هر صبح آفتاب
از مشرق چشم هایت
طلوع میکند
به گندم زار قلبم
و به رقص در می اورد حس دیدن
هرروزه تو ...
خوشه های احساسم را
و زندگی در مدار دوست داشتنت
جان تازه میگیرد ...
#امیر_افشار
از مشرق چشم هایت
طلوع میکند
به گندم زار قلبم
و به رقص در می اورد حس دیدن
هرروزه تو ...
خوشه های احساسم را
و زندگی در مدار دوست داشتنت
جان تازه میگیرد ...
#امیر_افشار
محبوب من
چشمهایت خورشیدے ست
ڪه در عصر آهن و آدم
پیلهء عشق را
در خود می پرورد
برخیز !
بگذار یڪبار دیگر
پروانهء نگاه هایت شوم...
#معصومه_قنبری
چشمهایت خورشیدے ست
ڪه در عصر آهن و آدم
پیلهء عشق را
در خود می پرورد
برخیز !
بگذار یڪبار دیگر
پروانهء نگاه هایت شوم...
#معصومه_قنبری
اَمان از این اُردیبهشت
که تمامِ قندهایِ نخورده را
در دلِ من آب می کند
که انگار اصلا عاشقم
که انگار تو اینجایی
و من بی خیالِ تمامِ
این خستگی هایِ روزگارم ..
که انگار تو خبر از شکوفه ها آورده ای ..
که انگار تو در گوشم صبحِ
یک روزِ اردیبهشتی گفته ای :
#بیدار_شو_جانم!
#اردیبهشت_است ...
#عادل_دانتیسم
که تمامِ قندهایِ نخورده را
در دلِ من آب می کند
که انگار اصلا عاشقم
که انگار تو اینجایی
و من بی خیالِ تمامِ
این خستگی هایِ روزگارم ..
که انگار تو خبر از شکوفه ها آورده ای ..
که انگار تو در گوشم صبحِ
یک روزِ اردیبهشتی گفته ای :
#بیدار_شو_جانم!
#اردیبهشت_است ...
#عادل_دانتیسم
میگم دلبرجان
ما که از دار دنیا چیزی نداریم
بیا قهوه را لای سبد عشقمان
بگذاریم
گل رز از باغچه کوچک دلمان
به رسم عاشقی برداریم
من رز را لای موهایت بگذارم
تو دلبری کنی من نازت را بکشم
دست در دست همدیگر
برویم در جایی دور از همه چشمها
به ساده گی دل دهقان شالیزار
سفره عشق پهن کنیم
من چشمهایت را بسرایم
تو عاشقانه هایم را بخوانی
من قهوه عشق دم کنم
تو کهنه شراب عشق بنوشی
دلبرجان
در آن هوای دنج و خلوت
چشم در چشم همدیگر
لب بر لب
اسپرسو می چسبد.....
#کاظم حسنتبار
ما که از دار دنیا چیزی نداریم
بیا قهوه را لای سبد عشقمان
بگذاریم
گل رز از باغچه کوچک دلمان
به رسم عاشقی برداریم
من رز را لای موهایت بگذارم
تو دلبری کنی من نازت را بکشم
دست در دست همدیگر
برویم در جایی دور از همه چشمها
به ساده گی دل دهقان شالیزار
سفره عشق پهن کنیم
من چشمهایت را بسرایم
تو عاشقانه هایم را بخوانی
من قهوه عشق دم کنم
تو کهنه شراب عشق بنوشی
دلبرجان
در آن هوای دنج و خلوت
چشم در چشم همدیگر
لب بر لب
اسپرسو می چسبد.....
#کاظم حسنتبار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میخواهم تو را
در آغوش بڪَیرم
سرت را روے زانوهایم
بڪَذارم و ذره ذرهات را
پر از شعر ڪنم ، اما میترسم
وجودت بوے شعرهایم
را بڪَیرد ، به خانه
ڪه میرسی
بازخواستت ڪنند
ڪه ڪدامین شاعر
پرچانه تو را سروده
میخواهم تو را
در آغوش بڪَیرم
سرت را روے زانوهایم
بڪَذارم و ذره ذرهات را
پر از شعر ڪنم ، اما میترسم
وجودت بوے شعرهایم
را بڪَیرد ، به خانه
ڪه میرسی
بازخواستت ڪنند
ڪه ڪدامین شاعر
پرچانه تو را سروده
هر صبح ، عشق با نگاهت
طلوع میکند
و من چشم باز میکنم
دوباره در کوچههای شهر ،
بوی زندگی میآید
#مهناز_حسینی
طلوع میکند
و من چشم باز میکنم
دوباره در کوچههای شهر ،
بوی زندگی میآید
#مهناز_حسینی
صبح
چه زيباست
چشم هايت را كه باز كنی
ياد كسی
خواهي افتاد
كه شب قبلش
از دوست داشتنش
خوابت نميبرد...
#امیرحسین_حسین_زاده
چه زيباست
چشم هايت را كه باز كنی
ياد كسی
خواهي افتاد
كه شب قبلش
از دوست داشتنش
خوابت نميبرد...
#امیرحسین_حسین_زاده
سرت را بالا بگیر
اشک هایت را پاک کن
لبخند بزن
در این دنیا بی شک یک نفر
بی تاب خنده های توست...
#عادل_دانتیسم
سرت را بالا بگیر
اشک هایت را پاک کن
لبخند بزن
در این دنیا بی شک یک نفر
بی تاب خنده های توست...
#عادل_دانتیسم
تو
را میخواهم ای دیرینه دلخواه
که با ناز گل رؤیا شکفتی
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او مینهفتی ...
#هوشنگ_ابتهاج
را میخواهم ای دیرینه دلخواه
که با ناز گل رؤیا شکفتی
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او مینهفتی ...
#هوشنگ_ابتهاج
چند دارم در بغل پنهان دل افسرده را؟
چند در فانوس دارم این چراغ مرده را؟
سیر گلشن بی دماغان را نمی آرد به حال
سایه گل می کشد در خون دل آزرده را
#صائب_تبریزی
چند در فانوس دارم این چراغ مرده را؟
سیر گلشن بی دماغان را نمی آرد به حال
سایه گل می کشد در خون دل آزرده را
#صائب_تبریزی