#یک_دقیقه_مطالعه
💹 تعریف ساده اقتصاد!
▪️در شهری توریستی در گوشه ای از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند و پولی در بساط هیچکس نبود.
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود. او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است می شود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل می گذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
▪️صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمی دارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد. قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمی دارد و با عجله سراغ دامداری می رود و بدهی خود را به او می پردازد.
▪️دامدار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده می دهد.
▪️یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به شهرداری می برد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری می پردازد.
▪️حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می آورد. زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند.
▪️حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمی گردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمی دارد و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند.
▪️در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است. ولی به هر حال همه شهروندان در این هنگام به هم بدهی ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده اند.
🔻این است تعریف ساده اقتصاد! به همین دلیل است که می گویند انباشتن ثروت مجاز نیست، آن را باید به کار بگیری تا همه چرخ های اقتصاد به گردش درآید و همه اجتماع از گردش پول بهره ببرند.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
💹 تعریف ساده اقتصاد!
▪️در شهری توریستی در گوشه ای از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند و پولی در بساط هیچکس نبود.
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود. او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است می شود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل می گذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
▪️صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمی دارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد. قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمی دارد و با عجله سراغ دامداری می رود و بدهی خود را به او می پردازد.
▪️دامدار، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تامین کننده خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده می دهد.
▪️یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود، اسکناس 100 یوروئی را با شتاب به شهرداری می برد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری می پردازد.
▪️حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می آورد. زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند.
▪️حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمی گردد و اسکناس 100 یوروئی خود را برمی دارد و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند.
▪️در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است. ولی به هر حال همه شهروندان در این هنگام به هم بدهی ندارند همه بدهی هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده اند.
🔻این است تعریف ساده اقتصاد! به همین دلیل است که می گویند انباشتن ثروت مجاز نیست، آن را باید به کار بگیری تا همه چرخ های اقتصاد به گردش درآید و همه اجتماع از گردش پول بهره ببرند.
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✅قاعده بازی
✍️گزیده تحلیلی از نوید رئیسی درباره اینکه چرا دچار پدیده بیدولتی شدهایم؟
🔸جان نش، با معرفی مفهوم تعادل در نظریه بازیها چارچوبی را برای فهم چرایی قرار گرفتن در «تعادلهای بد» یعنی تعادلهایی که در آنها «همه با هم میبازیم»، فراهم آورد که قابل تعمیم به بسیاری از پدیدههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. مجموعهای از رفتار بازیکنان در یک بازی، تعادل خواهد بود چنانچه هیچ یک از بازیکنان با فرض آنکه سایرین رفتار تعادلی دارند، انگیزه تخطی نداشته باشد. صحبت از تعادل در اینجا به معنای مجموعه رفتاری است که در تکرار بازی در بلندمدت مشاهده میشود. آنچه در این تعریف چرایی وجود «تعادلهای بد» را توضیح میدهد مشروط شدن بهینهسازی هر بازیکن با فرض رفتار تعادلی سایر بازیکنان است که نمونه کلاسیک آن را میتوان در بازی معمای زندانی مشاهده کرد.
🔸اجازه دهید موضوع بیدولتی را از پایینترین سطح آن یعنی دولت در مفهوم government و شیوه اداره مالی جامعه یعنی بودجه آغاز کنیم. پیشتر حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهوری، در مراسم روز دانشجو از «پادار شدن» ردیفهای بودجه و «گروگانگیری کل بودجه کشور» با هدف مشخص شدن تکلیف ردیفهای بودجه خاص سخن گفته بود. آنچه مشاور رئیسجمهوری بدان اشاره میکند، در حقیقت «تعادل بد» بیشینهسازی رانت توسط بازیگران مختلف و تخصیص بودجه بر اساس روابط قدرت و توانایی چانهزنی است. در این چارچوب، بیدولتی یعنی عدم حاکمیت قاعده بر بازی تخصیص بودجه. قاعدهای که فراتر از روابط قدرت، منابع محدود دولت را به اولویتهای اقتصادی-اجتماعی جامعه تخصیص دهد. ناگفته آشکار است که چنانچه از سلب اعتماد عمومی در نتیجه این شیوه تخصیص منابع نیز بگذریم، به دلیل محدودیت شدید منابع درآمدی دولت ادامه چنین شیوهای حتی در کوتاهمدت امکانپذیر نخواهد بود.
🔸زمانی که از بیدولتی سخن میگوییم معنای آن عدم حاکمیت قواعد بازی کارا در زمینههای مختلف بهرغم وجود یک ساختار گسترده بوروکراتیک با نام دولت است. این قواعد در زیرینترین لایه خود منعکسکننده قاعده بازی مادر یعنی قانون اساسی هستند. حوادث سالهای ابتدای انقلاب، درگیری کشور با جنگ تحمیلی و سازندگی پس از آن و در نهایت، برخورداری از موهبت منابع نفت و گاز این امکان را فراهم آورده بود تا در میانمدت بهرغم نبود قاعده بازی مادر کارا، کشور اداره شود. آنچه امروز شاهد آن هستیم، آشکار شدن یکباره همه ناکاراییهای انباشتهشده در طی زمان با یک شوک بیرونی است/تجارت فردا
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍️گزیده تحلیلی از نوید رئیسی درباره اینکه چرا دچار پدیده بیدولتی شدهایم؟
🔸جان نش، با معرفی مفهوم تعادل در نظریه بازیها چارچوبی را برای فهم چرایی قرار گرفتن در «تعادلهای بد» یعنی تعادلهایی که در آنها «همه با هم میبازیم»، فراهم آورد که قابل تعمیم به بسیاری از پدیدههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. مجموعهای از رفتار بازیکنان در یک بازی، تعادل خواهد بود چنانچه هیچ یک از بازیکنان با فرض آنکه سایرین رفتار تعادلی دارند، انگیزه تخطی نداشته باشد. صحبت از تعادل در اینجا به معنای مجموعه رفتاری است که در تکرار بازی در بلندمدت مشاهده میشود. آنچه در این تعریف چرایی وجود «تعادلهای بد» را توضیح میدهد مشروط شدن بهینهسازی هر بازیکن با فرض رفتار تعادلی سایر بازیکنان است که نمونه کلاسیک آن را میتوان در بازی معمای زندانی مشاهده کرد.
🔸اجازه دهید موضوع بیدولتی را از پایینترین سطح آن یعنی دولت در مفهوم government و شیوه اداره مالی جامعه یعنی بودجه آغاز کنیم. پیشتر حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهوری، در مراسم روز دانشجو از «پادار شدن» ردیفهای بودجه و «گروگانگیری کل بودجه کشور» با هدف مشخص شدن تکلیف ردیفهای بودجه خاص سخن گفته بود. آنچه مشاور رئیسجمهوری بدان اشاره میکند، در حقیقت «تعادل بد» بیشینهسازی رانت توسط بازیگران مختلف و تخصیص بودجه بر اساس روابط قدرت و توانایی چانهزنی است. در این چارچوب، بیدولتی یعنی عدم حاکمیت قاعده بر بازی تخصیص بودجه. قاعدهای که فراتر از روابط قدرت، منابع محدود دولت را به اولویتهای اقتصادی-اجتماعی جامعه تخصیص دهد. ناگفته آشکار است که چنانچه از سلب اعتماد عمومی در نتیجه این شیوه تخصیص منابع نیز بگذریم، به دلیل محدودیت شدید منابع درآمدی دولت ادامه چنین شیوهای حتی در کوتاهمدت امکانپذیر نخواهد بود.
🔸زمانی که از بیدولتی سخن میگوییم معنای آن عدم حاکمیت قواعد بازی کارا در زمینههای مختلف بهرغم وجود یک ساختار گسترده بوروکراتیک با نام دولت است. این قواعد در زیرینترین لایه خود منعکسکننده قاعده بازی مادر یعنی قانون اساسی هستند. حوادث سالهای ابتدای انقلاب، درگیری کشور با جنگ تحمیلی و سازندگی پس از آن و در نهایت، برخورداری از موهبت منابع نفت و گاز این امکان را فراهم آورده بود تا در میانمدت بهرغم نبود قاعده بازی مادر کارا، کشور اداره شود. آنچه امروز شاهد آن هستیم، آشکار شدن یکباره همه ناکاراییهای انباشتهشده در طی زمان با یک شوک بیرونی است/تجارت فردا
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ تئوری بیزاری از باخت
من یک اسکناس ٢٠ دلاری دارم. آن را به هر قیمتی که بخواهید به شما میفروشم.
فقط دقت کنید هر مبلغی را بگویید باید پرداخت کنید
پیشنهادها از یک دلار شروع میشود و با گام های یک دلاری بالا می رود، ولی نکتهای كه وجود دارد این است که افراد دیگر هم میتوانند روی این اسکناس ٢٠ دلاری پیشنهاد قیمت دهند و اگر کسی توانست قیمت بالاتری از شما پیشنهاد داده و شما را شکست دهد شما همچنان باید به اندازه پیشنهاد آخرتان به من پول بدهید و در ازای آن چیزی دریافت نخواهید کرد..!
افراد در ابتدا از اینکه میتوانند یک اسکناس بیست دلاری را ۲ یا ۵ یا ۱۰ دلار بخرند هیجان زده میشوند،پول مفت است، ولی در قیمتهای ۱۷ و ۱۸ دلار یک جنگ تمام عیار بین پیشنهادهای دو نفر که میفهمند ممکن است در انتها مجبور شوند پول خیلی زیادی را برای هیچ پرداخت کنند در میگیرد.آنها برای آنکه نبازند پشت سر هم پیشنهادهای بالاتری میدهند.
ناگهان یکی برای یک اسکناس ۲۰ دلاری ۲۱ دلار پیشنهاد میدهد که در حقیقت منطقي است چون در این قیمت برنده ۱ دلار میبازد (با احتساب بیست دلاری که در یافت میکند) در حالی که بازنده ۲۰ دلار خواهد باخت.
از اینجا همه چیز بالا میگیرد.
جنگ برای برد تبدیل میشود به جنگ برای کمتر باختن، و باعث میشود تا پیشنهادها برای یک اسکناس ۲۰ دلاری به طور کاذب بالا برود.
استاد ٣٤ ساله مدیریت دانشگاه وارتون آدام گرنت (Adam Grant) که در جلسات مشاوره از این بازی استفاده میکند میگوید که یک افسر ارتش یک بار حدود ۵۰۰ دلار برای یک اسکناس ۲۰ دلاری پرداخت. استاد مدرسه کسب و کار هاروارد مکس بیزرمن (Max Bazerman) ادعا میکند که حدود ۱۷۰۰۰ دلار از به مزایده گذاشتن یک اسکناس ۲۰ دلاری بین دانشجویانش بدست آورده است و حداقل یک دانشجو بوده است که ۲۰۴ دلار برای یک اسکناس ۲۰ دلاری پرداخت کرده است.
طبق دانسته های روانشناسان، افراد بیشتر از آنکه از بردن لذت ببرند از باختن متنفرند. به این نکته «بیزاری از باخت» گفته میشود که یکی از عوامل اصلی ضرر در بورس و سایر بازارهای مالی است. شما هنگامی که در یک معامله سود می کنید به سرعت پوزیشن خود را می بندید و به آن اجازه رشد بیشتر نمیدهید و برعکس وقتی در ضرر هستید به آن اجازه رشد و بزرگ شدن می دهید چون ناخوداگاه ذهن شما از ضرر متنفر است و البته همین بیزاری از باخت عامل اصلی حباب قیمتی نیز هست.
واکنش فروشندگان و خریداران در دوره ی رکود نیز با همین آزمون قابل توصیف است./مجمع فعالان اقتصادی
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
من یک اسکناس ٢٠ دلاری دارم. آن را به هر قیمتی که بخواهید به شما میفروشم.
فقط دقت کنید هر مبلغی را بگویید باید پرداخت کنید
پیشنهادها از یک دلار شروع میشود و با گام های یک دلاری بالا می رود، ولی نکتهای كه وجود دارد این است که افراد دیگر هم میتوانند روی این اسکناس ٢٠ دلاری پیشنهاد قیمت دهند و اگر کسی توانست قیمت بالاتری از شما پیشنهاد داده و شما را شکست دهد شما همچنان باید به اندازه پیشنهاد آخرتان به من پول بدهید و در ازای آن چیزی دریافت نخواهید کرد..!
افراد در ابتدا از اینکه میتوانند یک اسکناس بیست دلاری را ۲ یا ۵ یا ۱۰ دلار بخرند هیجان زده میشوند،پول مفت است، ولی در قیمتهای ۱۷ و ۱۸ دلار یک جنگ تمام عیار بین پیشنهادهای دو نفر که میفهمند ممکن است در انتها مجبور شوند پول خیلی زیادی را برای هیچ پرداخت کنند در میگیرد.آنها برای آنکه نبازند پشت سر هم پیشنهادهای بالاتری میدهند.
ناگهان یکی برای یک اسکناس ۲۰ دلاری ۲۱ دلار پیشنهاد میدهد که در حقیقت منطقي است چون در این قیمت برنده ۱ دلار میبازد (با احتساب بیست دلاری که در یافت میکند) در حالی که بازنده ۲۰ دلار خواهد باخت.
از اینجا همه چیز بالا میگیرد.
جنگ برای برد تبدیل میشود به جنگ برای کمتر باختن، و باعث میشود تا پیشنهادها برای یک اسکناس ۲۰ دلاری به طور کاذب بالا برود.
استاد ٣٤ ساله مدیریت دانشگاه وارتون آدام گرنت (Adam Grant) که در جلسات مشاوره از این بازی استفاده میکند میگوید که یک افسر ارتش یک بار حدود ۵۰۰ دلار برای یک اسکناس ۲۰ دلاری پرداخت. استاد مدرسه کسب و کار هاروارد مکس بیزرمن (Max Bazerman) ادعا میکند که حدود ۱۷۰۰۰ دلار از به مزایده گذاشتن یک اسکناس ۲۰ دلاری بین دانشجویانش بدست آورده است و حداقل یک دانشجو بوده است که ۲۰۴ دلار برای یک اسکناس ۲۰ دلاری پرداخت کرده است.
طبق دانسته های روانشناسان، افراد بیشتر از آنکه از بردن لذت ببرند از باختن متنفرند. به این نکته «بیزاری از باخت» گفته میشود که یکی از عوامل اصلی ضرر در بورس و سایر بازارهای مالی است. شما هنگامی که در یک معامله سود می کنید به سرعت پوزیشن خود را می بندید و به آن اجازه رشد بیشتر نمیدهید و برعکس وقتی در ضرر هستید به آن اجازه رشد و بزرگ شدن می دهید چون ناخوداگاه ذهن شما از ضرر متنفر است و البته همین بیزاری از باخت عامل اصلی حباب قیمتی نیز هست.
واکنش فروشندگان و خریداران در دوره ی رکود نیز با همین آزمون قابل توصیف است./مجمع فعالان اقتصادی
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
🔹ایران، کشور کارمندان دولتی
🔘 کشور ژاپن را با ۱۲۷ میلیون جمعیت تنها ۳۰۰ هزار کارمند دولتی اداره میکند
🔘حال آنکه در ایران باجمعیت ۸۵ میلیون نفر ۴میلیون کارمند دولتی مشغول به کارنداز این تعداد ۴۰۰ هزار نفر مدیر هستند
🔘به عبارت دیگر تعداد مدیران دولتی ایران از تعداد کل کارمندان دولتی ژاپن بیشتر است/اقتصاد به زبان ساده
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
🔘 کشور ژاپن را با ۱۲۷ میلیون جمعیت تنها ۳۰۰ هزار کارمند دولتی اداره میکند
🔘حال آنکه در ایران باجمعیت ۸۵ میلیون نفر ۴میلیون کارمند دولتی مشغول به کارنداز این تعداد ۴۰۰ هزار نفر مدیر هستند
🔘به عبارت دیگر تعداد مدیران دولتی ایران از تعداد کل کارمندان دولتی ژاپن بیشتر است/اقتصاد به زبان ساده
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
💹 تاریخچه کنترل قیمت در ایران
▪️ کنترل قیمتها توسط دولت و اقداماتی مانند مجازات محتکران و گرانفروشان، سابقهای دیرینه در ایران دارد. به طور خاص این مسئله از دهه پنجاه با تشکیل یک نهاد رسمی برای دخالت در قیمتگذاری، شکلی سازمانیافته و رسمی پیدا کرد.
▪️ با افزایش درآمدهای نفتی طی سالهای 1352 و 1353، افزایش شدیدی در خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی رخ داد. به تبع آن پایه پولی و نقدینگی افزایش شدیدی پیدا کرد به طوریکه رشد نقدینگی در سال 1353 به رقم بیسابقه 56 درصد رسید. در نتیجه عوارض بیماری هلندی و رشد شدید نقدینگی و کاهش ارزش پول ملی، نرخ تورم نیز در سال 1353 به رقم 15.5 درصد افزایش یافت. رشد بالای نقدینگی طی سالهای 1352 تا 1356 استمرار یافت تا جایی که در نتیجه آن، نرخ تورم در سال 1356 به بیش از 25 درصد رسید.
▪️ افزایش نرخ تورم پس از سالها ثبات قیمتها، زمینه تشدید و گسترش نارضایتی عمومی را فراهم کرد. در آن دوره، دولت وقت شگفتزده از بیثباتی قیمتها و ناتوان از درک ریشه اصلی افزایش تورم، به دنبال مدیریت قیمت در بازارها بود. تصور دولت آن بود که با تعیین نرخ برای اقلام و نظارت بر خرید و فروش، میتوان رشد قیمتها را مهار کرد.
▪️ در همان دوره اقداماتی مانند نرخگذاری، دستگیری کسبه به بهانه گرانفروشی و نظایر آن رواج یافت. از جمله اقدامات آن دوره، تاسیس «صندوق حمایت مصرف کنندگان» بر اساس مصوبه مجلس در سال 1353 بود. در سال 1354، به منظور تعیین، تعدیل و تثبیت قیمت تولیدات داخلی و پیشگیری از افزایش نامتناسب قیمتها، «مرکز بررسی قیمتها» بر اساس مصوبه مجلس تشکیل شد. در سال 1356، بر اساس مصوبه مجلس سنا، صندوق حمایت مصرفکنندگان منحل شد و به جای آن «سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان» تاسیس شد.
▪️ در سال 1358، بر اساس مصوبه شورای انقلاب از ادغام «مرکز بررسی قیمتها» و «سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرفکنندگان»، تشکیلات جدیدی به نام «سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان» ایجاد شد.
▪️ در دهه هفتاد به ویژه طی سالهای 1372 تا 1375، در اثر عواملی مانند رشد نقدینگی و افزایش نرخ ارز، نرخ تورم افزایش کمسابقهای یافت به طوریکه در سال 1373 نرخ تورم به بیش از 35 درصد رسید. در همان سال، «سازمان بازرسی و نظارت» با هدف بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام تاسیس شد. نکته جالب توجه آن است که حتی با تشکیل سازمان مذکور، شتاب افزایش قیمتها متوقف نشد و حتی نرخ تورم در سال 1374 به بیش از 49 درصد رسید. در سال 1384، بر اساس مصوبه شورایعالی اداری، «سازمان بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات» و «سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان» ادغام شدند.
▪️ در همه دورهها با وجود فراز و فرود نقش دولت در قیمتگذاریها، همواره دولت به طور رسمی نقش موثر و مستقیم در قیمتگذاریها داشته است. این مداخلات معمولاً در دورههای کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم، شدیدتر شده است.
▪️ در ماههای اخیر با کاهش ارزش پول ملی و شتابگرفتن نرخ تورم، بار دیگر دولت در تلاش است نقش خود را در قیمتگذاریها بیش از پیش تقویت نماید. به طور مشخص، طبق مصوبه نهمین جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی در تاریخ 27 مرداد سال جاری، مقرر شده است که وزارت صمت، سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولیدکنندگان را برای انجام وظایف بازرسی و نظارتی، تجهیز و تقویت نماید. بر اساس همین مصوبه، هرگونه تصمیمگیری در مورد نرخ و ضوابط قیمتگذاری و تعیین سهمیه مقداری کالا و خدمات، که به موجب قانون و مقررات مختلف، در اختیار دستگاه ها و شوراهای مختلف قرار گرفته است، منوط به تایید ستاد تنظیم بازار خواهد بود. وزیر صمت به موجب این مصوبه حتی میتواند به منظور جلوگیری از افزایش قیمتها، صادرات برخی کالاها را نیز ممنوع کند.
▪️ افزایش نقش دولت در قیمتگذاریها و تقویت نقش سازمان حمایت مصرفکنندگان در کنترل قیمتها، اگرچه یک مطالبه عمومی از جانب قاطبه شهروندان است ولی تبعات بسیار مخرب و نگران کنندهای به دنبال خواهد داشت و در نهایت به زیان تولیدکننده و مصرف کننده خواهد بود.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
▪️ کنترل قیمتها توسط دولت و اقداماتی مانند مجازات محتکران و گرانفروشان، سابقهای دیرینه در ایران دارد. به طور خاص این مسئله از دهه پنجاه با تشکیل یک نهاد رسمی برای دخالت در قیمتگذاری، شکلی سازمانیافته و رسمی پیدا کرد.
▪️ با افزایش درآمدهای نفتی طی سالهای 1352 و 1353، افزایش شدیدی در خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی رخ داد. به تبع آن پایه پولی و نقدینگی افزایش شدیدی پیدا کرد به طوریکه رشد نقدینگی در سال 1353 به رقم بیسابقه 56 درصد رسید. در نتیجه عوارض بیماری هلندی و رشد شدید نقدینگی و کاهش ارزش پول ملی، نرخ تورم نیز در سال 1353 به رقم 15.5 درصد افزایش یافت. رشد بالای نقدینگی طی سالهای 1352 تا 1356 استمرار یافت تا جایی که در نتیجه آن، نرخ تورم در سال 1356 به بیش از 25 درصد رسید.
▪️ افزایش نرخ تورم پس از سالها ثبات قیمتها، زمینه تشدید و گسترش نارضایتی عمومی را فراهم کرد. در آن دوره، دولت وقت شگفتزده از بیثباتی قیمتها و ناتوان از درک ریشه اصلی افزایش تورم، به دنبال مدیریت قیمت در بازارها بود. تصور دولت آن بود که با تعیین نرخ برای اقلام و نظارت بر خرید و فروش، میتوان رشد قیمتها را مهار کرد.
▪️ در همان دوره اقداماتی مانند نرخگذاری، دستگیری کسبه به بهانه گرانفروشی و نظایر آن رواج یافت. از جمله اقدامات آن دوره، تاسیس «صندوق حمایت مصرف کنندگان» بر اساس مصوبه مجلس در سال 1353 بود. در سال 1354، به منظور تعیین، تعدیل و تثبیت قیمت تولیدات داخلی و پیشگیری از افزایش نامتناسب قیمتها، «مرکز بررسی قیمتها» بر اساس مصوبه مجلس تشکیل شد. در سال 1356، بر اساس مصوبه مجلس سنا، صندوق حمایت مصرفکنندگان منحل شد و به جای آن «سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان» تاسیس شد.
▪️ در سال 1358، بر اساس مصوبه شورای انقلاب از ادغام «مرکز بررسی قیمتها» و «سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرفکنندگان»، تشکیلات جدیدی به نام «سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان» ایجاد شد.
▪️ در دهه هفتاد به ویژه طی سالهای 1372 تا 1375، در اثر عواملی مانند رشد نقدینگی و افزایش نرخ ارز، نرخ تورم افزایش کمسابقهای یافت به طوریکه در سال 1373 نرخ تورم به بیش از 35 درصد رسید. در همان سال، «سازمان بازرسی و نظارت» با هدف بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات بر اساس مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام تاسیس شد. نکته جالب توجه آن است که حتی با تشکیل سازمان مذکور، شتاب افزایش قیمتها متوقف نشد و حتی نرخ تورم در سال 1374 به بیش از 49 درصد رسید. در سال 1384، بر اساس مصوبه شورایعالی اداری، «سازمان بازرسی و نظارت بر قیمت و توزیع کالا و خدمات» و «سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان» ادغام شدند.
▪️ در همه دورهها با وجود فراز و فرود نقش دولت در قیمتگذاریها، همواره دولت به طور رسمی نقش موثر و مستقیم در قیمتگذاریها داشته است. این مداخلات معمولاً در دورههای کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم، شدیدتر شده است.
▪️ در ماههای اخیر با کاهش ارزش پول ملی و شتابگرفتن نرخ تورم، بار دیگر دولت در تلاش است نقش خود را در قیمتگذاریها بیش از پیش تقویت نماید. به طور مشخص، طبق مصوبه نهمین جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی در تاریخ 27 مرداد سال جاری، مقرر شده است که وزارت صمت، سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولیدکنندگان را برای انجام وظایف بازرسی و نظارتی، تجهیز و تقویت نماید. بر اساس همین مصوبه، هرگونه تصمیمگیری در مورد نرخ و ضوابط قیمتگذاری و تعیین سهمیه مقداری کالا و خدمات، که به موجب قانون و مقررات مختلف، در اختیار دستگاه ها و شوراهای مختلف قرار گرفته است، منوط به تایید ستاد تنظیم بازار خواهد بود. وزیر صمت به موجب این مصوبه حتی میتواند به منظور جلوگیری از افزایش قیمتها، صادرات برخی کالاها را نیز ممنوع کند.
▪️ افزایش نقش دولت در قیمتگذاریها و تقویت نقش سازمان حمایت مصرفکنندگان در کنترل قیمتها، اگرچه یک مطالبه عمومی از جانب قاطبه شهروندان است ولی تبعات بسیار مخرب و نگران کنندهای به دنبال خواهد داشت و در نهایت به زیان تولیدکننده و مصرف کننده خواهد بود.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خط شلوغ فقر
نگاهی به یافته های مرکز پژوهش های مجلس در مورد فقر/ایرنا
#حتما_ببینید
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
نگاهی به یافته های مرکز پژوهش های مجلس در مورد فقر/ایرنا
#حتما_ببینید
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
🔰برداشت اشتباه از وظایف و منابع دولت
💲ارزیابی کارنامه 40ساله اقتصاد ایران در گفتوگو با مسعود نیلی؛
🔻میتوان گفت اقتصاد ایران در برخی حوزهها، عملکرد قابل توجهی داشته است؛ مثلاً در رسیدگی به روستاها و مناطق محروم، ایجاد زیربناهای حملونقل، گسترش خانههای بهداشت و توسعه خدمات پزشکی در سطح کشور. همچنین آنجا که ما با یک شوک بزرگ جمعیتی در حوزه آموزش مواجه شدیم، اقتصاد ایران توانست این شوک را هضم کند. در سالهای گذشته زمانی رسید که تعداد دانشآموزان ما به نزدیک ۲۰ میلیون نفر هم رسید (رقمی که در مقایسه با آمار ۱۳ میلیون نفری امروز واقعاً قابل توجه بود). با توسعه سریع و بزرگی که در آموزش و پرورش و آموزش عالی ایجاد شد، کشور توانست از این مراحل بدون مواجه شدن با بحران عبور کند.
🔻با این حال، آن بخش از عملکرد اقتصاد ایران که جای نقد دارد و نقطه ضعف تلقی میشود، وضعیت عدم تعادلهای اقتصاد کلان است؛ عدم تعادلهایی مهم از نیمه دوم دهه 1340 در اقتصاد کلان ایران شکل گرفته و تا امروز هم ادامه پیدا کرده است. مثالی بزنم: اگر کسی بخواهد نرخ رشد نقدینگی را در یک اقتصاد پیشرفته مورد بررسی قرار دهد، تحولاتی که در آمارها مشاهده میکند، تقریباً معادل نرخ سیاستگذاریشده بانک مرکزی و در نتیجه منعکسکننده سیاستگذاری پولی آنهاست. بنابراین، تحولات رشد نقدینگی به ما میگوید که ابزار سیاست پولی در این اقتصاد چگونه مورد استفاده قرار گرفته است.
🔻اقتصاد ایران در سالهای پایانی رژیم گذشته با وفور درآمدهای نفتی مواجه بود. اگر برای تقریب به ذهن مقایسه را به قیمتهای امروز انجام دهم، درآمد ارزی ما از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۰ بهطور متوسط ۲۵ تا ۲۶ میلیارد دلار در سال بود، اما با افزایش قابل توجه قیمت نفت در دهه 1350، به بالای ۲۰۰ میلیارد دلار در سال رسید. یعنی در فاصله سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۰ -به قیمتهای امروز- در مجموع کمتر از ۳۵۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم، اما در پنج سال بعد از آن، این درآمد به بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار رسید. آن هم در شرایطی که تولید ناخالص داخلی ایران در آن زمان حداکثر نصف تولید ناخالص داخلی امروز بود.
🔻مردم سیاستمداری را دوست دارند که بتواند ناممکنها را ممکن کند، در حالی که اقتصاددان میگوید برای به دست آوردن یک چیز باید چیز دیگری را از دست داد و ناممکن، ناممکن است. احتمالاً به همین دلیل است که در رابطهای که در دهههای اخیر بین سیاستمداران و مردم برقرار شده، اقتصاددانان جایی ندارند. مساله این است که رابطه سیاستمداران و مردم -با مناسباتی که قبلاً اشاره کردم- جواب داده و کار کرده است. شاید سوال اصلی برای اقتصاددانان این باشد که چگونه میتوان این حلقه را باز کرد.
🔻واژه سیاستگذاری تعریف مشخصی دارد. وقتی از سیاستگذاری مالی یا پولی حرف میزنیم، تعریف آن در علم اقتصاد روشن است. سیاستگذاری جزو معدود مفاهیمی است که منحصر به دولت است و یک عنصر بسیار مهم از حکمرانی به حساب میآید. ابزارهای سیاستگذاری روی انگیزههای مردم (در رفتارشان) تاثیر میگذارد و اهداف سیاستگذار را تامین میکند. به این معنا، سیاستگذاری در نقطه مقابل «تخصیص مستقیم منابع» قرار میگیرد. وقتی سیاستگذاری میکنیم، روی انگیزهها تاثیر میگذاریم، اما وقتی تخصیص منابع انجام میدهیم، جایی برای عملکرد انگیزهها نمیگذاریم و مستقیماً وارد عمل میشویم./تجارت فردا
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
💲ارزیابی کارنامه 40ساله اقتصاد ایران در گفتوگو با مسعود نیلی؛
🔻میتوان گفت اقتصاد ایران در برخی حوزهها، عملکرد قابل توجهی داشته است؛ مثلاً در رسیدگی به روستاها و مناطق محروم، ایجاد زیربناهای حملونقل، گسترش خانههای بهداشت و توسعه خدمات پزشکی در سطح کشور. همچنین آنجا که ما با یک شوک بزرگ جمعیتی در حوزه آموزش مواجه شدیم، اقتصاد ایران توانست این شوک را هضم کند. در سالهای گذشته زمانی رسید که تعداد دانشآموزان ما به نزدیک ۲۰ میلیون نفر هم رسید (رقمی که در مقایسه با آمار ۱۳ میلیون نفری امروز واقعاً قابل توجه بود). با توسعه سریع و بزرگی که در آموزش و پرورش و آموزش عالی ایجاد شد، کشور توانست از این مراحل بدون مواجه شدن با بحران عبور کند.
🔻با این حال، آن بخش از عملکرد اقتصاد ایران که جای نقد دارد و نقطه ضعف تلقی میشود، وضعیت عدم تعادلهای اقتصاد کلان است؛ عدم تعادلهایی مهم از نیمه دوم دهه 1340 در اقتصاد کلان ایران شکل گرفته و تا امروز هم ادامه پیدا کرده است. مثالی بزنم: اگر کسی بخواهد نرخ رشد نقدینگی را در یک اقتصاد پیشرفته مورد بررسی قرار دهد، تحولاتی که در آمارها مشاهده میکند، تقریباً معادل نرخ سیاستگذاریشده بانک مرکزی و در نتیجه منعکسکننده سیاستگذاری پولی آنهاست. بنابراین، تحولات رشد نقدینگی به ما میگوید که ابزار سیاست پولی در این اقتصاد چگونه مورد استفاده قرار گرفته است.
🔻اقتصاد ایران در سالهای پایانی رژیم گذشته با وفور درآمدهای نفتی مواجه بود. اگر برای تقریب به ذهن مقایسه را به قیمتهای امروز انجام دهم، درآمد ارزی ما از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۰ بهطور متوسط ۲۵ تا ۲۶ میلیارد دلار در سال بود، اما با افزایش قابل توجه قیمت نفت در دهه 1350، به بالای ۲۰۰ میلیارد دلار در سال رسید. یعنی در فاصله سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۰ -به قیمتهای امروز- در مجموع کمتر از ۳۵۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم، اما در پنج سال بعد از آن، این درآمد به بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار رسید. آن هم در شرایطی که تولید ناخالص داخلی ایران در آن زمان حداکثر نصف تولید ناخالص داخلی امروز بود.
🔻مردم سیاستمداری را دوست دارند که بتواند ناممکنها را ممکن کند، در حالی که اقتصاددان میگوید برای به دست آوردن یک چیز باید چیز دیگری را از دست داد و ناممکن، ناممکن است. احتمالاً به همین دلیل است که در رابطهای که در دهههای اخیر بین سیاستمداران و مردم برقرار شده، اقتصاددانان جایی ندارند. مساله این است که رابطه سیاستمداران و مردم -با مناسباتی که قبلاً اشاره کردم- جواب داده و کار کرده است. شاید سوال اصلی برای اقتصاددانان این باشد که چگونه میتوان این حلقه را باز کرد.
🔻واژه سیاستگذاری تعریف مشخصی دارد. وقتی از سیاستگذاری مالی یا پولی حرف میزنیم، تعریف آن در علم اقتصاد روشن است. سیاستگذاری جزو معدود مفاهیمی است که منحصر به دولت است و یک عنصر بسیار مهم از حکمرانی به حساب میآید. ابزارهای سیاستگذاری روی انگیزههای مردم (در رفتارشان) تاثیر میگذارد و اهداف سیاستگذار را تامین میکند. به این معنا، سیاستگذاری در نقطه مقابل «تخصیص مستقیم منابع» قرار میگیرد. وقتی سیاستگذاری میکنیم، روی انگیزهها تاثیر میگذاریم، اما وقتی تخصیص منابع انجام میدهیم، جایی برای عملکرد انگیزهها نمیگذاریم و مستقیماً وارد عمل میشویم./تجارت فردا
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یک_دقیقه_مطالعه 📚
#متفاوت_بیندیشید
▪️پسری برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از فروشگاههای بزرگ که همه چیز میفروشند (Everything Under a Roof) رفت…
▪️مدیر فروشگاه به او گفت: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم.
▪️در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟
پسر پاسخ داد که یک مشتری
▪️مدیر با ناراحتي گفت: تنها یک مشتری …؟ بی تجربه ترین متقاضیان کار در اینجا حدقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟
▪️پسر گفت: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار
مدیر فریاد کشید : ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار ....؟
مگه چی فروختی؟
▪️پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری ؟ گفت: خلیج پشتی
▪️من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم.
▪️بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک
من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خرید
▪️مدیر گفت: اون اومده بود قلاب ماهیگیری بخره تو بهش قایق و بلیزر فروختی؟
▪️پسر گفت: نه اومده بود قرص سردرد بخره من بهش پیشنهاد کردم بره ماهیگیری برای سردردش خوبه
و اين سرنوشت انسانهای بزرگ و نابغه است.
👤 #کارل_استوارت
✍🏻 صاحب بزرگترين هايپرمارکت های دنيا
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
#متفاوت_بیندیشید
▪️پسری برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از فروشگاههای بزرگ که همه چیز میفروشند (Everything Under a Roof) رفت…
▪️مدیر فروشگاه به او گفت: یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم.
▪️در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟
پسر پاسخ داد که یک مشتری
▪️مدیر با ناراحتي گفت: تنها یک مشتری …؟ بی تجربه ترین متقاضیان کار در اینجا حدقل ۱۰ تا ۲۰ فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟
▪️پسر گفت: ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار
مدیر فریاد کشید : ۱۳۴,۹۹۹٫۵۰ دلار ....؟
مگه چی فروختی؟
▪️پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری ؟ گفت: خلیج پشتی
▪️من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم.
▪️بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک
من هم یک بلیزر دبلیو دی۴ به او پیشنهاد دادم که او هم خرید
▪️مدیر گفت: اون اومده بود قلاب ماهیگیری بخره تو بهش قایق و بلیزر فروختی؟
▪️پسر گفت: نه اومده بود قرص سردرد بخره من بهش پیشنهاد کردم بره ماهیگیری برای سردردش خوبه
و اين سرنوشت انسانهای بزرگ و نابغه است.
👤 #کارل_استوارت
✍🏻 صاحب بزرگترين هايپرمارکت های دنيا
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔹چرا ایران، ژاپن نشد؟
✍️ مجتبی لشکربلوکی
▪️زمانی یکی از مسوولان ارشد کشور گفته بود که ما باید ژاپن اسلامی شویم! ظاهرا این فانتزی، فقط خواسته دوران ما نیست. بیش از صد سال است که ما ایرانیها خود را با ژاپن مقایسه میکنیم، حدود ۱۱۰ سال پیش، ناصرالملک، که در دوران قاجار چند سالی هم نایبالسلطنه بود، جایی گفته: راه سعادت ملت این است که ما هم همان راهی را برویم که امپراتور ژاپن رفت و امروز برای سرمشق مللِ غافل و خوابآلوده هیچ نمونه ای بهتر از ژاپن نیست. اما چه شد که ژاپن، ژاپن شد و ایران، ایران ماند!؟
▪️باید اعتراف کرد که نمی شود، به این مساله به سادگی پاسخ داد. یکی از روش ها توجه به تفاوت هاست. تفاوت های رفتاری، تفاوت های جغرافیایی و یا تفاوت های نهادی. در این فرصت کوتاه فقط به سه تفاوت اشاره می کنم و شما را به تامل فرامی خوانم.
🔹۱. ژاپنی ها خیلی شیک و مجلسی حاضرخوابند!
معروف است که ژاپنیها اصلاً نمیخوابند. خودشان هم خیلی به این مساله اعتقاد دارند. ولی اگر چندوقتی را در ژاپن بگذرانید، مداوماً با آدمهایی روبهرو میشوید که در ایستگاه مترو، روی نیمکتهای خیابان و ... خیلی شیک و مجلسی خوابیدهاند. یکی از اساتید مطالعات ژاپن می گوید: ژاپنی ها حاضرخوابی می کنند! (خواب در حضور دیگران).
ژاپنی ها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار می کردند، تا کشورشان را از نو بسارند. متوسط ساعات کار ژاپنی ها در سال ۱۹۸۳ از تمامى کشورها بیشتر گزارش شده است؛ یعنى ۲۱۵۲ ساعت که نسبت به کشور بعدى؛ یعنى آمریکا، ۲۵۴ ساعت بیشتر است. از خودمان صادقانه بپرسیم ما در روز چند ساعت کار مفید می کنیم؟
🔹۲. ژاپنی ها از اویاتوئی گائیکوکوجین استفاده کردند!!
یکی از اقدامات فوق العاده ژاپنی ها، استفاده از مشاوران بین المللی بود. آمار این مشاوران حیرتانگیز است: بین ۱۸۶۸ تا ۱۸۸۹ ، ۲۶۹۰ مشاور بین المللی (یا به قول ژاپنیها اویاتوئی گائیکوکوجین) در همۀ زمینهها از هنر و موسیقی گرفته تا امور نظامی و اقتصادی از کشورهای مختلف دنیا دعوت شدند: ۱۱۲۷ بریتانیایی، ۴۱۴ آمریکایی، ۳۳۳ فرانسوی، ۲۵۰ چینی، ۲۱۵ آلمانی و ۹۹ هلندی. ایده مدیریت کیفیت جامع متعلق به یک آمریکایی بود اما در ژاپن به ثمر نشست و خود را در کیفیت بی نظیر سونی و تویوتا نشان داد.
هنوز که هنوز است، بهره کشی (عمدا کلمه بهره کشی را استفاده کرده ام) ژاپن از خارجی ها ادامه دارد، نه تنها در کسوت مشاور که بسیاری از مدیران ارشد شرکت های معروف ژاپنی، خارجی بودند و یا هستند: یک فرانسوی، رییس نیسان است، مزدا از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ مدیران عامل غیر ژاپنی داشته است. آلبرت کریچمن مدیر عامل گروه میتسوبیشی فوسو است و ....
برای اینکه اهمیت این نکته را بیشتر درک کنیم باید توجه کنیم که ژاپن در همه این صنایع، در جهان پیش رو است مانند اینکه ما برویم برای صنعت فرش از چین، برای کشت و فرآوری زعفران از اسپانیا و برای تولید پسته از کانادا مدیر بیاوریم!
🔹۳. ژاپنی ها تفاوت هشت و هشت یک دقیقه را می فهمند!
در اين کشور هيچ بهانه اي براي تاخير پذيرفته نيست. نه تنها انسان ها که تمام سسیستم ها نیز به وقت حساسند. مثلا قطارهاي متروي توکيو در روزهاي عادي هر دو دقيقه يک بار راه مي افتند. نکته جالب اينجاست که اگر هر روز در ساعت خاصي سوار مترو شويد، مسافران تقريبا همان ها هستند که هر روز مي بينيد!
جالب اینجاست بدانید متروی ژاپن در صورت تاخیر برگه ای به مسافران میدهد تا رییس شان بداند که عذرشان موجه است. در این کاغذ، نام قطار و مدت زمان تأخیر به دقت نوشته شده. مقایسه کنید با قرارهای کاری ما؛ ساعت ۳ قرار می گذاریم، ۳:۱۵ اعضا حاضر می شوند. تا ۳:۲۵ راجع به حواشی صحبت می کنیم. ۳:۳۰ دنبال دستور کار می گردیم، ۳:۴۰ یک نفر به خاطر جواب دادن به تلفن همراه جلسه را ترک می کند و ۳:۴۵ جلسه را ادامه می دهیم و جلسه با ۴۰ دقیقه تاخیر به پایان می رسد و کار بعدی ما ۴۵ دقیقه دیرتر آغاز می شود.
ایران قرار نیست ژاپن شود، هر کشوری مختصات یگانه خود را دارد، تاریخ، جغرافیا، باورها و ارزش ها و عادت ها. بنابراین کپی برداری یک اشتباه استراتژیک است، اما الهام گرفتن و یادگیری فعالانه توصیه شدنی است. اشتباه بزرگی است که بخواهیم همان راهی را برویم که ژاپن رفت، اما می توانیم به تفاوت ها بنگریم و بیاموزیم برای توسعه نیازمند آنیم که تفاوت هشت و هشت یک دقیقه را بفهمیم، ضمن استفاده از تمام پتانسیل های داخلی، هیچ ابایی برای بکارگیری زبده ترین مدیران و مشاوران بین المللی نداشته باشیم و کار کنیم؛ منضبط، خستگی ناپذیر و با وجدان. اولی و سومی را باید از دبستان آغاز کرد و دومی را مدیران شجاع و چارچوب شکن باید ترویج کنند.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍️ مجتبی لشکربلوکی
▪️زمانی یکی از مسوولان ارشد کشور گفته بود که ما باید ژاپن اسلامی شویم! ظاهرا این فانتزی، فقط خواسته دوران ما نیست. بیش از صد سال است که ما ایرانیها خود را با ژاپن مقایسه میکنیم، حدود ۱۱۰ سال پیش، ناصرالملک، که در دوران قاجار چند سالی هم نایبالسلطنه بود، جایی گفته: راه سعادت ملت این است که ما هم همان راهی را برویم که امپراتور ژاپن رفت و امروز برای سرمشق مللِ غافل و خوابآلوده هیچ نمونه ای بهتر از ژاپن نیست. اما چه شد که ژاپن، ژاپن شد و ایران، ایران ماند!؟
▪️باید اعتراف کرد که نمی شود، به این مساله به سادگی پاسخ داد. یکی از روش ها توجه به تفاوت هاست. تفاوت های رفتاری، تفاوت های جغرافیایی و یا تفاوت های نهادی. در این فرصت کوتاه فقط به سه تفاوت اشاره می کنم و شما را به تامل فرامی خوانم.
🔹۱. ژاپنی ها خیلی شیک و مجلسی حاضرخوابند!
معروف است که ژاپنیها اصلاً نمیخوابند. خودشان هم خیلی به این مساله اعتقاد دارند. ولی اگر چندوقتی را در ژاپن بگذرانید، مداوماً با آدمهایی روبهرو میشوید که در ایستگاه مترو، روی نیمکتهای خیابان و ... خیلی شیک و مجلسی خوابیدهاند. یکی از اساتید مطالعات ژاپن می گوید: ژاپنی ها حاضرخوابی می کنند! (خواب در حضور دیگران).
ژاپنی ها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار می کردند، تا کشورشان را از نو بسارند. متوسط ساعات کار ژاپنی ها در سال ۱۹۸۳ از تمامى کشورها بیشتر گزارش شده است؛ یعنى ۲۱۵۲ ساعت که نسبت به کشور بعدى؛ یعنى آمریکا، ۲۵۴ ساعت بیشتر است. از خودمان صادقانه بپرسیم ما در روز چند ساعت کار مفید می کنیم؟
🔹۲. ژاپنی ها از اویاتوئی گائیکوکوجین استفاده کردند!!
یکی از اقدامات فوق العاده ژاپنی ها، استفاده از مشاوران بین المللی بود. آمار این مشاوران حیرتانگیز است: بین ۱۸۶۸ تا ۱۸۸۹ ، ۲۶۹۰ مشاور بین المللی (یا به قول ژاپنیها اویاتوئی گائیکوکوجین) در همۀ زمینهها از هنر و موسیقی گرفته تا امور نظامی و اقتصادی از کشورهای مختلف دنیا دعوت شدند: ۱۱۲۷ بریتانیایی، ۴۱۴ آمریکایی، ۳۳۳ فرانسوی، ۲۵۰ چینی، ۲۱۵ آلمانی و ۹۹ هلندی. ایده مدیریت کیفیت جامع متعلق به یک آمریکایی بود اما در ژاپن به ثمر نشست و خود را در کیفیت بی نظیر سونی و تویوتا نشان داد.
هنوز که هنوز است، بهره کشی (عمدا کلمه بهره کشی را استفاده کرده ام) ژاپن از خارجی ها ادامه دارد، نه تنها در کسوت مشاور که بسیاری از مدیران ارشد شرکت های معروف ژاپنی، خارجی بودند و یا هستند: یک فرانسوی، رییس نیسان است، مزدا از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ مدیران عامل غیر ژاپنی داشته است. آلبرت کریچمن مدیر عامل گروه میتسوبیشی فوسو است و ....
برای اینکه اهمیت این نکته را بیشتر درک کنیم باید توجه کنیم که ژاپن در همه این صنایع، در جهان پیش رو است مانند اینکه ما برویم برای صنعت فرش از چین، برای کشت و فرآوری زعفران از اسپانیا و برای تولید پسته از کانادا مدیر بیاوریم!
🔹۳. ژاپنی ها تفاوت هشت و هشت یک دقیقه را می فهمند!
در اين کشور هيچ بهانه اي براي تاخير پذيرفته نيست. نه تنها انسان ها که تمام سسیستم ها نیز به وقت حساسند. مثلا قطارهاي متروي توکيو در روزهاي عادي هر دو دقيقه يک بار راه مي افتند. نکته جالب اينجاست که اگر هر روز در ساعت خاصي سوار مترو شويد، مسافران تقريبا همان ها هستند که هر روز مي بينيد!
جالب اینجاست بدانید متروی ژاپن در صورت تاخیر برگه ای به مسافران میدهد تا رییس شان بداند که عذرشان موجه است. در این کاغذ، نام قطار و مدت زمان تأخیر به دقت نوشته شده. مقایسه کنید با قرارهای کاری ما؛ ساعت ۳ قرار می گذاریم، ۳:۱۵ اعضا حاضر می شوند. تا ۳:۲۵ راجع به حواشی صحبت می کنیم. ۳:۳۰ دنبال دستور کار می گردیم، ۳:۴۰ یک نفر به خاطر جواب دادن به تلفن همراه جلسه را ترک می کند و ۳:۴۵ جلسه را ادامه می دهیم و جلسه با ۴۰ دقیقه تاخیر به پایان می رسد و کار بعدی ما ۴۵ دقیقه دیرتر آغاز می شود.
ایران قرار نیست ژاپن شود، هر کشوری مختصات یگانه خود را دارد، تاریخ، جغرافیا، باورها و ارزش ها و عادت ها. بنابراین کپی برداری یک اشتباه استراتژیک است، اما الهام گرفتن و یادگیری فعالانه توصیه شدنی است. اشتباه بزرگی است که بخواهیم همان راهی را برویم که ژاپن رفت، اما می توانیم به تفاوت ها بنگریم و بیاموزیم برای توسعه نیازمند آنیم که تفاوت هشت و هشت یک دقیقه را بفهمیم، ضمن استفاده از تمام پتانسیل های داخلی، هیچ ابایی برای بکارگیری زبده ترین مدیران و مشاوران بین المللی نداشته باشیم و کار کنیم؛ منضبط، خستگی ناپذیر و با وجدان. اولی و سومی را باید از دبستان آغاز کرد و دومی را مدیران شجاع و چارچوب شکن باید ترویج کنند.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◀️تجارت با کودکی؛ از مدارس تیزهوشان تا مؤسساتی که دکان باز کرده اند...
✏️نظام آموزشی ایران، با تحمیل رقابت های بی رحمانه به کودکان، آنها را از بازی، خلاقیت، کار گروهی و تعامل، شادابی و یادگیری درس های زندگی باز می دارد و آنها را به افرادی تک ساحتی تبدیل می کند که در بهترین فرض، محفوظات بیشتری دارند.
✏️ما، کودکان را پیش از موعد وارد رقابت می کنیم و در رقابت ها، خردشان می کنیم؛ به همین سادگی و به همین بی رحمی! ما بزرگترها، بازی خودمان را می کنیم ولی مهره های این بازی را فرزندان مان قرار داده ایم، گویی، آنها نه انسان که فیل و رخ و قلعه شطرنج هستند؛ به همان سادگی که مهره ها را می زنیم و دور می اندازیم، به بچه هایمان نیز ضربه می زنیم؛ هم وزارت آموزش و پرورش، هم بسیاری از مدارس و مؤسسات و هم شمار زیادی از خانواده ها.
✏️یکی از این جاها، مدارس موسوم به تیزهوشان هستند که رقابت احمقانه ای در مدارس سراسر کشور برای فرستادن دانش آموزان شان به این مدارس جریان دارد. هر ساله، تعداد پرشماری از کودکان ایرانی که در مقطع ابتدایی درس می خوانند، در آزمون های مدارس تیزهوشان شرکت می کنند. سیستم آموزشی اغلب مدارس، به ویژه مدارس غیرانتفاعی، در تمام سال های تحصیل، این گزاره را به ذهن کودکان بی نوا تزریق می کند که تحصیل در مدارس تیزهوشان، موهبت بزرگی است که باید بدان نائل آیند!
✏️از بین آن همه دانش آموزی که نظام آموزشی، ذهن شان را آکنده از آرزوی تیزهوشان کرده است، تنها تعداد کمی پذیرفته می شوند و بقیه، "شکست می خورند"! برای ما بزرگترها ، شاید مهم نباشد ولی برای دختر بچه یا پسر بچه ای که هنوز در حال و هوای کودکی است، یک تجربه وحشتناک رقم می خورد، او پیش خودش فرو می شکند و چون از قبولی در "تیزهوشان" بازمانده، اولین حسی که پیدا می کند، تردید به "هوش" خودش هست!
✏️وادار کردن کودکان به رقابت های زودهنگام، تنها به مدارس تیزهوشان محدود نمی شود. آزمون های ورودی مدارس غیرانتفاعی و آزمون های تستی که با ارائه کارنامه هایی شبیه کارنامه کنکور دانشگاه ها مدام بر کودکان تحمیل می شود و آنها را در استرس و مقایسه دائمی قرار می دهد نیز همانند شبحی بر زندگی کودکان سایه افکنده اند.
✏️هر چند نظام آموزش و پرورش نیاز به تحولات بنیادین دارد ولی عجالتاً می توان دو پیشنهاد را مطرح کرد:
📍حذف مدارس تیزهوشان که وجودشان اساساً فایده ای ندارند.
📍بیرون راندن مؤسساتی که با آزمون هایشان، مدارس را تبدیل به دکان های خود کرده اند و با کودکی بچه های مردم، تجارت می کنند/عصر ایران
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
✏️نظام آموزشی ایران، با تحمیل رقابت های بی رحمانه به کودکان، آنها را از بازی، خلاقیت، کار گروهی و تعامل، شادابی و یادگیری درس های زندگی باز می دارد و آنها را به افرادی تک ساحتی تبدیل می کند که در بهترین فرض، محفوظات بیشتری دارند.
✏️ما، کودکان را پیش از موعد وارد رقابت می کنیم و در رقابت ها، خردشان می کنیم؛ به همین سادگی و به همین بی رحمی! ما بزرگترها، بازی خودمان را می کنیم ولی مهره های این بازی را فرزندان مان قرار داده ایم، گویی، آنها نه انسان که فیل و رخ و قلعه شطرنج هستند؛ به همان سادگی که مهره ها را می زنیم و دور می اندازیم، به بچه هایمان نیز ضربه می زنیم؛ هم وزارت آموزش و پرورش، هم بسیاری از مدارس و مؤسسات و هم شمار زیادی از خانواده ها.
✏️یکی از این جاها، مدارس موسوم به تیزهوشان هستند که رقابت احمقانه ای در مدارس سراسر کشور برای فرستادن دانش آموزان شان به این مدارس جریان دارد. هر ساله، تعداد پرشماری از کودکان ایرانی که در مقطع ابتدایی درس می خوانند، در آزمون های مدارس تیزهوشان شرکت می کنند. سیستم آموزشی اغلب مدارس، به ویژه مدارس غیرانتفاعی، در تمام سال های تحصیل، این گزاره را به ذهن کودکان بی نوا تزریق می کند که تحصیل در مدارس تیزهوشان، موهبت بزرگی است که باید بدان نائل آیند!
✏️از بین آن همه دانش آموزی که نظام آموزشی، ذهن شان را آکنده از آرزوی تیزهوشان کرده است، تنها تعداد کمی پذیرفته می شوند و بقیه، "شکست می خورند"! برای ما بزرگترها ، شاید مهم نباشد ولی برای دختر بچه یا پسر بچه ای که هنوز در حال و هوای کودکی است، یک تجربه وحشتناک رقم می خورد، او پیش خودش فرو می شکند و چون از قبولی در "تیزهوشان" بازمانده، اولین حسی که پیدا می کند، تردید به "هوش" خودش هست!
✏️وادار کردن کودکان به رقابت های زودهنگام، تنها به مدارس تیزهوشان محدود نمی شود. آزمون های ورودی مدارس غیرانتفاعی و آزمون های تستی که با ارائه کارنامه هایی شبیه کارنامه کنکور دانشگاه ها مدام بر کودکان تحمیل می شود و آنها را در استرس و مقایسه دائمی قرار می دهد نیز همانند شبحی بر زندگی کودکان سایه افکنده اند.
✏️هر چند نظام آموزش و پرورش نیاز به تحولات بنیادین دارد ولی عجالتاً می توان دو پیشنهاد را مطرح کرد:
📍حذف مدارس تیزهوشان که وجودشان اساساً فایده ای ندارند.
📍بیرون راندن مؤسساتی که با آزمون هایشان، مدارس را تبدیل به دکان های خود کرده اند و با کودکی بچه های مردم، تجارت می کنند/عصر ایران
لینک کانال👇👇
🔻 @economy7
🔺 @economy7
🔰 بیاثر بودن خصوصیسازی در زمین شورهزار اقتصاد
✍ علی دینی ترکمانی
در خبرها آمده است تا سه سال آینده، بنگاههای خودروسازی، خصوصی خواهند شد. با توجه به جایگاه این صنعت در اقتصاد کشور و به تبع آن قدرت چانهزنی بالایی که در مناسبات سیاسی ایجاد میکند، بعید است بدون وجود عزم جدی برای باز کردن ساخت قدرت و حوزه سیاست، چنین صنعتی خصوصی شود. گروههای ذینفع، بهراحتی اجازه واگذاری بنگاههایی چون ایرانخودرو و سایپا را نمیدهند. حیات خلوت خصوصی است که باید حفظ شود. بنابراین، بدون عزم جدی مذکور، اگر هم واگذار شود شامل حال " خصولتی" میشود.
اما، حتی اگر به فرض محال، خصوصیسازی بهروشی انجام گیرد که فارغ از خصولتی بودن باشد، بعید است بدون تغییراتی جدی در نطام حکمرانی کلان و شرکتی، موجب بروز اتفاق خاصی از نظر بهرهوری و کارایی بشود.
مالکیت خصوصی یا دولتی، بحثی است درخور اقتصادهایی که با مشکلات زیربنایی مربوط به حکمرانی رایج در اقتصاد ایران، مواجه نیستند. صرف نظر از درست یا نادرست بودن طرح مساله، بحث بر سر این است که اگر نمره مالکیت دولتی، از نظر معیار صرف اقتصادی عملکردی، برای مثال از ۲۰، ۱۷ باشد، چگونه میتوان ان را به ۱۹ ارتقا داد. در اقتصاد ایران، طرح این بحث از این زاویه بهکل نادرست است. چرا که نمره مالکیت دولتی برای مثال حدود ۷ ( بر طبق تجربهی زیست شده و شواهد اماری مربوط به شاخصهای مختلف کسب و کار و حکمرانی) و نمره بخش خصوصی هم ۹ است. هر دو، بهدلیل حکمرانی ضعیف، عملکرد خیلی ضعیفی دارند.
در مقام تمثیل، حکمرانی بهمانند زمین، و مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی, از منظر انگیزشی مورد ادعای جریان متعارف اقتصادی و کارشناسی، بهمانند دو نوع بذر مختلف است. اگر زمین شورهزار باشد، انتخاب بذر بهتر، مشکلی را حل نمیکند. اگر زمین حاصلخیز باشد، بذر ضعیفتر با فاصلهی نه چندان زیاد، محصول به بار میدهد.
در جایی که زمین شورهزار است، ابتدا باید آن را به زمینی حاصلخیز تبدیل کرد. تعامل سازنده با اقتصاد جهان و وصل شدن بنگاهها به بنگاههای پیشروی جهانی، در قالب سرمایهگذاریهای مشترک و ادغامهای درون صنعت، از جمله الزامات حاصلخیز شدن زمین اقتصاد است.
در چین، از ۴ بنگاه بزرگ خودروسازی، ۳ مورد (از جمله سایک خودرو) کاملا دولتی هستند. با وجود این، تجربهی بسیار موفقی دارند چرا که وصل به بنگاههای پیشرویی چون فورد، فولکس واگن، و فیات هستند و درست مدیریت میشوند. نمونهی دیگر رنوی فرانسه است که پیشتر کاملا دولتی بود و از حدود دو دهه پیش به اینسو سهامش واگذار شده ولی همچنان دولت سیاستگذار اصلی آن است.
به تعبیر جوزف استیگلیتز، برنده نوبل اقتصاد، "میزان مداخله دولت در اقتصاد فرع بر مساله است. اصل مساله، کیفیت مداخله است."
وقتی کیفیت مداخله، بهدلیل نظام حکمرانی ضعیف برآمده از تو در تویی نهادی، خیلی ضعیف باشد، پروژه خصوصیسازی نیز دچار شکست میشود. سر از فساد شدید در میآورد. همراه با مشکلات اجتماعی چون هفت تپه خوزستان و موارد دیگر میشود. در نهایت واحد تولیدی به آخر خط میرسد: تعطیل شدن و ورشکستگی، مانند بسیاری از واحدهای خصوصی شده.
زمین اقتصاد باید حاصلخیز شود. راهکارش در ابتدا خصوصیسازی نیست. تغییرات نهادی معطوف به باز شدن سیاست و قدرت و تعامل سازنده با اقتصاد جهانی است. بعد از این تحول مهم، خصوصیسازی، در جایی که لازم است، میتواند به شکل دموکراتیزه شدهی مردمی انجام شود و اثرگذار باشد.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍ علی دینی ترکمانی
در خبرها آمده است تا سه سال آینده، بنگاههای خودروسازی، خصوصی خواهند شد. با توجه به جایگاه این صنعت در اقتصاد کشور و به تبع آن قدرت چانهزنی بالایی که در مناسبات سیاسی ایجاد میکند، بعید است بدون وجود عزم جدی برای باز کردن ساخت قدرت و حوزه سیاست، چنین صنعتی خصوصی شود. گروههای ذینفع، بهراحتی اجازه واگذاری بنگاههایی چون ایرانخودرو و سایپا را نمیدهند. حیات خلوت خصوصی است که باید حفظ شود. بنابراین، بدون عزم جدی مذکور، اگر هم واگذار شود شامل حال " خصولتی" میشود.
اما، حتی اگر به فرض محال، خصوصیسازی بهروشی انجام گیرد که فارغ از خصولتی بودن باشد، بعید است بدون تغییراتی جدی در نطام حکمرانی کلان و شرکتی، موجب بروز اتفاق خاصی از نظر بهرهوری و کارایی بشود.
مالکیت خصوصی یا دولتی، بحثی است درخور اقتصادهایی که با مشکلات زیربنایی مربوط به حکمرانی رایج در اقتصاد ایران، مواجه نیستند. صرف نظر از درست یا نادرست بودن طرح مساله، بحث بر سر این است که اگر نمره مالکیت دولتی، از نظر معیار صرف اقتصادی عملکردی، برای مثال از ۲۰، ۱۷ باشد، چگونه میتوان ان را به ۱۹ ارتقا داد. در اقتصاد ایران، طرح این بحث از این زاویه بهکل نادرست است. چرا که نمره مالکیت دولتی برای مثال حدود ۷ ( بر طبق تجربهی زیست شده و شواهد اماری مربوط به شاخصهای مختلف کسب و کار و حکمرانی) و نمره بخش خصوصی هم ۹ است. هر دو، بهدلیل حکمرانی ضعیف، عملکرد خیلی ضعیفی دارند.
در مقام تمثیل، حکمرانی بهمانند زمین، و مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی, از منظر انگیزشی مورد ادعای جریان متعارف اقتصادی و کارشناسی، بهمانند دو نوع بذر مختلف است. اگر زمین شورهزار باشد، انتخاب بذر بهتر، مشکلی را حل نمیکند. اگر زمین حاصلخیز باشد، بذر ضعیفتر با فاصلهی نه چندان زیاد، محصول به بار میدهد.
در جایی که زمین شورهزار است، ابتدا باید آن را به زمینی حاصلخیز تبدیل کرد. تعامل سازنده با اقتصاد جهان و وصل شدن بنگاهها به بنگاههای پیشروی جهانی، در قالب سرمایهگذاریهای مشترک و ادغامهای درون صنعت، از جمله الزامات حاصلخیز شدن زمین اقتصاد است.
در چین، از ۴ بنگاه بزرگ خودروسازی، ۳ مورد (از جمله سایک خودرو) کاملا دولتی هستند. با وجود این، تجربهی بسیار موفقی دارند چرا که وصل به بنگاههای پیشرویی چون فورد، فولکس واگن، و فیات هستند و درست مدیریت میشوند. نمونهی دیگر رنوی فرانسه است که پیشتر کاملا دولتی بود و از حدود دو دهه پیش به اینسو سهامش واگذار شده ولی همچنان دولت سیاستگذار اصلی آن است.
به تعبیر جوزف استیگلیتز، برنده نوبل اقتصاد، "میزان مداخله دولت در اقتصاد فرع بر مساله است. اصل مساله، کیفیت مداخله است."
وقتی کیفیت مداخله، بهدلیل نظام حکمرانی ضعیف برآمده از تو در تویی نهادی، خیلی ضعیف باشد، پروژه خصوصیسازی نیز دچار شکست میشود. سر از فساد شدید در میآورد. همراه با مشکلات اجتماعی چون هفت تپه خوزستان و موارد دیگر میشود. در نهایت واحد تولیدی به آخر خط میرسد: تعطیل شدن و ورشکستگی، مانند بسیاری از واحدهای خصوصی شده.
زمین اقتصاد باید حاصلخیز شود. راهکارش در ابتدا خصوصیسازی نیست. تغییرات نهادی معطوف به باز شدن سیاست و قدرت و تعامل سازنده با اقتصاد جهانی است. بعد از این تحول مهم، خصوصیسازی، در جایی که لازم است، میتواند به شکل دموکراتیزه شدهی مردمی انجام شود و اثرگذار باشد.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 راه و بیراهه فقرزدایی
✍ علی میرزاخانی
▪️فقرزدایی یکی از ماموریتها و اهداف اصلی حاکمیت در سالهای پس از انقلاب بوده است. اقدامات و تلاشهای بسیاری در این راستا بلافاصله پس از پیروزی انقلاب آغاز و نهادهایی مثل جهاد سازندگی با همین ماموریت از سوی جوانان انقلابی و دانشجویان تاسیس شد. فارغ از بررسی کارنامه این تلاشها و مجاهدتها، میتوان سوالی مطرح کرد و آن اینکه آیا مبنای نظری این تلاشها نسبتی با دانش فقرزدایی داشت یا نه؟
▪️آنچه تردیدی در آن نیست این است که فقر بدون «خلق ثروت» از بین نخواهد رفت. هرناندو دسوتو، جمله جالبی با این مضمون دارد که فقر مساله نیست، بلکه راهحل است. این جمله شاید در نگاه اول رویکردی شعاری به نظر بیاید؛ اما دسوتو استدلال میکند که فقرا مدیریت خانواده خود را با حداقل هزینه انجام میدهند که این مهارت، مهمترین ویژگی کارآفرینان است و دقیقا به همین دلیل اکثر کارآفرینان از همین طبقه ظهور میکنند.
▪️اما مساله اصلی این است که اگر بستر فعالیت اقتصادی خاصیت خاک حاصلخیز را نداشته باشد امکان خلق ثروت در آن نهتنها از سوی فقرا، بلکه از سوی کارآفرینان کارکشته نیز وجود نخواهد داشت. همانطور که در خاک حاصلخیز میتوان هر دانه را به دهها دانه تبدیل کرد و ثروت موجود را افزایش داد، در محیط مساعد کسبوکار نیز میتوان پساندازی اندک را در مسیر خلق ثروت بهکار گرفت و با ایجاد ارزش افزوده اقتصادی، ثروت شخصی و ملی را در مسیر صعودی قرار داد.
▪️ثروت تا ۲۵۰ سال پیش در نقشههای گنج جستوجو میشد، اما در همان روزگار یک فیلسوف اخلاق به نام آدام اسمیت آدرس متفاوتی از نحوه خلق ثروت داد که با نقشههای گنج قبلی متفاوت بود. این تحول فکری که «خلق ارزش افزوده» و رشد تولید را به جای جستوجوی گنج برای افزایش ثروت ملی تجویز میکرد بهتدریج جوامع بشری را در مسیری قرار داد که از فقر چند هزارساله خارج شدند.
▪️دستاوردهای چین از بهکارگیری این کیمیاگری نیازی به گفتن ندارد، اما اشاره به کشور فقیر ویتنام روی ویرانههای جنگ شاید خالی از لطف نباشد که در طی ۲۵ سال اخیر توانسته است جمعیت فقیر بیش از ۵۰ میلیون نفر (از مجموع ۹۵ میلیون جمعیت این کشور) را به کمتر از ۱۰ میلیون نفر کاهش دهد.
▪️سیاستگذاران اقتصادی پس از انقلاب تکیه اصلی خود را برای تحقق هدف فقرزدایی بر مکانیسمهای اداری قرار دادند که حداکثر ظرفیت این مکانیسمها را میتوان در پرداخت انواع یارانهها و تعریف پروژههایی برای محرومیتزدایی دانست و انتظار خلق ثروت با این مکانیسمها را باید انتظاری بیهوده دانست. البته این به معنی انکار ارزش و اهمیت این سیاستها نیست، بلکه به مفهوم غفلت از سیاستهای مکملی است که میتوانست میوهچینی این اهداف ارزشمند را به صورت راهاندازی پروسه خلق ثروت به منصه ظهور برساند.
▪️اما تاسفبارتر اینکه سیاستگذاران اقتصادی نهتنها از بهکارگیری این سیاستهای مکمل و بهرهگیری از مکانیسمهای اقتصادی غفلت کردند، بلکه بهتدریج به ایجاد اختلال در سازوکار عملکرد بازار از طریق مکانیسمهای اداری مبادرت کردند. دستکاری مکانیسم بازار نه تنها باعث شد ظرفیتهای خلق ثروت در اقتصاد ایران بهتدریج از بین برود بلکه دو پیامد مخرب دیگر را نیز به اقتصاد ایران تحمیل کرد.
▪️پیامد اول به صورت دونرخی و چندنرخی شدن منابع اصلی تولید ثروت یعنی وامهای بانکی، منابع ارزی، زمین و... ظهور کرد که باعث انحراف نیروهای اقتصادی از مقصد خلق ثروت به جذب ثروت از محل این رانتها شد. این انحراف، هزینه سنگین آلوده شدن بوروکراسی توزیع رانت و نیروهای اقتصادی به فسادهای مختلف را نیز بر اقتصاد تحمیل کرد که در چرخهای باطل، تشدید بیعدالتی و تبعیض را به دنبال داشت.
▪️پیامد دوم دستکاری قیمتها و مکانیسم بازار، جهشهای دورهای بازارهای مهم اعم از طلا و ارز و بازارهای دارایی و کالاهای بادوام همانند مسکن و خودرو بود. فرصتهای ثروتاندوزی از این جهشها به صورت جانشین دیگری برای خلق ثروت نمود یافت که فعالان اقتصادی را به کمینگاه این بازارها کشاند. آنچه در ادبیات عامه تحت عنوان «بازدهی بیشتر دلالی نسبت به تولید در اقتصاد ایران» توصیف میشود بیان سادهتر و عامیانهتری از این انحراف است.
▪️بیاعتنایی به راهکارهایی علمی فقرزدایی صرفا باعث محرومیت از خلق ثروت نمیشود، بلکه سرمایهداران تقلبی و جعلی همچون خاوریها و بابک زنجانیها را به بار میآورد که ثروت خود را نه همانند استیو جابز و بیل گیتس از مسیر خلق ارزش افزوده، بلکه از طریق رانتجویی اندوختهاند که در ادامه به موتور اصلی چرخه رانتسازی، فساد، رانتجویی و فقر تبدیل میشوند.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
✍ علی میرزاخانی
▪️فقرزدایی یکی از ماموریتها و اهداف اصلی حاکمیت در سالهای پس از انقلاب بوده است. اقدامات و تلاشهای بسیاری در این راستا بلافاصله پس از پیروزی انقلاب آغاز و نهادهایی مثل جهاد سازندگی با همین ماموریت از سوی جوانان انقلابی و دانشجویان تاسیس شد. فارغ از بررسی کارنامه این تلاشها و مجاهدتها، میتوان سوالی مطرح کرد و آن اینکه آیا مبنای نظری این تلاشها نسبتی با دانش فقرزدایی داشت یا نه؟
▪️آنچه تردیدی در آن نیست این است که فقر بدون «خلق ثروت» از بین نخواهد رفت. هرناندو دسوتو، جمله جالبی با این مضمون دارد که فقر مساله نیست، بلکه راهحل است. این جمله شاید در نگاه اول رویکردی شعاری به نظر بیاید؛ اما دسوتو استدلال میکند که فقرا مدیریت خانواده خود را با حداقل هزینه انجام میدهند که این مهارت، مهمترین ویژگی کارآفرینان است و دقیقا به همین دلیل اکثر کارآفرینان از همین طبقه ظهور میکنند.
▪️اما مساله اصلی این است که اگر بستر فعالیت اقتصادی خاصیت خاک حاصلخیز را نداشته باشد امکان خلق ثروت در آن نهتنها از سوی فقرا، بلکه از سوی کارآفرینان کارکشته نیز وجود نخواهد داشت. همانطور که در خاک حاصلخیز میتوان هر دانه را به دهها دانه تبدیل کرد و ثروت موجود را افزایش داد، در محیط مساعد کسبوکار نیز میتوان پساندازی اندک را در مسیر خلق ثروت بهکار گرفت و با ایجاد ارزش افزوده اقتصادی، ثروت شخصی و ملی را در مسیر صعودی قرار داد.
▪️ثروت تا ۲۵۰ سال پیش در نقشههای گنج جستوجو میشد، اما در همان روزگار یک فیلسوف اخلاق به نام آدام اسمیت آدرس متفاوتی از نحوه خلق ثروت داد که با نقشههای گنج قبلی متفاوت بود. این تحول فکری که «خلق ارزش افزوده» و رشد تولید را به جای جستوجوی گنج برای افزایش ثروت ملی تجویز میکرد بهتدریج جوامع بشری را در مسیری قرار داد که از فقر چند هزارساله خارج شدند.
▪️دستاوردهای چین از بهکارگیری این کیمیاگری نیازی به گفتن ندارد، اما اشاره به کشور فقیر ویتنام روی ویرانههای جنگ شاید خالی از لطف نباشد که در طی ۲۵ سال اخیر توانسته است جمعیت فقیر بیش از ۵۰ میلیون نفر (از مجموع ۹۵ میلیون جمعیت این کشور) را به کمتر از ۱۰ میلیون نفر کاهش دهد.
▪️سیاستگذاران اقتصادی پس از انقلاب تکیه اصلی خود را برای تحقق هدف فقرزدایی بر مکانیسمهای اداری قرار دادند که حداکثر ظرفیت این مکانیسمها را میتوان در پرداخت انواع یارانهها و تعریف پروژههایی برای محرومیتزدایی دانست و انتظار خلق ثروت با این مکانیسمها را باید انتظاری بیهوده دانست. البته این به معنی انکار ارزش و اهمیت این سیاستها نیست، بلکه به مفهوم غفلت از سیاستهای مکملی است که میتوانست میوهچینی این اهداف ارزشمند را به صورت راهاندازی پروسه خلق ثروت به منصه ظهور برساند.
▪️اما تاسفبارتر اینکه سیاستگذاران اقتصادی نهتنها از بهکارگیری این سیاستهای مکمل و بهرهگیری از مکانیسمهای اقتصادی غفلت کردند، بلکه بهتدریج به ایجاد اختلال در سازوکار عملکرد بازار از طریق مکانیسمهای اداری مبادرت کردند. دستکاری مکانیسم بازار نه تنها باعث شد ظرفیتهای خلق ثروت در اقتصاد ایران بهتدریج از بین برود بلکه دو پیامد مخرب دیگر را نیز به اقتصاد ایران تحمیل کرد.
▪️پیامد اول به صورت دونرخی و چندنرخی شدن منابع اصلی تولید ثروت یعنی وامهای بانکی، منابع ارزی، زمین و... ظهور کرد که باعث انحراف نیروهای اقتصادی از مقصد خلق ثروت به جذب ثروت از محل این رانتها شد. این انحراف، هزینه سنگین آلوده شدن بوروکراسی توزیع رانت و نیروهای اقتصادی به فسادهای مختلف را نیز بر اقتصاد تحمیل کرد که در چرخهای باطل، تشدید بیعدالتی و تبعیض را به دنبال داشت.
▪️پیامد دوم دستکاری قیمتها و مکانیسم بازار، جهشهای دورهای بازارهای مهم اعم از طلا و ارز و بازارهای دارایی و کالاهای بادوام همانند مسکن و خودرو بود. فرصتهای ثروتاندوزی از این جهشها به صورت جانشین دیگری برای خلق ثروت نمود یافت که فعالان اقتصادی را به کمینگاه این بازارها کشاند. آنچه در ادبیات عامه تحت عنوان «بازدهی بیشتر دلالی نسبت به تولید در اقتصاد ایران» توصیف میشود بیان سادهتر و عامیانهتری از این انحراف است.
▪️بیاعتنایی به راهکارهایی علمی فقرزدایی صرفا باعث محرومیت از خلق ثروت نمیشود، بلکه سرمایهداران تقلبی و جعلی همچون خاوریها و بابک زنجانیها را به بار میآورد که ثروت خود را نه همانند استیو جابز و بیل گیتس از مسیر خلق ارزش افزوده، بلکه از طریق رانتجویی اندوختهاند که در ادامه به موتور اصلی چرخه رانتسازی، فساد، رانتجویی و فقر تبدیل میشوند.
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥اقتصاد رفتاری چیست؟
▪️چه توضیحی برای رفتارهای غیرعقلایی انسانها وجود دارد و چه چیزهایی درباره این رفتارها میتوانیم بفهمیم؟
▪️یک ویدئوی بسیار عالی که اقتصاد رفتاری را در ۱۲ دقیقه توضیح می دهد.
#دوبله_فارسی
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7
▪️چه توضیحی برای رفتارهای غیرعقلایی انسانها وجود دارد و چه چیزهایی درباره این رفتارها میتوانیم بفهمیم؟
▪️یک ویدئوی بسیار عالی که اقتصاد رفتاری را در ۱۲ دقیقه توضیح می دهد.
#دوبله_فارسی
لینک کانال👇👇
♦️ @economy7
♦️ @economy7