هیچ تمایلی به حضور در اجتماع ندارم؛ میخواهم تا ابد فرد بمانم، سرد بمانم، و آدم هارا درد بدانم.
خستهام. به خوابی طولانی، تختی نرم، آغوشی گرم، و بالشتی سرد نیاز دارم.
مرا ببرید و برنگردانید.
مرا ببرید و برنگردانید.
بزارید یه چیزی بهتون بگم اگه دیدین یکی هیچ آدمی تو زندگیش نیست و اکثر آدمایی که تو زندگیش بودن ازش بد میگن بدون وقت تلف کردن باهاش قطع رابطه کنین چون اون آدم به شما هم نشون میده چقدر مزخرفه فقط زمانش نرسیده.
عزیزم کل روز خودم رو مشغول کردم انقدر مشغول که یادم بره که حالم خوب نیست، واقعا هم موفق بودم
چند ساعتی خوب بودم، تا اینکه یه تلنگر کوچیک کل احساساتمو ناخون کشید؛ تا این احساس ناخوشایند نامرئی بودن و زیر پتو بودن و شنیده نشدن دوباره بریزه روم عین آبجوش.
و هنوز هم .
چند ساعتی خوب بودم، تا اینکه یه تلنگر کوچیک کل احساساتمو ناخون کشید؛ تا این احساس ناخوشایند نامرئی بودن و زیر پتو بودن و شنیده نشدن دوباره بریزه روم عین آبجوش.
و هنوز هم .
امشب، عزیزم، خیلی دلم میخواست گریه کنم؛
کنار تو، با تو
چقدر دلم میخواست خودم را در آغوشت مچاله کنم.
کنار تو، با تو
چقدر دلم میخواست خودم را در آغوشت مچاله کنم.