حکیمه خاتون
109 subscribers
744 photos
526 videos
5 files
112 links
من زنی هستم
که از کوه های زندگی بالا رفته ام
تخته سنگ ها را از سر راه برداشته ام
و به جای آنها گل کاشته ام.
دکتر زهرا کمال آراء
Download Telegram
کارد به استخوان رسید
چو زخمه به هلاک جان رسید
قلم از چه نشسته ای ؟
که قیمت نان تا به جان رسید!
جان ها همه به لب ها رسید!

" نون والقلم و مایسطرون"
آری قلم
قسم به تو و آنچه می نویسی
نوشتی قیمت آن قلم تا به کجاها رسید؟؟؟


دکتر زهرا کمال آراء

روز قلم بر قلم فرسایان مبارک....
هم تیغ در دست دارم هم یک قلم
گاه تیغ را می گذارم بر یک شکم
تا برون آورم قلم از دل یک صنم

دکتر زهرا کمال آراء

روز قلم بر همه دوستانی که قلم را می آفرینند یا با قلم می آفرینند یا با قلم آفریده می شوند مبارک باد.....
آنان که با قلم بیدار می مانند
با تاریکی به خواب نمی روند

دکتر زهرا کمال آراء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ابرها را دیدم که به سمت صحرای سیستان در حرکت بودند
بادها زمزمه دعاهای کودکان آن صحرا را به گوش ابرها رسانده بودند
و آنها به همراه بادها به سوی آن سرزمین روانه شدند
به آنجا رسیدند ، همانجا ماندند و باریدند .
رودخانه خشک را دیدم که پر از آب شده بود و همچون ماری از خوشحالی در بستر خشک خود گاه می لولید و گاه می جهید و می دوید .
و کودکان را دیدم که دست و زبان و چشم و دلشان را از آدم ها گرفتند و به آسمان سپردند .
آسمان هم آنها را در آغوش خود گرفت و بوسه ی باران زد
و امروز آن کودکان بوسه باران شده ، با لباس های خیس در کوچه ها می رقصند و برای آسمان زمینشان آواز شکر می خوانند...

آری
امروز در سیستان باران بارید
آن کودکان زیر باران رفتند
آن کودکان در باران بازی کردند
آن کودکان آب نداشتند
آن کودکان امروز باران دیدند

دکتر زهرا کمال آراء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لهجه لبخند تو
با لهجه شهر آفتاب یکی است
و من چقدر این لهجه را دوست دارم

دکتر زهرا کمال آراء

# شهر آفتاب : اراک
# آهنگ : گیسو
# آواز : علیرضا پوراستاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سهم من از گردش حزن آلود آن روز در باغ
یک سطل توت بود
که من به امید آمدن تو
برایت چیده بودم

و تو نیامدی.......

دکتر زهرا کمال آراء
Fasle Akhar
Daal Band
فصل آخر
دال باند💙
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خورشید را از شب گرفتند
ماه جای آن را گرفت
نور را از شب گرفتند
مهتاب جای آن را گرفت
خواب را از شب گرفتند
بیداری جای آن را گرفت
مستی را از شب گرفتند
هوشیاری جای آن را گرفت
فریاد را از شب گرفتند
سکوت جای آن را گرفت

دکتر زهرا کمال آراء

شبتان به این زیبایی.....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوکب خانم مادر عباس زن باسلیقه ای بود
هر روز خانه او پر از آمد و رفت و مهمان بود
یک روز که عباس سرزده به خانه آمده بود
از قضا کبری هم مهمان آن خانه بود
چشم پسر تا به آن دختر افتاده بود
یک دل نه صد دل عاشق او شده بود
کوکب خانم چیزی نفهمیده بود
اما گویی کبری بوهایی برده بود
هر روز به بهانه کمک نزد خاله بود
عباس هم حسابی سر به هوا شده بود
این آمد و رفت کار هر روز شده بود
دست آنها دیگر برای همه رو شده بود
کوکب خانم از این رو به آن رو شده بود
فکرش از این غذا به آن قضا کشیده بود
دیگر نه به دنبال نان و تخم مرغ و کره بود
نه در صف گوشت و مرغ و رب و گوجه بود
با این که کتاب فارسی سومش گم شده بود
درس تصمیم کبری را دیگر از بر شده بود
"جای آن کتاب بدبخت را پسرش گرفته بود "
راستی چه خوابی کبری برای آن پسر دیده بود؟؟
برای آن مادر و پسر چه تصمیمی گرفته بود؟؟

کرونا که آمد دیگر درس و کتاب جمع شده بود
خانه کوکب خانم هم به روی مهمان و کبری بسته شده بود
عباس از ترس کرونا خانه نشین شده بود
کوکب خانم هم از ترس کبرا قرنطینه شده بود
جای درس تصمیم کبری ، تصمیم کوکب درس آنلاین شده بود

دکتر زهرا کمال آراء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی خوب است
Alireza Ghorbani
زندگی خوب است
علیرضا قربانی💙
پنج شنبه ها
هم بوی تعطیلی می دهد
هم بوی دلتنگی
هم بوی رستوران و کافه و مهمانی می دهد
هم بوی حلوا و خرما و گلاب

پنجشنبه ها
گاه خیابانی می شود پر از بوق بوق ماشین ها
و رفت و آمد آدم ها
و گاهی خیابانی پر از سکوت
با نیمکت هایی خالی از آدم ها

پنج شنبه ها
گاه زمانی است برای لمس دست ها
و زمزمه های درگوشی وخنده ها و عاشقانه ها
و گاه لمس خاطره دست هایی که دیگر نیستند
و زمزمه های فاتحه زیر لبی و اشک ها و گدازها

دکتر زهرا کمال آراء

# پنج شنبه ها اگر هنوز دستی برای گرفتن و لمس کردن دارید ، چشم انتظارش نگذارید
گاه چقدر زود دیر می شود.....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خودهای شما را نمی دانم
ولی خود من از من خواسته
که او را بردارم و به اینجا بیاورم و رهایش کنم
تا در جوار خودش استراحت کند
خودش برای خودش و در کنار خودش
و برای مدتی از من دور باشد

و من برای خواسته اش احترام قائلم......

دکتر زهرا کمال آراء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پونه های لب رودخانه ها را اگر می بینید
سلام مرا هم برسانید.....

دکتر زهرا کمال آراء
کارون
تو
طولانی ترین
پرخروش ترین
و خونین ترین اندوه سرزمین منی
باز هم
بمان برای ایران زمین
اگر چه پر ترک
اگر چه خونین

دکتر زهرا کمال آراء
مسجد و میخانه هر دو هست یک بهانه
ناله نی و مستی می هر دو هست نشانه
دف و نی و جام و می همه در یک زمانه
جمعند یک جا بهر نیایش خداوند یگانه

دکتر زهرا کمال آراء

# صفا و مروه اینجاست
هم به مسجد رفتم و هم به میخانه شب پیش
به هر دو جا هم می بدیدم و هم نی کم و بیش
در مسجد نی زدم فریاد کردم تنها از دل ریش
در میخانه می زدم رقص کردم تنها با دل خویش

دکتر زهرا کمال آراء

عرفه
قربانی کردن هوای نفس به دست خویش
نه قربانی کردن گوسفند به دست خویش

عرفه مبارک و قبول باشد🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آب را گل نکنیم_شهرام ناظری
@bazmemusighi
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان میرود پای سپیداری
تا فرو شوید اندوه دلی.......
سهراب سپهری