پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف
3.7K subscribers
799 photos
144 videos
58 files
668 links
بسم الله الرحمن الرحیم
پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف با رویکرد انتقادی

🌐 websites:
ebnearabi.com
ebnearabi.com/ar
ebnearabi.com/ur
ebnearabi.com/en


📢 eitaa: https://eitaa.com/ebnearabi
📲 admin: @eb_admin

⭕️در این کانال تبادلی انجام نمی شود
Download Telegram
⚫️ واکنش شیعیان به بسته شدن راه کربلا، در زمان متوکل لعنه الله

✍🏻 شیخ الطائفة، طوسی رحمه الله روایت کرده:

علی بن عبدالمنعم بن هارون، از جدّش قاسم بن احمد بن معمر اسدی کوفی (که به سیره و تاریخ آگاهی داشت) روایت می‌کند:

به متوکل لعنه الله خبر رسید که روستانشینان در زمین نینوی برای زیارت قبر حسین علیه السّلام گِرد هم می‌آیند و جمعیت بسیاری در اطراف قبر او تشکیل می‌دهند. متوکل یکی از امیران خود را به آنجا فرستاد و به همراه او جمعیت فراوانی از سپاهیانش را گماشت تا قبر حسین علیه السّلام را بشکافند و مردم را از زیارت و اجتماع در کنار قبر او بازدارند. سپس آنان بسوی کربلا خارج شدند و به آنچه فرمان داده شده بودند عمل کردند. (که در سال دویست و سی و هفت هجری بود.) سپس روستانشینان به پا خاستند و بر ضدّ او اجتماع کرده و گفتند: اگر تا آخرین نفر کشته شویم کسانی که از ما باقی مانده‌اند از زیارت حسین علیه السّلام دست برنمی‌دارند - و دلیل این پای بندی- کرامات فراوانی بود که آنان از زیارت امام حسین علیه السلام دیده بودند و چنین مقاومت کردند ... (تا آخر روایت)

📕 أمالی، ط_دارالثقافه، مجلس یازدهم، ص ٣٢٨
| ghaemolmontazar.ir |
Ostad Hamedreza Moavenian
[ شرکت در مشایه اربعین و توبه به درگاه الهی ]

استاد معاونیان
بیش از ۲۲ میلیون زائر در ایام اربعین امسال
🔶 جابر بن عبدالله انصاری اولین زائر سیدالشهدا علیه السلام

بشارة المصطفى: عن عطيّة العوفي قال: خرجت مع جابر بن عبد اللّه الأنصاري رحمه اللّه زائرين قبر الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام فلمّا وردنا كربلا دنا جابر من شاطى‏ء الفرات فاغتسل ثم ائتزر بإزار و ارتدى بآخر ثمّ فتح صرّة فيها سعد فنثرها على بدنه ثمّ لم يخط خطوة الّا ذكر اللّه حتّى دنى من القبر قال: ألمسنيه فألمسته فخرّ على القبر مغشيّا فرششت عليه شيئا من الماء فأفاق ثم قال: يا حسين (ثلاثا) ثم قال: حبيب لا يجيب حبيبه، ثم قال: و أنّى لك بالجواب و قد شحطت أوداجك على أثباجك و فرّق بين بدنك و رأسك، ثمّ ذكر بعض مناقبه و كأنّه كان هذا زيارته له ثم زار الشهداء بالسلام عليهم ثم قال: و الذي بعث محمدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بالحقّ لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه، قال عطيّة فقلت لجابر: و كيف و لم نهبط واديا و لم نعل جبلا و لم نضرب بسيف و القوم قد فرّق بين رؤوسهم و أبدانهم و أوتمت أولادهم و أرملت الأزواج؟ فقال لي: يا عطيّة سمعت حبيبي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يقول: من أحبّ قوما حشر معهم و من أحبّ عمل قوم أشرك في عملهم، و الذي بعث‏ محمدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بالحق نبيّا انّ نيّتي و نيّة أصحابي على ما مضى عليه الحسين عليه السّلام و أصحابه‏


عطیه كوفی گويد با جابر بن عبدالله براى زیارت قبر امام حسین عليه السّلام از كوفه بيرون شديم، وقتى به كربلا رسيديم جابر كنار فرات رفت و غسل كرد سپس لنگى به كمر خود بست و قطعه ديگرى (همچون لباس احرام) به شانه‏اش افكند و مقدارى سعد کوفی (گياه خوشبو) از كيسه درآورد و به بدنش پاشيد و به راه افتاد ، قدمى برنميداشت مگر با ذكر خدا، و چون نزديك قبر رسيد به من گفت دستم را به قبر برسان، تا دستش به قبر رسيد بيهوش بروى آن افتاد

قدرى آب به صورتش پاشيدم تا حالش جا آمد، سپس سه بار گفت یاحسین ، بعد از آن گفت دوست جواب دوستش را نميدهد، خطاب به قبر گفت: چگونه پاسخ دهى، زيرا خون از رگهاى گردنت به پشت و شانه‏ات روان شده، و بين بدن و سر مباركت جدائى افتاده است ؛
سپس برخی از مناقب حضرت حسین علیه السلام را متذکر گردید و ایشان و شهداء را با این کلمات زیارت نمود : سوگند به آن كس كه محمّد را به راستى برگزيد ما در راهی كه شما رفتيد با شما شركت داريم.

عطیه ميگويد به جابر گفتم چگونه (ما شريك آنهائيم)؟ با اينكه از دره فرود نيامديم و از كوهى بالا نرفتيم و شمشير نزديم ولى آنها سرشان از بدنها جدا شده و فرزندانشان يتيم و زنهاشان بيوه گشتند؟
جابر بن عبدالله جواب داد : اى عطيه از دوستم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيدم فرمود هر كس قومى را دوست بدارد با آنها محشور گردد، و هر كس كردار قومى را دوست بدارد با آنها شريك است، سوگند به آن كس كه حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به راستى برگزيد نيّت و قصد من و يارانم همان نيّت امام حسين عليه السّلام و اصحاب آن حضرت است .

📚 سفینةالبحار ج۸ ص۳۸۳ ؛ بحارالانوار ج۶۵ ص۱۳۱ (با کمی اضافات)
⭕️ اهل‌تصوّف، به نام عرفان حتی گاهی در لباس روحانیت، انسان‌های ساده‌لوح را با عبارات زیبا و فریبنده، فريب می‌دهند و به رواج بازار تصوّف می‌پردازند.

📢 می‌گويند: بیایید شهود اینجاست، بیایید بصیرت اینجاست، خدا دیدن اینجاست، بعد که انسان جذب می‌شود می‌بیند، این‌ مکتب، مکتب تصوّف است، مکتب عرفان واقعی متّخذ از قرآن و عترت نیست، تصوّفی است که ذمّ آن در روایات و اخبار فراوان آمده و متأسفانه گاهی به حوزه‌ها نيز این فریب و این خدعه و نیرنگ کشیده می‌شود.

⚠️ طلبه‌ای دنبال خداشناسی است، دنبال بصیرت الهیّه است، دنبال نورانیت و کمال است، همین کلمات فریبنده او را فريب می‌دهد، عاقبت بعد از چند سال می‌بیند که این آقا در کلاس‌های اهل‌تصوّف تعلیم می‌بیند، شاگرد امام صادق علیه السلام، طلبه‌ی حوزه‌های علمیه، طالب نورانیت و کمال، اما شاگرد صوفیّه و دراویش شده است.

🎙آیت الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی

@ebnearabi
🇵🇰 ملاصدرا کے فلسفے میں نیا کیا ہے؟
🖋 تحقيق: اعجاز نقوی

⭕️ ملاصدرا کے زیادہ تر نظریات یونان کے نوفلاطونی فلسفہ اور جوہری فلسفہ سے ماخوذ ہیں۔ گو کہ ملا صدرا قرآن و حدیث سے بھی اپنے نظریات کا حوالہ دینے کی کوشش کرتا ہے اور صوفیاء کے مکاشفات، بطورِ خاص محی الدین ابنِ عربی کے مکاشفات و نظریات، سے شواہد لاتا ہے، لیکن میرے خیال میں یہ سب صرف تطبیق ہے۔ یعنی ایک نظریہ بنا کر اس کے لئے شواہد ڈھونڈنے کی کوشش ہے۔

♦️ حقیقت یہ ہے کہ ملاصدرا بے پناہ ذہنی صلاحیتوں کا حامل ہونے کے باوجود اور یونان و ایران و ہندوستان کے فلاسفہ قدیم کے نظریات کا وسیع احاطہ رکھنے کے باوجود، فلسفے میں کوئی انقلابی جست نہیں لگا سکا۔ نہ ہی فکری دنیا میں دور رس تبدیلی لا سکا۔ ملا صدرا کے شارحین بھی اس سے ایک قدم آگے نہ بڑھا سکے۔

مکمل مقالے کا لنک ⬇️
https://ebnearabi.com/ur/518


@ebnearabi
⚫️ مسمومیّت رسول اکرم اسلام صلی الله علیه و آله، در منابع شیعی

👈🏻 شیخ مفید (ره):
«قبض بالمدینة "مسموما" یوم الاثنین للیلتین بقیتا من صفر.»

📓المقنعه، ص ۴۵۶

👈🏻 شیخ طوسی (ره):
«قبض بالمدینة "مسموما" یوم الاثنین للیلتین بقیتا من صفر سنة عشرة من الهجرة.»

📚 تهذیب الاحکام، ج ۶ ص ٢

👈🏻 علّامه حلیّ (ره):
«قبض بالمدینة "مسموما" یوم الاثنین للیلتین بقینا من صفر سنة عشرة من الهجرة.»

📚 تحریر الاحکام، ج ٢ ص ١١٨
▪️امیرالمؤمنین علیه السّلام، پس از غسل و کفن بدن مطهّر رسول اعظم صلی الله علیه و آله، اینچنین به حضرتش خطاب نمودند:

"اگر نه آن بود که امر کردی به صبر کردن و نهی فرمودی از جزع نمودن، هرآینه اشک های خود را در مصیبت تو فرو می‌ریختم، و هر آینه درد مصیبت تو را هرگز دوا نمی‌کردم، و جراحت مفارقت تو را از سینه بیرون نمی‌کردم، و اینها در مصیبت تو اندکی است از بسیار؛ و اندوه و حسرت را چاره نمی‌توان کرد، و حزن مفارقت تو برطرف شدنی نیست، پدر و مادرم فدای تو باد، یاد کن ما را نزد پروردگار خود و ما را از خاطر خود بیرون مکن. سپس بر روی آن حضرت افتاد و روی مبارکش را بوسید و آه حسرت از سینه پر درد برکشید... "

📙 جلاء العیون، علّامه مجلسی رحمه الله، صفحه ۱۳۷
⭕️ محمد بن اسماعيل بخاري و مسلم و بسياري ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته اند:

قالت عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ في مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فلما أَفَاقَ قال أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فقال لَا يَبْقَي أَحَدٌ في الْبَيْتِ إلا لُدَّ وأنا أَنْظُرُ إلا الْعَبَّاسَ فإنه لم يَشْهَدْكُمْ.

عايشه گفته است در دهان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در زمان مريضي ايشان به زور دوا ريختيم، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد، ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش مي آيد و وقتي حضرت بهتر شد، فرمودند: آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهي نكردم ؟ پس فرمودند: بايد در دهان هر كسي كه در اين خانه است، در جلوي چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است.

🔺 ابن حجر عسقلاني در شرح اين روايت مي نويسد:
(قوله لددناه) أي جعلنا في جانب فمه دواه بغير اختياره وهذا هو اللدود.

اين كه گفته: «لددنا» يعني اين كه ما در دهان آن حضرت بدون اين كه اختياري داشته باشد (بازور) دوا ريختيم.

🔺در اين جا چند سؤال پیش می‌آید:
1. چرا عايشه و كساني كه در آن جا حضور داشتند، سخن پيامبر را گوش نكردند و علي رغم نهي آن حضرت، دارو را با زور در حلق ایشان ريختند؟ مگر نه اين كه قرآن كريم مي فرمايد:
وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. الحشر / 7.
هر دستوري كه رسول به شما داد اطاعت كنيد و از هر گناهي نهيتان كرد آن را ترك كنيد، و از خدا بترسيد كه خدا عقابي سخت دارد.

2. چرا عايشه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم را با ديگر مريض ها يكسان مي بيند؟ مگر نه اين كه خداوند مي فرمايد:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَي . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يُوحَي . النجم / 3 و 4.
هرگز از روي هوي و هوس سخن نمي گويد و آنچه مي گويد چيزي جز وحيي كه به وي مي شود نيست.

چرا فكر كرد كه هر مريضي حتي پيامبر خوردن دوا را دوست ندارد؟

آيا پيامبر اسلام به اندازه اطرافيان درك نمي كرد كه چه چيزي براي او خوب است و چه چيزي بد؟ يا اين كه اطرافيان مي خواستند با انجام اين عمل، همان سخن افرادي را تكرار كنند كه به هنگام درخواست قلم و كاغذ به پيامبر گرامي (صلی الله علیه و آله) نسبت هذيان دادند ؟

و از همه عجيب تر اين است كه نقل كرده اند: پيامبر اسلام بعد از اين كه به هوش آمد، دستور داد به همه آن ها كه به زور به حضرت دوا داده بودند، از همان دوا بخورانند غير از عمويش عباس! چرا رسول خدا به دسیسه ایشان مشکوک بوده‌اند؟ چرا پيامبر همه را مجازات مي كند؟ مگر قرآن كريم نفرموده:
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري . الأنعام / 164 و الأسراء /15 و فاطر 18 و الزمر / 7.
هيچ گنهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد.

با اين تفاصيل بايد براي مظلوميت آقا رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم بيش از همه اشك ريخت كه در ميان امت خود و حتي در خانه خود بيش از همه مظلوم بوده است.


📚البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1618، ح4189، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب مَرَضِ النبي (ص) وَوَفَاتِهِ؛ ج5، ص2159، ح5382، كِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ؛ ج6، ص2524، ح6492،كِتَاب الدِّيَاتِ، بَاب الْقِصَاصِ بين الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ في الْجِرَاحَاتِ؛ ج6، ص2527، ح6501، بَاب إذا أَصَابَ قَوْمٌ من رَجُلٍ هل يُعَاقِبُ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛
📚النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1733، ح2213، كِتَاب السَّلَامِ، بَاب كَرَاهَةِ التَّدَاوِي بِاللَّدُودِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌فرمايند:

🏴 شبی كه پيغمبر را غسل دادم، ایشان را در پيراهن خودشان غسل دادم، بعد از آنكه پيامبر صلی الله علیه و آله را به خاك سپردم اين پيراهن را نزد خویش نگه داشتم، پيراهنی كه رسول الله با آن نماز شب خوانده و عبادت كرده متبرك است. بر تن اولين شخصيت جهان خلقت بوده است.

⭕️ حضرت می‌فرمایند: اما خيلی توجه داشتم كه فاطمه اين پيراهن را نبيند. حضرت فاطمه علیهاالسلام يكی از اين روزها اميرالمؤمنين علیه السلام را صدا زدند، علی جان! خواسته و خواهشی دارم.

فاطمه جان! تو چه وقت از علی چيزی خواستی كه علی توانسته باشد و انجام نداده باشد.

▪️عرضه داشتند: يا اباالحسن! می‌شود پيراهنی را كه بابايم را در آن غسل دادی برايم بياوری تا يك بار ديگر بوی بابايم را استشمام كنم. يك بار ديگر به ياد پدرم اشك بريزم.

🚩 اميرالمؤمنين علیه السلام پيراهن را آوردند، تعبير اين است: همين كه پيراهن را به زهرای مرضيه علیهاالسلام دادند، حضرت پيراهن پدر را روی چشمان و صورتشان گذاشتند «وَ غُشِيَ عَلَيها»(بیهوش شدند)...

📜 بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۷
⚫️ تیر باران تابوت امام حسن مجتبی علیه السلام و منع از دفن ایشان

روزی سوار بر شتر، و روزی سوار بر استر

🔻مروان لعنة الله علیه بر استر خود سوار شد و به نزد آن زن(عایشه) رفت و گفت: حسين «عليه السّلام» برادر خود حسن «عليه السّلام» را آورده است كه با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دفن كند بيا و مانع شو. گفت: چگونه مانع شوم؟ پس مروان از استر به زير آمد و او را بر استر سوار كرده به نزد قبر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله آورد و فرياد مى كرد و تحريص مى نمود بنى اميّه را كه مگذاريد حسن (عليه السّلام) را در پهلوى جدّش دفن كنند.

ابن عبّاس گفت در اين سخنان بوديم كه ناگاه صداها شنيديم و شخصى را ديديم كه اثر شر و فتنه از او ظاهر است مى آيد. چون نظر كردم ديدم «فلانه(عایشه)» است با چهل سوار و مى آيد و مردم را تحريص بر قتال مى كند. چون نظرش بر من افتاد مرا پيش طلبيد و گفت: يابن عبّاس! شما بر من جرئت بهم رسانيده ايد، هر روز مرا آزار مى كنيد، مى خواهيد كسى را داخل خانه من كنيد كه من او را دوست نمى دارم و نمى خواهم.

من گفتم: واسَوْاَتاه! يك روز بر شتر سوار مى شوى (جنگ جمل) و يك روز بر استر، و مى خواهى نور خدا را فرونشانى و با دوستان خدا جنگ كنى و حايل شوى ميان رسول خدا و حبيب و دوست او؟

پس آن زن به نزد قبر آمد و خود را از استر افكند و فرياد زد بخدا سوگند كه نمى گذارم حسن (عليه السّلام) را در اين جا دفن كنيد تا يك مو در سر من هست. و بروايت ديگر جنازه آن حضرت را تير باران كردند تا آنكه هفتاد تير از جنازه آن جناب بيرون كشيدند!

پس بنى هاشم خواستند شمشيرها بكِشند و جنگ كنند. حضرت امام حسين عليه السّلام فرمودند: بخدا سوگند مى دهم شما را كه وصيّت برادرم را ضايع نكنيد و چنين مكنيد كه خونى ريخته شود. پس به ايشان خطاب كرد كه اگر وصيّت برادرم نبود هر آينه مى ديد چگونه او را نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله دفن مى كردم و بينى هاى شما را برخاك مى ماليدم؛ پس جنازه آن حضرت را برداشتند و به جانب بقيع حمل دادند.

📚 منتهی الامال، نشر دلیل ما، ۱/۵۵۸
Audio
🎙کلیپ صوتی : استاد معاونیان

📋موضوع : الوفی لقب امام رضا علیه السلام

- وعده ی امام رئوف چیست؟
▪️پارۀتن پیامبر

● رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
"پاره‏اى از تن من در خراسان مدفون خواهد شد، كه هيچ غم زده‏اى او را زيارت نمی‌کند مگر آنكه خداى عزّ و جلّ غبار غم را از خاطرش برطرف می‌سازد، و هيچ گناهكارى مگر آنكه خدا گناهانش را مى‏آمرزد."
🔺 من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۳

▪️سالروز شهادت امام رئوف حضرت ثامن‌الحجج امام علی بن موسی الرضا "علیه آلاف التحیه و الثناء" تسلیت باد.
⭕️ روایتِ بشارتِ خروج از ماه صفر، در مثنوی مولوی

🔻دکتر زرین‌کوب، ذیل این شعر می‌نویسد: «روایت عکّاشه که در کتبِ صوفیه مبنی بر بشارتِ خروج از ماه صفر آمده، طبق نظر محدثین جعلی و ساختگی است. مولوی در نظر دارد با این شعر، شوق آن حضرت مبنی بر خروج از دنیا را بگوید که ایشان در ماه صفر انتظار ربیع الاول را می‌کشید برای لقای پروردگار. او در این شعر زمان رحلت رسول اکرم را نشان می‌دهد که طبق نظر اهل سنت در ماه ربیع الاول بوده و قید "بی‌جدل" را برای همین آورده چون در میان اهل سنت اختلافی در زمان رحلت پیامبر اکرم نیست. لذا مولوی در تاريخِ رحلت، نظر مذهب خود را گفته و کاملا با روایات شیعی در این زمینه بیگانه بوده است. زیرا مشهور در میان شیعیان این است که آن حضرت در ماه صفر از دنیا رفت.»

📚 سِرّ نِی، ج ١ ص ٣٩٨

🔹در شرح مثنوی "شهیدی" نیز به جعلی بودن این روایت (بشارتِ خروج از ماه صفر) تصریح شده است.

📚 شرح مثنوی، ج ۵ ص ٣٨٢

@ebnearabi
✴️ روایت یک ناصبی از برکت زیارت امام رضا علیه السّلام

✍🏻 شیخ صدوق رحمه الله نقل کرده: ابونصر احمد بن حسن ضبّى _ كه من كسى را از او ناصبى‌تر نديده بودم و از شدّت دشمنی‌اش با اهل بيت در صلوات می‌گفت: «اللّهمّ صلّ على محمّد» و بر آل آن حضرت صلوات نمى فرستاد_ گويد: شنيدم ابوبكر حمّامى فرّاء كه از محدّثين آن سرزمين است در «سكّة الحرب» كه نام محلّى است در نيشابور، می‌گفت: از بعض مردم نزد من مالى به وديعه بود، و من آن را در زمين پنهان كردم، و بعد موضع آن را فراموش كردم و متحيّر شدم چه كنم، و صاحب آن وديعه مرا به بردن مال متّهم ساخت، با كمال اندوه و غم از منزل بيرون آمدم و حيران ماندم كه چه بايد كرد، در آن حال جماعتى ديدم كه به سوى مزار علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام می‌روند و قصد زيارت آن حضرت را دارند و من با ايشان رهسپار شدم و به مشهد آمده زيارت كردم و دعا كردم كه خداوند عزّ و جلّ محلّ وديعه مزبور را به من ياد آورَد. در آنجا شبى در خواب ديدم مثل اينكه كسى آمد و به من گفت: وديعه را در فلان موضع دفن كردى؛ من به صاحب وديعه مراجعه كرده و گفتم: مال تو در فلان مكان است. و آنجا كه در خواب به من گفته بودند به او نشان دادم در حالى كه خود چندان به خوابم عقيده نداشتم. وى بدان جا رفت و زمين را حفر كرده و مال وديعه را با همان مُهرى كه خود بر آن زده بود يافت، و از آن پس ماجرا را در مجالس نقل می‌كرد و مردم را به زيارت آن قبر كه بر ساكنش درود و سلام باد تشويق می‌نمود.

📚 عيون أخبار الرضا عليه السّلام، ج ٢ ص ٢٧٩
غلامی که دعایش نزد قبر امام رضا علیه السّلام به سرعت مستجاب شد

🔘 شیخ صدوق رحمه الله نقل کرده: ابوعلىّ معاذيّ از ابوالحسن هروى روايت می‌كند كه گفت: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت على بن موسى الرّضا عليهما السّلام آمدند، و هر دو مشغول زيارت شده و پس از آن، مرد به سمت بالاى سر حضرت، و غلام به سمت پائين پا رفته و مشغول نماز شدند، و چون نماز انجام شد به سجده رفتند و بسيار سجده‌شان طولانى شد تا اينكه آن مرد سر از سجده برداشته و غلام خود را در حال سجده ديد، او را صدا زد، غلام سر از سجده برداشت، و گفت: لبّيك آقاى من چه مى‌فرماييد؟ مرد گفت: ميخواهى تو را آزاد كنم؟ غلام گفت: بلى، مرد گفت: ترا در راه خدا آزاد نمودم، و آن كنيزى كه در بلخ دارم نيز آزاد كرده براى خشنودى خداوند به تو تزويج نمودم و مهريّه او را فلان مبلغِ معيّن، براى او از جانب تو بر ذمّه گرفتم، و فلان مِلك كه در فلان محلّ دارم براى شما دو تن و اولادتان، نسلى بعد از نسل وقف كردم، و اين امامی که محضرش هستیم را شاهد گرفتم. غلام شروع كرد به گريستن و سوگند ياد كرد و گفت: بخداوند تعالى و اين امام بزرگوار قسم، كه من در سجده‌ام چيزى جز اين از خدا نخواسته بودم، و اكنون سرعت اجابت دعا را دريافتم.

📚 عيون أخبار الرضا عليه السّلام، ج ٢ ص ٢٨٢
⭕️ کلام‌ بلند مرحوم بلاغی در نقد شرک فلسفی

نادره دوران مرحوم بلاغی- رضوان الله علیه- در کتاب نفیس آلاء الرحمن( ج ۲ ص ۱۳۷- ۱۳۸) در تفسیر آیه " ان الله لا یغفر ان یشرک به..." در نقد و رد بر شرک فلسفی- عرفانی میفرمایند:

" و كم جنى اتباع الفلسفة اليونانية بشطحيات المتفلسفين و المتصوفين بمزاعم العرفان...أ و ليس من نحو ذلك خرافات المظاهر...و هلم الخطب في مسئلة العقول العشرة و العقل الفعال فانها لم تبق لله الواجب بالذات شيئا مما تمجد به القرآن الكريم من خلقه لكل مخلوق و علمه و ارادته و مشيئته و حكمته و أعماله بل جعلته لغيره من مخلوقاته...كل من اشرنا اليه من اقسام المشركين يعترفون بالالهية و انه هو الاله الواجب الوجود و ان كل ما يجعلونه من الشركاء هم مخلوقون لله و يشاهدون فيهم لوازم الحدوث و نقص الامكان و ...مع ذلك يختلقون له صفة الالهية بسفسطات مستحيلة و مقدمات فاسدة و تأويلات لا تروج الا في سوق الأهواء و الأغراض الفاسدة"

@ebnearabi
🇵🇰 آیت اللہ سیستانی کی ایران میں خرافات کی ترویج پر تنقید

🔺 انہوں نے کہا: ”انسانی علوم میں بحث و تحقیق اور تحولات کا نتیجہ یہ ہونا چاہیے کہ وہ عملی شکل میں نافذ ہونے کے قابل بھی ہوں اور درسگاہوں سے معاشرے تک پہنچیں اور کوئی مثبت تبدیلی لائیں، ورنہ اس اہتمام کا کیا فائدہ؟ ملا صدرا کا فلسفہ پڑھانے کا آج تک کیا فائدہ ہوا ہے جس میں محی الدین ابنِ عربی کی انحرافی آراء کی آمیزش ہے اور قیامت کے بارے اسکا عقیدہ بھی درست نہیں ہے؟“

🔺 انہوں فرمایا: ”میں خود قم میں رہ چکا ہوں اور مجھے ان باتوں کا علم ہے اور جب میں یہاں ہوں تو بھی میں وہاں چھپنے والی کتابیں دیکھتا رہتا ہوں۔ میں نے وہاں مختلف بزرگوں سے منسوب کرامات کی کتابیں پڑھی ہیں اور مجھے یقین ہے کہ آپ نے ہی ملک کو اس برے حال تک پہنچا دیا ہے۔ جمکران کو تم لوگوں نے خواہ مخواہ ہی اتنا اہم مقام بنا دیا ہے۔ منبر سے عجیب و غریب عرفانی قصے سنائے جاتے ہیں۔“

🔺 آیت اللہ نے ایرانی معاشرے میں ایک طرف منبروں سے مہدویت کے نام پر خوابوں اور پیش گوئیوں جیسی خرافات کی ترویج اور دوسری طرف یونیورسٹیوں میں جدید علوم کی تدریس سے پیدا ہونے والے دو مختلف فکری دھاروں کے ملاپ کے بارے میں تشویش اور پریشانی کا اظہار کیا اور کہا کہ ان دونوں سوچوں کو کب تک ساتھ ساتھ چلایا جا سکے گا؟

مکمل تحریر ⬇️
https://ebnearabi.com/ur/523

@ebnearabi
🔹 فضائل امام حسن عسکری علیه السلام از زبانِ یک ناصبی

در گزارش برخی از مشایخ کلینی از جمله الحسين بن محمد أشعري و محمد بن يحيى بدون ذکر طرق و در نقل ابن بابویه از ابن الولید از سعد اشعری آمده از جمع زیادی از حاضران در جلسۀ احمد بن عبید اللَّه بن خاقان که به گفتۀ سعد بسیار پرشماراند و امکان کذبشان نیست، روایت کرده‌اند که گفت ابن خاقان که از جانب خُلفا والیِ اوقاف و صدقات قم بود و دشمنی شدیدی نسبت به اهل بیت داشت، در مجلس او از احوال سادات علوی یاد شد که در سامراء بودند و مذهب‌های ایشان و صلاح و فسادشان و منزلتشان نزد خلیفه. احمد بن عبید اللَّه گفت که: من در سامراء ندیدم از سادات علوی کسی مانند حسن بن علی عسکری (علیه السّلام) در علم و زهد و ورع و زهادت و وقار و مهابت و عفّت و حیا و شرف و قدر و منزلت نزد خلفا. اُمَرا و سادات و سایر بنی هاشم او را مقدّم می‌داشتند بر پیران خود؛ و صغیر و کبیر ایشان تعظیم او می‌نمودند و همچنین وُزرا و امرا و سایر اهل عسکر و اصنافِ خلق در اعزاز و اکرام او دقیقه‌‌ای فرو نمی‌گذاشتند...

📚كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 40؛ الکافی، ج1، ص504