This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گزینشی از آثار زیبایی از هنر نقاشی مارک شاگال را در این ویدئو میبینیم.
کهن سرا 💚
#گزینشی از آثار زیبایی از هنر نقاشی مارک شاگال را در این ویدئو میبینیم.
#مارک_شاگال فقط یک هنرمند نیست، بلکه افسانه ای است که همه درباره آن چیزی شنیده اند و برای چیزی دوست داشته اند.
برای درک جهان روی بومهای #شاگال، باید بدانید که جامعه یهودی ارتدوکس چگونه زندگی میکند (برای مرجع، میتوانید سریال «غیر متعارف» یا زندگینامه «زندگی من» شاگال را تماشا کنید). در چنین جامعه ای در وسط استان ویتبسک (بلاروس فعلی) بود که موسی شاگال دوران کودکی خود را گذراند.
خانواده بزرگ - مارک، برادر و ۵ خواهر. پدرم بین خدمت و کنیسه ناپدید می شود، مادرم "ملکه ای با عطای کلمات" و همچنین پراکنده خاله و عمو، پدربزرگ قصاب و پدربزرگ معلم است. اطراف - نیمکت ها، نرده ها، خاک، تنگی و فقر. اما برای شاگال، زادگاهش ویتبسک، شهر افسانه ها، شهر رویاها است. او تا زمان مرگش مانند خانواده اش از او یاد می کند.
البته هیچ یک از اقوام از علاقه به نقاشی حمایت نکردند. در مارک، آنها کارمند یا حسابدار دیگری را دیدند، اما او سرسخت بود و در ۱۵ سالگی خود را نابغه می دانست. در نتیجه، او با این وجود برای تحصیل نزد هنرمند ویتبسک، یودل پن فرستاده شد و سپس از پدرش التماس کرد و به سنت پترزبورگ شتافت. در آنجا سعی کرد وارد فرهنگستان هنر شود، اما موفق نشد.
سعی کردم از روریچ یاد بگیرم، اما نشد. من لو باکس را ملاقات کردم و مسابقه ای برگزار شد - مارک او را به عنوان یک معلم شناخت. شاگال، در اصل، دانش آموزی بود: او نمی خواست تکرار کند، بلکه می خواست خود را از خودش بنویسد. آدم های عشق محور در همه چیز مخصوصا در نقاشی.
به زودی دولت شوروی علاقه خود را به شاگال، شهرها، گاوها، فرشتگان و عاشقانش از دست داد. آنها منتظر #رئالیسم اجتماعی بودند، اما قطعاً درباره او نبود. شاگال بدوی است، اندکی پست #امپرسیونیسم، عشق زیاد و چیز منحصر به فرد دیگری. "آنها مرا درک نمی کنند، من اینجا غریبم. اما رامبراند مطمئناً من را دوست دارد.»
در سال ۱۹۲۲، مارک و بلا به اروپا و سپس - از #فرانسه اشغالی - به #ایالات_متحده مهاجرت کردند.
اتفاقاً #اسلاوا_شاگال را در دهه ۲۰ پیدا کرد و در اواخر عمرش به یک هنرمند بسیار گران قیمت و محبوب تبدیل شد. او کتابها را تصویرسازی کرد، تابلوهای موزاییکی ساخت و فضاهای داخلی را در سراسر جهان نقاشی کرد.
رئیس جمهور فرانسه #شارل_دوگل به شاگال ۷۷ ساله دستور داد تا سقف سالن اصلی #تئاتر_پاریس - #اپرا_گارنیه - را نقاشی کند. مارک این کار را به گونه ای انجام داد که اکنون می خواهم بیشتر از صحنه (حداقل برای من) به بالا نگاه کنم.
زندگی و عشق شاگال در سال ۹۷ در پروونس به پایان رسید.
برای درک جهان روی بومهای #شاگال، باید بدانید که جامعه یهودی ارتدوکس چگونه زندگی میکند (برای مرجع، میتوانید سریال «غیر متعارف» یا زندگینامه «زندگی من» شاگال را تماشا کنید). در چنین جامعه ای در وسط استان ویتبسک (بلاروس فعلی) بود که موسی شاگال دوران کودکی خود را گذراند.
خانواده بزرگ - مارک، برادر و ۵ خواهر. پدرم بین خدمت و کنیسه ناپدید می شود، مادرم "ملکه ای با عطای کلمات" و همچنین پراکنده خاله و عمو، پدربزرگ قصاب و پدربزرگ معلم است. اطراف - نیمکت ها، نرده ها، خاک، تنگی و فقر. اما برای شاگال، زادگاهش ویتبسک، شهر افسانه ها، شهر رویاها است. او تا زمان مرگش مانند خانواده اش از او یاد می کند.
البته هیچ یک از اقوام از علاقه به نقاشی حمایت نکردند. در مارک، آنها کارمند یا حسابدار دیگری را دیدند، اما او سرسخت بود و در ۱۵ سالگی خود را نابغه می دانست. در نتیجه، او با این وجود برای تحصیل نزد هنرمند ویتبسک، یودل پن فرستاده شد و سپس از پدرش التماس کرد و به سنت پترزبورگ شتافت. در آنجا سعی کرد وارد فرهنگستان هنر شود، اما موفق نشد.
سعی کردم از روریچ یاد بگیرم، اما نشد. من لو باکس را ملاقات کردم و مسابقه ای برگزار شد - مارک او را به عنوان یک معلم شناخت. شاگال، در اصل، دانش آموزی بود: او نمی خواست تکرار کند، بلکه می خواست خود را از خودش بنویسد. آدم های عشق محور در همه چیز مخصوصا در نقاشی.
به زودی دولت شوروی علاقه خود را به شاگال، شهرها، گاوها، فرشتگان و عاشقانش از دست داد. آنها منتظر #رئالیسم اجتماعی بودند، اما قطعاً درباره او نبود. شاگال بدوی است، اندکی پست #امپرسیونیسم، عشق زیاد و چیز منحصر به فرد دیگری. "آنها مرا درک نمی کنند، من اینجا غریبم. اما رامبراند مطمئناً من را دوست دارد.»
در سال ۱۹۲۲، مارک و بلا به اروپا و سپس - از #فرانسه اشغالی - به #ایالات_متحده مهاجرت کردند.
اتفاقاً #اسلاوا_شاگال را در دهه ۲۰ پیدا کرد و در اواخر عمرش به یک هنرمند بسیار گران قیمت و محبوب تبدیل شد. او کتابها را تصویرسازی کرد، تابلوهای موزاییکی ساخت و فضاهای داخلی را در سراسر جهان نقاشی کرد.
رئیس جمهور فرانسه #شارل_دوگل به شاگال ۷۷ ساله دستور داد تا سقف سالن اصلی #تئاتر_پاریس - #اپرا_گارنیه - را نقاشی کند. مارک این کار را به گونه ای انجام داد که اکنون می خواهم بیشتر از صحنه (حداقل برای من) به بالا نگاه کنم.
زندگی و عشق شاگال در سال ۹۷ در پروونس به پایان رسید.
در نقاشیها و آثار چاپی «مارک شاگال» هنر مند نقاش روسی -فرانسوی ،عناصری دیده میشوند که تکرار آنها را میتوان در بیشتر این آثار دید. هر یک از این عناصر نمادی از یکی از تفکرات این هنرمند نقاش است. برای مثال "گاو" در نقاشیهای او بهعنوان نمادی از «بهترین شکل زندگی» شناخته میشود؛ "درخت "نماد دیگری از زندگی است؛ "نوازنده ویلن"، یکی دیگر از نمادهایی است که در تعداد زیادی از آثار این هنرمند به چشم میخورد. "نوازنده ویلن" در زادگاه او نقشی محوری داشت و در لحظات حساس زندگی هر فرد (تولد ، ازدواج و مرگ) حضور پیدا میکرد تا هم پیامآور "شادی" باشد و هم "اندوه".
عکس : تابلو نقاشی "تنهایی" اثراو و مجموعه ای از این نماد
عکس : تابلو نقاشی "تنهایی" اثراو و مجموعه ای از این نماد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمایشگاهی در ایتالیا درباره اهمیت «مارک شاگال» نقاش مشهور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شاگال نقاشی میان "جنگ و صلح"
📷 #مارک_شاگال (۱۸۸۷ - ۱۹۸۵) نقاش مشهور قرن بیستم در کنار مدلش در کارگاهش در پاریس - سال ۱۹۵۵ میلادی
در سال ۱۹۵۶ میلادی، شاگال در مجموعه بالهی اپرای #پاریس، برای نمایش بالهی دافنیس و کلویی همکاری کرد. این نمایش بر اساس شعر یونانی لانگِس و طراحی رقص جورج اسکیبین خلق شد و در بهار ۱۹۵۹ روی صحنه رفت. شاگال طرحهایش را برای این #باله با الهام از دو سفر خود به یونان و نوع فرم و حرکات بالرینها خلق کرد. او #بالرین ها را عناصری همراه نقاشیهایش تصور میکرد، به طوری که گویا نمایی تصویری از صحنهی طراحی شده پشت نمایش هستند که به پرواز و رقص در آمدهاند.
در سال ۱۹۵۶ میلادی، شاگال در مجموعه بالهی اپرای #پاریس، برای نمایش بالهی دافنیس و کلویی همکاری کرد. این نمایش بر اساس شعر یونانی لانگِس و طراحی رقص جورج اسکیبین خلق شد و در بهار ۱۹۵۹ روی صحنه رفت. شاگال طرحهایش را برای این #باله با الهام از دو سفر خود به یونان و نوع فرم و حرکات بالرینها خلق کرد. او #بالرین ها را عناصری همراه نقاشیهایش تصور میکرد، به طوری که گویا نمایی تصویری از صحنهی طراحی شده پشت نمایش هستند که به پرواز و رقص در آمدهاند.