معرفة الحقّ - احسان الله نیلفروش زاده
719 subscribers
60 photos
221 links
🍃 به مرحمت حقّ تعالی؛ نیّت تأسیس این کانال،ارائۀ دروسی برای «مبناسازی» معارف الهی است.
و پیش از هر قدمی، معترف و مقرّ آنیم که؛آنچه نگاشته میشود اظهارنامۀ عجز ماست.
و عاجزانه؛مستدعی نظر،و مستسقی رحمتِ حضرات آل‌الله علیهم السلام هستیم.

ادمین: @ehsannil
Download Telegram
.

🔆 #حقیقة_التوحید
🔅#سخن_اول_حقیقة_التوحید :

●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
https://t.me/ehsannil3/215
●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●


🔷 هر جسمی دارای #تعینات و حدود است. تعیّنِ کیفی و کمّی.
تمام اجسام به نوبۀ خودشان دارای ابعاد و کمّ و کیفی هستند.
🔹ابعاد یعنی: طول و عرض و ارتفاع.
🔹و کیفیّت یعنی: جنس، رنگ و امثالهم.

🔸اگر ابعاد و کیفیّات را از شیء بگیریم، آیا چیزی می‌ماند؟
🔹به حسَب ظاهر خیر، اما حقیقتاً بله.

🔷 قرآن می‌فرماید:

💎 ﴿كلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه﴾
❈ هر چیزی هالک است الّا وجه خدا.
📘(قصص، آیۀ ۸۸)

📖 یا می‌فرماید:

💎 ﴿كلُّ مَنْ عَلَيهَْا فَانٍ﴾
💎 ﴿و يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ﴾
❃ همۀ آنها كه روى آن [زمينِ اشارات - عالمِ تعیّنات] هستند، فانى می‌باشند.
❃ و وجه ربّ تو که صاحب جلال و اکرام است، باقی است.
📘(الرّحمن، آیات ۲۶ و ۲۷)

☀️ که حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) می‌فرمایند:

💠نحنُ وَجهُ الله
📚(تفسیر روایی برهان، ج ۴،ص:۲۹۴)

🔔 حالا بیشتر دقت بفرمائید:

👈 "هالِک" و "فَان"، اسم فاعل هستند و اینکه قید زمان در آیات فوق نیامده است، صفتِ حالیۀ هر شیئی را بیان میکند.
نفرمود به زودی هلاک میشوند. و نفرمود الان چیزی هستند و فردا هلاک میشوند.
بلکه فرمود همین الان، "هالک" و "فان" هستند.

☑️پس یعنی ؛
🔻هر شیئی، في نفسِهِ هالک و فانی است.🔺

نه اینکه هالک و فانی می‌شود.
از این روست که نفرمود: "یُهلِک" که معنا کنیم در حالِ هلاک شدن است . و نفرمود "سَیَهلک" یا "سوف یَهلک" یعنی در آینده هلاک میشوند.
بلکه اسم فاعل بیان فرمود "هالِکٌ" (یا "فان") یعنی هر شیئی همین الان و در اشارۀ به آن، «نفْسِ هلاکت» است.

آن ذاتی که حقیقی است، ذات حقّ تعالی است که در ادامه همین مطلب بیشتر در این مورد خواهید خواند.

🍃 امّا پس این اشیاء که می‌بینیم چیست؟
بلافاصله فرمود :

❖⇦🔸"وَجْهَه"🔸

که بیان شد وجه الله، حضرات آل الله علیهم السلام هستند.

🔹پس به هر شیئی که بنگریم، آن شیء چیزی جز وجه خدا نیست که قرآن می‌فرماید:

💎﴿فأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه﴾💎
✾ پس به هر جهتی (یعنی هر اشاره‌ای- که شیء را صد البته فرا میگیرد) که روی کنید، آنجا وجه الله است.
📘(بقره، آیۀ ۱۱۵)

📜 به وفور در ادعیه می‌خوانیم که هر شیئی از حضرات آل الله (علیهم السلآم) پُر شده است.

☀️ حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (علیه السّلآم) در دعای کمیل می‌فرمایند:

💠بأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْء

🔹که چون ما [آل الله -ع -] اسماء الهی هستیم ("نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى"/📚الكافي، ج ۱، ص: ۱۴۴)، مائیم که از ما ارکان هر شیئی پُر شد.

▪️که اوّلاً مراد؛ پر شدن چیزی از چیزی نیست. که عرض شد، هر شیئی في نفسِهِ هالک است و در واقع نیست و فانی است و عمومیّت "کلّ شیءٍ" واحدِ اشاره‌ای از شیء را میگیرد. یعنی کینونَت و و ذاتِ شیء هم، "شیءٌ" (یعنی آن هم شیء است).

❂☜ پس گریزی از "کلّ شیء" نیست. و دقت تا آنجایی است که شیئیتِ اشیاء هم که به بیان می‌آوریم نیز چیزی است و "شیءٌ". و در "کلّ شیء" قرار میگیرد و آن هم صرفنظر از حضرات آل الله (علیهم السلام) "هالِک" است.

▪️و ثانیاً "رُکن شیء"، واحدِ اشاره به خودیّت شیء و ذات شیء است که قوامِ هر شیئی، رُکن آن است.

💫👈🏻 چنانچه در ارکان نماز اگر سهواً و یا عمداً (فرقی نمیکند) خللی وارد شود، نماز باطل است. یعنی نه تنها قبول نیست، بلکه صحیح نیز نمی‌باشد. و اصلاً نماز نیست.
به همین صورت، شیء، خالی از رُکن آن معنا ندارد.

( در مورد قیّومیّت مَعیه در #ﺑﯿﺎﻥ_پنجم_حقیقة_الولایة صحبت شد. رجوع شود به https://t.me/ehsannil3/75 )

❂☜ شیءِ حقیقی و حقیقتِ هر شیئی، خودِ وجه الله است که مؤمن مقرّ به این حقیقت است که در وصفش، فرمودند:

🔻"الْمُؤْمِنُ قُرَشِيٌّ لِأَنَّهُ أَقَرَّ لِلشَّيْ‏ءِ
👈🏻 و نَحْنُ الشَّيْ‏ءُ"🔺
✿ مؤمن «قـُـرَشی» است زیرا او مقرّ به شیء است
و ما [آل الله علیهم السلام] شیء هستیم.
📚(الإختصاص، ص: ۱۴۳)

🔹وجهُ الله که وجودِ مطلق یعنی حضرات آل الله (ع) هستند، شیئیّتِ اشیاء می‌باشند.

▣⇦هیچ شیئی نیست الّا اینکه وجهُ الله به آن شیء، در ظهور است و هر شیئی، شأنی از شئونات حضرت حقّ است.
(در مورد شأن حقّ تعالی در #ﺑﯿﺎﻥ_بیستم_حقیقة_الولایة صحبت شد. رجوع شود به https://t.me/ehsannil3/154)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔹
🔹

🔵 ولیّ خدا (ع)، قوام و حقیقتِ هر شیئی است. به هر شیئی وجه الله (ع) جلوه کرده‌ است و به قوّتِ "وجه الله" است که همۀ اشیاء، آیات الله هستند و خدا را نشان می‌دهند.
آنجایی وجه الله نیست، که "آنجا" نیست.
آن شیئی جلوۀ وجه الله نیست، که اصلاً نیست.

💫پس حضوری یکپارچه و مطلقه برای وجه الله منظور است و نه حضوری که آن شیء باشد و آل الله (علیهم السّلام) در آن به نحوِ حلول یا اتحاد منظور گردند.

🍂 حلول و اتحاد، فرعِ بر دوئیت است.
و اصلاً دوئیتی در کار نیست.
اگر -به مرحمت حقّ تعالی- فتراکِ سخن که یگانگی و توحید است در یدِ معرفتی عارف قرار گیرد، احادیثی مثلِ حدیثِ ذیل ان شاءالله روشن میشود.

☀️ حضرت امیرالمؤمنین مولی علی (علیه السّلآم) می‌فرمایند:

💠 هوَ فِي الْأَشْيَاءِ عَلَى غَيْرِ مُمَازَجَةٍ
💠 خارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَيْرِ مُبَايَنَةٍ
💠 فوْقَ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا يُقَالُ شَيْءٌ فَوْقَهُ
💠 أمَامُ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَا يُقَالُ لَهُ أَمَامٌ
💠 داخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْءٍ فِي شَيْءٍ دَاخِلٍ
💠 خارِجٌ مِنْهَا لَا كَشَيْءٍ مِنْ شَيْءٍ خَارِج


🔹خدا در همه چيز است نه به طور آميزش
🔹از همه چيز بيرون است ولى نه به طور جدائی
🔹بالاى همه چيز است ولى نه به فوقيـّتی که بگویند چیزی بالای اوست
🔹جلوی هر چيز است ولى نه آنکه بگويند برای او جلویی است
🔹داخل هر چيز است ولى نه چون چيزى درون چيزى
🔹بيرون هر چيز است ولى نه مانند چيزى برون چيزى

📚(أمالی صدوق، ص: ۳۴۲)

ان شاءالله مِن وراءِ حجابِ تعیّنات و حدود، حضرت دوست را بیابیم.
رؤیتِ حقیقت اشیاء به موت حاصل میشود. یعنی چنانچه انیّت انسان فانی در انیّت حقیقی یعنی حضرتِ حقّ تعالی گردد، وجه الله (ع) را می‌بیند و مؤمنِ موحّد خواهد شد که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

🍃❖⏎『 مَنْ يَمُتْ يَرَنِي
هرکس بمیرد، مرا رؤیت میکند (یعنی وجه الله را رؤیت میکند).
📚(الأمالي، للمفيد، ص:۷)

🔷 حضرت موسی (ع) به خداوند عرض کرد:

💎 ﴿ربِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ﴾
❃ بار الها! خود را به من بنماى كه تو را بنگرم.
📘(اعراف، آیۀ ۱۴۳)

🔆 حضرت حقّ تعالی فرمود:

💎 ﴿لنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَل﴾
❈ هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به اين كوه بنگر.
📘(اعراف، آیۀ ۱۴۳)

〽️ یعنی تا تو موسائی و در طرفی، و مَن خدائی باشم در طرفی و تعیّن‌ها منظور گردد، رؤیتی نخواهد بود. موتی باید تا رؤیت، رقم بخورد.

🔷 سپس:

💎﴿تجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ﴾
🔹یعنی خداوند بر کوه تجلّی کرد و صاعقه‌ای زده شد و کوه متلاشی شد:
💎 ﴿جعَلَهُ دَكًّا﴾

🔹در روایت است که حضرت موسی (علیه السّلآم) و یارانشان مُردَند که قرآن فرمود:
💎 ﴿و خَرَّ مُوسى صَعِقاً﴾

🔷 این کوه که واقع در صحرای سینا است، هنوز هم هست. ولی آیه می‌فرماید:

💎 ﴿جعَلَهُ دَكًّــــا﴾
🔹یعنی کوه متلاشی شد.

🔸این سخن یعنی چه؟!

🔹هر چیزی از حضرات آل الله (علیهم السلام) پر شده است. کوه یک ظاهری دارد و باطنی.
ظاهرِ کوه همین طول و عرض و ارتفاع و کیفیّات و رنگ و جنس و چه و چه است(که از اوّل هم چیزی نبود و بیان شد که هالک است) و باطن و شیئیتِ آن، "وجه الله" است.

تجلّی حقّ و موت شخص و رؤیتِ وجه الله، در یک نقطه جمع است. قرآن فرمود:

💎﴿فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾💎
❈ در نتيجه صاعقه شما را بگرفت در حالى كه خود تماشا مى‏كرديد.
📘(سورۀ بقره آیۀ۵۵)

(دقت شود : واوِ در آیۀ فوق، واوِ حالیه است)

پس خدایِ موسی (ع) به کوه متجلّی شد ("جَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ") و موتِ حضرت موسی (ع) و یارانش رسید (اشاره به آیاتِ ۵۵ و۵۶ سورۀ بقره و احادیث مربوط به آن از جمله "فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ؛ يعني الموت‏"/ 📚البرهان، ج‏۲، ص:۲۲۲) و در همان نقطۀ موت و تجلّی، رؤیت صورت گرفت).

و موسی(ع) به حقیقتِ کوه نظر کرد ("أَنْتُمْ تَنْظُرُون‏"/بقره آیۀ۵۵).

🔸حقیقت و رُکن و شیئیتِ کوه که بود؟

🔹همان است که در دعای کمیل اشاره فرمودند:

💠بأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْء

حضرات آل الله (علیهم السلام) می‌فرمایند:

نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
✣ به خدا قسم ما اسماء الحسنیٰ هستیم .
📚(الكافي،ج۱، ص:۱۴۴)

💫 آل الله (علیهم السلآم) هستند که اسماءُ الحُسنی و وجهُ الله اند و شیئیت اشیاء هستند و "باقی‌"ِ مطلق و مطلقِ بقاء هستند که فرمود:

💠【«بوَجْهِـــكَ الْبَاقِي» بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْءٍ
📚(إقبال الأعمال،ط -القديمة،ج۱،ص:۱۸۰)

👁‍🗨(دقت شود که "بَعد"، بعدِ ذاتی است و نه بعدِ زمانی که ادلۀ آن در بیانِ آیات قبل اشاره شد)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

💠 آیا حضرت موسی (ع) خودِ حضرات آل الله (علیهم السّلآم) را در کوه طور دید؟

🔹[از این باب که حضرات آل الله (علیهم السّلآم) حقیقتِ الله هستند که حقیقتِ الله، بسیط است و شامل حدّ و عدد نیست]، خیر.

🔆 که حضرت مولی (علیه السّلام) می‌فرمایند:

💠لا يُشْمَلُ بِحَدٍّ وَ لَا يُحْسَبُ بِعَدّ
📚(نهج البلاغة، ص: ۲۷۳)

💢 پس حضرات آل الله (علیهم السلام)، حدّ بردار نیستند که بگوئیم کسی آنها را بتمامِهِ دید. قرآن نمی‌فرماید که حضرت موسی (ع)، نور خدا را بتمامِهِ دید، بلکه می‌فرماید:

💎﴿تجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ💎
❈ یعنی "ربّ موسی" (ع) به کوه "تجلّی" کرد.

🔵 هیچ شیئی نیست الّا اینکه تجلّیات و تطوّرات خداست که تجلّیات خدا، حضرات آل الله (علیهم السّلام) هستند.

💫👈🏻 اگر حضرت موسی (ع) در تعیّنِ "موسی" بودن در کنار آل الله (ع) قرار بگیرد، نمی‌تواند تحمّل کند. هیچ کس را یارای تحمّل حضرات آل الله (علیهم السّلآم) نیست. حتی تحمّل فضائل ایشان برای کسی ممکن نیست که فرمودند:

💠حدِيثُنَا لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان
✤ حدیث ما را ملک مقرّب و نبی مرسل و مؤمنی که قلبش به ایمان امتحان شده است، نمی‌تواند تحمّل کند.
📚(الكافي، ج ۱، ص: ۴۰۱)

📜پس چه کسی می‌تواند احادیث حضرات آل الله (علیهم السّلآم) را تحمّل کند و حمل نماید؟!

❖⇦معلوم است، تنها خودِ آل الله (علیهم السّلام) میتوانند حالِ خویش باشند. که فرمودند:

💠نحْنُ نَحْتَمِلُهُ
📚(بصائر الدرجات ، ج ۱،ص:۲۳)

⧆⏎ به عنوان نمونه:
چند نفر خدمت حضرت حسين (عليه السّلام) شرفیاب شده و عرضه داشتند:

🔹ما را حديث كن به فضل و مقامى كه خدا به شما عنايت كرده.

🔅حضرت (ع) فرمودند:
💠 شما طاقت نداريد و نمي‌توانيد تحمّل كنيد (إِنَّكُمْ لَا تَحْتَمِلُونَهُ وَ لَا تُطِيقُونَهُ)

🔹گفتند: چرا ما مى‌توانيم تحمّل كنيم (و اصرار کردند)

🔅حضرت (ع) فرمودند:
💠 اگر واقعاً تحمل داريد، دو نفرتان برويد كنار تا با يكى صحبت كنم. اگر او توانست براى شما نيز خواهم گفت.

دو نفرشان كنارى رفتند. امام به آن يك نفر حدیثی فرمود و هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که موهای سر و صورت آن شخص تماماً سفید شد و حدیث را فراموش کرد و از جایش بلند شد در حالیکه به حسب ظاهر، عقل از سرش پریده بود و با صورتش راه می رفت، دور شد.
دو نفرِ همراهش با او صحبت كردند ولی هرگز جوابشان را نمی‌داد و هر سه نفر رفتند.

🔅 حضرت امام حسین (علیه السّلام) به دوستان او فرمودند:

💠 رحمت خدا شامل حالش شد که حدیث را فوراً فراموش کرد ("أَدْرَكَتْهُ رَحْمَةُ اللَّهِ حَيْثُ أُنْسِيَ الْحَدِيثَ")
📚(مختصر البصائر، ص: ۳۰۰/📚القطره، ج ۱، ص ۴۵۱: مناقب حضرت سیّدالشهداء علیه السلام)

▣⇦تا در ره معارف عاجز نشدیم، عارف نشدیم.
نظر سیّدالشهدا (علیه السّلآم) و کلام دلرُبای ایشان را می‌خواهد تا هم، گوشِ دلمان باز شود و هم عقلِ کوتاهمان برود و انیّتی در کنار وجه الله نماند.

آنجاست که چشمها بینا شده و می‌یابیم:

حقیقتِ همه هستی، علی‌ست جلّ جلال
شهِ بلندی و پستـی، علی‌ست جلّ جلال
ز کـائــــنــات ز اوّل ، گـــرفتــه تــا آخِـر
ز هر چه هست چو رَستی، علی‌ست جلّ جلال

🌿الحمد للّه الّذی مَلَأَ السَّمٰوات و الأرضين.
📚🌻(صحیفۀ علویّه علیه السّلآم)

الحمد لله العلی 🍃...


#ﭘﺎﯾﺎﻥ_سخن_اول_حقیقة_التوحید
🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده


‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

🔲 #معنای_تطورات

https://t.me/ehsannil3/219
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔶 سؤالاتی در پیِ سخن اوّل حقیقة التوحید:

🔸1- معنای "تطوّرات" چیست؟

🔷 پاسخ :

🍃 تطوّر از مادّۀ "طَوْر" است. "طَوْر" به بیانی یعنی قِسم قِسم بودن و متنوّع بودن که در فارسی هم بکار می‌بریم "این طور" و "آن طور" یعنی این قسم و آن قسم.
و قرآن میفرماید :

💎﴿وَ قَدْ خَلَقَكُمْ «أَطْواراً»﴾💎
❈ و حال آنكه شما را به گونه‏هاى مختلف آفريده است.
📘(سورۀ حضرت نوح ع، آیۀ ۱۴)

به بیانی دقیقتر "طور" به معنای حال و هیأت است.
که حالِ هر شخصی و هیأت او، مخصوص خود اوست و "ما بـِـهِ الامتیاز" او با دیگران است. پس موجب قِسم و جدائی او از سایرین میشود.

"تَطَوُّر" باب تفعّل است. معنایِ غالبِ باب تفعّل، مُطاوعه و پذیرش است (بالخصوص مطاوعۀ بابِ تفعیل است). مثلاً میگوییم "اَدَّبتُهُ فَتَأَدَّبَ" یعنی او را ادب کردم پس ادب کردن را پذیرفت.

"اَدَّبتُ" باب تفعیل است. و "تَــأَدَّبَ" باب تفعُّل. پس تفعُّل، تفعیل را پذیرفت. این را مُطاوعه یا اثر پذیری میگویند (طَوْع به بیانی یعنی رغبت کردن و فرمان بُردن - اطاعت از همین ریشۀ "طَوْع" است).

⚠️ صرفاً جهت اطلاع - برای اهل دقّت و والهانِ آل الله (ع)، مطلبی در #کانال_الالطائف_الالهیة در خصوص "تطوّر" و "طور" نگاشته شد (رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil2/18) .

(لینک #کانال_الالطائف_الالهیة 👈🏻
https://t.me/ehsannil2 )


.
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──

.
.
🔲 #تجلی و #متجلی
▪️#مراتب_تجلی
▪️#غیب_به_عین_شخصی_حضور

https://t.me/ehsannil3/220
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔶2- آیا تجلّی خداوند به کوه، همین است یا ماورایِ آن است که برای حضرت موسی علیه السلام و یارانشان رخ داد؟

🌐 درباره تجلی خدا در كوه،بايد بگوييم تعيّنات كوه اعم از طول و عرض تجلي ذات در ذات است و از شدّت ملئيت و صمديت الله جلوه الله كه خود ذات الله است را در عالم حدود مشاهده مي‌كنيم درحالی كه خداوند حقيقتی ماورای تصوّر و حدود دارد.
اين درست است؟

🔷✍🏻 پاسخ :

●☜ "تجلّی" مصدر باب تَفَعُّل از ریشۀ "جَلَوَ" است (به معنای جلوه کرد) .

⏎❖ بدانیم که تجلّی مستقلِ از متجلّی نیست. بلکه حقیقتِ متجلّی است.
اشتباهی که گاهی می‌کنند این است که تجلّی حقّ تعالی را چیزی جدای از حضرت حقّ میدانند و یا اگر جدا ندادند، متصّل به او می‌دانند و نه صِرف الربط به او.

🍃۞ یعنی تجلّی را چیزی تصوّر می‌کنند و متجلّی را چیزی. و بعد، نهایتاً تجلّی را به متجلّی متصّل می‌دانند. یعنی از اعتقاد به دوئیتِ بینِ تجلّی و متجلّی، دست بر نمی‌دارند!

مطلب این است که خداوند به تجلّی خویش، ظاهر است در حالیکه «ظاهر بودن»، ذاتِ اوست که قرآن فرمود 🔻هو الظاهر🔺
📘(حدید، آیۀ۳).

🔸← "هو" اسمِ عَلَمی برای ذات باریتعالی است.

🔸← "هو الظاهر" یعنی خودِ ذات، ظاهر است. نه اینکه خودش چیزی باشد و ظهور و تجلّی او چیزی دیگر.
برای غیر خداوند اینطور است که ظهورِ هر چیزی، غیر از خودِ آن است. امّا ظهورِ خداوند، خودیّت خداوند است.

🍃⏎⧈ پس ؛
🔆 تجلّی خداوند چیزی جز خودیّت او نیست.
او به خودش ظاهر است و نه به ورایِ خودش .

حقّ تعالی که "الظاهر" است، در اطلاق است و توقّف به دَرْکِ هیچ مُدرِکی (درک کُننده‌ای) ندارد. حتّی توقّف در خود هم ندارد و دائماً خود به خود، و در خود، و بسوی خود، و تا خود، در تجلّی است.

✦☜🔻"الْغَائِبِ"🔺 از اسماء الهی است ("اللَّهِ الْقَدِيمِ الْغَائِبِ" / 📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۶، ص:۱۴) .
بیان شد که اسماء الهی، توقیفی است (رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/186 ).

💫👁‍🗨 پس خوب دقت کنیم که ؛
"الْغَائِبِ"بودنِ حقّ تعالی، به حسب کسی نیست. چه عالمیان باشند و چه نباشند، حقّ تعالی "الْغَائِبِ" است. مطلقِ غیب الغیوب و غیب الغیوب مطلق، حضرت "هو" عزّ و جلّ است که حضرت امام سجاد علیه السلام میفرمایند:

💠هُوَ غَيْبٌ بَاطِنٌ💠
📚(بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۶، ص:۱۴)

از این رو اسمِ عَلَم برای ذاتِ غیب الغیوب مطلق، "هو" است که حضرت امام محمد باقر (علیه السلآم) در مورد «هو» در "قل هـــو الله" می‌فرمایند:

💠"«هُـــــــوَ»"؛ اسْــــــمٌ مَكْنِيٌّ مُشَارٌ إِلَى غَائِب】‌
✤ «هـــــو» اسمــــی سرپوشیده است، که اشاره به سوی غایب دارد.
📚(توحید صدوق، ص: ۸۸)

🔔🍃 دقت فرمودید؟
"هو"، اسمی از اسماء حقّ تعالی است.
و این اسم، همانطور که در مورد اسماء توقیفی بیان شد، وصفِ حقّ است. یعنی چون ذات باریتعالی "غائب" مطلق است، ضمیرِ غائبِ "هو" خبر از آن ذاتی میدهد که دائماً خود به خود، و در خود، و بسوی خود، و تا خود، در غیبوبتِ مطلقه است.

🔸همینجا بایستی سوالی پیش بیاید که مگر میشود خدایی که حضورِ مطلق و مطلقِ حضور است، غیبِ مطلق و مطلقِ غیب باشد؟

🔹در عالم حدود؛ محال است. ولی ما از عالم نور سخن میگوییم.
ان شاء الله در سلسله مقالات این کانال، -به لطف خدا- در مورد معرفة بالنورانیة هم مطالبی خواهید خواند و آنگاه این دقایق بهتر روشن میشود.

☀️ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در مورد حضرت حقّ تعالی میفرمایند:

♦️حَاضِرٌ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَ غَائِبٌ غَيْرُ مَفْقُودٍ】‌♦️
📚(معاني الأخبار، ص:۱۰)

حاضر مطلق بودنِ حقّ تعالی به #عین_شخصی غائب مطلق بودنِ حقّ تعالی است (ان شا الله توضیح #عین_شخصی در همین کانال داده میشود).

🍃⏎⧈ بنابراین همانطور که حقّ تعالی را بیحدّ است و در عین حضور نزد خویش، غیب الغیوب مطلق است؛ تجلّی حقّ تعالی، در عین اینکه یافته میشود، در لا اشاره و غیب بودن است.


🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده




‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

▪️#معنای_توحید
▪️#مراتب_توحید

https://t.me/ehsannil3/221
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔸3- توضیح بییشتر در مورد معنای توحید :

🔷 پاسخ :

"التوحید" مصدر باب تفعیل است. باب تفعیل معانی مختلفی دارد که یکی از آنها تَعدیه است که "توحید" به معنای «یکی کردن» می‌باشد. و معنای دیگر آن «یکی دانستن» است که با این معنا بیشتر آشنا هستیم.

توحید چه به معنای «یکی کردن» باشد و چه به معنای «یکی دانستن»، به یک حقیقتِ معنایی منتهی میشود.

♦️ توحید به معنایِ "یکی کردن":

"یکی کردن"ِ اگر از یکی نبودن باشد، که مثلاً موجودات نقطۀ وحدتی با حقّ تعالی نداشته باشند و بخواهد آنرا یکی کند، این یکی کردن، یا محال است یا اگر بشود، وحدت نیست بلکه اتحاد است که اتحاد، چون فرع بر دوئیت است، في حدّ وصفِهِ شرک بالله است.
امّا حقیقت مطلب این است که از یکی بودن، یکی می‌کند. اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا در اینصورت #تحصیل_حاصل نیست ؟
عالم نور، معیاراتِ خودش را دارد. و موضوعاً تحصیلِ حاصل خارج از بحث عالمِ نور است ( و نه حُکماً).

عرض شد که ان شا الله در مطالب این کانال در مورد #معرفة_بالنورانیة توضیحاتی به مرحمت حقّ نگاشته میشود که سخن، بهتر روشن شود.

"یکی بودن" را "یکی کردن" ، "نورٌ علی نور" است (اشاره به آیۀ نور- ۳۵ سورۀ نور).

♦️ امّا "توحید" به معنای "یکی دانستن" :

"دانستن" همان علم است. در مورد علم و تقسیمات آن بایستی صحبت کرد. ولی چون مفصل میشود فقط همینقدر اشاره میکنم که "یکی دانستن"، علمِ حضوری است. که معلوم و علم و عالم، در یک نقطه وحدت دارند و معلوم، وجودی دونِ عالم ندارد.

🍃⏎⧈ بنابراین یکی دانستن را ابتدائاً نبایستی فرع بر یک بودن بگیریم. مثلاً میگوییم کسی آشپزی میداند. یعنی اوّلاً این شخص هست و آشپزی چیزی غیر اوست و او آشپزی را میداند. در حقیقت آشپزی را نزد این شخص به نحو دوئیت با او تصوّر کردیم. در حالیکه علم حقیقی، علم حضوری است. یعنی اگر آشپزی را در زمرۀ علوم حقیقی فرض کردیم، در یک نقطه با این شخص یکی شده است و ظهورِ این علم، توسط عالِم آن، و در معلوم آن رخ میدهد.

🍕یعنی آشپزی را در غذایی که این شخص میپزد یا دستورش را میدهد، می‌بینیم. که "غذا"، آن معلوم است و شخصِ آشپز، عالِم.

♻️ پس در تحلیلِ معنایِ "یکی دانستن"ِ توحید، بایستی این دقتها صورت بگیرد:

🍃۞ توحید در سه مرتبۀ افعالی و صفاتی و ذاتی باید دیده شود. یعنی "یکی دانستن" باید در این سه مرتبه بررسی گردد که در هر مرتبه، وحدتِ عالِم و علم و معلوم برقرار است:

🔸1- "یکی دانستن" در مرتبۀ افعالی
»» توحید افعالی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در افعالش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید افعالی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ، در افعالِ او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که :

💎﴿وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏﴾💎
✥ و وقتى [ريگ‏ها را] انداختى اين تو نبودى كه انداختى بلكه خدا بود كه انداخت‏.
📘(انفال، آیۀ ۱۷)

🔸2- "یکی دانستن" در مرتبۀ صفاتی
»» توحید صفاتی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در صفاتش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید صفاتی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ، در صفات او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که :

💎﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ﴾💎
❈ اى مردم! شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نياز و ستوده است.
📘(فاطر، آیۀ ۱۵)

🔸3- "یکی دانستن" در مرتبۀ ذاتی
»» توحید ذاتی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در ذاتش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید ذاتی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ ، در ذات او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که:

💎﴿كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه﴾💎
❃ جز وجه الله همه چیز فانی است.
📘(سورۀ قصص، آیۀ ۸۸)

و صاحب چنین مرتبۀ توحیدی، خودِ «بودن» و کینونیّتش اقرار می‌کند و فریاد میزند که 🔸"ذَاتُـــهُ حَقِيـــقَةٌ"🔸 (📚تحف العقول، ص: ۶۳) که ذات حقّ تعالی تنها ذاتِ حقیقی است و سایر ذوات، مجازی و اعتباری است.

🌿⇯⇦پس "یکی دانستن"؛ دانستنِ ذاتی و صفاتی و افعالی است. که با هر مرتبۀ وجودمان (ذات، صفت، فعل) که او را یکی بدانیم، توحید آن مرتبه را پذیرفته‌ایم و ایمان در آن مرتبه به ما و در ما محقّق شده است که فرمودند:

💠"الْإِيمَانُ ؛
1️⃣ هوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ
2️⃣ و إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ
3️⃣ و عَمَلٌ بِالْأَرْكَان‏
"💠

📚🌻(تحف العقول،ص:۴۲)


🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده




‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──

.
.

🔲#فنا و #فنای_مطلق و #فانی_مطلق

https://t.me/ehsannil3/222
•┄┅┅┄┅❁•🔅•❁┅┄┅┅┄•

🔸4- آن شخصی كه حضرت امام حسين عليه السلام در گوش ايشان حديثی فرمودند، آیا علت رنجور شدن جسم و روح او گرفتاری در تعیّن و حدود است؟
در حالی که حقّ تعالی بیحدّ است و خارج از احاطه، چطور بشری که متعیّن و گرفتار حدود است، درک و معرفت حقّ باید بکند؟

🔷 پاسخ :

علاوه بر اینکه جسم عادّی انسانها تحمّل تجلّی حقّ تعالی را ندارد، بلکه روح ایشان هم اگر به تعیّن خودیّت و انیّت بماند، طاقت درک و رؤیت را ندارد.
پس شناخت و درکِ خداوند چگونه خواهد بود؟ آیا درک و معرفت و رؤیت او منتفی است؟

لازم است به طور مختصر هم که شده در مورد #فنا و #فنای_مطلق و #فانی_مطلق بخوانیم:

🔸فنا ؛ در لغت به معنایِ از بین رفتن است ولی چون فانی در کسی شود، اضمحلال است.

🔸فانی؛ اسم فاعل است و کسی است که در مُفنا فیه، مضمحل میشود.

🔸مُفنیٰ فیه؛ مفعولٌ فیه است و کسی است (حضرت حقّ تعالی) که فانی در او مضمحل میشود.

🍃⇯֎ فنا، انقطاع و اضمحلال فرد عارف در معروف است.
عارف، به هر اندازۀ معرفتش به حقّ تعالی، در حضرت حقّ تعالی فانی میشود. و این معرفت، در سه مرتبۀ کلّی فعل و صفت و ذات رقم میخورد.

🍃⏎⧈ مرحله مرحله عرض میکنم :

♦️۱- ما به خودمان نمی‌توانیم در خدا سِیر کنیم. یعنی تا انیّت داریم، مقابلِ خدا قَد عَلَم کرده‌ایم و هرگز در خدا سِیر نخواهیم کرد و حقّ را درک نمی‌کنیم. باید این انیّت که صد البته اعتباری است و نه حقیقی، کنار رَوَد.
به عبارتی باید "موت"مان برسد. منظور از موت، فوت نیست. فوت و وفات، رفتنِ روح از جسد است. امّا موت، کنار رفتنِ انیّت انسان است.

پس تا اینجا دانستیم که هرگز با داشتنِ انیّت، نمی‌توانیم سِیر در خدا بکنیم. چرا که خدا بیحدّ است و بیحدّ فقط به خودش قابل شناختن است و یک شخصِ محدود نمی‌تواند در خدایِ بیحدّ سیر کند.

♦️۲- موت که خاموش شدنِ "انیّت" است، مراتب دارد : مرتبۀ فعل، مرتبۀ صفت، مرتبۀ ذات.
و هر کدام از این مراتب، درجات دارد. بطوری که بیش از نفَس‌های خلایق، مراتب برای موت هست.

♦️۳- موت با تسلیم شدن در برابر حقّ تعالی حاصل میشود که قرآن می‌فرماید:
💎﴿فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾💎
❈(موتتان نمی‌رسد الا اینکه تسلیم حقّ شوید)
📘(بقره، آیۀ ۱۳۲).

🔔 پس دقت بفرمایید که :
🔻موت در صورتِ ظاهری همان "تسلیم" است و در باطن، موت است.🔺
پس همانطور که برای موت بیان شد، تسلیم حقّ تعالی شدن نیز مراتب دارد. مرتبۀ فعل، مرتبۀ صفت، مرتبۀ ذات.

☑️ که فرمودند『 الْإِيمَانُ هُوَ التَّسْلِيم‏
(📚عيون الحكم، ص:۵۸) و ایمان که همان تسلیم است را فرمودند:

💠الْإِيمَانُ ؛
1️⃣ هوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ
2️⃣ و إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ
3️⃣ و عَمَلٌ بِالْأَرْكَان‏
💠
📚(تحف العقول،ص:۴۲).

هرچقدر شخصی در هر یک از مراتب فوق، عبد خداوند باشد و تسلیم او گردد، در همان مرتبه، و به همان اندازۀ که عبد است، فانی در حق تعالی است و حقّ ، به او متجلّی است که فرمودند 🔻العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة🔺 (عبودیّت جوهره‌ای است که کُنه و باطنش، ربوبیّت است/مصباح الشریعه، باب صدم در حقیقت عبودیّت).

▪️فنای در فعل »» ♦️پس اگر فعل نیکویی را به نیّت عبودیّت حقّ انجام دهد، در آن فعلش، فانی در حقّ است یعنی در همان مرتبۀ فعل، به همان اندازۀ فعلی که انجام داده، دیگر خودش نیست (انیّتش همان اندازه رفته است) و خدا تا او هست و خداوند به او ، در همان مرتبه و به همان درجه، ظاهر است که فرمود 🔹"ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه‏"🔹(هر خيرى به تو رسد از خداست / نساء۷۹) .

▪️فنای در صفت »»♦️و اگر صفت نیکویی داشت مثلاً سخاوتمند بود، به همان ترتیب که ذکر شد، خودش نیست و بلکه خدا تا او در مرتبۀ صفت حضور دارد. پس در صفت، به اندازۀ درجۀ خلوصش، فانی در حقّ تعالی شده است.

▪️فنای در ذات »»♦️فنای در ذات، آخرین مرتبۀ فناست. بعضی فنای در ذات را قبول نمی‌کنند. و آن مسئله این است که اگر شخصی در ذاتِ خویش عبد خداوند شد، و در نتیجه فانی در حقّ تعالی شد، چطور میشود که این شخص باشد و در عین حال، مضمحل در ذاتِ حقّ باشد؟
ان شاء الله اشکالی که وارد میکنند، معلوم باشد. چون فهمِ خودِ اشکال مهمّ است تا وقتی پاسخ داده میشود، به جان بنشیند.

🌐👈🏻 چون در عالم حدود و با معیاراتِ عالم حدود به مسئلۀ فنا نظر کردند، این اشکال برایشان رخ داده است. و اشکالِ اصلی ایشان در این است که از اوّل، دو وجود و ذات در نظر گرفتند که یکی وجود و ذاتِ حقّ تعالی است و یکی وجود و ذاتِ شخص فانی.
از ابتدا، خشتِ کجِ «دوئیت» را گذاشتند و این بَنای سست تا ثریّا به کَجی بالا رفت!


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔹
🔹

🍃⏎⧈ از اوّل بدونِ دلیل دو ذات در نظر گرفتند. اشتباهشان همینجا بود که برای اشخاص، وجود و ذاتی جداگانه قائل شدند.
در نتیجه این شد که فنای در ذات را قبول ندارند.

🌿⇯⇦در صورتیکه وجودِ شخصِ عبد که حالا فانی در الله تعالی شده است، از اوّل وجودِ خودِ خداوند بود که به اطلاق و بیحدّی و صمدیّتش، شخصِ عارف را گرفته است. و حالا هم که فنای ذاتی یافته، فنایِ خود در خودِ حقّ تعالی است. منتها چون این شخص، مختارانه عبد بودن را پذیرفته، مأجور خواهد بود.

🔅 در زیارات حضرات آل الله (علیهم السلام) از جمله زیارت حضرت امام هادی علیه السلام اینگونه شهادت می‌دهیم:

🔻أَشْهَدُ يَا مَوْلَايَ أَنِّي بِكَ وَ بِآبَائِكَ وَ أَبْنَائِكَ مُوقِنٌ مُقِرٌّ
👈🏻 و لَكُمْ تَابِعٌ فِي ذَاتِ نَفْسِي
وَ شَرَائِعِ دِينِي وَ خَاتِمَةِ عَمَلِي وَ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَاي‏
🔺

✤ شهادت میدهم ای مولای من! من به تو و به پدران تو و به فرزندانت به یقین مقرّ هستم.
و برای شما در ذاتم تابعم،
و در احکام دینم و تمامیّت اعمالم و بازگشتگاه و منزلم.
📚(بحار الأنوار ،ط -بيروت،ج‏۹۹،ص:۶۵)

تابع به تبعیّتش فانی در متبوع میشود.
■ اگر در افعال تابع بود، توحیدِ افعالی پیدا می‌کند یعنی در افعال، دیگر او نیست و متبوع، تا افعال او حاضر است.
■ اگر در صفات تابع بود، توحیدِ صفاتی پیدا می‌کند یعنی در صفات، دیگر او نیست و متبوع، تا صفات او حاضر است.
■ و اگر در ذات تابع بود، توحیدِ ذاتی پیدا می‌کند یعنی در ذات، دیگر او نیست و متبوع، تا ذات او حاضر است.

🌿⇯ عبارتِ 🔻وَ لَكُمْ تَابِعٌ فِي ذَاتِ نَفْسِي🔺 تابعیّت در ذات که موجب فنای ذاتی است را بیان میکند.

🍃⇯֎ که تابع، در نفْسِ تبعیّتش، و به قوّت تبعیّتش، به همان اندازه که تابع است، و به همان مرتبه که تابع است، فانی است.

❂☜ یعنی اگر در افعال، تابع آل الله علیهم السلام باشد، در افعال، فانی در آل الله علیهم السلام است و به توحیدِ افعالی رسیده.

❂☜ و اگر در صفات، تابع آل الله علیهم السلام باشد، در صفات، فانی در آل الله علیهم السلام است و به توحیدِ صفاتی رسیده.

❂☜ و چنانچه در ذات، تابع آل الله علیهم السلام باشد، در ذات، فانی در آل الله علیهم السلام است و به توحیدِ ذاتی رسیده است. که این به عبارتی؛ فنایِ مطلق است.

🍃 پس شهادتِ【أَشْهَدُ يَا مَوْلَايَ】از شدّت یکی بودنِ شاهد و مشهود است. یعنی فنای مطلق و توحید ذاتی، به بیانِ شهود آمده است. پس اینطور است ؛

🍃⏎⧈ " وَ لَكُمْ تَابِعٌ ؛
🔹في ذَاتِ نَفْسِي »» تابعیت در ذات (فنای ذاتی)
🔹و شَرَائِعِ دِينِي »» تابعیت در صفت (فنای صفاتی)
🔹و خَاتِمَةِ عَمَلِي »» تابعیت در افعال (فنای افعالی)
🔹و مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَاي‏" »» تابعیت در آثار (فنای آثاری)

("منقلبی" = بازگشت من - "مَثوای" = اقامتگاه و قرار من)

֎🍃⇦و فنا که اضمحلالِ محبّ در محبوب است را در فرمایش حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (ع) بیشتر درک و نوش کنیم که می‌فرمایند:

🔆حُبُ اللَّهِ نَارٌ لَا تَمُـــــــرُّعَلَى شَيْءٍ إِلَّا احْتَرَق🔆
✤ دوستی خدا آتشی است که بر چیزی نمی‌گذرد الا اینکه آنرا می‌سوزاند.
📚(بحار الأنوار ،ط -بيروت، ج‏۶۷، ص:۲۳)

چون حضرت حقّ ، محبّش را میگیرد، دیگر محبّ در حقّ تعالی فانی و مضمحل و محترَق میشود.

این سوزاندن، به سوزاندنِ انیّت میرسد که آن فنای در ذات است. و باز فراتر میرود که خودِ فنا را هم که چون رسم و عنوان دارد، آنرا نیز می‌سوزاند که این فنای از فناست و این همان #فنای_مطلق و کمالِ انقطاعی است که در مناجات شعبانیه آمده است:

🔻إلهى! هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ🔺
خدایا! کمالِ بُریدنِ به سوی خودت را عطایم فرما.

📚(إقبال الأعمال،ط -القديمة، ج‏۲،ص۶۸۷)

اینچنین است که شخص به هر اندازه عبد باشد، خودش نیست و تعیّناتش و متعلّقاتش و ماسوای خدا از او مفارقت میکند و خدا میماند که حضرت امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

💠حُبُّ اللَّهِ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عَبْدٍ أَخْلَاهُ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ كُلِّ ذِكْرٍ سِوَى اللَّهِ عِنْدَ ظُلْمَة💠
✫ وقتى محبّت الهى بر باطن بنده‏اى تابش كرد او را از هر مشغولیّت و قيدى ميرَهاند و هر چه جز با او باشد ظلمت و تاريكى آور است.
📚(مصباح الشریعه، باب ۹۶- في حب اللَّه‏)

۞🌱 ان شاء الله عنایتی گردد و قوّت تبیین و تفهیم تمام شود و این فرمایش حضرت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلـّم) با جان بخوانیم و "یا علی"گویِ این معرفت باشیم که می‌فرمایند:

🔅اذا تـَـمّ‏ الفقر فهو اللّه‏🔅
📚(جامع الأسرار- سید حیدر آملی ،ص۳۶۴)

نوش جان کسانی که به دلْ آمدند و به این حقیقت دل سپردند.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
🔹


♦️✍🏻 چند کلمه بیشتر برای طالبین و مشتاقان لطائف و دقائق:

🍃 در حدیث قدسی، معروف به حدیث «قُرب نوافل»، خداوند می‌فرماید که عبدِ مؤمنِ من، با نوافل به سوی من تقرّب پیدا میکند (این همان فناست چرا که قرب، با دوئیت سازگار نیست)، بنابراین :

☀️【«كُنْتُ» سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا 】☀️
✣ شنوایی او میشوم که با آن می‌شنوَد و بینائی او می‌شوم كه با آن می‌بيند و زبان او شوم که با آن نطق میکند و دست او شوم که با آن محکم میگیرد.
📚(الكافي ،ط - الإسلامية، ج‏۲، ص: ۳۵۲)

بیانِ «كُنْتُ» جای دقت دارد چرا که به ذاتِ خداوند اشاره می‌کند.
نمی‌فرماید که من به او قوّت میدهم تا با آن بشنود و ببیند و بگوید و بگیرد. که بعد بهانه‌ای باشد برای اینکه بگوییم هرگز فنای مطلق در حقّ تعالی امکان ندارد!

▪️ بلکه «كُنْتُ»یِ حقّ تعالی، کینونَت و بودِ این شخصِ مقرّب را گرفته است.
و در ضمن، در بیانِ "لسان" و [خصوصاً] "ید"، تسامحی نیست که بگوییم منظور نُطق و قدرت است. چرا که متکلّم می‌توانسته "نَطَقَه" و "قُدرته" را بفرماید تا جا برای زبان و دستِ ظاهری نباشد.

پس باطن تا ظاهر این شخص، فانی در حقّ است و حقّ تا او، و به او ظاهر است.

📜 خداوند در حدیث معراج درباره مقام خردمندان (مؤمنین) به حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرماید:

🔷『 لأشوقن إليه الجنة و ما فيها
و لأستغرقن عقله بمعرفتي
👈🏻و لأقومَنَّ له مقام عقله‏ 』🔷

✤ قطعا بهشت و آنچه در آن است را برای مؤمن به شوق می‌دارم
و عقل او را مستغرق به معرفت خودم می‌‏كنم،
👈🏻 و من خودم بجاى عقل او می‌‏نشينم‏.
📚(الوافي – ملا محسن فیض کاشانی، ج۲۶، ص:۱۴۸)

🍃۞ عارف، برای خداست و از خداست و با خداست. حضرت امام جعفر صادق (ع) در وصف عارف بالله می‌فرمایند:

💠【وَ لَا مُونِسَ لَهُ سِوَى اللَّهِ
وَ لَا نُطْقَ وَ لَا إِشَارَةَ وَ لَا نَفَسَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لِلَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ مَعَ اللَّهِ】💠

✤ و مونسى براى او به جز پروردگار متعال نيست.
و نطق و اشاره و نـَـفـَـس كشيدن او به سبب خدا و براى خدا و از خدا و با خدا مى‏باشد.

📚(مصباح الشريعة، ص: ۱۹۱ -
الباب الواحد و التسعون في المعرفة)

▫️ان شاء الله این اشارات از روایات و ادعیه و آیات، جان تشنگان معرفت و جویندگان حقیقت را سیراب کند.

هرچه شخص، عبد خداوند باشد، ظلمت و حدود و تعیّناتش میرود و خداوند که نور است و حقیقت و حیاتِ عالمِ اشارات است، در او جلوه‌گر میشود. این است که دعای مؤمنین به فرمایش قرآن چنین است :

💎﴿رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ﴾💎
❈ پروردگارا! نورمان را براى ما به كمال رسان و ما را بيامرز كه بی‌ترديد تو بر هر چيزى قادرى.
📘(سورۀ تحریم، آیۀ۸)

و این در حالی است که نورِ مطلق و مطلقِ نور، خداوند است که نور عالم اشارات و موجودات است که فرمود :
🔅اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏🔅
📘(سورۀ نور،آیۀ ۳۵).

۞ روز قیامت که تجسّم اعمال صورت میگیرد و هرکسی به اعمالش که خودیّت اوست ظاهر میشود، مؤمنین نورانی هستند.

🔔 دقت کنیم که نور به آنها عارض نشده بلکه به اندازه‌ای که عبد هستند، انیّتِ اعتباری آنها کنار رفته و موتشان رسیده و خداوند که نور مطلق است به آنها جلوه‌گر است.

👈🏻 در آن روز منافقین به مؤمنین برای نور التماس میکنند ("انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ ... فَالْتَمِسُوا نُوراً"/ حدید ۱۴).

📖این است که در ادعیه مرتباً نور را طلب می‌کنیم. یعنی خدایا تو باش و من نباشم. از جملۀ این ادعیه، این دعای شریفه در روز عرفه -که روز خاصّۀ شناخت خداوند است- می‌باشد:

🔆【اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ فِي سَمْعِي نُوراً وَ فِي بَصَرِي نُوراً وَ فِي لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ عُرُوقِي وَ مَفَاصِلِي وَ مَقْعَدِي وَ مَقَامِي وَ مَدْخَلِي وَ مَخْرَجِي نُوراً وَ أَعْظِمْ لِي نُوراً يَا رَبِّ يَوْمَ أَلْقَاكَ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ】🔆
📚(من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص: ۵۴۳)

👁‍🗨 در دعای فوق خوب دقّت فرمودی؟!
آیا دقت شد که "لَحْمِي وَ دَمِي وَ عِظَامِي وَ عُرُوقِي وَ مَفَاصِلِي وَ مَقْعَدِي" را هم فرمود؟!
آیا دانستی که تا پوست و گوشتِ فانیِ مطلق را خدا میگیرد؟!

⁉️ آیا دانستی که دیگر این جسمِ ظاهر مؤمنِ کامل هم فانی در حقّ میشود؟
آیا دانستی که چرا بعضی از اجساد خوبان در قبر نمی‌پوسد؟! آیا بقایِ حقّ را در این افراد دیدی؟!


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

.
.


📜🍃 پس دعای بعد از نماز صبح را هم به جان و دلت دمساز کن:

🔆اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ فِي بَصَرِي نُوراً وَ عَلَى لِسَانِي نُوراً وَ بَيْنَ يَدَيَّ نُوراً وَ مِنْ خَلْفِي نُوراً وَ عَنْ يَمِينِي نُوراً وَ عَنْ شِمَالِي نُوراً وَ مِنْ فَوْقِي نُوراً وَ مِنْ تَحْتِي نُوراً وَ عَظِّمْ لِيَ النُّورَ وَ اجْعَلْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ وَ لَا تَحْرِمْنِي نُورَكَ يَوْمَ أَلْقَاك‏ (يَوْمَ الْقِيَامَة)🔆

📚(إقبال الأعمال، ط - القديمة- سیّد ابن طاووس، ج‏۱، ص: ۴۳۱)

میدانم برای شمائی که جانت جویای حقّ است یک اشاره هم کفایت میکرد.

❗️💭 حدیث نفس میکنم:
باید شکست!
اگر شکستی و انیّتِ پوچَت رفت، او حاضر است و جلوه میکند. خودش فرمود:

☀️ أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم‏☀️
🔸من نزد قلبهای شکسته هستم.

📚(منهاج النجاح، مقدمه‏۲، ص: ۹)

🌿⇯⇦چون در مورد فنایِ عبد و بقا و ظهورِ حقّ تعالی در عبدش رشحه‌ای بیان شد، میشود بیان کرد که مُدرِک (درک کنندۀ حقّ) به حضورِ خودِ حقّ تعالی میسّر است. یعنی قوّۀ درّاکه چیزی جز حضورِ حقّ تعالی در مُدرِک (درک کننده) نیست که به عنوان نمونه در مورد عقل، که اوّلْ ظهورِ حقّ تعالی است، در احادیث فرمودند :

🔶[العقل] جَوْهَرٌ دَرَّاكٌ مُحِيطٌ بِالأشْيَاءِ عَنْ جَمِيعِ جِهَاتِهَا عَارِفٌ بِالشَّيْ‏ءِ قَبْلَ كَوْنِهِ🔶
✫ عقل، جوهر دَرک کننده است که از همۀ جهات محیط بر اشیاء است. و پیش از کینونَت شیء، عارفِ بر شیء است.

🍃⏎⧈ پس افراد، به خودشان حقّ تعالی را درک نمی‌کنند و بلکه به وجودِ و قوّت خودِ مُفنا فیه (یعنی خدا)، خدا را درک میکنند و معرفت به او پیدا میکنند.

🔔 دقت کنیم که "عقل"، واسطۀ مطلقه (یعنی همان وجودِ مطلق)، حضرات آل الله علیهم السلام هستند.

عبدِ مومن، «به آل الله علیهم السلام» ، «در تمام مراتب خداوند» راه دارد و هدایتِ حقّ تعالی، تامّ و تمام است.

❗️دقت میخواهد که چه عرض شد!
👈🏻«به آل الله علیهم السلام»، نه به خودش. این فناست.



🌱 الْحَمْدُ لِلَّه‏ الذّی هُوَ الدَّائِمُ بِلَا فَنَاءٍ وَ الْبَاقِي إِلَى غَيْرِ مُنْتَهًى‏.
📚🌻(الكافي ، ج‏۸، ص:۱۷۰)


🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.
🔆 #حقیقة_التوحید
🔅#سخن_دوم_حقیقة_التوحید :

●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
https://t.me/ehsannil3/229
●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●

🔳 عرض شد که تمام عالَم، آیات الهی است و آیات الهی، تجلیّات حضرت حقّ اند و صرف نظر از تجلی حقّ، مخلوقات، في نفسِهِ هالک و فانی‌اند و نیستند که نیستند که نیستند.

💎﴿سنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق﴾💎
❈ به زودى آيات خود را هم در آفاق و خارج از وجود آنان و هم در داخل وجودشان نشان خواهيم داد تا روشن گردد كه: خدا حق است.
📘(فصلت، آیۀ ۵۳)

🍃⇯֎ یک وجود هست و آن وجودِ حقّ تعالی است که آفاق و انفُس را گرفته است و چیزی جز حقّ نیست و همه تطوّرات و شئونِ اویند.

دلى كز معرفت نــور و صــفا ديد
به هر چيزى كه ديد، اوّل خدا ديد

🔅 مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند:

💠ما رأيتُ شيئاً الا و رأيتُ الله قبلَه و بعدَه و معَه و فيه
✤ یعنی هیچ چیز را ندیدم الّا اینکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و با آن و در آن دیدم.
📚(الكلمات المكنونة، چاپ قديم،ص: ۳)

🔸← "ما" در "ما رأيتُ شيئاً" 👈🏻 "ما"ی نافیه است و "شيئاً" نکره آمده است. پس نکره در سیاقِ نفی است و نکره در سیاقِ نفی -در ادبیات عرب- ، افادۀ عموم می‌کند (یعنی همه را در بر می‌گیرد) یعنی:

❂☜ "هیچ" شیئ را ندیدم، الّا اینکه خدا را در جلوۀ آن شیء دیدم.

🌿⇯⇦و وقتی ولیّ خدا (ع) که تمام اشیاء در احصاء وجودِ اوست و قرآن در وصفش می‌فرماید🔻كلُّ شَيْيٍ اَحْصَيْناهُ في امامٍ مُبينِ🔺("همه چیز" را در امام مبین احصاء کرده‌ایم / یس، آیۀ ۱۲)، بفرمایند هیچ شیئی را ندیدم، یعنی هیچ چیزی نیست. یعنی خورشید و زمین و آسمان و ملائکه و انسان و حیوان و نبات و کلاً همۀ اشیاء نیستند، الّا اینکه حقّ تعالی به آنها جلوه‌گر است.

🔻الّا و رأيت الله قبله و بعده و معه و فيه🔺
👈🏻 یعنی خدائیت خدا، حفره و جای خالی ندارد و او صمد است.

🔆 مولی علی (ع)، امیر«المؤمنین» و سیّد«الموحّـــدین» هستند و فرمایش حضرت، رشحۀ توحید است.

🌿⇦اشیاء با مختصّات و کیفیّاتی دیده می‌شوند. آنها که توحید را نفهمیدند تصوّر می‌کنند که منظورِ موحّدین این است که این اشیاء، با این مختصّات و کیفیّات، خدا هستند!
العیاذُ بالله اگر موحّدین چنین سخنی بگویند.
چه تهمتی به خواصِّ اولیاء الهی می‌زنند! و متأسفانه از کوتاهی فهم، گاهی مرتکبِ تکفیر بزرگان میشوند.

🔹موحّد، خدا را محدود به عرش هم نمی‌داند. موحّد خدا را محدود به هیچ مکانی نمی‌داند.
👈🏻 موحّد، اشیاء را به خدا می‌بیند نه اینکه اشیاء را خدا ببیند.

🔔 وقتی وارد بر مباحثِ خاصّ میشویم، دقّت خاصّ لازم است. پس دقیق باشیم که چه عرض شد.

🔹 موحّد، این سنگ و چوبها و اشیاء را خدا نمی‌بیند. بلکه خدا را به صمدیّت و لا جوف بودن، مشاهده کرده و میبیند که محدود به هیچ حدّی نیست و پشتِ حدود اشیاء و بلکه شیئیتِ اشیاء متوقّف نمیشود.
صمدیّت و بیحدّی و اطلاقِ خدا را باید بشناسیم.

💫خداوند حضور مطلق و مطلق حضور است. حقّ تعالی حاضر مطلق است که همۀ محدودها به بیحدّی او، برقرارند و او همچنان به اطلاق و بیحدّی خود باقیست که در وصف حضرت حقّ فرمودند🔻حَاضِرٌ غَيْرُ مَحْدُودٍ🔺(📚معاني الأخبار،ص:۱۰).

🔹موحّد، می‌بیند که اشیاء، تجلیّات و شئونِ حضرت حقّ هستند. همه، ظلِّ حضرت حقّ هستند و از حقیقتِ ذی ظلّ کشیده شده‌اند که قرآن فرمود:

💎﴿أ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَـــــدَّ الظِّـــــلَّ﴾💎
❃ آيا ننگريستى كه پروردگارت چگونه سايه را امتداد داده است؟
📘(فرقان،آیۀ ۴۵)

حضور عَلَی الاطلاق حقّ تعالی، رحمت اوست که فرمود:

💎﴿و رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء﴾💎
📘(اعراف،آیۀ۱۵۶)

🔸← این آیه به این معنا نیست که اشیاء را ببینی و بعد رحمت را مانند یک لحاف بر سر اشیاء بکشی و بگویی رحمت بر سر این اشیاء نازل شده است!
❂☜ هرگز اینطور نیست.

💎﴿رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء﴾

"کلّ شیء" یعنی تمام چیزها که فقط آثار و افعال و صفات شیء نیست. بلکه حتّی ذاتِ اشیاء و شیئیتِ ایشان را نیز شامل میشود.

💎﴿رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء﴾
یعنی: هر شیئی(شامل ذات و صفت و فعل و اثر) که هست از رحمت من است و بیرون از رحمت من نیست و هر شیئی جلوهٔ وُسعت و گویای سعهٔ رحمت من است.
نه اینکه اشیاء بودند و بعد رحمت من مانند ابری بر آنها سایه افکند!

وای از دوئیت و شرکی که در اعتقاد رسوخ کرده!

💎﴿رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء﴾
یعنی هر جا برَوی و به هر چیزی و در هر مرتبه‌ای از آن که اشاره کنی (اعمّ از ذات و صفت و فعل و اثر و ...)، جز رحمت من چیزی نیست. همه، وسعتِ رحمت من است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

.
🔹
🔹

♻️ حقّ تعالی آنچنان خدایی است که همۀ اشیاء را گرفته است، که مولایمان فرمود:
💠هــــوَ حَيَــاةُ كُــــلِّ شَــــيْءٍ وَ نُــــورُ كُــــلِّ شَـــــيْءٍ

📚(الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۱۳۰)

📖 که قرآن کریم فرمود:
💎﴿اللَّهُ نُـــــورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾💎
📘(نور، آیۀ ۳۵)

🌕 "نور الله" را باید بشناسیم.
👈🏻 نورِ مطلق، نافذ است. "نورُ الله"، نافذ است. نه نفوذ کننده شیئی در شیئی.

⚡️ نافذ یعنی فرو رَوَنده.
اگر نافذ در ضعف باشد بایستی اوّل شیئی به عنوان مَنفَذ وجود داشته و بعد نافذ، در آن نفوذ کند.

🔸← امّا نافذ وقتی مطلق شد (نور خداوند نافذِ مطلق است) این طور است که مَنفـــَـذ را می‌آورد. یعنی محلّ نفوذ را می‌آورد و نافذ است. نه اینکه یک شیئی را اوّلاً داشته باشیم و ثانیاً این نور در آن نفوذ میکند. مثل اشعۀ ایکس که وارد اشیاء می‌شود!

نور حقّ تعالی این طور در اطلاق نفوذ است که نافذ و منفَذ، خودِ اوست.
یعنی کینونت و شیئیتِ شیء، نورِ حقّ تعالی است.
این است که آورندۀ شیء است و اصلاً چیزی جز این نور نداریم.

💫 نور حقّ تعالی آنطوری نافذ است که نفوذش را حدّی نیست و طوری نافذ است که غیر از این نور، اعتباری است در احاطۀ نوریّت نور.
چیزی مقابل نور نیست. نفوذش طوری است که چیزی نیست، الّا نور:
🌤اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

🌍 یعنی خودِ آسمان و زمین به نور خداوندَست نه اینکه روشنیِ آسمان و زمین به نور خدا باشد. روشنی‌اش، "بود"ش است و وجودش است که وجود و بودِ هر شیئی "الله" است که فرمودند:

🔆هُـوَ حَيَاةُ كُلِّ شَيْءٍ وَ نُورُ كُلِّ شَيْء🔆
📚(الكافي،ج ۱، ص: ۱۲۹)

✓✧ اطلاق "کلّ شیء" را رها نکنیم!
ذاتِ شیء هم، "شیء" است و در عمومیّت "کلّ شیء" واقع میشود. و اگر ظریفتر از ذات در لفظ ملحوظ بود، آن هم در اطلاقِ "کلّ شیء" قرار میگرفت.

❂☜ ذات حقیقی و حقیقتِ ذات، فقط حضرت حقّ تعالی است و ذواتی که برای اشیاء در اذهان تصوّر میشود، حقیقی نیست بلکه مجازی و اعتباری است.

🔅 حضرت مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرمایند:

🔻ذَاتُـــهُ‏ حَقِــيقَـــةٌ🔺
📚(تحف العقول ، ص:۶۳)

🌿⇯⇦ذات حقّ و شیئیتِ حقیقی، حضرت حقّ است. او، حقیقتِ اشیاء است که صادق عن الله حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔸أَنَّهُ شَيْ‏ءٌ بِحَقِيقَةِ الشَّيْئِيَّةِ🔸
📚(الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱،ص:۸۰)

🌿۞ چیزی جز این شیء حقیقی و حقیقتِ شیئیت نیست. سایر اشیاء، در بودنشان فریاد میزنند که "هالک" و "فان" هستند.
(در #سخن_اول_حقیقة_التوحید بیان شد.
رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/215 )

💫 چیزی جز نور خدا نیست. چیزی جز او نیست. همه، تجلیّات اویند.
اگر چیزی بیرون از حیات و نور، شیء باشد، العیاذ بالله شریک خدا می‌شود!

🔅 این است که هرچه می‌بینیم، باید خدا را در سعه و بیحدّی و فراگیری ببینیم.

☑️ سخن موحّدین را درک نکردند و تصوّر کردند موحّدین می‌گویند که العیاذ بالله اشیاء، خدا هستند.
نفهمیدند!

کدام کوته فکری می‌گوید که این سنگ و چوب خداست؟!

🔹سخن موحّدین چیز دیگری است که چون فهم سخن ایشان نبود، منکر توحید شده و تکفیر موحّدین کردند.
پناه بر خدا می‌بریم.

🌿⇯⇦خداوند آنچنان خدایی است که هر شیئی را گرفته است و هر شیئی را آورده و حقیقتِ شیئیت اشیاء است و نفس هر شیئی است. کوچکترین اشاره تا عمده‌ترین اشاره به اشیاء، تجلّی حقّ است.

🍃֎ در کیفیتِ نماز عید قربان، حضرت امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند که اینگونه تکبیر دوّم تا ششم را بگو. که قسمتی از آن چنین است :

💠اللَّهُ أَكْبَرُ أَوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ💠
📚(إقبال الأعمال،ط -القديمة، ج‏۱، ص: ۴۲۸)

🔸← عرض شد که "کلّ شیء" اطلاق دارد.
و 🔻أَوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ🔺، نظر به واحدِ اشاره به شیء است. که آن، ذات و بود و کینونت و بلکه شیئیتِ آن است.
و 🔻آخِرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ🔺، نظر به تمامیّت صفات و افعال و آثار شیء است.

شیء، چیزی بیرون از ♦️أَوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ♦️ نیست.

📜 در ادعیه و زیارات، اسرار معارف موج میزند و این لطائف بسیار است. باز اشاره میشود که در دعایی در مجموعۀ ادعیۀ سحر ماه مبارک رمضان می‌خوانیم:

💠يَا وَاحِدُ الْبَاقِي «أَوَّلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ»💠
📚(إقبال الأعمال، ط -القديمة، ج‏۱، ص:۸۰)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

.
🔹

🔘 چشمان دوبین و احوَل، خدا را به جایی می‌بیند و اشیاء را جایی دیگر.
مشرک است اما تصوّر می‌کند که موحّد است و از ساحت توحید الهی دفاع می‌کند!

🍃֎ او اشیاء را چیزی مستقل در کنار خدا می‌بیند و نهایتاً یک سلطۀ خارجی برای خدا قائل می‌شود که رحمت و قدرتش از بیرون، بر اشیاء سیطره دارد!

🔸← چنین خدایِ جعلی و ساختگی، محدود به مکانی بوده و در نتیجه "صمد" نیست.

📑 در #سخن_اول_حقیقة_التوحید عرض شد
(رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/215 ) که ؛
حقّ تعالی، آسمان و زمین را پر کرده و نه پر کردن چیزی، چیزی را. بلکه او نفسِ پرُ بودن است. او صمد است. اگر شیئی در کنار خدا قائل شدیم، خداوند را تو خالی و مُجوَّف فرضش کردیم که دیگر صمد نیست.

☑️ بیان شد که مولی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند خداوند آنچنان خدایی است که:

💠هوَ فِي الْأَشْيَاءِ عَلَى غَيْرِ مُمَازَجَةٍ
✣ یعنی در هر شیئی هست اما ممزوج با آن نیست.

🔸چگونه دخولی؟!
🔹در ادامه فرمودند:

💠『 داخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْءٍ فِي شَيْءٍ دَاخِلٍ

🔹یعنی داخل بودن خداوند در اشیاء، داخل بودن شیئی در شیئی نیست.
🔹و "مُمازجه" باب مفاعله است که این باب بین «دو چیــــز» اتفاق می‌افتد (مثلا مکاتبه یعنی نامه نگاری دو نفر با هم).
❂☜ و ما اصلاً دو چیز نداریم که "مُمازجه" باشد!

💫 خدا هست و بقیۀ اشیاء، تجلّیات اویند و نه کنار او. اشیاء، چیزی نیستند که به اشاره در کنار خدا بیایند.

🔆 حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) می‌فرمایند:

💠كان اللّه و لم يكن معه شيء💠
✤ یعنی خدا بود و با او چیزی نبود.
📚(بحار الأنوار، ج ۵۴،ص:۲۳۸)

در دنبالۀ همین حدیث شریف بعضی از حضرات فرمودند:

💠الآن کما کان
🔹یعنی الان هم خدا هست و چیزی با او نیست.

🌿۞ البته صرفنظر از "الان کما کان" بیان میشود :

🔹«بودِ» خدا (کان الله)، تحت هیچ زمان و مکانی نیست که بعضی بگویند این حدیث، بیان قبل از خلقت اشیاء است!
"کانَ"یِ حقّ تعالی، تمام "کانَ" است. بود ِ او، بودی برای کسی و چیزی نمی‌گذارد. «غیرتش، غیر در جهان نگذاشت»

🔅تصریح این مطلب از فرمایش حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است که می‌فرمایند:

💠أَنَّهُ لَا شَيْ‏ءَ قَبْلَهُ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَهُ «فِي دَيْمُومِيَّتِهِ»💠
📚(الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص:۱۲۰)

«فِي دَيْمُومِيَّتِهِ»، دوام علی الاطلاق حقّ تعالی است و ربطی به زمان و مکان و خلق و مخلوقات ندارد. همیشه اینطور بوده و هست و خواهد بود. از آنجایی که اشیاء، در دوئیت با حقّ تعالی نیستند، معیّت ایشان با حقّ ، بی معناست.
بلکه معیّت، فقط معیّت قیّومیه حقّ است که قوام و قوّت و شیئیتِ اشیاء است و در #ﺑﯿﺎﻥ_پنجم_حقیقة_الولایة شرح آن روزی شد (رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/75 ).

📜 حضرت سیّد الشهدا (علیه السّلآم) در دعای عرفه می‌فرمایند:

💠أنت الذی تعرف إلیّ «فی کــــلّ شیء» فرأیتك ظاهرا فی كلِّ شیء.
✥ تو آنی که «در هر چیـــــزی» خود را به من شناساندی تا تو را در هرچیزی آشکارا دیدم.

با صد هـــزار چهــــره برون آمدی که من
با صد هــــزار دیــــده تماشا کنم تو را

جان عالمی به فدای سیّد و سالار شاهدین حقیقت، حضرت سیّد الشهدا (علیه السّلآم) باد.

👁‍🗨 و کور باد چشمی که ترا نبیند:

💠『 عمِيَتْ عَيْنٌ لا تَرَاكَ.』
📖(دعای عرفه)

در ديدۀ ديـــده ، ديـــده‌ای مى‌بايد
وز خويــــش طمــع بـُـريده مى‌بايد
تو ديــده نـدارى کـــه ببـينى او را
ورنه همــه اوست ، ديده‌ای مى‌بايد

🍃الحمد للّه ملأ السّموات و الأرضين.
📚🌻(صحیفۀ علویه علیه السلآم)



#ﭘﺎﯾﺎﻥ_سخن_دوم_حقیقة_التوحید
🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده




‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──

.
.

🔆 #حقیقة_التوحید
🔅#سخن_سوم_حقیقة_التوحید :

●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
https://t.me/ehsannil3/233
●═•◈•◈•◈❖ 🔅 ❖◈•◈•◈•═●

📖 قرآن می‌فرماید:

💎﴿سنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّــــى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق﴾💎
❈ به زودى آيات خود را هم در آفاق و خارج از وجود آنان و هم در داخل وجودشان نشان خواهيم داد، تا روشن گردد كه خدا حق است.
📘(فصلت،آیۀ۵۳)

❂☜ در آیۀ فوق کلمۀ «حَتَّــــى» آمده است که هدف و غایتِ رؤیت آیات در آفاق و انفُس را می‌رساند. به این معنا که قصد از رؤیت، رسیدن به "حقّ"است.

🔹اگر تماماً به آفاق متوقّف شدیم، باطل است و نیز اگر نخواستیم از آفاق استفاده کنیم تا به حقیقتِ آفاق برسیم، آن هم باطل است.

💢 غایت در عالم نور، یک جا و مکانی دور نیست. بلکه خداوند قریب است که فرمود:
💎﴿فإِنِّي قَــريــب﴾💎
📘(بقره، آیۀ ۱۸۶)

❂☜ و قربتش آنچنان است که جا برای غیر خود نمی‌گذارد. او نه تنها قریب است، بلکه نَفْسِ قـــُـرب است و قریب بودنش، قریب بودن چیزی به چیزی نیست که "قریب"، نام مبارکِ اوست و اسماء الهی، برخاسته از ذات حقّ است و نه به حسب غیر او باشد. فرمودند:

💠کانَ اللهُ و لَم یَکُن مَعَه شَیء
📚(بحار الأنوار، ج۵۴، ص:۲۳۸)

📜 در دعای جوشن کبیر می‌خوانیم:

🔻يَا مَنْ هُوَ «قَرِيبٌ» غَيْرُ بَعِيد🔺
📚(البلد الأمين، ص: ۴۰۹)

ما"قریب" را در عالم حدود، فقط بطور نسبی متوجه می‌شویم. تا تخته بندِ معیارات عالم حدود باشیم، تصوّر معانیِ مطلقه برایمان مشکل خواهد بود.
ان شاء الله به عنایتِ آل الله(ع) این مختصر توضیح راهگشا باشد:

🔷"قریب" در عالم حدود و اشارات نسبی است. یعنی اوّلاً بایستی دو شیء نسبت به هم سنجیده شود، تا بتوان گفت "قریب" است.
و ثانیاً بعد از آن؛ همان شیئی که نسبت به شیء دیگری قریب بود، نسبت به شیء سوّمی می‌تواند بَعید(دور) باشد.

🍃⏎⧈ پس"قریب" در عالم حدود، کاملاً آلوده به نسبتها است.
چون چنین است، پس قُربِ مطلق نیست. و همین امر باعث می‌شود که قُرب در عالم حدود حقیقتاً قُرب نباشد و بلکه در واقع بُعد است.

🔶امّا قرب حضرت حقّ تعالی و حضرات آل الله(ع)[که یک امر و حقیقت است]، قرب مطلق است و مطلق حضور است و مَشوب و آمیخته به بُعد نیست.

این مطلب از عبارتِ『قَرِيبٌ غَيْرُ بَعِيد』هم معلوم میشود که؛

❂☜ قریبی است که به هیچ وجه مَشوب(آمیخته) به بُعد نیست و در نتیجه بعید نیست.
امّا در نقطۀ مقابلش؛ تمام اشیاء، نه تنها قربشان نسبی است، بلکه اگر دقیق باشی خواهی یافت که نفْسِ بُعد و دوری هستند. که نفْسِ بُعد و دوری، همان فانی بودن و هالک بودن است که در #سخن_اول_حقیقة_التوحید شرحش گذشت.
(رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/215)

💠 عرض شد که مُشرک(منظور: مبتلا به شرک خَفی است)، اشیاء را جدای از خدا می‌داند.اما موحّد، حقیقتِ هر شیئی را می‌بیند. یعنی خداوند را در جلوۀ هر شیئی مشاهده میکند.

🔹این مطلب در عین سادگی خیلی دقیق است. موحّد، اشیاء را خدا نمی‌بیند بلکه خدا را به مخلوقاتش می‌بیند.

متذکر میشوم که هرگز منظورمان حلول یا اتحاد نیست.
توحید با حلول و اتحاد کاملاً متفاوت است و جای دقّت دارد. اغلب منکرینِ بدون غرضِ موحّدین، توجه به این ظرائف ندارند!

🔷 در بینش توحیدی وقتی دقیق می‌شویم، اشیاء في نفسِهِ "هالک" و فانی هستند، دیده نمی‌شوند و خداوند، نمایان است که حضرت علی(ع) می‌فرمایند:

💠 ما رأيتُ شيئاً الّا و رأيتُ اللهَ قبلَه و بعدَه و معَه و فيه
هیچ شیئی را ندیدم الا در حالیکه خدا را قبل آن و بعد آن و با آن و در آن رؤیت کردم.
📚(الكلمات المكنونة،چاپ قديم،ص:۳)

🔹یعنی من «الله»بینَم، نه صِرفاً اشیاء بین.

🔵 موحّدین، خدا را همه جا خدا می‌دانند؛ حتی تا سگ و هر چیزی که بدتر از آن، چیزی نباشد!
و اینطور نیست که این اشخاص همه چیز را ببینند و همه چیز را خدا بدانند! از بالا تا پائین می‌خوانند نه از پائین به بالا.

🔷 کسانی که توحید را متوجه نشده و بلکه منکر آن شدند، می‌گویند:
مثلا ً چیزی نجس، مانند سگ، سگ است و خبری از خدا نیست.

🍃نتیجه این سخن این که خدا تا مختصّات سگ آمده است و دیگر محدود به سگ شده است و جلوتر نیامده و متوقّف شده است و از این به بعد سگ، با همین مختصّات وجود دارد و خبری از الله نیست!
👈🏻 با این بینش غلط، خدا را مجوّف دانستند و صمدیّت الله را منکر شده‌اند.

🔹مطلب ظریف است و بایستی دقت شود که دقیقاً مخالفین توحید، در «کنـــــار» خدا موجودات و اشیاء را می‌بینند و همین بینش، شرک است و چون مطلب لطیف است، شرک را به توحید تعبیر می‌کنند و به جان موحّدین حقیقی می‌افتند!


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3 #کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

💠 اما اینها نمی‌دانند که به نفسِ مستقل دیدن اشیاء،"اله"های مختلفی در کنار حقّ تعالی ساخته‌اند و این، خودشان هستند که هر شیئی را خدا می‌دانند.

🔹فعلاً در مورد پرستش این خدایان ساختگی سخن نمی‌گوییم و موضوع پرستش در جای دیگر باید باز شود.

🔷 خداوند، خالق تمام اشیاء است. اما خلق کردن خدا را چگونه دیدیم؟! آیا تصوّر کردیم العیاذ بالله خدا بنّــایی است که بَنایی را ساخت و در کناری نشست و دیگر به آن بَنا، کاری ندارد؟!
یهودیان اینگونه می‌گفتند:

💎﴿و قالَتِ الْيَهُود يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾💎
❈ يهود گفت دست خدا بسته است.
📘(سورۀ مائده، آیۀ ۶۴)

🌕 حقیقت و واقعیت همۀ هستی، نور است. زیرا وجود، نورِ خداست.
🌑 و ظلمت، وجودِ حقیقی ندارد و اعتباری است!

🌐 توجّه بفرمایید که آنچه از حدود و مختصّات اشیاء می‌بینیم، حقیقتِ اشیاء نیست بلکه صورتِ ظلمانیِ عالم کثرات است.

ان شاء الله خداوند حقیقتِ اشیاء را به ما نشان بدهد که در ادعیه می‌خوانیم:

💠【اللّهمّ اَرني الاَشیاءَ کَما هي】‌
✣ خدایا اشیاء را همانطور که هستند، نشانمان بده.
📚(بحر المعارف،ص۳۰۹)

🌿⇯⇦ ممکن است تصوّر شود که خداوند اشیاء را خلق کرد و آنگاه زمام آنها را در دست گرفت و آن به آن از بیرون اشیاء به آنها حیات داد!

🔸عرض می‌شود که این «زمام اشیاء»، کجایِ اشیاء است؟! حیاتِ اشیاء، چه چیزی است؟!
🔹حیات را یک مطلبی جدای از خدا فرض کردیم و متأسفانه معتقد به تثلیث و شرک بین خدا و حیاتِ خدا و اشیاء شده و آنگاه معتقد به اعتقادی غلط به نام حُـــلـــول شده‌ایم. یعنی حیات در این اشیاء حلول کرده است!!

❂☜ اولاً؛ حلول و اتّحاد، فرعِ بر دوئیَّت است و دوئیّت، شرک است:

حضرت مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد حقیقت هستی، حضرت حقّ تعالی می‌فرمایند:

💠🔻فلَمْ يَحْلُلْ فِيهَا فَيُقَالَ هُوَ فِيهَا كَائِنٌ‏
وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ
وَ لَمْ يَخْلُ مِنْهَا فَيُقَالَ لَهُ أَيْن‏
"🔺

✫پس در آنها حلول نكرده تا توان گفت كه آن جناب در آنهاست
و از آنها دور نشده تا توان گفت كه از آنها جدا است
و از آنها خالى نيست تا توان گفت كه در كجا است‏ ...
📚(التوحيد- للصدوق، ص:۴۲)

❂☜ ثانیاً؛ سؤال می‌کنم که حیات چیست؟!

🔹 کسی تعریفی برای حیات ندارد جز اینکه بگوید حیات، «بودن» است و وجود است.

☑️ وجود، خودِ حضرت حقّ است. حقّ تعالی، نفسِ حیات است و از اینکه نفسِ حیات است، «حیّ» است ("هُوَ «الْحَيُّ» الْقَيُّومُ " / بقره، آیۀ۲۵۵)

🔹 زنده است نه به حسبِ غیر خودش و از اینکه زنده است و نفسِ حیات است، حیاتِ تمام اشیاء است و این نصّ فرمایش حضرات آل الله علیه السلام که حضرت مولی علیه السلام می‌فرمایند:

💠هــــوَ حَيَــاةُ كُــــلِّ شَــــيْءٍ وَ نُــــورُ كُــــلِّ شَـــــيْءٍ
📚(الكافي(ط-الإسلامية)،ج‏۱،ص:۱۳۰)

❂☜ دقّت بفرمایید که خــــــودِ حقّ تعالی، حیات و قِوام اشیاء است نه اینکه حیات، چیزی باشد که خدا به اشیاء می‌دهد. و نه زمامی باشد، غیر از ذاتِ الهی که یکطرفش به ذات مربوط شود و طرفِ دیگرش به اشیاء!
حیات، خودُ وجود حقّ تعالی است و موجودات چیزی جز تجلیّات وجودِ حقّ نیستند.

🌐 متأسفانه اغلب در پی آنیم که این معارف را از عالم پایین متوجّه شویم، از این رو در همین حدود و تعیّنات گرفتار می‌شویم.

🔷 مثلاً شاید کسی بگوید در نجاسات، چگونه خدا را ببینم؟!
و برای هم‌ْفکرانش هم تصویری از نجاسات را زنده می‌کند و به اشمئزازی که پیدا می‌کنند (و طبیعی هم هست)از حقیقتی بزرگ محروم می‌مانند!

🔹عرض می‌کنم؛ نجس بودن، فرعِ بر وجود است یعنی:
اوّل این شیء خلق شده و موجود شده. و وجود، خَیر محض است و نفسِ طهارت و پاکی است.
👈🏻 سپس حکم نجاست به دیّان بودنِ شارعِ مقدّس بر این شیء تشریع گشته است.

ساده عرض کردم تا قابل فهم عموم خوانندگان باشد، و گرنه مطالب و لطائف دقیقتر در خصوص تشریع و بیان نجس و پاک بودن اشیاء و اشخاص، به مرحمت حق تعالی در سلسله‌ مقالاتی جداگانه بیان شده است و ان شاءالله در همین کانال در آینده خواهید خواند.

֎🍃⇦بنابراین اگر تنها گرفتار حدود و مختصّات این شیء نجس شدیم و خالق را تا آن ندیدیم، العیاذ بالله منکر صمدیّت خداییم!

👈🏻 صمدیّت، صفتِ ذات الهی است. و کسی که منکر صمدیّت شود، کافر به وجود خداست.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔 @ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔹
🔹

🔘پس سؤال می‌کنم که مثلاً سگ که نجس العین است، مخلوقِ کیست؟

اگر مخلوق خداست و الان و بطورِ دائم موجود است، به نفسِ اینکه دائماً «موجود» است، دائماً حظّ از «وجود» دارد. و «وجود»، خودِ حضرت حقّ است.

🔖 قیدِ «دائماً» را دقت بفرمائید!
مدام و بطور ممتد، موجودات در استفاضۀ حیات و وجود هستند. و مدام و بطور ممتد، حضرت حقّ تعالی که خودش حیات و وجود است، مُفیض حیات و وجود است. که حیات و وجود، شیء سوّمی نیست، بلکه خودِ حقّ تعالی است.

📜🍃 آیات و احادیث و ادعیه در این خصوص بسیار است. مثلاً در جوشن کبیر می‌خوانیم:

🔻يَا مَنْ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مَوْجُودٌ بِهِ】‌🔺


🍃 اینطور نیست که "شیء" اوّلاً شیء است و بعد از شیء بودن، "موجود بِه" است.
بلکه خودیّت و ذات شیء، "موجود" بودن است ("موجود" اسم مفعول است). یعنی هم در حدوث، و هم در بقاء، دائماً به "وجود"، "موجود" است.

💠 هر اشاره‌ای از شیء (ذات و صفت و فعل و اثر)، در عمومِ "شیء" بودن است. یعنی ذات و صفت و فعل و اثر، "چیز"ی است و "چیز" که در فارسی بیان میشود، همان "شیء" در عربی است.

❂☜ ما در فارسی کلمۀ "شیء" را برای اجسام بکار میبریم که در عربی؛ عمومیّت "شیء" فراگیرتر از این است که صرفاً برای اجسام باشد. هر "چیز"ی را "شیء" می‌گوییم.

و در نتیجه در عمومِ "موجود" بودن قرار دارد و دائماً جلوۀ وجود است. نه اینکه موجود، چیزی باشد در کنارِ وجود.

🍃 باء در "موجودٌ به"، باء الصاق حقیقی است یعنی دائماً موجود، به هاء "بــِـهِ"، موجود است.

📜 به همین صورت؛ در فراز دیگری از جوشن کبیر عبارتِ 🔻يَا مَنْ كُلُّ شَيْ‏ءٍ قَائِمٌ بِهِ🔺را می‌فرمایند.

❂☜ باز عرض میشود که ما غالباً تصوّر می‌کنیم که "شیء" هست و بعد از بودنش (یعنی بعد از ذات داشتنش)، "قائمٌ به" است (یعنی قوام به حقّ دارد). در حالیکه عمومیّت "کلّ شیء"، ذات شیء را هم می‌گیرد. که ذاتِ هر چیزی، "شیءٌ" (چیزی است).

و قوامِ آن، شخصِ حقّ تعالی است که با "مَن" به خودِ حقّ تعالی اشاره شده میشود. یعنی ذاتِ حقّ، قوامِ "کلّ شیء" است. و نه اینکه "قوام" چیزی غیر از حقّ تعالی باشد و خداوند، در طرفی جدای از شیء بوده و قوام را به اشیاء افاضه میکند!

👈🏻 پس بیانِ "یا مَن" که اشاره به خودِ خدا دارد را دقت کنیم.

🌿⇯⇦و بعد "قائمٌ" اسم فاعل است و در اینجا صفتِ حالیۀ "کلّ شیء" است. یعنی هر شیئی، في نفسه "قائم" به حقّ تعالی است. و عموم "کلّ شیء" این دقت را میطلبد که از آثار و افعال و صفات، دقیقتر شو! ذات شیء و شیئیتِ شیء نیز "قائمٌ به" است. و نه اینکه اوّلاً "قائم" است و چیزی است و بعد از اینکه چیزی است، آن چیز، "قائمٌ به" است.

👁‍🗨 دقت و تأمّل میخواهد. که اگر به لطف خدا دقیق شویم، مطلب روشن خواهد شد.

📜 پس در فراز دیگری از دعای جوشن کبیر می‌خوانیم 🔻يَا مَنْ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ🔺.

در مورد "هالک" بودنِ اشیاء هم پیش از این، در #سخن_اول_حقیقة_التوحید صحبت شد.
(رجوع شود به 👈🏻 https://t.me/ehsannil3/215 )

نفیِ "کلّ شیء هالکٌ" نفیِ هر شیئی في نفسِهِ است. پس این اشیاء که می‌بینیم، چه هستند؟
👈🏻 فرمود "وجهَهُ".

🔆 و بیان شد که حضرات آل الله (علیهم السلام) "وجه الله" هستند که ایشانند نفس و تمامیّتِ حقّ تعالی، که ان شا الله در آینده بیشتر بر روی این معنا خواهید خواند.

⏎❖ «موضوع» که امر ثابت است، خداوندیِ خداست نه اینکه موضوع سگ و یا هر شیء دیگر باشد. که هر چیزی با مختصاتی که دارد را تصوّر کنی خداست. این که معلوم است که کسی این اشیاء را خدا نمی‌داند!

⏎⧈ که هرچه هست جز باطنها و ظاهرها نیست و اوّل و آخِر و ظاهر و باطن، خود خداوند است که قرآن می‌فرماید:

💎﴿هوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ﴾💎
📘(سورۀ حدید، آیۀ ۳)


🌿 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَكُونُ كَائِنٌ غَيْرُهُ، لِأَنَّهُ هُوَ الْأَوَّلُ لَا شَيْ‏ءَ قَبْلَهُ، وَ هُوَ الْآخِرُ لَا شَيْ‏ءَ مِثْلُهُ، وَ هُوَ الْبَاقِي الدَّائِمُ بِغَيْرِ غَايَةٍ وَ لَا فَنَاءٍ.
📚🌻(الدروع الواقية، ص:۱۸۷)



#ﭘﺎﯾﺎﻥ_سخن_سوم_حقیقة_التوحید
🦋🖊#احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──

.