین هنرمند ایرانیست که آثارش در موزه‌ی گوگنهایم نیویورک به نمایش درآمد.
@farhangkoodak
معرفی «کتاب‌های مرجع تاریخ هنر» برای فرزندانم که بزرگ شده‌اند


🔸خوشحالم از دیدن رشد کودکان‌مان. اولین گروهی که با «کودک و فرهنگ» شروع کرد الان به پایه‌ی نهم و دهم رسیده و تعدادی از بچه‌ها دوست دارند هنر بخوانند.
این تمایل در سال‌های اخیر، به‌طور کلی زیاد شده.


🔸از آنجا که در هنرستان‌ها و مدارس ما، کلاً به مباحث تاریخی ارزش چندانی داده نمی‌شود، چند اثر مهم و مرجع را معرفی می‌کنم؛ کتاب‌هایی که برای هر کتابدوست علاقه‌مند به هنر، جالب است و برای هنرآموزان، لازم.

انتظار ندارم فرزندان پانزده‌ساله‌ام برگ به برگ این آثار را ببلعند. ولی دیدن و ورق زدن، گام شروع خوبیست برای آشنایی با این دنیای گسترده‌.


🔸با آرزوی موفقیت تمام فرزندان عزیزمان و توانایی ما برای حمایت از آنها.

#هنر_در_گذر_زمان
#تاریخ_هنر_گامبریج
#دایرة‌المعارف_هنر_پاکباز
#تاریخ_هنر_جنسن
#ریحانه_قاسم‌رشیدی
#هنر
#موفقیت
#فرزندپروری


اگر فرزندتان درمورد تاریخ جهان نمی‌داند، #مجموعه_تاریخ_ترسناک از نشر افق برایش عالیست.


@farhangkoodak
Forwarded from Shahin Shajari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس رویارویی با ناظم دوران کودکی و انتقام پیمان معادی در «افعی تهران»
این سکانس عجیب که ساخته شدنش در سریالی وطنی جزو موارد کم‌سابقه است حسی دوگانه از ترحم و خشم در مخاطب برمی‌انگیزد. خاطره سال‌ها تنبیه بدنی شدید و تحقیرآمیز در مدارس، فحش و توسری و کف‌دستی، خاطره تلخ مشترک چند نسل است که متأسفانه هنوز هم گاه به گاه با انتشار ویدئویی دردناک از درون یک مدرسه دورافتاده معلوم می‌شود رایج است و بر خلاف تصور ما این عادت‌های تنبیه بدنی و فحش به کودکان دانش‌آموز از بین نرفته، بلکه فقط دور از چشم‌ها اتفاق می‌افتد.
البته دانش‌آموزان این دوره هم با سی چهل سال پیش فرق کرده‌اند که سربه‌زیر و ترس‌خورده بودند و پذیرای تنبیه. اما کاری که شخصیت اصلی سریال در این صحنه با ناظم دوران کودکی‌اش می‌کند از یک سو دل بیننده را خنک می‌کند و از یک سو او را به فکر وامی‌دارد که مگر پیرمردی چون او زدن دارد؟ مقصر اصلی کیست؟
با یادی از کیومرث پوراحمد كه در سريال جاودانه «قصه‌هاى مجيد» و چند نوشته‌اش به خشونت سيستم آموزشى اشاره و اعتراض كرده بود.

صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official

کانال یوتیوب:
Youtube.com/@filmemrooz
کودک و فرهنگ
سکانس رویارویی با ناظم دوران کودکی و انتقام پیمان معادی در «افعی تهران» این سکانس عجیب که ساخته شدنش در سریالی وطنی جزو موارد کم‌سابقه است حسی دوگانه از ترحم و خشم در مخاطب برمی‌انگیزد. خاطره سال‌ها تنبیه بدنی شدید و تحقیرآمیز در مدارس، فحش و توسری و کف‌دستی،…
🔸هرچند الان در بیشتر مدارس، خشونت فیزیکی وجود ندارد، اما خشونت روانی همچنان رایج است و نقطه‌ی متضاد و به همان‌اندازه، آسیب‌زننده‌اش یعنی ناز و نوازش بیش از حد و اهمیت دادن بی‌اندازه به نظر بچه‌ها به‌ویژه در مدارس به‌اصطلاح برند.

🔸خشونت علیه کودک، شکل‌های خیلی متنوعی دارد و هر کاری را که بر خلاف مصالح او باشد، در بر می‌گیرد. فکر کنم با من موافقید که مصلحت، نمره‌ی بیست علوم و ریاضی و رتبه‌ی تک‌رقمی در آزمون شبیه‌ساز کشوری نیست.


🔸و باز، نگویم برای‌تان از خشونتی که به اسم مصلحت بچه‌ها رایج شده، استرسی که برای امتحان‌ و کنکور به دل بچه‌ها انداخته می‌شود و معلم‌هایی که با نیت خوب، اثری منفی و بلندمدت بر روان و حتی جسم کودکان باقی می‌گذارند. چون با بچه‌ها ریاضی کار می‌کنم، می‌بینم بچه‌هایی را که از شدت نگرانی، جمع و تفریق ساده را هم نمی‌توانند انجام دهند و به قدری با شاگرد اول کلاس، مقایسه شده‌اند که خود را ناتوان می‌بینند.

🔸نمره، نشان‌دهنده‌ی میزان تسلط کودک بر موضوعیست و به نظر من، نشانگر‌ شیوه‌ی مطالعه و دقت و تمرکز او. اگر نمره‌ای کم می‌شود، به جای مقایسه و تخریب، باید به دنبال راه حل بود. متأسفانه حتی برخی معلم‌های کاربلد هم، از همین روش‌های نادرست استفاده می‌کنند، چه برسد به معلمی که سواد علمی لازم را ندارد و برای پنهان کردن ضعفش…..

🔸امتحان‌ها نزدیک هستند. به بچه‌ها کمک کنیم، برنامه‌ی دقیقی برای دوره داشته‌باشند. آنها را نترسانیم. قرار نیست به قیمت آزار روانی کودک، او را به فلان رشته‌ی خوش‌آتیه در بهمان دانشگاه بفرستیم.

🔸به یاد داشته‌باشیم، ذات انسان به دنبال تکرار تجربه‌های خوشایند است و اگر تحصیل یا هر کار دیگری این ویژگی را نداشته‌باشد، دیر یا زود کنار گذاشته‌ می‌شود.

🔸از همه مهم‌تر این که، کودکان حق دارند محترم و در آرامش باشند و در سایه‌ی آنها رشد کنند.


#خشونت
#خشونت_علیه_کودکان
#مدرسه
#پیشرفت_تحصیلی
#ریحانه_قاسم‌رشیدی
#امتحان
#استرس

@farhangkoodak
من، درخت «عرعر» و انتخاب‌های دخترم

https://t.me/farhangkoodak/10064

@farhangkoodak
من، درخت «عرعر» و انتخاب‌های دخترم



🔸نبرد دایمی من و مادرم با جوانه‌های «عرعر» نمی‌دانم از چه سالی شروع شد. مامان تا وقتی به باغچه رسیدگی می‌کرد، علاقه‌ی عجیبی به درختان میوه و گیاهان گلدار داشت.احتمالاً، از نظر او درخت بی‌ثمر، درخت به‌حساب نمی‌آمد. نمی‌دانم، شاید هم بیش از میوه، شکوفه‌ها را می‌خواست.
آن روزها، در حیاط ما و حیاط‌های دور و بر، چندین درخت زیبای میوه زندگی می‌کردند؛ زردآلوی حیاط منیژه اینها، گردوی حیاط فرانک اینها، توت منزل حاج آقا و درخت‌های مو و سیب و گلابی جوانتر ما.

اول از همه گردو که برای خودش ابهتی داشت، قطع شد تا آپارتمان زشتی بسازند. توت بلند و کهنسال هم فکر می‌کنم خشکید. زردآلوی قشنگ هم که بهار پیراهن سفید می‌پوشید و هیچ‌ سالی بیش از یکی دو میوه نمی‌داد، وقتی منیژه‌اینها خانه را فروختند، قطع شد و من که باردار بودم، آن روز کلی گریستم.
انگار کودکی‌ام را تکه‌تکه کرده‌بودند.


همسایه‌های قدیمی یا از دنیا رفتند و یا از محله. و ما ماندیم و باغچه‌های خالی آنها که میزبان انواع کاشته‌های باد می‌شد. «عرعر» مهمان حیاط پشتی شد. به باغچه‌ی ما تقریباً دور بود ولی دانه‌های زبل او که تسلیم فاصله نمی‌شدند. باد مدام پرتشان می‌کرد به باغچه‌ی ما و ما از ریشه درشان می آوردیم.

مادرم هر وقت می‌خواست به من بگوید بی‌ثمر و پرادعا و آزاردهنده نباشم، می‌گفت: مثل درخت «عرعر» نباش که فقط قد، دراز می‌کند.
اینطوری بود که جناب «عرعر» شد نماد بی‌فایدگی برای من.

هنوز در نبرد با جوانه‌های «عرعر» هستم. اگر مراقبت نکنم، این گونه‌ی غیربومی و مهاجم تمام باغچه‌ را می‌گیرد. اما مدتیست که دیگر او را مزاحم نمی‌بینم. «عرعر» انتخاب من نبود. اگر می‌شد، درختی سفارش بدهم، مطمئناً سرو می‌خواستم یا حتی همان توت با آنهمه برگریز همیشگی. اما او هست. اختیاری در انتخابش نداشته‌ام. درست مثل ویژگی‌ها و توانایی‌ها و آرزوهای فرزندم. خوشحالم که پس از سال‌ها، می‌توانم خوبی‌هایش را درک کنم. سایه‌ی خنکش، پرنده‌هایی که روی شاخه‌هایش لانه کرده‌اند، حفاظی که برای دیده نشدن ساخته و حتی صدای قشنگ پیچیدن باد لای
برگ‌هایش و حس خوب دیدن بچه‌گربه‌هایی که از تنه‌ی نه چندان محکمش بالا می‌روند.

به درخت «عرعر» نگاه می‌کنم. متعجب می‌شوم از حضور مرغ مینایی که جا خوش کرده و آواز می‌خواند. اینجا با نزدیک‌ترین محوطه‌ی سبز، کیلومترها فاصله‌دارد. مرغ مینا چطور به اینجا رسیده؟

به فرزندم که لحظه‌ای انتخاب‌رشته‌اش از ذهنم خارج نمی‌شود، فکر می‌کنم. شاید، انتخاب‌های او، مطلوب من و پیش‌فرض‌هایم نباشد اما این زندگی اوست.و من فقط، فرصت همراهی در این مسیر و پذیرش وجودش را دارم. البته، می‌توانم از دیدن آرزوهایهای متفاوت او و هم‌نسل‌هایش، که از نظر من، چندان منطقی نیستند، غمگین و ناامید شوم یا آنهارا همینطور که هستند بپذیرم و کوشش کنم تا در حد توانم یارشان باشم تا به بهترین خودشان تبدیل شوند و روزی مثل درخت «عرعر» به جایگاهی برای آسودن پرنده‌های آرزو.

#ریحانه_قاسم‌رشیدی
#فرزندپروری
#انتخاب_رشته
#انتخاب
#تجربه‌ی_زیسته
#نوجوان

@farhangkoodak
#تخفیف_ویژه

به مناسبت هفته‌ی معلم و نمایشگاه کتاب تهران

#نشر_افق

@farhangkoodak
سال ۱۳۴۱ آل‌احمد در سفر به هلند با زنی فرنگی آشنا می‌شود. این آشنایی به آنجا می‌انجامد که آل‌احمد برای خانم در یک هتل اتاقی کرایه می‌کند. اتاقی مشترک. خبر به گوش دانشور می‌رسد. نامه‌ای به جلال می‌نویسد پر از ناز و نیاز و خشم و عتاب و رنجش. نامه‌ای خواندنی و مفصل ‌است (نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل‌احمد، به کوشش مسعود جعفری، کتاب سوم، صص۳۴۴- ۳۵۱).

دانشور نوشته که ماجرا را اول به خلیل ملکی و همسرش که از دوستان نزدیک او و جلال بودند، اطلاع داده. خانم ملکی با جیغ و گریه گفته: تو که حق طلاق داری برو طلاقت را بگیر. خلیل ملکی هم «تبسمی کرد و گفت پس جلال از شما هم انشعاب کرد. بعد گفت جلال غربزدگی نوشته، اما در غرب به یک زن غربی پناه برده. آقای ملکی هم زد به گریه». سخن ملکی مهم است.

خانم دانشور در پایان نوشته: «من از تو جدا می‌شوم. من ممکن است آدم کوچکی باشم، اما آنقدر حقیر نیستم که به حقارت تن بدهم. چقدر روی من سرمایه‌گذاری شده تا به این مرحله رسیده‌ام؟ چندهزار صفحه کتاب خوانده‌ام؟ چند هزار ورق یادداشت برداشته‌ام؟ چند صد ساعت کلاس را تحمل کرده‌ام؟ و ادعاها و غرورم هم يقينا از تو کمتر نیست. من ادعا می کنم که طرفدار اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق او هستم. هر کس هر حرفی می‌زند اول خودش باید عمل بکند. من می‌توانم و باید الگوی زن ایرانی باشم و اگر الگو هم نباشم، این الگو را در برابر چشمان زن ایرانی قرار می‌دهم. نشانشان می‌دهم که آن زندگی که به شما تحمیل شده غلط است. این تن دادن‌ها به ستم، این زجرها که شما می‌کشید، این وابستگی‌ها همه‌اش غلط‌‌اندرغلط است. شاید سیلی از سر من گذشته باشد. از این سیل شسته‌ورفته بیرون می‌آیم و در این مرز تازه آدم نوی، زن نوی می‌شوم و به زن ایرانی هم تفهیم خواهم کرد که بایستی زن نوی بشود».

اما سیمین دانشور با همۀ رنجیدگی و خشم و خروش از همسرش جدا نشد. راه توجیه و اعتذار و بازگشت را برایش باز گذاشت. درنهایت هم او را بخشید.با طلاق نگرفتن آنچه را که در این نامه موجب اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق زنان نامیده بود، البته محقق نکرد. شاید سخن ملکی را پذیرفت که:«حالا موقع دادن شعار زنان پیشرو نیست».

دانشور به خانم ملکی گفته بود:« درست است که من هر آن می‌توانم طلاق بگیرم، اما غلبه عقل بر عشق زمان می‌خواهد. بایستی با دقت و بررسی همه جانبه فصل آخر این کتاب را بنویسم».

اگر مبنا نوشته‌ها و گفته‌های سیمین دانشور باشد او تا آخر عاشق آل‌احمد ماند.

✍️میلاد عظیمی

امروز زادروز سیمین دانشور است
@sahandiranmehr
سیمین دانشور و دری که به روی زنان ایرانی گشود


🔸دنیای ادبیات داستانی جدید فارسی، برای من به دو دوره‌ی مشخص تبدیل شده. پیش از سیمین و بعد از او که نخستین زن رمان‌نویس ایران شد و اولین رمانش سووشون، یکی از پرخواننده‌ترین آثار.

🔸سیمین خانم، منحصر به فرد بود و منحصر به فرد ماند. شاید به خاطر روحیه و زندگی خاص خودش و شاید به دلیل زمانه‌ای که در آن می‌زیست.

🔸قلم سحرآمیز او هنوز جذاب است و نوشته‌های چندلایه‌اش به خواننده‌ای که به دنبال چیزی ورای سرگرمی و وقت‌گذرانیست، از تاریخ، افسانه و اسطوره، شخصیت‌های مهم و رویدادهای بی‌نظیر تاریخ معاصر می‌گوید و زنان و دختران را قهرمان کنشگر زندگی می‌کند.

🔸زری و هستی نوریان سال‌هاست در خاطره‌ی جمعی کتابخوان‌های ایرانی، به‌ویژه زنان، زندگی می‌کنند. قهرمان‌هایی در بند رویدادهای زمانی مهیب، یکی اشغال ایران در جنگ دوم جهانی و دیگری انقلاب اسلامی. با هویت، زنانگی و فکر و احساس و عمل منحصر به‌فرد و تصمیمات خلاف عرف خود.

🔸سیمین خانم، ایران را با نیمه‌ی پنهانش به تصویر کشید. زنانی که پیش‌تر یا در قالب مادر ظاهر می‌شدند یا معشوق و یا لکاته، از سایه در آمدند. هویت و شخصیت انسانی یافتند و تردیدها و چالش‌های کوچک و بزرگ‌شان را نشان دادند.

🔸هر زمان خسته یا ناامید هستیم، سیمین خانم مثل مادربزرگی مهربان، برای‌مان قصه‌ها می‌گوید و دست‌های‌مان را می‌گیرد تا بدانیم زن بودن، هرگز آسان نبوده و نیست. اما زیباست. عظمت دارد و پر از لحظه‌های یگانه‌ایست که به‌تصویر کشیدن هنرمندانه‌شان هم، کار هر کسی نیست.


🔸سیمین خانم در بهار شیراز متولد شد و دنیای ادبیات فارسی را به شکوفه و گل نشاند. باشد که نوادگانش، در این مسیر، بکوشند و جهان و لحظه‌های زنان ایران را با طلسم واژه‌ها، در یادها نگه‌دارند. و نسل‌های متوالی بدانند مادران‌شان، چگونه چراغ عشق را در خانه‌ها روشن‌نگه‌داشته‌اند.

در سال‌های گذشته، چند بار رمان سووشون را در گروه‌های مختلف همخوانی کردیم. اگر دوست داشتید می توانید با جستجوی کلیدواژه، مطالب را ببینید.
امیدوارم امسال بتوانیم راهی «جزیره‌ی سرگردانی» شویم.


#سیمین_دانشور
#سووشون
#جزیره‌ی_سرگردانی
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#ریحانه_قاسم‌رشیدی

@farhangkoodak
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

زندگینامه سعدی شیرازی : استاد سخن

▪️بر اساس کتاب حدیث خوش سعدی مرحوم عبدالحسین زرین کوب
▪️روز اول اردیبهشت در تقویم شمسی روز بزرگداشت مقام سعدی است.


.
🆔 @sokhanranihaa


#سعدی
#استاد_زرین‌کوب

@farhangkoodak