#نامه_عاشقانه_۶
دلم میخواهد سرم را روی شانه هایت بگذارم
دستانم را بگیری
شاید اگر چشمهایم را ببندم و صدای نفست را بشنوم
آن لحظه سفری به بهشت کنم !
شانه های تو ، شاید .. پایان غم های دنیایم باشد.❤
#الهه_فاخته
بهار.. بیست و یکم خرداد ماه ۱۳۹۷
یا حق👋
@elahe_fakhteh
دلم میخواهد سرم را روی شانه هایت بگذارم
دستانم را بگیری
شاید اگر چشمهایم را ببندم و صدای نفست را بشنوم
آن لحظه سفری به بهشت کنم !
شانه های تو ، شاید .. پایان غم های دنیایم باشد.❤
#الهه_فاخته
بهار.. بیست و یکم خرداد ماه ۱۳۹۷
یا حق👋
@elahe_fakhteh
به نام مهربانترین مهربان
من از طوفان می ترسم
من از بی رحمی این باد، می ترسم
چرا باید بترسم ؟
منم فاخته
آزاد آزادم
ولی از رعد می ترسم
من از بغضی که سنگین است ... می ترسم
صدای رعد می گوید
منم چون تو ، دلم فریاد می خواهد
کمی باران,کمی اشک می خواهد
دلم می خواهد نترسم از کنایه
که پیرم کرد با سختی ها خدایا !
دلم می خواهد امشب زار زار
همپای رعد بگریم
دلم امشب هوای مرگ دارد
هوای پر زدن با اشک دارد
دلم امشب هوای دیگری هست
دلم امشب می خواهد بگرید
نکن فریاد ای ابر
دلم می ترسد از این خشم طوفان
دلم خیس است بس است باران !
چه سخت است این شب ، شب سرد
کنار هیزم خیس اتاقم
نه کبریتیست نه گرمایی, نه پتویی
که گرم دارم دلم را در اتاقم
نه اینکه خانه سرد است ای شب سرد
بل این دل, سردِ سرد است ای شب سرد!
دلم میگفت شکستم ، خستم
زمان میزد کنایه از بر من
تو ای دختر حیا کن ، دست بردار
بنوش از جام مرگ و بال بگشای
چه راه سخت و سردیست در شبهای اتاقم
اتاق خالص تنهایی من
چه قدر سخت است خندیدن در اینجا
تحمل کردن و باز لبخند و لبخند
چه قدر سخت است دل را گرفتن
گذشتن از میان سنگهای سخت بی دل
چه قدر سخت است شکستن... ماندن
ولی تو را افسانه دیدن
من امشب سردی ام کرده است ای مه !
هوا سرد است ، زمین سرد است و دل سرد
نمی دانم که گرمای اتاقم, به عشق کیست روشن
زمانیکه دلم را می زند چنگ
زمان می خندد بهر دل من
برو دختر.. برو که جای تو نیست
زمین سخت است ، دلها سخت تر
می زند فریاد در کوچه شب , قاصدک:
برقص ای دختر گیسو پریشان
بخند ای صاحب چشمان بی باک
منم آن دختر گیسو پریشان
شدم آواره پس کوچه شب ... هر شب
خداوندا چه جرمیست عاشقانه در پی یاری دویدن
بگذار زمان نیشش بخندد هی بخندد
بگذار که آدم هی بگوید هی بگوید
منم آن سرخ تن از خارهای حرف مردم
من آنقدر خسته ام ای بار الها
بگذار که آدم هی بگوید هی بکوبد !
من پای بسته ، اسیر دست خویشم
اسیرم ، من اسیر این زمانم
زمان بگذشت پیر گشتم
ولی رویم همیشه سرخ گون است
چه دنیای عجیبیست
راست گویی ! به تو ایمان ندارند
دلم سُرخست... تنم خونین حرفست
دگر آهن شدم از بهر این حرف
زمان می خندی از بهر دل من ؟
که تو رفتی ولی جا مانده ام من!
زمان گیر دادی ، گیر دادی
پریشان حال هستم از آن شب
که ازکوچه گذر کردم, و یارم
سبب شد تا ببینم روی ماهش
خداوندا چه دنیای عجیبیست
که راهم سخت تر گشت وقتی
که گفتم عاشقم, من درد دارم
خداوندا بگیر از من جهان را
جهان من دلم بود ای خدایا
دلم بشکست ، رویم ندیدند
سیه گوشان عالم ، باز خندیدند
خداوندا چو مجنونی، رهایم کن به دشتی
که دشت خاکیان ، گرگی ندارد
همین کوچه ، همین خاک و همین آب
همین عابر ، همین شهر, همین جا ... گرگ دارد
من از طوفان می ترسم
من از سرمای بی مهری
من از رعد و شب تاریک, می ترسم
من از فریاد بی پاسخ ,می ترسم
امشب آرزو دارم بمیرم
این مرگ باید بداند
در این دنیا کسی عاشق شود باید بمیرد
چون اینجا عشق را می فروشند
به ناچیزی و بی مهری!
در این دنیا عشق تنها مهریست
که از دل نه ولی از لب می نوازد
من امشب خسته هستم بارالها !
کمی بر من نظر کن
من از طوفان شب ، بسیار می ترسم.
من از فریاد بی پاسخ, می ترسم.
#الهه_فاخته
یا حق!
مقدمه #کتاب_صدای_حق
من از طوفان می ترسم
من از بی رحمی این باد، می ترسم
چرا باید بترسم ؟
منم فاخته
آزاد آزادم
ولی از رعد می ترسم
من از بغضی که سنگین است ... می ترسم
صدای رعد می گوید
منم چون تو ، دلم فریاد می خواهد
کمی باران,کمی اشک می خواهد
دلم می خواهد نترسم از کنایه
که پیرم کرد با سختی ها خدایا !
دلم می خواهد امشب زار زار
همپای رعد بگریم
دلم امشب هوای مرگ دارد
هوای پر زدن با اشک دارد
دلم امشب هوای دیگری هست
دلم امشب می خواهد بگرید
نکن فریاد ای ابر
دلم می ترسد از این خشم طوفان
دلم خیس است بس است باران !
چه سخت است این شب ، شب سرد
کنار هیزم خیس اتاقم
نه کبریتیست نه گرمایی, نه پتویی
که گرم دارم دلم را در اتاقم
نه اینکه خانه سرد است ای شب سرد
بل این دل, سردِ سرد است ای شب سرد!
دلم میگفت شکستم ، خستم
زمان میزد کنایه از بر من
تو ای دختر حیا کن ، دست بردار
بنوش از جام مرگ و بال بگشای
چه راه سخت و سردیست در شبهای اتاقم
اتاق خالص تنهایی من
چه قدر سخت است خندیدن در اینجا
تحمل کردن و باز لبخند و لبخند
چه قدر سخت است دل را گرفتن
گذشتن از میان سنگهای سخت بی دل
چه قدر سخت است شکستن... ماندن
ولی تو را افسانه دیدن
من امشب سردی ام کرده است ای مه !
هوا سرد است ، زمین سرد است و دل سرد
نمی دانم که گرمای اتاقم, به عشق کیست روشن
زمانیکه دلم را می زند چنگ
زمان می خندد بهر دل من
برو دختر.. برو که جای تو نیست
زمین سخت است ، دلها سخت تر
می زند فریاد در کوچه شب , قاصدک:
برقص ای دختر گیسو پریشان
بخند ای صاحب چشمان بی باک
منم آن دختر گیسو پریشان
شدم آواره پس کوچه شب ... هر شب
خداوندا چه جرمیست عاشقانه در پی یاری دویدن
بگذار زمان نیشش بخندد هی بخندد
بگذار که آدم هی بگوید هی بگوید
منم آن سرخ تن از خارهای حرف مردم
من آنقدر خسته ام ای بار الها
بگذار که آدم هی بگوید هی بکوبد !
من پای بسته ، اسیر دست خویشم
اسیرم ، من اسیر این زمانم
زمان بگذشت پیر گشتم
ولی رویم همیشه سرخ گون است
چه دنیای عجیبیست
راست گویی ! به تو ایمان ندارند
دلم سُرخست... تنم خونین حرفست
دگر آهن شدم از بهر این حرف
زمان می خندی از بهر دل من ؟
که تو رفتی ولی جا مانده ام من!
زمان گیر دادی ، گیر دادی
پریشان حال هستم از آن شب
که ازکوچه گذر کردم, و یارم
سبب شد تا ببینم روی ماهش
خداوندا چه دنیای عجیبیست
که راهم سخت تر گشت وقتی
که گفتم عاشقم, من درد دارم
خداوندا بگیر از من جهان را
جهان من دلم بود ای خدایا
دلم بشکست ، رویم ندیدند
سیه گوشان عالم ، باز خندیدند
خداوندا چو مجنونی، رهایم کن به دشتی
که دشت خاکیان ، گرگی ندارد
همین کوچه ، همین خاک و همین آب
همین عابر ، همین شهر, همین جا ... گرگ دارد
من از طوفان می ترسم
من از سرمای بی مهری
من از رعد و شب تاریک, می ترسم
من از فریاد بی پاسخ ,می ترسم
امشب آرزو دارم بمیرم
این مرگ باید بداند
در این دنیا کسی عاشق شود باید بمیرد
چون اینجا عشق را می فروشند
به ناچیزی و بی مهری!
در این دنیا عشق تنها مهریست
که از دل نه ولی از لب می نوازد
من امشب خسته هستم بارالها !
کمی بر من نظر کن
من از طوفان شب ، بسیار می ترسم.
من از فریاد بی پاسخ, می ترسم.
#الهه_فاخته
یا حق!
مقدمه #کتاب_صدای_حق
یک روز بالاخره به سراغم می آیی و میبینی گوشه لبهایم سیگاری روشن است.
آنگاه از خود مپرس که با گذشته ام چنین چیزی محال است
تو ..خود تو .. باعث هستی
آنگاه که ذره ذره از نبودنت آب میشدم
آنگاه که از غم دوریت هزاربار می مردم و به امید دیدنت زنده میشدم
آنگاه که برایت جان می دادم و تو چون کوه یخ نظاره گرم بودی
قلب عاشقم را سوزاندی!
حالا اگر سرد شده ام، ساکت شده ام ، بی احساس شده ام و گوشه لبهایم سیگاری روشن است که جسمم را میسوزاند ..تو آری تو باعث شده ای!
تو مسوول قلبی هستی که آن را عاشق خودت کرده ای!
پس با بی تفاوتی ات ، روح صاحبش را نسوزان
ویران کده ها خاموشند!
دلنوشته
#الهه_فاخته @elahe_fakhteh
جمعه: پانزدهم تیرماه ۱۳۹۷
آنگاه از خود مپرس که با گذشته ام چنین چیزی محال است
تو ..خود تو .. باعث هستی
آنگاه که ذره ذره از نبودنت آب میشدم
آنگاه که از غم دوریت هزاربار می مردم و به امید دیدنت زنده میشدم
آنگاه که برایت جان می دادم و تو چون کوه یخ نظاره گرم بودی
قلب عاشقم را سوزاندی!
حالا اگر سرد شده ام، ساکت شده ام ، بی احساس شده ام و گوشه لبهایم سیگاری روشن است که جسمم را میسوزاند ..تو آری تو باعث شده ای!
تو مسوول قلبی هستی که آن را عاشق خودت کرده ای!
پس با بی تفاوتی ات ، روح صاحبش را نسوزان
ویران کده ها خاموشند!
دلنوشته
#الهه_فاخته @elahe_fakhteh
جمعه: پانزدهم تیرماه ۱۳۹۷
#نامه_عاشقانه_۷
تمام جرم های دنیا را به گردن میگیرم اگر تو بخواهی و اگر بهانه ات این است که من مجرم هستم .
از تمام خلایق عذرخواهی میکنم اگر تو به عذرخواهیم نیاز داری تا مرا ببخشی.
هزاران بار طلب بخشش میکنم از تو، اگر مرا گناهکار و مقصر میدانی!
بر تو خرده نمیگیرم، آری بر تو خرده نمیگیرم به دوچشمان عاشقم سوگند ، اگر یک بار دیگر به آنها نگاه کنی زلالی قلبم را خواهی دید به خدا خواهی دید.
دنیای بی تو سرد است
تمام روزها زمستان است
و اگر هزاران بار در گوشم بخوانند : تو را نمیخواهد من صدهزاران بار میگویم : ولی من او را میخواهم ... میخواهم و میخوانمش ...
مهم نیست که گناهکار نیستم مهم این است تو مرا ببخشی حتی به گناه نکرده ام❤
یا حق
@elahe_fakhteh
بیست و چهارم تیرماه ۱۳۹۷
الهه فاخته
تمام جرم های دنیا را به گردن میگیرم اگر تو بخواهی و اگر بهانه ات این است که من مجرم هستم .
از تمام خلایق عذرخواهی میکنم اگر تو به عذرخواهیم نیاز داری تا مرا ببخشی.
هزاران بار طلب بخشش میکنم از تو، اگر مرا گناهکار و مقصر میدانی!
بر تو خرده نمیگیرم، آری بر تو خرده نمیگیرم به دوچشمان عاشقم سوگند ، اگر یک بار دیگر به آنها نگاه کنی زلالی قلبم را خواهی دید به خدا خواهی دید.
دنیای بی تو سرد است
تمام روزها زمستان است
و اگر هزاران بار در گوشم بخوانند : تو را نمیخواهد من صدهزاران بار میگویم : ولی من او را میخواهم ... میخواهم و میخوانمش ...
مهم نیست که گناهکار نیستم مهم این است تو مرا ببخشی حتی به گناه نکرده ام❤
یا حق
@elahe_fakhteh
بیست و چهارم تیرماه ۱۳۹۷
الهه فاخته