🔹 صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه
🔸حضرت امام باقر علیهالسلام فرمود:
اگر مردم میدانستند زیارت امام حسین علیهالسلام چقدر فضیلت و ثواب دارد، از شدت شوق جان میدادند و نفسهایشان از روی حسرت بند میآمد.
📚 (کاملالزیارات، ص142)
#امام_حسین #زیارت #شب_جمعه
🔸حضرت امام باقر علیهالسلام فرمود:
اگر مردم میدانستند زیارت امام حسین علیهالسلام چقدر فضیلت و ثواب دارد، از شدت شوق جان میدادند و نفسهایشان از روی حسرت بند میآمد.
📚 (کاملالزیارات، ص142)
#امام_حسین #زیارت #شب_جمعه
🚩 ساطع شدن نور از رأس شریف امام حسین علیهالسلام در مسیر شام و شیعه شدن راهب مسیحی به برکت آن
ابن حجر هیتمی، از علمای مشهور و متعصّب اهل تسنّن مینویسد:
(در مسیر #شام) لشکریان ابنزیاد (لعنةاللهعلیهم) در هر منزلی که توقف میکردند، سر #امام_حسین (علیهالسلام) را بر نیزهای میزدند و پاسبانیاش میکردند؛ راهبی در کلیسا سر را دید و از حکایتش پرسید؛ پاسبانان شرح ماجرا کردند؛ پس راهب گفت: «شما چه قوم بدی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت، ما در باغهایمان سکونتش میدادیم، ولی شما عجب قوم پستی هستید که چنین کردید! آیا حاضرید در ازای دریافت ده هزار دینار، این سر را امشب به من بدهید؟» پاسبانان (پس از کسب اجازه از عمرسعد ملعون) قبول کردند؛ پس راهب سر شریف را گرفت و شست و معطّر کرد و بر دامنش گذاشت؛ ناگاه دید از سر مقدّس، نور ساطع شد و تا آسمان بالا رفت؛ راهب با دیدن این #معجزه از رأس شریف، تا صبح نشست و گریه کرد؛ سپس اسلام آورد و از کلیسا خارج و خادم اهلبیت (علیهمالسلام) شد.
📚 الصواعق المحرقة (ابنحجرهیتمی)، ج۲، ص۵۸۱
👈 تفصیل ماجرا از کتب شیعه
🏴 «صلّی الله علیک یا أباعبدالله.»
ابن حجر هیتمی، از علمای مشهور و متعصّب اهل تسنّن مینویسد:
(در مسیر #شام) لشکریان ابنزیاد (لعنةاللهعلیهم) در هر منزلی که توقف میکردند، سر #امام_حسین (علیهالسلام) را بر نیزهای میزدند و پاسبانیاش میکردند؛ راهبی در کلیسا سر را دید و از حکایتش پرسید؛ پاسبانان شرح ماجرا کردند؛ پس راهب گفت: «شما چه قوم بدی هستید! اگر مسیح فرزندی داشت، ما در باغهایمان سکونتش میدادیم، ولی شما عجب قوم پستی هستید که چنین کردید! آیا حاضرید در ازای دریافت ده هزار دینار، این سر را امشب به من بدهید؟» پاسبانان (پس از کسب اجازه از عمرسعد ملعون) قبول کردند؛ پس راهب سر شریف را گرفت و شست و معطّر کرد و بر دامنش گذاشت؛ ناگاه دید از سر مقدّس، نور ساطع شد و تا آسمان بالا رفت؛ راهب با دیدن این #معجزه از رأس شریف، تا صبح نشست و گریه کرد؛ سپس اسلام آورد و از کلیسا خارج و خادم اهلبیت (علیهمالسلام) شد.
📚 الصواعق المحرقة (ابنحجرهیتمی)، ج۲، ص۵۸۱
👈 تفصیل ماجرا از کتب شیعه
🏴 «صلّی الله علیک یا أباعبدالله.»
⭕️ نفرین امام هادی علیهالسلام در حقّ متوکّل عباسی ملعون
در روز بسیار گرمی، #متوکل_عباسی لعنةاللهعلیه به همراه وزیرش فتح بن خاقان، سوار بر مَرکب شدند و حکم کرد که جمعی از امیران و علما و سادات و اشراف در رکابش پیاده بروند و از جملۀ آنها، #امام_هادی صلواتاللهعلیه بودند. حاجبِ متوکّل میگوید: آن حضرت را مشاهده کردم که پیاده میرفتند و خستگی زیادی میکشیدند و عرق از بدن مبارکشان میریخت...
نزدیک رفتم و گفتم: ای فرزند رسول خدا! خسته شدهاید؟ حضرت فرمودند:
«هدف متوکّل از این کارها، سبک کردن من است، ولیکن حرمت بدن من نزد خداوند، کمتر از ناقۀ صالح پیامبر نیست!»
وقتی به خانه برگشتم، این قصّه را برای معلّم فرزندان خود نقل کردم؛ او گفت: متوکّل سه روز دیگر هلاک میشود! گفتم: از کجا فهمیدی؟! گفت: برای آنکه حق تعالی در قصۀ قوم صالح فرموده است: «تَمَتَّعُوا فِي دارِكُم ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعدٌ غَيرُ مَكذُوب.» (سوره هود، آیه ۶۵) و آنها پس از کشتن شتر صالح پیامبر، سه روز بعد هلاک شدند و منظور امام علیهالسلام هم این بوده است.
وقتی این سخن را شنیدم، گفتم پس بهتر است احتیاط کنم؛ لذا اموال خود را پراکنده کردم و منتظر ماندم ببینم چه میشود. روز سوم شد؛ #منتصر فرزند متوکّل، با جمعی به آن ملعون حمله کرده و او را کشتند! بعد از مشاهدۀ این اتّفاق، به امامت حضرت اعتقاد پیدا کردم؛ به خدمت ایشان رفتم و آنچه میان من و آن معلّم گذشته بود را عرض نمودم.
امام هادی علیهالسلام فرمودند: «معلّم راست گفت؛ من در آن روز بر او نفرین کردم و حق تعالی دعای مرا مستجاب گردانید.»
📚 بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۵۰، ص۱۹۲
نقل شده است که به خاطر جسارتهایی که متوکّل در مجلسی به امیرالمؤمنین علیهالسلام کرد، منتصر پسرش چند نفر از غلامهای خاص پدر را مأمور کشتن وی کرد، و آنها در حالی که متوکّل مشغول شرب خمر بود، خونش را ریختند و در روز سوم شوال سال ۲۴۷ هجری به درکات جحیم شتافت؛ و در همان روزی که متوکّل به دستور پسرش منتصر کشته شد، مردم با او در قصر معروف جعفری بیعت کردند.
منتصر، مردی به ظاهر رئوف و مهربان بر اهل بیت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله بود و بر عکس پدرش، به آل ابیطالب علیهمالسلام احسان میکرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمیگشت؛ او زیارت #امام_حسین علیهالسلام را آزاد کرد و مانع احدی نشد و دستور داد #فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام رد کنند و اوقاف آل ابیطالب را آزاد کرد و دستور داد کسی متعرّض شیعیان علی علیهالسلام نشود؛ همچنین برای علویّین و علویّات مدینه اموالی فرستاد تا در میانشان تقسیم شود. مدّت خلافتش شش ماه بود و گفته شده که او را به زهر مسموم کردند.
📚 تقویم شیعه (بندانی نیشابوری)، ص۳۰۳
در روز بسیار گرمی، #متوکل_عباسی لعنةاللهعلیه به همراه وزیرش فتح بن خاقان، سوار بر مَرکب شدند و حکم کرد که جمعی از امیران و علما و سادات و اشراف در رکابش پیاده بروند و از جملۀ آنها، #امام_هادی صلواتاللهعلیه بودند. حاجبِ متوکّل میگوید: آن حضرت را مشاهده کردم که پیاده میرفتند و خستگی زیادی میکشیدند و عرق از بدن مبارکشان میریخت...
نزدیک رفتم و گفتم: ای فرزند رسول خدا! خسته شدهاید؟ حضرت فرمودند:
«هدف متوکّل از این کارها، سبک کردن من است، ولیکن حرمت بدن من نزد خداوند، کمتر از ناقۀ صالح پیامبر نیست!»
وقتی به خانه برگشتم، این قصّه را برای معلّم فرزندان خود نقل کردم؛ او گفت: متوکّل سه روز دیگر هلاک میشود! گفتم: از کجا فهمیدی؟! گفت: برای آنکه حق تعالی در قصۀ قوم صالح فرموده است: «تَمَتَّعُوا فِي دارِكُم ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعدٌ غَيرُ مَكذُوب.» (سوره هود، آیه ۶۵) و آنها پس از کشتن شتر صالح پیامبر، سه روز بعد هلاک شدند و منظور امام علیهالسلام هم این بوده است.
وقتی این سخن را شنیدم، گفتم پس بهتر است احتیاط کنم؛ لذا اموال خود را پراکنده کردم و منتظر ماندم ببینم چه میشود. روز سوم شد؛ #منتصر فرزند متوکّل، با جمعی به آن ملعون حمله کرده و او را کشتند! بعد از مشاهدۀ این اتّفاق، به امامت حضرت اعتقاد پیدا کردم؛ به خدمت ایشان رفتم و آنچه میان من و آن معلّم گذشته بود را عرض نمودم.
امام هادی علیهالسلام فرمودند: «معلّم راست گفت؛ من در آن روز بر او نفرین کردم و حق تعالی دعای مرا مستجاب گردانید.»
📚 بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۵۰، ص۱۹۲
نقل شده است که به خاطر جسارتهایی که متوکّل در مجلسی به امیرالمؤمنین علیهالسلام کرد، منتصر پسرش چند نفر از غلامهای خاص پدر را مأمور کشتن وی کرد، و آنها در حالی که متوکّل مشغول شرب خمر بود، خونش را ریختند و در روز سوم شوال سال ۲۴۷ هجری به درکات جحیم شتافت؛ و در همان روزی که متوکّل به دستور پسرش منتصر کشته شد، مردم با او در قصر معروف جعفری بیعت کردند.
منتصر، مردی به ظاهر رئوف و مهربان بر اهل بیت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله بود و بر عکس پدرش، به آل ابیطالب علیهمالسلام احسان میکرد و به هیچ وجه متعرض ایشان نمیگشت؛ او زیارت #امام_حسین علیهالسلام را آزاد کرد و مانع احدی نشد و دستور داد #فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام رد کنند و اوقاف آل ابیطالب را آزاد کرد و دستور داد کسی متعرّض شیعیان علی علیهالسلام نشود؛ همچنین برای علویّین و علویّات مدینه اموالی فرستاد تا در میانشان تقسیم شود. مدّت خلافتش شش ماه بود و گفته شده که او را به زهر مسموم کردند.
📚 تقویم شیعه (بندانی نیشابوری)، ص۳۰۳
Forwarded from میراث خطی شیعه
اگر مردم میدانستند زیارت امام حسین علیه السلام چقدر فضیلت دارد از شوق میمردند!
#حدیث | #امام_حسین
@nosakh_shii
#حدیث | #امام_حسین
@nosakh_shii
Forwarded from میراث خطی شیعه
زیارت مداوم
امام صادق عليه السلام فرمود: كربلا را زيارت كنيد و اين كار ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفـته است.
#حدیث | #امام_حسین
@nosakh_shii
امام صادق عليه السلام فرمود: كربلا را زيارت كنيد و اين كار ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفـته است.
#حدیث | #امام_حسین
@nosakh_shii