🔰 گفتوگو با طهماسب مظاهری، رئیسکل اسبق بانک مرکزی:
🔰 شوک ارزی قابل پیشگیری بود؟
❓واقعاً میتوانستند جلوی این بحران ارزی را بگیرند و نگرفتند؟
🔹 مظاهری: حتماً
❓ قدری شفاف هم صحبت کنید.
🔹مظاهری: اصلاً تردید وجود ندارد که میتوانستند.
❓چرا این کار را نکردند؟ از دید شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی غیرسیاسی چرا این کار را نکردند؟
🔹 مظاهری: خوشبینانهترین فرض غیرسیاسی، اشتباه در محاسبات و نادانی است. این خوشبینانهترین فرض است. بیشتر از این نمیتوانم نظر بدهم و آن چرا را باید شخص دیگری بگوید.
❓سهم تصمیمات اشتباه را بیشتر از مولفههای اقتصادی میدانید؟
🔹 مظاهری: تصمیمات اشتباه باعث تغییر و بروز این خطاها در مولفههای اقتصادی شده است. این که چرا تصمیم اشتباه گرفته شد را در خوشبینانهترین فرض ندانمکاری میدانم. من این طور میتوانم بگویم که وقتی تصمیماتی گرفته میشود که اشتباه است در آن تصمیمات رانتهایی و ویژهخواریهایی ایجاد میشود که باعث میشود منافع کوتاه مدت بزرگی را برای یک عده ایجاد کند. این که علت آن تصمیمات اشتباه، نادانی و بی توجهی به اصول اقتصادی و ابزارهای اقتصادی بوده یا دلیل دیگری داشته که منفعتجویی بوده است، من اصلاً نه میتوانم وارد آن شوم و نه اجازه دارم و نه بلدم بگویم.
❓ شما به عنوان کارشناس میتوانید بیان کنید.
🔹 مظاهری: این یک قضاوت است و من در مرجع قضاوت نیستم. به عنوان یک نظر کارشناسی می توانم بگویم کجاها تصمیمات اشتباه بوده است.
❓آن تصمیمات اشتباه دقیقاً کجا بوده است؟
🔹 مظاهری: تصمیم اشتباه
۱- یکی این بود که اجازه داده شد نقدینگی بیش از حد رشد تولید ایجاد شود در حالی که دولت میتوانست و امروز که صحبت میکنیم هم میتواند جلوی رشد نقدینگی ۳۰ درصد در سال را بگیرد.
۲- اشتباه دوم این است که بعد از اینکه نقدینگی ایجاد شد اجازه نداد اثر خود را بروز دهد و سعی کرده سرکوب کند.
۳- سوم این که سرکوب کردن قدرت نقدینگی و پائین آوردن مصنوعی نرخ تورم با استفاده از سیاستهای ارزی و سرکوب نرخ ارز انجام شد.
❓همان ارز ۴۲۰۰ تومانی که همه میگفتند مخالف هستند؟
🔹 مظاهری: ۴۲۰۰ تومان یکی بود. یکی از خطاهای بزرگ اخیری که میتوان بیان کرد اگر بخواهیم تاریخ را هم ببینیم در دولت آقای احمدینژاد هم بود، در ۲۱ فروردین این خطا به شکل خیلی بارزی انجام شد که دولت با یک جلسهای که گذاشت و با یک رایگیری نرخ ارز را تعیین کرد. اصولاً نرخ ارز چیزی نیست که با رایگیری دولتی تعیین شود.
❓اگر قرار بود نرخ ارز را امروز تعیین کنند چه میزان بود؟
🔹 مظاهری: در شرایطی که بحران ایجاد میشود یک تقاضای دیگری وارد بازار ارز میشود که تقاضای حفظ ارزش دارایی است. یعنی مردم برای این که ارزش دارایی خود را با پول ملی حفظ کنند، تقاضای خرید ارز میکنند. این تقاضای اضافه خود باعث میشود نرخ ارز از حالت طبیعی بالاتر برود. در روز ۲۱ فروردین، روز شوم رایگیری برای نرخ ارز، با یک محاسبه اشتباه که اشتباه ریاضی هم دارد، رایگیری شد ۴۲۰۰ تومان نرخ ارز باشد و آقای جهانگیری مصاحبه کردند و نرخ ارز را اعلام کردند.
❓اگر جای آقای سیف بودید چه کاری انجام میدادید و چه حرفی در جلسه بیان میکردید؟
🔹مظاهری: من اگر جای آقای سیف بودم نمیگذاشتم این ۴۲۰۰ تومان تصویب شود.
❓چطور؟ یعنی روز بعد که معاون اول مصاحبه کرد شما مصاحبه میکردید و میگفتید این حرف اشتباه است؟
🔹 مظاهری: وظیفه رئیس کل بانک مرکزی این بود که این کار را انجام دهد و بعد هم کلید اتاق را تحویل میداد و بیرون میآمد. رئیس بانک مرکزی برای حفظ اتاق باید حرف گوش کند و برای انجام وظیفه باید کلید اتاق را بدهد و خداحافظی کند. /ناظر اقتصاد
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰 شوک ارزی قابل پیشگیری بود؟
❓واقعاً میتوانستند جلوی این بحران ارزی را بگیرند و نگرفتند؟
🔹 مظاهری: حتماً
❓ قدری شفاف هم صحبت کنید.
🔹مظاهری: اصلاً تردید وجود ندارد که میتوانستند.
❓چرا این کار را نکردند؟ از دید شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی غیرسیاسی چرا این کار را نکردند؟
🔹 مظاهری: خوشبینانهترین فرض غیرسیاسی، اشتباه در محاسبات و نادانی است. این خوشبینانهترین فرض است. بیشتر از این نمیتوانم نظر بدهم و آن چرا را باید شخص دیگری بگوید.
❓سهم تصمیمات اشتباه را بیشتر از مولفههای اقتصادی میدانید؟
🔹 مظاهری: تصمیمات اشتباه باعث تغییر و بروز این خطاها در مولفههای اقتصادی شده است. این که چرا تصمیم اشتباه گرفته شد را در خوشبینانهترین فرض ندانمکاری میدانم. من این طور میتوانم بگویم که وقتی تصمیماتی گرفته میشود که اشتباه است در آن تصمیمات رانتهایی و ویژهخواریهایی ایجاد میشود که باعث میشود منافع کوتاه مدت بزرگی را برای یک عده ایجاد کند. این که علت آن تصمیمات اشتباه، نادانی و بی توجهی به اصول اقتصادی و ابزارهای اقتصادی بوده یا دلیل دیگری داشته که منفعتجویی بوده است، من اصلاً نه میتوانم وارد آن شوم و نه اجازه دارم و نه بلدم بگویم.
❓ شما به عنوان کارشناس میتوانید بیان کنید.
🔹 مظاهری: این یک قضاوت است و من در مرجع قضاوت نیستم. به عنوان یک نظر کارشناسی می توانم بگویم کجاها تصمیمات اشتباه بوده است.
❓آن تصمیمات اشتباه دقیقاً کجا بوده است؟
🔹 مظاهری: تصمیم اشتباه
۱- یکی این بود که اجازه داده شد نقدینگی بیش از حد رشد تولید ایجاد شود در حالی که دولت میتوانست و امروز که صحبت میکنیم هم میتواند جلوی رشد نقدینگی ۳۰ درصد در سال را بگیرد.
۲- اشتباه دوم این است که بعد از اینکه نقدینگی ایجاد شد اجازه نداد اثر خود را بروز دهد و سعی کرده سرکوب کند.
۳- سوم این که سرکوب کردن قدرت نقدینگی و پائین آوردن مصنوعی نرخ تورم با استفاده از سیاستهای ارزی و سرکوب نرخ ارز انجام شد.
❓همان ارز ۴۲۰۰ تومانی که همه میگفتند مخالف هستند؟
🔹 مظاهری: ۴۲۰۰ تومان یکی بود. یکی از خطاهای بزرگ اخیری که میتوان بیان کرد اگر بخواهیم تاریخ را هم ببینیم در دولت آقای احمدینژاد هم بود، در ۲۱ فروردین این خطا به شکل خیلی بارزی انجام شد که دولت با یک جلسهای که گذاشت و با یک رایگیری نرخ ارز را تعیین کرد. اصولاً نرخ ارز چیزی نیست که با رایگیری دولتی تعیین شود.
❓اگر قرار بود نرخ ارز را امروز تعیین کنند چه میزان بود؟
🔹 مظاهری: در شرایطی که بحران ایجاد میشود یک تقاضای دیگری وارد بازار ارز میشود که تقاضای حفظ ارزش دارایی است. یعنی مردم برای این که ارزش دارایی خود را با پول ملی حفظ کنند، تقاضای خرید ارز میکنند. این تقاضای اضافه خود باعث میشود نرخ ارز از حالت طبیعی بالاتر برود. در روز ۲۱ فروردین، روز شوم رایگیری برای نرخ ارز، با یک محاسبه اشتباه که اشتباه ریاضی هم دارد، رایگیری شد ۴۲۰۰ تومان نرخ ارز باشد و آقای جهانگیری مصاحبه کردند و نرخ ارز را اعلام کردند.
❓اگر جای آقای سیف بودید چه کاری انجام میدادید و چه حرفی در جلسه بیان میکردید؟
🔹مظاهری: من اگر جای آقای سیف بودم نمیگذاشتم این ۴۲۰۰ تومان تصویب شود.
❓چطور؟ یعنی روز بعد که معاون اول مصاحبه کرد شما مصاحبه میکردید و میگفتید این حرف اشتباه است؟
🔹 مظاهری: وظیفه رئیس کل بانک مرکزی این بود که این کار را انجام دهد و بعد هم کلید اتاق را تحویل میداد و بیرون میآمد. رئیس بانک مرکزی برای حفظ اتاق باید حرف گوش کند و برای انجام وظیفه باید کلید اتاق را بدهد و خداحافظی کند. /ناظر اقتصاد
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
💢 چه شد؟ چه می شود؟ چه باید کرد؟!
✍️ هادی جمالیان
▪️ چه شد ؟
- جرقه ی آتش نرخ ارز را انتخاب ترامپ ، خروج آمریکا از برجام ، بازگشت تحریم ها و انسداد انتقال ارز زد. اکسیژن این آتش را نقدینگیِ رشد یافته فراهم کرد. سوخت و حرارت این آتش را بی اعتمادیِ تشدید شده با فساد و ناکارآمدی و فعال شدن تقاضای احتیاطی. این که کدام عامل چقدر نقش داشته چالش بی فایده ای است.
▪️ چه می شود ؟
- در صورت عدم توفیق حاکمیت در مهار نرخ ارز ، کم کم قیمت های ریالی کالا و خدمات در بازار نه صرفاً بر اساس عرضه و تقاضا که بر اساس برابری نرخ ارز تغییر می کند. به عبارت دیگر قیمت اسمی و قیمت واقعی از هم تفکیک شده و ریال صرفا بیان گر قیمت اسمی هر چیز خواهد بود . ممکن است حتی مبنای اعلام نرخ کالا وخدمات در بازار داخلی هم به ارزهای خارجی تبدیل شود.
▪️ بیشترین آسیب در کوتاه مدت در حوزه ی کسب و کارها به خدمات دهندگانی وارد شده که موجودی کالا نداشته اند و نتوانسته اند ارزش اسمی کسب و کار خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و در حوزه ی اشخاص نیز حقوق بگیرانی که درآمدشان هیچ ارتباطی با ارز ندارد و دارایی قابل ملاحظه ای هم نداشته اند ، بیشترین آسیب را متحمل شده اند.
▪️ در صورت تداوم شرایط فعلی ، دارایی دهک های میانی و پایینی جامعه به سرعت به سمت دهک های بالا تخلیه خواهد شد. می دانیم که فرق است بین دارایی و درآمد. دهک های میانی جامعه عمدتا اگر چه درآمد پایینی دارند اما هنوز دارایی هایی دارند که با کاهش قدرت خریدشان آنها را به فروش رسانده و در میان مدت بیش از پیش به درآمد جاری خود وابسته خواهند شد. انتهای چنین روندی شکل گیری جامعه ای است که تقریبا دو طبقه بیشتر نخواهد داشت. ثروتمندان و مردم عادی . حتی عنوان دهک ها دیگر خیلی معنا دار نخواهد بود. شاید طبقه ای ۹۰ درصدی داشته باشیم که کم و بیش بصورت روز مزد و ماه مزد صرفاً برای تأمین نیازهای اولیه شان کار می کنند و ده درصدی که دارایی دارند و البته بین خودشان شاید دهک هایی قابل تفکیک باشد. این بازتوزیع منفی ثروت در جامعه پیامدهای مهم اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی خواهد داشت که بسیار قابل توجه خواهد بود.
▪️چه باید کرد؟
هر اقدامی توسط دولت برای جبران آسیب وارده به اشخاص و بنگاهها مادام که به تزریق ریال و رشد پایه ی پولی بینجامد عملاً به ضد خود تبدیل می شود. ( مثال آتش و اکسیژن )
پس بهتر است دولت در حمایت از اقشار آسیب دیده به راهکارهای غیر ریالی بیندیشد.
▪️هر اقدام تقابلی توسط مجلس مانند استیضاح های پی در پی ، سوال از وزرا و رئیس جمهور عملاً نقض غرض بوده است. مصاحبه ها و اعلان های پیدر پیمسؤولان قضایی در حوزه ی مبارزه با فساد بیش از آن که روان جامعه را در این باره آرام کند، ادراک فساد - یعنی تصور عموم درباره ی میزان فساد - را بالا برده و در نتیجه به بی اعتمادی فعلی دامن زده است. ( مثال سوخت و آتش )
▪️ این روزها زمان مبارزه ی جدی ولی “خاموش” با فساد است.
راه حل ، سرد کردن آتش از مسیر اعتمادآفرینی است . البته برای این منظور حاکمیت و نه فقط دولت باید هماهنگ عمل کند نه اینکه مثل چند ماه اخیر به جان هم بیفتند. همچنان امیدواریم اراده ای فراتر از واکنش های بخشی نگر و آسیب زننده ، در حاکمیت برای مهار وضعیت فعلی ببینیم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍️ هادی جمالیان
▪️ چه شد ؟
- جرقه ی آتش نرخ ارز را انتخاب ترامپ ، خروج آمریکا از برجام ، بازگشت تحریم ها و انسداد انتقال ارز زد. اکسیژن این آتش را نقدینگیِ رشد یافته فراهم کرد. سوخت و حرارت این آتش را بی اعتمادیِ تشدید شده با فساد و ناکارآمدی و فعال شدن تقاضای احتیاطی. این که کدام عامل چقدر نقش داشته چالش بی فایده ای است.
▪️ چه می شود ؟
- در صورت عدم توفیق حاکمیت در مهار نرخ ارز ، کم کم قیمت های ریالی کالا و خدمات در بازار نه صرفاً بر اساس عرضه و تقاضا که بر اساس برابری نرخ ارز تغییر می کند. به عبارت دیگر قیمت اسمی و قیمت واقعی از هم تفکیک شده و ریال صرفا بیان گر قیمت اسمی هر چیز خواهد بود . ممکن است حتی مبنای اعلام نرخ کالا وخدمات در بازار داخلی هم به ارزهای خارجی تبدیل شود.
▪️ بیشترین آسیب در کوتاه مدت در حوزه ی کسب و کارها به خدمات دهندگانی وارد شده که موجودی کالا نداشته اند و نتوانسته اند ارزش اسمی کسب و کار خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و در حوزه ی اشخاص نیز حقوق بگیرانی که درآمدشان هیچ ارتباطی با ارز ندارد و دارایی قابل ملاحظه ای هم نداشته اند ، بیشترین آسیب را متحمل شده اند.
▪️ در صورت تداوم شرایط فعلی ، دارایی دهک های میانی و پایینی جامعه به سرعت به سمت دهک های بالا تخلیه خواهد شد. می دانیم که فرق است بین دارایی و درآمد. دهک های میانی جامعه عمدتا اگر چه درآمد پایینی دارند اما هنوز دارایی هایی دارند که با کاهش قدرت خریدشان آنها را به فروش رسانده و در میان مدت بیش از پیش به درآمد جاری خود وابسته خواهند شد. انتهای چنین روندی شکل گیری جامعه ای است که تقریبا دو طبقه بیشتر نخواهد داشت. ثروتمندان و مردم عادی . حتی عنوان دهک ها دیگر خیلی معنا دار نخواهد بود. شاید طبقه ای ۹۰ درصدی داشته باشیم که کم و بیش بصورت روز مزد و ماه مزد صرفاً برای تأمین نیازهای اولیه شان کار می کنند و ده درصدی که دارایی دارند و البته بین خودشان شاید دهک هایی قابل تفکیک باشد. این بازتوزیع منفی ثروت در جامعه پیامدهای مهم اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی خواهد داشت که بسیار قابل توجه خواهد بود.
▪️چه باید کرد؟
هر اقدامی توسط دولت برای جبران آسیب وارده به اشخاص و بنگاهها مادام که به تزریق ریال و رشد پایه ی پولی بینجامد عملاً به ضد خود تبدیل می شود. ( مثال آتش و اکسیژن )
پس بهتر است دولت در حمایت از اقشار آسیب دیده به راهکارهای غیر ریالی بیندیشد.
▪️هر اقدام تقابلی توسط مجلس مانند استیضاح های پی در پی ، سوال از وزرا و رئیس جمهور عملاً نقض غرض بوده است. مصاحبه ها و اعلان های پیدر پیمسؤولان قضایی در حوزه ی مبارزه با فساد بیش از آن که روان جامعه را در این باره آرام کند، ادراک فساد - یعنی تصور عموم درباره ی میزان فساد - را بالا برده و در نتیجه به بی اعتمادی فعلی دامن زده است. ( مثال سوخت و آتش )
▪️ این روزها زمان مبارزه ی جدی ولی “خاموش” با فساد است.
راه حل ، سرد کردن آتش از مسیر اعتمادآفرینی است . البته برای این منظور حاکمیت و نه فقط دولت باید هماهنگ عمل کند نه اینکه مثل چند ماه اخیر به جان هم بیفتند. همچنان امیدواریم اراده ای فراتر از واکنش های بخشی نگر و آسیب زننده ، در حاکمیت برای مهار وضعیت فعلی ببینیم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 تئوری احمق بزرگتر در اقتصاد
▪️خلاصه این تئوری: در این تئوری افراد کالای مورد نظر را با این که می دانند بیش از ارزش واقعی آن است می خرند (در واقع خود می دانند که این کار احمقانه ای است)
به این امید که احمق بزرگتری پیدا شود و در قیمت های خیلی بالاتر از او بخردو
کالا های حباب دار با این تئوری از احمقی به احمق بزرگتر از قبلی دست به دست می شوند و قیمت ها حبابی شکل بالا می رود.
▪️ این روند تا کجا ادامه می یابد ؟
بله آخرین احمق !!! یعنی جایی که هیچ احمق بزرگتری وجود نداشته باشد که آن کالای حباب گونه را بخرد . این پایان بازی است و این جاست که حباب می ترکد و قیمت آن کالا سقوط شدیدی می کند.
🎐شواهد و قرائنی وجود دارد که دلار 20 هزار تومانی فعلا دارای حباب زیادی است:
▪️درست است که بانک های ما با ارائه سودهای بالا غول نقدینگی ای ایجاد کرده اند و هم اکنون در حال ایجاد است و با این وضعیت رشد نقدینگی در یک بازه چند ساله و در بلند مدت عددهای فعلی باشد اما نه الان !!! چرا که هیچ یک از شاخص های تعیین کننده ارزش دلار ، فعلا ارزش ان را 20 هزار تومان نمی داند.
▪️ پس چرا بازار به دلار 20 هزار تومانی می اندیشد چون انتظاراتش از آینده را ، هم اکنون در قیمت لحاظ می کند.
▪️اما چند مطلب بسیار مهم وجود دارد که تمام معادلات خریداران دلار 20 هزار تومانی ( و یا هر قله ای که آبان 97 شکل دهد، آن بزرگترین احمق !!! ) را به همی می ریزد :
1⃣ بازارهای مالی حالت وارونه دارند. در واقع اخبار زودتر از وقوع پیش خور می شوند و وقتی خود خبر می رسد روند برعکس می شود .
خریداران دلار 20 هزار تومانی خبر مهم آبان ماه (یعنی تحریم های فروش نفت ) را پیش خور کرده اند و خبر پیش خور شده ارزشی ندارد و در واقع این تاریخ می تواند محل ترکیدن حباب باشد !!!
▪️ حبابی که شاید پس از سقوط دلار ، خیلی ها به خاطر خریدی که انجام داده اند از شدت ناراحتی سکته کنند.
پس اگر سکته کردند جای ناراحتی ندارد چون فلش بورس به آن ها هشدار داد!!!
2⃣ هر کالایی کشش قیمتی دارد . تولیدکنندگان داخلی فعلا کشش خرید دلار 20 هزار تومانی را ندارند ( و یا مواد اولیه هایی که با دلار 20 هزار تومنی قیمت گذاری شوند) چرا که فعلا مصرف کننده داخلی چنین قدرت خریدی ندارد . پس نتیجه می گیریم تولید کننده داخلی چه دلار 20 هزار تومانی بخرد و چه نخرد ورشکست خواهد شد. پس نمی خرد!!!! (مادامی که قدرت مصرف کننده داخلی افزایش یابد) و این خودش سیگنال منفی است.
3⃣ اگر صادرات نفت ایران در حال کاهش است در عوض قیمت نفت هم در حال افزایش است. حتی سیگنال های الیوتی وجود دارد که اگر نفت به محدوده 90 الی 100 دلار برسد ، تارگت عجیب 200 دلاری را بروز می دهد . این جا همان جایی است که تمام معادلات را به هم می ریزد.
4⃣ بررسی الیوتی 10 ساله نمودار یوروبه دلار نشان می دهد : اتفاقی شاید حتی شدیدتر از بحران مالی 2008 آمریکا روی دهد و ارزش دلار به طور تاریخی در جهان کاهش پیدا کند و دوباره این سیگنالی است برای ترکیدن حباب دلار.
▪️ پس خریداران دلار 20 هزار تومانی ، ناراحت نشوند که یک دفعه سیگنال های تجمعی منفی روی سر دلار خراب شود و ارزش این ورق کاغذی که سیاست های ترامپ در کل دنیا بی اعتبارش می کند به یکباره نصف شود.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
▪️خلاصه این تئوری: در این تئوری افراد کالای مورد نظر را با این که می دانند بیش از ارزش واقعی آن است می خرند (در واقع خود می دانند که این کار احمقانه ای است)
به این امید که احمق بزرگتری پیدا شود و در قیمت های خیلی بالاتر از او بخردو
کالا های حباب دار با این تئوری از احمقی به احمق بزرگتر از قبلی دست به دست می شوند و قیمت ها حبابی شکل بالا می رود.
▪️ این روند تا کجا ادامه می یابد ؟
بله آخرین احمق !!! یعنی جایی که هیچ احمق بزرگتری وجود نداشته باشد که آن کالای حباب گونه را بخرد . این پایان بازی است و این جاست که حباب می ترکد و قیمت آن کالا سقوط شدیدی می کند.
🎐شواهد و قرائنی وجود دارد که دلار 20 هزار تومانی فعلا دارای حباب زیادی است:
▪️درست است که بانک های ما با ارائه سودهای بالا غول نقدینگی ای ایجاد کرده اند و هم اکنون در حال ایجاد است و با این وضعیت رشد نقدینگی در یک بازه چند ساله و در بلند مدت عددهای فعلی باشد اما نه الان !!! چرا که هیچ یک از شاخص های تعیین کننده ارزش دلار ، فعلا ارزش ان را 20 هزار تومان نمی داند.
▪️ پس چرا بازار به دلار 20 هزار تومانی می اندیشد چون انتظاراتش از آینده را ، هم اکنون در قیمت لحاظ می کند.
▪️اما چند مطلب بسیار مهم وجود دارد که تمام معادلات خریداران دلار 20 هزار تومانی ( و یا هر قله ای که آبان 97 شکل دهد، آن بزرگترین احمق !!! ) را به همی می ریزد :
1⃣ بازارهای مالی حالت وارونه دارند. در واقع اخبار زودتر از وقوع پیش خور می شوند و وقتی خود خبر می رسد روند برعکس می شود .
خریداران دلار 20 هزار تومانی خبر مهم آبان ماه (یعنی تحریم های فروش نفت ) را پیش خور کرده اند و خبر پیش خور شده ارزشی ندارد و در واقع این تاریخ می تواند محل ترکیدن حباب باشد !!!
▪️ حبابی که شاید پس از سقوط دلار ، خیلی ها به خاطر خریدی که انجام داده اند از شدت ناراحتی سکته کنند.
پس اگر سکته کردند جای ناراحتی ندارد چون فلش بورس به آن ها هشدار داد!!!
2⃣ هر کالایی کشش قیمتی دارد . تولیدکنندگان داخلی فعلا کشش خرید دلار 20 هزار تومانی را ندارند ( و یا مواد اولیه هایی که با دلار 20 هزار تومنی قیمت گذاری شوند) چرا که فعلا مصرف کننده داخلی چنین قدرت خریدی ندارد . پس نتیجه می گیریم تولید کننده داخلی چه دلار 20 هزار تومانی بخرد و چه نخرد ورشکست خواهد شد. پس نمی خرد!!!! (مادامی که قدرت مصرف کننده داخلی افزایش یابد) و این خودش سیگنال منفی است.
3⃣ اگر صادرات نفت ایران در حال کاهش است در عوض قیمت نفت هم در حال افزایش است. حتی سیگنال های الیوتی وجود دارد که اگر نفت به محدوده 90 الی 100 دلار برسد ، تارگت عجیب 200 دلاری را بروز می دهد . این جا همان جایی است که تمام معادلات را به هم می ریزد.
4⃣ بررسی الیوتی 10 ساله نمودار یوروبه دلار نشان می دهد : اتفاقی شاید حتی شدیدتر از بحران مالی 2008 آمریکا روی دهد و ارزش دلار به طور تاریخی در جهان کاهش پیدا کند و دوباره این سیگنالی است برای ترکیدن حباب دلار.
▪️ پس خریداران دلار 20 هزار تومانی ، ناراحت نشوند که یک دفعه سیگنال های تجمعی منفی روی سر دلار خراب شود و ارزش این ورق کاغذی که سیاست های ترامپ در کل دنیا بی اعتبارش می کند به یکباره نصف شود.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
💢 نیم نگاهی به مکاتب اقتصادی به صورت اجمالی
🖇 مکتب مرکانتیلیسم:
از قرن 13 تا قرن 18 رواج داشت
در اثر سودهای کلان اروپاییان به واسطه دسترسی به بازار های خاورمیانه و دریای مدیترانه ، این مکتب به وجود آمد. نسخه تمام دردها را در 3 دارو می دانست:
1) کسب طلا و نقره از هر روشی
2) افزایش ثروت و قدرت دولت مرکزی
3) مداخله مستقیم دولت در امور اقتصادی
🖇مکتب فیزیوکرات : ( طبیعیون)
در قرن 18 از فرانسه آغاز شد . پرچمدار این مکتب فرانسوآ کنه بود
معتقد بود ، دولت در عین اینکه باید مقتدر باشد ولی نباید در اقتصاد مداخله کند . اساس نظریات این مکتب ، آزادی نوع بشر در فعالیت های اجتماعی بود
🖇مکتب کلاسیک:
آدام اسمیت ( اسکاتلندی) در کتاب ثروت ملل این مکتب را بنیان گذاری کرد . همانند فیزیوکرات ها ( طبیعیون) قوانین اقتصاد را تابع نظام حاکم بر طبیعت می دانست. نظام حاکم بر بازارِ آزاد ، قادر است تعادل قیمت ها را حفظ کند
معتقد بود : تعادل بین عرضه و تقاضا برقرار است و پول تنها یک وسیله مبادله ای است
قوانین اقتصادی را جهان شمول و ثابت و ازلی می دانست
🖇مکتب تاریخی:
بنیانگذارش فردریش بود. که حل مشکلات اقتصادی را در قطع دست واسطه ها بین تولید کننده و مصرف کننده می دانست. حذف سود سرمایه داری ، مالک و سهیم شدن کارگران در ابزار تولید از اصلی ترین برنامه های او بود.
🖇مکتب سوسیالیزم:
کارل مارکس در کتاب " سرمایه" ، جدایی مالکیت از کارفرما، نقش بیکاری در اقتصاد و پیش بینی رشد شرکت های چند ملیتی را مطرح کرد و به نمایش تضاد درونی سرمایه داری و استثمار نیروی کار پرداخت
🖇مکتب نئو کلاسیک:
تئوریسین ها: استانلی جونز، کارل منگر ، لئون والراس
نیئوکلاسیک ها به دنبال کشف و تعیین روابط بین پدیده ها بودند بر خلاف کلاسیک ها که دنبال روابط علت و معلولی می گشتند
🖇مکتب کینزین ها:
بنیان گزار: جان مینارد کینزین
کینزین ، راه حل بحران هایی را که مارکس پیش بینی کرده بود یافت . او دلیلی بحران های دهه 1930 را در عدم مصرف دانست و خواهان مداخله دولت در اقتصاد شد.
🖇مکتب کینزین های جدید:
برای رفع مشکلات نظرات کینزین در مورد تورم به وجود آمد.
قائل به حضور ارشادی دولت در اقتصاد بودند
🖇مکتب پولیّون ( پول گرایی) ( مانیتریست ها)
بنیان گذار: میلتون فریدمن
مداخله دولت در اقتصاد را قبول ندارد و نقش ویژه ای به پول قائل است.
🖇مکتب کلاسیک های جدید: ( انتظارات عقلایی)
بنیان گزار: رابرت لوکاس
معتقد است بازار آزاد ، دارای ثبات ذاتی است و بحران ها اصالت نداشته و زود گذرند
پول را صرفا وسیله ای برای مبادله می داند
🖇مکتب پُست کینزین:
اقتصاد گرایش ذاتی به اصلاح گری ذاتی ندارد و مداخله دولت اجتناب ناپذیر است
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
🖇 مکتب مرکانتیلیسم:
از قرن 13 تا قرن 18 رواج داشت
در اثر سودهای کلان اروپاییان به واسطه دسترسی به بازار های خاورمیانه و دریای مدیترانه ، این مکتب به وجود آمد. نسخه تمام دردها را در 3 دارو می دانست:
1) کسب طلا و نقره از هر روشی
2) افزایش ثروت و قدرت دولت مرکزی
3) مداخله مستقیم دولت در امور اقتصادی
🖇مکتب فیزیوکرات : ( طبیعیون)
در قرن 18 از فرانسه آغاز شد . پرچمدار این مکتب فرانسوآ کنه بود
معتقد بود ، دولت در عین اینکه باید مقتدر باشد ولی نباید در اقتصاد مداخله کند . اساس نظریات این مکتب ، آزادی نوع بشر در فعالیت های اجتماعی بود
🖇مکتب کلاسیک:
آدام اسمیت ( اسکاتلندی) در کتاب ثروت ملل این مکتب را بنیان گذاری کرد . همانند فیزیوکرات ها ( طبیعیون) قوانین اقتصاد را تابع نظام حاکم بر طبیعت می دانست. نظام حاکم بر بازارِ آزاد ، قادر است تعادل قیمت ها را حفظ کند
معتقد بود : تعادل بین عرضه و تقاضا برقرار است و پول تنها یک وسیله مبادله ای است
قوانین اقتصادی را جهان شمول و ثابت و ازلی می دانست
🖇مکتب تاریخی:
بنیانگذارش فردریش بود. که حل مشکلات اقتصادی را در قطع دست واسطه ها بین تولید کننده و مصرف کننده می دانست. حذف سود سرمایه داری ، مالک و سهیم شدن کارگران در ابزار تولید از اصلی ترین برنامه های او بود.
🖇مکتب سوسیالیزم:
کارل مارکس در کتاب " سرمایه" ، جدایی مالکیت از کارفرما، نقش بیکاری در اقتصاد و پیش بینی رشد شرکت های چند ملیتی را مطرح کرد و به نمایش تضاد درونی سرمایه داری و استثمار نیروی کار پرداخت
🖇مکتب نئو کلاسیک:
تئوریسین ها: استانلی جونز، کارل منگر ، لئون والراس
نیئوکلاسیک ها به دنبال کشف و تعیین روابط بین پدیده ها بودند بر خلاف کلاسیک ها که دنبال روابط علت و معلولی می گشتند
🖇مکتب کینزین ها:
بنیان گزار: جان مینارد کینزین
کینزین ، راه حل بحران هایی را که مارکس پیش بینی کرده بود یافت . او دلیلی بحران های دهه 1930 را در عدم مصرف دانست و خواهان مداخله دولت در اقتصاد شد.
🖇مکتب کینزین های جدید:
برای رفع مشکلات نظرات کینزین در مورد تورم به وجود آمد.
قائل به حضور ارشادی دولت در اقتصاد بودند
🖇مکتب پولیّون ( پول گرایی) ( مانیتریست ها)
بنیان گذار: میلتون فریدمن
مداخله دولت در اقتصاد را قبول ندارد و نقش ویژه ای به پول قائل است.
🖇مکتب کلاسیک های جدید: ( انتظارات عقلایی)
بنیان گزار: رابرت لوکاس
معتقد است بازار آزاد ، دارای ثبات ذاتی است و بحران ها اصالت نداشته و زود گذرند
پول را صرفا وسیله ای برای مبادله می داند
🖇مکتب پُست کینزین:
اقتصاد گرایش ذاتی به اصلاح گری ذاتی ندارد و مداخله دولت اجتناب ناپذیر است
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔆 چی شد که اینطور شد؟
🔻سه اشتباه استراتژیک، سه استراتژی خروج
📚 عباس آخوندی - ۱۱ مهر ۹۷
🔸تنگنای ارزی و تورم فزاینده ناشی از عدم قطعیت در فضای سیاسی و اقتصادی ایران عرصه را بر همه تنگ کرده و چون راهِ چاره پیدا نیست، موجب سردرگمی و بدگمانی کمسابقه در سطح سیاستگذاران و مردم شدهاست. برای چارهجویی راهی جز شناخت ریشهای مشکل نیست. باید دید که این عدمِ قطعیت از کجا سرمنشاء گرفته و آن را درمان کرد. وگرنه تمام اقدامها نتیجهی معکوس میدهد. همچنانکه در این سه ماهه سیاستهای پرهزینهی اتخاذی نتیجهی عکس دادهاست. این یادداشت و مصاحبه بر آنند که به ریشههای تردید در سیاستگذاری ملی در ایران بپردازد و بر این عقیدهاند که تنها راه درمانِ تنگنای موجود برطرفکردن ریشههای تردید است.
🔹بسیاری از اقتصاددانان با تکیه بر آمار و اطلاعات مشکلهای بنیادین اقتصادی را واگو و چالشهای ساختاری اقتصاد ایران ریشهی بیثباتی میدانند و مهمترین نقدشان به دولت و سیاستگذاران در سطح ملی، عدم احترام و پایبندی آنان به علم اقتصاد است. در برابر، سیاستورزان چون ریشه مشکل را در سیاست، همراه با توطئههای خارجیان و باندهای سوداگر و تبهکار داخلی آنان میدانند، بر این گمان هستند که اساسا اقتصاد تابعی از سیاست است. بهویژه ارز که کاملا سیاسی است.
🔸این قلم بر این باور استوار است که بیثباتی بازار و تنگنای ارزی موجود بیگمان دارای ریشههای اقتصادی است. البته که محیط حقوقی و سیاسی و اجتماعی دارای اثرهای فزاینده و تشدیدکننده هستند. لیکن، چنانچه مشکل اقتصادی ریشهای وجود نداشته باشد هیچ توطئهای نمیتواند بحران اقتصادی ایجاد کند. بنابراین، بحث باز میگردد به درک درست مسائل محیطی و اتفاقهایی که در سطح جهان رخ داده و نحوهی رویارویی ما در ایران با آنها.
🔹مشکل آن است که تغییر فقط آمدن ترامپ و سیاست مشت آهنین وی نیست. بلکه، نظم جهانی تحول بنیادین رخداده ولی در ایران بر اساس درک پیشین از نظم جهانی سیاستگذاری میشود. بهگمان این قلم، نداشتن دریافت درست از این تغییر مهمترین ریشهی وضعیت فعلی است. در ادامه، در رویارویی با آن، سه اشتباه استراتژیک رخ دادهاست. و نتیجه آن تنگنای ارزی موجود و بیثباتی بازار فعلی است. اشتباه اول، تردید در همکاری با گروه اقدام مالی (FATF) است. تردید دهسالهی حاکمیت در این همکاری، امروز در شرایط سخت رخنمون شده و تمام تجارت و نظام بانکی ایران را در معرض خطر قرار دادهاست. بهنحوی که حتی دولتهای دوست، هیچکدام نمیتوانند در غیاب این همکاری، روابط تجاری و مالی خود را با ایران ادامه دهند. دوم، تردید در بقا در برجام و تشکیل یک جبهه ضد امریکایی با همکاری سایر قدرتهاست. ایران بهجای تشکیل این جبهه در قالب ۴+۱ به چانهزنی با آنها پرداخت. این دو تردید ریشهی عدمقطعیت در بازار شدند و شد آنچه شد.
🔸اشتباه سومی که رخ داد و عدم قطعیت جدی در بازار ایجاد کرد رفتار حاکمیت است. شوربختانه، حاکمیت به مفهوم کلیِ آن به جای آنکه، ریشهی ناپایداری را شناسایی و درمان کند، در اولین گام، خود را از قید قانون رها ساخت و در پی دریافت مجوزهایی برای عبور از قانون بود. حال آنکه مهمترین معیار آزمون پایبندیِ دولتها به قانون، رفتار آنان در مواقع بحران است. تثبیت قیمت ارز و قاچاق اعلامکردن حمل ارز، اعلام ممنوعیت ورود ۱۴۰۰ قلم کالا به کشور ممنوع نمونهای آن است. افزون بر این، برقراری نظام قیمتگذاری دولتی و برقرارساختن بساط داغ و درفش از طریق تعزیرات حکومتی، اشتباه فرسایندهای است که شوربختانه بهدلیل سادهبودنِ آن، اولین راهکاری است که حاکمیت در ایران طی پنجاه سالِ گذشته به آن متوسل شدهاست. تلویزیون هرشب با آبوتاب نشان میداد که چگونه ماموران تعزیرات حکومتی به انبارهای مردم سرک میکشند و آشکارا احترام و پایبندی به اصول بازار رقابتی و حقوق مالکیت را زیر پا میگذارند. طرفه آنکه در همین وضعیت بیوزنی، عدهای انتظار سرمایهگذاری از سوی بخش خصوصی دارند.
🔹حال برای جستن راهِ چاره، بهجای وضع مقررات کوتاهمدت، باید رویکردها را تغییر داد و در آن چارچوب برای مشکلات پاسخ یافت. سه استراتژی خروج در واقع سه استراتژی برای جبران سه اشتباه پیشگفته است./تجارت فردا
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔻سه اشتباه استراتژیک، سه استراتژی خروج
📚 عباس آخوندی - ۱۱ مهر ۹۷
🔸تنگنای ارزی و تورم فزاینده ناشی از عدم قطعیت در فضای سیاسی و اقتصادی ایران عرصه را بر همه تنگ کرده و چون راهِ چاره پیدا نیست، موجب سردرگمی و بدگمانی کمسابقه در سطح سیاستگذاران و مردم شدهاست. برای چارهجویی راهی جز شناخت ریشهای مشکل نیست. باید دید که این عدمِ قطعیت از کجا سرمنشاء گرفته و آن را درمان کرد. وگرنه تمام اقدامها نتیجهی معکوس میدهد. همچنانکه در این سه ماهه سیاستهای پرهزینهی اتخاذی نتیجهی عکس دادهاست. این یادداشت و مصاحبه بر آنند که به ریشههای تردید در سیاستگذاری ملی در ایران بپردازد و بر این عقیدهاند که تنها راه درمانِ تنگنای موجود برطرفکردن ریشههای تردید است.
🔹بسیاری از اقتصاددانان با تکیه بر آمار و اطلاعات مشکلهای بنیادین اقتصادی را واگو و چالشهای ساختاری اقتصاد ایران ریشهی بیثباتی میدانند و مهمترین نقدشان به دولت و سیاستگذاران در سطح ملی، عدم احترام و پایبندی آنان به علم اقتصاد است. در برابر، سیاستورزان چون ریشه مشکل را در سیاست، همراه با توطئههای خارجیان و باندهای سوداگر و تبهکار داخلی آنان میدانند، بر این گمان هستند که اساسا اقتصاد تابعی از سیاست است. بهویژه ارز که کاملا سیاسی است.
🔸این قلم بر این باور استوار است که بیثباتی بازار و تنگنای ارزی موجود بیگمان دارای ریشههای اقتصادی است. البته که محیط حقوقی و سیاسی و اجتماعی دارای اثرهای فزاینده و تشدیدکننده هستند. لیکن، چنانچه مشکل اقتصادی ریشهای وجود نداشته باشد هیچ توطئهای نمیتواند بحران اقتصادی ایجاد کند. بنابراین، بحث باز میگردد به درک درست مسائل محیطی و اتفاقهایی که در سطح جهان رخ داده و نحوهی رویارویی ما در ایران با آنها.
🔹مشکل آن است که تغییر فقط آمدن ترامپ و سیاست مشت آهنین وی نیست. بلکه، نظم جهانی تحول بنیادین رخداده ولی در ایران بر اساس درک پیشین از نظم جهانی سیاستگذاری میشود. بهگمان این قلم، نداشتن دریافت درست از این تغییر مهمترین ریشهی وضعیت فعلی است. در ادامه، در رویارویی با آن، سه اشتباه استراتژیک رخ دادهاست. و نتیجه آن تنگنای ارزی موجود و بیثباتی بازار فعلی است. اشتباه اول، تردید در همکاری با گروه اقدام مالی (FATF) است. تردید دهسالهی حاکمیت در این همکاری، امروز در شرایط سخت رخنمون شده و تمام تجارت و نظام بانکی ایران را در معرض خطر قرار دادهاست. بهنحوی که حتی دولتهای دوست، هیچکدام نمیتوانند در غیاب این همکاری، روابط تجاری و مالی خود را با ایران ادامه دهند. دوم، تردید در بقا در برجام و تشکیل یک جبهه ضد امریکایی با همکاری سایر قدرتهاست. ایران بهجای تشکیل این جبهه در قالب ۴+۱ به چانهزنی با آنها پرداخت. این دو تردید ریشهی عدمقطعیت در بازار شدند و شد آنچه شد.
🔸اشتباه سومی که رخ داد و عدم قطعیت جدی در بازار ایجاد کرد رفتار حاکمیت است. شوربختانه، حاکمیت به مفهوم کلیِ آن به جای آنکه، ریشهی ناپایداری را شناسایی و درمان کند، در اولین گام، خود را از قید قانون رها ساخت و در پی دریافت مجوزهایی برای عبور از قانون بود. حال آنکه مهمترین معیار آزمون پایبندیِ دولتها به قانون، رفتار آنان در مواقع بحران است. تثبیت قیمت ارز و قاچاق اعلامکردن حمل ارز، اعلام ممنوعیت ورود ۱۴۰۰ قلم کالا به کشور ممنوع نمونهای آن است. افزون بر این، برقراری نظام قیمتگذاری دولتی و برقرارساختن بساط داغ و درفش از طریق تعزیرات حکومتی، اشتباه فرسایندهای است که شوربختانه بهدلیل سادهبودنِ آن، اولین راهکاری است که حاکمیت در ایران طی پنجاه سالِ گذشته به آن متوسل شدهاست. تلویزیون هرشب با آبوتاب نشان میداد که چگونه ماموران تعزیرات حکومتی به انبارهای مردم سرک میکشند و آشکارا احترام و پایبندی به اصول بازار رقابتی و حقوق مالکیت را زیر پا میگذارند. طرفه آنکه در همین وضعیت بیوزنی، عدهای انتظار سرمایهگذاری از سوی بخش خصوصی دارند.
🔹حال برای جستن راهِ چاره، بهجای وضع مقررات کوتاهمدت، باید رویکردها را تغییر داد و در آن چارچوب برای مشکلات پاسخ یافت. سه استراتژی خروج در واقع سه استراتژی برای جبران سه اشتباه پیشگفته است./تجارت فردا
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✅ دلار تا کجا خواهد ریخت ؟!
دلار در دو روز گذشته در مسیر پرشتاب نزولی قرار دارد. در گزارش جدال عوامل روانی در بازار ارز به این موضوع اشاره شد که اگر میزان امیدواری نسبت به آینده اقتصاد کشور افزایش یابد انتظار برای ریزش دلار وجود دارد. با این حال به این موضوع نیز اشاره شده بود که نزول با ثبات نرخ دلار نیازمند اقدامات اجرایی از سوی بانک مرکزی است. در این خصوص برخی از شنیدهها از دخالت بانک مرکزی در بازار حکایت دارد
ارزش نقدینگی دلاری کشور به دنبال صعود افسارگسیخته دلار به حدی افت داشته است که با اندک فشاری از سوی مقام ناظر بازار انتظار برای ریزش شدید نرخ در بازار ارز وجود دارد. گرچه انتظارات عامل حمایتی از دلار بودند اما آمارها از صادرات و تراز ارزی کشور و همچنین انتظارات از میزان فروش نفت در بازار بینالمللی و همچنین انتظار برای ادامه تلاش اروپا در حفظ منافع اقتصادی ایران در برجام همه از عوامل بودند که خودنمایی هر یک به ریزش دلار منجر میشد. یکی از موارد با اهمیت در بازار ارز و اقتصاد کشور تصویب FATF در مجلس است. برخی از شنیدهها احتمال بررسی لایحه CFT در جلسه علنی هفته آینده مجلس را بالا میداند. این لایحه دارای اهیمت ویژه برای اقتصاد کشور دارا است و بسیاری از کشورها گرچه مخالف با تحریمهای آمریکا علیه کشورمان هستند اما بر این موضوع تاکید دارند که بدون عضویت در FATF امکان انجام تبادلات مالی وجود ندارد. بر این اساس در کوتاهمدت موافقت مجلس با این موضوع میتواند ضربه شدیدی را به دلار در مسیر نزولی وارد کند و دلار در جهت تخلیه کامل حباب قیمتی پیشروی کند. علاوه بر این سیاستهای منطقی سیاستگذار ارزی اثر محسوسی در ادامه کاهش التهاب ارزی دارد.
📌کف نرخ دلار کجاست؟
نمیتوان عدد دقیقی از کف نرخ دلار عنوان کرد. با این حال همانطور که در مسیر صعودی انتظارات به رشد دلار دامن زد در مسیر نزولی نیز هجوم برای فروش و انتظارات معکوس میتواند به ادامه افت شدید نرخ دلار تا 25 درصد اصلاح نسبت به سطوح کنونی را به دنبال داشته باشد. با این حال در این مسیر مقام ناظر هر چه سریعتر باید سیاستهای عملی را به کار گیرد تا شرایط را برای ثبات نرخ دلار در سطوح پایین فراهم سازد. در این خصوص نباید فراموش کرد که طرف آمریکایی در اوایل آبان بار دیگر رجزخوانی و ایجاد تنش سیاسی را در دستور کار قرار خواهد داد و نگرانیهای سیاسی یکی از عوامل جرقه رشد دلار در ماههای گذشته بوده است.
از جمله مواردی که کارشناسان بر آن تاکید دارند، پا پس کشیدن دولت از دخالت در تعیین نرخ در بازار ثانویه است. اعتماد به ساز و کار بازار به راحتی میتواند هیجان باقی مانده ارز را سرکوب کند و احتمالا دلار با اختلاف اندکی نسبت به نرخهای کنونی سامانه نیما آرام بگیرد. انتظار برای بالاتر بودن نرخ دلار نسبت به سطوح کنونی سامانه نیما نیز فضای تورمی سال جاری اقتصاد کشور است که نرخ دلار را بر اساس واقعیتهای اقتصاد تا حدودی تعدیل میکند.
اگر انتظارات به سمت حداقل کردن اثر ریسکهای سیاسی به خصوص از تحریمهای آمریکا باشد افت دلار تا سطوح پایینتر نیز ادامهدار خواهد بود. بر این اساس انتظارات سیاسی و کارشکنی ادامهدار ترامپ در مقابل ایران، ریسک سیاسی را در برابر اقتصاد کشور نگه میدارد و مانعی در برابر افت دلار به سطوح بسیار پایین خواهد شد البته اگر سیاستگذار ارزی به دنبال اجرای سیاستهای صحیح نباشد همین برخورد دلار به کف میتواند دستاویزی برای داغ کردن دوباره دلار شود.
حباب دلار در حال تخلیه است. در این میان عده بسیاری زیان سنگینی را به دنبال طمع برای شناسایی سود در حال تجربه هستند. با این حال عدم اطلاعات کافی از یک بازار و معامله، نتیجهای جز زیان سنگین را در برندارد.
📌عوامل موثر بر دلار در روزهای آینده
از جمله عوامل موثر بر نرخ دلار در روزهای آینده بررسی FATF در مجلس است. علاوه بر این سیاستگذاری مقام ناظر ارزی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.اگر بانک مرکزی در شرایط کنونی به صورت واقعی بازار را بپذیرد و همچنین نمایندگان مجلس و سایر ارکان حکومتی از اظهارنظرهای غیرکارشناسی و تصمیماتی که به وجهه بینالمللی کشور ضربه وارد میکند، خودداری کنند اصلاح منطقی دلار میتواند ادامهدار باشد.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
دلار در دو روز گذشته در مسیر پرشتاب نزولی قرار دارد. در گزارش جدال عوامل روانی در بازار ارز به این موضوع اشاره شد که اگر میزان امیدواری نسبت به آینده اقتصاد کشور افزایش یابد انتظار برای ریزش دلار وجود دارد. با این حال به این موضوع نیز اشاره شده بود که نزول با ثبات نرخ دلار نیازمند اقدامات اجرایی از سوی بانک مرکزی است. در این خصوص برخی از شنیدهها از دخالت بانک مرکزی در بازار حکایت دارد
ارزش نقدینگی دلاری کشور به دنبال صعود افسارگسیخته دلار به حدی افت داشته است که با اندک فشاری از سوی مقام ناظر بازار انتظار برای ریزش شدید نرخ در بازار ارز وجود دارد. گرچه انتظارات عامل حمایتی از دلار بودند اما آمارها از صادرات و تراز ارزی کشور و همچنین انتظارات از میزان فروش نفت در بازار بینالمللی و همچنین انتظار برای ادامه تلاش اروپا در حفظ منافع اقتصادی ایران در برجام همه از عوامل بودند که خودنمایی هر یک به ریزش دلار منجر میشد. یکی از موارد با اهمیت در بازار ارز و اقتصاد کشور تصویب FATF در مجلس است. برخی از شنیدهها احتمال بررسی لایحه CFT در جلسه علنی هفته آینده مجلس را بالا میداند. این لایحه دارای اهیمت ویژه برای اقتصاد کشور دارا است و بسیاری از کشورها گرچه مخالف با تحریمهای آمریکا علیه کشورمان هستند اما بر این موضوع تاکید دارند که بدون عضویت در FATF امکان انجام تبادلات مالی وجود ندارد. بر این اساس در کوتاهمدت موافقت مجلس با این موضوع میتواند ضربه شدیدی را به دلار در مسیر نزولی وارد کند و دلار در جهت تخلیه کامل حباب قیمتی پیشروی کند. علاوه بر این سیاستهای منطقی سیاستگذار ارزی اثر محسوسی در ادامه کاهش التهاب ارزی دارد.
📌کف نرخ دلار کجاست؟
نمیتوان عدد دقیقی از کف نرخ دلار عنوان کرد. با این حال همانطور که در مسیر صعودی انتظارات به رشد دلار دامن زد در مسیر نزولی نیز هجوم برای فروش و انتظارات معکوس میتواند به ادامه افت شدید نرخ دلار تا 25 درصد اصلاح نسبت به سطوح کنونی را به دنبال داشته باشد. با این حال در این مسیر مقام ناظر هر چه سریعتر باید سیاستهای عملی را به کار گیرد تا شرایط را برای ثبات نرخ دلار در سطوح پایین فراهم سازد. در این خصوص نباید فراموش کرد که طرف آمریکایی در اوایل آبان بار دیگر رجزخوانی و ایجاد تنش سیاسی را در دستور کار قرار خواهد داد و نگرانیهای سیاسی یکی از عوامل جرقه رشد دلار در ماههای گذشته بوده است.
از جمله مواردی که کارشناسان بر آن تاکید دارند، پا پس کشیدن دولت از دخالت در تعیین نرخ در بازار ثانویه است. اعتماد به ساز و کار بازار به راحتی میتواند هیجان باقی مانده ارز را سرکوب کند و احتمالا دلار با اختلاف اندکی نسبت به نرخهای کنونی سامانه نیما آرام بگیرد. انتظار برای بالاتر بودن نرخ دلار نسبت به سطوح کنونی سامانه نیما نیز فضای تورمی سال جاری اقتصاد کشور است که نرخ دلار را بر اساس واقعیتهای اقتصاد تا حدودی تعدیل میکند.
اگر انتظارات به سمت حداقل کردن اثر ریسکهای سیاسی به خصوص از تحریمهای آمریکا باشد افت دلار تا سطوح پایینتر نیز ادامهدار خواهد بود. بر این اساس انتظارات سیاسی و کارشکنی ادامهدار ترامپ در مقابل ایران، ریسک سیاسی را در برابر اقتصاد کشور نگه میدارد و مانعی در برابر افت دلار به سطوح بسیار پایین خواهد شد البته اگر سیاستگذار ارزی به دنبال اجرای سیاستهای صحیح نباشد همین برخورد دلار به کف میتواند دستاویزی برای داغ کردن دوباره دلار شود.
حباب دلار در حال تخلیه است. در این میان عده بسیاری زیان سنگینی را به دنبال طمع برای شناسایی سود در حال تجربه هستند. با این حال عدم اطلاعات کافی از یک بازار و معامله، نتیجهای جز زیان سنگین را در برندارد.
📌عوامل موثر بر دلار در روزهای آینده
از جمله عوامل موثر بر نرخ دلار در روزهای آینده بررسی FATF در مجلس است. علاوه بر این سیاستگذاری مقام ناظر ارزی نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.اگر بانک مرکزی در شرایط کنونی به صورت واقعی بازار را بپذیرد و همچنین نمایندگان مجلس و سایر ارکان حکومتی از اظهارنظرهای غیرکارشناسی و تصمیماتی که به وجهه بینالمللی کشور ضربه وارد میکند، خودداری کنند اصلاح منطقی دلار میتواند ادامهدار باشد.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔳⭕️لاشه سگ زیر بالش ایرانیان
✍مجتبی لشکربلوکی
روستایی بود که فقط یک چاه آب داشت. سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر قابل استفاده نبود. روستاییان پیش پیر ده رفتند تا بپرسند که چه باید بکنند؟
پیرمرد با تجربه به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد. روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو ماند. دوباره پیش او برگشتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم فایده ای نداشت. روستاییان بنابر گفته او برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد.
پیرمرد پرسید: چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را بیرون آوردید؟ روستاییان گفتند: نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
لاشه سگ حکایت اوضاع ماست. خیلی از مسایل حل نمی شوند. بلکه از دولتی به دولت دیگر و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. هر چقدر هم آب می کشیم باز هم چاه مان بوی متعفن سگ مرده می دهد. یک مورد را با هم مرور کنیم:
مردم یک مساله مشخص دارند. بخشی از پولشان را پس انداز می کنند با انگیزه های مختلف. یکی می خواهد در آینده خانه بخرد و دیگری جهیزیه دخترش را تامین کند و یکی نیز نقشه دارد کسب وکاری برای خودش راه بیاندازد. مردم می خواهند این پولی که پس انداز می کنند، ارزشش حفظ شود و هم اینکه به صورت معقولی افزایش پیدا کند (پنج سال بعد قدرت خرید بیشتری داشته باشند). این خواسته مردم، کاملا معقول و منطقی است. اما مشکل آنجاست که برای این خواسته مشروع و منطقی جواب مناسبی فراهم نشده.
آیا می توانم به شیوه ای اطمینان بخش، در ایران ماهانه یک متر زمین بخرم؟ نه!
آیا می توانم در سهام صد شرکت استارت آپی که ستارگان موفق سال های آینده هستند سرمایه گذاری کنم؟ نه!
آیا اگر تشخیص دهم یک صنعت خاص رشد خوبی خواهد داشت می توانم به راحتی روی آن سرمایه گذاری کنم؟ نه!
آیا گزینه های آسانی برای آنکه ریسک خودم را در برابر تغییرات نرخ ارز پوشش دهم وجود دارد؟ نه!
آیا می توانم به جای آنکه در یک صندوق بازنشستگی سرمایه گذاری کنم، در شش صندوق، آتیه ام را تامین کنم؟ نه!
در صورتی که در کشورهایی که بازارهای مالی پیشرفته دارند شما می توانید ماهانه معادل یک متر زمین بخرید! فقط با مراجعه به یک نهاد مالی و یک بار سرمایه گذاری، همزمان سهام دار صد شرکت استارت آپی شوید. اگر با چین تجارت می کنید، می توانید از ابزارهای مالی استفاده کنید که ریسک شما را در برابر تغییرات نرخ یوان پوشش دهد.
فرض کنید که فکر می کنم دلار گران می شود. سه راه دارم: یکی اینکه بروم بازار، دلار بخرم و آنرا بگذارم زیر بالش. دوم اینکه دلار بخرم، آن را در حساب ارزی بانکی بگذارم و سوم اینکه سهام شرکت های با درآمد ارزی بخرم. این سه گزینه تاثیر کاملا متفاوتی بر اقتصاد می گذارند. مقایسه کنید دلاری که زیربالش های ماست و دلاری که در بانک ها می تواند تجمیع شود و تسهیلات ارزی ارایه کند. اما گزینه دوم و سوم در ایران به خوبی کار نمی کند. چرا؟ به این خاطر که مردم به دلیل تجربیات تلخ، در مورد سپرده های ارزی به بانک ها سخت اعتماد می کنند و گزینه سوم نیز محدودیت هایی دارد. بازار سرمایه (بازار خرید و فروش سهام و سایر اوراق بهادار) خوب رشد کرده، اما بعضاً به خاطر ترس و تنگ نظری و مخالفت های جاهلانه، نه تنوع گزینه هایش به میزان مطلوب است و نه آنچنان عمقی دارد که بتواند میزبان حجم نقدینگی 1700 هزار میلیارد تومانی باشد.
مشکل اینجاست که ما گزینه های متنوع و مطلوب سرمایه گذاری پیش روی مردم نگذاشته ایم. لذا مردم مجبورند در صف و در حال هجوم باشند: گاهی برای خرید سیم کارت! گاهی خودرو، زمانی طلا و سکه، گاهی ارز و گاهی هم هجوم برای پس گرفتن پول شان از موسسات مالی اعتباری بی اعتبار! و نباید مردم را ملامت کرد. باید کسانی را ملامت کرد که کار را به اینجا کشاندند.
دقت کنید که منظورم این نیست که فقط نبود گزینه های متنوع و مطلوب سرمایه گذاری، تنها لاشه سگ است. افزایش کنترل نشده نقدینگی، بی اعتقادی به بخش خصوصی، نگاه قیم مابانه به مردم، تخصیص بودجه بسیار ناکارآمد دولتی، عدم تعامل پذیری جهانی و وابستگی دولت به درآمدهای نفتی ... لاشه سگ هایی هستند که تا از چاه بیرون کشیده نشوند، همچنان بوی تعفن ما را آزار خواهد داد.
به گواه تاریخ و شهادت خارجیان، ایرانیان تجارت را خوب می فهمند و خرید و فروش در ذات شان است. اگر بازار خوبی فراهم شود و گزینه های سرمایه گذاری متنوع و متعدد فراهم شود شک ندارم که پول و پس انداز مردم گزینه های خود را پیدا خواهد کرد و چرخ های تولید بهتر خواهد چرخید.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍مجتبی لشکربلوکی
روستایی بود که فقط یک چاه آب داشت. سگی به داخل چاه افتاد و مرد. آب چاه دیگر قابل استفاده نبود. روستاییان پیش پیر ده رفتند تا بپرسند که چه باید بکنند؟
پیرمرد با تجربه به آنان گفت که صد سطل از چاه آب بردارند و دور بریزند تا آب تمیز جای آن را بگیرد. روستاییان صد سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو ماند. دوباره پیش او برگشتند. او پیشنهاد کرد که صد سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند اما باز هم فایده ای نداشت. روستاییان بنابر گفته او برای بار سوم هم صد سطل آب از چاه برداشتند اما مشکل حل نشد.
پیرمرد پرسید: چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود اما آب هنوز آلوده باشد. آیا قبل از برداشتن این سیصد سطل آب، لاشه سگ را بیرون آوردید؟ روستاییان گفتند: نه، تو گفتی فقط آب برداریم نه لاشه سگ را!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
لاشه سگ حکایت اوضاع ماست. خیلی از مسایل حل نمی شوند. بلکه از دولتی به دولت دیگر و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. هر چقدر هم آب می کشیم باز هم چاه مان بوی متعفن سگ مرده می دهد. یک مورد را با هم مرور کنیم:
مردم یک مساله مشخص دارند. بخشی از پولشان را پس انداز می کنند با انگیزه های مختلف. یکی می خواهد در آینده خانه بخرد و دیگری جهیزیه دخترش را تامین کند و یکی نیز نقشه دارد کسب وکاری برای خودش راه بیاندازد. مردم می خواهند این پولی که پس انداز می کنند، ارزشش حفظ شود و هم اینکه به صورت معقولی افزایش پیدا کند (پنج سال بعد قدرت خرید بیشتری داشته باشند). این خواسته مردم، کاملا معقول و منطقی است. اما مشکل آنجاست که برای این خواسته مشروع و منطقی جواب مناسبی فراهم نشده.
آیا می توانم به شیوه ای اطمینان بخش، در ایران ماهانه یک متر زمین بخرم؟ نه!
آیا می توانم در سهام صد شرکت استارت آپی که ستارگان موفق سال های آینده هستند سرمایه گذاری کنم؟ نه!
آیا اگر تشخیص دهم یک صنعت خاص رشد خوبی خواهد داشت می توانم به راحتی روی آن سرمایه گذاری کنم؟ نه!
آیا گزینه های آسانی برای آنکه ریسک خودم را در برابر تغییرات نرخ ارز پوشش دهم وجود دارد؟ نه!
آیا می توانم به جای آنکه در یک صندوق بازنشستگی سرمایه گذاری کنم، در شش صندوق، آتیه ام را تامین کنم؟ نه!
در صورتی که در کشورهایی که بازارهای مالی پیشرفته دارند شما می توانید ماهانه معادل یک متر زمین بخرید! فقط با مراجعه به یک نهاد مالی و یک بار سرمایه گذاری، همزمان سهام دار صد شرکت استارت آپی شوید. اگر با چین تجارت می کنید، می توانید از ابزارهای مالی استفاده کنید که ریسک شما را در برابر تغییرات نرخ یوان پوشش دهد.
فرض کنید که فکر می کنم دلار گران می شود. سه راه دارم: یکی اینکه بروم بازار، دلار بخرم و آنرا بگذارم زیر بالش. دوم اینکه دلار بخرم، آن را در حساب ارزی بانکی بگذارم و سوم اینکه سهام شرکت های با درآمد ارزی بخرم. این سه گزینه تاثیر کاملا متفاوتی بر اقتصاد می گذارند. مقایسه کنید دلاری که زیربالش های ماست و دلاری که در بانک ها می تواند تجمیع شود و تسهیلات ارزی ارایه کند. اما گزینه دوم و سوم در ایران به خوبی کار نمی کند. چرا؟ به این خاطر که مردم به دلیل تجربیات تلخ، در مورد سپرده های ارزی به بانک ها سخت اعتماد می کنند و گزینه سوم نیز محدودیت هایی دارد. بازار سرمایه (بازار خرید و فروش سهام و سایر اوراق بهادار) خوب رشد کرده، اما بعضاً به خاطر ترس و تنگ نظری و مخالفت های جاهلانه، نه تنوع گزینه هایش به میزان مطلوب است و نه آنچنان عمقی دارد که بتواند میزبان حجم نقدینگی 1700 هزار میلیارد تومانی باشد.
مشکل اینجاست که ما گزینه های متنوع و مطلوب سرمایه گذاری پیش روی مردم نگذاشته ایم. لذا مردم مجبورند در صف و در حال هجوم باشند: گاهی برای خرید سیم کارت! گاهی خودرو، زمانی طلا و سکه، گاهی ارز و گاهی هم هجوم برای پس گرفتن پول شان از موسسات مالی اعتباری بی اعتبار! و نباید مردم را ملامت کرد. باید کسانی را ملامت کرد که کار را به اینجا کشاندند.
دقت کنید که منظورم این نیست که فقط نبود گزینه های متنوع و مطلوب سرمایه گذاری، تنها لاشه سگ است. افزایش کنترل نشده نقدینگی، بی اعتقادی به بخش خصوصی، نگاه قیم مابانه به مردم، تخصیص بودجه بسیار ناکارآمد دولتی، عدم تعامل پذیری جهانی و وابستگی دولت به درآمدهای نفتی ... لاشه سگ هایی هستند که تا از چاه بیرون کشیده نشوند، همچنان بوی تعفن ما را آزار خواهد داد.
به گواه تاریخ و شهادت خارجیان، ایرانیان تجارت را خوب می فهمند و خرید و فروش در ذات شان است. اگر بازار خوبی فراهم شود و گزینه های سرمایه گذاری متنوع و متعدد فراهم شود شک ندارم که پول و پس انداز مردم گزینه های خود را پیدا خواهد کرد و چرخ های تولید بهتر خواهد چرخید.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
Inc Facts on File-TOP CAREERS FOR Economics Graduates (2004).pdf
1.2 MB