دچار | Duchar
159K subscribers
3.77K photos
39 videos
625 links
«بگو…
میان آن‌همه سیگار،
نخی هم به یاد من سوخت؟»

تبلیغات؟ @DucharAd
Download Telegram
Khaterat
Dark & Dj Mr Remix
شب و این ریمیکس.
@Duchar
تکیه‌گاه.
گاهی نباید صبر کرد؛
باید رها کرد و رفت، تا بدانند اگر مانده بودی،
رفتن را هم بلد بوده‌ای…
«در رفتن هیچ چاره‌ای نبود… و در ماندن، هیچ امیدی.»
خونه.
ناگهان به یاد آن‌چه از سر گذرانده بود، به گریه افتاد؛ چنان‌که اشک برای گریستن کم می‌آورد.
گویی دیگر برایش زنده ماندن دردناک بود؛ کم‌طاقت، کم‌حوصله و به‌ظاهر آرام شده بود، در میان پوکه‌های سیگاری که به سمت افکار غم‌انگیز ذهنش روانه کرده بود.
اگر سینه‌اش را می‌شکافتی، چیزی جز قلبِ پاره‌پاره و مچاله‌ای که به گوشه‌ی سینه‌اش خزیده بود نمی‌دیدی.
ناگهان دست از گریه کشید و زیرِ لب گفت: «نمی‌توانستم او را غمگین ببینم؛ نگاهِ غمگینش قلبم را می‌درید.»
و فندکش را جرقه زد.
«ارزشِ خانه، به خنده‌هایِ مادر است.»
Sheyda 5
Sowlo
سیگار داری؟
@Duchar
پناه.
هرگز خودم را نخواهم بخشید عزیزِ من؛
چرا که همیشه تو را بخشیدم
و در هر بخشیدن، تکه‌ای از خودم را از دست دادم…
بوسه.
«و من دوام آورده‌ام؛
بی‌آنکه کسی بفهمد چه آشوب و دردی را تحمل کرده‌ام.»
هرگز به سمت کسی که دیگری را به بودن با تو ترجیح داده، برنگرد؛
این کار را با خودت نکن.
چیزی نبود که با گریه و فریاد رفع شود؛
قلبِ من بود، احساسات من بود، تمام خواسته‌ی من بود، عشق و علاقه‌ی من بود که از دستش دادم.
Zire baroon
Remix
شب و جاده و این ریمیکس.
@Duchar
همدم.
«نمی‌توانستم او را غمگین ببینم؛ نگاهِ غمگینش قلبم را می‌درید.»
آغوش.
کاش می‌شد جایی از تاریخ،
دوباره اتفاقی تو را ببینم،
و با گلویی که دلتنگی خفه‌اش کرده،
از تو آرام بپرسم:
حالا همه‌چیز بدون من خوب است؟