Forwarded from اقتصاد کده (Ramesh)
تعریف اقتصاد از دیدگاه؛
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
علم اقتصاد متمرکز بر اشیا و داراییهای محسوس وعینی نیست، بلکه متوجه انسانها، درک آنها و کنشهای آنهاست. کالاها، محصولات، ثروت و دیگر وجوه کرداری، عناصر و مؤلفههای طبیعت نیستند، آنها مؤلفههای کردار و ادراک انسان هستند…وجوه کردار انسان است که به آن معنا میبخشد؛ و کسی که میخواهد به بررسی آنها بپردازد، نباید به دنیای برون ذهنی توجه کند، بلکه باید در معنا، مفهوم و شناخت افراد کنشگر به جست و جوی آنها بپردازد.»
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
🆔 @Eqtasad4You
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
علم اقتصاد متمرکز بر اشیا و داراییهای محسوس وعینی نیست، بلکه متوجه انسانها، درک آنها و کنشهای آنهاست. کالاها، محصولات، ثروت و دیگر وجوه کرداری، عناصر و مؤلفههای طبیعت نیستند، آنها مؤلفههای کردار و ادراک انسان هستند…وجوه کردار انسان است که به آن معنا میبخشد؛ و کسی که میخواهد به بررسی آنها بپردازد، نباید به دنیای برون ذهنی توجه کند، بلکه باید در معنا، مفهوم و شناخت افراد کنشگر به جست و جوی آنها بپردازد.»
لودویگ فون میزس، اقتصاددان نامدار مکتب اتریش
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد کده (Řäśhąđ PÖpãLَ)
کارتل چیست؟
کارتل شرکتهایی هستند که در یک رشتهٔ خاص فعالیت میکنند و با حفظ استقلال مالی و حقوقی خود با یکدیگر متحد میشوند و در مورد تقسیم بازار میان خود و حجم تولید و قیمت کالا با یکدیگر به توافق میرسند. هدف کارتلها تسلط بر بازار یک کالای خاص از طریق تضعیف یا از بین بردن رقابت در بازار آن کالا توسط ایجاد انحصار است. نمونه بارز کارتلها از سال ۱۹۳۳ در آلمان و کشورهایاروپای غربی است. به خاطر تأثیر منفی کارتل در از بین بردن رقابت، قوانین ضد ایجاد کارتل در آلمان و برخی کشورهای دیگر به وجود آمد.
🆔 @Eqtasad4You
کانال ما را به دوستان تان معرفی کنید👆👆
کارتل شرکتهایی هستند که در یک رشتهٔ خاص فعالیت میکنند و با حفظ استقلال مالی و حقوقی خود با یکدیگر متحد میشوند و در مورد تقسیم بازار میان خود و حجم تولید و قیمت کالا با یکدیگر به توافق میرسند. هدف کارتلها تسلط بر بازار یک کالای خاص از طریق تضعیف یا از بین بردن رقابت در بازار آن کالا توسط ایجاد انحصار است. نمونه بارز کارتلها از سال ۱۹۳۳ در آلمان و کشورهایاروپای غربی است. به خاطر تأثیر منفی کارتل در از بین بردن رقابت، قوانین ضد ایجاد کارتل در آلمان و برخی کشورهای دیگر به وجود آمد.
🆔 @Eqtasad4You
کانال ما را به دوستان تان معرفی کنید👆👆
Forwarded from اقتصاد کده (Ramesh)
تعریف بانک و انواع آن.
بانک نهادی اقتصادی است که وظیفههایی چون تجهیز و توزیع اعتبارات، عملیات اعتباری، عملیات مالی، خرید و فروش ارز، نقل و انتقال وجوه، وصول مطالبات اسنادی و سود سهام مشتریان، پرداخت بدهی مشتریان، قبول امانات، نگهداری سهام و اوراق بهادار و اشیای قیمتی مشتریان، انجام وظیفهٔ قیمومیت و وصایت برای مشتریان، انجام وکالت خریدیا فروش را بر عهده دارند.
🆔 @Eqtasad4You
بانک نهادی اقتصادی است که وظیفههایی چون تجهیز و توزیع اعتبارات، عملیات اعتباری، عملیات مالی، خرید و فروش ارز، نقل و انتقال وجوه، وصول مطالبات اسنادی و سود سهام مشتریان، پرداخت بدهی مشتریان، قبول امانات، نگهداری سهام و اوراق بهادار و اشیای قیمتی مشتریان، انجام وظیفهٔ قیمومیت و وصایت برای مشتریان، انجام وکالت خریدیا فروش را بر عهده دارند.
🆔 @Eqtasad4You
Forwarded from اقتصاد کده (Ramesh)
منشا کلمه بانک
واژهٔ بانک در زبان انگلیسی میانه از زبان فرانسوی میانه (banque)، و آنهم از واژه ایتالیایی قدیمی banca، وآن نیز از واژه آلمانی بسیار قدیمی banc،bank،”bench.counter” گرفته شدهاست.
Beachها (نیمکتها) بعنوان میزها یا شمارشگرهای مبادله در حین دوره رنسانس توسط بانکداران فلورانتین مورد استعمال قرار میگرفتند که مذاکرات ومبادلاتشان را پشت میزهایی انجام میدادند که با رومیزیهای سبز رنگ پوشیده شده بود.
یکی از قدیمی ترین موارد مشاهده شد که نشان دهنده فعالیتهای تبدیل پولی بود، سکه درهم نقره یونان است که از مستعمرهٔ ترابزون یونان باستان در دریای سیاه، ترابزون کنونی، پیش از میلاد، میباشد که در موزهٔ برینتانیا در لندن به نمایش گذاشته شدهاست. این سکه نشان میدهد که میز یک بانکدار (تراپزا) مملو از سکه بود، که جناسی از نام شهر میباشد. درحقیقت، حتی در زمان حاضر دریونان امروزی، واژه trapeze(تراپزا)به معنی یک میز میباشد وهم به معنی بانک. ریشهٔ احتمالی این واژه سانسکریت bayaya یعنی هزینه و onka یعنی محاسبه bayaya-onka گرفته شدهاست.
🆔@Eqtasad4you
واژهٔ بانک در زبان انگلیسی میانه از زبان فرانسوی میانه (banque)، و آنهم از واژه ایتالیایی قدیمی banca، وآن نیز از واژه آلمانی بسیار قدیمی banc،bank،”bench.counter” گرفته شدهاست.
Beachها (نیمکتها) بعنوان میزها یا شمارشگرهای مبادله در حین دوره رنسانس توسط بانکداران فلورانتین مورد استعمال قرار میگرفتند که مذاکرات ومبادلاتشان را پشت میزهایی انجام میدادند که با رومیزیهای سبز رنگ پوشیده شده بود.
یکی از قدیمی ترین موارد مشاهده شد که نشان دهنده فعالیتهای تبدیل پولی بود، سکه درهم نقره یونان است که از مستعمرهٔ ترابزون یونان باستان در دریای سیاه، ترابزون کنونی، پیش از میلاد، میباشد که در موزهٔ برینتانیا در لندن به نمایش گذاشته شدهاست. این سکه نشان میدهد که میز یک بانکدار (تراپزا) مملو از سکه بود، که جناسی از نام شهر میباشد. درحقیقت، حتی در زمان حاضر دریونان امروزی، واژه trapeze(تراپزا)به معنی یک میز میباشد وهم به معنی بانک. ریشهٔ احتمالی این واژه سانسکریت bayaya یعنی هزینه و onka یعنی محاسبه bayaya-onka گرفته شدهاست.
🆔@Eqtasad4you
Forwarded from اقتصاد کده (Řäśhąđ PÖpãLَ)
#شبه_پول چیست؟
شبه پول گونهای از داراییهای پولی شماست که قدرت نقدشوندگی آنها به اندازه پول نیست. به بیان ساده هرگونه پولی که شما در بانک سپرده کردهاید، اما امکان برداشت از آن به زمان خاصی محدود شده شبهپول است. برای مثال وقتی شما ۱لک افغانی پول نقد خود را تحت عنوان سپرده بلندمدت یکساله ذخیره میکنید، پول شما به مدت یک سال به شبه پول تبدیل میشود یا حتی حسابی که به شما میگوید حداقل 50هزار از پولتان همواره باید در حساب باشد تا به آن سود پرداخت کنیم، اگر ۱لک افغانی در آن داشته باشید 50هزار افغاتی آن پول، و 50هزار افغانی آن شبه پول است.
🆔@Eqtasad4You
شبه پول گونهای از داراییهای پولی شماست که قدرت نقدشوندگی آنها به اندازه پول نیست. به بیان ساده هرگونه پولی که شما در بانک سپرده کردهاید، اما امکان برداشت از آن به زمان خاصی محدود شده شبهپول است. برای مثال وقتی شما ۱لک افغانی پول نقد خود را تحت عنوان سپرده بلندمدت یکساله ذخیره میکنید، پول شما به مدت یک سال به شبه پول تبدیل میشود یا حتی حسابی که به شما میگوید حداقل 50هزار از پولتان همواره باید در حساب باشد تا به آن سود پرداخت کنیم، اگر ۱لک افغانی در آن داشته باشید 50هزار افغاتی آن پول، و 50هزار افغانی آن شبه پول است.
🆔@Eqtasad4You
اهداف را فراموش کنید
جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادتهای اتمی» مینویسد:
همیشه به ما یاد دادهاند «اگر میخواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی
من هم مثل شما این کار را میکردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها میرساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام میمانم
بعد از بررسیهای گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاریام را فراموش کردهام»
سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که میخواهیم به آنها برسیم را تعریف میکنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری میکنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستمهای کاریمان متمرکز شویم و اهدافمان را فراموش کنیم.
منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهدافمان کنیم، بلکه باید بیشتر وقتمان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستمهای کاریمان اختصاص بدهیم
وقتی بیش از حد روی تعیین اهدافمان وقت میگذاریم، این چهار مساله برایمان پیش میآید:
۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند
وقتی به زندگی افراد موفق نگاه میکنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانهای داشتهاند، موفق شدهاند، بلکه به این دلیل موفق شدهاند که سیستم کاری دقیقی داشتهاند.
پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه میتوانیم موفق شویم
۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.
فرض کنید میخواهید اتاقتان را تمییز کنید و برای این کار ساعتها وقت و انرژی میگذارید و اتاقتان را تمییز و مرتب میکنید.
اگر روش زندگیتان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاقتان شلوغ میشود.
در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاقتان را تمییز کنید یا کلا انگیزهتان را برای تمییز کردن اتاق از دست میدهید.
پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگیتان تمرکز کنید.
۳. اهداف، شادی ما را محدود میکنند
طبیعی است که وقتی به هدفمان میرسیم، خوشحال میشویم. در این حالت، خوشحالیمان را تا رسیدن به هدف بعدیمان، به تعویق میاندازیم.
اما اگر عاشق فرایندهای کاریمان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که میکنیم، خوشحال میشویم و خوشحالیمان را به آیندهای دور موکول نمیکنیم
۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارضاند.
همه ما احتمالا این حالت را تجربه کردهایم: «روی یک هدف خاص متمرکز میشویم و حواسمان از اطرافمان و سایر اهدافمان پرت میشود»
مثلا تمام حواسمان را روی «افزایش فروش» شرکتمان متمرکز میکنیم و حواسمان از «تغییر تکنولوژی» پرت میشود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل میکند.
در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستمهای کاریمان تمرکز کنیم، میتوانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.
@Eqtasad4You
جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادتهای اتمی» مینویسد:
همیشه به ما یاد دادهاند «اگر میخواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی
من هم مثل شما این کار را میکردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها میرساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام میمانم
بعد از بررسیهای گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاریام را فراموش کردهام»
سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که میخواهیم به آنها برسیم را تعریف میکنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری میکنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستمهای کاریمان متمرکز شویم و اهدافمان را فراموش کنیم.
منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهدافمان کنیم، بلکه باید بیشتر وقتمان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستمهای کاریمان اختصاص بدهیم
وقتی بیش از حد روی تعیین اهدافمان وقت میگذاریم، این چهار مساله برایمان پیش میآید:
۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند
وقتی به زندگی افراد موفق نگاه میکنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانهای داشتهاند، موفق شدهاند، بلکه به این دلیل موفق شدهاند که سیستم کاری دقیقی داشتهاند.
پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه میتوانیم موفق شویم
۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.
فرض کنید میخواهید اتاقتان را تمییز کنید و برای این کار ساعتها وقت و انرژی میگذارید و اتاقتان را تمییز و مرتب میکنید.
اگر روش زندگیتان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاقتان شلوغ میشود.
در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاقتان را تمییز کنید یا کلا انگیزهتان را برای تمییز کردن اتاق از دست میدهید.
پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگیتان تمرکز کنید.
۳. اهداف، شادی ما را محدود میکنند
طبیعی است که وقتی به هدفمان میرسیم، خوشحال میشویم. در این حالت، خوشحالیمان را تا رسیدن به هدف بعدیمان، به تعویق میاندازیم.
اما اگر عاشق فرایندهای کاریمان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که میکنیم، خوشحال میشویم و خوشحالیمان را به آیندهای دور موکول نمیکنیم
۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارضاند.
همه ما احتمالا این حالت را تجربه کردهایم: «روی یک هدف خاص متمرکز میشویم و حواسمان از اطرافمان و سایر اهدافمان پرت میشود»
مثلا تمام حواسمان را روی «افزایش فروش» شرکتمان متمرکز میکنیم و حواسمان از «تغییر تکنولوژی» پرت میشود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل میکند.
در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستمهای کاریمان تمرکز کنیم، میتوانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.
@Eqtasad4You
قدرت حرکت آهسته و پیوسته
تصور کنید یک تکه یخ روی میز جلوی شما قرار دارد. اتاق سرد است و میتوانید نفس کشیدن خودتان را ببینید. در حال حاضر دمای اتاق منفی ۵ درجه است. دمای اتاق به شکل بسیار آرامی بیشتر می شود: منفی ۵ درجه، منفی ۴ درجه، منفی ۳ درجه...
تکه یخ همچنان روی میز جلوی شماست: منفی ۲ درجه، منفی ۱ درجه، صفر درجه...
هنوز هیچ اتفاقی نمیافتد. سپس در دمای ۱ درجه، یخ شروع به ذوب شدن میکند. یک تغییر یک درجه ای که به نظر هیچ تفاوتی با درجه حرارت قبل از آن ندارد، باعث تغییر بزرگی شده است.
لحظات با شکوه، اغلب در نتیجهی بسیاری از اقدامات قبلی هستند
در مراحل اولیه و میانه ای هر تلاشی، اغلب یک دره ناامیدی وجود دارد.
شما انتظار دارید که به صورت خطی پیشرفت داشته باشید و ناامیدکننده است که تغییرات در روزها، هفتهها، و حتی ماههای اول چقدر بیاثر به نظر میرسند. احساس میکنید به جایی نمیرسید
اما این اصل را به یاد داشته باشید: قدرتمندترین و ماندگارترین نتایج زود به دست نمیآیند.
خرده عادتها
اثر جیمز کلییر
@Eqtasad4You
تصور کنید یک تکه یخ روی میز جلوی شما قرار دارد. اتاق سرد است و میتوانید نفس کشیدن خودتان را ببینید. در حال حاضر دمای اتاق منفی ۵ درجه است. دمای اتاق به شکل بسیار آرامی بیشتر می شود: منفی ۵ درجه، منفی ۴ درجه، منفی ۳ درجه...
تکه یخ همچنان روی میز جلوی شماست: منفی ۲ درجه، منفی ۱ درجه، صفر درجه...
هنوز هیچ اتفاقی نمیافتد. سپس در دمای ۱ درجه، یخ شروع به ذوب شدن میکند. یک تغییر یک درجه ای که به نظر هیچ تفاوتی با درجه حرارت قبل از آن ندارد، باعث تغییر بزرگی شده است.
لحظات با شکوه، اغلب در نتیجهی بسیاری از اقدامات قبلی هستند
در مراحل اولیه و میانه ای هر تلاشی، اغلب یک دره ناامیدی وجود دارد.
شما انتظار دارید که به صورت خطی پیشرفت داشته باشید و ناامیدکننده است که تغییرات در روزها، هفتهها، و حتی ماههای اول چقدر بیاثر به نظر میرسند. احساس میکنید به جایی نمیرسید
اما این اصل را به یاد داشته باشید: قدرتمندترین و ماندگارترین نتایج زود به دست نمیآیند.
خرده عادتها
اثر جیمز کلییر
@Eqtasad4You
۷ مساله که شما را در محل کار غمگین میکند
به جرات میتوان گفت که هر کارمند، کارگر یا مدیر موفقی در جهان به بقیه توصیه میکند همان کاری را انجام دهند که دوستش دارند؛ چرا که آنها بر این اعتقادند کار کردن یک نوع سرگرمی و تفریح است که باعث شادی و لذت بردن افراد میشود.
حال سوال اینجاست که چه عواملی باعث ناشادی افراد در محل کار میشوند؟
۱. در محل کار این فرصت را ندارید که خودتان باشید
گاهی مدیران و روسا از این بیم دارند که خود واقعی افرادشان آن چیزی نیست که آنها بخواهند و اینکه ممکن است این شخصیت واقعی با وظایف شغلی شان منافات داشته باشد. برای حل این مشکل باید به مدیران این اطمینان خاطر را داد که بروز منِ واقعی افرادشان نه تنها مزاحم کار کردن آنها نخواهد شد، بلکه از طریق افزودن بر شادکاری آنها به افزایش بهرهوری شان کمک میکند.
۲. فکر میکنید که حقوق و مزایای کافی به شما پرداخت نمیشود.
هنگامی که فردی فکر کند در حال انجام دادن کاری بیارزش است، آنگاه احساس افسردگی و ناامیدی بر او مستولی خواهد شد. برای حل این مشکل میتوان در هر شغلی به دنبال جنبههای مثبت و منطبق با ایدهآلها و خواستههای خود شد و با برجستهتر کردن آنها نوعی احساس شادی خودساخته به دست آورد.
۳. کنترل اندکی بر کارتان دارید یا اصلا کنترلی بر آن ندارید.
برای پرهیز از این احساس منفی، باید به افراد یکسری اختیارات داد تا آنها احساس عاملیت و خودکارآمدی بیشتری داشته باشند.
۴. شما در کارتان هدف مشخصی را دنبال نمیکنید
بسیاری از افراد به این دلیل شغلی را انتخاب میکنند که دیگران در مورد آن کار خیلی تعریف کردهاند یا اینکه قصد داشتهاند از منافع مادی آن کار منتفع شوند. اما این انگیزهها پس از مدت کوتاهی رنگ میبازند. برای حل این مشکل لازم است که بهطور مداوم نسبت به تعیین مسیرهای جدید و وسوسهکننده برای طی کردن مسیر شغلی گام برداشت.
۵. اصول اخلاقی مورد قبول شما با اخلاقیات مورد نظر شرکت تان همخوانی ندارد.
در چنین حالتی یک نوع احساس غم و اندوه وجود افراد را فرا خواهد گرفت که موجب میشود آنها دل و دماغ کار کردن نداشته باشند. برای حل این مشکل لازم است که پارهای مذاکرات شفاف بین افراد و روسا و مالکان شرکتها صورت گیرد تا عوامل مشکل ساز و تعارضآمیز از نظر اخلاقی بین طرفین به حداقل برسد.
۶. اولویتهای کاری شما با اولویتهای اعلام شده توسط شرکت مطابقت ندارد
اگر شما به این نتیجه برسید که فعالیتهای مهمی در شرکت باید انجام پذیرند که از نظر مافوقهایتان فاقد اهمیت شمرده میشوند مشکلی بین شما و شرکتتان روی میدهد که ناشی از تفاوت در اولویتها و نگرشهاست که برای حل آن حتما باید نقاط مشترکی بین اولویتهای دو طرف شناسایی و پیگیری شوند.
۷. کارتان با شخصیتتان همخوانی ندارد
برای اجتناب از آن لازم است درخواست کنید یا به بخش جدیدی در درون شرکت منتقل شوید یا اینکه قید آن کار را زده و به سراغ کاری دیگر بروید.
منبع: مجله Happy work
@Eqtasad4You
به جرات میتوان گفت که هر کارمند، کارگر یا مدیر موفقی در جهان به بقیه توصیه میکند همان کاری را انجام دهند که دوستش دارند؛ چرا که آنها بر این اعتقادند کار کردن یک نوع سرگرمی و تفریح است که باعث شادی و لذت بردن افراد میشود.
حال سوال اینجاست که چه عواملی باعث ناشادی افراد در محل کار میشوند؟
۱. در محل کار این فرصت را ندارید که خودتان باشید
گاهی مدیران و روسا از این بیم دارند که خود واقعی افرادشان آن چیزی نیست که آنها بخواهند و اینکه ممکن است این شخصیت واقعی با وظایف شغلی شان منافات داشته باشد. برای حل این مشکل باید به مدیران این اطمینان خاطر را داد که بروز منِ واقعی افرادشان نه تنها مزاحم کار کردن آنها نخواهد شد، بلکه از طریق افزودن بر شادکاری آنها به افزایش بهرهوری شان کمک میکند.
۲. فکر میکنید که حقوق و مزایای کافی به شما پرداخت نمیشود.
هنگامی که فردی فکر کند در حال انجام دادن کاری بیارزش است، آنگاه احساس افسردگی و ناامیدی بر او مستولی خواهد شد. برای حل این مشکل میتوان در هر شغلی به دنبال جنبههای مثبت و منطبق با ایدهآلها و خواستههای خود شد و با برجستهتر کردن آنها نوعی احساس شادی خودساخته به دست آورد.
۳. کنترل اندکی بر کارتان دارید یا اصلا کنترلی بر آن ندارید.
برای پرهیز از این احساس منفی، باید به افراد یکسری اختیارات داد تا آنها احساس عاملیت و خودکارآمدی بیشتری داشته باشند.
۴. شما در کارتان هدف مشخصی را دنبال نمیکنید
بسیاری از افراد به این دلیل شغلی را انتخاب میکنند که دیگران در مورد آن کار خیلی تعریف کردهاند یا اینکه قصد داشتهاند از منافع مادی آن کار منتفع شوند. اما این انگیزهها پس از مدت کوتاهی رنگ میبازند. برای حل این مشکل لازم است که بهطور مداوم نسبت به تعیین مسیرهای جدید و وسوسهکننده برای طی کردن مسیر شغلی گام برداشت.
۵. اصول اخلاقی مورد قبول شما با اخلاقیات مورد نظر شرکت تان همخوانی ندارد.
در چنین حالتی یک نوع احساس غم و اندوه وجود افراد را فرا خواهد گرفت که موجب میشود آنها دل و دماغ کار کردن نداشته باشند. برای حل این مشکل لازم است که پارهای مذاکرات شفاف بین افراد و روسا و مالکان شرکتها صورت گیرد تا عوامل مشکل ساز و تعارضآمیز از نظر اخلاقی بین طرفین به حداقل برسد.
۶. اولویتهای کاری شما با اولویتهای اعلام شده توسط شرکت مطابقت ندارد
اگر شما به این نتیجه برسید که فعالیتهای مهمی در شرکت باید انجام پذیرند که از نظر مافوقهایتان فاقد اهمیت شمرده میشوند مشکلی بین شما و شرکتتان روی میدهد که ناشی از تفاوت در اولویتها و نگرشهاست که برای حل آن حتما باید نقاط مشترکی بین اولویتهای دو طرف شناسایی و پیگیری شوند.
۷. کارتان با شخصیتتان همخوانی ندارد
برای اجتناب از آن لازم است درخواست کنید یا به بخش جدیدی در درون شرکت منتقل شوید یا اینکه قید آن کار را زده و به سراغ کاری دیگر بروید.
منبع: مجله Happy work
@Eqtasad4You
💢بازار مالی(Financial Market) بطور کلی به بازاری گویند که فعالان در آن به خرید و فروش داراییهای همچون اوراق بهادار، اوراق قرضه، ارز و مشتقات میپردازند. خاصیتهای بارز بازارهای مالی عبارتند از مشخص بودن قیمت و آیین نامهها و قوانین مربوط به هزینههای معامله.
🔸بازارهای مالی خود از دو بازار زیر تشکیل شدهاند:
1⃣بازار سرمایه(Capital market)
2⃣بازار پولی(Money market)
@Eqtasad4You
🔸بازارهای مالی خود از دو بازار زیر تشکیل شدهاند:
1⃣بازار سرمایه(Capital market)
2⃣بازار پولی(Money market)
@Eqtasad4You
💢اهداف را فراموش کنید
جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادتهای اتمی» مینویسد:
همیشه به ما یاد دادهاند «اگر میخواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی
من هم مثل شما این کار را میکردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها میرساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام میمانم
بعد از بررسیهای گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاریام را فراموش کردهام»
سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که میخواهیم به آنها برسیم را تعریف میکنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری میکنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستمهای کاریمان متمرکز شویم و اهدافمان را فراموش کنیم.
منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهدافمان کنیم، بلکه باید بیشتر وقتمان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستمهای کاریمان اختصاص بدهیم
وقتی بیش از حد روی تعیین اهدافمان وقت میگذاریم، این چهار مساله برایمان پیش میآید:
۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند
وقتی به زندگی افراد موفق نگاه میکنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانهای داشتهاند، موفق شدهاند، بلکه به این دلیل موفق شدهاند که سیستم کاری دقیقی داشتهاند.
پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه میتوانیم موفق شویم
۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.
فرض کنید میخواهید اتاقتان را تمییز کنید و برای این کار ساعتها وقت و انرژی میگذارید و اتاقتان را تمییز و مرتب میکنید.
اگر روش زندگیتان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاقتان شلوغ میشود.
در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاقتان را تمییز کنید یا کلا انگیزهتان را برای تمییز کردن اتاق از دست میدهید.
پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگیتان تمرکز کنید.
۳. اهداف، شادی ما را محدود میکنند
طبیعی است که وقتی به هدفمان میرسیم، خوشحال میشویم. در این حالت، خوشحالیمان را تا رسیدن به هدف بعدیمان، به تعویق میاندازیم.
اما اگر عاشق فرایندهای کاریمان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که میکنیم، خوشحال میشویم و خوشحالیمان را به آیندهای دور موکول نمیکنیم
۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارضاند.
همه ما احتمالا این حالت را تجربه کردهایم: «روی یک هدف خاص متمرکز میشویم و حواسمان از اطرافمان و سایر اهدافمان پرت میشود»
مثلا تمام حواسمان را روی «افزایش فروش» شرکتمان متمرکز میکنیم و حواسمان از «تغییر تکنولوژی» پرت میشود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل میکند.
در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستمهای کاریمان تمرکز کنیم، میتوانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.
@Eqtasad4You
جیمز کلییر در کتاب ارزشمند خود به نام «عادتهای اتمی» مینویسد:
همیشه به ما یاد دادهاند «اگر میخواهی در زندگی و کسب و کارت موفق شوی، باید اهدافی واقعی، مشخص و قابل اجرا برای خودت تعیین کنی
من هم مثل شما این کار را میکردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که تمرکز صرف بر اهداف، من را تنها به برخی از آنها میرساند و در راه رسیدن به بسیاری از اهدافم ناکام میمانم
بعد از بررسیهای گسترده متوجه شدم اشکال کارم اینجاست که «روی اهدافم متمرکز هستم» ولی «سیستم کاریام را فراموش کردهام»
سپس این سوال برایم پیش آمد که «اهداف چه تفاوتی با سیستم کاری دارند؟». اهداف، نتایجی که میخواهیم به آنها برسیم را تعریف میکنند ولی سیستم کاری، فرایندها و وظایفی را به ما یادآوری میکنند که برای رسیدن به آن نتایج باید انجام بدهیم. با این تعریف، بهتر است روی سیستمهای کاریمان متمرکز شویم و اهدافمان را فراموش کنیم.
منظور من از فراموش کردن اهداف، این است که نباید زمان زیادی را صرف اهدافمان کنیم، بلکه باید بیشتر وقتمان را به طراحی، بهبود و ارتقاء سیستمهای کاریمان اختصاص بدهیم
وقتی بیش از حد روی تعیین اهدافمان وقت میگذاریم، این چهار مساله برایمان پیش میآید:
۱. برندگان و بازندگان، اهداف مشابهی دارند
وقتی به زندگی افراد موفق نگاه میکنیم، نباید تصور کنیم چون اهداف بلندپروازانهای داشتهاند، موفق شدهاند، بلکه به این دلیل موفق شدهاند که سیستم کاری دقیقی داشتهاند.
پس نباید اشتباه کنیم که صرفا با داشتن اهداف بزرگ و بلندپروازانه میتوانیم موفق شویم
۲. دستیابی به هدف، فقط یک تغییر موقت است.
فرض کنید میخواهید اتاقتان را تمییز کنید و برای این کار ساعتها وقت و انرژی میگذارید و اتاقتان را تمییز و مرتب میکنید.
اگر روش زندگیتان درست نباشد و مثلا هر چیزی را بعد از استفاده از آن، سر جایش نگذارید، بعد از یکی دو روز باز هم اتاقتان شلوغ میشود.
در این حالت، یا باز هم باید وقت و انرژی بگذارید و اتاقتان را تمییز کنید یا کلا انگیزهتان را برای تمییز کردن اتاق از دست میدهید.
پس به جای تمیز کردن اتاق، بهتر است روی تغییر روش زندگیتان تمرکز کنید.
۳. اهداف، شادی ما را محدود میکنند
طبیعی است که وقتی به هدفمان میرسیم، خوشحال میشویم. در این حالت، خوشحالیمان را تا رسیدن به هدف بعدیمان، به تعویق میاندازیم.
اما اگر عاشق فرایندهای کاریمان باشیم و از انجام آنها لذت ببریم، همیشه و هر روز از انجام کارهایی که میکنیم، خوشحال میشویم و خوشحالیمان را به آیندهای دور موکول نمیکنیم
۴. اهداف با پیشرفت بلندمدت در تعارضاند.
همه ما احتمالا این حالت را تجربه کردهایم: «روی یک هدف خاص متمرکز میشویم و حواسمان از اطرافمان و سایر اهدافمان پرت میشود»
مثلا تمام حواسمان را روی «افزایش فروش» شرکتمان متمرکز میکنیم و حواسمان از «تغییر تکنولوژی» پرت میشود. در این حالت، تمرکز روی اهداف ما را از پیشرفت بلندمدت غافل میکند.
در صورتی که اگر روی ارتقاء و بهبود سیستمهای کاریمان تمرکز کنیم، میتوانیم به هر دو هدف «افزایش فروش» و «ارتقاء تکنولوژی» برسیم.
@Eqtasad4You
💢 تکنیک “خودکار به دهان”
🔸یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که هنگام گرفتگی زبان رخ می دهد باز نشدن کامل دهان و فک ها است.
به همین دلیل توصیه می کنیم در منزل با استفاده از تکنیک مداد یا خودکار به دهان تمرینات خاصی را انجام دهید. به این شکل که یک مداد یا خودکار را به صورت افقی بین دو لب ها قرار دهید تا یک مرز مشخص بین آن ها به وجود آید و هرگز نتوانید دو لب را روی هم قرار دهید. حالا جملات مختلفی را با وجود همین مداد تمرین کنید.
🔸مزیت اصلی خودکار در دهان این است که مانع بسته شدن دهان و مِن مِن کردن می شود. مادامی که لب ها باز باشد فرصتی برای مکث و مِن مِن کردن نخواهید داشت.
@Eqtasad4You
🔸یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که هنگام گرفتگی زبان رخ می دهد باز نشدن کامل دهان و فک ها است.
به همین دلیل توصیه می کنیم در منزل با استفاده از تکنیک مداد یا خودکار به دهان تمرینات خاصی را انجام دهید. به این شکل که یک مداد یا خودکار را به صورت افقی بین دو لب ها قرار دهید تا یک مرز مشخص بین آن ها به وجود آید و هرگز نتوانید دو لب را روی هم قرار دهید. حالا جملات مختلفی را با وجود همین مداد تمرین کنید.
🔸مزیت اصلی خودکار در دهان این است که مانع بسته شدن دهان و مِن مِن کردن می شود. مادامی که لب ها باز باشد فرصتی برای مکث و مِن مِن کردن نخواهید داشت.
@Eqtasad4You
4_5865969696112643816.pdf
1 MB
📖 زمینهی تاریخی مکتب اتریشی اقتصاد
✍🏻 لودویگ فون میزس
«حکومتها، احزاب سیاسی، گروههای فشار و بوروکراتهای سلسلهمراتب آموزشوپروش فکر میکنند که میتوانند با تحریم و خاموش کردن اقتصاددانان مستقل از پیامدهای گریزناپذیر اقدامات نامناسب جلوگیری کنند. ولی حقیقت پابرجاست و عمل میکند، حتّی اگر هیچکس باقی نماند که آن را به زبان آورد.»
@Eqtasad4You
✍🏻 لودویگ فون میزس
«حکومتها، احزاب سیاسی، گروههای فشار و بوروکراتهای سلسلهمراتب آموزشوپروش فکر میکنند که میتوانند با تحریم و خاموش کردن اقتصاددانان مستقل از پیامدهای گریزناپذیر اقدامات نامناسب جلوگیری کنند. ولی حقیقت پابرجاست و عمل میکند، حتّی اگر هیچکس باقی نماند که آن را به زبان آورد.»
@Eqtasad4You
🔳⭕️اثر چیالدینی: قانون گریزی واگیردار است.
🔴اگر ببینید دیگران از زیر انجام کاری شانه خالی میکنند، احتمال زیادی دارد شما هم به آنها بپیوندید.
#اثر_چیالدینی
@Eqtasad4You
🔴اگر ببینید دیگران از زیر انجام کاری شانه خالی میکنند، احتمال زیادی دارد شما هم به آنها بپیوندید.
#اثر_چیالدینی
@Eqtasad4You
🔳⭕️دلایلی که نمیگذارد شما ارتقای شغلی بگیرید:
🔴در حالی تقاضای ارتقای شغلی میکنید که هیچ کار قابل توجهی در راستای آن انجام ندادهاید:
بسیاری از افراد اعتقاد دارند که برای پذیرش مسئولیتهای سنگینتر آماده هستند، ولی توانایی این کار را از خود نشان ندادهاند. آنها هیچ کار خاصی انجام ندادهاند که طی آن نیاز باشد تا قابلیتها و پتانسیلهای شغلی خود را رشد و ارتقا بدهند.
🔴شبکه قابل اطمینانی از حامیان را در پیرامون خود نساختهاید:
برای آنکه به عنوان یک کارمند برجسته شناخته شویم و بتوانیم به مراحل بالاتر برسیم، تلاش انفرادی کافی نیست. ما به کمک همکاران، مدیران و رهبران ارشد خود نیاز داریم تا بتوانیم به ارتقای شغلی دست پیدا کنیم.
🔴درباره جو و محیط سازمانتان شناخت کافی ندارید:
یکی از اشتباهات متداول افرادی که نمیتوانند از نردبان ترقی بالا بروند این است که کار خود را بهصورت مستقل ارزیابی میکنند، بدون آنکه واقعا بدانند، سازمانی که برای آن کار میکنند چه سازوکاری دارد.
@Eqtasad4You
🔴در حالی تقاضای ارتقای شغلی میکنید که هیچ کار قابل توجهی در راستای آن انجام ندادهاید:
بسیاری از افراد اعتقاد دارند که برای پذیرش مسئولیتهای سنگینتر آماده هستند، ولی توانایی این کار را از خود نشان ندادهاند. آنها هیچ کار خاصی انجام ندادهاند که طی آن نیاز باشد تا قابلیتها و پتانسیلهای شغلی خود را رشد و ارتقا بدهند.
🔴شبکه قابل اطمینانی از حامیان را در پیرامون خود نساختهاید:
برای آنکه به عنوان یک کارمند برجسته شناخته شویم و بتوانیم به مراحل بالاتر برسیم، تلاش انفرادی کافی نیست. ما به کمک همکاران، مدیران و رهبران ارشد خود نیاز داریم تا بتوانیم به ارتقای شغلی دست پیدا کنیم.
🔴درباره جو و محیط سازمانتان شناخت کافی ندارید:
یکی از اشتباهات متداول افرادی که نمیتوانند از نردبان ترقی بالا بروند این است که کار خود را بهصورت مستقل ارزیابی میکنند، بدون آنکه واقعا بدانند، سازمانی که برای آن کار میکنند چه سازوکاری دارد.
@Eqtasad4You
💢عادت های بد کاری
۱. طفره رفتن از کارگروهی
۲.منفیگرایی و بداخلاقی
۳. حواس پرتی و عدم تمرکز
۴. ارتباط و تعامل ضعیف با همکاران
۵. عدم پذیرش بازخوردها و نظرات
۶. عقب انداختن کارها
۷.زمان استراحت بیش از حد
۸. بینظمی و نداشتن برنامهریزی
۹. صادق نبودن و وارونه جلوه دادن اتفاقات
۱۰.دیر رسیدن به محل کار
@Eqtasad4You
۱. طفره رفتن از کارگروهی
۲.منفیگرایی و بداخلاقی
۳. حواس پرتی و عدم تمرکز
۴. ارتباط و تعامل ضعیف با همکاران
۵. عدم پذیرش بازخوردها و نظرات
۶. عقب انداختن کارها
۷.زمان استراحت بیش از حد
۸. بینظمی و نداشتن برنامهریزی
۹. صادق نبودن و وارونه جلوه دادن اتفاقات
۱۰.دیر رسیدن به محل کار
@Eqtasad4You
💢سبد خرچنگها
🔴سبد خرچنگها در زبان فرانسه به ضرب المثلی تبدیل شده با عنوان panier de crab به این دلیل که وقتی خرچنگهای شکار شده در سبدی نگهداری بشوند، از فرط استیصال با چنگال خود سعی میکنند چنگالهای خرچنگهای دیگر را قطع کنند.
🔴این جمله فرانسوی زمانی بکار برده میشود که در داخل مجموعهای(شرکت، سازمان، اداره) افراد آن باصطلاح زیر آب هم را بزنند و نتیجهاش اینست که هیچکس در این مجموعه از آسیب دیدن در امان نیست.
@Eqtasad4You
🔴سبد خرچنگها در زبان فرانسه به ضرب المثلی تبدیل شده با عنوان panier de crab به این دلیل که وقتی خرچنگهای شکار شده در سبدی نگهداری بشوند، از فرط استیصال با چنگال خود سعی میکنند چنگالهای خرچنگهای دیگر را قطع کنند.
🔴این جمله فرانسوی زمانی بکار برده میشود که در داخل مجموعهای(شرکت، سازمان، اداره) افراد آن باصطلاح زیر آب هم را بزنند و نتیجهاش اینست که هیچکس در این مجموعه از آسیب دیدن در امان نیست.
@Eqtasad4You
💢چطور ثروت بسازیم، وقتی پولدار نیستیم؟؟
مقدمه هایی برای ثروتمند شدن:
🔹ساختن ثروت برای کسانی که از خانواده ثروتمندی نیستند نیاز به مقدمه هایی دارد چون متاسفانه با باورهای اشتباهی روبه رو می شوند.
🔹اما هیچ مشکلی نیست چون تنها یک چهارم از ثروتمندان از طریق ارث و میراث ثروتمند شدند اما بقیه خودشان تلاش کردند.
🔹ما توسط باورهای خودمان برنامه ریزی می شویم، اگر باورهای مان تغییر دهیم مسیر ثروتمندی به رویمان باز میشود.
چند راه حل:
🔹کتاب هایی درمورد پول بخوانید مثل اسرار ذهن ثروتمند اثر تی هارو اکر
کتاب پول عاشق سرعت است اثر جو ویتالی
🔹با افرادی که به هدف شما رسیدن معاشرت کنید تا باورهای خوب آن ها را در خود برنامه ریزی کنید
🔹به دیگران کمک کنید، هر چه بیشتر بخشنده باشید بیشتر دریافت می کنید
🔹به افراد ثروتمند حسادت نکنید ، دیر یا زود شما هم ثروتمند میشوید.
مقدمه هایی برای ثروتمند شدن:
🔹ساختن ثروت برای کسانی که از خانواده ثروتمندی نیستند نیاز به مقدمه هایی دارد چون متاسفانه با باورهای اشتباهی روبه رو می شوند.
🔹اما هیچ مشکلی نیست چون تنها یک چهارم از ثروتمندان از طریق ارث و میراث ثروتمند شدند اما بقیه خودشان تلاش کردند.
🔹ما توسط باورهای خودمان برنامه ریزی می شویم، اگر باورهای مان تغییر دهیم مسیر ثروتمندی به رویمان باز میشود.
چند راه حل:
🔹کتاب هایی درمورد پول بخوانید مثل اسرار ذهن ثروتمند اثر تی هارو اکر
کتاب پول عاشق سرعت است اثر جو ویتالی
🔹با افرادی که به هدف شما رسیدن معاشرت کنید تا باورهای خوب آن ها را در خود برنامه ریزی کنید
🔹به دیگران کمک کنید، هر چه بیشتر بخشنده باشید بیشتر دریافت می کنید
🔹به افراد ثروتمند حسادت نکنید ، دیر یا زود شما هم ثروتمند میشوید.
🔵 نظریه چشمانداز یا Prospect چیست؟
نظریه چشمانداز یا نظریه ارزشگذاری انتظاری یا مطلوبیت مورد انتظار (Expected utility theory) ، به تاثیر احساسات بر ریسکپذیری ما اشاره دارد.
ذهن ما در ارزشگذاری بین گزینههای مختلف از چه منطقی استفاده میکند؟
این نظریه نشان میدهد که انسانها در اکثر مواقع، از باختن و ضرر کردن احتمالی، بهشدت بیزارند حتی تا 2 برابر از بردن و بهدست آوردن همان موارد!
این نظریه را “تئوری ضرر-گریزی” نیز مینامند.
نظریه چشم انداز اولین بار در سال 1979 توسط آموس تورسکی و دانیل کانمن معرفی شد که بعداً این ایده را در سال 1992 توسعه دادند. این دو مدعی شدند که به تحقیق اثبات می کنند نظریه چشم انداز در توصیف دقیق نحوه تصمیمگیری در مقایسه با نظریه مطلوبیت مورد انتظار بهتر است. این نظریه تاثیر احساسات بر منطق تصمیمگیری را نشان میدهد. به بیان ساده چگونه انسانها تحت شرایط خاص فروض عقلانیت و منطق را کنار گذاشته و بر پایه احساسات روانی خود تصمیمگیری میکنند.
@Eqtasad4You
نظریه چشمانداز یا نظریه ارزشگذاری انتظاری یا مطلوبیت مورد انتظار (Expected utility theory) ، به تاثیر احساسات بر ریسکپذیری ما اشاره دارد.
ذهن ما در ارزشگذاری بین گزینههای مختلف از چه منطقی استفاده میکند؟
این نظریه نشان میدهد که انسانها در اکثر مواقع، از باختن و ضرر کردن احتمالی، بهشدت بیزارند حتی تا 2 برابر از بردن و بهدست آوردن همان موارد!
این نظریه را “تئوری ضرر-گریزی” نیز مینامند.
نظریه چشم انداز اولین بار در سال 1979 توسط آموس تورسکی و دانیل کانمن معرفی شد که بعداً این ایده را در سال 1992 توسعه دادند. این دو مدعی شدند که به تحقیق اثبات می کنند نظریه چشم انداز در توصیف دقیق نحوه تصمیمگیری در مقایسه با نظریه مطلوبیت مورد انتظار بهتر است. این نظریه تاثیر احساسات بر منطق تصمیمگیری را نشان میدهد. به بیان ساده چگونه انسانها تحت شرایط خاص فروض عقلانیت و منطق را کنار گذاشته و بر پایه احساسات روانی خود تصمیمگیری میکنند.
@Eqtasad4You
💢تعریف نظام اقتصادی.
تعریف اول: نظام اقتصادی عبارت از مجموعه مرتب و منظم عناصری که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینه تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت میکند.
تعریف دوم:📚
روش اداره امور واحد های صنعتی و تجارتی یک کشور، با عنایت عمده به کیفیت مارکیت وسایل تولید.
@Eqtasad4You
تعریف اول: نظام اقتصادی عبارت از مجموعه مرتب و منظم عناصری که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینه تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت میکند.
تعریف دوم:📚
روش اداره امور واحد های صنعتی و تجارتی یک کشور، با عنایت عمده به کیفیت مارکیت وسایل تولید.
@Eqtasad4You