دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.76K photos
97 videos
153 files
3.24K links
Download Telegram
#مقاله
#دست_نگه‌دارید_این‌کشتی_دارد_غرق_می‌شود!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

فیلم سینمایی «تایتانیک» را به خاطر دارید؟ در صحنه ای از این فیلم در حالی که کشتی عظیم تایتانیک در اثر برخورد با کوه یخ دچار صدمه ی جدی شده بود، گروهی نوازنده در عرشه ی کشتی مشغول اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند! آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا می کردند و دقت می کردند که کیفیت کارشان تحت تاثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد! اما در یک کشتیِ درحالِ غرق شدن و در میان مسافرانی که از هول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به این سو و آن سوهستند، چه اهمیتی دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟! 
                         * * *
نمی دانم کتاب «قلعه ی حیوانات» نوشته ی #جورج_اورول را خوانده اید یا نه. ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست.
حیوانات دست به دستِ هم می دهند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و خود، مدیریت مزرعه را به دست می گیرند. اولین کار آن ها پس از پیروزی انقلابشان تنظیم عهد نامه ای ست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچ کس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند اما چیزی نمی گذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر می دهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع می کند در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی می کند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. حیوانات از او می خواهند کمک شان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد. 
شعار او این است: «من کار می کنم!» و احساس می کند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار دیگری نداشته باشد! 
گرچه «باکستر» می توانست از اتفاق وحشتناکی که در «قلعه ی حیوانات» رخ می داد جلوگیری کند ولی چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از «تغییرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!
                         * * *
اولویت بندی از مهم ترین مهارت های زندگی است. شما هرچقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن دراولویت قرار ندارد. 

شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد. 

شما هر چقدر آرایشگر قابلی باشید، اصلاح کردن سر و صورت فردی که دچار حمله ی قلبی شده است و باید بلافاصله به بیمارستان انتقال یابد را عاقلانه نمی دانید. 
  
#کارل_مارکس، فیلسوف آلمانی، یکی از افسون های جامعه ی سرمایه داری را «تخصصی شدن» می داند. هرکس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش می کند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند! 
باهوش ترین و سختکوش ترین آدم ها گرفتار الگوی «باکستر» می شوند و وضع کلان اجتماعی را از یاد می برند.

آیا در جامعه ای که رسانه های فراگیر به آلوده کردن روان مردم مشغولند و هر روز میلیون ها نفر را بیمار می کنند، من باید فقط در مطب روان پزشکی ام بنشینم و وقتم را با ویزیت یکی یکی بیماران پر کنم؟! آیا این تنها وظیفه ی من است؟!

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر

در ابتدا از مطالب بسیار خوبتان تشکر می‌کنم.
در مقاله ای که در کمتر از یک ساعت پیش با عنوان #دست_نگه‌دارید_این‌کشتی_دارد_غرق_می‌شود، اشاره بسیار خوبی به تعهد اجتماعی نمودید. اما در انتهای مقاله به گفته ای از مارکس در مورد آفت تخصصی شدن اشاره کردید. این سوال رو هم بیشتر جهت عدم سوء تفاهم به مارکس پرسیدم. آیا منظور مارکس از تخصصی شدن دقیقا همین رشته های تخصصی ست که در همه علوم وجود دارد؟ یعنی مثلاً وجود تخصصی به نام روانپزشکی یا قلب و مغز و ... یک اشتباه است و ما باید با همان طب سنتی که یک طبیب همه دردها رو تشخیص می‌داد، برگردیم؟

البته مفهمومی‌ که من از مثال کشتی تایتانیک و قلعه حیوانات دریافت کردم، تعهد اجتماعی بود و چندان ارتباطی با تخصصی شدن ندارد.
با تشکر از شما و کارل مارکس بزرگ

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
ممنونم که مطالب کانال را مطالعه می فرمایید.
منظور #کارل_مارکس از تخصصی شدن در #نظام_کاپیتالیسم این است که هر فرد چنان با حرفه و تخصص خود همذات پنداری می کند که راجع به آنچه به رشتهٔ تخصصی و حرفه اش مربوط نیست بی اعتنا و بی توجه می شود. همانندسازی با حرفه و شغل، با حرفه ای بودن تفاوت دارد، کسی که با حرفه اش همانندسازی می کند هیچ نقش و تکلیفی جدا از نقش و تکالیف تخصصی شغلی اش برای خود قائل نیست.
پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و عرض ادب و با تشكر از مطالب بسيار مفيد و آموزتده تان،
در مورد مقاله اي كه تحت عنوان #دست_نگه‌دارید_این‌کشتی_دارد_غرق_می‌شود
منتشر كرديد، مي خواستم بگويم اين حس و شايد نياز براي انجام كاري در راستاي جلوگيري از آلوده شدن رواني جامعه، مدتهاست كه حس ميشود ،،، ولي متاسفانه اغلب كساني كه سررشته اي در زمينه روانشناسي و روانپزشكي دارند يا با اصطلاحات تخصصي در حال لكچر دادن هستند و يا در مورد زمينه هاي عوام پسند، از جمله چگونه موفق شويم؟! چگونه رابطه خوبي بسازيم؟! و چندين و چند از اين ارائه راهكارها، همگان را به پيمودن راه موفقيت در يك شب دعوت مي كنند.
خلا بزرگي كه وجود دارد، نخست تعريفي جامع است از آنچه مخاطره و آلودگي براي روان انسان به حساب مي آيد، و دوم تشكيل تيمي تا چگونگي مقابله با اين مخاطرات را نخست در مورد خويش و سپس در مورد افرادي كه با آنها در ارتباط اند (چه در دنياي مجازي چه حقيقي) اجرا نمايند.
در همين جا بابت اطناب ايجاد شده در ايميلم پوزش مي طلبم و به عنوان حرف آخر از شما تقاضا دارم كه در صورت امكان براي جنابعالي كارگاه هايي را براي آشنايي با اين مخاطرات و نحوه مقابله با آنها تنظيم نماييد تا ما هم با مشاركت در آنها و به پيروي از شما استاد ارجمند، اين حس وظيفه خود در قبال جامعه را به مرحله عمل برسانيم.
با نهايت سپاس و احترام

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
ممنونم که مباحث کانال را دنبال می فرمایید.
دغدغهٔ شما در کانال به اشتراک گذاشته خواهد شد.
بنده و جمعی از دوستانم مدّتی است با تشکیل «کارگاه نقد» به همفکری و تربیت نقدکنندگان حرفه ای با هدف
پل زدن بین فضای آکادمیک و عموم جامعه پرداخته ایم.
امیدوارم سایر همکارانم نیز فعالیت های خود را در این زمینه گسترش دهند.
پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر

در ابتدا از مطالب بسیار خوب‌تان تشکر می‌کنم.
در مقاله‌ای با عنوان #دست_نگه‌دارید_این‌کشتی_دارد_غرق_می‌شود، اشاره بسیار خوبی به تعهد اجتماعی نمودید. اما در انتهای مقاله به گفته‌ای از مارکس در مورد آفت تخصصی‌شدن اشاره کردید. این سوال رو هم بیش‌تر جهت عدم سوءتفاهم به مارکس پرسیدم. آیا منظور مارکس از تخصصی‌شدن دقیقا همین رشته‌های تخصصی‌ست که در همه علوم وجود دارد؟ یعنی مثلاً وجود تخصصی به نام روان‌پزشکی یا قلب و مغز و... یک اشتباه است و ما باید با همان طب‌سنتی که یک طبیب همه دردها رو تشخیص می‌داد، برگردیم؟

البته مفهمومی‌ که من از مثال کشتی تایتانیک و قلعه حیوانات دریافت کردم، تعهداجتماعی بود و چندان ارتباطی با تخصصی شدن ندارد.

با تشکر از شما.


پاسخ دکتر سرگلزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که مطالب کانال را مطالعه می‌فرمایید.
منظور #کارل_مارکس از تخصصی شدن در #نظام_کاپیتالیسم این است که هر فرد چنان با حرفه و تخصص خود همذات‌پنداری می‌کند که راجع به آن‌چه به رشتهٔ تخصصی و حرفه‌اش مربوط نیست بی‌اعتنا و بی‌توجه میشود. همانندسازی با حرفه و شغل، با حرفه‌ای بودن تفاوت دارد، کسی که با حرفه‌اش همانندسازی می‌کند هیچ نقش و تکلیفی جدا از نقش و تکالیف تخصصی شغلی‌اش برای خود قائل نیست.

پیروز باشید.

Drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر

در ابتدا از مطالب بسیار خوب‌تان تشکر می‌کنم.
در مقاله‌ای با عنوان #دست_نگه‌دارید_این‌کشتی_دارد_غرق_می‌شود، اشاره بسیار خوبی به تعهد اجتماعی نمودید. اما در انتهای مقاله به گفته‌ای از مارکس در مورد آفت تخصصی‌شدن اشاره کردید. این سوال رو هم بیش‌تر جهت عدم سوءتفاهم به مارکس پرسیدم. آیا منظور مارکس از تخصصی‌شدن دقیقا همین رشته‌های تخصصی‌ست که در همه علوم وجود دارد؟ یعنی مثلاً وجود تخصصی به نام روان‌پزشکی یا قلب و مغز و... یک اشتباه است و ما باید با همان طب‌سنتی که یک طبیب همه دردها رو تشخیص می‌داد، برگردیم؟

البته مفهمومی‌ که من از مثال کشتی تایتانیک و قلعه حیوانات دریافت کردم، تعهداجتماعی بود و چندان ارتباطی با تخصصی شدن ندارد.

با تشکر از شما.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که مطالب کانال را مطالعه می‌فرمایید.
منظور #کارل_مارکس از تخصصی شدن در #نظام_کاپیتالیسم این است که هر فرد چنان با حرفه و تخصص خود همذات‌پنداری می‌کند که راجع به آن‌چه به رشتهٔ تخصصی و حرفه‌اش مربوط نیست بی‌اعتنا و بی‌توجه میشود. همانندسازی با حرفه و شغل، با حرفه‌ای بودن تفاوت دارد، کسی که با حرفه‌اش همانندسازی می‌کند هیچ نقش و تکلیفی جدا از نقش و تکالیف تخصصی شغلی‌اش برای خود قائل نیست.

پیروز باشید.

#دکتر_سرگلزایی

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر

در ابتدا از مطالب بسیار خوب‌تان تشکر می‌کنم.
در مقاله‌ای با عنوان #دست_نگه‌دارید_این‌کشتی_دارد_غرق_می‌شود، اشاره بسیار خوبی به تعهد اجتماعی نمودید. اما در انتهای مقاله به گفته‌ای از مارکس در مورد آفت تخصصی‌شدن اشاره کردید. این سوال رو هم بیش‌تر جهت عدم سوءتفاهم به مارکس پرسیدم. آیا منظور مارکس از تخصصی‌شدن دقیقا همین رشته‌های تخصصی‌ست که در همه علوم وجود دارد؟ یعنی مثلاً وجود تخصصی به نام روان‌پزشکی یا قلب و مغز و... یک اشتباه است و ما باید با همان طب‌سنتی که یک طبیب همه دردها رو تشخیص می‌داد، برگردیم؟

البته مفهمومی‌ که من از مثال کشتی تایتانیک و قلعه حیوانات دریافت کردم، تعهداجتماعی بود و چندان ارتباطی با تخصصی شدن ندارد.

با تشکر از شما.


پاسخ دکتر سرگلزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که مطالب کانال را مطالعه می‌فرمایید.
منظور #کارل_مارکس از تخصصی شدن در #نظام_کاپیتالیسم این است که هر فرد چنان با حرفه و تخصص خود همذات‌پنداری می‌کند که راجع به آن‌چه به رشتهٔ تخصصی و حرفه‌اش مربوط نیست بی‌اعتنا و بی‌توجه میشود. همانندسازی با حرفه و شغل، با حرفه‌ای بودن تفاوت دارد، کسی که با حرفه‌اش همانندسازی می‌کند هیچ نقش و تکلیفی جدا از نقش و تکالیف تخصصی شغلی‌اش برای خود قائل نیست.

پیروز باشید.

#دکتر_سرگلزایی

#drsargolzaei

@drsargolzaei