سیوش کن “ Mon espoir “
به زبان فرانسوی یعنی کسی که بین مشکلاتت و حال بدت بهش فکر میکنی همه چیز برات قابل تحمل تر میشه، کسی که باعث میشه ادامه بدی، همه چیز رو قشنگ تر بگذرونی.
یعنی کسی که دلیل نفس کشیدنته. انگیزته. یعنی امید من♥️.
به زبان فرانسوی یعنی کسی که بین مشکلاتت و حال بدت بهش فکر میکنی همه چیز برات قابل تحمل تر میشه، کسی که باعث میشه ادامه بدی، همه چیز رو قشنگ تر بگذرونی.
یعنی کسی که دلیل نفس کشیدنته. انگیزته. یعنی امید من♥️.
وقتی کسی سودایی و شوریده، اندوهگین و تنها دریا را روبهروی خود تماشا میکند و یا منظرهای در نظرش شگفت میآید، همیشه فکرهایی حقیقی از این قبیل که زندگی میکند و خواهد مرد، به طور نامحسوس با غم و اندوهش درمیآمیزد و به خاطر واکنشهای عصبی همان وقت مدادی به دست میگیرد، برایش تفاوتی ندارد روی هرچه باشد سعی میکند نامش را بنویسد.
روشناییها – آنتوان چخوف
روشناییها – آنتوان چخوف
... روزگاری یکی از دوستانم میگفت:
دوستبودن با کسی
صدبار بهتر از
عاشقِ او بودن است.
گمان میکنم حق داشت...
🖌️ریچارد براتیگان
📗هوای عشق بارانیست
دوستبودن با کسی
صدبار بهتر از
عاشقِ او بودن است.
گمان میکنم حق داشت...
🖌️ریچارد براتیگان
📗هوای عشق بارانیست
از یه جا به بعد تصمیم میگیرم که هیچی برام مهم نباشه
از یه جا به بعد فقط به کاراتون میخندم
از یه جا به بعد هیچ آدمی دیگه برام مهم نیس
اون موقعس که بپرسین چرا؟!
من بگم عه خودتون میگفتین انقد سخت نگیر که ، آدم کسیو که دوسش داره آزاد و رها میذاره ، از اشتباهاتش چشم پوشی میکنه.
از یه جا به بعد فقط به کاراتون میخندم
از یه جا به بعد هیچ آدمی دیگه برام مهم نیس
اون موقعس که بپرسین چرا؟!
من بگم عه خودتون میگفتین انقد سخت نگیر که ، آدم کسیو که دوسش داره آزاد و رها میذاره ، از اشتباهاتش چشم پوشی میکنه.
از لحاظ روحی احتیاج دارم:
زیر بارون بخندی برام دستامو بگیری و تا ساحل بدوئیم زمانی که خم میشی و نفسهات از دویدن، به شماره میفتن آب بپاشم بهت و تو بازم بخندی برام نیاز دارم تا صبح موزیک گوش بدیم و طلوع خورشید رو تماشاچی باشیم؛
زیر بارون بخندی برام دستامو بگیری و تا ساحل بدوئیم زمانی که خم میشی و نفسهات از دویدن، به شماره میفتن آب بپاشم بهت و تو بازم بخندی برام نیاز دارم تا صبح موزیک گوش بدیم و طلوع خورشید رو تماشاچی باشیم؛
یکی از غم انگیزترین جنبههای یک رابطه آن است که چقدر سریع به یکدیگر عادت می کنیم، با کسی آشنا می شویم و از این آشنایی بسیار خرسندیم. بعد همان کسی که فقط تماشای مچ دست یا شانه اش می توانست ما را به هیجان بیاورد، حالا می تواند در کنار ما لمیده باشد و ما کمترین احساسی از جذابیت حس نکنیم.
📕 جستارهایی در باب عشق
👤 #آلن_دوباتن
📕 جستارهایی در باب عشق
👤 #آلن_دوباتن
خوشبخت، فراموشکاران هستند؛ چرا که از حماقت های خود نیز می گذرند.
"فراسوی نیک و بد - نیچه"
"فراسوی نیک و بد - نیچه"
آدمهای رویاپرداز همیشه زندهتر زندگی میکنند. آدمهایی که گم شدن را بلدند. لابلای برگههای یک کتاب، صدای یک موسیقی، قصهی یک فیلم، یا که دریای دو چشم.
تو فیلم The walking dead یه جملهای بود که میگفت:
«شاید اون کسی که داره میره من باشم؛ ولی این تو هستی که منو تنها گذاشتی..!»
و چقدر درست میگفت!
دوست داشتنهای عمیق ما هیچوقت تموم نشدن، فقط ما مجبور به رها کردن شدیم :)
«شاید اون کسی که داره میره من باشم؛ ولی این تو هستی که منو تنها گذاشتی..!»
و چقدر درست میگفت!
دوست داشتنهای عمیق ما هیچوقت تموم نشدن، فقط ما مجبور به رها کردن شدیم :)
هنگامی که آدمی پی به محال میبرد درصدد نگارش آیین خوشبختی برمیآید. خواهند گفت: «عجب! از همین کورهراهها میخواهید به سرزمین سعادت برسید؟» در پاسخ میگویم: ولی یک دنیا بیشتر وجود ندارد، بهروزی و محال دو فرزند همین خاکدانند. این دو را نمیتوان از هم جدا ساخت. اگر بگوییم سعادت الزاماً مولود کشف محال است، اشتباه کردهایم. چرا که گاهی احساس بیهودگی زاییده خوشبختی است. ادیپ میگوید: «من معتقدم که همهچیز خوب است.» چه سخن مقدسی! این سخن در جهان رموک و وحشی و محدودآمیزادگان طنین میافکند.
دلهره اصلی – آلبر کامو
دلهره اصلی – آلبر کامو
سید علی صالحی خیلی قشنگ میگه: درست است که من هميشه از نگاه نادرست و طعنهی تاريک ترسيدهام، درست است که زيرِ بوتهی باد، سر بر خشتِ خالی نهادهام، درست است که طاقت تشنگی در من نيست اما با اين همه، گمان مبر که در برودت اين بادها خواهم بُريد!
اگه یه نفر تو زندگیت هست که واست اهنگای قشنگ میفرسه، اگه کنارش بهت خوش میگذره، اگه وفاداره، مهربونه، اگه قابل اعتماده، اگه همیشه باعث میشه لبخند بیاد رو لبت بدون که خیلی خوشبختی و سهمتُ از رفاقت، عشق یاد گرفتی. تمام سعیت رو کن که اون شخص رو به هیچ وجه از دست ندی، اینطور ادما این روزا کم پیدا میشه.
من آن هستم
که در صورت دیکتاتور فریاد میزند
و اعتراض میکند
من آن هستم که به جز در سر آزادهها نمیمانم
و نمیشناسند مرا جز قلب قهرمانان
من آن هستم
که هرگز سازش ندارد و برای فروش نیست
من نان و شیر زندگیام
نام من آزادیست
- مرام المصری
که در صورت دیکتاتور فریاد میزند
و اعتراض میکند
من آن هستم که به جز در سر آزادهها نمیمانم
و نمیشناسند مرا جز قلب قهرمانان
من آن هستم
که هرگز سازش ندارد و برای فروش نیست
من نان و شیر زندگیام
نام من آزادیست
- مرام المصری
تو زندگی یجایی هست که بعد از کلی تلاش و دویدن برای به دست آوردن یکی یهو وایمیستی سرتو میندازی پایین و آروم میگی دیگه نمیتونم، دیگه خسته شدم.الان حال و روز من همینه.
تو قابلیت اینو داری که از پشت گوشی لبخند به لبم بیاری و حتی بغل کردن مجازیت از همه ی بغل هایی که تو دنیا وجود داره قشنگ تر باشه.
و وقتی که باهم بیرونیم و دستاتو میگیرم احساس امنیت کنم و از حس قشنگ بودن قدم زدن باهات لذت ببرم.
و وقتی که باهم بیرونیم و دستاتو میگیرم احساس امنیت کنم و از حس قشنگ بودن قدم زدن باهات لذت ببرم.
هر کار که بکنی میدانم که درست است، چون از وقتی میشناسمت با احساسی عمیق فهمیدهام که تو هرگز چیزی نمیگویی که با هستیات در تضاد باشد.
درواقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم دلم میخواست یکی مثل تو باشم.
بعد از این چطور از من میخواهی که دوستت نداشته باشم؟ بعد از درک اینها، بعد از تحولی عمیق که در وجودم که در وجودم ایجاد شده، چطور میخواهی که این رابطه تا آخر طول نکشد؟
"از نامهی ماریا به کامو"
درواقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم دلم میخواست یکی مثل تو باشم.
بعد از این چطور از من میخواهی که دوستت نداشته باشم؟ بعد از درک اینها، بعد از تحولی عمیق که در وجودم که در وجودم ایجاد شده، چطور میخواهی که این رابطه تا آخر طول نکشد؟
"از نامهی ماریا به کامو"
“همیشه به نظرم میرسد اگر آنجایی که هستم نباشم حالم بهتر میشود و این مسئله جابه جا شدن موضوعیست که مادامالعمر روح مرا به خود مشغول میدارد.” شاید به همین خاطر بود که بعدها فهمیدم مقصد محملی بیش نیست؛ تنها مهم، رفتن و دور شدن است..
شبدر
شبدر
یه زمانهایی انگار حِسهام خفم میکنه تا زمانی که دستام از فشار عصبی بلرزه، تو مغزم میخ فرو کنه و سوزش معدم مانع از انجام هر تصمیم و حرکتی بشه.
البته که بعدش میرن و منو تو تاریکی وجودم غرق میکنن.
البته که بعدش میرن و منو تو تاریکی وجودم غرق میکنن.
«من میتوانم با تنهایی خودم کنار بیایم چون هیچوقت تنها نیستم، ظاهراً تنها هستم ولی در تنهایی به شدت شلوغ خودم زندگی میکنم.»
- تنهایی پرهیاهو؛ بهومیل هرابال.
- تنهایی پرهیاهو؛ بهومیل هرابال.
بعضی وقتا لازمه دلت بشکنه،بهت بربخورهو ناراحت بشی؛
بعضی وقتا از دست دادن بهترین تجربس؛
هیچکس توشادی موفق نشده؛
این غم و سختیه که ادمو هدایت میکنه به سمت هدفاش؛
پس از رفتنا،سختی ها،نشدن ها و نرسیدن ها نترس!
-میم
بعضی وقتا از دست دادن بهترین تجربس؛
هیچکس توشادی موفق نشده؛
این غم و سختیه که ادمو هدایت میکنه به سمت هدفاش؛
پس از رفتنا،سختی ها،نشدن ها و نرسیدن ها نترس!
-میم