✅ تنها نهادی که در ایران تغییر نمیکند کدام است؟!
✍️ سروش بامداد
بانک، سینما، اطلاع رسانی، غذا، سیاست و غالب مؤلفه های دیگر همه تغییر کردهاند اما انگار یک نهاد یا یک ساختار هر اتفاقی که می افتد تغییر نمیکند!
با اتومبیل در شهر تردد می کنی. 50 سال قبل اما چقدر تردد با اتومبیل شخصی در شهر وجود داشت؟
کانال تلگرامی خود را چک می کنی. 50 سال قبل وسیله اطلاع رسانی چه بود؟
از طریق اینترنت پول جا به جا می کنی. 50 سال قبل انتقال پول جز با مراجعه به بانک ممکن نبود.
با فشار دادن چند دکمه می توانی به کانال های مختلف تلویزیونی در جاهای مختلف دنیا سرک بکشی. 50 سال قبل اگر هم تلویزیون داشتی محدود به دوسه کانال بود با تصاویر سیاه و سفید یا تلفن، همه جا همراه توست.
همه چیز در این 50 سال تغییر کرده الا یک نهاد!
حتی مسجد سنتی دیگر تنها مسجد نیست و در زیر زمین آن هایپر برقرار است و درکنار رستوران تأسیس کرده اند.
سالن سینما هم سینمای 50 سال قبل نیست و می توان در طبقات فوقانی پردیس های تجاری در سالن های مدرن فیلم تماشا کرد.
کتاب خواندن هم تغییر کرده و مثل 50 سال قبل نیست. هم روی گوشی می توان کتاب خواند هم کتاب گویا برایت کتاب می خواند. البته در دیاری که دانستن فضیلت نباشد کتاب خوانی چندان هم رایج نیست.
اینها تنها مثال هایی است که نشان می دهد به هر سو و هر جا که می نگری می بینی همه تغییر کرده اند الا یک ساختار!
50 سال قبل خانواده ها چند فرزند داشتند و حالا شمار خانوارهای بی فرزند رو به فزونی است چه رسد به یک یا دو فرزند.
دقت می کنید؟ همه تغییر کرده اند الا یک جا!
✅ اما اینجا کجاست که پس از 50 سال تغییر نکرده؟ مدرسه و ساختار آموزش و پرورش است.
50 سال پیش با نمره می ترساندند و حالا هم می ترسانند. 50 سال قبل مهارت ویژه ای آموزش داده نمی شد و تکیه بر محفوظاتی بود که به سرعت رخت بر می بست و حالا هم هست.
50 سال قبل کلاس یعنی یک اتاق با تعدادی نیمکت و در فضایی که تنفس گاه دشوار می شد و معلمی که خسته وارد کلاس می شد و یک راست می رفت سراغ کتاب و درس و چشم به چشم یکایک بچه ها نمی دوخت تا ببیند اگر امروز حسن خواب آلود است چرا و آن سوتر اگر نازنین مثل هر روز سر حال نیست چه اتفاقی افتاده است. آنچه انگار فراموش شده «حال» و فرآیند رشد است. وزیر هم درباره کنکور حرف می زند و انگار دغدغه همه « فردا» و کنکور دانشگاه هاست که قاعدتا نباید ربطی به آموزش و پرورش داشته باشد. کنکور یک مسابقه است. کل سیستم آموزشی را که نمی شود بر پایه مسابقه ورود به دانشگاه ها تنظیم کرد.
بچه ها را مدام مقایسه کردن و کار گروهی را یاد ندادن 50 سال پیش بود و حالا هم هست.
بچه، نمره نمی آورد و معلم برای تحقیر یا جلب توجه والدین نمره یک رقمی را درشت تر می نویسد و از کودک می خواهد بیشتر تلاش کند! یک چیز اما عوض شده و آن نوع نگاه والدین است. پدر به جای شماتت فرزند کنار نمره می نویسد: البته بهتر است شما هم شیوه آموزش خود را تغییر دهید.
شماری از معلمان البته چنین می کنند اما ساختار کهنه است. آنها هم گرفتار ساختار کهنه اند و بیش از همه آنها رنج می برند.
شاید بگویید به جای گچ روی تخته سیاه با ماژیک روی تخته سفید می نویسند یا برخی به تغییر محتوای کتاب های درسی اشاره کنند.
انگار در آموزش و پرورش «در» به روی همان پاشنه می چرخد که از 50 سال پیش می چرخیده است.
بچه ها همچنان حفظ می کنند. همچنان مهارت های زندگی را نمی آموزند. همچنان انقلاب هوش در مدارس به جریان نبفتاده و به جز استفاده های ابتدایی و ابزاری اتفاقی نیفتاده و 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق و مزایا و پاداش ها می شود و با این حساب تفاوتی ندارد که کی وزیر است. چون 10 درصد بودجه را بیشتر در اختیار ندارد.
این که پدر و مادرها همان حرف هایی را در مدرسه بشنوند که خودشان موقع تحصیل می شنیدند و حتی شکل ظاهری هم تغییر نکرده تنها به درد تجدید خاطره و احساس نوستالژیک می خورد.
56 سال قبل و در سوم دی ماه 1340 محمد درخشش وزیر وقت آموزش و پرورش که در آن زمان به آن وزارت فرهنگ می گفتند در پیامی تصریح کرد: مصمم هستیم تحولی در برنامه های تحصیلی به وجود آوریم. 50 سال است که همه از تصمیم به تحول و تغییر خبر می دهند و یگانه اتفاقی که رخ نمی دهد همین تغییر است.
💡یک بار دیگر به این موضوع فکر کنیم که چرا همه جا تغییر کرده ولی این نهاد تغییر نمی کند؟ نه این که دیگران که می گوییم تغییر کرده اند الزاما رو به جلو بوده اما به هر رو تغییر می بینی. یا نه این که دراینجا هیچ کس نخواهد، اما انگار نمی شود که نمی شود!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍️ سروش بامداد
بانک، سینما، اطلاع رسانی، غذا، سیاست و غالب مؤلفه های دیگر همه تغییر کردهاند اما انگار یک نهاد یا یک ساختار هر اتفاقی که می افتد تغییر نمیکند!
با اتومبیل در شهر تردد می کنی. 50 سال قبل اما چقدر تردد با اتومبیل شخصی در شهر وجود داشت؟
کانال تلگرامی خود را چک می کنی. 50 سال قبل وسیله اطلاع رسانی چه بود؟
از طریق اینترنت پول جا به جا می کنی. 50 سال قبل انتقال پول جز با مراجعه به بانک ممکن نبود.
با فشار دادن چند دکمه می توانی به کانال های مختلف تلویزیونی در جاهای مختلف دنیا سرک بکشی. 50 سال قبل اگر هم تلویزیون داشتی محدود به دوسه کانال بود با تصاویر سیاه و سفید یا تلفن، همه جا همراه توست.
همه چیز در این 50 سال تغییر کرده الا یک نهاد!
حتی مسجد سنتی دیگر تنها مسجد نیست و در زیر زمین آن هایپر برقرار است و درکنار رستوران تأسیس کرده اند.
سالن سینما هم سینمای 50 سال قبل نیست و می توان در طبقات فوقانی پردیس های تجاری در سالن های مدرن فیلم تماشا کرد.
کتاب خواندن هم تغییر کرده و مثل 50 سال قبل نیست. هم روی گوشی می توان کتاب خواند هم کتاب گویا برایت کتاب می خواند. البته در دیاری که دانستن فضیلت نباشد کتاب خوانی چندان هم رایج نیست.
اینها تنها مثال هایی است که نشان می دهد به هر سو و هر جا که می نگری می بینی همه تغییر کرده اند الا یک ساختار!
50 سال قبل خانواده ها چند فرزند داشتند و حالا شمار خانوارهای بی فرزند رو به فزونی است چه رسد به یک یا دو فرزند.
دقت می کنید؟ همه تغییر کرده اند الا یک جا!
✅ اما اینجا کجاست که پس از 50 سال تغییر نکرده؟ مدرسه و ساختار آموزش و پرورش است.
50 سال پیش با نمره می ترساندند و حالا هم می ترسانند. 50 سال قبل مهارت ویژه ای آموزش داده نمی شد و تکیه بر محفوظاتی بود که به سرعت رخت بر می بست و حالا هم هست.
50 سال قبل کلاس یعنی یک اتاق با تعدادی نیمکت و در فضایی که تنفس گاه دشوار می شد و معلمی که خسته وارد کلاس می شد و یک راست می رفت سراغ کتاب و درس و چشم به چشم یکایک بچه ها نمی دوخت تا ببیند اگر امروز حسن خواب آلود است چرا و آن سوتر اگر نازنین مثل هر روز سر حال نیست چه اتفاقی افتاده است. آنچه انگار فراموش شده «حال» و فرآیند رشد است. وزیر هم درباره کنکور حرف می زند و انگار دغدغه همه « فردا» و کنکور دانشگاه هاست که قاعدتا نباید ربطی به آموزش و پرورش داشته باشد. کنکور یک مسابقه است. کل سیستم آموزشی را که نمی شود بر پایه مسابقه ورود به دانشگاه ها تنظیم کرد.
بچه ها را مدام مقایسه کردن و کار گروهی را یاد ندادن 50 سال پیش بود و حالا هم هست.
بچه، نمره نمی آورد و معلم برای تحقیر یا جلب توجه والدین نمره یک رقمی را درشت تر می نویسد و از کودک می خواهد بیشتر تلاش کند! یک چیز اما عوض شده و آن نوع نگاه والدین است. پدر به جای شماتت فرزند کنار نمره می نویسد: البته بهتر است شما هم شیوه آموزش خود را تغییر دهید.
شماری از معلمان البته چنین می کنند اما ساختار کهنه است. آنها هم گرفتار ساختار کهنه اند و بیش از همه آنها رنج می برند.
شاید بگویید به جای گچ روی تخته سیاه با ماژیک روی تخته سفید می نویسند یا برخی به تغییر محتوای کتاب های درسی اشاره کنند.
انگار در آموزش و پرورش «در» به روی همان پاشنه می چرخد که از 50 سال پیش می چرخیده است.
بچه ها همچنان حفظ می کنند. همچنان مهارت های زندگی را نمی آموزند. همچنان انقلاب هوش در مدارس به جریان نبفتاده و به جز استفاده های ابتدایی و ابزاری اتفاقی نیفتاده و 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق و مزایا و پاداش ها می شود و با این حساب تفاوتی ندارد که کی وزیر است. چون 10 درصد بودجه را بیشتر در اختیار ندارد.
این که پدر و مادرها همان حرف هایی را در مدرسه بشنوند که خودشان موقع تحصیل می شنیدند و حتی شکل ظاهری هم تغییر نکرده تنها به درد تجدید خاطره و احساس نوستالژیک می خورد.
56 سال قبل و در سوم دی ماه 1340 محمد درخشش وزیر وقت آموزش و پرورش که در آن زمان به آن وزارت فرهنگ می گفتند در پیامی تصریح کرد: مصمم هستیم تحولی در برنامه های تحصیلی به وجود آوریم. 50 سال است که همه از تصمیم به تحول و تغییر خبر می دهند و یگانه اتفاقی که رخ نمی دهد همین تغییر است.
💡یک بار دیگر به این موضوع فکر کنیم که چرا همه جا تغییر کرده ولی این نهاد تغییر نمی کند؟ نه این که دیگران که می گوییم تغییر کرده اند الزاما رو به جلو بوده اما به هر رو تغییر می بینی. یا نه این که دراینجا هیچ کس نخواهد، اما انگار نمی شود که نمی شود!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
💢 كار؛ كار خودشونه
❇️ گفته مي شود دولت عمدا نرخ ارز را افزايش داده تا بدينوسيله بانك ها را از ورشكستگي بيرون آورد و هيچ متغير تحريمي يا اقتصادي واقعي بر اين افزايش موثر نبوده است. اين فرض تا چه حد درست است؟
❇️ در واقع لزوما با افزايش نرخ ارز وضعيت بانكها بهبود چنداني نمي يابد. اين عدم بهبود هم در صورت سود و زيان و هم ترازنامه قابل بحث است.
❇️ در سمت راست ترازنامه بر خلاف تصور عمومي شكل اصلي دارايي سيستم بانكي تسهيلات است نه مستغلات يا دارايي هاي ثابت. در واقع از حدود ٣ هزار هزار ميليارد تومان دارايي بانكها تا قبل از وقوع شوك ارزي( اسفند ٩٦) تنها حدود يكصدهزار ميليارد تومان مستغلات و حدود ٧٥ هزار ميليارد تومان بنگاهداري بوده است و الباقي به نحوي از انحا به شكل تسهيلات يا مرتبط به ان( سود دريافتي،...) بوده است. در واقع بخش اصلي دارايي بانكه عملا در يك شوك تورمي مانند ساير دارايي هاي ريالي آب مي شوند. باز اين نكته بر قرار است كه شكل اصلي مستغلات باقي مانده در سبد بانكي مستغلات سرمايه اي است كه عملا در بحران جاري چندان به نقد پذيري آن ها افزوده نشده.
ممكن است گفته شود به هر حال وثايق اين تسهيلات ارزشمند مي شود كه بايد عرض شود بعد از تغيير سيستم محاسبات سود تسهيلات در سال ٩٤ و نيز تشديد ركود و پبشران شدن امهال، عملا شكل اصلي وثيقه از مستغلات به چك و سفته تبديل شده است. در سال ٩٥ اين عدد ٦٠ به ٤٠ بوده است و به مرور زمان تشديد هم شده است.
❇️ مهمتر از همه اين موارد افزايش شديد تسهيلات مشكوك الوصول در چنين شرايطي است كه عملا كيفيت دارايي ها را شديدا مي كاهد.
❇️ در طرف چپ ترازنامه اگر چه با افزايش تورم نرخ بهره واقعي پرداختي كاهش مي يابد ولي اين امر مشروط به عدم افزايش سود اسمي است كه عملا رخ داده است و محتمل است باز هم رخ دهد. اگر چه نرخ بهره واقعي اكنون از قله ١٣ درصد خود فاصله گرفته اما همچنان براي سپرده هاي بزرگ عدد سود واقعي بسيار بالاست.
❇️ درباره دارايي و بدهي ارزي بانك ها تفاوت اين دو عدد در اسفند ٩٦ نسبت به اندازه ترازنامه اندك بوده( حدود ٧٥ هزار ميليارد تومان) و اگر چه ميزان دارايي ارزي بانكها افزايش قابل توجهي داشته( حدود ١٤.٩ درصد تا تير ٩٧) ولي باز اين عدد نسبت به اندازه ترازنامه كوچك است.
❇️ در صورت سود و زيان وضعيت به مراتب بد تر است. اگر چه سود واقعي پرداختني يك ساله كاهش مي يابد ولي همزمان هم NPL بانكها شديدا افزايش مي يابد و هم هزينه هاي جاري ان ها.
❇️ درباره NPL اثر منفي ان هم از باب ذخيره گيري و هم بعدتر از باب شناسايي زيان واضح است. براي دانستن اهميت هزينه جاري بانكها بايد اشاره كرد در سال ٩٥ هزينه حاري بانكها حدود ٥٣ هزار ميليارد تومان بوده كه بيش از ٣٠ هزار ميليارد ان حقوق و دستمزد است. اين اندازه در مقياس صورت سود و زيان بسيار بزرگ است. چرا كه در همان سال خالص زيان تفاوت بين دريافت سود تسهيلات و پرداخت سود سپرده منفي ١٨ هزار بوده است. حال همين هزينه جاري با تورم شتابان افزايش مي يابد.
✳️ مجموع اين حقايق به ما مي گويد در وضعيت شوك ارزي از اين جنس كه با آن مواجهيم اگر وضع بانكها بدتر نشود، يقينا بهتر نخواهد شد.
❇️ راقم اين سطور منكر شدت ناتواني دولت در اتخاذ تصميمات صحيح در حوزه پولي و ارزي در همه ٦ سال گذشته نيستم اما بدنبال سناريو هاي دور و دراز گشتن هم كمكي به حل مشكل نمي كند.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
❇️ گفته مي شود دولت عمدا نرخ ارز را افزايش داده تا بدينوسيله بانك ها را از ورشكستگي بيرون آورد و هيچ متغير تحريمي يا اقتصادي واقعي بر اين افزايش موثر نبوده است. اين فرض تا چه حد درست است؟
❇️ در واقع لزوما با افزايش نرخ ارز وضعيت بانكها بهبود چنداني نمي يابد. اين عدم بهبود هم در صورت سود و زيان و هم ترازنامه قابل بحث است.
❇️ در سمت راست ترازنامه بر خلاف تصور عمومي شكل اصلي دارايي سيستم بانكي تسهيلات است نه مستغلات يا دارايي هاي ثابت. در واقع از حدود ٣ هزار هزار ميليارد تومان دارايي بانكها تا قبل از وقوع شوك ارزي( اسفند ٩٦) تنها حدود يكصدهزار ميليارد تومان مستغلات و حدود ٧٥ هزار ميليارد تومان بنگاهداري بوده است و الباقي به نحوي از انحا به شكل تسهيلات يا مرتبط به ان( سود دريافتي،...) بوده است. در واقع بخش اصلي دارايي بانكه عملا در يك شوك تورمي مانند ساير دارايي هاي ريالي آب مي شوند. باز اين نكته بر قرار است كه شكل اصلي مستغلات باقي مانده در سبد بانكي مستغلات سرمايه اي است كه عملا در بحران جاري چندان به نقد پذيري آن ها افزوده نشده.
ممكن است گفته شود به هر حال وثايق اين تسهيلات ارزشمند مي شود كه بايد عرض شود بعد از تغيير سيستم محاسبات سود تسهيلات در سال ٩٤ و نيز تشديد ركود و پبشران شدن امهال، عملا شكل اصلي وثيقه از مستغلات به چك و سفته تبديل شده است. در سال ٩٥ اين عدد ٦٠ به ٤٠ بوده است و به مرور زمان تشديد هم شده است.
❇️ مهمتر از همه اين موارد افزايش شديد تسهيلات مشكوك الوصول در چنين شرايطي است كه عملا كيفيت دارايي ها را شديدا مي كاهد.
❇️ در طرف چپ ترازنامه اگر چه با افزايش تورم نرخ بهره واقعي پرداختي كاهش مي يابد ولي اين امر مشروط به عدم افزايش سود اسمي است كه عملا رخ داده است و محتمل است باز هم رخ دهد. اگر چه نرخ بهره واقعي اكنون از قله ١٣ درصد خود فاصله گرفته اما همچنان براي سپرده هاي بزرگ عدد سود واقعي بسيار بالاست.
❇️ درباره دارايي و بدهي ارزي بانك ها تفاوت اين دو عدد در اسفند ٩٦ نسبت به اندازه ترازنامه اندك بوده( حدود ٧٥ هزار ميليارد تومان) و اگر چه ميزان دارايي ارزي بانكها افزايش قابل توجهي داشته( حدود ١٤.٩ درصد تا تير ٩٧) ولي باز اين عدد نسبت به اندازه ترازنامه كوچك است.
❇️ در صورت سود و زيان وضعيت به مراتب بد تر است. اگر چه سود واقعي پرداختني يك ساله كاهش مي يابد ولي همزمان هم NPL بانكها شديدا افزايش مي يابد و هم هزينه هاي جاري ان ها.
❇️ درباره NPL اثر منفي ان هم از باب ذخيره گيري و هم بعدتر از باب شناسايي زيان واضح است. براي دانستن اهميت هزينه جاري بانكها بايد اشاره كرد در سال ٩٥ هزينه حاري بانكها حدود ٥٣ هزار ميليارد تومان بوده كه بيش از ٣٠ هزار ميليارد ان حقوق و دستمزد است. اين اندازه در مقياس صورت سود و زيان بسيار بزرگ است. چرا كه در همان سال خالص زيان تفاوت بين دريافت سود تسهيلات و پرداخت سود سپرده منفي ١٨ هزار بوده است. حال همين هزينه جاري با تورم شتابان افزايش مي يابد.
✳️ مجموع اين حقايق به ما مي گويد در وضعيت شوك ارزي از اين جنس كه با آن مواجهيم اگر وضع بانكها بدتر نشود، يقينا بهتر نخواهد شد.
❇️ راقم اين سطور منكر شدت ناتواني دولت در اتخاذ تصميمات صحيح در حوزه پولي و ارزي در همه ٦ سال گذشته نيستم اما بدنبال سناريو هاي دور و دراز گشتن هم كمكي به حل مشكل نمي كند.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰🔰🔰 آینده نرخ دلار
✍ علی دینی ترکمانی/ اقتصاددان
💠 این روزها افراد زیادی، از دور و نزدیک، از من درباره آینده نرخ دلار و اقتصاد ایران میپرسند. برخی با هدف سرمایهگذاری و انتخاب گزینه بهتر و برخی از سر نگرانی.
آنچه میتوان گفت چنین است:
❇️ مادام که تضاد ایران و آمریکا حل نشود، نرخ دلار رکوردهای بیشتری خواهد زد. چنانچه قبلاً هم در همینجا و هم در جاهای دیگر به تکرار توضیح دادهام، تنشهای سیاسی موجب بکار افتادن موتور انتظارات با خروجی افزایش نرخ دلار میشود.
❇️ امروز مجمع عمومی سازمان ملل هم سخنان آقای روحانی و هم سخنان دونالد ترامپ را شنیدیم. تلاش ایران در جهت متقاعد کردن جامعه جهانی به پایبندی به برجام و خروج یک سویه آمریکا از آن و اثبات پایبند نبودن این کشور به قراردادها و میثاقهای دو سویه و چند سویه منطقهای و بینالمللی است. ترامپ نیز سعی خواهد کرد که جامعه جهانی و بخصوص کشورهای امضا کننده برجام را متقاعد به عدم رعایت روح برجام از سوی ایران با استناد به برنامه موشکهای بالستیک و حضور منطقهای در سوریه و عراق کند. کمپین تبلیغاتی وزیر خارجه آمریکا (پمپو) و مشاور امنیت ملی ترامپ (بولتون) و نماینده این کشور در سازمان ملل (هیلی)، در این راستا از دیروز شروع بهکار کرده است.
❇️ به نظر میرسد، مجمع عمومی سازمان ملل توانایی حل این تضاد را نداشته باشد. تضادی که با توجه به شرایط آمریکا برای گفتوگو، به این راحتی از طریق سازوکارهای دیگر نیز قابل رفع نیست. نه ایران حاضر به پذیرش شرایط اعلام شده آمریکاست و نه آمریکا حاضر به عقبنشینی و بازگشت به برجام.
❇️ به این صورت، آمریکا، تلاش خواهد کرد با استفاده از قدرت اقتصادی خود برجام را بیشتر تضعیف و با اعمال تحریمها فشارهای اقتصادی را تشدید کند. خروج شرکتهای بزرگی چون توتال، بریتیش ایرویز، ایر فرانس و مؤسسات پولی و بانکی حامی سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ، مانند بانک دولتی 'بی. پی. آی فرانس' فرانسه، ترامپ را در پیشبرد سیاست اعمال فشار بیشتر بر ایران تشجیع خواهد کرد. بنابراین باید همچنان در انتظار افزایش نرخ دلار و سایر ارزها بود.
❇️ در این شرایط, توزیع کالاهای اساسی از طریق نظام کوپنی میتواند کمی نگرانی به آینده را کاهش دهد. برخی از اقتصاددانان با فهم طوطیوار دانش اقتصاد معتقدند بهترین سیاست تخصیص ارز با نرخی بالاتر و آزادتر به کالاهای اساسی و دارویی و پرداخت یارانه نقدی است. این سیاست در شرایط کنونی به مانند باز کردن دریچههای سد، بر روی سیل راه افتاده است.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍ علی دینی ترکمانی/ اقتصاددان
💠 این روزها افراد زیادی، از دور و نزدیک، از من درباره آینده نرخ دلار و اقتصاد ایران میپرسند. برخی با هدف سرمایهگذاری و انتخاب گزینه بهتر و برخی از سر نگرانی.
آنچه میتوان گفت چنین است:
❇️ مادام که تضاد ایران و آمریکا حل نشود، نرخ دلار رکوردهای بیشتری خواهد زد. چنانچه قبلاً هم در همینجا و هم در جاهای دیگر به تکرار توضیح دادهام، تنشهای سیاسی موجب بکار افتادن موتور انتظارات با خروجی افزایش نرخ دلار میشود.
❇️ امروز مجمع عمومی سازمان ملل هم سخنان آقای روحانی و هم سخنان دونالد ترامپ را شنیدیم. تلاش ایران در جهت متقاعد کردن جامعه جهانی به پایبندی به برجام و خروج یک سویه آمریکا از آن و اثبات پایبند نبودن این کشور به قراردادها و میثاقهای دو سویه و چند سویه منطقهای و بینالمللی است. ترامپ نیز سعی خواهد کرد که جامعه جهانی و بخصوص کشورهای امضا کننده برجام را متقاعد به عدم رعایت روح برجام از سوی ایران با استناد به برنامه موشکهای بالستیک و حضور منطقهای در سوریه و عراق کند. کمپین تبلیغاتی وزیر خارجه آمریکا (پمپو) و مشاور امنیت ملی ترامپ (بولتون) و نماینده این کشور در سازمان ملل (هیلی)، در این راستا از دیروز شروع بهکار کرده است.
❇️ به نظر میرسد، مجمع عمومی سازمان ملل توانایی حل این تضاد را نداشته باشد. تضادی که با توجه به شرایط آمریکا برای گفتوگو، به این راحتی از طریق سازوکارهای دیگر نیز قابل رفع نیست. نه ایران حاضر به پذیرش شرایط اعلام شده آمریکاست و نه آمریکا حاضر به عقبنشینی و بازگشت به برجام.
❇️ به این صورت، آمریکا، تلاش خواهد کرد با استفاده از قدرت اقتصادی خود برجام را بیشتر تضعیف و با اعمال تحریمها فشارهای اقتصادی را تشدید کند. خروج شرکتهای بزرگی چون توتال، بریتیش ایرویز، ایر فرانس و مؤسسات پولی و بانکی حامی سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ، مانند بانک دولتی 'بی. پی. آی فرانس' فرانسه، ترامپ را در پیشبرد سیاست اعمال فشار بیشتر بر ایران تشجیع خواهد کرد. بنابراین باید همچنان در انتظار افزایش نرخ دلار و سایر ارزها بود.
❇️ در این شرایط, توزیع کالاهای اساسی از طریق نظام کوپنی میتواند کمی نگرانی به آینده را کاهش دهد. برخی از اقتصاددانان با فهم طوطیوار دانش اقتصاد معتقدند بهترین سیاست تخصیص ارز با نرخی بالاتر و آزادتر به کالاهای اساسی و دارویی و پرداخت یارانه نقدی است. این سیاست در شرایط کنونی به مانند باز کردن دریچههای سد، بر روی سیل راه افتاده است.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
❎چهار خطای بزرگ سیاستی در شرایط فعلی
❎دکتر حامد قدوسی
در شرایط سخت و نگرانکننده فعلی همه وظیفه داریم که در حد توان کمک کنیم کشور از این گردنه خطرناک به سلامت عبور کند. با توجه به پیچیدگی و مقیاس مشکلات - که در تاریخ چند دهه گذشته کمسابقه بود - و سختی رسیدن به یک چارچوب سیاستی سازگار، سیاستگذار و جامعه مستعد است که دچار بخشینگری یا کمسویی در برخی جنبهها شده و خطاهای شناختی، تحلیلی، و رفتاری متعددی را مرتکب شود. ما به برخی از آنها در این جا مختصر اشاره میکنیم:
1⃣خطای اول: از نفس انداختن تولید
سیاستگذار در مقابل با شوکهای مختلف قیمتی یا کمبودهایی که هر روز جایی از اقتصاد بیرون میزند ممکن است تسلیم تحلیلها یا اهداف کوتاهمدت شود و سعی کند که این ضعفها را به قیمت بیانگیزهکردن، تضعیف یا نابودی بخش تولید مدیریت کند. در شرایط بحران و رکود باید انگیزه بنگاههای داخلی برای سرپا ماندن، ارتقاء بهرهوری، استفاده کارآمد از منابع محدود کشور، ایجاد شغل و تولید محصولات/خدمات مورد نیاز مردم را به حداکثر رساند. فراموش نکنیم که با همان استعاره همیشگی «تولید گندم»، چیزی که شکم مردم را سیر میکند تعداد واقعی دانههایی گندمی است که در بستر اقتصاد کشور تولید میشود و نه قیمتهای اسمی گندم. با دستکاری قیمتهای اسمی ممکن است بشود ظاهر مساله را برای چند ماه کنترل کرد ولی بخش حقیقی اقتصاد با این کار لطمه خواهد دید و در بلندمدت مصرفکنندگان متضرر خواهند شد.
2⃣خطای دوم: افزایش عدم اطمینانهای اقتصاد
در مورد خطر ونزوئلاییشدن اقتصاد ایران زیاد گفته شده است و تکرار نمیکنیم. کشور در شرایط فعلی آکنده از عدم اطمینانها و عدم تقارنهای اطلاعاتی (در نتیجه رانتهای عظیم ناشی از دسترسی به اطلاعات) است. در شرایط عدم اطمینان، هر شهروند و بنگاهی به صورت فردی سعی میکند تا به هر نحو ممکن خود را در مقابل آینده نامطمئن بیمه کند و این رفتارهای فردی در سطح کلان میتواند قیمت برخی داراییها (مثلا دلار) را به مقداری بسیار بیشتر از ارزش حقیقی آنان برساند. اگر اجازه داده نشود که از طریق مکانیسمهای صحیح اقتصادی، این عدم اطمینانها به حداقل برسد و مکانیسمهای بیمه و مدیریت ریسک به مردم عرضه نشود، فشار تقاضای احتیاطی و بیمهای برای خرید داراییهای با ارزش ممکن است اقتصاد را وارد مارپیچ رو به رشدی کند که نهایت آن از هم پاشیدن شیرازه بخش حقیقی، روابط اجتماعی و نقش اطلاعاتی قیمتها در بازار است. راه مقابله با این مارپیچ هم بگیر و ببند نیست، بگیر و ببند فقط تقاضای بیمه را بیشتر میکند.
3⃣خطای سوم: عدم پذیرش واقعیتهای شرایط جدید
اقتصاد ایران با انبارهای از ناکارآمدیها و مشکلات انباشته شده در داخل و ضربههای جدی از سمت تجارت خارجی مواجه است. اثر این واقعیتهای تلخ را نه میشود و نه باید انکار کرد. شرایط - حداقل برای مدتی - برای همه کشور سخت شده است و قدرت خرید بخش بزرگی از مردم به جد پایین آمده است. باید صادقانه و دقیق دلایل و پیامدهای این موضوع را تشریح کرده و قدمهای عملی برای همراه کردن همه جامعه با شرایط جدید برداشت. متاسفانه، عدم پذیرش این واقعیتها در چند ماه گذشته و رفتار کردن همچون «بچه پولدار قدیمی» باعث شد تا مثلا در حوزه ارز بخشی از ذخایر کمیاب اقتصاد ایران چوب حراج بخورد.
4⃣خطای چهارم: عدم حمایت کارآمد از اقشار ضعیف
معاش روزمره مردم در شرایط فعلی به خطر افتاده است و بخش بزرگی از جمعیت کشور در معرض فشارهای بسیار سخت برای گذران زندگی روزمره هستند. این در حالی است که ظرفیتهای اقتصاد ایران - حتی در شرایط تحریم - در حدی هست که امکان یک زندگی حداقلی را برای همه شهروندان فراهم کند. درآمدها و قدرت مصرف بخش مهمی از جامعه دیگر تناسبی با درآمد سرانه کشور تناسب ندارد. دولت در عین حال که باید از برقراری مکانیسم بازار و رقابت در بخش تولید حمایت کند، در بخش مصرف کننده نباید از برچسب کوپنی بترسد و هر چه سریعتر بسته جامعی برای تضمین تامین نیازهای معیشتی حداقلی همه ایرانیان را آماده کند. بخش مهمی از بودجه این بسته میتواند از محل آزادسازی یارانههای هنگفت در بخشهایی مثل حاملهای انرژی باشد.
⏹جمعبندی: پیچیدگی و سختی مساله در این جا است که سیاستگذار باید از یک طرف از فعال شدن بخش تولید و عدم سرکوب آن حمایت کند و از طرف دیگر مطمئن باشد که در بخش اجتماعی، معاش حداقلی برای همه اقشار تضمین شده است. از یک سو واقعیتهای جدید را بپذیرد و انکار نکند و از سوی دیگر، بر آتش عدم اطمینانی ندمد. مدیریت همزمان اینجنبهها البته شدنی است ولی نیاز به ذهن روشن، درک درست از مکانیسمهای عملکرد اقتصاد، صداقت در تحلیل و رفتار، و شجاعت در اخذ تصمیمات درست و سودمند برای جامعه ولی نه لزوما خوشایند دارد.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
❎دکتر حامد قدوسی
در شرایط سخت و نگرانکننده فعلی همه وظیفه داریم که در حد توان کمک کنیم کشور از این گردنه خطرناک به سلامت عبور کند. با توجه به پیچیدگی و مقیاس مشکلات - که در تاریخ چند دهه گذشته کمسابقه بود - و سختی رسیدن به یک چارچوب سیاستی سازگار، سیاستگذار و جامعه مستعد است که دچار بخشینگری یا کمسویی در برخی جنبهها شده و خطاهای شناختی، تحلیلی، و رفتاری متعددی را مرتکب شود. ما به برخی از آنها در این جا مختصر اشاره میکنیم:
1⃣خطای اول: از نفس انداختن تولید
سیاستگذار در مقابل با شوکهای مختلف قیمتی یا کمبودهایی که هر روز جایی از اقتصاد بیرون میزند ممکن است تسلیم تحلیلها یا اهداف کوتاهمدت شود و سعی کند که این ضعفها را به قیمت بیانگیزهکردن، تضعیف یا نابودی بخش تولید مدیریت کند. در شرایط بحران و رکود باید انگیزه بنگاههای داخلی برای سرپا ماندن، ارتقاء بهرهوری، استفاده کارآمد از منابع محدود کشور، ایجاد شغل و تولید محصولات/خدمات مورد نیاز مردم را به حداکثر رساند. فراموش نکنیم که با همان استعاره همیشگی «تولید گندم»، چیزی که شکم مردم را سیر میکند تعداد واقعی دانههایی گندمی است که در بستر اقتصاد کشور تولید میشود و نه قیمتهای اسمی گندم. با دستکاری قیمتهای اسمی ممکن است بشود ظاهر مساله را برای چند ماه کنترل کرد ولی بخش حقیقی اقتصاد با این کار لطمه خواهد دید و در بلندمدت مصرفکنندگان متضرر خواهند شد.
2⃣خطای دوم: افزایش عدم اطمینانهای اقتصاد
در مورد خطر ونزوئلاییشدن اقتصاد ایران زیاد گفته شده است و تکرار نمیکنیم. کشور در شرایط فعلی آکنده از عدم اطمینانها و عدم تقارنهای اطلاعاتی (در نتیجه رانتهای عظیم ناشی از دسترسی به اطلاعات) است. در شرایط عدم اطمینان، هر شهروند و بنگاهی به صورت فردی سعی میکند تا به هر نحو ممکن خود را در مقابل آینده نامطمئن بیمه کند و این رفتارهای فردی در سطح کلان میتواند قیمت برخی داراییها (مثلا دلار) را به مقداری بسیار بیشتر از ارزش حقیقی آنان برساند. اگر اجازه داده نشود که از طریق مکانیسمهای صحیح اقتصادی، این عدم اطمینانها به حداقل برسد و مکانیسمهای بیمه و مدیریت ریسک به مردم عرضه نشود، فشار تقاضای احتیاطی و بیمهای برای خرید داراییهای با ارزش ممکن است اقتصاد را وارد مارپیچ رو به رشدی کند که نهایت آن از هم پاشیدن شیرازه بخش حقیقی، روابط اجتماعی و نقش اطلاعاتی قیمتها در بازار است. راه مقابله با این مارپیچ هم بگیر و ببند نیست، بگیر و ببند فقط تقاضای بیمه را بیشتر میکند.
3⃣خطای سوم: عدم پذیرش واقعیتهای شرایط جدید
اقتصاد ایران با انبارهای از ناکارآمدیها و مشکلات انباشته شده در داخل و ضربههای جدی از سمت تجارت خارجی مواجه است. اثر این واقعیتهای تلخ را نه میشود و نه باید انکار کرد. شرایط - حداقل برای مدتی - برای همه کشور سخت شده است و قدرت خرید بخش بزرگی از مردم به جد پایین آمده است. باید صادقانه و دقیق دلایل و پیامدهای این موضوع را تشریح کرده و قدمهای عملی برای همراه کردن همه جامعه با شرایط جدید برداشت. متاسفانه، عدم پذیرش این واقعیتها در چند ماه گذشته و رفتار کردن همچون «بچه پولدار قدیمی» باعث شد تا مثلا در حوزه ارز بخشی از ذخایر کمیاب اقتصاد ایران چوب حراج بخورد.
4⃣خطای چهارم: عدم حمایت کارآمد از اقشار ضعیف
معاش روزمره مردم در شرایط فعلی به خطر افتاده است و بخش بزرگی از جمعیت کشور در معرض فشارهای بسیار سخت برای گذران زندگی روزمره هستند. این در حالی است که ظرفیتهای اقتصاد ایران - حتی در شرایط تحریم - در حدی هست که امکان یک زندگی حداقلی را برای همه شهروندان فراهم کند. درآمدها و قدرت مصرف بخش مهمی از جامعه دیگر تناسبی با درآمد سرانه کشور تناسب ندارد. دولت در عین حال که باید از برقراری مکانیسم بازار و رقابت در بخش تولید حمایت کند، در بخش مصرف کننده نباید از برچسب کوپنی بترسد و هر چه سریعتر بسته جامعی برای تضمین تامین نیازهای معیشتی حداقلی همه ایرانیان را آماده کند. بخش مهمی از بودجه این بسته میتواند از محل آزادسازی یارانههای هنگفت در بخشهایی مثل حاملهای انرژی باشد.
⏹جمعبندی: پیچیدگی و سختی مساله در این جا است که سیاستگذار باید از یک طرف از فعال شدن بخش تولید و عدم سرکوب آن حمایت کند و از طرف دیگر مطمئن باشد که در بخش اجتماعی، معاش حداقلی برای همه اقشار تضمین شده است. از یک سو واقعیتهای جدید را بپذیرد و انکار نکند و از سوی دیگر، بر آتش عدم اطمینانی ندمد. مدیریت همزمان اینجنبهها البته شدنی است ولی نیاز به ذهن روشن، درک درست از مکانیسمهای عملکرد اقتصاد، صداقت در تحلیل و رفتار، و شجاعت در اخذ تصمیمات درست و سودمند برای جامعه ولی نه لزوما خوشایند دارد.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 گفتوگو با طهماسب مظاهری، رئیسکل اسبق بانک مرکزی:
🔰 شوک ارزی قابل پیشگیری بود؟
❓واقعاً میتوانستند جلوی این بحران ارزی را بگیرند و نگرفتند؟
🔹 مظاهری: حتماً
❓ قدری شفاف هم صحبت کنید.
🔹مظاهری: اصلاً تردید وجود ندارد که میتوانستند.
❓چرا این کار را نکردند؟ از دید شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی غیرسیاسی چرا این کار را نکردند؟
🔹 مظاهری: خوشبینانهترین فرض غیرسیاسی، اشتباه در محاسبات و نادانی است. این خوشبینانهترین فرض است. بیشتر از این نمیتوانم نظر بدهم و آن چرا را باید شخص دیگری بگوید.
❓سهم تصمیمات اشتباه را بیشتر از مولفههای اقتصادی میدانید؟
🔹 مظاهری: تصمیمات اشتباه باعث تغییر و بروز این خطاها در مولفههای اقتصادی شده است. این که چرا تصمیم اشتباه گرفته شد را در خوشبینانهترین فرض ندانمکاری میدانم. من این طور میتوانم بگویم که وقتی تصمیماتی گرفته میشود که اشتباه است در آن تصمیمات رانتهایی و ویژهخواریهایی ایجاد میشود که باعث میشود منافع کوتاه مدت بزرگی را برای یک عده ایجاد کند. این که علت آن تصمیمات اشتباه، نادانی و بی توجهی به اصول اقتصادی و ابزارهای اقتصادی بوده یا دلیل دیگری داشته که منفعتجویی بوده است، من اصلاً نه میتوانم وارد آن شوم و نه اجازه دارم و نه بلدم بگویم.
❓ شما به عنوان کارشناس میتوانید بیان کنید.
🔹 مظاهری: این یک قضاوت است و من در مرجع قضاوت نیستم. به عنوان یک نظر کارشناسی می توانم بگویم کجاها تصمیمات اشتباه بوده است.
❓آن تصمیمات اشتباه دقیقاً کجا بوده است؟
🔹 مظاهری: تصمیم اشتباه
۱- یکی این بود که اجازه داده شد نقدینگی بیش از حد رشد تولید ایجاد شود در حالی که دولت میتوانست و امروز که صحبت میکنیم هم میتواند جلوی رشد نقدینگی ۳۰ درصد در سال را بگیرد.
۲- اشتباه دوم این است که بعد از اینکه نقدینگی ایجاد شد اجازه نداد اثر خود را بروز دهد و سعی کرده سرکوب کند.
۳- سوم این که سرکوب کردن قدرت نقدینگی و پائین آوردن مصنوعی نرخ تورم با استفاده از سیاستهای ارزی و سرکوب نرخ ارز انجام شد.
❓همان ارز ۴۲۰۰ تومانی که همه میگفتند مخالف هستند؟
🔹 مظاهری: ۴۲۰۰ تومان یکی بود. یکی از خطاهای بزرگ اخیری که میتوان بیان کرد اگر بخواهیم تاریخ را هم ببینیم در دولت آقای احمدینژاد هم بود، در ۲۱ فروردین این خطا به شکل خیلی بارزی انجام شد که دولت با یک جلسهای که گذاشت و با یک رایگیری نرخ ارز را تعیین کرد. اصولاً نرخ ارز چیزی نیست که با رایگیری دولتی تعیین شود.
❓اگر قرار بود نرخ ارز را امروز تعیین کنند چه میزان بود؟
🔹 مظاهری: در شرایطی که بحران ایجاد میشود یک تقاضای دیگری وارد بازار ارز میشود که تقاضای حفظ ارزش دارایی است. یعنی مردم برای این که ارزش دارایی خود را با پول ملی حفظ کنند، تقاضای خرید ارز میکنند. این تقاضای اضافه خود باعث میشود نرخ ارز از حالت طبیعی بالاتر برود. در روز ۲۱ فروردین، روز شوم رایگیری برای نرخ ارز، با یک محاسبه اشتباه که اشتباه ریاضی هم دارد، رایگیری شد ۴۲۰۰ تومان نرخ ارز باشد و آقای جهانگیری مصاحبه کردند و نرخ ارز را اعلام کردند.
❓اگر جای آقای سیف بودید چه کاری انجام میدادید و چه حرفی در جلسه بیان میکردید؟
🔹مظاهری: من اگر جای آقای سیف بودم نمیگذاشتم این ۴۲۰۰ تومان تصویب شود.
❓چطور؟ یعنی روز بعد که معاون اول مصاحبه کرد شما مصاحبه میکردید و میگفتید این حرف اشتباه است؟
🔹 مظاهری: وظیفه رئیس کل بانک مرکزی این بود که این کار را انجام دهد و بعد هم کلید اتاق را تحویل میداد و بیرون میآمد. رئیس بانک مرکزی برای حفظ اتاق باید حرف گوش کند و برای انجام وظیفه باید کلید اتاق را بدهد و خداحافظی کند. /ناظر اقتصاد
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰 شوک ارزی قابل پیشگیری بود؟
❓واقعاً میتوانستند جلوی این بحران ارزی را بگیرند و نگرفتند؟
🔹 مظاهری: حتماً
❓ قدری شفاف هم صحبت کنید.
🔹مظاهری: اصلاً تردید وجود ندارد که میتوانستند.
❓چرا این کار را نکردند؟ از دید شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی غیرسیاسی چرا این کار را نکردند؟
🔹 مظاهری: خوشبینانهترین فرض غیرسیاسی، اشتباه در محاسبات و نادانی است. این خوشبینانهترین فرض است. بیشتر از این نمیتوانم نظر بدهم و آن چرا را باید شخص دیگری بگوید.
❓سهم تصمیمات اشتباه را بیشتر از مولفههای اقتصادی میدانید؟
🔹 مظاهری: تصمیمات اشتباه باعث تغییر و بروز این خطاها در مولفههای اقتصادی شده است. این که چرا تصمیم اشتباه گرفته شد را در خوشبینانهترین فرض ندانمکاری میدانم. من این طور میتوانم بگویم که وقتی تصمیماتی گرفته میشود که اشتباه است در آن تصمیمات رانتهایی و ویژهخواریهایی ایجاد میشود که باعث میشود منافع کوتاه مدت بزرگی را برای یک عده ایجاد کند. این که علت آن تصمیمات اشتباه، نادانی و بی توجهی به اصول اقتصادی و ابزارهای اقتصادی بوده یا دلیل دیگری داشته که منفعتجویی بوده است، من اصلاً نه میتوانم وارد آن شوم و نه اجازه دارم و نه بلدم بگویم.
❓ شما به عنوان کارشناس میتوانید بیان کنید.
🔹 مظاهری: این یک قضاوت است و من در مرجع قضاوت نیستم. به عنوان یک نظر کارشناسی می توانم بگویم کجاها تصمیمات اشتباه بوده است.
❓آن تصمیمات اشتباه دقیقاً کجا بوده است؟
🔹 مظاهری: تصمیم اشتباه
۱- یکی این بود که اجازه داده شد نقدینگی بیش از حد رشد تولید ایجاد شود در حالی که دولت میتوانست و امروز که صحبت میکنیم هم میتواند جلوی رشد نقدینگی ۳۰ درصد در سال را بگیرد.
۲- اشتباه دوم این است که بعد از اینکه نقدینگی ایجاد شد اجازه نداد اثر خود را بروز دهد و سعی کرده سرکوب کند.
۳- سوم این که سرکوب کردن قدرت نقدینگی و پائین آوردن مصنوعی نرخ تورم با استفاده از سیاستهای ارزی و سرکوب نرخ ارز انجام شد.
❓همان ارز ۴۲۰۰ تومانی که همه میگفتند مخالف هستند؟
🔹 مظاهری: ۴۲۰۰ تومان یکی بود. یکی از خطاهای بزرگ اخیری که میتوان بیان کرد اگر بخواهیم تاریخ را هم ببینیم در دولت آقای احمدینژاد هم بود، در ۲۱ فروردین این خطا به شکل خیلی بارزی انجام شد که دولت با یک جلسهای که گذاشت و با یک رایگیری نرخ ارز را تعیین کرد. اصولاً نرخ ارز چیزی نیست که با رایگیری دولتی تعیین شود.
❓اگر قرار بود نرخ ارز را امروز تعیین کنند چه میزان بود؟
🔹 مظاهری: در شرایطی که بحران ایجاد میشود یک تقاضای دیگری وارد بازار ارز میشود که تقاضای حفظ ارزش دارایی است. یعنی مردم برای این که ارزش دارایی خود را با پول ملی حفظ کنند، تقاضای خرید ارز میکنند. این تقاضای اضافه خود باعث میشود نرخ ارز از حالت طبیعی بالاتر برود. در روز ۲۱ فروردین، روز شوم رایگیری برای نرخ ارز، با یک محاسبه اشتباه که اشتباه ریاضی هم دارد، رایگیری شد ۴۲۰۰ تومان نرخ ارز باشد و آقای جهانگیری مصاحبه کردند و نرخ ارز را اعلام کردند.
❓اگر جای آقای سیف بودید چه کاری انجام میدادید و چه حرفی در جلسه بیان میکردید؟
🔹مظاهری: من اگر جای آقای سیف بودم نمیگذاشتم این ۴۲۰۰ تومان تصویب شود.
❓چطور؟ یعنی روز بعد که معاون اول مصاحبه کرد شما مصاحبه میکردید و میگفتید این حرف اشتباه است؟
🔹 مظاهری: وظیفه رئیس کل بانک مرکزی این بود که این کار را انجام دهد و بعد هم کلید اتاق را تحویل میداد و بیرون میآمد. رئیس بانک مرکزی برای حفظ اتاق باید حرف گوش کند و برای انجام وظیفه باید کلید اتاق را بدهد و خداحافظی کند. /ناظر اقتصاد
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
💢 چه شد؟ چه می شود؟ چه باید کرد؟!
✍️ هادی جمالیان
▪️ چه شد ؟
- جرقه ی آتش نرخ ارز را انتخاب ترامپ ، خروج آمریکا از برجام ، بازگشت تحریم ها و انسداد انتقال ارز زد. اکسیژن این آتش را نقدینگیِ رشد یافته فراهم کرد. سوخت و حرارت این آتش را بی اعتمادیِ تشدید شده با فساد و ناکارآمدی و فعال شدن تقاضای احتیاطی. این که کدام عامل چقدر نقش داشته چالش بی فایده ای است.
▪️ چه می شود ؟
- در صورت عدم توفیق حاکمیت در مهار نرخ ارز ، کم کم قیمت های ریالی کالا و خدمات در بازار نه صرفاً بر اساس عرضه و تقاضا که بر اساس برابری نرخ ارز تغییر می کند. به عبارت دیگر قیمت اسمی و قیمت واقعی از هم تفکیک شده و ریال صرفا بیان گر قیمت اسمی هر چیز خواهد بود . ممکن است حتی مبنای اعلام نرخ کالا وخدمات در بازار داخلی هم به ارزهای خارجی تبدیل شود.
▪️ بیشترین آسیب در کوتاه مدت در حوزه ی کسب و کارها به خدمات دهندگانی وارد شده که موجودی کالا نداشته اند و نتوانسته اند ارزش اسمی کسب و کار خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و در حوزه ی اشخاص نیز حقوق بگیرانی که درآمدشان هیچ ارتباطی با ارز ندارد و دارایی قابل ملاحظه ای هم نداشته اند ، بیشترین آسیب را متحمل شده اند.
▪️ در صورت تداوم شرایط فعلی ، دارایی دهک های میانی و پایینی جامعه به سرعت به سمت دهک های بالا تخلیه خواهد شد. می دانیم که فرق است بین دارایی و درآمد. دهک های میانی جامعه عمدتا اگر چه درآمد پایینی دارند اما هنوز دارایی هایی دارند که با کاهش قدرت خریدشان آنها را به فروش رسانده و در میان مدت بیش از پیش به درآمد جاری خود وابسته خواهند شد. انتهای چنین روندی شکل گیری جامعه ای است که تقریبا دو طبقه بیشتر نخواهد داشت. ثروتمندان و مردم عادی . حتی عنوان دهک ها دیگر خیلی معنا دار نخواهد بود. شاید طبقه ای ۹۰ درصدی داشته باشیم که کم و بیش بصورت روز مزد و ماه مزد صرفاً برای تأمین نیازهای اولیه شان کار می کنند و ده درصدی که دارایی دارند و البته بین خودشان شاید دهک هایی قابل تفکیک باشد. این بازتوزیع منفی ثروت در جامعه پیامدهای مهم اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی خواهد داشت که بسیار قابل توجه خواهد بود.
▪️چه باید کرد؟
هر اقدامی توسط دولت برای جبران آسیب وارده به اشخاص و بنگاهها مادام که به تزریق ریال و رشد پایه ی پولی بینجامد عملاً به ضد خود تبدیل می شود. ( مثال آتش و اکسیژن )
پس بهتر است دولت در حمایت از اقشار آسیب دیده به راهکارهای غیر ریالی بیندیشد.
▪️هر اقدام تقابلی توسط مجلس مانند استیضاح های پی در پی ، سوال از وزرا و رئیس جمهور عملاً نقض غرض بوده است. مصاحبه ها و اعلان های پیدر پیمسؤولان قضایی در حوزه ی مبارزه با فساد بیش از آن که روان جامعه را در این باره آرام کند، ادراک فساد - یعنی تصور عموم درباره ی میزان فساد - را بالا برده و در نتیجه به بی اعتمادی فعلی دامن زده است. ( مثال سوخت و آتش )
▪️ این روزها زمان مبارزه ی جدی ولی “خاموش” با فساد است.
راه حل ، سرد کردن آتش از مسیر اعتمادآفرینی است . البته برای این منظور حاکمیت و نه فقط دولت باید هماهنگ عمل کند نه اینکه مثل چند ماه اخیر به جان هم بیفتند. همچنان امیدواریم اراده ای فراتر از واکنش های بخشی نگر و آسیب زننده ، در حاکمیت برای مهار وضعیت فعلی ببینیم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍️ هادی جمالیان
▪️ چه شد ؟
- جرقه ی آتش نرخ ارز را انتخاب ترامپ ، خروج آمریکا از برجام ، بازگشت تحریم ها و انسداد انتقال ارز زد. اکسیژن این آتش را نقدینگیِ رشد یافته فراهم کرد. سوخت و حرارت این آتش را بی اعتمادیِ تشدید شده با فساد و ناکارآمدی و فعال شدن تقاضای احتیاطی. این که کدام عامل چقدر نقش داشته چالش بی فایده ای است.
▪️ چه می شود ؟
- در صورت عدم توفیق حاکمیت در مهار نرخ ارز ، کم کم قیمت های ریالی کالا و خدمات در بازار نه صرفاً بر اساس عرضه و تقاضا که بر اساس برابری نرخ ارز تغییر می کند. به عبارت دیگر قیمت اسمی و قیمت واقعی از هم تفکیک شده و ریال صرفا بیان گر قیمت اسمی هر چیز خواهد بود . ممکن است حتی مبنای اعلام نرخ کالا وخدمات در بازار داخلی هم به ارزهای خارجی تبدیل شود.
▪️ بیشترین آسیب در کوتاه مدت در حوزه ی کسب و کارها به خدمات دهندگانی وارد شده که موجودی کالا نداشته اند و نتوانسته اند ارزش اسمی کسب و کار خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و در حوزه ی اشخاص نیز حقوق بگیرانی که درآمدشان هیچ ارتباطی با ارز ندارد و دارایی قابل ملاحظه ای هم نداشته اند ، بیشترین آسیب را متحمل شده اند.
▪️ در صورت تداوم شرایط فعلی ، دارایی دهک های میانی و پایینی جامعه به سرعت به سمت دهک های بالا تخلیه خواهد شد. می دانیم که فرق است بین دارایی و درآمد. دهک های میانی جامعه عمدتا اگر چه درآمد پایینی دارند اما هنوز دارایی هایی دارند که با کاهش قدرت خریدشان آنها را به فروش رسانده و در میان مدت بیش از پیش به درآمد جاری خود وابسته خواهند شد. انتهای چنین روندی شکل گیری جامعه ای است که تقریبا دو طبقه بیشتر نخواهد داشت. ثروتمندان و مردم عادی . حتی عنوان دهک ها دیگر خیلی معنا دار نخواهد بود. شاید طبقه ای ۹۰ درصدی داشته باشیم که کم و بیش بصورت روز مزد و ماه مزد صرفاً برای تأمین نیازهای اولیه شان کار می کنند و ده درصدی که دارایی دارند و البته بین خودشان شاید دهک هایی قابل تفکیک باشد. این بازتوزیع منفی ثروت در جامعه پیامدهای مهم اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی خواهد داشت که بسیار قابل توجه خواهد بود.
▪️چه باید کرد؟
هر اقدامی توسط دولت برای جبران آسیب وارده به اشخاص و بنگاهها مادام که به تزریق ریال و رشد پایه ی پولی بینجامد عملاً به ضد خود تبدیل می شود. ( مثال آتش و اکسیژن )
پس بهتر است دولت در حمایت از اقشار آسیب دیده به راهکارهای غیر ریالی بیندیشد.
▪️هر اقدام تقابلی توسط مجلس مانند استیضاح های پی در پی ، سوال از وزرا و رئیس جمهور عملاً نقض غرض بوده است. مصاحبه ها و اعلان های پیدر پیمسؤولان قضایی در حوزه ی مبارزه با فساد بیش از آن که روان جامعه را در این باره آرام کند، ادراک فساد - یعنی تصور عموم درباره ی میزان فساد - را بالا برده و در نتیجه به بی اعتمادی فعلی دامن زده است. ( مثال سوخت و آتش )
▪️ این روزها زمان مبارزه ی جدی ولی “خاموش” با فساد است.
راه حل ، سرد کردن آتش از مسیر اعتمادآفرینی است . البته برای این منظور حاکمیت و نه فقط دولت باید هماهنگ عمل کند نه اینکه مثل چند ماه اخیر به جان هم بیفتند. همچنان امیدواریم اراده ای فراتر از واکنش های بخشی نگر و آسیب زننده ، در حاکمیت برای مهار وضعیت فعلی ببینیم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 تئوری احمق بزرگتر در اقتصاد
▪️خلاصه این تئوری: در این تئوری افراد کالای مورد نظر را با این که می دانند بیش از ارزش واقعی آن است می خرند (در واقع خود می دانند که این کار احمقانه ای است)
به این امید که احمق بزرگتری پیدا شود و در قیمت های خیلی بالاتر از او بخردو
کالا های حباب دار با این تئوری از احمقی به احمق بزرگتر از قبلی دست به دست می شوند و قیمت ها حبابی شکل بالا می رود.
▪️ این روند تا کجا ادامه می یابد ؟
بله آخرین احمق !!! یعنی جایی که هیچ احمق بزرگتری وجود نداشته باشد که آن کالای حباب گونه را بخرد . این پایان بازی است و این جاست که حباب می ترکد و قیمت آن کالا سقوط شدیدی می کند.
🎐شواهد و قرائنی وجود دارد که دلار 20 هزار تومانی فعلا دارای حباب زیادی است:
▪️درست است که بانک های ما با ارائه سودهای بالا غول نقدینگی ای ایجاد کرده اند و هم اکنون در حال ایجاد است و با این وضعیت رشد نقدینگی در یک بازه چند ساله و در بلند مدت عددهای فعلی باشد اما نه الان !!! چرا که هیچ یک از شاخص های تعیین کننده ارزش دلار ، فعلا ارزش ان را 20 هزار تومان نمی داند.
▪️ پس چرا بازار به دلار 20 هزار تومانی می اندیشد چون انتظاراتش از آینده را ، هم اکنون در قیمت لحاظ می کند.
▪️اما چند مطلب بسیار مهم وجود دارد که تمام معادلات خریداران دلار 20 هزار تومانی ( و یا هر قله ای که آبان 97 شکل دهد، آن بزرگترین احمق !!! ) را به همی می ریزد :
1⃣ بازارهای مالی حالت وارونه دارند. در واقع اخبار زودتر از وقوع پیش خور می شوند و وقتی خود خبر می رسد روند برعکس می شود .
خریداران دلار 20 هزار تومانی خبر مهم آبان ماه (یعنی تحریم های فروش نفت ) را پیش خور کرده اند و خبر پیش خور شده ارزشی ندارد و در واقع این تاریخ می تواند محل ترکیدن حباب باشد !!!
▪️ حبابی که شاید پس از سقوط دلار ، خیلی ها به خاطر خریدی که انجام داده اند از شدت ناراحتی سکته کنند.
پس اگر سکته کردند جای ناراحتی ندارد چون فلش بورس به آن ها هشدار داد!!!
2⃣ هر کالایی کشش قیمتی دارد . تولیدکنندگان داخلی فعلا کشش خرید دلار 20 هزار تومانی را ندارند ( و یا مواد اولیه هایی که با دلار 20 هزار تومنی قیمت گذاری شوند) چرا که فعلا مصرف کننده داخلی چنین قدرت خریدی ندارد . پس نتیجه می گیریم تولید کننده داخلی چه دلار 20 هزار تومانی بخرد و چه نخرد ورشکست خواهد شد. پس نمی خرد!!!! (مادامی که قدرت مصرف کننده داخلی افزایش یابد) و این خودش سیگنال منفی است.
3⃣ اگر صادرات نفت ایران در حال کاهش است در عوض قیمت نفت هم در حال افزایش است. حتی سیگنال های الیوتی وجود دارد که اگر نفت به محدوده 90 الی 100 دلار برسد ، تارگت عجیب 200 دلاری را بروز می دهد . این جا همان جایی است که تمام معادلات را به هم می ریزد.
4⃣ بررسی الیوتی 10 ساله نمودار یوروبه دلار نشان می دهد : اتفاقی شاید حتی شدیدتر از بحران مالی 2008 آمریکا روی دهد و ارزش دلار به طور تاریخی در جهان کاهش پیدا کند و دوباره این سیگنالی است برای ترکیدن حباب دلار.
▪️ پس خریداران دلار 20 هزار تومانی ، ناراحت نشوند که یک دفعه سیگنال های تجمعی منفی روی سر دلار خراب شود و ارزش این ورق کاغذی که سیاست های ترامپ در کل دنیا بی اعتبارش می کند به یکباره نصف شود.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
▪️خلاصه این تئوری: در این تئوری افراد کالای مورد نظر را با این که می دانند بیش از ارزش واقعی آن است می خرند (در واقع خود می دانند که این کار احمقانه ای است)
به این امید که احمق بزرگتری پیدا شود و در قیمت های خیلی بالاتر از او بخردو
کالا های حباب دار با این تئوری از احمقی به احمق بزرگتر از قبلی دست به دست می شوند و قیمت ها حبابی شکل بالا می رود.
▪️ این روند تا کجا ادامه می یابد ؟
بله آخرین احمق !!! یعنی جایی که هیچ احمق بزرگتری وجود نداشته باشد که آن کالای حباب گونه را بخرد . این پایان بازی است و این جاست که حباب می ترکد و قیمت آن کالا سقوط شدیدی می کند.
🎐شواهد و قرائنی وجود دارد که دلار 20 هزار تومانی فعلا دارای حباب زیادی است:
▪️درست است که بانک های ما با ارائه سودهای بالا غول نقدینگی ای ایجاد کرده اند و هم اکنون در حال ایجاد است و با این وضعیت رشد نقدینگی در یک بازه چند ساله و در بلند مدت عددهای فعلی باشد اما نه الان !!! چرا که هیچ یک از شاخص های تعیین کننده ارزش دلار ، فعلا ارزش ان را 20 هزار تومان نمی داند.
▪️ پس چرا بازار به دلار 20 هزار تومانی می اندیشد چون انتظاراتش از آینده را ، هم اکنون در قیمت لحاظ می کند.
▪️اما چند مطلب بسیار مهم وجود دارد که تمام معادلات خریداران دلار 20 هزار تومانی ( و یا هر قله ای که آبان 97 شکل دهد، آن بزرگترین احمق !!! ) را به همی می ریزد :
1⃣ بازارهای مالی حالت وارونه دارند. در واقع اخبار زودتر از وقوع پیش خور می شوند و وقتی خود خبر می رسد روند برعکس می شود .
خریداران دلار 20 هزار تومانی خبر مهم آبان ماه (یعنی تحریم های فروش نفت ) را پیش خور کرده اند و خبر پیش خور شده ارزشی ندارد و در واقع این تاریخ می تواند محل ترکیدن حباب باشد !!!
▪️ حبابی که شاید پس از سقوط دلار ، خیلی ها به خاطر خریدی که انجام داده اند از شدت ناراحتی سکته کنند.
پس اگر سکته کردند جای ناراحتی ندارد چون فلش بورس به آن ها هشدار داد!!!
2⃣ هر کالایی کشش قیمتی دارد . تولیدکنندگان داخلی فعلا کشش خرید دلار 20 هزار تومانی را ندارند ( و یا مواد اولیه هایی که با دلار 20 هزار تومنی قیمت گذاری شوند) چرا که فعلا مصرف کننده داخلی چنین قدرت خریدی ندارد . پس نتیجه می گیریم تولید کننده داخلی چه دلار 20 هزار تومانی بخرد و چه نخرد ورشکست خواهد شد. پس نمی خرد!!!! (مادامی که قدرت مصرف کننده داخلی افزایش یابد) و این خودش سیگنال منفی است.
3⃣ اگر صادرات نفت ایران در حال کاهش است در عوض قیمت نفت هم در حال افزایش است. حتی سیگنال های الیوتی وجود دارد که اگر نفت به محدوده 90 الی 100 دلار برسد ، تارگت عجیب 200 دلاری را بروز می دهد . این جا همان جایی است که تمام معادلات را به هم می ریزد.
4⃣ بررسی الیوتی 10 ساله نمودار یوروبه دلار نشان می دهد : اتفاقی شاید حتی شدیدتر از بحران مالی 2008 آمریکا روی دهد و ارزش دلار به طور تاریخی در جهان کاهش پیدا کند و دوباره این سیگنالی است برای ترکیدن حباب دلار.
▪️ پس خریداران دلار 20 هزار تومانی ، ناراحت نشوند که یک دفعه سیگنال های تجمعی منفی روی سر دلار خراب شود و ارزش این ورق کاغذی که سیاست های ترامپ در کل دنیا بی اعتبارش می کند به یکباره نصف شود.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
💢 نیم نگاهی به مکاتب اقتصادی به صورت اجمالی
🖇 مکتب مرکانتیلیسم:
از قرن 13 تا قرن 18 رواج داشت
در اثر سودهای کلان اروپاییان به واسطه دسترسی به بازار های خاورمیانه و دریای مدیترانه ، این مکتب به وجود آمد. نسخه تمام دردها را در 3 دارو می دانست:
1) کسب طلا و نقره از هر روشی
2) افزایش ثروت و قدرت دولت مرکزی
3) مداخله مستقیم دولت در امور اقتصادی
🖇مکتب فیزیوکرات : ( طبیعیون)
در قرن 18 از فرانسه آغاز شد . پرچمدار این مکتب فرانسوآ کنه بود
معتقد بود ، دولت در عین اینکه باید مقتدر باشد ولی نباید در اقتصاد مداخله کند . اساس نظریات این مکتب ، آزادی نوع بشر در فعالیت های اجتماعی بود
🖇مکتب کلاسیک:
آدام اسمیت ( اسکاتلندی) در کتاب ثروت ملل این مکتب را بنیان گذاری کرد . همانند فیزیوکرات ها ( طبیعیون) قوانین اقتصاد را تابع نظام حاکم بر طبیعت می دانست. نظام حاکم بر بازارِ آزاد ، قادر است تعادل قیمت ها را حفظ کند
معتقد بود : تعادل بین عرضه و تقاضا برقرار است و پول تنها یک وسیله مبادله ای است
قوانین اقتصادی را جهان شمول و ثابت و ازلی می دانست
🖇مکتب تاریخی:
بنیانگذارش فردریش بود. که حل مشکلات اقتصادی را در قطع دست واسطه ها بین تولید کننده و مصرف کننده می دانست. حذف سود سرمایه داری ، مالک و سهیم شدن کارگران در ابزار تولید از اصلی ترین برنامه های او بود.
🖇مکتب سوسیالیزم:
کارل مارکس در کتاب " سرمایه" ، جدایی مالکیت از کارفرما، نقش بیکاری در اقتصاد و پیش بینی رشد شرکت های چند ملیتی را مطرح کرد و به نمایش تضاد درونی سرمایه داری و استثمار نیروی کار پرداخت
🖇مکتب نئو کلاسیک:
تئوریسین ها: استانلی جونز، کارل منگر ، لئون والراس
نیئوکلاسیک ها به دنبال کشف و تعیین روابط بین پدیده ها بودند بر خلاف کلاسیک ها که دنبال روابط علت و معلولی می گشتند
🖇مکتب کینزین ها:
بنیان گزار: جان مینارد کینزین
کینزین ، راه حل بحران هایی را که مارکس پیش بینی کرده بود یافت . او دلیلی بحران های دهه 1930 را در عدم مصرف دانست و خواهان مداخله دولت در اقتصاد شد.
🖇مکتب کینزین های جدید:
برای رفع مشکلات نظرات کینزین در مورد تورم به وجود آمد.
قائل به حضور ارشادی دولت در اقتصاد بودند
🖇مکتب پولیّون ( پول گرایی) ( مانیتریست ها)
بنیان گذار: میلتون فریدمن
مداخله دولت در اقتصاد را قبول ندارد و نقش ویژه ای به پول قائل است.
🖇مکتب کلاسیک های جدید: ( انتظارات عقلایی)
بنیان گزار: رابرت لوکاس
معتقد است بازار آزاد ، دارای ثبات ذاتی است و بحران ها اصالت نداشته و زود گذرند
پول را صرفا وسیله ای برای مبادله می داند
🖇مکتب پُست کینزین:
اقتصاد گرایش ذاتی به اصلاح گری ذاتی ندارد و مداخله دولت اجتناب ناپذیر است
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
🖇 مکتب مرکانتیلیسم:
از قرن 13 تا قرن 18 رواج داشت
در اثر سودهای کلان اروپاییان به واسطه دسترسی به بازار های خاورمیانه و دریای مدیترانه ، این مکتب به وجود آمد. نسخه تمام دردها را در 3 دارو می دانست:
1) کسب طلا و نقره از هر روشی
2) افزایش ثروت و قدرت دولت مرکزی
3) مداخله مستقیم دولت در امور اقتصادی
🖇مکتب فیزیوکرات : ( طبیعیون)
در قرن 18 از فرانسه آغاز شد . پرچمدار این مکتب فرانسوآ کنه بود
معتقد بود ، دولت در عین اینکه باید مقتدر باشد ولی نباید در اقتصاد مداخله کند . اساس نظریات این مکتب ، آزادی نوع بشر در فعالیت های اجتماعی بود
🖇مکتب کلاسیک:
آدام اسمیت ( اسکاتلندی) در کتاب ثروت ملل این مکتب را بنیان گذاری کرد . همانند فیزیوکرات ها ( طبیعیون) قوانین اقتصاد را تابع نظام حاکم بر طبیعت می دانست. نظام حاکم بر بازارِ آزاد ، قادر است تعادل قیمت ها را حفظ کند
معتقد بود : تعادل بین عرضه و تقاضا برقرار است و پول تنها یک وسیله مبادله ای است
قوانین اقتصادی را جهان شمول و ثابت و ازلی می دانست
🖇مکتب تاریخی:
بنیانگذارش فردریش بود. که حل مشکلات اقتصادی را در قطع دست واسطه ها بین تولید کننده و مصرف کننده می دانست. حذف سود سرمایه داری ، مالک و سهیم شدن کارگران در ابزار تولید از اصلی ترین برنامه های او بود.
🖇مکتب سوسیالیزم:
کارل مارکس در کتاب " سرمایه" ، جدایی مالکیت از کارفرما، نقش بیکاری در اقتصاد و پیش بینی رشد شرکت های چند ملیتی را مطرح کرد و به نمایش تضاد درونی سرمایه داری و استثمار نیروی کار پرداخت
🖇مکتب نئو کلاسیک:
تئوریسین ها: استانلی جونز، کارل منگر ، لئون والراس
نیئوکلاسیک ها به دنبال کشف و تعیین روابط بین پدیده ها بودند بر خلاف کلاسیک ها که دنبال روابط علت و معلولی می گشتند
🖇مکتب کینزین ها:
بنیان گزار: جان مینارد کینزین
کینزین ، راه حل بحران هایی را که مارکس پیش بینی کرده بود یافت . او دلیلی بحران های دهه 1930 را در عدم مصرف دانست و خواهان مداخله دولت در اقتصاد شد.
🖇مکتب کینزین های جدید:
برای رفع مشکلات نظرات کینزین در مورد تورم به وجود آمد.
قائل به حضور ارشادی دولت در اقتصاد بودند
🖇مکتب پولیّون ( پول گرایی) ( مانیتریست ها)
بنیان گذار: میلتون فریدمن
مداخله دولت در اقتصاد را قبول ندارد و نقش ویژه ای به پول قائل است.
🖇مکتب کلاسیک های جدید: ( انتظارات عقلایی)
بنیان گزار: رابرت لوکاس
معتقد است بازار آزاد ، دارای ثبات ذاتی است و بحران ها اصالت نداشته و زود گذرند
پول را صرفا وسیله ای برای مبادله می داند
🖇مکتب پُست کینزین:
اقتصاد گرایش ذاتی به اصلاح گری ذاتی ندارد و مداخله دولت اجتناب ناپذیر است
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7