#سخنرانی
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان
سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»
در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶
قسمت پنجم
لینک قسمت چهارم:
https://t.me/drsargolzaei/3407
هر وقت چیزی قرائت رسمی شود یعنی پرسونای یک ملت. رئیسجمهور اسبق در دانشگاه کلمبیا، وقتی از او راجع به ممنوعیت همجنسگرایی در ایران پرسیدند، گفت: « ما در ایران همجنسگرا نداریم! » ، یعنی چیزی را که وجود دارد، انکار میکنیم و این قرائت رسمی است. آن موقع که تازه بیماری ایدزHIV کشف شده بود، در ایران نزدیک به دو دهه وجود ایدز انکار میشد. آمار بیماران مبتلا به ایدز، آماری محرمانه بود و نمیشد راجع به آن صحبت کرد. رسانهها این اجازه را نداشتند، میدانید چرا؟ برای اینکه ما یک سایه داشتیم و داریم تحت عنوان آمریکا و غرب! این سایه خیلی شهوت آلود و گناهکار است و دچار ایدز می شود ولی ما پاکیم و ایدز نداریم! ما به صورت جمعی همان رواننژندان زمان فروید هستیم که خودپارساپنداری داریم. در نتیجه، وقتی سازندگان قرائت رسمی کشور فهمیدند در آمریکا بیماری بهنام ایدز وجود دارد که انتقال جنسی هم دارد و در بین همجنسگراها شیوع بالاتری دارد یکی دو دهه شیپور برداشته بودند که: « آی مردم ببینید، این آدمهای بد، این سایهها، این تاریکها چقدر گناهکارند و چطور عذاب الهی به سراغشان آمده ! » و چون سایه ما این بود پرسونای ما شد این که در این کشور معنوی ما ایدز نداریم؛ اینقدر گفتیم ایدز نداریم، ایدز نداریم تا یکدفعه دچار بحران شیوع بالای بیماری ایدز شدیم. روان نژندی یعنی این: همچون کبک سر در برف کردن و انکار واقعیت ها! بعد، عرض کنم که گفتند آقا سرعت رشد ایدز خیلی بالاست، باید جلویش را بگیریم و بدون حرف زدن از آن که نمی شود از آن پیشگیری کرد. گفتند خوب، میتوانید راجع به بیماری ایدز صحبت کنید ولی خیلی باز صحبت نکنید. برای مثال سازمان جهانی بهداشت برای جلوگیری از ابتلا ایدز الفبای ایدز را تنظیم کرده بود (ABC of AIDS)،A=Abstinence پرهیز، B=Be Faithful وفاداری، C بود کاندوم. و مفهومش این بود، اگر میتوانی روزه بگیری بگیر، ولی چون اغلب مردم نمیتوانند روزه بگیرند، حالا یکذره قناعت کن و با یک نفر باش. و برای بخشی از مردم که نمیتوانستند قناعت کنند و با یک نفر باشند، پس حالا Cبود کاندوم. نزدیک به چندسال وزارت بهداشت پوسترهایی را برای پیشگیری از ایدز منتشر میکرد رویش نوشته بود (ABC) ایدز؛ A پرهیز، B وفاداری، و C نوشته بود کنترل کن، پیشگیری کن! و کاندوم را (تنها ابزار عملی و غیر اخلاق محور این ABC را که سازمان بهداشت جهانی ارائه میدهد) ، از گفتمان این پوستر حذف میکنند. خب، این یعنی داستان سایه، و البته همه میدانید که خاستگاه ایدز در آفریقا بود و بیشترین آمار بیماری ایدز در آفریقا است. در بعضی کشورهای آفریقایی، از هر پنج نفر یک نفر ایدز دارد و این آمار خیلی بالاست و ربطی هم به فرهنگ آمریکایی و تمدن غرب ندارد. ولی مقامات سیاسی ما نزدیک به دو دهه راجع به بیماری ایدز بهره برداری سیاسی کردند و برای ما یک پرسونا ساختند که ما پرهیزگار و پارسامنشیم و ایدز مال ما نیست و بحران ایدز ایجاد شد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
drsargolzaei.com
#سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان
سخنرانی دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک) به مناسبت رونمایی از کتاب «سایه سازمانی»
در «کوچه کتاب» انتشارات «روان شناسی و هنر» - آذرماه ۱۳۹۶
قسمت پنجم
لینک قسمت چهارم:
https://t.me/drsargolzaei/3407
هر وقت چیزی قرائت رسمی شود یعنی پرسونای یک ملت. رئیسجمهور اسبق در دانشگاه کلمبیا، وقتی از او راجع به ممنوعیت همجنسگرایی در ایران پرسیدند، گفت: « ما در ایران همجنسگرا نداریم! » ، یعنی چیزی را که وجود دارد، انکار میکنیم و این قرائت رسمی است. آن موقع که تازه بیماری ایدزHIV کشف شده بود، در ایران نزدیک به دو دهه وجود ایدز انکار میشد. آمار بیماران مبتلا به ایدز، آماری محرمانه بود و نمیشد راجع به آن صحبت کرد. رسانهها این اجازه را نداشتند، میدانید چرا؟ برای اینکه ما یک سایه داشتیم و داریم تحت عنوان آمریکا و غرب! این سایه خیلی شهوت آلود و گناهکار است و دچار ایدز می شود ولی ما پاکیم و ایدز نداریم! ما به صورت جمعی همان رواننژندان زمان فروید هستیم که خودپارساپنداری داریم. در نتیجه، وقتی سازندگان قرائت رسمی کشور فهمیدند در آمریکا بیماری بهنام ایدز وجود دارد که انتقال جنسی هم دارد و در بین همجنسگراها شیوع بالاتری دارد یکی دو دهه شیپور برداشته بودند که: « آی مردم ببینید، این آدمهای بد، این سایهها، این تاریکها چقدر گناهکارند و چطور عذاب الهی به سراغشان آمده ! » و چون سایه ما این بود پرسونای ما شد این که در این کشور معنوی ما ایدز نداریم؛ اینقدر گفتیم ایدز نداریم، ایدز نداریم تا یکدفعه دچار بحران شیوع بالای بیماری ایدز شدیم. روان نژندی یعنی این: همچون کبک سر در برف کردن و انکار واقعیت ها! بعد، عرض کنم که گفتند آقا سرعت رشد ایدز خیلی بالاست، باید جلویش را بگیریم و بدون حرف زدن از آن که نمی شود از آن پیشگیری کرد. گفتند خوب، میتوانید راجع به بیماری ایدز صحبت کنید ولی خیلی باز صحبت نکنید. برای مثال سازمان جهانی بهداشت برای جلوگیری از ابتلا ایدز الفبای ایدز را تنظیم کرده بود (ABC of AIDS)،A=Abstinence پرهیز، B=Be Faithful وفاداری، C بود کاندوم. و مفهومش این بود، اگر میتوانی روزه بگیری بگیر، ولی چون اغلب مردم نمیتوانند روزه بگیرند، حالا یکذره قناعت کن و با یک نفر باش. و برای بخشی از مردم که نمیتوانستند قناعت کنند و با یک نفر باشند، پس حالا Cبود کاندوم. نزدیک به چندسال وزارت بهداشت پوسترهایی را برای پیشگیری از ایدز منتشر میکرد رویش نوشته بود (ABC) ایدز؛ A پرهیز، B وفاداری، و C نوشته بود کنترل کن، پیشگیری کن! و کاندوم را (تنها ابزار عملی و غیر اخلاق محور این ABC را که سازمان بهداشت جهانی ارائه میدهد) ، از گفتمان این پوستر حذف میکنند. خب، این یعنی داستان سایه، و البته همه میدانید که خاستگاه ایدز در آفریقا بود و بیشترین آمار بیماری ایدز در آفریقا است. در بعضی کشورهای آفریقایی، از هر پنج نفر یک نفر ایدز دارد و این آمار خیلی بالاست و ربطی هم به فرهنگ آمریکایی و تمدن غرب ندارد. ولی مقامات سیاسی ما نزدیک به دو دهه راجع به بیماری ایدز بهره برداری سیاسی کردند و برای ما یک پرسونا ساختند که ما پرهیزگار و پارسامنشیم و ایدز مال ما نیست و بحران ایدز ایجاد شد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
drsargolzaei.com
ادامه سخنرانی #سایه_و_پرسونای_جمعی_ایرانیان
خب، این یکی از پرسوناها بود. « ما در ایران همجنسگرا نداریم» ، یکی دیگر از پرسوناهای ما بود. ما خیلی چیزها نداریم، کودک خیابانی هم نداریم! انجمنهای مردمی که برای مدد رساندن به کودکان خیابانی کار میکند بهشدت تحت فشارند. نمیتوانند رسانه داشته باشند، نمیتوانند پوستر چاپ کنند، نمیتوانند آگهی بدهند، نمیتوانند کمک از مردم جمع کنند؛ برای اینکه یکی از قسمتهای پرسونای سیاسی ما این است که «ما کودک خیابانی نداریم». همه داریم میبینیم اما قرائت رسمی رواننژند آن را انکار می کند. من سر چهارراه که میایستم، کلافه میشوم که با این کودکان کار، کودکان خیابانی چه باید بکنیم؟ کمک کنیم؟ چطور کمک کنیم؟ خب، یک انجمنهایی هستند که من حداقل با دو تا از آنها همکاری دارم، انجمنها این کودکان را سازماندهی میکنند، کمک میکنند، سوادآموزی میکنند، اما این انجمنها نمیتوانند روی بیلبوردهای شهرداری راجع به شیوه های کمک به کودکان کار بنویسند! چرا؟ چون کودک کار سایه ماست. میدانید که حدود پنج سال پیش مجلس شورای اسلامی تصویب کرد، کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، یعنی همین کودکان خیابانی و کودکان کار را سازمان بهزیستی متولیشان بشود تا بتواند اینها را سازماندهی کند. یادتان هست چه اتفاقی برای این مصوبه مجلس افتاد؟ شورای نگهبان آن مصوبه را وتو کرد و گفت: در فقه ما متولی یک کودک بیسرپرست «ولیّ فقیه» است. در نتیجه ما نمیتوانیم اینها را به هیچ سازمانی بسپاریم. سپردن آنها به هر سازمانی مطابق با فقه ما اشکال دارد. خب، وقتی هر کدام از کودکان خیابان کنار من میآیند، میگویم ولیّ تو الان کجاست که تو نصفه شب در خیابانی؟! شورای نگهبان گفته تو ولی داری، تو سرپرست داری! سرپرست تو کجاست؟!». سازمان بهزیستی نمیتواند اینها را سازماندهی کند، سازمان های مردم- نهاد هم حق ندارند بگویند ما از کودکان کار حمایت میکنیم! این یعنی یک جامعه رواننژند، این یعنی سازمانی که سایه بر آن مسلط شده، سایه تسخیرش کرده و یک پرسونای بهشدت بزرگ، ولی به شدت پوچ دارد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
خب، این یکی از پرسوناها بود. « ما در ایران همجنسگرا نداریم» ، یکی دیگر از پرسوناهای ما بود. ما خیلی چیزها نداریم، کودک خیابانی هم نداریم! انجمنهای مردمی که برای مدد رساندن به کودکان خیابانی کار میکند بهشدت تحت فشارند. نمیتوانند رسانه داشته باشند، نمیتوانند پوستر چاپ کنند، نمیتوانند آگهی بدهند، نمیتوانند کمک از مردم جمع کنند؛ برای اینکه یکی از قسمتهای پرسونای سیاسی ما این است که «ما کودک خیابانی نداریم». همه داریم میبینیم اما قرائت رسمی رواننژند آن را انکار می کند. من سر چهارراه که میایستم، کلافه میشوم که با این کودکان کار، کودکان خیابانی چه باید بکنیم؟ کمک کنیم؟ چطور کمک کنیم؟ خب، یک انجمنهایی هستند که من حداقل با دو تا از آنها همکاری دارم، انجمنها این کودکان را سازماندهی میکنند، کمک میکنند، سوادآموزی میکنند، اما این انجمنها نمیتوانند روی بیلبوردهای شهرداری راجع به شیوه های کمک به کودکان کار بنویسند! چرا؟ چون کودک کار سایه ماست. میدانید که حدود پنج سال پیش مجلس شورای اسلامی تصویب کرد، کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، یعنی همین کودکان خیابانی و کودکان کار را سازمان بهزیستی متولیشان بشود تا بتواند اینها را سازماندهی کند. یادتان هست چه اتفاقی برای این مصوبه مجلس افتاد؟ شورای نگهبان آن مصوبه را وتو کرد و گفت: در فقه ما متولی یک کودک بیسرپرست «ولیّ فقیه» است. در نتیجه ما نمیتوانیم اینها را به هیچ سازمانی بسپاریم. سپردن آنها به هر سازمانی مطابق با فقه ما اشکال دارد. خب، وقتی هر کدام از کودکان خیابان کنار من میآیند، میگویم ولیّ تو الان کجاست که تو نصفه شب در خیابانی؟! شورای نگهبان گفته تو ولی داری، تو سرپرست داری! سرپرست تو کجاست؟!». سازمان بهزیستی نمیتواند اینها را سازماندهی کند، سازمان های مردم- نهاد هم حق ندارند بگویند ما از کودکان کار حمایت میکنیم! این یعنی یک جامعه رواننژند، این یعنی سازمانی که سایه بر آن مسلط شده، سایه تسخیرش کرده و یک پرسونای بهشدت بزرگ، ولی به شدت پوچ دارد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
ترک اعتیاد موفّق.pdf
22.8 MB
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
با سلام خدمت دکتر سرگلزایی عزیز
از زحمت هاتون تشکر می کنم و یکسوال ازتون دارم. نظر شما در مورد برنامه های ۱۲ قدم اعم از الکلی های گمنام، معتادان گمنام، پرخوران گمنام، هموابستگان گمنام و غیره چیست. آیا مورد تایید شما هستند؟
اگر صلاح نمی دونید در کانال پاسخ بدهید ، فقط یک جواب کوتاه در همینجا کافی است.
آرزو می کنم سلامت باشید و همواره به روشن کردن راه مشغول.
ارادتمند
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
بنده در یک فصل از کتاب «ترک اعتیاد موفق» راجع به گروه های دوازده قدم توضیح مفصّل داده ام.
نسخهٔ الکترونیک این کتاب پیوست می شود.
سبز باشید
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
❓پرسش:
با سلام خدمت دکتر سرگلزایی عزیز
از زحمت هاتون تشکر می کنم و یکسوال ازتون دارم. نظر شما در مورد برنامه های ۱۲ قدم اعم از الکلی های گمنام، معتادان گمنام، پرخوران گمنام، هموابستگان گمنام و غیره چیست. آیا مورد تایید شما هستند؟
اگر صلاح نمی دونید در کانال پاسخ بدهید ، فقط یک جواب کوتاه در همینجا کافی است.
آرزو می کنم سلامت باشید و همواره به روشن کردن راه مشغول.
ارادتمند
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
بنده در یک فصل از کتاب «ترک اعتیاد موفق» راجع به گروه های دوازده قدم توضیح مفصّل داده ام.
نسخهٔ الکترونیک این کتاب پیوست می شود.
سبز باشید
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
🥀🥀🔸
💐پنجشنبه و جمعه ۹و ۱۰ اسفند ۹۷
🔸ساعت ۹ صبح تا ۱۳
🔸هزینه ۲۸۰۰۰۰ تومان
🔸نام نویسی: ۸۸۱۰۹۳۴۹-۰۲۱ ☎️
@aftabemehr
💐پنجشنبه و جمعه ۹و ۱۰ اسفند ۹۷
🔸ساعت ۹ صبح تا ۱۳
🔸هزینه ۲۸۰۰۰۰ تومان
🔸نام نویسی: ۸۸۱۰۹۳۴۹-۰۲۱ ☎️
@aftabemehr
Voice 010_sd.m4a
85.1 MB
#فایل_صوتی
#سخنرانی
جلسه سخنرانی و رونمایی از کتاب #جنون_قدرت_و_قدرت_نامشروع نوشته دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعه سوم اسفند ماه
@drsargolzaei
#سخنرانی
جلسه سخنرانی و رونمایی از کتاب #جنون_قدرت_و_قدرت_نامشروع نوشته دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعه سوم اسفند ماه
@drsargolzaei
جلسه سخنرانی و رونمایی از کتاب #جنون_قدرت_و_قدرت_نامشروع نوشته دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعه سوم اسفند ماه
@drsargolzaei
جمعه سوم اسفند ماه
@drsargolzaei
جلسه سخنرانی و رونمایی از کتاب #جنون_قدرت_و_قدرت_نامشروع نوشته دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعه سوم اسفند ماه
@drsargolzaei
جمعه سوم اسفند ماه
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام استاد سرگلزایی
از محبت های بی دریغ شما در پاسخ به سوالاتم سپاسگزارم
سوالم اینه که با تجربه شما بالاخره کدوم پیشنهاد منطقی تره این که ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه است یا نون رو تا تنور داغه باید چسبوند، دوری و دوستی یا از دل برفت هر آنکس که از دیده برفت و این که آخرش من نفهمیدم اگه خونه و ماشین و کار نداری زن میخوای چیکار؟ یا اگه خونه و ماشین و کار داری زن میخوای چیکار؟
از دست این قدیمیا
بماند
یقینا بدون شناخت معنایی واژگان ، ضرب المثل ها و کنایه ها و.... در زبان مادری ادراک بسیاری از کتاب های فلسفی و روانشناسی ناقص خواهد بود.
استاد ممنون و سپاسگزارم از معرفی سیر مطالعاتی یا کتاب هایی دراین زمینه که بتونه به شناخت هر چه بهتر ما از زبان فارسی کمک کنه.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
پیشنهاد می کنم فصل «ضرب المثل های باستانی» را در کتاب «حرف هایی برای امروزی ها» (نوشتهٔ بنده/ انتشارات بهار سبز) بخوانید.
همچنین کتاب «کژتابی های ذهن و زبان» بهاء الدین خرمشاهی (انتشارات ناهید) در این زمینه کتاب ارزشمندی است.
سبز باشید
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
❓پرسش:
سلام استاد سرگلزایی
از محبت های بی دریغ شما در پاسخ به سوالاتم سپاسگزارم
سوالم اینه که با تجربه شما بالاخره کدوم پیشنهاد منطقی تره این که ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه است یا نون رو تا تنور داغه باید چسبوند، دوری و دوستی یا از دل برفت هر آنکس که از دیده برفت و این که آخرش من نفهمیدم اگه خونه و ماشین و کار نداری زن میخوای چیکار؟ یا اگه خونه و ماشین و کار داری زن میخوای چیکار؟
از دست این قدیمیا
بماند
یقینا بدون شناخت معنایی واژگان ، ضرب المثل ها و کنایه ها و.... در زبان مادری ادراک بسیاری از کتاب های فلسفی و روانشناسی ناقص خواهد بود.
استاد ممنون و سپاسگزارم از معرفی سیر مطالعاتی یا کتاب هایی دراین زمینه که بتونه به شناخت هر چه بهتر ما از زبان فارسی کمک کنه.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
پیشنهاد می کنم فصل «ضرب المثل های باستانی» را در کتاب «حرف هایی برای امروزی ها» (نوشتهٔ بنده/ انتشارات بهار سبز) بخوانید.
همچنین کتاب «کژتابی های ذهن و زبان» بهاء الدین خرمشاهی (انتشارات ناهید) در این زمینه کتاب ارزشمندی است.
سبز باشید
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام استاد من در محضر شما درس های زیادی آموختم
سؤالی داشتم؛ می خواستم راجع به معنویت یونگ توضیح بدید و این که
آیا ماتریالیست ها معنویت دارند و این که می تونیم ژان پل سارتر را یک ماتریالیست بنامیم.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که معنویت با مذهب متفاوت است. معنویت یعنی داشتن دغدغه ی معنا، پرسش از فلسفه ی زندگی، راضی نشدن به روزمرّگی، موفقیت های اجتماعی و لذت های حسّی، در حالی که مذهبی بودن به معنای یقین داشتن به یک نظام پنداشتی درباره ی جهان و انسان است. افراد معنوی را معمولاً با دغدغه ی وجودی و انبوهی از پرسش ها می بینید درحالی که افراد مذهبی قرار است مؤمن (دلارام) و دارای انبانی از پاسخ ها باشند! با این توضیح کارل گوستاو #یونگ ـ روانپزشک سوئیسی - یک فرد معنوی ست نه یک فرد مذهبی.
دوّم این که #سکولار بودن با #ماتریالیست بودن متفاوت است. سکولار از ریشه ی لاتین سکولوم به معنای «همینجا» می آید و سکولار کسی ست که می گوید تنها ابزار ما برای ارتباط با جهان، حس های جسمانی ما هستند و عقل ما تنها بر مبنای داده های حسّی قرار است جهان را پردازش نماید. بنابراین ما هیچ امکانی برای رسیدن به دانایی راجع به جهان بعد از مرگ نداریم. سکولار ها عقل حس-مدار را سنجه و میزان تعیین قواعد و مناسبات اجتماعی می دانند در مقابل روح-مدار ها که زندگی بعد از مرگ را هدف زندگی و تجارب وحیانی (وحی- الهام و اشراق- کشف و شهود) را مبنای تعیین قواعد زندگی و مناسبات اجتماعی می دانند. امّا ماتریالیسم به معنای باور داشتن به این گزاره است که جهان به جز لایه ی ماتریال (مادّی و فیزیکی) سطح و لایه ی دیگری ندارد بنابراین هر ماتریالیستی سکولار است ولی هر سکولاری ماتریالیست نیست. با این توضیح بنده #ژان_پل_سارتر ـ فیلسوف، نمایشنامه نویس .و فعّال اجتماعی فرانسوی - را یک سکولار می دانم ولی یک ماتریالیست نمی دانم.
سبز باشید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
❓پرسش:
سلام استاد من در محضر شما درس های زیادی آموختم
سؤالی داشتم؛ می خواستم راجع به معنویت یونگ توضیح بدید و این که
آیا ماتریالیست ها معنویت دارند و این که می تونیم ژان پل سارتر را یک ماتریالیست بنامیم.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که معنویت با مذهب متفاوت است. معنویت یعنی داشتن دغدغه ی معنا، پرسش از فلسفه ی زندگی، راضی نشدن به روزمرّگی، موفقیت های اجتماعی و لذت های حسّی، در حالی که مذهبی بودن به معنای یقین داشتن به یک نظام پنداشتی درباره ی جهان و انسان است. افراد معنوی را معمولاً با دغدغه ی وجودی و انبوهی از پرسش ها می بینید درحالی که افراد مذهبی قرار است مؤمن (دلارام) و دارای انبانی از پاسخ ها باشند! با این توضیح کارل گوستاو #یونگ ـ روانپزشک سوئیسی - یک فرد معنوی ست نه یک فرد مذهبی.
دوّم این که #سکولار بودن با #ماتریالیست بودن متفاوت است. سکولار از ریشه ی لاتین سکولوم به معنای «همینجا» می آید و سکولار کسی ست که می گوید تنها ابزار ما برای ارتباط با جهان، حس های جسمانی ما هستند و عقل ما تنها بر مبنای داده های حسّی قرار است جهان را پردازش نماید. بنابراین ما هیچ امکانی برای رسیدن به دانایی راجع به جهان بعد از مرگ نداریم. سکولار ها عقل حس-مدار را سنجه و میزان تعیین قواعد و مناسبات اجتماعی می دانند در مقابل روح-مدار ها که زندگی بعد از مرگ را هدف زندگی و تجارب وحیانی (وحی- الهام و اشراق- کشف و شهود) را مبنای تعیین قواعد زندگی و مناسبات اجتماعی می دانند. امّا ماتریالیسم به معنای باور داشتن به این گزاره است که جهان به جز لایه ی ماتریال (مادّی و فیزیکی) سطح و لایه ی دیگری ندارد بنابراین هر ماتریالیستی سکولار است ولی هر سکولاری ماتریالیست نیست. با این توضیح بنده #ژان_پل_سارتر ـ فیلسوف، نمایشنامه نویس .و فعّال اجتماعی فرانسوی - را یک سکولار می دانم ولی یک ماتریالیست نمی دانم.
سبز باشید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب
نام کتاب : #شش_الگوی_تفکر_درباره_اطلاعات
نویسنده : #ادوارد_دوبونو
مترجم : مرجان مهدی پور
ناشر : نشر قطره
به نظر شما به چه علت در عصر امروز مجهّز شدن به ابزارهایی برای تفکر سازمان یافته و نظام مند از اهمیت برخوردار است ؟
یکی از پاسخ ها می تواند این باشد که عصر اطلاعات زمانه ای است که بشر در معرض بمباران اطلاعاتی قرار دارد و به نظر می رسد یکی از راه های جان سالم به در بردن از این متجاوزهای دوست داشتنی ، آموختن مهارت های درست اندیشیدن است .
ادوارد دو بونو ، پزشک ، فیزیولوژیست و روان شناس اهل مالت ، این ابزار را در اختیار ما قرار می دهد . دکتر دو بونو را برنامه نویس مغز انسان می دانند ، او علاوه بر تألیف «شش الگوی تفکر دربارهٔ اطلاعات» ، کتاب های «شش کلاه تفکر» ، «تفکر موازی» ، «درس های درست اندیشیدن» و «تمرینات سریع فکر کردن» را نیز تحریر کرده است و همواره در تلاش بوده است تا با روش های ساده و نظام مند ، تفکر انتقادی ، کاربردی وموثر را آموزش دهد .
دکتر دو بونو معتقد است ، حیات ما بدون اطلاعات غیر ممکن است ، اگر داده های لازم در اختیار ما قرار نگیرد ، زندگی غیر ممکن خواهد بود اما زمانی که در مواجهه با اطلاعات از هم گسیخته و هدایت نشده قرار بگیریم و اطلاعات ما را در انقیاد و تسخیر خودشان قرار دهند باز هم زندگی غیر ممکن خواهد بود. چرا که تنها غربال گری داده ها و دسته بندی آن ها است که ما را از خطر محاصره اطلاعاتی نجات می دهد .
کتاب " شش الگوی تفکر درباره ی اطلاعات " راه و روش گزینش اخبار را در اختیار انسان امروز قرار می دهد . این کتاب کوچک 100 صفحه ای ، الگوهایی را ارائه می دهد که با کمک آن ها می توانیم ، توجه مان را به صورت گزینشی به سوی داده های محیط معطوف کنیم و از توهم دانستن به سمت به دست آوردن دانش کاربردی و انتقادی حرکت کنیم .
الگوهای تفکر ، زبان نمادینی هستند که به ما ابزار لازم برای رویارویی با اطلاعاتی که از رسانه ها دریافت می کنیم ، می دهند . ادوارد دو بونو در این کتاب از اشکال هندسی به عنوان استعاره ای برای انواع توجه به اطلاعات بهره می برد، مثلاّ الگوی مربع به ما می گوید از تفکر نقادمان برای تحلیل اخبار استفاده کنیم و داستان پردازی ها را از حقیقت محض تشخیص دهیم . با کمک الگوی مربع به راحتی می توان ، پیام جانبدارانهٔ مستتر در اکثر اخبار یک رسانه را کشف کرد و نسخه های متعصبانه و والد مابانه را که به شکل داستان و قالب های ادبی دلنشین ، تجویز می شوند را بیرون کشید .
همچنین الگوی دایره به ما کمک می کند تا صحّت اطلاعات را محک بزنیم . معمولا جذابّیت های بصری و شنیداری مانع می شوند تا ما اطلاعات بی اعتبار را از اخبار موثق تفکیک کنیم . نماد دایره می تواند مهارت شک ورزی دریافت کننده اخبار را در مواجهه با اطلاعاتی که از سوی رسانه های معتبر و قابل اعتماد ارائه می شود ، افزایش دهد و کمک کند تا غرض ورزی های شخصی از حقیقت بیرون کشیده شود .
در این کتاب ، دکتر دو بونو به خوانندگان خود کمک می کند تا به " به فرایند توجه " توجه کنند . در حقیقت به عقیده وی ، ضعف و ناتوانی در مدیریت توجه باعث می شود تا امکان به دست گرفتن افسار ذهن ، فراهم نشود و مردم تنها تصوری مبهم و ناشناخته از آن چه می خواهند بدانند ، به دست بیاورند . شفاف سازی اطلاعات با ابزارهای نمادین تفکر ، کمک می کند افراد بدانند از اطلاعات موجود کدام یک کاربردی هستند و توانایی استخراج اطلاعات جذاب اما پنهان و غیر آشکار را از انبوه داده ها به دست آورند .
در صفحات پایانی کتاب ، دکتر دوبونو ، شیوه سامان دهی و دست یافتن به نتایج اطلاعات کسب شده را ارائه می دهد . او می گوید : این تصور که افراد مختلف ، در مواجهه با اطلاعات یکسان به نتایج شبیه به هم و مشترکی می رسند ، درست نیست ، نتایجی که از اطلاعات به دست می آید باید به شکل فردی و انحصاری ثبت و بررسی شود .
کتاب شش الگوی تفکر به ما نشان می دهد که چگونه توجه را از وضعیت ناخودآگاهی به وضعیت خودآگاهی تبدیل کرده و ضعف تفکر را در شناسایی فریب رسانه و انتخاب گزینشی اطلاعات را به نقطه قوت آن بدل کنیم .
#مریم_بهریان
دانشجوی دکتری روان شناسی
https://drsargolzaei.com/images/mbooks/13271323_UY630_SR1200630_.jpg
نام کتاب : #شش_الگوی_تفکر_درباره_اطلاعات
نویسنده : #ادوارد_دوبونو
مترجم : مرجان مهدی پور
ناشر : نشر قطره
به نظر شما به چه علت در عصر امروز مجهّز شدن به ابزارهایی برای تفکر سازمان یافته و نظام مند از اهمیت برخوردار است ؟
یکی از پاسخ ها می تواند این باشد که عصر اطلاعات زمانه ای است که بشر در معرض بمباران اطلاعاتی قرار دارد و به نظر می رسد یکی از راه های جان سالم به در بردن از این متجاوزهای دوست داشتنی ، آموختن مهارت های درست اندیشیدن است .
ادوارد دو بونو ، پزشک ، فیزیولوژیست و روان شناس اهل مالت ، این ابزار را در اختیار ما قرار می دهد . دکتر دو بونو را برنامه نویس مغز انسان می دانند ، او علاوه بر تألیف «شش الگوی تفکر دربارهٔ اطلاعات» ، کتاب های «شش کلاه تفکر» ، «تفکر موازی» ، «درس های درست اندیشیدن» و «تمرینات سریع فکر کردن» را نیز تحریر کرده است و همواره در تلاش بوده است تا با روش های ساده و نظام مند ، تفکر انتقادی ، کاربردی وموثر را آموزش دهد .
دکتر دو بونو معتقد است ، حیات ما بدون اطلاعات غیر ممکن است ، اگر داده های لازم در اختیار ما قرار نگیرد ، زندگی غیر ممکن خواهد بود اما زمانی که در مواجهه با اطلاعات از هم گسیخته و هدایت نشده قرار بگیریم و اطلاعات ما را در انقیاد و تسخیر خودشان قرار دهند باز هم زندگی غیر ممکن خواهد بود. چرا که تنها غربال گری داده ها و دسته بندی آن ها است که ما را از خطر محاصره اطلاعاتی نجات می دهد .
کتاب " شش الگوی تفکر درباره ی اطلاعات " راه و روش گزینش اخبار را در اختیار انسان امروز قرار می دهد . این کتاب کوچک 100 صفحه ای ، الگوهایی را ارائه می دهد که با کمک آن ها می توانیم ، توجه مان را به صورت گزینشی به سوی داده های محیط معطوف کنیم و از توهم دانستن به سمت به دست آوردن دانش کاربردی و انتقادی حرکت کنیم .
الگوهای تفکر ، زبان نمادینی هستند که به ما ابزار لازم برای رویارویی با اطلاعاتی که از رسانه ها دریافت می کنیم ، می دهند . ادوارد دو بونو در این کتاب از اشکال هندسی به عنوان استعاره ای برای انواع توجه به اطلاعات بهره می برد، مثلاّ الگوی مربع به ما می گوید از تفکر نقادمان برای تحلیل اخبار استفاده کنیم و داستان پردازی ها را از حقیقت محض تشخیص دهیم . با کمک الگوی مربع به راحتی می توان ، پیام جانبدارانهٔ مستتر در اکثر اخبار یک رسانه را کشف کرد و نسخه های متعصبانه و والد مابانه را که به شکل داستان و قالب های ادبی دلنشین ، تجویز می شوند را بیرون کشید .
همچنین الگوی دایره به ما کمک می کند تا صحّت اطلاعات را محک بزنیم . معمولا جذابّیت های بصری و شنیداری مانع می شوند تا ما اطلاعات بی اعتبار را از اخبار موثق تفکیک کنیم . نماد دایره می تواند مهارت شک ورزی دریافت کننده اخبار را در مواجهه با اطلاعاتی که از سوی رسانه های معتبر و قابل اعتماد ارائه می شود ، افزایش دهد و کمک کند تا غرض ورزی های شخصی از حقیقت بیرون کشیده شود .
در این کتاب ، دکتر دو بونو به خوانندگان خود کمک می کند تا به " به فرایند توجه " توجه کنند . در حقیقت به عقیده وی ، ضعف و ناتوانی در مدیریت توجه باعث می شود تا امکان به دست گرفتن افسار ذهن ، فراهم نشود و مردم تنها تصوری مبهم و ناشناخته از آن چه می خواهند بدانند ، به دست بیاورند . شفاف سازی اطلاعات با ابزارهای نمادین تفکر ، کمک می کند افراد بدانند از اطلاعات موجود کدام یک کاربردی هستند و توانایی استخراج اطلاعات جذاب اما پنهان و غیر آشکار را از انبوه داده ها به دست آورند .
در صفحات پایانی کتاب ، دکتر دوبونو ، شیوه سامان دهی و دست یافتن به نتایج اطلاعات کسب شده را ارائه می دهد . او می گوید : این تصور که افراد مختلف ، در مواجهه با اطلاعات یکسان به نتایج شبیه به هم و مشترکی می رسند ، درست نیست ، نتایجی که از اطلاعات به دست می آید باید به شکل فردی و انحصاری ثبت و بررسی شود .
کتاب شش الگوی تفکر به ما نشان می دهد که چگونه توجه را از وضعیت ناخودآگاهی به وضعیت خودآگاهی تبدیل کرده و ضعف تفکر را در شناسایی فریب رسانه و انتخاب گزینشی اطلاعات را به نقطه قوت آن بدل کنیم .
#مریم_بهریان
دانشجوی دکتری روان شناسی
https://drsargolzaei.com/images/mbooks/13271323_UY630_SR1200630_.jpg
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
خسرو #گلسرخی (زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت - درگذشت ۲۹ بهمن ۱۳۵۲) شاعر و نویسنده مارکسیست بود. او در سال ۱۳۴۷ سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود. گلسرخی به همراه گروهی دیگر در سال ۱۳۵۱ به اتهام طرح ترور ولیعهد بازداشت شدند. گلسرخی در دادگاهی که به صورت زنده پخش شد از عقاید مارکسیستی و انقلابی خود دفاع کرد. با حکم دادگاه او و کرامتالله دانشیان اعدام شدند. گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن شده است. پس از انقلاب مجموعه اشعاری از او با نام «خستهتر از همیشه» و «ای سرزمین من» منتشر شدند.
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Golsorkhi.jpg
خسرو #گلسرخی (زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت - درگذشت ۲۹ بهمن ۱۳۵۲) شاعر و نویسنده مارکسیست بود. او در سال ۱۳۴۷ سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود. گلسرخی به همراه گروهی دیگر در سال ۱۳۵۱ به اتهام طرح ترور ولیعهد بازداشت شدند. گلسرخی در دادگاهی که به صورت زنده پخش شد از عقاید مارکسیستی و انقلابی خود دفاع کرد. با حکم دادگاه او و کرامتالله دانشیان اعدام شدند. گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن شده است. پس از انقلاب مجموعه اشعاری از او با نام «خستهتر از همیشه» و «ای سرزمین من» منتشر شدند.
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Golsorkhi.jpg
Forwarded from آفتاب مهر
Forwarded from آفتاب مهر
#شعر
#سرنوشت_شاعرانه
شاعران درباری می میرند و در آرامگاه های فیروزه و عقیق دفن می شوند
شاعران سلحشور می میرند و در قلب آیندگان جوانه می زنند
"وارتان سخن نگفت"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#سرنوشت_شاعرانه
شاعران درباری می میرند و در آرامگاه های فیروزه و عقیق دفن می شوند
شاعران سلحشور می میرند و در قلب آیندگان جوانه می زنند
"وارتان سخن نگفت"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#شعر
#شب_تو/ #صبح_جلاد
سی سال است که هر شب
خواب می بینی سیاهچالی را که در آن
تا سپیده دم از بیم شلیک های سحرگاهان
خواب به چشمانت نمی آمد
سی سال است که آن جلاد
هر شب خواب بهشت را می بیند و صبحش با غسل جنابت آغاز می شود!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#شب_تو/ #صبح_جلاد
سی سال است که هر شب
خواب می بینی سیاهچالی را که در آن
تا سپیده دم از بیم شلیک های سحرگاهان
خواب به چشمانت نمی آمد
سی سال است که آن جلاد
هر شب خواب بهشت را می بیند و صبحش با غسل جنابت آغاز می شود!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
چند وقت پیش با اوستا نشسته بودیم سر سفرهی ناهار و من هر از چندگاهی گوشیم رو چک میکردم. آروم زد به زانوم و سرم رو که بالا آوردم ، زمزمهوار گفت:«غذا "حرمت" داره! گوشیت رو بذار واسه بعد.» "حرمت"! چه واژهی غریب و فراموش شدهای. خیلی بهش فکر کردم. به حرمت غذا. چرا من واسهی غذا اون حرمتی رو قائل نبودم که اوستا قائل بود؟! شاید چون من یه بچه شهریم که فقط مصرف کننده بوده و همیشه طلبکار! شاید فراموش کردم برای یک پرس غذایی که جلوی من گذاشته میشه، یک حیوان زجر کشیده، یک کشاورز عرق ریخته، یک دامدار وقت گذاشته و یک آشپز هنرنمایی کرده! زمین، بذر، آسمون ، بارش، ذبح و زایش دست به دست هم دادن برای غذای من! اما اوستا میبینه. توی غذای جلوی روش بزرگ شدن گوسفند، ترس دام، رویش گندم، عرق درو، دوشیدن شیر، گرفتن روغن و پیر شدن خودش رو میبینه. اوستا زحمت یک سال خانوادهش، موی سفید مادرش و شکسته شدن همسرش رو بین نون توی سفره میبینه و فکر میکنه همهی اینها به اندازهی بیست دقیقه لذت بردن از غذا "حرمت" داره. و اما حرمت! چه واژهی غریبی...
📸سهیل سرگلزایی
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
📸سهیل سرگلزایی
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Forwarded from مرکز تخصصی هیپنوتیزم اریکسونی، انالپی و هیپنوآنالیز
کاپلان خوانی با تدریس دکترسرگلزایی
اختلالات جنسی
سه شنبه 20، 27 فروردین- 3 اردیبهشت 1398
تلفن:88063547 تلگرام: 09033204498
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/Lg-H-T-9TGJeZvObw9ikdg
اختلالات جنسی
سه شنبه 20، 27 فروردین- 3 اردیبهشت 1398
تلفن:88063547 تلگرام: 09033204498
گروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/Lg-H-T-9TGJeZvObw9ikdg
#یادداشت_هفته
#گفتمان_خشونت_ادبیات_اوباش
هر چه که می گذرد رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر می شود. واژه ها و عبارت هایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب می شدند بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده شده اند. چه فرایندی رخ داده است که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کرده ایم؟
هر جامعه ای افراد و نهادهایی دارد که به نوعی "مرجع" و "الگو" محسوب می شوند. سیاستمداران، ستاره های موسیقی و سینما و قهرمانان ورزشی مهم ترین این افراد هستند و رسانه های فراگیر نهادهایی هستند که این الگوها یا Role Model ها را به مردم معرفی می کنند.
چند دهه پیش که رسانه فراگیر طبقه اوباش را به عنوان الگو در سریال های تلویزیونی معرفی کرد من در تمام کلاس ها و سخنرانی هایم راجع به این موضوع هشدار دادم.
جریانی در تلویزیون شروع شده بود که "داش مشتی ها" و "گنده لات ها" را به عنوان مصداق های "صفا و صداقت و مردانگی" به جامعه معرفی می کرد. کسانی که "ته خلاف" هستند ولی به یمن قلب صافی که دارند در نهایت به رستگاری می رسند! این جریان به سرعت به سینما کشیده شد. گرچه پیش از انقلاب این الگوی "فیلمفارسی ها" بود که قهرمان شان تیپ لاتی داشته باشد و به ادبیات اوباش صحبت کند اما در دهه اول بعد از انقلاب این جریان در سینمای ایران متوقف شده بود. همراه با رسانه فراگیر (صدا و سیما) سینما نیز دوباره جریان فیلمفارسی اش را بازیابی کرد. هرکس سینمای ایران را پیگیری کرده باشد مکررا با این سناریو مواجه شده است:
اوباش خلاف کارند، تبهکارند، خشن اند اما قلب پاکی دارند و همین قلب پاک آنها را به رستگاری می رساند.
چنین سناریویی را به وضوح در "مارمولک" کمال تبریزی و "اخراجی ها" ی مسعود ده نمکی دیدیم.
نتیجه این قصه ها چیست؟ نسلی که "خفن" بودن افتخارش است، "بچه مثبت" بودن شرمسارش می کند و رقابت می کند تا "خلاف" باشد!
آنوقت کسانی که می خواهند از هر آب گل آلودی ماهی بگیرند این تنور را داغ تر می کنند: نمایشنامه نویس در سراسر نمایشش فحاشی می گذارد تا مردمی را که از شنیدن عبارات رکیک لذت می برند بخنداند و کارش رونق پیدا کند، ناشر کتاب های کمک درسی کتابش را پر از عبارات و اصطلاحات لاتی می کند تا دانش آموزان را به درس خواندن راغب کند و تولید کننده لباس معادل انگلیسی و هالیوودی این عبارات را بر تی شرت ها می نگارد تا فروشش بالا برود!
از عرضه آسیب زای تلویزیون ملی و سینمای فیلمفارسی بگذریم و به حوزه مهم دیگری بپردازیم: سیاست!
ما وارث یک دوره هشت ساله هستیم که رئیس جمهور کشور با ادبیات اوباش سخن می گفت، به همه کس و همه چیز پوزخند می زد، شکلک های سخیف در می آورد، مدارک تحصیلی را "ورق پاره" می نامید. او در جواب "شورای امنیت" می گفت : "آنقدر قطعنامه صادر کنند تا قطعنامه دونشون پر بشه!" ، او مخالفانش را "بز" می نامید و در مصاحبه های رسانه ای اعلام می کرد که "اون ممه رو لولو برد!".
چرا تعجب می کنید از رواج گفتمان اوباش در بین نوجوانان و جوانان؟! این همه گیری بیماری فرهنگی جریانی از بالا به پایین دارد، همچون سیلی است که از آسمان بر سر ما می بارد، اگر آلوده نشویم سوال و تعجب دارد!
من اعتراف می کنم که خودم نیز دچار این بیماری فرهنگی شده ام، واژه های اوباش به گفتمان من هم نفوذ کرده اند:
رستگاری فردی در یک جامعه بیمار ممکن نیست، این درد مشترک هرگز جداجدا درمان نمی شود.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
drsargolzaei.com
#گفتمان_خشونت_ادبیات_اوباش
هر چه که می گذرد رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر می شود. واژه ها و عبارت هایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب می شدند بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده شده اند. چه فرایندی رخ داده است که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کرده ایم؟
هر جامعه ای افراد و نهادهایی دارد که به نوعی "مرجع" و "الگو" محسوب می شوند. سیاستمداران، ستاره های موسیقی و سینما و قهرمانان ورزشی مهم ترین این افراد هستند و رسانه های فراگیر نهادهایی هستند که این الگوها یا Role Model ها را به مردم معرفی می کنند.
چند دهه پیش که رسانه فراگیر طبقه اوباش را به عنوان الگو در سریال های تلویزیونی معرفی کرد من در تمام کلاس ها و سخنرانی هایم راجع به این موضوع هشدار دادم.
جریانی در تلویزیون شروع شده بود که "داش مشتی ها" و "گنده لات ها" را به عنوان مصداق های "صفا و صداقت و مردانگی" به جامعه معرفی می کرد. کسانی که "ته خلاف" هستند ولی به یمن قلب صافی که دارند در نهایت به رستگاری می رسند! این جریان به سرعت به سینما کشیده شد. گرچه پیش از انقلاب این الگوی "فیلمفارسی ها" بود که قهرمان شان تیپ لاتی داشته باشد و به ادبیات اوباش صحبت کند اما در دهه اول بعد از انقلاب این جریان در سینمای ایران متوقف شده بود. همراه با رسانه فراگیر (صدا و سیما) سینما نیز دوباره جریان فیلمفارسی اش را بازیابی کرد. هرکس سینمای ایران را پیگیری کرده باشد مکررا با این سناریو مواجه شده است:
اوباش خلاف کارند، تبهکارند، خشن اند اما قلب پاکی دارند و همین قلب پاک آنها را به رستگاری می رساند.
چنین سناریویی را به وضوح در "مارمولک" کمال تبریزی و "اخراجی ها" ی مسعود ده نمکی دیدیم.
نتیجه این قصه ها چیست؟ نسلی که "خفن" بودن افتخارش است، "بچه مثبت" بودن شرمسارش می کند و رقابت می کند تا "خلاف" باشد!
آنوقت کسانی که می خواهند از هر آب گل آلودی ماهی بگیرند این تنور را داغ تر می کنند: نمایشنامه نویس در سراسر نمایشش فحاشی می گذارد تا مردمی را که از شنیدن عبارات رکیک لذت می برند بخنداند و کارش رونق پیدا کند، ناشر کتاب های کمک درسی کتابش را پر از عبارات و اصطلاحات لاتی می کند تا دانش آموزان را به درس خواندن راغب کند و تولید کننده لباس معادل انگلیسی و هالیوودی این عبارات را بر تی شرت ها می نگارد تا فروشش بالا برود!
از عرضه آسیب زای تلویزیون ملی و سینمای فیلمفارسی بگذریم و به حوزه مهم دیگری بپردازیم: سیاست!
ما وارث یک دوره هشت ساله هستیم که رئیس جمهور کشور با ادبیات اوباش سخن می گفت، به همه کس و همه چیز پوزخند می زد، شکلک های سخیف در می آورد، مدارک تحصیلی را "ورق پاره" می نامید. او در جواب "شورای امنیت" می گفت : "آنقدر قطعنامه صادر کنند تا قطعنامه دونشون پر بشه!" ، او مخالفانش را "بز" می نامید و در مصاحبه های رسانه ای اعلام می کرد که "اون ممه رو لولو برد!".
چرا تعجب می کنید از رواج گفتمان اوباش در بین نوجوانان و جوانان؟! این همه گیری بیماری فرهنگی جریانی از بالا به پایین دارد، همچون سیلی است که از آسمان بر سر ما می بارد، اگر آلوده نشویم سوال و تعجب دارد!
من اعتراف می کنم که خودم نیز دچار این بیماری فرهنگی شده ام، واژه های اوباش به گفتمان من هم نفوذ کرده اند:
رستگاری فردی در یک جامعه بیمار ممکن نیست، این درد مشترک هرگز جداجدا درمان نمی شود.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
وب سایت:
drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
پنجشنبه ها و جمعه ها :
۲۶ و ۲۷ اردیبهشت
۲-۳-۹-۱۰ خرداد ۹۸
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
۲۶ و ۲۷ اردیبهشت
۲-۳-۹-۱۰ خرداد ۹۸
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_