💢 ولی الله سیف خطاب به توکلی:
🔰 هزینه مبارزه با فساد را می پردازم
▪️ ولی الله سیف که بعد از خروجش از بانک مرکزی در رسانهها حاضر نشده بود، امروز در واکنش به اظهارات احمد توکلی در یکی از برنامه های سیما نامهای نوشت و ضمن گلایه از برنامهی یک طرفه از اطلاع داشتن توکلی از نام افراد بدهکار در موسسات مالی اعتباری حرف زد.
▪️ سیف در نامهی خود نوشت: طرح این سوال از جناب آقای توکلی خالی از لطف نیست که ایشان یا سازمان خود تاسیسشان که دیده بانی شفافیت و عدالت را در عنوان دارند، برای تادیه میلیاردها تومان پول یکی از این موسسات که توسط افراد صاحب نفوذ - که جناب آقای توکلی از ابتدای امر از اسامی و عناوین این افراد به طور دقیق مطلع بوده اند- چه اقداماتی انجام داده اند یا اینکه تاکنون علیه بیش از ۹۰ نفر از همکاران ایشان در مجلس قبل که طوماری بی نظیر را در دفاع از یکی از متخلفترین این موسسات امضا کرده بودند شکایتی مطرح کرده اندیا خیر؟
▪️این موضوع را توکلی هم تایید می کند. هفتم آذرماه ۹۶ احمد توکلی با بیان اینکه «در عین حال برای آخرین بار به دریافتکنندگان تسهیلات از موسسه ثامنالحجج هشدار میدهیم که اقدامی کنند در غیر این صورت اسامی آنها را منتشر میکنیم» مدعی شده بود: «اکثر آنها نیز از فرزندان علما، قضات با سابقه و شخصیتهای سیاسی هستند.»
▪️ سیف همچنین به نامه مهم دبیرکل بانک مرکزی به توکلی اشاره کرده و یادآوری مهمی در باره این نامه انجام داده و نوشته است: «گرچه پاسخگویی به این سوالات و نظایر آن توسط آقای توکلی سخت بوده و ترجیح میدهند از آن احتراز کنند و بر این اساس توقع و انتظاری به دریافت پاسخ هم نداریم ولی ایکاش حضرتشان وقتی بسیار کوتاه را برای پاسخ به دو نامه سرگشاده دبیر کل وقت بانک مرکزی - که بخش هایی از آن هم در رسانه ها منعکس شده است - اختصاص می دادند.»
▪️سیف این موارد را «حداقل مطالبه» خود «همکاران صدیق و ساعی بانک مرکزی» دانسته که «در سالهای اخیر تاوان سنگینی را برای گذر از هفت خوان مقابله با فساد در شبکه پولی غیر مجاز و کوبیدن سر اژدهای هفت سر خفته در آن پرداخته» و درحال «پرداختن» است.
▪️ گفتنی است سیدمحمود احمدی، دبیرکل وقت بانک مرکزی با ارسال نامه ای سرگشاد خطاب به توکلی نسبت به بیتوجهی به امور زیرگلایه میکند: «عملکرد نهادها و ارگانهایی که بانک مرکزی را در راه مبارزه اساسی با فساد تنها گذاشتند»، «تهیه طومار توسط ۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی در حمایت از تعاونی متخلف»، «چگونگی در اختیار گرفتن آنتن پرمخاطب ترین برنامه های سیما در ساعات مقدس قبل از افطار و تحویل سال نو»، «در اختیار گرفتن مکانهای تبلیغی غالب پایانههای مسافری کشور و اماکن ورزشی»، «هزینه های هنگفت مترتب و نیز بیتوجهی مقام صادرکننده مجوز اولیه تعاونی نسبت به رشد قارچ گونه و عملکرد آن» ابراز گله مندی کرده است.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰 هزینه مبارزه با فساد را می پردازم
▪️ ولی الله سیف که بعد از خروجش از بانک مرکزی در رسانهها حاضر نشده بود، امروز در واکنش به اظهارات احمد توکلی در یکی از برنامه های سیما نامهای نوشت و ضمن گلایه از برنامهی یک طرفه از اطلاع داشتن توکلی از نام افراد بدهکار در موسسات مالی اعتباری حرف زد.
▪️ سیف در نامهی خود نوشت: طرح این سوال از جناب آقای توکلی خالی از لطف نیست که ایشان یا سازمان خود تاسیسشان که دیده بانی شفافیت و عدالت را در عنوان دارند، برای تادیه میلیاردها تومان پول یکی از این موسسات که توسط افراد صاحب نفوذ - که جناب آقای توکلی از ابتدای امر از اسامی و عناوین این افراد به طور دقیق مطلع بوده اند- چه اقداماتی انجام داده اند یا اینکه تاکنون علیه بیش از ۹۰ نفر از همکاران ایشان در مجلس قبل که طوماری بی نظیر را در دفاع از یکی از متخلفترین این موسسات امضا کرده بودند شکایتی مطرح کرده اندیا خیر؟
▪️این موضوع را توکلی هم تایید می کند. هفتم آذرماه ۹۶ احمد توکلی با بیان اینکه «در عین حال برای آخرین بار به دریافتکنندگان تسهیلات از موسسه ثامنالحجج هشدار میدهیم که اقدامی کنند در غیر این صورت اسامی آنها را منتشر میکنیم» مدعی شده بود: «اکثر آنها نیز از فرزندان علما، قضات با سابقه و شخصیتهای سیاسی هستند.»
▪️ سیف همچنین به نامه مهم دبیرکل بانک مرکزی به توکلی اشاره کرده و یادآوری مهمی در باره این نامه انجام داده و نوشته است: «گرچه پاسخگویی به این سوالات و نظایر آن توسط آقای توکلی سخت بوده و ترجیح میدهند از آن احتراز کنند و بر این اساس توقع و انتظاری به دریافت پاسخ هم نداریم ولی ایکاش حضرتشان وقتی بسیار کوتاه را برای پاسخ به دو نامه سرگشاده دبیر کل وقت بانک مرکزی - که بخش هایی از آن هم در رسانه ها منعکس شده است - اختصاص می دادند.»
▪️سیف این موارد را «حداقل مطالبه» خود «همکاران صدیق و ساعی بانک مرکزی» دانسته که «در سالهای اخیر تاوان سنگینی را برای گذر از هفت خوان مقابله با فساد در شبکه پولی غیر مجاز و کوبیدن سر اژدهای هفت سر خفته در آن پرداخته» و درحال «پرداختن» است.
▪️ گفتنی است سیدمحمود احمدی، دبیرکل وقت بانک مرکزی با ارسال نامه ای سرگشاد خطاب به توکلی نسبت به بیتوجهی به امور زیرگلایه میکند: «عملکرد نهادها و ارگانهایی که بانک مرکزی را در راه مبارزه اساسی با فساد تنها گذاشتند»، «تهیه طومار توسط ۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی در حمایت از تعاونی متخلف»، «چگونگی در اختیار گرفتن آنتن پرمخاطب ترین برنامه های سیما در ساعات مقدس قبل از افطار و تحویل سال نو»، «در اختیار گرفتن مکانهای تبلیغی غالب پایانههای مسافری کشور و اماکن ورزشی»، «هزینه های هنگفت مترتب و نیز بیتوجهی مقام صادرکننده مجوز اولیه تعاونی نسبت به رشد قارچ گونه و عملکرد آن» ابراز گله مندی کرده است.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
⭕️ زن تان را عوض نکنید اما ....
✍ مجتبی لشکربلوکی
قبل از هر چیزی بگذارید دو تجربه موفق را با هم مرور کنیم.
شرکت سامسونگ در سال 1938 تاسیس شد. این شرکت رشد کرد و بزرگ شد. «هی لی» پسر بنیانگذار شرکت در سال 1987 جای پدرش را گرفت، این مدیر جدید علاقه مند به شیوه ژاپنی ها بود و از نوآوری های اخیر ژاپنی ها حرف هایی شنیده بود. سری به ژاپن زد و فهمید که فناوری آینده متعلق به نیمه رساناهاست و فرصت خوبی است برای ورود سامسونگ. لی فهمید که سامسونگ از این پس مجبور است در بازارهایی رقابت کند که غیرکره ای ها در آن فعال اند و اگر می خواهد دنباله رو شرکت های ژاپنی نباشد، باید تحولی جدی صورت دهد. فرهنگ بسته مبتنی بر نگاه «بومیِ کره ای» یکی از بزرگترین موانع بود. مدیر جوان فهمید نیاز به فهم راه و رسم جهان خارج از مرزهای کشورش دارد.
لی در سال 1993 برنامه تحول بزرگش را اعلام کرد، شعار جالبی هم داشت «همه چیز جز زن و بچه هایتان را عوض کنید!» می خواست شرکتی در کلاس جهانی با فرهنگی متفاوت از فرهنگ «بسته و بومی» کره ای بسازد و سراغ تجربه های برتر جهانی و فراتر از خاک کره رفت. کار ساده ای نبود و مقاومت ها زیاد بود. او تصمیم گرفت در شرکتش را به روی خارجی ها باز کند و بسیاری از کارشناس زبده غیرکره ای را به خدمت گرفت؛ همچنین بسیاری از کره ای ها را هم به خارج فرستاد تا با تجربه های جدید جهانی آشنا شوند. از خرید شرکت های خارجی هم غافل نشد.
تجربه رشد خودروسازان چینی که سالها بعد از ما به صورت جدی وارد صنعت خودروسازی شدند نیز جالب است. آن ها این 5 اقدام را به خوبی انجام دادند:
• کسب دانش و مهارت فنی از طریق بکارگیری متخصصان و مهندسان خارجی
• توسعه رابطه با مراکز تحقیقاتی محلی و بین المللی
• یادگیری از طریق تحقیق و توسعه مشترک با شرکت های خارجی از کشورهایی نظیر ایتالیا و آلمان
• سرمایه گذاری های مشترک با شرکت های خارجی انگلیسی و ...
• خرید شرکت های خارجی نظیر شرکت دی.اس.آی. استرالیایی بزرگترین شرکت تولید کننده گیربکس (برگرفته از نوشته امیرحسین خالقی کانال راهبرد)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
هم چینی ها و هم کره ای ها استقلال و خودکفایی را مهم می دانستند. اما این دو را به گونه ای تعریف کردند که باعث انزوا و ایزوله شدن نشود. صادقانه از خود هفت سوال بپرسیم:
1. آخرین باری که ایران یک شرکت خارجی را به قصد انتقال تکنولوژی خریده است کی بوده است؟
2. آخرین باری که جرات کرده ایم برای صنعت، مدیر خارجی بیاوریم کی بوده است؟
3. چرا برای توسعه ورزش و در فوتبال از کی روش استفاده می کنیم اما برای برای مدیریت بازار بخش گردشگری نه؟
4. چرا آنقدر میزان سرمایه لازم برای تاسیس بانک توسط خارجی ها را بالا برده ایم که هر خارجی می شنود خنده اش می گیرد؟
5. چرا رییس بانک مرکزی انگلستان می تواند یک خارجی باشد اما رییس یک بانک درجه دوم ما نمی تواند یک کانادایی باشد؟
6. چرا مدیر عامل بنز به عنوان نماد آلمان می تواند یک غیرآلمانی باشد اما مدیر عامل ایران خودرو نمی تواند یک آلمانی باشد؟
7. چرا محصولات شرکت های آلمانی، کره ای و ژاپنی و چینی در ایران به وفور یافت می شود و از بازار شیرین هشتاد میلیونی ما لذت می برند اما نمی توانیم شرکت مشترک در ایران با آنان تاسیس کنیم تا هاب بازار 400 میلیونی منطقه باشیم؟
خواهش می کنم بلافاصله من را به غرب زدگی و خودباختگی متهم نکنید این اتهام ها را قبلا بارها و بارها زده ایم و به نتیجه نرسیده ایم، زمان آن است که تجربه ده های اخیر را صادقانه مرور کنیم و نتایج آن هر مقدار که دردناک بود بپذیریم. بهتر نیست به جای آن که بگوییم نه شرقی نه غربی، بگوییم برای رشد کشور شرق و غرب را به خدمت می گیریم؟ دریچه های جهان به سوی ایران حتی در زمان تحریم می تواند گشوده شود اگر بیش از هر چیزی و پیش از هر کاری، دریچه های ذهن مان را بگشاییم.رمز پیشرفت ترکیب درست درون زایی و برون گرایی یا به عبارت دیگر ترکیب مناسب بومی گرایی و جهان پذیری است.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍ مجتبی لشکربلوکی
قبل از هر چیزی بگذارید دو تجربه موفق را با هم مرور کنیم.
شرکت سامسونگ در سال 1938 تاسیس شد. این شرکت رشد کرد و بزرگ شد. «هی لی» پسر بنیانگذار شرکت در سال 1987 جای پدرش را گرفت، این مدیر جدید علاقه مند به شیوه ژاپنی ها بود و از نوآوری های اخیر ژاپنی ها حرف هایی شنیده بود. سری به ژاپن زد و فهمید که فناوری آینده متعلق به نیمه رساناهاست و فرصت خوبی است برای ورود سامسونگ. لی فهمید که سامسونگ از این پس مجبور است در بازارهایی رقابت کند که غیرکره ای ها در آن فعال اند و اگر می خواهد دنباله رو شرکت های ژاپنی نباشد، باید تحولی جدی صورت دهد. فرهنگ بسته مبتنی بر نگاه «بومیِ کره ای» یکی از بزرگترین موانع بود. مدیر جوان فهمید نیاز به فهم راه و رسم جهان خارج از مرزهای کشورش دارد.
لی در سال 1993 برنامه تحول بزرگش را اعلام کرد، شعار جالبی هم داشت «همه چیز جز زن و بچه هایتان را عوض کنید!» می خواست شرکتی در کلاس جهانی با فرهنگی متفاوت از فرهنگ «بسته و بومی» کره ای بسازد و سراغ تجربه های برتر جهانی و فراتر از خاک کره رفت. کار ساده ای نبود و مقاومت ها زیاد بود. او تصمیم گرفت در شرکتش را به روی خارجی ها باز کند و بسیاری از کارشناس زبده غیرکره ای را به خدمت گرفت؛ همچنین بسیاری از کره ای ها را هم به خارج فرستاد تا با تجربه های جدید جهانی آشنا شوند. از خرید شرکت های خارجی هم غافل نشد.
تجربه رشد خودروسازان چینی که سالها بعد از ما به صورت جدی وارد صنعت خودروسازی شدند نیز جالب است. آن ها این 5 اقدام را به خوبی انجام دادند:
• کسب دانش و مهارت فنی از طریق بکارگیری متخصصان و مهندسان خارجی
• توسعه رابطه با مراکز تحقیقاتی محلی و بین المللی
• یادگیری از طریق تحقیق و توسعه مشترک با شرکت های خارجی از کشورهایی نظیر ایتالیا و آلمان
• سرمایه گذاری های مشترک با شرکت های خارجی انگلیسی و ...
• خرید شرکت های خارجی نظیر شرکت دی.اس.آی. استرالیایی بزرگترین شرکت تولید کننده گیربکس (برگرفته از نوشته امیرحسین خالقی کانال راهبرد)
☑️⭕️تجویز راهبردی:
هم چینی ها و هم کره ای ها استقلال و خودکفایی را مهم می دانستند. اما این دو را به گونه ای تعریف کردند که باعث انزوا و ایزوله شدن نشود. صادقانه از خود هفت سوال بپرسیم:
1. آخرین باری که ایران یک شرکت خارجی را به قصد انتقال تکنولوژی خریده است کی بوده است؟
2. آخرین باری که جرات کرده ایم برای صنعت، مدیر خارجی بیاوریم کی بوده است؟
3. چرا برای توسعه ورزش و در فوتبال از کی روش استفاده می کنیم اما برای برای مدیریت بازار بخش گردشگری نه؟
4. چرا آنقدر میزان سرمایه لازم برای تاسیس بانک توسط خارجی ها را بالا برده ایم که هر خارجی می شنود خنده اش می گیرد؟
5. چرا رییس بانک مرکزی انگلستان می تواند یک خارجی باشد اما رییس یک بانک درجه دوم ما نمی تواند یک کانادایی باشد؟
6. چرا مدیر عامل بنز به عنوان نماد آلمان می تواند یک غیرآلمانی باشد اما مدیر عامل ایران خودرو نمی تواند یک آلمانی باشد؟
7. چرا محصولات شرکت های آلمانی، کره ای و ژاپنی و چینی در ایران به وفور یافت می شود و از بازار شیرین هشتاد میلیونی ما لذت می برند اما نمی توانیم شرکت مشترک در ایران با آنان تاسیس کنیم تا هاب بازار 400 میلیونی منطقه باشیم؟
خواهش می کنم بلافاصله من را به غرب زدگی و خودباختگی متهم نکنید این اتهام ها را قبلا بارها و بارها زده ایم و به نتیجه نرسیده ایم، زمان آن است که تجربه ده های اخیر را صادقانه مرور کنیم و نتایج آن هر مقدار که دردناک بود بپذیریم. بهتر نیست به جای آن که بگوییم نه شرقی نه غربی، بگوییم برای رشد کشور شرق و غرب را به خدمت می گیریم؟ دریچه های جهان به سوی ایران حتی در زمان تحریم می تواند گشوده شود اگر بیش از هر چیزی و پیش از هر کاری، دریچه های ذهن مان را بگشاییم.رمز پیشرفت ترکیب درست درون زایی و برون گرایی یا به عبارت دیگر ترکیب مناسب بومی گرایی و جهان پذیری است.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰🔰🔰 ۲۰ پرسش ارزی
✍ پویا جبل عاملی
💠 نگاهی به پرسشهای ذیل و پیامهایی آن میتواند به اتخاذ سیاست بهینه ارزی در کوتاهمدت و بلندمدت کمک کند.
۱- وقتی میدانیم نرخگذاری دولتی منشأ رانت و فساد است چرا باز ادامه میدهیم؟
۲- هنگامی که قیمت کالاها نشان میدهد ارز تخصیصی با نرخ دولتی منجر به کنترل قیمت نمیشود، چرا به این کار ادامه میدهیم؟
۳- زمانی که انتظارات شکلدهنده قیمت میشود، چه اصراری به تشکیل بازارهای مختلف رانتزا داریم؟
۴- آیا اگر از ابتدا سنت نامبارک قیمتگذاری دولتی ارز وجود نداشت و هیچ سابقهای از این امر در ذهن نبود، مردم بیمی از گذاردن ارز خریداری شده نزد بانک داشتند؟ آیا تصمیمگیرندگان نمیدانند نظام چندگانه نرخ ارز باعث شده تا مانعی جدی در برابر خلق ابزارهای مالی مبتنیبر ارز ایجاد شود که هسته اصلی مانع نیز اعتماد مردم است؟
۵- آیا با محدود کردن معاملات ارزی، تفکیک بازار، بخشنامههای مختلف و... توانستهایم جلوی تقاضای حفظ دارایی را از بازار ارز بگیریم؟
۶- آیا ثبات قیمتی بازار ارز مهم است یا سطح قیمت؟ چرا وقتی بازار قدری آرام میشود با فشار برای رسیدن به نرخی پایینتر بار دیگر تقاضای سفتهبازی را روانه بازار میکنیم؟
۷- آیا دشوار کردن اطلاع از قیمت ارز توسط مردم، یا اجبار صرافان به دادن قیمتی که در آن داد و ستد نمیشود، به ثبات و شفافیت بازار کمک میکند یا به مخدوش و از حالت عادی خارج شدن آن؟
۸- چرا به جای سبک کردن فرآیند تجارت هر روز بر پیچیدگی آن میافزاییم؟ چرا موانع اداری تجارت را برنداریم و به جای آن اجازه دهیم واردات به نرخ آزاد انجام شود؟
۹- چرا دولت، رانت ارزی خود را به طور کامل به جیب معدود واردکنندگان میریزد، اما آن را از اقشار محروم دریغ میکند؟ آیا دولت نمیتواند ارز خود را به قیمت واقعی بفروشد و ریال بهدست آمده را به گروههای آسیبپذیر دهد؟
۱۰- آیا به تجربههای فراوان پیمانسپاری ارزی در این کشور و اثر منفی آن بر صادرات واقفیم؟ آیا غیر از این است که تولیدکننده و صادرکننده ما در بلندمدت، برای بقای تولید و توسعه صنعت خویش بالاخره درآمد ارزی خود را صرف بنگاه خود و اقتصاد ملی میکند؟
۱۱- چرا فکر میکنیم بحران ارزی ناشی از تقاضای سفتهبازی، با سیاستهای طرف عرضه قابل حل است؟
۱۲- وقتی تجربه مداخلات ارزی غیر شفاف گذشته و بدون مکانیسم حراج پیش روی ماست که خود، جای برطرف کردن تقاضا به عطش بیشتر آن دامن میزد و موجب خلق صفهای ارزی میشد، چطور بدون اصلاح مکانیسم مداخله، بر فروش ارز مداخلهای اصرار داریم؟
۱۳- چرا وقتی میدانیم راهحل عبور از بحران، کاهش تقاضا برای دلار و انگیزه بیشتر برای نگهداری ریال است، از ابزار نرخ بهره استفاده نمیکنیم؟
۱۴- وقتی مجوز عملیات بازار باز و اصلاح نظام بانکی داده شده، چرا بهدنبال ایجاد چارچوب سیاستگذاری پولی مانند سایر کشورها، با تمرکز سیاستگذار بر نرخ بهره بین بانکی و آزادسازی کامل نرخ بهره سیستم بانکی نیستیم تا به این شکل عطش تقاضا در بازارهای دارایی را بگیریم؟
۱۵- چرا با لنگر هدفگذاری تورمی، انتظارات قیمتی را شکل نمیدهیم تا تبعات تورمی نرخ ارز را به حداقل رسانیم؟
۱۶- آیا مانند گذشته، بعد از شوک ارزی، به بهانه آنکه نرخ قبلا بیش از اندازه افزایش داشته حاضر به تعدیل نرخ اسمی ارز نخواهیم بود تا بار دیگر شاهد بحران ارزی در آینده باشیم؟
۱۷- آیا بالاخره میپذیریم از نظام ارزی قفلشده، رهایی یابیم و یک نظام ارزی تک نرخی شناور را بپذیریم یا باز هم هزار دلیل و بهانه برای رد آن، جور خواهیم کرد؟
۱۸- چرا از یکسو، یارانههای مختلف از جمله یارانه انرژی به تولیدکننده و صادرکننده میدهیم و از سوی دیگر انتظار داریم آنان ارز خود را به قیمتی که ما میخواهیم و جایی که ما میگوییم عرضه کنند؟
۱۹- بدون تردید با فساد اقتصادی باید مبارزه کرد، اما چطور برخی فکر میکنند با بستن بازار و امنیتی کردن آن و کاهش تعداد معاملهگران، قیمت با ثبات میشود، مگر نه آنکه هر چه تعداد معاملهگران بیشتر باشد، بازار رقابتیتر خواهد بود؟
۲۰- اگر سفتهبازی نتواند درست قیمت را پیشبینی کند، بدون تردید از بازار حذف میشود و اگر بتواند پیشبینی کند، برای بازار سودمند است؛ بنابراین وقتی بازار خود تسویهکننده بورس باز خوب از بد است، چه ترسی از معاملهگران وجود دارد؟
تلخیص: اقتصادبازار
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍ پویا جبل عاملی
💠 نگاهی به پرسشهای ذیل و پیامهایی آن میتواند به اتخاذ سیاست بهینه ارزی در کوتاهمدت و بلندمدت کمک کند.
۱- وقتی میدانیم نرخگذاری دولتی منشأ رانت و فساد است چرا باز ادامه میدهیم؟
۲- هنگامی که قیمت کالاها نشان میدهد ارز تخصیصی با نرخ دولتی منجر به کنترل قیمت نمیشود، چرا به این کار ادامه میدهیم؟
۳- زمانی که انتظارات شکلدهنده قیمت میشود، چه اصراری به تشکیل بازارهای مختلف رانتزا داریم؟
۴- آیا اگر از ابتدا سنت نامبارک قیمتگذاری دولتی ارز وجود نداشت و هیچ سابقهای از این امر در ذهن نبود، مردم بیمی از گذاردن ارز خریداری شده نزد بانک داشتند؟ آیا تصمیمگیرندگان نمیدانند نظام چندگانه نرخ ارز باعث شده تا مانعی جدی در برابر خلق ابزارهای مالی مبتنیبر ارز ایجاد شود که هسته اصلی مانع نیز اعتماد مردم است؟
۵- آیا با محدود کردن معاملات ارزی، تفکیک بازار، بخشنامههای مختلف و... توانستهایم جلوی تقاضای حفظ دارایی را از بازار ارز بگیریم؟
۶- آیا ثبات قیمتی بازار ارز مهم است یا سطح قیمت؟ چرا وقتی بازار قدری آرام میشود با فشار برای رسیدن به نرخی پایینتر بار دیگر تقاضای سفتهبازی را روانه بازار میکنیم؟
۷- آیا دشوار کردن اطلاع از قیمت ارز توسط مردم، یا اجبار صرافان به دادن قیمتی که در آن داد و ستد نمیشود، به ثبات و شفافیت بازار کمک میکند یا به مخدوش و از حالت عادی خارج شدن آن؟
۸- چرا به جای سبک کردن فرآیند تجارت هر روز بر پیچیدگی آن میافزاییم؟ چرا موانع اداری تجارت را برنداریم و به جای آن اجازه دهیم واردات به نرخ آزاد انجام شود؟
۹- چرا دولت، رانت ارزی خود را به طور کامل به جیب معدود واردکنندگان میریزد، اما آن را از اقشار محروم دریغ میکند؟ آیا دولت نمیتواند ارز خود را به قیمت واقعی بفروشد و ریال بهدست آمده را به گروههای آسیبپذیر دهد؟
۱۰- آیا به تجربههای فراوان پیمانسپاری ارزی در این کشور و اثر منفی آن بر صادرات واقفیم؟ آیا غیر از این است که تولیدکننده و صادرکننده ما در بلندمدت، برای بقای تولید و توسعه صنعت خویش بالاخره درآمد ارزی خود را صرف بنگاه خود و اقتصاد ملی میکند؟
۱۱- چرا فکر میکنیم بحران ارزی ناشی از تقاضای سفتهبازی، با سیاستهای طرف عرضه قابل حل است؟
۱۲- وقتی تجربه مداخلات ارزی غیر شفاف گذشته و بدون مکانیسم حراج پیش روی ماست که خود، جای برطرف کردن تقاضا به عطش بیشتر آن دامن میزد و موجب خلق صفهای ارزی میشد، چطور بدون اصلاح مکانیسم مداخله، بر فروش ارز مداخلهای اصرار داریم؟
۱۳- چرا وقتی میدانیم راهحل عبور از بحران، کاهش تقاضا برای دلار و انگیزه بیشتر برای نگهداری ریال است، از ابزار نرخ بهره استفاده نمیکنیم؟
۱۴- وقتی مجوز عملیات بازار باز و اصلاح نظام بانکی داده شده، چرا بهدنبال ایجاد چارچوب سیاستگذاری پولی مانند سایر کشورها، با تمرکز سیاستگذار بر نرخ بهره بین بانکی و آزادسازی کامل نرخ بهره سیستم بانکی نیستیم تا به این شکل عطش تقاضا در بازارهای دارایی را بگیریم؟
۱۵- چرا با لنگر هدفگذاری تورمی، انتظارات قیمتی را شکل نمیدهیم تا تبعات تورمی نرخ ارز را به حداقل رسانیم؟
۱۶- آیا مانند گذشته، بعد از شوک ارزی، به بهانه آنکه نرخ قبلا بیش از اندازه افزایش داشته حاضر به تعدیل نرخ اسمی ارز نخواهیم بود تا بار دیگر شاهد بحران ارزی در آینده باشیم؟
۱۷- آیا بالاخره میپذیریم از نظام ارزی قفلشده، رهایی یابیم و یک نظام ارزی تک نرخی شناور را بپذیریم یا باز هم هزار دلیل و بهانه برای رد آن، جور خواهیم کرد؟
۱۸- چرا از یکسو، یارانههای مختلف از جمله یارانه انرژی به تولیدکننده و صادرکننده میدهیم و از سوی دیگر انتظار داریم آنان ارز خود را به قیمتی که ما میخواهیم و جایی که ما میگوییم عرضه کنند؟
۱۹- بدون تردید با فساد اقتصادی باید مبارزه کرد، اما چطور برخی فکر میکنند با بستن بازار و امنیتی کردن آن و کاهش تعداد معاملهگران، قیمت با ثبات میشود، مگر نه آنکه هر چه تعداد معاملهگران بیشتر باشد، بازار رقابتیتر خواهد بود؟
۲۰- اگر سفتهبازی نتواند درست قیمت را پیشبینی کند، بدون تردید از بازار حذف میشود و اگر بتواند پیشبینی کند، برای بازار سودمند است؛ بنابراین وقتی بازار خود تسویهکننده بورس باز خوب از بد است، چه ترسی از معاملهگران وجود دارد؟
تلخیص: اقتصادبازار
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یک_دقیقه_مطالعه
✍🏻 مصطفی ملکیان
مدت هاست در هر جمع و گروهی این سوال طرح می شود که:
چرا در ایران اختلاس زیاد است؟
تهمت فراوان است ؟
دروغ بی شمار است؟
چرا زیرآب زنی در کار و خیانت در شغل و فساد در خانواده افزون شده است؟
چرا جوانان به مواد مخدر روی آورده اند؟
چرا رابطه های آنچنانی رواج یافته ؟
چرا میزان تصادفات رانندگی زیاد شده؟
چرا دعواهای خانگی و خیابانی و چاقو کشی و قتل و جنایت و تجاوز روز به روز بیشتر می شود؟
چرا تحمل ایرانی ها کم شده.؟
چرا فحش زیاد شده ..؟
چرا هر کس که سفری به اروپا می کند می گوید انجا احترام دیده و در ایران بی احترامی ....؟
چرا و چرا؟؟
مگر از صبح تاشب نوای دین از صدا و سیما به گوش نمی رسد؟
مگر هر هفته در کل کشور نماز جمعه برگزار نمی شود؟
مگر این همه مداح و سخنران که شب و روز از خدا و پیغمبر می گویند کم است ؟
پس چرا مشکلات اخلاقی جامعه روز به روز اسفناک تر و فجیع تر می شود؟؟
خلاصه : چرا جامعه ایران از اخلاق دور شده است؟
پاسخ این همه سوال فقط یک عبارت است:
«ابهام از آینده و اخلاقی زیستن»
در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك مؤسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانه روزی تأسیس كردند.
در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. مدّت یك سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت
و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت.
در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰ گرم غذا میخورد.
پس از یك سال به تدریج و آگاهانه شایعه كردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود.
شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰ گرم افزایش یافت.
هنگامی كه عملاً جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰ گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانه روز بیش از ۵كیلوگرم غذا میخوردند.
دلیل افزایش مصرف این بود كه نوجوانان آیندۀ خود را مبهم میدیدند.
هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند
و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی كه شایعۀ كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یكدیگر كمتر شد.
در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و.. به مرور زمان كمرنگ گشت.
آینده ی مبهم و نامعلوم افراد از نظر مالی، شغلی و.. آستانۀ اخلاق و تحمل را در هر جامعه ای كاهش میدهد.
به طور مثال، در جامعهای كه همۀ افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و.. كمتر است.
به طور كلی در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی زندگی میكنند.
پس اخلاقی زیستن ارتباطی به نصیحت های اخلاقی و ازدیاد مجالس دینی ندارد.
اخلاقی زیستن نیاز به آرامش ذهنی و ثبات اقتصادی دارد.
به جای صرف هزینه های بسیار برای دعاهای مستحب کمیل و ندبه و سخنرانی های خسته کننده و مداحی های سوزناک و خرج برای برپایی مجالس و همایش های بی اثر ؛ بهتر است این ثروت عمومی را به واجبات مردم یعنی مخصوصا ازدواج و شغل منتقل کنید.
جوانی که شغل دارد و ازدواج کرده ، با خوش بینی به آینده می نگرد
و همین آرامش به او زندگی اخلاقی بهتری هدیه خواهد داد .
پس لطفا مستحبات را کم کنید و به واجبات برسید!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍🏻 مصطفی ملکیان
مدت هاست در هر جمع و گروهی این سوال طرح می شود که:
چرا در ایران اختلاس زیاد است؟
تهمت فراوان است ؟
دروغ بی شمار است؟
چرا زیرآب زنی در کار و خیانت در شغل و فساد در خانواده افزون شده است؟
چرا جوانان به مواد مخدر روی آورده اند؟
چرا رابطه های آنچنانی رواج یافته ؟
چرا میزان تصادفات رانندگی زیاد شده؟
چرا دعواهای خانگی و خیابانی و چاقو کشی و قتل و جنایت و تجاوز روز به روز بیشتر می شود؟
چرا تحمل ایرانی ها کم شده.؟
چرا فحش زیاد شده ..؟
چرا هر کس که سفری به اروپا می کند می گوید انجا احترام دیده و در ایران بی احترامی ....؟
چرا و چرا؟؟
مگر از صبح تاشب نوای دین از صدا و سیما به گوش نمی رسد؟
مگر هر هفته در کل کشور نماز جمعه برگزار نمی شود؟
مگر این همه مداح و سخنران که شب و روز از خدا و پیغمبر می گویند کم است ؟
پس چرا مشکلات اخلاقی جامعه روز به روز اسفناک تر و فجیع تر می شود؟؟
خلاصه : چرا جامعه ایران از اخلاق دور شده است؟
پاسخ این همه سوال فقط یک عبارت است:
«ابهام از آینده و اخلاقی زیستن»
در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك مؤسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانه روزی تأسیس كردند.
در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. مدّت یك سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت
و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت.
در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰ گرم غذا میخورد.
پس از یك سال به تدریج و آگاهانه شایعه كردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود.
شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰ گرم افزایش یافت.
هنگامی كه عملاً جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰ گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانه روز بیش از ۵كیلوگرم غذا میخوردند.
دلیل افزایش مصرف این بود كه نوجوانان آیندۀ خود را مبهم میدیدند.
هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند
و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی كه شایعۀ كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یكدیگر كمتر شد.
در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و.. به مرور زمان كمرنگ گشت.
آینده ی مبهم و نامعلوم افراد از نظر مالی، شغلی و.. آستانۀ اخلاق و تحمل را در هر جامعه ای كاهش میدهد.
به طور مثال، در جامعهای كه همۀ افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و.. كمتر است.
به طور كلی در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی زندگی میكنند.
پس اخلاقی زیستن ارتباطی به نصیحت های اخلاقی و ازدیاد مجالس دینی ندارد.
اخلاقی زیستن نیاز به آرامش ذهنی و ثبات اقتصادی دارد.
به جای صرف هزینه های بسیار برای دعاهای مستحب کمیل و ندبه و سخنرانی های خسته کننده و مداحی های سوزناک و خرج برای برپایی مجالس و همایش های بی اثر ؛ بهتر است این ثروت عمومی را به واجبات مردم یعنی مخصوصا ازدواج و شغل منتقل کنید.
جوانی که شغل دارد و ازدواج کرده ، با خوش بینی به آینده می نگرد
و همین آرامش به او زندگی اخلاقی بهتری هدیه خواهد داد .
پس لطفا مستحبات را کم کنید و به واجبات برسید!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰🔰🔰 تحلیل فعالیت اقتصادی با دلار آزاد
✍️ محمد حسین ادیب
❇️ قیمت دلار ٣.٩برابر شده اما درآمد مردم تغییری نکرده لذا قدرت خرید مردم برای خرید کالاهای با منشأ دلار آزاد به ٣٣ درصد سال ٩۶ کاهش یافته است
❇️ جامعه احساس می کند به شدت فقیر شده است وقتی احساس فقر در جامعه رشد کند تلاش برای رفع فقر به الویت یک جامعه تبدیل میشود، مردم برای رفع فقر به دو اقدام متوسل می شوند؛ یکم تبدیل سپرده ریالی به ارز و دوم افزایش پس اندار ، اما افزایش پس انداز به کاهش تقاضا برای خرید کالا و خدمات می انجامد ، لذا کاهش مصرف بیش از کاهش قدرت خرید بوده است به همین خاطر است که تقاضا برای خرید کالاهای با منشأ ارزی بیش از کاهش قدرت خرید مردم ، کاهش یافته است
❇️ قدرت خرید مردم ٣٣ درصد سال ٩۶ است اما خرید کالا با منشأ ارز آزاد فقط ١٠ درصد سال ٩۶ است لذا خارجی فروش ها در بازار ٩٠ درصد حذف شدند کاسبی مبتنی بر فروش کالای خارجی با منشأ دلار بازار آزاد ، فقط ١٠ درصد سال ٩۶ ، فعال است
❇️ تا آبان ٩۶ دلار ٣٨٠٠ تومان بود و هزینه واردات حدود ٧٠ درصد بود کالا با دلار ۶۴۶٠ تومان به دست مردم می رسید ( بین قیمت دلار با دلار کالا باید تمایز قایل شد کالا قبل از گران شدن دلار ٧٠ درصد هزینه داشت تا وارد کشور می شد )
❇️ هزینه ٧٠ درصدی واردات به شکل ذیل تقسیم می شد :
۴ تا ٨ درصد هزینه حمل دریایی
٢١ درصد هزینه گمرکات
۴ تا ١٢ درصد سود واردکننده
۴ درصد سود عمده فروش
٣٠ درصد سود خرده فروش ( بطور متوسط خرده فروشی ١۵ درصد از فروش ماهانه را اجاره پرداخت می کرد )
❇️ کالا اکنون حداکثر با دلار سه برابر ۶۴۶٠ تومان امکان فروش دارد یعنی دلار کالا ١٩٣٨٠ تومان است ، با دلار ١۴۵٠٠ تومان هزینه واردات می تواند ٣٣ درصد باشد
❇️ کاهش هزینه واردات از ٧٠ درصد به ٣٣ درصد ممکن نیست و واردات فاقد توجیه اقتصادی است
❇️ تحلیل تجارت مبتنی بر خرید کالا با دلار آزاد :
واردات با نرخ بازار آزاد فاقد توجیه اقتصادی است و وارد کننده زیان می کند ، دلار بازار آزاد وقتی از کشور خارج به کالا تبدیل و وارد شود زیانی معادل ٢٠ درصد ایجاد می کند با این نرخ بیزنس و کاسبی نمی توان کرد
❇️ واردات کالای قاچاق :
واردات قاچاق ارزان تر از واردات قانونی است اما واردات قاچاق فقط در حد ١٠ در صد سال ٩۶ است
❇️واردات با دلار آزاد در چه مواردی است:
خرید کالا بوسیله مصرف کننده با نرخ دلار آزاد ، مربوط به امور اوژانسی و فوریت هایی است که زندگی و کسب را مختل می کند مثل واردات با دلار آزاد برای تعمیر و نگهداری ماشین آلات و تجهیزات.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍️ محمد حسین ادیب
❇️ قیمت دلار ٣.٩برابر شده اما درآمد مردم تغییری نکرده لذا قدرت خرید مردم برای خرید کالاهای با منشأ دلار آزاد به ٣٣ درصد سال ٩۶ کاهش یافته است
❇️ جامعه احساس می کند به شدت فقیر شده است وقتی احساس فقر در جامعه رشد کند تلاش برای رفع فقر به الویت یک جامعه تبدیل میشود، مردم برای رفع فقر به دو اقدام متوسل می شوند؛ یکم تبدیل سپرده ریالی به ارز و دوم افزایش پس اندار ، اما افزایش پس انداز به کاهش تقاضا برای خرید کالا و خدمات می انجامد ، لذا کاهش مصرف بیش از کاهش قدرت خرید بوده است به همین خاطر است که تقاضا برای خرید کالاهای با منشأ ارزی بیش از کاهش قدرت خرید مردم ، کاهش یافته است
❇️ قدرت خرید مردم ٣٣ درصد سال ٩۶ است اما خرید کالا با منشأ ارز آزاد فقط ١٠ درصد سال ٩۶ است لذا خارجی فروش ها در بازار ٩٠ درصد حذف شدند کاسبی مبتنی بر فروش کالای خارجی با منشأ دلار بازار آزاد ، فقط ١٠ درصد سال ٩۶ ، فعال است
❇️ تا آبان ٩۶ دلار ٣٨٠٠ تومان بود و هزینه واردات حدود ٧٠ درصد بود کالا با دلار ۶۴۶٠ تومان به دست مردم می رسید ( بین قیمت دلار با دلار کالا باید تمایز قایل شد کالا قبل از گران شدن دلار ٧٠ درصد هزینه داشت تا وارد کشور می شد )
❇️ هزینه ٧٠ درصدی واردات به شکل ذیل تقسیم می شد :
۴ تا ٨ درصد هزینه حمل دریایی
٢١ درصد هزینه گمرکات
۴ تا ١٢ درصد سود واردکننده
۴ درصد سود عمده فروش
٣٠ درصد سود خرده فروش ( بطور متوسط خرده فروشی ١۵ درصد از فروش ماهانه را اجاره پرداخت می کرد )
❇️ کالا اکنون حداکثر با دلار سه برابر ۶۴۶٠ تومان امکان فروش دارد یعنی دلار کالا ١٩٣٨٠ تومان است ، با دلار ١۴۵٠٠ تومان هزینه واردات می تواند ٣٣ درصد باشد
❇️ کاهش هزینه واردات از ٧٠ درصد به ٣٣ درصد ممکن نیست و واردات فاقد توجیه اقتصادی است
❇️ تحلیل تجارت مبتنی بر خرید کالا با دلار آزاد :
واردات با نرخ بازار آزاد فاقد توجیه اقتصادی است و وارد کننده زیان می کند ، دلار بازار آزاد وقتی از کشور خارج به کالا تبدیل و وارد شود زیانی معادل ٢٠ درصد ایجاد می کند با این نرخ بیزنس و کاسبی نمی توان کرد
❇️ واردات کالای قاچاق :
واردات قاچاق ارزان تر از واردات قانونی است اما واردات قاچاق فقط در حد ١٠ در صد سال ٩۶ است
❇️واردات با دلار آزاد در چه مواردی است:
خرید کالا بوسیله مصرف کننده با نرخ دلار آزاد ، مربوط به امور اوژانسی و فوریت هایی است که زندگی و کسب را مختل می کند مثل واردات با دلار آزاد برای تعمیر و نگهداری ماشین آلات و تجهیزات.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰🔰🔰 تئوری اسب مُرده
❇️ سرخپوستان آمريکا یک ضربالمثل قدیمی دارند با اين مضمون که: "وقتی ديديد اسبتان مرده، پياده شويد." شاید گمان کنید که اين ضربالمثل بيان بدیهيات است. با اين وجود، کافيست کمی به شرکتها و سازمانهای اطراف خود نگاه کنیم.
❇️ متاسفانه اسب بسياری از شرکتها و سازمانهای ايرانی مرده است! بیشتر شرکتهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، به ارائه محصولات و خدماتی مشغولند که دوره آنها گذشته و مشتريان از آنها استقبال نمیکنند. بیشک شما هم تایید میکنيد که این شرکتها و سازمانها باید پيشتر از این برای توسعه محصولات و خدمات بهتر و جايگزین، نوآوری پيشه میکردند.
❇️ اگر اين کار را کرده بودند، الان میتوانستند از اسب مرده پیاده و به سرعت اسبی چالاک، جوان و تازهنفس را سوار شوند.
❇️ هنوز هم فرصت نوآوری برای برخی از این شرکتها کاملا از دست نرفته است. اما در کمال شگفتی بيشتر آنها بهجای پياده شدن از اسب مرده، کارهای عجيب ديگری میکنند.
🔰مثلاً:
❇️ تازیانه محکمتری میخرند!
❇️ اسبسواران را عوض میکنند!
❇️ کميتهای برای بررسی اسب منصوب میکنند!
❇️ ماموريتی به ديگر کشورها میروند تا ببینند دیگران چگونه اسب مرده سوار میشوند!
❇️ استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شوند!
❇️ اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام "زنده بیتحرک" دستهبندی میکنند!
❇️ پيمانکار برونسازمانی میگيرند تا اسب مرده را سوار شود!
❇️ چند اسب مرده را همزمان به کار میگيرند تا سرعت زیاد شود!
❇️ بودجه و آموزش بيشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند!
❇️ اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزينهها کاهش و سود افزايش میيابد!
❇️ اهداف عملکردی کل اسبهای ديگر را کاهش میدهند!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
❇️ سرخپوستان آمريکا یک ضربالمثل قدیمی دارند با اين مضمون که: "وقتی ديديد اسبتان مرده، پياده شويد." شاید گمان کنید که اين ضربالمثل بيان بدیهيات است. با اين وجود، کافيست کمی به شرکتها و سازمانهای اطراف خود نگاه کنیم.
❇️ متاسفانه اسب بسياری از شرکتها و سازمانهای ايرانی مرده است! بیشتر شرکتهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، به ارائه محصولات و خدماتی مشغولند که دوره آنها گذشته و مشتريان از آنها استقبال نمیکنند. بیشک شما هم تایید میکنيد که این شرکتها و سازمانها باید پيشتر از این برای توسعه محصولات و خدمات بهتر و جايگزین، نوآوری پيشه میکردند.
❇️ اگر اين کار را کرده بودند، الان میتوانستند از اسب مرده پیاده و به سرعت اسبی چالاک، جوان و تازهنفس را سوار شوند.
❇️ هنوز هم فرصت نوآوری برای برخی از این شرکتها کاملا از دست نرفته است. اما در کمال شگفتی بيشتر آنها بهجای پياده شدن از اسب مرده، کارهای عجيب ديگری میکنند.
🔰مثلاً:
❇️ تازیانه محکمتری میخرند!
❇️ اسبسواران را عوض میکنند!
❇️ کميتهای برای بررسی اسب منصوب میکنند!
❇️ ماموريتی به ديگر کشورها میروند تا ببینند دیگران چگونه اسب مرده سوار میشوند!
❇️ استانداردها را پایین میآورند تا اسب مرده را هم شامل شوند!
❇️ اسب مرده را در طبقه جدیدی به نام "زنده بیتحرک" دستهبندی میکنند!
❇️ پيمانکار برونسازمانی میگيرند تا اسب مرده را سوار شود!
❇️ چند اسب مرده را همزمان به کار میگيرند تا سرعت زیاد شود!
❇️ بودجه و آموزش بيشتری برای بهبود عملکرد اسب مرده اختصاص میدهند!
❇️ اعلام میکنند که چون اسب مرده غذا نمیخورد، هزينهها کاهش و سود افزايش میيابد!
❇️ اهداف عملکردی کل اسبهای ديگر را کاهش میدهند!
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰🔰🔰 ارزش ذاتی دلار 9450 تومان
✍ محمدحسین ادیب
❇️ 80 درصد سپرده های بانکی عملاً گردش ندارد. هرچند که وخامت اوضاع اقتصاد کشور بهاندازهای هم که اعلام میشود نیست.
❇️ چون کل تقاضای سفتهبازی ارز در کشور حدود 20 میلیارد دلار در سال است؛ این رقم در مقابل 184 میلیارد دلار ارزش سالانه تولیدات نفتی کشور و 47 میلیارد دلار ارزش تولیدات پالایشگاهی و ...؛ بنابراین بسیار ناچیز است و براین اساس قابلیت مدیریت این بازار توسط دولت وجود دارد.
❇️ بنگاههای اقتصادی باید بتوانند از 80 درصد رقبای خود مواد اولیه و کالاهای واسطهای را ارزانتر خریداری کنند؛ همچنین باید بتوانند نسبت به 80 درصد رقبای خود ارزانتر بفروشند و گردش مالی و فروش آنها از 80 درصد رقبای خود بیشتر باشد. وی تصریح کرد: متأسفانه بخش عمدهای از بنگاههای اقتصادی از شرایط فوق برخوردار نیستند و بقای آنها تاکنون به دلیل دریافت یارانه انرژی یا اخذ تسهیلات و عدم بازپرداخت آن بوده است که در سالهای آینده امکان بقای آنها محتمل نخواهد بود.
❇️ نه تنها نرخ بهره بالا سبب تعطیلی بنگاههای با بهرهوری پایین که از بانکها استقراض کردهاند خواهد شد؛ بلکه حتی بنگاههای با بهرهوری پایین فاقد بدهی بانکی نیز عملاً تعطیل خواهند شد.
❇️ تحلیلها در شبکه های اجتماعی، در بیان ریسکها و چالشهای موجود اغراق کرده و عملاً زمینه یاس مردم و فعالان اقتصادی را فراهم آورده است.
❇️ با پایین نگهداشتن نرخ ارز عملا برای کشور چین اشتغال ایجاد کردهایم.
❇️ با توجه به تفاوت نرخ تورم ایران و آمریکا، ارزش ذاتی دلار 9450 تومان است. نرخ دلار بالاتر از این مقدار برای کشور بحرانزا خواهد بود.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍ محمدحسین ادیب
❇️ 80 درصد سپرده های بانکی عملاً گردش ندارد. هرچند که وخامت اوضاع اقتصاد کشور بهاندازهای هم که اعلام میشود نیست.
❇️ چون کل تقاضای سفتهبازی ارز در کشور حدود 20 میلیارد دلار در سال است؛ این رقم در مقابل 184 میلیارد دلار ارزش سالانه تولیدات نفتی کشور و 47 میلیارد دلار ارزش تولیدات پالایشگاهی و ...؛ بنابراین بسیار ناچیز است و براین اساس قابلیت مدیریت این بازار توسط دولت وجود دارد.
❇️ بنگاههای اقتصادی باید بتوانند از 80 درصد رقبای خود مواد اولیه و کالاهای واسطهای را ارزانتر خریداری کنند؛ همچنین باید بتوانند نسبت به 80 درصد رقبای خود ارزانتر بفروشند و گردش مالی و فروش آنها از 80 درصد رقبای خود بیشتر باشد. وی تصریح کرد: متأسفانه بخش عمدهای از بنگاههای اقتصادی از شرایط فوق برخوردار نیستند و بقای آنها تاکنون به دلیل دریافت یارانه انرژی یا اخذ تسهیلات و عدم بازپرداخت آن بوده است که در سالهای آینده امکان بقای آنها محتمل نخواهد بود.
❇️ نه تنها نرخ بهره بالا سبب تعطیلی بنگاههای با بهرهوری پایین که از بانکها استقراض کردهاند خواهد شد؛ بلکه حتی بنگاههای با بهرهوری پایین فاقد بدهی بانکی نیز عملاً تعطیل خواهند شد.
❇️ تحلیلها در شبکه های اجتماعی، در بیان ریسکها و چالشهای موجود اغراق کرده و عملاً زمینه یاس مردم و فعالان اقتصادی را فراهم آورده است.
❇️ با پایین نگهداشتن نرخ ارز عملا برای کشور چین اشتغال ایجاد کردهایم.
❇️ با توجه به تفاوت نرخ تورم ایران و آمریکا، ارزش ذاتی دلار 9450 تومان است. نرخ دلار بالاتر از این مقدار برای کشور بحرانزا خواهد بود.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✅ " ترس و توسعه نیافتگی "
✍️دکتر محمود سریع القلم
به نظر می رسد که رشد فردی، نتیجه پنج نوع آزادی است:
۱-آزادی ارتباطات
۲-آزادی سازماندهی
۳-آزادی بیان
۴-آزادی متفاوت فکر کردن
۵- آزادی تولید ثروت
در ده کشور اول ازنظر نوآوری در جهان، این پنج نوع آزادی در میان کشورها مشترک است. نوآوری شهروندان این کشورها، محصول سیستمی از این نوع آزادی ها است که به وجود آمده است. انسان ها محصول این سیستم ها هستند. در کشوری که سیستم درست نشده باشد، کانون های قدرت از آزادی شهروندان نگران می شوند. وقتی ما به سوییس فکر می کنیم که مقام اول نوآوری جهانی را دارد، حتی نام چند نفراجرایی را هم نمی توانیم به یاد بیاوریم چون یک سیستم به معنای مجموعه ای از قواعد پایدار مورد اجماع، ایجاد کرده است که همه در هر جایگاهی و موقعیتی، آن قواعد را رعایت می کنند.
بخش نا خودآگاه ذهن که انبار انبوهی از یادگیری های مستقیم و غیر مستقیم است، نقشی تعیین کننده در سرنوشت یک فرد و در نهایت یک جامعه دارد. افراد از کودکی درمحیط خانواده، مدرسه و جامعه به تدریج می آموزند که از چه مسائلی باید بترسند و حدود و محدودیت ها کجاست. ذهن دائما محاسبه می کند که پی آمد حرفی که می زند، ارتباطی که برقرار می کند، گروهی که تشکیل می دهد، درآمدی که دارد چیست و چه نوع هراسی باید داشته باشد. به عنوان مثال در بعضی از کشورها، ارتباط با خارجی جرم محسوب می شود اما در سال ۲۰۱۷، کره جنوبی ۵۲ میلیون دلار برای لابی در قوه مجریه ومقننه امریکا هزینه کرد. در شهر واشنگتن حدود ۱۶۰۰۰ شرکت رسمی ثبت شده وجود دارد که برای افراد و دولت های خارجی در دستگاه حکومتی آمریکا لابی می کنند. چرا شهروندان آمریکایی نمی ترسند که برای خارجی ها در درون حاکمیت خودشان تبلیغ و لابی گری کنند؟ چون حتی کار با خارجی قاعده مند است. حتی قانون تا آنجا صریح نوشته شده است که فرزندان نمایندگان مجلس می توانند شرکت لابی داشته باشند.
اینکه افراد تا چه میزان نگران پیامدهای فعالیت های خود هستند به همان میزان کمتر برای نو آوری فکر می کنند و سازماندهی می کنند. شهرداری لس آنجلس هم به عزادارن عاشورا اجازه داد در مرکز شهر مراسم خود را برگزار کنند و هم به حامیان پادشاه باستانی ایران، کوروش. چرا هر دو نوع سازماندهی آزادی دارند؟ چون سیستمی وجود دارد که هراسی از سازماندهی های متفاوت ندارد.
از قوی ترین انگیزه های انسانی، بهتر شدن (Self- Enhancement) است. اما این بهتر شدن نیاز به محیط مستعد دارد که انسان ها از کار و نوآوری نهراسند. این محیط، ذهن انسان ها را در ناخود آگاه تربیت می کند.
در سال ۱۸۹۰ روان شناس و فیلسوفی به نام ویلیام جیمز در کتابی به نام اصول روانشناسی، عموم رفتار، افکار و احساسات انسان را معطوف به واکنش های مغز کرد که از انبار خود استفاده می کند. اینکه در بخش خود آگاه و نا خودآگاه انسان چه "انباشتی" صورت گرفته سرنوشت او را رقم می زند.
ترس بر دو نوع است: معقول و نا معقول. ترس از ندادن مالیات یک ترس واقعی و منطقی است اما ارائه یک تفسیر متفاوت از یک موضوع نسبت به تفسیر اولیاء، معلم، رسانه، جامعه و دولت نباید ترس به همراه داشته باشد و این ترس نا معقول است. فردریک اسمیت زمانی که دانشجوی دانشگاه بود مقاله ای برای یکی از کلاس های خود نوشت و ایده ی تحویل محموله در عرض ۲۴ ساعت را مطرح کرد. او برای این مقاله نمره ۱۲ گرفت و ایده او غیر واقعی قلمداد شد. اما او نترسید و ایده را تست کرد و هم اکنون شرکت FedEx با ۶۵۰ هواپیما، روزانه حدود دو میلیون محموله را در سراسر جهان جا به جا می کند. او آزادی بیان داشت که با او مخالفت شد ولی با آزادی سازماندهی، ارتباطات، متفاوت فکر کردن و تولید ثروت، تشکیلات عظیم و منحصر به فردی را ایجاد کرد. جایی مانع او نشد و او فرصت پیدا کرد که ایده خود را آزمایش کند. از این رو، باید این سوال را مطرح کرد که تا چه میزان، مجموعه یک جامعه در ناخودآگاه افراد ترس و پرهیز از فعالیت را تزریق می کند و تا چه اندازه به آن ها القاء می کند که شجاع باشید، سازماندهی کنید، نظر بدهید، متفاوت باشید، اگر شکست خوردید باز تلاش کنید، از نو آغاز کنید، رشد کنید و ثروتمند شوید.
یکی از شاقول های کلیدی توسعه یافتگی این است که جوامع و دولت ها چقدر فرد را می ترسانند و چقدر او را تشویق می کنند؟ چقدر برای ترس، سیستم درست کرده اند و چقدر برای تشویق و یادگیری و ارتباط، سیستم ایجاد کرده اند؟ چقدر جامعه به افرادی که بسیار کارکرده و زحمت می کشند پاداش منطقی و عملی می دهد و تا چه میزان، به آن ها مظنون می شوند؟
فرصت دادن به انسان ها، خیلی اعتماد به نفس، علاقه به رشد و پیشرفت، احترام به انسان، شأن، علو طبع و سیستم می طلبد. البته نیکولو ماکیاولی به اشتباه معتقد بود که مردم باید بترسند.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✍️دکتر محمود سریع القلم
به نظر می رسد که رشد فردی، نتیجه پنج نوع آزادی است:
۱-آزادی ارتباطات
۲-آزادی سازماندهی
۳-آزادی بیان
۴-آزادی متفاوت فکر کردن
۵- آزادی تولید ثروت
در ده کشور اول ازنظر نوآوری در جهان، این پنج نوع آزادی در میان کشورها مشترک است. نوآوری شهروندان این کشورها، محصول سیستمی از این نوع آزادی ها است که به وجود آمده است. انسان ها محصول این سیستم ها هستند. در کشوری که سیستم درست نشده باشد، کانون های قدرت از آزادی شهروندان نگران می شوند. وقتی ما به سوییس فکر می کنیم که مقام اول نوآوری جهانی را دارد، حتی نام چند نفراجرایی را هم نمی توانیم به یاد بیاوریم چون یک سیستم به معنای مجموعه ای از قواعد پایدار مورد اجماع، ایجاد کرده است که همه در هر جایگاهی و موقعیتی، آن قواعد را رعایت می کنند.
بخش نا خودآگاه ذهن که انبار انبوهی از یادگیری های مستقیم و غیر مستقیم است، نقشی تعیین کننده در سرنوشت یک فرد و در نهایت یک جامعه دارد. افراد از کودکی درمحیط خانواده، مدرسه و جامعه به تدریج می آموزند که از چه مسائلی باید بترسند و حدود و محدودیت ها کجاست. ذهن دائما محاسبه می کند که پی آمد حرفی که می زند، ارتباطی که برقرار می کند، گروهی که تشکیل می دهد، درآمدی که دارد چیست و چه نوع هراسی باید داشته باشد. به عنوان مثال در بعضی از کشورها، ارتباط با خارجی جرم محسوب می شود اما در سال ۲۰۱۷، کره جنوبی ۵۲ میلیون دلار برای لابی در قوه مجریه ومقننه امریکا هزینه کرد. در شهر واشنگتن حدود ۱۶۰۰۰ شرکت رسمی ثبت شده وجود دارد که برای افراد و دولت های خارجی در دستگاه حکومتی آمریکا لابی می کنند. چرا شهروندان آمریکایی نمی ترسند که برای خارجی ها در درون حاکمیت خودشان تبلیغ و لابی گری کنند؟ چون حتی کار با خارجی قاعده مند است. حتی قانون تا آنجا صریح نوشته شده است که فرزندان نمایندگان مجلس می توانند شرکت لابی داشته باشند.
اینکه افراد تا چه میزان نگران پیامدهای فعالیت های خود هستند به همان میزان کمتر برای نو آوری فکر می کنند و سازماندهی می کنند. شهرداری لس آنجلس هم به عزادارن عاشورا اجازه داد در مرکز شهر مراسم خود را برگزار کنند و هم به حامیان پادشاه باستانی ایران، کوروش. چرا هر دو نوع سازماندهی آزادی دارند؟ چون سیستمی وجود دارد که هراسی از سازماندهی های متفاوت ندارد.
از قوی ترین انگیزه های انسانی، بهتر شدن (Self- Enhancement) است. اما این بهتر شدن نیاز به محیط مستعد دارد که انسان ها از کار و نوآوری نهراسند. این محیط، ذهن انسان ها را در ناخود آگاه تربیت می کند.
در سال ۱۸۹۰ روان شناس و فیلسوفی به نام ویلیام جیمز در کتابی به نام اصول روانشناسی، عموم رفتار، افکار و احساسات انسان را معطوف به واکنش های مغز کرد که از انبار خود استفاده می کند. اینکه در بخش خود آگاه و نا خودآگاه انسان چه "انباشتی" صورت گرفته سرنوشت او را رقم می زند.
ترس بر دو نوع است: معقول و نا معقول. ترس از ندادن مالیات یک ترس واقعی و منطقی است اما ارائه یک تفسیر متفاوت از یک موضوع نسبت به تفسیر اولیاء، معلم، رسانه، جامعه و دولت نباید ترس به همراه داشته باشد و این ترس نا معقول است. فردریک اسمیت زمانی که دانشجوی دانشگاه بود مقاله ای برای یکی از کلاس های خود نوشت و ایده ی تحویل محموله در عرض ۲۴ ساعت را مطرح کرد. او برای این مقاله نمره ۱۲ گرفت و ایده او غیر واقعی قلمداد شد. اما او نترسید و ایده را تست کرد و هم اکنون شرکت FedEx با ۶۵۰ هواپیما، روزانه حدود دو میلیون محموله را در سراسر جهان جا به جا می کند. او آزادی بیان داشت که با او مخالفت شد ولی با آزادی سازماندهی، ارتباطات، متفاوت فکر کردن و تولید ثروت، تشکیلات عظیم و منحصر به فردی را ایجاد کرد. جایی مانع او نشد و او فرصت پیدا کرد که ایده خود را آزمایش کند. از این رو، باید این سوال را مطرح کرد که تا چه میزان، مجموعه یک جامعه در ناخودآگاه افراد ترس و پرهیز از فعالیت را تزریق می کند و تا چه اندازه به آن ها القاء می کند که شجاع باشید، سازماندهی کنید، نظر بدهید، متفاوت باشید، اگر شکست خوردید باز تلاش کنید، از نو آغاز کنید، رشد کنید و ثروتمند شوید.
یکی از شاقول های کلیدی توسعه یافتگی این است که جوامع و دولت ها چقدر فرد را می ترسانند و چقدر او را تشویق می کنند؟ چقدر برای ترس، سیستم درست کرده اند و چقدر برای تشویق و یادگیری و ارتباط، سیستم ایجاد کرده اند؟ چقدر جامعه به افرادی که بسیار کارکرده و زحمت می کشند پاداش منطقی و عملی می دهد و تا چه میزان، به آن ها مظنون می شوند؟
فرصت دادن به انسان ها، خیلی اعتماد به نفس، علاقه به رشد و پیشرفت، احترام به انسان، شأن، علو طبع و سیستم می طلبد. البته نیکولو ماکیاولی به اشتباه معتقد بود که مردم باید بترسند.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حمایت_از_کالای_ایرانی
🔸دوتا خودکار ایرانی وخارجی میدن دست مردم، اما مغز هر جفتش ایرانیه.
میپرسن کدوم بهتره!
🔹نتیجه رو خودتون ببینید.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔸دوتا خودکار ایرانی وخارجی میدن دست مردم، اما مغز هر جفتش ایرانیه.
میپرسن کدوم بهتره!
🔹نتیجه رو خودتون ببینید.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔆 مهندسي و دموکراسي: داستان بخشي از بدبختيهاي ما
📚 محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ «دموکراسي نبايد پشت در آزمايشگاه متوقف شود.» اين جمله اولريش بِک جامعهشناس آلماني است. آيا ميخواهيد بدانيد بخش مهمي از علل آنکه سرمايههاي عظيم در اين کشور به توسعه نميانجامند، پروژههاي عظيمي ساخته ميشوند اما ما توسعه نمييابيم و برخي پروژهها به عوض بهبود کيفيت زندگي، بدبختي به بار ميآورند چيست؟ پاسخ در اين جمله اولريش بِک نهفته است.
✅ انتخابات به ما امکان ميدهد که نمايندگان مجلس و رئيسجمهور را انتخاب کنيم (کاري به فرايند و کيفيت انتخاب ندارم). اين افراد بعد از آنکه انتخاب شدند درباره زندگي ما تصميمهايي ميگيرند، و اين تصميمهايشان درباره سرنوشت پولها و منابعي است که به ما تعلق دارد. آنها درباره پول نفت، منابع صندوق توسعه ملي، آبها، خاک، جنگل، معادن، ميراث فرهنگي، و ما شهروندان اين سرزمين تصميم ميگيرند. آنها درباره فرزندان ما هم تصميم ميگيرند. شما تحت چه شرايطي به غريبهاي اجازه ميدهيد درباره فرزندتان تصميم بگيرد؟
✅ ما وقتي به غريبهاي – براي مثال پزشک يا مهندس ساختمان – اجازه ميدهيم درباره ما و خانوادهمان تصميم بگيرد (براي مثال جراحي کند يا لولهکشي ساختمان ما را عوض کند) که به اندازه کافي توضيح بدهد، اسناد و مدارک نشان دهد، جواب آزمايشگاه را براي ما تشريح نمايد و بالاخره ما را متقاعد کند که آنچه انجام ميدهد به نفعمان است. اين حق را هم براي خودمان قائل هستيم که اسناد و مدارک را به متخصصان ديگر هم نشان دهيم و از درستي دلايلش مطمئن شويم. يک مرحله بالاتر اين است که مطمئن شويم آيا در علم پزشکي يا اصول مهندسي ساختمان (براي مثال طبق مقررات ملي ساختمان) آنچه پزشک يا مهندس توصيه ميکند درست هست يا نيست، و آيا آنها با اطلاعات غلط دادن سعي نکردهاند ما را که غيرمتخصص هستيم بفريبند.
✅ کندوکاوي که براي اطمينان از درستي نظر پزشک يا مهندس انجام ميدهيم، يعني ما صرفاً به متخصص بودن آنها قناعت نکرده و تلاش ميکنيم در فرايندي شفاف، با حضور ديگران (ساير متخصصان) به تصميمي درست برسيم. اين يعني ما نظر پزشک و مهندس را تحت نظارت ديگران هم قرار ميدهيم و آنرا با معيارهايي مقايسه ميکنيم و اختيارات خود را پشت در آزمايشگاه و مطب پزشک يا کارگاه مهندس رها نکرده و خود را دربست به اراده آنها نميسپاريم.
✅ بخشي از بدبختي کشور از آنجا ناشي ميشود که ده برابر همان اختيار کوچکي را که بيحساب و کتاب به مهندس خانهمان نميدهيم (که مثلاً درباره براي ما پنج ميليون خرج بتراشد)، بدون نظارت کافي به نمايندگان مجلس، مهندسان و مقامات دولتي و اداري واگذار کردهايم. نمايندگان، اداريها و مهندسان، براي سرمايههاي ما تصميم ميگيرند. آنها تصميم ميگيرند براي ما جاده بسازند (صرفنظر از اينکه ما متقاضي جاده هستيم يا نيستيم)، تصميم ميگيرند براي ما سد بسازند (مهم نيست مسأله توسعه منطقه ما سد هست يا نيست)، درباره آموزش و پرورش نسخه ميپيچند (مهم نيست به سر بچههاي ما چه ميآيد) و همين طور الي آخر. آنها درباره تصميمهايشان به ما توضيح نميدهند، گزارش منتشر نميکنند، و درباره آن پولهايي که به اختيار خودشان از کيسه ما برايش در رديفهاي بودجه چاله ميکنند، توضيح نميدهند.
✅ دموکراسي ما – با همه نواقصش که کارکرد آن انتخاب مستقيم مقامات انتخابي و گزينش غيرمستقيم مقامات غيرانتخابي (بوروکراتها) است – پشت در آزمايشگاه مهندسان، اتاقهاي مقامات اداري و جلسات تصميمگيري متوقف ميشود. رأيهاي ما را به داخل اين اتاقها و آزمايشگاهها راه نميدهند. آنها بعد از اينکه به اسم نفع و خير ما تصميم گرفتند، جاده ساختند، لوله کشيدند، بتون ريختند، کوه را سوراخ کردند، آب را منتقل کردند، زمينها را زير کشت بردند و جنگلها را واگذار نمودند، صرفنظر از اينکه اين کارها چقدر براي ما توسعه ايجاد کرده است، بر سرمان منت ميگذارند و به ازاي آن از ما رأي دوباره ميخواهند. آنها خود را موظف به توضیح دادن شفاف درباره تصمیمها نمیدانند.
✅ آن دموکراسي انتخاباتی که پشت در آزمايشگاه متوقف شود و به داخل اتاق تصميم رسوخ نکند، از تصميمها و عواقبش به مردم اطلاع ندهد و شفاف نسازد که در هر تصميمي، معيارهاي علمي و کارشناسي رعايت ميشود، نه سليقههاي سياسي و منافع نامشروع، و حداقل تضمين ندهد که معيارهاي نظام فني و اجرايي کشور کاملاً مبنا قرار ميگيرد، توسعه نميآفريند. دموکراسي درون آزمايشگاه را مطالبه کنيم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
📚 محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي
✅ «دموکراسي نبايد پشت در آزمايشگاه متوقف شود.» اين جمله اولريش بِک جامعهشناس آلماني است. آيا ميخواهيد بدانيد بخش مهمي از علل آنکه سرمايههاي عظيم در اين کشور به توسعه نميانجامند، پروژههاي عظيمي ساخته ميشوند اما ما توسعه نمييابيم و برخي پروژهها به عوض بهبود کيفيت زندگي، بدبختي به بار ميآورند چيست؟ پاسخ در اين جمله اولريش بِک نهفته است.
✅ انتخابات به ما امکان ميدهد که نمايندگان مجلس و رئيسجمهور را انتخاب کنيم (کاري به فرايند و کيفيت انتخاب ندارم). اين افراد بعد از آنکه انتخاب شدند درباره زندگي ما تصميمهايي ميگيرند، و اين تصميمهايشان درباره سرنوشت پولها و منابعي است که به ما تعلق دارد. آنها درباره پول نفت، منابع صندوق توسعه ملي، آبها، خاک، جنگل، معادن، ميراث فرهنگي، و ما شهروندان اين سرزمين تصميم ميگيرند. آنها درباره فرزندان ما هم تصميم ميگيرند. شما تحت چه شرايطي به غريبهاي اجازه ميدهيد درباره فرزندتان تصميم بگيرد؟
✅ ما وقتي به غريبهاي – براي مثال پزشک يا مهندس ساختمان – اجازه ميدهيم درباره ما و خانوادهمان تصميم بگيرد (براي مثال جراحي کند يا لولهکشي ساختمان ما را عوض کند) که به اندازه کافي توضيح بدهد، اسناد و مدارک نشان دهد، جواب آزمايشگاه را براي ما تشريح نمايد و بالاخره ما را متقاعد کند که آنچه انجام ميدهد به نفعمان است. اين حق را هم براي خودمان قائل هستيم که اسناد و مدارک را به متخصصان ديگر هم نشان دهيم و از درستي دلايلش مطمئن شويم. يک مرحله بالاتر اين است که مطمئن شويم آيا در علم پزشکي يا اصول مهندسي ساختمان (براي مثال طبق مقررات ملي ساختمان) آنچه پزشک يا مهندس توصيه ميکند درست هست يا نيست، و آيا آنها با اطلاعات غلط دادن سعي نکردهاند ما را که غيرمتخصص هستيم بفريبند.
✅ کندوکاوي که براي اطمينان از درستي نظر پزشک يا مهندس انجام ميدهيم، يعني ما صرفاً به متخصص بودن آنها قناعت نکرده و تلاش ميکنيم در فرايندي شفاف، با حضور ديگران (ساير متخصصان) به تصميمي درست برسيم. اين يعني ما نظر پزشک و مهندس را تحت نظارت ديگران هم قرار ميدهيم و آنرا با معيارهايي مقايسه ميکنيم و اختيارات خود را پشت در آزمايشگاه و مطب پزشک يا کارگاه مهندس رها نکرده و خود را دربست به اراده آنها نميسپاريم.
✅ بخشي از بدبختي کشور از آنجا ناشي ميشود که ده برابر همان اختيار کوچکي را که بيحساب و کتاب به مهندس خانهمان نميدهيم (که مثلاً درباره براي ما پنج ميليون خرج بتراشد)، بدون نظارت کافي به نمايندگان مجلس، مهندسان و مقامات دولتي و اداري واگذار کردهايم. نمايندگان، اداريها و مهندسان، براي سرمايههاي ما تصميم ميگيرند. آنها تصميم ميگيرند براي ما جاده بسازند (صرفنظر از اينکه ما متقاضي جاده هستيم يا نيستيم)، تصميم ميگيرند براي ما سد بسازند (مهم نيست مسأله توسعه منطقه ما سد هست يا نيست)، درباره آموزش و پرورش نسخه ميپيچند (مهم نيست به سر بچههاي ما چه ميآيد) و همين طور الي آخر. آنها درباره تصميمهايشان به ما توضيح نميدهند، گزارش منتشر نميکنند، و درباره آن پولهايي که به اختيار خودشان از کيسه ما برايش در رديفهاي بودجه چاله ميکنند، توضيح نميدهند.
✅ دموکراسي ما – با همه نواقصش که کارکرد آن انتخاب مستقيم مقامات انتخابي و گزينش غيرمستقيم مقامات غيرانتخابي (بوروکراتها) است – پشت در آزمايشگاه مهندسان، اتاقهاي مقامات اداري و جلسات تصميمگيري متوقف ميشود. رأيهاي ما را به داخل اين اتاقها و آزمايشگاهها راه نميدهند. آنها بعد از اينکه به اسم نفع و خير ما تصميم گرفتند، جاده ساختند، لوله کشيدند، بتون ريختند، کوه را سوراخ کردند، آب را منتقل کردند، زمينها را زير کشت بردند و جنگلها را واگذار نمودند، صرفنظر از اينکه اين کارها چقدر براي ما توسعه ايجاد کرده است، بر سرمان منت ميگذارند و به ازاي آن از ما رأي دوباره ميخواهند. آنها خود را موظف به توضیح دادن شفاف درباره تصمیمها نمیدانند.
✅ آن دموکراسي انتخاباتی که پشت در آزمايشگاه متوقف شود و به داخل اتاق تصميم رسوخ نکند، از تصميمها و عواقبش به مردم اطلاع ندهد و شفاف نسازد که در هر تصميمي، معيارهاي علمي و کارشناسي رعايت ميشود، نه سليقههاي سياسي و منافع نامشروع، و حداقل تضمين ندهد که معيارهاي نظام فني و اجرايي کشور کاملاً مبنا قرار ميگيرد، توسعه نميآفريند. دموکراسي درون آزمايشگاه را مطالبه کنيم.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7