امروز یڪ کاپ اسپرسو سینگل سفارش دادم که ناگهان مردے را دیدم ، حدودا ۱۷ سال پیش ، قصد زدنم را داشت و بارها تنم را لرزانده بود ، زخم زبانش تند و زننده ، آن زمانها یڪ دختر ۱۸،۱۹ ساله بودم.
من را دید ، از پشت شیشه مغازه قهوه فروشی، همانجا ایستاد، به من نگاه کرد ، دوباره ایستاد دقیقا وسط کوچه، اما من ، آنے او را دیدم، نمیدانم چرا یهو یادم افتاد که چقدر تنم را لرزانده بود. خدا خدا کردم برود و سد راهم نشود. تا قهوه را گرفتم ، دیدم نیست و با نفسے راحت رفتم، درونم از نگاه و طعنه هایش به شدت زخمیست، فراموش کرده بودم، اما دیدن چندباره اش نمڪ است که به زخمم پاشیده شده، تازه میشود و انگار میشوم همان دختر جوان ساکت بے سرزبان !
یکبار به خودم گفتم من دیگر بزرگ شدم، اجازه نمیدهم دوباره مثل قدیم آزارم دهد یا به من تهمت بزند.

دوسه هفته اے میشود ، شنیدم سرطان دارد.
انگار نمیتوانند بیهوشش کنند!
وگرنه با عمل، خوب میشد !

نمیدانم الان که داماد دارد و شخصیت پیدا کرده و پدر نوعروس است، دل دارد لرزیدن دخترش را ببیند؟
از خودش میپرسد که بعد از رفتنش، سر دخترانش چه مے آید؟ اگر کسے وجودشان را لرزاند با چه سمتی، و با چه قدرتے میتواند شاخ و شونه براے دامادهایش بکشد؟

نمیدانم، حکمت خدا بر چه اساسے هست که همه جوانب را در بر میگیرد!
جز به جز آنچه شده!
من از آخرین بارے که نفرین کردم و گرفت، دیگر کسے را نفرین نکردم.
حتے به خدا هم واگذار نکردم، فقط درد کشیدم و به خدا پناه آوردم!

اما .... انگار وقتش رسیده ! وقت همه چیز !
او بزرگ است، خودش میداند چه کند که هم عدالت باشد هم انصاف!
یاحق

در این روزهاے اخیر ، فهمیده ام هر چقدر هم برنامه بچینے و طبق یڪ روال درست پیش بروی، باز هم نمیشود اعتماد ۱۰۰ درصد کرد !
انسان که موجودے فراموش کار هست و هرازچندگاهے باید به او یادآورے کرد ، این کن و آن کن و آینده را ببین و عاقبت اندیش باش !
باور کن نمیشود با خیال راحت چیزے را رها کنے که مطمئن هستے همه چیزش جور و درست است!
من امروز اعتماد کردن به خدا را دیدم، باورت میشود؟
یڪ نفر که آزارم داده بود ، نفرین نکردم، دعا هم نکردم فقط گفتم خدایا تو، دیدی! تو شنواے آگاه هستی، خودت حکم بده ... من دیدم ، او به من خندید و تمسخر کرد اما بدتر از آن سر خودش آمد، سرش پایین بود !
آنجا بود که گفتم کاااااش دیگرے را هم به خودش میسپردم!
این حس رهایی، بدون قضاوت ، بدون محاکمه شخصے و سپردن صد در صدے اش به خدا ، باعث شد، مسیر براے حکم و قضاوت خدا باز شود.
من احساس میکنم این همان چیزیست که هر انسانی باید بدستش بیاورد. حس رهایی از آنچه به تو وصل میشود تا سنگینت کند، رها کن تا پرواز کنی.
یاحق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

یلداتون مبارک رفقا🫶

مخواه كه هر دو يك آواز را بپسنديم، يك ساز را، يك كتاب را، يك طعم را، يك رنگ را، و يك شيوه نگاه كردن را.
مخواه كه انتخاب مان يكے باشد، سليقه مان يكی، و روياهامان يكی.
همسفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معناے شبيه بودن و شيبه شدن نيست.
و شبيه شدن، دال بر كمال نيست، بلکه دليلِ توقف است...

#نادر_ابراهيمی

@elahe_fakhteh کانال

زندگے ..مجموعه اے از خطاهاے بزرگ و کوچڪ ماست!
هشیارانه ، ادامه اش می‌دهیم و در آخر ، به اول میرسیم ☯️
قوے باش
یاحق
کپے #الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

در انتهاے تمام نا امیدے هایم، به نقطه نورے رسیدم که وقتے واردش شدم، خدا آنجا بود!
در نهایت تمام محبت‌هایے که حقم بود و دریغ شد، به قسمتے از زمان رسیدم که خواستنم فقط .... محبتِ خداوند بود !
می‌دانم آسانے ، زودگذر است
می‌دانم این دنیا، دنیاے مطلق‌ها نیست !!
می‌دانم تنها خداست که اول و آخر از اوست....
اما راستش... گاهے غافل می‌شوم
خب چه کنم ؟! انسانم و انسان.... چقدر فراموش‌کار است ... آه ... آه از این غفلت!
من خدا را در اوج نا امیدے خود، دیده ام و این روزها ... هربار که اندوهگین می‌شوم به سمتش می‌دوم و از او، بی‌نیازے می‌خواهم
او می‌تواند
او قادرِ مطلق است
او تنهایم نمی‌گذارد
عشقِ خدا، خالص است
او مطلقا خوبست و من .... از اعماق وجودم باورش دارم
خدایا شکرت که تو.... خدایی
یا حق
به قلم #الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
.

سلام رفیق میدونم که میدونی،
اما بزار بگم ، فقط تویے که هم هستے ، هم شاهدے ، هم منو مے فهمی....
بعضے روزها گیر آدمهاے قلدر و بے ادب مے افتم.
یعنے ماجرا دقیقا ازونجایے شروع شد که یکیشون تو زندگیم بود.
یادته ؟ اونروز تو مسابقه؟ هوووووش میکشید؟ یادته مثل چوپان ها هے هے میکرد؟ یادته وقتے ازش شکایت کردم مودب شد؟
پس مودب بودن رو بلد بود ، نمیخواست مودب باشه .
چجوریاس خدا، گیر دادے به من ؟ دوباره یکے با بے ادبے و قلدرے و حق به جانب بودنش ، آزارم داد.
حالا چیکار کنم ؟
مثل قبلے بهش گفتم بے ادبِ ، گفتم همه دیدند و گفتند چقدر او.... بے ادب بود ، نه که اینجا پایین شهره ، دلیل نمیشه ، چون ادب تو ذات و خون آدمهاست !

همین الان یه مطلب خوندم که آدمایے که ادب رو رعایت میکنند اعتماد به نفس بالایے هم دارند ، صاف مے ایستند، موقر هستند ، با متانت هستند ، به طرف مقابل نگاه میکنند و رسا صحبت میکنند ،با معنا و لحن مودبانه جملات و کلماتشون رو انتخاب میکنن.
حالا تکلیف کسے که معنے کلمات مودبانه رو حالیش نمیشه چیه؟
عین سیریش میچسبن بهم ڪ بگن نه اونا مودب هستن.
خودت منو قوے کن ، مقابل این بیشورا .
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

سلام رفیق....
بعضے ها میگن تو رو نمیبینن ، میخندی؟! 😏
خودم تو روزهایے بودم که میگفتم خدا باهام قهر کرده، واقعا با من قهر کردی؟
اما میدونم خودم مقصر بودم، چندبار هم بهت گفتم، سجده زدم ، اومدم در درگاهت ، خواهش کردم باهام آشتے کن ، میدونم وقتے فشار زندگے منو از خودم دور کرد، از تو دور شدم، خودم ولت کردم.
میدونم تو به من قدرت اختیار دادی، براستے خودم درها رو به روے خودم بستم و تو از من قهرت گرفت !
خدایا من تو رو به خودم راه ندادم! یه درِ فولادے ساختم ، نه فقط تو بلکه همه ، همه رو راه ندادم، خدایا منو ببخش، بخشیدے مگه نه؟ چون دارم حست میکنم مثل دختر بچه بابایے که ، یهو باباش بعد سالها برمیگرده پیشش! ولے انگار برعکسه ، تو همیشه هستے من باید بیام پیشت، رومو برگردونم سمتت.
آه خدا خدا خدا خدااااا ....
به اونایے که مثل من بودن چے بگم، رفیق ؟!
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

من نور را در خود دیدم و آنے نمیدانم چه شد که به تو رسیدم ، خداے عظیم الشأن
.

با نام خدایے که زیباست و زیبا مے آفریند ♾️
امروز که در آینه موهایم را دیدم که چقدر زیبا در هم تنیده و فر خورده اند، چشم هایم را نیز دیدم گویا لایه اے سبز ، از زیر و روے قهوه اے رنگش ، جلا خورده بود و چندبار گفتم چقدر زیباست چشمهایم ، چقدر زیباست موهایم
من نور را در خود دیدم و آنے نمیدانم چه شد که به تو رسیدم ، خداے عظیم الشأن، خداے انسان و موجود و هستے
و چقدر میخواهم تو را بپرستم و از تو بگویم
پروردگار مهربانم که آفریده اے و مرا آنے تنها نمیگذاری، چقدر دوستت دارم ، چقدر دوست داشتنت زیباست ، چقدر زمان کم است براے وصف تو، براے خوب گفتن از تو که تمام خوب هستی!
گاهے نمیشود فهمید ، خوب بودن چقدر میتواند ثابت باشد ، ولے با تو میشود فهمید
به ناب ترین و بهترین انسان ها هم بنگرم ، باز خوب بودنشان یکجا تمام میشود حتے اگر دوباره شروع شود! یڪ جاهایے کم میشود ! اما تو .... نوووور میبارانے وقتے صدایت میکنم : خدا، خدا، خدااااا
اے مهربانم دوستت دارم
مرا از آغوش خود ، جدا نکن
الهے آمین
یاحق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhte

.
.

سلام رفیق ....
🫂 🥹
تو
دیدے
چے شد !....
تو همیشه میبینی، میشنوے ، محاله ندیده باشی....
جوانے من را .... که چگونه بعد از صبر در تحمل سختے ها، اینطور هاج و واج ایستاده و منتظر نورے از سمت تو هستم، تا راه برایم روشن شود !
و من سازگار با تمام سختے هاے دوران هایم شده ام !
رفیق .... او ، مشکلاتش را هوشیارانه به گردن من مے آویزد و من اکنون .... همان حالے را دارم که وقتے ۱۸ ساله بودم ، داشتم.
پر از ذوق و شور زندگے در سخت ترین شرایط زندگیم ، موهاے کوتاهم را با کش هاے چهل گیس بافتم آن هم کج و کوعله، کاپشن سرخابے زیبایم را پوشیدم و در ایستگاه اتوبوس نشستم، پر از غصه اما درونے پر امید ! ناگهان کودکے به من اشاره کرد و گفت : نے نے .... 🥹 مادر شرمسار از کلام کودکش که اشاره میکند و به من و تکرار میکند !
اما .... در من جرقه اے روشن شد، آتشے شروع به سوختن کرد و قلبم، امیدوار از لحن زیباے کودکے پاڪ که مرا چون خود میدید!
رنگے رنگے هایم مرا چون او کرده؟ اما .... او .... نور مرا میدید!
و من .... حال عجیبے دارم، خاطره اے گم شده در اعماق افکارم ، دوباره جان گرفت !
تو مرا میبینے !
از نور خود، بر من میدمے و پاکیزه چون زاده از رحم مادر، توبه ام پذیرفتے !
و حال .... من حال همان روز را دارم رفیق !
تو میبینی، حتے آنچه خود نمیبینم !
حس آن روزے را دارم که به دنبال عوض کردن خانه اے اجاره اے بودم، و یڪ مرد به من نوید داد ! و من خودم را به دستان تو سپردم و تو مرا بردی، به خانه اے که برایم عالے بود!
ببین رفیق، امشب درونم طغیان شد !
بیا و دستم را بگیر ، میخواهم در آغوشِ تو آرام بگیرم ، آه .... چه خواهد شد؟ نمیخواهم حتے به آمدن لحظه اے بعد فکر کنم، مرا .... در آغوشت بفشار ، شاید نفسم بند بیاید و روحم در دامان تو، آسوده بماند تا بی‌نهایت !
رفیق .... نگذار بے تو بمانم !
رفیق .... قلب من آنقدرها هم بزرگ نیست، زود میشکند....
رفیق به آینه بگو، اشڪ هایم را به من نشان ندهد! من نور میخواهم، من نور تو را میخواهم!
آه رفیق مرا در آغوشت ، غرق کن!
آدم‌ها فراموشکار هستند ، من توان یادآورے ندارم ....
آه رفیق، خدایم، مهربانم، جان جانانم، اے جانم ، پادشاهم ، مرا در نور خود، غرق کن!
من بنده اے ناتوانم ، مقابل تو !
آه الاهم، خوبم، مرا در آغوش خود، حفظ بفرما ..
یاحق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

اتفاقات خوب خواهند افتاد ، دقیقا بین روزهاے شبیه به هم زندگیت
و چنان رعدآسا ما را به خود خواهد آورد که دهانمان وا می‌ماند از آمدنش!
اتفاقات خوب را آدم‌هایے برایم رقم می‌زنند که دلشان انقدر صاف است که از سمت خدا مے آیند تا برایمان خوبے را یادآور شوند
اتفاقات خوب را قاصدک‌هایے به ما خبر می‌دهند که حتے متوجه رقص و سرورشان نیز نشده ایم!
.
خیالت راحت باشد، اتفاقات خوب همیشه آماده آمدن به زندگیمان هستند ، کافیست به استقبالشان برویم، بخواهیم ... خوب بخواهیم تا خوب برایم رقم بخورد، تضاد این قضیه ممکن نیست !
.
اتفاقات خوب خواهند آمد و خودِ تو، یڪ روز مے آیے همینجا و حال خوبت را فریااااد میزنے و هزاران بار خدا را شکر میگویے و .... من هم چقدر حالم خوب می‌شود از حال خوب تو !
.
ایمان بیاور به خوبی‌ها،
خودت را بالا بکش
خوب باش،خوب بمان، خوب بخواه
تا خوب‌ترین و عالی‌ترین اتفاقات ممکن، برایت رقم بخورد ، رفیق
یاحق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

زندگے را ساده تر از تمام داستانهاے نوشته شده و نشده میبینم.
غمے که میگذرد، گریه هاییکه زود خشڪ میشوند....
.
ساده ببین!
سخت نگیر!!
عمرے را با لبخند بگذران....
نفس بکش....
زندگے کن....
باران را بفهم....
پرواز را تجربه کن!
( وپرواز چیزے جز سبڪ کردن ذهن نیست !)
آرے در حال پروازم!
.
چرا آمده ام را نمیدانم
اما
خوبی‌ها به من قدرت اوج گرفتن میدهد
باید حواسم به قله هاے مرتفع باشد
گاهے مسیرم را تغییر دهم
گاهے طوفان و باران را تحمل کنم....
بروم .... ادامه دهم !
.
زخم ها خوب مے شوند
روح بزرگ میشود
لبخندها .... زیباتر .... می‌شود
وقتے درونت پر از حس خدا باشد!
.
نور تو را پیدا میکند
در تو رخنه مے اندازد
رشد میکند
وسعت میگیرد
و درونت پر از انرژے خالق مے شود
ونگاهت پر از آرامش!
.
نمے دانم علت زنده بودن هر کس چیست! شاید مثل اثر انگشت متفاوت است
اما این را خوب میدانم ....
سخت نگیر
به هرچه تصور کنے و تلاش کنے خواهے رسید!
زندگے پر از فرصت هاے خوب است
ساده نگذر
نشانه ها را ببین!

منتظر آمدن معجزه اے با دعایت نباش!
معجزه از قلب تو مے آید
حرکت کن ....
تسلیم نشو!
زندگے کن....
و از زیباییهاے خلقت آفرینش .... لذت ببر
آری، سرشار شو از لبخند خداوند!

شاید زندگے همین است .....
معنے سختے را بفهمے و درنهایت از آن بگذری!
یا حق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

سلام رفیق .... !
میگن امشب شب آرزوهاست !
میگن هر کارے کنی، هر چه بخواهی، امشب به عرش کبریایے تو مرسه رفیق !
تو که از دلم خبر داری، تو که میدونے ، تو که صبوریهاے دلمو دیدییییے رفییییق .... تو برام بساز ، که تو خیلے قشنگ میچینے .

ببین رفیق !
آرزوهام زیاده ، ولے هر وقت خودم رو مقابلت حس میکنم، زبانم بند میاد ، سکوت میکنم و میگم : هرچے تو بخواے !
دمت گرم که بهم فرصت حرف زدن با خودت رو دادے !
دمت گرم که کمکم میکنی، در آزمایش الهی، سرافراز بشم ، پیشِ خودت!
دمت گرم که هر لحظه با من هستے !
اوخ اوخ ، دیدم من ندیدم و تو دیدے و حق رو‌برگردوندی! رفیقِ نابِ من ....
دمت گرم که خودت حق و خواستنت حق و آفرینشت حق !

آخه چے بخوام امشب از تویے که برام از قبل چیدے !
دمت گرم رفیق، هواے دلمو داشته باش، دیگه بزرگش کن ، به منم لیاقتشو بده ، که من ... فقط .... تو رو .... دارم ، دمت گرم !

رفیق، برام فوق العاده ترین ها رو بچین !
هوامو داشته باش رفیق، دمت گرم 💕
یا حق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
#شب_آروزها

خدایا همه بیماران را شفاے عاجل عنایت فرما❤️❤️ خدایا همه کودکان را در پناه خودت قرار بده ❤️❤️ خدایا عزت و آبرو و شرفمان را در دستان خودت بگیر❤️❤️ خدایا بهترین رفیق محتاج یارے ات هستم ، برایم بهترین ها را بخواه، بهترین ها را به خوبے بساز، که تو خیلے قشنننننگ میچینے ❤️❤️
@elahe_fakhteh

از آدم‌ها بُت نسازید!
بُت ها یڪ روز میشکنند !
وقتے یڪ روز میفهمے .... بت هایے که میشناسی، یڪ سرے ضعف دارند ، یا قدرتشان آنطور که تو فکر میکنے نیست ، و انتظاراتت روز به روز از آنها بالاتر میرود در حالیکه آنها قابل پرستش نیستند، خودت .... با دست خودت .... بت هایے که پرستیدے را میشکنے !

دوست من یادت باشد گاهی خودت بت دیگران میشوی،
چون سعی میکنی همیشه عالی به نظر برسی و ضعف ها و ناتوانی هایت را از دیگران پنهان میکنی!
گاهی گریه نمی کنی که مبادا کسی بفهمد تو درد داری!
گاهی آنقدر از بقیه بهتر هستی که تا نیمه تاریک وجودت را میبینند، تا خشم و نا مهربانی از تو میبینند، خودشان را بلکه تو را مقصر می پندارند ، چون فکر میکنند یک بت فقط باید پرستیده شود ، یک بت نباید کاری کند که او رنجیده شود، یک بت ظاهری فوق العاده دارد پس نباید گاهی نظامش بهم بریزد !
بت ها ، تندیس ها و مجسمه های بی روح هستند، نباید به کسی نیمه تاریک و بد کسی را نشان دهند ، شاید بخاطر همین است که بعضی ها از خدا انتظار دارند، بخاطر اشتباهات و خطاهایشان، مجازات نشوند !
وقتی مجازات میشوند از خدا دلگیر میشوند ، چون .... آنها بت پرست بودند نه خدا پرست !
اینست بهم ریختگی توازن و اعتدال این روزهایمان !
نیمه تاریڪ ، ضعف هاے دیگران را همانطور که هستند بپذیر و انتظار نداشته باش آنها بخاطر تو، بخاطر افکار و ایده هاے تو ، تغییر کنند و همانے شود که تو میخواهے !
یاحق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
#بت

زنان قوے مے دانند وقتے آدم هاے اشتباه از زندگے آن ها خارج مے شوند، اتفاق هاے اشتباه زندگے آن ها متوقف مے شود
@elahe_fakhteh

جوانیمان با نگاه کردن به آرزوهایمان گذشت.

تا آمدیم کودکے کنیم، زندگے چنان سبقتے گرفت که به خود آمده ، دیدیم جوان شده ایم !
" ما موے خود به قیمت جوانی، سپیده کرده ایم ! "
آرزوهاے کوچڪ و بزرگ که همیشه یڪ جاے کارش میلنگید تا بشود آنچه میخواستیم بشود ! یا پول نبود، یا وقتش نبود یا در مکان درست نبوده ایم ! ساختیم و گذشتیم و رویاها یمان را باختیم!
جوانان اخیر، چه قشنگ رویا میبافند، رویا میچینند و به رویاهایشان جان دوباره میبخشند؟!
اما .... من حسرت گذشته را نخواهم خورد، درست است گاهے با اشتباهے دست آورد خود را از دست داده ام اما جوانے به همین خطاهایش هست !
بے آرزو نمیشود که زندگے کرد، زندگے بے آرزو سیاه و سفید است ! اما زیادے هم نمیشود به رویاها دل بست، زندگے یڪ چیز عملیست ! تا درونش نرفته باشے نمیتوانے قضاوت کسے را بکنی، هر کسے یڪ مدل زندگے دارد.
به جرعت میگویم هر کسے معنے زندگے را نمیفهمد، آنها که فهمیده اند ، زندگے را در یڪ گلدان پتوس هم یافته اند ! لحظه لحظه زندگیشان سرتاسر رنگ است و نور! کسے که خوب ببینید، با نور ببیند، حسرت رفته ها را نمیخورد! آن چه دارد را میبیند!
قدردان تمام آنچه اکنون دارم، هستم ، خدایا تو را شکر میگویم که مرا از خود در خود رها نکرده ای، دستم را گرفته ای، نجاتم داده ای!

با هر جمله اے شروع کنم ، آخرش به تو میرسم چه بس که اول با نام تو آغاز میشود.
خدایا به تمام کسانیکه این متن را میخوانند اشکِ شوقے از پس معجزه اے عطا فرما که شکرش را من میگویم 🙏
خدایا تو را صدهزاران بار سپاس میگویم .
یا حق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh

#دلنوشته #مناجات #جوان #جوانے #آرزو #زندگے

منم خدایے دارم
در همین نزدیکی‌ها، نشسته در کنارم ، من چاے می‌نوشم و او .... نگاهم می‌کند ، لبخند می‌زند و می‌گوید : چه خبر ؟ حالت خوب است ؟
من ... من اندوهگین از غصه هاے هر روز، میگویم نه ... تو که می‌دانے ، حالم خوب نیست خدایا
باران می‌بارد، قطره هایش بلند بلند صدایم می‌کند، و من ... بلند بلند می‌گویم : حالم خوب نیست خداااااا ، با باران هم خوب .... نمیشود
اما باران .... باز هم میبارد
اما ... من حالم دگرگون می‌شود
در دلم می‌گویم : من هم خدایے دارم ، می‌سپارم به خودش
روزها میگذرد، اندوه می‌گذرد .... و من یادم میرود
خدا ناز مرا کشیده و دلم خیسِ از حضورش شده است
غم ... بے معنے شده است
اما ... او یادش نرفته !
حقم را می‌گیرد
وعده اش را بجا مے آورد
تاوان می‌گیرد
می‌گویم : چه شد ؟! چرا ؟! من بد برایش نخواستم
اما ... خدا هم بد نمی‌خواهد
خدا، پس می‌گیرد .... وقتے حقش نباشد و تو ... از خودِ خدا بخواهے بے هیچ کینه ای، دعایی، چیزے !
من خدا را دارم و دلم به بودنش قرص است
در میان تمام نداشته ها حتے داشته هایم او را می‌بینم
و شکر که چنین خدایے دارم
شکرت خداجانم ... جانم ..جانم .. جانم
یاحق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.