ECONOMY | اقتصاد
6.18K subscribers
1.46K photos
665 videos
1.25K files
271 links
« دانایی؛ فهم و شعور است، ربطى به مدرك تحصيلى ندارد.»
.
(جهت تبلیغات از ۲۴ ساعت قبل برای رزرو هماهنگی صورت گیرد.)
👇👇
@Ad_dmin
Download Telegram
🔰 از اوکراین تا خلیج فارس
✍️ یدالله کریمی پور

ارتش فدراتیو روسیه چه در مقیاس استراتژی و چه از منظر ژئوتاکتیک راهی را می پیماید که در شطرنج به آن میخکوب شدن یا آچمز گفته می شود.

در شطرنج آن گاه که مهره ای در جهت دفاع از یک خانه یا مهره ارزشمند دیگر و یا کیش شدن نمی تواند هیچ حرکتی کند ، آن مهره آچمز یا میخکوب شده است. در این حالت بازیگر باید بتواند مهره خود را از این حالت بیرون برده تا بلکه گشایشی رخ دهد.

امروزه روز خواه و ناخواه ، فدراتیو روسیه با وجود ارتش توانمند در اوکراین میخکوب شده است. نه راه پس کشیدن دارد و نه راه پیشروی برای برد.

بهترین شیوه برای برون رفت از این باتلاق ، ایجاد هراس اتمی است. چنان که ولادیمیر از همان روزهای نخست با تکیه به سیلوهای انباشته اش به هراس افکنی روی آورد و جهان را در ترس فرو برد. ولی ناتو با برخورد داهیانه با چنین ترفندی از دادن هرگونه مستمسکی به مسکو خودداری ورزیده است. در عین حال غیر مستقیم و در ابعادی گسترده به یاری ولودیمیر زلنسکی می پردازد. به بخشی از ترفندهای ناتو بنگریم:

۱- زلنسکی وادار شده که از پگاه تا شام ، از بد پیمانی ، ناجوانمردی و شانه خالی کردن ناتو و آمریکا در عدم پوشش هوایی و ایجاد منطقه پرواز ممنوع بنالد؛
۲- ولی در همان حال انبوه تسلیحات مدرن ضدتانک ، دوش پرتاب های پیشرفته ضد هوایی (ارتفاع کم) ، مین های هوشمند ، بالگرد زن های ویژه و...روانه سه جبهه جنوبی ، شمالی و خاوری می شوند؛
۳- هم چنین خیل داوطلبان، مزدوران ، کهنه سربازان و کماندوهای کارکشته روانه خارکف ، کیف، ماریوپل و...هستند.

بنابراین به ظاهر درخواست های پیاپی زلنسکی از نانو بی پاسخ مانده است. هم چنین چندین دولت برای دیپلماتیک کردن جنگ روانه مسکو شده و یا در حال رایزنی با ولادیمیر هستند.

کوتاه آن که ناتو مدبرانه در حال راهبری پوتین در جهتی است که مانع وی در کشاندن جنگ به دامنه جهانی و جنگ اتمی شود.

هدف چنین شگردهایی محدود کردن‌ میدان جنگ به اوکراین است. در همین حال برخورد غیر نظامی غرب با فدراتیو روسیه فراگیر ، همه جانبه و کمرشکن است. گستراندن مرگبار دامنه تحریم های بی سابقه اقتصادی، ورزشی، فرهنگی و سیاسی، نمود بیرونی چنین جنگ‌ جهانشمولی است. جنگی که تا کنون‌ ۱۱۱ کشور به آن پیوسته اند.

در واقع با این که نماد میدانی جنگ‌ پرچم‌ اوکراین است، ولی این ناتو است که بی سروصدا در حال نبرد با روسیه پوتین است. روز به روز بر دامنه حضور ناتو رو به فزونی است. هم چنین بریتانیا و لهستان کار ستاد فرماندهی را از باختر دنیپر آغاز کرده و در حال ساماندهی نبردها در سه جبهه نامبرده اند.

روس ها نیز به رغم آگاهی دقیق از این پروسه، تا کنون‌ تنها به تاکتیک قدیمی خود، یعنی ریختن آتش پرحجم و تخریب گسترده تکیه کرده و شگرد دیگری از خود بروز نداده اند.

از سوی دیگر با وجود امپراتوری رسانه ای غرب ، قدرت پشت جبهه ناتو صعودی و برعکس توانمندی روسیه حتی در درون فدراتیو رو به افول است.

البته فدراتیو روسیه دارای دو سلاح‌ کارساز جهانی برای واداشتن ناتو به دوراندیشی است: تسلیحات هسته ای و انرژی.

غرب ممکن است با زحمت و قبول بالا رفتن گزاف بهای انرژی ، توانایی جمع و جور کردن خود در برابر کمبود نفت و گاز وارداتی از روسیه باشد ، ولی با فرض احتمال عدم صدور انرژی از خلیج فارس ، شوک‌ خارق العاده ، کمرشکن و فراگیری نصیب جهانیان خواهد شد .

در چنین‌صورتی تجدید نظر در محاصره روسیه محتمل نیست؟ به گمانتان‌ با فرض چنین سازو کاری، کشاندن‌ دامنه جنگ‌ به خلیج فارس و فضاهای پیرامونی آن از سوی ولادیمیر محتمل نخواهد بود؟! آیا روسیه به آسانی حاضر به جانشینی ایران برای پر کردن کمبود انرژی در بازار خواهد بود؟
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مجموعه آزادی انتخاب
▪️قسمت 10-8
▪️آزادی انتخاب، عنوان یک مجموعه تلویزیونی ده-قسمتی است که در سال ۱۹۸۰ به نویسندگی و اجرای میلتون فریدمن از شبکه ی تلویزیونی پی بی اس پخش شد. هر قسمت مشتمل بود بر دو بخش؛ بخش اول مستندی بود که فریدمن اجرا می کرد، و بخش دوم گفتگویی بود میان موافقان و مخالفان، اعم از دانشگاهیان، سیاستمداران و بازرگانان، در باب موضوع مستند.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
🔰 درس تاریخ: چرا پوتین احتمالا سقوط می کند؟
✍️ صلاح الدین خدیو

پس از سه هفته ازتهاجم روسیه به اوکراین، برای همه مسجل شده که این کشور در تله ای خطرناک و راهی بی بازگشت افتاده است.
با هرنگاهی پوتین دو راه بیشتر ندارد: یاهم اکنون عقب نشینی کند و به قاعده جلوی ضرر را ازهر کجا بگیری منفعت است، عمل نماید.

یا اینکه به امید فرجی موهوم در آینده، جنگ را گسترش دهد و متحمل ضرر و زیان بیشتری گردد.
هر فرجام قابل تصور دیگری نمی تواند خالی از سویه ها و درونمایه های اصلی این دو راه حل باشد.

تاریخ روسیه مدرن می گوید که بار هزینه های شکست در جنگ خارجی روی سیاست داخلی سرشکن شده و آثار دیرپا و درازدامنی روی نظام سیاسی و رویکردهای اصلی آن بجای می گذارد.
از این رو شمار ناظرانی که پیش بینی می کنند تبعات شکست اخیر دامن پوتین و متحدانش را می گیرد و چه بسا باعث گذار از نظام سیاسی فعلی می شود، کم نیست.
قرینه این اظهارات، نمونه های مشابه در تاریخ معاصر روسیه هستند

جنگ کریمه: این جنگ که در سال 1856 میان روسیه تزاری با ائتلاف امپراتوری عثمانی، بریتانیا و فرانسه رخ داد، نخستین جنگ مدرن تاریخ محسوب می شود که با شکست سنگین روسیه خاتمه یافت. در چهار دهه قبل از آن، روسیه به عنوان فاتح پاریس پس از جنگ های ناپلئونی، لقب ناجی اروپا را یدک می کشید و نخستین بار به مثابه قدرتی جهانی مطرح شده بود. شکست روسیه مغرور در این جنگ اثرات دیرپای سیاسی و معنوی بسیاری بجای گذاشت و به موج عظیمی از غرب گرایی و تقاضا برای اصلاحات و نوسازی منجر شد که چند دهه به طول انجامید.

منتقدان نیکلای اول وی رامتهم می کردند که با لجاجت والحاح بر سیاست نظامی، کشور را به دامن جنگی ویرانگر انداخته وبویژه روی مقایسه های تحقیرآمیز با بریتانیای صنعتی وپیشرفته تاکید می کردند.

جنگ روسیه وژاپن: شکست 1905 روسیه بعنوان یک قدرت بزرگ اروپایی ازیک کشور کوچک آسیایی که به تازگی به یمن نوسازی و اصلاحات موثر، گامهایی بزرگ در راه توسعه برداشته بود، پیامدهایی فراتر ازمرزهای این کشور داشت. این شکست سهمگین درعین اینکه الهام بخش ملت های ضعیف و تحت استعمار بود، در داخل روسیه مشوق انقلاب بورژوا دمکراتیک سال 1905 گردید. باز بار سنگین انتقادات متوجه دربار و نابرابری های عظیم اقتصادی و اجتماعی و ناتوانی کشور در رسیدن به توسعه شد و برای نخستین بار قانون اساسی و مجلس دوما بوجود آمد.

جنگ جهانی اول: شکست روسیه مقهور استبداد و عقب ماندگی در این جنگ و نیز ناتمام ماندن اصلاحات انقلاب مشروطه 1905، کاتالیزور انقلاب خونین بلشویکی سال 1917 گردید و روسیه وارد دوره تاریخی تازه ای شد که با اعدام آخرین تزار و به خاکسپاری نظام سلطنتی آغاز گردید.
کمونیست ها موفق شدند پس از جنگ دوم جهانی با کمک متحدان غربی خود امپراتوری مرده روسیه را احیا و مرزهای آن را تا مرکز اروپا جابجا کنند.

بحران موشکی کوبا: این بحران گرچه به جنگ نینجامید، اماپیامدهای عقب نشینی مسکو از لبه جنگ زلزله سیاسی بزرگی ایجاد کرد.
دو ابرقدرت آمریکا وشوروی در جریان افشای استقرار موشک های روسی در کوبا، تا آستانه جنگ اتمی پیش رفتند. مخاطره جنگ با عقب نشینی تحقیرآمیز کشتیهای جنگی شوروی از بین رفت.

شکست سیاسی مزبورموجب تضعیف جایگاه رهبری حزب کمونیست گردید. مضاف بر آن این عامل در کنار عواملی دیگر، سبب سازشکاف در اردوگاه کمونیسم وجدایی چین از شوروی شد و سقوط خروشچف و بازگشت استالینیست ها را در پی آورد.
این تحول ظاهرابمعنای سرسخت شدن دوباره مسکو وقدرت نمایی مجد آن بود، اماعملا فرصت اصلاحات را ازنظام گرفت وبه شیوه ای تدریجی آنرا درمسیر بی بازگشت فروپاشی قرارداد.

جنگ افغانستان: حمله شوروی به افغانستان درسال 1979 اشتباهی استراتژیک بودکه رهبری استالینیستی که خروشچف راکنار زد، مرتکب آن شد. غرب بلافاصله ورودشوروی به تله را خوش آمد گفت و باکمکهای وسیع به مجاهدان افغان پس از ده سال جنگ بی حاصل، شکستی بزرگ را به مسکوتحمیل کرد.

زخم ناسور افغانستان در کنار رکود فزاینده، اصلی ترین عاملی بودکه زمینه بازگشت اصلاح طلبان کمونیست به قدرت را فراهم نمود.

گورباچف به هوای جبران ۲۰سال فرصت از دست رفته نه تنها از افغانستان خارج شد، بلکه تلاشی برای گشایش اقتصادی و سیاسی را آغاز نمود. اما اصلاحات دیرهنگام به فروپاشی انجامید.

پس از یک دوره هرج و مرج و خلاء قدرت ده ساله، باظهور پوتین و شکل گیری نوعی اقتدارگرایی نوین، روسیه دگربار بعنوان قدرتی اروپایی مطرح شد. اما بنظر می رسدسودای احیای امپراتوری، به عاملی بدل شدکه کشور تازه ازچاله درآمده درچاه بیفتد.
آیا روسیه به سیاق گذشته آبستن تحولی جدید نمی شود؟
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مجموعه آزادی انتخاب
▪️قسمت 10-9
▪️آزادی انتخاب، عنوان یک مجموعه تلویزیونی ده-قسمتی است که در سال ۱۹۸۰ به نویسندگی و اجرای میلتون فریدمن از شبکه ی تلویزیونی پی بی اس پخش شد. هر قسمت مشتمل بود بر دو بخش؛ بخش اول مستندی بود که فریدمن اجرا می کرد، و بخش دوم گفتگویی بود میان موافقان و مخالفان، اعم از دانشگاهیان، سیاستمداران و بازرگانان، در باب موضوع مستند.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
🔰 عادی شدن امر فلاکت؛مرزهای آنومیک نزدیک است
✍️سجاد بهزادی

ایران بر اساس آخرین برآوردهای صورت گرفته در رتبه هشتم دنیا از حیث شاخص فلاکت در بین ۱۵۶ کشور دنیا پس از ونزوئلا، لبنان، زیمبابوه، سودان و سوریه قرار دارد. گفته می شود شاخص فلاکت در ۲۰ استان ایران از میانگین کشوری فراتر رفته است و دست‌کم ۸ استان ایران از حیث شاخص فلاکت، یعنی مجموع نرخ بیکاری و نرخ تورم، در محدوده بالای ۶۰ درصد جای گرفته‌اند.

بیکاری و تورم بعنوان اصلی ترین شاخص فلاکت، مسئله ساده ای نیست که یک جامعه آن را به راحتی تحمل کند.بارها دیده ایم در دیگر جوامع، به خاطرجابجایی بسیار اندک قیمت ها، خشم عمومی فراگیر می شود و این خشم به خیابان ها می رسد و نارضایتی ها گسترده می شود.پرسش اساسی اینست که آیا جامعه ایران به عادی شدن امر فلاکت گرفتار شده است و ذهن، روان و رفتار جامعه با فقر و تورم عجین شده است؟

جامعه ای که از صبح تا شب به گرانی و فلاکت فکر می کند گرفتار چه آسیب هایی که نمی شود.یک جامعه فلاکت زده به همه چیز بی اعتماد می شود و انگیزه و امید به زندگی در میان این جامعه نیز حداقلی می شود. جامعه فقرزده مدام نگران است و این نگرانی خطرآفرین است.

ذهن وروانی که آزاد نیست و مدام نگران آینده است، مستعد هر آشوبی می شود و عادی شدن امر فلاکت برای این جامعه موقتی و چون آتش زیر خاکستر می ماند.

اشتباه مهلکی که در میان مسئولان وجود دارد اینست که فکر می کنند جامعه فلاکت زده امروز ایران، به خاطر زندگی نجیبانه ای که با فقر دارند "تاب آوری" بالایی دارند و برای پایین آوردن شاخص های فلاکت همچنان فرصت هست.
این تصور اشتباهی از "تاب آوری" جامعه ایران است که بارها شنیده می شود.یک بار رئیس پیشین بانک مرکزی گفته بود"سال هایی که که پشت سر می گذاریم، سال های محک تاب آوری اقتصاد و جامعه است."
به قول احمدی‌نژاد رئیس جمهور سابق که برخی فقر وفلاکت امروز را نتیجه عملکرد دیروز او می دانند در قامت مدعی و در جمع گروهی از مردم گفته بود" این اشتباه بزرگی است که فكر كرده‌اید كه می‌توانید ملّت ايران را در اين سطح نگه دارید. اين فنر به زودی درخواهد رفت."
علی مطهری نماینده پیشین مجلس نیز قبل تر گفته بود" مردم تا کی مقاومت کنند؟ افق روشنی وجود ندارد. این فشار اقتصادی و اینکه خیلی امیدی به آینده وجود ندارد از دلایل کمرنگ شدن حضور مردم در انتخابات گذشته است.افق روشنی برای برخی از مردم وجود ندارد؛ یعنی به نظر من زبان حال مردم این است که ما مقاومت می‌کنیم ولی تا کی؟"

نباید بی خیال به عادی شدن امر فلاکت در جامعه ایران بود. عادی شدن امر فلاکت، آرام آرام جامعه را به مرز آنومیک نزدیک می کند. جامعه به تعبیر دورکیم، وقتی در موقعیت آنومیک قرار می گیرد ارزش های اجتماعی در آن از بین می رود؛ به صورتی که افراد دچار تزلزل در شخصیت خویش شده و از آنجا که دیگر به هیچ‌چیز و هیچ‌کسی باور ندارند، تنها راه را در «خودکشی» می بینند.حوادث نگران کننده ای مانند خودکشی ها، سربریدن ها، گستره فساد و فاصله طبقاتی که عموما در ذیل شاخص های فلاکت زاده می شوند، نشان می دهد که بخشی از جامعه ایران آرام آرام خود را به موقعیت آنومیک نزدیک می کند.

ما راهی نداریم جز دگرگونی واقعی احوال در سال ۱۴۰۱ و آغاز قرن جدید شمسی. اگر دعای "حول حالنا" و دگرگونی احوال در دولت و ملت در سال جدید شاهد نباشیم و فلاکت همچنان عمیق تر شود بحران ها و آتش ها از زیر خاکستر بیرون می زند.

انرژی و پتانسیل های موجود در سپهر زیستی جامعه ایران را دریابیم و آن را در خدمت توسعه و شکوفایی قرار دهیم.هیچ عذر و بهانه ای برای هیچ گروه و دولتی پذیرفته شده نیست.دستاوردهای اجزاء سیستم کنونی روشن است و فاصله گرفتن از عقلانیت اشتباه است.باید جهان مدرن را با انسان های خوش فکر و تصمیم ساز بیشتر شناخت و منافع جامعه را از نو تعریف کرد.بنظر می رسد انسان های بزرگی هنوز هستند که می توانند از رشد فلاکت در جامعه بکاهند و تصمیمات درست تر بگیرند.باید از آنها استفاده کرد.

متاسفانه جامعه امروز ایران به مزرعه‌ای می‌ماند که انبوهی از بذرهای متنوع مربوط به گُل‌ها و درختان مختلف در زیر خاک آن مدفون شده است. حتی روی سطح مزرعه را خس‌ و خاشاک گرفته است و یک جاهایی هم کودهایی روی خاک است که فضا را متعفن کرده است. تا زمانی که اجازه رویش جوانه ها نمی دهیم و از استعدادهای تحول گرا استفاده نمی کنیم فلاکت هم عمیق تر می شود.

اقتدار سیاسی ضامن توسعه نیست و باید به جامعه و صاحبان خرد رجوع کرد؛ اما نه آن جامعه ای که ذهن و روانش با تورم و فلاکت در هم آمیخته است و به مرزهای آنومیک خود هر روز نزدیک تر می شود.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مجموعه آزادی انتخاب
▪️قسمت 10-10
▪️آزادی انتخاب، عنوان یک مجموعه تلویزیونی ده-قسمتی است که در سال ۱۹۸۰ به نویسندگی و اجرای میلتون فریدمن از شبکه ی تلویزیونی پی بی اس پخش شد. هر قسمت مشتمل بود بر دو بخش؛ بخش اول مستندی بود که فریدمن اجرا می کرد، و بخش دوم گفتگویی بود میان موافقان و مخالفان، اعم از دانشگاهیان، سیاستمداران و بازرگانان، در باب موضوع مستند.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
🔰 چرا در ایران احساس خوشبختی نمی‌کنیم؟
پوریا بختیاری

▪️چند دهه پیش در هاروارد گروهی از فارغ‌التحصیلان را به طور رندوم انتخاب کردند و از آنها پرسیدند از دو دنیای زیر کدام را انتخاب می‌کنید؟
۱. دنیایی که در آن درآمد سالانه شما ۵۰ هزار دلار و درآمد بقیه افراد جامعه ۲۵ هزار دلار باشد. 
۲. دنیایی که در آن درآمد سالانه شما ۱۰۰ هزار دلار ولی درآمد بقیه افراد جامعه ۲۵۰ هزار دلار باشد. 
فکر می‌کنید جواب چه بود؟ 
▪️اکثرا گزینه اول را انتخاب کردند، یعنی دنیایی که درآمد کمتری داشته باشند، ولی نسبت به بقیه مرفه‌تر زندگی کنند. آقای لیارد که این آزمایش را انجام داد حیرت‌زده شد، انتظار نداشت کسی در سطح فارغ‌التحصیل هاروارد حاضر باشد به زندگی پست‌تری تن بدهد ولی نسبت به بقیه برتری مالی داشته باشد.
▪️کمی بررسی‌ها را بیشتر کردند دیدند آدم‌ها احساس رضایت و خوشبختی را معمولا در مقایسه با بقیه افراد جامعه تعریف می‌کنند. روی همین حساب دیدند کشورهایی که در آن اختلاف طبقاتی فاحش و چشمگیر باشد، حتی اگر ثروت در جامعه موج بزند، مردم احساس خوشبختی نمی‌کنند، بلکه عصبی‌تر و افسرده‌تر هم می‌شوند.
آقای استرلین بررسی کرد و دید طی سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۵ میانگین درآمد واقعی سرانه در آمریکا حدود ۴۰ درصد بیشتر شد، اما آمریکایی‌ها طی این مدت احساس خوشبختی بیشتری نداشتند، مردم تلویزیون پلاسما، پلی‌استیشن و خودرو دوم و سومشان را هم خریدند، ولی ذره‌ای حس رضایتمندی آنها به زندگی بیشتر نشد.
▪️استرلین بررسی کرد دید در اقشار ضعیف و فقیر جامعه افزایش درآمد باعث می‌شود مردم احساس خوشبختی بیشتری کنند، ولی به محض این که درآمدشان به میزان حداقل معیشت برسد، دیگر افزایش درآمد حس خوشبختی به آنها نمی‌دهد.
اگر یک میزان مشخصی را به عنوان سقف درآمدی که باعث خوشحالی ما می‌شود را درنظر بگیریم، پول و درآمد بالاتر از آن خیلی به افزایش خوشبختی‌ و خوشحالی ما کمکی نمی‌کند چون آدم‌ها به تدریج به هرچیزی عادت می‌کنند. از طرفی وقتی درآمد زیاد می‌شود توقع هم بالاتر می‌رود. به عبارت بهتر، ثروتمندان هزینه بیشتری برای شادی می‌پردازند.
▪️روی همین حساب اقتصاددان‌ها مفهومی را به اسم «ضریب جینی» تعریف کردند. ضریب جینی شاخصی است که نحوه توزیع ثروت بین آدم‌ها را نشان می‌دهد. خیلی‌ از افراد مبنای مقایسه خوشبختی بین کشورها را ضریب جینی قرار می‌دهند.
دولت‌ها و حکومت‌ها با سیاست‌های غلط باعث می‌شوند «ضریب جینی» افزایش پیدا کند و اختلاف طبقاتی بیشتر شود که در نهایت منجر می‌شود به این که مردم هرچقدر هم ثروتشان بیشتر شود نتوانند احساس خوشبختی کنند. مثال بارزش در ایران وجود آقازاده‌ها، توزیع رانت، مافیای صنعت خودرو و… است.
▪️دو توصیه به عنوان حرف پایانی:
۱. دست از مقایسه بردارید، هر چقدر هم پیشرفت کنید و پولدار شوید، یک نفر دیگر پیدا می‌شود که در عین این که نالایق‌تر از شماست، ولی موفق‌تر و ثروتمندتر است.
۲. رویافروش‌ها را دنبال نکنید، با دیدن این افراد حس اختلاف طبقاتی بیشتر حس می‌شود و خوشبختی را از شما می‌گیرد.

📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اقتصاد_خرد : مقدمه‌ای بر علم اقتصاد
▪️قسمت: 12-1
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
🔰 ابر تورم آلمان در سال ۱۹۲۳ چه بر سر مردم آورد؟

▪️به زمانی می‌رویم که یک آلمانی طبقه متوسط،   میلیاردها مارک در جیب خود حمل می‌کرد؛ اما هنوز نمی‌توانست چیزی بخرد. یک قرص نان ۲۰۰ میلیارد مارک قیمت داشت.
با حقوق بازنشستگی یک هفته‌ای حتی یک فنجان قهوه را نمی‌شد خرید. سقوط آزاد ادامه داشت و هر دقیقه از ارزش پول کاسته می‌شد. رستوران‌ها چاپ منوها را متوقف کردند؛ زیرا تا رسیدن غذا قیمت‌ها بالا رفته بود. یک مرد اولین فنجان قهوه را با قیمت ۵۰۰۰ مارک نوشید. فنجان دوم برای او ۹۰۰۰ مارک هزینه داشت.
▪️داستان های آن روزها وحشتناک بود. یک پسر را مادرش فرستاد تا دو نان بخرد. او در راه توقف کرد تا فوتبال بازی کند و زمانی که به مغازه رسید، قیمت نان بالا رفته بود؛ بنابراین او فقط می توانست یک نان بخرد
مردی برای خرید یک جفت کفش عازم برلین شد. اما زمانی که او به آنجا رسید، تنها چیزی که می‌توانست بخرد یک فنجان قهوه و کرایه اتوبوس خانه بود.
▪️این وضعیت پوچ تقریباً در اواسط جنگ جهانی اول آغاز شد، زمانی که دولت آلمان تصمیم گرفت به جای استفاده از پول مالیات دهندگان برای تأمین مالی جنگ،  از کشورهای دیگر پول قرض کند.
آلمانی‌ها مطمئن بودند که پس از پیروزی در جنگ، با تصرف مناطق صنعتی غنی از منابع و تحمیل غرامت به متفقین شکست خورده، می‌توانند بدهی خود را پرداخت کنند.
اما این طرح نتیجه معکوس داد.
آلمان در جنگ شکست خورد و در نهایت با بدهی‌های هنگفتی روبرو شد.
علاوه بر این، معاهده ورسای آلمان مبلغ ۱۳۲ میلیارد مارک (یا ۳۱.۴ میلیارد دلار) به عنوان غرامت برای وارد کردن خسارت به متفقین در جریان جنگ باید پرداخت می‌کرد.
▪️برای پرداخت بدهی ها، دولت به فریب روی آورد. آنها شروع به چاپ پول کردند و از آن برای خرید ارز استفاده کردند که سپس برای پرداخت غرامت استفاده می‌شد. به زودی  تورم از کنترل خارج شد.
در ابتدا، تورم به آرامی افزایش یافت – از ۴.۲ مارک به ازای هر دلار قبل از جنگ به ۴۸ مارک در هر دلار در هنگام امضای معاهده. سپس به سرعت شتاب گرفت.
در نیمه اول سال ۱۹۲۲، قیمت برابری مارک در برابر دلار ۳۲۰ مارک بود. تا پایان سال به ۷۴۰۰ مارک در هر دلار رسید. در نهایت، این علامت به ۴.۲ تریلیون مارک در برابر یک دلار آمریکا رسید!
کارمندان چمدان و کوله پشتی را برای دریافت دستمزد خود به محل کار می‌آوردند و قبل از تغییر نرخ ارز به نزدیک‌ترین مغازه می رفتند. اسکناس های با ارزش بالاتر و بالاتر هر چند هفته یک بار شروع به چرخش کردند. حتی اسکناس ۱۰۰۰ میلیارد مارکی منتشر شد.
▪️ابر تورم در اکتبر ۱۹۲۳ به اوج خود رسید و ارزش اسکناس به ۱۰۰ تریلیون مارک افزایش یافت. مردم معامله نقدی را متوقف کردند و به جای آن شروع به داد و ستد کردند.. بسیاری از پزشکان اصرار داشتند که از طریق سوسیس، تخم مرغ، زغال سنگ و مانند آن دستمزد دریافت کنند.
مردم یک جفت کفش را با یک پیراهن و مقداری ظروف را با قهوه عوض می‌کردند. وحشت و بی اعتمادی اقتصادی گسترده بود. مردم طوری زندگی کردند که انگار فردایی وجود ندارد و فروش کوکائین سر به فلک کشید.
▪️به طرز عجیبی، کالاها کم نبودند.
اما هیچ ارز ثابتی برای خرید آنها وجود نداشت. تنها اشیایی که ارزش واقعی داشتند، دارایی های مشهود بودند – الماس، طلا، عتیقه‌جات و کالاهای هنری
به زودی آلمان، کشور دزدها شد.
مردم شروع به سرقت هر چیزی کردند – صابون، سنجاق سر، لوله های مسی، بنزین.
▪️در اواخر سال ۱۹۲۳، مارک با یک ارز جدید جایگزین شد – Rentenmark، که توسط وام مسکن زمین های کشاورزی و صنعتی پشتیبانی می‌شد.
آلمان لنگان به حالت عادی بازگشت، اما این کشور دیگر هرگز مثل سابق نبود.
▪️جورج جی دبلیو گودمن ، نویسنده و اقتصاددان آمریکایی، نوشت: پس‌اندازهای از دست رفته هرگز بازیابی نشدند «و البته نه ارزش‌های سخت کوشی و نجابتی که با پس‌انداز همراه بود» .خلق و خوی متفاوتی در کشور وجود داشت، خلقی که هیتلر بعدها با استعداد شیطانی از آن بهره برد.
▪️پرل اس باک، نویسنده آمریکایی که در سال ۱۹۲۳ در آلمان بود، نوشت: شهرها هنوز سر جایشان بودند، خانه ها هنوز سالم بودند، اما قربانیان میلیون ها نفر بودند. آنها ثروت و پس انداز خود را از دست داده بودند. آنها مات و مبهوت شده بودند و نفهمیدند که چگونه این اتفاق برایشان افتاده است و دشمنی که آنها را شکست داده کیست.
▪️با این حال، آنها اعتماد به نفس خود را از دست داده بودند، احساس خود را از دست داده بودند. دیگر باور نداشتند که اگر به اندازه کافی سخت کار کنند، خودشان می توانند ارباب زندگی خود باشند.  ارزشهای قدیمی اخلاق، اخلاق و نجابت نیز از بین رفت.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اقتصاد_خرد : منحنی تقاضا
▪️قسمت: 12-2
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
🔰 شبح نابرابری
✍️مولود پاکروان

به نظر می‌رسد خشم جامعه ایرانی نسبت به آنهایی که خانه بهتری دارند، خودرو گران‌قیمت‌تری سوار می‌شوند یا در این وانفسا، صفرهای مقابل حساب‌های بانکی‌شان آنقدر هست که جوابگوی گشت‌وگذاری در یک کشور اروپایی باشد، شدت گرفته است. کمتر کسی با خود فکر می‌کند این افراد به دلیل تلاش‌ها یا شایستگی‌هایشان به این موقعیت رسیده‌اند. مهم نیست که این اندک افراد متمول جامعه چگونه به این جایگاه دست یافته باشند، مردم تنها یک چیز را می‌بینند: در مقابل این گروه، گروه بسیار بزرگ‌تری فقیر شده‌اند یا دست‌کم می‌پندارند که فقیرند!

باور جامعه این است که در سال‌های اخیر، تنها عده کمی فرصت پیدا کرده‌اند که از نردبان ترقی بالا بروند؛ آنهایی که از رانتی برخوردارند، زد و بندی کرده‌اند، به منابعی دسترسی دارند که دیگران از آن محروم‌اند و در یک کلمه، راه پیشرفت را دور زده‌اند و مسیر را از بیراهه‌های میانبر بی‌اخلاقی و قانون‌گریزی طی کرده‌اند. آنها که جا مانده‌اند اما، تصور می‌کنند نابرابری است که این فرصت‌ها را برای قشر محدودی رقم زده. نابرابری که همواره وجود داشته اما حالا پررنگ و وقیح است و خودش را بیش از پیش به رخ محرومان جامعه می‌کشد.

سال 2008، چهار اقتصاددان آمریکایی مطالعه‌ای را طراحی کردند تا نظریه‌های رایج نابرابری را مورد ارزیابی قرار دهند. بر مبنای یکی از این نظریات - مدل به‌روزرسانی عقلانی- افراد درآمد خود را بر مبنای فرصت‌های مختلف برآورد می‌کنند. اگر متوجه شوند که درآمد کمتری نسبت به همکاران خود دارند انتظار خود را از درآمدشان در آینده «به‌روز» می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که باید منتظر افزایش درآمد باشند.

فرضیه مشابه دیگری با رد این دیدگاه عقلانی می‌گوید، پاسخ افراد به نابرابری عقلانی نیست بلکه کاملاً جنبه احساسی دارد. اگر شما ببینید که نسبت به همکاران خود کمتر حقوق می‌گیرید آن را دال بر افزایش حقوق در آینده نمی‌پندارید بلکه احساس می‌کنید قدر و ارزش شما دست‌کم گرفته شده است! بر مبنای این تئوری کسانی‌که احساس می‌کنند در پایین‌ترین سطح نردبان درآمدی قرار گرفته‌اند، ناامید خواهند شد و برعکس، بالانشین‌ها احساس خشنودی خواهند کرد

کسانی‌که خود را فقیر می‌پندارند تصمیمات متفاوتی می‌گیرند که اغلب شرایطشان را حتی بدتر هم می‌کند.آمریکایی‌های کم‌درآمد، سهم نامناسبی بلیت‌های لاتاری می‌خرند؛ چیزی که به آن «مالیات بر فقرا» گفته می‌شود!

تشخیص اینکه افراد نسبت به نابرابری اقتصادی واقعاً چه احساسی دارند دشوار است اما دست‌کم اثبات شده که در بحران‌های اقتصادی، تاثیر احساسات بر قضاوت آنها شدت می‌گیرد. از رسوایی‌های مالی که به سرخط خبری رسانه‌ها تبدیل می‌شود خشمگین می‌شوند و بر ثروتمندانی که از رانت‌های مولتی‌میلیاردی بهره‌مند شده‌اند می‌آشوبند. نکته مهم آنکه در این شرایط، نیروهای بازار را که سبب ایجاد چنین فرصت‌هایی برای گروه‌های خاص شده نادیده می‌گیرند. و البته در این میان خشک و تر با هم می‌سوزند، زورشان به آدم‌های دم دست‌تر می‌رسد که الزاماً درگیر فساد نیستند؛ از همکاری که به تازگی ماشین بهتری خریده گرفته تا همسایه‌ای که سفر خارج رفته است!

اثبات شده است که رابطه معناداری بین نابرابری اقتصادی و استرس و ناآرامی در جامعه وجود دارد. مطالعات نشان می‌دهد افزایش پوشش رسانه‌ای نابرابری سبب شده افراد نسبت به دارایی و سرمایه‌شان احساس خطر کنند و به این باور برسند که فضای کشور ناعادلانه است؛

در ژانویه 2011 وقتی هزاران نفر از مصریان در اعتراض به فساد دولت در میدان التحریر گرد آمدند، تحلیلگران «افزایش نابرابری» را به فهرست عوامل موثر بر شکل‌گیری این موج اعتراضی بی‌سابقه افزودند. بانک جهانی در سال 2017 در گزارشی اعلام کرد در سال‌های پیش از آغاز بهار عربی «ادراک نابرابری» در مصر رو به افزایش بوده در حالی که نابرابری واقعی -آن‌گونه که اقتصاددانان اندازه گرفته‌اند- اگرنه کاملاً، ولی در حال کاهش بوده است. آیا این نشانه سوءادراک جامعه است؟

همان زمان نویسندگان بسیاری نوشتند که نفوذ رسانه‌های اجتماعی ماشه بهار عربی را چکاند! مصری‌ها با دسترسی به وب بود که به اطلاعات گسترده و جدیدی دست یافتند و به تناسب آن، احساس و ادراکشان نسبت به نابرابری تغییر کرد. این اما تنها بخشی از تبیین واقعه است.
جامعه ایرانی که این روزها در تونل رکود اقتصادی به دام افتاده و نشانه‌ای از بهبود و خروج از بحران نمی‌بیند، نابرابری شدیدتری نسبت به واقعیت احساس می‌کند. این احساس نابرابری زمانی تشدید می‌شود که مردم می‌بینند برخی، نه از راه تونل راکد اقتصاد، که از راه‌های هوایی رانت و فرصت‌های بادآورده و خطای مکرر سیاستگذار، خیلی پیش از سایرین به مقصد می‌رسند!
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اقتصاد_خرد : منحنی عرضه
▪️قسمت: 12-3
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
🔰 توهمات دولتی و برنامه‌های توسعه
دکتراسفندیار جهانگرد

▪️توهمات جمعی (Collective Illusions) به عقیده «تاد رز» به معنای باورها، اعتقادات و نگرش‌هایی است که در گروه‌های اجتماعی شکل می‌گیرند و به صورت غالب در آن گروه قابل مشاهده هستند. اینها ممکن است براساس اطلاعات نادرست، باورهای غلط یا تجربیات شخصی شکل گرفته باشند و در برخی موارد ممکن است با واقعیت‌های علمی و منطقی تضاد کامل داشته باشند. مجموعه‌ای پیچیده از توهمات ناشی از تعصب انطباق، نحوه دید ما از جهان اطراف را تحریف می‌کند. طیف وسیعی از ویژگی‌ها، اهداف و روابط شامل اعتماد، موفقیت، شبکه‌های اجتماعی، هم‌رنگی با جماعت، شغل، آرزوها و آموزش گرفته تا هنجارهای فرهنگی که از دیگران کپی می‌شوند و درمورد آنها قلب واقعیت می‌شود، پتانسیل هذیان‌های جمعی در جوامع هستند. موضوع هذیان‌های جمعی به تعبیری فرض‌های اشتباه مشترک بسیاری از افراد درباره جامعه خود است.
▪️برخی از این هذیان‌ها هزاران سال به شیوه‌های گوناگونی در جوامع وجود داشته‌اند. ویژگی امروزی آنها این است که این هذیان‌های جمعی، به کمک شبکه‌های اجتماعی و فناوری مدرن بیش‌ازپیش گسترش پیدا کرده‌اند؛ بنابراین می‌توان گفت که هذیان‌های جمعی را همه‌جا می‌توان پیدا کرد؛ از زندگی‌هایی که می‌خواهیم داشته باشیم، تا کشوری که می‌خواهیم در آن زندگی کنیم، تا نحوه رفتارمان با همدیگر و حتی انتظارات‌مان از نهادهای آموزشی تا محل کار و انتظارات برنامه‌ریزان و مدیران یک اقتصاد برای اداره یک سازمان یا جامعه و کشور و... . مخرب‌ترین نتیجه این هذیان‌ها این است که هذیان‌های یک نسل به باورهای شخصی نسل بعدی تبدیل می‌شوند. نوعی از هذیان‌ها در جوامع وجود دارد که توسط لویاتان بدون فراهم‌سازی الزامات شکل می‌گیرد.
▪️تمرکز این یادداشت بر توهم‌های جمعی شکل داده‌شده از سوی دولت‌ها است که بخشی از توهم‌های جمعی اقتصاد ایران شده است؛ ازجمله کانون‌های شکل‌گیری توهم‌های جمعی در ایران از طرف دولت‌ها در قوانین برنامه و بودجه کشور است و سال‌های سال در ایران ادامه داشته و دارد. در این نوشتار به برخی از اینها پرداخته می‌شود. دایره موضوع به‌ قدری وسیع است که در این نوشتار صرفا می‌شود به برخی از اقلام کلان و کلیدی آن پرداخت و جا دارد که برای آنها در کشور فکری شود.
▪️یکی از توهم‌های جمعی دولت‌ها به‌ منظور تحقق صرفه‌جویی در هزینه‌های عمومی، اصلاح نظام درآمدی دولت و قطع وابستگی بودجه به درآمدهای نفت تا پایان اجرای برنامه دولت‌های مختلف بوده ‌ و بارها بدون توفیق تکرار شده است و از این نظر تبدیل به یک توهم دولتی شده است. آسیب‌پذیری اقتصاد ایران در شرایط رونق نفتی و تحریم معمولا از این مجرا بوده است. به‌ طور کلی عملکرد نزدیک به بیش از یک قرن اخیر ایران در ارتباط با بودجه و نفت نشان می‌دهد که دستیابی به هدف کاهش وابستگی بودجه دولت به نفت در ارائه طرح‌های برون‌زا و خارج از بودجه مصوب دولت چندان ثمربخش نبوده و در شرایط خاص این طرح‌ها و حساب‌ها به ‌تنهایی به محاق رفته یا کارایی لازم را نداشته‌اند؛ تداوم این موضوع از تجربه «حساب وجوه ذخیره مملکتی» دهه 30 شمسی، حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی در دوران اخیر نشان از ناکارآمدی و بنابراین تبدیل‌شدن به یک توهم جمعی دولتی در ایران شده است و اراده‌ای برای تحقق این مهم یا توان آن فراهم نبوده است؛ در‌صورتی‌که تجارب جهانی موفق در این زمینه در شرایط حاضر وجود دارد و الزامات مهم تحقق این هدف در دولت‌های ایران فراهم نشده است.
▪️توهم بعدی دولتی دستیابی به هدف رشد اقتصادی در قوانین برنامه توسعه به‌ویژه در سال‌های اخیر است. از زمان تدوین برنامه‌های توسعه می‌توان ادعا داشت بخش ناچیزی از رشد مد‌نظر برنامه‌ها محقق شده و قسمت محقق‌شده هم عمدتا با فشار تزریق نهاده‌ها بوده است. در ایران معمولا هدف‌های رشد اقتصادی متوسط سالانه هشت درصد در بیشتر اسناد بالادستی قانونی از طریق مراجع تنظیم‌گر و قانون‌گذاری در سال‌های اخیر مدنظر بوده است؛ اما به نظر می‌رسد سیاست‌گذار اقتصادی درک درستی از میزان هدف رشد اقتصادی مندرج در اسناد نداشته و برای اقتصاد و مردم هم نتوانسته ایجاد کند.
▪️طبق قاعده سرانگشتی 70، اگر اقتصادی سالانه یک درصد رشد کند، در مدت 70 سال درآمد سرانه آن باید دو برابر شود و اگر این عدد به دو درصد برسد، این زمان به نصف یعنی 35 سال کاهش پیدا می‌کند. حال که هشت درصد در سال‌های متمادی هدف برنامه‌های ایران بوده، باید تقریبا با اجرای کمتر از دو برنامه توسعه (هر هفت، هشت سال) درآمد سرانه ایران دو برابر می‌شد؛ اما آمار عملکرد حرف‌های دیگری می‌زنند.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اقتصاد_خرد : قیمت تعادلی
▪️قسمت: 12-4
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
🔰 ایران و ژاپن از نگاه آمار:

▪️جمعیت
ژاپن : ١۴٨ میلیون ( ١/٦٢ برابر )
ایران : ٨٠ میلیون
▪️پرونده های قضایی
ژاپن : ٩٠٠ هزار پرونده
ایران : ١۵ میلیون پرونده ( ١٦ برابر )
▪️تعداد زندانیان
ژاپن : ٦٣ هزار نفر
ایران : ٢۵٠ هزار نفر ( ٤ برابر )
با این که جمعیت ژاپن نزدیک به دو برابر ماست اما تعداد پرونده‌های قضایی و زندانیان در ایران چندین برابر ژاپن است این در حالیست که ما در طول ۴٠ سال اخیر نزدیک به ١۵ میلیارد دلار صرف سازمانهايي كرديم تا به مردم بياموزند كه دزدی و خلاف نکنند ولی آنجا نیازی به این بودجه‌ها نیست چون...
▪️تولید ناخالص داخلی
ژاپن : ۵ تریلیون دلار ( ١٠ برابر )
ایران : نیم تریلیون دلار
تمام اقتصاد کشور ژاپن به بخش خصوصی واگذار شده است و دولت‌ها فقط مسئول برقراری امنیت و نظم اجتماعی هستند . دولت و یا شرکت های وابسته به دولت نیز رقیب بخش خصوصی نبوده که اقتصاد تنها در دست عده ای محدود باشد.
▪️تعداد مدیران دولتی
ژاپن : ١٢ هزار نفر
ایران : ٢۴٧ هزار نفر ( ٢٠ برابر )
▪️اقتصاد ژاپن ١٠ برابر اقتصاد ماست اما تعداد مدیران دولتی در ایران ٢٠ برابر ژاپن است . یعنی در ژاپن به ازای هر ١٠ هزار نفر یک مدیر دارند ولی در ایران به ازای هر ٣٢٠ نفر یک مدیر داریم.
▪️ نمره شاخص فساد از ١٠٠
ژاپن : ٩١ نمره
ایران= ١٢ نمره
بهترين و پيشرفته‌ترين راهكار مبارزه با فساد از هر نوع و توسط هر مقامی آزادی بيان و آزادی مطبوعات است ، درباره مبارزه با مفاسد اجتماعی و اقتصادی بسيار گفتند اما تصور کنید به جای این همه سمینار و سخنراني مبارزه با فساد ، مسئولين خود را در یک اتاق شيشه‌ای و در معرض تماشای ميليون‌ها چشم احساس کنند آنگاه قطعاً دیگر دست از پا خطا نخواهند کرد و با همین راهکار ساده اقتصاد ژاپن یکی از ٢٠ اقتصاد شفاف و سالم جهان است اما كشور ما یکی از ١٥ اقتصاد فاسد جهان است .
کمی وقت بگذاریم و فکر کنیم و بیندیشیم
- چرا این چنین اختلاف فاحشی وجود دارد و اینکه
- کجای کارمان مشکل دارد و
- چکار باید کرد و
برای اصلاح امور از کجا و چگونه باید شروع کرد ؟
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اقتصاد_خرد : نگاهی عمیق‌تر به منحنی تقاضا
▪️قسمت: 12-5
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
#یادداشت_بورسی
#شاخص_کل
▪️شاخص کل پس از رسیدن به ناحیه مقاومتی در انتهای موج (۳)، به صورت موج a شروع به اصلاح کرده و در حال تکمیل موج b اصلاحی می‌باشد. در این صورت دو سناریو ممکن است:
۱. موج b حداقل تا ۲۴۵۰ بالا رود که در این صورت ممکن است انتهای موج c در محدوده ۲۲۳۰-۲۱۸۰ باشد، پس از شکسته شدن قله b می‌توان انتظار داشت شاخص کل به مسیر صعودی خود ادامه دهد.
۲. در صورتی که موج b نتواند به حوالی ۲۴۵۰ برسد، در این صورت ممکن است انتهای موج c در محدوده ۲۱۰۰-۲۰۰۰ باشد. پس از شکسته شدن قله موج b( برای افراد ریسک‌گریز) و یا صعودی بودن مومنتوم تایم هفتگی در انتهای موج c (برای افراد ریسک‌پذیر) می‌توان انتظار داشت شاخص کل به مسیر صعودی خود ادامه دهد.
نکته: در صورتی که قیمت بسته شدن انتهای موج c زیر ۲ میلیون باشد، این تحلیل معتبر نیست.
▪️این یک تحلیل شخصی است. به هیچ عنوان سیگنال خرید یا فروش نمی‌باشد.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
  ┏━━━━━      
🔻 @ECONOMY7
  ┗━━━━━━━━━━━
🔰 خیر عمومی یا راه بردگی؟
✍️ شاهین کارخانه

▪️تروتسکی، گفته بود: «جایی که تنها کارفرما دولت است، مخالفت به معنای مرگ از گرسنگی تدریجی است. این اصل قدیمی که کسی که کار نمی‌کند گرسنه خواهد ماند با اصل جدیدی جایگزین شده است که کسی که اطاعت نمی‌کند، گرسنه خواهد ماند.»
▪️در صد سال گذشته، هر گاه تلاشی برای ایجاد نظامی سوسیالیستی شکل گرفته و محدودیت‌های قدرت دولت کمتر شده، نه تنها به عدالت اجتماعی بیشتر منتهی نشده بلکه راه برای ایجاد انواع جدیدی از استبداد و دولت‌های تمامیت‌خواه هموار شده است. تجربه بشری گواه می‌دهد که سوسیالیسم در نظریه و عمل، بالقوه توان ایجاد و استقرار حکومت‌های توتالیتر را دارد.
در تجربه‌های تاریخی قرن بیستم، نطفه استبداد و به بردگی کشیدن انسان‌ها در جایی شکل گرفت که ایده‌ها، آرمان‌ها، باورها، آیین‌ها و ایدئولوژی‌ها باارزش‌تر از جان انسان‌ها تلقی شده‌اند. چیزهایی که می‌توان برای آنها جان داد یا جان دیگری را ستاند. درواقع هر گاه فرد و حقوق بنیادین او -حق حیات و حق مالکیت- به بهانه ارزش‌های مهم‌تری نادیده گرفته شدند، نه تنها آزادی‌های فرد محدود شده، بلکه جان آدمیان نیز به آسانی گرفته شده‌ است.
▪️از دیدگاه اقتصادی، سوسیالیسم نوعی نظام برنامه‌ریزی مرکزی یا نظام برنامه‌ریزی اقتصادی اشتراکی است که در نظر ایده‌پردازان آن به «ملی کردن وسایل تولید و توزیع و مبادله» نیاز دارد. نظامی که به‌طور اجتناب‌ناپذیری به جباریت تمامیت‌خواهی می‌انجامد. امروزه، سوسیالیست‌هایی که از نظام‌های توتالیتر کمونیستی و فاشیستی برائت می‌جویند و خود را سوسیال دموکرات می‌نامند، از برخی ایده‌آل‌ها کوتاه آمده و فصل مشترک گفتمانی آنها افزایش خدمات عمومی دولت و توزیع مجدد درآمدها یا ثروت - مثلا از طریق اخذ مالیات- با هدف کاهش فاصله طبقاتی و بسط عدالت اجتماعی است. اما این تردید جدی وجود دارد که فرآیند توزیع مجدد ثروت در بلندمدت با حفظ حداقل‌های آزادی فردی ممکن باشد و البته که بلندمدت زمانی نیست که ما مرده باشیم، بلکه در نیمه دوم قرن بیستم دیدیم که بسیار نزدیک‌تر از آن است که  - به تعبیر کینز- همه ما مرده باشیم.
▪️دولت‌ها به محض اینکه به سود بخشی از جامعه در بازار و خصوصا به شکل قیمت‌گذاری مداخله کنند، برای ماندن در قدرت و کسب رای با درخواست‌های مشابه گروه‌های دیگر مواجه می‌شود. دولتی که شروع به مداخله و کنترل قیمت‌ها کند، به مسیری وارد شده که در آن باید همه قیمت‌ها را کنترل کند که در نهایت سازوکار بازار را نابود می‌کند و به سوی نوعی اقتصاد هدایت‌شده از مرکز حرکت می‌کند. نمونه‌های تاریخی ناکارآمدی نظام برنامه‌ریزی مرکزی درس‌آموز هستند، همچنان که اقتصاد شوروی به واسطه ناکارآمدی نظام برنامه‌ریزی متمرکز فروپاشید؛ اما حتی اگر نظام برنامه‌ریزی متمرکز کارآمد باشد، به محاسبات بر مبنای ارزش نیازمند است. امروز می‌دانیم که محاسبه عقلانی فقط بر پایه ارزش‌ها یا قیمت‌ها امکان‌پذیر است و این ارزش‌ها فقط به شرطی راهنمای عمل بازیگران اقتصادی هستند که حاصل جمع شناخت‌های مبادله‌کنندگان (طرفین عرضه و تقاضا) باشد. شناخت‌هایی که نمی‌تواند در یک مرکز برنامه‌ریزی، یک سازمان یا دولت جمع شود.
▪️آنچه را که سوسیالیسم آرزو می‌کند جذاب و دلفریب است و چه بسا از انسانی‌ترین انگیزه‌های کنشگران اجتماعی و سیاسی سرچشمه بگیرد؛ اما در نهایت نه تنها اهداف ایده‌پردازان را تامین نمی‌کند، بلکه هم به لحاظ اخلاقی، هم سیاسی و هم مادی شکست می‌خورد.  حکومت دموکراتیکی که قدرت نامحدود و دولت بزرگی داشته باشد که در همه حوزه‌ها اعمال نفوذ می‌کند -حتی اگر برآمده از جمهور مردم و اراده سیاسی اکثریت از طریق انتخابات آزاد باشد- به شکل گرفتن قدرت متمرکز، نادیده گرفتن حقوق اقلیت‌ها، پاسخگویی کمتر و محدودیت آزادی‌های فردی منجر می‌شود. امروزه گرایش به برنامه‌های سوسیالیستی بار دیگر در غرب افزایش یافته و هنوز نام سوسیالیسم برای مردم با کمونیسم و فاشیسم متفاوت است و تصور می‌شود که می‌تواند ممزوج دموکراسی باشد.
▪️بسیاری هنوز فکر می‌کنند برنامه‌ریزی اقتصادی در چارچوب نهادهای دموکراتیک قابل اجراست و به عادلانه‌تر شدن توزیع ثروت کمک می‌کند. اما تجربه‌های اخیر نشان می‌دهد که به قدرت رسیدن احزاب چپ‌گرا و اجرای سیاست‌های سوسیالیستی از یکسو موجب بزرگ‌تر شدن و افزایش هزینه‌های دولت‌ها می‌شود و از سوی دیگر اخلاق سوسیالیستی را بسط می‌دهد.  به عبارت دیگر، بزرگ‌تر شدن دولت که با هدف افزایش رفاه و خدمات عمومی پذیرفته شده بود، به تهدیدی برای آزادی‌ها و حقوق شهروندان بدل شد.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━      
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اقتصاد_خرد : جابه‌جایی منحنی تقاضا
▪️قسمت: 12-6
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━      
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━
🔰 سنگ قبری برای میلیون‌ها نفر
✍️ مولود پاکروان

یک دهه پس از آنکه حزب کمونیست قدرت را در چین به دست گرفت، با وعده خدمت به مردم بزرگ‌ترین فاجعه انسانی را در تاریخ سرزمینی رقم زد که پیش از آن هم فقیر بود. در شهر کوچک ناشناخته‌ای از استان مرکزی هنان در مدت سه سال، بیش از یک میلیون نفر -یک نفر از هر هشت نفر- به دلیل قحطی و گرسنگی جان باختند. آنچه مقامات دولتی مصادره می‌کردند بسیار بیشتر از غلاتی بود که از زمین‌های کشاورزی برداشت می‌شد. در مدت 9 ماه، بیش از 12 هزار نفر -یک‌سوم ساکنان- در یک کمون جان خود را از دست دادند و یک‌دهم خانوارها از بین رفتند.

کتاب تاثیرگذار یَنگ جی‌شنگ، «سنگ قبر»، که حتی در ترجمه انگلیسی به شدت ویرایش ‌شده، مملو از روایت‌های هولناک و باورنکردنی است! ینگ این صحنه‌ها را تصور نکرده است؛ 15 سال از زندگی او وقف مستندسازی فاجعه‌ای شده که دست‌کم جان 45 میلیون نفر را در سراسر کشورش گرفته است. قحطی بزرگ چین که هنوز یک تابوست، و از آن با عنوان «سه سال بلایای طبیعی» یا «سه سال دشوار» یاد می‌شود در کتابی که اولین‌بار در هنگ‌کنگ منتشر شده روایت شده است؛ کتابی که در سرزمین مادری ینگ ممنوع است!

این تراژدی بزرگ حاصل اصلاحاتی بود که مائو آن را «جهش بزرگ رو به جلو» نامیده بود؛ برنامه‌ای پنج‌ساله برای اشتراکی‌سازی اجباری کشاورزی و صنعتی‌سازی روستایی که توسط حزب کمونیست چین در سال 1958 اجرایی شد و حاصل آن انقباض شدید در اقتصاد چین و مرگ بین 30 تا 45 میلیون نفر بر اثر گرسنگی، اعدام، شکنجه، کار اجباری و خودکشی از روی ناامیدی بود. مائو در نهایت فاجعه‌ای آفرید که بزرگ‌ترین کمپین کشتار جمعی در دوران غیرجنگی تاریخ بشر به‌شمار می‌رود. پس از بحث‌های جدی در رأس حکومت، مائو به این نتیجه رسید که کشاورزی و صنعت را می‌توان همزمان، با تغییر عادات کاری مردم و تکیه بر نیروی کار -به جای فرآیندهای صنعتی ماشین‌محور- توسعه داد و بر دو حوزه متمرکز شد : افزایش تولید غلات و فولاد. به دنبال اجرای طرح، کشاورزی خصوصی لغو شد و کشاورزان مجبور به کار در مزارع جمعی شدند که در آنها، تمام تولید، تخصیص منابع و توزیع غذا به‌طور متمرکز توسط حزب کمونیست کنترل می‌شد. پروژه‌های آبیاری در مقیاس بزرگ با کمک برخی از مهندسان آموزش‌دیده آغاز شد و تکنیک‌های جدید کشاورزی -آزمایشی و اثبات‌نشده- به سرعت در سراسر کشور به اجرا درآمد. این نوآوری‌ها که حاصل آزمایش‌های ناموفق و پروژه‌های آبی نامناسب بود در نهایت بازده محصول را با کاهش چشمگیری مواجه کرد.

همزمان، کمپین سراسری دیگری برای از بین بردن گنجشکان -که مائو معتقد بود آفت اصلی غلات هستند- به راه افتاد. در نتیجه این اقدام حماقت بار، با کاهش شکار طبیعی گنجشکان، جمعیت ملخ‌ها افزایش پیدا کرد و به مزارع حمله‌ور شدند. تولید غلات سقوط کرد و صدها هزار نفر بر اثر کار اجباری و قرار گرفتن در معرض عناصر مضر پروژه‌های ساخت‌وساز و آبیاری و کشاورزی جان خود را از دست دادند. سراسر کشور به سرعت درگیر قحطی شد و میلیون‌ها نفر دیگر هم بر اثر کمبود غذا جان باختند. مردم به خوردن پوست درخت و خاک روی آوردند و در برخی مناطق کار حتی به آدم‌خواری کشید. مجازات‌هایی مانند ضرب و شتم، مثله کردن، زنده‌به‌گور کردن، سوزاندن با آب جوش و دیگر روش‌های شکنجه در انتظار کشاورزانی بود که نمی‌توانستند سهمیه غلات را رعایت کنند، می‌کوشیدند غذای بیشتری به دست بیاورند یا اقدام به فرار می‌کردند.

راویان تاریخ شفاهی چین می‌گویند طرح از همان ابتدا نشانه‌هایی از بروز فاجعه را با خود داشت. مقامات محلی چه از روی تعصب چه از ترس، گزارش‌هایی به شدت اغراق‌آمیز از موقعیت خود به مرکز ارسال می‌کردند و مدعی بودند برداشت محصول سه یا چهار برابر اندازه واقعی است.

داستان اما به اینجا ختم نمی‌شود. ینگ در کتاب «سنگ قبر» نشان می‌دهد که قحطی نه‌تنها عمیق و گسترده، که ساخته دست بشر بود؛ و نه فقط ساخته دست بشر، بلکه سیاسی و زاییده توتالیتریسم. مائو قول داده بود که با غیرت انقلابی خالص، اشتراکی کردن زمین‌های کشاورزی و ایجاد کمون‌های عظیم با سرعتی شگفت‌انگیز یک بهشت کمونیستی در چین خواهد ساخت. و جهش بزرگ رو به جلو بلندترین و احمقانه‌ترین گام او در این راستا بود: طرحی برای مدرنیزه کردن اقتصاد چین، آنقدر جاه‌طلبانه که به جنون تبدیل شد.
📊 کانال تخصصی اقتصاد
 ┏━━━━━
🔻@ECONOMY7
 ┗━━━━━━━━━━━