ارادتی بنما تا سعادتی ببری
19 subscribers
2.4K photos
221 videos
65 files
158 links
طفیل هستی عشقند آدمی و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری 🌺

با اندیشه های اصیل همراه ما باشید
Download Telegram
امام محمدباقر عليه‌السلام:

🔹قائم (حضرت مهدی) دو غيبت دارد که در يكى از آنها (از بس طولانى است) درباره‌اش گفته مى‌شود:
«او مُرد و معلوم نيست به كدام وادى رفته است!»

🔸إنَّ لِلقائِمِ غَيبَتَينِ يُقالُ لَهُ في إحداهُما هَلَكَ ولايُدرى في أيِّ وادٍ سَلَكَ

📚الغيبة(نعمانى) صفحه ۱۷۳

#امام_باقر #امام_مهدی

@saqaleyn
💠امام علی علیه السلام:

خدایا بر من ببخش آنچه را که با زبانم به تو نزدیک شدم و دلم با آن مخالفت نمود.
💠امام باقر عليه السلام:

از كسى كه تو را مى‌گرياند اما خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مى‌خنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن.
Forwarded from بهلول | Buh_LOL
حکمتی که زن بدکاره به حضرت آیت الله گفت...

گفته می شود شبی میرزای شیرازی بزرگ در منزل استراحت میکرده که فردی پشت در خانه می آید و سید را می خواند. سید پشت در می رسد و به محض باز کردن درب خانه متوجه زن بدکاره ای می شود که به جهت کار و حاجتی رجوع کرده است. سید از دلنگرانی عقب عقب می رود و روی بر می گرداند.
زن بدکاره که متوجه این حال میرزای بزرگ می شود تک بیتی را با این مضمون می خواند.

"عندلیب یک گلستانیم از ما رخ متاب
آنکه رخسار تو را گل کرد ما را خار کرد"

گفته می شود سید چنان تحت تاثیر این بیت حکیمانه قرار می گیرد که برای عاقبت بخیری زن دعا می کند. آن زن با همان دعا و توبه چنان کمالی پیدا می کند که سید بسیاری را برای رفع حاجت به دعای زن حکیم ارجاع می دهد.

mahdian

@Buh_LOL
Forwarded from کاف
دیگران فردوس می خواهند و ما دیدار یار...

ماه گرفتگی
NiNa @Kafiha
مناجات حضرت زهرا سلام الله علیها:

🤲اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛

خدایا مرا خرج کاری کن که مرا برای آن آفریدی.

📚مهج الدعوات، جلد۱، صفحه۱۳۹

#حضرت_زهرا #دعا

@saqaleyn
Forwarded from ناخواناخوانی
#نیایش‌خوانی


به تو پناه می‌آورم
ای صاحبِ بخشايش و خشنودی؛
از ستمگری و دشمنی
و از دگرگونی‌های روزگار
و پی‌در‌پی شدنِ غم‌ها…

[بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَان…]


> فرازی از دعای روز يک‌شنبه
> صحيفۀ سجاديه
[پی‌نوشت: دیروز یک‌شنبه بود.]
#تواترالاحزان


@NaaKhaaNaa
Forwarded from کاف
زمانی که کافکا به دلیل بیماری به برلین نقل مکان میکنه، در پارک دختر کوچکی رو می‌بینه که عروسک مورد علاقه‌ش را گم کرده و گریه میکنه.
کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک میگرده اما پیداش نمی‌کنن و به دخترک میگه، فردا بیا پارک تا با هم به دنبالش بگردیم.

فردا کافکا نامه‌ای را به دخترک می‌ده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامه‌ای برای دخترک می‌آورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت می‌برد.
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش شروع به گریه می‌کنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک می‌ده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.

دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانه‌ش میره. یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامه‌ای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته

هر چیزی را که بدان عشق می‌ورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.

Yodi
ClovE @Kafiha
خدا را از سست شدن اراده های قوی، گشوده شدن گره های دشوار، و در هم شکسته شدن تصميم ها، شناختم.

#نهج_البلاغه
حکمت٢۵٠
@chaame 🧠
چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست بهر چه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
🌿خیام
📝شیفته‌ی دیدار دوست

هنگامى كه خداوند قادر ، خواست جانِ ابراهيم نبی (ع)را بستاند، فرشته مرگ را به سويش فرستاد.

فرشته مرگ به ابراهیم گفت:
«براى دعوت حق آمده‌ام، پس اجابت كن .»

ابراهيم گفت:
«آيا ديده‌اى كه دوستى، جانِ دوست خود را بگيرد؟!»

پس خداوند حکیم فرمود:
«اى ملك الموت، به او بگو:
هَلْ رَأيتَ حَبيباً يَكْرَهُ لِقاءَ حَبيبِهِ؟
إنَّ الحَبيبَ يُحِبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ
آيا ديده‌اى كه دوستى، از ديدار دوست خود اکراه داشته باشد؟! دوست، شيفته ی ديدار دوست خود است.»

آنگاه ابراهيم پیامبر گفت:
« اى فرشته ی مرگ ! هم اينك جانم را بستان.»

@chehelsal
📗أمالى
شیخ صدوق، صفحه ۱۶۴
📝آیا پای شما هم روی مین است؟

‍ فیلم سینمایی Mine داستان سربازی است که حین بازگشت از مأموریت در بیابانی برهوت، یکی از پاهایش روی مین می رود اما او بلافاصله متوجه می شود و پای خود را از روی مین برنمی دارد، به همین دلیل مین عمل نمی کند. بنا به دلایلی خودش نمی تواند مین را خنثی کند پس مجبور می شود چندین روز در انتظار نیروی کمکی باقی بماند.
اگر پا را بلند کند بلافاصله مین منفجر می شود و مرگ او حتمی خواهد بود. در عین حال خستگی بیش از حد، گرمای روز، سرمای شب، بی خوابی و ایستادنِ مدام، تشنگی و گرسنگی او را از پا درآورده است.
در این حال و روز؛ او به حالتی نیمه هوشیار فرو می رود و مدام خاطرات گذشته اش را مرور می کند.
در طی مرور این خاطرات؛ بیننده متوجه می شود که قبل از این اتفاق، این سرباز بارها و بارها بر روی مین های دیگری رفته و آنها را منهدم کرده است:
مینِ رابطه عاطفی با همسرش،
مینِ دعوا و نزاع با دوستان و همکارانش،
مینِ درگیری در کافه با غریبه ها و ... تا می رسد به اولین مین.

او بخاطر می آورد که چه کسی اولین مین را برای او کاشته است و او پایش را روی آن گذاشته و همه چیز نابود شده است. مینی که پدرش برای او کاشته است. پدری خشن، مست و بی مسئولیت که او و مادرش را دلیل بدبختی زندگی می دانسته و همیشه با رفتاری پرخاشگرانه آنها را آزار میداده است.
در طول همه اتفاقات و حوادث گذشته، زمانی که پایش روی مین می رفته بلافاصله انفجار رخ می داده و همه چیز نابود می شده است.
اما این مین در این بیابان او را وادار می کند تا کاری را انجام دهد که قبل از این انجام نمی داده است،《 مکث کردن》
او چندین روز مکث می کند تا نیروهای کمکی برسند و مین را خنثی کنند. مکثی طاقت فرسا و بسیار دشوار.

مین در بیابان؛ استعاره ای است از مین هایی که او در روابط عاطفی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی خودش منهدم کرده است.
این مکثِ چندین روزه در آن بیابان به او می آموزد که اگر فوراً و با عجله به آن حوادث و اتفاقات؛ واکنشی که پدرش به او آموخته است را نشان نمی داد، زندگی بهتری را تجربه می کرد.

فیلم به ما می آموزد که این مکث آگاهانه، چیزی است که ما در این زیستن شتابزده، به شدت به آن نیاز داریم.
واکنش های تند و سریع و اتوماتیک به شرایط و اتفاقات؛ واکنشی ناآگاهانه از سوی فعالیت تله ها، عقده ها و سایه های شخصیتی است.
ما به رویدادهای امروزِ زندگیمان همان واکنشی را نشان میدهیم که در گذشته داشته ایم.
ما به ناشناخته های امروز بر اساس شناخته های دیروز عکس العمل نشان می دهیم.
مکث کردن در هنگام کنش ها و واکنش ها می تواند افقی از انتخاب های جدید را به روی ما بگشاید.
امتحان کنیم و در هنگامه یکی از رفتارها یا واکنش هایمان، اندکی مکث کنیم و از خودمان بپرسیم:
آیا این یک مین است؟
آیا این مینی از گذشته است؟
آیا این من هستم که واکنش نشان میدهم یا گذشته من است که دارد فرمان می دهد؟
آیا انتخاب دیگری دارم یا این تنها انتخاب است؟

@chehelsal
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خاطره_ها|روایت جالب استاد سید مصطفی محقق داماد درباره غزل سرایی امام خمینی و نظر آیت الله حائری یزدی
https://t.me/yekhezaran
🔺در مصیبت نادانی
📚@nasiri42
📌این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟

🔸صبح با ایشان رفتیم نان بگیریم . یک نفر باربر آمد. بارش را گذاشت زمین بعد گفت:آقایان یکی تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم. مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد . پیرمرد سرش را خم کرد . گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد.

🔷آقای جعفری گفت سر تو هم که مثل من مو ندارد و این بار به سر شما فشار می آورد. باربر گفت چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته...عیبی ندارد

🔸آقای جعفری به او گفت بار را زمین را بگذار...بعد عمامه شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند گفت حالا بار را بذار روی سرت! باربر گفت: آقا این عمامه شماست.ایشان با آن لهجه آذری جواب داد برو بابا جان! این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟خدا دل را اصلاح کند.من عمامه ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد.گفتند شما جوانید و این هوس ها سراغ شما می آید ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند.

📚مرحوم علامه محمد تقی جعفری به روایت حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری

https://t.me/horalhistory/489
@howzehoralhistory
Forwarded from خوشه چین
🔹الجزایری های عاشق پاریس🔹

📢 دکتر فیاض زاهد

🔸 امسال تابستان با خانواده مان در بروکسل، در میدان گراند پالاس دور می زدیم، به دو دختر برخورد کردیم. یکی شان با حجاب بود و دیگری بی حجاب.
🔸 پرسیدیم: کجایی هستید؟
🔸 گفتند: الجزایری.
🔸 از ما سؤال کردند، ما هم گفتیم: ایرانی هستیم.
🔸 هر دو پلیس بودند. در تعطیلات به بروکسل آمـده بودند. من از آنکه روسری داشـت، پرسیدم که آیا در اداره روسری می گذاری؟
🔸 گفت: نه در اداره بی روسری هستم ولی از اداره که تعطيـل می شوم روسری می گذارم.
🔸 از ما پرسیدند: شما کجا می روید؟
🔸 ما گفتیم: به پاریس می رویم.
🔸 هر دوی آنها به یک باره گفتند: شهر فرشتگان.
🔸 گفتم: من خیلی از پاریس خوشم نمی آید.
🔸 ولی آنهـا گفتند: خداوند همه ی زیبایی ها را به پاریس داده است، ما عاشق پاریس هستیم.
🔸 من گفتم: شما چرا این حرف را می زنید، شما که الجزایری هستید؟
🔸 آنها پاسخ دادند: اكثريت الجزایری ها عاشق پاریس هستند.
🔸 ناخواسته ناراحت شدم. به هتل که رفتیم به همسرم گفتم: حس بدی پیدا کردم. بیش از یک میلیون الجزایری در مبارزه ی با استعمار فرانسه کشته شدند، برای نسل من FLO، سازمان آزادی بخش الجزایر، آقای بن بلا و هواری بومه دین، بت بودند. بعد یاد ژاک شیراک افتادم که وقتی به الجزایر رفت، مثل یک پیامبر از او استقبال کردند.


📚 منزلت آموزش، گفتگو با دکتر فیاض زاهد، ناشر: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، ص ۸۹ - ۹۰

#دکتر_فیاض_زاهد
#الجزایر
#پاریس
@koshechin1
Forwarded from صرفا جهت اطلاع (h_maralani)
💠امام على (ع) :

عقل خود را زیر سوال ببرید؛ زیرا اعتماد کامل به عقل باعث اشتباه می‌شود.

📿ذکر روز جمعه
۱۰۰ مرتبه
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺
⁉️چرا اهل‌بیت را خواروخفیف می‌کنیم

امام صادق علیه‌السلام در جمعی که به دیدار ایشان آمده بودند فرمودند:
((چرا ما را خوار و خفیف می‌کنید؟))

مردي از اهالي خراسان، بلند شد و گفت:
((پناه مي‌برم به خدا كه چنین کنیم!))

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
((خودت يكي از آن افرادي هستي كه مرا خوار و خفیف کردی!))

مرد خراسانی گفت:
((پناه مي برم به خدا!!))

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
((به ياد داري كه فلان شخص پیاده، در منطقه جُحفه، به تو گفت:
مرا نيز سوار بر مركب خود كن و به اندازه يك ميل(دوكيلومتر) به سوي (مكه) ببر، به خدا سوگند از پياده‌روي خسته شده‌ام.
ولی تو حتي سرت را بلند نكردي و به او بي اعتنايي كردی و مقام او را كوچك شمردي.
كسي كه مؤمنی را سبك بشمارد، احترام خدا را تباه ساخته.))

📚الکافی(الإسلامیه)جلد ‌۸، صفحه ۱۰۲‌ حدیث۷۳
📚روضه الکافی صفحه ۱۰۲

#امام_صادق #اجتماعی

@saqaleyn
‼️هر سال دریغ از پارسال‼️

جبیربن‌نوف، به یکی از اصحاب رسول‌الله به نام ابوسعید‌خدری گفت:
((به خدا قسم، هیچ سالی بر ما نمی‌گذرد مگر اینکه از سال قبلش بدتر است و هیچ حاکمی بر ما حکمرانی نمی‌کند مگر اینکه از قبلی‌اش بدتر است.))

ابو سعید خدری گفت:
((همین مطلبی را که تو می‌گویی از رسول‌الله شنیدم؛ امّا حضرت محمد صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
روزگار برایتان به همین صورت خواهد بود تا اینکه در فتنه و بلا کسی متولّد شود که غیر از فتنه چیز دیگری را نشناسد، تا آنجا که زمین از ستم پُر شود. در این هنگام، کسی جرات ندارد که بگوید: الله!
پس از آن، خداوند مردی از من و خاندانم را برمی‌انگیزد که زمین را از عدل پر کند؛ همان‌گونه که افراد قبل از او، آن را از ستم پر کرده باشند».

📚بحار الأنوار، جلد ۵۱، صفحه ۶۸

#حضرت_محمد #امام_مهدی

@saqaleyn
Forwarded from حسن مجیدیان (حا.میم)
حرف بدی نیست!
https://t.me/ha_mim1377
Forwarded from کاف
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنری رالینز، خواننده آمریکاییه که کل دنیا رو گشته، ازش میپرسن که خطرناک‌ترین جای دنیا کجاست؟ میگه بغداد، قاهره و کالیفرنیا

بعدش هم که ازش میپرسن با دیدن کدوم کشور به آینده بشریت امیدوار شدی، جواب میده ایران!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
NiNa @Kafiha