Forwarded from کانال علمیِ گروه الغدیر
🍱 آقا امام صادق سر سفره خیلی به مهمانها غذا تعارف میکردن و تو ظرفشون کباب و برنج میریختن و برای اینکه راحت غذا بخورن، بهشون میفرمودن بخورید که رفاقت آدما با همدیگه رو باید از طرز غذا خوردنشون سر سفرهی همدیگه فهمید. رفیقترینِ شما کسیه که سر سفرهی من راحت باشه.(الکافیللکلینی)
#توئیت | @Alghadir_fa
#توئیت | @Alghadir_fa
Forwarded from سيره اهل بيت عليهم السلام
‼️جروبحث موقوف‼️
✅حضرت محمد صلّىاللّهعليه وآله فرمودند:
🔹من خانهاى را در بالاترين نقطهی بهشت و خانهاى در وسط آن و خانهاى در باغهاى بهشت ضمانت مىكنم براى كسى كه مجادله و جروبحث را ترک کند، گرچه حق با او باشد.
🔹أَنَا زَعِيمُ بَيْتٍ فِي أَعْلَى الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً
📚توحيد (شیخ صدوق) صفحه۴۶۱
@saqaleyn
✅حضرت محمد صلّىاللّهعليه وآله فرمودند:
🔹من خانهاى را در بالاترين نقطهی بهشت و خانهاى در وسط آن و خانهاى در باغهاى بهشت ضمانت مىكنم براى كسى كه مجادله و جروبحث را ترک کند، گرچه حق با او باشد.
🔹أَنَا زَعِيمُ بَيْتٍ فِي أَعْلَى الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَيْتٍ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ كَانَ مُحِقّاً
📚توحيد (شیخ صدوق) صفحه۴۶۱
@saqaleyn
Forwarded from مکتوبات
📝 شما هیچ وقت از آنها نخواهید شد..
#رضا_نظام_دوست
🔸بدترین چیز #مهاجرت این است که "آنها" هیچ چیز از "ما" نمی دانند..
🔹همین که در نظرشان این "ما" هستیم که به کشور "آنها" مهاجرت کرده ایم (نه آنها به کشور ما!) پس نتیجه ی منطقی در نظرشان این می شود که "ما" از "آنها" پایین تر ، نیازمند تر و بدبخت تریم!
(گاهی حتی خودمان هم راجع به خودمان همینطور فکر می کنیم!)
🔸حالا آنکه "پایین" یا "بالا" بودن ، حقیرتر یا متعالی تر بودن ربطی به این چیزها ندارد. اما خب این "شما" هستید که مجبورید "زبان آنها" را یاد بگیرید. آنها مجبور نیستند بفهمند شما به "فارسی" چی می گویید.
🔹این شما هستید که باید خودتان را "ثابت" کنید! .. آنها مجبور نیستند. ثابت کنید که جزو "آدم" اید! .. آنها خب در کشور خودشان به شکل طبیعی آدم حساب می شوند. و خیلی مجبور به ثابت کردن خودشان به آن صورتی که شما مجبورید نیستند.
🔸این شما هستید که باید دو برابر، ده برابر تلاش کنید تا تازه در جامعه ی متفاوت ِ جدید "پذیرفته" شوید. آنها مجبور نیستند.
🔹شما (بعنوان یک ایرانی) شاید در کشور تازه زندگی راحت تری از آنچه در ایران داشتید را تجربه کنید (اگر چه با توجه به طبقه ی مهاجران ایرانی که غالباً جزو طبقات خوب و بالای جامعه ی ایران هستند، خیلی هم مطمئن نباشید که بعد از مهاجرت زندگی راحت تری را نسبت به ایران خواهید گذراند!)
🔸با این وجود حتی اگر در "غرب" زندگی مرفه تری (در واقع مصرفی تری) از ایران داشته باشید، می توانید مطمئن باشید که تقریبا "هرگز" (مگر به صورت خیلی استثنا) جایگاه فردی که آنجا "وطن خودش" است را نخواهید داشت. و هرگز جزو "آنها" نمی شوید!
🔹این ربطی به اینکه زبان تان چقدر خوب باشد یا چقدر شغل خوبی پیدا کنید و خوب پول در بیاورید ندارد. شما از "آنها" نخواهید شد. همه ی جذابیت های "غرب" یا آزادی های مثلا اجتماعی و جنسی که آنجا دارید و در مثلا ایران ندارید ، بعد از مدتی "تمام" خواهد شد.
🔸شما به دیدن دخترانی با دامن کوتاه همانقدر عادت می کنید که در ایران به دیدن زنان ِ با مانتو و روسری! ... شما به اینکه حالا می توانید توی تلویزیون مراسم اسکار یا گرمی یا فشن ویک پاریس را ببینید، همانقدر عادت می کنید که به دیدن خندوانه یا شب های برره و اخبار صدا و سیما عادت کرده بودید!
🔹آنچه برای شما بعد از عادی شدن این تفاوت های شکلی و سطحی، همچنان باقی می ماند، "خلا" زندگی ، خلا هویتی است! خلاء اینکه با وجود اینکه مثلا آلمانی را به خوبی گوته یا شیلر یا هرمان هِسه بلدید حرف بزنید، با این وجود "هرگز" آلمانی نخواهید شد.
🔸هر وقت تصمیم به مهاجرت گرفتید به این "نگاه"ی که آنجا "در بهشت" بدان شکل دیده خواهید شد و این سرنوشتی که بعنوان یک جهنمی ِ اسبق در انتظار شماست توجه کنید.
#جا_کن_شدن
https://t.me/maktubaat/30885
@maktubat
#رضا_نظام_دوست
🔸بدترین چیز #مهاجرت این است که "آنها" هیچ چیز از "ما" نمی دانند..
🔹همین که در نظرشان این "ما" هستیم که به کشور "آنها" مهاجرت کرده ایم (نه آنها به کشور ما!) پس نتیجه ی منطقی در نظرشان این می شود که "ما" از "آنها" پایین تر ، نیازمند تر و بدبخت تریم!
(گاهی حتی خودمان هم راجع به خودمان همینطور فکر می کنیم!)
🔸حالا آنکه "پایین" یا "بالا" بودن ، حقیرتر یا متعالی تر بودن ربطی به این چیزها ندارد. اما خب این "شما" هستید که مجبورید "زبان آنها" را یاد بگیرید. آنها مجبور نیستند بفهمند شما به "فارسی" چی می گویید.
🔹این شما هستید که باید خودتان را "ثابت" کنید! .. آنها مجبور نیستند. ثابت کنید که جزو "آدم" اید! .. آنها خب در کشور خودشان به شکل طبیعی آدم حساب می شوند. و خیلی مجبور به ثابت کردن خودشان به آن صورتی که شما مجبورید نیستند.
🔸این شما هستید که باید دو برابر، ده برابر تلاش کنید تا تازه در جامعه ی متفاوت ِ جدید "پذیرفته" شوید. آنها مجبور نیستند.
🔹شما (بعنوان یک ایرانی) شاید در کشور تازه زندگی راحت تری از آنچه در ایران داشتید را تجربه کنید (اگر چه با توجه به طبقه ی مهاجران ایرانی که غالباً جزو طبقات خوب و بالای جامعه ی ایران هستند، خیلی هم مطمئن نباشید که بعد از مهاجرت زندگی راحت تری را نسبت به ایران خواهید گذراند!)
🔸با این وجود حتی اگر در "غرب" زندگی مرفه تری (در واقع مصرفی تری) از ایران داشته باشید، می توانید مطمئن باشید که تقریبا "هرگز" (مگر به صورت خیلی استثنا) جایگاه فردی که آنجا "وطن خودش" است را نخواهید داشت. و هرگز جزو "آنها" نمی شوید!
🔹این ربطی به اینکه زبان تان چقدر خوب باشد یا چقدر شغل خوبی پیدا کنید و خوب پول در بیاورید ندارد. شما از "آنها" نخواهید شد. همه ی جذابیت های "غرب" یا آزادی های مثلا اجتماعی و جنسی که آنجا دارید و در مثلا ایران ندارید ، بعد از مدتی "تمام" خواهد شد.
🔸شما به دیدن دخترانی با دامن کوتاه همانقدر عادت می کنید که در ایران به دیدن زنان ِ با مانتو و روسری! ... شما به اینکه حالا می توانید توی تلویزیون مراسم اسکار یا گرمی یا فشن ویک پاریس را ببینید، همانقدر عادت می کنید که به دیدن خندوانه یا شب های برره و اخبار صدا و سیما عادت کرده بودید!
🔹آنچه برای شما بعد از عادی شدن این تفاوت های شکلی و سطحی، همچنان باقی می ماند، "خلا" زندگی ، خلا هویتی است! خلاء اینکه با وجود اینکه مثلا آلمانی را به خوبی گوته یا شیلر یا هرمان هِسه بلدید حرف بزنید، با این وجود "هرگز" آلمانی نخواهید شد.
🔸هر وقت تصمیم به مهاجرت گرفتید به این "نگاه"ی که آنجا "در بهشت" بدان شکل دیده خواهید شد و این سرنوشتی که بعنوان یک جهنمی ِ اسبق در انتظار شماست توجه کنید.
#جا_کن_شدن
https://t.me/maktubaat/30885
@maktubat
Telegram
رسانه مکتوبات
مهاجرت..
بدون شرح
@maktubaat
بدون شرح
@maktubaat
Forwarded from شعر و ادبیات چامه
شیخ ما گفت که روزی پیش بلقسم بشر یاسین بودیم، ما را گفت: «ای پسر! خواهی که با خدای سخن گویی؟» گفتیم:« خواهیم، چرا نخواهیم؟» گفت: «هر وقت که در خلوت باشی این گوی و بیش از این مگوی.»
بی تو جانا قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
ما همه وقت این همی گفتیم تا به برکه ی این در کودکی، راه حق بر ما گشاده گشت.
#اسرارالتوحید
#حکایت
@chaame ⛱
بی تو جانا قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
ما همه وقت این همی گفتیم تا به برکه ی این در کودکی، راه حق بر ما گشاده گشت.
#اسرارالتوحید
#حکایت
@chaame ⛱
Forwarded from کانال علمیِ گروه الغدیر
🗞 نشسته بودن خدمت آقا امام صادق و حرف میزدن. یکیشون بین حرفاش اسم یه نفر رو برد و ازش شکایت کرد که فلان و بهمان! آقا اومدن تو حرفش و فرمودن مگه میتونی یه رفیق تمامعیار پیدا کنی؟! همهی آدما بالاخره یه عیبی دارن دیگه! هم بحث غیبت جمع شد، هم دل طرف آروم شد.(الکافیللکلینی)
#توئیت | @Alghadir_fa
#توئیت | @Alghadir_fa
Forwarded from سيره اهل بيت عليهم السلام
🦋اثر پروانه ای🌡
✅امام محمد باقر علیه السلام:
⚡️روز قیامت، آدمی را حاضر میکنند که در دنیا هیچ خونی نریخته است، اما به اندازه ظرف حجامت، یا بیشتر، به دست او خون میدهند و به او میگویند:
((این سهم تو از خون به ناحق ریخته شدهی فلان شخص است.))
آن شخص عرض میکند:
((پروردگارا! تو خود میدانی تا زمانی که زنده بودم، خونی نریختم!))
به او گفته میشود:
((بله، اما تو از فلان کس، فلان سخن را شنیدی و به زیان او بازگو کردی و همان سخن، زبان به زبان گشت تا به گوش فلان ستمگر رسید و به سبب همان حرفی که تو زده بوی، او را کُشت. حال این بهرهی تو از خون اوست.))
📚الکافی، جلد ۲، صفحه ۳۷۰
#امام_باقر #قیامت #اجتماعی
@saqaleyn
✅امام محمد باقر علیه السلام:
⚡️روز قیامت، آدمی را حاضر میکنند که در دنیا هیچ خونی نریخته است، اما به اندازه ظرف حجامت، یا بیشتر، به دست او خون میدهند و به او میگویند:
((این سهم تو از خون به ناحق ریخته شدهی فلان شخص است.))
آن شخص عرض میکند:
((پروردگارا! تو خود میدانی تا زمانی که زنده بودم، خونی نریختم!))
به او گفته میشود:
((بله، اما تو از فلان کس، فلان سخن را شنیدی و به زیان او بازگو کردی و همان سخن، زبان به زبان گشت تا به گوش فلان ستمگر رسید و به سبب همان حرفی که تو زده بوی، او را کُشت. حال این بهرهی تو از خون اوست.))
📚الکافی، جلد ۲، صفحه ۳۷۰
#امام_باقر #قیامت #اجتماعی
@saqaleyn
الاهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتوی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
#وحشی_بافقی
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتوی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو سد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به سد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، سد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
#وحشی_بافقی
Forwarded from سيره اهل بيت عليهم السلام
✅امام محمدباقر عليهالسلام:
🔹قائم (حضرت مهدی) دو غيبت دارد که در يكى از آنها (از بس طولانى است) دربارهاش گفته مىشود:
«او مُرد و معلوم نيست به كدام وادى رفته است!»
🔸إنَّ لِلقائِمِ غَيبَتَينِ يُقالُ لَهُ في إحداهُما هَلَكَ ولايُدرى في أيِّ وادٍ سَلَكَ
📚الغيبة(نعمانى) صفحه ۱۷۳
#امام_باقر #امام_مهدی
@saqaleyn
🔹قائم (حضرت مهدی) دو غيبت دارد که در يكى از آنها (از بس طولانى است) دربارهاش گفته مىشود:
«او مُرد و معلوم نيست به كدام وادى رفته است!»
🔸إنَّ لِلقائِمِ غَيبَتَينِ يُقالُ لَهُ في إحداهُما هَلَكَ ولايُدرى في أيِّ وادٍ سَلَكَ
📚الغيبة(نعمانى) صفحه ۱۷۳
#امام_باقر #امام_مهدی
@saqaleyn
💠امام علی علیه السلام:
✨خدایا بر من ببخش آنچه را که با زبانم به تو نزدیک شدم و دلم با آن مخالفت نمود.
✨خدایا بر من ببخش آنچه را که با زبانم به تو نزدیک شدم و دلم با آن مخالفت نمود.
💠امام باقر عليه السلام:
✨از كسى كه تو را مىگرياند اما خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مىخنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن.
✨از كسى كه تو را مىگرياند اما خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مىخنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن.
Forwarded from بهلول | Buh_LOL
حکمتی که زن بدکاره به حضرت آیت الله گفت...
گفته می شود شبی میرزای شیرازی بزرگ در منزل استراحت میکرده که فردی پشت در خانه می آید و سید را می خواند. سید پشت در می رسد و به محض باز کردن درب خانه متوجه زن بدکاره ای می شود که به جهت کار و حاجتی رجوع کرده است. سید از دلنگرانی عقب عقب می رود و روی بر می گرداند.
زن بدکاره که متوجه این حال میرزای بزرگ می شود تک بیتی را با این مضمون می خواند.
"عندلیب یک گلستانیم از ما رخ متاب
آنکه رخسار تو را گل کرد ما را خار کرد"
گفته می شود سید چنان تحت تاثیر این بیت حکیمانه قرار می گیرد که برای عاقبت بخیری زن دعا می کند. آن زن با همان دعا و توبه چنان کمالی پیدا می کند که سید بسیاری را برای رفع حاجت به دعای زن حکیم ارجاع می دهد.
✍ mahdian
@Buh_LOL
گفته می شود شبی میرزای شیرازی بزرگ در منزل استراحت میکرده که فردی پشت در خانه می آید و سید را می خواند. سید پشت در می رسد و به محض باز کردن درب خانه متوجه زن بدکاره ای می شود که به جهت کار و حاجتی رجوع کرده است. سید از دلنگرانی عقب عقب می رود و روی بر می گرداند.
زن بدکاره که متوجه این حال میرزای بزرگ می شود تک بیتی را با این مضمون می خواند.
"عندلیب یک گلستانیم از ما رخ متاب
آنکه رخسار تو را گل کرد ما را خار کرد"
گفته می شود سید چنان تحت تاثیر این بیت حکیمانه قرار می گیرد که برای عاقبت بخیری زن دعا می کند. آن زن با همان دعا و توبه چنان کمالی پیدا می کند که سید بسیاری را برای رفع حاجت به دعای زن حکیم ارجاع می دهد.
✍ mahdian
@Buh_LOL
Forwarded from کاف
Forwarded from سيره اهل بيت عليهم السلام
✅مناجات حضرت زهرا سلام الله علیها:
🤲اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛
خدایا مرا خرج کاری کن که مرا برای آن آفریدی.
📚مهج الدعوات، جلد۱، صفحه۱۳۹
#حضرت_زهرا #دعا
@saqaleyn
🤲اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛
خدایا مرا خرج کاری کن که مرا برای آن آفریدی.
📚مهج الدعوات، جلد۱، صفحه۱۳۹
#حضرت_زهرا #دعا
@saqaleyn
Forwarded from ناخواناخوانی
#نیایشخوانی
•
به تو پناه میآورم
ای صاحبِ بخشايش و خشنودی؛
از ستمگری و دشمنی
و از دگرگونیهای روزگار
و پیدرپی شدنِ غمها…
[بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَان…]
•
> فرازی از دعای روز يکشنبه
> صحيفۀ سجاديه
[پینوشت: دیروز یکشنبه بود.]
#تواترالاحزان
•
• @NaaKhaaNaa
•
به تو پناه میآورم
ای صاحبِ بخشايش و خشنودی؛
از ستمگری و دشمنی
و از دگرگونیهای روزگار
و پیدرپی شدنِ غمها…
[بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَان…]
•
> فرازی از دعای روز يکشنبه
> صحيفۀ سجاديه
[پینوشت: دیروز یکشنبه بود.]
#تواترالاحزان
•
• @NaaKhaaNaa
Forwarded from کاف
زمانی که کافکا به دلیل بیماری به برلین نقل مکان میکنه، در پارک دختر کوچکی رو میبینه که عروسک مورد علاقهش را گم کرده و گریه میکنه.
کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک میگرده اما پیداش نمیکنن و به دخترک میگه، فردا بیا پارک تا با هم به دنبالش بگردیم.
فردا کافکا نامهای را به دخترک میده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامهای برای دخترک میآورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت میبرد.
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش شروع به گریه میکنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک میده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.
دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانهش میره. یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامهای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته
هر چیزی را که بدان عشق میورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.
Yodi
ClovE @Kafiha
کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک میگرده اما پیداش نمیکنن و به دخترک میگه، فردا بیا پارک تا با هم به دنبالش بگردیم.
فردا کافکا نامهای را به دخترک میده که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته، گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفتم و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم مینویسم. کافکا هر روز نامهای برای دخترک میآورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت میبرد.
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش میاره و دخترک با دیدنش شروع به گریه میکنه و به کافکا میگه این شبیه عروسک من نیست، همونجا کافکا نامه دیگری به دخترک میده که در آن عروسک به دخترک نوشته که مسافرت سبب تغییرش شده.
دخترک عروسک را با خوشحالی بغل میکنه و به خانهش میره. یک سال بعد کافکا میمیره و دخترک سالها بعد زمانی که یه دختر جوان شده داخل عروسک نامهای با امضای کافکا پیدا میکنه که نوشته
هر چیزی را که بدان عشق میورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.
Yodi
ClovE @Kafiha
Forwarded from شعر و ادبیات چامه
خدا را از سست شدن اراده های قوی، گشوده شدن گره های دشوار، و در هم شکسته شدن تصميم ها، شناختم.
#نهج_البلاغه
حکمت٢۵٠
@chaame 🧠
#نهج_البلاغه
حکمت٢۵٠
@chaame 🧠
چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست
چون هست بهر چه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
🌿خیام
چون هست بهر چه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
🌿خیام
Forwarded from داستانهای آسماری
📝شیفتهی دیدار دوست
هنگامى كه خداوند قادر ، خواست جانِ ابراهيم نبی (ع)را بستاند، فرشته مرگ را به سويش فرستاد.
فرشته مرگ به ابراهیم گفت:
«براى دعوت حق آمدهام، پس اجابت كن .»
ابراهيم گفت:
«آيا ديدهاى كه دوستى، جانِ دوست خود را بگيرد؟!»
پس خداوند حکیم فرمود:
«اى ملك الموت، به او بگو:
هَلْ رَأيتَ حَبيباً يَكْرَهُ لِقاءَ حَبيبِهِ؟
إنَّ الحَبيبَ يُحِبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ
آيا ديدهاى كه دوستى، از ديدار دوست خود اکراه داشته باشد؟! دوست، شيفته ی ديدار دوست خود است.»
آنگاه ابراهيم پیامبر گفت:
« اى فرشته ی مرگ ! هم اينك جانم را بستان.»
@chehelsal
📗أمالى
✍شیخ صدوق، صفحه ۱۶۴
هنگامى كه خداوند قادر ، خواست جانِ ابراهيم نبی (ع)را بستاند، فرشته مرگ را به سويش فرستاد.
فرشته مرگ به ابراهیم گفت:
«براى دعوت حق آمدهام، پس اجابت كن .»
ابراهيم گفت:
«آيا ديدهاى كه دوستى، جانِ دوست خود را بگيرد؟!»
پس خداوند حکیم فرمود:
«اى ملك الموت، به او بگو:
هَلْ رَأيتَ حَبيباً يَكْرَهُ لِقاءَ حَبيبِهِ؟
إنَّ الحَبيبَ يُحِبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ
آيا ديدهاى كه دوستى، از ديدار دوست خود اکراه داشته باشد؟! دوست، شيفته ی ديدار دوست خود است.»
آنگاه ابراهيم پیامبر گفت:
« اى فرشته ی مرگ ! هم اينك جانم را بستان.»
@chehelsal
📗أمالى
✍شیخ صدوق، صفحه ۱۶۴