🛑تو مهم هستی!
📌چرا جامعهها طغیان میکنند؟
✍مهدی سلیمانیه
🔸وقتی کسی به تهران یا مشهد مهاجرت میکند، چه میشود؟
هیچ
سرمان را پایین میاندازیم و وسایلمان را بار میکنیم و در خانهای که بنگاهی برایمان پیدا کرده، مستقر میشویم و دیگر؟
هیچ
کسی خوشآمدی به ما میگوید؟
کسی میداند که آمدیم، یا رفتیم؟
جز خانواده و دوستان، کسی نه مطلع میشود، نه میداند که آمدهایم یا رفتهایم.
هیچ کس دیگر نمیپرسد که: خرت به چند؟
چرا آمدی؟ چرا رفتی؟ چه باید بکنی. چه نباید بکنی.
🔸من تازه سه روز است که به زوریخ (سوییس) آمدهام.
اما فقط دو هفته وقت داشتم که خودم را اول به دفتر شهرداری منطقهمان معرفی کنم.
فرمی پر کنم، بگویم چه کسی هستم و از کجا آمدهام و نشانیام چیست؟
پولی هم (۶۲ فرانک = حدود ۱میلیون و هشتصد هزار تومان) برای ثبت نام به شهرداری منطقهی سکونتم دادم.
کارمند ثبت اطلاعات، بعد از درج اطلاعات، یک نامه با امضای شهردار (حتماً که با متنی مشابه برای همه) به من میدهد که ورودم را به شهر خوشامد میگوید و از اینکه در این شهر اقامت میکنم، ابراز خوشحالی میکند.
بعد یک دعوتنامه که روی جلدش به بیش از ده زبان خوشامدگویی نوشتهشده است.
این دعوتنامه برای شرکت در یک جشن/برنامهی خوشامدگویی جمعی به تمام «شهروندان» جدید مهاجر به زوریخ است.
هر ماه یک بار، رایگان، در تالار مرکزی شهر.
بعد از اینها، کارمند شهرداری، برایم در حدود ۵ دقیقه توضیح میدهد که تفکیک زباله برایشان چقدر مهم است، چطور باید زبالهها را تفکیک کنم، باید یک قرص ضد انفجار مراکز هستهای که در نزدیکی زوریخ هست بخرم و در خانه داشته باشم و چند نکتهی دیگر: اینکه چه چیزی کاغذ است و چه چیزی نیست.
با شیشهها و بطریها چه باید کرد؟
با باتریهای تمام شده یا زبالههای ساختمانی.
🔸اما چه کسی اینها را در تهران و باقی شهرها برای تازهواردها و قدیمیها توضیح داده که حالا توقع رعایتشان را داشتهباشیم؟
🔸تمام اینها چه معنی دارد؟
اینها یعنی تو برای ما اهمیت داری.
تو رها شده نیستی.
به حال خودت گذاشته نشدی.
ما تو را دیدیم.
🔸آمدنت یک اتفاق جمعی است نه یک تصمیم صرفاً فردی.
فرقی هم نمیکند که چه کسی هستی؟
استاد دانشگاه یا کارگر ساده.
جوان یا پیر.
از چین یا آفریقا.
تو برای ما «یک شهروند» هستی و وجود داری و حقوقی داری و تکالیفی.
رفتارت برای ما مهم است و معنی تمام ِ تمام ِ اینها این است: «تو برای ما وجود داری» و «ما به هم ربط داریم.»
🔸آدمها، وقتی از همه چیز رها میشوند، خطرناک میشوند.
آدمها وقتی حس کنند که برای کسی مهم نیستند، تخریبگر میشوند.
حس تعلق داشتن به یک گروه، به یک جمع، آدم را زنده نگه میدارد.
آدمی که حس میکند به هیچ جمعی تعلق ندارد، حس میکند رها شده است.
سرنوشتش برای هیچ کس مهم نیست.
هیچ کس او را آدم حساب نمیکند.
هیچکس او را نمیبیند.
بود و نبود و رفتن و آمدنش برای هیچ کس مهم نیست.
این حس «سایه شدن»، این حس «بی اهمیت بودن»، خطرناک است.
آن وقت او هم برای آن دیگرانی که از کنارش رد میشوند، ارزشی قائل نیست.
سرنوشتشان برایش مهم نیست.
هر جایی که بتواند میزند و میرود و فقط و فقط گلیم خودش را از آب بیرون میکشد و تمام. آدمهای رها شده، خیلی خطرناکاند.
🔸میگفتند برای اینکه طوفان شن نیاید، باید ذرات خاک را در همان جا سفت کرد.
یا برای اینکه سیل نیاید، باید کاری کرد که قطرههای باران، فرصت فرو رفتن در خاک داشته باشند.
آدمها، مثل آن دانههای باران، مثل آن ذرههای خاک، باید در جایشان محکم شوند.
فرصت کنند که در کنار دیگران مستقر شوند.
قرار بگیرند، ربط پیدا کنند، وصل شوند، عضو جمعی شوند، دستهایشان در هم گره بخورد.
اگر اینطور نشود، دانههای خاک معلق، دانههای باران بیجا و سرگردان، سیل و طوفانهای مهیب و تودهوار میسازند.
🔸وقتی که طوفان آغاز شود یا صدای غرش سیل بیاید، هیچکس یادش نمیآید که طوفان و سیل را خود ما ساختهایم؛ ما که آدمها را رها کردیم.
ما که «سایه»های ندیدنی ساختیم.
ما که نادیدهشان گرفتیم.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
📌چرا جامعهها طغیان میکنند؟
✍مهدی سلیمانیه
🔸وقتی کسی به تهران یا مشهد مهاجرت میکند، چه میشود؟
هیچ
سرمان را پایین میاندازیم و وسایلمان را بار میکنیم و در خانهای که بنگاهی برایمان پیدا کرده، مستقر میشویم و دیگر؟
هیچ
کسی خوشآمدی به ما میگوید؟
کسی میداند که آمدیم، یا رفتیم؟
جز خانواده و دوستان، کسی نه مطلع میشود، نه میداند که آمدهایم یا رفتهایم.
هیچ کس دیگر نمیپرسد که: خرت به چند؟
چرا آمدی؟ چرا رفتی؟ چه باید بکنی. چه نباید بکنی.
🔸من تازه سه روز است که به زوریخ (سوییس) آمدهام.
اما فقط دو هفته وقت داشتم که خودم را اول به دفتر شهرداری منطقهمان معرفی کنم.
فرمی پر کنم، بگویم چه کسی هستم و از کجا آمدهام و نشانیام چیست؟
پولی هم (۶۲ فرانک = حدود ۱میلیون و هشتصد هزار تومان) برای ثبت نام به شهرداری منطقهی سکونتم دادم.
کارمند ثبت اطلاعات، بعد از درج اطلاعات، یک نامه با امضای شهردار (حتماً که با متنی مشابه برای همه) به من میدهد که ورودم را به شهر خوشامد میگوید و از اینکه در این شهر اقامت میکنم، ابراز خوشحالی میکند.
بعد یک دعوتنامه که روی جلدش به بیش از ده زبان خوشامدگویی نوشتهشده است.
این دعوتنامه برای شرکت در یک جشن/برنامهی خوشامدگویی جمعی به تمام «شهروندان» جدید مهاجر به زوریخ است.
هر ماه یک بار، رایگان، در تالار مرکزی شهر.
بعد از اینها، کارمند شهرداری، برایم در حدود ۵ دقیقه توضیح میدهد که تفکیک زباله برایشان چقدر مهم است، چطور باید زبالهها را تفکیک کنم، باید یک قرص ضد انفجار مراکز هستهای که در نزدیکی زوریخ هست بخرم و در خانه داشته باشم و چند نکتهی دیگر: اینکه چه چیزی کاغذ است و چه چیزی نیست.
با شیشهها و بطریها چه باید کرد؟
با باتریهای تمام شده یا زبالههای ساختمانی.
🔸اما چه کسی اینها را در تهران و باقی شهرها برای تازهواردها و قدیمیها توضیح داده که حالا توقع رعایتشان را داشتهباشیم؟
🔸تمام اینها چه معنی دارد؟
اینها یعنی تو برای ما اهمیت داری.
تو رها شده نیستی.
به حال خودت گذاشته نشدی.
ما تو را دیدیم.
🔸آمدنت یک اتفاق جمعی است نه یک تصمیم صرفاً فردی.
فرقی هم نمیکند که چه کسی هستی؟
استاد دانشگاه یا کارگر ساده.
جوان یا پیر.
از چین یا آفریقا.
تو برای ما «یک شهروند» هستی و وجود داری و حقوقی داری و تکالیفی.
رفتارت برای ما مهم است و معنی تمام ِ تمام ِ اینها این است: «تو برای ما وجود داری» و «ما به هم ربط داریم.»
🔸آدمها، وقتی از همه چیز رها میشوند، خطرناک میشوند.
آدمها وقتی حس کنند که برای کسی مهم نیستند، تخریبگر میشوند.
حس تعلق داشتن به یک گروه، به یک جمع، آدم را زنده نگه میدارد.
آدمی که حس میکند به هیچ جمعی تعلق ندارد، حس میکند رها شده است.
سرنوشتش برای هیچ کس مهم نیست.
هیچ کس او را آدم حساب نمیکند.
هیچکس او را نمیبیند.
بود و نبود و رفتن و آمدنش برای هیچ کس مهم نیست.
این حس «سایه شدن»، این حس «بی اهمیت بودن»، خطرناک است.
آن وقت او هم برای آن دیگرانی که از کنارش رد میشوند، ارزشی قائل نیست.
سرنوشتشان برایش مهم نیست.
هر جایی که بتواند میزند و میرود و فقط و فقط گلیم خودش را از آب بیرون میکشد و تمام. آدمهای رها شده، خیلی خطرناکاند.
🔸میگفتند برای اینکه طوفان شن نیاید، باید ذرات خاک را در همان جا سفت کرد.
یا برای اینکه سیل نیاید، باید کاری کرد که قطرههای باران، فرصت فرو رفتن در خاک داشته باشند.
آدمها، مثل آن دانههای باران، مثل آن ذرههای خاک، باید در جایشان محکم شوند.
فرصت کنند که در کنار دیگران مستقر شوند.
قرار بگیرند، ربط پیدا کنند، وصل شوند، عضو جمعی شوند، دستهایشان در هم گره بخورد.
اگر اینطور نشود، دانههای خاک معلق، دانههای باران بیجا و سرگردان، سیل و طوفانهای مهیب و تودهوار میسازند.
🔸وقتی که طوفان آغاز شود یا صدای غرش سیل بیاید، هیچکس یادش نمیآید که طوفان و سیل را خود ما ساختهایم؛ ما که آدمها را رها کردیم.
ما که «سایه»های ندیدنی ساختیم.
ما که نادیدهشان گرفتیم.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴از ترس تا فرصتطلبی
📌نگاهی به مواجهه برخی معلمان با مطالبات خود
✍جعفر ابراهیمی
🔹اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است.
🔹اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
🔹در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد.
این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است این دسته از معلمان فقط #نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد.
🔹جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
🔹تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان #قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را #رام و مطیع خود کنند.
اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند و جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
🔹این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نق زدن همیشه دست پر را دارند نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک #کارگر نگونبخت همسطح آقا یا خانم معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند.
🔹این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است.
سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟
🔹گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
🔹به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد معلمان نق زنی که دیگران را همراهی نمیکنند ناآگاه نیستند یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
🔹معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند.
خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند.
این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
🔹اما معلمان فرصتطلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند و سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود.
اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
🔹هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد باید با خود صادق باشیم اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید :
📌همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
*#لطفا این مطلب را نقد کنید و دیدگاه خود را برای نگارنده ارسال نمایید.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
📌نگاهی به مواجهه برخی معلمان با مطالبات خود
✍جعفر ابراهیمی
🔹اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و #گلایه در اتاق معلمان و در گفتگوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است.
🔹اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
🔹در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک #طومار اعتراضی گردد نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد.
این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام #گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است این دسته از معلمان فقط #نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد.
🔹جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
🔹تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره #کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان #قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را #رام و مطیع خود کنند.
اغلب به دنبال پر کردن فرم #معلم_نمونه هستند و جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
🔹این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نق زدن همیشه دست پر را دارند نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک #کارگر نگونبخت همسطح آقا یا خانم معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند.
🔹این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است.
سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق #خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟
🔹گویی اینان دنبال #کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
🔹به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد معلمان نق زنی که دیگران را همراهی نمیکنند ناآگاه نیستند یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
🔹معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند.
خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند.
این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
🔹اما معلمان فرصتطلب خطرناکند.
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند و سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود.
اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
🔹هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد باید با خود صادق باشیم اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم #صمد_بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید :
📌همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
*#لطفا این مطلب را نقد کنید و دیدگاه خود را برای نگارنده ارسال نمایید.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🛑 بازگشت #کارنامهسبزها به خیابان
تجمع اعتراضی کارنامه سبزها ۱۳ شهریور در اعتراض به بلاتکلیفی وضعیت استخدامی
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
تجمع اعتراضی کارنامه سبزها ۱۳ شهریور در اعتراض به بلاتکلیفی وضعیت استخدامی
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
مدرسه رهایی
Mikis Theodorakis – Paola
🛑داستان قطعه پائولا
✍میکیس تئودوراکیس
🔸هفت ماه قبل از کودتای پینوشه با پائولا آشنا شدم.
پائولا اصلا خوشگل نبود سبزه بود و لهجه داشت، ولی هنگام حرف زدن تمام احساسات و عواطفش در حرکات و خطوط چهرهاش جوری به نمایش درمیآمد که حتی اگر حرف هم نمیزد متوجه مقصود و منظورش میشدم.
مملو از عواطف و احساسات انسانی بود که این آشنایی به عشقی عمیق انجامید.
🔸یک هفته قبل از کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ میخواستم از پائولا تقاضای ازدواج کنم، روزی که دفتر خاطراتِ این عشق برای همیشه بسته شد. زیرا پائولا به همراه ویکتور خارا و چند صد نفر دیگر از انقلابیون شیلی دستگیر و همگی اعدام شدند.
🔸به کمک افسری که برخی از آهنگهایم را گوش میکرد جسد پائولا را در سردخانه یافتم.
در خطوط چهرهاش خداحافظی و نگرانی برای من موج میزد.
جسد سردش را مدتها در بغل گرفتم و بوسیدم تا سربازها به زور مرا از پائولا جدا کردند و من زندگیم را در سردخانه سرد تنها گذاشتم.
🔸پیاده و با حال خراب به خانه رسیدم و درحالیکه از خود بیخود بودم قطعهای بیاد پائولا ساختم که این قطعه با شکوه بعدها موسیقی متن فیلم (حکومت نظامی) شد.
🔸بعد از پائولا دهها دختر زیبا و فوقالعاده در زندگیم پیدا شدن ولی هیچکدام نتوانستند جای خالی پائولا را برایم پر کنند و من همچنان تنها و در حاشیه زندگی هستم وقتی که غمگین و تنها میشوم قطعه پائولا را گوش میدهم و شب پائولا به خوابم میآید حرف نمیزند، اما من از خطوط چهرهاش میفهمم که میگوید «تئودور عزیزم وقتی که ناراحت و غمگین میشوی من هم ناراحت و غمگینم و زمانیکه تو شادی من با تمام وجودم شادم!»
🔸میکیس تئودوراکیس، آهنگساز سرشناس یونانی و خالق موسیقی برای فیلمهای مشهوری چون «زوربای یونانی»، «حکومت نظامی» و «زد» روز پنجشنبه ۱۱ شهریور(۳سپتامبر ۲۰۲۱) در ۹۶سالگی درگذشت.
https://t.me/kajpg/60
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
✍میکیس تئودوراکیس
🔸هفت ماه قبل از کودتای پینوشه با پائولا آشنا شدم.
پائولا اصلا خوشگل نبود سبزه بود و لهجه داشت، ولی هنگام حرف زدن تمام احساسات و عواطفش در حرکات و خطوط چهرهاش جوری به نمایش درمیآمد که حتی اگر حرف هم نمیزد متوجه مقصود و منظورش میشدم.
مملو از عواطف و احساسات انسانی بود که این آشنایی به عشقی عمیق انجامید.
🔸یک هفته قبل از کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ میخواستم از پائولا تقاضای ازدواج کنم، روزی که دفتر خاطراتِ این عشق برای همیشه بسته شد. زیرا پائولا به همراه ویکتور خارا و چند صد نفر دیگر از انقلابیون شیلی دستگیر و همگی اعدام شدند.
🔸به کمک افسری که برخی از آهنگهایم را گوش میکرد جسد پائولا را در سردخانه یافتم.
در خطوط چهرهاش خداحافظی و نگرانی برای من موج میزد.
جسد سردش را مدتها در بغل گرفتم و بوسیدم تا سربازها به زور مرا از پائولا جدا کردند و من زندگیم را در سردخانه سرد تنها گذاشتم.
🔸پیاده و با حال خراب به خانه رسیدم و درحالیکه از خود بیخود بودم قطعهای بیاد پائولا ساختم که این قطعه با شکوه بعدها موسیقی متن فیلم (حکومت نظامی) شد.
🔸بعد از پائولا دهها دختر زیبا و فوقالعاده در زندگیم پیدا شدن ولی هیچکدام نتوانستند جای خالی پائولا را برایم پر کنند و من همچنان تنها و در حاشیه زندگی هستم وقتی که غمگین و تنها میشوم قطعه پائولا را گوش میدهم و شب پائولا به خوابم میآید حرف نمیزند، اما من از خطوط چهرهاش میفهمم که میگوید «تئودور عزیزم وقتی که ناراحت و غمگین میشوی من هم ناراحت و غمگینم و زمانیکه تو شادی من با تمام وجودم شادم!»
🔸میکیس تئودوراکیس، آهنگساز سرشناس یونانی و خالق موسیقی برای فیلمهای مشهوری چون «زوربای یونانی»، «حکومت نظامی» و «زد» روز پنجشنبه ۱۱ شهریور(۳سپتامبر ۲۰۲۱) در ۹۶سالگی درگذشت.
https://t.me/kajpg/60
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
📌 وضعیت زنان شاغل در بخش خصوصی
✍🏽 فروغ سمیعنیا
🟣 پرونده ویژه: تبعیض جنسیتی در حوزه کار
#بیدارزنی : از متن: «استان گیلان از جمله استانهای فقیر در بخش صنعت است. تعداد سرمایهگذاران در بخش صنعت کم بوده و کارخانههای زیادی در استان پس از خصوصی سازی تعطیل شدند. با توجه به ضعیف شدن کشاورزی طی سالهای گذشته در استان ما با نیروی بیکار زیادی مواجه هستیم. شرایط فوق باعث میشود که اندک کارفرمایان باقی مانده نیز کارگران ارزان زیادی در اختیار داشته باشند که خیل عظیم نیروی کار در واقع تهدیدی برای کارگران محسوب شود تا در مقابل هر گونه ستم سکوت کنند. یکی از استانهایی است که در آن وضعیت زنان و بخصوص کارگران زن شاغل در بخش خصوصی بسیار دردناک است. با گفتگو و دیدن وضعیت چندین نفر از کارگران استان تلاش کردم تا گوشه ای از وضعیت دردناک کار این زنان را در این یادداشت نشان داده شود. برا ی این امر با کارگران سه کارخانه و تولیدی در دو شهرک صنعتی مختلف استان گفتگو کردیم».
#اشتغال_زنان #بخش_خصوصی
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43053
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
✍🏽 فروغ سمیعنیا
🟣 پرونده ویژه: تبعیض جنسیتی در حوزه کار
#بیدارزنی : از متن: «استان گیلان از جمله استانهای فقیر در بخش صنعت است. تعداد سرمایهگذاران در بخش صنعت کم بوده و کارخانههای زیادی در استان پس از خصوصی سازی تعطیل شدند. با توجه به ضعیف شدن کشاورزی طی سالهای گذشته در استان ما با نیروی بیکار زیادی مواجه هستیم. شرایط فوق باعث میشود که اندک کارفرمایان باقی مانده نیز کارگران ارزان زیادی در اختیار داشته باشند که خیل عظیم نیروی کار در واقع تهدیدی برای کارگران محسوب شود تا در مقابل هر گونه ستم سکوت کنند. یکی از استانهایی است که در آن وضعیت زنان و بخصوص کارگران زن شاغل در بخش خصوصی بسیار دردناک است. با گفتگو و دیدن وضعیت چندین نفر از کارگران استان تلاش کردم تا گوشه ای از وضعیت دردناک کار این زنان را در این یادداشت نشان داده شود. برا ی این امر با کارگران سه کارخانه و تولیدی در دو شهرک صنعتی مختلف استان گفتگو کردیم».
#اشتغال_زنان #بخش_خصوصی
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43053
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
بیدارزنی
وضعیت زنان شاغل در بخش خصوصی فروغ سمیع نیا - بیدارزنی
این مطلب به وضعیت اشتغال زنان در بخش خصوصی میپردازد. بیش از ۷۰ درصد زنان شاغل در بخش خصوصی و بسیاری در شرایط نامناسب کار میکنند.
🔴 محمد برزگر ، کارگر و معلم اخراجی که تا آخرین لحظه برای آرمانش تلاش نمود جاودانه شد.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🛑تجمع معلمان مقابل مجلس
در اعتراض به عدم اجرای رتبه بندی
یکشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۱۴
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
در اعتراض به عدم اجرای رتبه بندی
یکشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۱۴
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🛑تجمع معلمان مقابل مجلس
در اعتراض به عدم اجرای رتبه بندی
یکشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۱۴
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
در اعتراض به عدم اجرای رتبه بندی
یکشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۱۴
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🛑من به قانونی که زن را بیچاره میکند، احترامی نمیگذارم
🔸امروز در بسیاری از زبانها ترکیب این دو واژه را داریم و بهکرات استفاده میکنیم:
«کنترل باروری»
اما کمتر کسی میداند این واژه را زنی خلق کرد که تاریخ کنترل باروری، سقط جنین و حق زن بر بدن خود، بدون او کاملا لنگ میزند.
🔶زنی به نام مارگرت سنگر که بخشی از میراث عظیم و ماندگار او برای همهی زنان جهان است و بخش چشمگیری برای زنان آمریکا، نهاد غیردولتی Planned Parenthood که به زنان سراسر آمریکا رایگان خدمات بهداشت باروری، کنترل باروری و سقط جنین ارائه میدهد.
نهادی که دفتر مرکزی عظیم آنها اتفاقا در همین ایالتی است که این روزها کمر به قتل این حق مهم زنان بسته است: تگزاس.
🔸مارگرت سنگر در سال ۱۸۷۹ در نیویورک از والدینی ایرلندیتبار و کاتولیک متولد شد.
از ابتدای جوانی پرستاری پیشه کرد و در مناطق زاغهنشین و بسیار فقیر شرق نیویورک میرفت و رایگان مردم را معاینه و درمان میکرد.
در همینجا بود که به چشم خود دید زادوولد بیرویه و این واقعیت که زن هیچ کنترلی بر بدن خود ندارد، ریشهی بسیاری از مشکلات و فرودستی زنان است.
🔶مارگرت سنگر از ابتدای جوانی سوسیالیست بود و در حلقههای چپها و سوسیالیستها در نیویورک رفتوآمد داشت.
او بعدها گفت حق زن بر بدن را از سوسیالیسم آموخت.
ترکیب سوسیالیسم، فمینیسم، پرستاری و دیدن واقعیتهای زاغهنشینهای نیویورک او را برآن داشت که شروع به نوشتن سلسله مقالاتی دربارهی آموزش جنسی، بهداشت جنسی و لزوم کنترل باروری زنان کند.
مقالاتی که با معیارهای نیویورک سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ بسیار جسورانه و تابوشکن بود و سروصدا و اعتراضهای بسیاری به دنبال داشت.
🔸در همین سالها دوستی از او کمک خواست تا به اتاقک زنی برود که زیرزمینی جنین ناخواسته را سقط کرده بود، حال زن بسیار بد بود، سنگر نمیدانست برای این حال بد باید چه کند.
به سراغ پزشکی رفت که میشناخت و مرد پزشک سرسری و ساده به سنگر گفت که اینجور وقتها «خودش را قاطی نکند».
سنگر چنان از کوره در رفت که شروع به فریاد کشیدن بر سر مرد پزشک کرد که پزشک شده تا فهم و شعورش از درد و زن در حال مرگ این باشد که «خودش را قاطی نکند».
همانجا تصمیماش را گرفت:
زندگیاش باید وقف حق زنان بر کنترل بارداری شود.
🔶 در اکتبر ۱۹۱۶، سنگر بعد سفری به اروپا برای آشنایی بیشتر با شیوههای کنترل بارداری آنها، اولین کلینیک کنترل بارداری را در بروکلین تاسیس کرد.
تنها نه روز بعد مقامات به سراغ او آمده و سنگر را بازداشت کردند و با قرار وثیقه سنگین، بالاخره او را آزاد کردند.
سنگر صاف برگشت و کارش را ادامه داد.
دوباره او را بازداشت کردند، اینبار وثیقه سنگینتری تعیین کردند.
سنگر خیلی زود خواهرش - اتل سنگر- را هم همراه خود کرد.
دو خواهر خانه به خانه به سراغ زنان میرفتند، به آنها آموزش جلوگیری از بارداری میدادند و کمک میکردند تا زنان بتواند کنترلی بر باروری بیرویه داشته باشند.
🔸وقتی مارگرت برای بار سوم بازداشت شد، در دادگاه با صدای رسا گفت:
«من به قانونی که زن را بیچاره میکند، احترامی نمیگذارم و هر روز این قانون را زیر پا خواهم گذاشت.»
اینبار او به ۳۰ روز حبس محکوم شد.
تبلیغات و سروصدای رسانهای پیرامون دادگاه سنگر بسیار بود و بیشتر از هرچیز به این کمک کرد که افراد بیشتری با تلاشهای جنبش کنترل باروری آشنا و به کار آنها علاقهمند شوند.
در سال ۱۹۱۷ سنگر نشریهی «Birth Control Review» را راه انداخت که اولین مرجع تخصصی در این حوزه بود.
🔶 بعد از جنگ جهانی اول، سنگر در سال ۱۹۲۱ «اتحادیه آمریکایی کنترل باروری» را بنیان گذاشت.
بیانیهی آنها کوتاه و روشن بود:
« بچهها باید ثمرهی عشق باشند، نطفهی آنها با رضایت تام مادر بسته شده باشد، و تنها در حالتی متولد شوند که تولد آنها سلامت مادرشان را دچار بحران و آسیب جدی نمیکند.
هر زنی باید این آزادی و قدرت را داشته باشد که مانع از بارداری خود شود و نخواهد نطفهای در او شکل بگیرد.»
#بدن_زن
#سقط_جنین
#حقوق_باروری
📌جامعه شناسی زن روز
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/kajpg/61
🔸امروز در بسیاری از زبانها ترکیب این دو واژه را داریم و بهکرات استفاده میکنیم:
«کنترل باروری»
اما کمتر کسی میداند این واژه را زنی خلق کرد که تاریخ کنترل باروری، سقط جنین و حق زن بر بدن خود، بدون او کاملا لنگ میزند.
🔶زنی به نام مارگرت سنگر که بخشی از میراث عظیم و ماندگار او برای همهی زنان جهان است و بخش چشمگیری برای زنان آمریکا، نهاد غیردولتی Planned Parenthood که به زنان سراسر آمریکا رایگان خدمات بهداشت باروری، کنترل باروری و سقط جنین ارائه میدهد.
نهادی که دفتر مرکزی عظیم آنها اتفاقا در همین ایالتی است که این روزها کمر به قتل این حق مهم زنان بسته است: تگزاس.
🔸مارگرت سنگر در سال ۱۸۷۹ در نیویورک از والدینی ایرلندیتبار و کاتولیک متولد شد.
از ابتدای جوانی پرستاری پیشه کرد و در مناطق زاغهنشین و بسیار فقیر شرق نیویورک میرفت و رایگان مردم را معاینه و درمان میکرد.
در همینجا بود که به چشم خود دید زادوولد بیرویه و این واقعیت که زن هیچ کنترلی بر بدن خود ندارد، ریشهی بسیاری از مشکلات و فرودستی زنان است.
🔶مارگرت سنگر از ابتدای جوانی سوسیالیست بود و در حلقههای چپها و سوسیالیستها در نیویورک رفتوآمد داشت.
او بعدها گفت حق زن بر بدن را از سوسیالیسم آموخت.
ترکیب سوسیالیسم، فمینیسم، پرستاری و دیدن واقعیتهای زاغهنشینهای نیویورک او را برآن داشت که شروع به نوشتن سلسله مقالاتی دربارهی آموزش جنسی، بهداشت جنسی و لزوم کنترل باروری زنان کند.
مقالاتی که با معیارهای نیویورک سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ بسیار جسورانه و تابوشکن بود و سروصدا و اعتراضهای بسیاری به دنبال داشت.
🔸در همین سالها دوستی از او کمک خواست تا به اتاقک زنی برود که زیرزمینی جنین ناخواسته را سقط کرده بود، حال زن بسیار بد بود، سنگر نمیدانست برای این حال بد باید چه کند.
به سراغ پزشکی رفت که میشناخت و مرد پزشک سرسری و ساده به سنگر گفت که اینجور وقتها «خودش را قاطی نکند».
سنگر چنان از کوره در رفت که شروع به فریاد کشیدن بر سر مرد پزشک کرد که پزشک شده تا فهم و شعورش از درد و زن در حال مرگ این باشد که «خودش را قاطی نکند».
همانجا تصمیماش را گرفت:
زندگیاش باید وقف حق زنان بر کنترل بارداری شود.
🔶 در اکتبر ۱۹۱۶، سنگر بعد سفری به اروپا برای آشنایی بیشتر با شیوههای کنترل بارداری آنها، اولین کلینیک کنترل بارداری را در بروکلین تاسیس کرد.
تنها نه روز بعد مقامات به سراغ او آمده و سنگر را بازداشت کردند و با قرار وثیقه سنگین، بالاخره او را آزاد کردند.
سنگر صاف برگشت و کارش را ادامه داد.
دوباره او را بازداشت کردند، اینبار وثیقه سنگینتری تعیین کردند.
سنگر خیلی زود خواهرش - اتل سنگر- را هم همراه خود کرد.
دو خواهر خانه به خانه به سراغ زنان میرفتند، به آنها آموزش جلوگیری از بارداری میدادند و کمک میکردند تا زنان بتواند کنترلی بر باروری بیرویه داشته باشند.
🔸وقتی مارگرت برای بار سوم بازداشت شد، در دادگاه با صدای رسا گفت:
«من به قانونی که زن را بیچاره میکند، احترامی نمیگذارم و هر روز این قانون را زیر پا خواهم گذاشت.»
اینبار او به ۳۰ روز حبس محکوم شد.
تبلیغات و سروصدای رسانهای پیرامون دادگاه سنگر بسیار بود و بیشتر از هرچیز به این کمک کرد که افراد بیشتری با تلاشهای جنبش کنترل باروری آشنا و به کار آنها علاقهمند شوند.
در سال ۱۹۱۷ سنگر نشریهی «Birth Control Review» را راه انداخت که اولین مرجع تخصصی در این حوزه بود.
🔶 بعد از جنگ جهانی اول، سنگر در سال ۱۹۲۱ «اتحادیه آمریکایی کنترل باروری» را بنیان گذاشت.
بیانیهی آنها کوتاه و روشن بود:
« بچهها باید ثمرهی عشق باشند، نطفهی آنها با رضایت تام مادر بسته شده باشد، و تنها در حالتی متولد شوند که تولد آنها سلامت مادرشان را دچار بحران و آسیب جدی نمیکند.
هر زنی باید این آزادی و قدرت را داشته باشد که مانع از بارداری خود شود و نخواهد نطفهای در او شکل بگیرد.»
#بدن_زن
#سقط_جنین
#حقوق_باروری
📌جامعه شناسی زن روز
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/kajpg/61
🔴 #ارسالی_همکاران
📣 خائنین جامعه فرهنگیان را بشناسید📣
گروه هایی که نه تنها در چند روز اخیر از تجمع حمایت نکردند بلکه تمام قد مانع شدند و با ایجاد رعب و حشت تجمع مسالمت آمیز معلمان را سانسور نمودند و تا همین لحظه تجمع را سانسور میکنند و در پی عضو گیری برای گسترش کسب و کار اینترنتی خود هستند
🚫 فورا از این گروه ها خارج شوید 🚫
منبع : گروه دفاع از حقوق معلمان و دانشجو معلمان
📌 پینوشت : با اعلام فراخوان جمعی از معلمان برای امروز یکشنبه ۱۴ شهریور ، تعدادی از گروههای منتسب به معلمان مانند #کمیجانی، #دهقان ، #زنجانی و #فرهنگیان۱۰۰ بنا بر متن فوق ، تجمع را بایکوت کردند و سعی در ایجاد یاس و ناامیدی و ترس نمودند. این افراد همان کسانی هستند که یک سال است مطالبات را به انحراف بردهاند و همراه با #نوبخت با #وقتکشی به معلمان #خیانت کردند حالا نسل جدیدی از معلمان به میدان آمدهاند و برای تحقق مطالبات کنشگری میکنند و به خروج معلمان از این گروهها فراخوان میدهند.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
📣 خائنین جامعه فرهنگیان را بشناسید📣
گروه هایی که نه تنها در چند روز اخیر از تجمع حمایت نکردند بلکه تمام قد مانع شدند و با ایجاد رعب و حشت تجمع مسالمت آمیز معلمان را سانسور نمودند و تا همین لحظه تجمع را سانسور میکنند و در پی عضو گیری برای گسترش کسب و کار اینترنتی خود هستند
🚫 فورا از این گروه ها خارج شوید 🚫
منبع : گروه دفاع از حقوق معلمان و دانشجو معلمان
📌 پینوشت : با اعلام فراخوان جمعی از معلمان برای امروز یکشنبه ۱۴ شهریور ، تعدادی از گروههای منتسب به معلمان مانند #کمیجانی، #دهقان ، #زنجانی و #فرهنگیان۱۰۰ بنا بر متن فوق ، تجمع را بایکوت کردند و سعی در ایجاد یاس و ناامیدی و ترس نمودند. این افراد همان کسانی هستند که یک سال است مطالبات را به انحراف بردهاند و همراه با #نوبخت با #وقتکشی به معلمان #خیانت کردند حالا نسل جدیدی از معلمان به میدان آمدهاند و برای تحقق مطالبات کنشگری میکنند و به خروج معلمان از این گروهها فراخوان میدهند.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
مدرسه رهایی
🔴 محمد برزگر ، کارگر و معلم اخراجی که تا آخرین لحظه برای آرمانش تلاش نمود جاودانه شد. 🔻🔻🔻 #کانال_معلمان_عدالتخواه 🆔 @edalatxah
🔴 برای محمد جان برزگر معلم کارگری که رفت ..
با هزار مشقت از کوه می رفت توی دشت و از رودخانه می گذشت تا بتواند یاد بگیرد،بنویسد رنج هایش را و رنج های مردم و قبیله اش را و و رنج طبیعتی که به تاراج می رفت و هر روز مثل مردم برهنه تر میشد.در نهایت معلم شد.همان جاده ها که رفته بود تا یاد بگیرد،برمی گشت تا یاد بدهد.با شوق حروف الفبا را به دانش آموزان یاد میداد و می گفت ن و ه می شود نه .
جمهوری اسلامی، دستهایی را که در برابر ستم،مشت میشد،می نوشت،توی سرما مچاله می شد و از خشکی سرما زخم می شد و توی گرما بیل و کلنگ می زد،زمین را آباد می کرد و تاول زد،با غل و زنجیر ربود.شلاق زد در زندانی که نامش عادل آباد است تا بگوید آری..دهه شصت بود بعضی از رفقایش را کشتند،بعضی ها را نیز آواره کردند و بعضی ها نیز در حبس ابد.
بعد از چند سال زندان وقتی آزاد شد،از آموزش و پرورش اخراجش کردند،تا زبانش را به کسی نیاموزد.تا رنج هایش را به ایندگان انتقال ندهد تا همه چیز کهنه بشود و کهنه بمیرد،تا زودتر از موعد بمیرد.اما تدریجی بمیرد.
کارگر شد چون کارگر بود چون سرگذشت آنها در طول تاریخ ستمشاهی و جمهوری اسلامی کارگر بود اما تمام تلاشش این بود که کارگر مثل انسان زندگی کند.حقش را بگیرد،انسانی زندگی کند.بله قربان گو نباشد.
او انسانی رها بود که اگر چه رهایی اش را مسدود کرده بودند اما ارتجاع را نیز نتوانستند در او تقویت کنند.او دشمن تام و تمام ارتجاع بود.لایه های ستم را کاویده بود و در مقابلش سر فرود نیاورد حتی به قیمت آنکه سقفی روی سرش نباشد.او مبارزه با غارت و ارتجاع را زندگی کرد.
برای طبیعت و در همدلی با مبارزان محیط زیست نوشته بود:
برویم دشت و دمن سیل وصحرا بکنیم
بلی و بایم و کوهه تماشا بکنیم
نبریم دار بلی و بنه تنها نکنیم
نزنیم کوک و تهی،تیلشه تنها نکنیم
کل و بز پاک قر آبیده و بن
بلبل و سار و پرستو د بیجا نکنیم
بنشونیم و بکالیم و پرستارش بیم
برف و بارون بزمه دشت و دمن سوز آبو
بنوازیم و برقصیم و د غوغا بکنیم
بگیریم دس یکه یارله پیدا بکنیم
بزنیم گاله و غم عشق هویدا بکنیم
آری برای او رهایی،اتحاد انسان و طبیعت ،علیه استبداد و چرخه کشتار حاکمیت بود.
او حتی در روابطش با آدمها نیز نه بله قربانگو بود نه سربکوبگر.
رابطه میزبان_مهمان،فرمانده _ زیر دست،پدر_فرزند نداشت.او دوست بود برای همه.سن برای او محلی از اعراب نداشت به همین دلیل آدم هایی که سنین بسیار پایین تری از او بودند نیز با او دوست می شدند.او آموزنده و آموزگاری آگاه بود که با انسان و طبیعت هیچ رابطه فرادست و فرودستی نداشت.او دوست بود برای هر کسی که او را دیده بود،جز ستمگران.و همیشه می گفت همه جا می شود مبارزه کرد فقط باید بدانی با چه چیز مبارزه کنی.اری از خانه تا خیابان باید مبارزه با استبداد و استثمار بشود زیست ما ..
او انسانی بود که بر خلاف بسیاری از مردان بی تفاوت دهه شصت، در کنار زنان معترض در اولین اعتراضات علیه حجاب اجباری در نوراباد ممسنی فریاد زد،همیشه می گفت زنان بیش از نیمی از جامعه اند زیرا فریاد یک زن به واسطه ستم مضاعفش بلندتر از فریاد هزار مرد،می تواند ستم با تمام نکبتش را برملا کند.جمهوری اسلامی با گرفتن آزادی مردم در علایق،شغل،فرصت تا برسد به نفس کشیدن، آنان را به تدریج می کشد تا بتواند بته غارت مردم از طریق ارتجاع را محکم کند. معترضان و مترقیان را عقب می راند.عرصه را برای آنان تنگ می کند و در آخر می کشتشان.مرگ بسیاری از مردم در جمهوری اسلامی عادی نیست.
سرطان باشد یا کرونا،تصادف باشد یا قتل و..
او نیز مثل بسیاری از مردم در حالیکه داشت با مشقت زندگی می کرد درد سرطان به عنوان آخرین ضربه کاری بر پیکره اش فرود امد و از پای دراوردش
اما فرود آمدنش از آسمان نبود.کارگرها بی صدا مبارزه می کنند بی صدا می میرند همانطور که بی صدا زندگی می کنند.دیگر جاده ها حضور او که که می رفت تا یاد بگیرد یاد بدهد اگر چه نه در مدرسه ای که از او ربودند بلکه در میان مردم را نمی بیند.اما بذرش را دید و میبیند.اکنون دانش آموزی با کیف گونی بر دوش دوباره می رود و جاده ها را می می پیماید تا یاد بگیرد یاد بدهد......
برزگران اینگونه زنده اند
زخم هایشان را اینگونه بخیه می زند
آنان می دانند ناامیدی برزگران میتواند دستان غارت گر را ویران کند.
نون و ه را همیشه بر دوش می کشند تا رهایی.از کوه می گذرند.به دشت می روند.از رودخانه عبور می کنند.دستهایشان سرد می شود زخم،تاول می زند،اما همچنان با زبانش می خواند:
برزگران بذر نو را بپاشید،حقی که از شما سلب کرده اند را بگیرید..
بذرها جوانه می زنند،برزگران زنده می مانند و از وجب به وجب رنجشان،بذر آزادی را می پراکنند.
https://t.me/edalatxah/13457
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
با هزار مشقت از کوه می رفت توی دشت و از رودخانه می گذشت تا بتواند یاد بگیرد،بنویسد رنج هایش را و رنج های مردم و قبیله اش را و و رنج طبیعتی که به تاراج می رفت و هر روز مثل مردم برهنه تر میشد.در نهایت معلم شد.همان جاده ها که رفته بود تا یاد بگیرد،برمی گشت تا یاد بدهد.با شوق حروف الفبا را به دانش آموزان یاد میداد و می گفت ن و ه می شود نه .
جمهوری اسلامی، دستهایی را که در برابر ستم،مشت میشد،می نوشت،توی سرما مچاله می شد و از خشکی سرما زخم می شد و توی گرما بیل و کلنگ می زد،زمین را آباد می کرد و تاول زد،با غل و زنجیر ربود.شلاق زد در زندانی که نامش عادل آباد است تا بگوید آری..دهه شصت بود بعضی از رفقایش را کشتند،بعضی ها را نیز آواره کردند و بعضی ها نیز در حبس ابد.
بعد از چند سال زندان وقتی آزاد شد،از آموزش و پرورش اخراجش کردند،تا زبانش را به کسی نیاموزد.تا رنج هایش را به ایندگان انتقال ندهد تا همه چیز کهنه بشود و کهنه بمیرد،تا زودتر از موعد بمیرد.اما تدریجی بمیرد.
کارگر شد چون کارگر بود چون سرگذشت آنها در طول تاریخ ستمشاهی و جمهوری اسلامی کارگر بود اما تمام تلاشش این بود که کارگر مثل انسان زندگی کند.حقش را بگیرد،انسانی زندگی کند.بله قربان گو نباشد.
او انسانی رها بود که اگر چه رهایی اش را مسدود کرده بودند اما ارتجاع را نیز نتوانستند در او تقویت کنند.او دشمن تام و تمام ارتجاع بود.لایه های ستم را کاویده بود و در مقابلش سر فرود نیاورد حتی به قیمت آنکه سقفی روی سرش نباشد.او مبارزه با غارت و ارتجاع را زندگی کرد.
برای طبیعت و در همدلی با مبارزان محیط زیست نوشته بود:
برویم دشت و دمن سیل وصحرا بکنیم
بلی و بایم و کوهه تماشا بکنیم
نبریم دار بلی و بنه تنها نکنیم
نزنیم کوک و تهی،تیلشه تنها نکنیم
کل و بز پاک قر آبیده و بن
بلبل و سار و پرستو د بیجا نکنیم
بنشونیم و بکالیم و پرستارش بیم
برف و بارون بزمه دشت و دمن سوز آبو
بنوازیم و برقصیم و د غوغا بکنیم
بگیریم دس یکه یارله پیدا بکنیم
بزنیم گاله و غم عشق هویدا بکنیم
آری برای او رهایی،اتحاد انسان و طبیعت ،علیه استبداد و چرخه کشتار حاکمیت بود.
او حتی در روابطش با آدمها نیز نه بله قربانگو بود نه سربکوبگر.
رابطه میزبان_مهمان،فرمانده _ زیر دست،پدر_فرزند نداشت.او دوست بود برای همه.سن برای او محلی از اعراب نداشت به همین دلیل آدم هایی که سنین بسیار پایین تری از او بودند نیز با او دوست می شدند.او آموزنده و آموزگاری آگاه بود که با انسان و طبیعت هیچ رابطه فرادست و فرودستی نداشت.او دوست بود برای هر کسی که او را دیده بود،جز ستمگران.و همیشه می گفت همه جا می شود مبارزه کرد فقط باید بدانی با چه چیز مبارزه کنی.اری از خانه تا خیابان باید مبارزه با استبداد و استثمار بشود زیست ما ..
او انسانی بود که بر خلاف بسیاری از مردان بی تفاوت دهه شصت، در کنار زنان معترض در اولین اعتراضات علیه حجاب اجباری در نوراباد ممسنی فریاد زد،همیشه می گفت زنان بیش از نیمی از جامعه اند زیرا فریاد یک زن به واسطه ستم مضاعفش بلندتر از فریاد هزار مرد،می تواند ستم با تمام نکبتش را برملا کند.جمهوری اسلامی با گرفتن آزادی مردم در علایق،شغل،فرصت تا برسد به نفس کشیدن، آنان را به تدریج می کشد تا بتواند بته غارت مردم از طریق ارتجاع را محکم کند. معترضان و مترقیان را عقب می راند.عرصه را برای آنان تنگ می کند و در آخر می کشتشان.مرگ بسیاری از مردم در جمهوری اسلامی عادی نیست.
سرطان باشد یا کرونا،تصادف باشد یا قتل و..
او نیز مثل بسیاری از مردم در حالیکه داشت با مشقت زندگی می کرد درد سرطان به عنوان آخرین ضربه کاری بر پیکره اش فرود امد و از پای دراوردش
اما فرود آمدنش از آسمان نبود.کارگرها بی صدا مبارزه می کنند بی صدا می میرند همانطور که بی صدا زندگی می کنند.دیگر جاده ها حضور او که که می رفت تا یاد بگیرد یاد بدهد اگر چه نه در مدرسه ای که از او ربودند بلکه در میان مردم را نمی بیند.اما بذرش را دید و میبیند.اکنون دانش آموزی با کیف گونی بر دوش دوباره می رود و جاده ها را می می پیماید تا یاد بگیرد یاد بدهد......
برزگران اینگونه زنده اند
زخم هایشان را اینگونه بخیه می زند
آنان می دانند ناامیدی برزگران میتواند دستان غارت گر را ویران کند.
نون و ه را همیشه بر دوش می کشند تا رهایی.از کوه می گذرند.به دشت می روند.از رودخانه عبور می کنند.دستهایشان سرد می شود زخم،تاول می زند،اما همچنان با زبانش می خواند:
برزگران بذر نو را بپاشید،حقی که از شما سلب کرده اند را بگیرید..
بذرها جوانه می زنند،برزگران زنده می مانند و از وجب به وجب رنجشان،بذر آزادی را می پراکنند.
https://t.me/edalatxah/13457
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
Telegram
معلمان عدالتخواه
🔴 محمد برزگر ، کارگر و معلم اخراجی که تا آخرین لحظه برای آرمانش تلاش نمود جاودانه شد.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
مدرسه رهایی
🛑 بازگشت #کارنامهسبزها به خیابان تجمع اعتراضی کارنامه سبزها ۱۳ شهریور در اعتراض به بلاتکلیفی وضعیت استخدامی 🔻🔻🔻 #کانال_معلمان_عدالتخواه 🆔 @edalatxah
🔴کارنامه سبزها شب را در خیابان ماندند.
🔹تعدادی از کارنامه سبزها پس از آنکه بارها نسبت به وضعیت استخدامی خود اعتراض کردند و بی پاسخ ماندند، شب گذشته را در خیابان قرنی تهران سپری کردند!
🔹کارنامه سبزها نفرات اول تا سوم پذیرفته شده آزمون استخدامی ماده ۲۸ هستند که به گفته این شهروندان آموزش و پرورش علیرغم کمبود نیروی شدید، از جذب آنها سرباز زده و همچنان از نیروهای بازنشسته استفاده می کند.
🔹همچنین به گزارش ایلنا، نماینده کارنامه سبزها در ارتباط با تجمع روز و شب گذشته در تهران گفت: قبل از انتخابات، یک تجمع نُه روزه در تهران داشتیم اما در پایان به ما وعده دادند که مطالباتمان را پیگیری میکنند...اما متاسفانه بعد از چهارماه، هیچ اقدامی برای روشن شدن تکلیف استخدامی ما صورت نگرفت و ناچار از تمام استانهای کشور به تهران آمده؛ تا حقوق خود را پیگیری نماییم.
وی میگوید: آنقدر خلف وعده کردند و آنچنان ما را معطل گذاشتند تا در این بحران کرونا، مجبور شدیم به خیابان بیاییم؛ همه خطرات را به جان خریدیم تا بتوانیم اعتراض کنیم؛ در این بحران شدید، ممکن است در رفت و آمد یا در حین تجمع آلوده شویم اما چاره دیگری نداریم؛ هرچه نامه نگاری کردیم ، هیج اتفاق مثبتی نیفتاد!
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔹تعدادی از کارنامه سبزها پس از آنکه بارها نسبت به وضعیت استخدامی خود اعتراض کردند و بی پاسخ ماندند، شب گذشته را در خیابان قرنی تهران سپری کردند!
🔹کارنامه سبزها نفرات اول تا سوم پذیرفته شده آزمون استخدامی ماده ۲۸ هستند که به گفته این شهروندان آموزش و پرورش علیرغم کمبود نیروی شدید، از جذب آنها سرباز زده و همچنان از نیروهای بازنشسته استفاده می کند.
🔹همچنین به گزارش ایلنا، نماینده کارنامه سبزها در ارتباط با تجمع روز و شب گذشته در تهران گفت: قبل از انتخابات، یک تجمع نُه روزه در تهران داشتیم اما در پایان به ما وعده دادند که مطالباتمان را پیگیری میکنند...اما متاسفانه بعد از چهارماه، هیچ اقدامی برای روشن شدن تکلیف استخدامی ما صورت نگرفت و ناچار از تمام استانهای کشور به تهران آمده؛ تا حقوق خود را پیگیری نماییم.
وی میگوید: آنقدر خلف وعده کردند و آنچنان ما را معطل گذاشتند تا در این بحران کرونا، مجبور شدیم به خیابان بیاییم؛ همه خطرات را به جان خریدیم تا بتوانیم اعتراض کنیم؛ در این بحران شدید، ممکن است در رفت و آمد یا در حین تجمع آلوده شویم اما چاره دیگری نداریم؛ هرچه نامه نگاری کردیم ، هیج اتفاق مثبتی نیفتاد!
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سنت رهاییبخش خیابان
چنین است که وقتی مبارزهای تداوم داشته باشد در نهایت سنتهای رهاییبخش خیابان از درون آن ظهور میکند.
امروز در تجمع معلمان نه تنها سه نسل از معلمان، معلمان بازنشسته و معلمان با سابقهی بالا و معلمان جوان، به هم پیوند خوردند و یکی شدند بلکه اشکال ابتداییای از مجمع عمومی نیز دیده میشود. بدنهای برابری که در کنار همدیگر ایستادهاند، با همدیگر میاندیشند، به همدیگر نیرو میدهند و در مجمعی عمومی و با رای علنی تصمیم میگیرند. توان پیوندخورده و افزودهشدهی آنان است که فرمان میدهد تا رسیدن به مطالباتشان محل تجمع را ترک نکنند چون همانطور که یکی از معلمان میگوید: «اینها بیدی نیستند که با هر بادی بلرزند ولی امروز لرزیدند» و دقیقا در همین دقایق است که بنیاد ستم و بهرهکشی در تمامی اشکال آن میلرزد./ سرخط
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
چنین است که وقتی مبارزهای تداوم داشته باشد در نهایت سنتهای رهاییبخش خیابان از درون آن ظهور میکند.
امروز در تجمع معلمان نه تنها سه نسل از معلمان، معلمان بازنشسته و معلمان با سابقهی بالا و معلمان جوان، به هم پیوند خوردند و یکی شدند بلکه اشکال ابتداییای از مجمع عمومی نیز دیده میشود. بدنهای برابری که در کنار همدیگر ایستادهاند، با همدیگر میاندیشند، به همدیگر نیرو میدهند و در مجمعی عمومی و با رای علنی تصمیم میگیرند. توان پیوندخورده و افزودهشدهی آنان است که فرمان میدهد تا رسیدن به مطالباتشان محل تجمع را ترک نکنند چون همانطور که یکی از معلمان میگوید: «اینها بیدی نیستند که با هر بادی بلرزند ولی امروز لرزیدند» و دقیقا در همین دقایق است که بنیاد ستم و بهرهکشی در تمامی اشکال آن میلرزد./ سرخط
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🍃🍃
امروز ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ تجمعات مختلفی در تهران برگزار شد.
مقابل درب مجلس، حضور پرشور معلمان را که برای رتبه بندی تجمع داشتند شاهد بودیم. همچنین گروه دیگر نهضتیها بودند که خواستههای خود را با بلندگو و پلاکارد و بنرها فریاد میزدند.
در مقابل سازمان برنامه و بودجه معلمانی که طی دورهای در خارج از کشور بودهاند از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند. آنان طی سالهای ۸۴ تا ۸۶، سی درصد از حقوقشان را دریافت نکرده و در تمام این سالها پیگیری کرده اما به خواستهی خود نرسیدهاند و جمع بزرگی را تشکیل داده بودند.
سپس جمعی از بازنشستگان کشوری و تامین اجتماعی در استمرار و پیگیری مطالبات خود و مطالبات عمومی در مقابل سازمان برنامه و بودجه برای دست یابی به آنها گرد آمدیم تا یکشنبههای اعتراضی را تداوم بخشیم.
خواستهها بدین شرح است:
-- برخوردار شدن از حقوقی که پاسخگوی سبد معیشت و تورم هر لحظهی اثر گذار بر آن باشد
-- پرداخت حقوق بهموقع در ۲۹ اُم هر ماه
-- بهداشت و درمان رایگان و کارآمد
-- همسانسازی ۹۰ درصدی با شاغلان
-- حل مشکل بیآبی وبیبرقی
-- جلوگیری از فرونشست شهرها و صدماتی که در اثر زلزلهها خواهند داشت
-- تسریع واکسیناسیون و اتمام مرگهای کرونایی هر روزه. همچنین مداوای بیماران کرونائی بهصورت رایگان و محاکمهی آمران و عاملان این مرگ و میرها
-- پایان دادن به پرونده سازی و بازداشت مطالبه گران و عدالتخواهان وآزادی آنها.
ما تا رسیدن به مطالبات خود از پا نمینشینیم.
اما فوریترین خواستهی ما آزادی اسماعیل گرامی بدون فوت وقت است.
تا حق خود نگیریم/ از پا نمینشینیم
فقط کف خیابون/ به دست میآدحقمون
جمعی از بازنشستگان ایران
اتحاد بازنشستگان
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
امروز ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ تجمعات مختلفی در تهران برگزار شد.
مقابل درب مجلس، حضور پرشور معلمان را که برای رتبه بندی تجمع داشتند شاهد بودیم. همچنین گروه دیگر نهضتیها بودند که خواستههای خود را با بلندگو و پلاکارد و بنرها فریاد میزدند.
در مقابل سازمان برنامه و بودجه معلمانی که طی دورهای در خارج از کشور بودهاند از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند. آنان طی سالهای ۸۴ تا ۸۶، سی درصد از حقوقشان را دریافت نکرده و در تمام این سالها پیگیری کرده اما به خواستهی خود نرسیدهاند و جمع بزرگی را تشکیل داده بودند.
سپس جمعی از بازنشستگان کشوری و تامین اجتماعی در استمرار و پیگیری مطالبات خود و مطالبات عمومی در مقابل سازمان برنامه و بودجه برای دست یابی به آنها گرد آمدیم تا یکشنبههای اعتراضی را تداوم بخشیم.
خواستهها بدین شرح است:
-- برخوردار شدن از حقوقی که پاسخگوی سبد معیشت و تورم هر لحظهی اثر گذار بر آن باشد
-- پرداخت حقوق بهموقع در ۲۹ اُم هر ماه
-- بهداشت و درمان رایگان و کارآمد
-- همسانسازی ۹۰ درصدی با شاغلان
-- حل مشکل بیآبی وبیبرقی
-- جلوگیری از فرونشست شهرها و صدماتی که در اثر زلزلهها خواهند داشت
-- تسریع واکسیناسیون و اتمام مرگهای کرونایی هر روزه. همچنین مداوای بیماران کرونائی بهصورت رایگان و محاکمهی آمران و عاملان این مرگ و میرها
-- پایان دادن به پرونده سازی و بازداشت مطالبه گران و عدالتخواهان وآزادی آنها.
ما تا رسیدن به مطالبات خود از پا نمینشینیم.
اما فوریترین خواستهی ما آزادی اسماعیل گرامی بدون فوت وقت است.
تا حق خود نگیریم/ از پا نمینشینیم
فقط کف خیابون/ به دست میآدحقمون
جمعی از بازنشستگان ایران
اتحاد بازنشستگان
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 این صدای #عدالتخواهی معلمان است
"معلم بیدار است، از تبعیض بیزار است!"
تهران: گردهمایی فرهنگیان در برابر سازمان برنامه و بودجه، در اعتراض به دریافتی کم
۱۴۰۰.۶.۱۴
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
"معلم بیدار است، از تبعیض بیزار است!"
تهران: گردهمایی فرهنگیان در برابر سازمان برنامه و بودجه، در اعتراض به دریافتی کم
۱۴۰۰.۶.۱۴
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴 مطالبات صنفی معلمان واضح و روشن است
#رتبهبندیشاغلان_هشتاددرصد_حقوقهیاتعلمی
#همسانسازیبازنشستگان_مبتنیبرقمخک
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
#رتبهبندیشاغلان_هشتاددرصد_حقوقهیاتعلمی
#همسانسازیبازنشستگان_مبتنیبرقمخک
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴 شما عامل غارت و چپاول مردم هستید. در یک جامعه سالم شما باید در بیمارستان روانی درمان شوید ولی شوربختانه بر ما حاکم شدهاید.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴 این اساتید محترم! سالها در برابر اخراج دیگران سکوت کردند و با داشتن کرسی جامعهشناسی و علوم انسانی هرگز به نقد رادیکال نپرداختهاند حالا نوبت به خودشان رسیدهاست و با توجه به سیاست انقباضی نظام ، آستان تحمل کاهش یافته و این خودیها هم حذف میشود. حالا دکتر #بخارایی یاد مطالبهگری افتادهاست اینها سالهاست نسبت به مطالبات کارگران و معلمان و زنان و ... سکوت کردند تا نانشان قطع نگردد.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴 گزارشی از تجمع ۱۴ شهریور
#ارسالی_همکاران
امروز ۱۴ شهریور خیابان مجاهدین اسلام میزبان گروه های مختلفی از معلمان بود که با فاصله از هم برای رساندن صدای اعتراض شان مقابل مجلس تجمع کرده بودند.
ابتدا کارنامهسبز ها بودند؛ گروهی که تا به حال چندین تجمع و تحصن در مقابل وزارت آموزش و پرورش و مجلس داشته اند.
آخرین بار به آنها قول پیگیری داده شد تا تحصن خود را شکسته و به شهرهایشان بازگردند؛ اما پس از چند ماه این اتفاق نیفتاد و آنها برای چندمین بار در این هوای گرم و شرایط سخت کرونایی خسته و درمانده خود را به تهران رسانده تا بلکه این بار صدایشان شنیده شود (استخدام).
جلوتر معلمان نهضتی و غیر انتفاعی بودند.
آنها هم با سر دادن شعارهایی از نمایندگان مجلس می خواستند که صدایشان را بشنوند و عدالت را برقرار کنند(استخدام)
به فاصله چند متر جلوتر حدود ۱۰۰ نفر از معلمان جوان و تعداد اندکی از شاغلین باسابقه دیده میشدند که با زدن بنرهایی بر دیوار مجلس و شعارهای خاص خودشان، خواهان اجرای رتبه بندی و فوقالعاده ویژه بودند.
در این تجمعات کوچک که به نظر خودجوش و به همت جوانانی که اول راهند برگزار شده بود، بیتجربگی و عدم برنامهریزی برگزار کنندگان به وضوح دیده می شد.
و در نهایت در پارک مقابل سازمان برنامه و بودجه گروهی از بازنشستگان و معلمان اعزامی به خارج از کشور امده بودند.
موضوعی که از سال گذشته و این روزها بیشتر، در فضای مجازی جلب توجه کرده و شک برانگیز است، تشکیل گروههای مختلف معلمی با اسامی مختلف مانند گروه #دهقان ، #کمیجانی، #زنجانی #فرهنگیان۱۰۰ است که در ظاهر دغدغه مطالبات معلمان را دارند؛ اما در یک سال گذشته همراه با #نوبخت مطالبات معلمان را منحرف کردند و عرصه گروه ها را تبدیل به میدان جنگ و توهین و تحقیر به کسانی کردهاند که بعد از کلی نامهنگاری و دیدار و مذاکره به نتیجه نرسیدند و حالا دست به #تجمع زدند.
به نظر میرسد این هم شیوه جدید حاکمیت و البته ساده ترین راه برای به محاق بردن مطالبات معلمان باشد و اینجاست که جای خالی و اهمیت نقش تشکلهای صنفی مستقل و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به عنوان مرجع معتبری برای مطالبات صنفی معلمان احساس می شود.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
#ارسالی_همکاران
امروز ۱۴ شهریور خیابان مجاهدین اسلام میزبان گروه های مختلفی از معلمان بود که با فاصله از هم برای رساندن صدای اعتراض شان مقابل مجلس تجمع کرده بودند.
ابتدا کارنامهسبز ها بودند؛ گروهی که تا به حال چندین تجمع و تحصن در مقابل وزارت آموزش و پرورش و مجلس داشته اند.
آخرین بار به آنها قول پیگیری داده شد تا تحصن خود را شکسته و به شهرهایشان بازگردند؛ اما پس از چند ماه این اتفاق نیفتاد و آنها برای چندمین بار در این هوای گرم و شرایط سخت کرونایی خسته و درمانده خود را به تهران رسانده تا بلکه این بار صدایشان شنیده شود (استخدام).
جلوتر معلمان نهضتی و غیر انتفاعی بودند.
آنها هم با سر دادن شعارهایی از نمایندگان مجلس می خواستند که صدایشان را بشنوند و عدالت را برقرار کنند(استخدام)
به فاصله چند متر جلوتر حدود ۱۰۰ نفر از معلمان جوان و تعداد اندکی از شاغلین باسابقه دیده میشدند که با زدن بنرهایی بر دیوار مجلس و شعارهای خاص خودشان، خواهان اجرای رتبه بندی و فوقالعاده ویژه بودند.
در این تجمعات کوچک که به نظر خودجوش و به همت جوانانی که اول راهند برگزار شده بود، بیتجربگی و عدم برنامهریزی برگزار کنندگان به وضوح دیده می شد.
و در نهایت در پارک مقابل سازمان برنامه و بودجه گروهی از بازنشستگان و معلمان اعزامی به خارج از کشور امده بودند.
موضوعی که از سال گذشته و این روزها بیشتر، در فضای مجازی جلب توجه کرده و شک برانگیز است، تشکیل گروههای مختلف معلمی با اسامی مختلف مانند گروه #دهقان ، #کمیجانی، #زنجانی #فرهنگیان۱۰۰ است که در ظاهر دغدغه مطالبات معلمان را دارند؛ اما در یک سال گذشته همراه با #نوبخت مطالبات معلمان را منحرف کردند و عرصه گروه ها را تبدیل به میدان جنگ و توهین و تحقیر به کسانی کردهاند که بعد از کلی نامهنگاری و دیدار و مذاکره به نتیجه نرسیدند و حالا دست به #تجمع زدند.
به نظر میرسد این هم شیوه جدید حاکمیت و البته ساده ترین راه برای به محاق بردن مطالبات معلمان باشد و اینجاست که جای خالی و اهمیت نقش تشکلهای صنفی مستقل و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به عنوان مرجع معتبری برای مطالبات صنفی معلمان احساس می شود.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://t.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.