🔰 چهرههای اقتصادی احزاب چه کسانی هستند؟
❇️ احزاب ایرانی در حالتی بیشتر از هر چیز کارکرد سیاسی داشتهاند، که چهرههای اقتصادی قوی در آنها حضور دارد. نگاهی به برخی از احزاب شاخص، نشان میدهد که چهرههای قوی اقتصادی در آنها حضور دارند و فعالیت میکنند که طیفهای اندیشههای مختلفی را هم در برمیگیرد. چهرههای اقتصادی برخی از این احزاب، چنین است:
▪️ کارگزاران سازندگی:
تفکر اقتصادی این حزب بیش از هر چیز از یک چهره شاخص برآمده است. سعید لیلاز، کارشناس برجسته اقتصادی و استاد دانشگاه شهید بهشتی است. او مدافع اقتصاد آزاد است و اگرچه از دولت حسن روحانی حمایت میکند، اما نقدهای جدی نیز به آن دارد.
سیده فاطمه مقیمی، دیگر چهره اقتصادی این حزب است. او عضو هیأت رئیسه اتاق بازرگانی تهران است و خود بهعنوان فعال اقتصادی در حوزه حمل و نقل کار میکند. این شخصیت بخش خصوصی نیز، سویههای اقتصاد آزاد حزب کارگزاران را تقویت میکند.
حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران نیز چهرهای است که علاوه بر شهرت سیاسی، سابقه و ویژگیهای اقتصادی او نیز قابل توجه است. مسئولیتهای دولتی مرعشی از ریاست جهاد سازندگی کرمان شروع شد و به ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت هشتم ختم شد.
▪️ حزب مؤتلفه:
مؤتلفه، حزبی برآمده از بازار است و بههمین دلیل بیشتر چهرههای عضو آن را شخصیتهای بازاری و اقتصادی تشکیل میدهند. اسدالله عسگر اولادی، تاجر مو سپید در حال حاضر یکی از چهرههای شاخص اقتصادی این حزب است. او رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و چین است و اگرچه سن و سالی از او گذشته، اما هنوز با انگیزه در جلسات اتاق بازرگانی ایران شرکت میکند و درباره موضوعات روز مصاحبه میکند. یحیی آل اسحاق، دیگر چهره اقتصادی برجسته این حزب است که سالها بهعنوان رئیس اتاق بازرگانی تهران فعالیت میکرد و حالا هم رئیس اتاق مشترک ایران و عراق است.
▪️اعتماد ملی:
الیاس حضرتی، قائم مقام این حزب عضو کمیسیون اقتصادی مجلس دهم است. سید کامل تقوینژاد، رئیس سازمان امور مالیاتی کشور عضو این حزب است و رضا نوروززاده مدیرعامل شستا نیز از چهرههای اقتصادی این حزب هستند؛ چهرههایی اقتصادی که مناصب دولتی دارند و دیدگاههای هر کدام از آنها ترکیبی از اقتصاد آزاد و نهادگرایی است.
▪️ اعتدال و توسعه:
در میان اعضای هیأت مؤسس این حزب، چهرههای شاخص اقتصادی دولت حضور دارند. محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه، محمود واعظی که در دولت قبلی وزیر ارتباطات بود و حالا رئیس دفتر رئیس جمهور، اکبر ترکان، رئیس مناطق آزاد و ویژه اقتصادی و محمدرضا نعمتزاده، وزیر سابق صنعت همه از اعضای این حزب هستند. همانطور که اسم این حزب هم نشان میدهد، نگاه اقتصادی آنها ترکیبی از دیدگاههای مختلف است که بر مبنای همین اعتدال و توسعه به پیش میرود.
▪️ حزب اسلامی کار:
این حزب از بطن خانه کارگر به وجود آمد و مهمترین چهره میان مؤسسان آن، علی ربیعی بود که 5 سال هم بر کرسی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی نشست. علیرضا محجوب در حال حاضر مهمترین چهره اقتصادی این حزب است که از سال 1369 بهعنوان دبیرکل خانه کارگر فعالیت میکند./اقتصاد بازار
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
❇️ احزاب ایرانی در حالتی بیشتر از هر چیز کارکرد سیاسی داشتهاند، که چهرههای اقتصادی قوی در آنها حضور دارد. نگاهی به برخی از احزاب شاخص، نشان میدهد که چهرههای قوی اقتصادی در آنها حضور دارند و فعالیت میکنند که طیفهای اندیشههای مختلفی را هم در برمیگیرد. چهرههای اقتصادی برخی از این احزاب، چنین است:
▪️ کارگزاران سازندگی:
تفکر اقتصادی این حزب بیش از هر چیز از یک چهره شاخص برآمده است. سعید لیلاز، کارشناس برجسته اقتصادی و استاد دانشگاه شهید بهشتی است. او مدافع اقتصاد آزاد است و اگرچه از دولت حسن روحانی حمایت میکند، اما نقدهای جدی نیز به آن دارد.
سیده فاطمه مقیمی، دیگر چهره اقتصادی این حزب است. او عضو هیأت رئیسه اتاق بازرگانی تهران است و خود بهعنوان فعال اقتصادی در حوزه حمل و نقل کار میکند. این شخصیت بخش خصوصی نیز، سویههای اقتصاد آزاد حزب کارگزاران را تقویت میکند.
حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران نیز چهرهای است که علاوه بر شهرت سیاسی، سابقه و ویژگیهای اقتصادی او نیز قابل توجه است. مسئولیتهای دولتی مرعشی از ریاست جهاد سازندگی کرمان شروع شد و به ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت هشتم ختم شد.
▪️ حزب مؤتلفه:
مؤتلفه، حزبی برآمده از بازار است و بههمین دلیل بیشتر چهرههای عضو آن را شخصیتهای بازاری و اقتصادی تشکیل میدهند. اسدالله عسگر اولادی، تاجر مو سپید در حال حاضر یکی از چهرههای شاخص اقتصادی این حزب است. او رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و چین است و اگرچه سن و سالی از او گذشته، اما هنوز با انگیزه در جلسات اتاق بازرگانی ایران شرکت میکند و درباره موضوعات روز مصاحبه میکند. یحیی آل اسحاق، دیگر چهره اقتصادی برجسته این حزب است که سالها بهعنوان رئیس اتاق بازرگانی تهران فعالیت میکرد و حالا هم رئیس اتاق مشترک ایران و عراق است.
▪️اعتماد ملی:
الیاس حضرتی، قائم مقام این حزب عضو کمیسیون اقتصادی مجلس دهم است. سید کامل تقوینژاد، رئیس سازمان امور مالیاتی کشور عضو این حزب است و رضا نوروززاده مدیرعامل شستا نیز از چهرههای اقتصادی این حزب هستند؛ چهرههایی اقتصادی که مناصب دولتی دارند و دیدگاههای هر کدام از آنها ترکیبی از اقتصاد آزاد و نهادگرایی است.
▪️ اعتدال و توسعه:
در میان اعضای هیأت مؤسس این حزب، چهرههای شاخص اقتصادی دولت حضور دارند. محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه، محمود واعظی که در دولت قبلی وزیر ارتباطات بود و حالا رئیس دفتر رئیس جمهور، اکبر ترکان، رئیس مناطق آزاد و ویژه اقتصادی و محمدرضا نعمتزاده، وزیر سابق صنعت همه از اعضای این حزب هستند. همانطور که اسم این حزب هم نشان میدهد، نگاه اقتصادی آنها ترکیبی از دیدگاههای مختلف است که بر مبنای همین اعتدال و توسعه به پیش میرود.
▪️ حزب اسلامی کار:
این حزب از بطن خانه کارگر به وجود آمد و مهمترین چهره میان مؤسسان آن، علی ربیعی بود که 5 سال هم بر کرسی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی نشست. علیرضا محجوب در حال حاضر مهمترین چهره اقتصادی این حزب است که از سال 1369 بهعنوان دبیرکل خانه کارگر فعالیت میکند./اقتصاد بازار
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰این سیل چند دهه قبل از آسمان سیاست باریدن گرفت
✍️ دکتر محمد فاضلی
▪️پاول پیرسون در کتاب «سیاست در بستر زمان» فرایندها را از نظر علتها و پیآمدها به چهار دسته تقسیم میکند. علتهایی هستند که به کندی و شاید در مدت صدها و هزاران سال شکل میگیرند (مثل حرکت لایههای زمین) و علتهایی که به سرعت شکل میگیرند (مثل علتهای جوّی پیدایش گردباد). پیآمدهای رخدادها هم گاه سالها بهطول میانجامند (پیآمد همین سیل گلستان ماهها و سالها ادامه خواهد داشت) و گاه به سرعت تمام میشوند.
▪️علتها و پیآمدهای رخدادها به دو دسته کندرو (Slow-moving) و تندرو (fast-moving) تقسیم و با تقاطع آنها چهار دسته رخداد را از هم متمایز میشوند. سیل از آن دسته رخدادهاست که هم علتهای کندرو (قطع غیرعلمی درختان جنگل، توسعه سکونتگاهها در اطراف رودخانهها بدون ملاحظات ریسک و ...) و هم علتهای تندرو (تغییرات جوی سریع و ریزش بارانهای شدید) دارد.
▪️سیل اخیر در گلستان و مازندران، و در سایر استانها که اکنون در معرض سیل قرار گرفتهاند، حکایت امروز و دیروز و یک هفته گذشته نیست. این سیل چند دهه قبل از آسمان سیاست باریدن گرفت و حالا به ما رسیده است. سیاستمداران چند دهه قبل دست به کارهای عجیبی زدند.
▪️علم را به دست فراموشی سپردند، اما دو دستی با چنگ و دندان به فناوری چسبیدند. ارههای برقی جنگل را میبریدند اما علم جنگلداری راهی به جنگل نداشت. تراکتورها مراتع، زمینهای شیبدار و پوشش گیاهی طبیعی را شخم میزدند اما علم مرتع و گیاهشناسی برای نوشتن مقالات دست و پا میزد. حکمرانی این گونه بود.
▪️لودرها، بولدوزرها و چرثقیلها، حریم رودخانهها را فناورانه میشکافتند و میساختند، اما علم مهندسی رودخانه، اکولوژی و مدیریت منابع طبیعی مقاله تولید میکرد. حکمرانی این گونه بود.
▪️فناوریها به کمک شهرداریها آمدند تا کف مسیلهای رودخانههای شهرها را هم آسفالت کنند، مسیل کنار دروازه قرآن را هم بپوشانند، و در حریم و بستر رودخانههای شهرها، ساختوساز کنند؛ اما علم شهرسازی لای گزارشان مشاوران و مقالات شهرسازان، خفقان گرفته بود. حکمرانی این گونه بود.
▪️سازههای آبی رژیم طبیعی رودخانهها را به صورتی افراطی تغییر دادند و فقدان حاکمیت قانون به همگان اجازه داد تا در دشتهای سیلابی، بدون محاسبات ریسک و دورههای بازگشت سیل، ساختوساز کنند. علم مدیریت ریسک، هیدرولوژی، مدیریت سیلاب و شهرسازی هم در سکوت نظاره میکردند. پولی برای عقلانیت و آیندهنگری باقی نمیماند. حکمرانی این گونه بود.
▪️فناوری و سیاست شبکههای تلویزیونی و رادیویی توسعه دادند، اما روزنامهنگاری بحران نه جایی در برنامه درسی روزنامهنگاری داشت، نه کسی برای آن آموزش دید. تلویزیون هر روز با چند ستاره و مربع، شعبدهبازی میکرد، اما آموزش سیل و بحران بلایای طبیعی در آن جایی نداشت. حکمرانی این گونه بود.
▪️بودجه سازمان مدیریت بحران 10 و هلال احمر 147 میلیارد تومان (در سال 1397) بود، و کشور جزء کشورهایی بود که بیشترین احتمال رخدادهای متنوع طبیعی را داشت. ایمنی اولویت چندم هم نبود، دوردست دیده نمیشد. حکمرانی این گونه بود.
▪️بودجه سازمان هواشناسی در سال 1396 معادل 120 میلیارد تومان (40 میلیارد تومان عمرانی) بود (30 میلیون دلار) و سال بعد 57 میلیارد تومان شد. در همان سال آمریکا، چین، ژاپن و آلمان به ترتیب 4000، 3000، 750 و 420 میلیون دلار برای هواشناسی بودجه گذاشته بودند. حکمرانی این گونه بود.
▪️مدیریت سیل و بحران، مقولهای میانبخشی است. شهرداری، اداره محیطزیست، وزارت نیرو، قوه قضائیه، وزارت کشاورزی، دانشگاه، نظامیان و بقیه که کنار هم منسجم کار کنند، قانون را رعایت کنند و برنامه همکاری میانبخشی داشته باشند، سیل خسارتش کم میشود، و همه فوایدش هم به طبیعت و زندگی میرسد. اما حکمرانی بر اختیارات بخشی (و نه حتی پاسخگوییهای بخشی) بنا شده بود. اختیار و مسئولیت میانبخشی در میان نبود. حکمرانی این گونه بود.
▪️سیاست بیمحابا به بستر رودخانه، مرتع، درختان جنگل، حیات وحش، علوم شهرسازی، هیدرولوژی، روزنامهنگاری، آبخوان، تکنوکراسی، علم اقتصاد، اکولوژی، میانبخش، طرح جامع شهری، و علم مدیریت بحران و قواعد بودجهریزی تجاوز کرد، و حالا همه خسته، بیحیثیت و بیاعتماد از پا افتادهاند. آسمان سیاست سالها باریده و حالا بغض آسمان اقلیم و طبیعت ترکیده است. او بر زمینی میبارد که قدرت دهههاست همه موانع پیش روی آب را بیمحابا دریده است/اقتصاد به زبان ساده
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍️ دکتر محمد فاضلی
▪️پاول پیرسون در کتاب «سیاست در بستر زمان» فرایندها را از نظر علتها و پیآمدها به چهار دسته تقسیم میکند. علتهایی هستند که به کندی و شاید در مدت صدها و هزاران سال شکل میگیرند (مثل حرکت لایههای زمین) و علتهایی که به سرعت شکل میگیرند (مثل علتهای جوّی پیدایش گردباد). پیآمدهای رخدادها هم گاه سالها بهطول میانجامند (پیآمد همین سیل گلستان ماهها و سالها ادامه خواهد داشت) و گاه به سرعت تمام میشوند.
▪️علتها و پیآمدهای رخدادها به دو دسته کندرو (Slow-moving) و تندرو (fast-moving) تقسیم و با تقاطع آنها چهار دسته رخداد را از هم متمایز میشوند. سیل از آن دسته رخدادهاست که هم علتهای کندرو (قطع غیرعلمی درختان جنگل، توسعه سکونتگاهها در اطراف رودخانهها بدون ملاحظات ریسک و ...) و هم علتهای تندرو (تغییرات جوی سریع و ریزش بارانهای شدید) دارد.
▪️سیل اخیر در گلستان و مازندران، و در سایر استانها که اکنون در معرض سیل قرار گرفتهاند، حکایت امروز و دیروز و یک هفته گذشته نیست. این سیل چند دهه قبل از آسمان سیاست باریدن گرفت و حالا به ما رسیده است. سیاستمداران چند دهه قبل دست به کارهای عجیبی زدند.
▪️علم را به دست فراموشی سپردند، اما دو دستی با چنگ و دندان به فناوری چسبیدند. ارههای برقی جنگل را میبریدند اما علم جنگلداری راهی به جنگل نداشت. تراکتورها مراتع، زمینهای شیبدار و پوشش گیاهی طبیعی را شخم میزدند اما علم مرتع و گیاهشناسی برای نوشتن مقالات دست و پا میزد. حکمرانی این گونه بود.
▪️لودرها، بولدوزرها و چرثقیلها، حریم رودخانهها را فناورانه میشکافتند و میساختند، اما علم مهندسی رودخانه، اکولوژی و مدیریت منابع طبیعی مقاله تولید میکرد. حکمرانی این گونه بود.
▪️فناوریها به کمک شهرداریها آمدند تا کف مسیلهای رودخانههای شهرها را هم آسفالت کنند، مسیل کنار دروازه قرآن را هم بپوشانند، و در حریم و بستر رودخانههای شهرها، ساختوساز کنند؛ اما علم شهرسازی لای گزارشان مشاوران و مقالات شهرسازان، خفقان گرفته بود. حکمرانی این گونه بود.
▪️سازههای آبی رژیم طبیعی رودخانهها را به صورتی افراطی تغییر دادند و فقدان حاکمیت قانون به همگان اجازه داد تا در دشتهای سیلابی، بدون محاسبات ریسک و دورههای بازگشت سیل، ساختوساز کنند. علم مدیریت ریسک، هیدرولوژی، مدیریت سیلاب و شهرسازی هم در سکوت نظاره میکردند. پولی برای عقلانیت و آیندهنگری باقی نمیماند. حکمرانی این گونه بود.
▪️فناوری و سیاست شبکههای تلویزیونی و رادیویی توسعه دادند، اما روزنامهنگاری بحران نه جایی در برنامه درسی روزنامهنگاری داشت، نه کسی برای آن آموزش دید. تلویزیون هر روز با چند ستاره و مربع، شعبدهبازی میکرد، اما آموزش سیل و بحران بلایای طبیعی در آن جایی نداشت. حکمرانی این گونه بود.
▪️بودجه سازمان مدیریت بحران 10 و هلال احمر 147 میلیارد تومان (در سال 1397) بود، و کشور جزء کشورهایی بود که بیشترین احتمال رخدادهای متنوع طبیعی را داشت. ایمنی اولویت چندم هم نبود، دوردست دیده نمیشد. حکمرانی این گونه بود.
▪️بودجه سازمان هواشناسی در سال 1396 معادل 120 میلیارد تومان (40 میلیارد تومان عمرانی) بود (30 میلیون دلار) و سال بعد 57 میلیارد تومان شد. در همان سال آمریکا، چین، ژاپن و آلمان به ترتیب 4000، 3000، 750 و 420 میلیون دلار برای هواشناسی بودجه گذاشته بودند. حکمرانی این گونه بود.
▪️مدیریت سیل و بحران، مقولهای میانبخشی است. شهرداری، اداره محیطزیست، وزارت نیرو، قوه قضائیه، وزارت کشاورزی، دانشگاه، نظامیان و بقیه که کنار هم منسجم کار کنند، قانون را رعایت کنند و برنامه همکاری میانبخشی داشته باشند، سیل خسارتش کم میشود، و همه فوایدش هم به طبیعت و زندگی میرسد. اما حکمرانی بر اختیارات بخشی (و نه حتی پاسخگوییهای بخشی) بنا شده بود. اختیار و مسئولیت میانبخشی در میان نبود. حکمرانی این گونه بود.
▪️سیاست بیمحابا به بستر رودخانه، مرتع، درختان جنگل، حیات وحش، علوم شهرسازی، هیدرولوژی، روزنامهنگاری، آبخوان، تکنوکراسی، علم اقتصاد، اکولوژی، میانبخش، طرح جامع شهری، و علم مدیریت بحران و قواعد بودجهریزی تجاوز کرد، و حالا همه خسته، بیحیثیت و بیاعتماد از پا افتادهاند. آسمان سیاست سالها باریده و حالا بغض آسمان اقلیم و طبیعت ترکیده است. او بر زمینی میبارد که قدرت دهههاست همه موانع پیش روی آب را بیمحابا دریده است/اقتصاد به زبان ساده
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
@Economy7کانال اقتصاد.pdf
119.5 KB
🔰میخریم تا کمیاب و گران شود❗️
✍ محمد جلالی
▪️دیگر کشورها نمیخرند تا ارزان شود اما ما میخریم تا کمیاب و گران شود.
▪️کار به جایی رسیده که دیگر خشم و نهیب راه به جایی نمیبرد و هیچ کس به هیچ کس رحم نمیکند.
▪️مردم در شهرهای مختلف مغازه به مغازه هجوم میبرند و خرید میکنند تا از قحطی نیامده فرار کنند.
▪️یک روز به برنج فروشیها هجوم میبرند و برنجها را گونی، گونی در خانهها احتکار میکنند و یک روز روغن، یک روز نوار بهداشتی و دستمال کاغذی و روز دیگر گوجه فرنگی.
▪️مشخص نیست که قرار است چه اتفاقی در این کشور رخ دهد؟ گویا دیگر بنیآدم اعضای یکدیگر نیستند و اگر دردی به فردی وارد شود دیگران میگویند : چه خوب که ما نبودیم!
▪️ما با دیگر کشورها خیلی خیلی متفاوتیم. آنها نمیخرند تا ارزان شود اما ما میخریم تا کمیاب و گرانتر شود.
🔹میگویند 23 سال پیش اولین تحریم گرانفروشی توسط مردم آلمان انجام شد.
🔹مردم آلمان به شدت مصرف شیر و لبنیات را برای سلامتی خود ضروری میدانند و حتماً در روز دو تا سه لیوان شیر مصرف میکنند اما پس از اینکه صنایع خصوصی و دولتی لبنیات کشور آلمان تصمیم به افزایش قیمت گرفتند مردم آلمان به طور کاملاً خودجوش و مردمی به مدت 14 ماه لبنیات و مخصوصاً شیر را از سفرههای خود حذف کردند تا اینکه صنایع لبنیاتی با برگشت قیمت شیر به 14 ماه پیش از آن موافقت کردند.
این مسئله در دیگر کشورهای دنیا هم شکل گرفت:
🔹آمریکاییها تنها سه ماه تلفن همراه موتورولا را نخریدند تا قیمت به عقب بازگشت.
🔹گرانفروشی بلیت فوتبال در اسپانیا و تحریم فوتبال توسط مردم تنها دو ماه رخ داد و پس از آن قیمتها برگشت.
🔹گرانفروشی شیر در برزیل تنها 9 ماه به طول انجامید و پس از آن قیمتها شکست.
▪️اما در کشور ما در یک دقیقه، شش میلیون نفر خواهان خرید از شرکت سایپا بودند. اگر هر نفر 25 میلیون تومان بخواهد در این شرکت هزینه کند، میشود 150000 میلیارد تومان.
▪️با این مبلغ میشد در یک سرمایهگذاری بسیار سودآور سهام بسیاری از شرکت های بزرگ جهان را خرید.
به راستی ایراد از اقتصاد به تنهایی است یا فرهنگمان هم ایراد دارد.
▪️وقتی در زمان جنگ در جبههها جوانان داوطلبانه بر روی میدان مین پا میگذاشتند و گروهان دسته میشد تا معبری باز شود در تهران و دیگر شهرها در زمان بمباران میگفتند: خدا را شکر که موشک بر روی خانه ما فرود نیامد و این تفکر کماکان وجود دارد. مردم میگویند اصل این است که ما زنده باشیم؛ همسایه کارگرمان به ما چه؟
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍ محمد جلالی
▪️دیگر کشورها نمیخرند تا ارزان شود اما ما میخریم تا کمیاب و گران شود.
▪️کار به جایی رسیده که دیگر خشم و نهیب راه به جایی نمیبرد و هیچ کس به هیچ کس رحم نمیکند.
▪️مردم در شهرهای مختلف مغازه به مغازه هجوم میبرند و خرید میکنند تا از قحطی نیامده فرار کنند.
▪️یک روز به برنج فروشیها هجوم میبرند و برنجها را گونی، گونی در خانهها احتکار میکنند و یک روز روغن، یک روز نوار بهداشتی و دستمال کاغذی و روز دیگر گوجه فرنگی.
▪️مشخص نیست که قرار است چه اتفاقی در این کشور رخ دهد؟ گویا دیگر بنیآدم اعضای یکدیگر نیستند و اگر دردی به فردی وارد شود دیگران میگویند : چه خوب که ما نبودیم!
▪️ما با دیگر کشورها خیلی خیلی متفاوتیم. آنها نمیخرند تا ارزان شود اما ما میخریم تا کمیاب و گرانتر شود.
🔹میگویند 23 سال پیش اولین تحریم گرانفروشی توسط مردم آلمان انجام شد.
🔹مردم آلمان به شدت مصرف شیر و لبنیات را برای سلامتی خود ضروری میدانند و حتماً در روز دو تا سه لیوان شیر مصرف میکنند اما پس از اینکه صنایع خصوصی و دولتی لبنیات کشور آلمان تصمیم به افزایش قیمت گرفتند مردم آلمان به طور کاملاً خودجوش و مردمی به مدت 14 ماه لبنیات و مخصوصاً شیر را از سفرههای خود حذف کردند تا اینکه صنایع لبنیاتی با برگشت قیمت شیر به 14 ماه پیش از آن موافقت کردند.
این مسئله در دیگر کشورهای دنیا هم شکل گرفت:
🔹آمریکاییها تنها سه ماه تلفن همراه موتورولا را نخریدند تا قیمت به عقب بازگشت.
🔹گرانفروشی بلیت فوتبال در اسپانیا و تحریم فوتبال توسط مردم تنها دو ماه رخ داد و پس از آن قیمتها برگشت.
🔹گرانفروشی شیر در برزیل تنها 9 ماه به طول انجامید و پس از آن قیمتها شکست.
▪️اما در کشور ما در یک دقیقه، شش میلیون نفر خواهان خرید از شرکت سایپا بودند. اگر هر نفر 25 میلیون تومان بخواهد در این شرکت هزینه کند، میشود 150000 میلیارد تومان.
▪️با این مبلغ میشد در یک سرمایهگذاری بسیار سودآور سهام بسیاری از شرکت های بزرگ جهان را خرید.
به راستی ایراد از اقتصاد به تنهایی است یا فرهنگمان هم ایراد دارد.
▪️وقتی در زمان جنگ در جبههها جوانان داوطلبانه بر روی میدان مین پا میگذاشتند و گروهان دسته میشد تا معبری باز شود در تهران و دیگر شهرها در زمان بمباران میگفتند: خدا را شکر که موشک بر روی خانه ما فرود نیامد و این تفکر کماکان وجود دارد. مردم میگویند اصل این است که ما زنده باشیم؛ همسایه کارگرمان به ما چه؟
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥آیا اقتصاد را می توان سودآور و همزمان انسانی کرد؟
مروری بر نظریات #آدام_اسمیت و کتاب “ثروت ملل”
🎙ترجمه و صدا: ایمان فانی
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
مروری بر نظریات #آدام_اسمیت و کتاب “ثروت ملل”
🎙ترجمه و صدا: ایمان فانی
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
🔰 از اقتصاد بی وزن چه میدانید؟
✳️ ثروت جف بزوس مالک آمازون به 106 میلیارد دلار رسید! برای آن که تصوری از 106 میلیارد دلار بدست آورید کافیست آن را با مجموع دارایی های صندوق توسعه ملی مقایسه کنید. یک فرد بیش از دارایی های تجمیع شده و پس انداز شده یک کشور80 میلیونی، ثروت دارد.
✳️ اما وی چگونه به چنین ثروت افسانه ای دست یافته است؟ وی استراتژی «اقتصاد بی وزن» را انتخاب کرده است. آمازون بزرگ ترین کتاب فروش جهان است بدون آن که تا مدت ها حتی یک کتاب داشته باشند و یک مغازه کتاب فروشی تاسیس کرده باشد! بزوس فعالیت فروشگاه اینترنتی آمازون دات کام را از یک گاراژ آغاز کرد و بسیاری از قرار ملاقات های خود را در کتاب فروشی همسایه خود برگزار می کرد. در حال حاضر آمازون، علاوه بر کتاب، کسب و کار خود را به موارد دیگری از جمله لوازم خانگی، پوشاک و هر چیز دیگری که تصور کنید، گسترش داده است.
✳️ «دنی کوا» پروفسور اقتصاد، اقتصاد مبتنی بر اطلاعات را اقتصاد بدون وزن می نامند وی معتقد است برخلاف گذشته که رشد اقتصادی را بر حسب تولید محصولات سنگین همچون فولاد و تجهیزات و ماشین آلات سنگین صنعتی و نظایر آن تعریف می کردند امروزه رشد اقتصادی بر حسب محصولات سبک الکترونیکی تعریف می شود و نیز به این نکته توجه می شود که سهم اطلاعات-ارتباطات در ارزش افزوده به مراتب بیش از سهم سایر عوامل تولید است.
✳️ بسیاری از شرکت های برتر جهانی، مبتنی بر اقتصاد بی وزن فعالیت می کنند. اقتصادی که بر شانه دو پارامتر کلیدی است: اطلاعات و ارتباطات. بزرگترین اجاره دهندگان ماشین، حتی یک ماشین هم ندارند. چگونه؟ با استفاده از اطلاعات آن هایی که ماشین دارند و برقراری ارتباط با کسانی که در جستجوی ماشین اجاره ای هستند. بزرگ ترین شرکت تبلیغاتی جهان یعنی گوگل، حتی یک بیلبورد فیزیکی هم ندارد. چگونه؟ دوباره مبتنی بر اطلاعات و ارتباطات!
✳️ مثال های اقتصاد بی وزن را مقایسه کنید با مدل ذهنی برخی از مدیران ارشد. اگر ایجاد یک پل، تاسیس یک بیمارستان، احداث یک جاده باشد همه دوست دارند در کلنگ و قیچی اش باشند. کلنگ یعنی آغاز پروژه (زمانی که پروژه کلید می خورد) و قیچی یعنی زمانی که در انتهای پروژه، روبان را می برند (زمانی که پروژه افتتاح می شود). این پروژه ها، ملموس هستند، دیده می شوند. به همین خاطر جذابیت بیشتری دارند. اما آیا این ها مهم ترین کاری است که ما باید انجام دهیم؟ به این می گویند کشورداری کلنگی. کشورداری و اقتصادی که مبتنی بر سرمایه های فیزیکی و ملموس و سنگین است.
✳️ اما در کشورداری نسل جدید یا در کشورداری بی وزن، دولت نه سد می زند و نه جاده احداث می کند و نه بیمارستان و نه مدرسه. بلکه مکانیزمی طراحی می کند که بخش مردمی اقتصاد با انگیزه تمام سرمایه گذاری های لازم را انجام می دهند. در این حالت دیگر این دولتی ها نیستند که در مراسم کلنگ-قیچی نفر اول هستند. همچنین دیگر از فساد دولتی (از لفت و لیس های کوچک تا رانت های کلان) خبری نیست. دولت و اقتصاد بی وزن است! سبک است و چالاک! سالم است و شفاف!
به همین خاطر است که با بودجه های میلیاردی ساختمان های دولتی و تجهیزات اداری دولتی نو می شوند. اما قوانین پایه کشور برای 50 سال پیش است. حاضریم برای خرید یک ساختمان 20 میلیارد تومان بدهیم اما برای بودجه 50 میلیونی برای اصلاح قوانین کهنه دل درد می گیریم. کافیست به تاریخ قانون تجارت، قانون محاسبات عمومی و قانون برنامه و بودجه کشور نگاه کنیم که برای سال های دور، خیلی دور است.
✳️ در زندگی فردی: از خود بپرسیم چقدر از سرمایه گذاری ام را دارم روی دارایی های فیزیکی (مانند خانه، ماشین و ساید بای ساید) انجام می دهم و چقدر را به دارایی های نامشهود (ایجاد شبکه ارتباطی، برندسازی شخصی، مهارت های نرم) تخصیص می دهم؟ سرمایه گذاری کلنگی می کنم یا سرمایه گذاری بی وزن؟
✳️ در مدیریت سازمانی: آیا واقعا لازم است که منابع محدودم را صرف خرید و واردات و تجهیزات جدید کنم یا می توانم با استراتژی تولید بدون کارخانه و با استفاده از ظرفیت دیگران به تولید ارزش بپردازم؟
✳️ در کشورداری: آیا لازم است که دولت مدرسه داری، بیمارستان داری و کارخانه داری کند یا اینکه باید روی زیرساخت های نرم مانند محیط کسب وکار، قانون های پایه، مقررات تسهیل کننده، مشوق های انگیزاننده کار کند؟ تا کی می خواهیم قیچی-کلنگی فکر کنیم؟
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✳️ ثروت جف بزوس مالک آمازون به 106 میلیارد دلار رسید! برای آن که تصوری از 106 میلیارد دلار بدست آورید کافیست آن را با مجموع دارایی های صندوق توسعه ملی مقایسه کنید. یک فرد بیش از دارایی های تجمیع شده و پس انداز شده یک کشور80 میلیونی، ثروت دارد.
✳️ اما وی چگونه به چنین ثروت افسانه ای دست یافته است؟ وی استراتژی «اقتصاد بی وزن» را انتخاب کرده است. آمازون بزرگ ترین کتاب فروش جهان است بدون آن که تا مدت ها حتی یک کتاب داشته باشند و یک مغازه کتاب فروشی تاسیس کرده باشد! بزوس فعالیت فروشگاه اینترنتی آمازون دات کام را از یک گاراژ آغاز کرد و بسیاری از قرار ملاقات های خود را در کتاب فروشی همسایه خود برگزار می کرد. در حال حاضر آمازون، علاوه بر کتاب، کسب و کار خود را به موارد دیگری از جمله لوازم خانگی، پوشاک و هر چیز دیگری که تصور کنید، گسترش داده است.
✳️ «دنی کوا» پروفسور اقتصاد، اقتصاد مبتنی بر اطلاعات را اقتصاد بدون وزن می نامند وی معتقد است برخلاف گذشته که رشد اقتصادی را بر حسب تولید محصولات سنگین همچون فولاد و تجهیزات و ماشین آلات سنگین صنعتی و نظایر آن تعریف می کردند امروزه رشد اقتصادی بر حسب محصولات سبک الکترونیکی تعریف می شود و نیز به این نکته توجه می شود که سهم اطلاعات-ارتباطات در ارزش افزوده به مراتب بیش از سهم سایر عوامل تولید است.
✳️ بسیاری از شرکت های برتر جهانی، مبتنی بر اقتصاد بی وزن فعالیت می کنند. اقتصادی که بر شانه دو پارامتر کلیدی است: اطلاعات و ارتباطات. بزرگترین اجاره دهندگان ماشین، حتی یک ماشین هم ندارند. چگونه؟ با استفاده از اطلاعات آن هایی که ماشین دارند و برقراری ارتباط با کسانی که در جستجوی ماشین اجاره ای هستند. بزرگ ترین شرکت تبلیغاتی جهان یعنی گوگل، حتی یک بیلبورد فیزیکی هم ندارد. چگونه؟ دوباره مبتنی بر اطلاعات و ارتباطات!
✳️ مثال های اقتصاد بی وزن را مقایسه کنید با مدل ذهنی برخی از مدیران ارشد. اگر ایجاد یک پل، تاسیس یک بیمارستان، احداث یک جاده باشد همه دوست دارند در کلنگ و قیچی اش باشند. کلنگ یعنی آغاز پروژه (زمانی که پروژه کلید می خورد) و قیچی یعنی زمانی که در انتهای پروژه، روبان را می برند (زمانی که پروژه افتتاح می شود). این پروژه ها، ملموس هستند، دیده می شوند. به همین خاطر جذابیت بیشتری دارند. اما آیا این ها مهم ترین کاری است که ما باید انجام دهیم؟ به این می گویند کشورداری کلنگی. کشورداری و اقتصادی که مبتنی بر سرمایه های فیزیکی و ملموس و سنگین است.
✳️ اما در کشورداری نسل جدید یا در کشورداری بی وزن، دولت نه سد می زند و نه جاده احداث می کند و نه بیمارستان و نه مدرسه. بلکه مکانیزمی طراحی می کند که بخش مردمی اقتصاد با انگیزه تمام سرمایه گذاری های لازم را انجام می دهند. در این حالت دیگر این دولتی ها نیستند که در مراسم کلنگ-قیچی نفر اول هستند. همچنین دیگر از فساد دولتی (از لفت و لیس های کوچک تا رانت های کلان) خبری نیست. دولت و اقتصاد بی وزن است! سبک است و چالاک! سالم است و شفاف!
به همین خاطر است که با بودجه های میلیاردی ساختمان های دولتی و تجهیزات اداری دولتی نو می شوند. اما قوانین پایه کشور برای 50 سال پیش است. حاضریم برای خرید یک ساختمان 20 میلیارد تومان بدهیم اما برای بودجه 50 میلیونی برای اصلاح قوانین کهنه دل درد می گیریم. کافیست به تاریخ قانون تجارت، قانون محاسبات عمومی و قانون برنامه و بودجه کشور نگاه کنیم که برای سال های دور، خیلی دور است.
✳️ در زندگی فردی: از خود بپرسیم چقدر از سرمایه گذاری ام را دارم روی دارایی های فیزیکی (مانند خانه، ماشین و ساید بای ساید) انجام می دهم و چقدر را به دارایی های نامشهود (ایجاد شبکه ارتباطی، برندسازی شخصی، مهارت های نرم) تخصیص می دهم؟ سرمایه گذاری کلنگی می کنم یا سرمایه گذاری بی وزن؟
✳️ در مدیریت سازمانی: آیا واقعا لازم است که منابع محدودم را صرف خرید و واردات و تجهیزات جدید کنم یا می توانم با استراتژی تولید بدون کارخانه و با استفاده از ظرفیت دیگران به تولید ارزش بپردازم؟
✳️ در کشورداری: آیا لازم است که دولت مدرسه داری، بیمارستان داری و کارخانه داری کند یا اینکه باید روی زیرساخت های نرم مانند محیط کسب وکار، قانون های پایه، مقررات تسهیل کننده، مشوق های انگیزاننده کار کند؟ تا کی می خواهیم قیچی-کلنگی فکر کنیم؟
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻 #تا_انتها_بخوانید 📚
همیشه سر زدن به کتابفروشی های انقلاب برایم غم انگیز است:
مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمق.
کسانی که به توصیه یا اجبار استاد خود، راهی انقلاب شده اند
تا کتابی را تهیه کنند و بخوانند.
کسانی که «کتاب خواندن» برایشان، یک شغل است.
چهار سال یا شش یا ده سال این کار را انجام می دهند تا «فارغ التحصیل» شوند.
در زبان انگلیسی، برای پایان مقطع تحصیلی، از واژه Graduate استفاده می کنند از ریشه ی Grad به معنای «پله» و «گام».
پایان مقطع تحصیلی به معنای یک گام به پیش یا حرکت به یک پله ی بالاتر است.
ولی ما از «فارغ» شدن استفاده می کنیم.
تو گویی که زایمانی سخت در کار بوده
و اکنون می خواهیم به روند عادی زندگی بازگردیم.
بگذریم…در خیابان انقلاب به این آگهی ها مواجه شدم:
با قیمت بسیار ارزان، برایت پایان نامه می نویسند:
تاریخ و علوم سیاسی، مدیریت و اقتصاد، زبان و ادبیات فارسی، مقاله ISI با قیمتی باورنکردني،
برایت برنامه نویسی می کنند: با هر زبان که بخواهی!
آری، خوشبختانه امکانات در حدی زیاد شده، که میتوانی بی آنکه چیزی از مدیریت بفهمی، مدرکش را دریافت کنی.
بی آنکه زبان بدانی، ترجمه کنی.
بی آنکه سیاست و اقتصاد بفهمی، مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آنهم در سطح ژورنال های بین المللی و آی اس آی. کافی است پول داشته باشی آنهم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی !!
از امروز وقتی میوه فروش همسایه به هر کس که کت و شلوار پوشیده «دکتر» و آنها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا می زند نمی خندم!
او جامعه را بهتر می شناسد.
حتماً او هم می داند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.
از امروز دیگر، به حسابدار شرکتمان نمی خندم که همیشه می گوید: درسته من دیپلم دارم اما دیپلم قدیم است!
او فرق دیپلم جدید و قدیم را خوب فهمیده است.
از امروز دیگر تعجب نمی کنم که چرا دوستم که کارشناس سخت افزار است – به قول خودش – سوراخ های اطراف لپ تاپ را، با یکدیگر اشتباه می گیرد!
از امروز دیگر می دانم که چرا، یکی از آشنایانم که سمت بالای اقتصادی در یک سازمان دارد، نمی تواند «اصل» و «بهره»ی وامی را که پرداخت می کند، جداگانه محاسبه کند.
از امروز دیگر می دانم که چرا می گوییم: «فارغ التحصیلی»!!!
ما مردمی شده ایم که #تقلب می کنیم.
دانش معامله می کنیم. عنوان می خریم.
اقتصاد ایرانی، صنعت ایرانی، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایرانی، ادبیات ایرانی.
همه را می توانم صفحه ای ۱۵۰۰ تومان بخرم
و خوشحال باشم که مدرکم را با کمترین وقت و هزینه گرفته ام.
اما فراموش می کنم که در جامعه ای زندگی می کنم که سایر کالاها و خدمات نیز، به احتمال زیاد توسط کسانی به من ارائه می شود که دانش خود را از همین میدان، شاید کمی بالاتر یا پایین تر، خریده اند!
لابد می گویید: اگر اوضاع چنین اسفناک است، چرا مردم بی درد و دغدغه این وضعیت را پذیرفته اند و کسی نگران نیست؟
دلیلش این است که «همه چیزمان» با «همه چیزمان» جور است.
وقتی نماز را که قرار بود، راهمان را هموار و روحمان را بیدار کند، نمی خوانیم و پول می دهیم تا پس از مرگ برایمان بخوانند
طبیعتاً مقاله مان را هم می دهیم تا دیگری بنویسد.
اصل، ثواب است که ما برده ایم ...!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
همیشه سر زدن به کتابفروشی های انقلاب برایم غم انگیز است:
مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمق.
کسانی که به توصیه یا اجبار استاد خود، راهی انقلاب شده اند
تا کتابی را تهیه کنند و بخوانند.
کسانی که «کتاب خواندن» برایشان، یک شغل است.
چهار سال یا شش یا ده سال این کار را انجام می دهند تا «فارغ التحصیل» شوند.
در زبان انگلیسی، برای پایان مقطع تحصیلی، از واژه Graduate استفاده می کنند از ریشه ی Grad به معنای «پله» و «گام».
پایان مقطع تحصیلی به معنای یک گام به پیش یا حرکت به یک پله ی بالاتر است.
ولی ما از «فارغ» شدن استفاده می کنیم.
تو گویی که زایمانی سخت در کار بوده
و اکنون می خواهیم به روند عادی زندگی بازگردیم.
بگذریم…در خیابان انقلاب به این آگهی ها مواجه شدم:
با قیمت بسیار ارزان، برایت پایان نامه می نویسند:
تاریخ و علوم سیاسی، مدیریت و اقتصاد، زبان و ادبیات فارسی، مقاله ISI با قیمتی باورنکردني،
برایت برنامه نویسی می کنند: با هر زبان که بخواهی!
آری، خوشبختانه امکانات در حدی زیاد شده، که میتوانی بی آنکه چیزی از مدیریت بفهمی، مدرکش را دریافت کنی.
بی آنکه زبان بدانی، ترجمه کنی.
بی آنکه سیاست و اقتصاد بفهمی، مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آنهم در سطح ژورنال های بین المللی و آی اس آی. کافی است پول داشته باشی آنهم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی !!
از امروز وقتی میوه فروش همسایه به هر کس که کت و شلوار پوشیده «دکتر» و آنها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا می زند نمی خندم!
او جامعه را بهتر می شناسد.
حتماً او هم می داند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.
از امروز دیگر، به حسابدار شرکتمان نمی خندم که همیشه می گوید: درسته من دیپلم دارم اما دیپلم قدیم است!
او فرق دیپلم جدید و قدیم را خوب فهمیده است.
از امروز دیگر تعجب نمی کنم که چرا دوستم که کارشناس سخت افزار است – به قول خودش – سوراخ های اطراف لپ تاپ را، با یکدیگر اشتباه می گیرد!
از امروز دیگر می دانم که چرا، یکی از آشنایانم که سمت بالای اقتصادی در یک سازمان دارد، نمی تواند «اصل» و «بهره»ی وامی را که پرداخت می کند، جداگانه محاسبه کند.
از امروز دیگر می دانم که چرا می گوییم: «فارغ التحصیلی»!!!
ما مردمی شده ایم که #تقلب می کنیم.
دانش معامله می کنیم. عنوان می خریم.
اقتصاد ایرانی، صنعت ایرانی، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایرانی، ادبیات ایرانی.
همه را می توانم صفحه ای ۱۵۰۰ تومان بخرم
و خوشحال باشم که مدرکم را با کمترین وقت و هزینه گرفته ام.
اما فراموش می کنم که در جامعه ای زندگی می کنم که سایر کالاها و خدمات نیز، به احتمال زیاد توسط کسانی به من ارائه می شود که دانش خود را از همین میدان، شاید کمی بالاتر یا پایین تر، خریده اند!
لابد می گویید: اگر اوضاع چنین اسفناک است، چرا مردم بی درد و دغدغه این وضعیت را پذیرفته اند و کسی نگران نیست؟
دلیلش این است که «همه چیزمان» با «همه چیزمان» جور است.
وقتی نماز را که قرار بود، راهمان را هموار و روحمان را بیدار کند، نمی خوانیم و پول می دهیم تا پس از مرگ برایمان بخوانند
طبیعتاً مقاله مان را هم می دهیم تا دیگری بنویسد.
اصل، ثواب است که ما برده ایم ...!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
Forwarded from mohsen heidari
🍁🍂طراحی سایت و اپلیکیشن
☑️30% تخفیف طراحی
🔸 دامنه و هاست
🔸طراحی فروشگاه اینترنتی
🔸اپلیکیشن اندروید
🔸پشتیبانی و سئو
✅اطلاعات بیشتر👇
https://fanoosweb.ir
📱09125343515
☎️02155291850
☎️02188899026
☎️02188926076
💎@fanoosweb
☑️30% تخفیف طراحی
🔸 دامنه و هاست
🔸طراحی فروشگاه اینترنتی
🔸اپلیکیشن اندروید
🔸پشتیبانی و سئو
✅اطلاعات بیشتر👇
https://fanoosweb.ir
📱09125343515
☎️02155291850
☎️02188899026
☎️02188926076
💎@fanoosweb
🔰دشمنان تولید ایرانی
✍🏻علی میرزاخانی
«رونق تولید» در اقتصاد ایران منافع چه کسانی را تهدید میکند؟ عامه مردم، دلالان را دشمن تولید داخلی میدانند و تصور میکنند تا زمان ریشهکن شدن دلالان، صنعت ایرانی روی رونق به خود نخواهد دید. این تصویر ساده از تقابل نیروهای اقتصادی در ایران اگرچه در عمق خود پیوندهایی با واقعیت دارد، اما تصویر ایدهآل جریان ضدتولید نیز هست؛ چراکه توجهات را از جریان اصلی سرکوب تولید دور میکند.
درک دقیقتر از مناسبات ضدتولیدی حاکم بر اقتصاد ایران مستلزم شناسایی ذینفعان این مناسبات است. کاسبان رانت و تورم، ذینفعان اصلی سرکوب تولید داخلی هستند که دو ماشین عظیم توزیع رانت و خلق تورم را به نوعی کنترل میکنند که امکان خلق ثروت جز از طریق این دو ماشین غیرممکن شود تا همگان در خدمت این دو ماشین باشند.
موجهای جهش قیمت ارز و مسکن و سایر داراییها نتیجه طبیعی سواری گرفتن از این دو ماشین است که سفتهبازیهای گسترده را جانشین فعالیتهای تولیدی میکند؛ یعنی همان چیزی که در شکل و ظاهر دلالی برای عموم مردم جلوهگر میشود. در واقع، دلالی مورد اشاره مردم معلول کارکرد دو ماشین توزیع رانت و خلق تورم است که قسمت پیدای فعالیتهای ضدتولیدی است و به همین دلیل، آدرس مناسبی برای ایجاد انحراف در افکار عمومی از ریشههای اصلی است.
طنز تلخ ماجرا آن است که سوخت اصلی ماشین رانت و تورم با شعارهای حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان و کنترل قیمتها فراهم میشود و کمتر کسی متعرض این تناقض در شعار و عمل میشود که مگر رانت باعث خلق ارزش افزوده میشود که به تولید منجر شود؟ مگر رانت باعث کاهش قیمتها میشود؟ مگر میشود تورم خلق کرد و گرانی ناشی از آن را بتوان کنترل کرد؟ یک دانشجوی ترم اول اقتصاد به همه این سوالات پاسخ منفی میدهد.
همین تناقضات ساده باعث شده است که نتیجه قریب به اتفاق سیاستهای حمایتی در ایران (چه به اسم حمایت از مصرفکننده و چه به اسم حمایت از تولیدکننده و چه به اسم تنظیم بازار از طریق واردات با دلار ارزان) سرکوب تولید داخلی باشد. دقیقا به همین دلیل است که میانگین تورم در جهان دهههاست که تکرقمی شده و اخیرا به ۲ درصد رسیده است؛ اما در ایران همچنان افسارگسیخته است و هر از چندی هم که به مرز تکرقمی نزدیک میشود به اژدهایی خفته میماند که پس از بیداری جبران مافات میکند. علت آن است که سیاست مهار تورم در هیچ جای دنیا (جز در معدود کشورهایی چون ونزوئلا) با چنین مکانیسمهایی دنبال نمیشود و روش علمی مخصوص به خود را دارد که بیش از ۹۰ درصد کشورهای جهان با همین روش موفق به مهار آن شدهاند.
بهطور خلاصه باید گفت رکود، فقر، فساد و بیکاری نتیجه طبیعی سفتهبازیهای غیرمولد روی موج تورم (یا به تعبیر عمومی همان دلالی) است که خود معلول اداره اقتصاد با ماشین رانت و تورم است و تا زمانی که این دو ماشین از کار نیفتند در بر همین پاشنه خواهد چرخید. درباره اینکه کارکرد این دو ماشین چگونه به خروجی صنعتزدایی تبدیل میشود قبلا بهطور مفصل سخن گفتهایم (رجوع کنید به: مقصر اصلی صنعتزدایی - روزنامه «دنیایاقتصاد» مورخ ۳۰ دیماه ۱۳۹۷)، اما این مساله که یارگیری جریان ضدتولید از عامه مردم برای محافظت از وضعیت موجود چگونه امکانپذیر شده، نیازمند واکاوی بیشتر است.
مصیبت بزرگ آن است که ذینفعان رانت و تورم علاوه بر دادن آدرس غلط از ریشه سرکوب تولید، توانستهاند با شگردهای مختلف، نوعی «اینهمانی» بین منافع خود و منافع عمومی به اکثریت ایرانیان القا کنند و به همین دلیل در عرصه محافظت از این دو ماشین تنها نیستند. این مساله البته چندان هم عجیب نیست؛ چراکه هر سیاست غلط اقتصادی نیروی اجتماعی و سیاسی پشتیبان خود را به وجود میآورد که با تولید انبوه ضدآگاهی و تحلیل کاذب سعی در انحراف توجهات عمومی از آدرس اصلی را دارند.
در کمال تاسف باید گفت که جریان ضدتولید در این تلاش خود برای انحراف افکار عمومی موفق بوده و حدود نیمقرن است (از اواخر دهه ۴۰) که آدرس اصلی موتور تخریب تولید داخلی را از انظار عمومی پنهان کرده است. همراهی فکری اکثریت با ذینفعان وضعیت ضدتولیدی کار را برای سیاستمداران که معمولا دنبال رضایت عامه هستند، سخت میکند و همین مساله سوخترسانی به چرخه سرکوب تولید را تسهیل میکند.
حال با همه این تفاصیل، سوال این است که آیا رونق تولید امکانپذیر است؟ بله، به شرط اینکه بپذیریم از مسیر همیشگی به مقصد متفاوت نخواهیم رسید و باید سیاستهای اقتصادی متفاوتی را در پیش گرفت که برخورد ریشهای با دو ماشین توزیع رانت و خلق تورم جوهره این سیاستها باید باشد.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍🏻علی میرزاخانی
«رونق تولید» در اقتصاد ایران منافع چه کسانی را تهدید میکند؟ عامه مردم، دلالان را دشمن تولید داخلی میدانند و تصور میکنند تا زمان ریشهکن شدن دلالان، صنعت ایرانی روی رونق به خود نخواهد دید. این تصویر ساده از تقابل نیروهای اقتصادی در ایران اگرچه در عمق خود پیوندهایی با واقعیت دارد، اما تصویر ایدهآل جریان ضدتولید نیز هست؛ چراکه توجهات را از جریان اصلی سرکوب تولید دور میکند.
درک دقیقتر از مناسبات ضدتولیدی حاکم بر اقتصاد ایران مستلزم شناسایی ذینفعان این مناسبات است. کاسبان رانت و تورم، ذینفعان اصلی سرکوب تولید داخلی هستند که دو ماشین عظیم توزیع رانت و خلق تورم را به نوعی کنترل میکنند که امکان خلق ثروت جز از طریق این دو ماشین غیرممکن شود تا همگان در خدمت این دو ماشین باشند.
موجهای جهش قیمت ارز و مسکن و سایر داراییها نتیجه طبیعی سواری گرفتن از این دو ماشین است که سفتهبازیهای گسترده را جانشین فعالیتهای تولیدی میکند؛ یعنی همان چیزی که در شکل و ظاهر دلالی برای عموم مردم جلوهگر میشود. در واقع، دلالی مورد اشاره مردم معلول کارکرد دو ماشین توزیع رانت و خلق تورم است که قسمت پیدای فعالیتهای ضدتولیدی است و به همین دلیل، آدرس مناسبی برای ایجاد انحراف در افکار عمومی از ریشههای اصلی است.
طنز تلخ ماجرا آن است که سوخت اصلی ماشین رانت و تورم با شعارهای حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان و کنترل قیمتها فراهم میشود و کمتر کسی متعرض این تناقض در شعار و عمل میشود که مگر رانت باعث خلق ارزش افزوده میشود که به تولید منجر شود؟ مگر رانت باعث کاهش قیمتها میشود؟ مگر میشود تورم خلق کرد و گرانی ناشی از آن را بتوان کنترل کرد؟ یک دانشجوی ترم اول اقتصاد به همه این سوالات پاسخ منفی میدهد.
همین تناقضات ساده باعث شده است که نتیجه قریب به اتفاق سیاستهای حمایتی در ایران (چه به اسم حمایت از مصرفکننده و چه به اسم حمایت از تولیدکننده و چه به اسم تنظیم بازار از طریق واردات با دلار ارزان) سرکوب تولید داخلی باشد. دقیقا به همین دلیل است که میانگین تورم در جهان دهههاست که تکرقمی شده و اخیرا به ۲ درصد رسیده است؛ اما در ایران همچنان افسارگسیخته است و هر از چندی هم که به مرز تکرقمی نزدیک میشود به اژدهایی خفته میماند که پس از بیداری جبران مافات میکند. علت آن است که سیاست مهار تورم در هیچ جای دنیا (جز در معدود کشورهایی چون ونزوئلا) با چنین مکانیسمهایی دنبال نمیشود و روش علمی مخصوص به خود را دارد که بیش از ۹۰ درصد کشورهای جهان با همین روش موفق به مهار آن شدهاند.
بهطور خلاصه باید گفت رکود، فقر، فساد و بیکاری نتیجه طبیعی سفتهبازیهای غیرمولد روی موج تورم (یا به تعبیر عمومی همان دلالی) است که خود معلول اداره اقتصاد با ماشین رانت و تورم است و تا زمانی که این دو ماشین از کار نیفتند در بر همین پاشنه خواهد چرخید. درباره اینکه کارکرد این دو ماشین چگونه به خروجی صنعتزدایی تبدیل میشود قبلا بهطور مفصل سخن گفتهایم (رجوع کنید به: مقصر اصلی صنعتزدایی - روزنامه «دنیایاقتصاد» مورخ ۳۰ دیماه ۱۳۹۷)، اما این مساله که یارگیری جریان ضدتولید از عامه مردم برای محافظت از وضعیت موجود چگونه امکانپذیر شده، نیازمند واکاوی بیشتر است.
مصیبت بزرگ آن است که ذینفعان رانت و تورم علاوه بر دادن آدرس غلط از ریشه سرکوب تولید، توانستهاند با شگردهای مختلف، نوعی «اینهمانی» بین منافع خود و منافع عمومی به اکثریت ایرانیان القا کنند و به همین دلیل در عرصه محافظت از این دو ماشین تنها نیستند. این مساله البته چندان هم عجیب نیست؛ چراکه هر سیاست غلط اقتصادی نیروی اجتماعی و سیاسی پشتیبان خود را به وجود میآورد که با تولید انبوه ضدآگاهی و تحلیل کاذب سعی در انحراف توجهات عمومی از آدرس اصلی را دارند.
در کمال تاسف باید گفت که جریان ضدتولید در این تلاش خود برای انحراف افکار عمومی موفق بوده و حدود نیمقرن است (از اواخر دهه ۴۰) که آدرس اصلی موتور تخریب تولید داخلی را از انظار عمومی پنهان کرده است. همراهی فکری اکثریت با ذینفعان وضعیت ضدتولیدی کار را برای سیاستمداران که معمولا دنبال رضایت عامه هستند، سخت میکند و همین مساله سوخترسانی به چرخه سرکوب تولید را تسهیل میکند.
حال با همه این تفاصیل، سوال این است که آیا رونق تولید امکانپذیر است؟ بله، به شرط اینکه بپذیریم از مسیر همیشگی به مقصد متفاوت نخواهیم رسید و باید سیاستهای اقتصادی متفاوتی را در پیش گرفت که برخورد ریشهای با دو ماشین توزیع رانت و خلق تورم جوهره این سیاستها باید باشد.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستند ما اقتصاد دانیم لطفا حرفی از واقعیت نزنید.
▪️"ما اقتصاد دانیم" داستان تمام دانشجویان اقتصاد دانشگاه های کشور است که از نظام آموزشی اقتصاد به ستوه آمده اند و خواستار تغییرات اساسی در نحوه تدریس دروس اقتصاد هستند. ریاضی زدگی، انتزاعی شدن و بالاخره عدم تطابق علم اقتصاد با واقعیت بخشی از انتقاد هایی است که این مستند از زبان دانشجویان و همچنین اساتید به بدنه علمی اقتصاد کشور وارد می کند.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
▪️"ما اقتصاد دانیم" داستان تمام دانشجویان اقتصاد دانشگاه های کشور است که از نظام آموزشی اقتصاد به ستوه آمده اند و خواستار تغییرات اساسی در نحوه تدریس دروس اقتصاد هستند. ریاضی زدگی، انتزاعی شدن و بالاخره عدم تطابق علم اقتصاد با واقعیت بخشی از انتقاد هایی است که این مستند از زبان دانشجویان و همچنین اساتید به بدنه علمی اقتصاد کشور وارد می کند.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✅کدام دسته از چهرهها در شکلگیری سازوکارها و تصمیمات اقتصادی ایران اثرگذارتر بودهاند؟
⚪️سعید اسلامیبیدگلی، اقتصاددان
◀️ در مقاطع شکلگیری سازوکارهای اقتصاد ایران افرادی تاثیرگذار بودهاند که به اقتصاد دولتی تمایل داشتهاند و به خصوصیسازی اعتقاد نداشتهاند.
◀️ روی آوردن مقطعی به خصوصیسازی نیز بیشتر حاصل فشار تفکرات دانشگاهی، مطبوعات و جریان جهانی بوده است.
◀️ در نتیجه حتی فرآیند خصوصیسازی هم با سازوکارهای کنترلی طی شده است. چون این سازوکارها غیرشفاف است و پشت آن نهادهای قدرت شکل گرفتهاند، تغییر آن بسیار دشوار است.
◀️ آقای دکتر نیلی در بین اقتصادخواندههای ایران جایگاه بسیار ویژهای دارند و به همین دلیل تصور میشد ایشان را برای استفاده از نظراتشان به دولت دعوت کردهاند. آقای دکتر آخوندی هم از یکسو شخصیتی رسانهای دارند، از سوی دیگر زمینه تحصیلی ایشان حداقل در دوران دکترای اقتصاد سیاسی است و در دوران وزارت هم بخش عمدهای از سخنان ایشان محدود به وزارت راه و شهرسازی نبود.
◀️ درواقع علت اینکه دکتر نیلی و دکتر آخوندی در این دولت پررنگ دیده شدند این بود که به خاطر وزن شخصیت این آقایان ما تصور میکردیم قرار است تاثیری بسیار جدی در حوزه اقتصاد بگذارند. اما، شاید دولت در روزهای اول میخواست از نظرات این آقایان استفاده کند و تلاش کرد اینها به همدیگر نزدیک شوند، ولی وقتی دید قرار نیست نگاه دکتر نیلی و دکتر آخوندی به گروه دیگر نزدیک شود، آن گروه را انتخاب کرد.
◀️ حداقل در بسیاری از امور توصیههای اقتصاددانان و اقتصادخواندههای نزدیک به جریانی که در انتخابات حامی آقای روحانی بودند اجرایی نشد و برعکس، سیاستهایی اجرا شد که دوستان معتقد بودند غلط است. در نهایت جریانی که از نظر فکری به جریان اصلی اقتصاد نزدیک بود از اطراف دولت طرد شد.
◀️ بخش بزرگی از موفقیتهای دوره اول دولت در کنترل تورم و بازگشت به یک رشد اقتصادی معقول در واقع حاصل تغییر جدی شرایط بود نه عملکرد دولت.
◀️ عامل دیگر این بود که بانکها دچار یک بازی پانزی بودند که اصلاً خوب نیست و دولت نباید ادعا کند این کار را انجام داده است. در نهایت دولت هم انضباط پولی ایجاد کرد.
◀️ این عوامل به کاهش تورم منجر شد که از میان آنها دو مورد کاملاً از دست دولت خارج بود، یک مورد اتفاقی منفی است و فقط یک مورد در اختیار دولت است.
◀️ رشد اقتصادی هم عمدتاً حاصل کار سیاسی و بازگشت ایران به بازارهای جهانی بود و اثر تصمیمات اقتصادی در آن پررنگ نیست. با این حال رشد اقتصادی و کنترل تورم برای دولت این هاله ذهنی را ایجاد کرد که خیلی موفق است، این موفقیت را به خاطر کار حزبی و تشکیلاتی خود به دست آورده و میتواند بدون نیلیها و آخوندیها و کارشناسانی که جریان اصلی علم اقتصاد را نمایندگی میکنند ادامه دهد.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
⚪️سعید اسلامیبیدگلی، اقتصاددان
◀️ در مقاطع شکلگیری سازوکارهای اقتصاد ایران افرادی تاثیرگذار بودهاند که به اقتصاد دولتی تمایل داشتهاند و به خصوصیسازی اعتقاد نداشتهاند.
◀️ روی آوردن مقطعی به خصوصیسازی نیز بیشتر حاصل فشار تفکرات دانشگاهی، مطبوعات و جریان جهانی بوده است.
◀️ در نتیجه حتی فرآیند خصوصیسازی هم با سازوکارهای کنترلی طی شده است. چون این سازوکارها غیرشفاف است و پشت آن نهادهای قدرت شکل گرفتهاند، تغییر آن بسیار دشوار است.
◀️ آقای دکتر نیلی در بین اقتصادخواندههای ایران جایگاه بسیار ویژهای دارند و به همین دلیل تصور میشد ایشان را برای استفاده از نظراتشان به دولت دعوت کردهاند. آقای دکتر آخوندی هم از یکسو شخصیتی رسانهای دارند، از سوی دیگر زمینه تحصیلی ایشان حداقل در دوران دکترای اقتصاد سیاسی است و در دوران وزارت هم بخش عمدهای از سخنان ایشان محدود به وزارت راه و شهرسازی نبود.
◀️ درواقع علت اینکه دکتر نیلی و دکتر آخوندی در این دولت پررنگ دیده شدند این بود که به خاطر وزن شخصیت این آقایان ما تصور میکردیم قرار است تاثیری بسیار جدی در حوزه اقتصاد بگذارند. اما، شاید دولت در روزهای اول میخواست از نظرات این آقایان استفاده کند و تلاش کرد اینها به همدیگر نزدیک شوند، ولی وقتی دید قرار نیست نگاه دکتر نیلی و دکتر آخوندی به گروه دیگر نزدیک شود، آن گروه را انتخاب کرد.
◀️ حداقل در بسیاری از امور توصیههای اقتصاددانان و اقتصادخواندههای نزدیک به جریانی که در انتخابات حامی آقای روحانی بودند اجرایی نشد و برعکس، سیاستهایی اجرا شد که دوستان معتقد بودند غلط است. در نهایت جریانی که از نظر فکری به جریان اصلی اقتصاد نزدیک بود از اطراف دولت طرد شد.
◀️ بخش بزرگی از موفقیتهای دوره اول دولت در کنترل تورم و بازگشت به یک رشد اقتصادی معقول در واقع حاصل تغییر جدی شرایط بود نه عملکرد دولت.
◀️ عامل دیگر این بود که بانکها دچار یک بازی پانزی بودند که اصلاً خوب نیست و دولت نباید ادعا کند این کار را انجام داده است. در نهایت دولت هم انضباط پولی ایجاد کرد.
◀️ این عوامل به کاهش تورم منجر شد که از میان آنها دو مورد کاملاً از دست دولت خارج بود، یک مورد اتفاقی منفی است و فقط یک مورد در اختیار دولت است.
◀️ رشد اقتصادی هم عمدتاً حاصل کار سیاسی و بازگشت ایران به بازارهای جهانی بود و اثر تصمیمات اقتصادی در آن پررنگ نیست. با این حال رشد اقتصادی و کنترل تورم برای دولت این هاله ذهنی را ایجاد کرد که خیلی موفق است، این موفقیت را به خاطر کار حزبی و تشکیلاتی خود به دست آورده و میتواند بدون نیلیها و آخوندیها و کارشناسانی که جریان اصلی علم اقتصاد را نمایندگی میکنند ادامه دهد.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔆 داستان اقتصاددان و سیاستمدار
📚 علی میرزاخانی
توماس ساول، اقتصاددان و فیلسوف آمریکایی میگوید: درس اول اقتصاد «محدودیت منابع» است اما درس اول سیاست، نادیده گرفتن درس اول اقتصاد است!
به بیان واضحتر، سیاستمدار نمیتواند قبول کند یا این یا آن، او میگوید هم این و هم آن! و چون در پلهای بالاتر نشسته است آنانی که در پلههای پایین نشستهاند از او اطاعت میکنند اما سیاستمدار فراموش میکند که قوانین اقتصاد از دستورات او اطاعت نخواهند کرد. هر اقتصاددانی هم که محدودیت منابع را تذکر دهد باعث تکدر سیاستمدار میشود.
سیاستمدار چون درس اول را نادیده میگیرد تصور میکند که درس دوم را هم میتوان نادیده گرفت و از سیلی محکم اقتصاد در امان ماند؛ اما درس دوم شوخیبردار نیست! به همین دلیل، این سیلی را فقط دولت روحانی نخورده است دولت هاشمی و دولت احمدینژاد هم خوردهاند.
نمیتوان مخارج بودجه را بالا برد و منابع بانکی را به روش دستوری تخصیص داد و هر جا هم کم آمد به «چاپ پول» یا «اجازه اضافه برداشت به بانکها» متوسل شد و بدهی موسسات متقلب را از محل هزاران میلیارد پول بیپشتوانه داد و نقدینگی را چندین برابر کرد و با این خیال خوش بود که قیمتها هم ثابت خواهد ماند.
البته دلارهای نفتی همیشه به سیاستمدار ایرانی اجازه داده است فشار تورمی را به آینده پرتاب کند اما این آینده را دیگر نمیتوان به آیندهای دورتر پرتاب کرد! اتفاقاتی که از اواخر سال گذشته در اقتصاد ایران رخ داده است تاوان نادیده گرفتن درس اول اقتصاد است. حال سؤال این است که «درس اول اقتصاد» مقصر است یا «درس اول سیاست»؟
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
📚 علی میرزاخانی
توماس ساول، اقتصاددان و فیلسوف آمریکایی میگوید: درس اول اقتصاد «محدودیت منابع» است اما درس اول سیاست، نادیده گرفتن درس اول اقتصاد است!
به بیان واضحتر، سیاستمدار نمیتواند قبول کند یا این یا آن، او میگوید هم این و هم آن! و چون در پلهای بالاتر نشسته است آنانی که در پلههای پایین نشستهاند از او اطاعت میکنند اما سیاستمدار فراموش میکند که قوانین اقتصاد از دستورات او اطاعت نخواهند کرد. هر اقتصاددانی هم که محدودیت منابع را تذکر دهد باعث تکدر سیاستمدار میشود.
سیاستمدار چون درس اول را نادیده میگیرد تصور میکند که درس دوم را هم میتوان نادیده گرفت و از سیلی محکم اقتصاد در امان ماند؛ اما درس دوم شوخیبردار نیست! به همین دلیل، این سیلی را فقط دولت روحانی نخورده است دولت هاشمی و دولت احمدینژاد هم خوردهاند.
نمیتوان مخارج بودجه را بالا برد و منابع بانکی را به روش دستوری تخصیص داد و هر جا هم کم آمد به «چاپ پول» یا «اجازه اضافه برداشت به بانکها» متوسل شد و بدهی موسسات متقلب را از محل هزاران میلیارد پول بیپشتوانه داد و نقدینگی را چندین برابر کرد و با این خیال خوش بود که قیمتها هم ثابت خواهد ماند.
البته دلارهای نفتی همیشه به سیاستمدار ایرانی اجازه داده است فشار تورمی را به آینده پرتاب کند اما این آینده را دیگر نمیتوان به آیندهای دورتر پرتاب کرد! اتفاقاتی که از اواخر سال گذشته در اقتصاد ایران رخ داده است تاوان نادیده گرفتن درس اول اقتصاد است. حال سؤال این است که «درس اول اقتصاد» مقصر است یا «درس اول سیاست»؟
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔆 مهندسي و دموکراسي: داستان بخشي از بدبختيهاي ما
📚 محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ «دموکراسي نبايد پشت در آزمايشگاه متوقف شود.» اين جمله اولريش بِک جامعهشناس آلماني است. آيا ميخواهيد بدانيد بخش مهمي از علل آنکه سرمايههاي عظيم در اين کشور به توسعه نميانجامند، پروژههاي عظيمي ساخته ميشوند اما ما توسعه نمييابيم و برخي پروژهها به عوض بهبود کيفيت زندگي، بدبختي به بار ميآورند چيست؟ پاسخ در اين جمله اولريش بِک نهفته است.
✅ انتخابات به ما امکان ميدهد که نمايندگان مجلس و رئيسجمهور را انتخاب کنيم (کاري به فرايند و کيفيت انتخاب ندارم). اين افراد بعد از آنکه انتخاب شدند درباره زندگي ما تصميمهايي ميگيرند، و اين تصميمهايشان درباره سرنوشت پولها و منابعي است که به ما تعلق دارد. آنها درباره پول نفت، منابع صندوق توسعه ملي، آبها، خاک، جنگل، معادن، ميراث فرهنگي، و ما شهروندان اين سرزمين تصميم ميگيرند. آنها درباره فرزندان ما هم تصميم ميگيرند. شما تحت چه شرايطي به غريبهاي اجازه ميدهيد درباره فرزندتان تصميم بگيرد؟
✅ ما وقتي به غريبهاي – براي مثال پزشک يا مهندس ساختمان – اجازه ميدهيم درباره ما و خانوادهمان تصميم بگيرد (براي مثال جراحي کند يا لولهکشي ساختمان ما را عوض کند) که به اندازه کافي توضيح بدهد، اسناد و مدارک نشان دهد، جواب آزمايشگاه را براي ما تشريح نمايد و بالاخره ما را متقاعد کند که آنچه انجام ميدهد به نفعمان است. اين حق را هم براي خودمان قائل هستيم که اسناد و مدارک را به متخصصان ديگر هم نشان دهيم و از درستي دلايلش مطمئن شويم. يک مرحله بالاتر اين است که مطمئن شويم آيا در علم پزشکي يا اصول مهندسي ساختمان (براي مثال طبق مقررات ملي ساختمان) آنچه پزشک يا مهندس توصيه ميکند درست هست يا نيست، و آيا آنها با اطلاعات غلط دادن سعي نکردهاند ما را که غيرمتخصص هستيم بفريبند.
✅ کندوکاوي که براي اطمينان از درستي نظر پزشک يا مهندس انجام ميدهيم، يعني ما صرفاً به متخصص بودن آنها قناعت نکرده و تلاش ميکنيم در فرايندي شفاف، با حضور ديگران (ساير متخصصان) به تصميمي درست برسيم. اين يعني ما نظر پزشک و مهندس را تحت نظارت ديگران هم قرار ميدهيم و آنرا با معيارهايي مقايسه ميکنيم و اختيارات خود را پشت در آزمايشگاه و مطب پزشک يا کارگاه مهندس رها نکرده و خود را دربست به اراده آنها نميسپاريم.
✅ بخشي از بدبختي کشور از آنجا ناشي ميشود که ده برابر همان اختيار کوچکي را که بيحساب و کتاب به مهندس خانهمان نميدهيم (که مثلاً درباره براي ما پنج ميليون خرج بتراشد)، بدون نظارت کافي به نمايندگان مجلس، مهندسان و مقامات دولتي و اداري واگذار کردهايم. نمايندگان، اداريها و مهندسان، براي سرمايههاي ما تصميم ميگيرند. آنها تصميم ميگيرند براي ما جاده بسازند (صرفنظر از اينکه ما متقاضي جاده هستيم يا نيستيم)، تصميم ميگيرند براي ما سد بسازند (مهم نيست مسأله توسعه منطقه ما سد هست يا نيست)، درباره آموزش و پرورش نسخه ميپيچند (مهم نيست به سر بچههاي ما چه ميآيد) و همين طور الي آخر. آنها درباره تصميمهايشان به ما توضيح نميدهند، گزارش منتشر نميکنند، و درباره آن پولهايي که به اختيار خودشان از کيسه ما برايش در رديفهاي بودجه چاله ميکنند، توضيح نميدهند.
✅ دموکراسي ما – با همه نواقصش که کارکرد آن انتخاب مستقيم مقامات انتخابي و گزينش غيرمستقيم مقامات غيرانتخابي (بوروکراتها) است – پشت در آزمايشگاه مهندسان، اتاقهاي مقامات اداري و جلسات تصميمگيري متوقف ميشود. رأيهاي ما را به داخل اين اتاقها و آزمايشگاهها راه نميدهند. آنها بعد از اينکه به اسم نفع و خير ما تصميم گرفتند، جاده ساختند، لوله کشيدند، بتون ريختند، کوه را سوراخ کردند، آب را منتقل کردند، زمينها را زير کشت بردند و جنگلها را واگذار نمودند، صرفنظر از اينکه اين کارها چقدر براي ما توسعه ايجاد کرده است، بر سرمان منت ميگذارند و به ازاي آن از ما رأي دوباره ميخواهند. آنها خود را موظف به توضیح دادن شفاف درباره تصمیمها نمیدانند.
✅ آن دموکراسي انتخاباتی که پشت در آزمايشگاه متوقف شود و به داخل اتاق تصميم رسوخ نکند، از تصميمها و عواقبش به مردم اطلاع ندهد و شفاف نسازد که در هر تصميمي، معيارهاي علمي و کارشناسي رعايت ميشود، نه سليقههاي سياسي و منافع نامشروع، و حداقل تضمين ندهد که معيارهاي نظام فني و اجرايي کشور کاملاً مبنا قرار ميگيرد، توسعه نميآفريند. دموکراسي درون آزمايشگاه را مطالبه کنيم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
📚 محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ «دموکراسي نبايد پشت در آزمايشگاه متوقف شود.» اين جمله اولريش بِک جامعهشناس آلماني است. آيا ميخواهيد بدانيد بخش مهمي از علل آنکه سرمايههاي عظيم در اين کشور به توسعه نميانجامند، پروژههاي عظيمي ساخته ميشوند اما ما توسعه نمييابيم و برخي پروژهها به عوض بهبود کيفيت زندگي، بدبختي به بار ميآورند چيست؟ پاسخ در اين جمله اولريش بِک نهفته است.
✅ انتخابات به ما امکان ميدهد که نمايندگان مجلس و رئيسجمهور را انتخاب کنيم (کاري به فرايند و کيفيت انتخاب ندارم). اين افراد بعد از آنکه انتخاب شدند درباره زندگي ما تصميمهايي ميگيرند، و اين تصميمهايشان درباره سرنوشت پولها و منابعي است که به ما تعلق دارد. آنها درباره پول نفت، منابع صندوق توسعه ملي، آبها، خاک، جنگل، معادن، ميراث فرهنگي، و ما شهروندان اين سرزمين تصميم ميگيرند. آنها درباره فرزندان ما هم تصميم ميگيرند. شما تحت چه شرايطي به غريبهاي اجازه ميدهيد درباره فرزندتان تصميم بگيرد؟
✅ ما وقتي به غريبهاي – براي مثال پزشک يا مهندس ساختمان – اجازه ميدهيم درباره ما و خانوادهمان تصميم بگيرد (براي مثال جراحي کند يا لولهکشي ساختمان ما را عوض کند) که به اندازه کافي توضيح بدهد، اسناد و مدارک نشان دهد، جواب آزمايشگاه را براي ما تشريح نمايد و بالاخره ما را متقاعد کند که آنچه انجام ميدهد به نفعمان است. اين حق را هم براي خودمان قائل هستيم که اسناد و مدارک را به متخصصان ديگر هم نشان دهيم و از درستي دلايلش مطمئن شويم. يک مرحله بالاتر اين است که مطمئن شويم آيا در علم پزشکي يا اصول مهندسي ساختمان (براي مثال طبق مقررات ملي ساختمان) آنچه پزشک يا مهندس توصيه ميکند درست هست يا نيست، و آيا آنها با اطلاعات غلط دادن سعي نکردهاند ما را که غيرمتخصص هستيم بفريبند.
✅ کندوکاوي که براي اطمينان از درستي نظر پزشک يا مهندس انجام ميدهيم، يعني ما صرفاً به متخصص بودن آنها قناعت نکرده و تلاش ميکنيم در فرايندي شفاف، با حضور ديگران (ساير متخصصان) به تصميمي درست برسيم. اين يعني ما نظر پزشک و مهندس را تحت نظارت ديگران هم قرار ميدهيم و آنرا با معيارهايي مقايسه ميکنيم و اختيارات خود را پشت در آزمايشگاه و مطب پزشک يا کارگاه مهندس رها نکرده و خود را دربست به اراده آنها نميسپاريم.
✅ بخشي از بدبختي کشور از آنجا ناشي ميشود که ده برابر همان اختيار کوچکي را که بيحساب و کتاب به مهندس خانهمان نميدهيم (که مثلاً درباره براي ما پنج ميليون خرج بتراشد)، بدون نظارت کافي به نمايندگان مجلس، مهندسان و مقامات دولتي و اداري واگذار کردهايم. نمايندگان، اداريها و مهندسان، براي سرمايههاي ما تصميم ميگيرند. آنها تصميم ميگيرند براي ما جاده بسازند (صرفنظر از اينکه ما متقاضي جاده هستيم يا نيستيم)، تصميم ميگيرند براي ما سد بسازند (مهم نيست مسأله توسعه منطقه ما سد هست يا نيست)، درباره آموزش و پرورش نسخه ميپيچند (مهم نيست به سر بچههاي ما چه ميآيد) و همين طور الي آخر. آنها درباره تصميمهايشان به ما توضيح نميدهند، گزارش منتشر نميکنند، و درباره آن پولهايي که به اختيار خودشان از کيسه ما برايش در رديفهاي بودجه چاله ميکنند، توضيح نميدهند.
✅ دموکراسي ما – با همه نواقصش که کارکرد آن انتخاب مستقيم مقامات انتخابي و گزينش غيرمستقيم مقامات غيرانتخابي (بوروکراتها) است – پشت در آزمايشگاه مهندسان، اتاقهاي مقامات اداري و جلسات تصميمگيري متوقف ميشود. رأيهاي ما را به داخل اين اتاقها و آزمايشگاهها راه نميدهند. آنها بعد از اينکه به اسم نفع و خير ما تصميم گرفتند، جاده ساختند، لوله کشيدند، بتون ريختند، کوه را سوراخ کردند، آب را منتقل کردند، زمينها را زير کشت بردند و جنگلها را واگذار نمودند، صرفنظر از اينکه اين کارها چقدر براي ما توسعه ايجاد کرده است، بر سرمان منت ميگذارند و به ازاي آن از ما رأي دوباره ميخواهند. آنها خود را موظف به توضیح دادن شفاف درباره تصمیمها نمیدانند.
✅ آن دموکراسي انتخاباتی که پشت در آزمايشگاه متوقف شود و به داخل اتاق تصميم رسوخ نکند، از تصميمها و عواقبش به مردم اطلاع ندهد و شفاف نسازد که در هر تصميمي، معيارهاي علمي و کارشناسي رعايت ميشود، نه سليقههاي سياسي و منافع نامشروع، و حداقل تضمين ندهد که معيارهاي نظام فني و اجرايي کشور کاملاً مبنا قرار ميگيرد، توسعه نميآفريند. دموکراسي درون آزمايشگاه را مطالبه کنيم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM