اما من انسانم ...
از هنرهای بسيار شاعر دوران احمد شاملو يکی هم ترجمه بود. ترجمههايی که در انتخاب و ترجمهشان دست تصادف کمتر نقش داشت. ترجمههای او با نوشتههای خودش چندان فرقی نداشت و همين خواندن آنها را لذتبخش میساخت. برخلاف بسياری از شاعران و نويسندگان به اصطلاح صاحب سبک که از تأثير ديگر نويسندگان در خود در هراس بودند، و افتخار میکردند که کم میخوانند يا نمیخوانند و حتی زبان خارجی نمیدانند، او خواننده و شاعر و روزنامهنگار و مترجمی پرکار بود — دريايی پرخروش که ساحلهای بسيار داشت. شعر زير از ايليا ارنبورگ نويسنده و شاعر روس است که گمان میکنم آن را از کتاب همچون کوچهای بیانتها، مجموعهی شعر امروز جهان، به ترجمهی شاملو برداشته باشم. روانش شاد باد....
اما من انسانم ...
گذرگاهی صعب است زندگی، تنگابی در تلاطم و در جوش.
ايمان يکی چشمبند است، ديواری در برابر بينش.
به خيره مگو که ايمان کوه را به جنبش درمیآورد:
من کوه بیجان نيستم، انسانم من!
سنگ مقدس در اين جهان بسيار است،
صيقلخورده به بوسههای لبان خشکيده از عطش.
ايمان به جسم بیجان روح میبخشد، ليکن
من جسم بیجان نيستم، انسانی زندهام من.
من نابينايی آدميان را ديدهام
و توفيدن گردباد را در عرصهی پيکار،
من آسمان را ديدهام
و آدميان را، سرگردان، به مهی دودگونه فروپوشيده.
مرا به ايمان، ايمان نيست.
اگر اندوهگينت میکند، بگو اندوهگينم.
حقيقت را بگو، نه لابه کن، نه ستايش.
تنها به تو ايمان دارم، ای وفاداری به قرن و به انسان!
توان تحملت ار هست، شکوه مکن.
به پرسش اگر پاسخ میگويی، پاسخی درخور بگوی.
در برابر رگبار گلوله اگر میايستی، مردانه بايست
که پيام ايمان و وفا بجز اين نيست!
#ارنبورگ
#شاملو
#ایمان
#انسان
پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
از هنرهای بسيار شاعر دوران احمد شاملو يکی هم ترجمه بود. ترجمههايی که در انتخاب و ترجمهشان دست تصادف کمتر نقش داشت. ترجمههای او با نوشتههای خودش چندان فرقی نداشت و همين خواندن آنها را لذتبخش میساخت. برخلاف بسياری از شاعران و نويسندگان به اصطلاح صاحب سبک که از تأثير ديگر نويسندگان در خود در هراس بودند، و افتخار میکردند که کم میخوانند يا نمیخوانند و حتی زبان خارجی نمیدانند، او خواننده و شاعر و روزنامهنگار و مترجمی پرکار بود — دريايی پرخروش که ساحلهای بسيار داشت. شعر زير از ايليا ارنبورگ نويسنده و شاعر روس است که گمان میکنم آن را از کتاب همچون کوچهای بیانتها، مجموعهی شعر امروز جهان، به ترجمهی شاملو برداشته باشم. روانش شاد باد....
اما من انسانم ...
گذرگاهی صعب است زندگی، تنگابی در تلاطم و در جوش.
ايمان يکی چشمبند است، ديواری در برابر بينش.
به خيره مگو که ايمان کوه را به جنبش درمیآورد:
من کوه بیجان نيستم، انسانم من!
سنگ مقدس در اين جهان بسيار است،
صيقلخورده به بوسههای لبان خشکيده از عطش.
ايمان به جسم بیجان روح میبخشد، ليکن
من جسم بیجان نيستم، انسانی زندهام من.
من نابينايی آدميان را ديدهام
و توفيدن گردباد را در عرصهی پيکار،
من آسمان را ديدهام
و آدميان را، سرگردان، به مهی دودگونه فروپوشيده.
مرا به ايمان، ايمان نيست.
اگر اندوهگينت میکند، بگو اندوهگينم.
حقيقت را بگو، نه لابه کن، نه ستايش.
تنها به تو ايمان دارم، ای وفاداری به قرن و به انسان!
توان تحملت ار هست، شکوه مکن.
به پرسش اگر پاسخ میگويی، پاسخی درخور بگوی.
در برابر رگبار گلوله اگر میايستی، مردانه بايست
که پيام ايمان و وفا بجز اين نيست!
#ارنبورگ
#شاملو
#ایمان
#انسان
پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
🔷 ايمان بد: دربارۀ ترجمۀ يک اصطلاح در فلسفۀ سارتر
در سه شنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۸ در جلسهای دربارۀ ترجمۀ کتاب «فرهنگ اگزیستانسیالیسم» یکی از سخنرانان، خانم حمیدۀ بحرینی، دربارۀ ترجمۀ اصطلاحی از سارتر اشارهای کرده بود و تعریضی زده بود به معادل «ایمان بد» برای ا,صطلاحی از سارتر: «اولین باری که مفهوم “bad faith” را از سارتر دیدم به "ایمان بد" ترجمه شده بود که برایم مطلقاً معنادار نبود بعد متوجه شدم که "فریبکاری" یا "ریاکاری" به این عنوان مطرح شده است». خانم بحرینی و خوانندۀ سخنان او اگر کمی میاندیشید میباید از خود میپرسید که چرا سارتر اصطلاحات سرراستی مانند «فریبکاری» (”deception“) و ریاکاری (”duplicity“) را گذاشته است و رفته است سراغ کلمهای که در نگاه اول این معنا را ندارد و نه تنها خوانندۀ معمولی بلکه شارحان و مترجمان را نیز گیج و گمراه میکند؟ از آنجا که مترجم این اصطلاح در فارسی بدین صورت من بودهام و تازه از اظهار فضل ایشان خبردار شدهام، برای اطلاع ایشان، که معلوم است یا از توضیح من دربارۀ این ترجمه بیخبر بودهاند، یا همچنان قانع نشدهاند، مقالهای را بازنشر میکنم که در سال ۱۳۷۸، اندکی پس از انتشار کتاب فلسفۀ وجودی (۱۳۷۷) برای توضیح معادل پیشنهادی خودم در جهان کتاب منتشر کردم. در هفتۀ آینده نیز در نقد معادل پیشنهادی بابک احمدی، «باور نادرست»، در سارتر که مینوشت، ص ۲۴۳، و دیگر مقلّدان او مطلبی منتشر خواهم کرد.
🔸 مقاله را در اعلان بعد می توانید بخوانید.
#ایمان_بد
#بحرینی_حمیده
#سارتر
#فلسفه_وجودی
پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
@fallosafah
در سه شنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۸ در جلسهای دربارۀ ترجمۀ کتاب «فرهنگ اگزیستانسیالیسم» یکی از سخنرانان، خانم حمیدۀ بحرینی، دربارۀ ترجمۀ اصطلاحی از سارتر اشارهای کرده بود و تعریضی زده بود به معادل «ایمان بد» برای ا,صطلاحی از سارتر: «اولین باری که مفهوم “bad faith” را از سارتر دیدم به "ایمان بد" ترجمه شده بود که برایم مطلقاً معنادار نبود بعد متوجه شدم که "فریبکاری" یا "ریاکاری" به این عنوان مطرح شده است». خانم بحرینی و خوانندۀ سخنان او اگر کمی میاندیشید میباید از خود میپرسید که چرا سارتر اصطلاحات سرراستی مانند «فریبکاری» (”deception“) و ریاکاری (”duplicity“) را گذاشته است و رفته است سراغ کلمهای که در نگاه اول این معنا را ندارد و نه تنها خوانندۀ معمولی بلکه شارحان و مترجمان را نیز گیج و گمراه میکند؟ از آنجا که مترجم این اصطلاح در فارسی بدین صورت من بودهام و تازه از اظهار فضل ایشان خبردار شدهام، برای اطلاع ایشان، که معلوم است یا از توضیح من دربارۀ این ترجمه بیخبر بودهاند، یا همچنان قانع نشدهاند، مقالهای را بازنشر میکنم که در سال ۱۳۷۸، اندکی پس از انتشار کتاب فلسفۀ وجودی (۱۳۷۷) برای توضیح معادل پیشنهادی خودم در جهان کتاب منتشر کردم. در هفتۀ آینده نیز در نقد معادل پیشنهادی بابک احمدی، «باور نادرست»، در سارتر که مینوشت، ص ۲۴۳، و دیگر مقلّدان او مطلبی منتشر خواهم کرد.
🔸 مقاله را در اعلان بعد می توانید بخوانید.
#ایمان_بد
#بحرینی_حمیده
#سارتر
#فلسفه_وجودی
پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸
@fallosafah
🔷 «باور نادرست» یا «ایمان بد»؟
مروری بر ترجمۀ بابک احمدی از اصطلاحی در فلسفۀ سارتر
🔶 هر دانشجوی فیزیکی میداند که در فرمول e=mc2 هرکدام از «حروف» این معادله «نماد» چه چیزی است و این نمادها چگونه باید در یکی از دو طرف معادله قرار بگیرند. اما آیا این امر در خصوص «فلسفه» نیز صادق است و «واژگان» فلسفه نیز همچون نمادهای فرمول های فیزیک و ریاضی آن قدر دلالت و معنایشان ثابت است که کسی نتواند بدون ترس از اتهام «نادانی» آنها را جا به جا کند یا اشتباهی به کار برد؟ به همین سان، آیا هر دانشجو و استاد و مترجم و ویراستار و نویسندۀ به اصطلاح فلسفهخواندهای، از مبتدی تا عالی، برحسب درجات دانشگاهی یا علمی، با زبان فلسفه و معانی دقیق اصطلاحات آن آشناست و می داند معنای «دقیق» هر کلمه چیست؟ به طور نمونه، آیا آنها هم میدانند که «باور» (“belief”) با «ایمان» (“faith”)، و یا «نادرست» (“incorrect”) و «درست» (“correct”) با «بد» (“bad”) و «خوب» (“good”) چه فرقی دارد؟ و «باور نادرست» (“incorrect belief”) و «باور درست» (“correct belief”) با «باور صادق» (“ true belief”) و «باور کاذب» (“false belief”)، و «باور بد» (“bad belief”) و «باور خوب» (“good belief”) با «ایمان بد»/«سوءِ نیّت» (“bad faith”) و «ایمان خوب»/«حُسن نیّت» (“good faith”) چه فرق هایی دارند؟ به نظر میآید که نه! شاهد میخواهید؟ نخست، به این نمونه توجه کنید.
بابک احمدی، ۶ سال پس از انتشار یادداشت من، دربارۀ «ایمان بد»، در جهان کتاب، ش ۸۲ – ۸۱ (تيرماه ۱۳۷۸)، ص ۱۷، در کتاب خود، سارتر که مینوشت، نشرمرکز، ۱۳۸۴، ص ۴۹-۲۴۲، بندی (بند ۴) را به شرح مفهومی در فلسفۀ سارتر، “mauvaise foi”، اختصاص می دهد که به ترجمۀ او «باور نادرست» نام دارد. اما این ترجمه، علاوه بر شرح او، سه اشکال دارد: ۱) لغوی: نخست. «باور» (“belief”/“croyance”) با «ایمان» (“faith”/“foi”) یکی نیست و ترجمۀ “foi” به «باور» نادرست است. چون در زبان هایی که این هردو اصطلاح را دارند، «باور» و «ایمان» گرچه معنایی تقریباً مشترک دارند و گاهی به طور عام مترادف به کار می روند اما تفاوتی نیز دارند که مهم است، از جمله اینکه اولی عام است، شامل همۀ باورها، و دومی خاص است از برای باورهای استوار یا قوی و نیز دینی (البته اینها نیز قوی هستند، اما محدود به امور مشخص دینی اند)؛ دوم. «نادرست» (“incorrect”/“incorrecte”) با «بد» (“bad”/“mauvaise”) یکی نیست و ترجمۀ “mauvaise” به «نادرست» نادرست است و ترجمۀ درست و دقیق آن همان «بد» است؛ ۲) مفهومی: اصطلاح “mauvaise foi” («سوءِ نیّت»)، برخلاف آنچه بابک احمدی در شرح خود میگوید، هم به معنای اصلی و متداول، «سوءِ نیّت»، مفهومی اخلاقی و نیز حقوقی است، و هم به معنای مورد نظر سارتر، «ایمان بد»، مفهومی اخلاقی است، چون «بد» است، و «باور نادرست» (“incorrect belief”/“croyance incorrecte”) و «باور درست» (“correct belief”/“croyance correcte”) و، یا به طور دقیق تر و معمول تر در زبان انگلیسی، «باور صادق» (“true belief”/“croyance vrai”) و «باور کاذب» (“false belief”/“croyance fusse”) نیز مفاهیمی است مربوط به «دانششناسی» (“epistemology”/“épistémologie”)؛ ۳) در نتیجۀ خَلط و اشتباه کردن این دو مفهوم متمایز با یکدیگر، از دو مورد نخست، ترجمۀ «ایمان بد» به «باور نادرست»، و «ایمان بد» (مربوط به «اخلاق وجودگرا») با مفاهیمی دیگر، «باور صادق» و «باور کاذب» (مربوط به نظریۀ «شناخت» یا «دانش») و نیز «باور بد» (“bad belief”)، خَلط و اشتباه مفاهیمی نتیجه میشود که معانی دیگری دارند و مربوط به مباحثی دیگر در فلسفهاند و اصلاً بیارتباط با بحث سارتر. اکنون ببینیم بابک احمدی دربارۀ این اصطلاح خاص در فلسفۀ سارتر چه چیزی برای گفتن به ما دارد:
برای متن کامل مقاله, رجوع شود به: فرسته زیر, فایل پی دی اف
#احمدی_بابک
#اردبیلی_محمد_مهدی
#سارتر
#ایمان_بد
م. سعید ح. کاشانی
شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸
@fallosafah
مروری بر ترجمۀ بابک احمدی از اصطلاحی در فلسفۀ سارتر
🔶 هر دانشجوی فیزیکی میداند که در فرمول e=mc2 هرکدام از «حروف» این معادله «نماد» چه چیزی است و این نمادها چگونه باید در یکی از دو طرف معادله قرار بگیرند. اما آیا این امر در خصوص «فلسفه» نیز صادق است و «واژگان» فلسفه نیز همچون نمادهای فرمول های فیزیک و ریاضی آن قدر دلالت و معنایشان ثابت است که کسی نتواند بدون ترس از اتهام «نادانی» آنها را جا به جا کند یا اشتباهی به کار برد؟ به همین سان، آیا هر دانشجو و استاد و مترجم و ویراستار و نویسندۀ به اصطلاح فلسفهخواندهای، از مبتدی تا عالی، برحسب درجات دانشگاهی یا علمی، با زبان فلسفه و معانی دقیق اصطلاحات آن آشناست و می داند معنای «دقیق» هر کلمه چیست؟ به طور نمونه، آیا آنها هم میدانند که «باور» (“belief”) با «ایمان» (“faith”)، و یا «نادرست» (“incorrect”) و «درست» (“correct”) با «بد» (“bad”) و «خوب» (“good”) چه فرقی دارد؟ و «باور نادرست» (“incorrect belief”) و «باور درست» (“correct belief”) با «باور صادق» (“ true belief”) و «باور کاذب» (“false belief”)، و «باور بد» (“bad belief”) و «باور خوب» (“good belief”) با «ایمان بد»/«سوءِ نیّت» (“bad faith”) و «ایمان خوب»/«حُسن نیّت» (“good faith”) چه فرق هایی دارند؟ به نظر میآید که نه! شاهد میخواهید؟ نخست، به این نمونه توجه کنید.
بابک احمدی، ۶ سال پس از انتشار یادداشت من، دربارۀ «ایمان بد»، در جهان کتاب، ش ۸۲ – ۸۱ (تيرماه ۱۳۷۸)، ص ۱۷، در کتاب خود، سارتر که مینوشت، نشرمرکز، ۱۳۸۴، ص ۴۹-۲۴۲، بندی (بند ۴) را به شرح مفهومی در فلسفۀ سارتر، “mauvaise foi”، اختصاص می دهد که به ترجمۀ او «باور نادرست» نام دارد. اما این ترجمه، علاوه بر شرح او، سه اشکال دارد: ۱) لغوی: نخست. «باور» (“belief”/“croyance”) با «ایمان» (“faith”/“foi”) یکی نیست و ترجمۀ “foi” به «باور» نادرست است. چون در زبان هایی که این هردو اصطلاح را دارند، «باور» و «ایمان» گرچه معنایی تقریباً مشترک دارند و گاهی به طور عام مترادف به کار می روند اما تفاوتی نیز دارند که مهم است، از جمله اینکه اولی عام است، شامل همۀ باورها، و دومی خاص است از برای باورهای استوار یا قوی و نیز دینی (البته اینها نیز قوی هستند، اما محدود به امور مشخص دینی اند)؛ دوم. «نادرست» (“incorrect”/“incorrecte”) با «بد» (“bad”/“mauvaise”) یکی نیست و ترجمۀ “mauvaise” به «نادرست» نادرست است و ترجمۀ درست و دقیق آن همان «بد» است؛ ۲) مفهومی: اصطلاح “mauvaise foi” («سوءِ نیّت»)، برخلاف آنچه بابک احمدی در شرح خود میگوید، هم به معنای اصلی و متداول، «سوءِ نیّت»، مفهومی اخلاقی و نیز حقوقی است، و هم به معنای مورد نظر سارتر، «ایمان بد»، مفهومی اخلاقی است، چون «بد» است، و «باور نادرست» (“incorrect belief”/“croyance incorrecte”) و «باور درست» (“correct belief”/“croyance correcte”) و، یا به طور دقیق تر و معمول تر در زبان انگلیسی، «باور صادق» (“true belief”/“croyance vrai”) و «باور کاذب» (“false belief”/“croyance fusse”) نیز مفاهیمی است مربوط به «دانششناسی» (“epistemology”/“épistémologie”)؛ ۳) در نتیجۀ خَلط و اشتباه کردن این دو مفهوم متمایز با یکدیگر، از دو مورد نخست، ترجمۀ «ایمان بد» به «باور نادرست»، و «ایمان بد» (مربوط به «اخلاق وجودگرا») با مفاهیمی دیگر، «باور صادق» و «باور کاذب» (مربوط به نظریۀ «شناخت» یا «دانش») و نیز «باور بد» (“bad belief”)، خَلط و اشتباه مفاهیمی نتیجه میشود که معانی دیگری دارند و مربوط به مباحثی دیگر در فلسفهاند و اصلاً بیارتباط با بحث سارتر. اکنون ببینیم بابک احمدی دربارۀ این اصطلاح خاص در فلسفۀ سارتر چه چیزی برای گفتن به ما دارد:
برای متن کامل مقاله, رجوع شود به: فرسته زیر, فایل پی دی اف
#احمدی_بابک
#اردبیلی_محمد_مهدی
#سارتر
#ایمان_بد
م. سعید ح. کاشانی
شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸
@fallosafah
🔷 ایمان بد و خودفریبی، یا پافشاری و ایستادگی بیهوده!
🔶 یکی از ایرادهایی که به مفهوم سارتر از «ایمان بد» گرفتهاند این است که او میان «پافشاری» و «ایستادگی» بر سر چیزی با «ایمان بد» فرقی نمیگذارد یا معیاری به دست نمیدهد که کجا باید بر سر چیزی ایستاد و اصرار کرد یا کجا باید دست از خودفریبی کشید و کار را رها کرد. بهطور نمونه، اگر کسی به کاری دست زد که سودی برایش نداشت آیا باید تا آخر خط برود یا دست بردارد و راهش را عوض کند؟
«ایمان بد» اندیشیدن را تباه میکند و آن را بیفایده میسازد چون شخص تجربههای خود را به آزمون نمیگذارد و عقاید خود را نمیسنجد و تغییر نمیدهد. او دل در گرو پنداری بسته است که با واقعیت فرسنگها فاصله دارد. «ایمان بد» ندیدن واقعیتها و حقیقت دانستن باورهاست. بیماری که به پزشکی مراجعه میکند و درمان نمیشود باید پزشک خود را عوض کند یا به پزشکان متعدد مراجعه کند تا مطمئن شود که آیا تشخیص او درست بوده است یا دیگران. ما نمیتوانیم به پزشک «ایمان» داشت باشیم و تعویض او را «خیانت» و «بیوفایی» بدانیم. و اصرار بر درمان او را «ایمان» و «وفا» و «ایستادگی» و «صبر» و «مقاومت» تفسیر کنیم و بنامیم. «سیاست» نیز از این قاعده مستثنا نیست. به همین دلیل دموکراسی مطلوب است، چون در آن امکان تغییر و تصحیح اشتباه هست. کسی که در چاه افتاده است باید از نردبان استفاده کند و بالا بیاید، و چشم خود را باز کند تا آن را ببیند، نه اینکه کورمال کورمال ته چاه دست و پا بزند. کسی که میخواهد با دیگران مسابقه بدهد باید از قواعد مسابقه پیروی کند و نه اینکه خلاف جهت دیگران بدود و با خودش مسابقه بدهد. ایمان به معنای حماقت نیست، ایمان خود باید دلیل داشته باشد. و آنگاه که لازم شد تغییر کند. ابراهیم (ع) برای رسیدن به خدای نادیدنی «لااحب الآفلین» گفت. یعنی، آزمود دیگر چیزهایی را که به نام خدا میپرستیدند. اگر کسی خواهان بقاست، بدون تغییر بقایی در کار نیست.
#بقا
#ایمان
#سارتر
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
🔶 یکی از ایرادهایی که به مفهوم سارتر از «ایمان بد» گرفتهاند این است که او میان «پافشاری» و «ایستادگی» بر سر چیزی با «ایمان بد» فرقی نمیگذارد یا معیاری به دست نمیدهد که کجا باید بر سر چیزی ایستاد و اصرار کرد یا کجا باید دست از خودفریبی کشید و کار را رها کرد. بهطور نمونه، اگر کسی به کاری دست زد که سودی برایش نداشت آیا باید تا آخر خط برود یا دست بردارد و راهش را عوض کند؟
«ایمان بد» اندیشیدن را تباه میکند و آن را بیفایده میسازد چون شخص تجربههای خود را به آزمون نمیگذارد و عقاید خود را نمیسنجد و تغییر نمیدهد. او دل در گرو پنداری بسته است که با واقعیت فرسنگها فاصله دارد. «ایمان بد» ندیدن واقعیتها و حقیقت دانستن باورهاست. بیماری که به پزشکی مراجعه میکند و درمان نمیشود باید پزشک خود را عوض کند یا به پزشکان متعدد مراجعه کند تا مطمئن شود که آیا تشخیص او درست بوده است یا دیگران. ما نمیتوانیم به پزشک «ایمان» داشت باشیم و تعویض او را «خیانت» و «بیوفایی» بدانیم. و اصرار بر درمان او را «ایمان» و «وفا» و «ایستادگی» و «صبر» و «مقاومت» تفسیر کنیم و بنامیم. «سیاست» نیز از این قاعده مستثنا نیست. به همین دلیل دموکراسی مطلوب است، چون در آن امکان تغییر و تصحیح اشتباه هست. کسی که در چاه افتاده است باید از نردبان استفاده کند و بالا بیاید، و چشم خود را باز کند تا آن را ببیند، نه اینکه کورمال کورمال ته چاه دست و پا بزند. کسی که میخواهد با دیگران مسابقه بدهد باید از قواعد مسابقه پیروی کند و نه اینکه خلاف جهت دیگران بدود و با خودش مسابقه بدهد. ایمان به معنای حماقت نیست، ایمان خود باید دلیل داشته باشد. و آنگاه که لازم شد تغییر کند. ابراهیم (ع) برای رسیدن به خدای نادیدنی «لااحب الآفلین» گفت. یعنی، آزمود دیگر چیزهایی را که به نام خدا میپرستیدند. اگر کسی خواهان بقاست، بدون تغییر بقایی در کار نیست.
#بقا
#ایمان
#سارتر
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah