مصاحبه
#مصاحبه
#کار_روشنفکری_به_مثابه_بندبازی
ماهنامه مدیریت ارتباطات، شماره ۱۲۱ – خردادماه ۱۳۹۹
گفتوگو با دکتر محمدرضا سرگلزایی پیرامون کار روشنفکری و نسبت آن با سلبریتی بودن/ شدن
مصاحبه کنندهها: طراوت واحدی – علی ورامینی
دکتر محمدرضا ســرگلزایی، روانپزشــک، سالهاست که دیگر کار بالینی انجام نمیدهــد و تمام وقت خود را مصــروف کار روشــنفکری میکند، البتــه با تخصص خــودش. کتــاب مینویســد؛ درسگفتارهــای متعدد برگزار میکند؛ به نقــد فیلم میپردازد و حضوری پررنگ در حوزهی اجتماعی دارد. کار او البته از همکارانش در دانشــگاههای علوم پزشکی و بخشهای روانپزشکی سختتر است؛ از این جهت که با طیف مخاطبان بسیاری در ارتباط اســت که همه دانشجوی روانپزشــکی و روانشناسی نیســتند و اینکه باید مباحــث را برای این مخاطبان ساده کند؛ (به قول انیشتین: «نه سادهتر!»). خودش معتقد است که این کار بندبازی است. بندی که یک سوی آن ابتذال اســت و سوی دیگرش مباحثی که فقط به کار حلقههای خاص دانشــگاهی و نخبــگان میخورد.
با او در این باره صحبت کردیم؛ اینکه روشــنفکر در وضعیت کنونی چگونه میتواند روی این بند راه برود و البته تمایز روشــنفکر با سلبریتی چیســت؟ دکتر سرگلزایی در اینباره میگوید: «روشــنفکران قرار نیست از اصول خود عدول کنند، این همانجایی است که روشنفکر برخلاف سایر سلبریتیها نقشــی انتحاری دارد، ولی در عینحال، قرار هم نیست اصول ما چنان متحجّر و انعطافناپذیر باشد که نتوانیم با زبان مردم بازار سخن بگوییم.»
جناب دکتر دربارۀ پدیدۀ سلبریتیها خصوصاً بعد از اینستاگرام یک نکته وجود دارد و آن اینکه اساساً شما میتوانید هیچ هنر و حتی استعداد خاصی نداشته باشید اما از هر هنرمندی (که او هم قصد سلبریتیشدن داشته باشد) سلبریتیتر و مشهورتر شوید. به نظر شما چرا مردم به چنین کسانی اقبال عمومی نشان میدهند؟ این را از رویکرد روانشناختی بیشتر میتوان بررسی کرد یا فرهنگی-اجتماعی؟ از این بابت برایم سؤال است که اگر با کهنالگوهای پرستش و ستایش هم بخواهیم بررسی کنیم و بگوئیم در قدیم مردم اسطورهها را ستایش میکردند و امروز سلبریتیها را، میبینیم که بعضی سلبریتیها مطلقا هیچ ویژگی خارقالعادهای ندارند و شاید این تحلیل به بنبست برسد.
به نظر من، درباره «جریان سلبریتیمحوری» جامعهی امروز ما، «نظریۀ طبقۀ تنآسای» «وبلِن» بهترین توضیح برای آن است. میدانید که «تورشتاین وبلِن» در ۱۹۲۴ در آمریکا کتاب «نظریۀ طبقۀ تنآسا» را نوشت و در آن کتاب گفت «طبقۀ نوکیسه» که بهدلیل تغییرات اجتماعی ناگهانی با اقتصاد رانتی و مافیایی به ثروت بزرگی رسیده، به این دلیل که جایگاه و پایگاه اجتماعی قویای ندارد، میخواهد پایگاه اجتماعیِ نداشتۀ خود را، از طریق پول بهدست آورد، پس شروع میکند به مصرف نمایشی و فراغت نمایشی؛ به این معنی که کالاهای لاکچری و تفریحات لاکچری را میخرد و به نمایش میگذارد.
فرضاً اگر میتواند یک فنجان قهوه را پانزده هزار تومان بخرد، به کافیشاپی میرود که همان را پنجاه هزار تومان بفروشند، اما آن کافه عنوان وی.آی.پی داشته باشد. بعد هم از قهوه و کافیشاپ و مرکز خریدی که به آنجا رفته عکس میگیرد و داخل اینستاگرام میگذارد. چنین فردی اعتبارش را با نمایش پول زیادش به دست میآورد، چون میخواهد بگوید آنچه را مردم به آن علاقه دارند و آرزو دارند، را زندگی میکند.
زندگی چنین اشخاصی برای بیشتر مردم تماشایی است، زیرا آنها در رؤیاهای مردم و در بهشت روی زمین زندگی میکنند. در کتب دینی در وصف بهشت گفته شده که خوردنیها و نوشیدنیهای رنگارنگ و جفتهای رنگارنگ در آن است و فضایی است پر از دُر و یاقوت و تلألؤ و درخشش، مصداق زمینی این بهشت در فضاهای لاکچری تجلّی میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مصاحبه لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وبسایت از فیلترشکن استفاده کنید.)
از اینجا بخوانید
#مصاحبه
#کار_روشنفکری_به_مثابه_بندبازی
ماهنامه مدیریت ارتباطات، شماره ۱۲۱ – خردادماه ۱۳۹۹
گفتوگو با دکتر محمدرضا سرگلزایی پیرامون کار روشنفکری و نسبت آن با سلبریتی بودن/ شدن
مصاحبه کنندهها: طراوت واحدی – علی ورامینی
دکتر محمدرضا ســرگلزایی، روانپزشــک، سالهاست که دیگر کار بالینی انجام نمیدهــد و تمام وقت خود را مصــروف کار روشــنفکری میکند، البتــه با تخصص خــودش. کتــاب مینویســد؛ درسگفتارهــای متعدد برگزار میکند؛ به نقــد فیلم میپردازد و حضوری پررنگ در حوزهی اجتماعی دارد. کار او البته از همکارانش در دانشــگاههای علوم پزشکی و بخشهای روانپزشکی سختتر است؛ از این جهت که با طیف مخاطبان بسیاری در ارتباط اســت که همه دانشجوی روانپزشــکی و روانشناسی نیســتند و اینکه باید مباحــث را برای این مخاطبان ساده کند؛ (به قول انیشتین: «نه سادهتر!»). خودش معتقد است که این کار بندبازی است. بندی که یک سوی آن ابتذال اســت و سوی دیگرش مباحثی که فقط به کار حلقههای خاص دانشــگاهی و نخبــگان میخورد.
با او در این باره صحبت کردیم؛ اینکه روشــنفکر در وضعیت کنونی چگونه میتواند روی این بند راه برود و البته تمایز روشــنفکر با سلبریتی چیســت؟ دکتر سرگلزایی در اینباره میگوید: «روشــنفکران قرار نیست از اصول خود عدول کنند، این همانجایی است که روشنفکر برخلاف سایر سلبریتیها نقشــی انتحاری دارد، ولی در عینحال، قرار هم نیست اصول ما چنان متحجّر و انعطافناپذیر باشد که نتوانیم با زبان مردم بازار سخن بگوییم.»
جناب دکتر دربارۀ پدیدۀ سلبریتیها خصوصاً بعد از اینستاگرام یک نکته وجود دارد و آن اینکه اساساً شما میتوانید هیچ هنر و حتی استعداد خاصی نداشته باشید اما از هر هنرمندی (که او هم قصد سلبریتیشدن داشته باشد) سلبریتیتر و مشهورتر شوید. به نظر شما چرا مردم به چنین کسانی اقبال عمومی نشان میدهند؟ این را از رویکرد روانشناختی بیشتر میتوان بررسی کرد یا فرهنگی-اجتماعی؟ از این بابت برایم سؤال است که اگر با کهنالگوهای پرستش و ستایش هم بخواهیم بررسی کنیم و بگوئیم در قدیم مردم اسطورهها را ستایش میکردند و امروز سلبریتیها را، میبینیم که بعضی سلبریتیها مطلقا هیچ ویژگی خارقالعادهای ندارند و شاید این تحلیل به بنبست برسد.
به نظر من، درباره «جریان سلبریتیمحوری» جامعهی امروز ما، «نظریۀ طبقۀ تنآسای» «وبلِن» بهترین توضیح برای آن است. میدانید که «تورشتاین وبلِن» در ۱۹۲۴ در آمریکا کتاب «نظریۀ طبقۀ تنآسا» را نوشت و در آن کتاب گفت «طبقۀ نوکیسه» که بهدلیل تغییرات اجتماعی ناگهانی با اقتصاد رانتی و مافیایی به ثروت بزرگی رسیده، به این دلیل که جایگاه و پایگاه اجتماعی قویای ندارد، میخواهد پایگاه اجتماعیِ نداشتۀ خود را، از طریق پول بهدست آورد، پس شروع میکند به مصرف نمایشی و فراغت نمایشی؛ به این معنی که کالاهای لاکچری و تفریحات لاکچری را میخرد و به نمایش میگذارد.
فرضاً اگر میتواند یک فنجان قهوه را پانزده هزار تومان بخرد، به کافیشاپی میرود که همان را پنجاه هزار تومان بفروشند، اما آن کافه عنوان وی.آی.پی داشته باشد. بعد هم از قهوه و کافیشاپ و مرکز خریدی که به آنجا رفته عکس میگیرد و داخل اینستاگرام میگذارد. چنین فردی اعتبارش را با نمایش پول زیادش به دست میآورد، چون میخواهد بگوید آنچه را مردم به آن علاقه دارند و آرزو دارند، را زندگی میکند.
زندگی چنین اشخاصی برای بیشتر مردم تماشایی است، زیرا آنها در رؤیاهای مردم و در بهشت روی زمین زندگی میکنند. در کتب دینی در وصف بهشت گفته شده که خوردنیها و نوشیدنیهای رنگارنگ و جفتهای رنگارنگ در آن است و فضایی است پر از دُر و یاقوت و تلألؤ و درخشش، مصداق زمینی این بهشت در فضاهای لاکچری تجلّی میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مصاحبه لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وبسایت از فیلترشکن استفاده کنید.)
از اینجا بخوانید