sooreh_amirkhani
<unknown>
🎙 بشنوید | گفتگوی مسعود دیانی با رضا امیرخانی، نویسنده.
Forwarded from وادی|جواد درویش (Javad Darvish)
🔴امیرخانی، دیانی و عاشورا
نمیدانم شما هم اینطور هستید که مطالبی که در جاهای مختلف میبینید و میخوانید را دوست دارید با متناسب ترین دوستان و اطرافیان به اشتراک بگذارید؟ مثلا طنزی میبینید در گروه دوستان قدیمی منتشر میکنید، مطلب علمی میخوانید با همرشته ای های خودتان، مطلب سیاسی خوب میبنید با هم مسلکان سیاسی و...
اما حتما مطالبی هم پیدا میکنید که نمیدانید با چه کسی باید حس فوق العاده آن را به اشتراک بگذارید. شوقی نسبت به برخی افراد یا اشعار یا نظرات دارید که کسی را در اطرافیان پیدا نمیکنید مثل شما از آن مشعوف شود.
من گفتگوی دیشب مسعود دیانی با رضا امیرخانی را که دیدم همین حس را داشتم. لذا تصمیم گرفتم اینجا به اشتراک بگذارم!
(این لینک برنامه است. از 2:07:00 گفتگو با امیرخانی شروع میشود)
بخشی از آن به خاطر خود محتوای گفتگو و روایت زیبای امیرخانی از برخی سکانس های کربلا بود و بخش بیشتری از آن به خاطر حس و حالی که خودم نسبت به این دو نفر -یعنی مسعود دیانی و رضا امیرخانی- دارم.
هردو را از حدود 15 سال پیش میشناسم و دنبال میکنم. مسعود دیانی که امروز به سرطان مبتلاست و روایت های سوزناکی با قلم مسحورکننده اش درمورد حال و روز خودش در اینستاگرام مینویسد، قبلا وبلاگهایی داشت که به اسم "عین القضات" مطلب مینوشت. زمانی که چندان هم معروف نبود، جز میان وبلاگ نویسان . خط و ربط سیاسی اش هم اصلا مثل الان نبود. یادم هست یک بار نوشته بود که فشار معیشتی او را به قبول نماز و روزه استیجاری وادار کرده. نوشته بود نمازها را برای دیگران میخوانم ولی عهد کرده ام دعای قنوت هایشان برای خودم باشد. اشعار فوق العاده ای هم داشت. یک بار هم از ماجرای تز ارشدش در فلسفه دین نوشته بود. موضوع تز "خشونت های مذهبی بود" میگفت من همه hate speech های مذهبی را بررسی کرده ام، اما چندبار به مراسم سنتی "عمر کشان" رفتم و الفاظی که آنجا علیه مقدسات یک فرقه مذهبی دیدم و شنیدم را در هیچ دین و آیین دیگری پیدا نکردم!
این چند مطلب از همان 15 سال پیش در ذهنم مانده. البته مطالب سیاسی هم بخصوص بعد از 88 مینوشت و فکر میکنم برخوردهایی هم با او شد. باری، او شد مجری برنامه سوره در چندسال اخیر و من مشتری برنامه های او بودم و هستم. در همین کانال تبلیغ برنامه هایش را هم کرده ام.
اما رضا امیرخانی را همه میشناسند. من غیر از text، علاقه زیادی به context او هم دارم! حتی مطالب حاشیه ای و دعواهای او را هم دنبال میکنم. دوره ای عاشقش بودم و دوره ای متنفر از او. ولی در اوج نفرت، هوش و فهم عمیق او از مسائل عینی اجتماعی را هیچ وقت نفی نمیکردم. همیشه میگفتم امیرخانی در هر زمینه که حرف میزند، حرف جدیدی برای شما دارد که اگر سالها هم درمورد آن موضوع مطالعه کرده باشید، زاویه نگاه او را بدیع میابید. امیرخانی را نویسنده ای میدانم که در اوج واقع گرایی است. واقع گرایی او فلسفی نیست. نوعی حقیقت جویی است. انسان های حقیقت جو باید Information زیادی از امور داشته باشند. مثل مورخان. ولی انباشت information و data در ذهن، انسانها را خشک میکند. کامپیوتر میکند. ویژگی خوب امیرخانی این است که در عین informed بودن، شاعری و نویسندگی اش را هم از دست نداده. استعاره در فکرش نمرده. این باعث میشود از date ی واحد، روایت های متفاوت بیرون بکشد.
روایت او از کربلا نوع متفاوتی از بازگشت به خویشتن است. من اینجا زیاد درمورد عاشورا و کربلا نوشته ام. غالب آنها رنگ و بوی سیاسی داشته. ولی این روایت متفاوت امیرخانی به من این تلنگر را زد که "حالا یکی دو روز هم چگورا نباش! ببین خودت در این رویداد عظیم کجایی!؟"
(به قول مسعود دیانی) همین.
نمیدانم شما هم اینطور هستید که مطالبی که در جاهای مختلف میبینید و میخوانید را دوست دارید با متناسب ترین دوستان و اطرافیان به اشتراک بگذارید؟ مثلا طنزی میبینید در گروه دوستان قدیمی منتشر میکنید، مطلب علمی میخوانید با همرشته ای های خودتان، مطلب سیاسی خوب میبنید با هم مسلکان سیاسی و...
اما حتما مطالبی هم پیدا میکنید که نمیدانید با چه کسی باید حس فوق العاده آن را به اشتراک بگذارید. شوقی نسبت به برخی افراد یا اشعار یا نظرات دارید که کسی را در اطرافیان پیدا نمیکنید مثل شما از آن مشعوف شود.
من گفتگوی دیشب مسعود دیانی با رضا امیرخانی را که دیدم همین حس را داشتم. لذا تصمیم گرفتم اینجا به اشتراک بگذارم!
(این لینک برنامه است. از 2:07:00 گفتگو با امیرخانی شروع میشود)
بخشی از آن به خاطر خود محتوای گفتگو و روایت زیبای امیرخانی از برخی سکانس های کربلا بود و بخش بیشتری از آن به خاطر حس و حالی که خودم نسبت به این دو نفر -یعنی مسعود دیانی و رضا امیرخانی- دارم.
هردو را از حدود 15 سال پیش میشناسم و دنبال میکنم. مسعود دیانی که امروز به سرطان مبتلاست و روایت های سوزناکی با قلم مسحورکننده اش درمورد حال و روز خودش در اینستاگرام مینویسد، قبلا وبلاگهایی داشت که به اسم "عین القضات" مطلب مینوشت. زمانی که چندان هم معروف نبود، جز میان وبلاگ نویسان . خط و ربط سیاسی اش هم اصلا مثل الان نبود. یادم هست یک بار نوشته بود که فشار معیشتی او را به قبول نماز و روزه استیجاری وادار کرده. نوشته بود نمازها را برای دیگران میخوانم ولی عهد کرده ام دعای قنوت هایشان برای خودم باشد. اشعار فوق العاده ای هم داشت. یک بار هم از ماجرای تز ارشدش در فلسفه دین نوشته بود. موضوع تز "خشونت های مذهبی بود" میگفت من همه hate speech های مذهبی را بررسی کرده ام، اما چندبار به مراسم سنتی "عمر کشان" رفتم و الفاظی که آنجا علیه مقدسات یک فرقه مذهبی دیدم و شنیدم را در هیچ دین و آیین دیگری پیدا نکردم!
این چند مطلب از همان 15 سال پیش در ذهنم مانده. البته مطالب سیاسی هم بخصوص بعد از 88 مینوشت و فکر میکنم برخوردهایی هم با او شد. باری، او شد مجری برنامه سوره در چندسال اخیر و من مشتری برنامه های او بودم و هستم. در همین کانال تبلیغ برنامه هایش را هم کرده ام.
اما رضا امیرخانی را همه میشناسند. من غیر از text، علاقه زیادی به context او هم دارم! حتی مطالب حاشیه ای و دعواهای او را هم دنبال میکنم. دوره ای عاشقش بودم و دوره ای متنفر از او. ولی در اوج نفرت، هوش و فهم عمیق او از مسائل عینی اجتماعی را هیچ وقت نفی نمیکردم. همیشه میگفتم امیرخانی در هر زمینه که حرف میزند، حرف جدیدی برای شما دارد که اگر سالها هم درمورد آن موضوع مطالعه کرده باشید، زاویه نگاه او را بدیع میابید. امیرخانی را نویسنده ای میدانم که در اوج واقع گرایی است. واقع گرایی او فلسفی نیست. نوعی حقیقت جویی است. انسان های حقیقت جو باید Information زیادی از امور داشته باشند. مثل مورخان. ولی انباشت information و data در ذهن، انسانها را خشک میکند. کامپیوتر میکند. ویژگی خوب امیرخانی این است که در عین informed بودن، شاعری و نویسندگی اش را هم از دست نداده. استعاره در فکرش نمرده. این باعث میشود از date ی واحد، روایت های متفاوت بیرون بکشد.
روایت او از کربلا نوع متفاوتی از بازگشت به خویشتن است. من اینجا زیاد درمورد عاشورا و کربلا نوشته ام. غالب آنها رنگ و بوی سیاسی داشته. ولی این روایت متفاوت امیرخانی به من این تلنگر را زد که "حالا یکی دو روز هم چگورا نباش! ببین خودت در این رویداد عظیم کجایی!؟"
(به قول مسعود دیانی) همین.
طالع مسعود «سوره» | فرهیختگان آنلاین
https://farhikhtegandaily.com/news/73463/
https://farhikhtegandaily.com/news/73463/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل کم حجم برنامهی سوره- شب عاشورا ۱۴۰۱
معرفی کتاب: نفحات نفت رضا امیرخانی | روانشناسی اجتماعی، فلسفهٔ تبلیغات، استراتژی آموزش | امید جهانداری
https://jahandari.com/nafahat-e-naft-reza-amirkhani/
https://jahandari.com/nafahat-e-naft-reza-amirkhani/
روانشناسی اجتماعی، فلسفهٔ تبلیغات، استراتژی آموزش | امید جهانداری
معرفی کتاب: نفحات نفت رضا امیرخانی | روانشناسی اجتماعی، فلسفهٔ تبلیغات، استراتژی آموزش | امید جهانداری
نفحات نفت جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی در چند سال اخیر صحبت از کارآفرینی جوانان، تولید ملی، کالای داخلی، قاچاق و موضوعاتی از این دست بسیار زیاد شده است. موضوعاتی که همگی یک ریشه دارند و اگر عمیق نگاه کنیم با یکدیگر پیوند عمیقی دارند. کتابی را که…
Forwarded from نگاه نو (رضا مقدّم پور)
❌ در ایران چارهای جز سیاسی شدن نیست!
همواره یکی از موضوعاتی که به عنوان جنبه ای منفی در فرهنگ عمومی ایرانیان رخ نموده است، فراگیر شدن صحبت و گفت وگو درباره سیاست در میان همه ایرانیان است، به گونه ای که هیچ قشری از اقشار جامعه ایران نیست که درباره سیاست سخن نگوید.
از استاد دانشگاه و دانشجو گرفته تا بقال و خیاط و کارمند و کارگر کارخانه، همه و همه، روزانه بخشی از مکالمات خود را به سخن گفتن درباره سیاست و حواشی آن اختصاص می دهند و چه بسا گاه در این زمینه، تنش هایی هم میان افراد ایجاد می شود؛ تنش هایی که در برهه هایی و در شرایط خاص سیاسی و اجتماعی به اوج خود می رسد و حتی گاه، به شکل برخوردی حذفی و خشونت بار رخ می نماید.
اما بواقع دلیل حضور فراگیر و همه جانبه سیاست در امور روزمره مردم ایران چیست؟
رضا امیرخانی، از نویسندگان مطرح ایرانی در این باره تمثیل زیبایی دارد. وی برای توضیح علت حضور سیاست در میان همه اقشار جامعه ایرانی می نویسد: فرض کنید، شمار بسیاری مسافر، سوار بر اتوبوسی شده اند و در میان آنان، احتمالا کاسب، کارمند، کارگر، مهندس، دکتر، دانشجو و... باشند. تا هنگامی که اتوبوس به حرکت عادی خود ادامه می دهد، هر کس در عالم شخصی خود به عوالم و برنامه های خود مشغول است و یا نهایت درباره تخصص خود با دیگری سخن می گوید، اما هنگامی که راننده اتوبوس، کار خطرناکی انجام می دهد و برای نمونه، سبقت بیجا می گیرد و با وسیله نقلیه روبه رو به اصطلاح شاخ به شاخ می شود، صحبت همه مسافران با هر شغل و پیشه ای به شیوه رانندگی راننده اتوبوس پایان می یابد و همه بی گمان، درباره بد بودن شیوه رانندگی راننده اتوبوس سخن می گویند؛ در واقع، ناکارآمدی راننده اتوبوس یا کارکرد بد وی، موضوع صحبت همه مسافران با هر پیشه و شغل و تفکری می شود.
بنابراین، سیطره سیاست در فرهنگ عمومی ایرانیان نیز بدین گونه است که اصحاب سیاست و یا برخی مسئولان، از آنجا موضوع سخن همه مردم هستند که وظایفشان را به درستی انجام نمی دهند و موضوع سخن مردم قرار می گیرند.
در واقع یک ناراحتی و تنش عمومی از ناحیه اصحاب رسانه برای همه مردم پدید می آید و به ناگهان، سیاست دغدغه همه مردم می شود و از اینجا، سیاست و گفتار و رفتار سیاسی وارد فرهنگ عمومی جامعه می شود و به دنبال آن، پیامدها و تنش های سیاست هم وارد زندگی عمومی مردم ایران می شود.
این فرهنگ عمومی نیست که به خودی خود، سیاسی است، بلکه این سیاست است که به دلیل ناکارآمدی یا کارکرد ناقص، زندگی مردم را تحت الشعاع خود قرار می دهد؛ اما تکرار و ادامه روند ناکارآمدی و پرداختن به آن از سوی مردم، خواه ناخواه بدون توجه به ریشه آن، تبدیل به فرهنگ عمومی جامعه شده است.
از نگاهی دیگر وقتی نهاد قدرت بخواهد در تمام شئونات زندگی روزمره مردم دخالت کند و به «زندگی کردن» آنان جهت و مسیر بدهد. وقتی نهادهای رسمی برای نوع لباس پوشیدن آنان، درباره نحوه استفاده آنان از اینستاگرام و تلگرام و فیس بوک ، درباره کافه رفتن آنان، درباره چگونگی ابراز شادی کردن آنان و درباره اعتقادات و باورهای آنان چارچوب تعیین می کند ، چاره ای جز سیاسی شدن مردم نمی ماند.
هر چند آنان نمیخواستند سیاسی شوند ولی عملکرد سراسر اشتباه و خام نهادهای رسمی آنان را سیاسی کرد. به همین دلیل جامعهشناسان میگویند که در ایران آدمها به ناچار سیاسی میشوند، چون قدرت سیاسی می خواهد در همه جای زندگی آدم، از وسایل کنترل بارداری تا نوع طراحی روی سنگ قبر آنان نیز دخالت کند. لاجرم با چنین شرایطی ، چاره ای جز سیاسی شدن نیست!
🕯@negaaaaheno 👁
همواره یکی از موضوعاتی که به عنوان جنبه ای منفی در فرهنگ عمومی ایرانیان رخ نموده است، فراگیر شدن صحبت و گفت وگو درباره سیاست در میان همه ایرانیان است، به گونه ای که هیچ قشری از اقشار جامعه ایران نیست که درباره سیاست سخن نگوید.
از استاد دانشگاه و دانشجو گرفته تا بقال و خیاط و کارمند و کارگر کارخانه، همه و همه، روزانه بخشی از مکالمات خود را به سخن گفتن درباره سیاست و حواشی آن اختصاص می دهند و چه بسا گاه در این زمینه، تنش هایی هم میان افراد ایجاد می شود؛ تنش هایی که در برهه هایی و در شرایط خاص سیاسی و اجتماعی به اوج خود می رسد و حتی گاه، به شکل برخوردی حذفی و خشونت بار رخ می نماید.
اما بواقع دلیل حضور فراگیر و همه جانبه سیاست در امور روزمره مردم ایران چیست؟
رضا امیرخانی، از نویسندگان مطرح ایرانی در این باره تمثیل زیبایی دارد. وی برای توضیح علت حضور سیاست در میان همه اقشار جامعه ایرانی می نویسد: فرض کنید، شمار بسیاری مسافر، سوار بر اتوبوسی شده اند و در میان آنان، احتمالا کاسب، کارمند، کارگر، مهندس، دکتر، دانشجو و... باشند. تا هنگامی که اتوبوس به حرکت عادی خود ادامه می دهد، هر کس در عالم شخصی خود به عوالم و برنامه های خود مشغول است و یا نهایت درباره تخصص خود با دیگری سخن می گوید، اما هنگامی که راننده اتوبوس، کار خطرناکی انجام می دهد و برای نمونه، سبقت بیجا می گیرد و با وسیله نقلیه روبه رو به اصطلاح شاخ به شاخ می شود، صحبت همه مسافران با هر شغل و پیشه ای به شیوه رانندگی راننده اتوبوس پایان می یابد و همه بی گمان، درباره بد بودن شیوه رانندگی راننده اتوبوس سخن می گویند؛ در واقع، ناکارآمدی راننده اتوبوس یا کارکرد بد وی، موضوع صحبت همه مسافران با هر پیشه و شغل و تفکری می شود.
بنابراین، سیطره سیاست در فرهنگ عمومی ایرانیان نیز بدین گونه است که اصحاب سیاست و یا برخی مسئولان، از آنجا موضوع سخن همه مردم هستند که وظایفشان را به درستی انجام نمی دهند و موضوع سخن مردم قرار می گیرند.
در واقع یک ناراحتی و تنش عمومی از ناحیه اصحاب رسانه برای همه مردم پدید می آید و به ناگهان، سیاست دغدغه همه مردم می شود و از اینجا، سیاست و گفتار و رفتار سیاسی وارد فرهنگ عمومی جامعه می شود و به دنبال آن، پیامدها و تنش های سیاست هم وارد زندگی عمومی مردم ایران می شود.
این فرهنگ عمومی نیست که به خودی خود، سیاسی است، بلکه این سیاست است که به دلیل ناکارآمدی یا کارکرد ناقص، زندگی مردم را تحت الشعاع خود قرار می دهد؛ اما تکرار و ادامه روند ناکارآمدی و پرداختن به آن از سوی مردم، خواه ناخواه بدون توجه به ریشه آن، تبدیل به فرهنگ عمومی جامعه شده است.
از نگاهی دیگر وقتی نهاد قدرت بخواهد در تمام شئونات زندگی روزمره مردم دخالت کند و به «زندگی کردن» آنان جهت و مسیر بدهد. وقتی نهادهای رسمی برای نوع لباس پوشیدن آنان، درباره نحوه استفاده آنان از اینستاگرام و تلگرام و فیس بوک ، درباره کافه رفتن آنان، درباره چگونگی ابراز شادی کردن آنان و درباره اعتقادات و باورهای آنان چارچوب تعیین می کند ، چاره ای جز سیاسی شدن مردم نمی ماند.
هر چند آنان نمیخواستند سیاسی شوند ولی عملکرد سراسر اشتباه و خام نهادهای رسمی آنان را سیاسی کرد. به همین دلیل جامعهشناسان میگویند که در ایران آدمها به ناچار سیاسی میشوند، چون قدرت سیاسی می خواهد در همه جای زندگی آدم، از وسایل کنترل بارداری تا نوع طراحی روی سنگ قبر آنان نیز دخالت کند. لاجرم با چنین شرایطی ، چاره ای جز سیاسی شدن نیست!
🕯@negaaaaheno 👁
Forwarded from Twitter Media Downloader
سازمان هنری اوج وابسته به سپاه در یک پرفورمنس ۲۴ ساعته بخشی از متن اخیر رضا امیرخانی را در دیوارنگاره میدان ولیعصر به تصویر کشید.
"امروز نظام در بیکسترین دورهی چهلسالهی خود است."
🔗 🇮🇷 هادی موسوی (@hadimousavis)
📲 @twittervid_bot
"امروز نظام در بیکسترین دورهی چهلسالهی خود است."
🔗 🇮🇷 هادی موسوی (@hadimousavis)
📲 @twittervid_bot
Forwarded from روزنامه جام جم
نکتههایی درباره یادداشت رضا امیرخانی پیرامون حوادث اخیر کشور
⭕️ «منِاو» در ۵۰سالگی؛ خردمندی یا آنارشی؟
💢 رضا امیرخانی، رماننویس و از چهرههای ادبیات کشورمان بهتازگی در اشاره به اغتشاشات شهریور و مهر ۱۴۰۱ یادداشتی را منتشر کرد.
💢 او در بخشی از این یادداشت تردیدگونه با طعنه به قوانین حجاب در ایران اسلامی مینویسد: «وزارت اقتصاد امروز خیمهی سنگینی زده است روی حسابهای بانکی. بهراحتی میتواند همهی حسابها را بررسی و بازرسی کند. بفهمد هر شهروندی چهقدر درآورده است و کجا خرج کرده است و طبیعتا علی الراس برسد به عدد دقیق مالیات مودی!
🆔 @JamejamDaily
⭕️ «منِاو» در ۵۰سالگی؛ خردمندی یا آنارشی؟
💢 رضا امیرخانی، رماننویس و از چهرههای ادبیات کشورمان بهتازگی در اشاره به اغتشاشات شهریور و مهر ۱۴۰۱ یادداشتی را منتشر کرد.
💢 او در بخشی از این یادداشت تردیدگونه با طعنه به قوانین حجاب در ایران اسلامی مینویسد: «وزارت اقتصاد امروز خیمهی سنگینی زده است روی حسابهای بانکی. بهراحتی میتواند همهی حسابها را بررسی و بازرسی کند. بفهمد هر شهروندی چهقدر درآورده است و کجا خرج کرده است و طبیعتا علی الراس برسد به عدد دقیق مالیات مودی!
🆔 @JamejamDaily
👆👆👆
سه مطلب یکسان.در دو روزنامه و یک پایگاه خبری بدون نام نوبسنده!
سه مطلب یکسان.در دو روزنامه و یک پایگاه خبری بدون نام نوبسنده!
Forwarded from روزنامه فرهیختگان
"مسعود فروغی" سردبیر روزنامه «فرهیختگان» نوشت:
🔻نحوه برخورد با یادداشت "رضا امیرخانی"، محک مناسبی برای آزمون این شعار است که بیایید «گفتگو» کنیم، اگر نتوانیم حرف امیرخانی را بشنویم و حرف بزنیم، تکلیف بدنهای از جامعه که اشتراکات ما و امیرخانی را هم ندارند، روشن است.
🔻یعنی شعار گفتگو و حل مشکلات درون خانواده خودمان و بدون دخالت بیگانگان توخالی است.
🔻شرط حرف زدن، پذیرش و مدارا است، حتی اگر طرف مقابل مثل امیرخانی قلم تند و تیزی داشته باشد.
🔻سالهایی بر ما گذشت که نان شبانهروز عدهای اثبات بیرون بودن نویسنده مهمی مثل امیرخانی از دایره انقلاب و دلسوزان ایران بود.
@Farhikhteganonline2
🔻نحوه برخورد با یادداشت "رضا امیرخانی"، محک مناسبی برای آزمون این شعار است که بیایید «گفتگو» کنیم، اگر نتوانیم حرف امیرخانی را بشنویم و حرف بزنیم، تکلیف بدنهای از جامعه که اشتراکات ما و امیرخانی را هم ندارند، روشن است.
🔻یعنی شعار گفتگو و حل مشکلات درون خانواده خودمان و بدون دخالت بیگانگان توخالی است.
🔻شرط حرف زدن، پذیرش و مدارا است، حتی اگر طرف مقابل مثل امیرخانی قلم تند و تیزی داشته باشد.
🔻سالهایی بر ما گذشت که نان شبانهروز عدهای اثبات بیرون بودن نویسنده مهمی مثل امیرخانی از دایره انقلاب و دلسوزان ایران بود.
@Farhikhteganonline2